بهداشت روانی
عشق یك طرفه چیست ؟
حتما شما هم داستان عاشقان ناکام تاریخ که معشوق شان دوستشان ندارد را شنیده اید و یا در زمان معاصر قصه ی ماجراهای عاطفی یکطره که منجر به اسید پاشی و انواع رفتار های جنون آمیز شده است ، به گوشتان خورده است .در این مقاله خانم فردوسی - روان شناس- از این احساس های یکطرفه و دردسر ساز می گوید.
سیما فردوسی گفت: در ادبیات ما داستانها و قصه های فراوانی در باره عشق های یک طرفه یا فرهاد وار نقل شده است.
عشق یک طرفه عشقی است که میل به معشوق در آن امری ذهنی است. یعنی عاشق درافکار و پیش فرضهایش باور دارد که معشوقش به او علاقه مند است و او ازاحساسات معشوقش بی اطلاع است.
وی افزود: روانشناسان این حالت را بیش از آنکه نوعی عشق بنامند آن را نوعی بیماری روانی به نام "پارانویا" می دانند. عشق های یک طرفه نوعی بیماری روانی محسوب می شود. در برخی موارد اشخاصی وجود دارند که دیوانه وار به کسی علاقه مند هستند و تصور می کنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد. اما اینها تنها در مخیله او وجود دارد زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد!
فردوسی معتقد است: این حالت نوعی بیماری پارا نویید است این نوعی جنون عاشقی است. این حالت حالت عادی و معمولی نیست زیرا در حالت عادی اگرکسی به شخص دیگر علاقه مند شود ولی بداند که عشق و علاقه اش یک طرفه است بی شک از آن عشق دست بر می دارد. ولی زمانی که شخص دچار پارا نویید باشد از این عشق یک طرفه دست بر نمی دارد واژه علمی که به این نوع بیماری "عشق بی وصال "گفته می شود.
اگر میل عاشق پس ازاجابت نشدن خواسته اش دوباره مطرح شود. ممکن است در نهایت منجر به سرخوردگی شود.
بسیاری از روانکاوها معتقد هستند که عشق و تنفر دو روی یک سکه هستند. زمانی که عاشق به معشوقش می رسد همه چیز می تواند ختم به خیر شود اما اگر این اتفاق صورت نگیرد ممکن است با بوجود آمدن بی وفایی و خشم کار منجر به تنفر می شود و در این شرایط قسمت دیگر عشق خودنمایی نمی کند.البته در رسیدن به معشوق هم ممکن است بعد از وصال در اثر اختلافات ،عشق از بین برودو تبدیل به نفرت شود.
در بیماری پارانویید هزیانی بارزوسازمان یافته وجود دارد.زیرا فرد حرف ها و باورهایی دارد که کاملاً اشتباه است. به عنوان مثال از علاقه به فردی سخن به میان می آورد و معتقد است که آن فرد هم به او علاقه مند است اما به علت کم رویی آن را بیان نمی کند. و یا اینکه فرصت ابراز آن را نکرده است.
این روانشناس ادامه داد: بیماران پارانویید همواره در ذهنشان با تصوراتشان زندگی می کنند و این ذهنیت را پردازش می کنند. علت این بیماری به تجربیات ناگوار هر فرد در دوران زندگی اش داشته بازمی گردد. نحوه تربیت های خانوادگی و سطح زندگی او نیز در بروز این بیماری موثر است.
در این حالت فرد در نوع تفکر و نگاهش به جامعه و افرادش متفاوت می شود. بیمار پارانویید تفسیر هایش از جامعه و آدمهایش فرق می کند و معتقد است که دیگران هستند که نمی خواهند من به معشوقم برسند. و معتقد است معشوقش او را دوست دارد ومخالفت های دیگران مانع وصال اوست.در این بیماری فرد بشدت افسرده می شودالبته قصد من این نیست که بگویم همه عشق ها اینگونه است بلکه منظور ببرخی از این عشق هاست که ما آنرا به عنوان عشق بی وصال و یا عشق یک طرفه می نامیم.
سیما فردوسی در پایان تاکید کرد: بیماری پارانویید فقط در باره عشق صدق نمی کند بلکه در باره موضوعات دیگر نیز پیش می آید. به عنوان مثال شخصی بدون دلیل و مدرک فکر می کند که همسرش به او خیانت می کند. و نسبت به آنها سوء ظن پیدا می کنند.
خلاصه ی کلام، جوانان عزیز : مراقب احساس تان باشید. خیلی اوقات یک احساس در ابتدا هیجان انگیز و رمانتیک است اما زندگی تان را به هم خواهد ریخت . فراموش نکنید مقابل هر خطایی را اگر از ابتدا بگیرید بسیار آسان تر است .
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:52
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
تیپ شخصیتی A هستید یا تیپ شخصیتی B ؟
به طور کلی ما از نظر خصوصیات شخصیتی وابسته به دو
تیپ A و B هستیم. افرادی که ویژگیهای شخصیتی مانند: استبداد، حمایت کننده،
احساساتی، تحمل ابهام، دلواپسی، نیاز شدید به پیشرفت، خشونت، پرانرژی،
رقابت جو، جاه طلب، بی حوصله و ستیزه جو و … را دارا هستند، به عنوان تیپ A
مطرح می شوند.
● شما به کدام تیپ شخصیتی نزدیکتر هستید، تیپ A یا تیپ B ؟!
هر کدام از تیپ های شخصیتی A و یا B دارای خصوصیات خاصی هستند که می توان افراد را با آن شناخت و با شناخت بهتر از افراد، می توان رفتار مناسب با دیگران داشت. همچنین آگاهی از نوع تیپ شخصیتی فرد، می تواند به ایفای نقش بهتر فرد در سازمان کمک نماید و سازمان را به اهداف سازمانی برساند، چرا که با آگاهی از نوع تیپ شخصیتی فرد، خواهیم توانست افراد مناسب را برای مشاغل مورد نظر انتخاب کنیم.
به طور کلی ما از نظر خصوصیات شخصیتی وابسته به دو تیپ A و B هستیم. افرادی که ویژگیهای شخصیتی مانند: استبداد، حمایت کننده، احساساتی، تحمل ابهام، دلواپسی، نیاز شدید به پیشرفت، خشونت، پرانرژی، رقابت جو، جاه طلب، بی حوصله و ستیزه جو و … را دارا هستند، به عنوان تیپ A مطرح می شوند. روانشناسان شخصیت تیپ A را به عنوان افراد پیچیده احساساتی تعریف می کنند که در کسانی می توان مشاهده نمود که همواره در یک حالت تهاجمی در کشمکش هستند و برای رسیدن به هدف با افراد و عوامل دیگر مقابله می کنند. و در مقابل شخصیت هایی که آرام ، صبور و میانه رو هستند، به عنوان تیپ B مطرح می شوند.
