خواستگاری و نامزدی
گزارشی از کارگاه آموزشی ازدواج دانشجویی
«آقایان و خانم ها، هر دو گروه این گزارش را بخوانند!»
خوشبختی قطره شبنمی است که هر روز صبح بر برگ گل سرخ می نشیند و گاهی آن را نمی بینیم و بی تفاوت از کنارش می گذریم و یا شاید جوانه کوچکی است که مدت هاست در خاک باغچه مان روییده است و ما بی توجه به آن هرگز رستن را احساس نکرده ایم.
خوشبختی همان کبوتری است که از ابتدای پاییز به تمنای گرمای دست هایمان در پشت پنجره اتاق لانه گزیده و هر روز صبح با صدایش از خواب برمی خیزیم، اما هرگز آن را ندیده ایم.
خوشبختی به همین سادگی، همین قدر نزدیک و دست یافتنی و همین قدر دور از چشم ماست. اکثر ما خوشبختیم ولی چون آن را در جایی بیرون از زندگی خود جستجو می کنیم، هرگز آن را نخواهیم یافت.
خوشبختی نه در تسخیر فلک افلاک است و نه در حساب های بانکی غیر قابل شمارش، بلکه در دستان ماست، دستانی که می تواند دنیایی را به مهر بسازد، شاد کند و خود نیز شاد باشد.
دستانی که جوانه ای را به شاخه ای پیوند می دهد و هر دو را زندگی می بخشد و چراغ امید را در کوچه پس کوچه شهرمان روشن می کند و من خوشبختم چون تو هستی و تمام داشته های دنیا در تو معنا می شود ای خدای مهربان.
همزمان با ایام خجسته میلاد امام حسن عسگری(ع) شاهد برپایی کارگاه آموزشی ازدواج دانشجویی دانشگاههای علوم پزشکی تهران بودیم. خانم «بلغانی» دبیر شورای استانی دانشگاههای علوم پزشکی تهران، با اشاره به اینکه آموزش مهارت های ارتباطی و مهارت های زندگی در میان جوانان و مزدوجین می تواند بسیاری از معضلات روحی و روانی آنها را حل کند و نحوه برقراری ارتباط صحیح را به آنان بیاموزد، گفت:
«این کارگاه آموزشی که از سوی ستاد ازدواج دانشجویی شورای استانی دانشگاههای علوم پزشکی تهران برگزار می شود به منظور ارتقاء آگاهی جوانان و پاسخ گویی علمی به سؤالات زوجین در مسائل خانواده، ارتباطات زناشویی و مدیریت موفق در زندگی مشترک، همچنین افزایش فعالیت های آموزشی کانون های خانواده دانشگاهها می باشد.»
در اولین روز کارگاه و مراسم افتتاحیه آقای «عیسی زاده» مسئول دفتر نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاههای علوم پزشکی تهران، با ابراز خیر مقدم به مدعوین و آرزوی سعادت و خوشبختی برای زوجین دانشجو به لزوم و اهمیت کسب آگاهی برای امر مهم ازدواج و زندگی زناشویی اشاره و به دانشجویان توصیه کرد، زندگی مشترک را با دقت نظر در انتخاب صحیح و توکل به خداوند و تلاش و پشتکار برای سعادت ابدی آغاز کنند.
سپس آقای «حامدیان» با ذکر اینکه ازدواج تنها پیوند جسمانی دو انسان نیست بلکه روابط روحی و پیوند عاطفی آن بسیار مهم تر و تأثیرگذارتر است به قرائت پیام ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران آقای دکتر «لاریجانی» پرداخت.
موفقیت در زندگی، عنوان اولین کارگاه آموزشی زوجین دانشجو بود که توسط آقای «علی ملازمانی» روانشناس، پژوهشگر و مشاور خانواده ارائه گردید.
آقای ملازمانی پس از اشاره به بیان صریح قرآن و ائمه راجع به اهمیت ازدواج و تشکیل بنیاد خانواده و پیوند زناشویی، نکاتی را برای موفقیت پایدار در زندگی مشترک برای جوانان توضیح داد. او گفت:
«همان طور که پس از خرید هر وسیله، ابتدا سراغ دفترچه راهنما و شیوه استفاده از آن می رویم، باید پس از تصمیم برای آغاز زندگی مشترک هم در جستجوی اطلاعات و آگاهی های لازم برای چگونگی انتخاب صحیح و زندگی همراه با سعادت و خوشبختی باشیم و سعی کنیم نیازهای روحی ـ روانی و جسمانی همسر خود را به دقت بشناسیم و از وظایف خود در جایگاه و نقش جدید یعنی همسر بودن آگاه شویم.»
وی در بخش دیگری از صحبت های خود با اشاره به اینکه نیاز زنان اغلب شنیداری است، به مردان حاضر در کارگاه توصیه کرد: «سعی کنید در تمام سال های زندگی مشترک و نه تنها در آغاز آشنایی، به این نیاز زنان توجه داشته باشید و بدانید حتی پس از چندین دهه زندگی مشترک بیان جملات محبت آمیز به زنان، تأثیر بسیار زیادی در ایجاد و تحکیم رابطه صمیمی بین زن و شوهر دارد و از سردی و یکنواختی زندگی جلوگیری می کند.»
او افزود: «تجربه پانزده ساله من در مشاوره نشان داده است، پس از سال ها زندگی مشترک، خانم ها فکر می کنند چون از جانب همسرشان به آنها ابراز عشق و محبت نمی شود، دیگر مورد علاقه او نیستند؛ در حالی که وقتی با شوهران آنها صحبت می کنیم، هنوز هم بر این باورند که بهترین زن را دارند و واقعا او را دوست دارند. بنابراین می بینید که تنها مشکل این زن ها این است که آقایان در بیان احساسات خود و استفاده از زبان در ارتباط با همسر بسیار ضعیف عمل می کنند.»
آقای «ملازمانی» در ادامه صحبت خود به نیاز دیداری مردان اشاره کرد و گفت: «زیبایی نیازی بسیار اساسی و مهم در مردان است که باید توسط همسران شان کاملاً پاسخ داده شود؛ بنابراین خانم ها دقت داشته باشند هیچ گاه در زندگی مشترک از رفع این نیاز همسر خود غفلت نکنند.»
ایشان با ذکر مواردی از مراجعین خود ادامه داد: «حتی تحصیلات عالیه، کار بیرون از خانه، بچه داری و هر وظیفه و مسئولیت وقت گیر زنان در زندگی مشترک، نباید آنها را از توجه به ظاهر و حفظ زیبایی خود و نشان دادن آن به شوهر باز دارد.»
او برای اهمیت این موضوع به ذکر حدیثی از پیامبر اکرم(ص) پرداخت که بر زن لازم است برای شوهرش بهترین عطر را استفاده کند، بهترین لباس را بپوشد و به بهترین نحو خود را زینت کند.
در بخش دیگری از این کارگاه آموزشی، آقای «ملازمانی» از زوجین دانشجو خواست که اگر در دوران نامزدی مشکلی بین شان به وجود آمد که خودشان قادر به حل و فصل آن بودند، اصلاً با
آقای ملازمانی، روانشناس:
تحصیلات عالیه، کار بیرون از خانه،
بچه داری و هر وظیفه و مسئولیت وقت گیر زنان در زندگی مشترک، نباید آنها را از توجه به ظاهر و حفظ زیبایی خود و نشان دادن آن به شوهر باز دارد.
خانم دکتر اسماعیلی:
مشکلی که گاه در زندگی تحصیلکردگان
منجر به جدایی می شود این است که
هر یک از زن و شوهر تنها به پیشرفت تحصیلی خود می اندیشد و نیاز و خواسته طرف مقابل را در نظر نمی گیرد.
نوعی فرهنگ نمایش بین مردم و جوانان شیوع پیدا کرده که باعث شده جوانان بیشتر از آنکه به اصل موضوع و منظور ازدواج بپردازند، به چگونگی اجرای مراسم، سالن، لباس و غیره اهمیت دهند. و این مسئله در بسیاری خانواده ها از همان آغاز زندگی دو جوان باعث بروز مشکلات بسیاری می شود.
خانواده ها مطرح نکنند، زیرا پس از مدت کوتاهی زن و شوهر با هم صلح می کنند، اما خانواده ها هرگز آنچه شنیده اند فراموش نمی کنند و گاهی از روی دلسوزی به آن دامن هم می زنند.
وی همچنین گفت: «یکی از مسائل بسیار مهمی که اغلب مشکلات جدی برای همسران به وجود می آورد، طرز نادرست برخورد با زن یا شوهر نزد سایر افراد فامیل و غریبه هاست.»
او به طور جدی به دانشجویان که تازه زندگی مشترک را آغاز کرده اند هشدار داد که هرگز شخصیت و منزلت زن یا شوهر خود را نزد دیگران خدشه دار نسازند و همیشه احترام همسر را حفظ کرده و یار و پشتیبان او باشند.
آقای «ملازمانی»، مشاور خانواده در پایان صحبت های خود به حاضرین گفت: «انسان بالغ و هوشمند تا گواهی رانندگی نگیرد از ترس خسارت های جانی و مالی احتمالی، هرگز پشت فرمان نمی نشیند، لذا مطمئن باشید زندگی کردن کاری آسان تر از رانندگی نیست. بنابراین شایسته است جوانان از هر فرصتی برای کسب مهارت های زندگی موفق استفاده کنند و از رمز و راز ارتباط سالم با والدین، همسر و فرزندان و ... مطلع گردند.»
این مشاور خانواده در رابطه با بهترین زمان انجام مشاوره جوانان برای ازدواج گفت: «بهتر است جوانان پس از آشنایی اولیه برای ازدواج، با مشاور در ارتباط باشند، حتی دختر و پسر می توانند قبل از عقد با مشاور مشترک صحبت هایی داشته باشند و از راهنمایی های او استفاده کنند.»
خانم «معصومه اسماعیلی» دکترای مشاوره و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، سخنران دیگری بود که در نخستین روز کارگاه در مورد روابط متقابل زن و شوهر برای زوجین دانشجو صحبت کرد.
دکتر «اسماعیلی» با اشاره به تأثیر شناخت متقابل زن و شوهر در دوران نامزدی و عقد در تحکیم روابط آن دو در آینده گفت: «ما در زندگی روزمره و گفتگوهای خود همواره پیام هایی را به هم می دهیم که در اصل، خواسته های ما از یکدیگرند. بنابراین موظفیم بفهمیم طرف مقابل دقیقا چه می گوید و سپس پاسخ مثبت و مناسب بدهیم و انعطاف پذیری لازم را داشته باشیم.»
او ادامه داد: «پس از انتخاب همسر باید به خود بگوییم: این همان همسریست که من با زحمت بسیار به دست آورده ام پس باید با دقت کافی او را حفظ کنم و لحظات خوب با هم بودن را به راحتی از دست ندهم.»
خانم اسماعیلی با بیان اینکه هر یک از زن و مرد از خانواده ها و فرهنگ های مختلفی کنار یکدیگر آمده اند که دائما آنها را مانند آهن ربا به طرف خود می کشند، گفت: «پس از ازدواج هم طبیعتا در واکنش ها و رفتارهای خود طبق عادات گذشته عمل خواهیم کرد، بنابراین باید در سال های اولیه زندگی مشترک نهایت سعی خود را بکنیم تا به درک و برداشت واقعی از کلام و رفتار یکدیگر برسیم نه اینکه رفتارهای همسرمان را بر اساس الگوهای تربیتی و فرهنگی خود تعبیر و تفسیر کنیم. باید بتوانیم از این پس در کنار خانواده های پدری و مادری خود و نه در بند آنها زندگی کنیم، به عبارتی باید با حفظ همبستگی به خانواده، وابستگی هایمان را به حداقل برسانیم و زندگی مشترک مان را مانند حلقه جدید تشکیل شده با ماهیت و ویژگی های متفاوت بپذیریم.»
