بیماری ها
در یک مطالعه مروری که در سال ۲۰۱۲ در دانشگاه واشنگتن انجام شد، مشخص گردید که ویتامین D به پیشگیری از پوسیدگی دندان کمک می کند.
این
تحقیق که مشتمل بر مرور ۲۴ مطالعه بالینی از دهه ۱۹۲۰ تا دهه ۱۹۸۰ و بررسی
۳۰۰۰ کودک با میانگین سنی ۱۰ سال در کشورهای مختلف (امریکا، انگلیس،
کانادا، نیوزلند، سوئد و اتریش) بود، نشان داد که ویتامین D خطر پوسیدگی
دندان را ۵۰ درصد کاهش می دهد. در واقع مشخص شد در کودکانی که دچار کمبود
ویتامین D هستند، رشد دندان ها کم و با تاخیر انجام می شود واین کودکان در
معرض خطر پوسیدگی دندان قرار دارند.
میزان ویتامین D بدن در بسیاری
از جوامع پایین است، در نتیجه پوسیدگی دندان در کودکان و نوجوانان این
مناطق رو به افزایش می باشد. متخصصان معتقدند که دریافت ویتامین D کافی به
ویژه در دوران بارداری باید مورد تاکید قرار گیرد، زیرا این ویتامین در حفظ
سلامت و تجمع املاح معدنی در استخوان ها و دندان ها نقش حیاتی ایفا می
کند.
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:43
بیماری ها
یكی از اساسی ترین زمینه ها در طب سنتی و طب
ایرانی، مبحث مزاج و مزاج شناسی می باشد. مبنای طب ایرانی (در كتب لاتین از
طب ایرانی با عنوان طب یونانی نام برده شده است) بر مزاج می باشد اما در
طب های دیگر كشورها نیز بحث مزاج در مراحل درمانی شان كاربرد دارد (مزاج
های چهارگانه در طب ایرانی، مزاج های سه گانه در طب هندی و مزاج های پنج
گانه در طب چینی). در طب سنتی برخلاف طب نوین كه بدن انسان را متشكل از ۱۰۵
تا ۱۰۶ عنصر می داند، بدن انسان و كل كائنات را از چهار ماده اصلی شامل،
آب (سرد و تر)، باد (گرم و تر)، آتش (گرم و خشك) و خاك (سرد و خشك) تشكیل
یافته می داند كه اگر رابطه و تنظیم این عناصر به هم بخورد، سبب ایجاد
بیماری های مختلف در افراد خواهد شد. در حال حاضر دیدگاه اشتباه در مورد
مزاج، در بین عوام این است كه مزاج ویژه غذا و ارتباط غذا با انسان است كه
این دیدگاه كاملاً اشتباه است. دیدگاه حكما در مورد مزاج یك دیدگاه كلی و
بسیار عمیق بوده است. فصل ها، رنگ ها، داروهای شیمیایی (به طور مثال
استامینوفن دارای ویژگی های مزاج سرد می باشد و یا رانیتیدین دارای ویژگی
های مزاج گرم می باشد)، گیاهان مختلف و هر آنچه كه با طبیعت انسان در
ارتباط می باشد دارای مزاج می باشد و این مزاج یك سیطره در تمام عالم هستی
دارد. مزاج ها یا گرم هستند و یا سرد و از جنبه ای دیگر یا مرطوب می باشند و
یا خشك. این دو جنبه مختلف با همدیگر تركیب شده و مزاج های گرم و خشك
(صفرا)، گرم و تر (دم)، سرد و خشك (سودا) و سرد و تر (بلغم) را معرفی می
كنند.
تعریف حكما از مزاج
در
كتاب های حكما یك مثال واضح برای روشن شدن هر كدام از اخلاط آمده است. در
این مثال آمده است كه بدن انسان را همانند یك دیگ فرض كنید كه ورودی اولیه
(غذا) دارد كه بر روی آن فرآوری صورت می گیرد و این غذا تبدیل به ماده
دیگری می گردد. در این مثال مرحله قبل از پختن قسمتی از غذا است كه در این
دیگ پخته نشده است. این مواد اولیه كه پخته نشده اند مصداق خلط بلغم (خلط
سرد و تر) می باشد. قسمتی از این غذا می باشد كه به خوبی پخته شده است و
آماده هضم می باشد كه این قسمت مترادف خلط دم (خون و یا مزاج گرم و تر) می
باشد. رسوب باقی مانده در دیگ كه حالت سوخته دارد معادل سودا (سرد و خشك)
است. قسمت روی دیگ كه بیانگر طعم تمام غذا می باشد و حرارت بالایی دارد
مترادف صفرا است كه گرم و خشك می باشد. با این مثال ساده حكما سعی بر آن
داشتند كه فردی را كه هیچ گونه اطلاعاتی نسبت به مزاج ها نداشته است را تا
حدودی نسبت به وضعیت مزاج ها آگاه كنند. لازم به ذكر است كه حكما از این
حالت ها با اصطلاح اخلاط اربعه نام برده اند.
غذا
در
طب سنتی دسته بندی غذاها، دسته بندی همین اخلاط اربعه (خلط های چهارگانه)
می باشد. در ابتدا بحث دسته بندی غذاها ذكر این نكته لازم است كه هر انسانی
با هر مزاجی كه دارد به تمام اخلاط نیاز دارد. در مبحث غذاها دیدگاه رایج
اشتباه دیگری كه در بین عوام است دیدگاه مقابله است. یعنی اینكه افراد فكر
می كنند در صورتی كه مزاج غالب آنها گرم و تر است می بایست برای مقابله با
آن از مواد غذایی با مزاج سرد و خشك استفاده كنند. در این باره دیدگاه حكما
این بوده است كه در حالت صحت و سلامت فرد باید مماثلت كند یعنی مواد غذایی
هم مزاج با مزاج خویش به میزان مناسب و متعادل میل كند. در حقیقت در
انتخاب یك غذا چندین مزاج را باید در نظر بگیریم. مانند مزاج فرد، مزاج
غذا، مزاج فصل، مزاج سن و... تمام این مزاج ها با یكدیگر جمع می شوند و
برآورد اینها تعیین كننده نوع غذایی خواهد بود كه خوردن آن برای ما مفید
خواهد بود.
فصل ها
همانگونه
كه در ابتدای این مقاله نیز ذكر شد فصول مختلف دارای مزاج های مختلف می
باشد. فصل بهار دارای مزاج گرم و تر است. فصل تابستان دارای مزاج گرم و
خشك، فصل پاییز دارای مزاج سرد و خشك و فصل زمستان دارای مزاج سرد و تر می
باشد. لذا افرادی كه به طور مثال دارای مزاج سوداوی هستند در پاییز بیشتر
دچار بیماری می شود و یا در صورت بیماری با تشدید بیماری روبرو می گردند.
كه این دسته افراد می بایست با تدابیر ویژه ای سعی بر متعادل نمودن مزاج
بدن خود نموده تا از بروز بیماری و یا تشدید بیماری در این فصل سال پیشگیری
كنند.
اهمیت آشنایی با مزاج فصل ها
همانگونه
كه پیش از این نیز ذكر شد یكی از مهمترین دلایل اهمیت با مزاج فصل ها،
مقابله با غالب شدن گرمی و سردی زیاد با فصل هم مزاج با بدن فرد است. اگر
شخصیت افراد را بر اساس مزاج ها تنظیم كرده و زندگی با فهم مزاج ها همراه
باشد، نتایج بسیار خوبی را به همراه خواهد داشت. از دلایل دیگر اهمیت مزاج
فصل ها می توان به حالات روحی و روانی افراد در فصول مختلف اشاره كرد. به
طور مثال افراد گرم مزاج دارای خوشنت بیشتری نسبت به افراد سرد مزاج می
باشند همچنین نسبت به افراد سرد مزاج سریع تر عصبانی می شوند. دیده می شود
كه این دسته افراد گرم مزاج زمانی كه در یك فصل با مزاج گرم (بهار و
تابستان) قرار دارند بسیار پرخاشگرتر می گردد و یا با كوچكترین مسئله ای
عصبانی می شوند و یا مثالی دیگر اینكه ما برای كاری نیاز به فردی با جسارت و
هوش و ذكاوت بالا داریم. جسارت، هوش و ذكاوت از ویژگی های افراد گرم مزاج
می باشد. ما باید آگاه باشیم كه این جسارت، هوش و ذكاوت در افراد گرم مزاج
در فصول با مزاج گرم به حداكثر میزان خود می رسد و این دسته افراد می
توانند قابل اعتماد ترین افراد، برای انجام كار ما می باشند. از آنجایی كه
در ابتدای فصل پاییز می باشیم سعی بر آن داریم تا در ادامه به بررسی فصل
پاییز از دیدگاه مزاج بپردازیم.