نتایج تحقیقاتی که برای روی انواع شخصیت ها صورت گرفته است، نشان می دهد که تیپ A همبستگی بالایی با فشار عصبی و خطرات جسمی ناشی از آن دارد. کارکنان تیپ A فشار شغلی قابل ملاحظه ای را تحمل می کنند، این افراد کسانی هستند که :
۱) ساعتهای طولانی تحت فشار عصبی وقت و حجم زیاد کار فعالیت می کنند.
۲) معمولاً کار را شبها و در اوقات تعطیل به خانه می آورند و قادر به استراحت نیستند.
۳) مرتباً خود را مقایسه می کنند و استانداردهای بالای بهره وری را برای خود منظور می دارند.
۴) آنها بیشتر به وسیله شرایط کار سرخورده می شوند، از کارهای دیگران خشمگین می گردند و مورد سوء تفاهم روسای خود قرار می گیرند.
نتایج یک تحقیق در آمریکا نشان داده است که ۶۰ درصد مدیران نمونه گیری شده تیپ A و ۱۲ درصد تیپ B هستند.
تفکر عموم بر این است که افراد تیپ A آمادگی بیشتری نسبت به بدترین نتایج فشار عصبی یعنی حمله های قلبی دارند. یک پزشک محقق اخیراً اشاره کرده که افراد تیپ A احتمالاً عمر مفیدشان طولانی تر است. او اظهار داشته که : کار آلوده بودن، همیشه عجله داشتن، متعرض بودن به دیگران، لزوماً چیز بدی برای قلب نیست. آنچه برای قلب مضر است این است که میزان بالایی خصومت و عصبانیت داشته باشید و هنگامی که با افراد روبه رو می شوید زحمت پنهان کردن آن را به خود ندهید.
● چگونه تیپ A را از تیپ B تشخیص دهیم؟
باید توجه داشت که هر کدام از تیپ های شخصیتی A و B دارای ویژگیهای خاص خود هستند که با توجه به آن می توان، تیپ A را از تیپ B تشخیص داد. در ادامه به ویژگیها و نیم رخهای شخصیتی تیپهای A و B اشاره می کنیم:
۱) تیپ A همیشه در حال حرکت است، در حالی که تیپ B نگران وقت نیست.
۲) تیپ A سریع راه می رود، اما تیپ B صبور است.
۳) تیپ A سریع می خورد، اما تیپ B به آرامی و با آرامش کامل غذای خود را میل می نماید
۴) تیپ A سریع حرف می زند و مکالمه تند دارد، اما تیپ B لاف نمی زند و کند سخن می گوید.
۵) لحن کلام تیپ A شدید است، اما تیپ B لحن کلام ملایمی دارد.
۶) کیفیت کلام تیپ A زمخت، محکم و کوتاه است، در حالی که کیفیت کلام تیپ B یکنواخت است.
۷) تیپ A بی صبر است و پاسخ آنی به سئوالات می دهد، اما تیپ B صبور است و پیش از پاسخگویی به سئوالات مکث می کند.
۸) تیپ A دو کار را با هم انجام می دهد، اما تیپ B از عهده انجام تنها یک کار برمی آید.
۹) تیپ A آه فراوان می کشد، اما تیپ B به ندرت آه می کشد.
۱۰) حرکات چهره تیپ A کشیده، خصمانه و ابروها درهم است، اما تیپ B چهره ای آرام و دوست داشتنی دارد.
۱۱) تیپ A در حال بازی به برد و باخت فکر می کند، اما تیپ B برای تفریح بازی می کند نه پیروزی.
۱۲) تیپ A زمان فراغت ندارد، اما تیپ B بدون احساس گناه می آساید و تحت فشار پایان وقت نیست.
۱۳) تبسم تیپ A در گوشه لب است، اما تیپ B تبسم گسترده دارد.
۱۴) خنده تیپ A خشک است، در حالی که تیپ B خنده ای نرم، لطیف و خوش آیند دارد.
۱۵) ذهن تیپ A با ارقام پر است، اما تیپ B سعی در به خاطر سپردن اعداد و ارقام نمی کند.
۱۶) تیپ A موفقیتها را با کمیت اندازه گیری می کند، اما تیپ B کیفیت را مدنظر دارد.
۱۷) تیپ A انگلشتان خود را زیاد فشار می دهد، اما تیپ B به ندرت این کار را انجام می دهد.
۱۸) تیپ A اغلب در تلاش برای تسلط به طرف مقابل است، اما تیپ B به ندرت این کار را انجام می دهد
۱۹) تیپ A به طور مداوم، در فشار کمبود وقت است، اما تیپ B هرگز عجله ندارد.
۲۰) تیپ A از کار خود رضایت ندارد و برای طی کردن درجات بالا تلاش می کند، در حالی که تیپ B از کار خود راضی است.
علاوه بر ویژگی هایی که برای تیپ های شخصیتی A و B برشمردیم، خصوصیاتی دیگری نیز می توان برای هر کدام از تیپ های شخصیتی، نام برد؛ به عنوان مثال تیپ A روحیه تهاجمی دارد، رقابتی است و به استقبال خطر می رود. و تیپ B میانه رو است و کمتر با کسی دشمنی می کند و کمتر دست به ریسک می زند.
● تیپ A و تیپ B در سازمان
بسیار مهم است که بدانیم در یک سازمان باید کدام تیپ شخصیتی را استخدام نمود تا به اهداف سازمانی دست یافت؟
باید این نکته مهم را همواره در نظر داشته باشیم که هر چند افراد تیپ A در سازمان سریع رشد می کنند و به بالا می رسند و آنها موفقتر از تیپ B هستند، اما در بالاترین نقطه سازمان افراد تیپ B که افرادی صبورند و مسایل را از دید وسیع تری می بینند، موفق تر هستند.
توصیه می شود افراد تیپ A را برای کارهایی از جمله طبقه بندی، بایگانی، منشی گری، فروشندگی و مدیریت در شرایطی که حجم کار زیاد و وقت تنگ است، انتخاب نمائیم و این نکته را در نظر داشته باشیم در مشاغلی که اصرار چندانی به سرعت انجام کار نیست، و به کیفیت بیشتر توجه می شود، استخدام افراد تیپ B توصیه می شود. همچنین در سازمان هایی که نیاز به مدیریت با دید وسیع تر دیده می شود و بر حفظ آرامش و صبر در انجام کارها تاکید می شود، در شرایطی که حجم کار کم بوده و وقت کافی برای انجام آن وجود دارد، استخدام افراد تیپ B می تواند موفقیت سازمان را در پی داشته باشد.
