• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 420
تعداد نظرات : 380
زمان آخرین مطلب : 4776روز قبل
طنز و سرگرمی

 

یه توپ دارم قلقلیه

I have a ball roundy rounded,
It"s red ,white and blue.
When I hit it against the ground,
You have no idea how far it goes.
I didn"t have this ball.
I did my homeworks well.
My dad gave me an Eid gift.
Gave me a rounded ball!

 

اتل متل توتوله

How"s Hassan"s Cow?
She doesn"t have neither milk nor tits.
They took her milk to India.
Marry a Kurdish Woman.
Name her Amghezy.
Around her hat reddish.
Aachin and Vaachin,
cross one of your legs!

 

عمو زنجیرباف

Uncle chain knitter!
Yeeeeees.
Have you knit my chain?
Yeeeeees.
Did you throw it behind the mountain?
Yeeeeees.
Father has just arrived.
What does he bring?
Pea and raisin.
Eat it and come

 

حالا تصور کنید یک ادم غیر ایرانی برای اولین بار این شعرارو میخونه و معنیشو بفهمه

قیافش خیلی دیدنیه!!!!!!!

 

 

 

يکشنبه 10/5/1389 - 14:42
دانستنی های علمی

پروفسوردکتر محمد جمشیدی مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی ناسا،

دکترفیروز نادری مدیر برنامه اجرایی سیاره مریخ در ایستگاه فضایی ناسا،

دکترحمید برنجی عضو پژوهشگران ایستگاه فضایی ناسا،

دکترقاسم اسرار عضو هیات مدیره ایستگاه فضایی ناسا،

دکترکاظم امیدوار عضو پژوهشگران ایستگاه فضایی ناسا،

دکترمحمد جمشیدی مدیر کنترل تکنیک ایستگاه فضایی ناسا،

مهندس رضا غفاریان مهندس لابراتوار نیرو محرکه جت ایستگاه فضایی ناسا،

پروفسور دکتر پرویز معین رییس موسسه مرکزی تحقیقاتی دانشگاه ناسا در آمریکا،

پروفسوردکتر صمد حیاتی عضو هیات مدیره ایستگاه فضایی ناسا،

دکترعبد الحمید کریمی در رابطه با ساخت موشک های فضایی در ناسا،

و خانم دکتر مقدم در آزمایشگاه پیشرانش جت در ناسا بر روی رادارها کار می کنند..

حدود 70 الی 80  ایرانی در ناسا فعالیت دارند طبق اخرین اماری که گرفته شده و در روزنامه space چاپ شده, 43 درصد پژوهشگران ناسا  ایرانی می باشد.

به این مساله افتخار کنیم یا به خاطر از دست دادن این همه استعداد تاسف بخوریم؟

شنبه 9/5/1389 - 20:46
دانستنی های علمی

همه ما در زندگی فرد دروغگویی را سراغ داریم. یک لاف زن حرفه ای. فردی که حتی اگر تلاش هم کند، باز هم نمی تواند از دروغ گفتن دست بردارد. او در مورد هر چیز و همه چیز دروغ می گوید. تعداد خانم هایی که با آنها قرار ملاقات گذاشته، مسائل کاری، استعدادهایش، تحصیلات و در یک کلام همه چیز. او می خواهد با این کار خودش را بزرگتر جلوه داده و در دیگران تاثیر بگذارد.

دلیل دروغگویی هر چیزی که باشد، کسی به این قبیل افراد احترام نمی گذارد. هیچ کس روی آنها حساب باز نمی کند و برای شخصیتشان نیز ارزش قائل نیست. من این کلام را بارها و بارها تکرار کرده ام: مرد است و حرفش.

توانایی تشخیص دروغ
اعماق وجود بیشتر انسانها پاک و محجوب است. آنها هر چقدر هم که تلاش کنند و دروغی بگویند که به اصطلاح مو لای درزش نرود، باز چشمانشان گویای تمام حقایق است. چشم ها هیچ گاه دروغ نمی گویند. اگر شما یک تبهکار حرفه ای هم باشید، چشمانتان هیچ گاه نمی توانند کسی را فریب دهند. پس چرا خودتان را بیهوده به زحمت می اندازید؟

من می توانم یک فرد دروغگو را زودتر از هر كسی شناسایی کنم. به راحتی توانایی تشخیص حقیقت را پیش از اینکه هیچ حرفی رد و بدل شود دارم. حرکات بدن گویای تمام حقایق هستند.

اما اگر مطمئن هستید که آنها در روز روشن در حال دروغ گفتن هستند، نباید به سرعت عکس العمل نشان دهید. این کار باعث می شود که فرد مقابل احساس شرمندگی و خجالت زدگی کند؛ او فقط می خواهد به نوعی خود را در جلوی چشم همگان بزرگ تر جلوه دهد. (بعد از همه این حرف ها، به هر حال روزی فرا می رسد که یک فرد لاف زن از کرده خود پشیمان می شود، حالا چرا شما فردی باشید که او را به شرمندگی می رساند؟)

گاهی اوقات بهتر است به شخص دروغگو نشان دهیم که فقط به خاطر دلایل ضمنی خودمان، دروغش را می پذیریم. این کار باعث می شود که او کمی بترسد و دفعه آینده دروغ نگوید. معمولا انسان ها خیلی مؤدب تر و با سیاست تر از این هستند که بخواهند کسی را دروغگو بخوانند به همین دلیل آدم های دروغگو توانایی هایشان را دست بالا می گیرند و هر روز بیش از پیش دروغ می گویند.

برخی افراد نمی دانند چگونه دروغ بگویند
به طور کلی بیشتر افراد دروغگوهای ماهری نیستند. چرا؟ به این دلیل که همیشه اشکالاتی در داستانهایشان وجود دارد. به عنوان مثال اگر مرخصی استعلاجی می گیرید، پس چرا روز بعد سرحال و شاداب سر کار آماده می شوید؟ دلیلش این است که این جور افراد توانایی دیدن دورنمای بزرگتر را ندارند. آنها نمی دانند که چگونه باید بر روی سخنان کذبشان درپوش بگذارند به همین دلیل همیشه دستشان رو می شود.

من کارمندی داشتم که وظیفه داشت هر هفته گزارشات تحقیقاتی را برایم مهیا کند. روی میزم، هر دوشنبه، درست مثل ساعت. یک روز او دیر حاضر شد، در حالیکه هیچ چیز در دست نداشت وارد اتاق شد و داستانی ساختگی برای عدم جمع آوری اطلاعات برایم تعریف کرد. جدا از اینکه هر بهانه ای هم که می آورد (اصلا به من مربوط نبود که چرا نتوانسته) او به من دورغ هم می گفت.

