بسم الله الرحمن الرحیم به نام او
32 سال پیش شیمیدانى مصرى به نام دكتر رشاد خلیفه كه در امریكا اقامت داشت،پس از سه سال كار مداوم و استفاده از كامپیوتر! ادعا نمود كه نظم حیرت انگیزى رادر قرآن كشف نموده است. ایشان گفت: تعداد تكرار حروف و كلمات در قرآن،كاملا سنجیده و حساب شده است و از تناسب و نظمى شگفت انگیز حكایت مى كند و نتیجه گرفت كه چون هیچ مؤلف و نویسنده اى نمى تواند در ضمن نگارش كتاب، مراعات تعداد تكرار حروف و كلمات خود را نموده و نظمى خاص در میان آنها تعبیه كند، پس این ویژگى خاص قرآن بوده و وجهى از وجوه اعجاز آن به شمارمى روداولین مثال ایشان براى اثبات ادعایش، حروف مقطعه قرآن بود كه مدعى شد راز و رمز این حروف اسرارآمیز را كشف كرده است. ایشان گفت تكرار حروف مقطعه در سوره مربوطه، بیش از تكرار حروف دیگر است و نیز معدل تكرار این حروف نسبت به مجموع حروف سوره خاص، بیش از معدل تكرار این حروف درسورهاى دیگر است. همچنین در هر یك از 92 سوره اى كه در افتتاح آن، حروف مقطعه آمده است، مجموع تعداد آن حرف یا حروف در آن سوره دقیقا و بدون استثنا مضرب 91 مى باشد و مطالب دیگرى از این دست كه در ادامه این مقاله به آنها خواهیم پرداخت. با اعلان این خبر و پخش آن توسط رسانه هاى گروهى و جرائد آن روز، این موضوع به گونه اى غیرمنتظره در همه جا صدا نمود و موجى از شادى و شعف در میان مسلمانان برانگیخت. راقم این سطور نیز آن روز از جمله كسانى بود كه از خوشحالى در پوست خود نمى گنجید و مى پنداشت كه مسلمین سنگرى بسیار قوى در برابرملحدین گشودهاند. انتشار این خبر در میان روشنفكران كشورهاى اسلامى، نه تنها موجب شعف وشادى بلكه موجب آن شد تا بسیارى از آنها خود به میدان آمده و با آمارگیرى ازتعداد حروف و كلمات قرآن، پرده هاى دیگرى از اسرار و رموز این كتاب آسمانى رابرملا سازند! البته از این عده، جمعى بعد از مدتى سرگردانى و راه به جایى نبردن ، دست از كار كشیدند. اما گروهى دیگر كه اعتقادى راسختر به اعجاز قرآن داشتند، به این كاوش ادامه دادند و مقالات و تالیفاتى نیز منتشر كردند كه در مقام نقد یكایك آنها نیستیم بلكه در این مقاله درصدد آنیم تا اثبات كنیم، این جریان، انحرافى بوده وكسانى كه در این وادى افتادند، جز سرگردانى و ناكامى چیزى عائدشان نشد واشكالات نقضى و حلى فراوانى بر دعاوى آنها وارد است. قبلا متذكر شویم كه ایشان اولین نفر در این وادى نبوده و ردپاى این فكر در كتاب »الاتقان فى علوم القرآن « سیوطى نیز دیده مى شود. (211/2).اساسا باید ببینیم قرآن خود را چگونه معرفى كرده است، پیشوایان معصوم ما قرآن را چگونه معرفى كردهاند! آیا آن را كتابى اسرارآمیز، معماگونه، عجیب و غریب وصف نمودهاند و یا آن را كتابى روشن و پرمحتوى خواندهاند. حقیقت آن است كه قرآن خود را كتاب هدایت و رستگارى مى داند و پیوسته ما را به تلاوت و تدبر در خود دعوت مى كند. قرآن ما را به تماشاى حروف و كلمات خوددعوت نمى كند، بلكه همواره ما را به قرائت و تدبر و توجه به هشدارهاى خودفرامى خواند. قرآن خود را احسن الحدیث مى خواند كه باز جنبه معنایى آن مد نظراست نه ساختار لفظى آن، لذا بعد از آن مى فرماید:. »تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذكر اللّه ذلك هدى اللّه یهدى به من یشا« (93/32).
على، حق پیامبران را بزرگ میداند و مجاهدت بهتانگیز شان را در تبلیغ خدا و هدایت مردم محترم مىشمارد و نقش والاى آنها را در استحكام پیمان خدا و مردم بیان مىدارد و انگیزههاى عظیم پیامبرى را برمىشمارد و چنین مىفرماید: «خداوند از میان فرزندان آدم پیامبرانش را برگزید و از آنها در ابلاغ وحى پیمان گرفت و امانت تبلیغ رسالت را بدانان سپرد بهنگامى كه مردمان، پیمان خویش را با خداى دگرگون ساخته و حق خدا را نشناخته و براى او شریكانى قرار داده بودند و اهریمن آنانرا از شناخت خداى بازداشته و از پرستش او دور كرده بود، در چنان هنگامهاى خداوند، پیامبرانش را برانگیخت و رسولانى پیاپى بسوى مردم بفرستاد تا پیمان خداى را از مردم بخواهند و نعمتهاى فراموش شده الهى را بیاد آرند. پیامبران هم با تبلیغ رسالت خویش، راههاى روشن را بمردم نمایاندند و گنجینههاى خردشان را باز گشودند و آیات خداوندى را بمردم نشان دادند آیاتى بمانند سقف بلند آسمان كه بر فرازشان سایه انداخته و فرش زمین كه در زیر پایشان گسترده شده و بهرههاى طبیعى زندگى كه زندهشان مىدارد و مرگهائى كه به سراغشان مىآید و بیماریهائى كه پیر و فرسودهشان مىسازد و حوادثى كه پیاپى بر آنها فرود مىآید. و خداوند هرگز بندگانش را بدون رهبر و پیامبر نگذاشت و كتابهاى آسمانى و دلایل روشن و راههاى راست را بر آنها عرضه داشت پیامبرانى كه با پیروان اندك خویش هرگز از تلاشى باز نایستادند و فراوانى دشمنان و دروغ زنان در اراده استوارشان رخنهاى وارد نیاورد و هر پیامبرى ظهور پیامبر تازهاى را بشارت داد و خود با معرفى پیامبر پیشین بدعوت برخاست» در اینجا امام از پیمان خدا با مردم سخن مىگوید پیمانى كه در ژرفاى سرشت خویش با خداى خود بستهاند و هر لحظه نیاز خود را بخداى بىنیاز احساس میكنند. كه همیشه و همه جا و همهگاه به او نیازمندند و حتى یك لحظه از افاضه فیض بیكران او بىنیاز نیستند و باید او را بپرستند و بستایند و بدرگاهش نیاز و نماز برند ولى این انسان ظلوم و جهول و جحود، نعمت خداى را فراموش میكند و پیمانش را با پروردگارش از یاد مىبرد و این پیامبرانند كه انسان كجرو كجراه و كجاندیش را دوباره براه مىآورند و بر سر پیمان مىنهند، تا راه كمال خویش را باز یابد و بسوى خدا رود و فرمانش را گردن گذارد و از گمرهى باز رهد و براه آید.