نشانه های ظاهر، گواه حالات باطن
انسان موجودی شگفت و پیچیده است. خاستگاه این پیچیدگی و شگفتی را میتوان در عظمت و بزرگی خداوند جست؛ زیرا براساس آموزه های قرآنی، انسان صورت و مظهر خداوندگاری است و خداوند همه اسماء و صفات خویش را به انسان داده و او را بر صورت خویش آفریده است. به این معنا که اگر صفات و اسمای الهی بخواهد تجسم یابد، در صورت و شکل انسانی تجسم مییابد.
همین پیچیدگیهای انسان به او اجازه میدهد که در اوج هستی و در مرتبه شرافت و کرامت بنشیند و بر طارم گردون قرار گیرد، چنان که به او اختیار و حق انتخاب آزاد داده شده تا به پستترین جایگاه و درک اسفل فراق از اسمای الهی تنزل یابد و همه آن صفات و اسمای الهی را دفن کند و خاسر و زیانکار در رستاخیز، سازه پست از شخصیت خود را ببیند.
حالات انسانی چنان که قرآن بیان میکند، از شهادت و ظهور گرفته تا سر و خفی و اخفی متفاوت است. از این رو حتی روان شناسان چیره دستی که با هیپنوتیزم در ضمیر ناخودآگاه شخص نفوذ میکنند به برخی از این سطوح و حالات نهان و مخفی هرگز دست نمییابند و حتی به نظر میرسد که جز خدا برخی ازاین سطوح حتی برای فرشتگان بسیار مقرب الهی نیز مخفی میماند چه برسد که فرشتگان کاتب اعمال انسانی بتوانند آن را دریابند و بنگارند.
خداوند گزارش میکند که ابلیس با آنکه از جن بوده و از مرتبه انسان خیلی پستتر و پایینتر است، حالتی را داشته که حتی فرشتگان قدس و مقرب الهی از آن آگاه نبودند و تنها خداوند از آن آگاه بود؛ لذا میفرماید او از کافران بود نه اینکه در این آزمون سجده بر آدم (ع)، کافر شده باشد، بلکه آن باطن خویش را آشکار کرد. (بقره، آیه ۳۴)
همین فرشتگان مقرب الهی نیز از حقیقت حالات آدمی آگاه نبودند و از همین رو اعتراض میکنند که چرا میبایست انسان ساخته از گل و خاک به عنوان خلیفه انتخاب شود. (بقره، آیه ۳۰) پس انسان حالاتی را داراست که جز خداوند هیچ کس بدان آگاه نیست.
اما خداوند راهی برای انسانها گذاشته تا با نگاهی به آن، خود و دیگران را بشناسند. البته همه انسانها از حقیقت خود آگاه بوده و نسبت به خود بصیرت و بینایی تمام و کاملی دارند (قیامت، آیه ۱۴) اما راه شناخت شخصیت و حالات باطنی انسان، نشانههایی است که از خود بروز و ظهور میدهد.
از این رو برای شناخت انسان متقی میتوان او را با قرار دادن در مواضع خطر شناخت. اگر انسان از تقوای عقلانی و فطری برخوردار باشد، به حکم عقل و فطرت وقتی پولی به او قرض میدهید، بی آنکه نوشته و شاهدی در اختیار داشته باشید، آن را در زمان موعدش باز میگرداند. اگر قرار ملاقاتی با او گذاشتهاید هر جوری شده خودش را به سر میعادگاه میرساند. اگر زشتی و منکری را دید، نه تنها بی تفاوت نیست، بلکه زبان به اعتراض و انکار میگشاید و نهی از منکر میکند؛ اگر خوب و زیبایی را دید زبان به تحسین و تشویق میگشاید و علاقه و محبت خود را به کمالات، نیکوییها، زیباییها و خوبیها نشان میدهد.
اصولا انسانهای منافق که انسانهای بی تقوای عقلانی و دو چهره هستند، وقتی سخنی میگویند که دروغ و نفاق آمیز است، میتوان ایشان را از لحن سخن شناخت؛ زیرا لحن سخنشان به گونه ای است که در نهایت آنان را رسوا میسازد. (محمد، آیه ۳۰)
به هر حال، برای هر حالت باطنی است میتوان نشانه های ظاهری را یافت که گواه حالات باطنی است و میتوان براساس آن، نیت و حقیقت شخصیت و اعمال انسان را دانست.
