از طرفی دیگر خانوادهها اغلب مردسالار
بودند و وقتی كهنسالی توانایی پدر خانواده را برای حكمرانی بر اعضا میگرفت پسرها
مسوول خانواده میشدند. آنها وظیفه داشتند رفتار زنهای خانواده و از جمله
خواهرهایشان را كنترل كنند و در عین حال آیندهشان را تامین كنند، اما در این
روزگار ماجرا كاملا تغییر كرده است. خانوادهها كمتر مردسالار هستند. زنان
میتوانند كار كنند و برای آیندهشان بدون وابستگی مالی به خانواده تصمیم
بگیرند.
سبك زندگی تغییر كرده است، برادرها
گرفتارتر از آن هستند كه بخواهند خواهرهایشان را دائما زیر نظر داشته باشند و زنان
همچنین نظارتی را نمیپذیرند. در عین حال در بسیاری از خانوادهها، پیوندهای عاطفی
میان خواهر و برادرها به قوت گذشته نیست و گاهی پیش میآید كه ما، همسایه یا
همكارمان را بیشتر از خواهر یا برادرمان در طول هفته میبینیم.هرچند نظارتهای
سختگیرانه برادرها در گذشته چندان خوشایند نبوده است، اما ارتباط خواهرها و برادرها
اجزای پسندیدهای نیز داشت مثل احترام به حریمهای یكدیگر و باور به این كه آنها
باید در هر شرایطی به یاد داشته باشند كه هم خون هستند و باید هوای هم را داشته
باشند.
ما نمیخواهیم به گذشتههای دور
برگردیم، اما اگر بتوانیم بخش مثبت روابط خواهر و برادرهای قدیم را در روابط
فرزندان دختر و پسرمان تقویت كنیم مسلما از آینده آنها مطمئنتر خواهیم
بود.
رابطه عاطفی را تقویت
كنید
به خواهر و برادر بفهمانید كه به هر
حال عمر پدر و مادرها محدود است و آنها نمیتوانند فرزندانشان را تا همیشه حمایت
كنند و بنابر این روزی كه مرگ، والدین را از فرزندان بگیرد به جز خواهر یا برادر،
بستگان درجه یك دیگری نخواهند داشت و به همین دلیل باید همیشه یكدیگر را دوست
بدارند و از خطاهای هم بگذرند.
اما گفتن و سفارش كردن درباره
مسوولیتهای خواهر و برادرها كافی نیست بلكه باید به شكلی عملی نیز در تقویت روابط
عاطفی آنها تلاش كنیم. یكی از راههای مناسب برای برقراری رابطه عاطفی میان خواهر و
برادر سپردن مسوولیتهایی به آنها در قبال یكدیگر است. چندی پیش كه مهمان
خانوادهای موفق بودم متوجه رابطه عاطفی عمیق میان خواهر و برادر این خانواده شدم.
وقتی برادر میخواست از خانه خارج شود از خواهرش پرسید «سولمازجان! به نظرت كدام
عطر را بزنم؟» خواهرش یكی از شیشههای عطر را برداشت و گفت «این یكی علیرضا...»
برادر گفت «میخواهی تا دانشگاه برسانمت...» و خواهر بلافاصله رفت تا وسایلش را
بردارد و با هم راهی شوند.
فهماندن مرزها در روابط خواهر و برادر از كودكی باعث میشود
هر دو طرف، ادای احترام و رعایت حریم خصوصی یكدیگر را در بزرگسالی نیز در نظر
بگیرند
رابطه صمیمی میان این 2 نفر برایم جالب
بود. بعدتر در گفتوگویی خودمانی آنها برایم تعریف كردند كه بهترین دوستان هم به
حساب میآیند و در بسیاری از شرایط بحرانی زندگی، با هم گفتوگو میكنند. از آنها
پرسیدم كه به نظرشان این ارتباط عاطفی عمیق چه طور میانشان به وجود آمده است و چرا
آنها تا این حد به هم وابسته شدهاند آن هم در روزگاری كه بعضی خواهر و برادرها حتی
علاقهای به چند دقیقه گفتوگوی ساده با هم را نیز ندارند؟
سولماز و علیرضا برایم گفتند كه از
كودكی، وظایفی در قبال هم داشتهاند برای مثال هر دوی آنها خاطراتی مشترك از جشن
تولدهای یكدیگر داشتند كه در آنها با برنامهریزی والدین، مسوولیتهایی را به عهده
گرفته بودند تا جشن بهتر برگزار شود و حتی، پدر و مادر برای آنها اسباببازیها یا
كتابهایی خریده بودند كه در جشنها به یكدیگر هدیه بدهند.