این مشاور خانواده سپس به معضل خاص تحصیلکردگان بین مراجعین خود اشاره کرد و گفت: «مشکلی که گاه در زندگی تحصیلکردگان منجر به جدایی می شود این است که هر یک از زن و شوهر تنها به پیشرفت تحصیلی خود می اندیشد و نیاز و خواسته طرف مقابل را در نظر نمی گیرد. به طوری که زوج یا زوجه پس از کسب اولین مدرک دانشگاهی، حس برتری جویی پیدا کرده و مشتاق کسب مدرک علمی بالاتر می شود و در این راستا از همسر خود مانند نردبانی برای ترقی و ارتقاء علمی خود استفاده می کند، لذا پس از سال ها زندگی مشترک علی رغم موفقیت یکی از زوجین در کسب مدارج علمی، همسر وی شدیدا احساس مغبون شدن می کند. در حالی که اگر از ابتدا زن و شوهر به نیازهای یکدیگر اهمیت دهند و با هم به توافق برسند، مشکل اساسی پیش نخواهد آمد. در واقع پس از ازدواج باید متعهد شویم که اصل اول زندگی مان را طرف مقابل قرار دهیم و در فراز و نشیب های زندگی همراه او باشیم.»
دکتر «اسماعیلی» نیز در پایان سخنانش در پاسخ ما به اینکه با توجه به تجربیات شان در زمینه مشاوره مسائل خانوادگی، بیشترین مشکلات و اختلافات در زمینه ازدواج جوانان جامعه را چه می دانند، گفت:
«مشکلات متعددی در زمینه ازدواج جوانان جامعه ایرانی وجود دارد اما شاید به جرئت بتوان گفت، مسائل فرهنگی از بزرگ ترین مشکلات فعلی ماست. در واقع نوعی فرهنگ نمایش بین مردم و جوانان شیوع پیدا کرده که باعث شده جوانان بیشتر از آنکه به اصل موضوع و منظور ازدواج بپردازند، به چگونگی اجرای مراسم، سالن، لباس و غیره اهمیت دهند. و این مسئله در بسیاری خانواده ها از همان آغاز زندگی دو جوان باعث بروز مشکلات بسیاری می شود. از طرفی چنین رویکردی به ازدواج موجب ترس و وحشت بسیاری از جوانان جامعه ما نسبت به تشکیل خانواده شده و بعد از ازدواج هم موجب اختلال روابط صمیمی زوجین می شود. رسانه ها و رادیو تلویزیون هم در این باره بی تقصیر نیستند و باید به عوارض فیلم ها و برنامه هایی که ارائه می دهند توجه کنند و یک سبک معقول و حساب شده ای از ساختار شروع خانواده به مردم نشان دهند.
مسئله مهم دیگر در مورد نوع ارتباطات جوانان پیش از ازدواج است. در حال حاضر هیچ انضباطی در روابط وجود ندارد و با توجه به اینکه هر فرهنگی یک مقدمه، تداوم و نتیجه گیری خاص خود را دارد، وقتی از هر فرهنگی جسته و گریخته چیزهایی را می گیریم، اتفاق بدی می افتد. گاهی افرادی با ریشه های مذهبی به ما مراجعه می کنند که متأسفانه در مورد مسئله ازدواج شان مذهب و ضوابط آن کاربردی نشده و حتی فرهنگ اصیل ایرانی هم حاکم نیست لذا پس از گذر تب و تاب عشق اولیه، پایبندی های مذهبی، ایرانی شان یادشان می آید که باید برای جبران آن تاوان سنگینی بپردازند.»
خانم دکتر بهرامی:
مشکل اینجاست که ما واقعا از زبان تن خود آگاه نیستیم و نمی دانیم که زبان تن ـ مثلاً طرز نگاه کردن ـ در انتقال پیام از واژه ها بسیار غنی تر و نامحدودتر است.
پس برای برقراری ارتباط سالم نه تنها با همسر بلکه هر فرد دیگری باید به زبان تن خود آگاه شویم و از میزان تأثیری که بر دیگران می گذاریم مطلع گردیم.
یکی از رفتارهایی که گوش کردن را دچار اشکال می کند، دنبال جواب گشتن است. بسیاری از افراد از همان ابتدای گفتگو به دنبال جواب هایی برای پاسخ هستند.
رسانه ها و رادیو تلویزیون بی تقصیر نیستند و باید به عوارض فیلم ها و برنامه هایی که ارائه می دهند توجه کنند و یک سبک معقول و حساب شده ای از ساختار شروع خانواده به مردم نشان دهند.
ازدواج مانند خرید میوه دَرهم است نه میوه دست چین. همان طور که میوه درهم را که به خانه می آورید، تعدادی درشت، تعداد متوسط قابل قبول و چند تایی هم میوه خراب و فاسد دارد، فردی که به عنوان همسر انتخاب می کنیم صد در صد کامل و بی عیب و نقص نیست، همان طور که حتما ما برای او همسری صد در صد نیستیم.
*
در دومین روز کارگاه، کلاس های آموزشی به صورت مجزا برای زوجین برگزار شد و خانم دکتر «بهرامی» پیرامون ارتباط سالم بین زوجین برای دختران تازه عروس صحبت کرد.
ایشان با اشاره به اینکه هر ارتباطی دو سو دارد و یکی فرستنده پیام و دیگری گیرنده آن است گفت:
«ذهن ما مانند حافظه کامپیوتر است که اطلاعات زیادی در مورد مسائل مختلف زندگی در آن ذخیره شده است. همین نوع اطلاعات راجع به مفهوم رابطه زن و مرد، از طریق پدر و مادر و رفتارهای آنها در دوران پیش از ازدواج در ذهن ما نقش بسته است؛ بنابراین به خوبی مشهود است که پس از ازدواج، گیرنده و فرستنده پیام که زوجین هستند، در ارتباطات خود لزوما اطلاعات یکسانی ندارند، لذا برخورد نادرست با این موضوع می تواند از همان آغاز زندگی مسئله ساز باشد و زوجین از هم شکایت کنند که: هر چه می گویم همسرم نمی فهمد و به تدریج همین شکایات کوچک مشکلات بسیار بزرگی را در روند ارتباط زن و شوهر ایجاد می کند.»
خانم دکتر بهرامی در ادامه صحبت های خود گفت: «آنچه ارتباط سالم را خراب می کند سوء تفاهم است پس باید ببینیم آیا در گفتگوها آنچه واقعا منظور ما بوده با آنچه طرف مقابل دریافت کرده یکسان است یا نه؟ در واقع خودمان را به جای گیرنده پیام بگذاریم و ببینیم پیامی که از ما (فرستنده پیام) به او رسیده چه تأثیری در او ایجاد می کند؟ برای درک این موضوع باید سطوح ارتباط را بشناسیم. سطوح ارتباط شامل:
1) واژه ها: کلامی که با زبان می گوییم.
2) لحن: طرز بیان واژه
3) زبان تن یا body languageاست. هر سه عامل فوق با هم در ارتباط مؤثر نقش دارند. اما مشکل اینجاست که ما واقعا از زبان تن خود آگاه نیستیم و نمی دانیم که زبان تن ـ مثلاً طرز نگاه کردن ـ در انتقال پیام از واژه ها بسیار غنی تر و نامحدودتر است. پس برای برقراری ارتباط سالم نه تنها با همسر بلکه هر فرد دیگری باید به زبان تن خود آگاه شویم و از میزان تأثیری که بر دیگران می گذاریم مطلع گردیم. امروزه رسیدن به این هدف با به کارگیری تکنولوژی ها جدید مانند فیلم برداری، ضبط صدا و حتی به کارگیری مسائل که همیشه همراه ماست بسیار کمک کننده است؛ به طوری که می توانیم حرف هایی که می خواهیم به همسرمان بگوییم، حداقل یک بار ضبط کنیم و قبلاً خودمان آن را ببینیم یا گوش دهیم؛ جالب است که از بسیاری حرکات و حرف های خودمان، تعجب خواهیم کرد. این تمرین موجب می شود بی اختیار خود را اصلاح کنیم و آنقدر این کار را انجام دهیم تا به تأثیری که واقعا می خواهیم پیام مان در دیگران بگذارد، برسیم.»
دکتر «بهرامی» مشاور خانواده در بخش دیگری از صحبت های خود در مورد آنچه ارتباطات زناشویی را مختل می کند، بحث کرد. او با بیان اینکه قدم اول برای برقراری ارتباط سالم خوب گوش کردن است گفت: «در ارتباطی که یک نفر حرف می زند و دیگری گوش می کند در وهله اول به نظر می رسد گوش کردن کاری ساده است، اما گوش کردن درست واقعا سخت است و نیاز به دقت دارد. برای گوش کردن مؤثر باید خود را جای فرد صحبت کننده بگذاریم و از دریچه چشم او به موضوع بنگریم.»
سپس خانم بهرامی موانعی که برای گوش کردن صحیح وجود دارد برشمرد و افزود: «یکی از رفتارهایی که گوش کردن را دچار اشکال می کند، دنبال جواب گشتن است. بسیاری از افراد از همان ابتدای گفتگو به دنبال جواب هایی برای پاسخ هستند. مسئله دیگر این است که بسیاری از ما عادت داریم قسمت هایی از صحبت های دیگران را نشنویم و آن را به میل خود حذف کنیم و در نهایت به نتیجه ای که خودمان می خواهیم برسیم؛ این واکنش هم ارتباط صحیح را خدشه دار می سازد. سومین مانع برای گوش دادن، فرضیه سازی است. یعنی شنونده در ذهن خود مفروضاتی دارد که مربوط به اطلاعات قبلی اوست بنابراین هر پپامی که از گوینده یا همسر خود دریافت می کند در قالب خاص خود و بر اساس ذهنیت خود معنی می کند و اصلاً به منظور گوینده (فرستنده پیام) توجهی ندارد. مسئله مهم دیگر این است که شنونده خود را موظف به ارائه راه حل برای مسائل گوینده کند. این طرز برخورد بین خانم ها بسیار شایع است و اکثرا دوست دارند پس از شنیدن حرف های دیگری حتما به او دستورالعمل یا راه حلی ارائه دهند؛ در حالی که ما انسان ها موجوداتی هستیم که در هر جایگاه شروع به صحبت کنیم، دوست داریم با ما احساس همدردی شود و همین قدر که کسی بدون موضع گیری و دوستانه به حرف هایمان گوش بدهد، کافی است. به هر حال تا زمانی که گوینده از ما نخواهد در زمینه مورد بحث راه حل بدهیم و به او کمک کنیم، این شیوه مداخله، ارتباط را مختل می سازد.»
ایشان سپس افزود:
«آخرین نکته ای که برای گوش کردن درست باید بدانیم آن است که وقتی به صحبت های دیگری گوش می دهیم تصور نکنیم بهتر از همه عالم همه چیز را می فهمیم، یعنی حالت آدم حق به جانب را نداشته باشیم و به محض اینکه چیزی شنیدیم که با باورهای ما تضاد دارد حالت دفاعی و تهاجمی به خود نگیریم و با احساس اینکه به ما اتهامی وارد می شود، حالت رفع اتهام پیدا نکنیم.»
خانم دکتر «بهرامی» مشاور خانواده در ادامه صحبت های خود به شرکت کنندگان در کارگاه گفت:
«ازدواج مانند خرید میوه دَرهم است نه میوه دست چین. همان طور که میوه درهم را که به خانه می آورید، تعدادی درشت، تعداد متوسط قابل قبول و چند تایی هم میوه خراب و فاسد دارد، فردی که به عنوان همسر انتخاب می کنیم صد در صد کامل و بی عیب و نقص نیست، همان طور که حتما ما برای او همسری صد در صد نیستیم. پس با به کارگیری هنر زندگی مشترک باید بتوانیم با شناخت مستند همسر و تکیه بر نکات مثبت اخلاقی و شخصیتی او و گذشت، زندگی خوبی برای هم بسازیم.»
آقای دکتر ایمانی:
زن و شوهر باید سعی کنند
برای تداوم زندگی همواره
در جهت جلب اعتماد یکدیگر گام بردارند.
همین دروغگویی های کوچک روزمره
و عدم انجام قولی که داده ایم
مانند ساعت آمدن به خانه،
به تدریج روابط زناشویی
و حسن اعتماد به یکدیگر را
مختل می سازد.
عشق ورزیدن به همسر هنری است که
باید به عنوان یکی از مهم ترین
مهارت های زندگی مد نظر قرار گیرد،
زیرا در تداوم یک زندگی سالم و پایدار
بسیار مؤثر است.