سپاس و ناسپاسی نشانه ایمان و کفر
شاید شگفت انگیز باشد که خداوند در بیان نشانه های ایمان به خدا و کفر به او، سپاس و ناسپاسی را به عنوان مهمترین و کاملترین نشانه معرفی کرده است. پرسش این است که چرا خداوند میان این همه نشانه برای شناخت حقیقت کفر و ایمان شخص، به شکر و کفران توجه میدهد و کفران را نشانه کفر و شکر را نشانه ایمان معرفی میکند؟
خداوند در بیان عناد و دشمنی ابلیس و شیطان با انسان از زبان ابلیس نقل میکند که سوگندخورده است تا مردم را به ناسپاسی و کفران بکشاند: قال فبما اغویتنی لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم ثم لاتینهم من بین أیدیهم و من خلفهم و عن أیمانهم و عن شمائلهم و لا تجد أکثر هم شاکرین؛ ابلیس گفت: پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی من هم برای فریفتن آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست. آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها میتازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت. (اعراف، آیات ۱۶ و ۱۷)
در این آیه خداوند گزارش میکند که هدف ابلیس در تسلط و ولایت یابی برانسان، کشاندن وی به ناسپاسی است. به نظر ابلیس که خداوند آن را انکار نکرده است، نشانه تسلط و ولایت ابلیسی و شیطانی، ناسپاسی بشر است. براین اساس، میتوان گفت که نشانه ولایت الهی و ایمان، شکرگزاری و نشانه ولایت ابلیس و حکومت شیطان برانسان، ناسپاسی اوست.
ابلیس در این آیه بیان میکند که از هرکار و شیوه ای استفاده میکند تا انسان را به ناسپاسی بکشاند. این بدان معناست که سپاس و ناسپاسی از سوی انسان، مهمترین نشانه و اصلیترین اثر و پیامد ایمان و کفر است. بنابراین اگر بخواهیم معیاری در رابطه با ایمان و بندگی شخصی ارایه دهیم میبایست آن معیار را سپاس و شکر بدانیم؛ چنان که ناسپاسی، مهمترین دلیل بر کفر انسان است.
ابلیس چنان که خداوند در این آیه بیان میکند، سوگندهای بسیار غلیظ و شدید میخورد تا انسان را از راه به در کرده و او را به ناسپاسی بکشاند؛ زیرا به نظر ابلیس، ناسپاسی بدترین شیوه و رویه برخورد با خداوندگاری و پروردگاری خداست. پس اگر کسی ناسپاسی پیشه کند ابلیس به هدف خود یعنی ضلالت و گمراهی بشر دست یافته است و نشان میدهد که انسان شایسته خلافت الهی نیست.
اما پرسش این است که چرا مهمترین نشانه بندگی و ولایت الهی در شکرگزاری و سپاسگزاری انسان خودنمایی میکند و ولایت ابلیسی و شیطانی و خروج از راه مستقیم انسانیت و عبودیت، در ناسپاسی خود را نشان میدهد؟
در پاسخ به این پرسش باید به نقش سپاس و شکر در نگرش قرآنی توجه داشت و اینکه کفران و ناسپاسی به چه معنایی است.
چیستی سپاس و ناسپاسی
در پاسخ به چرایی این که ابلیس از میان همه نشانه های گوناگون و متعدد ایمان و کفر، به سپاس و ناسپاسی توجه میکند و آن را مهمترین نشانه بر ولایت خداوندی یا ولایت شیطانی بر می شمارد، باید گفت که شکر کردن نخستین جلوه عقل عملی است. به این معنا که عقل عملی، حکم میکند که انسان در برابر نعمت و نعمت دهنده، شاکر و سپاسگزار باشد.
شکر دو وجه دارد؛ گاه شکر به انسان و گاه به خدا نسبت داده میشود. وقتی شکر به انسان نسبت داده شود به معنای شناخت احسان و نشر آن (لسان العرب، ج ۷، ص ۱۷۰، «شکر») و به تعبیر دیگر، تصور نعمت واظهار آن است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۴۶۱، «شکر»)
این نوع از شکر سه قسم است: ۱-شکر قلبی که یادآوری نعمت است ۲-شکر زبانی که سپاسگزاری و ستایش بر نیکی احسان کننده و صاحب نعمت است ۳-شکر سایر اعضای بدن که به کارگیری و صرف آن در جای خود است؛ و وقتی شکر را به خدا نسبت داده و خدای را وصف به شکر نماییم، مقصود، ا نعام و احسان بر بندگان و دادن جزای عبادات آنها. (مفردات، ص ۴۶۱-۴۶۲، «شکر»؛ فرهنگ فارسی، ج ۲، ص ۲۰۵۷) و یا رشد اعمال نیک آنان و اعطای پاداش مضاعف به آنها است. (لسان العرب، ج ۷، ص ۱۷۰، «شکر») در مقابل، کفران و ناسپاسی به معنای پوشاندن نعمت و ترک سپاس از آن است (مفردات، ص ۷۱۴، «کفر») .
عقل انسان حکم میکند که انسان باید شاکر و سپاسگزار نعمت باشد. در این میان چه نعمتی بزرگتر از نعمت وجود است که خداوند به انسان ارزانی داشته است.
از نظر قرآن نشانه هدایت انسان و ضلالت وی در شکر و کفران است. (انسان، آیه ۳) در حقیقت نشانه این که انسان در مسیر فطرت و عقل سلیم حرکت میکند یا خیر، باید در همین شکر و سپاس و یا کفران و ناسپاسی جست. انسانی که در مسیر هدایت گام بر میدارد انسانی سپاسگزار است وگرنه ناسپاسی، خود بهترین دلیل و گواه بر گمراهی و خباثت طینت و شخصیت و دفن عقل و فطرت او است. (نمل، آیه ۴۰، لقمان، آیه ۱۲) از این رو گفتهاند: من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق، کسی که عادت به تشکر و سپاس نداشته باشد و شکرگزار بنده ای نباشد که به او نعمتی داده و خدمتی کرده است، هرگز شکرگزار خالق و پروردگارش نیز نخواهد بود.