فصل خریف (پاییز) با مزاج سرد و خشك
در
ابتدای امر این نكته شایان ذكر است كه با اینكه در اكثر كتب طب سنتی و طب
ایرانی از فصل پاییز به عنوان فصل سرد و خشك نام برده شده است اما عرض
جغرافیایی هر منطقه، ارتفاع منطقه، نوع خاك منطقه، میزان بارندگی و رطوبت
و... می توانند مزاج یك فصل را در منطقه ای خاص تغییر دهند اما به طور نسبی
و معمول مزاج این فصل از سال سرد و خشك در نظر گرفته می شود.
فصل سرما و مزاج گرم و تر
فصل
پاییز مناسب ترین فصل سال برای افراد با مزاج گرم و تر بوده (مخالف مزاج
سرد و خشك) و از طرف دیگر نامناسب ترین فصل سال برای افراد با مزاج سرد و
خشك می باشد كه می تواند موجب بروز بیماری و تشدید علائم برخی بیماری ها،
به ویژه بیماری های سرد و خشك گردد. پس با یك استدلال ساده می توان نتیجه
گرفت از آنجایی كه افراد زمانی كه با كهولت سن مواجه می گردند بدن آنها
دچار سردی غالب می شود لذتا این فصل از سال چندان مناسب حال آنها نخواهد
بود و كهنسالان در فصل پاییز به مراقبت و توجه بیشتری نیاز دارند. حكما علت
بروز و ظهور زیاد بیماری را در فصل پاییز وجود مواد زائد باقی مانده در
بدن از فصل تابستان، ضعف قوت، كاهش تحلیل و دفع مواد زائد به علت سردی هوا
و... دانسته اند. برخی بیماری های شایع در این فصل عبارتند از خارش پوست،
اگزما، شوره سر، ترك پوست، دردهای مفاصل، برخی ورم ها، درد و بزرگی طحال،
برخی از انواع تب ها، ادرار قطره ای، سخت ادراری، كم خونی، جنون، وسواس،
افسردگی، ورم لوزه ها، دردهای سیاتیكی، انسدادهای گوارشی، سكته، بیماری های
ریوی و...
توصیه شده است برای نگاهداشت تندرستی در فصل پاییز می
بایست از برخی كارها پرهیز كرد كه از جمله می توان به پرهیز از نوشیدن آب
سرد، پرهیز از قرار دادن سر در معرض هوای مستقیم، عدم مواجهه با گرمای سر
ظهر و سرمای بامداد و شبانگاه، استحمام با آب سرد، نزدیكی جنسی زیاد، مصرف
مسهل های قوی، فصد و حجامت و هر كاری كه خون را كم كند، كم خوری و پرهیز بی
دلیل، تعریق بسیار و... را نام برد. همان گونه كه در بحث غذاها نیز ذكر
شد، غذاها نیز دارای مزاج خاص خود می باشند. بنابراین در فصل پاییز نیز می
بایست غذاهای مناسب با این فصل را مصرف كرد و از مصرف غذاهای نامناسب پرهیز
كرد. به طور مثال از خوردن غذاهایی مانند بادمجان، گوشت گاو و گوساله،
كنسروها، سوسیس و كالباس، ترشی ها، ادویه های تند و تیز، سرخ كردنی ها،
چیپس و پفك و... كه موجبات خشكی بیشتر بدن را در این فصل مهیا می كنند می
بایست اجتناب كرد. در مقابل به مصرف خوراكی هایی با مزاج گرم و تر مانند
خربزه شیرین، گوشت سفید، هویج، زیتون، خرما، عسل، شیرینی های طبیعی، شربت
عسل، مغز خشكبارها، آش های ساده و... بسیار توصیه گردیده است.
دنیای سلامت/ شماره ۹۶/ مهر ماه ۹۲/ به قلم: مسعود رضوانی/ صفحه ۴۶
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:43
بیماری ها
آخر هفته جدیدترین زمان برای رفع و جبران "کمبود خواب" در طول هفته برای افراد شاغل است.
گفتنی
است "استراحت" در آخر هفته تنها باعث رفع احساس خواب آلودگی در افراد می
شود و افراد گمان می کنند که نیروی بدنی خود را به دست آورده اند.
بررسی ها نشان می دهند، کمبود خواب در طول هفته می تواند سبب بروز "استرس" و التهاب در درون بدن شود.
بررسی ها نشان می دهند همینطور خواب کم در طول هفته سبب اختلال در "تنظیم قندخون" و به جود آمدن بیماری دیابت در افراد می شود.
همینطور
خواب آلودگی در طول روزهای هفته می تواند بر روی اخلاق و "خلق و خوی"
افراد تاثیر منفی بگذارد عملکرد بد کاری و تحصیلی و همینطور بد اخلاقی و
تنش از جمله عوارض بی خوابی های طولانی مدت است در کل بی خوابی های درازمدت
سبب "کاهش طول عمر" افراد می شود.
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:42
بیماری ها
آپاندیس زائده ای به طول ده سانتی متر در بدن همه
ماست، یک سر این زائده کرمی شکل به روده بزرگ وصل است و یک سر آن داخل حفره
شکم قرار دارد. به گفته این متخصص کودکان، گاهی این زائده در کودکان ملتهب
و عفونی می شود و از آنجا که بچه ها نمی توانند دقیقا علائم خود را بیان
کنند، ممکن است آپاندیسیت در آنها دیرتر تشخیص داده شود که متاسفانه می
تواند باعث سوراخ شدن آپاندیس و عوارضی شود، پس باید علائمش را جدی بگیریم.
بچه
ها معمولا بیشتر در سنین ۹ تا ۱۲ سال ممکن است دچار التهاب و عفونت
آپاندیس شوند. البته گاهی قبل از ۹ سال هم ممکن است این اتفاق بیفتد. علائم
آپاندیسیت در آنها هم گاهی معمول و گاهی غیرمعمول است. دکتر رفعتی درباره
علائم معمول آپاندیسیت می گوید: درد شکم، اولین علامت معمول این عارضه است.
یعنی اگر کودک در سنی باشد که بتواند دردش را ابراز کند، از درد شکم شکایت
خواهدداشت. این درد در ناحیه اطراف و بالای ناف، مبهم و مداوم است. این
متخصص اطفال ادامه می دهد: بتدریج بیمار دچار بی اشتهایی می شود، حالت تهوع
و استفراغ پیدا می کند و ممکن است یکی دو بار استفراغ کند.
بعد کم
کم درد به قسمت پایین و راست شکم منتقل می شود که محل آپاندیس است. او
تاکید می کند: اگر بچه چنین علائمی داشت باید او را به پزشک جراح رساند تا
با معاینه، تشخیص نهایی را مطرح کند. البته در کودکان کم سن تر که امکان
دارد نتوانند خیلی واضح نوع درد و محل آن را بیان کنند، تشخیص آپاندیس سخت
تر است. دکتر رفعتی درباره علائم غیرمعمول آپاندیس که گاهی تشخیص آن را
مشکل تر هم می کند، توضیح می دهد: آپاندیس حالت کرمی دارد و یک سر آن به
روده بزرگ متصل است، ولی سر دیگر آن ممکن است در قسمت های مختلف شکم باشد.
گاهی این زائده آنقدر بلند است که سر آن مثلا نزدیک لوله حالب یا بیضه ها
قرار می گیرد. در این صورت به جای این که درد آن در ناحیه راست شکم احساس
شود، در پهلو حس می شود یا بیضه های کودک درد می گیرد. در چنین حالتی درد
آپاندیس با درد ارگان های دیگر اشتباه گرفته می شود.
تشخیص اصلی با معاینه
اگر
بیمار دچار علائم معمول آپاندیسیت باشد، معمولا پزشک جراح بلافاصله پس از
معاینه و تشخیص نهایی اقدام به جراحی می کند. دکتر رفعتی می گوید: البته
اگر علائم مبهم باشد، پزشک آزمایش خون درخواست می کند. چون در خون بیمار
دچار آپاندیسیت معمولا گلبول های سفید افزایش می یابد. ممکن است آزمایش
ادرار و عکس شکم هم درخواست کند. البته در عکس شکم، یافته ای به نفع
آپاندیسیت وجود ندارد، ولی برای رد احتمال مشکلات دیگر انجام می شود.
