كوچكترین دل درد یا گریه نوزاد آنها
را نگران میكند و از همان ابتدا همه به این فكر میكنیم كه كودك خوب تربیت میشود
یا نه.
متخصصان معتقدند توجه كافی به كودك و
برآورده كردن نیازها و ایجاد آرامش برای كودك، او را برای زندگی و تربیت پذیری
آماده میكند.
نفر سوم
روانشناسان معتقدند جایگاه كودك باید
به عنوان نفر سوم زندگی مشترك از همان ابتدا مشخص باشد. اینكه او را تا سن دبستان
میان والدین بخوابانیم، قطعا تبعات نا خوشایندی دارد.
اما نوزاد را نمیتوان از همان ابتدا
به اتاق خودش منتقل كرد. متخصصان معتقدند خواباندن نوزاد نزد والدین تا 3 ماهگی
روش مناسبی است، زیرا نوزاد در 3 ماهه نخست به ساختن روابط اجتماعی میپردازد و
ارتباط او با بدن مادر حتی در طول شب به او اجازه میدهد تا ارتباط بهتری با جهان
خارج برقرار كند. نوازشهای مادر، بو و صدای او در 3 ماهه نخست، امنیت درونی به
نوزاد میدهد.
مزیت این كار آن است كه در این دوران
كه كودك احساس وابستگی زیادی به شما میكند، شما نیز نباید مدام از جا برخیزید و
سراغ كودك بروید. برای شیر دادن در حالت نیمه خواب هم میتوانید به او شیر بدهید.
اما اگر شما یا همسرتان خواب سنگین
دارید و در خواب زیاد میغلتید و هشیار نمیخوابید، باید نوزاد را كنار تخت خود در
گهوارهاش بگذارید، زیرا ممكن است كودك زیر بدنتان بماند.
سمتی كه كودك را میخوابانید بهتر است
دیوار باشد و برای اینكه به پهلو خوابیده باشد، پشت او یك پتوی كوچك تا خورده
بگذارید.
دمای اتاق بهتر است 19 درجه باشد و
ملحفه اضافی دور كودك پیچیده نشود.
اما پس از 3 ماهگی شما میتوانید كودك
را در تخت خودش بخوابانید. برخلاف تصور شما كودك در این سن از چیزی نمیترسد و وقتی
به جدا خوابیدن عادت كند، كمتر در طول شب از خواب میپرد.
بتدریج میتوان تخت كودك را از تخت
والدین دور كرد و از 6 ماهگی به بعد جدا كردن اتاقها توصیه میشود. وقتی این كار
را میكنید گریه و بی قراری طبیعی است.
مربی خوبی باشید
اما به كودكان چطور میشود زندگی را
آموخت. میگویند به آنها نه نگویید و فرصت تجربه بدهید. بله. حالا به تجربه مورد
تایید چند مادر موفق توجه كنید تا این شگردها را بیاموزید.
زهرا نویدی 30 ساله مادر 2 كودك است.
او میگوید: برای تربیت بچهها با روانشناس تربیتی كودك مشاوره كردم و آنها
چیزهای خوبی به من آموختند.
وقتی دختر اولم هنوز یكساله نشده بود،
راه افتاد و این راه افتادن او همزمان بود با دست زدن و كشیدن همه چیز. خیلی سخت
بود كه به او نگویم نكن، دست نزن، نرو و... باید همه فعلهای منفی را در مورد او به
كار میبردم و دلم نمیآمد جلوی استقلال او را بگیرم، بنابراین همانطور كه توصیه
شده بود خودم چیزهای امنی را برای تجربه كردن او فراهم میكردم. مثلا وقتی سالاد
درست میكردم یك برگ كاهو یا یك هویج دستش میدادم یا یك سیبزمینی را میشستم و
میدادم با آن بازی كند.
وقتی كوچكتر بود و اصلا حرف سرش
نمیشد حواسش را با یك چیز پر سر و صدا پرت میكردم مثل وسایل بازی، سشوار و
جاروبرقی و گریه او را كنترل میكردم. وقتی بزرگتر شده بود همین ابزار به من كمك
میكرد كه با نشان دادن یك چیز قشنگ چیز دیگری را كه برایش خطر داشت از او بگیرم و
بگویم جیزه!
نسترن مادر 25 ساله ای است كه خانهاش
را به سبك ژاپنی آراسته است. همه چیز داخل كمد دیواریهای بزرگ است و روی زمین جز
یك میز و كوسنهایی برای نشستن چیزی نیست. وقتی او در سالن كار میكند در اتاق
خوابها را قفل میكند و بچه میتواند آزادانه در خانه بچرخد و مادر خیالش راحت است
كه هیچ چیز خطرناكی در دسترس او نیست.
نسترن میگوید: اگر بچهها برای بازی
آزادی داشته باشند با اعتماد به نفس بزرگ میشوند. من ترجیح دادم به جای اینكه بچه
را به روش بدی بزرگ كنم، روش زندگی خود را تغییر دهم. قبلا خانه شلوغی داشتیم و همه
چیز از جمله مجسمههای كوچك و میزهای قد و نیم قد داخل سالن بود و همه هم قابل
كشیدن و افتادن بود، اما وقتی باردار شدم به همسرم توصیه كردم خانه را خلوت كنیم.
زدن چند كمد دیواری بزرگ و یك ویترین شیشهای و عوض كردن سبك مبلمان همه چیز را
تغییر داد. حالا بچه نه از جایی میافتد، نه بالای چیزی میرود و نه چیز خطرناك و
برندهای وجود دارد. همه پریزهای برق هم محافظ دارند و نمیتواند به آنها دست
بزند.
او میگوید: من اغلب به فرزند یك
سالهام آزادی انتخاب میدهم. چه رنگی را بر میدارد یا چه اسباببازی را انتخاب
میكند به خودش مربوط است و فقط مراقب هستم كه استانداردهای لازم در آن وسیله باشد.
طاهره مادر مجربی است كه 40 سال دارد.
او شاغل است و از دشواریهای تربیت فرزندان چیزهای زیادی میداند.
طاهره میگوید: وقتی شما به بچه
میقبولانید كه با كس دیگری بزرگ شود، او چند نوع تربیت را میپذیرد و سر درگم
میشود. وضع بچه من هم همینطور بود. من اصولی را برای او در نظر میگرفتم و این
اصول در خانه مادرم كه وقتی سر كار بودم و از او نگهداری میكرد رعایت نمیشد، اما
كسانی كه خود فرزندشان را تربیت میكنند، این دشواریها را ندارند.
او میگوید: مادران زیادی را دیدهام
كه بر سر فرزند 6 ماهه خود به خاطر گریه و بهانهجویی او فریاد میكشند یا بچه یك
ساله را تهدید میكنند، اما من سعی میكنم همه چیز را با قصه به بچهها غیرمستقیم
بگویم: بچهای كه داشتن ادرارش را نمیگفت توی داستان یاد گرفته كه این كار را بكند
و جایزه گرفته. بچهای كه غذا نمیخورد و بچهای كه بیادب بود همه در داستان به
نتایجی میرسند كه بچهها دوست دارند راه آنها را ادامه دهند. این كار بهتر است،
اما نه گفتن و چشم غره رفتن باید از آخرین راهحلها باشد در غیر این صورت اثر خود
را از دست میدهد. اینها باید برای وقتی كه واقعا كار بچه اشتباه است به كار برود.
وی حفظ خونسردی در مقابل داد و قال
بیدلیل بچهها را باج ندادن به آنها تلقی میكند.
بازی برای بچههای زیر یك
سال
بازی با بچهها یكی دیگر از چیزهایی
است كه همه مادران تازه كار دوست دارند در مورد آن بدانند. بازی از زندگی،
مهارتهای فرزند شما را شكل میدهد.
یك توپ كوچك نرم انتخاب كنید، آن را در
یك ظرف در دار بگذارید. از بچه بپرسید توپ كجا رفت؟ او را تشویق كنید كه توپ را كشف
كند. به این ترتیب او میفهمد چیزهایی را كه نمیبیند، وجود دارد.
چند ظرف پلاستیكی را همراه كودك روی هم
بچینید تا از دور با توپ آن را هدفگیری كند و بریزد.
مسابقه نظم
از او بخواهید وسایل را همانجایی كه
بوده، بگذارد و در این كار با شما مسابقه بدهد. برنده جایزه خوبی نصیبش میشود.
پشت در بروید و با وارد شدن او، سلام
كنید و این كار را تكرار كنید. مكرر خود را به خواب بزنید و بیدار شوید و به او
بگویید صبح است.
صدای چیزهای مختلف را برایش در آورید و
صداها را با بازی به او بیاموزید.
با غذاهای رنگی مثل چغندر و هویج و
زرده تخممرغ و آب سبزی و ماكارونیهای رنگی، بگذارید بچه تابلوهای رنگی خلق كند.
یك كاغذ بزرگ در اختیار او بگذارید و از خلاقیت او لذت ببرید. برای این كار یك سفره
بزرگ زیر او بیندازید.
ماندانا
ملاعلی