والدین این خواهر و برادر، تعمدا
برنامههای تفریحی هفتگی برای خانواده تدارك دیده بودند تا 2 كودك از هم، خاطرات
خوش مشتركی داشته باشند برای نمونه یكی از این برنامهها پارك رفتن در آخر هفته
بود كه باعث میشد آنها چند ساعتی را در هفته صرف تفریح و بازی با یكدیگر
كنند.
سولماز میگفت كه در كودكی و نوجوانی،
مادر گاهی مسوولیت تصحیح تمرینهای درسی برادر كوچكتر را به او میداده یا او را
در ارائه برخی خدمات به پسر خانواده شریك میكرده است مثلا در نوجوانی به او یاد
داده است كه گاهی بد نیست اگر در كنار لباسهای خودش، یكی از لباسهای برادرش را هم
اتو كند یا غذای مورد علاقه او را بپزد.
علیرضا هم تعریف میكرد كه پدر به او
آموخته است با وجود كوچكتر بودن، مراقب خواهرش باشد و از او حمایت كند. او مثال
میزد كه در نوجوانی پدر به او این فرصت را داده بود تا در تهیه كتابهای درسی
خواهرش با او شریك شود و چند بار به او گوشزد كرده بود كه بهتر است به عنوان مرد
خانواده برخی وظایف مثل ایستادن در صف نانوایی و خرید روزنامه را از روی دوش خواهرش
بردارد و خودش آنها را به عهده بگیرد.
خواهر، سارا؛ برادر،
دارا
یكی از مهمترین وظایف والدین در
خانوادههایی كه در آنها 2 فرزند از 2 جنس متفاوت وجود دارد تلاش برای حفظ هویت
جنسی آنهاست. این مساله اگر كم اهمیت تلقی شود ممكن است سببساز بروز اختلالاتی در
هویت جنسی یكی از فرزندان
شود. به این مثال توجه كنید و ببینید
كدام بخشهای آن منطبق بر اصول تربیتی صحیح نیست و هویت جنسی پسر كوچك خانواده را
كمرنگ كرده است:
تا همین چند سال پیش، فامیل اگر
میخواستند مثالی درباره یك خانواده موفق در تربیت فرزندان بزنند یاد خانواده آقای
الف میافتادند، اما حالا با رفتارهای عجیب پسر 7 ساله خانواده، همه شك دارند كه
بشود چنین خانوادهای را یك خانواده كاملا موفق نامید. مشكل این است كه پژمان، پسر
خانواده الف، هیچ رغبتی به پوشیدن لباسهای پسرانه ندارد. او دلش میخواهد مثل
پرستو خواهر 10 سالهاش، ناخنهایش را لاك بزند. موهایش را بلند كند و با
عروسكهایش خاله بازی كند.
مادر و پدر پژمان، روزهای نخست این
رفتار را یك جور شوخی یا شیرین كاری تلقی میكردند، اما با گذشت زمان و تذكر
بزرگترهای فامیل، آنها فهمیدند كه رفتار پسرشان طبیعی نیست! چه چیز در خانواده
آقای الف باعث شده است پسرك آرزوی دختر بودن كند؟ شاید باید به برخوردهای این
خانواده با فرزندانشان بیشتر دقت كنیم. اگر از آقا و خانم الف بپرسید آنها همیشه
پیش از ازدواج چه تصویری از خانواده ایدهآلشان داشتند هر دو یك صدا و محكم
میگویند: «یك خانه نقلی با دو تا دختر قند عسل!» وقتی آنها ازدواج كردند و اولین
فرزندشان، یعنی پرستو به دنیا آمد، فهمیدند كه یك قدم به رویایشان نزدیكتر
شدهاند، اما تولد پژمان آنها را خوشحال نكرد! در واقع پژمان جزء تعریفنشدهای در
رویای این 2 نفر به حساب میآمد. چون آنها برای تكمیل رویایشان یك دختر دیگر
میخواستند. به هر حال این زوج ناچار بودند فرزند تازه را هم در كانون خانواده
بپذیرند و دوست بدارند، اما رویای آن خانه نقلی و 2 تا دختر نازنینشان هیچ وقت از
خاطرشان پاك نشد و بدی ماجرا این است كه بر رفتارهایشان با پسر خانواده اثر
گذاشت.
اگر از خودشان بپرسید آنها میگویند هر
2 فرزند را به یك اندازه دوست دارند و عادلانه با آنها برخورد كردهاند، اما واقعیت
این است كه آنها با پژمان دقیقا مانند دختر دوم نداشتهشان رفتار كردهاند و تلاشی
برای پرورش هویت جنسی پژمان نكردهاند.
خانم الف برای صرفهجویی بیشتر،
لباسهای كهنه پرستو را در خانه، تن پژمان میكند. پسرك هنوز هم با اسباببازیهای
دخترانه خواهرش بازی میكند. خانم الف به عنوان یك مادر، تلاش كرده است دوستان
مناسب و هم سن و سالی برای پرستو پیدا كند و حتی آنها را برای بازی به خانه بیاورد،
اما هرگز به ذهنش نرسیده است كه پسرش پژمان را از این جمعیت زنانه جدا كند و برای
او هم دوستانی از جنس خودش پیدا كند.
او و شوهرش هیچ سعیای برای آموزش
رفتارهای مردانه به پسرشان نكردهاند. پژمان در این سالها حتی نقشی در تزئین اتاقش
هم نداشته و تابع سلیقه خواهر و مادرش بوده است و اگر همین حالا وارد اتاق مشترك او
و خواهرش شوید مطمئنا خیال میكنید وارد اتاق 2 دختر بچه شدهاید چون در این اتاق
نه خبری از عكسهای قهرمانهای رشتههای ورزشی مردانه است، نه عكس ماشین. تمام
دیوارها پر شده از عكس انواع عروسكها. لب طاقچه اتاق هم، از عروسكهای دخترانه پر
شده است اما دریغ از یك ماشین باری كوچولو یا یك ربات بامزه یا حتی یك عروسك
مذكر!
پژمان یاد نگرفته است از جمعیت دخترها
فاصله بگیرد و با پسرها بازی كند، او نمیداند كه یك مرد باید ظاهری جدی و پرجذبه
داشته باشد، او با مسوولیتهای یك مرد برای اداره خانواده آشنا نیست و در طول 7 سال
زندگیاش فهمیده است كه خواهرش، محبوب دل والدینش است، بنابر این نتیجه گرفته است
كه اگر مثل او رفتار كند باید عزیز خانواده شود.این نوع خانوادهها كم نیستند. شاید
البته این تبعیض جنسیتی در بسیاری از خانوادهها برعكس باشد. شاید هم چاشنیاش به
این شدت كه مثال زدیم نباشد، اما به هر حال این مثال یك درس مهم تربیتی را برای
خانوادههایی كه قرار است خواهر و برادری را در كنار هم پرورش بدهند دارد: تفاوت
جنسی دختر و پسری را كه كنار هم بزرگ میشوند از هم تشخیص دهید و هویت جنسیشان را
جدی بگیرید.
كی گفته دعوا طبیعی است؟
دوست خانوادگیای دارم كه دختر و پسرش
بیش از 6 سال است با هم گفتوگو نمیكنند! یعنی این خواهر و برادر 6 سال است كه
صحبت كردن با یكدیگر را متوقف كردهاند و مساله تاسفبرانگیز این است كه دوستم
میگوید «این طور بهتر است چون حرف نمیزنند دیگر با هم دعوا نمیكنند!» میدانید
ماجرای قهر طولانی این 2 فرزند چگونه آغاز شد؟ 6 سال پیش یعنی زمانی كه پسر، اول
دبیرستان بود و خواهر، سوم راهنمایی، آنها بر سر خرید یك بسته چیپس با هم دعوا
كردند.
اشتباه اول این بود كه والدین آنها،
هیچ واكنشی به جر و بحث فرزندانشان نشان ندادند. اشتباه دوم این بود كه در اثر این
بیتوجهی، بچهها با هم گلاویز شدند، اما از آنجا كه والدین اعتقاد داشتند این
برخورد فیزیكی زیاد طول نمیكشد، دخالتی نكردند. اشتباه سوم این بود كه بعد از این
دعوا، آنها جانبداری كردند و از آنجا كه زور دختر از پسر كمتر بود، طرف دختر را
گرفتند و پسر را متهم كردند! اشتباه چهارم این بود كه آنها، پس از آرام شدن اوضاع،
هیچ تلاشی برای آشتی دادن بچهها نكردند و به این ترتیب قهری بچگانه كه میتوانست
چند ساعت طول بكشد، به 6 سال سكوت رسید و حالا این خانواده فرزندانی بزرگسال دارند
كه با هم گفتوگو نمیكنند و پدر و مادر هنوز متوجه نیستند كه این مساله چه عواقبی
خواهد داشت! مسلما دیر یا زود آنها تشكیل خانواده میدهند و روزی میرسد كه خلاء
داشتن خواهر یا برادر را حس میكنند و والدینشان را به دلیل كوتاهی در مدیریت كردن
دعوای كودكانه آنها نمیبخشند. از طرفی دیگر پرورش آنها در 6 سال گذشته دقیقا مشابه
فرزندانی بوده است كه در خانوادههای تك فرزند زندگی كردهاند و به این ترتیب این
بچهها، تعامل با همنوع را یاد نگرفتهاند و این مشكل در آینده در زندگی مشترك و
محیط كاری یا تحصیلی گریبانگیرشان میشود.دعوای خواهر و برادرها مسالهای طبیعی
نیست و شما به هیچ وجه نباید در برابر آن بیتفاوت باشید. نه تنها ممكن است دعوای
لفظی خواهر برادری، به برخوردهای فیزیكی منجر شود و با توجه به مساوی نبودن توان
جسمی طرفین یكی از آنها آسیب جدی ببیند، بلكه این نوع مشاجره ها، حریمهای خانوادگی
را از بین میبرد و حرمتهایی شكسته میشوند كه دیگر قابل جبران نیستند. به همین
دلیل پدر و مادر به توصیه روانشناسها وظایفی در جلوگیری از دعوای میان خواهر و
برادرها و مدیریت شرایط در صورت بروز مشاجره و جر و بحث دارند. اولین وظیفه والدین
این است كه دعوا كردن را به طور كلی در خانواده ممنوع اعلام كنند، اما به هر حال
نمیشود انتظار داشت همه قوانین خانوادگی همیشه رعایت شوند و احتمال دارد در
شرایطی، بچهها این قوانین را بشكنند.
معمولا علت دعوای خواهر و برادرها یا
تجاوز به مرزهای یكدیگر است، یا حسادت یا رقابت. البته اشتباهات والدین در بروز این
علتها نقشی اساسی دارد. اگر فرزندان یك خانواده حسادت یا رقابت ناسالم میكنند به
این معناست كه محبت والدین یا امكاناتی كه در اختیار آنها گذاشتهاند به تناسب
تقسیم نشده است. شاید آنها از جایگاهشان در خانواده راضی نیستند یا هنوز
مهارتهای زندگی را به درستی نیاموختهاند و شیوه برخورد با مشكلات و مسائل را
نمیدانند، اما هر پدر و مادری، باید شیوه صحیح برخورد با دعوای خواهر و برادر را
در خانواده بیاموزد. روانشناسها معتقدند والدین اجازه ندارند در دعوای بچهها،
یكی از طرفین را متهم كنند چرا كه جانبداری كردن آنها به نفع یكی از فرزندان در
دعواهای اینچنینی باعث میشود آنها كینه یكدیگر و حتی والدینشان را به دل بگیرند
و در آینده هم به آنها بیاعتماد شوند و تلاش كنند به جای اعضای خانواده، تكیه
گاههایی دیگر را برای خود پیدا كنند.
بنابر این پدر و مادر در صورت مشاهده
دعوای بچهها باید بلافاصله و بدون طرفداری از یك طرف دعوا، آنها را از هم جدا كنند
و با اعلام این كه مشاجره در خانه ممنوع است به آن پایان بدهند و از بچهها بخواهند
درباره مشكلاتشان با آنها صحبت كنند و قبل از آن كه دیر شود آنها را با هم آشتی
دهند و نگذارند قهرشان بیش از اندازه طول بكشد.
مساوات، یكسانی خدمات
نیست!
رعایت عدالت میان 2 كودك از 2 جنس
مخالف در یك خانواده از جمله مسوولیتهای پدر و مادر است، اما مساوات به معنای
رفتارهای كاملا مشابه با خواهر و برادر و خریدن اسباببازیها، كتابها، پوشاك
یكسان برای آنها نیست بلكه كاملا برعكس است. شما وظیفه دارید با توجه به جنسیت
بچهها، نوع تفریحات آنها، اسباببازیها و پوششان را از هم جدا كنید و حتی در
مواقعی لازم است بسته به جنسیتشان سبك حمایتی شما از آنها نیز متفاوت باشد. البته
در این بخش باید درباره اسباببازیهای مخصوص دختران و پسران یك پرانتز باز كنید.
این كه شما صرفا اتاق دخترتان را از عروسك پر كنید و اتاق پسرتان را از مسلسل و
ماشین باری پسندیده نیست. طبیعی است كمیت اسباببازیهای دخترانه و پسرانه باید با
توجه به جنسیت بچه ها، تعیین شود، اما از سوی دیگر هر كودكی حق دارد بخشی از
اسباببازیهای جنس دیگر را نیز داشته باشد برای مثال نباید دختران را به طور كلی
از بازی با اسباببازیهایی مانند ماشین محروم كرد چرا كه پژوهشهای جدید
روانشناسی اثبات كردهاند محدود كردن بچهها در استفاده از یكسری اسباببازیهای
خاص، صرفا به دلیل مغایرت با جنسیتشان مانع رشد مهارتهای آنها در بزرگسالی
میشود.منظور ما از عدالت در خانواده یكسانی خدماتی كه به فرزندانی از 2 جنس مخالف
ارائه میدهید نیست و این خدمات ماهیتهای متفاوتی برای دختر و پسر دارند، اما
میزان این خدمات برای دختر و پسر خانواده نباید چندان با هم فرق داشته باشد. قرار
نیست یكی از بچهها مطلقا آزاد باشد و دیگری همیشه در بند. قرار نیست یكی از آنها
همیشه سوژه عكس و موضوع تعریف و تمجید شما باشد و دیگری همیشه منزوی و گوشهگیر.
قرار نیست یكی از آنها همیشه هدیه بگیرد و دیگری تا بزرگسالی در حسرت تشویق شما
بماند.یادتان باشد پسران و دختران، توانمندیها و خلق و خوی مشابهی ندارند. حتی
امكان دارد یكی از آنها وقتی به سن مشابه با خواهر یا برادرش میرسد از
تواناییهایی كه او در آن سن داشته است برخوردار نباشد، شاید از نظر تحصیلی به خوبی
دیگری نباشد و استعدادهای متفاوتی داشته باشد، اما شما در جایگاهی نیستید كه این دو
نفر را با هم مقایسه كنید و نتیجه بگیرید كدام یك باهوشتر، عاقلتر و زرنگتر از
دیگری است و مهمتر این كه آنها قابل مقایسه با هم نیستند چون دو انسان متفاوت، با
جنسیت متفاوت، ویژگیهای متفاوت و استعدادهای مختلف هستند.
نكته مهم دیگر در تربیت كردن خواهر و
برادر، این است كه به آنها احترام گذاشتن به حریم خصوصی یكدیگر را یاد بدهید. این
حریم خصوصی بویژه در نوجوانی و دوران بلوغ اهمیت بیشتری پیدا میكند. آنها باید یاد
بگیرند گاهی اجازه دخالت و كنجكاوی در برخی مسائل یكدیگر را ندارند.
فهماندن مرزها در روابط خواهر و برادر از كودكی باعث میشود
هر دو طرف، ادای احترام و رعایت حریم خصوصی یكدیگر را در بزرگسالی نیز در نظر
بگیرند. برای آموزش این حریمها لازم است از دوران كودكی، اتاق خواهر و برادر و حتی
كمد اسباببازیها و لباسهایشان را از هم جدا كنید و اگر این امر در دوران كودكی
محقق نشد حتما باید در نوجوانی، اتاق آنها و لوازم شخصی و خصوصیشان را از هم تفكیك
كنید.
علی یوشیزاده