ورزش و تحرک
تیم فوتسال مرحوم حاج نامدار محسن پور نوایی کلا از توابع شهرستان بابل قهرمان جام رمضان تجنک در سال 1389 گردید اسامی سرپرستان و بازیکنان تیم:مرتضی محسن پور و محمود و حبیب و فرشید و وحید و مجید و بهتاش محسنی و اکبر فلاح و فرشاد حسینی
قابل ذكر است كه در این دوره از مسابقات 42 تیم شركت داشتند
سه شنبه 6/7/1389 - 21:6
محبت و عاطفه
جملات ناب و ارزشمند
One song can spark a moment
یک آهنگ می تواند لحظه ای جدید را بسازد
One flower can wake the dream
یك گل میتواند بهار را بیاورد
One tree can start a forest
یك درخت می تواند آغاز یك جنگل باشد
One bird can herald spring
یك پرنده می تواند نوید بخش بهار باشد
One smile begins a friendship
یك لبخند میتواند سرآغاز یك دوستی باشد
One handclasp lifts a soul
یك دست دادن روح انسان را بزرگ میكند
One star can guide a ship at sea
یك ستاره میتواند كشتی را در دریا راهنمایی كند
One word can frame the goal
یك سخن می تواند چارچوب هدف را مشخص كند
One vote can change a nation
یك رای میتواند سرنوشت یك ملت را عوض كنند
One sunbeam lights a room
یك پرتو كوچك آفتاب میتواند اتاقی را روشن كند
One candle wipes out darkness
یك شمع میتواند تاریكی را از میان ببرد
One laugh will conquer gloom
یك خنده میتواند افسردگی را محو كند
One hope will raise our spirits
یك امید روحیه را بالا می برد
One touch can show you care
یك دست دادن نگرانی شما را مشخص میكند
One voice can speak with wisdom
یك سخن میتواند دانش شما را افزایش دهد
One heart can know what"s true
یك قلب میتواند حقیقت را تشخیص دهد
One life can make a difference
یك زندگی میتواند متفاوت باشد
You see, it"s up to you
شما میبینی پس تصمیم با شماست چهارشنبه 8/7/1388 - 15:11
طنز و سرگرمی
مثنوی مجلس ترحیم (طنز)
از افاضات آقای هالو !
دوستی از دوستانم در درود
همسرش مرد و عزادارش نمود
تا عزاداری به رسم آن دیار
آبرومندانه گردد برگزار
آگهی در روزنامه درج کرد
ختم جانانه گرفت و خرج کرد
چای و قهوه ، میوه ، سیگار و گلاب
لای خرما مغز گردو بی حساب
تاق شال دست باف فومنی
تکه حلوا لای نان بستنی
منقل اسپند و عود کاشمر
شربت و شربت خوری ، قند و شکر
فرش ابریشم به نقش یا علی
قاری و مداح و میز و صندلی
ترمه و جام و قدح یک در میان
گیره ی نقره برای استکان
حجله سیصد چراغ یک تنی
رحل و سی جزء و بلن گوی سونی
بر در و دیوار خانه صد قلم
بیرق و ریسه ، کتیبه با علم
در میان مجلس و ما بین جمع
ده چراغ زنبوری ، پنجاه شمع
قاب کرده وان یکاد و چارقل
نصب کرده در میان تاج گل
باز تا شادان شود در آن جهان
روح آن مرحومه ی خلد آشیان
واعظی با فهم و دانا و بلد
کرد دعوت تا سخنرانی کند
آشنایان قدیمی هرکدام
آمدند از راه یک یک با سلام
اهل فامیل ریا کار و دغل
کاسب و همسایه و اهل محل
دوستان با وفا با تربیت
آمدند از بهر عرض تسلیت
مجلسی با احترام و با شکوه
لیک واعظ غایب و او در ستوه
گرچه رسما گشته دعوت، ممکن است
جای بهتر رفته آن معده پرست
مجلسی با آن شکوه و احترام
بی سخنرانی نمی گردد تمام
مجلس با آبرو و با وقار
بی سخنرانی بود بی اعتبار
ساعتی بی واعظ و منبر گذشت
عاقبت صاحب عزا بی تاب گشت
رفت در پس کوچه ها پیدا کند
واعظی تا مدح میت را کند
دید شیخی با عرقچین و عبا
ریش و نعلین و عصا ، شال و قبا
گفت : ای دستم به دامانت بیا
از غم و غصه رهایم کن ، رها
مجلس ختمی است وعظی مختصر
پول بستان ، آبرویم را بخر
شیخ از هول حلیم روغنی
رفت با سر توی دیگ ده منی
آمد و شد در عزایش نوحه خوان
طبق عادت هی چاخان پشت چاخان
بی خبر کان مرده زن بوده نه مرد
رفت بر منبر سخن آغاز کرد :
او بری بود از بدی و هرزگی
می شناسم من ورا از بچگی
من خودم او را بزرگش کرده ام
کودکی بود و سترگش کرده ام
من نمی گویم چرا رنجور بود
رازها در بین ما مستور بود
وه چه شب های درازی را که من
صبح کردم با وی اندر انجمن
مجلس آرای و سخن پرداز بود
با همه اهل محل دمساز بود
ما دو جسم و لیک یک جان بوده ایم
مست و مدهوش و غزلخوان بوده ایم
او نه تنها بر منش ایثار بود
مطمئنم با شما هم یار بود
ما به او احساس دیرین داشتیم
خاطرات تلخ و شیرین داشتیم
آتشی در این هوای سرد بود
جمله مردان را دوای درد بود
نازنینی رفته است از بین ما
از کجای او بگویم با شما
هر شب جمعه بداد از پیش و پس
بر گدایان نان و خرما و عدس
یاد باد آن شب که خود را باختم
دست را در گردنش انداختم
زیر گوشش نرم کردم زمزمه
درد دل گفتم به او یک عالمه
سر به زانویش نهاده سوختم
چشم در چشمان شوخش دوختم
دست خود را بر سر و گوشم و کشید
از سر رأفت در آغوشم کشید
تا رسید این جا سخن صاحب عزا
بر سر او کوفت با چوب عصا
کی همه نفرین و عصیان و گناه
با عیال خویش کردی اشتباه ؟
تو چه سرّی با زن ما داشتی
دختر سعدی ورا پنداشتی؟
تو نپرسیدی ز قبل گفتگو
زن بود لیلی و یا مرد ای عمو ؟
گفت و گفت و گفت تا بی هوش شد
کف به لب آورده و خاموش شد
جمع گشته گرد او پیر و جوان
آن به این دستور می داد این به آن
آی قنداق آورید و چای داغ
دیگری می گفت : گِل زیر دماغ
این یکی می شست رویش را به آب
آن یکی می گشت دنبال گلاب
این وری نبضش گرفته می شمرد
آن وری بین دو کتفش می فشرد
دکمه های پیرهن را کرده باز
سوی قبله کرده پاها را دراز
ذره ای تربت بمالیدش به کام
باد می زد دیگری او را مدام
مؤمنی دستان خود برده به جیب
زیر لب می خواند هی امّن یجیب
پیرمردی گفت : این آشوب چیست
این بابا جنی شده چیزیش نیست
ورد خواند و فوت کرد و ذکر گفت
من هشل لف لِف تـــُلــُف هوها هلفت
تا طلسم آن ننه مرده شکست
هر دو چشمش وا شد و پا شد نشست
لب گشود و در سخن شد کم کَمَک
گفت : کو آشیخ ؟ ای مردم کمک
با طنابی سفت بندیدش به هم
تا حق او را کف دستش نهم
لیک جا تر بچه چون مرغی پرید
شاه بیت ماجرا را بشنوید:
شیخ کز این ماجرا آزرده بود
میکروفن را با بلن گو برده بود چهارشنبه 8/7/1388 - 14:52
محبت و عاطفه
کرم بین و لطف خداوندگار ***** گنه بنده کردست و او شرمسار
سه شنبه 3/6/1388 - 18:34
دانستنی های علمی
علم گنج و كلید آن سوال است , پس سوال كنید. |
|
سخن به نیكی بگوی تا به نیكی تورا یاد كنند. |
|
در روز مصیبت عظمت روح و مقدار توانائی اشخاص بدست می آید. |
|
بخشش نردبان جنت است و غضب فریبنده عقل آدمی است. |
|
بین كسی كه با شوق و حرارت میخواهد كتابی را مطالعه كند, با كسی كه میخواهد خستگی خود را با كتاب برطرف سازد, تفاوت بسیار است. چارلز دیكنز |
|
در وظیفه خود استقامت جستن و خاموش ماندن بهترین پاسخ به تهمت است. جورج واشنگتن |
|
عفت زن فضیلت او در دنیای تمدن و انسانیت است, و یك زن عفیف تنها در جلوه های عفیفانه خود میتواند زیبا باشد. |
|
وجدان آئینه ای را ماند. نه تملق میگوید و نه تحقیر مینماید. |
|
توانایی خود را براى كسب درآمد افزایش دهید. جرج كلاسون |
|
كاری كه فقط منفعت شخصی در آن منظور شده باشد شرافتمندانه نیست. |
|
نیكی همه چیز را مغلوب می كند و خودش مغلوب نمی شود. تولستوی |
|
برخی كتب را باید چشید , بعضی دیگر را باید بلعید و قلیلی را هم باید جوید وهضم كرد. |
|
اگر مادر نباشد جسم انسان بوجود نمی آید, و اگر كتاب نباشد روح انسان پرورش نمی یابد. |
|
مردم از مواهب زندگی بی خبرند, وگرنه هیچ وقت از موقعیت خود شكایت نمی كردند. پلو تارك |
|
نبوغ چیزی نیست مگر استعداد فراوان در صبر و شكیبایی. بوفون |
|
پول مانند كود است , نیك است در صورتی كه پراكنده باشد. بیكن |
|
تحمل و بردباری بالاترین جرئت و جسارت است. پاستور |
|
آیا می خواهید حرفهای شما را باوركنند ؟ از خود سخن نگویید. |
|
یك عمر طولانی ممكن است به اندازه كافی طولانی نباشد ولی یك زندگی مفید حتما به اندازه كافی طولانی است. |
|
از هزینه های كوچك غیر ضروری بر حذر باشید زیرا یك سوراخ كوچك موجب غرق شدن یك كشتی بزرگ می شود. |
|
تمام شأن و عظمت انسان در فكر است. بلز پاسكال |
|
حذر نما از مردم چابلوس و خسیسانی كه جدیداً توانگر شده اند تا ایمن مانی. بزرگمهر |
|
جایی كه كوشش و مجاهدت وجودندارد, فضیلت و تقوا معدوم است. برناردن |
|
عشق وقتی به سروقت پیران می رود آنها را جوان میكند. |
|
همواره تقوی را به كودكان خود توصیه كنید .تنها تقوی عامل خوشبختی است نه پول. |
|
من برای شادمانی بدنیا نیامده ام من آمده ام كارهای بزرگ انجام بدهم. |
|
ایده ما سرمایه ای هستند كه فقط وقتی در دست افراد با قریح و نبوغ می افتد مفید واقع می شود. |
|
نابغه كسی است كه پیوسته افكارش را از قوه بفعل می آورد. |
|
یا چنان نمای كه باشى یا چنان باش،كه نمایی. با یزید بسطانى |
|
زیباترین احساسی كه ممكن است به ما دست دهد حس حیرت است, این حس بذر تمام هنرها و علوم واقعی است, آنكه نسبت با این احساس بیگانه است, آنكه نمیتواند در برابر اسرار خلقت مبهوت و حیران گردد, فرقی با مرده ندارد. انیشتاین |
دوشنبه 19/5/1388 - 1:50
دانستنی های علمی
هواپیماهای جاسوسی و رادار گریز
هواپیماهای رادار گریز (Hidden Fighter) هواپیماهایی هستند که از فناوری رادار گریزی استفاده میکنند تا کمتر در معرض دید باشد، کمتر صدا تولید کند و کمتر در تیر رس امواج مادون قرمز و امواج رادیویی (آر اف) باشد. این هواپیماها غیر قابل ردیابی و منحصرا در اختیار ارتش آمریکا هستند.
در واقع هیچ هواپیمایی نمیتواند بطور کامل از تیر رس دید رادار در امان باشد. هواپیماهای رادار گریز تواناییهای رادارهای متعارف را برای شناسایی و تعقیب موثر آنها برای حمله محدود میکنند. از نمونههای معروف این نوع هواپیماها نایت هوک اف-۱۱۷ و اف-۲۲ رپتور میباشند.
شما را به دیدن چند نمونه از این هواپیماها که گاه با بشقاب پرنده و گاه با سایر اشیا فضایی اشتباه گرفته می شوند، دعوت میکنیم.
چهارشنبه 17/4/1388 - 18:57
دانستنی های علمی
چهارشنبه 17/4/1388 - 18:51
دانستنی های علمی
یك ازدواج اجباری ؟ ولی از آقا داماد بعیده كه اینقدر قدرنشناس باشه ها ...
جل الخالق ! پس با كنترل وزن میشه بی خیال چرخ های اضافی شد
عجب حالی میده با نوت بوكت بشینی پیش بروبچ و ایمیلاتو چك كنی !
آموزش تضمینی شنا! البته با اعمال شاقه
این هم یكی دیگه از فواید موجودی بنام انسان!
حتی در مواقع موجود نبودن طناب برای مهار كردن بارهای ناجور !!!
پاركینگ طبقاتی كم كم داره به خونه ها هم سرایت می كنه
چه می كنه این كامپیوتر ... حتی وجودش برای شادی ارواح هم بی تاثیر نیست
شنیده بودین كه جنس خرابی، سن و سال نمی شناسه؟
توپولویم توپولو ، صورتم مثل هولو ...
چهارشنبه 17/4/1388 - 18:24
دانستنی های علمی
شما هم بدانید
• شیشه در ظاهر جامد به نظر میرسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت میکند.
• در هر ثانیه بیش از 5000 بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون برخورد میکند و تصویری را که شما تماشا میکنید، بوجود میآورد.
• شانس شبیه بودن دو اثر انگشت، یک به 64 میلیارد است.
• یک لیتر سرکه در زمستان سنگینتر از تابستان است.
• قد انسان تا 20، 25 سالگی و گاه 40 سالگی بلند میشود و از چهل سالگی به بعد، قد انسان هر دو سال حدود 6 میلیمتر کوتاه میشود.
• فقط با از دست دادن یک درصد از آب بدن، احساستشنگی میکنیم!
• دهان انسان روزانه یک لیتر بزاق تولید میکند.
• چیتا یا یوزپلنگ سریعترین حیوان خشکی است. او در عرض فقط 3 ثانیه 100 کیلومتر در ساعت سرعت میگیرد. رکوردی که حتی سریعترین خودروهای فراری هم نتوانستهاند بشکنند.
• کرمهای ابریشم در 56 روز، 86 هزار برابر خود غذا میخورند.
• تنها قسمت بدن که خون ندارد، قرنیه چشم است.
• شتر در 3 دقیقه 95 لیتر آب میخورد.
چهارشنبه 17/4/1388 - 18:10
محبت و عاطفه
ایها الناس عشق یعنی چه ؟!!
در طول زندگی بشر نظریات زیادی درباره ی اوصاف عشق و پایداری نیروی خارق العاده ی عشق بیان شده است. در ادبیات علاقه و دلبستگی های ما ایرانیان عشق یوسف و زلیخا ، لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد ، خسرو و شیرین و ... روایت های زیادی زبانزد است كه خوانده ایم و شنیده ایم. برخی عشق را دو دسته می نامند، یكی الهی و دیگری زمینی، در این نظریه برخی تقدس را تنها برای عشق الهی قائلند و برخی دیگر عشق زمینی را مقدس و حتی مقدمه ای برای عشق آسمانی می پندارند. برخی دیگر تنها به عشق الهی معتقدند و چیزی به اسم عشق زمینی را خطری برای عشق الهی می دانند و شاید آن را نوعی شرک بدانند و ...
در کنار این نظریات نظریه ی دیگری هم مطرح است که عشق را تنها اصرار بیش از حد بر تفاوتهای یک فرد با دیگران میداند. حال این تفاوت ممکن است در اخلاقیات، رفتار، ظاهر یا حتی حسی باشد که عاشق هنگام دیدن یا بودن در کنار معشوق در درون خود می یابد. یکی از استدلالهای این دسته برای جمله ی "عشق تنها اصرار بیش از حد بر تفاوتهای یک فرد با دیگران است" این است که در اغلب موارد پس از اینکه معشوق برخی از ویژگی های مثبتش چه از نظر ظاهر، اخلاقیات، روحیات یا موقعیت هایش را از دست می دهد از چشم عاشق افتاده و حتی آن عشق مقدس و پاکی که به تعبیر خودشان در زندگی یا دوستیشان احساس کرده اند به اختلافات شدید یا حتی طلاق و یا کنار گذاشتن دوستی بدل می شود.
البته این نظریه، جالب و تا حدود زیادی واقع گرایانه است هر چند که نظریه ی کاملی نیست و شاید مقتضیاتی بر آن حاكم است كه نمی توان آن را آن طور كه باید و هست تعبیر كرد. چرا كه عشق آنقدر باعظمت و پرفروغ است كه وصف آن در این مختصر نخواهد گنجید ...
شما چگونه فکر می کنید ؟
دختری کنجکاو می پرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟
دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه
مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست
پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است
رهروی گفت: کوچه ای بن بست
سالکی گفت: راه پر خم و پیچ
در کلاس سخن معلم گفت: عین و شین است و قاف، دیگر هیچ
دلبری گفت: شوخی لوسی است
تاجری گفت: عشق کیلویی چند؟
مفلسی گفت: پر کردن شکم خالی زن و فرزند
شاعری گفت: یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه
عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه
شیخ گفتا: گناهی بی بخشش
واعظی گفت: واژه ای بی معناست
زاهدی گفت: طوق شیطان است و همین
محتسب گفت: منکر عظماست
قاضی شهر گفت: عشق را فرمود حد هشتاد تازیانه به پشت
جاهلی گفت: عشق را چون عشق است، پس همین عشق است!
پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت
رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است
دیگری گفت: از آن بپرهیز یعنی دور کن آتش بر دست
چون که بالا گرفت بحث و جدل توی آن قیل و قال من دیدم :
طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم!
چهارشنبه 17/4/1388 - 17:57