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:52
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
مقیاس عشق مثلثی اشترنبرگ
به نظر اشترنبرگ عشق مثل یک مثلث است و بهترین عشق به مثلث متساوی الاضلاع شباهت دارد. عشق سه عنصر دارد : صمیمیت هوس و تعهد . عشق زمانی بهترین حالت را خواهد داشت که هر یک از سه عنصر را تقریبا به طور یکسان شامل شود .
دستور العمل :
در جای خالی هر یک از جملات مقیاس زیر ابتدا اسم کسی را که دوست دارید یا شیفته او هستید بنویسید . بعد مشخص کنید که تا چه اندازه با هر یک از جملات موافق هستید . برای این کار از مقیاس 9 درجه ای که در آن 1= اصلا 5=به طور متوسط 9=به طور کامل استفاده کنید . از بقیه اعداد بین 1و 9 بر اساس سطح موافقت خود با جملات کمک بگیرید .
1 . به شدت در فکر راحتی .......... هستم .
2. با .........روابط بسیار گرمی دارم .
3 . در مواقع دشوار میتوانم روی ......... حساب کنم .
4 . ........... میتواند در مواقع دشوار روی من حساب کند .
5. آماده ام هر چه دارم با ............. قسمت کنم .
6 . ............ خیلی مرا از نظر عاطفی حمایت میکند .
7 . ............. را از نظر عاطفی خیلی حمایت می کنم .
8 . با ........... خیلی خوب ارطباط بر قرار می کنم .
9 . در زندگی خود خیلی به ........... بدهکار هستم .
10 . خیلی خودم را به ............... نزدیک احساس می کنم .
11 . با ............ روابط بسیار خوشایندی دارم .
12 . به نظر خودم ............را خیلی خوب درک می کنم .
13 . ........... مرا خیلی خوب درک می کند .
14 . فکر می کنم که می توانم به ......... افتخار کنم .
15 . برخی اسرار خودم را در اختیار ........ می گذارم .
16 . هیچ چیزی مرا به اندازه دیدن ............ بر نمی انگیزد .
17 . تعجب می کنم که در طول روز نیز خواب ......... را می بینم .
18 . رابطه من با ......خیلی روانتیک است .
19 .شخصا ........ را خیلی جذاب می دانم .
20 .به نظر من ............ یک فرد ایده ال است .
21. اصلا نمی توانم فکر کنم که فرد دیگری مثل ...... بتواند مرا اینقدر خوشحال کند .
22. تر جیح می دهم با ...... باشم نه با هر کس دیگری .
23 .هیچ چیزی مهمتر از رابطه من با ......... نیست.
24. مخصوصا دوست دارم با ........... رابطه فیزیکی داشته باشم .
25 .در رابطه من با ......... تقریبا سحر و جادو وجود دارد .
26 .واقعا ......... را می پرستم .
27 .نمی توانم بدون ........... زندگی کنم .
28 .رابطه من با ............. خیلی هوس انگیز است .
29 . وقتی فیلمهای عاشقانه نگاه می کنم و وقتی رمانهای عشقی می خوانم به یاد ........... می افتم .
30 . در مورد .......... همیشه خیال پردازی می کنم .
31. متقاعد شده ام که ............. را دوست دارم .
32 .تلاش من این است که رابطه ام را با .......... حفظ کنم .
33 به علت تعهدی که نسبت به ......... دارم اجازه نمی دهم کسی بین ما دخالت کند .
34 .معتقدم که رابطه من با ........... همیشه ثابت خواهد ماند .
35 . هیچ چیزی نمی تواند در تعهد من نسبت به ........... خلل وارد کند .
36 . عشق من نسبت به ............ تا آخر عمر م باقی خواهد ماند .
37. همیشه نسبت به ........ احساس مسئولیت خواهم کرد .
38 . تعهد من نسبت به ........... بسیار سفت و سخت است .
39 . نمی توانم تصور کنم که بین من و .......... فاصله بیفتد .
40 .در مورد عشق خود نسبت به ............ تردید ندارم .
41 . رابطه خودم را با .......... دائمی می دانم .
42 . رابطه خودم را با .............. یک تصمیم گیری عاقلانه می دانم .
43 . خودم را نسبت به ........... مسئول می دانم .
44 . تصمیم دارم به رابطه خود با ........... ادامه دهم .
45 . حتی زمانی که ........... رفتار نا مناسب دارد سعی می کنم رابطه خود را با او حفظ کنم .
نمره گذاری :
15 جمله اول صمیمیت 15 جمله بعدی هوس و 15 جمله آخر ی تعهد را منعکس می کنند .اعدادی ر که در جلو هر گروه 15 جمله ای گذاشتید جمع کنید تا سطح شما در سه عنصر عشق معلوم شود .
برای تفسیر نتایج خود می توانید به درجه بندی زیر نگاه کنید .
مقایسه نتایج خود با نتایج دیگران ( هنجار ها )
نتایج | در صد ها | صمیمیت | هوس | تعهد | 93 | 73 | 85 | 15 | 102 | 85 | 96 | 30 | 111 | 98 | 108 | 50 | 120 | 110 | 120 | 70 | 129 | 123 | 131 | 85 | |
با ارزیابی شدت نسبی سه عنصر عشق می توانید از تفسیر های زیر کمک بگیرید تا بدانید که معشوق خود را چقدر دوست دارید .
--------------------------------------------------------------------------
فقدان عشق :
در این نوع رابطه هیچ یک از عناصر عشق و جود ندارد.این رابطه را در زندگی روزانه با مردم عادی داریم . اگر احساستان درباره معشوقتان از این نوع باشد می توان گفت رابطه تان در معرض خطر است .
همدلی :این احساس زمانی دست می دهد که هوس و تعهد به مقدار کم حضور داشته باشند . اما صمیمیت در حد بالایی باشد . این احساس رامعمولا در مورد دوستان صمیمی داریم .
وسوسه یا شور و شوق :از ویژگی های روابطی است که در آنها هوس شدید است اما صمیمیت و تعهد در سطح ضعیفی قرار دارند.
عشق خالی :زمانی احساس می شود که تعهد قوی باشد اما هوس و صمیمیت در سطح پایینب قرار گیرند .
عشق رمانتیک :هوس و صمیمیت شدید است اما به اندازه کافی زندگی مشترک یا تجربه مشترک ندارند تا متقابلا احساس تعهد کنند .
عشق عاطفی : صمیمیت و تعهد شدید است اما هوس ضعیف .
عشق ساده لوحانه :هوس و تعهد بالاست اما صمیمیت ضعیف است .در زوجهایی دیده می شود که یک عنصر مشترک قوی دارند و به همین دلیل تصمیممی گیرند ازدواج کنند حتی اگر یکدیگر را نشناسند . آنها پس از آنکه نسبت به هم متعهد می شوند احساس صمیمیت می کنند . گاهی هم احساس می کنند همدیگر را دوست ندارند .
