مرا در قبر سیاهی بگذارید تا همه بدانند در سیاهی ترین تاریکی ها جان باخته ام.
هر گاه در جای قبر من تردید داشتید قطعه سـنگی را از کوه بغلتانید هر جــا آرام
گرفت بدانید آنجا قبر من است.
دسـتانم را از تابــوت بـیرون بگـذارید تا همــه بدانـند به آنـچه خواســتم نرسیــدم.
چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند تا آخرین لحظه چشم انتظار مانده ام.
موهایم را پریشان بگذارید تا هـمه بداننــد در این دنیا هیچ امید و آرزویی نداشــتم.
بوته گلی وحشی در تابوتم بگذارید تا به جای معشوقم همراهم باشد.
تکه یخی روی قلبم بگذارید تا با تابش آفتاب،آب شود و به جای عزیزم برایم بگرید.
اشتباهی كه یك عمر پشیمانم از آن
اعتمادی است كه بر مردم دنیا كردم