• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 43
تعداد نظرات : 36
زمان آخرین مطلب : 4216روز قبل
دانستنی های علمی

برخی از حوادث جالب و آشکار از زندگی آلبرت انیشتین که اخیرا توسط مجله تایم به عنوان مرد قرن مفتخر شده بود

یک روز در هنگام تور سخنرانی ، راننده آلبرت انیشتین ، که اغلب در طول سخنرانی او در انتهای سالن می نشست ، بیان کرد که او احتمالا میتواند سخنرانی انشتین را ارائه دهد زیرا چندین مرتبه آنرا شنیده است. برای اطمینان بیشتر ، در توقف بعدی در این سفر ، انیشتین و راننده جای خود را عوض کردند و انشتین با لباس راننده در انتهای سالن نشست.

پس از ارائه سخنرانی بی عیب و نقص ، توسط یک عضو از شنوندگان از راننده سوال دشواری خواسته شده بود. راننده انشتین خیلی معمولی جواب داد: "خب ، پاسخ به این سوال کاملا ساده است. من شرط می بندم راننده من ، (اشاره به انشتین) که در انتهای سالن وجود دارد ، می تواند پاسخ این سوال را بدهد."

============ ========= ========= ========= ===

همسر آلبرت انیشتین غالبا اصرار داشت که او در هنگام کار باید لباسهای مناسبتری استفاده کند. انشتین همواره میگفت: "چرا باید اینکار را بکنم هر کسی اینجا می داند من که هستم." هنگامی که انیشتین برای شرکت در اولین کنفرانس بزرگ خود شرکت کرد نیز همسرش از او خواست که لباس مناسبتری بپوشد، انشتین گفت: "چرا باید اینکار را بکنم هیچ کسی اینجا مر نمی شناسد."


============ ========= ========= ========= ===

هنگامی که آلبرت انیشتین شاغل در دانشگاه پرینستون بود ، یک روز قرار بود به خانه برود ولی او آدرس خانه اش را فراموش کرده بود. راننده تاکسی او را نمی شناخت. انیشتین از راننده پرسید آیا او می داند خانه اینشتین کجاست. راننده گفت : "چه کسی آدرس اینشتین را نمی داند؟ هر کسی در پرینستون ادرس خانه انشتین را میداند. آیا می خواهید به ملاقات او بروید؟" . اینشتین پاسخ داد :" من اینشتین هستم . من آدرس منزل خود را فراموش کرده ام ، می توانید شما مرا به آنجا ببرید؟ " . راننده او را به خانه اش رساند و از او هیچ کرایه ای نیز نگرفت.

============ ========= ========= ========= ===

یکبار اینشتین از پرینستون با قطار در سفر بود که مسئول کنترل بلیط به کوپه او آمد. وقتی او به اینشتین رسید ، انیشتین بدنبال بلیط جیب جلیقه اشرا جستجو کرد ولی نتوانست آنرا پیدا کند. سپس در جیب شلوار خود جستجو کرد ولی باز هم بلیط را پیدا نکرد. سپس در کیف خود را نگاه کرد ولی بازهم نتوانست آنرا پیدا کند.بعد از آن او صندلی کنار خودش را جستجو کرد ولی بازهم بلیطش را پیدا نکرد.
مسئول بلیط گفت : دکتر اینشتین ، من می دانم که شما که هستید . همه ما به خوبی شما را میشناسیم و من مطمئن هستم که شما بلیط خریده اید، نگران نباشید. و سپس رفت. در حال خارج شدن متوجه شد که فیزیکدان بزرگ دست خود را به پایین صندلی برده و هنوز در حال جستجوست.
مسئول قطار با عجله برگشت و گفت : " دکتر انیشتین ، دکتر انشتین ، نگران نباش ، من می دانم که شما بلیط داشته اید، مسئله ای نیست. شما بلیط نیاز ندارید. من مطمئن هستم که شما یک بلیط خریده اید."
اینشتین به او نگاه کرد و گفت : مرد جوان ، من هم می دانم که چه کسی هستم. چیزی که من نمی دانم این است که من کجا می روم.

محسن

سه شنبه 22/4/1389 - 6:8
دانستنی های علمی

یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت.
بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود:
شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید.
از جلوی یک ایستگاه اتوبوس می‌گذرید.
سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند.
یک پیرزن که در حال مرگ است.
یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است.
یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید.
شما می‌توانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید.
کدام را انتخاب خواهید کرد؟
دلیل خود را شرح دهید ...

قاعدتاً این آزمون نمی‌تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خودش را دارد.
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید.
هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشک را سوار کنید. زیرا قبلاً جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که می‌توانید جبران کنید.
اما شاید هم بتوانید بعداً جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقه‌تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.

از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد.
او نوشته بود: سوئیچ ماشین را به پزشک می‌دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس می‌مانیم.

