شعر و قطعات ادبی
تویی سرچشمه ی پاکی و رادی
که فطرت را ز جانت آب دادی
سه شنبه 13/1/1387 - 16:47
دعا و زیارت
{ما راه را به او (انسان) نشان دادیم ، یا سپاسگزار خواهد بود یا ناسپاس.
انسان{3}
سه شنبه 13/1/1387 - 16:45
دعا و زیارت
اندکی در خود نگر تا کیستی
از کجایی در کجایی چیستی
سه شنبه 13/1/1387 - 16:42
دعا و زیارت
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا
كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كردهاند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد
surely (as for) those who believe and do good deeds for t them will allah bring about love
سه شنبه 13/1/1387 - 16:39
دعا و زیارت
وَیَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا ﴿66﴾
و انسان مىگوید آیا وقتى بمیرم راستى زنده [از قبر] بیرون آورده مىشوم
and says man: what! when i am dead shall i truly be brought forth alive
سه شنبه 13/1/1387 - 16:36
دعا و زیارت
به نام خداوند بخشایشگر مهربان
و در این كتاب از ادریس یاد كن كه او راستگویى پیامبر بود (56)
و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا دادیم (57)
آنان كسانى از پیامبران بودند كه خداوند بر ایشان نعمت ارزانى داشت از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى] سوار كردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از كسانى كه [آنان را] هدایت نمودیم و برگزیدیم [و] هر گاه آیات [خداى] رحمان بر ایشان خوانده مىشد سجدهكنان و گریان به خاك مىافتادند (58)
آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (59)
مگر آنان كه توبه كرده و ایمان آورده و كار شایسته انجام دادند كه آنان به بهشت درمىآیند و ستمى بر ایشان نخواهد رفت (60)
باغهاى جاودانى كه [خداى] رحمان به بندگانش در جهان ناپیدا وعده داده است در حقیقت وعده او انجامشدنى است (61)
در آنجا سخن بیهودهاى نمىشنوند جز درود و روزىشان صبح و شام در آنجا [آماده] است (62)
این همان بهشتى است كه به هر یك از بندگان ما كه پرهیزگار باشند به میراث مىدهیم (63)
و [ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمىشویم آنچه پیش روى ما و آنچه پشتسر ما و آنچه میان این دو است [همه] به او اختصاص دارد و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است (64)
سه شنبه 13/1/1387 - 16:34
دعا و زیارت
به نام خدای رحمانگر مهربان
و در این كتاب از موسى یاد كن زیرا كه او پاكدل و فرستادهاى پیامبر بود (51)
و از جانب راست طور او را ندا دادیم و در حالى كه با وى راز گفتیم او را به خود نزدیك ساختیم (52)
و به رحمتخویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم (53)
و در این كتاب از اسماعیل یاد كن زیرا كه او درستوعده و فرستادهاى پیامبر بود (54)
و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مىداد و همواره نزد پروردگارش پسندیده[رفتار] بود (55)
سه شنبه 13/1/1387 - 16:30
دعا و زیارت
ادامه ی داستان:
مریم] به سوى [عیسى] اشاره كرد گفتند چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك استسخن بگوییم (29)
[كودك] گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است (30)
و هر جا كه باشم مرا با بركتساخته و تا زندهام به نماز و زكات سفارش كرده است (31)
و مرا نسبت به مادرم نیكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است (32)
و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مىمیرم و روزى كه زنده برانگیخته مىشوم (33)
این است [ماجراى] عیسى پسر مریم [همان] گفتار درستى كه در آن شك مىكنند (34)
خدا را نسزد كه فرزندى برگیرد منزه است او چون كارى را اراده كند همین قدر به آن مىگوید موجود شو پس بىدرنگ موجود مىشود (35)
و در حقیقتخداست كه پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید این است راه راست (36)
اما دستهها[ى گوناگون] از میان آنها به اختلاف پرداختند پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك
چه شنوا و بینایند روزى كه به سوى ما مىآیند ولى ستمگران امروز در گمراهى آشكارند
(38) (37) سه شنبه 13/1/1387 - 16:24
دعا و زیارت
ادامه ی داستان:
پس [مریم] به او [=عیسى] آبستن شد و با او به مكان دورافتادهاى پناه جست (22)
تا درد زایمان او را به سوى تنه درختخرمایى كشانید گفت اى كاش پیش از این مرده بودم و یكسر فراموششده بودم (23)
پس از زیر [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زیر [پاى] تو چشمه آبى پدید آورده است (24)
و تنه درختخرما را به طرف خود [بگیر و] بتكان بر تو خرماى تازه مىریزد (25)
و بخور و بنوش و دیده روشن دار پس اگر كسى از آدمیان را دیدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر كردهام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت (26)
پس [مریم] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اى مریم به راستى كار بسیار ناپسندى مرتكب شدهاى (27)
اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نیز] بدكاره نبود (28)
ادامه دارد...
سه شنبه 13/1/1387 - 16:20
دعا و زیارت
ادامه ی داستان:
پس [مریم] به او [=عیسى] آبستن شد و با او به مكان دورافتادهاى پناه جست (22)
تا درد زایمان او را به سوى تنه درختخرمایى كشانید گفت اى كاش پیش از این مرده بودم و یكسر فراموششده بودم (23)
پس از زیر [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زیر [پاى] تو چشمه آبى پدید آورده است (24)
و تنه درختخرما را به طرف خود [بگیر و] بتكان بر تو خرماى تازه مىریزد (25)
و بخور و بنوش و دیده روشن دار پس اگر كسى از آدمیان را دیدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر كردهام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت (26)
پس [مریم] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اى مریم به راستى كار بسیار ناپسندى مرتكب شدهاى (27)
اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نیز] بدكاره نبود (28)
سه شنبه 13/1/1387 - 16:20