یکی از راههای عمیق و در عین حال ساده و آسان برای شناخت اسلام و آثار سازنده آن، مطالعه زندگی اصحاب خاص پیامبر(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام) است. آنها که تا آخر عمر در خط پیامبر و امامان بودند و از جانب آن بزرگوران مورد تایید قرار گرفتند. جابر بن عبد الله انصاری از افراد نادری است که براستی شاگرد فهیم، عارف، پارسا، مجاهد و وارسته پیامبر(ص) بود. وی بیش از90 سال عمر پربرکت خود را در راه اسلام و گسترش آن صرف کرد و شیرمردی مخلص و نستوه، عابدی وارسته و عاشق و عالمی پرتلاش بود. جابر پنج امام را درک کرد، از شاگردان و یاران مخصوص همه آنها بود و در نشر اندیشه آنان، سهمی بزرگ داشت.«جابر بن عبد الله انصاری » کسی بود که هم اسلام او را پرورش داد و هم او موجب رشد و گسترش اسلام شد. او در این میدان، گوی سبقت از همگنان ربود و چنان درخشید که وی را از «اصفیا»می دانند. او به دو موضوع، که در مکتب اسلام بسیار مهم و سرنوشت ساز است، اهمیت بسیار می داد: 1- پاسداری و نگهبانی عمیق و جدی از خط راستین ولایت و رهبری امامان برحق، 2- نقل و نشر احادیث پیامبر و امامان(علیهم السلام) و گسترش فرهنگ اسلام. او چنان به نشر روایات اهمیت می داد که در تمام کتب احادیث اسلامی، نام او به عنوان ناقل حدیث و ناشر فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) می درخشد. پس ضروری است که زندگی این بزرگوار را مورد مطالعه قرار داده، از آن درس گیریم و درزندگی خود به کار بندیم. جابر کیست؟ جابر بن عبد الله انصاری یار باوفای پیامبر(ص) و شیفته حق و پاسدار جان برکف اسلام حدود پانزده سال قبل از هجرت در مدینه و در خانواده ای محترم، از خاندان «خزرج » متولد شد. پدر جابر«عبد الله بن عمرو» از نخستین کسانی است که قبل از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، اسلام را پذیرفت. او تمام زندگی اش را وقف گسترش اسلام کرده بود. و بیش از صد سال داشت. در جنگ بدر شرکت کرد و در جنگ احد به درجه رفیع شهادت دست یافت. نام مادرجابر «نسیبه » بود و دختر، عقبه بن عدی به شمار می آمد. جابر در عصر پیامبر هنگامی که پدر جابر به شهادت رسید، جابر 9 خواهر داشت. گروهی بر این باروند که جابر پنج فرزند داشت، سه پسر که عبد الرحمن، محمد و حمید نام داشتند. و دو دختر که میمونه و ام حبیب خوانده می شدند. به سبب نام پسرهایش، جابر را ابو عبد الرحمن و ابو محمد و گاه ابو عبد الله می خواندند. جابر در عصر پیامبر(ص) عنصری پاک، مجاهدی مخلص و صحابی رسول خدا(ص) شمرده می شد و همراه پیامبر(ص) در 19 غزوه شرکت کرد. امام باقر(ع) فرمود: از جابر بن عبد الله انصاری شنیدم که می گفت: از رسول خدا(ص) در مورد سلمان پرسیدم، فرمود: سلمان دریای علم و معرفت است که نمی توان به آخر آن رسید. سلمان دارای علم گذشته و آینده است. خداوند دشمن دارد، کسی را که با سلمان دشمنی کند و دوست دارد آن را که با سلمان دوستی ورزد. عرض کردم در باره ابوذر غفاری، مقداد، و عمار یاسر چه می فرمایی؟