کارمند عزیز ما به جای جمع آوری اطلاعات یک هفته در شمال مشغول ماهیگیری بوده. آیا فکر نمی کرد که من می توانم به راحتی حقیقت را دریابم؟ او مثل یک کبک سرش را به داخل برف فرو برده بود و تصور می کرد که دیگران نیز توانایی دیدن هیچ چیز را ندارند. بهانه های او واقعا واهی و غیر قابل باور بودند. من قبلا فکر می کردم جوان فعال و پر کاری است، اما در آن زمان از چشمم افتاد و کسی جز یک دروغگو نبود. او فقط می خواست مثل یک مرد رفتار کند، اما توانایی آن را نداشت. البته من اجازه پیش روی را از او سلب نکردم، اما به راستی لنگان لنگان تا کجا می توان جلو رفت؟

یکی دیگر از کارکنانم روزی برایم یک دست کت شلوار با مارک "آرمانی" هدیه آورد. من از او پرسیدم که اصل است یا خیر (در صورتیکه می دانستم مارک لباس قلابی است) اما او با کمال خونسردی گفت اصل است و افزود "من آن را از یکی از عمده فروشی های آرمانی خریداری کردم و فروشنده به من اطمینان خاطر داد که جنس اصلی است." به هر حال چه کارمند من دروغ می گفت، چه عمده فروش آنقدر کودن بوده که جنس اصل و فرع را تشخیص نمی داده، در اینجا شناسایی کاذب کمی دشوار به نظر می رسد. به نظر شما احتمال دروغگویی کدامیک بالاتر است؟

بله دقیقا، خیلی خوبه، دارید یاد می گیرید!

قبول اشتباهات، صداقت
برخی بیش از اندازه نادان هستند، ذهنشان کار نمی کند، توانایی های خود را بیش از اندازه بالا تصور می کنند و فکر می کنند که در مرکز توجه جهان قرار دارند. آنها تصور می کنند که با اتکا به دروغ به راحتی می توانند خودشان را از شر تمام مشکلات خلاص کنند، اما در نهایت دود این کار وارد چشمان خودشان می شوند.

زمانی که دروغ می گویید نه تنها ارزش شما در نظر اطرافیانتان از بین می رود، بلکه انسانیت شما نیز نابود می شود. گفته هایتان حقیقت ندارند، همه آنها وهم و فریب هستند. در این حالت چگونه می توانید انتظار داشته باشید که دیگران شما را جدی بگیرند؟

اگر کسی دروغ بگوید چیزی نمی گذرد که به او برچسب دروغگویی می چسبانند و نام چوپان دروغگو بر او می گذارند. همه چیز برایتان تمام خواهد شد. زمانیکه در شرایطی گیر می کنید که برای رهایی از آن مجبور هستید اندکی قوه تخیل خود را به کار بیندازید، بهتر است دهنتان را ببندید و چیزی نگویید. به جای دروغ گفتن به اشتباهاتتنان اعتراف کنید و تا در نظر همگان بزرگتر جوه کنید. صادق باشید و همه مردم را نیر به صداقت فرا خوانید. هر کاری که انجام دهید نتیجه آن را بزودی می بینید حال چه در شغل چه در زندگی خانوادگی.

بیاد داشته باشید که چینی ها دور زمان را به صورت یک چرخه در نظر می گیرند که همه چیز روزی به سمت جایگاه اولیه خود باز می گردد؟ این حقیقت دارد.

حرف ها و دروغ هایی که از دهانتان خارج می شود درست مثل شمشیری است که به دست دشمن می دهید، پس هیچ گاه به دست افراد سلاحی ندهید تا در آینده بر علیه خودتان از آن استفاده کنند.

دروغ گفتن به خانم ها
یک استثنا برای قانون "اصلا دروغ نگویید"، خانم ها هستند

اگر دروغ مصلحتی نگویید (مانند تعریف از هیكل، دست پخت، علاقه به مادر زن،...) در زندگی نمی توانید به هیچ خانمی نزدیک شوید. این به این دلیل نیست که کذب خوب است بلکه دلیل آن این است که دنیای خانم ها متفاوت بوده و قانون های مخصوص به خود را دارد. بدون دروغ حقیقت زیاد می شود که اکثر آنها نیز جزء حقایق تلخ به شمار می روند. بین خودمان بماند اما خانم ها مانند آقایون توانایی تحمل تمام حقایق را ندارند. طبیعت آنها این چنین سرشته شده است. بهتر است شکایت خود را به درگاه خداوند ببرید.

توجه کنید، شاید کمی دردناک باشد، اما حقیقت دارد. این مقاله مربوط به ملاقات خانم ها و آقایون نیست، مقاله ای برای صاحب اختیار کردن و قدرت بخشیدن به شما در مسائل شغلیست. فکر نکنید که نباید به خانم ها احترام بگذارید و هر طوری که دلتان خواست با آنها رفتار کنید. فقط می خواستم برای شما این مطلب را روشن کنم که قوانین دنیای تجارت با دنیای عشق و علاقه کمی متفاوت است.

نکاتی برای شناسایی افراد دروغگو
تصور کنید که شما همین دیروز متولد شده اید و نامتان هم "گول خور" است. در این قسمت نکاتی است تا اگر کسی در حال دروغ گفتن به شما بود بتوانید خیلی سریع آنرا تشخیص دهید:

چشم ها: چشم طرف مقابل را بخوانید. اگر آنها بی قرار بود و مردمک چشم بیش از اندازه گشاد شده بود نشانه از دوغگویی است. اگر تمام مدت پایی را نگاه می کرد و یا چشمش به این طرف و آنطرف بود و هیچ گاه مستقیما به چشم های شما خیره نمی شد بدانید که که حرف هایش کذب محض است.
اگر جلوی دهان و یا قسمت های دیگر صورتش را می گرفت.
پیشینیان اعتقاد داشتند که هر گاه کسی بینی خود را بخاراند در حال دروغ گفتن است. من خرافاتی نیستم اما یک انسان راستگو هیچ گاه زمان پاسخ به پرسش ها بینی خود را نمی گیرد، فین فین نمی کند و آنرا نمی خاراند.
اگر به این طرف و آن طرف حرکت می کرد تا به نحوی در تمرکز شما نسبت به موضوع مورد بحث اختلال ایجاد کند.
من من کردن و بعد درست کردن کلمات (شاید این اتفاق برای خودتان هم پیش آمده باشد در چنین شرایطی اصلا لازم نیست که بر گردید و کلمات غلط تلفظ شده را مجددا تکرار کنید)
اگر تنها اشاره مختصری به جزئیات قضیه می شود و همان حرف ها را برای متقاعد کردن خودش چندین بار تکرار می کند. او خیلی مشکوک به نظر می رسد درست مثل یک وکیل در زمان دفاع از متهم.
داستان او پیچیده و تا حدی تحریف شده است و باعث گیج شدن می شود .
دائما در حال تغییر دادن موضوع مورد بحثی است، پرسش های انحرافی می پرسد و به سوالات شما را نیز پاسخ نمی دهد.
همیشه در زمان جواب دادن به سوالات از جمله "آیا تو به من اعتماد نداری" استفاده می کند.
سوالاتی را که به نفعشان نیست نمی شنوند. چی؟ آیا در عرض 10 ثانیه راه گوششان مصدود می شود؟ آنها زمانی که از شما خواهش می کنند تا سوال خود را مجددا تکرار کنید، زمانی پیدا می کنند تا به گفته های کذبشان شاخ و برگ دهند.
جزئیات پس از چند روز از این رو به آن رو می شود (دوباره اگر یک چنین اتفاقی برای خود شما افتاده باشد، حتما به یاد می آورید که جزئیات را بارها و بارها عوض کردید) چند سال بعد در مورد همان داستان از او سوال کنید، آنگاه با تلی از دروغ های مختلف روبرو خواهید شد.