ما امروزه در دنیایی زندگی می کنیم
که دوست داریم مورد محبت همه
قرار بگیریم. در حالی که نمی دانیم
خود نیز باید به دیگران ابراز محبت کنیم.
ایشان اضافه کرد: «با خیال و انگیزه ایجاد تغییر در فردی، ازدواج کردن با او اشتباه است لذا هرگز به امید تغییر در رفتار و تصحیح فردی او را برای زندگی مشترک انتخاب نکنید، بلکه هر کس را همان طور که هست بپذیرید.»
در دومین روز کارگاه آموزشی ازدواج و در سالنی دیگر آقای دکتر «ایمانی» پیرامون آنچه به خانواده آسیب می رساند، برای دانشجویان تازه داماد صحبت کرد. ایشان با اشاره به اینکه مرکز تکلم در مغز خانم ها بزرگ تر از آقایان است، گفت: «به همین دلیل خانم ها بیشتر و روان تر از آقایان صحبت می کنند، لذا صحبت کردن، یک نیاز طبیعی در خانم هاست که برای تداوم یک زندگی موفق باید از جانب شوهر پاسخ گویی شود. خانم ها انتظار دارند وقتی شوهرشان از سر کار می آید، با او صحبت کند و به حرف های او گوش دهد. بنابراین به شما توصیه می کنم حتما ارتباط کلامی خود را با همسرتان حفظ کنید.
چو در بسته باشد، چه داند کسی که گوهرفروش است یا پیله ور
زبان در دهان ای خردمند چیست، کلید در گنج صاحب هنر»
دکتر «ایمانی» در ادامه صحبت های خود گفت: «برای انجام یک گفتگوی صحیح و رسیدن به ارتباطی سالم باید با آداب صحبت آشنا شویم. متأسفانه بسیاری از خانم ها گله می کنند که وقتی همسرم از راه می رسد، بلافاصله پای فیلم یا کامپیوتر می نشیند و اصلاً به من توجهی ندارد. در حالی که اگر روبه روی همسرمان بنشینیم، به تمایلات او توجه کنیم و به خانم نشان دهیم که داریم به حرف هایش گوش می کنیم، حس بسیار خوبی در او ایجاد خواهیم کرد و دو طرف از این ارتباط لذت خواهند برد.
حکایت بر مذاق مستمع بود، اگر بینی که دارد با تو میلی
چونان مجنون که با لیلی نشیند، نباید کردنش جز ذکر لیلی»
وی در بخش دیگری از گفتگوی خود، در مورد آنچه ارتباط کلامی سالم را مختل می کند، برای دانشجویان صحبت کرد: «عکس العمل های تند و همراه با خشونت آقایان بخصوص هنگام گفتگو، ممکن است در سال های اولیه زندگی با تحمل زنان همراه باشد، اما در ادامه زندگی زناشویی، مشکلات فراوانی به وجود می آورد و زن بالاخره صبرش تمام می شود. گفتگوی خوب باید با رضایت دو طرف تمام شود و گرنه گفتگویی که به دعوا و ناسزا بینجامد، ارتباط را به کلی قطع می کند.
یکی از مشکلاتی که باید به آن توجه کرد این است که مردان توقع دارند وقتی با زن شان صحبت می کنند، آنها خیلی خوب به حرف هایشان گوش دهند. در حالی که وقتی خانم ها صحبت می کنند، آقایان حاضر نیستند همان وقت را صرف کرده و به حرف های زن شان گوش کنند. مسلما پس از مدتی خانم هم مانند آقا نسبت به صحبت شوهرش بی تفاوت می شود و آن وقت آقا اعتراض می کند که زن من به حرف هایم گوش نمی دهد و رابطه آسیب می بیند.
یکی دیگر از مسائلی که جای بحث دارد، مسئله حفظ اعتماد در زندگی زناشویی است. زن و شوهر باید سعی کنند برای تداوم زندگی همواره در جهت جلب اعتماد یکدیگر گام بردارند. همین دروغگویی های کوچک روزمره و عدم انجام قولی که داده ایم مانند ساعت آمدن به خانه، به تدریج روابط زناشویی و حسن اعتماد به یکدیگر را مختل می سازد.
مسئله دیگر انتقاد کردن است. انتقاد سازنده در زندگی های بدون مشکل هم وجود دارد ولی مسئله اینجاست که زن و شوهر در این گونه خانواده ها توانایی برخورد درست با مشکلات زندگی و انتقادهای وارد شده را دارند و می توانند مسائل شان را حل کنند و از انتقادهای یکدیگر در جهت تصحیح رفتارها و رسیدن به زندگی با آرامش تر استفاده کنند. اما خانواده آشفته اصلاً ظرفیت پذیرش انتقاد، حتی یک انتقاد بجا و سازنده را ندارد و به طور کلی از هر گونه بیان مشکل در زندگی می هراسد و از دستیابی به راه حل مناسب ناتوان است. یکی از ویژگی های انتقاد سازنده و مؤثر بخصوص در رابطه بین زن و شوهر آن است که ابتدا با بیان صفات مثبت و تعریف از شخص مقابل شروع شود و سپس با نرمی و حسن نیت، به انتقاد قابل جبران اشاره شود، تا به غرور همسر خدشه ای وارد نگردد. اما گاهی همسران از از یکدیگر ایرادهایی می گیرند که اصلاً امکان جبرانش وجود ندارد. مثلاً بعد از چند سال زندگی مشترک، شوهر با بیانی سردکننده در مورد قد یا رنگ پوست خانم می گوید: اینم قدِ تو داری؟! یا چرا رنگ پوستت اینطوریه؟! تجربیات من طی سال ها مشاوره نشان می دهد، این طرز بیان ایرادهای غیر منطقی و غیر قابل جبران به همسر، میل به تداوم زندگی مشترک و علاقه به شوهر را بسیار تضعیف می کند.»
آقای دکتر «ایمانی» با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) که دیگران را با احترام مورد خطاب قرار دهید تا سخن نیکو بشنوید، گفت: «پس از گذشت سال ها بالاخره تحمل زنان نسبت به فحش دادن شوهر تمام خواهد شد و او نیز واکنش ناشایست انجام می دهد که نهایتا منجر به از بین رفتن احترام در خانواده می شود. باید بدانیم با فحش و ناسزا هرگز به منظوری که داریم نمی رسیم.»
وی در ادامه در باره بی تفاوتی نسبت به همسر صحبت کرد و گفت:
«بی تفاوتی زن و شوهر نسبت به یکدیگر، بسیار آسیب رسان است زیرا نشانه خوددوستی افراطی فرد بوده و منجر به عدم موفقیت در زندگی مشترک می شود. زن و شوهر باید در فراز و نشیب زندگی غمخوار یکدیگر باشند و نسبت به هم احساس مسئولیت کنند. شاید در مقطعی از زندگی، پدر یا مرد خانواده مشکل مالی پیدا کند و نتواند لباسی مناسب برای همسر و فرزندانش خریداری کند، اما می تواند بدون هیچ هزینه ای نیازهای عاطفی آنان را با محبت و استفاده مناسب از زبان خود رفع کند. دوست داشتن زن در دل، شرط لازم زندگی زناشویی است اما شرط کافی نیست، زیرا زن ها نسبت به ابراز محبت بسیار حساس هستند. در واقع بی تفاوتی نسبت به یکدیگر شمع محبت را رفته رفته خاموش می کند.»
ایشان در بحثی پیرامون نشانه های بالندگی خانواده مواردی مانند: احساس ارزش اعضای خانواده، رعایت احترام متقابل، قابلیت انعطاف، رفتار بدون خشونت و پرخاشگری، وجود ارتباط صمیمی و
دکتر بهرامی:
با خیال و انگیزه ایجاد تغییر در فردی، ازدواج کردن با او اشتباه است لذا هرگز به امید تغییر در رفتار و تصحیح فردی او را برای زندگی مشترک انتخاب نکنید، بلکه هر کس را همان طور که هست بپذیرید.
چهره به چهره و عدم فرار از مشکلات زندگی و پرهیز از قهر را برشمرده و برای دانشجویان توضیح دادند.
دکتر «ایمانی» مشاور خانواده در پایان صحبت های خود به غریزه جنسی و نقش آن در ازدواج و زندگی مشترک اشاره کرده و با تأکید بر حفظ اعتدال در روابط جنسی زناشویی و توجه به نیازهای جنسی همسر، گفت: «عشق ورزیدن به همسر هنری است که باید به عنوان یکی از مهم ترین مهارت های زندگی مد نظر قرار گیرد، زیرا در تداوم یک زندگی سالم و پایدار بسیار مؤثر است. ما امروزه در دنیایی زندگی می کنیم که دوست داریم مورد محبت همه قرار بگیریم. در حالی که نمی دانیم خود نیز باید به دیگران ابراز محبت کنیم. در واقع ازدواج به انسان کمک می کند تا نیاز به عشق و محبت و مسائل غریزی و جنسی خود را در مسیر صحیح کانالیزه و هدایت کند.»
با امید به اینکه خوشبختی را در زندگی هایمان پیدا کنیم و بی تفاوت از کنارش نگذریم و با حفظ کانون گرم خانواده به رشد و تعالی آن گونه که شایسته انسانیت مان است برسیم.
جمعه 18/10/1388 - 16:57
بیماری ها
یكی از عوامل مهم معلولیت و اختلال در ارتباطات اجتماعی كاهش شنوایی است. تكلم ناقص میتواند از علائم نقص شنوایی پنهان در كودك باشد و طبق آمارهای ارائه شده از هر 1000 كودك یك نفر با كاهش شنوایی حسی عصبی متولد میشود.
دكتر علیاصغر پیوندی ، جراح و متخصص گوش، حلق و بینی و سروگردن با بیان این كه كاهش شنوایی بیشتر در سنین بالا رخ میدهد، در گفتگو با جامجم میگوید: تقریبا 4درصد افراد زیر 45 سال دچار درجات متفاوتی از كاهش شنوایی هستند كه با افزایش سن بیشتر میشود. به گفته این عضو هیات علمی دانشگاه فقط 4 2 درصد كودكان دچار كاهش شنوایی هستندكه از این تعداد یك سوم موارد به علت حادثهای قبل یا در حین تولد است.
وی در مورد اهمیت كم شنوایی میافزاید: كودكی كه دچار كمشنوایی میشود دچار كاهش رشد مغزی و مشكل در تكلم و متعاقب آن عدم برقراری روابط مناسب اجتماعی میشود.
دكتر پیوندی با اشاره به این كه كاهش شنوایی در كودكان به چهار نوع خفیف، متوسط، شدید و كری كامل تقسیم میشود، خاطرنشان میكند: شایعترین علت كری متوسط تا شدید در كودكان اختلال ژنتیكی (حدود 50درصد موارد) و سپس مننژیت است (10درصد موارد) كه مقام دوم را داراست.
این پزشك جراح كاهش شنوایی را به دو دسته انتقالی و حسی عصبی تقسیم میكند و ابراز میكند: در كاهش شنوایی انتقالی اشكال در مجرای گوش، در پرده گوش و یا در استخوانچهها و دریچه بیضی است و در كاهش شنوایی حسی عصبی اشكال در گوش داخلی، حلزون ، عصب شنوایی و مركز شنوایی است.
دكتر پیوندی، شایعترین علت كاهش شنوایی انتقالی در كودكان را «اوتیت میانی» ذكر كرده و اذعان میكند: در اغلب مواقع این كاهش شنوایی با درمان مناسب گذرا و موقتی است كه در صورت بروز عوارضی مانند لابیرنتیت چركی، آبسه مغزی و مننژیت كاهش شنوایی حسی عصبی نیز وجود خواهد داشت.
به گفته این پزشك متخصص، در میان اوتیتها، اوتیت سروز یكی از شایعترین علل كم شنوایی در كودكان دبستانی و كودكستانی است كه باجمع شدن مایع در گوش میانی باعث كم شنوایی انتقالی میشود و برای جلوگیری از پیشرفت این بیماری خارج كردن این مایع از گوش میانی از نظر شنوایی اهمیت شایانی دارد.
وی علت این بیماری را انسداد شیپوراستاش دانسته و آن را شایعترین علت سنگینی گوش دركودكان میداند كه علایم آن شامل كاهش شنوایی و گوش درد است ولی چون حال عمومی كودك خوب است والدین خیلی دیر متوجه آن میشوند.