حضرت پاسخ را تکرار کرد. از محضر رسول خدا(ص) بیرون آمدم، تا این چهار تن (سلمان، ابوذر، مقداد، عمار یاسر) را دیدار کنم و به آنها بشارت دهم. وقتی از حضور رسول خدا(ص) حرکت کردم، فرمود: «الی یا جابر و انت منا، ابغض الله من ابغضک و احب من احبک » ای جابر، تو از خاندان ما هستی، خداوند دشمن دارد آن را که با تو دشمنی ورزد و دوست دارد آن را که با تو دوستی کند. وصیت مخصوص پیامبر(ص) به جابر از ویژگیهای جابر بن عبد الله انصاری وصیت پر راز و رمز رسول خدا(ص) به اوست. این امر شگفت انگیز بیانگر مقام ارجمند و شخصیت عظیم جابر است. رسول خدا(ص) به جابر فرمود: «امید آن است که عمر طولانی کنی تا فرزندی از من را که از نسل حسین(ع)است و محمد نام دارد، ببینی که علم دین را می شکافد و تشریح می کند. وقتی او را ملاقات کردی، سلامم را به وی برسان. جابر بعد از پیامبر(ص) از گفتار و روش جابر و قراین بسیار استفاده می شود که جابر بن عبد الله انصاری، بعد از رحلت پیامبر(ص)، هیچگاه به راه دیگران نرفت و با کمال شهامت در خط راستین اسلام پابرجا ماند. و از افراد نادری است که فراز و نشیبها وی را نلغزاند. ابو زبیرمکی می گوید: جابر را دیدم بر عصایی تکیه داده، از کوچه های مدینه عبور کرد، به محل اجتماع مردم مدینه آمد و گفت: «علی خیر البشر فمن ابی فقد کفر، معاشر الابصار ادبوا اولادکم علی حب علی.» علی(ع) بهترین انسانهاست، پس هر کس منکر این موضوع شود، راه کفر پیموده است. ای مردم مسلمان مدینه، فرزندان خود را بر اساس دوستی و عشق علی(ع) تربیت کنید، هر کس مانع از آن شد، بنگرید که مادرش چگونه او را زاده است. (اصالت خانوادگی ندارد.) «ابو زبیر» می گوید: از جابر پرسیدم:علی(ع) چگونه شخصی بود؟ جابر ابروانش را که روی چشمانش افتاده بود، بالا زد و گفت:علی(ع) بهترین افراد بشر در روی زمین بود. در زمان رسول خدا(ص) هرگاه می خواستیم منافقان را بشناسیم، معیار ما ارتباطبا علی(ع) بود. یعنی هر که با علی(ع) رابطه خوبی نداشت، منافق بود و هر که روابط خوبی با حضرت داشت، مسلمان حقیقی بود. ناشر افکار خاندان نبوت تلاش بی وقفه از ویژگیهای جابر بود در نشر افکار و فرهنگ امامان(علیهم السلام) در زمانی که دشمنان برای پوشاندن فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) تلاش می کردند، جابر گاه برای دریافت حدیثی از پیامبر(ص) از مدینه به سوی شام (با وسایل آن زمان) حرکت می کرد. در مورد وثاقت جابر، امام باقر(ع) فرمود: «جابر هرگزدروغ نمی گوید.» در این باره، تاریخ نویسان گفته اند: «و کان من المکثرین فی الحدیث، الحافظین للسنن.» جابر در نقل گفتار و فرهنگ اسلام بسیار کوشا بود و از پاسداران سنتهای اسلام به شمار می آمد. یاور امام زمان(ع) بعضی از دانشمندان و سیره نویسان، تاویل معنای آیه (ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد) را به رجعت جابر با امام زمان حضرت مهدی(ع) مربوط می دانند. شاید رسول خدا(ص) یا یکی ازامامان(علیهم السلام) با خواندن آیه فوق به جابر بشارت داد که، هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) زنده می شوی؛ از یاران نزدیک و مخلص آن حضرت خواهی بود و در تثبیت و گسترش حکومت جهانی آن حضرت نقش بسزایی بر عهده خواهی داشت. نخستین زائر کوی حسینی(ع) آنچه بر شهرت جابر افزود و نام او را جهانی و جاودانه ساخت، این بود که در روز اربعین سال 61 هجری، به عنوان «نخستین زیارت کننده مرقد شریف امام حسین(ع)، به کربلا آمد و به زیارت پرداخت.» پیوند مقدس و مخلصانه با امام حسین(ع) به وی رنگ حسینی داد و او در کنار امام حسین(ع) بر قله رفیع جهان و زمان قرار گرفت; زیرا زیارت او زیارتی معمولی نبود، بلکه زیارتی سیاسی و انقلابی و پایه گذار شکستن زرق و برق طاغوت زمان(یزید) و طاغوتهای دیگر بود. این زیارت چون پتکی بر سریزیدیان و بردگان زر و زور فرود آمد. گویا خداوند می خواست تا جابر در پرتو نور حسینی در همه جا حضور یابد و شیوه اش، الگویی برای مسلمانان راستین گردد. چگونگی زیارت جابر «عطیه عوفی » می گوید:من با جابر بن عبد الله انصاری به زیارت قبر حسین(ع) رفتم. وقتی به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک شط فرات رفت، غسل کرد. قطیفه ای به کمر بست و قطیفه ای دیگر بر دوش افکند. سپس کیسه ای که همراهش بود، گشود و از آن آرد «سعد» (ریشه خوشبوی کوفی)برون آورد و خود را خوشبو کرد. سپس به طرف مرقد شریف امام حسین(ع) حرکت کرد; در حالی که مشغول ذکر خدا بود، خود را نزدیک قبور رساند و گفت: مرا به قبر حسین(ع) برسان تا آن را لمس کنم. دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامی که دستش به خاک مرقد حسین(ع) رسید، از شدت اندوه بیهوش شد و به روی قبرافتاد. من بر وی آب پاشیدم. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! یاحسین! یاحسین! سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه » آیا دوست جواب دوستش را نمی دهد؟! بعد گفت: چگونه جواب دهی که خون ازرگهای گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و میان سر و بدنت جدایی افتاده است! من گواهی می دهم تو فرزند بهترین پیامبران و سرورمؤمنان و اسوه تقوا و پرهیزکاری و زاده هادیان و رهبران، وپنجمین تن از اصحاب کسا، فرزند بزرگترین نقبا(علی-ع-) و فرزندسرور زنانی. چرا چنین نباشی که دست سید المرسلین تو را پروراند، در دامن پرهیزکاری بودی از پستان ایمان شیر خوردی، با اسلام از شیر بازگرفته شدی و در زندگی و هنگام مرگ پاک بودی. قلب مؤمنان، از فراقت سوخت. آنها شک ندارند که تو زنده ای، سلام و خشنودی خدا بر تو باد. گواهی می دهم داستان تو مانند جریان شهادت حضرت یحیی بن زکریا بود. (که طاغوت زمان سر از پیکرش جدا کرد.) عطیه عوفی می گوید: سپس جابر، به اطراف قبر امام حسین(ع) متوجه شد و سایر شهیدان کربلا را چنین زیارت کرد: «درود و سلام بر شما ارواحی که در محور قبر امام حسین(ع) جای گزیدید. و شتر خود را در آستان او خوابانیدید. گواهی می دهم شما نماز را به پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروف و نهی از منکر انجام دادید و با منحرفان و ملحدان جنگیدید.شما خدا را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. سوگند به خدایی که محمد(ص) را به راستی فرستاد، ما با شما در آنچه بدان واردشدید، شریک بودیم. عطیه عوفی می گوید: از او پرسیدم:ما چگونه در جهاد و پیکار آنها (شهیدان کربلا) شرکت داریم؟ مادر فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نکشیدیم؛ ولی این شهیدان جانبازی کردند، به گونه ای که سرهایشان از بدنشان جداشد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشتند؟! جابر در پاسخ گفت: ای عطیه، از حبیب خود رسول خدا(ص) شنیدم که می گفت: هر کس قومی را دوست بدارد، با آنها محشور می شود و هر کس عمل قومی رادوست بدارد، در آن عمل با آنها شریک است. سوگند به خداوندی که محمد(ص) را به راستی فرستاد، نیت من و اصحابم همان نیت امام حسین(ع) و اصحاب اوست; نیتی که بر اساس آن به شهادت رسیدند. دیدار با امام سجاد(ع) و همراهان آن حضرت آیا جابر در روز اربعین کاروان اهل بیت(علیهم السلام) را نیز زیارت کرد؟ در این باره، چهار نظر وجود دارد: 1- امام سجاد(ع) و همراهانش درهمان اربعین اول (20 صفر سال 61) از شام به کربلا آمد و در همان روز با جابر ملاقات کردند. 2- این ملاقات، در اربعین دوم همان سال یا در اربعین سال بعد(سال 62 هجری) تحقق یافت. 3- جابر و همراهان در اربعین اول سال 61 هجری به زیارت قبرامام حسین(ع) توفیق یافتند، ولی ملاقات اهل بیت (علیهم السلام)بعد از خروج از کوفه، در مسیر خود به شام نخست به کربلا آمدند، به زیارت پرداختند و سپس به شام رفتند؛ آنها در این روز که مصادف با اربعین بود با جابر و همراهانش ملاقات کردند. به نظرمی رسد که نظر سوم و چهارم از بقیه مناسبتر است. نام جابر بر ضریح امام حسین(ع) جالب توجه اینکه در بالای ضریح مقدس امام حسین(ع) که به وسیله شیعیان از هندوستان تهیه شده و 5/5 متر دراز و 5/4 متر پهنادارد، با آب طلای خالص آیه نور و پس از آن، این حدیث نبوی نگاشته شده است: «یا جابر زر قبر الحسین فان زیارته تعدل ماه حجه و ان قبر الحسین بن علی ترعه من ترع الجنه ... و ان کربلا ارض الجنه » ای جابر، قبر حسین(ع) را زیارت کن؛ زیراپاداش زیارت قبرحسین(ع) با پاداش انجام دادن صد حج (مستحبی)برابر است؛ و در حقیقت قبر حسین بن علی(ع) گلزاری از گلزارهای بهشت است... و زمین کربلا، زمین بهشت به شمار می آید. جابر به سفارش پیامبر(ص) عمل کرد و به عنوان نخستین زائر، در موقعیتی دشوار، این سنت عظیم را بنیان نهاد. رحلت جابر پس از آنکه جابر، پیام رسول خدا(ص) را به امام باقر(ع) رساند،امام باقر(ع) به جابر فرمود: وصیت خود را آماده کن; زیرا تودر مسیر حرکت به سوی خدایی! قطرات اشک از چشمان جابر سرازیرشد و به امام باقر(ع) عرض کرد: آقای من، این خبر را قبل ازشما رسول خدا(ص) به من داد و فرمود: «چند روز پس از دیدار با محمد بن علی (امام باقر-ع-) از دنیامی روی.» امام باقر(ع) فرمود: «ای جابر، سوگند به خدا، خداوند علم گذشته و حال و آینده تا روز قیامت را به من عنایت فرموده است.» جابر وصیت کرد; آماده سفر شد. و سر انجام در 73یا 74 یا 78 قمری در 94 سالگی در مدینه از دنیا رفت. طبق بعضی از روایات، امام صادق(ع) فرمود: جابر، آخرین نفر از اصحاب بود که باقی مانده بود. ابان بن عثمان، که در آن وقت حاکم مدینه بود، بر جنازه جابر نمازخواند.او به فرزندان جابر پیام فرستاده بود وقتی پدرتان از دنیارفت، او را به خاک نسپارید تا من بر جنازه اش نماز بخوانم.زیرا حاکمان نماز خواندن بر جنازه بزرگان را امتیاز و افتخارمی دانستند. گرچه جابر بن عبد الله انصاری، در میدان نبرد با دشمن به شهادت نرسید، ولی با شمشیر قلم و بیان و در مسیر مبارزه پیوسته بادشمنان بود. او با افشاگریهایش بینی دشمنان کینه توز را به خاک مالید و از حریم مقدس امامان معصوم(ع) دفاع کرد. بی تردید،جابر از مصداقهای روشن این سخن رسول خدا(ص) به شمار می رود: «اذا کان یوم القیامه یوزن مداد العلماء مع دماء الشهداءفیرجح مداد العلماء علی دماء الشهداء» هنگامی که روز قیامت می شود، مرکب قلم دانشمندان را با خون شهیدان می سنجند; پس مرکب قلم دانشمندان بر خون شهیدان برتری می یابد. منبع: پایگاه حوزه. به نقل از کوثر، خرداد 1378، شماره 27. پدیدآورنده: مصطفی غلامحسینی.
در لابلای اوراق زرین تاریخ اسلام چهره های درخشانی در سکوت مرگبار ستم فرمانروایان غاصب مکتوم مانده است. کاش تاریخ نویسان، به جای آن همه کتابها که در باره اهل دوزخ نوشته اند، در راه شناساندن تندیسهای زهد و پاکی و الگوی مقاومت تلاش می کردند. بی تردید اگر چنین بود، فریادگران بیداری را در سکوت تاریک تاریخ فراموش نمی کردیم. این نوشتار به معرفی یکی از چهره های ناشناخته تاریخ پرداخته است. آن که نامش را امیر مؤمنان(ع) برگزید؛ همراه جابر بن عبد الله انصاری از اولین زائران حرم امام حسین(ع) بود؛ خطبه فدک و زیارت اربعین را روایت کرد و در شمار مبارزان شجاع جای گرفت. ولادت با طلوع خورشید حکومت علوی در کوفه، غنچه ای شکوفا شد تا تماشاگر آفتاب امامت باشد. گرچه تاریخ دقیق این واقعه مشخص نیست؛ ولی می توان گفت:در سالهای 36-40 قمری، روزی سعد بن جناده به آستان حضرت علی(ع) شرفیاب شد؛ ولادت فرزندش را به عرض حضرت رساند و تقاضای نامگذاری کرد. حضرت نوزاد را در آغوش گرفت و فرمود: «هذاعطیه الله » این نوزاد عطا و موهبت الهی است.(1) حضرت علی(ع) بعد از مراسم نامگذاری، برای عطیه صد درهم حقوق ماهانه تعیین فرمود و پدرش با دریافت حقوق برای کودک غذا تهیه کرد.(2) خاندان عطیه عطیه عوفی در یکی از خاندانهای معروف عرب که از طایفه بکالی بود، چشم به گیتی گشود. بکالی تیره ای از قبیله بنی عوف بن امرؤ القیس شمرده می شد و در بین قبایل عرب شان و منزلتی خاص داشت. چون عطیه از قبیله بنی عوف بود، به او عطیه عوفی می گویند.(3) گویا مادرش در شمار اسرای آزاد شده رومی جای داشت و همسر سعد شمرده می شد.(4) مقام علمی عطیه عطیه، از نظر طبقات رجالی، در گروه تابعین جای دارد؛ یعنی از طبقه ای است که پیامبر اکرم(ص) را ندیده و بدون واسطه سخنی از وی نقل نکرده است. او از اصحاب حضرت علی(ع) و امامان بعد از او تا امام محمد باقر(ع) به شمار می آید. (5) عطیه از دانشمندان بزرگ و اسلام شناس عصر خویش شمرده می شد و از چنان مقام علمی برخوردار بود که حتی دانشمندان اهل سنت نیز او را مورد اعتماد می دانستند و دانش تفسیری و حدیثی اش را تایید می کردند.(6) اساتید و شاگردان عطیه عطیه استادانی برجسته داشت که در اسلام و تشیع از جایگاهی والابرخوردار بودند. کتاب «تهذیب التهذیب » نام هشت تن از استادان وی را بر می شمارد. کتاب «طبقات » شش تن از استادانش را معرفی کرده و از دیگران نام نبرده عبد الله بن عباس وجابر بن عبد الله انصاری از معروفترین استادان او شمرده می شوند.(7) این شخصیت علمی شاگردان بسیاری تربیت کرد. کتاب «تهذیب التهذیب » نام شانزده تن از آنها را ثبت کرده است. اعمش و پسران عطیه (حسن و عمر و علی) در این گروه جای دارند.(8) علی بن عطیه از اصحاب امام صادق(ع) نیز به شمارمی آید.(9) آثار علمی 1- تفسیر قرآن عطیه دست پرورده استادی بزرگ چون ابن عباس بود و پنج جلد تفسیر قرآن نگاشت.(10) دانشمندان اهل تسنن از این تفسیر بهره های فراوان برده اند. آثار عطیه نزد علمای اهل سنت معتبر است.(11) و بزرگانی چون طبری، خطیب بغدادی از آثار این دانشور بزرگ بهره فراوان بردند.(12) عشق عطیه به علوم قرآنی و انس وی با قرآن به اندازه ای بود که خودش می گوید: من سه دوره تفسیر کامل قرآن را نزد ابن عباس آموختم و قرآن را نیز هفتادبار در کنارش خواندم.(13) 2- خطبه فدک دومین اثر جاودان عطیه خطبه فدک حضرت زهرا(س)است. حضرت این خطبه را در مسجد النبی ایراد فرمود. عطیه آن رابرای عبد الله ابن حسن مثنی، پسر امام حسن مجتبی(ع) نقل کرد و در تاریخ به یادگار نهاد.(14) 3- زیارت اربعین یادگار جاودان دیگر عطیه زیارت گرانقدر و باعظمت اربعین ابا عبد الله الحسین(ع) است. او همراه جابر ابن عبد الله انصاری، صحابی بزرگ پیامبر اکرم(ص) در اربعین شهادت امام حسین(ع) کنار تربت مطهر آن حضرت حضور یافت، اشک ماتم ریخت و نامش را به عنوان نخستین زائر کوی حسین جاودانه ساخت.(15) جایگاه زیارت اربعین چنان والاست که امام حسن عسکری(ع) فرمود: یکی از علامتهای مؤمن زیارت اربعین سید الشهدااست. (16) ابعاد شخصیت سیاسی عطیه 1- زبان گویای ولایت علوی عطیه، که پرورش یافته مکتب تشیع راستین بود، آموخته هایش را با زبانی گویا برای جامعه اسلامی و تاریخ بیان کرد و به یادگار گذاشت. آن بزرگوار به شیوه ای زیبا به دفاع از حریم ولایت علوی پرداخت. بدین جهت نامش در سند بسیاری از روایاتی که منزلت و فضایل حضرت علی(ع) را بیان می کند، دیده می شود.(17) عطیه از کسانی است که حدیث غدیر خم را به دورترین نفاط بلاد اسلامی رساند. پیامبر اکرم(ص) در حجه الوداع در غدیر خم دست حضرت علی(ع) را گرفت و به مردم فرمود: ای مردم، آیا نمی دانید که من از خود مؤمنین به آنهاسزاوارترم؟ گفتند: آری، یا رسول الله. سپس فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه »(18) عطیه در باره شان نزول آیه شریف (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک)(19) می گوید: «نزلت هذه الآیه علی رسول الله صلی الله علیه و آله فی علی بن ابی طالب (ع)(20) این آیه در منزلت حضرت علی ابن ابی طالب نازل شد. بیان چنین احادیثی در باره شخصیت حضرت، در زمانی که آشکارابدان بزرگوار ناسزا می گفتند، دارای ارزشی والا بود; زیرا درباریان آگاه و مردم ناآگاه دشنام دادن بدان حضرت در هر قنوت و خطبه را از فرایض مسلمانان می دانستند. در چنین فضای آشوب زده ای،عطیه به افشاگری پرداخت و با نقل فضایل علی(ع) کوشید ولایت را در جامعه تثبیت کند. 2 زیارت اربعین و اقدامی انقلابی زیارت اربعین عطیه و جابربن عبد الله در آن زمان حساس از بعد سیاسی اهمیت بسیار دارد.(21) زمانی که یزید بن معاویه ریختن خون سید الشهدا و اصحابش را افتخار می دانست و شیعیان آن حضرت در خفقان شدید به سر می بردند، بازمانده یاران پیامبر اکرم(ص) به زیارت تربت امام(ع) شتافت. او در واقع فرستاده خاتم المرسلین به شمارمی آمد؛ زیرا رسول خدا به وی وصیت کرده بود «یا جابر زرقبر الحسین فان زیارته تعدل مئه حجه »(22) ای جابر، قبرفرزندم حسین را زیارت کن. چون ثواب زیارتش با ثواب صد حج برابر است. جابر بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش از این فاجعه تاریخی آگاه شده، با چشمان نابینا و دلی روشن و ضمیری پاک راه کوفه پیش گرفت و خود را به دست پرورده مکتب علوی یعنی عطیه عوفی رساند. این دو بزرگمرد در اربعین شهادت ابا عبد الله الحسین(ع)و اصحابش در سرزمین مقدس کربلا حضور یافتند. و این افتخار رابه دست آوردند که از اولین زائران حرم حسینی شوند.(23) آنچه به زیارت اربعین جلوه ای خاص از شهامت و شجاعت می دهد حرکت قهرمانانه این دو زائر در آن موقعیت حساس است; زیرا بعد ازشهادت امام حسین(ع) یزید کسی را مانع ظلم و فساد خود نمی دید وتمام سعی خودش را به کار برد تا با خفه کردن صدای هر مخالفی قیام عاشورا را امری عادی و غیر الهی جلوه دهد. بدین سبب،نگرش جامعه به نهضت امام حسین(ع) در ابتدا نگرشی همراه با بی تفاوتی گاه اعتراض آمیز بود. در آن موقعیت، حرکت جابر ازمدینه و عطیه از کوفه برای زیارت سید الشهدا تاییدی بر قیام آن حضرت بود.(24) به ویژه این که این زیارت با رسیدن بانوان اهل بیت و اسرا از شام و برپایی سه روز سوگواری برای سالارشهیدان و یارانش مقارن بود.(25) این حرکت انقلابی به شعله ورشدن نهضت حسینی و افشای جنایات دژخیمان بنی امیه انجامید وعطیه و جابر از بنیانگزاران قیامهایی شدند که در دفاع از قیام کربلا به وسیله توابین و دیگران شکل گرفت. مقاومت عطیه عطیه چون پرستویی عاشق و بلبلی نغمه سرا در هر کوی و برزن ترانه عشق علی می خواند و لحظه ای آرام نمی گرفت. هیچ تازیانه ای نتوانست ندای این فریادگر عرفان و عدالت را خاموش سازد. تاریخ هرگز مبارزه سیاسی این دانشمند بزرگ را از یاد نمی برد. مبارزه سیاسی عطیه عوفی در زمان حکومت جبار عبد الملک مروان، پنجمین خلیفه اموی، در مقابل حجاج بن یوسف ثقفی، که دستانش به خون شیعیان علوی آغشته بود، همچنان جاودانه ماند. در زمان فرمانروایی این ستمگر اموی در کوفه قیامهای متعددی شگل گرفت که یکی از آنها قیام عبد الرحمن بن محمد بن اشعث در سال 80 ه. ق بود. این نهضت از خراسان آغاز شد. عبد الرحمن، بعد از چندین بار درگیری با لشکر حجاج، سرانجام در سال 83 در بصره دستگیرشد. نکته جالب توجه در این قیام آن است که عده ای از بزرگان ودانشمندان شیعه و قاریان عراق مانند سعید بن جبیر و ابراهیم نخعی و عطیه عوفی، در رکاب عبد الرحمن بودند. وقتی عبد الرحمن شکست خورد، عطیه به سمت فارس گریخت. حجاج در فرمانی، محمد بن قاسم ثقفی به فرماندار فارس، نوشت، عطیه را دستگیر کرده، او را وادار سازد به حضرت علی(ع) ناسزا بگوید و اگر امتناع ورزیدچهارصد تازیانه بر وی زده، موی سر و محاسنش را بتراشند. فرماندار فارس عطیه را فراخواند و فرمان حجاج را برایش خواند;عطیه زیر بار چنین ننگی نرفت؛ با کمال شهامت چون کوهی استوارماند و سخت ترین شکنجه ها و تازیانه های امویان را تحمل کرد. این تابعی قهرمان مدتی در فارس اقامت گزید و چون قتیبه بن مسلم بر مسند استانداری خراسان جای گرفت به آنجا رفت و چندی در آن دیار به سر برد. سرانجام وقتی فرمانروایی عراق در دست عمر بن هبیره قرار گرفت، عطیه نامه ای به وی نوشت و خواستار پناهندگی و بازگشت به کوفه شد. عمر بن هبیره اجازه داد و عطیه به کوفه باز گشت. این یاور مخلص اهل بیت (علیهم السلام) در سال 111 هجری قمری به سرای جاودانگی شتافت.(27) پی نوشتها: 1- سفینه البحار، ج 2، ص 206، (چاپ قدیم); طبقات الکبری، ج 6، ص 304; ریحانه الادب، ج 4، ص 218. 2- طبقات الکبری، ج 6، ص 304. 3- سفینه البحار، ج 6، ص 296; ریحانه الادب، ج 4، ص 218. 4- طبقات الکبری، ج 6، ص 304; جابر بن عبد الله انصاری، ص 208. 5- رجال شیخ طوسی، ص 51; تنقیح المقال، ج 2، ص 253; سفینه البحار، ج 6، ص 296. 6- تهذیب التهذیب، ج 7، ص 226; تاریخ التراث العربی، ج 1،جزء اول، ص 73; طبقات، ج 6، ص 304. 7- تهذیب التهذیب، ج 7، ص 225; طبقات الکبری، ج 6، ص 246;سفینه البحار، ج 6، ص 296. 8- ریحانه الادب، ج 4، ص 218; تهذیب التهذیب، ج 7، ص 225;سفینه البحار، ج 6، ص 295. 9- سفینه البحار، ج 6، ص 294; تنقیح المقال، ج 2، ص 299. 10- ریحانه الادب، ج 4، ص 218; سفینه البحار، ج 6، ص 296;تنقیح المقال، ج 2، ص 253. 11- تاریخ التراث العربی، ج 1، جزء اول، ص 73. 12- همان. 13- سفینه البحار، ج 6، ص 296; ریحانه الادب، ج 4، ص 218;تنقیح المقال، ج 2، ص 253. 14- بلاغات النساء، ص 12; سفینه البحار، ج 6، ص 296; بررسی تاریخ عاشورا، ص 246. 15- ریحانه الادب، ج 4، ص 218; سفینه البحار، ج 6، ص 295;بشاره المصطفی، ص 89. 16- بحار الانوار، ج 101، ص 106; کامل الزیارات، باب 28: ص 90. 17- سفینه البحار، ج 6، ص 294; ریحانه الادب، ج 4، ص 218. 18- بحار الانوار، ج 37، ص 185. 19- مانده، آیه 67. 20- بحار الانوار، ج 37، ص 190. 21- بررسی تاریخ عاشورا، ص 244; مصباح المتهجد، ص 730. 22- جابر بن عبد الله انصاری، ص 205. 23- بحار الانوار، ج 68، ص 130; مصباح المتهجد، ص 730. 24- اعیان الشیعه، ج 15، ص 143; مصباح المتهجد، ص 730. 25- سوگنامه 26 تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 277 و 278. 27- سفینه البحار، ج 6، ص 296; الاعلام زرکلی، ج 4، ص 237;طبقات الکبری، ج 6، ص 304. منبع: پایگاه حوزه. به نقل از مجله کوثر، خرداد 1378، شماره 27، پدیدآورنده: علی اصغر بابانیا.