چهارشنبه 6/5/1389 - 15:14
دانستنی های علمی

اگر 19 روش زیر را انجام دهید كسالت دیگر معنا نخواهد داشت
براى این كه به زندگى احساس بهترى ببخشید و حسى جدید داشته باشید باید روش هایى را در زندگى به كار ببندید.

1 - دوست خودتان باشید
سعى كنید همان طور كه با صمیمى ترین دوستانتان برخورد مى كنید، با خودتان نیز رفتار كنید. وقتى كه دوستى یا كسى كه به او علاقه دارید در وضعیت روحى بدى به سر مى برد و از شما كمك مى خواهد براى او چه مى كنید؟
از او مى خواهید تا نگران نباشد. به او مى گویید استراحت كند یا به نوعى سرخودش را سرگرم كند و به مشكلش فكر نكند و ...
در این حالت و در این روزها به خودتان نیز همان توصیه ها را بكنید.

2 - احساس پرواز كنید
در جایى قرار بگیرید كه سكوت و آرامش دارد. براى دقایقى تصور كنید پرنده اى هستید كه در آسمان لایتناهى در حال پرواز است. همانگونه كه ابرها در آسمان حركت مى كنند، سعى كنید مشكلات را از جلوى چشمانتان عبور دهید. این روش به شما یاد مى دهد كه به خاطر بیاورید مشكلات قابل عبور و گذر هستند و همیشه در كنار ما نخواهند ماند.

3 - رنگ نارنجى
از زمان هاى قدیم «رنگ درمانى» جزو موارد بسیار مهمى بوده كه توسط روان شناسان شناخته شده است. از رنگ ها براى كاهش استرس در بیماران و دادن آرامش به آنها استفاده زیادى شده و مى شود. روان شناسان معتقد هستند كه رنگ نارنجى باعث افزایش حس خوشبینى، اشتیاق و شانس آوردن است. براى این كه این احساس در شما شناور شود چند شاخه گل نارنجى در گلدان بگذارید و به آنها نگاه كنید. تابیدن نور نارنجى یا لیوان هایى به این رنگ نیز به شما احساس شادى مى دهد. در فصل زمستان مى توانید یك سبد نارنگى، خرمالو یا پرتقال روى میز بگذارید.

4 - خریدهاى ارزان
همه مردم وقتى موفق مى شوند هنگام خرید تخفیف بگیرند شاد مى شوند؛ براى این كه حس شادمانى را در خود تقویت كنید ارزان تر خرید كنید و پولهایتان را پس انداز كنید تا در مواقع ضرورى به كارتان بیاید و بتوانید در آن زمان ها احساس آرامش و شادى كنید.

5 - شكلات بخورید
زنان به خوردن شكلات علاقه مند هستند، زیرا تحقیقات نشان داده كه شكلات باعث مى شود حالات و روحیات افراد تغییر كند. شكلات میزان سروتونین و اندروفین خون را زیاد مى كند و این دو هورمون باعث شادمانى مى شود. سعى كنید گاهى شكلات بخورید، تا این احساس در شما تقویت شود.

6 - مشكلات را دور بریزید
هرچه را كه به نظرتان مى آید در زندگى موجب ایجاد مشكل و ناراحتى برایتان شده، روى كاغذى بنویسید. سپس تك تك موارد را بخوانید و روى آن خط قرمز بكشید و سپس وقتى براى تمام موارد راهكار پیدا كردید، كاغذ را مچاله كنید و دور بیندازید.

7 - خوش بین باشید
به مشكلات به گونه دیگرى نگاه كنید. بر این باور باشید كه حتى مى توان سختى ها را نیز با نگاه دیگرى دید. امید به زندگى داشته باشید. روان شناسان معتقدند اگر حتى اشخاص بیمار و بیماران لاعلاج امید خود را از دست ندهند، بر بیمارى چیره خواهند شد. سعى كنید در مواقع سختى به این فكر كنید كه افرادى كه وضعیت بسیار دشوارترى از شما دارند همواره در كنارتان هستند. برخورد كردن با مشكلات و موانع را بیاموزید تا احساس خوشبختى كنید. براى داشتن زندگى خوب، باید انرژى مثبت داشته باشید.

8 - از هم تعریف كنید
در زمانى كه از انجام كارهاى روزانه و یا در محیط كار كاملاً خسته شده اید و هیچ انرژى و توانى برایتان نمانده است سعى كنید لبخند بزنید و بگویید كه احساس خوبى دارید. در این لحظات از اطرافیان خود و صفات خوبى كه دارند تعریف كنید. خواهید دید كه بعد از لحظاتى روحیه شما تغییر خواهد كرد و احساس شادى در شما به وجود خواهد آمد.

9 - آنچه را دوست دارید بنویسید
هر چیزى را كه مورد علاقه تان است و به آن عشق مى ورزید روى كاغذى بنویسید. این كار حس خوبى به شما خواهد داد. زیرا متوجه مى شوید كه با برگشت به خاطرات گذشته زمانى به آنچه و آن كسانى كه در كنارتان زندگى كرده اند احساس محبت داشته اید.

10 - حمام كنید
بعد از شنا كردن در دریا احساس جوانى مى كنید. براى این كه احساس طراوت را در روزها و شب هاى پاییزى پیدا كنید كافى است یك فنجان نمك داخل وان حمام بریزید و آن را با آب گرم پر كنید. با شمع هاى معطرى كه در كنار وان مى گذارید، آرامش خاصى پیدا مى كنید.

11 - موسیقى گوش كنید
سعى كنید براى لحظاتى موسیقى گوش كنید. با موسیقى مى توانید به آرامش ذهنى برسید و مشكلات را فراموش كنید. حتى اگر شده این كار براى دقایقى یكنواختى زندگى را از بین مى برد.

12 - استراحت كنید
وقتى كه از انجام كارهاى مختلف خسته شده اید و تحت فشار زیادى قرار گرفته اید، مطمئناً نمى توانید كارى كنید كه به این مشكلات پایان دهید. در این مواقع بهتر است دست از كار بكشید، كتاب جدیدی بردارید، دراز بكشید و شروع به خواندن كنید. این كار را حداقل براى یك ساعت هم كه شده انجام دهید تا به اثرات بسیار مؤثر آن واقف شوید.

13 - با رنگ ها بازى كنید
به سراغ مداد رنگى، گواش، آبرنگ و ماژیك كودكتان بروید و مثل آنها شروع به نقاشى كنید. نقاشى حالات درونى تان را بازگو مى كند؛ همانطور كه یك كودك نیز با نقاشى احساس درون خود را به خوبى نشان مى دهد. با بازى كردن با رنگ ها احساس آرامش و شادى به شما دست خواهد داد.

