کاروان ایران در مراسم افتتاحیه رقابتهای پارالمپیک 2012 لندن به دلیل
قرار نگرفتن در کنار کاروان رژیم صهیونیستی طبق برنامه رژه نرفت.
به
گزارش خبرنگار اعزامی فارس از لندن، مراسم افتتاحیه رقابتهای پارالمپیک
2012 لندن شب گذشته برگزار شد. در مراسم رژه تیمها، قرار بود کاروان ایران
بعد از تیمهای عراق و ایرلند و پیش از کاروان رژیم صیهونیستی از مقابل
جایگاه عبور کند، اما با رایزنیهایی که انجام شد کاروان ورزشی ایران کمی
زودتر و پیش از کاروان عراق رژه رفت تا در کنار کاروان رژیم صیهونیستی قرار
نگیرد.
* ورزشگاه المپیک، محل برگزاری مراسم افتتاحیه مملو از تماشاگر بود و استقبالی مانند رقابتهای المپیک از سوی مردم شده بود.
* متروهای شهر لندن بعد از مراسم افتتاحیه برای سهولت حمل و نقل، تماشاگران و علاقمندان را به صورت رایگان جابجا میکرد.
* خانمی که جلوتر از ورزشکاران هندی رژه میرفت، محجبه بود که این موضوع مورد توجه تماشاگران قرار گرفته بود.
* نکته جالب توجه این بود که تمام برگزارکنندگان مراسم افتتاحیه پارالمپیک 2012 لندن خودشان معلول بودند.
چهاردهمین دوره مسابقات پارالمپیک از 9 شهریور آغاز میشود و تا 18 شهریور ادامه خواهد داشت.
چرا زیزیگولو اینقدر محبوب بود؟
سال 1374، برومند، به فکر ساخت مجموعهای درباره دوستی انسان و عروسک
افتاد. رسیدن به دنیای تخیلی و زندگی در فانتزی، موهبتی بود که بچههای دهه
70 توانستند با مجموعه «زیزیگولو»، به آن برسند.
برترین ها: کمتر
کارگردانی را میتوان سراغ گرفت که برای همه اقشار سنی، کودک، نوجوان و
بزرگسال، تا این حد محبوب باشد. «مرضیه برومند»، کارگردان، بازیگر و
عروسکگردان پیشکسوت را اگر بزرگترها، با سریالهای «آرایشگاه زیبا»، «
خودروی تهران 11»، «هتل» و ... میشناسند، کودکان هم با کارهای عروسکی
«مدرسه موشها»، «شهر موشها»، «خونه مادربزرگه» و «زیزیگولو» میشناسند و
هنوز، عروسکگردانیهای او، نوع کارگردانیاش و حتی صدایش، برای خیلیها،
خاطرهانگیز است.
سال
1374، برومند، به فکر ساخت مجموعهای درباره دوستی انسان و عروسک افتاد.
رسیدن به دنیای تخیلی و زندگی در فانتزی، موهبتی بود که بچههای دهه 70
توانستند با مجموعه «زیزیگولو»، به آن برسند.به طور قطع یادآوری خاطرات
ساخت این مجموعه، از زبان کارگردانش و دانستن رازهای آن، برای همه ما، جذاب
خواهد بود.
حالا 17 سال از آن روزها گذشته است و مجموعه عروسکی
زیزی گولو در کنار انبوهی از آثار تلویزیونی دهه 60 و 70، وارد بازارهای
فرهنگی شده و امکان دیدن دوباره این مجموعه برای همه ما فراهم شده است.
دوست دارید به دنیای شیرین و عروسکی زیزی گولو قدم بگذارید و بار دیگر
خاطرات آن روزها را تکرار کنید؟
عروسکها، انسانها را به آرزویشان میرسانند
برومند،
درباره طرح قصه زیزیگولو و اینکه از کجا به ذهنش رسیده، آن هم زمانی
که تجربه حضور عروسک درمیان آدمها، چندان جا نیفتاده بود، معتقد است:
«اولین بار، «ایرج محمدی»، پیشنهاد ساخت چنین مجموعهای را داد. ما، قبلا
با هم کار کرده بودیم و روحیات هم را میشناختیم. با حضور «کاظم اخوان»،
نویسنده این مجموعه، تصمیم گرفتیم قالب جدیدی را طراحی کنیم که یک عروسک
وارد زندگی ما شود و با قدرت جادوییاش، ما را شگفتزده کند. شخصیت اصلی
مجموعه، عروسکی بود که تا آن موقع، مانند آن را نداشتیم.»