سونوگرافی هم برای تشخیص آپاندیسیت مفید است، اما در واقع راه اصلی تشخیص
این بیماری معاینه و توجه به علائم بیمار است و درخواست آزمایش خون و
سونوگرافی برای تائید تشخیص انجام می گیرد.
سرعت در جراحی، یک ضرورت است
به
گفته دکتر رفعتی، جراحی باید بعد از تشخیص آپاندیسیت هر چه سریع تر انجام
شود و این که پدر و مادر تعلل کنند یا بخواهند تحقیق و از چند جراح
نظرخواهی کنند، کار درستی نیست چون آپاندیس بچه ها در زمان کمتری ممکن است
پاره و چرک و آلودگی وارد شکم شود و سلامت کودک را به خطر بیندازد.
بیماری هایی با علائم مشابه
بعضی
بیماری ها در بچه ها علائم مشابه التهاب آپاندیس ایجاد می کند، بنابراین
باید آنها را حتما در نظر داشته باشیم. یکی از این بیماری ها، اسهال و
استفراغ و دیگری مسمومیت غذایی است، بخصوص در تابستان. دکتر رفعتی درباره
تفاوت اسهال و استفراغ و مسمومیت با آپاندیسیت می گوید: بچه مبتلا به این
بیماری ها هم معمولا اسهال، استفراغ شدید و دل درد و تب پیدا می کند، اما
اول تهوع و استفراغ سراغش می آید و بعد تب، اسهال و دل درد شروع می شود در
حالی که در التهاب و عفونت آپاندیس، اول درد است بعد تهوع و استفراغ. علاوه
بر این، بچه دچار التهاب آپاندیس تب خفیفی دارد و تبش خیلی بالا نیست، مگر
این که آپاندیسش سوراخ شده باشد.
وی تاکید می کند: نکته مهم این
است که گاهی اسهال هم باعث ایجاد آپاندیسیت می شود و حتی گاهی بیمار دچار
آپاندیسیت با اسهال مراجعه می کند، بنابراین فقط نمی توانیم روی یافته های
بالینی قضاوت کنیم و هرگاه پدر و مادری در مورد ابتلای فرزندشان به التهاب
آپاندیس شک داشتند، حتما باید به پزشک مراجعه کنند. این متخصص کودکان می
افزاید: بیماری دیگری که می تواند با آپاندیسیت اشتباه شود، بخصوص در بچه
های کوچک تر، انسداد روده است. بچه های دچار این مشکل هم تهوع، استفراغ و
درد شکم دارند، ولی معمولا دفع گاز و اسهال ندارند. گاهی گلودرد چرکی و
التهاب غدد لنفاوی روده هم باعث ایجاد علائمی مثل آپاندیسیت می شود و این
نقش مهم پزشک و تشخیص او براساس شرح حال و معاینه را نشان می دهد.
چه وقت به پزشک مراجعه کنیم؟
دکتر
رفعتی در پاسخ به این پرسش می گوید: والدین باید توجه داشته باشند
آپاندیسیت معمولا یکباره شروع نمی شود مگر این که آپاندیس سوراخ شده باشد
که معمولا ۲۴ تا ۴۸ ساعت قبل علائمی مثل درد کناره ناف و قسمت راست شکم
دارد، بنابراین اگر درد شکم کودک بیش از چهار ساعت طول بکشد و پیشرونده
باشد، حتما باید به پزشک مراجعه کرد. این متخصص کودکان تاکید می کند: اگر
کودکی درد شکمی داشت، هرگز نباید خودسرانه به او مسکن داد. اگر نفخ و دل
درد در حد دل پیچه خفیف بود، می توان یک بار به او مسکن داد، ولی اگر درد
ادامه پیدا کرد، باید حتما به مراکز درمانی مراجعه کرد چون مسکن می تواند
درد آپاندیسیت را محو و پزشک را در تشخیص سریع دچار مشکل کند که برای بیمار
خطرناک است.
اگر آپاندیس بترکد...
دکتر
رفعتی با اشاره به این که متاسفانه در بچه ها زمانی که آپاندیس شروع می
شود تا زمانی که بترکد، خیلی کوتاه است و امکان دارد حداکثر یک یا دو روز
باشد، ادامه می دهد: اگر به بیمار دیر رسیدگی شود و آپاندیس سوراخ شود، چرک
و عفونت وارد فضای شکم می شود و شکم کاملا سفت و درد شدیدی ایجاد خواهد
شد. از سوی دیگر، کودک ممکن است دچار تب بالا شود و در این صورت باید حتما
لوله تخلیه یا درم در شکم او تعبیه و هفت تا ده روز در بیمارستان بستری شود
تا شکمش شست وشو و تخلیه شود. او می افزاید: متاسفانه هر التهاب و عفونتی
وارد حفره شکم شود، ممکن است چسبندگی هایی در آن به وجود آورد و هر چه
دیرتر مراجعه شود، این چسبندگی بیشتر خواهد بود و بعدها برای بیمار مشکل
ایجاد می کند.
گرما، اوضاع را بدتر یا بهتر نمی کند
برخی
معتقدند اگر روی شکم کودک دچار دل درد کیسه آب گرم یا حوله داغ گذاشته شود
و بچه دچار التهاب و عفونت آپاندیس باشد، حتما باعث ترکیدن آپاندیس می
شود، ولی دکتر رفعتی می گوید این باورها پایه علمی ندارد، چون آپاندیس عضوی
در درون شکم است و گرما و سرمای بیرونی تاثیر چندانی روی آن ندارد.
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:41
بیماری ها
نخستین تحقیقات از تاثیرات اقتصادی سرطان بر
اتحادیه اروپا نشان می دهد، این بیماری ها سالانه ۱۲۶ میلیارد یورو هزینه
روی دست کشورهای عضو این اتحادیه می گذارد.
مرکز خیریه تحقیقات سرطان انگلیس، این هزینه را "بار عظیم" توصیف کرده است.
این
نتایج که در نشریه سرطان شناسی لنست منتشر شده است، شامل هزینه دارو ،
مراقبت های سلامتی و همچنین کاهش درآمد ناشی از بیماری یا هزینه هایی است
که خانواده ها برای مراقبت از بیمار متقبل می شوند.
گروهی از دانشمندان دانشگاه آکسفورد و کینگز کالج لندن، داده های ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۹ را بررسی کردند.
این
بررسی نشان داد هزینه کلی برای سرطان ۱۲۶ میلیارد یورو است که ۵۱ میلیارد
یوروی آن صرف هزینه های مراقبت از سلامت از جمله وقت پزشک و هزینه های دارو
می شود.
کاهش بازدهی به دلیل عدم حضور کارمند سر کار خود و یا مرگ
بیمار جوان، حدود ۵۲ میلیارد یورو هزینه بر می دارد در حالی که این هزینه
ها برای خانواده هایی که نگهداری از بیمار را بر عهده دارند ۲۳ میلیارد
یوروست.
در حالت کلی، هر چه کشورها ثروتمند تر باشند مانند آلمان و
لوکزامبورگ، بیشتر از کشورهای شرق اروپا مانند بلغارستان و لیتوانی، برای
درمان سرطان هزینه می کنند.
در این بین، سرطان ریه، هزینه برترین
سرطان است. هزینه سرطان ریه یک دهم تمامی سرطانها در اروپاست. این سرطان
مهلک و کشنده مردم را در سنین پایین تری نسبت به سایر سرطان ها تحت تاثیر
قرار می دهد از این رو بازدهی این افراد کم شده و مرگ آنها عامل مهمی در
افزایش هزینه هاست.
به هر حال، بار اقتصادی کلی سرطان کمتر از هزینه های زوال عقل و بیماری های قلبی و عروقی است.
یک
بررسی سراسری در اتحادیه اروپا توسط همین گروه از محققان نشان داد بیماری
های قلبی و عروقی از جمله فشار خون بالا و سکته مغزی حدود ۱۶۹ میلیارد یورو
در سال هزینه بر می دارد در حالی که زوال عقل ۱۸۹ میلیارد یورو فقط در ۱۵
کشور غرب اروپا ایجاد می کند.
زوال عقل به خاطر مراقبت های طولانی
مدت هزینه بسیار بالایی دارد، در حالی که بیماری های قلبی و عروقی به
گستردگی تنوع بیماری هایی که ایجاد می کند افراد بیشتری را نسبت به سرطان
درگیر می کند.
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:41
عقاید و احکام
روز عید قربان از اعیاد مهمّ
اسلامى است. این روز یادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهیم علیهالسلام در
برابر پروردگار خویش است آنجا که فرمان حق براى ذبح اسماعیل صادر شد، و
ابراهیم آماده اجراى این فرمان شد و اسماعیل را به قربانگاه برد و کارد بر
حلقومش نهاد، ولى ندایى رسید که اى ابراهیم از عهده این آزمون الهى برآمدى!
دست نگهدار که فرمانبردارى خویش را به درستى اثبات کردهاى. جبرئیل همراه
با «قوچى» فرود آمد و ابراهیم آن را قربانى کرد، و سنّت قربانى در منا از
آن روز برقرار شد.
این روز، روز عید و خوشحالى و سرور است. زیرا
علاوه بر این که بندهاى مخلص از آزمونى دشوار، سربلند بیرون آمد و بندگى
خویش را در پیشگاه خداى بزرگ ثابت کرد، گروه عظیمى از بندگان مخلص خدا به
او تأسّى جسته، به زیارت خانه خدا مىشتابند و مراسم منا و از جمله، قربانى
را انجام مىدهند.
اعمال روز عید قربان
براى عید قربان اعمالى نقل شده است:
۱ـ
غسل کردن است که به گفته مرحوم «علاّمه مجلسى»، غسل در آن روز سنّت مؤکّد
است تا آن جا که بعضى از علما آن را واجب دانستهاند. (۱)
۲ـ نماز
عید قربان است و نحوه انجام آن، به همان کیفیّتى است که در نماز عید فطر
گفته شده، و نماز عید قربان در زمان غیبت امام مطابق مشهور فقهاى عظام،
سنّت مؤکّد است.(۲) (خواه به صورت جماعت خوانده شود یا فرادى).
۳ـ
مستحب است دعاهایى را که پیش از نماز عید و قبل از آن وارد شده است بخواند.
به فرموده مرحوم «علاّمه مجلسى»، بهترین دعاها، دعاى چهل و هشتم «صحیفه
کامله سجّادیه» است که اوّلش این است: أللّهُمَّ هذا یَومٌ مُبارَک و اگر
دعاى چهل و ششم را نیز بخواند بهتر است. (۳)
۴ـ خواندن دعاى ندبه در این روز و سایر اعیاد مستحبّ است. (۴)
۵ـ
قربانى کردن در این روز براى همه مستحبّ مؤکّد است و بسیار سفارش شده است،
تا آن جا که برخى از علما آن را بر کسانى که توانایى دارند واجب
دانستهاند و مستحب است بعد از نماز عید، کمى از گوشت آن را بخورد. (۵)
و نیز مستحبّ است هنگام قربانى این دعا را که از امام صادق علیهالسلام نقل شده است بخواند:
«وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الاْرْضَ، حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما أنَا
من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمان ها و زمین را آفریده; من در ایمان خود خالصم و
مِنَ الْمُشْرِکینَ، إنَّ صَلاتى وَ نُسُکى وَ مَحْیاىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ
از مشرکان نیستم. نماز و قربانى و زندگى و مرگم براى خداوندى است که پروردگار
الْعالَمینَ، لا شَریکَ لَهُ، وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ. اَللّهُمَّ مِنْکَ
جهانیان است. شریکى براى او نیست. من به این برنامه مأمور شدم و از مسلمانانم. خدایا از تو و
وَلَکَ، بِسْمِ اللّهِ وَاللّهُ اَکْبَرُ. اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّى». (۶)
براى توست. به نام خدا و خداوند بزرگتر است. خدایا از من قبول فرما.
(اگر به نیّت چند نفر قربانىِ مستحب انجام شود، بگوید: اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا)
بسیار
مناسب است افراد توانگر، در این روز قربانى نمایند و اکثر آن را به فقرا و
نیازمندان انفاق کنند و به همسایگان و آشنایان نیز بدهند.
در
روایتى است که امام صادق علیهالسلام فرمود: امام على بن الحسین و امام
باقر علیهمالسلام گوشت قربانى را سه قسمت مىکردند؛ یک قسمت آن را به
همسایگان مىدادند و یک قسمت آن را به نیازمندان و قسمت سوم را براى اهل
خانه نگه مىداشتند. (۷)
۶ـ تکبیرات مشهور زیر را بگوید؛ براى کسانى
که در این ایّام توفیق حضور در مراسم حج و صحراى «منى» را دارند، بعد از
پانزده نماز این تکبیرها را مىخوانند؛ از نماز ظهر روز عید، شروع کرده تا
نماز صبح روز سیزدهم؛ ولى کسانى که در آن جا نیستند، بعد از ده نماز آنها
را مىخوانند، از نماز ظهر روز عید آغاز نموده، تا نماز صبح روز دوازدهم، و
آن تکبیرها مطابق روایت کتاب شریف «کافى» چنین است:
«اَللهُ
اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ،
اَللهُ اَکْبَرُ، و للهِ الْحَمْدُ، اَللهُ اَکْبَرُ عَلى
خدا بزرگتر از توصیف است معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر است و ستایش خاص خداست خدا بزرگتر است بر آنچه
ما هَدانا اَللهُ اَکْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنعامِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما أبْلانا». (۸)
ما
را راهنمایى کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزیمان کرد از چهار پایان انعام
(شتر و گاو و گوسفند) و ستایش خاصّ خداست براى آن که آزمود ما را.
حدّاقل
این تکبیرها را بعد از نماز در این ایّام، یکبار بگوید ولى اگر تکرار
نماید، بهتر است، و حتّى اگر بعد از نوافل نیز بگوید خوب است. (۹) (۱۰)
منابع
۱. زادالمعاد، صفحه ۳۱۹.
۲. همان مدرک.
۳. همان مدرک.
۴. همان مدرک، صفحه ۳۲۰.
۵. همان مدرک.
۶. زاد المعاد، صفحه ۳۲۱ .
۷. اقبال، صفحه ۴۵۱.
۸. کافى، جلد ۴، صفحه ۵۱۷، حدیث ۴.
۹. زادالمعاد، صفحه ۳۲۳.
۱۰. مفاتیح نوین، اعمال عید قربان
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:39
اهل بیت
وقتی حضرت ابراهیم (ع) به فرمان خدا همسر و فرزند
خود را به مکه آورد، دست به دعا برداشت و عرض کرد: پروردگارا! من برخی از
فرزندانم (اسماعیل و نسل او) را در سرزمین بیکشت و زرع، در کنار خانه
محترم تو سکونت دادم؛ پروردگارا! تا نماز را برپا دارند، پس دلهای گروهی
از مردم را به آنان گرایش ده و آنان را از میوهها و محصولات روزی عطا کن،
باشد که سپاسگزاری کنند؛ همچنین جناب لوط که پس از تلاش فرهنگی فراوان
نتوانست مردم را از هلاکت برهاند برای نجات خانواد با ایمان خود چنین دعا
کرد:
پروردگارا! من و خانوادهام را که تنها گروندگان به من هستند از وزر و وبال آنچه این مردم انجام میدهند، رهایی بخش.
حضرت
یعقوب (ع) برای تأمین نیاز خانواده خود، فرزندانش را به دربار حاکم مصر
فرستاد تا با دریافت گندم مورد نیاز، قحطسالی را سپری سازند و حتی در
دومین بار برای دریافت گندم، فرزند محبوب خود، بنیامین را نیز همراه
برادران وی گسیل داشت.
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:38
اهل بیت
در سفر پیدایش باب ۲۲ مذکور است که خداوند به
ابراهیم فرمود: «پسر یگانۀ خودت یعنی اسحاق را به کوه موریاه ببر و ذبح
کن». از آنجا که تورات کنونی به ارشد بودن اسماعیل تأکید دارد پس «یگانه
بودن» آن فرزند با «اسحاق» بودن او ناسازگار است. اما از آنجا که «یگانه
بودن» آن فرزند دو نوبت دیگر نیز در همین باب مؤکد شده است لذا نتیجه
میشود که کلمۀ «یعنی اسحاق را» توسط کاهنان افزوده گشته است.
در
خصوص ذبیح بودن اسماعیل یا اسحاق در میان مسلمانان و یهودیان اختلاف نظر
وجود دارد. و باید گفت که ریشۀ عداوت یهود با مسلمانان به همین مسئله
برمیگردد. و همچنین ریشۀ دو عقوبت مهمی که خداوند به یهود رساند (اسارت
بابلی در سال ۵۸۶ قبل از میلاد و پراکندگی آنها در سال ۷۰ میلادی) به تحریف
همین حقیقت بازگشت دارد.
