به دلنشینی آهنگ لای لای تومادر
سفر نكرده نخواند نگاه ملتمست را
اسیر حادثه داند خدا خدای تو مادر
اگر چه گاه دلت را شكسته دیدهام اما
از آن لبت نشنیدم، مگر دعای تو مادر
تو از كدام تباری كه خاك میشود آتش
به یك نگاه زلال و گرهگشای تو مادر
محمود اكرامی
مادر هرگز نمیمیرد
بیچاره مادرم
هر روز میگذشت از این زیر پلهها
آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل كوچه میرود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
***
انصاف میدهم كه پدر رادمرد بود
با آن همه درآمد سرشارش از حلال
روزی كه مرد، روزی یكسال خود نداشت
اما قطارهای پر از زاد آخرت
وز پی هنوز قافلههای دعای خیر
این مادر از چنان پدری یادگار بود
تنها نه مادر من و درماندگان خیل
او یك چراغ روشن ایل و قبیله بود
خاموش شد دریغ
نه، او نمرده، میشنوم من صدای او
با بچهها هنوز سر و كله میزند
ناهید، لال شو
بیژن، برو كنار
كفگیر بیصدا
دارد برای ناخوش خود آش میپزد
***
او مرد و در كنار پدر زیر خاك رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یك ختم هم گرفته شد و پر بدك نبود
بسیار تسلیت كه به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب بهگوشم همیشه گفت:
این حرفها برای تو مادر نمیشود.
***
نه او نمرده است كه من زندهام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
كانون مهر و ماه مگر میشود خموش
آن شیرزن بمیرد؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق
استاد شهریار