امام خمینی، زنده كننده نام حضرت زهرا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی اشاره: آنچه خوانندگان عزیز روزنامه كیهان پیش رو دارند گزیده ای از سخنرانی های حضرت آیت الله مصباح یزدی كه در دفتر رهبر معظم انقلاب در قم همزمان با ماه مبارك رمضان سال گذشته ایراد شده است. امید است این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرارگیرد. وحدت و اختلاف بارها تمایل داشتیم كه درباره كلمات حضرت زهرا صلوات الله علیها صحبت كنیم؛ ولی غالبا این شبهه پیش می آمد كه طرح كردن سخنان ایشان ممكن است موجب حساسیت برادران اهل سنت و احیانا عامل اختلاف بیشتر شود؛ ولی بعد از این كه امسال خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها به ثبت رسید و با تیراژ زیاد چاپ و منتشر شد و مراجع عظام تقلید حفظهم الله آن را تأیید و امضا كردند، در مقابل آن سؤال، سؤال دیگری مطرح شد و آن این كه با وجود انتشار این خطبه در سطح عموم آیا خودداری كردن از شرح و بیان آن توجیه معقولی دارد؟ اصولا آن وحدتی كه مطلوب است چگونه باید تحقق پیدا كند؟ آیا باید بسیاری از حقایق مكتوم بماند و چه بسا بعد از گذشت زمان هایی مورد انكار قرار بگیرد؟ یا این كه مسائل علمی و تحقیقی، باید دور از تعصبات و به انگیزه استفاده از معارف بیان شود. این حقایق است كه نقش اساسی را در حفظ اسلام و اهداف اسلام دارد و باید در محافل علمی مورد تحقیق بی طرفانه قرار بگیرد تا زمینه ای فراهم شود برای این كه كسانی كه در اشتباه هستند از اشتباه خارج شوند. فكر می كنم كه دل حضرت زهرا سلام الله علیها از این بیشتر شاد شود كه ابتدا درباره اصل مسئله حفظ وحدت بحث كنیم. چند جلسه ای درباره وحدت و اختلاف بحث كنیم و در ادامه، درباره این خطبه شریف كه یكی از فصیح ترین و بلیغ ترین كلماتی است كه از اهل بیت صلوات الله علیهم نقل شده و از نظر تاریخی هم جای تشكیكی درباره آن باقی نمانده بحث كنیم تا مشمول عنایت های خاص حضرت زهرا سلام الله علیها قرار بگیریم. انقلاب زنده كننده نام حضرت زهرا حقیقت این است كه یكی از بركات انقلاب اسلامی زنده شدن نام حضرت زهرا صلوات الله علیها در جامعه بود. ما بخش عمده ای از جوانی مان را قبل از انقلاب گذراندیم. در شهر یزد كه یكی از شهرهای مذهبی است اصلا چیزی به نام دهه فاطمیه و این حرف ها شهرتی نداشت. عواملی باعث شد كه نام حضرت زهرا سلام الله علیها در جامعه ما به صورت ویژه ای زنده شود و بركات بسیار عظیمی را برای عالم اسلام به ارمغان آورد. از عواملی كه من می شناسم یكی بیانات حضرت امام رضوان الله علیه درباره حضرت زهرا سلام الله علیها بود كه مشابه آن را كمتر كسی بیان كرده بود. حقیقت این است كه ایشان از كسانی بودند كه نام حضرت زهرا را در این عصر و زمان احیا كردند. همراه این یك جاذبه معنوی در میان رزمندگان ما نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها پیدا شد كه من آن را نمی توانم با اسباب عادی توجیه كنم. به همراه اینها عامل دیگر اقدام چند تن از مراجع بزرگ قم در احیای دهه فاطمیه بود كه خودشان در مجالس عزاداری حتی با پای برهنه شركت كردند و بالاخره به این جا رسید كه امسال خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان یك سند ثبت شد و مراجع به صورت بی سابقه ای آن را تأیید و امضا كردند و شاید همین امر باعث شد به ما هم پیشنهاد شود كه درباره این خطبه بحث كنیم. وحدت؛ تقویت ملاك های مشترك آیا معرفی اهل بیت و مواضع و تاریخ ایشان اگر به طور صحیح، علمی و تحقیقی بیان شود با وحدت مخالفت دارد؛ یا برعكس، آنچه اساسا عامل وحدت امت اسلامی است مسئله امامت و ولایت است؟ با توجه به این گونه سؤالات، یك نوع تكلیف شرعی احساس كردم كه بحث جامعی نسبت به مسئله «وحدت و اختلاف» مطرح كنم و در خلال بحث سؤالاتی مطرح شود تا عزیزانی كه اهل تحقیق اند آنها را دنبال كنند و به سرانجام برسانند. معنای حقیقی وحدت بدیهی است و جای ابهامی ندارد؛ اما برای جامع بودن بحث احتمالاتی را مطرح می كنیم. اگر منظور از ایجاد وحدت این باشد كه انسان ها كاملا یكی شوند یعنی هیچ تعددی میان شان نباشد، همه می دانند چنین چیزی امكان ندارد. دو انسان دو موجودند و هیچ وقت یكی نمی شوند. امكان ندارد كه بین همه افراد جامعه وحدت حقیقی به وجود آید. مسئله ای را علمای علم الاجتماع مطرح كرده اند و آن این كه آیا مجموعه انسان هایی كه یك جامعه را تشكیل می دهند می توانند یك وحدت حقیقی داشته باشند؛ یعنی یك هویت جدیدی غیر از هویت افراد به وجود آید. این هم بحثی است كه در فلسفه اجتماعی باید طرح كرد. این مسائل محل بحث ما نیست. وحدتی كه محل بحث است این است كه ما انسان های كثیری كه در یك جامعه هستیم و هر كدام یك وجود مستقلی داریم، با این اختلافاتی كه داریم تا چه اندازه باید سعی كنیم كه گرایش به وحدت پیدا كنیم؟ معنای این ایجاد وحدت، وحدت حقیقی فلسفی نیست؛ بلكه منظور این است كه ملاك های مشتركی شناسایی كنیم و آن ملاك های مشترك را تقویت و چیزهایی كه باعث پراكندگی و دشمنی می شود را كم و ضعیف كنیم. منظور از ایجاد وحدت، وحدتی است كه به اصطلاح اعتباری است. منظور این نیست كه كثرت ها و اختلافات به كلی حذف شود. شبیه آنچه كه در وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت شیعه و سنی، و وحدت همه طوایفی كه در كشور زندگی می كنند دنبال آن هستیم، یعنی ملاك های مشتركی را شناسایی كنیم و سعی كنیم آن ملاك ها بیشتر مورد توجه قرار گیرد و تقویت شود و در سایه تقویت آن ملاك ها، چیزهایی كه موجب اختلاف می شود كم رنگ شود. این اندازه از معنای وحدت معلوم است؛ اما گاهی مسائلی مطرح می شود كه نمی دانیم آیا وحدت اقتضا می كند كه ما از آنها صرف نظر كنیم یا چیز دیگری مطلوب است. یكی از مسائلی كه به بحث ما مربوط می شود و دغدغه ذهنی ما هم بوده همین است كه ما وقتی صحبت از وحدت شیعه و سنی می كنیم معنایش این است كه باید مسائل شیعه و سنی اصلا حذف شود و فقط از اصل حقانیت اسلام و نبوت و معاد بحث كنیم به این بهانه كه وقتی مسائل اخلاقی مطرح می شود دل ها از هم جدا می شود؛ پس اصلا اینها را ترك كنیم؟ آیا معنای وحدت این است؟! انواع اختلاف در مباحث عقلی، وحدت در مقابل كثرت مطرح می شود؛ اما در این جا وحدت در مقابل اختلاف مطرح می شود. وحدت در این جا یعنی نبود اختلاف. وقتی دعوت به وحدت می كنیم یعنی می خواهیم كه اختلافات كنار گذاشته شود؛ پس درواقع باید مفهوم وحدت و مفهوم اختلاف را با همدیگر بسنجیم. حال كه در این بحث، وحدت در مقابل اختلاف به كار می رود اول معنای اختلاف را بررسی می كنیم. ممكن است دو موجود داشته باشیم كه كاملا مثل هم باشند؛ مثل كالاهایی كه معمولا در كارخانه ها با اصول فنی ساخته می شود. خیلی به زحمت می شود تشخیص داد كه كدام الف است و كدام ب. كثرت هست اما اختلافی نیست و مثل هم هستند؛ پس وحدت در این جا وحدتی است كه نه با مثل بودن منافات دارد نه با كثرت و تعدد. اختلاف آن است كه مثل هم نباشند دو چیز وقتی مثل هم نبودند می گوییم با هم اختلاف دارند. معنای اختلاف جنگ و نزاع نیست؛ بلكه معنای آن وجود تفاوت است. آیا وجود اختلاف چیز بدی است؟ آیا اگر دو موجود تكوینا با هم فرق داشته باشند بد است؟ من سؤال می كنم اگر اختلاف وجود نداشت اصلا عالمی به وجود می آمد؟ اگر اختلافات تكوینی نباشد اصلا انسانی نمی تواند زندگی كند و اصلا جامعه انسانی شكل نمی گیرد. اساس این عالم هم همین طور است؛ اگر اختلافات تكوینی نباشد این عالم تحقق پیدا نمی كند. تا اختلافات تكوینی بین مرد و زن نباشد نسل انسان قابل بقاء نیست. پس اصل اختلافات تكوینی كه ربطی به اعمال و اختیارات ما ندارد لازمه وجود این عالم است؛ اگر نباشد راه فیض الهی مسدود می شود. بقاء این عالم با این زیبایی ها همه به خاطر اختلافات آن است و آن عین زیبایی است؛ الذی احسن كل شیء خلقه.1 بنابراین این معنا از اختلاف محل بحث نیست. نوع دیگری از اختلاف وجود دارد كه فی الجمله اختیار افراد در آن نقش دارد. نمونه بارز آن در استفاده از مواهب طبیعی این عالم است كه نتیجه اش این می شود كه عده ای ثروتمند و عده ای فقیر باشند. صرف نظر از مسائل ارزشی دیگر، آیا خود این كه توانایی انسان ها مختلف است و آن اختلافات منشأ این می شود كه بهره های اختیاری و اكتسابی جدیدی پیدا كنند، خوب است یا بد؟ اراده و فعل خودشان هم مؤثر است؛ اما منشأ آن اختلافات طبیعی خدادادی است. كسی هوش بیشتری داشته توانایی بیشتری داشته قوای بدنی اش را بیشتر به كار گرفته است خلاقیتش بیشتر بوده ابتكارش بیشتر بوده و این زمینه را فراهم كرده تا بهره های مادی بیشتری در اختیار بگیرد. این صددرصد جبری نیست؛ اما در عین حال در نظام خلقت و در تدبیر عالم منظور است. خدا می فرماید: «و هوالذی جعلكم خلائف الارض و رفع بعضكم فوق بعض درجات لیبلوكم فی ما آتاكم؛2 خداوند شما را از لحاظ مواهب تكوینی با هم مختلف قرار داد، بعضی ها را بالاتر از بعضی دیگر قرار داد برای این كه زمینه هایی برای امتحان شما فراهم شود.» اگر كسانی مواهب مادی بیشتری دارند تكالیف خاصی به آنها تعلق می گیرد و آن زمینه امتحانش را فراهم می كند. اصل این عالم برای این است كه انسان ها در معرض امتحان های مختلف قرار بگیرند تا خودشان مسیرشان را انتخاب كنند تا معلوم شود چه قدر خدا را اطاعت می كنند. آنچه كه خدا به من داده استعداد ذاتی است. این اختلافات خدادادی زمینه می شود كه افراد در جامعه موقعیت های مختلفی پیدا كنند. این موقعیت ها تكالیف مختلفی را اقتضا می كنند و این یعنی زمینه های امتحان. این یك نوع اختلاف است. آیا این اختلاف خوب است یا بد؟ اگر چنین زمینه هایی نباشد، این امتحانات انجام نمی گیرد. وقتی امتحانات انجام نگرفت تكاملی پیدا نمی شود. در این صورت غرض خلقت تحقق پیدا نمی كند. اصلا خدا انسان را آفریده تا با اختیار و انتخاب خودش مسیرش را تعیین كند و به آن كمالی كه خدای متعال در سایه بندگی و اطاعت خودش قرار داده نایل شود. اگر این امتحان ها نباشد این كمالات هم پیدا نمی شود. اختیار انسان در وجود این اختلافات فی الجمله موثر است. اینها هم جزء زیبایی های خلقت است كه در اصل هدف آفرینش منظور است و باید باشد. نوع دیگری از اختلافات هم پیش می آید كه سهم انتخاب و اختیار انسان در آنها بیشتر است. این نوع از اختلافات به هدف نهایی آفرینش كه مسئله عبادت و اطاعت خداست مربوط می شود. در این جا مسئله دین مطرح می شود. اختلافاتی كه تكوینی و جبری نیست؛ یعنی این طور نیست كه كسی كه به دنیا می آید ابتدائا با یك دین خاصی جبرا متولد شود. انتخاب یك دین و یك روش به انتخاب و اختیار خود افراد بستگی دارد. این جا عوامل زیادی موثر است و فرمول های بسیار پیچیده ای وجود دارد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- سجده، 7 2- انعام، .165