در حقیقت بهترین جلوه عقل و بندگی و اطاعت و هدایت و تقوا و علم و حکمت و ایمان را باید در شکرگزاری از هر کسی و هر نعمتی دانست.
به سخن دیگر، عقلانیت بشر در این رفتار خودنمایی میکند و اگر کسی بخواهد در مورد دیگری، قضاوت کند که او انسانی خردورز یا سفیه و بی خرد است میبایست به این بعد رفتاری او توجه کرد که آیا سپاسگزار است یا ناسپاس.
پس اگر بخواهیم درباره کسی قضاوت کنیم که آیا مؤمن و متقی و عبدالله و صالح و محسن و مانند آن است یا انسانی کافر، فاجر، عبدالشیطان، طالح و بدکار و مانند آن است، باید نگاه کنیم که تا چه اندازه شاکر و سپاسگزار و قدردان است و یا چه مقدار در ناسپاسی و کفران غرق است.
آثار و پیامدهای سپاسگزاری و ناسپاسی
برای اینکه درک بهتری از این مسئله داشته باشیم به این نکته توجه میدهیم که خداوند برای سپاسگزاری و ناسپاسی پیامدها و آثاری را بیان کرده است که خود گواه این معناست که تا چه اندازه سپاس و ناسپاسی در تبیین حقیقت شخصیت انسانی نقش اساسی و مهم دارد.
از نظر قرآن، کسی که ناسپاسی میورزد، سزاوار دوزخ بلکه حتی عذابهای سخت و شکنجه های دردناکی در همین دنیاست. به این معنا که خداوند به انسان ناسپاس حتی مهلت این را نمیدهد تا عذاب و شکنجهاش را به تأخیر اندازد و در قیامت او را به سبب ناسپاسی عذاب و شکنجه کند، بلکه میکوشد تا در همین دنیا از او انتقام گیرد و به شدت عذاب نماید و عذاب او را به روز رستاخیز نمیاندازد. (سباء، آیات ۱۶ و ۱۷؛ نساء، آیه ۱۴۷؛ انسان، آیات ۳ و ۴؛ عنکبوت، آیات ۶۵ و ۶۶)
خداوند اقوام بسیاری را به سبب همین کفران نعمت و ناسپاسی نسبت به خداوند در همین دنیا عذاب کرده است. در حقیقت ریشه بسیاری از بلایا و بدبختیها و گرفتاریهای بشر در ناسپاسی اوست و اگر کسی سزاوار سرزنش باشد خود شخص است که با ناسپاسی، خریدار عذاب دنیوی سخت و شکنجه های شدید شده است و به جای امنیت برای خود شر و ناامنی و عذاب دنیوی را خریده است. (ابراهیم، آیه ۲۸؛ نحل، آیات ۵۳ تا ۵۵ و نیز ۷۱ و ۷۲ و ۸۳)
خداوند در آیه ۱۱۵ سوره مائده در تحلیل و تبیین علت مسخ شدن گروهی از یهودیان و عذاب سخت در همین دنیا، به کفران و ناسپاسی آنان اشاره میکند و میفرماید که همین رفتار زشت و قبیح عقلانی و عقلائی و وحیانی موجب شده است تا خداوند ایشان را در همین دنیا مسخ و عذاب کند. البته مقصود از عذاب در آیه شریفه، عذاب مسخ است. (تفسیر شریف لاهیجی، ج ۱، ص ۷۲۷) .
از نظر قرآن، ناسپاسی موجب میشود تا انسان نعمت هائی چون آسایش و آرامش را از دست بدهد و گرفتار تنگ روزی و ناامنی گردد (رعد، آیه ۱۱؛ نحل، آیه ۱۱۲)
به هر حال ریشه بسیاری از گرفتاریها و عذابهای دنیوی را میبایست در همین رفتارهای زشت خود به ویژه ناسپاسی جست.
چنان که گفته شد ناشکری و کفران نعمت، از قبایح انسانی است و عقل عملی حکم میکند که ناسپاسی رفتاری نابهنجار و ضد ارزشی و اخلاقی است. خداوند این حکم عقل را تایید کرده و آن را از امور زشت و ناپسند شمرده است. (بقره، آیات ۵۷ و ۱۵۲؛ نساء، آیه ۱۴۷ و آیات دیگر)
بنابراین باید گفت که ناسپاسان کسانی هستند که خردورزی ندارند و عقل خویش را به کار نمیگیرند و تعقل نمیورزند. چنان که خداوند این مطلب را درآیاتی متذکر میشود. به این معنا که انسانهای ناسپاس انسانهای جاهل و سفیه و نابخردی هستند و همین ناسپاسی آنان خود مهمترین دلیل بر سفاهت و نابخردی آنان است و نیازی نیست برای شناخت خردمندی و نابخردی کسی به نشانه ای دیگر مراجعه کرد؛ بلکه همین نشانه سپاس و ناسپاسی، بهترین نشانه از خردورزی و نابخردی شخص است. (ملک، آیات ۲۱ تا ۲۳؛ اسراء، آیه ۹۹)
اصولا شکرگزاری، نشانه عقل عملی و از مستقلات عقلی است. این عقل است که حکم میکند که شکر و سپاس، عملی خوب و زیباست و ناسپاسی رفتاری زشت و بد میباشد. این حکم وجوبی عقل را خداوند درقرآن مورد توجه قرار داده و میفرماید که انسانهای عاقل انسانهای ناسپاسی نیستند و نسبت به هر نعمتی از جمله نعمت وجود و هدایت و مانند آن سپاسگزار خداوندگار خویش هستند. (نحل، آیه ۱۱۴؛ بقره، آیه ۱۷۲)
خداوند در این آیه اخیر یعنی ۱۷۲ سوره بقره میفرماید: عبادت خداوند بر شما واجب است، چون خدای شما است، و از باب خداوندگاری و انجام عمل شکر عملی و عبادت واقعی لازم است تا سپاسگزار باشید. درحقیقت اگر انسان عبادت میکند میخواهد به حکم عقل شکر و سپاس گوید. بنابراین شکر، واجب عقلی است که وجوب عبادت نعمت دهنده را سبب میشود و ما را ملزم میکند تا در مقام بندگی و عبادت درآییم. بنابراین، ارتباط تنگاتنگی میان حکم وجوب عقلی شکرگزاری نعمت بخش وجود و دیگر نعمتها و حکم وجوب عبادت وجود دارد.
به سخن دیگر، حکم عقلانی بروجوب شکر، مقتضی حکم واجب عبادت خداوندگار به عنوان تنها نعمت بخش هستی است.
البته شکر نعمت حکم عقلانی و عقلایی است که شارع آن را تایید کرده است ولی این بدان معنا نیست که خداوند نیازمند شکر ماست بلکه این شکرگزاری سودش به خود انسان میرسد زیرا نشانه ای ازعقلانیت و درک مسیر زندگی و اهداف آفرینش است و همین مساله موجب میشود تا در مسیر درست صراط مستقیم گام بردارد و از نعمتهای دیگر الهی نیز بهره مند گردد و بیش از پیش از نعمتهای خداوند سود برد. از این رو شکر نعمت را عامل افزایش آن دانستهاند؛ زیرا شرایط را برای بهره مندی از نعمتهای خداوند غنی با لذت فراهم میآورد. (نمل، آیه ۴۰؛ لقمان، آیه ۱۲؛ ابراهیم، آیه ۷)
به هرحال، مهمترین نشانه اینکه شخصی بنده خدا و خردورز و متقی و صالح و تحت ولایت الهی است، نگاه به رفتار شکرآمیز اوست؛ چنان که ناسپاسی و کفران بهترین نشانه برای این است که بدانیم شخصی تحت ولایت شیطان و بندگی اوست و شیطان توانسته هدف خود را تحقق بخشد و او را از راه خداوندی بیرون برده و به بردگی وبندگی خویش بکشاند و دچار خسران و زیان ابدی کند.
محسن مقدمی
منبع : آینده روشن
تلویزیون، رسانهای است متفاوت و مستقل از دیگر ساختارهای رسانهای نمایشی. رسانهای که مقتضیات و مختصات خویش را دارد؛ و جالبتر آن که با توجه به شرایط و قوانین رسانهای کشور ما، این رسانه بسیار ویژهتر و منحصر به فردتر میشود. رسانهای که بر اساس یک سلیقة ثابت و مشخص و بر اساس یک نگاه منشوری ثابت عمل میکند.
از جمله تفاوتهای تلویزیون با سایر هنرهای تصویری، ویژگی «عامهپسندی» آن است. که ناشی از مخاطب وسیع و پردامنة آن میباشد و برای تأمین این ویژگی چارهای جز میل به سوی قالبها و گونههایی که مورد عنایت و توجه عامة جامعه قرار گیرد، نیست. از جملة مهمترین قالبهایی که در همة سیستمها، برای نیل به این مقصود به کار گرفته میشود استفاده از برنامههای «کمدی» است.
رویکرد به چنین برنامههایی بسیار تحت تأثیر جامعه و ساختارهای تاریخی و اجتماعی مردم آن میباشد. تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نیز این موضوع را از ابتدای فعالیت در دستور کار خود قرار داده بود. دهة هفتاد تلویزیون را میتوان دورة طلایی و شکوفایی کمدی تلویزیونی در ایران دانست. دورانی که پایهگذار و منشأ شکلگیری کمدیهای پختهتر تلویزیونی در دهة هشتاد گردید.
در دهة هفتاد آیتمهای کوتاه نمایشی کمدی که در قالب یک مجموعه ارائه میشدند، متولد شده و زمینه را برای ورود این رسانه به مجموعههای داستانی تلویزیونی با رویکرد کمدی ایجاد کردند. رشد تکنیکهای نگارش متون، تکنیکهای ایجاد موقعیتها و فضاهای کمدی، خلق شخصیتهای کمیک و… مرهون همین آیتمهای نمایشی دهة هفتاد است.
اما با ورود در دهة هشتاد و شکلگیری کمدیهای داستانی به خصوص با درخشش دو تیم خلاق و توانمند در آن سالها یعنی مهران مدیری و مهران غفوریان، مسیر رشد و نمو و دگردیسی ادامه نیافت. در واقع انتظار این بود که در دهة سوم زمینهها برای ورود به عرصههای حرفهای و علمیتر کمدی ایجاد گردد. اما عملاً تلویزیون با ساخت مجموعهای چون خندهبازار که به نوعی بازگشت به دوران ساخت آیتمهای نمایشی طنز است، مخاطب را ناامید میکند و از آن بدتر این که با این بازگشت به آن نوع ساختار نمایشی، نمیتواند قدرت و کیفیت آیتمهای نمایشی دهة هفتاد را تکرار نماید. که در این مورد خواهیم گفت.
در ابتدا باید از تشتت و ناآگاهی در دنیای کمدیهای تلویزیونی در بین هنرمندان و مدیران یاد کرد. کاربرد واژههایی چون طنز، کمدی و… بدون این که در جای مناسب خود به کار روند و به طبع آن از لوازم اختصاص خویش استفاده نمایند از مهمترین مشکلات عرصة تولیدات تلویزیونی است.
«طنز» واژهای است متعلق به دنیای ادبیات؛ و کاربرد مطلق و محض آن در دنیای هنرهای نمایشی اشتباه است. اگر بخواهیم ساده و با اغماض سخن گوییم کاربرد محتوایی و تکنیکی آن در دنیای ادبیات دراماتیک مفهوم «کمدی» را میسازد. طنز، واژهای است عربی به معنای طعنه زدن، و عیب گفتن که معادل لاتین آن ساتیر «Satir» میباشد. سویفت در پیشگفتار «نبرد کتابها» مینویسد:
«طنز نوعی آیینه است، که نظارهگران عموماً چهرة هر کس به جز خود را در آن تماشا میکنند، و به همین دلیل است که در جهان این گونه از آن استقبال میشود و کمتر کسی آن را بر خورنده مییابد.» (طنز-آرتور پلارد)
ملویل کلارک نیز در باب تنوع طنز اینگونه مینویسد:
«جهان طنز روی یک بیضی به دور دو کانون، یعنی افشای بلاهت و تنبیه رذالت، در نوسان است. مقولات شوخی و جدی، مبتذل و آموزنده را در بر میگیرد. دامنهاش از نهایت شقاوت و خشونت تا غایت شکوه و ظرافت است. تکگویی، گفتگو، نامه، خطابه، روایت، تصویر حالات، شخصیتپردازی، تمثیل، خیال بافی، مضحکه، هزل، تقلید، مسخرهآمیز یا هر نوع وسیله و شیوة دیگر را چه تنها و چه با یکدیگر به کار میگیرد، و سطح آن مثل رنگ آفتابپرست، لحنهای گوناگون طیف طنز را ارائه میدهد: بذله، فکاهی، تمسخر، کنایه، طعنه، بدبینی و هتاکی» (مطالعات دربارة شیوههای ادبی)
اما زمانی که این کارکردها بخواهد به دنیای نمایش، خواه تئاتر، تلویزیون و یا سینما وارد شود با شکلگیری کمدی روبهرو هستیم. که دیگر اقتضائات و ویژگیهای خاص خویش را دارد.
عنصر مشترک هر دوی این دو واژه در لبخند خلاصه گردیده است. هر چند این لبخند در فرمهای گوناگون تفاوتهایی پیدا میکند. اما اساساً هدف چیست؟ آیا هدف آثار کمدی صرفاً خنداندن است. خنده با چه انگیزه و چه فایدهای؟
جیمز بیتی، استاد فلسفه، در مقالهای با عنوان «خنده از دیدن دو یا چند جزء یا شرایط ناهماهنگ، نامتجانس، یا نامتناسب شکل میگیرد، که یا در یک مجموعه یا ابژة ترکیبی به شکل واحد تلقی میشوند، یا آن که با شیوة منحصر به فردی که ذهن بر اساس آن، آنها را دریافت میکند نوعی رابطة متقابل ایجاد میکند» (کمدی-اندرو استات)
اما جنگ خندهبازار. دلیل آن که از این مجموعه با نام جنگ یاد میکنم دقیقاً خود کلمة جنگ است. جنگ یعنی برنامهای که اساساً و صرفاً بر سرگرمی لحظهای بنا شده است. تا لحظاتی بتواند مخاطب را از دنیای واقعی خود خارج نموده و سرگرم سازد. چنین کارکردی شبیه به کارکرد یک شهربازی یا سیرک شبیه است.
اما مگر کمدی که پایة آن طنز است فقط به دلیل سرگرمی محض لحظهای شکل گرفته است؟ قطعاً پاسخ منفی است. یکی از مهمترین اهداف طنز، اصلاح جامعه و حواشی آن است. طنز با بزرگ نشان دادن عیبها و عدم تناسبها به طور کاملاً هوشمندانه و نه بیهدف تلاش میکند تا جامعه را به سوی اصلاح و پالایش سوق دهد.
