شاعرى به زیارت خانه خدا رفته بود. وقتى بازگشت دوستانش به دیدارش آمدند و از هر درى سخنى گفتند. شاعر گفت : چون به كعبه رسیدم دیوان خود را براى تیمن و تبرك در حجرالاسود مالیدم . ظریفى گفت : شایسته بود در آب زمزم نیز شستشو مى دادى !!
آقا شما هم اتومبیلتان را قفل و زنجیر مى كنید؟ راننده : البته ، نباید احتیاط را ترك كرد. آخر شما كه مالتان حلال است ، مال حلال را كه دزد نمى برد. راننده : در هر قشرى همه جور آدم پیدا مى شود. احتمال دارد دزد متدینى باشد كه بخواهد مال حلال بخورد؟!