زیرا علمای یهود یا تغییر نام ذبیح از اسماعیل به اسحاق میخواستند که برکت پیامبر خاتم را به قوم خود مخصوص کنند.
در
این مقال مسئلۀ ذبیح بودن اسماعیل را با نگاهی به تورات کنونی یهود مرور
خواهیم کرد و ادلۀ خود برای جعل تورات کنونی در این خصوص را به اختصار
خواهیم گفت.
پیامبر آخرین، از نسل ابراهیم(ع) است
در
تورات کنونی، خداوند در سه نوبت به حضرت ابراهیم(ع) وعده داده است که «از
ذرّیت تو، جمیع امتهای زمین بركت خواهند یافت، زیرا كه قول مرا
شنیدی« یا «از تو جمیع قبایل جهان بركت خواهند یافت« (سفر پیدایش ۱۲/
۳ ـ ۱۳/ ۱۶ ـ ۲۲/ ۱۸). این کلام نقلشده از خداوند، به این معنا است که
موعود امم یعنی پیامبر خاتم از حضرت ابراهیم(ع) پدید خواهد آمد.
حضرت
ابراهیم(ع) و همسرش ساره به دلیل بتشکنی ابراهیم(ع) دیگر نمیتوانستند در
بین النهرین بمانند. لذا به هدایت خداوند به زمین مبارکی کوچ کردند که
بعدها به «فلسطین» مشهور شد (انبیاء/ ۷۱). مدتی بعد ابراهیم(ع) پی برد که
همسرش سارا نازاد است (تورات: پیدایش ۱۱/ ۳۰ ـ ۱۶/ ۱) و لذا ایشان تا حدود
نیم قرن فرزندی نیافتند. سپس حضرت ابراهیم(ع) به فرمان خداوند حکیم، با
هاجر که کنیز ساره بود ازدواج کرد و اسماعیل(ع) به دنیا آمد.
به فرمان
خداوند، مدتی بعد حضرت ابراهیم(ع) مأمور گشت تا هاجر و کودکش را در حجاز
بگذارد و خودش به فلسطین بازگردد. آن حضرت نیز چنین کرد و در تورات فعلی در
سفر پیدایش ۱۷/ ۱۸، دعای ابراهیم(ع) خصوصاً برای فرزندش مذكور است كه از
خداوند میخواهد تا اسماعیل را زنده نگه دارد. در تورات كنونی ماجرای هاجر
و تشنگی اسماعیل با كمی تفاوت با روایات اسلامی در باب ۲۱ از سفر پیدایش
مذكور است.
چرا خداوند به ذبح اسماعیل(ع) فرمان داد؟
ابراهیم(ع)
به سبب علاقهاش به اسماعیل، برای دیدار او و هاجر مکرراً به بیابان حجاز
می¬رفت، و از اینجا بود كه خداوند به او دستور داد که فرزندش را ذبح کند تا
از این محبت که باعث این مشقّات وی شده، به این سبب نزدیک است که او به
خدا مشرك گردد، پاك شود. ابراهیم(ع) پدر توحید است و علاقهاش به
اسماعیل(ع) واضحاً بدان سبب بود که او پدر نبی خاتم است. لهذا او پسرش
اسماعیل را گرامی میداشت.
و ابراهیم(ع) فرمان خداوند را اطاعت کرد
ولی چاقو (به امر خدا) گلوی نازک اسماعیل(ع) را نبرید. خداوند قربانی را از
ابراهیم(ع) قبول کرد و در پاداش کار بزرگش، طبق قرآن و تورات، به توسط
فرشتگان مقرب خود كه چندی بعد در هیئت سه مرد به منزلش آمدند به او مژده
داد که همسرش سارا اصلاح شده فرزندی خواهد آورد. سارا که طبق نقل تورات در
آن وقت نود ساله و در جوانی نیز نازا بود، همانجا سخن فرشتگان خدا را
«مضحکه» کرد و بر آن وعده خندید. فرشتگان او را ملامت کردند و لذا طبق
فرمان خداوند، آن پسر «اسحاق» نام گرفت، که معادل است با «إضحاک» و «مضحکه»
در زبان عربی.
مطابق تورات كنونی، اسماعیل(ع) در ۸۶ سالگیِ
ابراهیم(ع) تولد شد و اسحاق(ع) در سن صد سالگی او به دنیا آمد. در قرآن
مذکور است كه آن فرشتگان بشارت تولد یعقوب(ع) فرزند اسحاق(ع) را نیز به
ابراهیم(ع) داده بودند. یعنی او آنقدر عمر خواهد کرد تا نوة خود را نیز
ببیند.
ارج و قرب ابراهیم(ع) برای چیست؟
سفر
پیدایشِ تورات کنونی، در این خصوص که چرا ابراهیم(ع) در نزد خداوند ارج و
قرب دارد و چرا زمین فلسطین به او داده شده سخنی نمیگوید. اما در سفر پنجم
تورات از حضرت موسی(ع) در وقتی که قومش را تحذیر میداد نقل است که فرمود:
در دل خود گمان مبرید که خداوند به سبب عدالت و نیکویی تو این زمین
(فلسطین) را به شما بخشیده است بلکه این امر به دلیل نیکویی پدران تو یعنی
ابراهیم و اسحاق و یعقوب (علیهم السلام) بوده است (سفر تثنیه ۹/ ۴ تا ۶ ـ
۱۰/ ۱۵).
در تورات مکرراً مذکور است که خداوند تا هزار پشت بر
مؤمنان رحمت میفرستد و از کافران و گناهکاران تا پشت چهارم عقوبت میکشد.
این مطالب جملگی صحیح است چنانکه فرمودهاند که رحمت خداوند بر غضب او
سبقت دارد. به همین سبب بود که بنیاسرائیل پس از تبعید به مصر در زمان
حضرت یوسف(ع)، بعد از چهار نسل به لطف خداوند و راهنمایی حضرت موسی(ع) به
فلسطین بازگشتند تا آن رحمتی را که خداوند به نسل حضرت ابراهیم(ع) مخصوص
کرده به ایشان نیز برساند. لهذا بنیاسرائیل طفیل وجود حضرت ابراهیم هستند و
حیات طیبة آنها در گرو سلوک در طریق حقّی است که ابراهیم(ع) آن را پیموده و
برای پیروانش هموار کرده است. متأسفانه اکثر یهودیان در این راه سلوک
نکردند و به پدرشان حضرت ابراهیم اقتدا ننمودند. لهذا به حکم خداوند گرفتار
عقوبتهای متعدد شدند و زمین فلسطین نهایتاً در سال ۷۰ میلادی از ایشان
گرفته شد.
اینک از یهودیان و محققان تورات میپرسیم که ارج و قرب
حضرت ابراهیم(ع) در نزد خداوند به چه علت بوده است و چرا این مسئله در
تورات کنونی مذکور نیست؟ اینکه در تورات خداوند به حضرت ابراهیم فرموده
است: «من سپر تو هستم و اجر بسیار عظیم تو» (پیدایش ۱۵/ ۱) این «اجر عظیم»
خداوند چه بوده و به چه جهت به ابراهیم داده شده است؟
پاسخی که
نگارنده یافته این است که پاداش و اجر عظیم حضرت ابراهیم(ع) آن است که
خداوند موعود جهان را از نسل او خواهد فرستاد. این پاداش در ازای بتشکنی
ابراهیم(ع) به او عطا شده است. در تورات کنونی بت¬شکنی آن حضرت و جدلهای
او با نمرود و قصد آن ملعون برای سوزانیدن ابراهیم(ع) مغفول است. لکن یکی
از محاجّههای آن حضرت با نمرود در خصوص نفی پرستش غیرخدا، در تلمود ایشان
مذکور است. این مسئله، نشان میدهد که علما و کاتبان ایشان، گرچه بت¬شکنی
حضرت ابراهیم(ع) را از تورات حذف کرده¬اند اما نمیتوانستهاند این حقیقت
را بالکل دور انداخته و فراموش کنند و لذا آن را در تلمود آوردهاند.
بنابراین اقوال قرآن مجید در این خصوص صادق آمده و بایست قدر دانسته شود.