مرتضی

دوشنبه 21/4/1389 - 2:8
دعا و زیارت

در برنامة قبلی از «پروژة نابودسازی مستضعفان» سخن گفتم و از همة آنچه كه در قالب «نظم نوین جهانی» اعلام شده توسط «جرج بوش پدر» بر سر ساكنان شرق اسلامی باریدن گرفته است. «تغییر بافت جمعیّتی، مهاجرت برنامه‌ریزی شدة هدفمند، ایجاد كمربندهای نامرئی منطقه‌ای» تنها بخش‌ها و حلقه‌هایی از زنجیرة طرح نظم نوین جهانی و خاورمیانة جدید است كه مرحله به مرحله و سریع پیش می‌رود. البتّه، این همه، در میان بلواهای فرامنطقه‌ای و فتنه‌گری‌های منطقه‌ای گم می‌شود. از نظر طرّاحان و مجریان اصلی این گم شدگی و بی‌خبری ضامن اجرا و تداوم پروژه‌های تعریف شده است. نگاهی ساده به نقشه‌های افشا شده دربارة «خاورمیانة جدید» راز ایجاد كمربند سلفی در جنوب كشور را كه از طریق سرمایه‌گزاری‌های بزرگ به ظاهر تجاری در شیراز و بندرعبّاس و قشم و سایر شهرهای جنوبی اتّفاق می‌افتد، برملا می‌سازد. به همان سان كه با توجّه به همین نقشه به سؤال بزرگ مهاجرت بهائیان به شمال كشور پاسخ داده می‌شود. كنترل و مدیریت همة اقوام و ملل، برداشتن فشار و تهدیدهای پیرامون رژیم اشغالگر قدس و بالأخره اعلام جهان تك حكومتی با محوریّت اسرائیل در گروه اجرای پروژه‌هایی همچون «جهان 2000»، «نابودسازی مستضعفان» و «تغییر نقشة جغرافیایی شرق اسلامی» در گرو اجرای طرح‌هایی چون تغییر بافت جمعیّتی، مهاجرت هدفمند و ایجاد كمربندهایی نامرئی است. این همه، در زمرة نکات مهمّی هستند که از دید جزئی‌نگر مدافعان کنترل جمعیت و عقیم‌سازی تدریجی مردان و زنان دور می‌ماند. مجامع مخفی حاکم بر جهان که حاصل ائتلاف صلیب و صهیون است با نگاه به دو خطر بزرگ سعی در اعلام قریب الوقوع جهان تک حکومتی دارند و نوید آن را به  صورت آثار بزرگ سینمایی و مستندات مربوط «پروژة 2012» می‌دهند. خطر اوّل شکل‌گیری یک «جریان قدرت» در شرق اسلامی مقابل غرب و فرزند بلافصلش رژیم اشغال‌گر قدس است و خطر دوم، احتمال ظهور منجی موعود از این منطقة ویژه است. واقعه‌ای که طومار حاکمیّت ابلیس و جنودش را در هم خواهد پیچید. آنها امید می‌ورزند که اجرای این پروژه‌ها ضمن خنثی ساختن این دو خطر مددرسان نظم نوین جهانی و اعلام جهان تک حکومتی نیز هست. طیّ دو دهة اخیر، دولت‌های وقت، بدون توجّه به موقعیّت فرامنطقه‌ای ایران، شرایطی تاریخی حاکم و نقش آفرینی شیعه خانة‌ امام عصر(ع)‌ به عنوان قطب مرکزی شرق اسلامی در شرایط آخرالزّمانی، ایران و ساکنانش را در برخی موارد چونان جزیره‌ای فرض کردند که می‌تواند خارج از همة‌ مناسبات و تعاملات بین المللی و نقشی که استکبار و فراماسونری جهانی برای ما تعریف نموده عمل نمود و به پیش رود. موضوع کنترل و کاهش فراگیر زاد و ولد و تحدید موالید از طریق برنامه‌های تنظیم خانواده در زمرة مباحث جدّی قابل نقد و گفت‌وگو در عصر ماست. تصمیم اتّخاذ شده در قطعنامة پایانی سمینار مشهد در سال 1367 و اعلام سیاست‌های کنترلی و تحدید کننده در 8 اسفند 1367 به هیئت دولت، در حالی رشد جمعیت ایران را پایین آورده که کارشناسان ما را متذکّر تجربة رشد منفی جمعیّت و بروز پدیده‌هایی همچون پیری جمعیّت و رشد جمعیّت زوجین بدون فرزند می‌شوند. برخی از کارشناسان که از قضا دلسوز و متدیّن و خدمتگزار هم هستند، بر این باورند که ترک این سیستم کنترلی و محدود کننده جفا به اسلام است و معتقدند نباید جامعة اسلامی شیعی فقیر و بدبخت و بیچاره باشد. این سخن حق است و هیچ انسان عاقل و متدینی خواهان جامعة اسلامی مفلوک نیست، امّا سؤال اینجاست که با این تدبیر برای مقابله با استراتژی‌هایی همچون «تغییر بافت جمعیتی و ایجاد کمربندهای منطقه‌ای» به منظور تغییر ماهیت شیعی این کشور و تضعیف ایران اسلامی هم اندیشه کرده‌اند؟ برای مثال،‌ برخی آمارهای موجود حکایت از رشد و افزایش حیرت‌آور فرقة ضالة وهابیت در شهرهای مختلف ایران اسلامی می‌کند. با قدرت یافتن جمهوری اسلامی ایران و هم زمان با تبلیغ کاهش جمعیت سه پروژة «تغییر بافت جمعیتی، مهاجرت هدفمند و ایجاد کمربند نامرئی جنوبی» در دستور کار سلفی‌ها و فرقة ضالة وهابیت قرار گرفت. سرمایه‌های بزرگ ارسالی از آن سوی خلیج فارس، جمعیتی کثیری را مأمور ایجاد کمربند نامرئی جنوبی کشور کرد (اطّلاعات دقیق این پروژه را قبلاً ارائه کرده‌ام.) امروزه تمامی ساکنان جنوب با مجموعه‌های بزرگ تجاری و اداری معروف به «ستاره» آشنایی کامل دارند. هم زمان با اجرای این پروژه به عنوان حلقه‌ای از یک زنجیره، تبلیغات گسترده‌ای در کنار فتاوای علما برای تعدّد زوجات و افزایش اولاد (حداقل دو زن و بیست بچه) صورت گرفت. طیّ این پروژه قرار شد بافت جمعیتی مناطق ویژه‌ای در ایران به سرعت تغییر کند. امروزه نرخ رشد جمعیت در برخی مناطق 7٪ در مقابل 1٪ تا 3/1٪ مناطق شیعه‌نشین است. این واقعه باعث شده تا در برخی مناطق، ترکیب جمعیت 20٪ شیعه در مقابل 80٪ غیر شیعه تغییر کند. روستاهایی را می‌توان سراغ گرفت که در گذشته 65٪ جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دادند در حالی که امروز به حدود 14٪ رسیده است. در حلقة سوم شاهد «مهاجرت هدفمند» هستیم. این مهاجرت‌ها باعث شده تا نه تنها بر تعداد ازدواج‌های فرقه‌های ضدّ ولایت و ضدّ شیعه با جوانان شیعه افزایش یابد، بلکه به دلیل سرعت زاد و ولدهای برنامه‌ریزی شده، به تغییر بافت جمعیتی نیز بینجامد. بی‌گمان اگر در این باره اندیشه نشود و سیاست کنترلی و تحدید کننده دربارة شیعیان این سرزمین مورد ارزیابی مجدّد قرار نگیرد و خانواده‌ها مصلّح به سلاح آگاهی نشوند، در سکوت و خاموشی همة پروژه‌های ائتلاف صلیب و صهیون علیه مستضعفان و شیعیان پیرو امامت وولایت محقّق خواهد شد. این همه در حالی واقع می‌شود که 60 فتوای علمای وهابی در کتاب «مجموع فتاوی دارالجنّه» علمای مکّه و مدینه، همة شیعیان را مشرک و حتّی مستحقّ مرگ و قتل معرفی می‌نماید. به هر روی، این سرزمین امانت ویژه‌ای از سوی حضرت صاحب الزّمان(ع) است که حراست از تمامی کیان فرهنگی و خاکی آن تا وقت ظهور کبرا در عهدة ما گزارده شده است. دشمنان اهل بیت(ع) که خارج از مذاهب چهارگانة اهل تسنّن قابل شناسایی‌اند، اطاعت از حاکم شیعه را حرام، کشتن شیعیان را واجب و استفاده از هر ابزاری برای مقابله با شیعیان را مباح و باعث ثواب می‌شناسند. چنان که با همة حیل از بروز اتّفاق و اتّحاد میان پیروان مذاهب اسلامی جلوگیری می‌نماید. و تازه، این آغاز ماجراست. درگیری‌های آیندة ما و به ویژه در سال‌های قبل از ظهور سخت‌تر خواهد بود. تمامی سال‌های انقلاب و دفاع مقدس را با حضور جوانان و جامعة جوان پشت سر گذاشتیم. چنانچه طیّ سال‌های آتی جامعة فرتوت و پیر جامعة جوان را بگیرد، فکر می‌کنید، امکان حراست از ایران و اسلام در شرایط سخت و ناامنی که برایمان فراهم می‌کنند وجود خواهد داشت؟ با سربازان مزدور می‌توان جغرافیای این سرزمین را حفظ نمود؟ آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها اعراب را وادار ساختند تا آیات جهادی را از کتب درسی حذف کنند و حتّی حکم کردند آیة مبارکة بسم الله الرحمن الرحیم را هم بر دارند. فکر می‌کنید برای چه این فرمان صادر و توسط خائنان به اسلام در سرزمین‌های عربی به اجرا در آمده است؟ آنها جامعة جوان با روحیة جهادی نمی‌خواهند. مردم فاسد و رفاه طلب آلوده برای آنان غنیمت است. از همین رو، در پروژة 2000، بند ارزان کردن موادّ مخدّر را گنجاندند، چرا حذف آیة «بسم الله الرحمن الرحیم»؟ تا کسی مؤسّسات پژوهشی مرتبط  با نیروهای ماوراء الطّبیعه در سیا و اینتلیجنت سرویس بریتانیا را نشناسد و مؤسسات کنترل ذهن و شست‌وشوی مغزی آمریکا همچون «تاویستاک» را نشناسد که وابسته به مؤسّسة بین المللی سلطنتی است، نشناسد. این سخن را درک نمی‌کند ما را بدجوری غرب زده و مادّه‌پرست کرده‌اند. ما باید به دین و باور اجداد خود برگردیم. آنها اهداف امروز و مقاصد دور خود را با مدد گرفتن از نیروهای شیطانی جنّی دنبال می‌کنند. بخشی از جاسوسی‌ها را نیز از همین مسیر انجام داده و می‌دهند. دستور حذف آیة بسم الله الرحمن الرحیم دستور حذف مانع نفوذ این نیروهاست. از مردان اهل معرفت قلبی مدد بگیرید. ما بدجوری سیاست‌زده و دنیازده شده‌ایم. تمامی مراکز مهمّ نظامی، صنعتی، امنیّتی و حتّی خانه‌های خود را با ادعیه، با حرز‌ها و ادعیة رسیده از ائمة دین(ع) با تابلوهای زیبای آیات، روایات و سلام‌ها در امنیت و مصونیت از این نیروهای شیطانی قرار دهید. صدای اذان را در اوقات شرعی چونان پوششی برای شهر و محلّه و کوچة خود بسازید. خدا ما را از بیماری مزمن و مهلک غربزدگی و تجدّد مآبی بدتر از عصر قاجار و پهلوی نجات دهد.