دكتر پیوندی سخت شدن پرده صماخ، چسندگی در گوش میانی و عدم حركت استخوانچهها، فرورفتگی پرده گوش و ایجاد كلستئاتوم را از عوارض ناشی از عدم درمان ذكر میكند.
وی با اشاره به این كه اوتیت حاد میانی در كودكان شایعتر از بزرگسالان است، مهمترین علت بروز آن در كودكان را بزرگ شدن لوزه سوم و عفونت ذكر كرده و میگوید: اگر پرده صماخ پاره شود به مدت كوتاهی چرك و خون از گوش خارج شده و درد گوش تخفیف پیدا میكند كه درمان آن شامل استراحت، پنیسیلین و مشتقات آن به همراه مسكن است.
این عضو هیات علمی دانشگاه درخصوص انسداد مادرزادی یادآور میشود.
در این بیماری ممكن است مجرای گوش ایجاد نشده و یا به صورت ناقص تشكیل شود كه معمولا انسداد یكطرفه بوده و گوش دیگر سالم است به همین جهت این افراد از نظر شنوایی و گویایی مشكلی ندارند ولی در انسداد مجرای گوش به علل غیرمادرزادی، سرومن (جرم)، جسم خارجی، تورم پوست مجرا از دلایل اصلی این بیماری است كه در كودكان جسم خارجی یكی از شایعترین موارد است كه با رفع انسداد درصورتی كه پرده گوش و گوش میانی سالم باشد، شنوایی به حالت اول برمیگردد.
دكتر پیوندی، درخصوص كاهش شنوایی حسی عصبی در كودكان اذعان میكند: این بیماری نادرتر از نوع انتقالی است و به دوران حاملگی، وضعیت زایمان و بیماریهای دوران نوزادی ارتباط دارد و معمولا دوطرفه است و تشخیص زودهنگام این بیماری از نظر مشكلات گفتاری اهمیت فراوان دارد. این پزشك جراح علل كاهش شنوایی حسی عصبی در كودكان را ناشی از كری ارثی به تنهایی یا همراه با هنجاریهای دیگر، كری مادرزادی، كری ناشی از ضربه (صدمات هنگام تولد)، عفونتها و كمكاری غده تیروئید میداند.
فاكتورهای خطر
طبق گفته این عضو هیات علمی دانشگاه موارد ذیل مناسب حال كودك سالم است كه در صورت عدم وجود چنین رفتاری باید به پزشك متخصص مراجعه كرد.
2 ماهگی: به صدا گوش داده و خنده اجتماعی میكند.
4 ماهگی: به صدای خشن و آرام پاسخ متفاوت داده و از جیغ كشیدن لذت میبرد.
8 ماهگی: با صدا كردن اسمش فعالیت خود را متوقف و صداها را تقلید میكند.
10 ماهگی: با دقت حركات مختلف را تقلید و اولین كلمات را ادا میكند.
12 ماهگی: با حركات به تقاضاهای مختلف پاسخ داده و افراد خانواده را با نام میشناسد.
وی در ادامه یادآور میشود، اگر كودك در 2 سالگی قادر به تكلم نباشد و در 3 سالگی تكلمی نامفهوم داشته باشد و قادر به بیان جملات نباشد، باید توسط پزشك متخصص مورد معاینه قرار گیرد.
دكتر پیوندی تصریح میكند: آرام و بلند صحبت كردن كودكان، دستپاچگی به هنگام صحبت و عدم روان صحبت كردن در 5 سالگی میتواند از عوارض كم شنوایی باشد كه باید والدین به این مساله توجه كافی داشته باشند.
جمعه 18/10/1388 - 16:56
خواستگاری و نامزدی
پرسشگری تقوای تفکر است....
این کلام آخرین جمله هایدگر در سخنرانی مشهورش، پرسش از تکنولوژی بود.
مرتبت تکنولوژی در تجربه زندگی روزمره انسان قرن بیست و یکم، به گونهای است که وی را بر مصدر اصل و محور زندگی انسان مدرن قرار داده است. در این میان انبوهی بر این عقیده اند که تکنولوژی تنها ابزاری بر دست های بشر است که میتواند در صلاح انسان و یا نابودی نوع او سهیم گردد. در چنین منظری، انسان بر صندلی سوبژه تکیه زده و فناوری را دست سوم خود میانگارد. اما... مارکس بر خلاف این گزاره می اندیشد. او در کتاب فقر فلسفه، هنگام بحث درباب جایگاه مفاهیم اقتصادی، به عنوان یک نکته جانبی مینویسد: «آسیاب دستی به شما جامعه ای با ارباب فئودال میدهد؛ در حالی که آسیاب بخاری جامعهای با سرمایه دار صنعتی.» (مارکس، 1971، ص 109) به بیان دیگر، این متفکر بزرگ تفسیری تکنولوژیک از تاریخ میکند و به تعبیر لانگدون وینر، مارکس تکنولوژی را اصلی ترین متغیر مستقل تاریخ معرفی می نماید. (وینر، 1977، ص 79)
اما حقیقتاً ماهیت تکنولوژی چیست؟
همانطور که هایدگر به درستی نشان داده است، تکنولوژی و ماهیتش دو مسئله متفاوتند. اگر خود را درگیر جلوه های متعدد تکنولوژی در عرصه حیات فردی و اجتماعی خویش کنیم، تنفسی برای فهم ماهیت این پدیده نخواهیم یافت، چراکه ماهیت تکنولوژی در ورای نمودهای ملموسش نشسته است. وقتی به دنبال یافتن ماهیت گُل هستیم، میدانیم که آنچه در تمام گُلها وجود و بروز دارد، خود گلی نیست که در میان دیگر گل ها یافت نمی شود، بلکه این ماهیت به خصوصیات کلی، کارکرد گل و آثار آن متعلق است. در مورد تکنولوژی نیز وضع به همین منوال است: ماهیت تکنولوژی، خود یک امر تکنولوژیک نیست و در عین حال، کمال ساده انگاری است اگر آن را امری خنثی تلقی کنیم. چراکه کارکرد و خصوصیات تکنولوژی در هر پارادایم و هر تمدن غالبی، دارای صورتی متفاوت و کارکردهایی متمایز می باشد.
ولی وضعیت تکنولوژی در دنیای امروز بشر به گونه ای است که بیش از هر چیز دیگری بر زندگی مصرف کننده خود تأثیر دارد، ریشه چنین مؤلفه ای را باید در ریشه های شکل گیری و جهتگیری آن دنبال کرد. کانت میگوید: «هنگامی که گالیله گویهایی را که وزنشان را قبلاً خود توزین کرده بود، روی سطح شیب دار غلتاند؛ هنگامی که توریچلی فشار هوا را بر حسب وزن حجم معینی از آب محاسبه کرد؛ یا هنگامی که اشتال، در زمانی نه چندان دور با اضافه و کم کردن مواد، فلز را به اکسید و اکسید را دوباره به فلز بدل کرد چشمان تمامی محققان پدیده های طبیعی گشوده شد. آنان دریافتند که خرد فقط به چیزهایی بصیرت دارد که خود بر طبق نقشه هایش ساخته است، و خرد نباید به قول معروف افسار خود را به دست طبیعت بسپارد، بلکه باید به یاری اصول و احکام مبتنی بر قوانین ثابت، راه درست را نشان دهد و طبیعت را وادارد تا به پرسش هایی که خود طرح کرده است، پاسخ گوید.» (کانت، نقادی عقل محض، 1964، ص 20) کانت به بیان دیگر، گالیله، توریچلی، اشتال و دیگر همنوعانشان را مبدع و پیرو اِعمال انتخاب و اراده انسانی در تنظیم و حرکت تکنولوژیک خوانده و پیشرفت های متعاقبش را وابسته به آن میداند.
این انتخاب انسان مدارانه در چارچوبی به عمل می رسد که چهار بُعد آن، کنترل کامل، استخراج ثابت منابع، سرعت قابل ملاحظه و هدفیابی سریع است.
ولی در مقابل، دقیقاً همین انسان مداری است که در تکنولوژی، نابودی وسیع منابع طبیعی زمین را پدید آورده است. اگر از احزاب نهچندان سبز و جنبش های پراکنده حفظ محیط زیست صرف نظر کنیم، خواهیم دید که چرخ جهانی شدن بر محور همین اومانیسم افسارگسیخته در این کره خاکی حرکت میکند.
هایدگر خصوصیت بارز تکنولوژی مدرن را تعارض با طبیعت میدانست که همواره منابع محیطی را در حال آماده باش نگه داشته و وجود آنها را به صورت لایزال تلقی کرده است. از منظر او، پرههای آسیابهای بادی قدیمی همواره به امید وزش باد باقی می ماندند، در حالی که تکنولوژی های مدرن، برای رسیدن به حداکثر بازدهی و حداقل هزینه به جای تعامل با طبیعت، به تعارض با آن می پردازند و منابع آن را در حالت آماده باش نگه داشته و دائماً ذخیره می کنند. در چنین الگوی معادلاتی، انسان خود نیز بدل به منبعی قابل استخراج و در عین حال همسان و ثابت می گردد. به بیان دیگر، مدیریت همواره طالب انتظاراتی ثابت از نیروی کار متفاوت، بازار همواره طالب مشتریان محصول تکنولوژیک، صنعت پزشکی همیشه خواستار تعداد بیمار ثابت و فزاینده و... می باشند.
این نوع انکشاف تکنولوژیک که انسان ها را به موجوداتی از خود بیگانه و شیء واره بدل کرده است در بیان مارکس به عامل بیگانه ساز تعبیر شده و بستر شکلگیری اش در بینش وبر قفس آهنین نامیده شده است. بر همین اساس هایدگر ماهیت حقیقی تکنولوژی را گشتل میداند: «گشتل به معنای آن امر گردآورنده تعرض آمیزی است که انسان را مخاطب قرار می دهد و به معارضه میخواند، تا امر واقع را به نحوی منضبط به منزله منبع ثابت منکشف کند. گشتل عبارت است از نحوهای از انکشاف که بر ماهیت تکنولوژی جدید استیلا دارد و خود به هیچ وجه امری تکنولوژیک نیست.» (هایدگر، 1962، ص 15)
انسان در مدرنیته تکنولوژیک، بدل به موجودی می گردد که در هنگام تولد، نوزاد همسان بیمارستان، در موقع آموزش، شاگرد همسان مدرسه، در زمان کار، کارگر همسان کارخانه، در هنگام مصرف، مشتری همسان بازار و در تخت مرگ، مردار همسان گورستان می باشد: تفاوت به صفر، و همسانیت به بینهایت میل پیدا می کنند. چرا که هدف یابی و سرعت کورکننده کنترل کامل و استخراج ثابت و فزاینده دنیای فناوری هیچ فرصتی به مسافرانش نمی دهد تا به تفاوت های ممکن توجه نمایند. بر همین اساس، سیاه دود شهرها، هنگامهای برای همنشینی انسان و طبیعت باقی نمی گذارد و دین به عنوان واسطه آن دو، محو و ناکارآمد می گردد و خدایان از معابد کهنسالشان پر می کشند.
از طرف دیگر دنیای تکنولوژیک، سلاح های نوینی نیز به عقده های هزارساله و فروخفته خالقش هدیه نموده، تا در حوزه های جغرافیایی چون عراق، افغانستان، و پاکستان به قتل همنوع خود بپردازد. شیعیان، سنیان و اخیراً بلوچ ها اکنون درگیر تشنجی گشته اند که مرگ را بدل به سادهترین راه حل آن نموده است. هر روز و هر لحظه می شنویم که بمبهای مدرن آلت قتاله مخلوقاتی شده اند که هیچ قرابتی با خاستگاه خلق ایشان ندارند. این تکنولوژی مدرن که اتفاقاً انسان محور تولید شده، در یک گذار جغرافیایی از غرب کره زمین به شرق آن، تغییر ماهیت داده و انسان قاتل گشته است. دیگر جایی برای تأمل وجود ندارد، آری چرخه تولید و مصرف تکنولوژی های نظامی و غیر نظامی به گونهای است که در عمل، محور خود (انسان) را در زیر چرخ دنده هایش له می کند و هایدگر به درستی میگوید، دیر زمانی است که در این فضا، واژههای کودکانهای چون بدبینی و خوشبینی مضحک شدهاند. (هایدگر، 24تیر 1384، ص20)
اکنون زمان آن فرا رسیده است که بیندیشیم ما به عنوان انسان کجا می خواهیم برویم. استخراج بی رویه زمین، در طولانی مدت ما را نابود خواهد کرد، تکنولوژیهای قتل نیز در کوتاه مدت ما را نابود خواهد کرد. در دنیایی که امنیت هر روزه ما، منوط به داشتن تهدیدی اتمی بر مرگ مردم کشورهای دیگر است. در هنگامهای که مقدسترین سرزمین بشری، ده ها سال است که در منجلاب خون دست و پا می زند و نسخه های صلح آن با خوی بنیادگرایانه، نخوانده، پاره می گردند. در شرایطی که میانه قاره سیاه، به جغرافیای نسل کشی بدل شده است، به چه لبخندی میتوان پناه آورد.... آری دیگر جایی برای خوش بینی وجود ندارد...
جمعه 18/10/1388 - 16:55
اخبار
استرالیاییها استفاده از عینكهای آفتابی را برای دانشآموزان اجباری كردهاند.
نتایج تازهترین مطالعات درباره بیماریهای چشمی و شیوع سرطان پوست در میان مردم استرالیا، مسئولان این كشور را به این نتیجه رسانده كه استفاده از عینك آفتابی برای محافظت از چشمها باید در دوران مدرسه، اجباری و جزو پوشش ویژه دانشآموزان مدارس شود.
مقامات آموزشی این كشور اعلام كردند كه این تصمیم با هدف مراقبت از چشم كودكان دبستانی در برابر اشعه خطرناك ماورای بنفش نور خورشید گرفته شده و اگرچه هنوز در مرحله آزمایشی است، ممكن است این طرح در مدارس همه ایالتهای استرالیا اجرا شود.
مدیر مدرسه دولتی آرن كلیف در شهر سیدنی استرالیا كه دانشآموزان آن ملزم شدهاند حین بازی در حیاط مدرسه از عینك آفتابی استفاده كنند، میگوید: این قانون مخصوص دانشآموزان از مهدكودك تا 9سال است.
مطالعاتی كه توسط مؤسسه POLA در فرانسه صورت گرفته، نشان داده كه خطر ابتلا به آبمروارید در افرادی كه در كودكی بیش از اندازه در معرض نور خورشید قرار گرفتهاند، 5/2 برابر شده و نیاز به انجام اعمال جراحی چشم در آنها هم 9/2 برابر شده است.
همچنین این مطالعات نشان داده كه چشم كودكان در برابر صدمات ناشی از نور خورشید بسیار آسیبپذیرتر از چشم بزرگسالان است. علت این امر شفاف بودن زیاد قرنیه و عدسی در چشم كودك است كه امكان عبور بیشتر نور خورشید به داخل چشم و رسیدن آسان آن به شبكیه چشم را میدهد.
با این حال متخصصان، قرارگرفتن زیاد در معرض اشعه ماوراءبنفش نور خورشید را از علل شیوع سرطانهای پوست و نیز ابتلا به بیماری چشمی آب مروارید عنوان میكنند.
همچنین پزشكان معتقدند پلك پایینی چشم محلی شایع برای ابتلا به سرطان پوست به شمار میرود و برآوردها نشان میدهد حدود 10درصد از سرطانهای سر و صورت در اطراف چشمها روی میدهد.
در عین حال، متخصصان تأكید میكنند لزوم استفاده از عینكهای آفتابی بهویژه در فصل تابستان كه میزان تابش اشعه ماورای بنفش در مقایسه با فصل زمستان تا 5 برابر افزایش مییابد، بسیار بیشتر است.
به گفته پزشكان، اجباریشدن استفاده از عینك آفتابی همانند استفاده از كلاه در بسیاری از مدارس استرالیا میتواند بر كاهش ابتلا به این عوارض تأثیر چشمگیری داشته باشد.
به گزارش سازمان جهانی بهداشت، سالانه بیش از 60هزار نفر در اثر قرارگرفتن زیاد در معرض نور خورشید جان خود را از دست میدهند. همچنین میزان مرگومیر ناشی از موارد بالای سرطان پوست به قرار گرفتن در معرض پرتوهای ماورای بنفش مضر نور خورشید مربوط میشود. این پرتوها باعث آفتابسوختگی، تبخال و پیری پوست میشوند.
ریزش مو محدود به مردان نیست. زنان و حتی کودکان ممکن است موهایشان بریزد
از جمله علل احتمالی ریزش مو اینها هستند:
استرس ناشی از یک بیماری یا جراحی عمده. این نوع ریزش مو معمولا موقتی است.
تغییر میزان هورمونها، مانند تغییراتی که به علت بارداری یا اختلال تیروئید به وجود میآید.
استفاده از برخی از داروها، مانند رقیقکنندههای خون، داروهای ضدافسردگی، داروهای ضدبارداری خوراکی، داروهای قلبی، داروهای ضدنقرس و ویتامین A.
عفونت قارچی پوست سر.
بیماریهای زمینهای مانند دیابت یا لوپوس.
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:32
دانستنی های علمی
فروردین: رویای شما این است كه بتوانید موارد غیر قابل اجتناب را به تعویق بیندازید. اما در واقع این خیال جزئی از تصورات و رویاهای شماست. اگر میخواهید كه همیشه كار درست را انجام دهید مخصوصا زمانی در موارد بسیار مهمی مانند وضعیت اقتصادی و مالی، سعی میكنید كه راحت ترین كار را انتخاب كنید. راه حلهای موقتی به همان مقدار مشكل ساز است كه كنار كشیدن از موقعیت، پس مبارز درونی تان را به كمك بگیرید و لحظه حال را اداره كنید چون این تنها فرصتی است كه شما دارید.
اردیبهشت: لمس كردن زمین سخت و محكم زیر پاهایتان باعث میشود این احساس به شما دست بدهد كه این توانایی را دارید از نبود امكانات كه برای داشتن یك بنیاد محكم لازم و ضروری است، پریشان شوید، بتوانید از پس كارهایتان برآیید. معمولا، بعضی تغییرات قابل پیش بینی هستند، اما زمانی كه زندگی شما ملایم و دارای آرامش است شما بهتر میتوانید كارهایتان را انجام داده و از موقعیتی كه در پیش رو دارید آگاه شوید.
خرداد: اگر بتوانید امروز بر بی قراری و اضطراب خود فائق آیید، میتوانید كاملا مفید و سودمند واقع شوید. اما وقتی مرحلهای از اتفاقات آرام پیش میرود، افكار شما شتاب گرفته و آنها میتوانند شما را در آب داغ انداخته و بعضی شرارتها را برایتان بوجود آورند. مراقب آرزویی كه میكنید باشید، اگر بخواهید دنبال دردسر بگردید، بیش از آنچه انتظارش را دارید برایتان پیش خواهد آمد.
تیر: بعضی وقتها برایتان آسان نیست كه بتوانید ادعای درستی از كاری که انجام دادهاید داشته باشید. شما اغلب مایل هستید كه كمتر پرخاشگر باشید به خاطر اینكه مقابله مستقیم بسیار دشوار است. اكنون، به هر حال، میتوانید بر دوستان و همكلاسیهایتان تكیه كنید برای اینكه در جنگ و مبارزه اخیر از شما حمایت كنند. به نظر نمیرسد كه این كار تفریح باشد، اما شما حداقل میفهمید كه تنها نیستید.
مرداد: به نظر میرسد امروز از آن روزهایی باشد كه میدانید دقیقا چه میخواهید و چه چیزی لازم است در محل كار انجام دهید و در كارتان پیش بروید و آن را به اتمام برسانید. متاسفانه، ممكن است شما مجبور شوید كه یك دعوت اجتماعی داشته باشید یا در غیر اینصورت یك فعالیت خوش آیند را به تاخیر میاندازید، اما شما همیشه قادر هستید كه تفریح و گردش تان را به روز دیگری موكول كنید. پس سعی نكنید كه حقایق را تغییر دهید و آنها را به تعویق بیندازید. زمانیكه شما كاری را شروع میكنید، كارهای روزانه تان بیش از آنچه كه انتظار دارید شتاب میگیرند.
شهریور: پیشرفتهای استوار روز شما را طولانیتر از آن میكنند كه شما سعی نكنید كه بخواهید كارها را سریع انجام دهید. با عجله كار كردن مشكلاتی بوجود میآورند كه بعدها آن مشكلات دوباره برخواهند گشت و دوباره به دیدار شما بر میگردند. حتی اگر دیگران عجله دارند، شما زمانی برای كارهایتان در نظر بگیرید و درست از نقطه شروع آغاز كنید. تكیه بر اساسی استوار بسیار هم تر از این است كه تمام كار را به پایان برسانید.
مهر: ممكن است امروز قدری ناامید شوید چون دارید تلاش میكنید كه كاری را كه روزهای قبل شروع كرده بودید را به پایان برسانید. سرعت اتفاقات اكنون آهستهتر از همیشه است و اگر چه شما از نیروی بی قید خود لذت میبرید، اما ترجیح میدهید وظایف تان را انجام دهید پس میتوانید زمان كمی را برای خود باشید. برای خود راههای میان بُر تعیین نكنید چرا كه بعدها مجبور خواهید شد كه آنها را نادیده بگیرید.
آبان: قرار گرفتن در یك ریتم قابل تحمل امروز احساس خوبی به شما میدهد، چون شما از اینكه مدام چرخی را بچرخانید كه به هیچ جایی نمیرسد خسته شدهاید. در نهایت این احساس به شما دست خواهد داد كه دارید به جایی میروید، دیگران ممكن است از شما بخواهند كه آهسته تر حركت كنید، آهسته تر از آن كه شما دوست دارید حركت كنید. با این كار نجنگید؛ كائنات به شما فرصتی میدهد كه بتوانید انرژی خود را دوباره تامین كنید.
آذر: امروز نمیتواند روزی باشد كه شما بخواهید از آن لذت ببرید و حتی اگر امروز برای یك مدت طولانی زیاد به یاد ماندنی نباشد، شما میتوانید در مراحلی كه جلوی روی شماست به پیشرفتی محكم و استوار دست پیدا كنید. برای سلامت ماندن بدن تان میتوانید از رژیم غذایی مناسب استفاده كنید یا تمرینات ورزشی انجام دهید كه تاثیرات بلند مدت بر بدن و سلامتی شما داشته باشد. سر و سامان دادن به زندگی، ارسال نامهها یا انجام كارهای روتین و خسته كننده میتواند راه مفیدی برای این است كه امروز را به روزی مفید وخود را به فردی عملگرا تبدیل كنید. قاطع و استوار كار كردن امروز خوش آیندتر از این است كه بهرهوری داشته باشید اما به صورت كوتاه و پی در پی!
دی: تعیین كردن اهداف خود و اینكه سریع برای رسیدن به آنها تلاش را شروع كردن، نیرویی است كه امروز كائنات به شما میدهد. اما انتظار نداشته باشید كه بتوانید به راحتی و بدون تلاش به آنها دست پیدا كنید. شما باید بسیار تلاش كنید و مطمئن باشید كه پاداش آن بعد از محقق شدن كارتان به شما خواهد رسید. خوشبختانه، با ورود ماه به پنجمین خانه اهداف شما، این مژده را به شما میدهیم كه به زودی به نیات خود دسترسی پیدا میكنید.
بهمن: بعضی اوقات دوست دارید كه تغییرات را بهم بزنید فقط به خاطر اینكه عادت خود را بشكنید. اما امروز اوضاع پایدار و ثابت میتواند احساس خوبی برایتان داشته باشد. با رابطه استوار كه با آنچه كه انجام میدهید دارید قوت قلب پیدا میكنید و با دیدن اینكه دارید نتیجه زحمات خود را میگیرید شادمان خواهید شد. ممكن است دوست داشته باشید كه مقداری به خودتان استراحت بدهید چرا كه به نظر میرسد كه اوضاع دارد خوب پیش میرود، اما الان زمان مناسبی برای تنبلی نیست. شما بعدها زمان زیادی برای استراحت و آرامش خواهید داشت.
اسفند: معمولا، وقتی كسی از شما انتقاد میكند، باعث میشود روحیه شما تضعیف شود. اما كلمات ناخوشایند یك دوست میتواند امروز به شما القا كند كه شنونده بهتری باشید و راهنمایی بهتری برای قلبتان بخواهید. اجازه ندهید عدم اعتماد به نفس در شما افزایش یابد. این میتواند فرصتی برایتان بوجود آورد كه بتوانید پیشرفتی اساسی در خود ایجاد كرده كه تاثیر مثبتی بر شما داشته باشد و رابطه شما را با دیگران بهبود بخشد.
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:30
سياست
جام جم آنلاین:عربستان باید با زوار ایرانی همانند زوار ملتهای مسلمان دیگر رفتار مناسبی داشته باشد.
به گزارش خبرگزاری مهر از قم، آیت الله جعفر سبحانی شامگاه چهارشنبه در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیران ارشد این وزارتخانه، ضمن اشاره به مطلب فوق و نیز تبریک انتصاب رئیس جدید سازمان حج و زیارت گفت: از مسئولان میخواهم تا زمانی که رفتار اهانت آمیز سعودیها با زائران ایرانی تغییر نکرده است مانع از اعزام عمره گذاران شوند چرا که تحمل ذلت در ایام عمره برای جمهوری اسلامی حرام است.
وی با تاکید بر ضرورت تکریم زوار ایرانی در عربستان سعودی خاطرنشان کرد: دولت عربستان باید با زوار ایرانی همانند زوار ملتهای مسلمان دیگر رفتار مناسبی داشته باشد اما اگر قرار باشد وهابیها در ایام عمره در اماکن مقدسی چون بقیع و مکه به عقاید شیعه اهانت کنند و این مشکلات همچنان بر سر جای خود باشد الزامی نیست که مردم کشورمان برای اعمال عمره که امر مستحبی است، اعزام شوند.
محیط نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران باید اسلامی باشد
آیتالله سبحانی با تأکید بر این که محیط نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران باید محیطی اسلامی، علمی و فرهنگی باشد اظهار داشت: سالهای قبل که من به این نمایشگاه میرفتم آن جا را محیطی میدیدم که به هیچ وجه در شأن یک فرد روحانی و یک انسان مسلمان و متدین نیست البته در دو سال اخیر وضعیت بهتر شده اما در مجموع مسئولان باید توجه داشته باشند که نمایشگاه کتاب باید محیطی فرهنگی و اسلامی باشد به گونهای که در آن موسیقیهای حرام شنیده نشود و هوش و حواس مراجعه کنندگان معطوف به خرید کتاب باشد.
افراد مورد اعتماد باید بر محتوای کتابها نظارت کنند
وی با اشاره لزوم نظارت مناسب مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر چاپ و نشر کتب در کشور خاطر نشان کرد: با توجه به اینکه برخی از ناشران و نویسندگان کتابها در کشور متعهد نیستند به نظر بنده اشخاص مورد اعتمادی چون آقایان رسول جعفریان و حاج آقای معراجی میبایست بر روی محتوای کتابها نظارت و کنترل داشته باشند.
مسئولین مانع از افت انتشارات حوزه دین شوند
استاد برجسته حوزه علمیه قم در ادامه با بیان اینکه آزاد سازی قیمت کاغذ و گران شدن آن باعث افت چاپ نشریات و کتب دینی شده است، بیان داشت: مسئولان عرصه کتاب با تدبیر و برنامهریزی مانع از افت انتشارات حوزه دین شوند و به ویژه توجه و اهتمام جدی به انتشارات کتب به زبان عربی برای صدور به کشورهای عرب زبان داشته باشند.
وی بیان این که آزادی مطبوعات در کشور نباید به گونهای باشد که مقدسات مردم و اساس نظام ضربه ببیند، تصریح کرد: آزادی مطبوعات باید در چارچوب قوانین اسلامی، قانون اساسی و خواستههای مردم باشد و مطبوعات نباید به بهانه آزادی بیان به مقدسات توهین کنند.
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:28
خواستگاری و نامزدی
هی! فلانی!
زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را،
جز با او
و جز برای او نمیخواهی!
گمانم زندگی باید همین باشد.1
در طول تاریخ، هیچ وقت انسانها به مانند امروز، دغدغه درک معنای زندگی را نداشتهاند. این اندیشه، امروزه به قدری گسترده شده است که گاه، حتّی متفکّران بزرگ، جانب احتیاط را رها کرده، رو در روی علم، فلسفه، اخلاق و دین قرار گرفتهاند: در این بین، عدّهای از آنها، انسان را در جایگاه خلیفة اللّهی میدانند و او را مسافر این جهان میشمارند که وظیفهاش شناخت خدا و اطاعت اوست و عدّهای دیگر، انسان را همانند سایر حیوانات میپندارند که تابع نظام طبیعت و اصل تنازع بقا و قانون جنگل است.
زندگی، بزرگترین نعمتی است که خداوند به انسانها عطا فرموده است و در صورت بهرهگیری درست از آن، میتوان ایندهای سعادتبخش و روشن، هم در این جهان و هم در جهان آخرت، به دست آورد. البته کسی میتواند از این سرمایه، بهره کامل را ببرد، که دارای ایندهنگری و جهانبینی درست باشد.
کسی نفسهای ما را میشمارد
امام علی(ع) فرمود: «عمر تو، همان تعداد نفسهای توست، که کسی مراقب آنهاست و آنها را میشمارد».2
همه مردم، دوست دارند که زندگی، آن گونه که آنان میپسندند باشد. خیلیها دوست دارند بدون هیچ تلاشی از جانب آنها، تمام چرخهای کائنات، به نفعشان به حرکت دراید و آنان به خواستههایشان برسند. بعضیها دوست دارند بدون دوست داشتن دیگران، همگان به آنها عشق بورزند و برخی دوست دارند بدون داشتن درک متقابل، همه مردم، در تمام شرایط، آنان را درک کنند.
عوامل مؤثّر معنابخش به زندگی
جهانبینی هر فرد در زندگی، نشئت گرفته از چند عامل است که یکی از مهمترینهای آنها «فطرت» است. کسی که دارای سرشتی پاک باشد و روح و روان خود را از پلیدیها دور نگه دارد، مسلّماً این عامل، در روح و جسم او ریشه میدوانَد و تأثیر بهسزایی در اندیشههای او خواهد گذاشت. عامل دیگر، «محیط» است. محیطِ زندگی هر فرد، میتواند تأثیر زیادی در اندیشه او بگذارد؛ امّا نباید این گفته را این گونه تلقّی کرد که تأثیر محیط، باعث میگردد که فرد، دیگر از خود، هیچ ارادهای نداشته باشد. چه بسا افرادی که علیرغم زندگی در محیطهای بد، به مدارج عالی علمی و اخلاقی رسیدهاند. شاید بارها شنیده باشید که متفکّران شرق، گل نیلوفر آبی را نشانه پاکی میدانند؛ زیرا این گیاه، در میان لجن و گل و لای میروید و با این حال، گلی زیبا میدهد.
بیشتر مشکلات مردم دنیا (و از جمله: جنگها و نسلکُشیها)، نشئت گرفته از برداشتهای گوناگون زورمندان، از معنای زندگی است. وقتی کوکلوس کِلانها3 در امریکا، سیاهان را میسوزانند، عمل خود را به دین مسیح نسبت میدهند. وقتی طالبان در افغانستان جنایت میکنند، عمل خود را به اسلام نسبت میدهند و وقتی خِمِرهای سرخ در کامبوج، به قتل عام دست میزنند، آموزههای مارکس را مبنای رفتار خود جلوه میدهند، در حالی که تمام این توجهیات، انحراف از آموزههای اصلی است که زورمندان و تشنگان قدرت، آنها را به نفع خود، تغییر دادهاند تا برداشتهای دیگران از زندگی را ـ که به نفع آنها نیست ـ نپذیرند. آنان بدون اقناع دیگران و بدون هیچ گونه استدلال عقلی، راه و رسم زندگی خود را برترین میدانند و میخوانند.
خداوند، در قرآن کریم، به پیامبرش چنین میگوید: «رها کن کسانی را که دین خود را به بازی و بازیچه گرفتهاند و زندگی دنیا، آنها را مغرور ساخته است و با این قرآن، ]عواقب کارشان را[ به آنها یادآوری نما تا ]شاید به هوش ایند و[ گرفتار ]عواقب شوم[ اعمالشان نشوند».4
انسان امروز و معنای زندگی
در دنیای امروز، به سبب گسترش ارتباطات، تعابیر گوناگونی از زندگی ارائه میگردد. عدّهای همچون شاعران، با خیالپردازیهای رؤیاگونهشان، لطافتی خاص به آن میدهند:
زندگی، دفتری از خاطرههاست
خاطراتی شیرین
خاطراتی مغشوش... .5
زندگی حسّ غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد... .6
عدّهای نیز از دید فلسفی به آن مینگرند: «زندگی خوب، آن زندگیای است که از محبّت، الهام گیرد و دانش، راهنمای آن باشد».7
و عدّهای نیز با آوردن ایسمها و اعتقاد به مکاتب گوناگون، سعی در توجیه منطقی آن دارند. گروهی که میبینند حتّی با وجود قوانین آزاد نظامهای دموکرات (مردمسالار) و لیبرال (لاقید)، باز هم خواست و اراده و اختیار و پیشرفت انسان، سخت تحت تأثیر صنعت و تکنولوژی و خواست قدرتمندان و صاحبان ثروت است، اگزیستانسیالیست (یعنی معتقد به اصالت داشتن وجود انسان) شدهاند، به این معنا که معتقدند انسان، تنها باید وجود خودش را تحقّق و تعالی بخشد و پویا و متکامل باشد. هدف، چیز خاصّی یا نقطه خاصّی نیست. فقط باید ارادهاش آزاد از جبر حکومت و طبیعت و تکنولوژی و اجتماع باشد و جلو برود. عقل و غریزه و احساس، او را هدایت خواهند کرد. فرد باید از اجبارها و تحمیلهای جامعه، رها باشد. خلّاقیت و آزادی و کُنش، به معنای وجود داشتن و عین ارزش است و تنها راه تعالی به شمار میرود. ژان پل سارتر، معتقد بود که: «اکنون انسان، در جهانی بی خدا، به جای خدا نشسته است. همرنگی با جامعه لازم نیست و هر فرد انسان، هدایتگر خویش است. در واقع، انسان، از هر چیزی آزاد است، به غیر از آزاد بودن!».
این مکتب، با آن که در برابر قدرتهای بینام و نشانِ حاکم شده بر زندگی انسان مدرن، شورید، امّا از آن جا که راهی پیش پای انسان نگذاشت و هدفی در بیرون از وجود انسان به او نشان نداد، ثمره نهایی آن، افتادن به دامان نیهیلیسم (پوچگرایی) بود. نیهیلیستها (پوچگرایان)، با بیسرانجام شمردن دنیا و نفی خداوند، تمام زوایای زیبای زندگی را تاریک میبینند و سعی در بیمعنا جلوه دادن آن دارند.
طبیعت و فراطبیعت (فیزیک و مِتافیزیک)
به طور کلّی، تمام مکاتب و آموزههایی را که برای زندگی انسانها معنایی خاص در نظر میگیرند، میتوان در دو نوع تفکّرِ فراطبیعتگرایی و طبیعتگرایی خلاصه کرد.
الف. فراطبیعتگرایی
نظریهای است که میگوید زندگی یک فرد، تنها در صورتی معنادار است که ربط و نسبت خاصی با قلمروِ صرفاً روحانی داشته باشد. بر اساس این نظریه، اگر خدایی در کار نباشد و روحی وجود نداشته باشد و یا بر فرض وجود، انسان در زندگی خود، توان برقرار کردن ارتباط با آنها را نداشته باشد، در این صورت، زندگی انسانی، فاقد معنا خواهد بود.
نظریه فراطبیعتگرایی، به طور عمده، به دو شاخه اصلی تقسیم میشود:
1. نظریه خدامحور: بر اساس این نظریه، ارتباط و نسبت خاص با خداوند، شرط لازم و کافی برای این است که زندگی شخص، معنادار باشد. به عبارتی، معنا در زندگی انسان، از راه تحقّق بخشیدن به هدفی که خداوند برای آدمی مقرر کرده است، به وجود میاید. در واقع، طبق این نظریه ـ که به «نظریه هدف» معروف است ـ، یک زندگی، بدان اندازه که به تحقّق هدف خداوند از خلقت آدمی کمک میکند، معنادار است. نمونههای چنین اعتقادی در دنیای امروز را میتوان در ادیان توحیدی، به روشنی، مشاهده کرد.
برخی اندیشمندان معاصر غرب، با چنین عقیدهای مخالفاند و چنین میپندارند که خداوند، با تعیین هدف برای انسان، استقلال او را از بین میبرد. از جمله چنین منتقدانی میتوان به ژان پل سارتر (1905ـ1980م) اشاره کرد که گفته است: «ما به خود میبالیم که مستقل و آزادیم و هنگامی که بر اساس آرمانهای خود زندگی میکنیم، میتوانیم دستاوردهای قهرمانانه داشته باشیم. امّا اگر ما اجزایی از جهانی باشیم که برای رسیدن به هدفی طراحی شده است، در آن صورت، شأن و منزلت ما چندان تفاوتی با یک وسیله یا ابزاری که بر اساس هدف از پیش تعیین شدهای در ذهن ساخته شده است، ندارد».
در پاسخ چنین افرادی باید گفت: هر چند که لازمه معنادار شدن زندگی، پیروی از هدفی است که خداوند برای انسان در نظر گرفته است، امّا باید به این نکته نیز توجّه داشت که انسان، در این که از این هدف پیروی کند یا نه، اختیار کامل دارد و آزاد است که به هدف الهی تحقّق ببخشد یا نه. در ضمن، از آن جا که فطرت انسان، فطرت خدایی است، چه بسا اگر هر انسانی با فطرت پاک خود، بخواهد هدف و معنایی برای زندگی خود در نظر بگیرد، همان هدف و معنایی باشد که خداوند برای او در نظر گرفته است و به عبارتی، چون قصد خداوند، به واقع خوب است، پس اراده او کاملاً با اراده انسان، سازگار خواهد بود.
2. نظریه روحمحور: این نظریه میگوید که معنای زندگی هر شخص، وابسته به قرار گرفتن روح او در یک حالت خاص است. به اعتقاد این گروه: «زندگی اگر بناست معنادار باشد، باید ارزش زیستن را داشته باشد؛ یعنی این حیات مادّی و محدود دنیوی انسان، دارای ارزش کافی برای زندگی کردن نیست و فقط در صورتی دارای ارزش و معنا خواهد بود که ابدی باشد و پایان نپذیرد». در برابر چنین نظریهای، این سؤال به ذهن میرسد که اگر زندگی یک انسان در حیات محدود دنیوی، نمیتواند معنا داشته باشد، در حیات نامحدود هم معنا نخواهد داشت و به عبارتی: افزایش زمان زندگی (جاودانگی)، به خودی خود، چه معنایی میتواند به زندگی انسان بدهد؟
در پاسخ به این سؤال، گفته شده است که هر چند تمدید زمان (جاودانگی) به خودی خود نمیتواند زندگی را معنادار کند، امّا شرط لازم برای امور دیگری است که سازنده زندگی بامعنایند. مثلاً این که برای تحقّق کامل عدالت، نیاز به زمانی بیشتر از مهلت محدود و چند روزه این دنیایی است؛ چرا که بسیارند کسانی که علیرغم انجام دادن کارهای پسندیده و خیرخواهانه و یا ارتکاب جرائم و اعمال غیر اخلاقی (مانند قتل و...) در این دنیا به پاداش یا مجازات اعمال خود نمیرسند و همین، ضرورت زمانی بیشتر پس از مرگ را مشخّصتر میسازد. از جمله گروههایی که به این نظریه اعتقاد دارند، میتوان به معتقدان به تناسخ ارواح (هندوها، بوداییها، بومیان امریکا و...) اشاره نمود.
ب. طبیعتگرایی
نظریه طبیعتگرایی، این نکته را که «معنای زندگی، فقط در صورت وجود یک نظام روحانی ممکن است»، نفی میکند.
طبیعتگرایان، ممکن است بپذیرند که خدا یا روح میتواند به زندگی معنا دهد، امّا ضروری بودن چنین شرطی را برای معناداری زندگی، انکار میکنند. به عبارتی، برای یک طبیعتگرا، زندگی بامعنا میتواند از طریق عمل به روشهای غیر روحانی، مطابق با آنچه علم میگوید نیز حاصل شود. این نظریه هم به دو شاخه اصلی زیر، تقسیم میشود:
1. نظریه شخصگرایی: این نظریه ـ که بیشتر در قرن بیستم رایج بودـ، بنیاد و ریشه اصلی مکاتبی چون: عملگرایی (پراگماتیسم)، ابطالگرایی منطقی (پوزیتیویسم) و وجودگرایی (اگزیستانسیالیسم) به شمار میآمد که تمامی آنها، آرمان و مقصود مشترکی از ارائه تحلیل شخصگرایانه در موضوع معنای زندگی داشتند.
محور اصلی این نظریه، بر این عقیده استوار است که «آنچه به زندگی معنا میبخشد، وابسته به شخص است (و لزومی ندارد حتماً امری روحانی باشد)». به طور دقیقتر، این نظریه، این مسئله را که «ایا زندگی معنادار است یا نه؟»، تابع این میداند که «ایا زندگی (یا اجزای آن)، بر اساس و مطابق خواستهها و نیازهای انسان هستند یا خیر؟».
البته شخصگرایان، درباره این که کدام یک از تواناییهای ذهنی، زندگی را معنادار میکند، با یکدیگر اختلاف دارند، به طوری که عدّهای معنای زندگی را در رضایت داشتن از گزینشها یا مجذوب شدن به کارهای خود میدانند، گروهی دیگر، اعتقاد دارند که معنای زندگی، تابع تمایلات است (مانند تمایل به چیزی داشتن و تمایل به کسب کردن و تملّک آن یا به دست آوردن چیزی که شخص از یک دیدگاه، آن را ترجیح میدهد) و در آخر، گروهی نیز هستند که میگویند: «زندگی آدمی، در صورتی از معنا بهرهمند است که او چیزی را دوست داشته باشد».
2. نظریه عینگرایی: بر اساس این نظریه، زندگی، هنگامی معنادار است که آنچه از نظر ذهنی به زندگی معنا میدهد، در عالم خارج هم وجود عینی داشته باشد. به عبارتی، از دیدگاه این نظریه، زندگی یک شخص، هنگامی معنادار خواهد بود که: اوّلاً او به صورت فعّال و مستمر در طول زندگی خود، به یک اصل یا قانون برای زندگی، اعتقاد داشته باشد. ثانیاً آن اصل یا قانونی که او برای زندگی خود برگزیده است، در عالم خارج (واقعیت)، یک اصل و قانون ارزشمند باشد. بر این اساس، اگر کسی برای زندگی خود، یک طرح و ایده کلّی نداشته باشد، زندگی او بیمعنا خواهد بود، هر چند که او در طول زندگی خود، کارهای باارزشِ زیادی هم انجام داده باشد و بر عکس، اگر کسی برای زندگی خود، یک طرح و ایده کلّی داشته باشد، امّا طرح او، در عالم خارج (واقع) ارزشمند نباشد، باز، زندگی او بیمعنا خواهد بود.
اشکال این نظریه، این است که متأسّفانه هیچ یک از طرفداران آن، به این سؤال که چه چیزی یک کار یا عقیده ذهنی را «باارزش» یا دارای «ارزش ذاتی» میکند و در واقع، چه معیاری برای ارزشمند بودن کارها و عقاید وجود دارد، پاسخ مشخّصی ندادهاند.
به نظر برخی معتقدان به این مکتب، زندگی فقط به همان اندازه معنادار است که خلّاق باشد. زندگی تکراری و خالی از هر گونه تازگی و نوآوری، بیمعناست؛ چون شخص در این نوع زندگی، هیچ کارِ ارزشمندی انجام نمیدهد. این دیدگاه، در واقع، ارزشمندی را در خلّاقیت و نوآوری میبیند و بر همین اساس، شعر، نقاشی و موسیقی را گرامی میدارد. به عقیده عدّهای دیگر، ملکات و خصایص نیک اخلاقی، بویژه احساس و عمل خیرخواهانه، شرایط کافی برای معناداری زندگیاند، یا زندگی فقط به اندازهای که به تولید رفاه یا هر «خیر» دیگری بینجامد، معنادار است. دیدگاه دیگری هم در میان معتقدان به این نظریه (شخصگرایی) مطرح است که میگوید: زندگی معنادار، مشروط به تحقّق بخشیدن به فضیلتهای اخلاقی است.
پینوشتها:
*این مقاله، در بخش علمی، بازنویسی و تکمیل شده است.
1. مهدی اخوان ثالث.
2. میزان الحکمه با ترجمه فارسی، محمّد محمّدی ریشهری، قم: دارالحدیث، حدیث 14184.
3. Ku Klux Klan
4. سوره انعام، ایه 70.
5. مهدی سهیلی.
6. سهراب سپهری.
7. برتراند راسل.
منابع:
1. نقد ونظر (فصلنامه)، سال هشتم، شمار سوم و چهارم (پاییز و زمستان 1382).
2. وبلاگ : ashar
3. فرهنگ واژهها، عبد الرّسول بیات و دیگران، قم: مؤسّسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1380.
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:26
اخبار
پس از سالها هشدار كارشناسان مذهبی و هنری ، درباره انحرافات راه یافته به مرثیه و نوحهخوانی كشور ، اینك خبر میرسد كه سازمان تبلیغات اسلامی با تدوین 140 واحد درسی در پی راهاندازی آموزشگاههایی برای تربیت مداحان است.
حجتالاسلام یعقوب دیلمقانی ، مدیركل تشكلهای دینی سازمان تبلیغات اسلامی با اعلام این خبر به مهر گفت: براساس آییننامه تنظیم شده، 140 واحد درسی برای آموزش مداحی در آموزشگاهها پیشبینی شده است كه در 3 سطح مقدماتی، متوسطه و پیشرفته برگزار میشود.
وی با اشاره به این كه تلاش میشود این آموزشگاهها از سوی تشكلهای دینی راهاندازی شود، افزود: مداحان در این كلاسها با تاریخ اسلام، عاشورا، مقاتل معروف و صحیح، زبان عربی در سطح مقدماتی، ادبیات آیینی و نغمات موسیقی آشنا میشوند.
یك حركت خوب
حجتالاسلام محمدعلی رجبی كیاسری كه سالهاست در زمینه ادبیات عاشورایی و منقبت و مرثیهخوانی تحقیق كرده، در این باره به جام جم گفت : این حركت خوبی است كه میبایست سالها پیش از این آغاز میشد. در حال حاضر هم باید این كار را با دقت پیش برد و طرحی جامعالاطراف را برایش تدوین كرد.
وی افزود: ابتدا باید سرفصل دروس این دورهها طراحی شوند و حوزههای گوناگون تاریخی، دینی و هنری را دربر بگیرند.
این پژوهشگر تصریح كرد: متاسفانه بسیاری از اشعار فارسی كه در طول تاریخ در ارتباط با وقایع دینی و بویژه حادثه عاشورا سروده شدهاند، فراموش گردیده كه باید دوباره آنها را جمعآوری و احیا كنیم. همچنین آموزش مقتلهای معتبر و 7 دستگاه موسیقی ایرانی را باید به طور جدی در این آموزشگاهها دنبال كنیم كه شاید به این آخری تا به حال كمتوجهی شده است.
توجه به وجوه هنری مداحی
هوشنگ جاوید هم كه تاكنون چندین كتاب درباره موسیقی مذهبی ایران منتشر كرده است، با اشاره به این كه وجوه هنری نوحهخوانی و مرثیهخوانی متاسفانه كمتر مورد توجه قرار گرفته است ، توضیح داد: تا امروز بیشتر آموزشهای ارائه شده به هنرجویان مداحی پیرامون تاریخ اسلام، شناخت تحریفها و كمی ادبیات بوده كه اگرچه لازم است، اما كافی نیست.
این پژوهشگر تاكید كرد: از لحاظ موسیقایی، بیشتر مداحیهای ما تقلیدی بوده و به طور سطحی دنبالهروی آثار موسیقی روز است؛ در حالی كه در طول تاریخ، موسیقی سنتی و ردیف دستگاهی ما پیوندی تنگاتنگ با منقبتخوانی و ذكرخوانی داشته است.
