مهدویت در تاریخ اسلام از قدمت و اهمیتبه سزایى برخوردار است . از این رو، كتابهاى متعدد و فراوانى طى قرون گذشته، حتى قبل از ولادت آن حضرت و سالهاى اخیر نوشته شده است كه هركدام، زوایایى از ابعاد مختلف و متعدد مهدویت را مورد تامل و امكان نظر قرار دادهاند .
از جمله كتابهایى كه در دهههاى اخیر نوشته شده و افق جدیدى را بر روى محققین گشوده است، كتاب تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عج) اثر محققانهى دكتر جاسم حسین است . این كتاب كه به حق، در نوع خود كمنظیر است، به تاریخ سازمان وكالت و نقش آن در دوران غیبت صغرى مىپردازد .
متاسفانه به نظر مىرسد این كتاب آن گونه كه شایسته آن است در میان دانشپژوهان و محققان ایران شناخته شده نیست . از این رو، بسیار مناسب است كه به معرفى و نقد و بررسى آن پرداخته شود كه تتبع و تحقیق بیشتر را به عهده علاقهمندان مىگذاریم . البته جا دارد از مترجم این كتاب، آقاى دكتر سید محمد تقى آیتاللهى كه به حق، ترجمهاى قوى و روان را انجام دادهاند، تقدیر به عمل آید .
مترجم محترم در جاهاى مختلف در برخى پاورقىها به نقد و بررسى این كتاب پرداخته است . از جمله در صفحات 44، 46، 88، 113، 238، 239
این كتاب كه توسط انتشارات امیر كبیر در قطع وزیرى در دو نوبتبه چاپ رسیده، مدتهاست كه نسخههاى آن نایاب شده است . امید است مسؤلان امر نسبتبه تجدید چاپ این اثر ارزنده اهتمام ورزند تا محققان به نحو احسن از این اثر ارزشمند استفاده كنند .
آشنایى با مؤلف كتاب
دكتر جاسم محمد حسین، اهل عراق و متخصص در تاریخ اسلام است . وى تحصیلات خود رادر تاریخ خاور میانه در بصره، بغداد و ادینبورگ به انجام رسانده و دكتراى خود را از دانشگاه ادینبورگ اخذ كرده است . سپس در بخش «مطالعات اسلامى و خاور میانه» دانشگاه ادینبورگ، دورهى تحقیقات فوق دكترا را ادامه مىدهد .
علاوه بر تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عج)، مقالات و كتابهاى محققانهى دیگرى نیز از دكتر جاسم حسین، به زبانهاى انگلیسى، عربى و اردو به چاپ رسیده است . برخى از آنها عبارتند از:
1-بررسى مراسم مذهبى تعزیه در میان شیعیان از دیدگاه تاریخى و جامعهشناسى .
2-سیاست اصولى و منسجم امامان علیهم السلام .
3-نقش احادیث مذهبى در غیبت امام دوازدهم (عج)
4- تاثیر غیبت كبرى امام دوازدهم (عج) بر موقعیتسیاسى و مذهبى فقهاى امامیه .
5- نقش وكالت امامیه با عنایتخاص نسبتبه دوران نخستین سفیر . (1)
آشنایى با كتاب و فصلهاى مختلف آن
این اثر با ورود و خروج بسیار عالى به مباحث، یك سیر تحقیقى محققانه و منصفانه را پى مىگیرد و از یك مقدمه، هفت فصل و نتیجهگیرى تشكیل شده است .
مقدمه: معرفى منابع اولیه و بررسى آنها .
فصل اول: نقش احادیث در غیبت امام دوازدهم (عج )
فصل دوم: نقش امامان در فعالیتهاى مخفى و تاثیر آن بر تكامل تدریجى غیبت .
فصل سوم: دیدگاههاى امامیه دربارهى امام غائب و ولادت آن حضرت .
فصل چهارم: بازتاب فعالیتهاى مخفى امام دوازدهم (عج) در اقدامات سفیران آن حضرت .
فصل پنجم: فعالیتهاى مخفى دومین سفیر امام دوازدهم (عج)
فصل ششم: دوران نوبختى، سومین سفیر .
فصل هفتم: سفیر چهارم و غیبت كبرى امام دوازدهم (عج )
نتیجهگیرى: از كل مباحثى كه در كتاب مطرح شده است .
مقدمه
نویسنده با تفكیك نگاه تاریخى از اعتقادى و اهمیت نگاه اعتقادى، به معرفى و بررسى مآخذ و منابع تاریخ عصر غیبت مىپردازد . وى منابع را به سه بخش تقسیم مىكند، آنگاه به بررسى هر بخش مىپردازد .
بخش اول - كتابهایى كه در خصوص غیبت نوشته شده است:
الف) قبل از سال 260ه/874 م .
ب) در سالهاى 260 ه - 329ه/874- 941 م .
ج) بعد از سال 329ه/941 م .
بخش دوم - كتابهاى رجالى:
الف) معرفة الناقلین عن الائمة الصادقین، اثر: محمد بن عمر كشى (متوفى 368ه/978 م) .
ب الفهرستشیخ طوسى .
ج) الرجال شیخ طوسى .
د) فهرست اسماء مصنفى الشیعة، اثر احمد بن علىنجاشى (متوفى450ه/1058م)
بخش سوم - كتابهاى تاریخ عمومى:
الف) تاریخ الرسل و الملوك، طبرى .
ب) مروج الذهب، التنبیه و الاشراف، مسعودى و اثبات الوصایة، (منسوب به او).
ج) الكامل فى التاریخ، ابن اثیر .
فصل اول
نویسنده در این فصل، نقش احادیث ائمهى معصوم علیهم السلام را در غیبت امام دوازدهم (عج) بررسى مىكند . او ابتدا، واژهى مهدى را ریشه یابى مىكند كه گروههایى مثل كیسانیه، زیدیه، ناووسیه و . . . چگونه از این واژه بهره مىبرند . سپس به غیبت قائم مهدى (عج) در قرآن مىپردازد و بیان مىدارد كه تفاسیر شیعه، به بسیارى از آیات به عنوان مظهرى از نقش قائم و غیبت او مىنگرند .
وى در ادامه، احادیثى را كه مربوط به امام دوازدهم (عج) و غیبت آن حضرت مىباشد، بررسى مىكند و معتقد است رقابتسیاسى موجود در میان مسلمین، افرادى را تشجیع مىكرد تا از این امید بزرگ، سوء استفاده كنند و احادیث نبوى را به نفع خود در تلاش خویش براى كسب قدرت، منحرف سازند .
نویسنده، احادیث اهل سنت را دربارهى جانشینان پیامبر صلى الله علیه و آله كه دوازده نفرند، مىآورد و یادآورى مىكند كه در آن روایات، سخنى از این كه دوازدهمین آنها در پردهى غیبتبه سر مىبرد، نیست، با آن كه او، قائم مهدى(عج) است . بعد، احادیث زیدیه و امامیه را بیان مىكند كه به وضوح نشان مىدهد، امام دوازدهم قائم است . نویسنده در ادامه به نقش سیاسى قائم در جامعه مىپردازد و ایجاد زمینه سازى توسط امامان و علایم ظهور قائم را توضیح مىدهد .
فصل دوم
نویسنده در این فصل، نقش امامان علیهم السلام در فعالیتهاى مخفى و زیرزمینى و تاثیر آن بر تكامل تدریجى غیبت از امام ششم علیه السلام به بعد را بررسى مىكند كه چگونه با فشارهاى عباسیان سیاست تقیه را در پیش گرفته بودند . علاوه بر آن شكافهاى ایجاد شده در میان امامیه را توضیح مىدهد .
مؤلف، موقعیت امام صادق علیه السلام و نگرش امام علیه السلام به نظام سیاسى جدید را با شرایط بحرانىاى كه عباسیان به وجود آورده بودند، توضیح مىدهد و مىگوید كه همین مساله امام علیه السلام را واداشت تا ابزار جدیدى براى ارتباط با اعضاى جامعهى خود جست و جو كند . لذا امام، نظام زیرزمینى ارتباطات (التنظیم السرى) را در جامعه به كار گرفت .
در دورهى امام كاظم علیه السلام، امامیه به علت فشار عباسیان و قیام اسماعیلیه، ضعیف شده بودند . لذا امام علیه السلام با در پیش گرفتن سیاست تقیه، هواداران خود را از هرگونه قیام مسلحانه، منع مىكرد . با شهادت امام كاظم علیه السلام، شكاف دیگرى میان امامیه ایجاد شد و بخش عظیمى واقفیه شدند; یعنى امام كاظم علیه السلام را قائم مهدى دانستند . در اینجا، نویسنده چهار گروهى را كه در مرگ امام علیه السلام اختلاف داشتند، توضیح مىدهد، كه سه گروه به رحلت امام علیه السلام معتقد بودند و یك گروه منكر . علت اصلى انكارشان به خاطر اموال و پولهایى بود كه به عنوان سهم امام علیه السلام در اختیار داشتند و مىخواستند به بهانه و عذرى آنها را پس ندهند . سپس دوران امام رضا علیه السلام را توضیح مىدهد كه سیاست تقیه همچنان ادامه دارد و امام علیه السلام چون با مامون در حكومت نقش دارد، لذا در این زمان، از نهاد وكالتسخنى در میان نیست . ولى گسترش سازمان امامت (وكالت) را در زمان امام جواد علیه السلام، شاهد هستیم و امام علیه السلام به هواداران خود اجازهى نفوذ به دستگاه عباسیان را مىدهد . البته فعالیتهاى مخفى تنها به منظور هدایت امور مالى و مذهبى امامیه صورت مىگرفت، نه تهدید حكومت مامون .
نویسنده در ادامه، به دیدگاه عباسیان نسبتبه فعالیت امام هادى علیه السلام مىپردازد و شیوهى خشن برخورد متوكل در قالب اقدامات ضد شیعى و تاسیس ارتش نوین موسوم به «شاكریه» را كه به ضد علوى معروف بودند، بررسى مىكند كه چگونه وكلاى امام را دستگیر و شكنجه و به شهادت مىرساندند و حتى قبور ائمه علیهم السلام را تخریب كردند . اقدامات متوكل لطمات جدى به ارتباطات شبكهى وكالت وارد كرد، ولى مانع از فعالیت امام هادى علیه السلام نشد . در زمان منتصر، اوضاع كمى بهتر شد، ولى قیامهاى متعدد باعثشد عباسیان، قیامها را با امامیه مرتبط بدانند و رهبران امامیه را به سامراء فرابخوانند .
بعد از شهادت امام هادى علیه السلام، دیدگاه محتاطانهى حكومت نسبتبه امامیه در طول امامت امام عسكرى علیه السلام ادامه یافت و حضرت هم سیاست تقیه را در پیش گرفت .
نویسنده در پایان فصل، نتیجه مىگیرد كه امامان علیهم السلام بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، حالت تقیه نسبتبه خلفاء را در پیش گرفتند و پیوسته آمادهى قیام بودند و اگر پیروان متعهدى داشتند، قیام مىكردند . لذا با توجه به اوضاع و شرایط سیاسى، سیاست تقیه، بهترین روش بود . از سویى تا زمان امام عصر (عج)، نهاد یا سازمان مخفى وكالت را تشكیل دادند .
فصل سوم
نویسنده در این فصل، دیدگاههاى امامیه را دربارهى امام غایب و ولادت آن حضرت و انشعاباتى را كه بعد از شهادت امام عسكرى علیه السلام میان هواداران حضرت به وجود آمده است، تحلیل مىكند . بررسى تاریخى و اعتقادى حاكى از آن است كه در رحلت امام عسكرى علیه السلام ، امامیه درگیر مسایلى شدند كه مانند آن پس از رحلت امام هفتم علیه السلام پیش آمد . اینان به واقفه، محمدیه، جعفریه و قطعیه منشعب شدند .
نویسنده در ادامه به بررسى روایت صدوققدس سره پیرامون مادر حضرت اشاره دارد و شواهدى را بر عدم صحت این روایت و علت تعدد نام مادر حضرت بیان مىدارد .
سپس نویسنده، دلایل غیبت صغرى را بیان مىكند و نتیجه مىگیرد كه این عوامل اعثشد فعالیتهاى سازمان امامتبه طور مخفى انجام گیرد و حتى امام دوازدهم علیه السلام را هم ناچار ساخت تا از پیروان خود، غیبت كند و از طریق سازمان مخفى امامت، فعالیتهاى خود را ادامه دهد .
نویسنده در پایان این فصل، به طرح امام عسكرى علیه السلام براى اختفاى جانشین خود، تغییر مكان آن حضرت، ادامهى فعالیتهاى سیاسى و مذهبى از طریق نهاد وكالت، تلاش عباسیان براى دستگیرى فرزند امام عسكرى علیه السلام اشاره دارد .
فصل چهارم
نویسنده در این فصل، به بازتاب فعالیتهاى مخفى امام دوازدهم علیه السلام در اقدامات سفیران آن حضرت با بررسى اجمالى وكالت قبل از امام دوازدهم علیه السلام از زمان امام صادق علیه السلام پرداخته و وظایف اصلى وكلا را برمىشمارد . سپس به دورهى اولیه زندگى عثمان بن سعید پرداخته كه از سن یازده سالگى در خدمت امام جواد علیه السلام و بعد از آن در خدمت امام هادى علیه السلام بوده است . در این دوره، عثمان بن سعید، عهده دار امور داخلى سازمان و تنظیم روابط بین مركز سازمان و دیگر شعب بود . وى در دوران امام یازدهم علیه السلام همچنان در سمتخود ابقا شد .
نویسنده در ادامه، به مخالفین سفیر اول پرداخته و به وكالت عثمان بن سعید در زمان امام دوازدهم (عج) و مهاجرت او به بغداد و زندگىاش به صورت تقیه اشاره دارد . این تقیه تا آن جا بود كه او حتى در مجادلات سیاسى نیز وارد نمىشد و در شغل روغن فروشى، زندگى را مىگذارند . سازمان وكالت در دوران سفیر اول، پنج ناحیه را پوشش مىداد كه عبارتند از:
1-عراق كه مركز سفارت بود .
2-مصر، حجاز، یمن كه به نظر مىرسد مركز اصلى سازمان در این ناحیه، مدینه باشد .
3-آذربایجان و اران .
4-قم و دینور .
5-رى و خراسان .
مؤلف در انتهاى این فصل مىافزاید كه سال وفات سفیر اول معلوم نیست و قبر وى در قسمت غربى بغداد در مسجد «درب» قرار دارد .
فصل پنجم
در این فصل، به فعالیتهاى مخفى دومین سفیر امام (عج) ; محمد بن عثمان بن سعید عمرى پرداخته مىشود . آنگاه انگیزههاى افرادى را كه منكر وكالت وى شدند، بررسى مىكند; افرادى همچون ابن هلال، بلالى و محمد بن نضیر . سپس به فعالیتهاى وى دربارهى وكلاى دروغین و فشار عباسیان مىپردازد .
وكیل دوم، بسیار زیرك و دقیق بود، تا آنجا كه هیچ ردپایى از كارهاى خود باقى نمىگذاشت و همواره جان خود و امام را از خطر، محفوظ نگاه مىداشت .
نویسنده در ادامه، تاثیر فعالیتهاى انقلابى سایر گروههاى شیعه بر نگرش عباسیان را نسبتبه امام (عج) بررسى مىكند و عواملى را كه باعث تیره شدن روابط عباسیان با امامیه مىشود، برمىشمارد، مثل: قیام زنگیان یا كشف فعالیتهاى زیرزمینى گروههاى اسماعیلیهى اصلى و قرامطه . چون عباسیان بین فرق شیعه، تفاوت قایل نبودند .
مؤلف در پایان فصل، به وفات ابوجعفر اشاره دارد كه وى زمان مرگ خود را پیشگویى كرد و سنگ قبر خود را آماده ساخته بود . قبر وى در جادهاى كه به كوفه ختم مىشود، در سمت غربى بغداد مىباشد .