اسماعیل شفیعی سروستانی

 www.mouood.org  

 

شنبه 19/4/1389 - 16:46
دانستنی های علمی

 مطلب زیر رو خوب بخونید تا جواب یکی از سولات روزانه تبیان رو پیدا کنید

تعجب نکنید، چون تو متن خود سوال روزانه هم جوابش نیست.....

۱. گذاشتن گوشی هدفون در گوش به مدت یک ساعت باعث می شود باکتری های گوش شما ۷۰۰ برابر شود.

 

۲. یک عطسه می تواند با سرعت ۱۶۰۹ کیلومتر در ساعت حرکت کند.

۳. چربی بدن انسان برای ساخت ۷ قالب صابون کافی است.

۴. چشم های ما از بدو تولد همین اندازه بوده اند اما رشد بینی و گوش ما هیچ وقت متوقف نمی شوند.

۵. مرد ها بهتر از زنان می توانند نوشته های ریز را بخوانند ولی شنوایی خانم ها بهتر از آقایان است.

۶. زبان قوی ترین ماهیچه در بدن انسان است.

۷. در هرم خئوپوس در مصر که ۲۶۰۰ سال قبل از میلاد ساخته شده است به اندازه ای سنگ به کار رفته که می توان با آن دیواری آجری به ارتفاع ۵۰ سانتیمتر دور دنیا ساخت.

۸. مصریان باستان بر روی بالشت هایی که از سنگ درست شده بود می خوابیدند.

۹. در مصر باستان افراد روحانی تمام مو های بدن خود را می کندند حتی ابرو ها و موژه ها.

۱۰. انسان با خوردن ۲۰ نیش از زنبور عسل در آن واحد خواهد مرد.

11. عسل یک واژه ی عربی است و فارسی آن انگبین است.

12.هر تکه کاغذ را نمی توان بیش از ۹ بار تا کرد.

منبع:وبلاگ دانستنی ها

پنج شنبه 17/4/1389 - 15:4
آموزش و تحقيقات
همه ما شنیده ایم نوشابه های گازدار برای سلامتی مضر است،  اما آیا می‌دانید: ·   در بسیاری از ایالتهای آمریكا، مامورین پلیس راه دو گالن كوكاكولا در صندوق‌عقب ماشینشان دارند تا در صورت تصادف رانندگی، خون را با كمك آن از جاده پاك كند. ·       اگر تكه‌ای از گوشت گاو را در یك كاسه كوكاكولا قراردهید، پس از دو روز ناپدید می‌شود. ·   برای تمیز كردن توالت: یك قوطی كوكاكولا را داخل كاسه توالت بریزید و یك ساعت صبر كنید، سپس با آب پر فشاربشویید. اسید سیتریك موجود در كوكاكولا لكه‌ها را از سطوح چینی می‌زداید. ·   برای برطرف‌كردن لكه‌های زنگ از سپر آب‌كرم كاری شده اتومبیل: سپر را با یك تكه كاغذ (فویل) آلومینیوم مچاله‌شده آغشته به كوكاكولا بسایید. ·   برای تمیز كردن فساد قطبهای باتری اتومبیل: یك قوطی كوكاكولا را روی قطبها بریزید تا با غلیان كردن، آن را تمیز كند. ·   برای شل كردن پیچ و مهره‌های زنگ زده: تكه‌ای پارچه را كه در كوكاكولا خیس شده است برای چند دقیقه بر روی پیچ و مهره قرار دهید.. ·   برای پختن گوشت ران آبدار: یك قوطی كوكاكولا را داخل ماهی‌تابه خالی كنید، گوشت را لای كاغذ آلومینیوم بپیچید; و داخل ماهی‌تابه بپزید. سی دقیقه قبل از اتمام پخت، كاغذ آلومینیوم را باز كنید، و آب گوشت را با كوكاكولای داخل ماهی‌تابه مخلوط كنید تا سس قهوه‌ای رنگ عالی‌ای به دست آید. ·   برای پاك كردن چربی از لباسها: یك قوطی كوكاكولا را داخل ماشین‌لباسشویی پر از لباسهای چرب خالی كنید، پودر لباسشوییاضافه كنید و ماشین را روی دور عادی روشن كنید. كوكاكولا به تمیز شدن لكه‌های چربی كمك می‌كند. ·   كوكاكولا همچنین بخار آب را از روی شیشه جلوی اتومبیل تمیز می‌كند. (در مناطق سرد و مرطوب، مثل Midwest درشمال ایالات متحده آمریكا، گاهی اوقات شیشه جلوی اتومبیل از بیرون بخار می‌كند كه با برف‌پاك‌كن پاك نمی‌شود.  و جهت اطلاع شما: ·   ماده موثر كوكاكولا اسید فسفریك با PH برابر2.8 است. اسید فسفریك ناخن را در مدت حدود ۴ روز حل می‌كند. همچنین كلسیم را از استخوانها می‌زداید و عامل اصلی افزایش روز‌آفزون پوكی استخوان است. ·   برای حمل محلول كوكاكولا (محلول غلیظ شده)، كامیونهای حامل باید از علامتهای ویژه "مواد خطرناك" كه برای حمل مواد به‌شدت خوردنده در نظر گرفته شده است استفاده كنند. (یكی - دوماه قبل یك كامیون حامل محلول غلیظ شده نوشابه در سد قشلاق اطراف سنندج كه آب شرب این شهر را تامین می‌كند، سقوط كرد. )  ·   

توزیع‌كنندگان كوكاكولا بیش از ۲۰ سال است كه از كوكاكولا برای تمیز كردن موتور كامیونهای خود استفاده می‌كنند.

و یك سوال، یك لیوان آب میل دارید یا كوکاکولا؟ 
پنج شنبه 17/4/1389 - 13:6
خواستگاری و نامزدی

داستان انسانی که تنها یک روز زندگی کرد!