عشق آرمانی :این عشق کامل سه عنصر را به طور سخاوتمندانه در خود دارد .همانطور که اشترنبرگ می گوید : رسیدن به این مرحله خیلی آسانتر از نگهداشتن آن است . "ایا می توانید عشق آرمانی داشته باشید شما و همسرتان ؟!
8 نوع شیوه دوست داشتن از نظر اشترنبرگ
تعهد
| هوس | صمیمیت |
|
ضعیف | ضعیف | ضعیف | فقدان عشق |
ضعیف | ضعیف | قوی | همدلی |
ضعیف | قوی
| ضعیف | شور و شوق |
قوی
| ضعیف | ضعیف | عشق خالی |
ضعیف | قوی
| قوی
| عشق رمانتیک |
قوی
| ضعیف | قوی
| عشق عاطفی |
قوی
| قوی
| ضعیف | عشق ساده لوحانه |
قوی
| قوی
| قوی
| عشق آرمانی |
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:41
بهداشت روانی
براى درمان میتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند.
۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مىتوانند به آن اقدام کنند.
۲- تغییر شرایط زندگى:از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مىدهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مىشود.
۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مىکند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
۴- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشهگیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این التباشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.
۵- شیوههاى اخلاقى:رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مىتواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مىدهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مىتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
۶- تنگ کردن وقت:بیش از این هم گفتهایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصتببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم استبا استفاده از متون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفهاى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مىداند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مىشمارد و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مىیابد هیچ واقعهاى اتفاق نمىافتد.
شیوههاى اصولى در درمان وسواس:
الف) روانپزشکى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلىاش در روان پزشکى او به او اجازه مىدهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشهیابىها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناختخویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوههاى دیگرى را براى درمان لازم مىبینند بکار گیرند.
بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روانپزشکى و گاهى هم در بیمارستانها به طرق روانکاوى و رواندرمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است ; بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.
ب) روان درمانى:
این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مىگیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مىرود. درمان اختلال بهصورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مىگیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبهها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف – اصلاح محیط:
غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبههاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،… است.
ب – ارتباط خوب و مناسب:
در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و… .
ج – روانکاوى و روان درمانى:
که در آن تلاشى براى ریشهیابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و…
مشاوره و درمان روانی:
در درمان غیردارویی، از الگوهای مختلف برای کاهش این اختلال بهره میگیرند که به برخی از آنها به طور اجمال اشاره میکنیم زیرا از این تکنیکها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیماری استفاده میشود:
۱) شناخت درمانی، در این روش طی جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارضهای درونی خود به کمک رواندرمانگر تغییر مییابد.
۲) رفتار درمانی:
روشهای متعدد و متنوعی است از کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیتهایی جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا میدارد.
۳) گاهی نیز روانشناس با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار به کاهش ناهماهنگیهای احتمالی در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگی آنها میپردازد.
روشهای کلی درمان:
برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود . ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.
۱) عدم پاسخ دهی:
مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.
۲) تقابل به ضد:
برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.
۳) فرمان ایست:
در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .
درمان دارویی: ب
یماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.
توصیه های عملی
۱ ) اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیتهایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. ، از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیتها یا موضوعهای ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بی اختیاری» از خودش نشان دهد.
سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث میشود موضوعها یا موقعیتهای اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود.
۲ ) به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانی است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.
۳ ) به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:41
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
۱- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟
الف : خرگوش
ب : گوسفند
پ : گوزن
ت : اسب
۲- به آفریقا رفتهاید. به هنگام بازدید از یکی از قبیلهها، آنها اصرار میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب میکنید؟
الف : میمون
ب : شیر
پ : مار
ت : زرافه
۳- فرض کنید خطای بزرگی انجام دادهاید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب میکنید؟
الف : سگ
ب : گربه
پ : اسب
ت : مار
۴- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟
الف : شیر
ب : مار
پ : تمساح
ت : کوسه
۵- یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟
الف : گوسفند
ب : اسب
پ : خرگوش
ت : پرنده
۶- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟
الف : انسان
ب : خوک
پ : گاو
ت : پرنده
۷- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دستآموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب میکردید؟
الف : دایناسور
ب : ببر
پ : خرس قطبی
ت : پلنگ
۸- اگر قرار بود برای ۵ دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در میآمدید، کدامیک را انتخاب میکردید؟
الف : شیر
ب : گربه
پ : اسب
ت : کبوتر
تحلیل
۱- در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و کشش دارید.
الف: خرگوش- کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر اما به گرمی آتش در باطن
ب: گوسفند- مطیع و گرم
پ: گوزن- زیبا و آداب دان
ت: اسب- کسانی که غیرقابل جلوگیری، بیبند و بار و آزاد هستند.
۲- در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما خوشایندتر و موثرتر است.
الف: میمون – مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس خستگی نکنید.
ب: شیر- سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.
پ: مار- دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد
ت: زرّافه- صبور، هرگز شما را رها نکند.
۳- دلتان میخواهد معشوقتان چه عقیدهای در باره شما داشته باشد.
الف: سگ- باوفا، صادق، ثابت قدم
ب: گربه- شیک و زیبا
پ: اسب- خوش بین
ت: مار- انعطافپذیر
۴- چه اتفاقی باعث میشود که شما رابطهتان را قطع کنید/ از چه خصوصیتی بیش از همه نفرت دارید.
الف: شیر- متکبر و خودخواه، امر و نهی کن
ب: مار- هیجانی و دمدمی مزاج، نمیدانید چگونه او را خوشحال کنید.
پ: تمساح- خونسرد، بیرحم، سنگدل
ت: کوسه- ناامن
۵- دوست دارید چه نوع رابطهای با او برقرار سازید.
الف: گوسفند- سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه میخواهید، ارتباط برقرار کردن از طریق قلبها.
ب: اسب- هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در میان نباشد.
پ: خرگوش- رابطهای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.
ت: پرنده- رابطهای پایدار و طولانی و بالنده
۶- آیا به او خیانت می کنید.
الف: انسان- شما به جامعه و اخلاقیات احترام میگذارید، پس از ازدواج هیچ کار خلافی نمیکنید.
ب: خوک- نمیتوانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد خیانت میکنید.
پ: گاو- خیلی سعی میکنید که چنین کاری نکنید.
ت: پرنده- شما هرگز نمیتوانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای ازدواج مناسب نیستید و نمیخواهید تعهدی بپذیرید.
۷- درباره ازدواج چه فکر میکنید.
الف: دایناسور- شما خیلی بدبین هستید و فکر میکنید این روزها دیگر ازدواج سعادتمندانه وجود ندارد.
ب: ببر- شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر میکنید. پس از آن که ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی میدارید.
پ: خرس قطبی- شما از ازدواج میترسید، فکر میکنید آزادیتان را از شما خواهد گرفت.
ت: پلنگ- شما همیشه طالب ازدواج بودهاید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن ندارید
۸- در این لحظه، به عشق چگونه فکر میکنید.
الف: شیر- شما همیشه تشنه عشقید و میتوانید هر کاری برای آن بکنید اما به راحتی در دام عشق نمیافتید.
ب: گربه- شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر میکنید عشق چیزی است که میتوانید به دست آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید.
پ: اسب- شما نمیخواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو
ت: کبوتر- شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر میکنید
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:36
بهداشت روانی
از تولد تا 4 ماهگی
برای کودک کتاب قصه بخوانید. برای او شکلک در بیاورید. بدنش را قلقلک بدهید. به آرامی اشیایی مانند یک جغجغه با رنگ درخشان را در برابر چشمهای نوزاد حرکت بدهید. ترانههای ساده و لالاییها با عبارتهای تکرارشونده برای او بخوانید. هر کاری که خودتان و نوزادتان انجام میدهد را برای او تعریف کنید. به عنوان نمونه «خب حالا میریم سوار ماشین بشیم؛ تو رو میذارم توی صندلیت؛ مامان داره میاد توی ماشین.»
از 4 تا 6 ماهگی
به کودک کمک کنید حیوانات پرشده را در بغل بگیرد. چیزهایی مانند قطعات پلاستیکی را روی هم بگذارید و اجازه بدهید کودک به آنها ضربه بزند و به همشان بریزد. موسیقیهایی با ریتمهای متفاوت برای کودک پخش کنید، به کودکتان کتاب قصههای دارای تصاویر رنگارنگ درخشان نشان دهید. بگذارید کودک اشیا با کیفیتهای متفاوت را حس کند.
از 6 تا 18 ماهگی
با کودکتان چهره به چهره صحبت کنید تا او بتواند بین صداها و کلمات ارتباط برقرار کند. به افراد و اشیای آشنا اشاره کنید و نام آنها را تکرار کنید. آوازهایی با جملات تکراری و حرکتهای دست برای کودک بخوانید. با او قایمباشک بازی کنید.
از 18 تا 24 ماهگی
بازیهای ساده برای بازشناسی اشیا را با کودک انجام دهید. به عنوان نمونه «ماشین زرد یا گل قرمز را پیدا کن»، یا 3 شیء را جلوی کودک بگذارید و به او بگویید که یکی از آنها که مشخصاتی معین دارد را به شما بدهد. تا حد امکان به طور مستقیم با کودک صحبت کنید. کودکتان را با وسایل نوشتن مانند مداد شمعی و کاغذ آشنا کنید. هنگامی که برای کودکتان کتاب قصه میخوانید از او سوالهای «کجا و چی» بپرسید. کودک را تشویق کنید با اسباببازیهای محبوب خودش یک بازی ابداع کند.
از 24 تا 36 ماهگی
هنگامی که کودکتان مهارتهای حرکتی را میآموزد او را تشویق کنید. تخیل کودک را با تشویق او به پیداکردن شیوههای جدید برای استفاده از اسباببازیها تحریک کنید. به کودکتان کمک کنید تا فعالیتهای «زندگی واقعی» را به صورت بازی درآورد. به عنوان نمونه وانمود کند که دارد با تلفن صحبت میکند، ماشین میراند، به میهمانان چای تعارف میکند و مانند اینها.
هنگام خواندن کتاب قصه با پرسیدن سوالاتی کودکتان را هم وارد داستان کنید. هنگامی که برای کودک کتاب میخوانید توجه او را به کلمات جلب کنید. کودک را تشویق کنید کلمات روی صفحه کتاب یا صداهای آنها را با تصاویر آنها ربط دهد.
از 3 تا 5 سالگی سهیم شدن چیزها با دیگران را با نشان دادن مثالها به کودک آموزش دهید. بازیهای صفحهای ساده را برای تقویت یادگیری قواعد و مهارتها با کودک انجام دهید. تماشای تلویزیون را به یک تا دو ساعت در روز محدود کنید و هنگام تماشای تلویزیون کنار کودکتان باشید تا او را هم به فعالیت و تعامل با برنامهها وادارید و او را از صورت یک تماشاچی منفعل خارج کنید.
هنگامی که کودک بیشتر رشد میکند، میتوانید گزینههای سادهای مانند خواندن کتاب قصه یا جور کردن پازل را به او ارائه دهید. کلمه «نه» را هر چقدر میتوانید کمتر به کار ببرید و حس جستوجو و کنجکاوی کودک را تشویق کنید. به کودکتان احترام بگذارید و به حضور او توجه نشان دهید و هنگامی که کودک سعی دارد تجربههای تازهاش را توضیح دهد، از خود صبر نشان دهید. هر روز زمانی را به نشستن در کنار کودکتان و بحث کردن با او در مورد کارهایی که در طول آن روز انجام داده است، اختصاص دهید و او را تشویق کنید که به جستوجوی تجربههای جدید بپردازد و آنها را برای شما توضیح دهد.
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:31
بهداشت روانی
چند توصیه برای افزایش تمرکز:
- محیط مناسبی را برای کار کردن انتخاب کنید: فضایی که در آنجا کار میکنید نقش مهمی در افزایش تمرکز دارد. فضاهای راحت و دلچسب تاثیر فوقالعاده در ایجاد تمرکز کامل دارند.
- افکار خود را کنترل کنید: کلید افزایش تمرکز این است که اجازه ندهید افکار خود آیند و بیربط به ذهنتان رسوخ کرده و آن را آشفته سازد. وقتی این افکار به ذهنتان خطور کردند به آنها توجه نکنید و برای تمرکز فعال روی کار اصلی خود بیشتر تلاش نمایید.
- یک برنامه زمانی مشخص و منطقی داشته باشید: زمان بندی مناسب برای انجام کارها باعث ایجاد تعادل بین وقت کار و تفریح میشود و به آرامش ذهنی کمک میکند. در این حالت قدرت ذهن برای مقابله با عوامل آشفتهکننده بیشتر میشود.
-هرگز منفی نباشید: هرگز نگویید که نمیتوانم تمرکز کنم. این اظهارات منفی تمرکز کردن را دشوارتر میسازد چون ذهن خود را روی عدم توانایی کردن، متمرکز میکنید.
- چند کار را همزمان با هم انجام ندهید: در این وضعیت هرگز نمیتوانید روی یک کار متمرکز شوید. یک کار را تمام کنید و بعد سراغ کار بعدی بروید.
- مثبت باشید: وقتی نیاز به تمرکز دارید مدام به خود یادآوری کنید که میتوانید تمرکز کنید این تکرار لفظی واقعا توانایی تمرکز را در شما افزایش میدهد.