پس اساساً با مروری بر آیتمهای برنامة تلویزیونی خندهبازار چیزی جز تلاش برای خندان مخاطب به هر زحمتی نمیبینیم. تلاشی که با تنها جزئی از مخاطب که کار نکرد فکر و اندیشة او است. اساس این برنامه بر شوخی استوار گشته است. اصولاً شوخی یکی از ابزارهای پر کاربرد در طنز بوده و هیچ مشکلی هم ندارد. به این شرط که در راستای هدف غایی طنز گام بردارد. نه به سخره گرفتن افراد یا جریانهای سیاسی و اجتماعی. به سخره گرفتنهایی که گاه از اساس اشتباه هستند.
برنامهساز باید بداند چه چیزی و یا چه کسی را برای شوخی انتخاب میکند و چه هدفی از این انتخاب دارد. در سرتاسر مجموعة خندهبازار هیچ تفکر یا اندیشة مشخصی در این راستا دیده نمیشود. مثلاً شوخی با یک نقاش و معلم مشهور چه مفهوم و معنایی دارد. با هدف نشان دادن کدام زشتی اخلاقی یا رفتار غلط تولید میشود. شوخی با افراد و اصناف اشکالی دارد و کسی نیز با آن مخالف نیست. اما به شرط این که در راستای یک هدف مشخص به کار گرفته شود.
از اساسیترین اهداف طنز نقد است، شاید مجموعة خندهبازار در جاهایی تلاش دارد که به نقد برخی رفتارهای سوء و نامناسب اجتماعی و یا سیاسی بپردازد. به عنوان مثال نقد رفتارهای مذمومی چون غیبت و یا وعده دادنهای بیپایه و اساس به مردم و… این مسئله فینفسه اتفاق مبارکی است. اما تکرار آن در یک قالب ثابت نمایشی بدون ارائة خلاقیت، موجب کسالت و حتی در برخی موارد نتیجة معکوس میگردد.
مجموعة به اصطلاح کمدی خندهبازار تلاش میکند تا چهرههای شناخته شده و مشهور برای عامة مردم را مورد استهزاء قرار دهد. توجه به این نکته ضروری است که استهزاء صفتی نکوهیده است و اساساً با شوخی تفاوت دارد. شیوع این سلیقة عمومی که ما از به سخره گرفتن یکدیگر لذت میبریم عامل موفقیت و جذابیت کاذب این مجموعه شده است.
از دیگر ضعفهای اساسی این مجموعه ضعف مفرط در به کارگیری متن نمایشی به عنوان پایه و اساس درام است. در واقع هیچگاه این آیتمهای نمایشی بر اساس یک متن کاملاً برنامهریزی شده از پیش حرکت نمیکنند. هیچگاه شخصیت شکل نمیگیرد و مجموعه به تیپسازیهای محدود و کم عمق منتهی میشود که طبیعتاً به دلیل سطحی بودن هیچگاه از عمق و دامنة نفوذ و اثرگذاری برخوردار نخواهد بود. از همه مهمتر آنکه عنصر کارگردانی هنری که نقش شکل دهندگی و هدایت را بر عهده دارد به هیچ عنوان دیده نمیشود. بازیهای تماماً کلیشهای و قالبی، عدم وجود خلاقیت، میزانسنهای ابتدایی و ناکارآمد خود نشان از این ماجرا دارد.
همچنین وظیفة کارگردان هنری ایجاد یک ارتباط معنایی و مفهومی پنهان بین آیتمهای نمایشی است. زیرا حتی در چنین برنامههایی آیتمها باید مانند دانههای یک تسبیح با یکدیگر ارتباط داشته باشند. اما چنین ارتباطی در کل این مجموعه دیده نمیشود.
اصولاً باید کمدی را به دلیل حساسیتها و ظرافتهای فراوان مشکلترین ژانر و گونة نمایشی محسوب کرد. اما در عمل برداشت خندة صرف از برنامههای کمدی در رسانههای تصویری کشور ما منجر به نوعی تساهل و تسامح گردیده که منجر به انحطاط فرم و محتوا میگردد. رویکرد تلویزیون به ساخت چنین برنامههایی در واقع بازگشت به گذشته آن هم به شکل ابتدایی و غیرقابل قبولش است. سریال خندهبازار را باید بازار مکارهای از شوخیهای بیپایه و هدف، به سخره گرفتن دیدگاهها و افراد (به جای نقد) و یک عامل سرگرمکننده سطحی دانست.
محمد جواد استادی/
منبع: رصد
با تغییرات ساده و کوچک میتوانید خطر ابتلا به بیمارهای قلبی را تا 92 درصد کاهش دهید.برای اینکه قلبی سالمتر داشته باشید، 25 توصیه برای شما داریم. سعی کنید هر روز یکی از این نکتهها را به کار ببندید و به مدت یک ماه فقط روی انجام چند توصیه تمرکز کنید. وقتی انجام این توصیهها برایتان عادت شد، توصیههای دیگر را هم به مرور به عادتهایتان اضافه کنید.
چای سبز بنوشید
این نوشیدنی فوقالعاده چند آنتیاکسیدان قدرتمند دارد که کلسترول خون را پایین میآورند حتی ممکن است به کاهش فشارخون نیز کمککنند. نوشیدن 5/2 فنجان چای سبز در روز به سلامت قلبتان کمک میکند.
مواظب چربیهای اشباع شده باشید
به خواندن برچسب اطلاعات تغذیهای روی بستهبندی مواد غذایی عادت کنید. هرگز نباید اجازه دهید کالری دریافتی از چربیها، بیشتر از 30 درصد مقدار کالری دریافتی روزانهتان را تشکیل دهد.
هنگام خواندن ترکیب مواد غذایی به کلمه «هیدروژنه» دقت کنید. روغنهای هیدروژنه همان روغن اشباع شده یا جامد هستند که باید مصرف آنها را به حداقل برسانید.
مثل ایتالیاییها آشپزی کنید
تا جایی که امکان دارد، در تهیه غذا از روغن زیتون استفاده کنید. روغن زیتون کلسترول بد خون را پایین میآورد و به افزایش کلسترول خوب خون کمک میکند. روغن زیتون سرشار از آنتیاکسیدان است و به این ترتیب میتواند به پیشگیری از سرطان و بیماریهای مزمنی چون آلزایمر کمک کند.
بیشتر بخوابید
نتایج یک پژوهش که در مجله انجمن پزشکی آمریکا منتشر شده، نشان میدهد افزودن هر یک ساعت به خواب شبانه در میانسالان، میتواند خطر رسوب کلسیم در دیواره سرخرگها را که یکی از علل بیماری قلبی است، تا 33 درصد کاهشدهد. محرومیت از خواب، باعث میشود تا بدن هورمونهای استرس بیشتری تولید کند.
فیبرها را در برنامه غذاییتان بگنجانید
پژوهشها نشان میدهند هر چه فیبر بیشتری مصرف کنید، احتمال اینکه به حمله قلبی دچار شوید، کمتر میشود. برای صبحانه از نانهای سبوسدار یا غلات پرکشده که حاوی گندم و جوی کامل هستند، استفاده کنید. سعی کنید روزانه بین 25 تا 35 گرم فیبر مصرف کنید.
ماهی بخورید
چربیهای اشباع شده گوشت قرمز باعث گرفتگی سرخرگها میشوند اما ماهیهایی مثل ماهی «آزاد» و ماهی «کولی»، سرشار از اسیدهای چرب امگا 3 هستند که به سلامت قلب کمک میکنند. مصرف یک وعده ماهی سرشار از امگا3 در هفته میتواند خطر مرگ ناشی از حمله قلبی را 52 درصد کاهش دهد.
روزتان را با آبمیوه آغاز کنید
آبپرتقال حاوی فولیکاسید است که به پایینآوردن هوموسیستئین (اسیدآمینه زیانبار برای قلب) کمک میکند. آبانگور نیز آنتیاکسیدانهایی دارد که مانع لختهشدن خون در رگها میشوند. فقط یادتان باشد از آبمیوههای طبیعی استفاده کنید نه انواع بستهبندی شده.
با دیگران رفتوآمد کنید
سعی کنید ارتباطتان را با کسانی که دوستشان دارید حفظ کنید. پیوند صمیمی با اعضای خانواده، دوستان و افراد جامعه میتواند با اضطراب و افسردگی که باعث ابتلا به بیماری های قلبی میشوند، بجنگد.
به سبزیها اهمیت دهید
متخصصان تغذیه توصیه میکنند روزانه 2 فنجان سبزی مصرف کنید. برای این کار باید نیمی از هر وعده غذای شما از سبزی تشکیل شدهباشد.
مصرف شکر را کم کنید
نتایج یک پژوهش جدید نشان میدهد مصرف روزانه 2 تا 3 لیوان نوشیدنی صنعتی شیرین مانند آبمیوههای مصنوعی، میتواند خطر ابتلا به فشارخون شدید را تا 87 درصد افزایشدهد.
در میانوعده آجیل بخورید
نتایج پژوهشها نشان میدهد کسانی که در هفته بیش از 140 گرم آجیل مصرف میکنند، یک سوم کمتر از دیگران به بیماری قلبی و حمله قلبی دچار میشوند. یادتان باشد در مصرف مغزها زیادهروی نکنید چون چربی و کالری بالایی دارند و باعث افزایش وزن میشوند.
20 دقیقه پیادهروی کنید
2 ساعت و نیم ورزش در هفته (یعنی کمی بیشتر از 20 دقیقه در روز) خطر حملههای قلبی را به یکسوم میرساند. این یعنی پیشگیری از سالانه 285 هزار مرگ در ایالاتمتحدهآمریکا و از بین رفتن کامل دیابت نوع 2. باور میکنید؟
از دود و دم فرار کنید
اگر دوستان یا همکارانتان در نزدیکی شما سیگار میکشند، از آنها فرار کنید. استنشاق دود سیگار یا قلیان شما را به اندازه 80 تا 90 درصد شخصی که سیگار یا قلیان میکشد، در خطر بیماری قلبی قرار میدهد. حتی چند دقیقه یا چند ساعت مواجهه با دود سیگار دیگران، میتواند اثری معادل سیگار کشیدن درازمدت بر قلب شما داشته باشد.
