بهداشت روانی
تکنیک های موفقیت
خسته شدن از زندگی
خستگی و ملال از زندگی می تواند علل و زمینه های متعددی داشته باشد، که باید ابتدا شناسایی شوند و سپس به درمان آن بپردازیم...
درباره علل و منشأ خستگی و ملال از زندگی، از مسائل و زمینه های متعددی باید نام ببریم که اهم آن ها به قرار زیر است:
1. حوادث زندگی:
حوادث تلخ و پی آمد های ناگوار زندگی، خود می تواند از علل پیدایش ملالت
ها باشد. بسیاری از افراد ملولند از آن بابت که همه زندگی شان با شکست
همراه بوده است. به هر جا که پا گذاشته اند نکبت و بدبختی وجود داشته است.
برای آن ها که ناتوانی و ضعفی دارند و ساخته و پرورده نیستند حوادث ناگوار
تلخی می آفریند و زندگی را بر انسان تیره و طاقت فرسا می سازد آنچنان که
آدمی قادر به کنترل خود نیست.
2. احساس گناه: گاهی
انسان به خاطر گناهی را که مرتکب شده نافرمانی و عصیانی را که انجام داده
است، عملکرد ناروا و غلطی که داشته است دچار احساس ملال است. ناراحت است که
چرا خداوند را از خود ناراضی کرده و یا فلان گناه کبیره ای را در رابطه با
دیگران مرتکب شده است.
3. درد درون: زمانی
احساس ملالت ناشی از وجود دردهای جانکاه است که در درون انسان است و او
نمی تواند آن را به زبان آورد. دچار غم و رنج است ولی بیان آن موجب رسوائی و
عقوبت است. افکار مخرب از هر سو بر او احاطه کرده اند و فکر و ذهن او را
در غل و زنجیر نهادند.
4. عجزها:
جوان به مناسبت شور و نشاطی که دارد خواستار آن است خودی نشان دهد و مسائل
دشواری را حل کند، عجز و ناتوانی او از این امر خود سبب این امر می شود.
می خواهد در مسابقات شرکت کند ولی ترس از آن دارد که چیزی نصیبش نشود، می
خواهد برنامه ای را تمام کند ولی در موقعیتی است که قادر به آن نیست.
5. نومید و محرومیت:
آن ها که در موقعیت ناامید کننده ای هستند و راه پیشرفت را برخود مسدود می
بینند، آنها که در فکر حل مسائل لا ینحلی هستند و این امر زجرشان می دهد
دچار ملالتند، حال اگر در این حالت برای شان محرومیتی پدید آید ملالت شان
افزون تر خواهد شد.
6. تخیلات ناروا: نوجوانان
و جوانان خواب و خیال آشفته ای دارند، تصویر دیگری از دنیا را در ذهن خود
مجسم کرده اند و به هنگامی که امری خلاف آن را می بینند ملول می شوند. یا
می دانیم که مفهوم مرگ و فنا تمام افکار و عقاید آنان را تحت الشعاع قرار
می دهد. دل به ملالت می دهند که با این حساب کار و تلاشم را چه فایده ای
است.
7. کمبود عاطفی:
نوجوان و جوانی که به پدر و مادر و یا مربی و یا هر کسی دیگر دلبسته است و
انتظار لطف دارد به هنگامی که با بی توجهی های آن ها مواجه می شود از خود
بی خود گشته و دل به ملالت می دهد. هم چنین احساس این امر که اطرافیان او
افرادی خشن و بی محبت هستند برای او زجر دهنده است.
8. پر توقعی:
گاهی علت ملالت پرتوقعی است. جهان بینی آن ها بگونه ای است که انتظار
دارند همگان سر به اطاعت او بسپارند و زندگی را بر وفق مراد او بسازند.
دیدن وضع خلاف و حتی بی توجهی به شخصیت او سب افزایش ملال و کدورت است.
9. خود كم بینی:
گاهی نوجوان و جوان در موقعیتی است که نمی تواند ابراز وجود کند. در هر
طریقی که بخواهد قدم بردارد راه آن را بر خود بسته می بیند. در موقعیتی است
که راه پیش و پس ندارد. از هر سو احساس محرومیت می کند، گمان دارد دیگران
او را به حساب نمی آورند و جز نکبت آفرینی کاری ندارند و این امر خود سبب
ملال آن هاست.
10. ضعف مذهب:
و بالاخره ضعف زمینه مذهبی و عدم اتکال به خدا و سرسپردگی به او نیز عدم
توکل به او و خوشبینی به عنایتش بدان صورت که احساس کند که همه امورش به
سوی او بر می گردد خود در این امر مؤثر است. ضعف مذهبی خود سبب ضعف بنیه
روحی است و انسان بر اثر آن نمی تواند خود را در این جهان وجود سرپا نگه
دارد.
طرق درمان
در طریق نجات نوجوانان و جوانان از بیماری های ملالت می توان از راه و روش های گوناگونی استفاده کرد که اهم آن ها به قرار زیر است:
1. معاشرت نیکو:
انسان ملول را نباید به خود واگذار کرد بدان امید که خود بخود به حال می
آید. ملال بیش از آن که یک درد فردی باشد یک رنج اجتماعی است. باید از طریق
اجتماع درمان شود و از راه های آن، معاشرت و بیرون کشیدن او از تنهائی و
انزواست. باب معاشرت را باید به روی او گشود و دوستان و معاشران جدیدی را
باید در سر راه او قرار داد.
2. القاآت: تذکرات
و القاء به او که حال خود را باید عوض کند دید و جهان بینی خود را باید
تغییر دهد، در اصلاح او موثر است. باید به او القاء کرد که ضروری است
امروزه روش و طرز سلوک خود را تغییر دهد و خوشبختی خود را تأمین کند و در
راه این القاء باید وقت صرف کرد و ساعاتی از عمر را بدان اختصاص داد.
3. ایجاد زمینه برای موفقیت:
از طرق مهم و سازنده ایجاد زمینه برای موفقیت است و باید کاری کرد که او
در جریان امور باشد. باید میدان برای او فراهم دید تا در آن خود را نشان
دهد. در مسابقه ای آسان شرکت کند تا در آن موفقیت به دست آورد و مزه پیروزی
را بچشد. و بدیهی است که در برابر هر پیروزی به تحسین و تشویق او خواهیم
پرداخت.
4. ابراز مهر:
دلجوئی از او، محبت به او بگونه ای که بتواند حرف خود را بزند، مطلب خود
را با ما در میان نهد، نظریات خود را در آنجا بازگو کند خود در این امر
موثر است. فرد ملول باید احساس کند کسی هست که او را دوست دارد و برای او
در نزد خود جائی در نظر گرفته است.
5. تغییر محیط:
از طرق درمان، ایجاد تغییر محیط است. محیط کار و زندگی فردی این چنین را
به خصوص اگر در مراحل حادی از نظر ملالت باشد عوض می کنند. او را به جائی
دیگر کوچ می دهند و از این راه احساس خستگی او را از او می زدایند و او را
به زندگی دلگرم می سازند.
6. ایجاد تنوع در زندگی:
از دیگر راهها ایجاد تنوع در زندگی است. تنوع، خستگی و ملالت را از بین می
برد و بر نیروی فرد و نشاط باطنی او می افزاید. بسیاری از ملالت ها بدان
خاطر است که فرد زندگی را نوعی تکرار مکررات می داند. هر روز همان برنامه و
همان کار و این امر برای افراد که تیزهوش ولی راکدند وجود دارد.
7. بازی و گردش:
از راه های مهم و موثر این است که پدر و مادر و یا مربیان و معاشران ذوق
به گردش و تفریح را در او بر انگیزانند، او را با خود به گردشگاهی ببرند،
پیک نیکی ترتیب دهند، ساعاتی او را گرم بازی و تفریح سازند. بگذارند که او
هم در میان جمع ساعاتی را بجهد، بگوید، بخندد تا بالاخره هوای آن از سرش
بیفتد.
8. کار و اشتغال: یک
کار سازنده و مثبت و اشتغالی مفید، خود سبب رفع ملامت است و نگرانی ها را
از بین می برد. باید برای او کاری معین کرد، مثلا برای خود نجاری کند، چیزی
ببافد، به کاری سرگرم شود تا دردهای متعدد خود را فراموش کند و احساس سرور
و خرسندی کند و وارد حیات جمع شود.
9. تقویت مذهبی:
آموزش و مذهب و انتقال تعالیم مذهبی و آگاه کردن او از اسرار زندگی خود در
این امر مؤثر است معنویت و رابطه با خدا برای انسان یک سنگر است و زمینه
را برای آرامش و تکامل افراد فراهم می سازد، درماندگی و کوته اندیشی ها را
از بین می برد.
10. واداشتن به تلقین: اگر
جوان فرصتی پیدا کند و حاضر شود با خود بنشیند و کلاه خود را قاضی کند، به
تفکر درباره امور و تدبر در آن بپردازد بسیاری از حقایق برای او آشکار
خواهد شد. در سایه آن، خواهد توانست به تلقین خویش بپردازد و روحیه خود را
بسازد و تقویت کند آن چنان که برخود مسلط باشد و درد و مشکلش را دریابد و
درمان کند.
