رابرت فولتن مخترع امریكایى در 22 نوامبر 1765میلادی متولد گردید و اگرچه تحصیلات عالی و مدرك دانشگاهی نداشت، اما صنعتگری مبتكر و صاحب ایده بود. بر همین اساس وی اولین كسی بود كه برای حركت كشتیها به فكر استفاده از نیروی بخار افتاد و چندین سال به تحقیقات و آزمایشات خود در این زمینه ادامه داد. فولْتن در نهایت توانست در سال 1807میلادی كشتی موسوم به "كلرمون" را بسازد كه با نیروی بخار حركت میكرد. پس از به دست آمدن نتیجه مطلوب در این آزمایش، وی موفق شد ناوگانی از كشتیهای بخار را به راه اندازد. از سوی دیگر فولتن به هنگامی كه در فرانسه بود، با حمایت ناپلئون و طی مدت هفت سال موفق گردید طرحی برای تهیه یك زیردریایى كارآمد تهیه نماید. حمایتهای ناپلئون برای به دست آوردن وسیلهای بود كه بتواند نیروی دریایی بریتانیا را درهم كوبد. فولتن موفق به ساختن زیردریایی "ناتیلوس" گردید. سرانجام رابرت فولتن هنگامی كه به ساختن كشتی جنگی بخاری روی آورده بود به بیماری ذاتالریه مبتلا گردید و در 24 ژوئن 1815میلادی در پنجاه سالگی درگذشت.
فرانسه در دوران امپراتوری ناپلئون بُناپارت به بزرگترین قدرت اروپا و جهان مبدل شد. قلمرو امپراتوری ناپلئون، بخش اعظم اروپا را از ایتالیا و اسپانیا تا هلند و آلمان و لهستان فرا گرفت. ولی ناپلئون كشورگشا به این هم اكتفا نكرد و درصدد حمله به كشور پهناور روسیه برآمد. در این میان هرچند ناپلئون بُناپارت در سال 1807میلادی پیمان عدم تعرض به روسیه را امضا كرده بود اما به تدریج روابط این دو كشور تیره شد. در نتیجه، ناپلئون با بزرگترین ارتشی كه تا آن زمان به جنگ برده بود به روسیه حمله كرد. حمله ناپلئون بُناپارت به روسیه در 24 ژوئن سال 1812میلادی، آغازِ پایانِ اقتدار ناپلئون به شمار میآید. سرعت پیشروی نیروهای فرانسوی در آغاز این حمله، حتی با وسایل و تجهیزات امروزی هم عجیب و باورنكردنی است. او فاصله مرزهای آن روز روسیه با لهستان تا مسكو را در كمتر از سه ماه پیمود و روز چهاردهم سپتامبر 1812میلادی وارد مسكو شد. ناپلئون گمان میكرد كه با فتح مسكو، تزار روسیه را به زانو در خواهد آورد و روسیه را به قلمرو امپراتوری خود خواهد افزود، ولی فردای ورود سربازان فرانسوی به مسكو، شهر آتش گرفت و سربازان روسی كه ضمن عقبنشینی شهر را آتش زده بودند، سپاه ناپلئون را در مسكو بدون آذوقه گذاشتند، شدت آتش سوزی به حدی بود كه سه چهارم شهر مسكو به كلی طعمه حریق شد و نابود گشت. با فرا رسیدن زمستان سخت روسیه و كمبود تداركات و مواد غذایى، ناپلئون تصمیم گرفت از روسیه عقبنشینی كند ولی در بین راه، سرما و گرسنگی از یك طرف و حملات پیدرپی نیروهای روسیه از طرف دیگر، صدها هزار نفر از سربازان فرانسوی را از پای درآورد، به طوری كه از 530 هزار نفر از ارتش ناپلئون، تنها 30 هزار نفر به مبدا حركت خود بازگشتند. این شكست پایان اقتدار بُناپارت را رقم زد و از آن پس در برابر اتحاد كشورهای مخالف خود، ناكام ماند. شكست سنگین ناپلئون در روسیه باعث شد تا وی در جنگهای بعدی نیز شكست بخورد. در واقع نقطه آغاز فروپاشی امپراتوری ناپلئون، با شكست او در روسیه رقم خورد.
آیتاللَّه سید مهدی روحانی در سال 1343 قمری (1 303 شمسی) در شهر مقدس قم و درخانوادهای فرهیخته و عالم به دنیا آمد. در دوران نوجوانی به فراگیری علوم دینی روی آورد و پس از چند سال در 20 سالگی عازم نجف اشرف گردید. با ورود آیتاللَّه بروجرودی به قم، آیتاللَّه روحانی در درس خارج فقه و اصول ایشان شركت كرد و پس از مدتی به تدریس سطوح عالیه و خارج فقه و اصول پرداخت. او همچنین با تطبیق كتابهای آسمانی از قبیل تورات و انجیل با قرآن، ویژگیهای مشترك و تفاوت آنهارا با قرآن روشن ساخت. آیتاللَّه روحانی از نخستین كسانی بود كه در حوزهی علمیهی قم، جلسههای بررسی ماركسیسم و اصول دیالكتیك را تشكیل داد. با آغاز نهضت اسلامی مردم به رهبری امام خمینی، در این مسیرگام نهاد و از هر فرصتی برای تعمیق و گسترش باورهای اسلامی، بهره میبُرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در سه دوره به عنوان نمایندهی مردم استانهای مركزی و قم در مجلس خبرگان برگزیده شد. سرانجام آن فقیه پارسا و متكلم زاهد پس از یك دوره بیماری در 26 شعبان 1421 قمری برابر با 3 آذر 1379 شمسی در 76 سالگی چشم از جهان فرو بست و پس از تشییعی با شكوه در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد
ابن فصیح، ابوطالب فخرالدین احمد بن على بن احمد همدانى كوفى (۶۸۰- ۲۶شعبان۷۵۵قمری /۱۲۸۱-۱۵سپتامبر ۱۳۵۴میلادی)، فقیه حنفى، شاعر و ادیب سده هشتم هجری بود. بهسبب اقامت و تدریس در شهرهای بغداد و دمشق، او را بغدادی و دمشقى نیز خواندهاند. ابن فصیح در كوفه دیده به جهان گشود و در همانجا به آموختن فقه و ادبیات پرداخت و قرائت هفتگانه را نزد ابن صباغ و على بن سعد دیوانى آموخت. در بغداد از ابن عبدالحق، ابن دوالیبى و ابن صباغ حدیث شنید و اسماعیل بن طبال و دیگران به او اجازه روایت دادند. وی در عراق مدتى در آرامگاه ابوحنیفه به تدریس اشتغال داشت، سپس به دمشق رفت. در آنجا مورد تفقد و اكرام طنبغا امیر شام قرار گرفت و به افتاء، مناظره و تدریس در مدارس قصاعین و ریحانیه پرداخت و در ۷۵۰قمری /۱۳۴۹میلادی به حج رفت. از شاگردان ابن فصیح مىتوان ابن وهبان و ابن ادمى را نام برد. وی شعر نیز مىسرود و بسیاری از موضوعات و كتب فقهى را به نظم درآورد. پارههایى از اشعار وی بهصورت پراكنده در منابع آمده است. مرگ ابن فصیح در دمشق و بیست و ششمین روز از شعبانالمعظم سال ۷۵۵قمری اتفاق افتاد. برخى از آثار ابن فصیح به شرح زیر بهصورت خطى در كتابخانهها موجود است: ۱. "حلالرموز"، قصیدهای است لامیه در قرائات سبع نظیر قصیده شاطبیه كه در آن به نام قراء تصریح شده است. ۲. "مستحسن الطرائق فى نظم كنز الدقائق"، چنانكه از نامش پیداست، همان كتاب "كنز الدقائق نسفى" است در فقه كه ابن فصیح آن را به نظم درآورده، این منظومه توسط نورالدین على بن غانم مقدسى با نام اوضح رمز على نظم الكنز شرح شده است. ۳. "نظم منارالانوار"، همان "منارالانوار نسفى" است در اصول فقه كه در ۹۰۳ بیت به نظم درآمده و نسخهای از آن در مكتبةالعربیه دمشق موجود است.
