هنوز دلخوشم به "خدانگهدارش" ، اگر نمی خواست برگردد ، اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد .
آفتاب که میتابد ، پرنده که میخواند و نسیم که می وزد ، با خودم میگویم حتما حال تو خوب است که جهان این همه زیباست .
مردم اینجا چقدر مهربانند ، دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش درست کردند .
اگه فروختمت ناراحت نشو ، چون هر کسی از یه راهی نون در میاره ، ما هم از گل فروشی .
خرابه های دلم از تمام خانه های جهان قشنگتر است ، چون یاد تو در آن ساکن است .