ادبی هنری
هنگامی که برای اولین بار نگاهم به رو این دنیای خاکی باز شد،همه چیز برایم عجیب و غریب بود.دنیای من پر از سکوت بود و در آن صدای جیک جیک گنجشکان در صبح بهاری معنایی نداشت. دنیای شما صدای من را نمی شنید.گاهی اوقات می خواستم از دست این دنیا و آدم هاش با صدای بلند فریاد بکشم ولی نمی توانستم.
من هیچ وقت آدم های این دنیا را نفهمیدم و آنها هم مرا نفهمیدن...
دنیای من برای آنها غریبه بود و با دنیای پر هیا هو و پر سر و صدای آنها قابل قیاس نبود...
با خود گفتم باید خودم را به این دنیا ثابت کنم ; اگر دنیا صدای ضعیف مرا نمی شنود ، من باید را شنیدن حرفهای آن را یاد بگیرم و گرفتم.
من اوای خوش زندگی را بهتر از هر کس می شناسم و با صدا ی نسیم به زندگی سلام میدهم و سرود عشق را می خوانم .
می دانم دنیای آرام من با تمام کاستی هایش هدیه ای است از جانب خدا.
وقتی کنار هم می نشینیم ; سکوتی سنگین حکم فرماست و بدون اینکه صدای شنیده شود ، دستهایمان خطوطی را ترسیم می کند و نقطه ها به هم وصل می شود و یک کلمه را می آفریند...
دنیایی از حرف را کنار هم می چینیم تا جمله ای بسازیم...
معلولیت محرومیت نیست ، محدودیت است...
چهارشنبه 11/6/1388 - 11:58
دعا و زیارت
بسم الله الرحمن الرحیم
برتری نیت از عمل
خدای سبحان در کتاب خود فرمود:«خَلَقَ المَوتَ و الحَیوةَ لِیَبلوَکم اَیُّکم اَحسَنُ عملاً و هو العزیزُ الغفور»«ملک/2»
مرگ و زندگی هردو وسیله آزمایشند تا روشن شودکه کدام یک ازشما از نظر اعمال«احسن» از دیگران هستید.
«عملاً»نه بدان معناست که کدام یک از شما بیش از دیگران عبادت می کنید؛زیرا سخن از کمیت نیست.
کسی اهل صواب و حقیقت است که بیشنر از خدا بترسد و دارای قلب خالص باشد.عمل وقتی خالص است که منظور انسان این نباشد که کسی از او تعریف کند.(نگوید که از ما تشکر نکردند)حیف است انسان عمل عبادی خالص انجام بدهد،آنگاه از دیگران توقع تشکر داشته باشد.حیف است که انسان آن مقام عظیم و بلند را با این توقع پست تنزل دهد.
البته مدح و ثنای خدا مطلوب بندگان خالص خداوند است.پس آفرینش مرگ و زندگی برای این است که روشن شود چه کسی عملش به حقیقت و صواب نزدیکتر است.
نیت خیر از انجام کار آن بهتر است؛چون نیت اگر خالص و قوی بود انسان را وادار به کار می کند.نیز نیت مشکلتر از کار است.این که گفته اند:«نیةُ المؤمنِ خَیرٌمِن عمَلهِ»{1} نیت انسان مومن از عمل او بالاتر و بهتر است؛یا گفته اند:«أفضَلُ الاعمال اَحمَزُها»{2} هر عملی که دشوارتر باشد،ثوابش بیشتر است؛بدان معنا نیست که ثواب و پاداش نیت در عین آسان بودن از ثواب عمل بیشتر است؛زیرا این دو اصل دینی را وقتی کنار هم بررسی کنیم، نتیجه آن است که نیت بسیار مشکل است.اگر بهترین عمل دشوارترین اعمال باشد نیت بهتر از عمل است؛ زیرا «اَحمَزُالاعمال» یعنی از همه اعمال سنگینتر و مشکلتر است.
انسان ممکن است در جبهه ها شرکت کند و کشته هم بشود، ولی کشته شدن خیلی سخت نیست،«اخلاص العمل لله» سخت است.رام کردن دیو نفس و شیطان درون سخت است.