یزید بن عبدالملك بن مروان پس از عمربن عبدالعزیز در سال 101 هجری به خلافت رسید. یزید بن عبدالملك شخصی عیاش و باده گسار بود و به امور كشور اسلامی توجهی نداشت. چون از بستگان حجاج ثقفی بود، از این خاندان خونخوار، بر سر كارها گمارد. وی در اواخر عمر میخواست ثابت كند كه عیش و نوش بدون نیش و تلخی وجود دارد. ولی باگذشت چند روز، معشوقهاش مُرد و آن زندگی مستانه تبدیل به سوگ گشت و خلیفه، چند روزی بعد از او زنده نماند.
«استاد، عباس جلالی سوسن آبادی، نام آشنا و زنده در هنر نقاشی ایران، که تابناکیاش در دیروز و فردای هنر این مرز و بوم با نوآوری و تازگی بیهمتا، جاودانه است»، «در سال 1313 در روستای سوسن آباد از توابع اراک چشم به جهان گشود». «او در خانوادهای به دنیا آمد که با هنر نقاشی انس و الفتی نداشتند و از کودکی، نقاشی شاید پناهگاه او به هنگام فرار از آدمهایی بوده که او را انسانی غیرمعمولی میدیدند و قدرت ایجاد رابطه با او را نداشتند. 4 یا 5 ساله بود که همراه خانواده به تهران آمد و تمام دوران تحصیل را در همین شهر سپری کرد». «وی همزمان با شروع تحصیل ابتدایی به تعلیم نقاشی نزد استاد فروزین پرداخت و به سبب زهد و نبوغ سرشارش با فاصله کوتاهی به صلاحدید استاد رهسپار کلاس نگارگری استاد الطافی شد». «هنرمندی که به گفته خانم افشانپور ایشان را استاد تکنیک نقطهپرداز قلمداد میکردند و در زمینه گل و مرغ فعالیت بیشتری داشتند». «طی 12 سال شاگردی؛ استاد الطافی، ظرافت، دقت و پرداختن به جزئیات را در نقاشیهای کودکانه او میبیند و او را به نگارگری تشویق میکند». «او که به نقاشی عشق میورزید، به دلیل وضعیت جسمانیاش نگارگری را انتخاب میکند، زیرا نمیتواند به کار سنگین نقاشی بپردازد. اما هنر نگارگری به دلیل ظرافت و نازکی مناسب حال و وضع او بود». «از این دوران سوسن آبادی هنر پرداز را میآموزد و این روشی است که نقاش با چیدن نقطههای ریز در کنار هم تصویر میسازد و از خطوط یا پاشیدن رنگ استفاده نمیکند. در این هنر هر نقطه باید مستقل و مجزا از یکدیگر ولی چنان نزدیک به هم باشند که جدایی آنان را جز به دقت یا به کمک ذرهبین نتوان تشخیص داد». استاد در نقطهپردازی چنان مهارت و پیشرفتی از خود نشان میدهد که در مدت کوتاهی به شاگردی استاد بزرگ و شهیر نگارگری آن زمان حسین بهزاد درمیآید. اما دوران این شاگردی بسیار اندک بوده است زیرا سوسن آبادی در همان هنگام نیز در جستجوی راه و روش جدیدی از نگارگری بود و قالب تنگ و محدود و تکراری هنر نگارگری، روح در پرواز و طبع آزاد او را راضی نمیکرد اما سوسن آبادی از استاد حسین بهزاد میآموزد که؛ لزوم طراحی برای مهارت و کسب قدرت به درجهای است که بتوان فیالبداهه فکری را روی تابلو اصلی پیاده کرد». «در تاریخ نگارگری جدید، حسین بهزاد به عنوان یکی از پیشگامان