وی با اشاره به این كه دستگاه نوا به عنوان شدالبكاء (كمربند گریه) معروف است، ادامه داد: اگر بخواهیم آموزش مداحی را روشمند سازیم، باید از شیوههای قدیمی دست برداریم و با دعوت از استادان ادبیات و موسیقی، بر جلوههای هنری نعت، منقبت و مرثیهخوانی بیفزاییم.
پنج شنبه 17/10/1388 - 15:30
دانستنی های علمی
ورود بیمهار کفشهای خارجی با کیفیت پایین، از جمله کفشهای چینی، مشکلاتی را به دنبال داشته که از شایعترین آنها بروز آلرژی است. شایعترین آلرژیهای کفش به لاستیک، مواد شیمیایی و کرومات (درچرم) و نیکل موجود در سگک کفش رخ میدهد. چسب هم از جمله مواد موجود در کفش است که میتواند باعث بروز حساسیت شود. لایه خارجی کفش میتواند چرم، لاستیک یا مواد صناعی باشد. تخت کفش از ترکیبات مشابه و یا سایر فرمهای جامد لاستیک ساخته میشود. لایه داخلی تخته کفش نیز از همین ترکیبات ساخته میشود. ترکیبات متفاوتی میتواند باعث بروز واکنش آلرژیک شود مثل لاستیک، رزینهای فرمالدیید، بیوسیدها و روغن کاج. چسب معمولا باعث بروز آلرژی نمیشود ولی سایر ترکیبات از جمله لاستیک، آلرژن هستند.
شیوع آلرژی به کفش در 3 تا 11 درصد از بیمارانی که از طریق تست پوستی ارجاع شدهاند، دیده میشود. تعریق باعث میشود آلرژنهای کفش مهاجرت کنند و درماتیت میتواند بهصورت نقطهای و محدود یا وسیعتر باشد و روی اگزمای قبلی سرشتی سوار شود ولی توزیع آن با توجه به حضور مواد آلرژن در لایه خارجی یا تخت کفش متفاوت است. درماتیت لایه بالایی از ناحیه پشت شست پا شروع شده و به پشت پا و سایر انگشتان کشیده میشود درماتیت ناشی از عوامل رنگ کننده (کرومات و گیاهان) و چسب غالبا همین فرم را دارد. چسب و ترکیبات لاستیکی معمولا باعث بروز درماتیت منطقهای محدود به پنجه پا میشود. آلرژی به نیکل ناشی از سگک کفش باعث بروز التهاب لوکالیزه در پوست نزدیک آن میشود. صندلهای هندی غالبا فرم خاصی از درماتیت را ایجاد میکند که اکثرا شدید است. در کفشهای ورزشی چون کفش باید فیت پا باشد ممکن است تخت کفش تمام سطح پا یا ناحیه تخت کفش را و یا فقط جلوی پا را درگیر کند. افرادی که درماتیت کفش دارند در سایر نقاط بدن به خصوص دست هم درگیر هستند. چکمه (بوتها) فرم مشابهی از درماتیت کفش ایجاد میکند و حتی روی ساق پا هم گسترش پیدا میکند. آلرژی میتواند نسبت به جورابهای کوتاه و یا بلند یا اسپری خوشبو کننده و یا پودرهای ضدقارچ موجود در کفشها ایجاد شود. افرادی که به ترکیبات ذکر شده آلرژی دارند باید مراقب پوشیدن کفشهای سنتتیک باشند. بسیاری کارخانهها کفشهای خود را گارانتی نمیکنند که عاری از لاستیک یا مواد شیمیایی باشند. بیماران حساس به این ترکیبات باید کفش تمام چرم بدون وجود مواد پلاستیکی تزریق شده در آن را بپوشند. کفشهای فاقد آلرژن توسط بعضی کارخانهها تولید میشود ولی بسیار گران هستند. افرادی که به مواد رنگی کفش حساسیت دارند نباید کفشهای با الیاف نایلون بپوشند. جورابهای قدیمی میتواند به عنوان مخزنی از آلرژن عمل کند و باید تعویض شود. افزایش بیش از حد تعریق در درماتیت ناشی از کفش شایع است و با درمان لازم تعریق بیش از حد و به دنبال آن درماتیت بهبود پیدا میکند. سایر درمانها شامل پوشیدن جورابهای نخی یا جورابهای جاذب عرق است.
پنج شنبه 17/10/1388 - 13:42
بیماری ها
اگر بهصورت یا پوست بدن خودتان نگاهی بیندازید احتمالا متوجه خالهای متعددی خواهید شد. البته هر تغییر رنگی که قهوهای یا سیاه باشد لزوما خال نیست؛ مثلا کک و مک، لنتیگوها و سبورئیک کراتوزها از جمله ضایعات پوستی هستند که توسط افراد غیرمتخصص ممکن است با خال اشتباه گرفته شوند. بیشتر خالها در 20 سال اول زندگی ظاهر میشوند و بعد از سن 35 سالگی پیدایش خال جدید نادر است.
خالها معمولا ابتدا سطحی صاف دارند و رنگشان قهوهای یا سیاه است. با گذشت زمان به کندی بزرگ و برجسته شده و رنگشان کمی ملایمتر میشود. در سنین بالاتر خالها به رنگ پوست در میآیند. دوره متوسط این تغییرات حدود 50 سال است. بعد از تماس با نور خورشید، در سنین نوجوانی و جوانی، هنگام بارداری و یا به دنبال مصرف برخی داروها یا هورمونها، خالها میتوانند بزرگتر و تیرهتر شوند و یا خالهای جدیدی ظاهر شوند.
ماجرای برداشتن خالها در مطب
متخصصان پوست و مو به کرات با بیمارانی مواجه میشوند که تقاضای برداشتن خالهایشان را دارند. بسیاری از آنها از پزشک خود تقاضای استفاده از لیزر را دارند اما باید ببینیم که چه روشهایی برای برداشت خال وجود دارد و اصولا بهترین روش درمانی کدام است؟ اکثر خالها خوشخیم و غیر سرطانی هستند و تنها زمانی نیاز به اقدامات درمانی دارند که به نحوی غیر عادی باشند یا بیمار به لحاظ زیبایی نیازمند برداشتن خالهایش باشد. هر لکه یا خالی که به طور ناگهانی دچار تغییراتی در اندازه، شکل و یا رنگ شود و یا دچار خونریزی، خارش یا درد شده و یا زخمی گردد، نیاز به بررسی بیشتری دارد. همچنین خالهایی که بعد از 20 سالگی ظاهر میشوند نیاز به توجه دارند. تنها متخصص پوست است که میتواند متوجه شود که آیا یک خال خطرناک است و یا خطرناک نمیباشد و به همین دلیل تنها متخصص پوست مجرب است که میتواند مجوز درمان غیرجراحی خالها را داشته باشد.
اول، نمونهبرداری
پزشک متخصص پوست و مو به محض اینکه شک کند یک خال ممکن است غیرمعمولی باشد برای کسب اطمینان، تمام یا قسمتی از خال را برای نمونهبرداری برمیدارد و آن را برای آزمایش به آزمایشگاه آسیبشناسی میفرستد. اگر فقط قسمتی از خال برداشته شده باشد و جواب آسیبشناسی، سرطان پوست باشد؛ بایدکل ضایعه همراه با قسمتی از پوست سالم اطراف آن مجددا برداشته شود. نمونهبرداری از یک خال هرگز به سرپوشی آن منجر نمیشود.
بهترین روش برداشتن خال
بهترین و علمیترین راه برای برداشتن خالها، جراحی و خارج کردن کل خال تا چربی زیر جلدی و سپس دوختن پوست توسط بخیه است و اگر جراح (متخصص پوست و یا جراح پلاستیک) ماهر باشد، عموما نتیجه زیبایی عمل بسیار قابل قبول خواهد بود. روش دیگر، تراشیدن ضایعه توسط تیغ جراحی است و قسمت تراشیده شده نیز بهتر است برای آزمایش برای آسیبشناسی فرستاده شود. البته این روش احتمال عود مجدد دارد که در این صورت باید به متخصص پوست جهت درمان تکمیلی مراجعه کرد.
از لیزر هم میشود کمک گرفت؟
امروزه از لیزرها نیز برای برداشتن خالها استفاده میشود. تاکید میکنم که هرگز این روش و سایر روشهای غیرجراحی مثل سوزاندن خال توسط دستگاه کوتر یا توسط برخی اسیدها نباید توسط افراد غیرمتخصص انجام شود؛ زیرا تنها متخصصان پوست میتوانند از ابتدا تشخیص دهند که آیا یک خال کاملا خوشخیم است و یا نه و در صورت شک به هرگونه بدخیمی هرگز استفاده از روشهای غیرجراحی مثل لیزر صلاح نیست. به هر حال اگر متخصص تشخیص داد که خالی از نظر بالینی کاملا خوشخیم است با احتیاط فراوان میتواند از لیزرهای لایهبردار برای برداشتن خال استفاده کند. نقص بزرگ این روش این است که نمونهای برای فرستادن به آزمایشگاه آسیبشناسی باقی نمیماند. در صورتی که به عنوان یک قانون هر بافتی از بدن به خصوص خال که برداشته میشود باید برای آسیبشناسی به آزمایشگاه فرستاده شود. استفاده از لیزرهای مورد استفاده برای پاک کردن خالکوبیها در مورد خالها به هیچوجه صلاح نیست زیرا فقط رنگ فعال از بین میرود و هنوز سلولهای خال باقی میمانند ولذا اگر روزی سرطانی شوند، تشخیص آن بسیار مشکل و دیررس خواهد بود. به هر حال توجه کنید که اغلب مجامع علمی دنیا، برداشتن خال با لیزر را مورد تایید قرار نمیدهند زیرا تاثیر اشعه لیزر روی سلولهای رنگدانهساز خال در درازمدت هنوز کاملا مشخص نیست.
خالهایتان را سرسری نگیرید
برای خالهای مادرزادی (که اغلب نیز مودار میباشند) بهترین راه، جراحی و برداشتن کامل آنها است زیرا خطر سرطانی شدن این خالها در صورت باقی ماندن از سایر خالها بیشتر است. هرچه اندازه خال مادرزادی بزرگتر باشد، خطر تبدیل آن به ملانوم نیز بیشتر میشود. در مورد روشهایی مثل سوزاندن توسط کوتر یا دستگاه رادیوفرکوئنسی نیز همان مسایلی که در مورد لیزر ذکر شد، صدق میکند؛ یعنی این روشها فقط توسط افراد متخصص پوست و فقط در بعضی بیماران خاص قابل استفاده است و این طور نیست که هر پزشکی مجاز باشد که با هر روش غیرجراحی خالهای بیمار را بردارد زیرا کوچکترین اشتباه در تشخیص اولیه میتواند به مرگ بیمار بینجامد. پس لازم است افراد در مورد خالهای خود توجه بیشتری داشته باشند و در مورد نحوه برداشتن آنها بیشتر تحقیق کنند.
کدام خالها خطرناکند؟
معیارهای زیر به شما کمک میکنند خالهای خطرناک (ملانوم) را از خالهای معمولی و بیخطر تشخیص بدهید:• عدم تقارن: خالهای معمولی اغلب مدور و قرینه هستند ولی ضایعات ملانوم معمولا شکلی نامتقارن دارند؛ یعنی اگر خطی فرضی از وسط ضایعه ترسیم کنیم، قادر به تقسیم ضایعه به دو قسمت متقارن نخواهیم بود. • نامنظمی لبهها: لبههای ضایعات خوشخیم معمولا یکنواخت هستند ولی لبههای ضایعات بدخیم (ملانوم) اغلب نامنظم و دندانهدار هستند. • رنگ: ضایعات خوشخیم معمولا به طور یکنواخت رنگ قهوهای روشن یا تیره دارند اما در ضایعات بدخیم معمولا طیفی از رنگهای مختلف وجود دارد ؛ قهوهای روشن یا تیره، سیاه و حتی آبی یا قرمز.
• قطر: خالهای معمولی اکثرا کمتر از شش میلیمتر قطر دارند اما ملانومها بزرگترند و اغلب بیش از 6 میلیمتر قطر دارند.
پنج شنبه 17/10/1388 - 13:40