   دو روز مانده به پایان جهان ، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است ، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط  نخورده باقی مانده بود ، پریشان شد . آشفته و عصبانی نزد فرشته مرگ  رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد .

 داد زد و بد و بیراه گفت !( فرشته سکوت کرد )

آسمان و زمین را به هم ریخت !( فرشته سکوت کرد )

جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت !( فرشته سکوت کرد )

به پرو پای فرشته پیچید !( فرشته سکوت کرد )

کفر گفت و سجاده دور انداخت !(باز هم  فرشته سکوت کرد )

دلش گرفت و گریست  به سجاده افتاد!

اینبار فرشته سکوتش را شکست و گفت :

 (( بدان که یک روز دیگر را هم از دست  دادی ! تنها یک روز دیگر باقیست . بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن ! ))

لابلای هق هقش گفت : ( اما با یک روز   ....  با یک روز چه کاری می توان کرد ....؟ )

فرشته گفت :
 (( آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی که هزار سال زیسته است و آن که امروزش را درنیابد ، هزار سال هم به کارش نمی آید !)) و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت :

 (( حالا برو و زندگی کن !))

او  مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش میدرخشید . اما میترسید حرکت کند ! میترسید راه برود ! نکند قطره ای از زندگی از لای انگشتانش بریزد .قدری ایستاد ....بعد با خود گفت :

 ( وقتی فردایی ندارم ، نگاه داشتن این زندگی جه فایده ای دارد ؟!!! بگذار این یک مشت زندگی را خرج کنم .)

آن وقت شروع به دویدن کرد . زندگی را به سرو رویش پاشید ، زندگی را نوشید و بوئید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود ، می تواند پا روی خورشید بگذارد و می تواند ...

او در ان روز آسمان خراشی بنا نکرد ، زمینی را مالک نشد ، مقامی را به دست نیاورد ، اما .....اما در همان یک روز  روی چمن ها خوابید کفش دوزکی را تماشا کرد ، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید ، و به آنهایی که نمی شناختنش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد . او همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و بخشید ، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد !

او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند :

او درگذشت ،کسی که هزار سال زیسته بود.

 

پنج شنبه 17/4/1389 - 11:53
دعا و زیارت
هیچ به تخریب تدریجی معماری و بافت‌های سنّتی شرقی و اسلامی و جایگزین معماری مدرن با اشکال هندسی مدرن اندیشه کرده‌اید؟ میان اشکال هندسی مقدّس، انرژی‌ها و نیروهای معنوی و روحانی و معماری رابطة ویژه‌ای وجود دارد. در هماهنگی میان انسان‌ها،‌ معماری‌های خاص و نیروهای معنوی و تقاطع آنها، انسان‌ها در زیر بارانی از نیروهای معنوی می‌بالند و از دسترس نیروهای شرور در امان می‌مانند و به عکس..



سخن امروزم برای بسیاری از گوش‌ها غریبه و احتمالاً قابل انكار می‌نماید و اگر برخی آن را حاصل توهّم توطئه فرض نكنند دستِ كم سودا و مالیخولیا را در آن بی‌تأثیر نمی‌شناسند و البتّه خودم به صاحبان این گونه آراء حق می‌دهم. سال‌هاست كه می‌خواهند كه ما با ساده‌لوحی، بی‌خیالی و بی‌وضعی از كنار همه چیز بگذریم.

همه چیز و همة آمد و شدها و ساخت و سازها را حاصل اتّفاق و حادثه بشناسیم. آن هم در عصر و زمانی كه نظام پیچیده، تو در تو، كنترل شده و البتّه مدرن رخصت از كنترل خارج شدن هیچ یك از مناسبات و معاملات را نمی‌دهد. چه، در این صورت، مدرنیته، فرهنگ و اقتصاد و سیاست مبتنی بر مدرنیته و از همه مهم‌تر «سیستم سازان» همة معنی و هویّت خود را از دست داده و مجال طیّ مراتب تا آخرین مرحله را كه چیزی جز جهان تك حكومتی نیست از دست خواهند داد.

زمانی نه چندان دور، چرچیل، نخست وزیر انگلستان گفته بود: «ما شهرها را می‌سازیم و شهرها نیز ما را می‌سازند.» در عبارتی ساده، این سخن بدین معناست كه، شهرها، پرورشگاه مردم مطابق طبع و ارادة شهرسازان‌اند، این شهرها هستند كه در سكوت، ارادة معماران و شهرسازان را در تربیت و ساخت جماعت انسان‌ها به هر نوع و گونه كه مطلوب بشناسید كافی است كه بنای شهر را بر مداری استوار كنید كه خودجوش و خودكار در خود و با خود انسان‌ها را آن گونه كه شما می‌خواهید پرورش دهند.
  

شهرسازی، كامل‌ترین عنصر تمدّنی در همة ادوار تاریخ، مطابق ساختار فرهنگی و اعتقادی اقوام بوده و هست. در گذشته‌های نه چندان دور، هر یك از اقوام، متناسب و هم‌نوا با دریافت‌های كلّی و فرهنگ مطلوب خود، شهرهای خود را به گونه‌ای می‌ساختند كه در آن مردم نه تنها هماره از گستره و حوزة فرهنگی مقبول و مطرح در آن حوزه سیر و سفر می‌كردند، بلكه خود را هم افق با بافت آن شهر بر می‌كشیدند. چنان كه نسل در نسل شهر و انسان صورت و سیرتی هماهنگ را بارز می‌ساختند.

