با تو ، از نام تو هم آبی ترم خلوتی سرشار از نیلوفرم عشق ، همرنگ نگاهت می شود وقتی از چشم تو ، نامی می برم لحظه های تازه ات را مثل گل می گذارم لابه لای دفترم وقتی از دست زمین و آسمان لعنت و دشنام ، می ریزد سرم؛ خستگی های خودم را ، پیش تو در کنار دفترم می گسترم بعد از آن ، حرف دلم را بیت بیت اندک اندک ، بر زبان می آورم ما دو تا ، از خویش خالی نیستیم تو لجوجی ، من پر از شور و شرم گرچه تو از من ، کمی شیدا تری من هم از تو ، اندکی عاشق ترم تو اگر یک لحظه پروازم دهی شاید از هفت آسمان هم ، بگذرم... |