برجسته شناخته شده است. در شیوه کار بهزاد که بر اساس مکتب اصفهان میباشد اهمیت طراحی و محدودیت رنگی بارز است. توجه به حالات و سکنات اشخاص، سایهپردازی، کاهش ریزهکاریها، انتخاب مضامین جدید و گاه موضوعهای معاصر، از موارد عدول او از سنت نگارگری پیشین محسوب میشوند. ژرفا نمایی و رعایت نسبی اصول کالبد شناسی را از هنر اروپایی و رنگپردازی تکفام را از نقاشی قدیم چینی به عاریت گرفت. با این حال، روش برخورد او با سنتهای ایرانی، اروپایی و چینی و راهجویهایش در تلفیق سنتها، عاری از خلاقیت و نومایگی بود». «سوسن آبادی در ادامه آموزش خود تحت تاثیر استاد مقیمی و شیوه کار او قرار گرفت، در واقع او در ادامه خلاقیتها و نوآوریهای کسانی مانند حسین بهزاد، ابوطالب مقیمی و الطافی شروع به کار کرد. اما خیلی زود به سبک ویژه خود رسید. او به زعم دکتر جواد مجابی، ضرورت زمانه را در پوست انداختن مینیاتوریستی و نو کردن قالب و محتوا و فضای آن دانست».«و بالاخره در 33 سالگی توانست به سبك خاص خود درهنر نگارگری دست پیدا كند.او عقیده داشت كه هنر نقاشی جدا از شعر و ادبیات نیست». سرانجام در سوم تیر ماه 1383، عباس جلالی سوسن آبادی، مینیاتوریست بزرگ ایرانی و از نوابغ شهر اراک، در ایالات متحده درگذشت.
استاد سید مصلح الدین موسوی مهدوی اصفهانی در سال 1295 شمسی (1334 قمری) در بیت علم و فضیلت در اصفهانزاده شد و در كودكی و نوجوانی هم زمان با فراگیری علوم قدیم، به تحصیل علوم جدید روی آورد. سید مصلح الدین، در اصفهان از محضر حضرات آیات میرزا محمدعلی حبیب آبادی، استاد سید محمدكاظم عصار بهرهها برد و پس از اخذ لیسانس، به اصفهان بازگشت. وی در اصفهان به تدریس، تحقیق و تالیف روی آورد و در رشتههای تاریخ، جغرافیا، حدیث، تراجم و ادبیات اشتغال ورزید. استاد مهدوی بر اثر تلاش وافر در علوم حدیث از آیات عظام سید شهاب الدین مرعشی نجفی، محمدعلی اراكی، شیخ آقا بزرگ تهرانی، سید مصطفی صفایی خوانساری و دیگران اجازه روایت اخبار و احادیث اهل بیت (ع) را اخذ كرد. وی بیش از پنجاه سال از عمر خود را در كار تالیف و تحقیق و احیای عالمان دین و شرح خدماتِ مفاخر روحانیت شیعه گذرانید و از این رهگذر، كتابهای بسیاری را به عالَم علم و دانش ارزانی داشت كه این آثار نشانگر ژرفای تحقیق و تتبع و دقت در نقل و عشق او به اهل بیت (ع) عصمت و طهارت و علاقهاش به روحانیت شیعه است. زندگینامه علامه مجلسی در دو جلد، بیان المفاخر در دو جلد، دانشمندان و بزرگان اصفهان، تعلیمات دینی برای دبیرستان در پنج جلد و دهها اثر دیگر از جمله آثار این محقق فرزانه است. سرانجام آن مرد بزرگ پس از یك دوره بیماری در شب چهارم تیر ماه 1374شمسی برابر با 26 محرم 1416قمری در 79 سالگی دار فانی را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد.