- آرام باشید: خود را به منظم بودن مقید کنید تا از زمانهای بیشتری استفاده موثر نمایید. با وظایف کوچکتر شروع کنید اما اگر در ابتدا به راحتی قادر به تمرکز نبودید ناامید نشوید به همان کار کوچک بچسبید تا کمکم آرامتر شده و تمرکزتان بیشتر شود.
- نیازهای خود را مدیریت کنید: قبل از آغاز هر کار مطمئن شوید تمام کارها و وسایلی را که به آنها نیاز دارید مرتب و آماده کنید. این کار به کاهش حواس پرتی در حین کار کمک میکند.
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:25
بهداشت روانی
هوش معنوی به كشف عقل و حكمت در امر مسایل احساسی و شعوری میپردازد...
هوش معنوی همانند سایر هوش ها چنانچه مورد توجه قرار گیرد می تواند پرورش یافته و توسعه یابد.
به عبارتی SQ قابل توصیف و توضیح و اندازه گیری است.
برای اندازه گیری این هوش می توان به سنجش مهارت ها و توانایی هایی که ناشی از این هوش است بپردازیم.
افرادی که دارای هوش معنوی هستند دارای این صفات می باشند:
- قدرت مقابله با سختی ها، دردها و شکست ها
- بالا بودن خودآگاهی در این افراد
- حسی که این افراد را هدایت درونی می کند
- درس گرفتن از تجربیات و شکست ها
- از دشواری های زندگی فرصتی می سازد برای دانستن
- توانایی ایستادگی در برابر جمع و هم رای نشدن با عامه مردم
- گفتن «چرا؟»
- پرداختن به سجایای اخلاقی و اهمیت دادن به آنها
- توانمند بودن در خودداری و کنترل خویش
- برخوردار بودن از حس انعطاف پذیری بالا
برای روشن تر شدن هوش معنوی مثالی از هوش هایی می زنیم که نشانگر هوش چندگانه است که با هوش جسمی آغاز می شود با PQ نمایش می دهند.
این هوش ابتدایی ترین کانون توجه ما را به خود اختصاص می دهد در واقع PQ آگاهی جسمی و نحوه استفاده ماهرانه از آن را شامل می شود. قسمت بعدی هوش منطقی یا عقلا نی IQ است. هوشی که در حال حاضر بیش از سایر هوش ها در سیستم های آموزشی مورد توجه قرار می گیرد.
پس از IQ سطح دیگری است که به EQ اختصاص دارد این هوش در زمینه کسب موفقیت در بازار کار نقش مهمی دارد و ما را در حین برقراری ارتباط یاری می دهد و از این بابت مهم تر بوده و تا حدی از قابلیت پیشگویی برخوردار است.
آخرین لا یه SQ است که هدایت و معرفت درونی، حفظ تعادل فکری، آرامش درونی و بیرونی و عملکرد همراه با بصیرت، ملا یمت و مهربانی را شامل می شود.
IQ به منزله دروازه برای ورود است. در صورت برخوردار نبودن از حداقل لا زم IQ قادر به ورود در فضای دلخواه برای مطالعه رشته مورد علا قه مان نخواهیم بود، اما آن چه ما را در زمره بهترین ها در شغلمان و رشته مورد علا قه مان جای می دهد میزانEQ در ماست.
EQ و SQ به هم مرتبطند. اما در عین حال دو هوش متفاوت و جدا از هم به حساب می آیند.
بهره مندی از حداقل EQ می تواند شروع مناسبی را در سفرهای روحانی و معنوی فرد در پی داشته باشد، چرا که کمی خودآگاهی و همدلی برای شروع این روند لا زم است، اما به محض آغاز تمرینات معنوی، هوش معنوی خود می تواند در رشد EQ نقش بسیار تقویت کننده و فعال کننده داشته باشد.
از طرف دیگر رشد EQ نیز می تواند در رشد و ارتقای SQ موثر باشد. در واقع EQ و SQ تاثیری مستقیم و مثبت بر یکدیگر دارند و رشد و توسعه هر یک باعث پرورش وتوسعه دیگری می شود.
باید دانست که کامپیوترها نیز از میزان IQ بالا یی برخوردارند و اغلب حیوانات دارای EQ بالا یی هستند اما این تنها انسان است که از هوش معنوی SQ برخوردارند، هوشی تحول پذیر، توانایی ای که به او قدرت می دهد تا خلا ق باشد و قوانین و نقش ها را دستخوش تغییرات خودنماید، بتواند تحولا ت اساسی ایجاد کند و دنیای اطرافش را به بهترین شکل متحول سازد.
هوش معنوی چیست؟
زمانی بهره هوشی فرد ( IQ ) به عنوان تعیینكننده اصلی موفقیت محسوب میشد اما با این وجود روانشناسان مشخص كردهاند كه روش دانستن دیگری هم وجود دارد كه به هوش عاطفی ترجمه شده و ممكن است تفاوت حتی بزرگتری در موفقیت حرفهای و شخصی فرد ایجاد كند.
دكتر دانیل گولمن در كتاب خویش به نام EQ كه معادل هوش احساسی است، پنج جزو آن را برشمرده است: خودآگاهی، نوعدوستی، انگیزش فردی، همدردی و توانایی دوست داشتن و مورد علاقه بودن از سوی دوستان، والدین و اعضای خانواده. افرادی كه از هوش بالای عاطفی برخوردارند؛ كسانی هستند كه واقعا در كار خود موفق بوده و ارتباط صادقانه و صمیمانهای برقرار میكند.
هوش احساسی در زمان تولد، ثابت نبوده و مفاهیم آن در طول دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی قابل آموختن است. حتی شركتها در حال استخدام مشاورینی برای افزایش هوش احساسی كاركنان خود هستند زیرا نشان داده شده كه این امر مستقیما كارتیمی، اعتماد و اتكای كاركنان به كار و نیز قدرت تولید آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. محققان اشاره دارند كه احساسات و عواطف میتوانند به ما كمك كنند تا عشق و محبت و ارتباطات معنوی خود را شكل بخشیده و اگر مانع آنها نشویم و به موقع آن را كنترل نكنیم، میتوانند دشمن ما شده و ما را همچون دیكتاتورهای بزرگ، خوار و ذلیل گردانند. ما با گوش دادن به پیامهای بدنمان میتوانیم هوش احساسی و منطقیمان را همزمان در زندگیهای رومزهمان لحاظ كنیم.
تحقیقات در بیش از 500 كمپانی بزرگ نشان داده است كه هوش احساسی (عاطفی) در تعیین موفقیت تجار، دو برابر از بهره هوش و مهارتهای خاص شغلی مهمتر هستند. در میان شایستگیهای احساسی كه در بین دانشآموزان نیز میتواند ایجاد منافع كند، تاكید بر اهداف شفاف، روشن و قابل تدبیر و حمایت از سوی افراد و مربیان، مهم هستند.
رویكردهای معنوی به دانش و سلامت، اخیرا مورد تاكید و توجه محققان و اساتید قرار گرفته است. همانگونه كه در قسمتهای قبلی اشاره شد، برخی از مطالعات تحقیقاتی به بررسی تاثیر معنویت بر سلامت پرداخته و در كشورهای توسعه یافته، دانشكدههای پزشكی،مواد آموزشی درباره مذهب، معنویت و سلامت را در محتوای درسی خودشان گنجانیدهاند.
متخصصان سلامت روان نیز قدرت هوش معنوی را تشخیص دادهاند كه برخی آن را به این صورت تعریف میكنند: <ظرفیت احساس، درك و توجه به والاترین قسمتهای وجود خود، سایرین و جهان پیرامون.>آنچه كه بین هوش احساسی و معنوی تفاوت قایل میشود این است كه هوش معنوی به كشف عقل و حكمت در امر مسایل احساسی و شعوری میپردازد. همه ما با توانایی در تكامل هوش معنوی متولد میشویم اما گروه كمی از ما از آن استفاده میكنیم در حالی كه بهره و سود آن بسیار است.
اصول راهنمای تقویت هوش احساسی
* در زندگی روزانهتان، جایی برای سكوت و خلوت بگذارید. حتی چند لحظه در ساعات اولیه صبح و عصر میتواند به آرام كردن هجوم سر و صدا و آشفتگی كمك كند. یكی از متخصصان قلب و عروق میگوید:«یك عقل درونی وجود دارد كه خیلیخیلی آرام صحبت میكند و نمیدانم چرا من به چنین چیز مهمی توجه، ندارم.»
* كمی از وقتتان را در طبیعت بگذرانید. ارزش افزودهای در قدم زدن كنار ساحل،راه رفتن در پارك یا حتی نگاه كردن به آسمان در شب وجود دارد، شاید به این علت كه طبیعت به ما كمك میكند تا بسیاری از مشكلات دستساز بشر را به فراموشی بسپاریم!
* نسبت به طبیعت زندگی و مرگ فكر كنید. شما نیازی ندارید كه برای این كار، مدرك دكتری داشته باشید زیرا اصول مهم و اساسی هم، ساده هستند. زندگی، گرانقدر است. زندگی، كوتاه است. مرگ حتمی است. هرچند كه زندگی دارای مشكلاتی است اما اینها نه میتوانند اغماض شوند و نه امری ماورای عالم به حساب آیند.
* به ارزشهای معنوی احترام بگذارید. با هوش احساسی، مثل یك كالای لوكس برخورد نكنید و تا میتوانید، فقط به مهربانی و صداقت بیاندیشید چرا كه مجبور هستیم به بهترین نحو و تا حد امكان با آنها زندگی كنیم. یكی از بهترین جاها برای آموختن و اجرای بخشش و گذشت، اتوبانها هستند (چرا كه خشم در جاده، نیازمند پادزهر است
یاد بگیرید كه به هوش احساسیتان اعتماد كنید. دسترسی یافتن به یك منبع داخلی از عقل و خرد، اولین قدم است؛ و مشكلتر، این است كه به آنچه میشنویم، اعتماد كنیم.
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:24
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
امروزه روانشناسی به یک سرگرمی در رسانه ها تبدیل شده است. همه می خواهند با استفاده از روانشناسی ، خود و روان خود و نیز دوستان و آشنایان خود را بشناسند. از این رو هر روز آزمون ها و مقاله های بسیاری درباره دوست داشتن ها و سلیقه های گوناگون میان مردم پخش می شوند که ادعا دارند با خواندن آن ها یا پاسخ به آن ها می توانند شخصیت پاسخ دهنده را تجزیه و تحلیل کنند یا بکاوند. ما هم برای سرگرمی، روانشناسی گل ها را برایتان انتخاب کرده ایم تا هم فال باشد و هم تماشا. ازمیان گل های ارائه شده در این صفحه، جست و جو کنید که به کدام یک علاقه مند هستید و ویژگی های اخلاقی خود را برحسب گل مورد علاقه تان بیابید.
▪ گل پامچال:
شما انسانی بسیار پرجنب و جوش هستید که از یک جا نشستن و سکون بیزارید. از
شکل هندسی نامنظم گل های پامچال مشخص است که شما شخصیتی تغییرپذیر دارید.
به گونه ای تضاد و ناهماهنگی در جمع را دوست ندارید و بیشتر علاقه مند
هستید که با جمعی دوستانه و گرم و صمیمی رفت وآمد داشته باشید تا با افراد
خانواده. در کل انسانی سرشار از شور و هیجان هستید.
▪ گل نرگس:
به نظر می رسد شما فردی کم حرف هستید؛ به گونه ای که برخی شما را منزوی و
گوشه گیر می شناسند. اما خوب می دانید که گوش کردن از حرف زدن بهتر است.
شما همیشه به دنبال پیشرفت هستید و دوست دارید از میان مشکلات عبور کنید تا
به خوبی آنها را حل و فصل کنید. از کمک کردن به دیگران در حل مشکلات شان و
گرفتن تصمیم عاقلانه دریغ نمی کنید. برای خانواده بسیار ارزش و احترام
قائلید.
▪ گل سنبل:
شما شخصیتی لطیف و رمانتیک دارید. احساسات، شما را وادار می کند که دیگران
را مقدم بر خود بدارید. از رنگ های ملیح و روشن لذت می برید و با همه
نزدیکان صادقانه رفتار می کنید. از هنر و زیبایی های جهان لذت می برید.
احساسات باعث می شود تا نظر دیگران تا حدودی بر شما تاثیرگذار باشد. برای
موفقیت می جنگید و خلق وخوی آرام تان تاثیر مثبتی بر اطرافیان دارد.
▪ گل رز:
دارای شور و شوق نهفته در اعماق وجودتان هستید. با اراده تصمیم می گیرید و
در کامل بودن کارهایتان پافشاری می کنید. در هنگام کار، فردی جدی هستید و
در محفل خانواده با محبت رفتار می کنید. آرزوهای بسیاری در سر دارید و تلاش
می کنید تا سریعا به تحقق بپیوندند. بروز احساسات تا حدودی برایتان مشکل
است اما به شدت علاقه مند به خانواده هستید و با آنان عاشقانه رفتار می
کنید. از زندگی پر جنب وجوش همراه با رضایت مندی لذت می برید.
▪ گل ارکیده:
انسانی بسیار فرهیخته و دوست دار علم و هنر هستید. از نظم و ترتیب بسیار
لذت می برید و برای آینده با برنامه ریزی پیش می روید. سعی در فراهم آوردن
زندگی آرام و ثابت و عاری از خطر کردن هستید. لازمه موفقیت در زندگی را
صبر، تلاش و نظم می دانید و امیدوارید تا الگویی برای اطرافیان باشید. فردی
هستید که در برابر مشکلات به خود تسلط پیدا کرده و سریعا به دنبال راه حل
برای آن دست به کار می شوید.