{1}_ کافی/ج 2 از امام باقر(ع)
{2}_ بحار/ج 67
چهارشنبه 11/6/1388 - 11:53
ادبی هنری
در آغاز هیچ نبود و کلمه بود و کلمه نزد خدا بود.خداوند اما کلمه هایش را به آدمی بخشید و جهان پر از کلمه شد.من اما از تمام کلمه های دنیا تنها یک کلمه را برگزیده ام و همه جمله هایم را با همان یک کلمه می سازم.با همان یک کلمه حرف می زنم،شعر می گویم و می نویسم.آن یک کلمه هم فعل است و هم فاعل،هم صفت است و هم موصوف.احتیاجی به حرف اضافه ندارد.متمم نمی خواهد.هیچ قیدی هم ندارد.آن یک کلمه خودش همه چیز است.و من با همان یک کلمه است که می بینم و راه می روم و نفس می کشم.با همان یک کلمه عشق می ورزم و زندگی می کنم.آن یک کلمه غذای روح من است،بی او گرسنه خواهم ماند.خانه من است،بی او آواره خواهم شد.بی او بی کس می شوم،غریب و تنها.این کلمه همه دارایی من است و اگر روزی شیطان آن را از من بدزدد،آن قدر فقیر می شوم که خواهم مُرد.من با همین کلمه با درخت ها حرف می زنم.آنها منظورم را می فهمند و برگهایشان را برای من تکان می دهند.این کلمه را به گنجشک ها که می گویم،در آسمان حیاطمان جشن می گیرندو با هم ترانه می خوانند.به نسیم می گویم،آن قدر ذوق می کند که شهر به شهر می چرخد و میگرددو می رقصد.و به ابر ها که می گویم،چنان خوشحال می شوند که یک عالم نقل و نبات برف و باران روی سرم می پاشند.این کلمه،این کلمه عزیز و دوست داشتنی،حرف رمز من با همه چیز است. اما به آدم ها که می گویم ...بگذریم،دلم گرفته،من زبان شما را بلد نیستم.من توی این شهر غریبم.کسی منظورم را نمی فهمد،کسی جوابم را نمی دهد...اما تو فرق می کنی.تو از جنس آفتاب و درخت و پرندهای.تو آن کلمه را بلدی و سالهاست که آن راگوشه قلبت نگه داشته ای.پس من آن رمز را به تو خواهم گفت.آن کلمه کوچک اسم بزرگ خداوند است.
عرفان نظر آهاری
چهارشنبه 11/6/1388 - 11:50
دعا و زیارت
حكمت 201امدادهاى الهى و حفظ انسان (اعتقادى، معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَیْنِ یَحْفَظَانِهِ فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِینَةٌ .
و درود خدا بر او ، فرمود : با هر انسان دو فرشته است كه او را حفظ مى كنند، و چون تقدیر الهى فرا رسد، تنهایش مى گذارند كه همانا زمان عمر انسان ، سپرى گشته است.
حكمت 202واقع نگرى در مسائل سیاسى(سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ نُبَایِعُكَ عَلَى أَنَّا شُرَكَاؤُكَ فِى هَذَا الْأَمْرِ لَا وَ لَكِنَّكُمَا شَرِیكَانِ فِى الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : (طلحه و زبیر خدمت امام آمدند و گفتند با تو بیعت كردیم كه ما در حكومت شریك تو باشیم ، فرمود)
نه هرگز! بلكه شما در نیرو بخشیدن ، و یارى خواستن شركت دارید، و دو یاورید به هنگام ناتوانى و درماندگى در سختى ها.
حكمت 203یاد مرگ و پرهیز كارى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِى إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِى إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَكُمْ وَ إِنْ نَسِیتُمُوهُ ذَكَرَكُمْ .
و درود خدا بر او ، فرمود : اى مردم ! از خدایى بترسید كه اگر سخنى گویید مى شنود ، و اگر پنهان دارید مى داند، و براى مرگى آماده باشید كه اگر از آن فرار كنید شما را مى یابد، و اگر بر جاى خود بمانید شما را مى گیرد ، و اگر فراموشش كنید شما را از یاد نبرد.
حكمت 204بى توجهى به سپاسگذارى مردم(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یُزَهِّدَنَّكَ فِى الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا یَشْكُرُهُ لَكَ فَقَدْ یَشْكُرُكَ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَسْتَمْتِعُ بِشَیْءٍ مِنْهُ وَ قَدْ تُدْرِكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : ناسپاسى مردم تو را از كار نیكو باز ندارد، زیرا هستند كسانى ، بى آن كه از تو سودى برند تو را مى ستایند، چه بسا ستایش اندك آنان براى تو ، سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد (و خداوند نیكوكاران را دوست دارد).
حكمت 205گنجایش نا محدود ظرف علم(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] كُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : هر ظرفى با ریختن چیزى در آن پر مى شود جز ظرف دانش كه هر چه در آن جاى دهى ، وسعتش بیشتر مى شود.
حكمت 206ره آورد حلم و بردبارى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِیمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : نخستین پاداش بردبار از بردبارى اش آن كه مردم در برابر نادان ، پشتیبان او خواهند بود.
حكمت 207ارزش همانند شدن با خوبان(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ یَكُونَ مِنْهُمْ .
و درود خدا بر او ، فرمود : اگر بردبار نیستی، خود را به بردبارى بنماى ، زیرا اندك است كه خود را همانند مردمى كند و از جملة آنان به حساب نیاید.
حكمت 208مراحل خودسازی (اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : كسى كه از خود حساب كشد ، سودى مى برد، و آن كه از خود غفلت كند زیان مى بیند ، و كسى كه از خدا بترسد ایمن باشد، و كسى كه عبرت آموزد اگاهى یابد، و آن كه آگاهى یابد مى فهمد ، و آن كه بفهمد دانش آموخته است!.
حكمت 209خبر از ظهور حضرت مهدى (عج) (اعتقادى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیَا عَلَیْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِیبَ ذَلِكَ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : دنیا پس از سركشی، به ما روى مى كند ، چونان شتر مادة بدخو كه به بچه خود مهربان گردد.(سپس این آیه را خواند)
"و اراده كردیم كه بر مستضعفین زمین، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حكومت ها گردانیم".
حكمت 210الگوهاى پرهیزكارى(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقُوا اللَّهَ تَقِیَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِیداً وَ جَدَّ تَشْمِیراً وَ كَمَّشَ فِى مَهَلٍ وَ بَادَرَ عَنْ وَجَلٍ وَ نَظَرَ فِى كَرَّةِ الْمَوْئِلِ وَ عَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ وَ مَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : از خدا بترسید ، ترسیدن انسان وارسته اى كه دامن به كمر زده و خود را آماده كرده ، و در بهره بردن از فرصت ها كوشیده ، و هراسان در اطاعت خدا تلاش كرده ، و در دنیاى زودگذر ، و پایان زندگى و عاقبت كار، به درستى اندیشیده است!.
حكمت 211ارزش هاى اخلاقى (اخلاقى،اجتماعى،اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِیهِ وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ وَ الِاسْتِشَارَةُ عَیْنُ الْهِدَایَةِ وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْیِهِ وَ الصَّبْرُ یُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیرٍ وَ مِنَ التَّوْفِیقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولًا .
و درود خدا بر او ، فرمود: بخشندگى ، نگاهدارندة آبروست ، و شكیبایى با مصیبت هاى شب و روز و آن كس كه با رأى خود احساس بى نیازى كند به كام خطرها افتد ، شكیبایى با مصیبت هاى شب و روز پیكار كند ، و بى تابی، زمان را در نابودى انسان یارى دهد ، و برترین بى نیازى ترك آروزهاست، و چه بسا عقل كه اسیر فرمانروایى هوس است؛ حفظ و به كار گیرى تجربه رمز پیروزى است، و دوستى نوعى خویشاوندى به دست آمده است ، و به آن كس كه به ستوده آمده و توان تحمل ندارد اعتماد نكن.
حكمت 212خود پسندى آفت عقل (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ .
و درود خدا بر او، فرمود : خود پسندى یكى از حسودان عقل است.
حكمت 213تحمل مشكلات و خشنودى (اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الْأَلَمِ تَرْضَ أَبَداً .
و درود خدا بر او، فرمود : چشم را از سختیِ خوار و خاشاك و رنج ها فروبند تا همواره خشنود باشی.
حكمت 214نرمخویى و كامیابى(اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ لَانَ عُودُهُ كَثُفَتْ أَغْصَانُهُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : كسى كه درخت شخصیت او نرم و بى عیب باشد، شاخ و برگش فراوان است.
حكمت 215اختلاف، آفت اندیشه(اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْخِلَافُ یَهْدِمُ الرَّأْیَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : اختلاف نابود كنندة اندیشه است.
حكمت 216قدرت و تجاوز كارى(اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : كسى كه به نوایى رسید تجاوز كار شد.
حكمت 217دگرگونى روزگار و شناخت انسان ها (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فِى تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : در دگرگونى روزگار، گوهر شخصیت مردان شناخته مى شود.(32)
حكمت 218حسادت ، آفت دوستى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] حَسَدُ الصَّدِیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
حكمت 219آرزوها آفت اندیشه (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : قربانگاه اندیشه ها ، زیر برق آرزوهاست.
حكمت 220عدالت در قضاوت(اخلاقى، قضایى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ .
و درود خدا بر او ، فرمود : داوریِ با گمان بر افراد مورد اطمینان ، دور از عدالت است.
حكمت 221آینده دردناك ستمكاران (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : بدترین توشه براى قیامت ، ستم بر بندگان است.
حكمت 222بى توجهى به بدى بدكاران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْكَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : خود را به بى خبرى نمایاندن از بهترین كارهاى بزرگواران است.
حكمت 223حیاء و عیب پوشى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ كَسَاهُ الْحَیَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَ النَّاسُ عَیْبَهُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : آن كس كه لباس حیاء بپوشد، كسى عیب او را نبیند.
حكمت 224برخى از ارزش هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُ الْهَیْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ یَكْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیْهِ.
و درود خدا بر او ، فرمود : با سكوت بسیار ، وقار انسان بیشتر شود، و با انصاف بودن ، دوستان را فراوان و با بخشش ، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنى ، نعمت كامل شود، و با پرداخت هزینه ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه ، مخالفان را در هم شكند ، و با شكیبایى در برابر بى خرد، یاران انسان زیاد گردند.
حكمت 225حسادت و بیماری(اخلاقى، بهداشتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ .
درود خدا بر او ، فرمود : شگفتا كه حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند!!.
حكمت 226طمع ورزى و خوارى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الطَّامِعُ فِى وِثَاقِ الذُّلِّ .
و درود خدا بر او ، فرمود : طمعكار همواره زبون و خوار است.
حكمت 227اركان ایمان(اعتقادى، معنوى)
وَ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : (در مورد ایمان پرسیدند).
جواب: ایمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان عمل با اعظاء و جوارح استوار است.
حكمت 228ارزش ها و ضد ارزش ها(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً وَ مَنْ أَصْبَحَ یَشْكُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ یَشْكُو رَبَّهُ وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّنْ كَانَ یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یَتْرُكُهُ وَ أَمَلٍ لَا یُدْرِكُهُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : كسى كه از دنیا اندوهناك مى باشد، از قضاء الهى خشمناك است، و آن كس كه از مصیبت وارد شده شِكْوه كند از خدا شكایت كرده، و كسى كه نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمایه اش برابر او فروتنى كند ، دو سوم دین خود را از دست داده است، و آن كس كه قرآن بخواند و وارد آتش جهنم شود حتماً از كسانى است كه آیات الهى را بازیچه قرار داده است ، و آن كس كه قلب او با دنیا پرستى پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشكل است، اندوهى رها نشدنى ، و آرزوئى نایافتنی.
حكمت 229ارزش قناعت و خوش خُلقى(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِیماً وَ سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً (33)فَقَالَ هِیَ الْقَنَاعَةُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : آدمى را قناعت براى دولتمندى ، و خوش خلقى براى فراوانى نعمت ها كافى است .( از امام سؤال شد تفسیر آیه ، فَلْنُحْیَینه حیاة طیّبة چیست؟ فرمود) آن زندگى با قناعت است (34).
حكمت 230راه به دست آوردن روزى(اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] شَارِكُوا الَّذِى قَدْ أَقْبَلَ عَلَیْهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَیْهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : با آن كس كه روزى به او روى آورده شراكت كنید كه او توانگرى را سزاوار تر، و روى آمدن روزگار خویش را شایسته تر است.
حكمت 231تعریف عدل و إحسان(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فِى قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : (در تفسیر آیه 90 سوره نحل "خدا به عدل و احسان فرمان مى دهد" فرمود) عدل ، همان انصاف ، و احسان، همان بخشش است.
حكمت 232ره آورد إنفاق(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ .
قال الرضى و معنى ذلك أن ما ینفقه المرء من ماله فى سبیل الخیر و البر و إن كان یسیرا فإن الله تعالى یجعل الجزاء علیه عظیما كثیرا و الیدان هاهنا عبارة عن النعمتین ففرق ع بین نعمة العبد و نعمة الرب تعالى ذكره بالقصیرة و الطویلة فجعل تلك قصیرة و هذه طویلة لأن نعم الله أبدا تضعف على نعم المخلوق أضعافا كثیرة إذ كانت نعم الله أصل النعم كلها فكل نعمة إلیها ترجع و منها تنزع .
و درود خدا بر او ، فرمود: آن كس كه با دست كوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گیرد.
مى گویم: (معنى سخن این است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خیر و نیكى انفاق مى كند، هر چند كم باشد، خداوند پاداش او را بسیار مى دهد، و منظور از "دو دست" در اینجا دو نعمت است كه امام [علیه السلام] بین نعمت پروردگار ، و نعمت از ناحیه انسان، را با كوتاهى و بلندى فرق گذاشته است كه نعمت و بخشش از ناحیه بنده را كوتاه ، و از ناحیه خداوند را بلند قرار داده است ، بدان جهت كه نعمت خدا همیشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا كه نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمت ها است، بنابراین تمام نعمت ها به نعمت هاى خدا باز مى گردد، و از آن سرچشمه مى گیرد).
حكمت 233پرهیز از آغاز گرى در مبارزه(اخلاقى،اجتماعى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِابْنِهِ الْحَسَنِ ع لَا تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ وَ إِنْ دُعِیتَ إِلَیْهَا فَأَجِبْ فَإِنَّ الدَّاعِیَ إِلَیْهَا بَاغٍ وَ الْبَاغِیَ مَصْرُوعٌ.
و درود خدا بر او ، فرمود : (به فرزندش امام مجتبى (ع) فرمود) كسى را به پیكار دعوت نكن ، اما اگر تو را دعوت به نبرد خواندند بپذیر، زیرا آغازگر پیكار تجاوزكار شكست خورده است.
حكمت 234 تفاوت اخلاقى مردان و زنان (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] خِیَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا كَانَتْ بَخِیلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَیْءٍ یَعْرِضُ لَهَا .
و درود خدا بر او ، فرمود : برخى از نیكوترین خلق و خوى زنان، زشت ترین اخلاقى مردان است، مانند تكبر ، ترس ، بخل : هرگاه زنى متكبر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمى دهد ، و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مى كند، و چون ترسان باشد از هر چیزى كه به آبروى او زیان رساند فاصله مى گیرد.(35) .
حكمت 235نشانة خردمندى(اخلاقى)
وَ قِیلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ ع هُوَ الَّذِى یَضَعُ الشَّیْءَ مَوَاضِعَهُ فَقِیلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ .
قال الرضى یعنى أن الجاهل هو الذى لا یضع الشیء مواضعه فكأن ترك صفته صفة له إذ كان بخلاف وصف العاقل .
و درود خدا بر او ، فرمود : (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان ، پاسخ داد خردمند آن است كه هر چیزى را در جاى خود مى نهد. (گفتند پس جاهل را تعریف كن فرمود) با معرفى خردمند، جاهل را نیز شناساندم . (یعنى جاهل كسى كه هر چیزى را در جاى خود نمى گذارد ، بنابراین با ترك معرفى مجدد جاهل را شناساند).
حكمت 236زشتى دنیاى حرام(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ اللَّهِ لَدُنْیَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِى عَیْنِى مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِى یَدِ مَجْذُومٍ .
و درود خدا بر او ، فرمود: به خدا سوگند ! این دنیاى شما كه به انواع حرام آلوده است ، در دیدة من از استخوان خوكى كه در دست بیمارى جذامى باشد، پست تر است!.
حكمت 237اقسام عبادت(عبادی، معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : گروهى خدا را به امید بخشش پرستش كردند، كه این پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگذارى پرستیندند و این پرستش آزادگان است.
حكمت 238مشكلات تشكیل خانواده(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا .
و درود خدا بر او ، فرمود : زن و زندگى همه اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اینكه چاره اى جز بودن با او نیست. (36)
حكمت 239زشتى سْستى و سخن چینى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِیَ ضَیَّعَ الْحُقُوقَ وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِیَ ضَیَّعَ الصَّدِیقَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : هر كس تن به سستى دهد ، حقوق را پایمال كند ، و هر كس سخن چین را پیروى كند دوستى را به نابودى كشاند.
حكمت 240غضب و ویرانى(اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْحَجَرُ الْغَصِیبُ فِى الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا .
قال الرضى و یروى هذا الكلام عن النبى (ص) و لا عجب أن یشتبه الكلامان لأن مستقاهما من قلیب و مفرغهما من ذنوب .
و درود خدا بر او ، فرمود : سنگ غضبى در بناى خانه، مایة ویران شدن آن است.
(این سخن از رسول خدا نقل شده است، و اینكه سخن پیامبر (ص) و على [علیه السلام] شبیه یكدیگرند جاى شگفتى نیست براى اینكه هر دو از یك جا سرچشمه گرفته و در دو ظرف ریخته شده است).
حكمت 241آیندة دردناك ستمكاران (سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : روزى كه ستمدیده از ستمكار انتقام كشد، سخت تر از روزى است كه ستمكار بر او ستم روا مى داشت.
حكمت 242ارزش ترس از خداوند(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ اجْعَلْ بَیْنَكَ وَ بَیْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ .
و درود خدا بر او ، فرمود : از خدا بترس هر چند اندك ؛ و میان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازك!.
حكمت 243روش صحیح پاسخگویى(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِیَ الصَّوَابُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : هر گاه پاسخ ها همانند و زیاد شد ، پاسخ درست پنهان گردد.
حكمت 244مسئولیت نعمت هاى الهى(اعتقادى،اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ لِلَّهِ فِى كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر كس آن را بپردازد ، فزونى یابد، و آن كس كه نپردازد و كوتاهى كند، در خطر نابودى قرار گیرد.
حكمت 245كاستى قدرت و كنترل شهوت (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا كَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : هنگامى كه توانایى فزونى یابد، شهوت كاستى گیرد.
حكمت 246هشدار از پْشت كردن نعمت ها (معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ .
و درود خدا بر او ، فرمود : از فرار نعمت ها بپرهیزید ، زیرا هر گریخته اى باز نمى گردد.
حكمت 247ره آورد سخاوت (اقتصادى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْكَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : بخشش بیش از خویشاوندى محبت مى آورد.
حكمت 248تقویت خوش بینى ها(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ ظَنَّ بِكَ خَیْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : چون كسى به تو گمان نیك بْرد ، خوشبینى او را تصدیق كن.
حكمت 249بهترین عمل ها(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَكْرَهْتَ نَفْسَكَ عَلَیْهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : بهترین كارها آن است كه با ناخشنودى در انجام آن بكوشی.
حكمت 250خداشناسى در حوادث روزگار (اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : خدا را از سْست شدن اراده هاى قوى ، گشوده شدن گره هاى دشوار ، و درهم شكسته شدن تصمیم ها ، شناختم. (37)
سه شنبه 10/6/1388 - 13:5
دعا و زیارت
شما چقدر تقوا دارید؟!
اگه وقتتون کمه فقط 50 مورد رو بخونین و تطبیق بدین با خودتون. زیاد طول نمیکشه خطبه «همام» از خطبههاى معروف نهجالبلاغه است كه در آن سیماى پرهیزگاران و ترسیم جمال متقین، از زبان امیرالمومنین حضرت على(علیهالسلام) بیان شده است.
«همام» از یاران زاهد و اهل سیر و سلوك امام بوده است، كلمه «همام» از ریشه لغوى «همم» است، به معناى كسى كه تصمیم به هر كارى بگیرد آن را به انجام رساند و تا آن را تمام و كمال نكند؛ رها نكند.
«همام»، پسر «شریح» و برادرزاده «ربیع بن خثیم» است. ربیع یكى از هشت زاهد و پارساى معروف تاریخ و زمان خود است. علامه شهید آیة الله مطهرى، در كتاب سیرى در نهجالبلاغه، او را از جمله یاران و دوستان امیرمومنان على(علیهالسلام) شمرده كه دلى سرشار از معرفت و روحى از آتش عشق، شعلهور داشت.
چنین روایت شده است، «همام» که مردى پارسا و عبادتپیشه بود به آن حضرت گفت: اى پیشواى مومنان، سیماى پرواپیشگان و پارسایان را برایم ترسیم فرما، آن چنانكه گویا آنان را مىبینم.
امام کمی درنگ كرد و از پاسخ سریع خوددارى فرمود و آنگاه گفت: اى همام! اطاعت پروردگار كن و از او پروا دار و به نیكى و نیكوكارى روى آر كه خدا با تقوا پیشگان و نیكوكاران است.
پاسخ كوتاه امام او را قانع نساخت و عطش درونیش همچنان باقى ماند و بدان بسنده نكرد، به طوری كه اصرار بر شنیدن پاسخ كامل، در چهره او خوانده مىشد.
امام كه این آمادگى و عطش را در او دید مُهر سكوت شكست و به تفصیل پاسخ خود را با حمد و ستایش الهى و درود بر پیامبر و آل او آغاز كرد:
در این مطلب مولفههای متقین را به طور اجمال ذکر میکنیم:
نشانههاى پرواپیشگان، "متقین"
1- توانمندى در دین .
2- دوراندیشى با نرمخویى و سازگارى .
3- ایمان و اعتقادى در مرحله یقین و منزه از شك و تردید .
4- حریص در تحصیل دانش .
5- آمیزنده دانش و بردبارى "كه علم و حلم دو بال پروازند"
6- میانهروى در هنگامه بى نیازى و ثروت .
7- خضوع و خشوع در عبادت .
8- آبرومندى، هنگام تنگدستى .
9- صبر و بردبارى در بحران سختى .
10- جستجوگر مال حلال .
11- پر تحرك و پر تلاش در راه هدایت مردم .
12- دورى از آز و طمع .
13- انجام كارهاى شایسته بدون آلایش به غرور و خودپسندى، و همواره ترسان از عدم پذیرش عبادات.
14- روز را با سرمایهایى از شكر به پایان میبردف و صبح را با یاد خدا آغاز مىكند.
15- شب را چون غافلان یك دنده نمىخوابد، بلكه گاهى لذت شب زندهدارى و ذكر خدا، او را از بستر جدا مىكند، و این شب زندهدارى، نشاط صبحگاهى او را نمىگیرد، ترس و نگرانى او از آنست كه در دام چالهى غفلت سقوط كند، و از آن كه فضل و رحمت الهى شامل حال او گردد، شادان است.
16- اگر چشمپوشى از گناهان بر او سخت و سنگین آید، مقاومت مىكند تا به خواستههاى نامشروع تن در ندهد و ارزش و شخصیت خود را لكهدار نسازد.
17- روشنى چشم او در ماندگاریهاست، یعنى دوراندیشى و جهانبینى وسیع او مانع از فریبایى دنیا، و زیبائیهاى آنست و به خاطر دستیابى به لذتهاى زودگذر دنیا، زندگى ابدى خود را تباه نسازد.
18- بردبارى و شكیبایى را با دانش مىآمیزد و گفتار را با كردار.
19- آمال و آرزوى او را كم مىبینى، و شخصیت او از فرو رفتن در رویاى طلایى دور است.
20- لغزش او نیز اندك است.
21- دل او خاشع است و در ترنم دایم یاد خدا و پیوستن به جهان بى نهایت.
22- قانعه نفسه؛ انسانى قانع و چشم و دل سیر است.
23- از پرخورى مىپرهیزد و اسیر شكم و رفاه طلبى نیست.
24- امورات او سهل و ساده مىگذرد.
25- دین او محكم و پابرجاست و در برابر سیل خروشان توطئههاى شیطان و هواى نفس، چون كوه استوار است.
26- بر شهوات خود مسلط است و بر آن اسب سركش، لگام تقوا زده است.
27- خشم خود را فرو مىخورد و بر نیروى غضب خویش مسلط است و مىداند كجا از آن استفاده كند.
28- از او امید خیر دارند و از شرش در امانند.
29- اگر در جمع غافلان قرار گیرد از یادآوران خواهد بود و جو را به نفع حق و عدل دگرگون سازد و اگر در جمع یادآوران باشد راه غفلت نپوید و از موقعیت مناسب سوءاستفاده نكند.
30- از كسانی كه به او ستم كردند درمىگذرد و بر آن كه او را محروم كرده است، دست كرم مىگشاید.
31- با آن كس كه خویشاوندى او را بریده است، صله رحم مىكند.
32- ساحت قدس او را از فحش و بدزبانى دور است و زبانى نرم و مهربانانه دارد.
33- كار ناپسند از او دیده نشود، بلكه خوبىهاى او زبانزد است.
34- او به كارهاى خیر و خوب روى آورد و از شر و بدى بپرهیزد.
35- در شدائد و سختىها، با استقامت و مقاوم است.
36- در مشكلات، بردبار و در رفاه، سپاسگزار.
37- بر آن كه خشم گیرد، زیادهروى نكند و دوستى با كسى، او را به گناه نیندازد.
38- پیش از آن كه «علیه» او شهادت دهند، به حق اعتراف مىكند.
39- در امانتدارى سختكوش است، سهل انگارى و بى تفاوتى روا نمىدارد كه خیانت است.
40- یاد خدا و تحصیل رضایت او، كه همواره باید در دیدگاهش باشد، از یاد نمىبرد .
41-دیگران را با لقبهاى زشت و ناروا نخواند.
42- به همسایه ضرر نزند.
43- مصیبتزدگان را شماتت نكند.
44- در امور لغو و باطل قدم ننهند، و از چهارچوب حق هم خارج نشود.
45- اگر از سخن لب فرو بندد، غمگین نشود كه سكوت او مصلحت و مفید است و اگر چهره به خنده بگشاید به قهقهه نرسد.
46- اگر بر او ستم كنید صبر و دفاع كند ولى انتقام نگیرد و مقابله بمثل نكند و آن را به خدا واگذارد.
47- خود را در راه خدا و بندگان او به رنج و سختی اندازد تا مردم از سوى او در راحتى و رفاه باشند.
48- خود را به خاطر آخرتش در رنج نگه مىدارد، تا دیگران در سایه امنیت و آسایش قرار گیرند.
49- كنارهگیرى او از افراد، براى پاكى و پارسایى است، معاشرت او با دیگران نیز موجب رحمت و مهربانى خواهد بود.
50- دورى او از مردم به علت كبر و غرور نیست، همانطور كه نزدیك شدن و ارتباط او از مكر و فریب سرچشمه نمىگیرد.
برگرفته از خطبه همام در نهجالبلاغه .
حال بیاییم و با دقت خود را با این خصوصیات تطبیق دهیم و ببینیم که چند مورد از این ویژگیهای متقین در ما وجود دارد و چقدر خود را به متقین نزدیک میبینیم؟!
بارالها !
به ما توفیق بندگی اعطا بفرما و یاریمان ده که در زمره متقین قرار گیریم.
آمین
سه شنبه 10/6/1388 - 12:59
دعا و زیارت
تا حالا تورات و انجیل و زبور را خوانده اید؟
قرآن را چطور؟
دلتون می خواد منتخبی از هر كتاب را بدونید؟اونم به انتخاب امام علی علیه السلام؟
قال علی(ع):
قرات التوراه والانجیل والزبور و الفرقان، و اخترت من كل كتاب كلمه، فمن التوراه : من صمت نجا، و من الانجیل: من قنع شبع، و من الزبور: من ترك الشهوات سلم من الافات، و من الفرقان: «و من یتوكل علی الله فهو حسبه»
علی (ع) فرمود: تورات و انجیل و زبور و فرقان را خواندم و از هر كتابی كلمه ای را انتخاب كردم،
از تورات؛ هر كس سكوت كرد، (از بلاها و مهلكه ها) نجات یابد.
و از انجیل: هر كس قانع باشد، سیر گردد.
و از زبور (حضرت داود(ع)): هركس شهوات را ترك كند، از آفات در امان خواهد بود،
و از قرآن :هر كس بر خدا توكل كند، خداوند او را كفایت می كند.
مواعظ العددیه، آیت الله مشكینی، ص 221 به نقل از روزنامه كیهان
دوشنبه 9/6/1388 - 10:49
دعا و زیارت
سعید بن جبیر نزد عبدالله بن عباس رفت و به او گفت:« ای پسرعموی رسول خدا، نزد
تو آمدهام تا از تو درباره مقام علی بن ابیطالب علیه السلام و اختلاف مردم درباره او
سؤال کنم.» عبدالله بن عباس گفت:« از من درباره بهترین خلق خدا بعد از پیامبر خدا
میپرسی. نزد من آمدهای تا از مردی بپرسی که درشب قدر تنها سه هزار فضیلت
داشت. (در آن شب، وقتی علی برای پیامبر و یارانش از چاه آب کشید، جبرئیل و
میکائیل* و اسرافیل هر کدام با هزار فرشته بر او سلام کردند.)
ای پسر جبیر، آمدهای از من درباره وصی رسول خدا و وزیر و جانشین و صاحب
حوض و پرچم و شفاعت او بپرسی. سوگند به خدایی که جان عبدالله بن عباس به دست
اوست، اگر دریاها مرکب شوند، درختان قلم گردند و همه مردم دنیا ( از جن و انس )
نویسنده شوند و بخواهند فضائل علی را از آغاز دنیا تا پایانش بنویسند، یک دهم آنچه را
خداوند به او عنایت کرده نمیتوانند نویسند.»
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
دوشنبه 9/6/1388 - 10:7
دعا و زیارت
ام السلمه، یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله، می گوید:
رسول خدا میفرمود:« هر گاه عدهای برای یادآوری فضائل علی بن ابی طالب (ع)
جمع شوند،
فرشتگانی از آسمان فرود می آیند و آنها را احاطه می کنند، و هر گاه آنها متفرق شوند،
فرشتگان نیز به آسمان باز میگردند.
ملائکه دیگر آسمان به آنها میگویند:« از شما بوی خوشی به مشام ما می رسد که از
فرشتگان دیگر نمی رسد و بویی خوشتر از آن نشنیدهایم.»
آنها می گویند:« ما نزد گروهی بودیم که محمد(ص) و اهل بیتش را یاد می کردند. بوی
خوش آنها به ما هم رسید و ما نیز خوشبو شدیم.»
سایر فرشتگان میگویند:« ما را به سوی آنان ببرید.»
می گویند:« آنان متفرق شدند و هر کدام از آنها روانه منزل خود شد.»
فرشتگان میگویند:« پس ما را به مکانی که آنها در آن جمع شده بودند، ببرید تا ما نیز
خوشبو و معطر شویم.»
استاد ملایک شد جبریل ز تعلیمش
خاک ره او گردید امکان پی تکریمش
اشیا رقم هستی خواندند ز ترقیمش
چون روز ازل گردون خم گشت به تعظیمش
زان یافت چنین رفعت در عین نگونساری
دوشنبه 9/6/1388 - 10:6
دعا و زیارت
دوشنبه 9/6/1388 - 9:56
دعا و زیارت
1- ازدواج آسمانی
ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه(ع) به فرمان خداوند، از امتیازاتی است که رسول اکرم(ص) بر آن مباهات می کرد. در این پیوند پر میمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی، و بهشتیان به زینت و زیور آراسته شده بودند.
3- خطبۀ خلافت
خلافت (ظاهری) حضرت علی(ع) با ایراد اولین خطبه در مسجد مدینه پس از بیست و پنج سال سکوت آغاز شد.
- بخشش انگشتر
حضرت علی(ع) در رکوع نماز انگشتر خویش را به سائل عطا فرمودند و جبرئیل این پیام را آورد:
ای محمد! بخوان: سرپرست شما فقط خدا و رسول اوست و کسانیکه با ایمان به خدا نماز به پا داشته و در حال رکوع صدقه دادند. (مائده: 55)
- حدیث بساط
رویداد سیر فضائی حضرت علی(ع) همچون سلیمان پیغمبر در بساط با جمعی از مدینه تا غار اصحاب کهف از فضائلی است که داستان شگفت انگیز آن در کتب فریقین آمده است.
- عقد اخوّت
پیمان برادری رسول اکرم(ص) با امیر مؤمنان را مورّخین چنین آورده اند: با نزول آیۀ اخوّت(حجرات: 10) پیامبر عدّه ای از اصحاب را بنا بر درجۀ ایشان با یکدیگر برادر خواند و حضرت علی(ع) را برای خود نگه داشت و دست او را بلند نموده و فرمود: «هذا اخی فی الدنیا و الآخره.» این برادر من در دنیا و آخرت است.
- آیۀ مباهله
جریان مباهله با نصارای نجران رخدادی عظیم در تاریخ اسلام است. قرآن کریم در این باره می فرماید: «بیائید تا بخوانیم فرزندان و زنان و نفسهایمان را با یکدیگر»(آل عمران: 59) همراهی علی(ع) با پیامبر(ص) در این مباهله نهایت فضل و رتبۀ ایشان را می رساند. زیرا خداوند او را نفس و جان پیغمبر معرفی می کند.
- نزول آیۀ هل اتی
حضرت علی(ع) با سه روز روزه گرفتنف غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر بخشید و با آب افطار نمود، و به افتخار این ایثار، جبرئیل با ابلاغ تهنیت بر چنین اهل بیتی سورۀ هل اتی (انسان) را در شأن آن حضرت بر پیامبر نازل کرد
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنند سر انگشت و صفحه بشمارند
دوشنبه 9/6/1388 - 9:52