14 - آزاد باشید
سعى كنید كارهایى را كه تمایل به انجام آن دارید به راحتى انجام دهید. درست مثل كودكى كه دوست دارد آواز بخواند و از هیچ كس خجالت نمى كشد. اگر از آواز خواندن لذت مى برید بدون این كه خجالت بكشید آواز بخوانید. اگر از انجام این كار جلوى دیگران مى هراسید در جاى خلوتى آواز بخوانید. موسیقى و تخلیه احساسات با آواز، گردش خون شما را تنظیم مى كند و احساس خوبى به شما مى دهد.

15 - خدا را سپاس بگویید
به یاد سه موفقیت آخرتان بیفتید و با سپاسگزارى و شكرگزارى از خداوند و كشیدن یك نفس عمیق، انرژى بیشتری ذخیره كنید.

16 - خیرخواهى كنید
كمك كردن به دیگران و نسبت به آنان خیرخواه بودن، احساس خوشایندى را به افراد مى بخشد. این احساس بدن را پر از هورمونى مى كند كه احساس خوبى را بیشتر مى كند. به افراد نیازمندى كه در اطرافتان وجود دارد كمك كنید، فرقى نمى كند كه میزان و نوع این كمك چه باشد، مهم این است كه خیرخواه باشید.

17 - به عكس هاى قدیمى نگاه كنید
آلبوم هایتان را ورق بزنید و به عكس دوستان و اقوام نگاه كنید. با دیدن آنچه كه در گذشته بوده و خاطرات سال هاى قبل لبخندى روى لب هاى شما خواهد نشست و احساس خوبى در وجودتان برپا خواهد شد.

18 - پیغام جدید تلفنى بگذارید
اگر تلفن همراه تان یا تلفن خانه تان پیغام گیر دارد، جملات جدید و متفاوتى روى آن بگذارید. مى توانید روى این پیغام گیر بگویید: «براى دعوت كردن من به میهمانى یا شام، بعد از شنیدن صداى بوق پیغام بگذارید!» مى توانید جوكى تعریف كنید یا جمله اى طنز روى پیغام گیرتان ضبط كنید. این كار، به خود شما و كسى كه به شما تلفن زده شادى مى بخشد.

19 - بوهاى شادى آفرین
بعضى از بوها براى تغییر احساس انسان شناخته شده اند. گل رز، بابونه، شمعدانى معطر، لیمو و بالنگ از جمله این بوها هستند. این بوها را به عنوان خوشبوكننده و معطركننده هوا و فضا مورد استفاده قرار دهید.

چهارشنبه 6/5/1389 - 15:12
خواستگاری و نامزدی

استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند نمی دانیم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن نمی دانم دقیقاً وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد می گیرد.
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری جسارتاً گفت: دست تان بی حس می شود.عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید! و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت: دقیقاً! مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید، اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!

دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری. زندگی همین است...

چهارشنبه 6/5/1389 - 15:9
دانستنی های علمی

بخش پونتیاك شركت خودروسازی جنرال موتورز شكایتی را از یك مشتری با این مضمون دریافت كرد:

این دومین باری است كه برایتان می نویسم و برای این كه بار قبل پاسخی نداده اید، گلایه ای ندارم؛ چراكه موضوع از نظر من نیز احمقانه است! به هر حال، موضوع این است كه طبق یك رسم قدیمی، خانواده ما عادت دارد هر شب پس از شام به عنوان دسر بستنی بخورد. سالهاست كه ما پس از شام رای گیری می كنیم و براساس اكثریت آرا، نوع بستنی انتخاب و خریداری می شود. این را هم باید بگویم كه من به تازگی یك خودروی شورلت پونتیاك خریده ام و با خرید این خودرو، رفت و آمدم به فروشگاه برای تهیه بستنی دچار مشكل شده است.
لطفا دقت بفرمایید! هر دفعه كه برای خرید بستنی وانیلی به مغازه می روم و به خودرو بازمی گردم، ماشین روشن نمی شود؛ اما هر بستنی دیگری كه بخرم، چنین مشكلی نخواهم داشت. خواهش می كنم درك كنید كه این مساله برای من بسیار جدی و دردسرآفرین است و من هرگز قصد شوخی با شما را ندارم. می خواهم بپرسم چطور می شود پونتیاك من وقتی بستنی وانیلی می خرم، روشن نمی شود؛ اما با هر بستنی دیگری راحت استارت می خورد؟

مدیر شركت به نامه دریافتی از این مشتری عجیب، با شك و تردید برخورد كرد؛ اما از روی وظیفه و تعهد، یك مهندس را مامور بررسی مساله كرد. مهندس خبره شركت، شب هنگام پس از شام با مشتری قرار گذاشت. آن دو به اتفاق به بستنی فروشی رفتند. آن شب نوبت بستنی وانیلی بود. پس از خرید بستنی، همان طور كه در نامه شرح داده شد، ماشین روشن نشد! مهندس جوان و جویای راه حل، 3 شب پیاپی دیگر نیز با صاحب خودرو وعده كرد. یك شب نوبت بستنی شكلاتی بود، ماشین روشن شد. شب بعد بستنی توت فرنگی و خودرو براحتی استارت خورد. شب سوم دوباره نوبت بستنی وانیلی شد و باز ماشین روشن نشد!

نماینده شركت به جای این كه به فكر یافتن دلیل حساسیت داشتن خودرو به بستنی وانیلی باشد، تلاش كرد با موضوع منطقی و متفكرانه برخورد كند. او مشاهداتی را از لحظه ترك منزل مشتری تا خریدن بستنی و بازگشت به ماشین و استارت زدن برای انواع بستنی ثبت كرد. این مشاهده و ثبت اتفاق ها و مدت زمان آنها، نكته جالبی را به او نشان داد: بستنی وانیلی پرطرفدار و پرفروش است و نزدیك در مغازه در قفسه ها چیده می شود؛ اما دیگر بستنی ها داخل مغازه و دورتر از در قرار می گیرند. پس مدت زمان خروج از خودرو تا خرید بستنی و برگشتن و استارت زدن برای بستنی وانیلی كمتر از دیگر بستنی هاست.
این مدت زمان مهندس را به تحلیل علمی موضوع راهنمایی كرد و او دریافت پدیده ای به نام قفل بخار (Vapor Lock) باعث بروز این مشكل می شود. روشن شدن خیلی زود خودرو پس از خاموش شدن، به دلیل تراكم بخار در موتور و پیستون ها مساله اصلی شركت پونتیاك و مشتری بود.

----------------------

مشتریان ما به زبانهای مختلفی سخن می گویند. ایشان از ادبیات متفاوتی برای كلام گفتن بهره می گیرند. اگر حرف مشتری را خوب گوش كنیم، می توانیم با توجه به لحن گفتار ایشان درك فراتری از آنچه می خواهند به گوش ما برسانند داشته باشیم.
آیا همه حرفهای مشتریان ما باید منطقی، اصولی و مرتبط با موضوع باشد؟ اگر مشتری چیزی می گوید كه به نظر مسخره و بی ربط است، یا شكایتی عجیب را طرح می كند، چگونه برخوردی شایسته اوست؟
یك اتفاق نادر برای یك مشتری و پیام به ظاهر احمقانه او می تواند روشنگر مسیر بهترین و زبده ترین مهندسان جنرال موتورز باشد. مثال ساده ای كه نقل شد، تاكید بر این موضوع دارد كه مشتری بهترین راهنما و كمك ما در بهتر شدن محصول و خدمات شرکت ماست. اگر در پی نوآوری هستیم، باید به طور جدی سازوكار «خوب گوش دادن» و «شنیدن» صدای مشتری را طراحی كنیم. شما مشتریان خود را می شناسید؟ صدایشان به گوشتان می رسد؟
بی ربط و با ربط، حرف مشتری گوهر است.

چهارشنبه 6/5/1389 - 15:7
دانستنی های علمی

حتماً از تاثیر اولین برخورد در طرف مقابل آگاه هستید. فکر می کنید اولین چیزی که به طرف مقابلتان نشان می دهد کـه چـه نـوع آدمـی هسـتـیـد چیـسـت؟ بــله، نـحوه دست دادنتان...


سـعی کنـیـد هـمیـشه سـفـت و مـحکم دست بدهید، این باعث می شـود کـه در اولین برخورد تاثیر خوبی بگذارید. بعد از بـررسـی و دقــت زیاد روی این موضوع، دست دادن را به پنج گروه تقسیم بندی کرده ام که هر کدام نشان دهنده نوعی شخصیت است.


دست دادن با دست های خیس مسلماً دست دادن های زننده و تنفر آور انواع بسیاری دارد، اما دست دادن با دستهای خیس بدترین آنهاست. حتماً توجه داشته باشید که قبل از دست دادن با کسی دست های خود را کاملاً خشک کرده و آنها را از عرق پاک کنید.


در اینجا به دو نکته برای چگونگی خشک نگاه داشتن دست هایتان اشاره می کنیم:


1- قبل از رفتن سر قرارهای مهم یا مصاحبه های کاری دست هایتان را خوب شسته و بعد خشک کنید. دقت کنید که تا موقع دست دادن با فرد مزبور از بستن دست هایتان جلوگیری کنید. چون باعث گرم شدن دست ها و نتیجتاً عرق کردن آنها می شود.

2- دستان خود را قبل از دست دادن خشک کنید. همیشه دستمالی برای این کار با خود همراه داشته باشید.


دست دادن شل و ول
دست دادن شل و ول نشان دهنده ی ضعف، نداشتن اعتماد به نفس، نداشتن علاقه و ثبات است. مسلماً این خصوصیات متضاد قدرت و استحکام است که ویژگی افراد محترم و موفق است. توصیه می کنم اگر حالت دست دادنتان شل و ضعیف است، هنگام دست دادن کمی نیرو صرف کنید. مطمئناً دست دادن سفت و محکم تاثیر بسیار بهتری در مخاطب می گذارد.


دست دادن نوک انگشتی
مطمئنم قبلاً برایتان اتفاق افتاده است. یک نفر هنگام دست دادن نوک چهار انگشتتان را می گیرد و نمی گذارد که دستتان کاملاً در دستش قفل شود و بعد دستتان را به سختی می فشارد. باید سعی کنید تا می توانید از چنین دست دادنی خودداری کنید. البته ممکن است گاهاً به طور تصادفی یا وقتی عجله دارید برایتان پیش آید. اما به شما توصیه می کنم در این مواقع از فرد مخاطب عذرخواهی کرده و دوباره با او دست بدهید. ممکن است کار خوبی نباشد اما در ذهن فرد مقابل می ماند که چقدر برایش احترام قائل بوده اید.


دست دادن خیلی محکم
قدیمی ها معمولاً اینطور دست می دادند. احتمالاً تا به حال با چنین موردی برخورد کرده اید. فردی احساس می کند قوی ترین مرد جمع است و هنگام دست دادن دستتان را مثل لیمو می چلاند. درست است که من از دست دادن محکم خوشم می آید اما این استحکام نباید موجب ناراحتی طرف مقابل شود.


دست دادن دوستانه و خودمانی
مردم باید عادت کنند دست دادن های عجیب و غریبشان را کنار بگذارند. نیازی به شعبده بازی نیست: یک دست دادن ساده، محکم و دوستانه کافی است.


درست است که دست دادن مسئله ای پیش پا افتاده است اما می تواند عامل مهمی در مصاحبه ها و جلسه های اجتماعی شود. سعی کنید که خیلی راحت اما محکم با فرد مقابل دست داده و در چشمانش نگاه کنید تا بهترین تاثیر را در برخورد اول روی فرد مقابل بگذارید.

چهارشنبه 6/5/1389 - 15:3
دانستنی های علمی

با آن روبه رو شوید. ما همه انسانیم. ممکن است گاهی در بعضی موقعیت های اجتماعی احساس ناراحتی، دست و پا چلفت بودن، کمرویی و خجالت کنیم و نتوانیم آنچه را که در مورد آن فکر می کنیم صراحتاً بر زبان آوریم و کلمات مناسب برای ابراز آن را پیدا نمی کنیم. ممکن است در یک مراسم ترحیم یا روزی باشد که یکی از همکارانتان از کار اخراج می شود. ممکن است هر جایی این احساس را تجربه کنید.


با این احساس مقابله کنید
چیزی که مهم است این است که یاد بگیرید چطور این احساس را در خود کنترل کرده و در این موقعیت های خطرناک چه بکنید. با اینکه می دانید فرد مقابل حرف اشتباهی زده است، به جای ترک گفتگو باید سعی کنید که فرد مقابل را متقاعد کنید.


برای مثال وقتی در یک مراسم ترحیم به دوستتان تسلیت می گویید و او می گوید: "نگران نباش، من خیلی هم به او نزدیک نبودم." شما چطور جواب می دهید؟ در مهمانی های فامیلی هم ممکن است از این اتفاقات بیفتد و یکی از بستگان سؤالات زیادی در مورد هدیه ای که آورده اید بپرسد. با این رفتار چطور برخورد می کنید؟


خوشبختانه، من راه حلی برای این موقعیت ها دارم. این نکات را بخوانید تا یاد بگیرید که در این موقعیت های ناراحت کننده چطور رفتار کنید.

کسی از شما تعریف و تمجید می کند
سه ماه است که در ساعات بین کاریتان به باشگاه رفته و ورزش می کنید و کم کم ماهیچه هایتان دارند روی فرم می آیند. می دانید که ظاهر خوبی پیدا کرده اید. دوستی قدیمی را می بینید. او سریعاً متوجه تغییرات فیزیکی شما می شود و صادقانه مشغول تحسین کردن و تعریف کردن از شما می شود. اما شما فرد خجالتی و متواضعی هستید و نمی دانید که چطور پاسخ این دوست را بدهید.


چه بگویید:
گاهی یک جواب ساده بهترین جواب است. در این موقعیت هم وضع به همین منوال است. جواب ساده ای مثل یک "متشکرم" کوتاه می تواند کارتان را آسان کند. هنگام گفتن این جمله در چشمان دوستتان نگاه کنید تا تاثیر بیشتری بگذارد.


می توانید این تشکر را کمی بیشتر آب و تاب داده و کمی شکسته نفسی بکنید. آهسته پشت دوستتان را نوازش کرده یا از سایر حرکات دوستانه استفاده کنید تا بفهمد که تعریفش را جدی گرفته اید.