▪ گل استکانی آبی:
دارای روحیه ای آرام و خشنودی خاطر هستید. مایلید در آرامش و سکوت به
کارهای روزانه بپردازید و تاحدودی گوشه گیر هستید. اعتقاد دارید که سکوت
شرط لازم زیبایی است و چون دریا همه را غرق خود می کند. دارای محبت بسیار
نسبت به اعضای خانواده تان هستید و جمع دوستانه شما را به وجد می آورد.
فردی وفادار به همسر و خانواده هستید و با دیگران در هر مسائلی به راحتی
کنار می آیید و مشکلات را حل و فصل می کنید.
▪ گل شب بو:
فردی بسیار محتاط به نظر می آیید که بسیار علاقه مند به پاکیزگی ا ست. در
تصمیم گیری ها دقت کافی را به کار می برید تا دچار اشتباه نشوید. معتقدید
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. عاشق لباس های زیبا همراه با رایحه های
خوش هستید. تا حدی کنجکاو و به دنبال شگفت زده کردن اطرافیان هستید. از
فعالیت های جدید و مبتکرانه لذت می برید و سعی دارید که با تهیه یک هدیه
حتی یک شاخه گل همسرتان را خوشحال کنید.
▪ گل بنفشه:
فردی مهربان و دلسوزید. عاشق یادگاری دوستان و آشنایان هستید. به خاطر
شادی هایی که در زندگی دارید شکرگزارید و مایلید آن ها را با دیگران تقسیم
کنید. محبت هدیه همیشگی شما به خانواده تان است. در کارهایتان پشتکار و در
برابر مشکلات مقاوم هستید. کمی زودرنج هستید اما به سرعت ناراحتی ها را
فراموش می کنید. دیگران را به خاطر از دست دادن موقعیت ها، تشویق به تلاش و
امیدواری می کنید.
▪ گل شقایق:
انسانی خستگی ناپذیر و شلوغ هستید. در کارهای روزانه فعالید و با شور و
شوق فراوان هر کاری را انجام می دهید. تاحدودی از شاخه ای به شاخه دیگر می
پرید و برخی کارها را نیمه کاره رها می کنید. اشتیاق فراوانی به کسب علم و
ورزش دارید و طبیعت دوست صمیمی شما محسوب می شود. در بروز مشکلات زود از
کوره در می روید ولی فردی شوخ طبع هستید که در نبودتان جای خالی شما به
خوبی احساس می شود.
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:23
بهداشت روانی
بعد از یک روز کاری سخت و پرمشغله و کلی سر و کله زدن با کارمندان و مشتریان ماشین خود را روشن میکنید تا به خانه برگردید، اما ترافیک سنگین خیابان، آنقدر عصبانیتان میکند که مدام با دست روی فرمان ماشین میکوبید و فریاد میزنید. گاهی هم دستتان را روی بوق گذاشته و میخواهید هر طور که شده و از هر راهی از ترافیک فرار کنید. تازه این بخشی از داستان است. وقتی به خانه میرسید با کلی عصبانیت در را به هم میکوبید و بر سر همسر و فرزندتان هم داد میزنید. اما بدانید که کنترل بد عصبانیت نه تنها موجب ناراحتی اطرافیانتان میشود بلکه میتواند سلامت شما و روابط کاریتان و ارتباطاتتان را هم به خطر بیندازد.
1 ورزش کنید.
فعالیت جسمی به شما کمک میکند که عصبانیت شما طول مدت کوتاهتری داشته باشد. با افزایش توان جسمی قدرت غلبه شما بر عصبانیت بیشتر میشود.
2 شروع به نوشتن کنید.
کلماتی که موقع عصبانیت بیان میکنید را روی کاغذ بنویسید و سعی کنید دیگر هنگام مشاجره و عصبانیت آنها را تکرار نکنید.
3 یک لحظه تفکر کنید.
در مراحل شدید عصبانیت بهتر است از مواجهه با فردی که از دست او عصبانی هستید دور شوید و در مقابل او قرار نگیرید. به جای این چند لحظه به خود فرصت بدهید تا آرام شده و در مورد روشهای ابراز عصبانیت کمی فکر کنید.
4 خشمتان را خالی نکنید.
این یک باور غلط اجتماعی است که میگویند بیرون ریختن غضب و خشم و عصبانیت همیشه بهترین راه احساس راحتی است. خالی کردن خود با فریاد و عصبانیت میتواند باعث بروز مشکلات بیشتر شود به جای اینکه آنها را حل کند. این کار میتواند روابط بین افراد را بدتر کرده و شیوه خوبی برای الگو بودن برای کودکان نیست.
5 حرف بزنید به جای داد زدن.
در مورد چیزی که دارید میگویید کمی فکر کنید و صدایتان را بلند نکنید. در مورد چیزی که شما را عصبانی کرده با آرامی توضیح دهید. سعی کنید قبل از اینکه پاسخ بدهید به آنچه فرد مقابلتان هم میگوید گوش کنید.
6 تنوع را فراموش نکنید.
اگر میبینید که ترافیک و شلوغی خیابانها شما را عصبانی میکند، از وسیله دیگری به غیر از اتومبیل خود برای رفت و آمد استفاده کنید یا اگر امکان دارد مکان شغل خود را نزدیک محل زندگیتان انتخاب کنید.
7 به فواید و مضرات عصبانیت فکر کنید.
بعد از اینکه عصبانیتتان فروکش کرد با خود فکر کنید این عصبانیت چه فوایدی برای من و فرد مقابل داشت؟ آسیبها و اثرات منفی آن روی من و دیگری چهقدر بود؟ آیا مشکل را برطرف کرد؟
8 از مهارت حل مشکل استفاده کنید.
با خود فکر کنید و راهحلهای دیگری را به غیر از عصبانیت برای حل مشکل پیدا کنید.
9 موقعیت را بپذیرید.
برخی چیزها را نمیتوان تغییر داد. گاهی باید به جای عصبانی شدن وضعیت کنونی را پذیرفت و با آن سازگاری پیدا کرد. در این صورت لازم است شیوههای مقابله با مشکلات را یاد گرفته و یا آنها سازگار شوید.
10 به سلامت خود بیندیشید.
عصبانیت موجب افزایش هورمون استرس و عصبانیت در بدن شما میشود که این خود موجب افزایش فشار خود شما میشود. پس بگذارید با آرامش مشکلات برطرف شود، چرا که عصبانیتهای طولانی مدت و شدید سلامت قلب شما را هم به خطر میاندازد.
منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com
دوشنبه 21/5/1392 - 12:21