پتاسیم دریافت کنید
بیشتر افراد سدیم را بیشتر از پتاسیم دریافت میکنند در حالی که برعکس این کار درست است. پژوهشگران میگویند برای کاهش فشارخون، علاوه بر کم کردن مصرف سدیم از طریق کاهش مصرف نمک، بهتر است پتاسیم دریافتیتان را نیز افزایش دهید. پتاسیم در موز، رب گوجهفرنگی، سیبزمینی تنوری، ماست و طالبی وجود دارد.
بذرکتان بخورید
بذرکتان یکی از بهترین منابع چربیهای امگا3 و دوستدار قلب است. پژوهشها نشان میدهند که افزودن بذرکتان به رژیم غذایی میتواند از بروز بیماری قلبی تا 46 درصد پیشگیری کند. شما میتوانید روزانه 2 قاشق بذرکتان روی ماست، سالاد یا روی مخلوط شیر و غلات صبحانه بپاشید.
حرکات کششی انجام دهید
انعطافپذیری بدن میتواند کلید سلامت قلب باشد. پژوهشگران ژاپنی دریافتهاند افراد بالای 40 سال که انعطاف بدنی بیشتری دارند، 30 درصد کمتر از افرادی که به بدنشان کش و قوس نمیدهند، دچار سخت شدن سرخرگها یا همان تصلب شرایین میشوند. این پژوهشگران میگویند انجام حرکات کششی به مدت 10 تا 15 دقیقه در روز میتواند به انعطافپذیری سرخرگها کمک و آنها را از سختشدن محافظت کند.
سویا را جایگزین گوشت کنید
اگر بخشی از گوشت قرمز مصرفی خود را با سویا جایگزین کنید، این پروتئین گیاهی میتواند به کاهش کلسترول خون کمک کند. البته بهتر است بیشتر از لوبیای سویا استفاده کنید تا سویای فرآوری شده و مکملهای حاوی سویا زیرا سویا ترکیبی به نام فیتواستروژن دارد که مانند استروژن میتواند باعث رشد بعضی سلولهای سرطانی شود
بیشتر بخندید
بهترین راه برخورد با اشتباههای کوچکی که در طول روز مرتکب میشوید و اتفاقهای آزاردهندهای که گاهی تصادفی برایتان رخ میدهند، خندیدن به آنهاست.
ویتامین D و روغن ماهی مصرف کنید
دکتر داریوش مظفریان، استادیار دانشکده پزشکی دانشگاه هاروراد میگوید: «تنها مکمل غذایی که نقش آن در پیشگیری از مرگ ناشی از بیماری قلبی در تمام پژوهشهای بالینی به اثبات رسیده، روغن ماهی است.»
نتایج پژوهشهای جدید نشان میدهند کمیود ویتامینD میتواند خطر بیماریهای عروق محیطی را تا 80 درصد افزایش دهد و باعث ابتلا به دیابت شود. هر دوی این بیماریها، تهدیدکننده سلامت قلب هستند.
برای همسرتان کاری انجام دهید
همانطور که شواهد زیادی نشانمیدهند، یک ازدواج خوب میتواند از شما در برابر بسیاری از بیماریها محافظت کند، پژوهشهای زیادی نیز ثابت میکنند که ازدواج نامناسب در طول سالیان، به سلامت آسیب میرساند بنابراین بهتر است سعی کنید روابطتان را با همسرتان بهبود دهید.
میزان استرس خود را تخمین بزنید
بزرگترین علت ایجاد استرس، زندگی کردن با روشی است که با شخصیت حقیقی و درونی شما همخوانی ندارد. هر روز کارهایی را که انجام دادهاید، با خودتان مرور کنید و ببینید آیا کارهایی که انجام میدهید با شخصیت حقیقی و درونیتان همخوانی دارد؟
شکلات تلخ بخورید
شکلاتهای تیره آنتیاکسیدان دارند که به انعطاف سرخرگها کمک میکند. برای بهره بردن از این خاصیت، روزانه 25 گرم شکلات تلخ (70 درصد یا بیشتر) بخورید.
به معنویت روی بیاورید
با بعد معنوی روحتان دوست شوید و به آن هم پر و بال بدهید. وقتی نماز میخوانید، این کار را با تمرکز و اشتیاق انجام دهید. پژوهشها نشان میدهند کسانی که با خلوص نیت عبادت و در مراسم مذهبی شرکت میکنند، در زندگی آرامش بیشتر و عمر طولانیتری دارند. داوطلب شدن در انجام امور خیریه نیز همین تاثیر را بر زندگی دارد.
به غذاها سیر اضافه کنید
مصرف روزانه فقط یک حبه سیر، یا خوردن 300 میلیگرم سیر 3 بار در روز، خطر حمله قلبی را کاهش میدهد.
5 دقیقه مدیتیشن انجام دهید
نوعی مدیتیشن وجود دارد که در آن فرد باید فقط روی لحظه حاضر تمرکز کند. انجام این تمرین به مدت 5 دقیقه در روز میتواند فشار استرسهای روزانه را بر ذهن کاهش دهد.
منبع : هفته نامه سلامت