هفته پیش جنب باغ ارم
سیبی افتاد صاف توی سرم!
بعد از آن ماجرا كسی یك بند
می زند داد: آی دانشمند!
باز مانده است چون در دیزی
بی حیا پس تو هم بگو چیزی!
نیست لازم به دوزی و كلكی
تئوری طرح كن تو هی الكی!
بعد یك هفته چشم بسته ندید
می شوی شكل نخبه های جدید!
غیر مجری با نبوغ نود
به خدا هیچ كس نمی فهمد!
می شوی موجبات فخر وطن
فرض كن جاذبه نبود اصلاً!
تو كه شب تا به صبح بیداری
از نیوتون چه چیز كم د اری؟!
من هم از گفته اش كمی آره
با خودم گفتم ای همه كاره!
باورم شد كه نیستم همچین...
شده ام فیلسوف بعد از این!
خواب دیدم درخت ها شمع اند
فیلسوفان به دور من جمع اند!
رفته بودیم پیش اقلیدس
من و فارابی و ارشمیدس!
روی مان تا به روی هم شد وا
توی ویلای ماخ شد دعوا!
لاجرم بعد بحث های غلط
همه تسلیم من شدند فقط!
با گوتنبرگ رفته بودم پیست
به گمانم حدود ساعت بیست!
بی جهت زنگ زد یهو بقراط
كه كجا رفته ای تو با سقراط؟!
فارادی را حوالی تجریش
كاشتم عصر جمعه هفته پیش!
آری البته با چنین ترفند
می شود شد شبانه دانشمند!