• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 530
تعداد نظرات : 385
زمان آخرین مطلب : 5394روز قبل
شعر و قطعات ادبی

نه چنان به گرد كویت، من نا صبور گردم

كه گر آستین فشانى، چو غبار دور گردم!

من خسته در فراقت به كدام صبر و طاقت

به ره فراغ پویم، ز پى حضور گردم؟

مَهل آن كه خاك سازد اجلم به ناتمامى

تو بسوز همچو شمعم كه تمام نور گردم

من اگر به خلد یابم ز تو جنس آدمى را

ز قصور طبع باشد كه خراب حور گردم

به نیاز همچو (اهلى) سگ مى فروش بودن

به از آن كه مست بارى ز مى غرور گردم

"اهلى شیرازى"

پنج شنبه 18/4/1388 - 2:51
شعر و قطعات ادبی

 

مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز

چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز

لاله‏ها، شعله كش از سینه داغند به دشت

در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز

از سراپرده غیبت خبرى باز فرست

كه خبر یافتگان، بى‌خبرانند هنوز!

آتشى را بزن آبى به رخ سوختگان

كه صدف سوز جهان، بد گهرانند هنوز

پرده ‏بردار! كه بیگانه نبیند آن روى

غافل از آینه، این بى‏بصرانند هنوز!

رهروان در سفر بادیه، حیران تواند

با تو آن عهد كه بستند، بر آنند هنوز

ذرّه‏ها در طلب طلعت رویت، با مهر

همچنان تاخته چون نو سفرانند هنوز

سحر آموختگانند، كه با رایت صبح

مشعل افروز شب بى‏سحرانند هنوز

طاقت از دست شد، اى مردمك دیده! دمى

پرده بگشاى! كه مردم نگرانند هنوز

"مشفق كاشانى"

پنج شنبه 18/4/1388 - 2:49
شعر و قطعات ادبی

شیعه یعنى شوق، یعنى انتظار

صاحب آیینه تا صبح بهار

شیعه یعنى صاحب پا در ركاب

تا كه خورشید افكند رخ از نقاب

فاش مى‏بینم ملائك صف به صف

این غزل خوانند با تنبور و دف

عشقبازان، شور و حال آمد پدید

میم و حاى و میم و دال آمد پدید

شب نشینان دیده را روشن كنید

آن مه فرخنده حال آمد پدید

آمد آن روزى كه در ناباورى

سر زند از غرب مهر خاورى

راستین مردى رسید با تیغ كج

شیعیان الصبر، مفتاح الفرج

چیست آن تیغ سفید آفتاب

بى‏گمان لاسیف إلّا ذوالفقار

حیدر از محراب بیرون مى‏زند

شب نشینان را شبیخون مى‏زند

آفتاب، اى آفتاب، اى آفتاب

از نگاه بندگانت رخ متاب

از فروغت دیده ادراك چاك

از فراغت، اشك مدفون زیر خاك

آفتاب شیعه از مغرب درآ

بار دیگر سر زن از غار حرا

بت پرستان تركتازى مى‏كنند

با كلام الله بازى مى‏كنند

تیغ بر كش تا تماشایت كنند

تا كه نتوانند حاشایت كنند

پاك كن از دامن دین ننگ را

این عروسك‏هاى رنگارنگ را

این سخن كوتاه كردم والسلام

شیعه، یعنى تیغ بیرون از نیام‏

"مرحوم محمدرضا آغاسى"

پنج شنبه 18/4/1388 - 2:48
شعر و قطعات ادبی

 

در سرى نیست كه سوداى سر كوى تو نیست

دل سودا زده را جز هوس روى تو نیست

سینه غمزده‏اى نیست كه بى ‏روى و ریا

هدف تیر كمانخانه ابروى تو نیست

جگرى نیست كه از سوز غمت نیست كباب

یا دلى تشنه، لعل لب دلجوى تو نیست

عارفان را ز كمند تو گریزى نبود

دام این سلسله جز حلقه گیسوى تو نیست

نسخه دفتر حسن تو، كتابى است مبین

ور بود نكته سربسته، به جز موى تو نیست

ماه تابنده بود، بنده آن نور جبین

مهر رخشنده به جز غرّه نیكوى تو نیست

خضر عمرى‏ست كه سرگشته كوى تو بود

چشمه نوش، به جز قطره‏اى از جوى تو نیست

نیست شهرى كه ز آشوب تو، غوغایى نیست

محفلى نیست كه شورى ز هیاهوى تو نیست

(مفتقر) در خم چوگان تو گویى، گویى‏ست!

چرخ با آن عظمت نیز به جز كوى تو نیست‏

"آیة اللَّه غروى اصفهانى"

پنج شنبه 18/4/1388 - 2:47
شعر و قطعات ادبی

كى رفته‏اى ز دل، كه تمنا كنم تو را ؟!

كى بوده‏اى نهفته، كه پیدا كنم تو را ؟!

غیبت نكرده‏اى، كه شوم طالب حضور

پنهان نگشته‏اى، كه هویدا كنم تو را

با صدهزار جلوه برون آمدى، كه من

با صدهزار دیده تماشا كنم تو را

بالاى خود در آینه چشم من ببین

تا با خبر ز عالم بالا كنم تو را

مستانه كاش! در حرم و دیر بگذرى

تا قبله‏گاه مؤمن و ترسا كنم تو را

خواهم شبى، نقاب ز رویت برافكنم

خورشید كعبه، ماه كلیسا كنم تو را

گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من

چندین هزار سلسله در پا كنم تو را!

طوبى و سدره، گر به قیامت به من دهند

یك جا فداى قامت رعنا كنم تو را

زیبا شود به كارگر عشق، كار من

هر گه نظر به صورت زیبا كنم تو را

"فروغى بسطامى"

پنج شنبه 18/4/1388 - 2:46
شعر و قطعات ادبی

همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویى

چه زیان تو را كه من هم برسم به آرزویى؟!

به كسى جمال خود را ننموده‏یى و بینم

همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى!

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم

تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویى!

به ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مویم

شده‏ام ز ناله، نالى، شده‏ام ز مویه، مویى

همه خوشدل این كه مطرب بزند به تار، چنگى

من از آن خوشم كه چنگى بزنم به تار مویى!

چه شود كه راه یابد سوى آب، تشنه كامى؟

چه شود كه كام جوید ز لب تو، كامجویى؟

شود این كه از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت!

من خشك لب هم آخر ز تو تَر كنم گلویى؟!

بشكست اگر دل من، به فداى چشم مستت!

سر خُمّ مى سلامت، شكند اگر سبویى

همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه، بنشین كنار جویى!

نه به باغ ره دهندم، كه گلى به كام بویم

نه دماغ این كه از گل شنوم به كام، بویى

ز چه شیخ پاكدامن، سوى مسجدم بخواند؟!

رخ شیخ و سجده‏گاهى، سر ما و خاك كویى

بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمى

بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویى!

نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسكین

كه به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویى‏

"فصیح الزمان شیرازى" (رضوانى)

پنج شنبه 18/4/1388 - 2:44
شعر و قطعات ادبی

به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه

به امید قدمت، كون و مكان چشم به راه

به تماشاى تو اى نور دل هستى، هست

آسمان، كاهكشان كاهكشان چشم به راه

رخ زیباى تو را، یاسمن آیینه به دست

قد رعناى تو را سرو جوان چشم به راه

در شبستان شهود اشك فشان دوخته‏اند

همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه

دیدمش فرشى از ابریشم خون مى‏گسترد

در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!