منبع: خانواده و مسائل نوجوان و جوان،علی قائمی، ص154
شنبه 23/10/1391 - 15:20
آلبوم تصاویر
جمعه 12/8/1391 - 8:51
آلبوم تصاویر
جمعه 12/8/1391 - 8:49
آلبوم تصاویر
جمعه 12/8/1391 - 8:38
شخصیت ها و بزرگان
نیاکان پدری و مادری رهبر معظم انقلاب
آیت الله سید حسین خامنه ای مردی با فضیلت، نیکو سرشت، بی اعتنا به دنیا و صاحب نفوذ اجتماعی و احترام میان مردم بود. وی به سال ۱۳۲۵ ق اندکی پس از استقرار مشروطیت فرمان یافت و پیکرش بنابر وصیت خویش به نجف اشرف منتقل شد و در وادی السلام دفن شد.
زندگینامه آیت الله خامنه ای(۱)
آیت الله سید حسین خامنه ای مردی با فضیلت، نیکو سرشت، بی اعتنا به دنیا و صاحب نفوذ اجتماعی و احترام میان مردم بود. وی به سال ۱۳۲۵ ق اندکی پس از استقرار مشروطیت فرمان یافت و پیکرش بنابر وصیت خویش به نجف اشرف منتقل شد و در وادی السلام دفن شد.
"شرح اسم" عنوان کتابی است از زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به چاپ رسید.
آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش اول این کتاب است که به نیاکان پدری و مادری رهبر فرزانه انقلاب پرداخته است.
نیاکان پدری؛ آیت الله سید حسین خامنه ای
آیت الله سید حسین حسینی خامنه ای نسب به سادات افطسی می رساند. شجره وی به سلطان العلما احمد معروف به سلطان سید احمد میرسد که با پنج واسطه از اخلاف امام زین العابدین علی بن الحسین (ع) است: سلطان سید احمد فرزند میر سید محمد مداینی، فرزمند حسن، فرزند حسین، فرزند حسن افطس فرزند علی اصغر فرزند امام زین العابدین.
در سرگذشت سلطان سید احمد گفته شده است که در اواخر قرن چهارم به ایران هجرت کرد و در جبال، عراق عجم بعدی و اراک فعلی اقامت گزید.
چون تحت تعقیب ماموران بنی عباس بود، به هزاوه پناه برد و در ۳۶۰ هجری در حال اقامه نماز شب به شهادت رسید. در زمان شاه عباس کبیر بارگاهی بر قبر او بنا گردید که از دیرباز تا کنون مورد توجه مردم بوده است.
آیت الله سید حسین خامنه ای، فرزند سید محمد حسینی تفرشی خامنه ای تبریزی است که در سال ۱۲۶۰ ق در خامنه به دنیا آمد.
در منابع از علت هجرت سید محمد از مناطق مرکزی ایران به آذربایجان سخنی نرفته است. سید محمد فرزند سید محمد تقی فرزند میرزا علی اکبر فرزند سید فخرالدین تفرشی است.
سید فخر الدین مشهور به میر فخرا است و منتسبین او به میرفخرایی معروفند. سید حسین، پدر بزرگ آیت الله سید علی خامنه ای، دوران کودکی را در خامنه بالید و برای تحصیل راهی تبریز شد. شهر تبریز در ان دوره شاهد حضور فقهایی از شاگردان شیخ محمد حسن نجفی اصفهانی مشهور به صاحب جواهر و شیخ مرتضی شوشتری انصاری بود.
پس از کسب علوم مقدماتی، در حدود ۱۲۹۰ ق برای تکمیل تحصیلات خود به نجف اشرف رفت و فقه و اصول را نزد علمایی چون سید حسین کوه کمره ای و ملا محمد فاضل ایروانی آموخت.
چندی بعد به مرحله ای رسید که کتب فقهی چون ریاض المسائل سید علی طباطبایی و مکاسب شیخ انصاری را تدریس می کرد و گروهی از طلاب تبریزی این دو کتاب را نزد سید حسین آموختند. وی به تالیف کتاب هایی در فقه و اصول از جمله نگارش تعلیقاتی بر دو کتاب یاد شده پرداخت.
آیت الله سید حسین خامنه ای علوم معقول را نزد فیلسوف نامی آن زمان میرزا باقر شکی فرا گرفت. و حدود ۱۳۱۵ ق به آذربایجان بازگشت. شاگردانی که درس آموخته او در نجف اشرف بودند، و به مراتب علمی او آگاهی داشتند وی را به اقامت در تبریز واداشتند.
آیت الله سید حسین خامنه ای در محله خیابان، کوچه قره باقی (قره باغ لر کوچه سی) ساکن شد و به زودی در محافل علمی و مردم تبریز وجاهت و اعتبار یافت. وی از همان ابتدا به خواست معاریف شهر، امامت جماعت مسجد جامع را که کنار مدرسه علوم دینی طالبیه قرار داشت به عهده گرفت و به سید حسین پیش نماز نیز شهرت یافت.
آیت الله سید حسین خامنه ای در شمار روحانیان آزاداندیش و طرفدار مشروطه آذربایجان بود. او که اجداد دورش با میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی اشتراک نسب داشت، مردم را به پاسداری و پیشبرد این نهضت تشویق می کرد.
شیخ محمد خیابانی دختر سید حسین خامنه ای را به همسری گرفت و گاه در مسجد جامع به جای پدرزنش اقامه نماز کرد. همچنین میرزا اسماعیل نوبری از همقطاران نزدیک شیخ محمد خیابانی که هر دو نمایندگان تبریز در دومین دوره مجلس شورای ملی بودند، همسر نوه آیت الله سید حسین خامنه ای بود.
آیت الله سید حسین خامنه ای مردی با فضیلت، نیکو سرشت، بی اعتنا به دنیا و صاحب نفوذ اجتماعی و احترام میان مردم بود. وی به سال ۱۳۲۵ ق اندکی پس از استقرار مشروطیت فرمان یافت و پیکرش بنابر وصیت خویش به نجف اشرف منتقل شد و در وادی السلام دفن شد.
آیت الله سید حسین خامنه ای دارای هفت فرزند بود که یکی از آنان سید محمد، معروف به پیغمبر و دیگری سید جواد، پدر سید علی خامنه ای است. فرزند دیگر او میر مهدی نام داشت.
نیاکان مادری ؛ آیت الله سید هاشم نجف آبادی
نام و شهرت او در منابع، حاج سید هاشم میردامادی ، حاج سید هاشم نجف آبادی و سید هاشم حسینی میردامادی یاد شده است. وی در سال ۱۳۰۳ ق در نجف اشرف به دنیا آمد.
نسب سید هاشم با سی و اندی واسطه به ابوالحسن محمد دیباج، فرزند امام جعفر صادق (ع) می رسد.
بیشتر نیاکان وی از دانشمندان و رجال علمی بودند؛ نظیر حکیم نامور عصر صفوی، میرداماد، صاحب قبسات، صراط مستقیم، سدره النمتهی و...، و علامه میر محمد اشرف، مولف فضایل السادات، اشرف المناقب، علاقه التجرید و...
سید هاشم دو ساله بود که پدرش را از دست داد و با سرپرستی مادرش بزرگ شد. وی تحصیلات خود را با آمورش علوم دینی اغاز کرد.
پس از گذراندن مقدمات دوره سطح، نزد آیات عظام آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی و محمد حسین نایینی دانش آموخت و به درجه اجتهاد رسید. همچنین از افادات علمی و اخلاقی عالمان وارسته ای چون آقا سید مرتضی کشمیری بهره مند گردید.
وی در نجف اشرف با بی بی سکینه ازدواج کرد و چندی بعد به مشهد مقدس آمد و با اقامت در این شهر به ارشاد مردم ، تفسیر قرآن کریم و تالیف کتاب روی آورد.
سید هاشم در یکی از شبستان های مسجد گوهر شاد، که رفته رفته به نام خودش شهرت یافت، آیه های قرآن را تفسیر می کرد که با استقبال گروهی از طلاب، فضلا و علاقه مندان رو به رو شد. مبنای تفسیر او مجمع البیان، نگاشته شیخ طبسی بود.
برخی منابع درباره حاج سید هاشم نوشته اند که فردی روشن ضمیر و آزاد از تعصبات خشک بود و با معیار های عقلی و شرعی رفتار می کرد.
در کارهایی که دلیل و منطق نداشت قدم نمی گذاشت؛ در برابر مخالفت با خرافات کم نظیر بود، با جنجال و هیاهو و داد و فریاد موافق نبود، اصرار داشت صداها در فرستادن صلوات بیش از اندازه بلند نشود و شواهدی قرانی و روایی بر این موضوع ارائه می نمود. او می گفت خداوند به شما نزدیک است و لازم نیست هنگام دعا فریاد بزنید.
حاج سید هاشم را اهل دل، صاحب نفس و نفوذ کلام توصیف کرده اند. با وجود این وی از رخدادهای اجتماعی و سایسی جامعه کنار بود.
او از جمله دستگیر شدگان، زندانیان و تبعید رفته های پس از حادثه خونین مسجد گوهر شاد(تیر ۱۳۱۴) بود. نام تعدادی از از علمای بازداشت شده چنین است:
شیخ ولی نجات، بحرالعلوم، دست غیب، حاج محقق، حاج شیخ هاشم فزوینی، شیخ آقا بزرگ شاهرودی (معروف به اشرفی)، کاتب الخاقان، سید یونس اردبیلی، سید عبدالله شیرازی، سید زین العابدین سیستانی، سید محمد حسین حسینی، نواب احتشام رضوی، میرزا محمد آقا زاده، سید علی اکبر خویی، شیخ علی اکبر آشتیانی و سید هاشم نجف آبادی.
حاج سید هشام، به تهران منتقل شد و در آنجا زندانی گردید. تبعیدگاه او را در شهر سمنان تعیین کردند. وی چند سال در انجا ماند و مدتی هم در شهر ری در جوار حضرت عبدالعظیم (ع) به حال تبعید زندگی کرد.
در هر دوشهر تفسیر قرآن می گفت. حاج سید هشام در سال ۱۳۲۰ ش به مشهد بازگشت و خدمات علمی و اجتماعی خود را پی گرفت.
تنها کتاب طبع شده از آیت الله سید هاشم نجف آبادی خلاصه البیان فی التفسیر القرآن به زبان فارسی است. جلد اول این تفسیر چهار جلدی در سال ۱۳۳۹ ش توسط انتشارات اخوندی چاپ شد.
از تالیفات چاپ نشده وی می توان از رساله ای در رجعت بر حسب آیات و روایات، ترجمه کتاب سین الامه و برهان المله مرحوم نراقی جزواتی ذر علم اخلاق و معارف اهل بیت، شرح حال عالمان بزرگ که به حضور حضرت حجت (عج) رسیده اند و تقریرات مرحوم نایینی نام برد.
از آیت الله سید هاشم نجف آبادی میردامادی چهار بار به حج مشرف شد. خدیجه میردامادی، تنها دخترش از همسر اول، مادر آیت الله سید علی خامنه ای است.
همسر اول او در جوانی درگذشت. ازدواج دوم او با دختر ملا عبدالله واعظ تبریزی بود که از وی صاحب چهار پسر و چهار دختر شد.
نیاکان مادری آیت الله خامنه ای، ۲۲ آذر ۱۳۳۹ در اثر بیماری قلبی دار فانی را وداع گفت و پیکرش در دارالسرور حرم مطهر حضرت رضا (ع) دفن گردید. در تشییع جنازه اش بسیاری از مردم مشهد و علاقه مندان شرکت کردند و تا چند هفته مراسم بزرگداشت وی در محله های گوناگون شهر برپا بود.
جمعه 12/8/1391 - 8:23
عقاید و احکام
ا
ا نظر سه مرجع تقلید درباره موضوع کنترل جمعیت اعلام شد ا
آیات عظام صافیگلپایگانی، مکارم شیرازی و نوری همدانی از مراجع عظام تقلید قم در پاسخ به استفتایی، نظر خود را درباره موضوع کنترل جمعیت بیان کردند.
به گزارش خبرگزاری شبستان از قم، در این استفتاء آمده است: "در وضعیت کنونی با توجه به سوء استفاده مشرکان و مخالفان اهلبیت(ع) از طرح کنترل جمعیت، وظیفه دولتمردان، رسانهها، مطبوعات، اساتید حوزه و دانشگاه، نویسندگان و گویندگان و تمام ارادتمندان مکتب امیرالمومنین(ع) و فرزندان معصوم (ع) ایشان و پیروان ولایت فقیه که ادامه ولایت امیرالمومنین(ع) است به منظور تحکیم بنیان خانوادهها و حفظ بافت سیاسی و اجتماعی کشور چیست؟"
آیتالله صافی گلپایگانی در پاسخ به این استفتاء اعلام کرد: "در اسلام و تعالیم سازنده آن که همه جوانب حیات بشر را شامل می شود، داشتن اولاد و فرزندان متعدد مورد تشویق و ترغیب است و تا حدی تاکید شده است که حضرت رسول اکرم(ص) به کثرت امت خود بر امم دیگر مباهات میفرمایند؛ ثوابهایی که در تولید مثل و تربیت اولاد برای پدر و مادر مقرر شده است، به قدری جالب و عظیم است که سزاوار نیست والدین با جلوگیری در بارداری، از این همه ثواب خود را محروم سازند و آن را کنترل کنند".
بنا برگزارش مرکز خبر حوزه، آیتالله مکارمشیرازی نیز در پاسخ این استفتاء بیان کرده است: "در تمام مواردی که کنترل موالید سبب تغییر بافت جمعیت و ضربه زدن به مبانی مکتب اهلبیت(ع) میشود، همه وظیفه دارند در حد توان خود جلوی این معضل را بگیرند".
همچنین در پاسخ آیتالله نوریهمدانی آمده است: " در چنین شرایطی وظیفه پیروان اهلبیت(ع) این است که با رعایت موازین شرعی و مقررات حکومت اسلامی، از امکانات خود استفاده کنند و اجازه ندهند چنین امری واقع شود و مسئولان و رسانهها و دانشمندان وظیفه دارند مردم را آگاه کنند و خطر آن را برای مردم توضیح دهند".
پنج شنبه 4/8/1391 - 23:35
سلامت و بهداشت جامعه
بدحجابی عارضه یا غفلت؟ ا
ا دست های مخملی پشت پرده سناریوی بی حجابی ا
بدحجابی درجامعه امروز را نمی توان به قشر خاصی نسبت داد؛ زیرا با گذشت زمان این معضل به زخمی کهنه تبدیل شده که طبیبان از مداوای آن عاجزند. طرح های ابتر و قانون های بر زمین مانده مصداقی بر این مدعاست!
خبرگزاری شبستان: زن جلوهای از جمال، محبت، خلاقیت و ربوبیت الهی و رکن اساسی در تعلیم و تربیت است. اگر زنان به این منزلت واقف شوند و در پاسداری از آن بکوشند، فرآیند تربیتی و شخصیتی آنان و همه اجتماع سالم مانده و بخوبی پیش میرود. تجربه ملتهای گذشته نیز نشاندهنده این نکته است که هرگاه زنان، بلندای مقام و رسالت اصلی خود را درک نموده و در رشد شخصیت خود اهتمام ورزیدهاند، منزلت و محبوبیت آنان حفظ شده ،اجتماع در سلامت زیسته و ناهنجاریها کمتر بوده است.
بدون شک در عصر ما که بعضی نام آن را عصر برهنگی و آزادی جنسی گذارده و بیبندو باری زنان را جزئی از آزادی او میدانند! سخن از حجاب گفتن برای این دسته ناخوشایند و گاه افسانهای است متعلق به زمانهای گذشته، ولی مفاسد و مشکلات روزافزون که از این آزادی بیقید و شرط بوجود آمده سبب شده است که تدریجاً گوش شنوایی برای این سخن پیدا شود. حجاب و عفاف در دین مبین اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار است. اسلام به عنوان آخرین دین الهی برای حفظ فرد و جلوگیری از انحرافاتی که سرچشمه آنها بیحجابی و بیعفتی و عدم رعایت پوشش صحیح است. برنامهای را ارائه داده است که شامل همه افراد بشر اعم از مرد و زن میباشد.
درباره فلسفه وجوب حجاب و سودمندی های آن بسیار سخن گفته اند. اما به نظر می رسد علت اصلی، که اتفاقاً تمام موارد دیگر را هم در پی خواهد داشت، حفظ کرامت و شخصیت زنان است. زن در طول تاریخ شاهد تفسیرهای متفاوتی از ماهیت و حقوق خود بوده است؛ در نخستین مرحله و در اجتماعات بدوی، زن اصولا به عنوان بخشی از جامعه انسانی شناخته نمی شد تا بخواهد از حقوق بشری برخوردار باشد. او موجودی بود مانند سایر موجودات که باید در خدمت مرد قرار می گرفت و شأنی جز این نداشت. "ملک" آنان بود و طبیعتا مالک هرگونه می خواست، در آن تصرف می کرد.
تاریخ چند هزار ساله ایران نشان میدهد که همواره مسئله حجاب به عنوان اصلی پذیرفته شده در جامعه حضور داشته است؛ تا جایی که حجاب و عفاف تبدیل به امری فرهنگی- اجتماعی در تمدن ایرانی- اسلامی نهادینه شده است. آنچه مسلم است این است که همواره نیاز به بسترسازی برای تعمیق و نهادینه کردن حجاب صحیح و اسلامی در جامعه حس میشود.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در 13 دی 1384 قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب را به تصویب رساند که بر اساس آن وزارتخانههای راه و ترابری، مسکن و شهرسازی، کشور، کار و امور اجتماعی، امور خارجه، بهداشت درمان و آموزش پزشکی، ارتباطات و فناوری اطلاعات، علوم تحقیقات و فناوری، امور اقتصادی و دارایی، آموزش و پرورش، بازرگانی و نیز فرهنگ و ارشاد اسلامی باید با توجه به راهکارهای ارایه شده در این قانون و برنامهریزیهای کارشناسانه، حوزههای تحت نظارت خود را برای نهادینه کردن و گسترش فرهنگ حجاب و عفاف، ساماندهی کنند.
شرایط امروز جامعه پیرامون حجاب و عفاف حاکی از آن است که یا مسئولان و سازمانهای ذیربط و دخیل در این قانون نتوانستهاند آنگونه که باید به وظایف محول شده خود عمل کنند و یا قانون مذکور از ضمانت اجرایی شایستهای برخوردار نبوده است؛ به این معنی که حربه نظارتی و اجرایی که توانایی بسیج تمام ظرفیتها، برای درونیسازی حجاب و عفاف در جامعه را داشته باشد از این قانون حمایت نکرده است.
طرح امنیت اجتماعی که جدیدترین مرحله آن از تاریخ 25 خرداد 1389 توسط نیروی انتظامی به اجرا درآمده یکی از حربههای مکمل ترویج و نهادینهکردن حجاب و مبارزه با بدحجابی است.
پس از تصویب قانون گسترش عفاف و حجاب در سال 1384 و مغفول ماندن آن از جانب دولت، سرانجام در سال 1389 با اجرای آن موافقت شد. طرح امنیت اخلاقی همانطور که ذکر شد یکی از سیاستهایی است که در قالب قانون مذکور پیشبینی شده است، اما به دلیل همین بیتوجهی به قانون گسترش فرهنگ حجاب تا حدودی نیمهکاره باقی ماند.
شهرداری عامل رواج موسیقی غیر مجاز در جامعه/ روسری ها نوار شده اند!
نفوذ دشمن و بیتوجهی خانوادهها دو مشکل اساسی در زمینه جاب و عفاف و سایر مسایل فرهنگی در کشور است. حجتالاسلام تاج لنگرودی با بیان این مطلب اظهار کرد: انقلاب ما تا قلب کشورهای آمریکا، اروپا و اسراییل صادر شده است، در چنین شرایطی طبیعی است که آنها نیز بیکار نمینشینند و تا قلب انقلاب ما نفوذ میکنند و برای رسیدن به اهداف خود از ابزارهایی مانند آزاد و ارزان بودن مشروبات الکلی، رواج بیعفتی و بیحجابی و رواج موسیقی که یکی از عوامل مهم تخریب ماهیت افراد محسوب میشود، استفاده میکنند.
به اعتقاد وی در کشور ما نیز شهرداری یکی از عاملان رواج موسیقی غیرمجاز در جامعه است که با برگزاری جشنهایی در مدارس و پارکها به این امر دامن میزند. این پژوهشگر حوزه دین با اشاره به وضعیت نامناسب حجاب و عفاف در جامعه خاطرنشان کرد: در کشورهای اروپایی و آمریکایی زنان فقط روسری بر سر نمی کنند، اما در ایران علاوه بر آن روسری که به شکل یک نوار به سرشان میکنند، آرایشهای غلیظ و فجیعی نیز به چشم میخورد.
وی تصریح کرد: بیتوجهی خانوادهها نیز از عوامل رواج بیعفتی و بی حجابی در جامعه است و خانوادهها معتقدند چون صدا و سیما خود عامل ترویج بی حجابی در جامعه است، پس تربیت و توجه ما هیچ تأثیری در تربیت درست فرزندان ما ندارد که متأسفانه منطق بعضی از خانوادهها اینگونه است.
به اعتقاد وی تشکیل کلاسهای مشاوره قبل از ازدواج نیز تأثیر مهمی در حل مشکل عفاف و حجاب در جامعه دارد، ما باید جوانان خود را به گونهای تربیت کنیم که مسئله حجاب و عفاف یکی از معیارهای مهم آنها در زندگیشان قرار گیرد.
حجتالاسلام تاج لنگرودی به نقش صددرصدی دولت در نهادینهسازی فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه معتقد است و میگوید: نوع فیلمهایی که توسط صدا و سیما ساخته میشود، مسبب ترویج فرهنگ غلط بیحجابی در جامعه است؛ زیرا پوشش بازیگران در فیلم بلافاصله در جامعه مرسوم می شود.
کاش حجاب به اندازه کتاب مهم بود!
این کارشناس حوزه دین با بیان اینکه وزارت ارشاد باید نظارت بیشتری بر روی ساخت فیلمها داشته باشد، تصریح کرد: چطور وزارت ارشاد برای کتابی که یک واو و یا عنواناش کمی مشکل داشته باشد، اجازه چاپ نمیدهد؟! ولی برای فیلمهایی با چنین محتوایی اجازه پخش میدهد!!!
همه جا به نفع خود عمل می کنیم!
وی یادآور شد: ما در ارائه الگوهای مناسب به جامعه خوب عمل کردیم، ولی مشکل اصلی ما در اشتباه معرفی کردن آنها است. حضرت زهرا (س) به عنوان الگویی نمونه نه تنها برای زنان مسلمان ما بلکه برای تمام بانوان اقلیتهای مذهبی جامعه نیز شناخته شده است، ما آن قسمت از زندگی حضرت زهرا (س) را که به نفع مردم و با سلیقه جامعه سازگار است، را مطرح میکنیم ولی آن بخشی را که سازگار نیست، مطرح نمیکنیم.
یک دست صدا نداره
در این میان جواد آرینمنش، نماینده فرهنگی مجلس نیز پیرامون طرح توسعه عفاف و حجاب معتقد است؛ طرح توسعه عفاف و حجاب طرح جامعی است که 26 نهاد و سازمان موظف به اجرای هماهنگ آن هستند و همچنین اجرای آن نیازمند فرهنگسازی، آموزش و اقدامات پیشگیرانه در امور هنجارشکنی است و نیروی انتظامی نیز در کنار سایر دستگاهها با اجرای طرحهای مختلف به مقابله و برخورد با افراد هنجارشکن میپردازد.
نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی خاطر نشان کرد: در این طرح حدود 26 سازمان و نهاد فرهنگی و تأثیرگذار مورد خطاب قرار گرفتند و برای آنان وظایفی مشخص شد تا با استفاده از ابزارهای فرهنگی در زمینه تبیین حجاب در جامعه مسئولیت های خود را انجام دهند.
وی اظهار کرد: این در حالی است که به طور علنی از 26 دستگاه موظف در اجرای طرح توسعه عفاف و حجاب 25 نهاد فقط تماشاگر بوده و تنها نیروی انتظامی در این زمینه ورود پیدا کرده است.
به اعتقاد آرینمنش، طبیعی است، تا زمانی که تمام دستگاهها در این امر همکاری نداشته باشند و نیروی انتظامی نیز که به صورت مقطعی و آن هم فقط در فصل تابستان اقدام به مقابله با بدپوششی و بیحجابی می کند هیچگاه طرح توسعه عفاف و حجاب در جامعه اجرایی نخواهد شد.
کارگردان سناریوی بی حجابی مجهول الهویه!
حجتالاسلام حسن شریعتزاده، از اساتید دانشگاه نیز معتقد است، وضعیت نابهنجار حجاب بانوان در کشوری که دم از امالقری بودن جهان اسلام میزند واقعا دردآور و نگرانکننده است و این فکر تداعی می شود که در پشت این سناریوی تلخ چه واقعیتی نهفته است و تا کجا جامعه و خانواده و نسل جوان و غیر جوان را تهدید میکند؟
با شنیدن سخنان حجت الاسلام شریعت زاده به یاد یکی از سخنان گهر بار امیرالمؤمنین (ع) افتادم که فرمودند: «بیرون میآیند در آخرالزمان و نزدیک قیامت که بدترین زمانها است، زنانی که خود را میآرایند و بیپرده و حجاباند و عاری از دیناند و در آشوبها وارد میگردند و میل و رغبت ایشان به شهوات و تمایلات نفسانی است با شتاب به طرف لذتهای حیوانی میروند و حرامهای دین را حلال میشمرند. آنان مخله در آتش جهنماند.» سؤال این است که آیا این توصیف امام در حق جامعه ما صادق نیست؟ آیا وقت آن نیست فکر کنیم و حال خود و جامعه را اصلاح کنیم؟
به اعتقاد این استاد دانشگاه؛ حجاب، پوشش یا ستر همان تعابیر مشهور در بیان قرآن و مردم مؤمن است که در آیات قرآن از آن یاد شده است و نفس عمل رسول خدا و ائمه دین به عنوان امامان هدایت، خود روشنکننده وضعیت ایمان ماست. قرآن کریم صریحا اشاره دارد که مؤمنان چشم خود را نگاه میدارند و زنان با ایمان هم چهره و زیبایی و زینت خود را به عنوان یک گوهر و امانت الهی محفوظ میدارند. برای پوشش اسلامی و فلسفه آن بیانات متعددی شده است. بنا بر تحقیق، ظاهرا کلام استاد شهید مطهری جمع تمامی این کلمات است که حجاب و پوشش چهار خاستگاه و اثر از جمله جنبه روانی، استحکام پیوند خانوادگی ، بعد اجتماعی زن و حجاب و شخصیت و احترام زن و جلوگیری از ابتذال او را به همراه دارد.
وی تصریح کرد: بعد الهی و آسمانی زن، خانواده و ازدواج هنگامی بهتر معلوم میشود که متوجه میشویم تمام ادیان ابراهیمی بر مبنای پوشش و عفاف زن و رعایت حرمت او از جانب مردم تأکید کردهاند. در مبانی اسلام و سیره رسول خدا (ص) بیشتر بر این موضوع تأکید شده است. فقیه عالیمقام شهید ثانی درکتاب «مسالک» روایتی را از رسول مکرم اسلام آورده است که در حجهالوداع زنی برای پرسیدن مسئلهای خدمت رسول اکرم (ص) آمد. فضل بن عباس پشت سر رسول خدا (ص) سوار بود، نگاههایی بین آن زن و فضل رد و بدل شد. رسول اکرم (ص) متوجه شد که آن دو به هم خیره شدهاند و زن جوان به جای اینکه توجهش به جواب مسئله باشد همه توجهش به فضل است که جوانی نورس و زیبا بود، رسول خدا (ص) با دست خود صورت فضل را چرخانید و فرمود: زن جوان و مرد جوان، میترسم شیطان در میان ایشان پا نهد.
حجتالاسلام شریعتزاده افزود: بنا بر مبنای قرآن که میفرماید «آنچه رسول خدا انجام میدهد آن را انجام دهید و آنچه او نهی میکند شما نیز برحذر باشید.» وظیفه مسلمان چیست؟ آیا دنبال سنت و سیره نبوی باشد یا گوش به فرامین و نسخه غرب و شرق باشد. مرحوم شهید استاد حاج شیخ مرتضی مطهری میفرمود: آری باید زن ایرانی به بهانه تجدد و تقدم و مقتضیات زمان هر روز و هر ساعت با وسایلی که در دنیای سرمایهداری تهیه میشود خود را در معرض نمایش بگذارد تا بتواند چنین مصرفکننده لایقی برای کارخانههای اروپایی باشد. اگر زن ایرانی بخواهد خود را فقط برای همسر قانونی و یا حضور در مجالس اختصاصی زنان بیاراید نه مصرفکننده لایقی برای سرمایهداران غربی خواهد بود و نه وظیفه دیگرش را که عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف اراده آنان و ایجاد رکود در فعالیت اجتماعی به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
اکنون این پرسش جواب میخواهد که برای علاج این بیماری جانکاه وظیفه ما چیست؟ چه کنیم که در مقابل این هجوم عظیم فرهنگی، خانه و خانواده خود را حفظ کنیم؟
راهکارهای مقابله با بحران بدحجابی
از دیدگاه این استاد دانشگاه توجه دادن نسل جوان به معنویت، قرآن، سنت، اهل بیت (ع)، روشن کردن اهداف دشمنان خدا برای قشر جوان، ارتباط فوقالعاده و صمیمی پدر و مادر، مربیان فرهنگی و روحانی با فرزندان جامعه اسلامی، ترویج سنت ازدواج و آسانگیری در انجام این سنت الهی، کمک دولت اسلامی به جوانان و فراهم کردن امکانات برای تشکیل خانواده و معرفی گناه و عواقب آن از نظر قرآن، احادیث و ترویج سنت امر به معروف و نهی از منکر از جمله راهکارهای مقابله با بحران بدحجابی است.
وی تصریح کرد: تعجب اینجاست که عدهای با ژست وارد بودن به منابع دین خدا میگویند، بر مردم نباید سخت گرفت، بگذارید راحت باشند. آیا حجاب و پوشش و مرزداری از سرزمین عفاف نوعی سختگیری است؟ پیامبر اکرم (ص) دستور داد که شب هنگام که نماز تمام میشود اول زنها بیرون بروند بعد مردها. رسول خدا خوش نمیداشت که زن و مرد در حال اختلاط از مسجد بیرون روند زیرا فتنهها از همین اختلاطها برمیخیزد.
این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: به راستی اگر کسی بیماردل نباشد تصدیق میکند که راه اسلام راه اعتدال است. اسلام در عین اینکه نهایت مراقبت را برای پاکی روابط جنسی به عمل آورده است، هیچگونه مانعی برای بروز استعدادهای انسانی زن به وجود نیاورده، بلکه کاری کرده است که اگر این برنامه دور از هر افراط و تفریطی اجرا شود، هم روحیهها سالم میماند و هم روابط خانوادهها صمیمیتر و مستحکمتر میگردد و هم محیط جامعه برای فعالیت صحیح زن و مرد آمادهتر میشود.
وی معقد است: اهل بیت (ع) در مقام هدایت اجتماع توصیههای اخلاقی برای همه ما داشتهاند تا خود را بسازیم و جسم خاکی را به افلاکی و ملکوتی برسانیم، فریفته دنیا نشویم که همه مسافریم و رهگذر و رفتنی!
حجت الاسلام شریعت زاده با استناد به سیره پیامبر (ص) گفت: یکی از اصحاب پیامبر در تشرفی خدمت خاتمالانبیاء (ص) می گوید به اطراف اتاق رسول خدا (ص) نگاه کردم هیچ چیز در آنجا به چشم نمیخورد جز سه تا پوست گوسفند. گفتم یا رسول الله دعا کن خداوند به امت تو توسعه عنایت فرماید، آنچنانکه فارس و روم غرق در نعمتند.
پیامبر (ص) که تکیه کرده بود فورا نشستند و فرمودند: اینها دلیل لطف خدا نیست. آنها نعمتهای خویش را در همین دنیا از خدا گرفتهاند. گفتم از گفته خودم پشیمانم برای من طلب مغفرت کنید.
امام صادق (ع) فرمودند: «نگاه کردن تیری است، زهرآلود از ناحیه شیطان، چه بسیارند نگاههایی که بعدا حسرتها و تأسفهای طولانی به دنبال خود آوردهاند.» بنابراین این جزو مبانی دین و اصول اسلام است نه افراط و نه تفریط، نه سختگیری نه بیبندوباری.
همچنین امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «خداوند حدود و مرزهایی قرار داده است از آنها تجاوز نکنید (محرمات را نقض نکنید) و واجبات و فرایضی قرار داده آنها را ترک نکنید و درباره بعضی چیزها سکوت کرده است (نه آنها را حرام کرده و نه واجب) این سکوت از روی فراموشی نبوده است، بلکه خواسته است شما در آن موارد آزاد باشید، پس شما خود را در آن زمینهها به تکلف و مشقت نیندازید و از پیش خود برای خود به نام دین و خدا تکلیف درست نکنید. یادمان باشد توفیق فقط با اراده خداست.»
پیامد های بدپوششی
متأسفانه بسیاری از زنانی که فرامین دینی و هنجارهای اجتماعی در زمینه پوشش و حجاب را نادیده می گیرند، در زمینه های دیگر از جمله ارتباط با نامحرم نیز پا را از حریم های شرعی و اخلاقی فراتر می نهند و زمینه سقوط خویش در پرتگاه تباهی و خسران را فراهم می آورند.
نکته دیگر این که در همه موارد، ظاهر و پوشش نامناسب به معنای بی مبالاتی فرد نیست و چه بسا پیامد ناآگاهی و نبود آموزش های صحیح خانواده و مربیان مدارس باشد؛ اما تبهکاران، آن را نشانه ای از بی قیدی، نابهنجاری های شخصیتی و احیاناً ساده لوحی این عده می پندارند و از این رو آنان را برای اجرای نقشه های شوم خود در نظر می گیرند. طبق برخی آمار، بیش از 90درصد دخترانی که مورد آزار قرار می گیرند غیرچادری هستند.
مسئله ای که در این میان نباید از آن غافل شد، بدآموزی هایی است که از صفحه سیما و سینما نمود می یابد. متأسفانه در بسیاری از سریال های تلویزیون و بیش از آن فیلم های سینمایی، موازین شرعی و اخلاقی در زمینه رعایت حجاب کامل و چگونگی ارتباط با نامحرم، آشکارا نادیده گرفته می شود و با تحقیر غیرمستقیم حجاب برتر، زیر پا گذاشتن موازین شرعی به گونه ای بسیار ظریف القا می شود. در برخی سریال ها و فیلم ها نیز دخترانی تحصیل کرده با حجاب برتر آن هم از خانواده هایی مذهبی نشان داده می شوند که به رغم پای بندی به شعائر دینی از جمله نماز اول وقت، دعا وغیره به احکام شرعی و عرفی در زمینه معاشرت با نامحرم بی اعتنایند و بسیاری از ویژگی های نامناسب یک خانم بدحجاب را در تعامل با نامحرمان دارا هستند! به راستی چگونه می توان پذیرفت که مجریان چادر به سر یا بازیگران نقش هایی با حجاب برتر به آسانی سفارش های دینی در این باره را نادیده بگیرند؟!
حرف آخر
مطالعه در متون دینی و گفت و گو با اهل علم به ما می آموزد که حجاب مصونیت است نه محدودیت. اما اینکه در حال حاضر به صورت یک محدودیت در آمده جای سوال دارد؟ عدم همکاری برخی دستگاه ها و همچنین پخش بعضی فیلم ها از رسانه ملی و نبود آموزش های مناسب در راستای فرهنگ سازی حجاب و عفاف از عوامل مهم رواج بد پوششی و بد حجابی در جامعه است. از این رو می طلبد تا مسئولان امر هر چه زودتر از خواب غفلت بیدار شوند و یک روش اساسی در این زمینه اتخاذ کنند.
پنج شنبه 4/8/1391 - 23:31
اهل بیت
خلقت فرشتگان از نور صورت علی (علیهالسلام)
علامه
خطیب خوارزمی با ذکر سند از عثمان بن عفان نقل نموده و او از عمر بن خطاب و
او از ابوبکر بن ابی قحافه که گفت: شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
میفرماید: «همانا که خدا از نور صورت علی بن ابیطالب فرشتگانی آفرید که ـ
خداوند را ـ تسبیح گویند و تقدیس نمایند و ثواب آن را برای دوستان علی و
دوستان فرزندانش ثبت و ضبط کنند».[۱]
نیز
خوارزمی به سند دیگر از عثمان بن عفان نقل نموده و او از عمر که گفت:
«همانا که خداوند خلق نموده فرشتگانی را از نور صورت علی بنابیطالب».[۲]
فریاد درخت خرما به مقام وصایت علی(علیهالسلام)
علامه
عینی حنفی با ذکر سند نقل کرده است که ابوبکر گفت: رسول خدا ـ گویا هنگامی
که ندائی از درخت خرمائی به گوش حضرتش رسید فرمود: «آیا میدانید نخله ـ
صیحانی ـ چه گفت؟»
ما گفتیم: خدا و رسولش آگاهتر باشند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «درخت نخله صیحانی فریاد زد: «این محمد رسول الله است و وصیّش علی بن ابیطالب است».[۳]
علی بهترین کسی است که خورشید بر او تابیده
حافظ
بن حجر عسقلانی از ابوالاسود دوئلی نقل نموده که گفت: شنیدم ابوبکر
میگوید: «ای مردم بر شما باد به علی بن ابیطالب، پس همانا که شنیدم رسول
خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: "علی بعد از من بهترین کسی است که
خورشید بر او تابیده و غروب نموده"». [۴]
منزلت علی (علیهالسلام) نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) همانند منزلت پیامبر باشد نزد خدا
علامه
محب الدین طبری و دیگران از ابن عباس روایت نموده که ابوبکر و علی به قصد
زیارت پیامبر(صلی الله علیه و آله) خواستند وارد در محل قبر شوند، پس علی
از ابوبکر خواست او اول وارد گردد، اما ابوبکر گفت: «من تقدم و پیشی نمی
گیرم به مردی که شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دربارهاش فرمود:
"مقام و منزلت علی نسبت به من، همانند مقام و منزلت من باشد نسبت به
پروردگارم.»[۵]
یعنی همان درجه محبوبیت و احترامی که من در پیشگاه الهی دارم علی(علیهالسلام) هم در نزد من دارد.
و
علامه حریفیش حدیث را بدین عبارت آورده است: ابوبکر گفت: من پیشی نمیگیرم
بر مردی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حقش فرمود: «همانا علی در
روز قیامت بیاید در حالی که فرزندانش و زوجهاش همه همراه او سوار بر شتران
ـ بهشتی ـ باشند.
پس اهل قیامت گویند: این کدام پیامبر است ـ که با این عظمت و تشریفات وارد قیامت شده ـ ؟
در این موقع منادی ندا میدهد: این حبیب خدا، این علی بن ابیطالب است.»[۶]
عبور از پل صراط فقط با اجازه علی(علیهالسلام)
علامه
محدث محب طبری ـ به نقل از الموافقه ابن سمان ـ از قیس بن حازم روایت
نموده که گفت: ابوبکر برخورد به علی(علیهالسلام) کرد و چون او را دید تبسم
نمود، پس علی گفت: از چه رو تبسم نمودی و لبخند زدی؟
ابوبکر
گفت: شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «احدی از پل صراط
عبور نخواهد کرد، مگر این که علی برای او اجازه عبور بنویسد». [۷]
و
خطیب بغدادی با ذکر سند از انس بن مالک آورده است که به طور خلاصه ابوبکر
به هنگام وفات گفت: شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: همانا
که بر پل صراط گردنهای باشد که احدی از آن عبور نکند مگر با جواز عبور از
علی بن ابیطالب.[۸]
اکنون
این سؤآل مطرح است که: کسی که برای تصدی امر خلافت زوری و بیعت اجباری
گرفتن از علی به اعتراف خودش که گفت: «لیتنی لم اکشف بیت فاطمه و لو اعلن
علیَّ الحرب»[۹]
تا
مرز آتش زدن در خانه علی و سقط جنین زوجه مکرمهاش فاطمه دختر پیغمبر(صلی
الله علیه و آله) به دار و دستهاش اجازه فعالیت و تعقیب داد و دائما علی
از ظلم و فشارهای او و همکارانش تظلم و درد دل میکرد، چگونه میتواند جواز
عبور از پل صراط را از علی(علیهالسلام) بگیرد؟!
نظر به صورت علی(علیهالسلام) عبادت است
علامه
ابن مغازلی و دیگران با ذکر سند از عایشه نقل کردهاند که گفت: دیدم ـ
پدرم ـ ابوبکر به طور فراوان نگاه به چهره علی میکند، پس گفتم: ای پدر از
چه رو میبینم زیاد به صورت علی نگاه میکنی؟
گفت: ای دخترم! شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمود: «همانا نگاه به صورت علی عبادت است».[۱۰]
برابری کفه عدالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) با علی(علیهالسلام)
علامه
ابن عساکر دمشقی و دیگران از حبشی بن جناده نقل کردهاند که: نزد ابوبکر
نشسته بودم، پس رو به حاضرین نموده و گفت: کیست که از ناحیه پیامبر به او
وعده داده شده؟
مردی برخاست و گفت: ای خلیفه رسول الله، پیامبر به من وعده سه مشت خرما داده.
ابوبکر
گفت: بفرستید به دنبال علی، و چون حضرتش حاضر شد گفت: ای ابوالحسن! این
مرد پندارد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وی وعده سه مشت خرما داده، پس
آن را به او ده، و آنگاه که علی(علیهالسلام) سه مشت خرما به آن شخص داد،
ابوبکر گفت: هر یک از سه مشت خرما را بشمارید، و چون شمردند هر یک مشت
بدون کم و زیاد شصت دانه بود.
پس
ابوبکر گفت: «راست گفت خدا و رسولش، رسول خدا در شب هجرت که از غار بیرون
آمده به سمت مدینه میرفتیم فرمود: ای ابوبکر کف عدالت من و علی در عدل
مساوی است ـ که علی سه مشت خرما را بدون شمردن به او داد و هر مشتی بدون کم
و زیاد شصت دانه بود ـ».[۱۱]
اعتراف ابوبکر به پیشقدمی علی(علیهالسلام) در بیعت با پیامبر(صلی الله علیه و آله)
علامه
مورخ ابن عساکر از طریق ابوالحسن دارقطنی از ابورافع صحابی معروف نقل
نموده که گفت: بعد از ماجرای بیعت مردم با ابوبکر نشسته بودم، پس شنیدم
ابوبکر به عباس میگوید: تو را به خدا سوگند میدهم آیا میدانی رسول
خدا(صلی الله علیه و آله) بنی عبدالمطلب و فرزندانش را بدون قریش جمع کرد و
تو هم در میان آنها بودی، آنگاه فرمود:
ای
فرزندان عبدالمطلب این موضوع به حقیقت پیوسته که خداوند هیچ پیغمبری را
مبعوث نکرد مگر آنکه برای او از اهل خودش برادری و وزیری و صیّی و خلیفه و
جانشینی در بین اهلش مقرر نمود، پس اکنون چه کسی از شما به پا خیزد و با
من بیعت کند بر اینکه برادر من، وزیر من، وصیّ من و خلیفه من در بین اهلم
باشد؟ پس احدی از جا برنخاست.
سپس
فرمود: ای بنی عبدالمطلب در ـ راستای برقراری ـ اسلام رؤسا و سرنوشت سازان
باشید نه طفیلی و دنباله رو دیگران، به خدا سوگند یا قیام کننده شما
بپاخیزد، یا شما در تحت فرمان غیر خود خواهید بود، و آن وقت است که پشیمان
خواهید شد.
پس
علی از از بین شماها برخاست و حضرتش بر اساس آنچه پیشنهاد نمود و برای وی
شرط کرده بود با وی بیعت کرد، و او را به سوی خود فراخواند (یعنی تو دست
همکاری به پیامبر ندادی، بلکه علی قبول دعوت و همکاری نمود و بدین ترتیب او
نسبت به ارث آن حضرت ذی حق و شایسته و مقدم بر تو است) اکنون بگو بدانم
آیا این موضوع را از ناحیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای او عملی و
رسمی میدانی؟
عباس گفت: آری.[۱۲]
دوستی و دشمنی با علی و اهل بیت پیامبر(علیهمالسلام) معیار حلال زادگی و حرام زادگی است
علامه
محب الدین طبری و دیگر علمای سنی از ابوبکر نقل کردهاند که گفت: دیدم
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خمیهای برافراشته و در حالیکه بر قوسی عربی
تکیه نموده و علی و فاطمه و حسن و حسین در داخل خیمهاند، فرمودند:
«ای
گروه مسلمانان من با کسی که با اهل خیمه سازگار باشد، سازگارم و با جنگجوی
با آنها جنگجویم و با دوستداران ایشان دوستم، آنها را دوست ندارد مگر
سعید زاده پاک مولد و دشمن ندارد مگر شقی زاده پست مولد».[۱۳]
و در روایت خوارزمی با اضافه جمله: «پس مردی به زید ـ که راوی حدیث از ابوبکر است ـ گفت: ای زید! تو خود شنیدی که ابوبکر چنین گفت؟
زید گفت: آری! به خدای کعبه قسم خودم شنیدم.