این نكتة ظریف از نگاه تیزبین هیچ یک از حكیمان و مشاوران و امینان اهل حكمت كه گرداگرد حاكمان را داشتند دور نبوده است. هیهات كه این سنّت و این دوراندیشی طیّ سیصد و اندی سال گذشته و به تدریج از میانة شرق اسلامی رفت و در واقع، در طیّ این قرون، به دست این اقوام «شهری» متناسب با خاستگاه فكری، اعتقادی و فرهنگی شرقی و اسلامی ساخته نشده است. به عكس، معماران تمدّن غربی شهرها را ساختند و به تبع آن، انسان‌ها را. انسان‌هایی هم افق با شهرها، معماران این شهرها و خاستگاه‌ها و ایدئولوژی‌هایشان.

از روی همین غفلت است كه ما نیز، نه تنها دستی در شهرهامان نبردیم بلكه، شهرهای ویران شده طیّ سال‌های دفاع مقدّس را هم بر شالوده‌های قبلی بر كشیدیم و با نصب تابلوها و پلاكاردهایی مزیّن به جملات مذهبی و شعایر دینی به حاصل دست خود بالیدیم و خود را شهرساز شناختیم.

آیا هیچ گاه به این موضوع اندیشیده‌اید كه گذشتگان ما، مساجد را در میانة شهر می‌ساختند و همة اجزا و اركان شهر را در پیوند با مساجد مركزی تعریف كرده و اجازه نمی‌دادند كه هیچ بنایی نسبت به مسجد ارتفاع و بلندی پیدا كند؟

در حوزة تمدّن اسلامی و شهر اسلامی، پیوند ناگسستنی بین زندگی مادّی و معنوی وجود داشت. پیوندی که امکان جدا افتادگی میان انسان‌ها، ‌مذهب و تمدّن و شهر را نمی‌داد. از این رو، مساجد با گنبد و مناره‌هایش، در خطّ آسمان و نقش‌های هندسی‌اش در بافت شهر و قرارگیری‌اش در مهم‌ترین مفصل شهری، نه تنها تعادل شهر را برقرار می‌کردند، بلکه امکان پیوند انسان‌ها با عوالم ماورایی و نیروهای مثبت و معنوی منتشر را فراهم می‌آوردند و مجال انتقال و تبادل این نیروهای معنوی و انرژی‌های مثبت را برای انسان‌های ساکن در شهر فراهم می‌ساختند.
 
در واقع، مساجد و ساختار ویژة معماری آنها، تمام شهر و ساکنانش را زیر چتری از نیروهای معنوی و آسمانی قرار داده و به آنها در برابر نیروها و موجودات منفی و شرور منتشر، مصونیّت می‌بخشیدند.

عالم مملو از موجودات پیدا و نهان شیطانی و رحمانی است که پیرامون انسان‌ها را گرفته‌اند و هر یک به نحوی و از طریقی خواست مثبت یا منفی خود را در صورت‌های مختلف بر حیات فردی و جمعی انسان‌ها مستولی می‌کنند. نیروهای شریر شیطانی و جنّی به عنوان مزاحم و باز دارنده و نیروهای رحمانی و روحانی به عنوان تقویت کننده و مصونیّت‌بخش جوامع انسانی را در سیر و سفر درازش همراهی می‌کنند.

همة‌ دستورات و اوامر و نواهی در خورد و خوراک و خور و خواب و سفر و حضر و بالأخره ادعیه و اذکار هر کدام به گونه‌ای ناظر بر وجود این نیروها و نحوة مصون ماندن یا آسیب‌پذیری انسان در قبال این نیروها هستند. در حالی که، انسان‌ها به رغم گذشتگان سنّت‌گرا، نه تنها از این همه غفلت می‌ورزند بلکه، نادانسته خود را در معرض تشعشعات و میدان عمل و حضور نیروهای شیطانی قرار می‌دهند.

امّا،‌ در همین نزدیکی‌ها،‌ درست در سرزمینی که ما آن را نماد پیشرفته‌ترین نوع از حیات تکنولوژیک می‌شناسیم و ساکنان آن را منکر همة‌ گفت‌وگوهای معنوی، ارتباط با عوالم غیبی، سحر و جادو می‌شناسیم. مردانی پنهان، با آگاهی از همة آنچه که در دایرة تصوّر ما هم نمی‌آید دست‌اندر کار حرکتی ظریف و موذیانه‌اند تا نه تنها انسان‌ها از ارتباط معنوی و انرژی‌های روحانی محروم بمانند در وعض، ار هر نوع حیله در میدان تشعشع نیروهای شرور و اهریمنی،‌ مقهور آن نیروها و در خدمت آن نیروها درآیند.
موسسه مالی و اعتباری قوامین

هیچ به تخریب تدریجی معماری و بافت‌های سنّتی شرقی و اسلامی و جایگزین معماری مدرن با اشکال هندسی مدرن اندیشه کرده‌اید؟
میان اشکال هندسی مقدّس، انرژی‌ها و نیروهای معنوی و روحانی و معماری رابطة ویژه‌ای وجود دارد. در هماهنگی میان انسان‌ها،‌ معماری‌های خاص و نیروهای معنوی و تقاطع آنها، انسان‌ها در زیر بارانی از نیروهای معنوی می‌بالند و از دسترس نیروهای شرور در امان می‌مانند و به عکس، در میان اشکال هندسی نامقدّس و تقاطع آنها با نیروهای شرور شیطانی، انسان‌ها نه تنها همة نیروهای مثبت و روحانی را از دست می‌دهند، بلکه در رگبار وسوسه‌ها، الهامات و آزارهای نیروهای اهریمنی مستعدّ گناه،‌ اهل گناه، تردید دربارة مقدّسات،‌ نفی باورها و قبول بندگی شیطان و خدمت به نیروهای اهریمنی می‌شوند.