او درباره
ایده تولد شخصیت زیزیگولو میگوید: «زیزیگولو، خلاصهای از اسم شخصیتی
به نام زیزیگولو آسیپاسی دراکوتا تابهتا بود که موجود عجیب و غریبی
است. ما نمیخواستیم آن اسم، اسم جانور یا موجود عجیب و غریب و تخیلی باشد
که شاید در ادبیات فولکلوریک ما وجود دارد. این قصه، متعلق به خانم
نویسندهای است که این شخصیت، از آن بیرون میآید و زندگی کردن را شروع
میکند. به همین خاطر، میخواستیم این موجود، کاملا تخیلی و فانتزی باشد.
معلوم است که این عروسک، نباید شبیه شخصیت دیگری میبود و حتی بیانش هم
باید متفاوت میبود؛ البته نوع ساختاری که «عادل بزدوده» در نظر داشت و
طراحیای که برای این شخصیت کرد، واقعا بهیادماندنی شد.»
نکته مهم
در این مجموعه، سهم فانتزی در آن است و اینکه طوری پرداخته شده که گاهی
ما، یادمان میرفت که این عروسک، واقعی نیست. خانم نویسنده و آقای پدر، با
آقای اقبالی و خانوادهاش، با هم زندگی میکنند و زندگیشان در جریان است،
اما اتفاقاتی که برایشان میافتد، کاملا فانتزی و خیالی است؛ بدون اینکه
ما تعجب کنیم. علتش این است که ما، این فانتزی را به بطن زندگی آوردیم و
قوت پرداخت آن، عالی بود.»
قرار بود زیزیگولو بتواند هر چیزی را
که اطرافیانش میخواهند، برآورده کند؛ یعنی همان ذهنیت بچهها که دوست
دارند هر بار که چیزی را میخواهند، با یک اجیمجی کردن، به همه
خواستههایشان برسند. زیزیگولو، تجسم عینی این آرزوها بود و همین باعث
لذت بردن ما شده بود.
آقای پدر و خانم نویسنده، میشه من بچه شما باشم؟
یکی
از مهمترین ویژگیهای این مجموعه عروسکی، حضور بازیگرانی بود که درست
انتخاب شده بودند. «لیلی رشیدی»، «امیرحسین صدیق»، «مریم سعادت»، «رضا
فیاضی» و...، همه عالی بودند. برومند دراینباره میگوید: «همیشه، برای
انتخاب بازیگران، سراغ آنهایی میروم که حتما از نظر فکری، به هم بخوریم؛
یعنی آنها، نگاهشان به کودک را با ما عجین کرده باشند. آدمهایی که ازشان
اسم بردید، در زمان خودشان، در کار کودک، شناختهشده بودند و نگاهشان به
فانتزی و تخیل، خیلی خوب بود. دو شخصیت اصلی این مجموعه، زن و شوهر جوانی
هستند که آن زمان، دلم میخواست چهرههای کمتر شناختهشدهای باشند.
امیرحسین صدیق، خیلی چهره نبود و از شاگردان «هرمز هدایت» بود که به ما
معرفی شد. لیلی رشیدی هم که خواهرزاده خودم بود و بهخاطر استعدادی که داشت
و بازیهای کودکانهاش، همیشه در ذهنم بود. بقیه هم همکاران قدیمی و
دوستانی بودند که با هم کار کرده بودیم؛ البته خوشحالم که در این مجموعه،
با دوستانی چون «رضا بابک»، «محمود بصیری» و «مهتاب نصیرپور» هم کار کردم.»
زیزیگولو آسیپاسی دراکوتا تابهتا را بخوانید و به آرزویتان برسید
اگر
یادتان باشد، قرار شد این کار، ابتدا، در نوروز سال 75 پخش شود و شاید به
همین دلیل بود که یکدفعه، همه نگاهها به این سمت آمد که برومند، یک عروسک
عجیب و غریب و بامزه ساخته است. یادم است آن زمان، همان تکیهکلام
زیزیگولو هم خیلی سر زبانها افتاد و این نشان میداد که هم بچهها و هم
پدرها و مادرها، این شخصیت را دوست دارند. برومند معتقد است که تا حدودی،
به نتیجه کار، مطمئن و راز جذب مخاطب را بلد بوده؛ چون زبان مخاطب را
میشناخته است.