وفق
قرآن و تورات، خداوند ابراهیم(ع) را بعد از نبوت و آزمونهای بسیار به
دوستی خود برگزید و او به مقام «خلیلالله» بار یافت. در قرآن علاوه بر
اینها مذكور است كه خداوند وی را «امام» تمام مردم جهان (بقره / ۱۲۴) و
اسوة حسنة ایشان (ممتحنه / ۴) قرار داده، و حضرت حق بدین وسیله ابراهیم(ع)
را در جهان شهرت بخشید.
اهمیت ذبیح در چیست؟
اسلام
و یهودیت در این قول متفقند که آن پیامبر خاتم، که روح شریفش اولین مخلوق
خداوند است و بزرگترین نبی خدا در زمین، رسالتش جهانی است و دین مباركش تا
قیامت باقی، در واقع مقرر گشته تا از نسل حضرت ابراهیم(ع) و پسر ذبیح او
به این جهان بیاید. اما اختلاف نظر این دو دین در این مسئله است كه آیا آن
ذبیح اسماعیل بوده است یا اسحاق؟
اگر قول یهودیان و تورات امروزی را
بپذیریم یعنی ذبیح «اسحاق» است و آن نبی خاتم باید كه از نسل پسر او یعقوب
باشد، و از میان قوم بنیاسرائیل به این جهان بیاید. البته حضرت اسحاق پسر
دیگری به نام «عیصو» داشت كه از نسل وی قوم اَدوم پدید آمدند، اما این قوم
در قرون بعد به سبب شرارتشان منقرض شدند. یهودیان معتقدند كه آن نبی
موعود، كه آنها او را ماشیح Messiah)) مینامند، هنوز زاده نشده است و آنها
منتظر ظهور وی هستند. در میان اسباط دوازدهگانة یعقوب، یهودیان بیشتر از
همه به نسل حضرت داوود (كه از سبط یهودا بن یعقوب بود) امید دارند تا
خداوند آن نبی را در میان این نسل برانگیزد. چه اینکه اکنون فقط سه سبط از
اسباط یهود بر روی زمین زندگی میکنند یعنی سبط لاوی، یهودا و بنیامین. نُه
سبط دیگر به سان اقوام عاد، ثمود و لوط منقرض شدهاند.
اما اگر قول
دین اسلام را صادق بدانیم و آن ذبیح اسماعیل باشد، آنگاه حضرت
رسولالله(ص) همان پیامبری است كه تمام انبیاء وعدة آمدنش دادهاند. چنانكه
از خود آن حضرت نیز منقول است كه فرمود: أنَا ٱبنُ ٱبذَّبیحَیْن. از حضرت
امام رضا(ع) منقول است که مراد از این دو ذبیح، حضرات اسماعیل و عبدالله بن
عبدالمطلب هستند كه هر دو در معرض ذبح بوده، به فضل خدا نجات یافتهاند.
بنا بر این نظر، یهودیان و مسیحیان بایست به حضرت رسولالله(ص) ایمان
میآوردند. و به تبع میتوان گفت كه تمام ظلمها و جنگهایی كه در زمین رخ
داده و میدهد ریشه در همین عدم پذیرش دارد. به عبارت دیگر اگر یهودیان به
جای دشمنی کردن با حضرت رسول اکرم(ص)، به آن حضرت ایمان میآوردند، هم خود
در دنیا و آخرت رستگار میشدند و هم صلح و رحمت در جهان گسترش مییافت.
مسیحیان
در این میانه اعتقاد دارند كه حضرت عیسی(ع) همان ماشیح موعود و آن نبی
اعظم و رسول خاتم است. یهودیان نهتنها این را نمیپذیرند بلكه به گزاف،
حتی نبوت حضرت عیسی(ع) را قبول ندارند و نعوذاً بالله او را یك نبی كذبه و
انسان دروغگو میشمارند. در خصوص حضرت عیسی(ع) یهودیان تفریط میکنند و
مسیحیان افراط. افراط مسیحیان اولاً در این است که حضرت عیسی(ع) را پیامبر
موعود و آخرین پیامبر میدانند و ثانیاً او را همان خدای خالق جهان
میخوانند. بطلان ادعای دوم برای مسلمانان واضح است. لکن با مسیحیان که علی
الرسم به تصلیب عیسی(ع) اعتقاد دارند میتوان اینچنین استدلال کرد که
چگونه میتوان خدا را کشت و به مدت سه روز او را دفن کرد؟!
لکن
ادعای ماشیح دانستن عیسی(ع) مسئلهای قابل بحث است. مثلاً مواردی در همین
اناجیل كنونی وجود دارد كه به خلاف این اعتقاد مسیحیان شهادت میدهد. برای
نمونه، حضرت عیسی(ع) مطابق انتهای باب ۲۲ از انجیل متی با كاهنان و كاتبان
یهود محاجّه كرده است كه چرا شما بر خلاف قول خداوند به مردم اینچنین تعلیم
میدهید كه آن نبی بایست از نسل داوود بیاید؟ آنگاه آن حضرت با استناد به
عبارتی از مزامیر داوود (مزمور ۱۱۰/ ۱) برای كاهنان یهود استدلال فرمود كه
ماشیح از نسل داوود(ع) نخواهد آمد وگرنه داوود اینچنین نمیفرمود. در
همانجا مؤکد است که کاهنان نتوانستند پاسخی به او بدهند. لهذا حضرت عیسی(ع)
كه از نسل داوود است، به طریق اولی ماشیح نبوده و نیست. چه اینكه آن حضرت
مشخصات متعدد ماشیح را که در عهد عتیق (خصوصاً در صحیفه اشعیاء) آمده، دارا
نبوده است. مثلاً ماشیح یك نبیِ امّی و درس¬ناخوانده از ذریة ابراهیم(ع) و
از نسل ذبیح او است، صاحب شریعت (فقه) است، حكومت تشكیل میدهد و برای
استقرار دین خدا جنگ میكند، همسر دارد و فرزندانی كه پس از وی جانشینش
میشوند، وحی او شفاهی است (بر خلاف تورات که مکتوب نازل شده است) که در دو
مکان مختلف بر او نازل میشود (مکه و مدینه)، و غیره.
ادعای یهود در ذبیح دانستن اسحاق باطل است
یهودیان
مطابق باب ۲۲ از سفر پیدایش تورات کنونی، مدعی هستند که ذبیح اسحاق است.
اما این سخن موجب تناقضهای عدیدهای شده است. این خود موضوع یک مقالۀ مفصل
است و ما در اینجا به اهمّ آن اشاره میکنیم.
۱. در سفر پیدایش باب
۲۲ مذکور است که خداوند به ابراهیم فرمود: «پسر یگانۀ خودت یعنی اسحاق را
به کوه موریاه ببر و ذبح کن». از آنجا که تورات کنونی به ارشد بودن اسماعیل
تأکید دارد پس «یگانه بودن» آن فرزند با «اسحاق» بودن او ناسازگار است.
اما از آنجا که «یگانه بودن» آن فرزند دو نوبت دیگر نیز در همین باب مؤکد
شده است لذا نتیجه میشود که کلمۀ «یعنی اسحاق را» توسط کاهنان افزوده گشته
است.
۲. با کمی تأمل دیده میشود که فصول تورات کنونی جابهجا شده
است و ماجرای ذبح که قبل از تولد اسحاق بوده به بعد از تولد او منتقل شده
است تا بتوانند اسحاق را ذبیح کنند. و این مسئله مشکلاتی را در تورات کنونی
پدید آورده است. مثلاً اینکه کوچ کردن هاجر و اسماعیل بعد از تولد اسحاق و
قبل از ذبح بوده است. در این وقت حضرت اسماعیل حداقل چهارده سال داشته
است. اما در توصیفاتی که در باب ۲۱ سفر پیدایش از تشنگی هاجر و رو به موت
بودن اسماعیل آمده معلوم میشود که اسماعیل در این وقت کودکی خردسال بوده
که مادرش او را به آغوش حمل میکرده است (پیدایش ۲۱/ ۱۶ تا ۱۸). ترتیب فصول
و وقایع باید اینچنین باشد: نازایی سارا، دعای ابراهیم، ازدواج با هاجر،
تولد اسماعیل، هجرت اسماعیل و هاجر، فرمان به ذبح، بشارت به فرزندی از سارا
در پاداش سربلندی ابراهیم به ذبح اسماعیل، تولد اسحاق. در تورات کنونی
تولد اسحاق بلافاصله به بعد از تولد اسماعیل انتقال یافته است در حالیکه
فاصلۀ آن دو واقعه چهارده سال بوده است.
