مسلما پدر و مادرها كه به معنای این
موفقیت و تفاوت پی برده باشند، آرزو دارند فرزندانشان سهمی از این دنیای متفاوت
داشته باشند. چرا كه میدانند در زندگی افراد خلاق، هر فشار و مشكل به تهدید بدل
نمیشود و آگاهانه میتوانند با مدیریت و بهرهجویی از خلاقیت راههای متفاوت
فكركردن را در سر بپرورانند و همه اینها یعنی ما در دنیایی زندگی میكنیم كه در آن
موفقیت ارتباط نزدیكی با خلاقیت دارد تا جایی كه گاهی با هم مترادف
میشوند.
منظور از خلاقیت در كودكان شكلی از
تفكر است كه ظرفیت آنها را برای ایدههای نو و كارهای تازه و بدیع بالا میبرد.
آلبرت اینشتین میگوید: «تخیل از دانش مهمتر است.»
این جمله امروزه معنی بیشتری پیدا كرده
است، چون كودكان در كنار كتاب با دنیای اطلاعات از طریق اینترنت و رسانهها احاطه
شدهاند.
آیا این ابزار كودكان را باهوش میكند؟
یا استفاده از آن همچون پرسهزدن در دایرهالمعارفی پر از اطلاعات، ولی بیارتباط
به هم است.
كودكان خردسال طبیعتا در مورد افراد و
جهان پیرامون كنجكاوند و میخواهند ارتباط خود را با آنها بدانند. با پرورش خلاقیت،
كودكان میتوانند در دنیای اطلاعات با منابعی كه پیشتر با آنها در ارتباط نبودهاند
ارتباط برقرار كنند، اما به مرور كه بیشتر میآموزند و رشد میكنند و توانایی در
برقراری ارتباطشان افزایش مییابد و آگاهی بیشتری به دست میآورند، آموزههایشان را
با هم تركیب میكنند و مهارتهای بیشتری پیدا میكنند كه به كار ببندند.
خلاقیت فقط مختص دوران كودكی نیست،
كودك به خلاقیت برای تمامی عمر نیاز دارد. تبدیلشدن به انسانی كوشا، فعال، آگاه و
مقاوم در برابر فشارها و مشكلات یكشبه به دست نمیآید، بلكه لازم است از سالهای
اولیه زندگی توانایی و قدرت درونی او كشف و سپس هدایت و مراقبت شود. متخصصان كودك
میگویند انسان با میل به كاوش در جهان به دنیا آمده است.
در این میان، نگرش و دانش بزرگسالان
اطراف آنان بسیار مهم است، اگر در اطراف كودكان افراد مطلعی باشند كه انگیزههای
درونی را بالا ببرند و اعتماد بهنفس را بهبود دهند و قطعا رسیدن به هدف را مطابق
با روحیه و علایق درونی كودك سرعت خواهند بخشید و كسب این تجارب را لذتبخش خواهند
كرد.
چطور بچههایی خلاق داشته
باشیم؟
رابطه بازی با بهرهوری از خلاقیت
بسیار پراهمیت است، چون بازی به كودكان خردسال یاد میدهد هنگام تلاش برای حل
مشكلاتی كه به چشمشان خیلی بزرگ و اساسی جلوه میكند، از تفكر خلاق كمك بگیرند یا
به كمك تخیل و خلاقیت از تكرار و حركتهای یكنواخت در بازی فراتر بروند.
پس اگر تمركز روی بازیهایی كه خط
پایان ندارند صورت بگیرد، مفید است و از طریق این بازیها كودك انتخابهای زیادی را
میتواند برگزیند. برای مثال خانهسازی، بازی با مكعبهای چوبی، نقاشی، شنبازی،
فعالیتهای ریتمی و خمیربازی كه ابزار بازی را به هر شكلی میتوان
درآورد.
همچنین میتوانید با تركیب و به هم
چسباندن مواد بازیافتی و دورریختنی برای ساخت كاردستیهای جدید استفاده كنید. توجه
به این دست بازیها به اعتقاد كارشناسان رشد كودك در كودك انگیزه ایجاد میكند تا
به عادتهای تكراری خو نگیرند و رویكردی حفظكردنی به بازی نداشته
باشند.
دخالت بزرگترها با پرسشهای
هدفدار
تاثیر آموزشی یك فعالیت، وقتی بالا
میرود كه بزرگترها در قالب پدر، مادر، مربی یا مراقبان دیگر به شیوهای یاریرسان
با كودك بدهبستان كنند تا كودك به تفكر خلاق تشویق شود. یعنی دخالت بزرگترها با
كمك پرسش و پاسخ لایههای عمیقی از تفكر و ادراك را بیدار كند.
این كار میتواند بهراحتی صحبت با
بچههای خردسال درباره كارهایی كه صبح در مهد كودك یا اتاقشان كردهاند یا صحبت
درباره تجربه یك دیدار، گردش یا مهمانی و كتاب داستان و نقاشی كودك باشد. با پرسیدن
سوالهایی در مورد دیدهها وشنیدهها، چیدمان مكانها، اشخاص حاضر، انتخاب رنگها
نظر كودك را به اشیا و اتفاقات متفاوت
بكشانید.
پرسشهای هدفدار ضمن درگیركردن كودك
در فعالیتهای گفتهشده، او را به تفكر عمیق و یادگیری پیوسته تشویق میكند. قوه
تخیل او هنگام پرداختن به فعالیتهای تحریككننده هوش، پرورش مییابد. مثل پرسیدن
این سوالها در واكنش به كارها یا حرفهای كودك: «یادته وقتی رفته بودیم...؟» یا
«چی میشد اگه...؟» یا «چطور میشه این اسباببازی را بهتر كرد؟» یا «چه چیزی
میتونی با این خط مارپیچ درست كنی؟»
برای كمك به كودكان در حل مسائل و
مشكلات میتوان با چالش آنها را به فكركردن به صورت زیر تشویق كرد: «این به چه
دردی میخوره؟» یا «دیگه باید به چی فكر كرد؟» یا «میتونی یه راه دیگهای واسه
این كار پیدا كنی؟»
همچنین برای كشاندن آنان به چالش كشف
اشیا یا فكرهای جدید میتوان با این پرسشها آنان را به تفكر خلاق درباره موضوع
مورد نظر وا داشت: «این تورو یاد چیزی نمیاندازه؟» یا «با این آجر، گیره كاغذ و
چند شیء دیگه چه كارهایی میشه كرد؟»
پس كودكان به كمك بزرگترها با استفاده
از بازنمایی رویدادها و تجربهها درباره مفاهیم تازه فكر میكنند و با افزودن
اطلاعات احساس تسلط بر خود، در نتیجه تصور بهتری از خود پیدا میكنند كه این نكته
بسیار مهم تربیتی به حساب میآید.
همینطور ایجاد فرصت دیدار افراد و
مكانهای جدید، دسترسی به افراد هنرمند و صنعتگر و آشنایی با مشاغل مختلف همه و همه
یكی دیگر از توصیههای متخصصان روانشناسی برای تشویق به شیوههای باز و
انعطافپذیر فكركردن كودك است.
خانههای خلاق
خانههایی كه كودكان خلاق پرورش
میدهند، خانههایی هستند كه در آنها هم پدران و مادران و هم كودكان دارای «عادات
خلاق» هستند. مردم بسیار خلاق در خود عادت مورد سوال قرار دادن آنچه مشاهده میكنند
را تقویت میكنند و دیدگاههای تازه، یافتن راههای تازه برای آنچه انجام میدهند و
صرفا خلقكردن در هر زمان كه امكان داشته باشد را به وجود میآورند.
با مطالعه و بررسی زندگی افراد خلاق و
سازنده در هر رشته و موقعیتی متوجه میشویم آنان در برابر ناممكن متوقف نشدهاند و
تجربیات نامطلوب و غیرمعمول زندگی را تحت كنترل خود گرفتهاند.
گروهی از روانشناسان در كالیفرنیا یك
بررسی بلندمدت جالب درباره خانهها و خانوادههای كودكان خلاق به عمل آوردند. آنها
نتایج بررسی خود را با خانهها و خانوادههای كودكانی كه خیلی خلاق نبودند،
مقایسهكردند.
برخی از گفتههای والدین موفق را در پی
میآوریم تا شما راز موفقیت آنها را خودتان كشف كنید:
ـ من برای عقاید فرزندم احترام قائل
هستم و او را تشویق به بیان آنها میكنم.
ـ من احساس میكنم یك كودك باید
برای فكركردن، رویا دیدن و حتی وقت خود را به بطالت گذراندن فرصت داشته
باشد.
ـ من اجازه میدهم فرزندم بسیاری از
تصمیمها را خودش بگیرد.
ـ من و فرزندم اوقات صمیمانه و
گرمی را با یكدیگر میگذرانیم.
ـ من فرزندم را تشویق میكنم كنجكاو
باشد و درباره چیزها كاوش و سوال كند.
ـ اطمینان حاصل میكنم كه فرزندم
میداند آنچه او آزمایش كرده یا انجام میدهد، مورد تایید من است.
اما آنها چطور انجام كاری را به
فرزندانشان یاد میدهند:
ـ كودك را تشویق
میكنند.
ـ رفتاری گرم و حمایتكننده
دارند.
ـ عكسالعمل آنها نسبت به كودك،
برای بالا بردن روحیه اوست.
ـ به نظر میرسد از آن موقعیت لذت
میبرند.
ـ از بودن با كودك خود شاد
هستند.
ـ حامی و مشوق كودك
هستند.
ـ كودك را تحسین
میكنند.
ـ قادر به برقراری روابط خوب كاری
با كودك هستند.
ـ كودك را تشویق به انجام كارها به
طور مستقل میكنند.
والدین كودكان غیرخلاق چگونه
رفتاركردند آنها كه فرزندانشان توانایی به كار گرفتن ایدههای نو را ندارند. آنها
میگویند:
ـ من به فرزندم میآموزم كه وقتی
رفتار بدی داشته باشد، به طریقی تنبیه خواهد شد.
ـ من به فرزندم اجازه نمیدهم نسبت
به من عصبانی شود.
ـ سعی میكنم فرزندم را از كودكان
یا افراد فامیل كه دارای عقاید یا ارزشهای متفاوتی از ما هستند، دور نگه
دارم.
ـ من معتقدم كه یك كودك باید دیده
شود، ولی صدایش شنیده
نشود.
ـ احساس میكنم فرزندم كمی موجب
ناامیدی من است.
ـ اجازه نمیدهم كودكم تصمیمات مرا
مورد سوال قرار دهد.
این پدران و مادران وقتی میخواهند
كاری را به فرزندانشان یاد بدهند هم رفتاری عجیب دارند:
ـ مایلند به كارها بیش از حد نظم
بدهند.
ـ میخواهند همه كارها را كنترل
كنند.
ـ نسبت به آنها موقعیت رفتاری
خصمانه دارند.
ـ از كودك انتقاد میكنند و
پیشنهادهای او را نمیپذیرند.
ـ به نظر میرسد از كارهای كودك
خجالت میكشند و به او افتخار نمیكنند.
ــ با كودك درموضع قدرت وارد
میشوند و در واقع بین كودك و پدر و مادر رقابت وجود دارد.
ـ در مقابل مشكلات تسلیم میشوند و
عقبنشینی میكنند و از كنارآمدن با مشكلات سرباز میزنند.
ـ به كودك فشار میآورند كاری را كه
آنها دوست دارند، انجام دهد.
ـ با كودك ناشكیبا
هستند.
پیام خلاقیت
چیزی كه هست، هست، ولی لزوما نباید
همواره همین طور بماند. پیام خلاقیت این است: میتوانی با چیزی كه در اختیار داری
كاری كنی تا تغییرش بدهی. دنیایی كه جلوی چشم ماست تنها دنیایی نیست كه میتواند
باشد. افراد خلاق به جای گفتن اینكه «هیچكس این كار را نمیكند!»، میگوید: «از
چه راهی میشود این كار را كرد؟» یا «چطور میشود این را بهترش كرد؟»
داشتن این طرز تفكر مستلزم این نیست كه
ابزار و مواد گرانقیمت مهیا كنیم، بلكه به این معناست كه چگونه از محیط خود حداكثر
استفاده را بكنیم و نه با خیالبافیهای بیهوده از تبادلات خود با كودكان بیشترین
نتیجه را بگیریم. در ضمن نمیخواهیم یادگیری كودكان و رشد آنان را با عجله تسریع
كنیم. هدف این است كه درك آنان را عمیق كنیم و كاری كنیم كه برای همیشه بتوانند
دركی از خلاقیت و تخیل داشته باشند و با آن درگیر شوند.
فراموش نكنیم، جامعه به دست افراد كارآمد ساخته شده و پیشرفت
كرده كه از تخیل خود برای تكامل بخشیدن به فكرهای بكر نسلهای قبلی بهره
جستهاند.
روشنك نوروزیپناه