سالها از آن روزها گذشته و نگاه بچهها و نگاه
برنامهسازان، خیلی تغییر کرده است، اما آثاری چون مدرسه موشها، شهر موشها،
خونه مادربزرگه و زیزیگولو، همچنان، بهعنوان بهترین اثر کودک، در
فروشگاهها عرضه میشود و هر بار دیدنش، برای بچهها و بزرگترها، لذتبخش
است؛ چون به اعتقاد برومند: «بچهها، بهترین کسانی هستند که به اثر
پدیدآورندگانش، نمره میدهند. شاید خیلیها، عادل بزدوده را نشناسند، ولی
عروسک زیزیگولو را همه میشناسند. شاید همه، «آزاده پورمختار» را
نشناسند، ولی مطمئن هستم اگر فردی، در هر جایی، صدای زیزیگولو را بشنود،
فوری متوجه شود که این صدا، مال چه شخصیتی است. این همان ماندگاری یک اثر
است. این مهم نیست که چهقدر برنامه برای کودک ساخته میشود، بلکه این مهم
است که برنامهای که ساخته میشود، ارزشمند باشد تا مخاطب را با خود همراه
کند و به نگاهش به زندگی، احترام بگذارد و البته در تربیت بچهها و دانستن
بیشتر از زندگیشان، موثر باشد.»
بنویس من مسوول اوضاع فعلی خودم هستم،
قرار نیست کسی به جای من تصمیم بگیرد. بنابراین تصمیم بگیر گذشته را
فراموش و برای نخستین بار زندگی را از نو آغاز کنی.
خلاقیت: اصل اول
بنویس
من مسوول اوضاع فعلی خودم هستم، قرار نیست کسی به جای من تصمیم بگیرد.
بنابراین تصمیم بگیر گذشته را فراموش و برای نخستین بار زندگی را از نو
آغاز کنی.
ببین معمولا انسان ها مسوولیت ناکامی های خود را نمی
پذیرند و سعی می کنند برای توجیه ناکامی خود مقصری پیدا کنند. بنابراین
مشکلات بعدی پدیدار می شود و ناکامی های بعدی در انتظار آنهاست.
در
حالی که انسان های موفق در صورت ارتکاب اشتباه مسوولیت آن را می پذیرند و
سعی در جبران و تغییر آن می کنند. اگر تو تاکنون موفق نبوده ای به این علت
است که احتمالا دنبال مقصری برای مشکلاتت بوده ای! اینطور نیست؟
-
بله، من همیشه فکر می کردمرئیسم مقصر است یا چون همکار بداخلاقی دارم نمی
توانم پیشرفت کنم و بعضی وقت ها هم خانواده ام را مسوول می دانستم. فکر می
کردم اگر خانواده پولداری داشتم حتما موفق می شدم و بعد سعی می کردم خودم
را دلداری بدهم که الان یک بحران جهانی داریم و از این نوع حرف ها.
-
چون تو دیگران را مقصر در ناکامی هایت می دانستی بنابراین سعی می کردی به
جای درمان درد، مسکن مصرف کنی و خودت را دلداری می دادی و حرکتی نمی کردی.
حالا سوالی را یادداشت کن و جواب خودت را بنویس.
سوال: «من واقعا در زندگی دنبال چه چیزی هستم؟ من باید چه اقدامی انجام دهم؟:»
- خوب دوست دارم موفق باشم، پولدار باشم.
-
بهتر است موفقیت را فقط در ثروت خلاصه نکنی، تو می توانی اینطور جواب بدهی
«من دنبال یک شغل یا درآمد عالی، روابطی مطلوب، استقلال مالی، داشتن
اندامی مناسب، بدنی سالم و قوی و ... هستم.»
- آره، اینطوری خیلی کاملتر است.
- خوب پس باید همین امروز اقدام کنی.
- چه اقدامی؟ چطوری؟
-
اینجا یک چمدان است که من برای تو آماده کردم. در این چمدان کتاب هایی در
زمینه های تجارت، روانشناسی، فلسفه، اقتصاد، موفقیت شخصی، تغذیه و ...
گذاشتم که باید به مطالعه آنها بپردازی. البته نحوه صحیح مطالعه و برنامه
ریزی برای مطالعه را هم به تو آموزش خواهم داد. الان اصل دوم را یادداشت
کن.
اصل دوم
«با مطالعه و آموختن، اعتماد به نفس انسان ها بیشتر می شود.»
- خوب، نحوه صحیح مطالعه چیست؟
-
ببین تو باید همیشه هنگام مطالعه یک دفتر، کنار خودت داشته باشی و مطالبی
را که یاد می گیری با نگارش خودت خلاصه نویسی کنی. اینطوری یادگیری تو سه
برابر بیشتر می شود و هنگام مرورمطالب چون با نگارش و ادبیات خودت نوشتی
مغزت به راحتی موضوعات را به هم ربط می دهد. البته بهتر است اصل سوم را
بنویسی که جمله تکمیل شود.
اصل سوم
«بین مغز و دست یک رابطه عجیب و جادویی وجود دارد.»
منظور
من این است که وقتی مطالب را یادداشت می کنی در هنگام کارها و تصمیمات به
سمتی می روی که آموخته هایت را اجرا کنی و این رابطه دست و مغز یا عمل و
دانش نامیده می شود.
- ولی اینطوری که خیلی سخت است؟
- در
عوض، نتایج، خیره کننده هستند. بهتر است همیشه دنبال کیفیت باشی، نه کمیت.
اگر یک کتاب خوب را درست بخوانی ومطالبش را طوری یاد بگیری که قدرت استفاده
و آموزش آنها را به دیگران داشته باشی خیلی موفق تر خواهی بود.
- باشد استاد، از این به بعد همینطوری مطالعه می کنم.
- حالا می خواهم خصوصیات مهمی از کارآفرینان موفق را برایت تشریح کنم و باید به دقت یادداشت کنی و دقیقا روی این خصوصیات فکر کنیم.
1-
تفکر انسان های موفق در مورد کارهایی که انجام داده اند یا انجام می دهند
با دیگران متفاوت است.البته آنها فقط درباره اینکه چه کارهایی انجام داده
اند فکر نمی کنند بلکه در مورد برنامه ریزی کارها و اینکه چگونه کارها را
به پایان برسانند هم فکر می کنند. همچنین مشکلات را به صورت یک مصیبت نگاه
نمی کنند بلکه مشکلات را نقاط عطفی می دانند که باید برطرف کنند و می دانند
چگونه باید مشکلات را برطرف کنند و وارد مرحله بعدی شوند.
2- قبل
از نیاز با دیگران رابطه برقرار می کنند و چون همیشه در این فکرند که باید
تبدیل به یکی از موفق ترین انسان ها بشوند به طور مداوم از خود می پرسند
باید با چه کسی آشنا شوم؟ باید کدام فرصت ها را قبل از ضرورت جدی بگیرم و
در ادامه اصل چهارم را یادداشت کن.
اصل چهارم
«در موفقیت به کمک دیگران نیاز مبرم دارند.»
3- افراد موفق منتظر به وجود آمدن فرصت ها نیستند بلکه آنها خالق فرصت ها هستند.
4- افراد موفق به طور مداوم در حال جست و جو هستند و با ریسک پذیری سعی در انجام کارهای متفاوتی نسبت به دیگران دارند.
5-
عادت هایی را برای خود می سازند و آنها را تکرار می کنند. البته افراد
شکست خورده عادت به انجام چنین کارهایی ندارند. افراد موفق عادت می کنند
تسلیم نشوند و اگر از در بیرونشان بیندازند از پنجره وارد می شوند.
اصل پنجم
«به راحتی تسلیم نمی شوند و با پشتکار مشکلات را از پیش رو برمی دارند.»
6-
قبل از انجام هر کاری سود کار را می سنجند و سپس تصمیم به انجام می گیرند.
زمانی را که 10 سکه طلا ارزش دارد به کاری که تنها 1 سکه طلا ارزش دارد
اختصاص نمی دهند.
7- افراد موفق می دانند وقت خود را با چه کسانی بگذرانند. چه کسی را به لیست دوستان اضافه و چه کسانی را حذف کنند.
اصل ششم
«سریعا دوستی خود با افراد بی انگیزه و کسانی که مسوولیت کارهای شان را نمی پذیرند قطع می کنند.»
8-
باید در انجام کارها ابتکار عمل و خلاقیت داشته باشی و این جمله را بنویسی
که «من از مشکلات نمی ترسم. بلکه مشکلات را به عنوان بخشی از زندگی خود می
پذیرم و برای غلبه بر آنها سعی در پیدا کردن راه حلی خلاقانه و مبتکرانه
دارم.»
9- باید بین خانواده، فرهنگ و کسب و کارت رابطه صحیحی ایجاد
کنی و این هم یکی از اصول افراد موفق است. یعنی کاری را انتخاب کنی که در
حد و اندازه خانواده شما باشد و خانواده از انجام این کار توسط شما راضی
باشند. همچنین فقط به اندازه ای که کسب و کارت اجازه می دهد برای خرج
خانواده برداری و مسائلی مانند نسیه و کار رایگان برای دوستان و آشنایان را
مدیریت کنی.
10- یکی از مهمترین خصوصیات اصول و فنون مذاکره یک
جلسه کاملا صحبت می کنیم. برای امروزکافی است. چمدان کتاب ها را به کوپه
خودت ببر و مطالعاتت را شروع کن وهر سوالی داشتی یادداشت کن و برای من مطرح
کن.
- باشد استاد، روز خوبی داشته باشید.
- ممنون، تو هم همینطور.