شهید کمال قشمی، سال ۱۳۴۴شمسی در زنجان چشم به جهان هستی گشود. کودکی بیش نبود که گرفتار سوختگی شدید شد و بخش اعظم بدنش سوخت و بهعلت درمان نادرست، از پیوند ناقص پوست رنج میبرد. کمال از همان دوران کودکی شروع به فراگیری کلامالله مجید کرد و با ورود به سن تحصیل، دوران ابتدایی را در سال ۱۳۴۹شمسی در مدرسه رازی زنجان آغاز و در سال ۱۳۵۶شمسی به پایان رساند. او چون زودتر از موعد به مدرسه رفته بود، در ابتدا نسبت به تحصیل علاقهای نشان نمیداد ولی پس از آن با تشویق خانواده و معلمین جذب تحصیل شد و با جدیت به درس خواندن مشغول گردید. کمال در ابتدای تحصیلاتش مبتلا به بیماری سختی شد و تا دم مرگ پیش رفت اما شفا یافت. او در کنار تحصیل، در مغازه خیاطی داییاش کار میکرد و علاوه بر پر کردن اوقات فراغت به امرار معاش خانواده نیز کمک میکرد. بعدها وقتی پدرش علاقه او را به کار دید، مغازه خیاطیای برای وی و برادرش تهیه کرد تا در آنجا مشغول بهکار شوند. کمال، دوران راهنمایی را در سال ۱۳۵۶شمسی در مدرسه راهنمایی خاقانی زنجان آغاز کرد و همزمان، با جریان فراگیر انقلاب اسلامی همراه شد. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی - زمانی که چهارده سال بیشتر نداشت - فعالیتهای انقلابی خود را در کنار تحصیل پی گرفت و سرانجام، بهخاطر حضور در بسیج و جبهههای پیکار حق علیه باطل، پس از پایان دوره راهنمایی، ترک تحصیل کرد. بهدنبال شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، داوطلبانه به جبهه رفت اما بهدلیل سن کم از حضور وی در جبهه ممانعت بهعمل آمد تا اینکه در شناسنامهاش دست برد و سن خود را دو سال بزرگتر کرد و با گذراندن دورههای آموزش نظامی، به میادین نبرد اعزام گردید. قشمی اولینبار به منطقه سومار اعزام شد و پس از بازگشت، به استخدام رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زنجان درآمد. سال ۱۳۶۲شمسی ازدواج نمود و دو ماه بعد، دوباره راهی مناطق جنگی شد. کمال در زمان جنگ تحمیلی حدوداً شش مرتبه مجروح شد. یک نوبت از ناحیه پا بهشدت زخمی و در یکی از بیمارستانهای شیراز بستری شد. چندی بعد نیز بهعلت خونریزیهای زیاد دچار ضعف اعصاب شد و خود از این مسئله در رنج بود. قشمی طی عملیات خیبر، معاونت گروهان گردان ابوذر و در عملیات کربلای ۵ نیز فرماندهی گردان ولیعصر (عج) را به عهده گرفت. سرانجام، درحالیکه فرماندهی گردان امام حسین (ع) را بر عهده داشت، در تاریخ سوم تیرماه سال ۱۳۶۷ هجری شمسی در سن بیست و سه سالگی در منطقه ماووت بهشدت مجروح شد و بههنگام انتقال به بیمارستان، بر اثر خونریزی زیاد به شهادت رسید. مزار پاکش در گلزار شهدای زنجان قرار دارد. از شهید کمال قشمی، یک فرزند به یادگار ماند.
عملیات نصر 5 در نیمه شب تیرماه سال 1366 شمسی با رمز مقدس یا زهرا(س)، به منظور پاسخگویی به شرارتهای عراق در خلیج فارس، بمباران مناطق كُردنشین عراق، تصرف و تامین بخشی از ارتفاعاتِ مسلطِ منطقه در جنوب غربی شهرستان سردشت در استان كردستان آغاز شد. طی این عملیات، علاوه بر آزادسازی برخی روستاهای ایران، رزمندگان اسلام بر ارتفاعات منطقه تسلط پیدا كرده، راه نفوذ عناصر ضدانقلاب به داخل مرزهای ایران اسلامی در آن منطقه مسدود گردید. در این عملیات دشمن شكست خورده به طرف مرزهای بینالمللی عقب نشینی كرد و 20 كیلومتر از نوار مرزی تحت كنترل رزمندگان اسلام قرار گرفت.
هیئت امنای دانشگاه تهران بشرح زیر تعیین شدند: امیرعباس هویدا، دکتر منوچهر اقبال، دکتر هوشنگ نهاوندی، دکتر جمشید آموزگار، مهندس صفی اصفیا، دکتر عبدالمجید مجیدی، دکتر محمد نصیری، دکتر محمد باهری، دکتر عبدالله شیبانی، پروفسور یحیی عدل و دکتر جمشید بهنام.