خلقت فرشتگان از نور صورت علی(علیهالسلام)
علامه
خطیب خوارزمی با ذکر سند از عثمان بن عفان نقل نموده و او از عمر بن خطاب و
او از ابوبکر بن ابی قحافه که گفت: شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
میفرماید: «همانا که خداوند متعال خلق فرمود از نور صورت علی بن ابی طالب
فرشته هایی را که خدا را تسبیح میگویند و تقدیس میکنند و ثواب آن را برای
دوستان او و دوستان فرزندانش ثبت مینمایند.»[۱۴]
عقد اخوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) با علی(علیهالسلام)
محدث
بزرگ اهل تسنن، احمد حنبل آورده است که عمر گفت: پیامبر(صلی الله علیه و
آله) مراسم اخوت و برادری را بین مسلمانان برقرار کرد و علی(علیهالسلام)
را ترک نمود تا کار به پایان رسید و برادری با علی معرفی نشد.
پس علی(علیهالسلام) گفت: یا رسول الله مراسم اخوت را بین افراد مسلمان برقرار نمودی اما مرا ترک کردی!
پیامبر فرمود: برای چه پنداشتی تو را ترک کردم؟ همانا تو را ترک نمودم برای خودم. آنگاه فرمود:
«تو
برادر منی و من برادر تو، پس اگر کسی ـ در این باره ـ به تو سخن گفت، بگو
من بنده خدا و برادر رسولش هستم، هرگز کسی بعد از من ادعای این مقام را
نکند مگر کذّاب و دروغگو».[۱۵]
جایگاه علی(علیهالسلام) در تحت عرش الهی
علامه
خطیب خوارزمی و دیگران با ذکر سند از عمر بن خطاب نقل نموده که گفت رسول
خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «بدون شک علی، فاطمه، حسن و حسین در حظیره
و جایگاه قدس، در قبه بیضاء و سفید رنگی باشند که سقفش عرش خداوند رحمان
است».[۱۶]
پی نوشت ها :
[۱] - مقتل الحسین: ص ۹۷.
[۲] - مناقب خوارزمی: اواخر فصل نوزدهم، ص ۲۳۶.
[۳] - مناقب علی: ج ۱، ص ۱۵.
[۴] - لسان المیزان: ج ۶، ص ۹۱.
[۵] ذخائر العقبی: ص ۶۴.
[۶] - روض الفائق فی المواعظ و الرقائق، شعیب بن عبدالله معروف به حریفیش: ص ۳۸۹.
[۷] ذخائر العقبی: ص ۷۱.
[۸] -تاریخ بغدادی: ج ۱۰، ص ۳۵۷.
[۹] - ای کاش به خانه فاطمه تجاوز نکرده بودم، هر چند بر علیه من اعلان جنگ مینمودند. (الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج ۱، ص ۲۴).
[۱۰] - مناقب علی ابن ابیطالب: ص ۲۱۰.
[۱۱] - تاریخ بغداد: ج ۵، ص ۳۷.
[۱۲] - تاریخ دمشق: ج ۱، ص ۱۰۴.
[۱۳] - ریاحن النظره: ج ۲، ص ۴۸۹.
[۱۴] - مقتل الحسین: ج ۱، ص ۹۷.
[۱۵] - فضائل الصحابه: ج ۲، ص ۶۱۷، حدیث ۱۰۵۵.
[۱۶] - مناقب: ص ۲۱۴.
پنج شنبه 4/8/1391 - 21:25
عقاید و احکام
كیفیت حشر مومنان و مجرمان
در مورد كیفیت حشر مجرمان چند دسته آیات وجود دارد، كه هر كدام بخشى از وقایع تلخ و صحنه هاى وحشتناك آن را بازگو مى كنند.
دسته اوّل آیاتى است كه در آنها كلمه حشر بكار رفته است ، و برخى از آن آیات عبارتند از:
((یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ اِلىَ الرَّحْمنِ وَفْداًَ وَ نَسُوقُ
الُْمجْرِمینَ اِلى جَهَنَّمَ وِرْداً))او) محشور مى كنیم ، و مـجـرمـان
را (هـمـچـون شـتـران تشنه كه به سوى آبگاه رانده مى شوند) به سوى جهنم
مى رانیم .
((وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلى وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُكْماً وَ صُمّاً مَاْویهُمْ جَهَنَّمُ))
و روز قـیامت ، آنها را بر صورتهایشان محشور مى كنیم ، در حالى كه نابینا و گنگ و كرند، و جایگاهشان دوزخ است .
((یَوْمَ یُنْفَخُ فِى الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الُْمجْرِمینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً))جمع میكنیم .
دسـتـه دیـگـر آیاتى است كه در آنها مساءله حشر مجرمان در صحراى قیامت
بدون ذكر كلمه حشر آمـده اسـت ، كـه ایـن گـونه آیات خود به چند دسته
تقسیم مى شوند و هر یك از زاویه اى خاص به حشر مجرمان و چگونگى آن
پرداخته است .
برخى از این آیات عبارتند از:
((یـَوْمَ
یـَخـْرُجُونَ مِنَ الاَْجْداثِ سِراعاً كَاَنَّهُمْ اِلى نُصُبٍ
یُوفِضُونََ خاشِعَةً اَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْیَوْمُ
الَّذى كانُوا یُوعَدُونَ))
هـمـان روز كـه از قـبرها بسرعت خارج مى
شوند، گویى به سوى علامتهایى مى دوند در حالى كه چشمهایشان از شرم و وحشت
به زیر افتاده و پرده اى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است ! این همان
روزى است كه به آنها وعده داده مى شد!
((یُعْرَفُ الُْمجْرِمُونَ بِسیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصى وَ الاَْقْدامِ))
مـجـرمـان از چـهـره هـایـشان شناخته مى شوند؛ و آنگاه آنها را از موهاى پیش سر، و پاهایشان مى گیرند ( و به دوزخ مى افكنند)!
(( ... وَ كـانَ یـَوْمـاً عـَلَى الْكـافـِریـنَ عـَسیراًَ وَ یَوْمَ
یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ
الرَّسُولِ سَبیلاً))
و آن روز، روز سـخـتـى بـراى كافران خواهد بود! و
روزى ( را به خاطر آور كه ) ستمكار دست خـود را (از شـدت حـسـرت ) بـه
دنـدان مـى گـزد و مـى گـویـد: ((اى كـاش بـا رسول (خدا) راهى برگزیده
بودم !))
((وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ یُبْلِسُ الُْمجْرِمُونَ))آن روز كه قیامت برپا مى شود مجرمان در نومیدى و غم و اندوه فرو مى روند!
((وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَى الَّذینَ كَذَبُوا عَلَى اللهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ))
و روز قیامت كسانى را كه بر خدا دروغ بستند مى بینى كه صورتهایشان سیاه است !
((فـَاِذا جـاءَتِ الصـّاخَّةَُ ... لِكـُلِّ امـْرِى ءٍ مِنْهُمْ
یَوْمَئِذٍ شَاءْنٌ یُغْنیهَِ ... وُوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ
تَرْهَقُها قَتَرَةٌَ اُولئِكَ هُمُ الْكَفَرُةُ الْفَجَرَةُ))
هـنـگامى كه آن صداى مهیب [صیحه رستاخیز] بیاید(كافران در اندوه عمیقى
فرومى روند)!... در آن روز هـر كـدام از آنـهـا وضـعـى دارد كـه او را
كـامـلاً بـه خـود مـشغول مى سازد! ... و صورتهایى در آن روز غبارآلود
است ، و دود و تاریكى آنها را پوشانده است ، آنان همان كافران فاجرند!
كیفیت حشر مجرمان در روایات
مـعـاذ از پـیـامـبـر اكـرم (ص ) در مـورد آیـه ((یـَوْمَ یـُنـْفـَخُ فـِى الصُّورِ فـَتـَاءْتـُونـَ اَفْواجاًیامبر(ص ) فرمود:
((... ده گـروه از امـت من در روز قیامت به صورت پراكنده محشور مى شوند.
خداوند این ده گروه را از جـمـله مـسـلمـانـان جـدا مـى كـنـد و
صـورتـشـان را تـغـیـیـر مـى دهـد؛ گـروهـى بـه شكل میمون برانگیخته مى
شوند، گروهى به صورت خوك ،گروهى وارونه ، پاها به بالا و سـر بـه
پـایـیـن و بـاایـن حـال كـشـیـده مـى شـونـد، عـده اى كـور و بـعـضـى
لال و كـر كه تفكر نمى كنند، گروهى زبانهایشان را مى جوند پس چرك از
دهانشان بیرون مى آید، بعضى دست وپا بریده و گروهى بر شاخه هایى از آتش ،
كشیده شده ، عده اى بدبوتر از مردار و گروهى لباسهاى آتشین پوشیده اند.
آنـان كـه بـه صـورت مـیـمـون هـسـتـنـد، سـخـن چـیـنـانـنـد. آنـان كـه
بـه صـورت خـوك هـسـتـنـد اهـل مال حرامند. امّا وارونه ها، رباخوارانند و
كوران ، حاكمان به جور و ستم . كر و لالها كسانى انـد كـه نـسـبـت بـه
اعـمـال خـود عُجب داشته و خودپسند بودند. آنانى كه زبانشان را مى جوند،
دانشمندان و حاكمانى هستند كه كردارشان با گفتارشان مخالف بوده است . دست
و پا بریده ها، كـسانى اند كه همسایه را اذیت مى كردند. بر شاخه هاى آتش
كشیده ها كسانى مى باشند كه از مـردم نـزد پـادشـاه ، جـاسوسى و سخن
چینى مى كردند. آنانى كه بدبوتر از مردارند آنهایى هـسـتـنـد كـه از
شـهـوات و لذتـهـا بـرخـوردار و حـق الهـى را كـه در مـال آنـها بوده ،
نمى پرداختند. آنان كه لباسهاى آتشین پوشیده اند، متكبران و فخر فروشها
هستند.))
امام صادق (ع ) مى فرماید:
((كـسـانى كه با مسلمانها دورو
بودند ، در حضور بندگان خدا طورى سخن مى گفتند و در غیاب آنان طور دیگر،
در قیامت دو زبان از آتش دارند.))
در روایتى دیگر پیامبر (ص ) فرمود:
((كسى كه اهل گناه بزرگ ، زنا و لواط باشد، بدبوتر از مردار به دوزخ مى
افتد، كسى كه مـیـان هـمـسـران خـود بـه عـدالت رفـتـار نـكـنـد در
قـیـامـت بـه دسـت او غـل و زنـجـیـر مـى زنـنـد، كـسـانـى كـه در دنـیـا
مـتـكـبرند، در قیامت با قیافه هایى بسیار خُرد، لگدمال مى شوند.))
كیفیت حشر پرهیزكاران در قرآن
انـسـانـهـاى مـؤ مـن كـه مـعـتـقـدات بـاطـنـى و ایـمـان قـلبـى خـویـش
را بـا اعـمـال صـالح و نـیـكوكارى آمیختند، و پایبندى عملى خویش را به
باورهاى دینى نشان دادند؛ و بـر ایـن تـعـهـد واقـعـى ثابت و پایدار
ماندند؛ حشر ممتاز و ویژه اى دارند كه در صحنه محشر مشهود همگان بوده ، و
مایه تعجب و تحسین دیگران خواهد بود.
حشر پرهیزكاران در آیات بسیارى
از قرآن كریم طرح و ترسیم شده است ، كه در اینجا برخى از آنها را مى
آوریم . از جمله قرآن مى فرماید:
((یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ اِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً))
در آن روز كـه پـرهـیزكاران را دسته جمعى به سوى خداوند رحمان (و پاداشهاى او) محشور مى كنیم .
((مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ امِنُونَ))
كـسـانـى كـه كـار نـیـكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت ، و آنان از وحشت آن روز در امانند!
((وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونََ فَاَمَّا
الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَهُمْ فى رَوْضَةٍ
یُحْبَروُنَ))
آن روز كـه قـیـامـت بـرپـا مـى گـردد (مـردم ) از هـم
جـدا مـى شـونـد؛ امـا آنـان كـه ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادند،
در باغى از بهشت شاد و مسرور خواهند بود.
مؤ منان پرهیزكار در آن روز با نور ایمان محشور مى شوند:
((یـَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ
اَیْدیهِمْ وَ بِاَیْمانِهِمْ بُشْریكُمُ الْیَوْمَ جَنّاتٌ تَجْرى مِنْ
تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدینَ فیها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ)
(این پاداش بزرگ ) در روزى (قیامت ) است كه مردان و زنان با ایمان را مى
نگرى كه نورشان پـیـش رو و در سمت راستشان بسرعت حركت مى كند (و به آنها
مى گویند:) بشارت باد بر شما امـروز به باغهایى از بهشت كه نهرها زیر
(درختان ) آن جارى است ، جاودانه در آن خواهید ماند! و این همان رستگارى
بزرگ است !
در روز حـشـر پـرهـیـزكـاران تـرس و انـدوهـى نـداشـتـه و خوشحال و مسرورند:
((((یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ وَ لا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ))
اى بندگان من ! امروز نه ترسى بر شماست و نه اندوهگین مى شوید!
((وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌَ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ))
چهره هایى در آن روز گشاده و نورانى است ، خندان و مسرور است .
كیفیت حشر پرهیزكاران در روایات
امام جعفر صادق (ع ) در این زمینه مى فرماید:
((اَلْقِیامَةُ عُرْسُ الْمُتَّقینَ)
قیامت جشن عروسى پرهیزكاران است !
باز آن حضرت فرمود:
((عـلى (ع ) از رسـول خـدا (ص ) دربـاره تـفـسـیـر ایـن آیـه : ((یَوْمَ
نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ اِلَى الرَّحْمنِ وَفـْداً)) پـرسـیـد، فـرمـود: اى
عـلى ! به درستى كه (مراد از) ((وفد)) نیست مگر سواران ، آنان مردانى
هستند كه پرهیزكار و خداترس بودند، پس خداوند آنان را دوست داشت . و (به
مقام ویژه ) اخـتـصـاص داد، و از اعـمـالشان راضى بود، و آنها را
((پرهیزكاران )) نامید، سپس فرمود: اى عـلى ! سـوگـنـد بـه كـسـى كـه
دانـه را شـكافت ، و جان را آفرید آنان از قبرهایشان خارج مى شوند، و
سفیدى صورتشان مانند سفیدى برف است ، بر تنشان لباسهایى است كه سفیدى آن
همچون سفیدى شیر است ، بر پاهایشان كفشهایى است كه بندهایش از لؤ لؤ است كه
درخشش دارد ... بـا هـر شـخـصـى از پـرهیزكاران هزار فرشته ، از پیش روى
او و سمت راست و سمت چپش مى بـاشـد ... (رسـول خـدا (ص )) فـرمـود:
سـپـس خـداونـد جبار به فرشتگانى كه با او هستند مى گوید: دوستان مرا به
بهشت محشور كنید، آنها را با خلایق نگه ندارید، چون خشنودى من از آنان
قـبـلاً مـحـقـق شـده و رحـمـت مـن بـر آنـان واجـب گـشـتـه ... آنـگـاه
عـلى (ع ) پـرسـیـد: اى رسول خدا (ص ): آنها كیانند؟ فرمود: آنان تو و
شیعیان تواند.))
رسول خدا (ص ) خطاب به على (ع ) فرمود:
((... اى
عـلى ! تـو و شـیـعـیـانـت بر حوض (كوثر) هستید، هر كس را كه دوست داشته
باشید (از حـوض كـوثـر) مى آشامد، و هر كس را كه دوست نداشته باشید نمى
آشامد، و شما در روز وحشت بـزرگ (قـیامت ) در سایه عرش هستید، مردم در
وحشتند، ولى شما وحشت نمى كنید، مردم اندوهگین هستند، اما شما اندوهگین
نیستید ....))
امام صادق (ع ) فرمود:
((هـنـگـامـى كـه خـداونـد
بـنـده مـؤ مـن را از قـبـر خـارج مـى كـنـد، بـا او مـوجـودى بـه شـكـل
انـسان (شاید تجسم ایمان و تقوى ) است كه پیشاپیش او حركت مى كند، هرگاه
بنده مؤ من صـحـنـه هـراس آورى از صـحـنه هاى ترسناك قیامت را مشاهده مى
كند، آن همراه به او مى گوید: وحـشت نكن ، و اندوهگین مباش ، و بشارت باد
بر تو سرور و كرامت از سوى خداى عزیز و بلند مرتبه ؛ تا اینكه در پیشگاه
خداوند عزیز و بلند مرتبه مى ایستد، پس حسابرسى آسانى مى شـود، و بـه او
دسـتـور داده مى شود كه وارد بهشت شو و آن همراه جلوى او مى باشد، بنده
مؤ من به او مى گوید: خدا ترا رحمت كند چه همراه خوبى (برایم ) بود ...
))
در روایتى دیگر از پیامبر (ص ) چنین آمده است :
((آگـاه
بـاشـیـد، هـر كـه عـلى را دوست بدارد، خداوند نامه عملش را به دست راستش
دهد و با او هـمـانـند حساب انبیاء ، محاسبه كند... . آگاه باشید، هر كه
على (ع ) را دوست داشته باشد، روز قـیـامت در حالى كه صورتش مانند بدر
(ماه شب چهارده ) مى درخشد محشور شود... . آگاه باشید، هـر كـه عـلى (ع )
را دوسـت داشـتـه بـاشـد، خـداونـد بـراى او آزادى از آتـش و گـذشـت از
پل صراط و امنیّت از عذاب را مى نویسد....))
پنج شنبه 4/8/1391 - 21:18
آلبوم تصاویر
پنج شنبه 4/8/1391 - 21:16