۳. در دین یهود، فرزند نخست
و محصول نخست زمین و احشام، باید برای خداوند تخصیص یابد. لذا ذبح او به
دستور خداوند امری معقول و پذیرفتنی است. و فرزند نخست ابراهیم در واقع
حضرت اسماعیل بوده است و حتی تورات کنونی نیز بر این شهادت میدهد.
۴.
باید توجه کرد که نخستزادۀ ابراهیم کیست؟ زیرا در یهود فرزند نخست اهمیت
فوق العاده دارد. تورات کنونی اذعان دارد وقتی که اسحاق به دنیا آمد
اسماعیل چهارده ساله بود. لکن در کمال تعجب میبینیم که بر خلاف معمول،
اصطلاح «نخستزاده» برای اسماعیل(ع) به کار نرفته است. یهودیان ممکن است
استدلال کنند که هاجر زن مکروهۀ ابراهیم بود لذا پسر او نخستزاده خوانده
نشده است. در جواب باید گفت که این سخن بر خلاف تورات کنونی است. زیرا در
سفر تثنیه ۲۱/ ۱۵ تا ۱۷ آمده است که اگر مردی دو زن محبوبه و مکروهه داشته و
نخستزادۀ او از زن مکروهه به دنیا بیاید آن مرد نمیتواند حق نخستزادگی
را از آن فرزند خلع کند.
۵. در تورات کنونی، دو نوبت به نازایی سارا
تصریح شده (پیدایش ۱۱/ ۳۰ ـ ۱۶/ ۱) و در موارد دیگر آمده که نازایی به امر
خدا است (خروج ۲۳/ ۲۶ ـ تثنیه ۷/ ۱۴) و لذا سارا هم به همینطور به ابراهیم
میگوید: «پس سارای به ابراهیم گفت اینک خداوند مرا از زائیدن بازداشت. پس
به کنیز من درآی شاید از او بنا شوم. و ابراهیم سخن سارای را قبول نمود»
(پیدایش ۱۶/ ۲). نتیجه میشود که خداوند حضرت سارا را نازا کرده است تا
نخستزادۀ ابراهیم(ع) از هاجر به دنیا بیاید. بعد از سربلندی ابراهیم(ع) در
ماجرای ذبح، خداوند برای پاداش ابراهیم(ع) همسرش سارا را نیز بارور کرده
است.
۶. خداوند به توسط سه فرشته که در هیئت سه مرد به خانۀ
ابراهیم(ع) آمدند به آن حضرت بشارت داد که سارا فرزندی خواهد آورد. اما
سارا باور نکرده سخن آنها را مضحکه نمود و لذا فرشتگان پسر او را «اسحاق»
نام نهادند که معادل است با «اضحاک» در زبان عربی (نگا. قاموس کتاب مقدس،
مدخل اسحاق و نیز در مقدمۀ کتاب). این واقعه نشان میدهد که حضرت سارا
منتظر فرزند نبوده است و وعدۀ خداوند به ابراهیم که در جوانی به او داده
شده بود را با تولد اسماعیل(ع) تحقق شده میدانست. اما یهودیان به گزاف
مدعی هستند که اسحاق همان پسر وعده است. پولس نیز در نامههای خود اینچنین
ادعا میکرده است (نگا. غلاطیان ۳/ ۱۹ ـ ۴/ ۲۸).
۷. دربارۀ کوه
موریاه که مکان ذبح دانسته شده اختلاف نظر بسیاری در نسخ مختلف تورات وجود
دارد. به این ترتیب، یهودیان نه مکان ذبح را میدانند و نه زمان آن را و نه
شخص ذبیح را میشناسند. و ما مسلمانان میدانیم که حضرت اسماعیل(ع) در دهم
ماه ذیالحجه در نزدیکی کعبه قربان شد و خداوند آن عمل را از او پذیرفت و
این سنت از او باقی ماند تا هر حج کنندهای برای خداوند قربانی تقدیم کند.
بیش
از ده مورد دیگر نیز در تورات کنونی وجود دارد که بر ذبیح بودن اسماعیل
شهادت میدهد، مواردی که تخصصیتر است و از حوصلۀ این مقال خارج. همچنین در
تلمود دیده میشود که علمای یهود ظهور آخرین پیامبر را در قرن پنجم یا ششم
میلادی پیشگویی کردهاند (نگا. گنجینهای از تلمود، باب ۱۲)، که واضحاً
نشان میدهد که آن پیامبر موعود حضرت رسول الله(ص) است و لهذا ذبیح حضرت
اسماعیل(ع) بوده است.
ذبیح بودن اسماعیل(ع) در انجیل برنابا
در انجیل برنابا که انجیل تحریف نشدۀ حضرت عیسی(ع) است در خصوص ذبیح بودن اسماعیل اینچنین آمده است:
فصل
چهل و چهارم (۱) آن وقت شاگردان گفتند: «ای معلم! در کتاب موسی چنین نوشته
شده که عهد با اسحاق بسته شده است.» (۲) یسوع آهی کشیده، جواب داد: «آنچه
نوشته شده همین است. (۳) ولیکن نه موسی نوشته و نه یوشع، (۴) بلکه احبار ما
نوشتهاند، آنان که نمیترسند از خدای. (۵) حق میگویم به شما، به درستی
که هر گاه به کار برید نظر را در سخن فرشته جبرئیل خواهید دانست خباثت
کاتبان و فقهای ما را. (۶) زیرا فرشته گفت: "ای ابراهیم! زود است که همۀ
جهان بدانند که خدای دوست میدارد تو را. (۷) ولیکن چگونه جهان بداند
محبّت تو را به خدای؟ (۸) به راستی واجب است بر تو اینکه بکنی چیزی از برای
محبّت خدای." (۹) ابراهیم پاسخ داد: "همانا اینکه بندۀ خدای آماده است تا
بکند هر آنچه را خدای میخواهد." (۱۰) پس خدای با ابراهیم به سخن درآمده
فرمود: "بگیر اولزادۀ خود را و بر کوه برشو تا پیش کنی او را به قربانی."
(۱۱) پس چگونه اسحاق اولزاده میشود؟ و حال آنکه چون او زاده شد، اسماعیل
هفت ساله بود؟» (۱۲) پس آن وقت شاگردان گفتند: «به درستی که خدعۀ فقها
هرآینه آشکار است. (۱۳) از این رو بگو به ما حق را. زیرا میدانیم که تو
فرستاده شده از سوی خدایی.» (۱۴) پس یسوع آن وقت فرمود: «حق میگویم به
شما، به درستی که شیطان طلب میکند همیشه باطل نمودن شریعت خدای را. (۱۵)
پس از این جهت به تحقیق امروز ناپاک نمودند او و پیروان او و ریاکاران و
بدکاران هر چیزی را. (۱۶) پیشینیان به تعلیم دروغ و پسینیان به زندگانی
بیباک. (۱۷) حتی اینکه تقریباً نزدیک است که حق یافت نشود. (۱۸) وای بر
ریاکاران! زیرا مدح این جهان از آنان، زود است برگردد بر آنها به اهانت و
عذاب در دوزخ. (۱۹) بدین جهت به شما میگویم، به درستی که رسول خدای
نیکوییای است که مسرور میسازد هر آنچه را که ساخته است خدای تقریباً.
(۲۰) زیرا زینت داده شده است به روح دانش و مشورت، (۲۱) روح حکمت و
توانایی، (۲۲) روح خوف و محبت، (۲۳) روح اندیشه و میانهروی. (۲۴) زینت
داده شده است به روح محبت و رحمت، (۲۵) روح عدل و پرهیزگاری، (۲۶) روح لطف
و صبر، که گرفته است آنها را از خدای، سه برابرِ آنچه عطا فرموده به سایر
خلق خود. (۲۷) چه با سعادت است زمانی که زود است بیاید در آن زمان به سوی
جهان. (۲۸) مرا تصدیق کنید، که دیدم او را و تقدیم کردم برای او احترام را،
چنانکه دیده است او را هر پیغمبری. (۲۹) زیرا خدای عطا میکند به ایشان
«روح او» را به نبوت. (۳۰) چون دیدم او را، از تسلّی پر شده، گفتم: "ای
محمد! خدای با تو باد و مرا لایق آن نمایاد که دوال نعل تو را باز کنم،
(۳۱) زیرا هرگاه به این افتخار برسم، خواهم شد پیغمبری بزرگ و قدوس خدای."»
(۳۲) چون یسوع این بفرمود شکر خدای نمود.
در خصوص این سخن حضرت
عیسی(ع) که هر پیغامبری در واقع حضرت رسول الله۰ص) را دیده است به آیات ۸۱
تا ۸۳ از سورۀ آلعمران مراجعه کنید و پیمان محکمی که خداوند از انبیائش
گرفته تا آن حضرت را یاری کنند.
حکمت قربانی از انجیل برنابا
حسن
ختام ما باز هم از سخنان حضرت عیسی(ع) خواهد بود که در جواب پرسش یک کاهن،
کاتبان و علمای یهود را ملامت میکرد که شما ظاهر دین را گرفته و باطن آن
را تهی کردهاید:
فصل شصت و ششم ... (۱۵) وای بر شما ای کاتبان و
فریسیان! (۱۶) وای بر شما ای کاهنان و لاویان! زیرا شما فاسد نمودید قربانی
پروردگار را. (۱۷) تا حدّی که آنان که آمدند تا قربانی خود را تقدیم کنند،
اعتقاد دارند که خدای مانند انسان گوشت پخته میخورد.
فصل شصت و
هفتم (۱) زیرا شما به ایشان میگویید که حاضر سازید گوسفندان و گاوان و
برّههای خود را به هیکل خدای و مخورید همه را، بلکه بدهید بخشی را به خدای
خود از آنچه به شما داده است. (۲) لیکن شما خبر نمیدهید ایشان را از اصل
قربانی که آن شهادت زندگی است که انعام داده شده بر پسرِ پدرِ ما ابراهیم.
(۳) تا فراموش نشود ایمان و طاعت پدر ما ابراهیم با وعدههای استوار به
او، از طرف خدای و برکتی که او را بخشیده شده است. (۴) ولیکن خدای بر زبان
حزقیال پیغمبر میفرماید: "دور کنید از من این ذبایح خود را، به درستی که
قربانیهای شما نزد من مکروهند." (۵) زیرا که نزدیک میشود وقتی که تمام
شود در آن، آنچه تکلّم کرده است از او خدای ما بر زبان هوشع پیغمبر، که
فرموده: "به درستی که من قومی که غیرمختار است مختار نمیخوانم. " (۶) و
چنانکه حزقیال پیغمبر میفرماید: "زود باشد که خدای پیمان تازهای به عمل
آورد با قوم خود، که نیست مانند پیمانی که به پدران شما عطا فرموده بود.
(۷) پس وفا ننمودند به آن. و زود باشد بگیرد از ایشان دلی را که از سنگ است
و بدهد به ایشان دل تازهای. (۸) و زود باشد که همۀ این واقع شود، زیرا
شما اکنون به موجب شریعت او رفتار نمیکنید، و نزد شماست کلید و باز
نمیکنید، بلکه به شایستگی راه را میبندید بر آنان که بر آن رفتار
میکنند.» (۹) و آن کاهن خواست برود تا خبر دهد رئیس کهنه را، که در
نزدیکی هیکل ایستاده بود به همه چیز. (۱۰) ولیکن یسوع فرمود: «بایست، زیرا
جواب میدهم تو را از سؤالت»....
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:37
اهل بیت
وبلاگ "صراط المستقیم"
درباره خنده وگریه کودکان به ذکر حدیثی از امام ششم پرداخته است که در ادامه می
آید:
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ :سَأَلْتُ
جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الطِّفْلِ یَضْحَكُمِنْ غَیْرِ عَجَبٍ وَ
یَبْكِی
مِنْ غَیْرِ أَلَمٍ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ مَا مِنْ طِفْلٍ إِلَّا وَ هُوَ یَرَى
الْإِمَامَ وَ یُنَاجِیهِ فَبُكَاؤُهُ
لِغَیْبَةِ
الْإِمَامِ عَنْهُ وَ ضَحِكُهُ إِذَا أَقْبَلَ عَلَیْهِ حَتَّى إِذَا
أُطْلِقَ لِسَانُهُ أُغْلِقَ ذَلِكَ الْبَابُ عَنْهُ
وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالنِّسْیَان
مفضل میگوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد طفل
پرسیدم
که چرا
بدون علت میخندد یا بدون درد میگرید؟
فرمودند:
ای مفضل! هیچ طفلی نیست مگر اینکه امام را میبیند و
با ایشان
نجوا میکند. علت گریهاش غایب شدن امام از اوست و علت
خندهاش رو آوردن امام به اوست. وقتی زبانش به سخن باز
شد این
باب بر او
بسته میشود و بر قلبش مُهر فراموشی زده میشود.
)یعنی این
ماجرا را از یاد می برد(
علل الشرایع ج2 ص584
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:32
سخنان ماندگار
عقیق: مراسم
هیئت هفتگی فدائیان حضرت زهرا(س) با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سید
عباس موسوی مطلق و مداحی کربلایی حسین طاهری برگزار شد.
گزیده ای از سخنان حجت الاسلام موسوی مطلق را بخوانید؛
*از
معصومین مثلا می خواستند که با نگاه ظرف آبی را حرکت دهد حضرت این کار را
انجام می داد ولی مگر این کار برای امام زحمتی دارد، یااینکه بر بالین
مریضی می رفتند و حال او خوب می شد. این را سادات خودمان هم می توانند
انجام دهند، چه برسد به امام، ائمه از آسمان ها خبر می دهند.
*منقبت
این خاندان در این است، وقتی خداوند خواست انسان را بیافریند ملائکه
اعتراض کردند، خداوند به آن ها گفت من چیزی می دانم که شما نمی دانید، از
معصوم علیه السلام پرسیدند که قبل از آدم چه کسی بود؟ حضرت پاسخ داد: آدم.
گفتند: قبل از او که بود؟ حضرت فرمودند: آدم بوده است، فرد سوال کنند ادامه
داد پرسش خود را و حضرت فرمود اگر تا صبح هم ادامه بدهی خواهم گفت آدم
بوده است و ما امام کل آن آدم ها بوده ایم.
*امام
صادق می فرماید: 12هزار عالم مثل همین عالم داریم و ما امام همه آن ها
هستیم، خداوند تاج کرامت را بر سر آدم گذاشت، برای آفرینش انسان به خود
گفت: فتبارک الله احسن الخالقین، خداوند دستور داد ملائکه سجده کنند، ابلیس
استکبار کرد و بر انسان سجده نکرد، امیر المومنین می فرماید: مگر می شود
انسان تکبر داشته باشد و به بلای ابلیس گرفتار نشود، ابلیس می گفت خداوندا
من حاضرم تا آخر بر تو سجده بروم ولی بر انسان نمی توانم، خداوند گفت آنچه
دستور دادم را انجام بده.
*ابلیس
ملاقاتی با حضرت عیسی(ع)داشت، حضرت عیسی گفت من حاضرم واسطه بشوم که
خداوند تو را ببخشد. حاضری؟ ابلیس گفت: بلی، حضرت عیسی به محضر خدا گفت:
خدایا ابلیس پشیمان است تو او را می بخشی؟ خداوند فرمود: بله فقط به شرطی
که برود به قبر آدم سجده کند، شیطان گفت من به خودش سجده نکردم به قبرش
سجده کنم! شیطان قسم یاد کرده به عزت و جلال خداوند که همه ی ما را گمراه
کند.
*ابلیس
اینقدر پیش رفت که خداوند در زمان حضرت نوح دست به خلقت مجدد زد، چون همه
رفتند در تیم شیطان، عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی. چون به اندازه
انگشتان دست موحد وجود داشت بر روی زمین، بعد از آفرینش مجدد شیطان دوباره
دست به کار شد تا جایی که نمرود نوه ی حضرت نوح را تربیت کرد.
*زمان
پیمغبر اکرم معادلات بهم ریخت، پیمغبر از عرب های آن زمان انسان شریفی مثل
اویس قرن تربیت کرد، پیغمبر خوب تربیت کرد اما بسیاری در جنگ ها شهید
شدند. وقتی پیغمبر از دنیا رفتند غیر از سه یا چهار نفر همه مرتدد شدند،
همان مردم که آب وضوی پیغمبر را به عنوان تبرک برمی داشتند ریختند خانه ی
پیغمبر را آتش زدند.
*در
غدیر 120 هزار نفر شاهد بودند، مگر می شود فراموش کرد؟ زمان بیعت اینطور
نبود که همه شعار بدهند ما همه سرباز توایم علی جان گوش به فرمان توایم علی
جان، به این شکل نبود و یکی یکی آمدند دست دادند و بیعت کردند، حتی به
دستور رسول الله تشت آب گذاشتند و زن ها به این شکل بیعت کردند. چهارشنبه 24/7/1392 - 10:31