درد و التهاب ناشي از بيماري آرتريت با مصرف مخلوطي از آواکادو و روغن سويا مشخصاً کاهش مي يابد. آواکادو و سويا داراي ويتامين هاي متعدد و ترکيبات ضد التهابي هستند که مصرف خوراکي آن ها به طور منظم موجب تخفيف دردهاي زانو و مفاصل مي شود.
بسياري از اطرافيان ما مثل پدر و مادرمان از درد و مشکلات التهابي استخوان ها و مفاصل، خصوصا زانو درد رنج مي برند شايد خود ما هم مبتلا به درد زانو باشيم.
جهت درمان اين درد، بسياري از افراد به داروهاي ضدالتهابي و ضددرد پناه مي برند. اين داروها به طور موقت بر درد غلبه مي کنند، ولي درمان دائمي فراتر از اين حرف ها است.
طبيعت زمين در ذات خود درمان تمامي بيماري ها را داراست. در حقيقت طبيعت، مواد غذايي را که بهترين درمان براي بيماري هاي گوناگون است، براي انسان ها فراهم نموده است.
درد زانو دلايل متعددي از جمله التهاب استخوان ها و مفاصل، جابهجايي مفاصل و خشکي و سختي استخوان ها دارد.
افراد دچار زانودرد، بسياري از شيوه هاي درماني از جمله تمرينات ورزشي، تزريقات استروييدي و جراحي را متحمل مي شوند، ولي با رژيم غذايي مناسب بسياري از مشکلات التهابي آن ها حل مي گردد.
مواد غذايي مشخصي وجود دارند که حاوي مقادير مناسبي از مواد ضدالتهابي و مسکن هاي درد هستند:
آواکادو يکي از اين مواد غذايي است که اثر درماني ويژه اي در درمان درد زانو دارد. منشاء آووکادو، آمريکاي جنوبي بوده و از آن جا به نواحي ديگر دنيا راه يافته است. برگ هاي اين درخت ضخيم و سبز و گل هاي آن کوچک و سبز رنگ است. ميوه ي آن مانند گلابي و داراي پوستي سخت به رنگ سبز تيره و يا سياه است در حدود 400 نوع مختلف آووکادو وجود دارد که بعضي از آن ها داراي پوست صاف و سبز رنگ بوده ولي پوست برخي از آن ها سياه و خشن است.
آووکادو چرب است و داراي اسيدهاي آمينه مختلف مانند سيستئين، تريپتوفان و تيروزين مي باشد. در تحقيقات جديدي که انجام شده وجود چند نوع آنتي بيوتيک در آووکادو ثابت شده است. دانه ي گياه داراي مقدار کمي(در حدود 2 درصد) روغن است. اين روغن غليظ و سفت و به رنگ زرد مايل به سبز بوده که دراي بو و طعمي مطبوع است.
مصرف خوراکي آواکادو نيز در کاهش درد زانو بسيار موثر است. زيرا تحقيقات مشخص ساخته است؛ آواکادو داراي ترکيباتي بنام فيتو استرول است که
اثرات ضد التهابي و همچنين اثرات ضد درد دارد
مي خواستم به دنيا بيايم، در زايشگاه عمومي، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بيمارستان خصوصي. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...
مي خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ي سر کوچه ي مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ي غير انتفاعي! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه مي گويند؟!...
به رشته ي انساني علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط رياضي! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...
با دختري روستايي مي خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بميرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...
مي خواستم پول مراسم عروسي را سرمايه ي زندگي ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روي نعش ما رد شوي. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه مي گويند؟!...
مي خواستم به اندازه ي جيبم خانه اي در پايين شهر اجاره کنم. مادرم گفت: واي بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...
اولين مهماني بعد از عروسيمان بود. مي خواستم ساده باشد و صميمي. همسرم گفت: شکست، به همين زودي؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه مي گويند؟!...
مي خواستم يک ماشين مدل پايين بخرم، در حد وسعم، تا عصاي دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...
بچه ام مي خواست به دنيا بيايد، در زايشگاه عمومي. پدرم گفت: فقط بيمارستان خصوصي. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...
بچه ام مي خواست به مدرسه برود، رشته ي تحصيلي اش را برگزيند، ازدواج کند... مي خواستم بميرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پايين قبرستان. زنم جيغ کشيد. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...
مُردم. برادرم براي مراسم ترحيمم مسجد ساده اي در نظر گرفت. خواهرم اشک ريخت و گفت: مردم چه مي گويند؟!...
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده اي بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه مي گويند؟!...
خودش سنگ قبري برايم سفارش داد که عکسم را رويش حک کردند...
حالا من در اينجا در حفره اي تنگ خانه کرده ام و تمام سرمايه ام براي ادامه ي زندگي جمله اي بيش نيست: مردم چه مي گويند...؟!
و مردمي که عمري نگران حرفهايشان بودم، لحظه اي نگران من نيستند...
مغازه لباس فروشي زمان قاجار
کنسولگري انگليس در شيراز سال 1290هجري عکس از ميرزا حسن عکاسباشي
مسابقه واليبال بين دو تيم هما وعقاب در سال 1347 شمسي
سالن کشتي در تهران قديم
ميرزا کوچک خان در دوران تحصيل نفر دوم ايستاده از راست