نازنینا! نفسى اسب تجلّى زین كن

كه زمین، گوش به زنگ‏ست و زمان چشم به راه

آفتابا! دمى از ابر برون آ، كو بود

بى‏تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه

"زكریا اخلاقى"

پنج شنبه 18/4/1388 - 2:40
شعر و قطعات ادبی

بگذشت دور یوسف و دوران حُسن توست

هر مصر دل كه هست به فرمان حسن توست

بسیار سر به كنگره عشق بسته‏اند

آن ‏جا كه طاق بندى ایوان حسن توست

فرمان ناز ده، كه در اقصاى ملك عشق

پروانه‏اى كه هست ز دیوان حسن توست

زنجیر غم به گردن جان مى‏نهد هنوز

آن مو كه سلسله جنبان حسن توست

دانم كه تا به دامن آخر زمان كند

دست نیاز من كه به دامان حسن توست

تقصیر در كرشمه (وحشى) نواز نیست

هر چند دون مرتبه شأن حسن توست

"وحشى بافقى"

پنج شنبه 18/4/1388 - 1:10
شعر و قطعات ادبی


وقتى به‏سان خورشید از گوشه‏اى بر آیى

روشن شود جهانى وقتى كه تو بیایى

ماندم در انتظارت، اى كوكب هدایت

بنما جمال خود را اى آیت خدایى

اى آفتاب هستى! اى شور عشق و مستى!

بازآ بخوان كلامى زآن معجز الهى

اى دیده‏ها به راهت! اى قائم هدایت!

تا كى كنم حكایت شرح غم جدایى

گر من تو را نبینم، روییدنم نباشد

بنما جمال خود را اى مظهر رهایى!

پیش رخ چو ماهت خورشید سجده آرد

اى آیت الهى! اى پرتو خدایى!

لب تشنگان نوریم هر لحظه ما، نگارا

برهان ز ما عطش را اى قائم رهایى!

"اسماعیل نیك سرشت"

پنج شنبه 18/4/1388 - 1:8
بیماری ها
مکمل ها

برای بسیاری از خانواده‌ها این سؤال مطرح است كه هر یك از اعضای خانواده با توجه به سن خود به چه نوع مكمل ویتامینی نیاز دارند.

بر اساس تحقیقات پزشكان، بچه‌‌ها در دوران نوجوانی و قبل از آن به طور فزاینده‌ای به مكمل كلسیم نیاز دارند تا رشد استخوانی آنها به بهترین شكل تكمیل شود.

به گفته متخصصان، نوجوانان به 1300 میلی گرم كلسیم در روز نیاز دارند و این در حالی است كه اغلب كمتر از این میزان دریافت می‌كنند.

البته كلسیم موجود در شیر، پنیر و ماست، بسیار بهتر از مكمل‌های كلسیم است، اما در صورتی كه نوجوانان به میزان لازم لبنیات مصرف نكنند، بهتر است مكمل كلسیم مورد استفاده قرار گیرد.

گفتنی است كه پدر و مادر خانواده هم بیش از هر چیز به ویتامین D نیاز دارند. ویتامین D خطر ابتلا به سرطان‌ها را كاهش می‌دهد و برای جذب بهتر آن باید از نور خورشید كمك گرفت.

یكی ازمنابع این ویتامین، ماهی‌های چرب هستند، اما با توصیه پزشك مصرف مكمل‌های ویتامین D برای پدر و مادر خانواده، مفید خواهد بود.

ویتامین b12

تحقیقات نشان می‌دهد كه 40 درصد از پدر بزرگ و مادر‌بزرگ‌ها به كمبود ویتامین B12 دچارند. لذا مصرف مكمل این ویتامین برای آنها توصیه می‌شود. از سوی دیگر، مصرف برخی دارو‌ها هم جذب ویتامین B12 را در بدن مختل می‌كنند و بهتر است پدربزرگ و مادربزرگ خانواده در مورد كمبود این ویتامین، مورد بررسی پزشك قرار گیرند.

همشهری
چهارشنبه 17/4/1388 - 2:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته