1- آخرین اميد، داود الهامى ص 193 2- سوره انبياء، آیه 105 3- عهد عتيق كتاب مزامير مزمور37. 4- همان، مزمور 72. 5- يسی به معناى قوى، پدر حضرت داود و نوه "راعوت " است، و به طورى مشهور بود كه داود را پسر "يسی" مى ناميدند در صورتى كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمی داشته و از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل بوده است. قاموس كتاب مقدس. 6- تورات، كتاب اشعياىنبی، باب 11. 7- ظهور حضرت مهدى ا ز ديدگاه اسلام، مذاهب وملل جهان هاشمى شهيدى، ص 312 8- نام صحراى است در نزديكى بيت المقدس كه اكنون وادى قدرون ناميده مى شود لغت نامه دهخدا ص 177 9- تورات، كتاب يوئيل نبى، ص 1327باب 3 بندهاى 2 و 3. 10- تورات، كتاب قاموس نبى، ص1333 باب 4 بندهاى 12 و 3 1. 11- تورات، كتاب هوشع نبى ص 1314باب 5، بندهاى 14 و 15. 12- تورات كتاب زكرياى نبى ص 1382 باب 4 1، بندهاى ا- 10 13- تورات كتاب حزقيال نبى ص 265 1باب 39، بند 7 1- 23. 14- قاموس کتاب مقدس، ماد ه پسر خواهرص 219 15- كتاب مقدس كتاب حجی نبى ص 1367باب 2بندهاى 6- 9. 16- كتاب مقدس كتاب صفنياى نبی ص 1363باب 3، بندهاى 5- 9. 17- كتاب مقدس كتاب دانيال نبی ص 1309 باب 12 بندهاى1- 12.
امام قائم (عج ) بخاطر عدم پذيرش جامعه ، از نظرها پنهان است ، او همچون امامان معصوم عليه السلام ديگر اگر آشكار بود، مردم همان كه با آن امامان كردند با او مى كردند، اما او غائب است تا مردم آمادگى پذيرش او را در طول زمان و با برنامه ريزيهاى دراز مدت و تكامل معنوى و مادى پيدا كنند. غيبت او چنانكه در روايات آمده همچون پنهان شدن خورشيد پشت ابرها است ، گر چه ابرها از تابش مستقيم خورشيد ممانعت مى كنند، ولى هرگز نمى توانند تابش خورشيد را بطور كلى محو سازند. غيبت امام قائم (عج ) دهها فايده دارد كه در اينجا به طور اختصار به چند فايده آن اشاره مى كنيم . 1- غيبت او به پيروانش اميد مى بخشد و آنها را دلگرم مى كند كه داراى چنين رهبرى هستند، با توجه به اينكه اميد، آن هم اميدى اين چنين ، سازنده است . 2- غيبت آن حضرت پيروانش را قدم به قدم آماده مى سازد تا آن حضرت را از عزلت بيرون آورند. 3- آن حضرت در عين اينكه غائب است گاه در مسائل مهم با فقهاء و بزرگان اسلام تماس مى گيرد و آنها را راهنمايى مى كند (چنانكه شواهد آن بسيار است و بعضى از آنها در اين كتاب آمده است .) 4- گفتگو درباره قيام مهدى (عج ) و تشكيل كنگره ها و كنفرانسها و تنظيم نوشته ها و مقالات در طول زمان با فرصت كافى موجب پرورش نفوس و آمادگى ، در انديشه انقلاب جهانى بودن و هدف دارى و... مى شود، در نتيجه آمادگيهاى فرهنگى ، سياسى ، اجتماعى ، صنعتى ، اقتصادى و بالاخره نظامى در همه جا پيدا مى شود و به اين ترتيب زمينه سازى ظهور آن حضرت مهيا مى گردد. 5- شناخت موانع يك انقلاب جهانى در تمام ابعاد و براندازى آن موانع نياز به طول زمان و كمك فكرى بسيار در سطح جهان دارد، اين نيزيكى از فوائد غيبت امام قائم (عج ) مى باشد. 6- از طرفى طول غيبت و دورى مردم از رهبر مصلح و عادل موجب فساد در تمام زمينه ها شده ، و همين فساد موجب خستگى و ناراحتى و نارضايتى مردم مى شود و در دل اين فساد، جرقه هاى انقلاب بروز مى كند و مردم ، تشنه مصلح واقعى و عدالت مى شوند، چرا كه تا همه ، رنج ظلم و فساد را نبرند آماده درك لذت عدالت و اصلاح نخواهند شد، چنانكه در روايات مربوط به حضرت مهدى (عج ) بسيار آمده كه : يملاء الارض عدلا و قسطا و نورا كما ملئت ظلما و جورا و شرا آن حضرت زمين را پر از قسط و عدل و نور خواهد كرد همان گونه كه پر از ظلم و جور و بدى شده باشد و انقلاب واقعى ، انقلابى است كه طبيعى و خودجوش و از متن توده ها برخيزد، و همگان به خوبى آن را درك كنند. البته اين سخن به اين معنى نيست كه ما تن به ظلم و فساد دهيم ، و مبارزه با ظلم و فساد نكنيم كه شرع و عقل چنين اجازه اى به ما داده ، بلكه اين سخن خبر از آينده مى دهد، و حاكى است كه مردم بر اثر دورى از يك مصلح عادل و آگاه چگونه در لجن فساد فرو مى روند، در اين صورت بايد براى يافتن آن مصلح به پاخاست و خود گرفتارى مردم ، آنها را براى يافتن راه حل برمى انگيزاند. آرى بايد مدتها بگذرد، تا مردم تكامل يابند و حقائق برايشان كشف گردد، و با تجربيات تلخ خود روى حكومتهاى باطل از آنها روگردان گردند و تشنه وجود امام قائم (عج ) شوند. در قرآن كريم مى خوانيم : سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق بزودى آيات خود را از هر سوى جهان و در وجود خود مردم نشان مى دهيم تا براى آنها آشكار گردد كه او حق است . (1) در مورد اينكه منظور از ضمير(او) به كجا بازگشت مى كند امام صادق عليه السلام در ضمن روايتى فرمود: منظور خروج (عج ) است كه او حق است (و حقانيتش آشكار مى گردد). (2)
1- سوره فصلت ، آيه 53. 2- بحار، ج 51 ص 62 منظور از اين تفسير اين است كه يكى از مصاديق روشن حق كه پس از طول زمان آشكار خواهد شد وجود قائم (عج ) است .
1- سوره هود 38 تا 48. 2- سوره انبیاء ص69. 3- سوره قصص 32 و طه 20 و شعراء 32. 4- سوره انبیاء 91. 5- سوره مريم 27 تا 34. 6- سیما یآفتاب حبیب الله طاهری 99. 7- امامت ومهدويت، ج 2 ص373. 8- سوره عنکبوت 14 . 9- سور ه نساء، 158. 10- سوره كهف 65 تا 82. 11- اولين دانشگاه وآخرین پيامبرج 2، ص 220. 12- مصلح جهانى، ص 67. 13- آخرین امید داود الهامی ص 337. 14- پيام امام زمان حجازى، ص 173.
1) منظور، دعايى است كه سيد بن طاووس آن را ذكر كرده است. اين زيارت، در آخر مفاتيح الجنان نقل شده است. آغاز آن: اللهم! عرفنى نفسك... است. 2) كتابهاى تبيين كننده ى سنتهاى تاريخى قرآن خصوصاً تفسير موضوعى شهيد سيد محمدباقر صدر در اين جا راه گشا مىباشد. 3) ويكون يقيننا في ذالك كيقيننا بقيام رسولك عليه السّلام دعاى عصر روز جمعه، مفاتيح الجنان، ص 783؛ انتشارات علميّه ى اسلاميّه. 4) معارج: 7 - 6. 5) اين دعاها و زيارتنامه ها را در سرتاسر كتاب شريف مفاتيح الجنان مىيابيم. 6) در تفسير آيهى شريفه وقل اعملوا فسيرى الله عملكم ورسوله والمؤمنون روايات فراوانى در عرضه ى اعمال بندگان بر پيامبر و امامان معصوم رسيده است. در عصر غيبت، فلسفه ى اين كار بسيار قابل توجّه و تأمّل بيشتر است. 7) در شب قدر، ملائكه و روح، بر حجّتِ خدا، در هر عصر فرود مىآيند. همه ساله، اين پديده ى بسيار مبارك و مهم، تحقّق مىيابد. 8) نايبان عام امام زمان عليه السّلام عالمان فرهيخته و عادل و با تقوا كه شايسته ى منصب رهبرى مردم از طرف او در عصر غيبت هستند، نمايانگر حضور خط امامت و ولايت در صحنه ى زندگى فردى و اجتماعى مردم مىباشند. ارتباط با آنان در امر تقليد در احكام دين و رساندن خمس و زكات و اداى حقوق مالى ويژه ى منصب امامت به نايبان امام زمان، نشانه ى ضرورت برقرارى ارتباط تشكيلاتى - مذهبى اعتقادى و عاطفى با خط امامت است. اين كار، يادآور وجود و حضور او، از جهتى، و نشان دهنده ى مظلوميت او، از جهتى ديگر است كه مؤمنان را در انتظار ظهور او آماده تر مىكند. زيرا، هيچ كس جايگزين امام معصوم نمىشود. اين مطلب، در تار و پود فرهنگ شيعيان نهفته است. 9) البته، جمع آورى و نشر آثار و بركات وجودى امام زمان عليهالسّلام در ترويج نام و ياد او بسيار مؤثّر است. سهيم بودن انسان در اين امر و احساس او به سهيم بودنش دراين زمينه، در بارورى ايمان او و اعلام آمادگى براى ظهور امام عليهالسّلام بسيار مؤثّر است. 10) مثلاً در آخر دعاى افتتاح، در شكايت هاى مطرح شده، مهمترين آسيب ها، تذّكر داده شده است. 11) در دعاى مورد اشاره. در پاورقى شماره ى 1 همه ى برنامه هاى حضرت در زمان ظهور، به طور نسبتاً مفصّل يادآورى شده است در حقيقت، خطوط روشن حركتِ امام و اهداف مورد نظر او در اين نهضت جهانى، بيان گرديده است. 12) جمع بندى و طبقه بندى محتواهاى نغز كليه دعاها و زيارتنامه ها ويژه حضرت مهدى عليه السّلام عموماً كارى بسيار مهم و مفيد و ضرورى به نظر مىرسد كه به ويژه براى ياران و منتظران حضرت بسيار مفيد مىباشد.
1) شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 346-فتال نيشابورى، روضة الواعظين، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1406 ه. ق، ص 292-كليني، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 514-طوسي، الغيبة، تهران، مكتبة نينوى الحديثة، ص 141-طبرسي، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، تهران، دار الكتب الاسلامية، ص 418-ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، ط قديم (بى تا) ، ص 310. در بعضى از مآخذ، تاريخ تولد حضرت، سال 256 هجرى ضبط شده است (صدوق، كمال الدين، قم، مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1405 ه. ق، ص 432-طوسي، الغيبة، ص 139 و 147) و در برخى ديگر، سال 258 (على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 227-ابن ابي الثلجبغدادي، تاريخ الائمة، قم، مكتبة بصيرتي (ضمن مجموعه نفيسه) ، ص 15) ذكر شده است و ابو جعفر محمد بن جرير بن رستم طبري آن را در سال 257 مىداند (دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضي، ص 271 و 272) . 2) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346-طبرسى، همان كتاب، ص 417-اربلي، همان كتاب، ص 227-ابن صباغ، همان كتاب، ص 310. 3) صدوق، همان كتاب، ص 648-كليني، همان كتاب، ص 332-مجلسي، بحار الانوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1393 ه. ق، ج 51، ص 31-34. ولى آيا نهى ائمه از ذكر نام مخصوص آن حضرت، يك اقدام سياسى مقطعى و مربوط به دوران غيبت صغرى بوده يا اينكه حرمت ذكر نام آن حضرت تا هنگام ظهور و قيامش باقى است؟ در ميان علماى شيعه مورد اختلاف است (ر. ك به: حاج ميرزا حسين طبرسي نورى، النجم الثاقب، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، باب 2، ص 48 و 49) . 4) طبرسى، همان كتاب، ص 418-ابن صباغ، همان كتاب، ص 310. 5) مسعودى، اثبات الوصية، الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحيدرية، 1374 ه. ق، ص 248. 6) ابن صباغ، همان كتاب، ص 310. 7) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346-صدوق، همان كتاب، ص 432-طبرسي، همان كتاب، ص 418-مسعودى، همان كتاب، ص 248-فتال نيشابورى، همان كتاب، ص 283-طوسى، همان كتاب، ص 143-محمد بن جرير بن رستم طبرى، همان كتاب، ص 268-ابن صباغ، همان كتاب، ص 310. 8) صدوق، همان كتاب، ص 432 و ر. ك به: روضة الواعظين، ص 292. برخى از محققان معاصر، احتمال داده اند كه نام او همان نرجس باشد، و اسامى ديگر به جز صقيل را بانوى پيشين او حكيمه دختر امام جواد-عليه السلام-به وى داده باشد (بنا بر رواياتى، او قبلا كنيز حكيمه بوده است) . مردم آن زمان كنيزان خويش را براى خوش امدگويى، به اسامى گوناگون مىخواندند و نرجس، ريحانه و سوسن همه اسامى گلها هستند (دكتر حسين جاسم، تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سيد محمد تقى آيت اللهى، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات امير كبير، 1367 ه. ش، ص 114) . 9) فتال نيشابورى، همان كتاب، ص 283-صدوق، همان كتاب، ص 427-مجلسى، همان كتاب، ج 51، ص 12. 10) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346. 11) ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، قاهره، دار احياء الكتب العربية، 1960 م، ج 7، ص 94 و ج 10، ص 96. 12) فقيه ايمانى، مهدى، مهدى منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، كتابخانه عمومى امير المؤمنين على-عليه السلام-، ص 23، 39. تعدادى از اين منابع كه در دسترس نگارنده است و تولد حضرت مهدى به صراحت در آنها بيان شده، به قرار زير است: ابن حجر هيتمى، الصواعق المحرقة، ط 2، قاهره، 1385 ه. ق، ص 208-شبراوى، الاتحاف بحب الاشراف، ط 2، قم، منشورات الرضي، 1363 ه. ش، ص 179-محمد امين بغدادى سويدى، سبائك الذهب في معرفة قبائل العرب، بيروت دار صعب، ص 78-مؤمن شبلنجى، نور الابصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسيني، ص 168-شيخ محمد صبان، اسعاف الراغبين، (در حاشيه نور الابصار) ، ص 141-ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 7، ص 274 (حوادث سال 260) -حمد الله مستوفى، تاريخ گزيده، چاپ دوم، تهران، انتشارات امير كبير، 1362 ه. ش، ص 207-ابن طولون، الائمة الاثنى عشر، قم، منشورات الرضي، ص 117-ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، (بى تا) ، ص 310-شيخ سليمان قندوزى، ينابيع المودة، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 3، ص 36. 13) صدوق، همان كتاب، ص 434-478. شيخ مفيد، همان كتاب، ص 350 و 351-شيخ سليمان قندوزى، ينابيع المودة، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 3، ص 123-125. 14) چنانكه در سيره امام هادى-عليه السلام-نوشتيم،ايوب بن نوح يكى از وكلاى آن حضرت بوده است. 15) طوسى،همان كتاب،ص 204 و ر.ك به:صدوق،همان كتاب،ص 435-مجلسى،همان كتاب،ج 51، ص 346-شيخ سليمان قندوزى،همان كتاب،ج 3،ص 123-(آيت الله)صافى،لطف الله،منتخب الاثر،تهران،مركز نشر كتاب،1373 ه.ق،ص 355. 16) شيخ طوسى،همان كتاب،ص 204-نعمانى،الغيبة،تهران،مكتبة الصدوق،ص 154-مجلسى، بحار الانوار،تهران،المكتبة الاسلامية،1393 ه.ق،ج 51،ص 150 و ر.ك به:اصول كافى، تهران،مكتبة الصدوق،1381 ه.ق،ج 1،ص 337. 17) طوسى،همان كتاب،ص 203-207-صافى،همان كتاب،باب 47،ص 314 و 315. 18) صافى،همان كتاب،فصل 1،باب 8،ص 101،ح 4. 19) (آيت الله)صافى،لطف الله،نويد امن و امان،تهران،دار الكتب الاسلامية،ص 177 و 178. 20) كلينى،همان كتاب،ج 1،ص 337-طوسى،همان كتاب،ص 202-صدوق،همان كتاب،ص 481-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 28،ص 269-نعمانى،همان كتاب،ص 166. 21 )صدوق،كمال الدين،باب 44،ص 480،ح 4-مجلسى،همان كتاب،ج 51،ص 152-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 25،ص 268،ح 3. 22) مرحوم شيخ مفيد آغاز غيبت صغرى را از سال تولد آن حضرت(سال 255)حساب كرده است(الارشاد،ص 346)و با اين محاسبه،دوران غيبت صغرى،75 سال مىشود.طبعا نظريه مرحوم مفيد از اين لحاظ بوده است كه حضرت مهدى در زمان حيات پدر نيز حضور و معاشرت چندانى با ديگران نداشته و از نظر كلى غايب محسوب مىشده است. گويا بر اساس همين ملاحظه است كه محققانى مانند:طبرسى،سيد محسن امين،و آيت الله سيد صدر الدين صدر نيز آغاز غيبت صغرى را از سال ميلاد آن حضرت،و مدت آن را 74 سال دانسته اند(اعلام الورى،ص 444-اعيان الشيعة،بيروت،دار التعارف للمطبوعات،ج 2،ص 46-المهدي،بيروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 181). 23) صدر،سيد صدر الدين،المهدي،بيروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 183-پيشواى دوازدهم امام زمان،نشريه مؤسسه در راه حق،ص 38. 24) شيخ سليمان قندوزى،ينابيع المودة،بيروت،مؤسسة الاعلمي للمطبوعات،ج 3،باب 71، ص 82. 25) نعمانى،همان كتاب،ص 173. 26 )نعمانى،همان كتاب،ص 173. 27) نعمانى،همان كتاب،ص 170.نيز ر.ك به:منتخب الاثر،فصل 2،باب 26،ص 251-253. 28) در آن روزگار،به جاى«نيابت»و«نواب»بيشتر تعبير«سفارت»و«سفراء»به كار برده مىشد. 29) چنانكه طبق نقل شيخ طوسى،حدود ده نفر در بغداد به نمايندگى از طرف محمد بن عثمان فعاليت مىكردند(الغيبة،ص 225). 30) توقيع به معناى حاشيه نويسى است و در اصطلاح علماى شيعه به نامه ها و فرمانهايى كه در زمان غيبت صغرى از طرف امام به شيعيان مىرسيده توقيع گفته مىشود. 31) صدر،المهدي،ص 189. 32) امين،سيد محسن،اعيان الشيعة،ج 2،ص 48. 33) طوسي،الغيبة،ص 257،258. 34) كليني،اصول كافي،ج 1،ص 518،ح 5. 35) كلينى،همان كتاب،ص 521،ح 14 و 15. 36) طبرسي،اعلام الورى،ص 444. 37) طوسي،الغيبة،تهران،مكتبة نينوى الحديثة،ص 214. 38) طوسي،همان كتاب،ص 216. 39) طوسي،الغيبة،ص 215. 40) طوسي،همان كتاب،ص 216. 41) طوسى،همان كتاب،ص 216. 42) طوسي،همان كتاب،ص 217. 43) دكتر حسين،جاسم،تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم،ترجمه دكتر سيدمحمد تقى آيت اللهي،چاپ اول،تهران،مؤسسه انتشارات امير كبير،1367 ه.ش،ص 155 و 156.
از اين حديث به خوبى آشکار مى شود كه علت و فلسفه اصلى غيبت، جزء اسرار الهى است و جز ائمه اطهار(ع) كسى نمى داند آن ها هم مأذون به بازگوكردن آن نبودند. ولى در پاره اى روايات (2)
بعضى از حكمت هاى آن بيان شده كه به آن ها اشاره مى كنيم:
آزمايش وامتحان : امام موسى بن جعفر(ع) مى فرمايد: براى صاحب الامر ناچار غيبتى خواهد بود، به طورى كه گروهى از مؤمنين از عقيده برمى گردند. خدا به وسيله غيبت، بندگانش را امتحان مى كند. (3)
2. بيعت نکردن با ستمکاران : على بن موسى الرضا(ع) فرمود: گويا شيعيانم را مى بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (4)
امام عسكرى (ع) در جست و جوى امام خود همه جا را مى گردند، اما او را نمى يابند. عرض كردم براى چه؟ فرمود: براى اين كه امامشان غايب مى شود. عرض كردم چرا غايب مى شود فرمود: براى اين كه وقتى با شمشير قيام كرد، بيعت احدى درگردنش نباشد. (5)
3. نجات از قتل :زراره از امام باقر(ع) نقل مى كندكه آن حضرت فرمود: قائم بايد غايب شود، عرض كردم چرا؟ فرمود: ازكشته شدن مى ترسد ... (6)
4. آمادگي پذيرش : كيما براى تحقق يك انقلاب همه جانبه در سطح جهان، علاوه بر وجود رهبرى شايسته، آمادگى عمومى نيز لازم است.
1. بحارالانوارج 52ص 91 2. بحارالانوارج 52 باب علة الغيبة. 3. بحارالانوار ج 52 ص 3 1 1 . 4. بحارالانوارج51 ص 52 1. 5. همان 6. مهدى انفلايى بزرگ آيت الله مكارم شيرازى، ص240.
2. بحارالانوارج 52 باب علة الغيبة.
3. بحارالانوار ج 52 ص 3 1 1 .
4. بحارالانوارج51 ص 52 1.
5. همان
6. مهدى انفلايى بزرگ آيت الله مكارم شيرازى، ص240.
بايد بدانند كه جز برخى رفتارهاى ناشايسته آنان كه ناخوشايند ما است و ما آن عملكرد را زيبنده شيعيان نمى دانيم، عامل ديگرى ما را از آنان دور نمى دارد.
حقيقت اين است كه انبوهى از روايات به صراحت، بيان گر اين است كه تمام اعمال ما، در عصر هر امام و پيشوايى از پيشوايان معصوم در هفته دوبار، در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه به امام راستين جامعه ارائه مى شود از اين رو طبيعى است كه امام نمى پسندد كه شيعه او به راه انحراف و اشتباه وگناه آلوده شود و همين آلودگى به گناه است كه توفيق تشرف را از آنان سلب و آنان را از افتخار ديدار محروم مى سازد.
در همان نامه حضرت به شيخ مفيد آمده است كه اگر پيروان و شيعيان ما- كه خدا آنان را در فرمانبردارى خويش توفيق ارزانى شان دارد- به راستى در راه وفاى به عهد و پيمانى كه بر دوش دارند، همدل و يك صدا بودند، هرگز سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نمى افتاد.
به راستى او غيبت نكرده است، ما ففلت كرد ه ايم. هر چه هست از ماست و بايد علَت غيبت را در خويش و رفتارمان جست و جوكنيم.
1. بحارالانوارج 53 ص 176.
1- نجم الثاقب باب دوم. 2- بحار الانوار، ج52ص، 92. 3- همان 4- مكيال المكارم، ج 1 ص 271.