چگونه است که همة ما در صحن و سرای مساجد و زیارتگاه‌ها و طبیعت احساس آرامش، امنیّت و برخورداری معنوی می‌کنیم؟

چرا 99٪ همة مساجد، زیارتگاه‌ها و معابد مذهبی شکلی یکسان، گنبدی و بر کشیده شده بر پایه های هشت وجهی ساخته شده‌اند؟
این امر هیچ ربطی به شرایط اقلیمی و آب و هوایی ندارد.

آیا بروز نوعی خشم و عصبانیّت، جدال و مرافعه، میل به گناه،‌ حیله و دسیسه در سطح کوچه و خیابان و شهر و در میان پیر و جوان و زن و مرد که دیگر به معمولی‌ترین عادت و شیوة‌ جاری در میان مردم ما شده شما را نمی‌آزارد؟

آیا آسیب‌پذیری شدید جوانان در شهرهای بزرگ در برابر وسوسه‌ها شما را به اندیشه وا نمی‌دارد؟

این واقعه را چگونه تحلیل می‌کنید؟ آیا نمی‌توان در کنار این همه تحلیل بی‌پایة اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رویکردی دیگرگون نیز داشت؟
بی‌آنکه بدانیم یا بخواهیم، نیروهایی مرموز و نادیدنی، در کار و بار ما وارد شده‌اند.

خود را بر فضای عمومی کوچه‌ها، خیابان‌ها و شهرهای ما حاکم ساخته‌اند و ما از آنها هیچ نمی‌دانیم. نه تنها ما،‌ معماران و شهرسازان ما هم از آن بی‌خبرند چه، آنها همچون ما از رابطة میان اشکال هندسی، معماری، نیروهای رحمانی و شیطانی و حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها و حرکات و سکناتشان بی‌اطّلاع‌اند.


    ساختمان «هتل بزرگ شیراز» که قسمت فوقانی آن به شکل هرم ناتمام است
    آن‌گونه که در «مُهر بزرگ» آمریکا مشاهده می‌شود    


آنها همة حیات را در گسترة اشیا و مصالح صرفاً مادّی محدود و منحصر می‌شناسند. عموم خانواده‌های سنّتی و مذهبی از اینکه فرزندان محصول نان حلال و مراقبت خود را در چهارراه تردید و گاه لاابالی‌گری سرگردان می‌مانند از تحلیل شرایط در می‌مانند.

این همه را تنها به کم رنگ شدن آداب و مناسک مذهبی و رفت و آمد به اماکن مذهبی و حتّی نان و خورش نمی‌توان مربوط دانست.
مردانی پنهان و مأمور، با حیله و دسیسه، فضای پیرامونی و حیات ما را از طرق مختلف آلوده ساخته و ما را در محاصرة نیروهای شیطانی قرار داده‌اند و ما از آن بی‌خبریم و به تدریج نیز حلقه‌های محاصره را تنگ و تنگ‌تر می‌سازند.

آنها گونه‌های خاصّی از احجام و معماری را در گوشه گوشه‌های شهر و دیار ما برکشیده‌اند. احجامی خاص که نه تنها محیط پیرامونی ما را از انرژی‌ها و نیروهای معنوی تهی می‌سازند در مقابل از نیروهای شیطانی و اهریمنی نیز آکنده می‌سازند.

همان طور که ادیان برای هدایت انسان‌ها در مسیر وحدت و رحمانیّت برنامه‌ریزی کرده و با پیش‌بینی لازم همة‌ امکان فرهنگی و مادّی را فراهم آورده‌اند. ائمة کفر، ساحران، جادوگران و شیطان‌پرستان نیز به بیکار ننشسته و برای تأثیرگذاری بر انسان‌ها و ارسال پیام‌های شیطانی برنامه‌ریزی کرده‌اند.
شهرسازی، معماری و احجام خاصّ هندسی مورد نظر آنها، ابزاری هستند برای این تأثیرگذاری.

با این مقدّمة طولانی هیچ پرسیده‌اید که چرا و از کجا طیّ هشت و نه سال اخیر و به بهانة ساخت و سازهای مدرن، بخش عمده‌ای از مراکز تجاری و اداری شهرهای بزرگ و کوچک، شکلی هرمی به خود گرفته‌اند؟

چرا امکان مذهبی، در سایه و زیر این اماکن تجاری فرو غلتیده و در انزوا رفته‌اند؟ چرا در نقاطی خاص بناهایی خاص و جملگی هرمی شکل و البتّه مشرف بر شهرها بر کشیده شده‌اند؟

شمال، غرب و مرکز تهران و اکثر شهرهای بزرگ مثل مشهد و شیراز در محاصرة این بناهای هرمی شکل‌اند.
این همه، حادثه و واقعه‌ای پیش‌بینی شده نیست.

به پشت اسکناس یک دلاری آمریکا که توسط فراماسونرها طرّاحی شده بنگرید تا به راز اهرام مصر، ساختمان‌های هرمی شکل اطراف مشهد امام هشتم، هتل بزرگ شهر شیراز مشرف به تمامی قبور امام زادگان این شهر مذهبی، ساختمان‌های بزرگ دروازه‌ای شکل برخی از وزارتخانه‌های مهم، برج‌های سه قلو و دوقلوی شمال و غرب تهران و ساختمان‌های هرمی شکل پیرامون مصلّای بزرگ تهران، پی ببرید.

حجم‌های هرمی، ستارة شش گوشه، چشمی در میانة یک مثلث، در زمرة قوی‌ترین علامات شیطان‌پرستی هستند که در کنار بسیاری از اعمال و مناسک ماسونی و شیطان‌پرستی، جاذب نیروهای شرور شیطانی و غلبة آنها بر حالات و احوال مردم می‌شوند.

       برج‌های تجاری مکه (ابراج البیت)، که در واقع باید «شا‌خ‌های شیطان» خوانده شود،  سرشار از نمادهای ماسونی، بنای کعبه را به محاصره گرفته، کار لرد فاستر، معمار و ماسون نامدار، و «مجتمع بن لادن» [1] [2] [3]

    

    در سال 2012، که از دیدگاه فرقه‌های شیطانی شروع «نظم نوین دنیوی» است
    ساختمان "ابراج البیت" به پایان می‌رسد و کعبه چنین در سایه نمادهای شیطانی قرار خواهد گرفت.    
 

در اوج غفلت ما، کسانی دست در کار آوردند تا در سکوت و خفا، جان مردم شهر را در معرض انرژی‌ها و تشعشعات نیروهای اهریمنی بیمار و آسیب‌پذیر کنند. این نیروها در شرایطی عمل می‌کنند که همة ما حیران و مات سر در پی شناسایی علل بسیاری از ناهنجاری‌های اخلاقی رایج در میان مردم می‌گردیم.
این واقعه در عموم نقاط جهان اسلام رخ داده است.

همة کسانی که به دبی و حتّی عربستان سفر کرده‌اند این سخن را تأیید می‌کنند. مجتمع بزرگ تجاری وافی در دبی، دو برج شیطانی در دست ساخت مشرف به صحن بزرگ مسجد الحرام، تنها نمونه‌هایی از این واقعه‌اند.
مجتمع بزرگ تجاری وافی در دبی

پیشتر از نقش و تأثیر نمادهای شیطانی در جان و روح کسانی که با آن نمادها و در کنار آنها به سر می‌برند سخن گفته‌ام. این بار نیز می‌توانید با نگاه روشنفکرانة جاری و ساری که طیّ سال‌های دراز بر جان من و شما جاری ساخته‌اند این همه را حاصل ذهن و زبانی سودایی و مالیخولیایی مبتلا به سندرم توهّم توطئه فرض کنید یا از سوی دیگر می‌توانید به مطالعة جدّی دربارة این موضوع مشغول شوید و آنگاه به قضاوت بنشینید. دستی پنهان جان ما را آماج تیرهای شیطان قرار داده است و ما بی‌خبر از همه جا از تماشای این همه برج در اقصانقاط شهر خود در عجب می‌مانیم و بر سازنده‌اش درود می‌فرستیم.

باید پرسید چرا این برج‌ها را مشرف بر اماکن مذهبی مسلمانان ساخته‌اند؟ چرا مسجد الحرام، چرا مشهد امام رضا(ع)، چرا بر فراز شهر زیارتی شیراز؟ چرا مصلّای بزرگ تهران و چرا بر بلندی حرم امام خمینی، چرا مشرف به مسجد جامع ارومیه و صدها چرای بی‌پاسخ دیگر در این شهرهای بزرگ و بی‌دروازه... .
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار!

رادیو معارف 21/3/1389
اسماعیل شفیعی سروستانی



چهارشنبه 16/4/1389 - 13:43
آموزش و تحقيقات

چند وقت پیش مطلبی درباره پیدا کردن مرکز دایره گذاشته بودم

داستان این بود که اگه دایره ای داشته باشیم (مثلا با یک سکه یک دایره روی کاغذ رسم کنید) چطور میشه مرکز اون رو پیدا کرد.

راه حلی که اون موقع گفتم این بود که با یک مربعی که روی دایره محاط کنیم میشه با اتصال اقطار مربع مرکز دایره رو پیدا کرد

که البته راه حل بدی نبود

ولی راه حل دقیق و راحت تر آن به این صورت که:

طبق قضیه ای که داریم اگر عمود منصف دو وتر دایره را رسم کنیم، نقطه تلاقی آنها همان مرکز دایره خواهد بود.

درسته یعنی ابتدا دو وتر دایره رو رسم میکنید، بعد با پرگار عمود منصف های اونها رو رسم میکنیم، نقطه تلاقی اونها مرکز دایره خواهد بود.

حق نگهدارتون

چهارشنبه 16/4/1389 - 13:36
طنز و سرگرمی

یلاستیك قلبمو با میخ نگات پنچر نكن

بوق نزن ژیان، میخورمت

بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت: بی سوادم


قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر

شتاب مكن، مقصد خاك است

رادیات عشق من ازبهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم


کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت

سر پایینی برنده
سر بالایی شرمنده


كاش میشد سرنوشت را از سر نوشت

تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم كه برگردی


 زندگی! نگه دار پیاده میشم


محبت از درخت آموز، که سایه از سر هیزم شکن هم برنمیدارد

دریای غم ساحل ندارد

قربون دل غریب پرستت

از عشق تو لیلی ........... رفتم زیر تریلی

دنبالم نیا اسیر می شی

همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد

در بیابانها اگر صدسال سرگردان شوی
به که اندر خانه ات محتاج نامردان شوی


عاقبت در رفتن از مدرسه

مهران

چهارشنبه 16/4/1389 - 13:29
دعا و زیارت

طاوس یمانى مى‏گوید: از على بن الحسین (ع) شنیدم كه فرمود:

نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است، گفتم: آنها كدامند؟ فرمود:

  1. خداترسى در خلوت
  2. صدقه دادن در حال تنگدستى
  3.  شكیبایى در مصیبت
  4. بردبارى در حال غضب
  5. راستگویى در حال ترس
      

خصال-ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 393

چهارشنبه 16/4/1389 - 12:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته