نگاه میکنی و من ز شوق میمیرم شبانه های مرا میشود سحر باشی و میشود از این نیز خوبتر باشی تداوم من ودریا و آسمان با تو همیشگی ست - اگر هم تو رهگذر باشی نیازمند تو ام مثل زخم لب بسته خوشا تر انکه تو گهگاه نیشتر باشی غروب و سوختن ابر و من تماشایی ست ولی مباد تو این گونه شعله ور باشی ببین چه دلخوشی ساده ای - همینم بس که یاد من - به هر اندازه مختصر باشی چقدر دفترکم رنگ و روح میگیرد تو در حواشی این متن هم اگر باشی دوباره جذبه به پرواز میدهد شعرم کبو تران مرا گر تو بال و پر باشی نگاه می کنی و من ز شوق می میرم همیشه بهر من ای چشم خوش خبد باشی من عاشق خطری با تو ام - خوشا آن روز که بی دریغ تو هم عاشق خطر باشی
************ ******** ستاره بخت هیچ کسی شوم نیست، این ما هستیم که آسمان را بد تعبیر میکنیم. ************ ******* داشتم توی یک جاده می رفتم که چشمم خورد به یه تابلو که روش نوشته بود: دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل ************ ********* *** زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردنه. ************ ********* ***** هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم. ************ ********* ****** من می توانم هنوز فکر کنم باران برای من می بارد. ************ ********* ******* من برای سالها می نویسم سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند افسوس که قصه مادربزرگ درست بود همیشه یکی بود و یکی نبود.
من دل به زیبای ی، به خوب ی میسپارم؛دینم این است . من مهربان ی را ستبیش میكنم ؛آیینم این است . من رنجها را با صبور ی میپذیرم؛ من زندگ ی را دوست دارم؛ انسان و باران و چمن را میستایم . انسان و باران و چمن را میسرایم ،،،در این گزرگه ... بگزار خود را گم كنم ......... بگ زار از این ره بگزرم با دوست...با دوست.... دوست واقعی دوست واقعی كسی است كه دستان تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس كند هیچوقت مغرور نشو ..... برگها وقتی می ریزن كه فكر می كنن طلا شدن به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه كن . كسی هست كه عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست . اشكهای تو را پاك می كند و دستهایت را صمیمانه می فشارد . تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت . و اگر باور داشته باشی می بینی ستاره ها هم با تو حرف می زنند . باور كن كه با او هرگز تنها نیستی. فقط كافیست عاشقانه به آسمان نگاه كنی.
آخرین شعرمریم حیدرزاده
در خرابات مغان نور خدا می بینم این عجب بین كه چه نوری ز كجا می بینم جلوه بر من مفروش ای ملك الحاج كه تو خانه می بینی و من خانه خدا می بینم خواهم از زلف بتان نافه گشایی كردن فكر دور است همانا كه خطا می بینم سوز دل ،اشك روان ،آه سحر ناله شب این همه از نظر لطف شما می بینم هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال با كه گویم كه در ین پرده چه ها می بینم كس ندیده ست زمشك ختن و نافه چین آنچه من هر سحر از باد صبا می بینم دوستان عیب نظر بازی حافظ مكنید كه من اورا از محبان شما می بینم