فصل ششم
این فصل به سومین سفیر; یعنى ابوالقاسم حسین بن روح بن ابى بحر نوبختى، اختصاص دارد . در ابتدا به معرفى نوبختى و فعالیتهاى او در دوران سفیر دوم مىپردازد . بعد نحوهى انتصاب او را بیان مىكند كه سفیر دوم در بستر مرگ، در حالى كه همگى بر بالین او گرد آمده بودند، ابن روح نوبختى را با بیان این مطلب كه امام دوازدهم (عج) دستور فرمودهاند، منصوب كرد . سپس نویسنده به فعالیتها و اقدامات ابن روح پرداخته و این كه وى به صورت تقیه و با هشیارى كامل، وظایف محوله را به نحو احسن پىگیرى مىكرده است .
نویسنده در ادامه اشاره دارد به تقابل نوبختى با شلمغانى كه ابتدا دستیار و قائم مقام نوبختى بود و بعدها به خاطر عقاید الحادى و انحرافى شلمغانى، از هم جدا شدند . از امام دوازدهم (عج) دربارهى ارتداد و انحراف شلمغانى، توقیعى توسط سفیر سوم انتشار یافت .
پس از مرگ شلمغانى 323 ه/934 م، اقتدار ابن روح نوبختى حتى میان عباسیان هم بالا گرفت . ابن روح در سال 326 ه . ق رحلتیافت و در قریهى «نوبختیه» در غرب بغداد دفن گردید .
فصل هفتم
مؤلف در این فصل، به زندگى و فعالیتهاى ابوالحسن على بن محمد سمرى و حوادث ابتداى غیبت كبرى مىپردازد . به گفتهى وى، چون دوران سفارت سفیر چهارم كوتاه بود (329ه - 326ه/941م - 937م)، تغییرات قابل ملاحظهاى در روابط او با وكلا نمىتوانست پدید آید . یك هفته قبل از فوت وى، امام (عج) در توقیعى به پایان ارتباط مستقیم بین سفیران با امام و آغاز غیبت كبرى اشاره دارند .
نویسنده در ادامه، به نگرش فضلاى امامیه نسبتبه غیبت كبرى مىپردازد . از این دوران به دوران «حیرت و امتحان» یاد مىشود . این دوران با حملات گروههاى مخالف همراه بود . این حملات، علماى امامیه را وادار ساخت كه بیشتر به مباحث كلامى روى آورند .
نویسنده در انتها، عواملى را كه باعث گسترش نقش علما و فقها پس از غیبت كبرى مىشود، توضیح مىدهد .
نتیجهگیرى
1-این كه ماهیت غیبت امام دوازدهم (عج) در تاریخ شیعه از قدمتبسیار برخوردار است و با مسالهى امامت، ارتباط نزدیك دارد و ائمه علیهم السلام فرصت نیافتند به جز چند سال از حكومت على علیه السلام حكم برانند . لذا فعالیتهاى خود را در سه زمینهى عمده، محدود ساخته بودند:
الف) نشر احادیث نبوى میان مردم و آشنایى مردم با رهبران واقعى جامعه .
ب) از زمان امام صادق علیه السلام، احادیث مربوط به قیام امام (عج) و تشكیل حكومت جهانى نشر داده شد، اما احادیث، تاریخ قیام را تعیین نمىكرد و این ابهام باعثسوء استفادههایى هم شد .
ج ائمهى نخستین معتقد بودند كه اگر شرایط ایجاب كند، هر یك از آنان مىتوانند قائم مهدى باشند، اما پس از شكست قیام مورد نظرشان به سال 140 ه . ق . مصمم شدند تا پیروان حق را به تعمق در امور مذهبى تشویق و شرایط سیاسى را به نفع خود هموار كنند . از نتایج این سیاستها، تاسیس سازمان وكالت در دوران امام صادق علیه السلام بود كه به صورت ابزارى براى سرپرستى فعالیتهاى امامیه و در نهایت، تاسیس حكومتحقه اسلامى به كار مىرفت .
2-عباسیان متوجه خطر امامیه و شیعیان براى خود بودند، لذا در پى انحراف توجه مردم به آنان برآمدند و به جعل احادیثى مبنى بر این كه امام و پیشواى بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله، عباس است نه على علیه السلام پرداختند . همچنین به اقداماتى در جهت انشعاب میان شیعیان دست زدند . آنان براى نظارت مستقیم بر رهبران امامیه، پاى امامان علیهم السلام را به دربار كشاندند . سپس روابط بین پیروان و امامان مشكل شده بود . در این زمان، اختیاراتى به سفیران تفویض شد تا فعالیتهاى امامیه را سرپرستى كنند .
3-این كتاب كوششى است در راستاى اثبات امام دوازدهم (عج)، جانشین امام حسن عسكرى علیه السلام كه موسوم به محمد مىباشد و دو غیبت دارد كه غیبت اول با گسترش نقش وكالت و فعالیتهاى چهار سفیر همراه است .
مطالعهى منتقدانهى این دوره نشان مىدهد كه وظیفهى اصلى سفرا، انجام وظایف خاصى بود كه پیش از این، ائمه به عهده داشتند تا امام را از فشارهاى سیاسى كه توسط عباسیان اعمال مىشد، محفوظ دارند .
4-با فوت سفیر چهارم، ارتباط مستقیم با امام خاتمه یافت و نهاد وكالت هم به پایان خود رسید و امامیه در غیبت كبرى و در انتظار واقع شد . فقها در این زمان به خود جرات نمىدادند به نمایندگى از سوى امام اقدامى كنند، ولى طولانى شدن دوران غیبت، فقها را بر آن داشت تا خلا موجود را پر كنند . لذا با توجه بیشترى به امور عقیدتى پرداختند و به تدریجبه عنوان نایبان غیر مستقیم (نایب عام) امام غایب مورد توجه قرار گرفتند و جامعه را به فقه اسلامى رهبرى و هدایت كردند .
نقد و بررسى
1-این اثر اثبات مىكند كه آن امام منتظر و موعود، امام دوازدهم (عج) شیعیان است كه در پردهى غیبتبه سر مىبرد و زمانى كه علایم ظهور مندرج در حدیث نبوى آشكار شود، ظهور خواهد كرد .
2-مؤلف با تكیه بر منابع قدیمى و اصیل شیعه با تحقیقى عمیق، زمینههاى تاریخى غیبت امام را از زمان امام صادق علیه السلام بررسى و قائمیت امام زمان را اثبات مىكند .
3-رعایت اصل ریشهیابى دقیق نسبتبه حوادث عصر غیبت صغرى، موجب پدید آمدن امتیاز خاص و شاید منحصر به فردى در این اثر شده و آن همانا پرداختن به مسالهى سازمان وكالت و نگاه دقیق و تفصیلى به آن است; زیرا در حقیقتسازمان وكالت در عصر غیبت صغرى ادامهى حركتى بود كه از عصر امام صادق علیه السلام پدید آمد و با گزینش وكلا و اعزام آنان به مناطق شیعى محقق شد . البته برخى دیگر از محققین، شروع سازمان وكالت را از زمان امام هفتم علیه السلام مىدانند و این نظریهى نویسنده را رد مىكنند، (2) اما به نظر مىرسد، حق با جاسم حسین باشد . (3)
4-این اثر از جمله معدود منابع تحقیقى و پژوهشى پیرامون عصر غیبت صغرى است كه با دید تحلیلى - انتقادى به بررسى وضعیتسیاسى، اجتماعى، دینى و فرهنگى این عصر پرداخته است .
5-از ویژگىها و امتیازات این اثر آن است كه مؤلف سعى كرده است كه حوادث و جریانات موجود در عصر غیبت صغرى را با ملاحظهى ریشههاى تاریخى آن در عصر حضور ائمه بررسى كند . ایشان به ذكر احادیثى مىپردازد كه از دیرباز دربارهى مهدى (عج) در میان شیعیان رایجبوده است و مشخصا اثبات مىكند كه مهدى موعود (عج)، همان امام دوازدهم شیعیان است .
6-مؤلف در موارد بسیارى، فراتر از ظواهر نصوص حركت كرده و از خلال نصوص تاریخى توانسته است پیام، نص یا لوازم آن را نیز استكشاف كند .
7- از آن جا كه كشف روابط درون گروهى شیعه در عصر غیبت صغرى و ارتباطات شیعیان با سفراى ناحیهى مقدسه، نقش بسیار مهمى در شناخت دقیق وضعیتسیاسى و اجتماعى شیعه در این عصر دارد، لذا مؤلف ضمن نگاه دقیق به مسایل عصر نواب اربعه با بهرهگیرى از منابعى كه بعضا شهرت چندانى ندارند، سعى كرده استیك چارچوب منطقى را براى ترسیم وقایع این عصر فراهم آورد .
8- این اثر در زبان انگلیسى، اولین تالیفى است كه به وجود امام دوازدهم علیه السلام به طور كامل بحث كرده و آن را اثبات كرده است . البته به زبان عربى، اردو و فارسى نیز ترجمه شده است .
9-گرچه مؤلف سعى كرده است اسامى اعضاى سازمان وكالت را از عصر امام صادق علیه السلام به بعد كشف و در جاى خود نقل كند و تا حدود زیادى نیز در این جهت موفق بوده، اما در برخى موارد، معرفى كامل نبوده است و در مواردى، افرادى را به عنوان وكیل معرفى كرده كه وكالتشان اثبات نشده است . برخى از آنها عبارتند از:
الف) على بن بابویه (ص 26)
ب) محمد بن ابى عمیر (ص 135) كه وكیل بغداد معرفى شده، ولى وكالت وى با توجه به كتب رجالى، ثابت نشده است .
ج) حسن بن فضل بن زید یمانى (صص 150 و 171) كه وكیل توس معرفى شده است، در حالى كه شیخ صدوققدس سره به عدم وكالت وى، تصریح دارد . (4) گرچه قرینهاى بر وكالت وى مىتوان یافت، ولى در هر حال تصریح نشده است .
د) عبدالله بن جعفر حمیرى (ص 153 .) به عنوان وكیل برجستهى قم معرفى شده، در حالى كه وكالت وى ثابت نشده است .
ه) احمد بن محمد دینورى (ص 153 .) گرچه قرینهاى هست كه ایشان وكیل است، ولى تصریحى بر وكالت ایشان نیست . بهتر آن است كه اسمشان جزء محتمل الوكالة معرفى شود .
و) احمد بن حسن مادرایى (ص 153) به عنوان وكیل نیشابور معرفى شده است . گرچه احتمال وكالت وى زیاد است، ولى در منابع رجالى، تصریحى به آن نیست .
ح) ابوسهل بن نوبختى (ص 198) كه وكالت وى ثابت نشده است .
9-مؤلف در برخى موارد با دقتهاى موشكافانه، به نقد و بررسى برخى روایتها مىپردازد . از جمله مىتوان به بررسى وى در مورد روایت صدوققدس سره پیرامون مادر حضرت حجت (عج) اشاره كرد كه در پایان، مناسب است تمامى متن آن آورده شود . (5)
مادر امام دوازدهم
مسعودى، قدیمىترین عالم امامى است كه دربارهى امام دوازدهم خبر مىدهد . بنا به گزارش او، مادر ایشان، كنیزى به نام نرجس بوده است . [53 (6) ] شهید (متوفى 786 ه/1384 م) نام او را مریم بن زید علویه ذكر مىكند [54 ] و دیگر اخبار، او را ریحانه، صیقل و سوسن مىنامند 55 امكان دارد نام اصلى او همان نرجس باشد و دیگر اسامى به جز صیقل را بانوى او حكیمه; دختر امام جواد علیه السلام به وى داده باشد . مردم آن زمان، كنیزان را براى خوشآمدگویى به اسامى گوناگون مىخواندند و نرجس، ریحانه و سوسن همه اسامى گلها هستند .
قدیمىترین خبر دربارهى ملیت مادر امام دوازدهم، به سال 286ه/899م برمىگردد . صدوق قدس سره نخستین بار به نقل از محمد بن بحر شیبانى كه روایتخود را به بشر بن سلیمان نخاس منسوب مىداند، این موضوع را ذكر كرده است . طبق این خبر، او شخصى مسیحى مذهب از روم بود كه توسط نیروهاى اسلامى به اسارت درآمد و به صورت كنیز در معرض فروش قرار گرفت . نخاس، وى را از بازار برده فروشان بغداد خرید و به محضر امام دهم رحمه الله حضرت على هادى علیه السلام در سامراء فرستاد . روایت مذكور، پس از بیان این مطلب، اعتبار خود را از دست داده و به سبك شرح نویسى زندگى اولیا و قدیسین درمىآید . روایت مىشود كه مادر امام دوازدهم، ملیكه بنتیشوع، نوهى دخترى قیصر روم بود و مادرش از اعقاب شمعون; حوارى عیسى علیه السلام بوده است . زمانى كه ملیكه در كاخ جدش، مریم رحمه الله مادر عیسى علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام، دختر پیامبر اسلام را در عالم رؤیا مىبیند، حضرت فاطمه علیها السلام در عالم رؤیا، او را به اسلام دعوت مىكند و وى را متقاعد مىسازد تا خود را به اسارت لشكریان اسلام درآورد . [56 ] توثیق این روایت از جنبههاى گوناگون مورد سؤال قرار گرفته است . شكآورترین نكته در بخش آخر این روایت ملاحظه مىشود:
اولا: پس از سال 242ه/856م جنگ عمدهاى بین عباسیان و رومیان وجود نداشته و هیچ دلیلى هم در مآخذ دیده نمىشود كه امپراتور روم از عباسیان، تقاضاى آزادى نوادهى دخترى خود را كرده باشد . 57
ثانیا: نویسندگان متقدم امامى به ویژه قمى، نوبختى، كلینى و مسعودى كه معاصر شیبانى (راوى حدیث) بودهاند، در آثار خود به این روایت رجوع نكردهاند . به علاوه، كشى كه از یاران شیبانى است و نجاشى و ابن داود از علماى بعدى، مدعى هستند كه وى از غلات بوده است . [58
ثالثا: كلینى مىگوید كه مادر قائم، كنیزى از نویه، استان شمالى سودان بوده است . [59] به علاوه، نعمانى و صدوق، احادیث دیگرى را روایت مىكنند كه حاكى از آن است كه مادر قائم، كنیزى سیاه بوده است . [60 ] امكان دارد علت آنكه متاخرین امامیه، این روایات را نادیده انگاشته و روایتشیبانى را موثق پنداشتهاند، آن باشد كه روایت مذكور، مادر امام قائم را از نسلى شریف و طبقهى ممتاز اجتماعى مىداند . به ویژه وجود رابطهاى بین امام دوازدهم، قائم (عج) و عیسى علیه السلام در این حدیث، آنها را مجذوب كرده است; زیرا احادیث نبوى حكایت از آن دارد كه هر دو با هم قیام كرده و دنیا را از شر ظلم و جور، رهایى مىبخشند . [61
با ملاحظهى این سه نكته، روایت محمد بن بحر شیبانى را مىتوان رد كرد، با وجود آنكه طوسى و ابن رستم طبرى آن را موثق مىدانند 62.
احتمالا شیخ مفید، خبر صحیحى از منشا مادر قائم ارایه داده باشد . وى مىگوید: آن بانو، كنیزى بود كه در خانهى حكیمه، خواهر امام دهم علیه السلام، بزرگ شد . بنا به گفتهى او، چون امام سیماى او را دید، پیش بینى كرد كه از وى، فرزندى با نایتخاص الهى به دنیا خواهد آمد . [63 ] طبق نظریهى صدوق، وى قبل از رحلتشوهرش، امام حسن عسكرى علیه السلام به سال 260ه/874م درگذشته است، [64] ولى بنا بر روایت نجاشى، پس از این سال نیز در قید حیات بوده و در خانهى محمد بن على بن حمزه از دستیاران نزدیك همسرش، امام حسن عسكرى علیه السلام پنهان شده است . [65
پی نوشت :
1-تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عج)، جاسم حسین، ترجمه: دكتر آیت اللهى، ص 12 .
2-مكتب در فرآیند تكامل، دكتر سید حسن مدرسى طباطبایى، ترجمه هاشم ایزدپناه، ص 20 .
3-تاریخ عصر غیبت، (آقایى، جبارى، عاشورى حكیم)، ص 185 .
4- كمال الدین، شیخ صدوققدس سره، ص 426 .
5-شایان ذكر است كه نقل سخن جاسم حسین به معناى پذیرش آن نیستبلكه از باب نمونه است .
6- این شمارهها، شمارههاى پىنوشت كتاب است . علاقهمندان مىتوانند به اصل كتاب صص 114- 115 مراجعه كنند .
منبع: سایت امام مهدی علیه السلام