در آخر برای اینکه این تمجید را به موضوع بحث بکشانید می توانید کمی در مورد این تغییرتان یا اینکه چطور وزن کم کرده اید با او صحبت کنید. این باعث می شود که دوستتان تصور کند موضوع کاملاً مهمی را متوجه شده است.

به دوستی تسلیت می گویید
یکی از بدترین موقعیت ها وقتی اتفاق می افتد که دوستی یکی از بستگان نزدیکش مثل مادر یا پدرش را از دست می دهد. شما می خواهید دوستتان را مطمئن کنید که آنجایید و حاضرید هر کاری انجام دهید تا ناراحتی او کمتر شود. اما نمی دانید که او چطور با این مشکل کنار می آید و نمی خواهید مرزها را از بین ببرید. احساس همدردی با دوستان در چنین موقعیت هایی کار ساده ای نیست. چطور برای ابراز آنچه در فکرتان است کلمه ها را پیدا می کنید؟


چه بگویید:
بهترین راه این است که صادق باشید. تماس های دوستانه (مثل بغل کردن، دست روی شانه ی فرد گذاشتن و...) می تواند بسیار کمک کننده باشد. لازم نیست از روی چاپلوسی و ریاکاری با او درد و دل کنید. چیزی بگویید که واقعاً به آن فکر می کنید. اگر واقعاً به آن اعتقاد دارید بگویید : "هر وقت خواستی من پیشت هستم" اما اگر واقعاً نمی توانید این کار را انجام دهید گفتن ساده ی "متاسفم، همدردی من را بپذیر" کفایت می کند. همین که در مجلس ترحیم شرکت کرده اید نشاندهنده ی این است که به او اهمیت می دهید.

در این موقع از سوال کردن ابا نداشته باشید. در مورد ترتیب دادن مجلس ختم و این مسائل از او سوال کنید تا کمی از ناراحتی او کم شود. سعی کنید هر چه می توانید انجام دهید تا کمی از ناراحتی های او کم کنید. از گفتن جمله های کلیشه ای مثل "زندگی خوبی داشت" خودداری کنید. این جمله ها در آن شرایط کمی بی معنا هستند.

 

یکی از آشنایانتان از کار اخراج می شود
با یکی از همکارانتان در اداره روابط نزدیکی داشته اید، اما او مجبور به ترک کار شده است. مطمئناً از این مسئله بسیار ناراحت است و شما کسی هستید که باید کمی به او اعتماد به نفس دوباره بدهید. چه کار می کنید؟


چه بگویید:
درست است که من همیشه طرفدار صداقت هستم اما در این موقعیت گفتن دروغ مصلحتی بد نیست و خیلی به بهبود حال دوستتان کمک می کند. فکر می کنید شانسی برای پیدا کردن شغلی با همان موقعیت ندارد؟ اشکالی ندارد، دروغ بگویید. به او اطمینان دهید که شرکت های بسیاری هستند که راغب به استفاده از فردی با شرایط او می باشند. با این کار باعث خواهید شد که تصور کند هنوز هم فرد فعالی در اجتماع می باشد و اعتماد به نفس از دست رفته خود را دوباره به دست آورد. به او بگویید که می تواند روی کمک شما حساب کند. اما قول پیدا کردن کار جدید را به او ندهید. حرفی بزنید که بتوانید به آن عمل کنید.

 

تصادفاً کسی را می رنجانید
همسر یکی از دوستانتان که حامله است به شما می گوید که می خواهد اسم دخترش را بولا بگذارد. شما این مسئله را در جمع دوستانتان تعریف می کنید و با خنده و مسخره می گویید که بولا خیلی اسم زشتی است. یکی از دوستانتان در جمع ناراحت شده و می گوید که اسم مادر او هم بولا است. چه جوابی می خواهید بدهید؟

چه بگویید:
یکی از بهترین راه های در رفتن از چنین موقعیت هایی این است که مسئله را به شوخی و خنده گرفته و جوری صحبت را عوض کنید. مثلاً بگویید که چقدر همیشه حتی از اسم خودتان هم متنفر بوده اید. راه دیگر این است که خیلی ساده از دوستتان عذرخواهی کرده و بگویید که قصد بدی نداشته اید.

 

یک "حالت چطوره؟" ی ساده برایتان داستان می سازد
امروزه اصطلاحاتی مثل "چطوری؟" یا "حالت چطوره؟" مثل سلام کردن برای احوالپرسی استفاده می شود. فکر می کنید مردم واقعاً دوست دارند بدانند که شما چطور هستید؟ نخیر، آنها فقط می خواهند که سلامی کرده باشند و توقع دارند که شما هم در جواب بگویید "خیلی ممنون، شما چطورید؟" گاهی ممکن است برایتان پیش آید که فردی این موضوع را درک نکرده و با چنین سوالی از جانب شما شروع به گفتن داستان زندگیش کند. در چنین مواقعی چه برخوردی دارید؟


چه بگویید:
در اینگونه مواقع سعی کنید روی موضوع مورد بحث تمرکز کنید. اگر در جواب حالت چطوره ی شما گفته مریض است و تب دارد، از او در این مورد بیشتر سوال کنید و نظرات و توصیه های خود را هم به او بگویید. سعی کنید با او به خوبی برخورد کرده و به نرمی صحبت کنید. دوستی که با یک حالت چطوره مشکلات زندگیش را برایتان بیان می کند حتماً نیاز به دردودل کردن دارد.

 

کسی ناخواسته به شما توهین می کند
ممکن است جدیداً رابطه تان با نامزدتان را به هم زده باشید و اوقات سختی را می گذرانید و در این مورد با دوستانتان درد و دل می کنید. یکی از دوستانتان برای همدردی می گوید "او از آن اول هم به درد تو نمی خورد" یا "زشت بود." شما متعجب می شوید و با خود فکر می کنید که آیا وقتی این همه مدت با آن فرد بوده اید هم او چنین فکری می کرده است؟ شما هنوز نسبت به او احساس علاقه می کنید و این دوست با گفتن این حرف ها به کسی که برایتان عزیز است توهین کرده است. شاید دوستتان منظوری هم نداشته باشد اما به هر حال حرفی زده است. در این مواقع چه می کنید؟

چه بگویید:
اولین واکنش شما باید نادیده گرفتن آن حرف باشد. طوری که انگار حرف آن فرد اصلاً ارزش توجه هم نداشته است. به قولی "جواب ابلهان خاموشی است." پس فراموشش کنید. راه دیگر این است که با دوست خود صحبت کرده و ماجرا را کاملاً برایش شرح دهید تا بفهمد که چه اتفاقی افتاده است.

در موقعیت ها به جا عمل کنید
ممکن است که یافتن کلمات به جا و مناسب در همه ی موقعیت ها ممکن نباشد اما با رعایت این نکات می توانید راحت تر با این شرایط کنار بیایید. به جای اینکه احساس ناراحتی و دست و پا چلفتی بودن کنید، منظور خود را کوتاه و کامل با رعایت صداقت بیان کنید.

دوشنبه 4/5/1389 - 19:47
دانستنی های علمی

گام1: فهرستی از موفقیت هایی را که تا کنون نصیبتان شده را تهیه کنید.

گام2: هر چند وقت یک بار به میان طبیعت بروید و در محیطی سبز و سرشار از آرامش قدم بزنید.

گام3:وان حمام را پر از آب گرم و صابون کنی! د ، داخل وان بنشینید و تمام تنش ها را با تنفس عمیق و استراحت از خود دور کنید.

گام4: هر روز به جمله های زیر و جملاتی از این قبیل فکر کنید.
· تا زمانی که خودتان نخواهید ، هیچ کس نمی تواند تحقیرتان کند.(تئودور روزولت)
· روزی شخصی بودایی را فحش و ناسزا میداد ، بودا به وی گفت:از تو به خاطر این هدیه عالی تشکر میکنم!اما متاسفم که نمی توانم هدیه ات را بپذیرم ، راستی اگر کسی به من هدیه ای دهد و من هدیه را قبول نکنم به چه کسی تعلق خواهد داشت؟
· خواه فکر کنید کاری را میتوانید انجام دهید ، خواه فکر کنید که از انجام کاری ناتوان هستید ، همیشه حق با شماست.(هنری فورد)
· عشق از آن جهت در ما به ودیعه گذاشته شده که آن را به دیگران ببخشیم.
· قلمرو خد! اوند درون ما انسانهاست.
· هر کاری را که دوست داری انجام بده پول خود به دنبال آن می آید.
· به دنبال رستگاری و سعادت خود باش.
· از صمیم قلب خودت را دوست داشته باش.

گام5: در تعطیلات آخر هفته ، فقط به تفریح و استراحت بپردازید.
گام6: تلاش کنید همیشه مثبت بیندیشید.


گام7: به خاطر داشته باشید که هر گاه در کاری سرگردان می مانید، در حال آموختن نکته ای جدید هستید.

گام8: تا آنجا که لازم است خودتان را به مبارزه بطلبید، نه بیش از اندازه.

گام9: در هفته یک شب تلویزیون خود را خاموش نگه دارید تا مغزتان استراحت کند.

گام10: در روز عشق(ولنتاین) برای خودتان کارت تبریک بخرید.

گام11: هر چند وقت یک بار به یک مکان مقدس بروید و با خدا راز و نیاز کنید.

گام12: هر چند وقت یک بار بیرون از خانه غذا بخورید.

گام13: با کسی که از صمیم قلب دوستش دارید تلفنی صحبت کنید.

گام14: خود را در آیینه نگاه کنیدو از دیدن زیبایی هایتان لذت ببرید و خدا را به خاطر این نعمت شکر گذار باشید.

گام15: اهداف خود را بنویسید و با آنها زندگی کنید.

گام16: در هدف گذاری واقع بین باشید.

گام17: وسواس را از زندگی خود حذف کنید، در این صورت هیچ کاری نمی توانید انجام دهید.

گام18: برای خود تعهد مشخص کنید و به آن وفادار باشید و تا می توانید برای آن حرکت و تلاش کنید ولو آن که نتیجه دلخواه شما نباشد.

گام19: همیشه لبخند بزنید.(لبخند و خنده تفاوت دارند)

گام20: تاخیر در انجام کاری بهتر از انجام ندادن آن است.

گام21: هنر سوال کردن را بیاموزید.

گام22: برای خودتان یک مشاور برگزینید و از راهنمایی های او استفاده کنید.

گام23: شرقی ها اعتقاد دارند که آب جاری منبع انرژی های مثبت است! و ضروری در زندگی است.پس هر چند روز یک بار زیر دوش بروید و بگذارید جریان آب تمام عضلات را ماساژ بدهد.

گام24: ده بار تنفس عمیق بکشید.

گام25: هنگام راه رفتن و نشستن سرتان را بالا بگیرید و قوز نکنید.

گام26: گاهی اوقات تند تند راه بروید.

گام27: وقتی در کاری موفق می شوید، با خریدن یک هدیه برای خودتان موفقیتتان را جشن بگیرید.

گام28: استفاده از فرصت ها را بشناسید.

گام29: برای خودتان گل بخرید.

گام30: هر وقت احساس تنش کردید، به موسیقی مورد علاقه تان گوش دهید.

گام31: تکرار! عبارات تاکیدی را فراموش نکنید.برخی عبارات تاکیدی مهم در زیر آمده است.
· هر روز هر قدمی که بر می دارم بهتر و بهتر می شوم.
· من این وضعیت را به عشق الهی می رسانم و به بهبود آن اعتماد کامل دارم.
· نعمت های کائنات بی شمار هستند از این رو همواره احساس وفور نعمت کرده و می دانم به تمام خواسته های بر حق خود می رسم.
· من کسانی را که در حقم بدی کرده اند می بخشم و آزاد می شوم.
· من مسئول تمام اتفاقاتی که برایم می افتد هستم.
· من آرام هستم و می گذارم تا همه اتفاقات خوب و شگفت امگیز برایم رخ دهند.
· امروز، کنترل زندگی خود را در دست می گیرم.
· اهمیت ندارد که چه اتفاقی رخ می دهد،نور درونم از من حمایت می کند.
· من عاشق زندگی هستم و زندگی نیز عشقش را نثار من خواهد کرد.
· با هر دم و بازدم خدا را شکر میکنم.

گام32: به هر آهنگی که دوست دارید گوش دهید و با آن برقصید.

گام33: نعمت سلامتی خود را قدر بدانید.

گام34: هنر نه گفتن را بیاموزید.

گام35: هنگامی که کودکان بازی می کنند در آنها دقیق شوید.

گام36: هر چند وقت یکبار خانه تکانی کنید.

گام37: آمدن بهار را جشن بگیرید.

گام38: کارهایی را که باید در طول روز انجام دهید مرور کنید.

گام39: هر روز، به بازنگری کارهای همان روز بپردازید.

گام40: از کسانی که شما را مورد ستایش قرار می دهند، تشکر کنید.

گام41: خودتان را مورد تحسین و ستایش قرار دهید.

گام42: سعی کنید روزهای تعطیل کمی بیشتر استراحت کنید و بخوابید.

گام43: گاهی اوقات تنها ماندن را تجربه کنید.

گام44: حیوانات اهلی و دست آموز را نوازش کنید.

گام45: باغچه کوچکی برای خود درست کنید و هر چه دوست دارید در آن بکارید.

گام46: به یک دوست قدیمی زنگ بزنید.

گام47: به پارک رفته و چرخی بزنید و گلها را بو کنید.

گام48: زمانی که زیر دوش می روید آواز بخوانید.

گام49: سالی دو مرتبه خون بدهید.

گام50: نامه ای بنویسید و در آن از خود انتقاد کنید.

گام51: هر روز چند واژه جدید بیاموزید.

گام52: شکر گزار باشید.

گام53: هر از گاهی به گورستان بروید این کار باعث می شود که دید شما نسبت به زندگی عوض شود و زیستن در الان جاودان را بیاموزید.

گام54: مدتی از وقت خود را به کتابخانه بروید و کتاب بخوانید.

گام55: یک روز در هفته گیاه خواری کنید.

گام56: قبول کنید که انسان جایز الخطا است.

گام57: یک مهارت جدید بیاموزید.

گام58: به اطرافیان اثبات کنید که برایشان ارزش قائل هستید.

گام59: برای بهبود وضعیت خود تلاش کنید.

گام60: توجه داشته باشید که چه زمانی باید در نگرش ها تغییر ایجاد کنید.

دوشنبه 4/5/1389 - 19:44
دانستنی های علمی

ممکن است هنوز مدیر عامل نشده باشید، اما دلیل بر این نیست که نمی توانید دو سه چیز هم از رئیستان یاد بگیرید. اگر یاد بگیرید که چطور مثل یک مدیر عامل رده بالا فکر کنید، هیچوقت عقب نخواهید ماند.

در اینجا به چند طرز تفکر مدیر عاملی اشاره می کنیم. باز به یاد داشته باشید: حتی اگر مدیر عامل هم نباشید، این طرز تفکر ها می تواند به شما کمک کند.

 

1- تصویر بزرگ را ببینید
اسیر کارهای روزمره تان نشوید. اگر هر روزتان مثل دیروز است، باید فکری به حال آن کنید. همیشه به خود یادآوری کنید که دلیل کار کردنتان چیست. برای خود هدف بسازید. (و وقتی به اهداف خود رسیدید برای خود جایزه تعیین کنید.) سعی کنید مسئولیت های مختلفی در اداره بگیرید تا کارتان از یکنواختی در بیاید.

برای مثال، اگر چند روز در هفته کار می کنید، این برنامه کاری ممکن است برایتان خسته کننده شود. اما دیدن نتایج مثبت پایانی، و گاه گاهی به خود مرخصی دادن از یکنواختی و خسته کنندگی آن کمتر می کند. نکته اینجاست که در کار همیشه باید تصویر بزرگ را ببینید، نه هیچ چیز دیگری...

 

2- انجام کارها را اولویت بندی کنید
شما نمی توانید همه ی کارها را در یک زمان انجام دهید. بنابراین باید انجام کارهای خود را اولویت بندی کنید. همیشه یک یا دو کار را در راس بقیه بگذارید. برای همه ی کارهای خود زمان تعیین کنید.

 

3- خلاقیت داشته باشید
حتی چند ساعت هم که شده در هفته وقت بگذارید و خلاقانه فکر کنید، سعی کنید برای توسعه دادن کارتان راه های جدیدی پیدا کنید. خلاقیت همیشه خوب است، چه سر کار و چه در خانه. با خلاقیت می توانید دنیای جدیدی بسازید، و دیگر کارها برایتان یکنواخت و خسته کننده هم نخواهد بود.

 

4- مسئولیت پذیر باشید
مسئولیت همیشه به معنای قدرت نیست، به معنای داشتن تصمیم گیری های هم خوب و هم بد است. یک رئیس خوب کسی است که به جای گذشتن از اشتباهات، با آنها سر و کله می زند. اگر شما رئیس هستید و شرکتتان در یک پروژه شکست می خورد، این شکست متعلق به شماست، نه متعلق به افراد پایین دست شما.


مسئولیت پذیر بودن همانقدر که در کار مهم است، در زندگی خصوصیتان هم مهم است. اگر سعی کنید مسئولیت اشتباهاتتان را بپذیرید و در صدد جبران آنها برآیید، همیشه موفق تر خواهید بود و احترام بیشتری نیز کسب خواهید کرد.

 

5- به دقت برای کارهایتان نماینده تعیین کنید
از آنجا که شما نمی توانید همه ی کارهایتان را خودتان انجام دهید، یاد بگیرید که به کارمندانتان اطمینان کرده و مسئولیت انجام بعضی کارهایتان را به آنها واگذار کنید. اگر می بینید که یکی از کارمندانتان می داند که چطور امور مالی شرکت را اداره کند، بگذارید امتحان کند و شما به سایر کارهایتان برسید.


روی توانایی های همه کار کنید. اگر کارها را بر اساس توانایی های کارمندانتان به آنها واگذار کنید، مطمئناً وضعیت شرکت را بسیار بهتر خواهید کرد. بعضی از این تصمیم گیری هایتان ممکن است باعث علاقه ی افراد به شما نشود، اما آینده ی شرکت را مثبت تر خواهد کرد.

 

6- عملکردتان را نشان دهید
نشان دادن توانایی هایتان به اندازه ی داشتن این توانایی ها مهم است. اگر یك متخصص هستید، انتظار می رود که طریقه ی لباس پوشیدنتان هم مثل یک فرد متخصص باشد. البته نمی گویم که طریقه ی لباس پوشیدنتان باعث می شود بهتر کار کنید، اما می تواند به شما قدرت اعتماد به نفس دهد. در مورد مهارت های حرف زدن نیز وضع به همین منوال است. اگر مرتباً در حرف زدنتان اشتباه داشته باشید، کم کم کسی دیگر به حرفهایتان گوش نخواهد کرد.

 

7- از عهده ی کارهای شاق هم برآیید
اگر رئیس شما نیستید، از انجام کارهای سخت ابا نداشته باشید و هر کاری که به شما واگذار می شود را بدون شکوه و شکایت انجام دهید. اما اگر رئیس شما هستید، باز هم همین طور عمل کنید. اگر گاهی کار یکی از زیر دستانتان به شما می افتد و مجبور به انجام آن کار هستید، ابایی نداشته باشید. انجام آن کار مهم است پس دست به کار شوید.

 

8- کار افراد بالا دستتان را هم یاد بگیرید
هر کسی برای خود رئیس دارد. اگر مدیر عامل شرکت هم شما باشید باز هم کسی بالا دست شما هست. باید یاد بگیرید که بالا دستی هایتان هم چطور کارهایشان را انجام می دهند. تا آنجا که می توانید باید در این زمینه اطلاعات جمع آوری کنید. اگر بدانید که چطور کار افراد بالاتر از خود را انجام دهید به دیگران این تفکر را می دهد که بعد از او شما بهترین کس برای دستیابی به آن پست هستید.

 

9- موفقیت هایتان را جشن بگیرید
همه ی مدیر عامل ها این کار را نمی کنند، اما باید بکنند. موفقیت چیزی نیست که همه به دست آورند و بسیار نادر است. یک مدیر عامل خوب باید این خوشحالی را بقیه افراد و کارکنانش سهیم شود و به آنها نیز پاداش دهد. این کار به آنها انگیزه ای قوی برای ادامه ی کار خواهد داد. پس اگر موفقیتی عایدتان شد یا ترفیع رتبه گرفتید، فراموش نکنید که همکارانتان را یک شب شام مهمان کنید.

 

هدفمند جلو روید
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
آسان است که موقعیت فعلیتان را با موقعیت ایده آلتان مقایسه کنید. ببینید الان کجا هستید، و در آینده به کجا می خواهید برسید. این کار به شما انگیزه می دهد. برای خودتان ایجاد هدف کنید و بعد در صدد رسیدن به آن هدف برآیید. ابزار و امکانات لازم برای رسیدن به هدفتان را فراهم کنید و با انگیزه جلو بروید.

دوشنبه 4/5/1389 - 19:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته