اشک به دادم نرسد می شکنم
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
بر لب کلبه ی محصور وجود،
من در این خلوت خاموش سکوت،
اگر از یاد تو یادی نکنم، می شکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم،
تک و تنها، می شکنم
به خدا می شکنم
چشمانمان را بر گذر قاصدک ها باز کنیم
که زمان ساز سفر می زند
دست به دست هم دهیم ، دلهایمان را یکی کنیم
بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم ،
باور کنیم که همه ی ما خاطره ایم
دیر یا زود
رهگذر قافله ایم