• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 639
زمان آخرین مطلب : 3472روز قبل
کنکور
  • دلایل کاملا منطقی شکست در کنکور!!!


  • اگر داوطلبی در کنکور قبول نشد هیچ تقصیری ندارد.چرا که سال 365 روز است.در حالی که:


  • 1-در سال,52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند.

  • 2-حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است بنابراین 263 روز باقی میماند.

  • 3-در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا 122 روز میشود.بنابراین 141 روزباقی میماند.

  • 4-اما سلامتی جسم و روح روزانه 1 ساعت تفریح را می طلبد که جمعا 15 روز میشود.پس 126 روز باقی میماند.

  • 5-طبیعتا 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود.پس 96 روز باقی میماند.

  • 6- 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است.چرا که انسان موجودی اجتماعی است.این خود 15 روز است.پس 81 روز باقی میماند.

  • 7-روزهای امتحان 35 روز از سال را به خود اختصاص میدهد.پس 46 روز باقی میماند.

  • 8-تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند.پس 16 روز باقی میماند.

  • 9-در سال شما 10 روز به بازی می گذرانید.پس 6 روز دیگر باقی میماند.

  • 10-در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود که 3 روز دیگر باقی میماند.

  • 11-سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرد.پس 1 روز باقی میماند.

  • 12-یک روز باقی مانده همان روز تولد شماست.چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!!
دوشنبه 14/6/1390 - 9:20
داستان و حکایت
  • گفتگو با خدا...

  • در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو میکنم:
  • ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  • خدا پرسید:))پس تو میخواهی با من گفتگو کنی؟))
  • من در پاسخ گفتم:))اگر وقت دارید.))
  • خدا خندید:((وقت من بینهایت است...))
  • پرسیدم:((چه چیز بشر,تو را سخت متعجب می سازد؟))
  • خدا پاسخ داد:((کودکی شان, این که آنها از کودکی شان خسته میشوند و عجله دارند که بزرگ شوند و بعد دوباره پس از مدتها آرزو میکنند باز کودک شوند.این که آنها سلامتی خو را از دست میدهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست میدهند تا سلامت از دست رفته شان را باز جویند.این که با اضطراب به آینده مینگرند و حال خویش را فراموش میکنند.بنابراین نه در حال زندگی میکنند و نه در آینده..این که آنها به گونه ای زندگی میکنند که گویی هرگز نمیمیرند و به گونه ای میمیرند که گویی هرگز اینگونه نترسیدند.))
  • دست های خدا را گرفتم,مدتی سکوت کردیم,و من دوباره پرسیدم:((به عنوان پدر میخواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟))
  • بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.بیاموزند که فقط چند ثانیه طول میکشد تا زخم های عمیقی در قلب آنهایی که دوستشان داریم ایجاد کنیم,اما سالها طول میکشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم.بیاموزند که دو نفر میتوانند به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.بیاموزند که کافی نیست دیگران را فقط ببخشند بلکه خود را نیز باید ببخشند.))
  • من با خضوع گفتم:((از شما به خاطر این گفت و گو سپاس گذارم.آیا چیز دیگری هست که دوست دارید به فرزندانتان بگویید.))
  • خداوند لبخند زد و فرمود:((فقط این که بدانند,من اینجا هستم.همیشه))
دوشنبه 14/6/1390 - 9:19
داستان و حکایت
  • ما چهار تا دانشجو...

  • چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.
  • اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه امتحان دوشنبه صبح بوده است.
  • بنابرین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.
  • آنها به استاد گفتند ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودروی مان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.
  • استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند.
  • 4دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به 4 اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند.
  • آنها به اولین مساله نگاه مردند که 5 نمره داشت سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.
  • سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 نمره ای پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود:
  • کدام لاستیک پنچر شده بود؟

  • ((چاه کن همیشه ته چاه))
  • دوشنبه 14/6/1390 - 9:19
    بهداشت روانی
    • 5 روش برای تغیر طرز فکر و ایجاد عزت نفس...

    • آیا همیشه آرزو می کنید که کاش می توانستید در زندگی روزانه، اندکی خطرپذیرتر ظاهر شوید؟ درست مثل نامزدتان که خیلی راحت راه می افتد و در مهمانی ها به آسانی با دیگران ارتباط صمیمانه برقرار می کند.یا شاید هم بدتان نیاید مثل همسایه ما باشید! او هر روز در حال امتحان کردن چیزهای جدید است: یوگا، چتربازی، دوچرخه سواری کوهستانی، تئاتر اجتماعی و .... البته مواردی که ذکر شد، فقط قسمتی از کارهای جدید اوست.
    • خوب باید گفت که ماجراجویی نیازمند اعتماد به نفس است و این امر مستقیما با طرز تفکر شما ارتباط پیدا می کند. در این قسمت چند راه بیان شده، که با اتکا به آنها میتوانید طوری بیندیشید که همزمان اعتماد به نفستان نیز افزایش پیدا کند.
    • 1- باید دیگران شما را به رسمیت بشناسند. به راستی در چه حد برای رسیدن به این هدف تلاش می کنید؟ دفعه آینده که یک فکر محدودیت زا مانند: من هیچ وقت نمیتوانم...... به ذهنتان خطور کرد، مطابق این تکنیک عمل کنید؛ به جای اینکه بگویید من هرگز پیشرفت نخواهم کرد از جایگزین: اگر تمام تلاش خودم را برای به موفقیت رساندن این پروژه به کارگیرم، احتمالا پیشرفت از آن من خواهد بود؛ استفاده کنید.(همچنین می تواند از جمله های مثبت مشابه نیز کمک بگیرید).

    • 2- بدشانسی به شما روی آورده؟ سعی کنید هر گونه گله و شکایتی را تبدیل به یک پرسش کنید. گله و شکایت نمادی از شکست است و مانند مانعی، سد راه پیشرفت شما خواهد شد. اما از سوی دیگر مطرح کردن پرسش، قدرت را به دستان شما باز می گرداند و کاری می کند تا مشتاقانه به دنبال پیدا کردن راه حل بیفتید. برای مثال اگر به طور مکرر به خود می گویید: "انگار همه امروز حالشون بده" سعی کنید این جمله را پرسشی کرده و با خود تکرار کنید: "چه کار می توانم انجام دهم تا دیگران احساس خوبی پیدا کنند؟"

    • 3- مراقب حرف زدنتان باشید، به ویژه زمانی که در حال صحبت کردن با خودتان هستید. توانایی ریسک پذیری از طریق عبرتهای شما از شکست ها نشات می گیرد. دفعه آینده که دچار لغزشی شدید، ببینید کجای حرف زدنتان اشکال داشته. آیا تا به حال اتفاق افتاده که با فحاشی خودتان را بکوبید و خار کنید: "احمق! بی مصرف! چرا همشه این کارو می کنی؟" هر زمان که متوجه شدید در حال تحقیر شخصیت خود هستید، همان لحظه این کار را متوقف کرده و سعی کنید با یکی از دوستانتان که چنین اشتباهی را خودش تجربه نموده، صحبت کنید. چیزی شبیه به این بگویید:"هی تو تا آخرین حد توان تلاش کردی. حالا بهتر است از روی زمین بلند شوی و یک بار دیگر از نو شروع کنی، شکست خجالت آور نیست...مگر اینکه در تلاش کردن شکست بخوری."

    • 4- قوانین شخصی خودتان را اجرا کنید. دفعه آینده که خواستید کار جدیدی را امتحان کنید، اما حسی از درون شما را از انجام آن باز می داشت، با یک سوال آنرا متوقف کنید: چرا که نه؟ اگر درونتان به شما گفت: "این اصلا کار مودبانه ای نیست" یا "مردم چی فکر می کنند؟" یا "مردم فکر می کنند من احمق هستم" شما دقیقا در حال پیروی از قوانین دیگران هستید. از کوچک کردن خود دست بردارید و راهتان را ادامه دهید. سعی کنید نواحی پر عمق را برای شنا کردن انتخاب کنید. بدترین چیزی که ممکن است برایتان پیش بیاید چیست؟ اینکه آدم کاملی نیستید؟ خوب پس با این وجود صرفا به تمام آدم های دیگر کره زمین پیوسته اید، و نتیجه آن چیست؟ ریسک کرده اید، پیروز خواهید شد و از منافع آن بهرمند می گردید. اعتماد به نفس از توانایی مقاومت شما در برابر سختی ها حاصل می شود، اگر بتوانید در بیشتر موارد در مقابل سختی ها شکست ناپذیر ظاهر شوید، آنقدر از زندگی لذت می برید که قابل بیان نخواهد بود.

    • 5- قدر و ارزش خود را ارتقا بخشید. اگر می خواهید ماجراجو باشید، رشد کنید، و از زندگی لذت ببرید باید ذهن منتقد خود را خاموش نگه داشته و راهنمای ذاتی اعتماد به نفس را در درون خود بارور سازید. روز خود را با یک جمله اطمینان بخش شروع کنید: "من آماده ام، باهوش و زرنگم، برای هر کاری آمادگی دارم، اعتماد به نفس دارم، با لیاقت بوده و سرشار از انرژی هستم." از خودتان طوری تعریف کنید که حس اقتدارتان افزایش پیدا کند. توجه داشته باشید که ما هر روز با پیام های زیرکانه ای بمباران میشویم که تمام کارها "چالش برانگیز" ( و بعضا اسرارآمیز و خطرناک) هستند و هر کسی نمی تواند از عهده انجام آنها برآید. با این جور حرف ها از طریق مکالمات درونی خود برخورد کرده و امید، اعتماد به نفس و قدرت را به خود باز گردانید.
    دوشنبه 14/6/1390 - 9:19
    بهداشت روانی
    • 6 تکنیک کنترل احساسات...

    • واکنش های احساسی می توانند تاثیر شگرفی بر هر قسمت از زندگی ما داشته باشند. در طول زندگی، فرایند اجتماعی شدن و بالغ شدن یک سیستم فیلترینگ در مغز ما ایجاد میکند. هر چیزی که وارد احساسات ما می شود، قبل از اینکه ما از آن مطلع شویم، فیلتر می شود. این فیلترها براساس رفتارها، باورها، ارزشها، احساسات، الگوها، و تصور ما از خودمان شکل می گیرد. از آنجا که این فیلترها در درون ما هستند، ما معمولاً از وجود آن آگاهی نداریم اما آنها سخت سر جای خودشان قرار دارند و بر هر چیزی که می بینیم، درک می کنیم، تجربه میکنیم، همه آدم ها، اخبار و همه چیز تاثیر می گذارد.
    • تمرین کنترل احساسات به این معناست که از فیلترهای درونی خود آگاهی پیدا کنید و بتوانید از این طریق واکنش های خود را کنترل کنید. باید با طریقه پاسخگویی بدنتان در مقابل یک واکنش احساسی آشنا شوید. این یکی از راه هایی است که با آن می توانید تشخیص دهید و تایید کنید که یک واکنش احساسی قوی در حال اتفاق افتادن است.
    • مثلاً وقتی یک نفر - چه اتفاقی می افتد؟ وقتی کسی درمورد شما از توهین های نژادی استفاده می کند، چطور؟
    • توهین هایی که باعث می شود دربرابر درستی خود، ایده هایتان یا کسانی که با آنها در ارتباط هستید، حالت تدافعی به خود بگیرید، می تواند یک واکنش فوری در شما ایجاد کند. در زیر به 6 تکنیک اشاره می کنیم که به شما کمک می کند احساساتتان را تحت کنترل خود درآورید:
    • 1. حرفی که فرد مقابلتان می زند می تواند احساسات شما را به شکل مثبت یا منفی تحریک کند. در هر دو صورت، همیشه این خطر وجود دارد که اختیارتان را از کف بدهید. به همین دلیل در وهله اول لازم است که واکنش احساسی خود را به مخاطبتان تشخیص دهید. فقط آنزمان است که می توانید شروع به پاسخگویی به آن کنید. برخی علائم می تواند منجر به بالا رفتن تپش قلب و تنفس شما شود، شاید میل شدیدی به قطع کردن حرف طرف مقابلتان و بالا بردن صدای خود پیدا کنید، خط فکری خود را از دست می دهید، یا عضلاتتان سفت و سخت می شوند.

    • 2. وقتی تشخیص دادید که یک واکنش احساسی شدید در حال نمودار شدن است، باید جهت آن انرژی منفی را تغییر دهید. تنفس، توجه شما را دوباره به موضوع اصلی برمی گرداند و شما را از آنچه که موجب ناراحتیتان شده بود، دور می کند. تنفس عمیق می تواند به شما کمک کند، ناراحتی و عصبانیتی که به خاطر حرف طرف مقابلتان در شما ایجاد شده بود را از بین ببرید. اگر حرفی که طرفتان زد، واقعاً شما را اذیت کرده است، سعی کنید تمرکزتان را از روی آن روی تنفستان منتقل کنید و داخل و خارج شدن آن را کنترل کنید. این نوعی تمرین مدیتیشن است و مطمئن باشید که کمک زیادی به کنترل احساساتتان می کند. بعلاوه تنفس عمیق راه های دیگری هم برای تغییر تمرکزتان وجود دارد. مثلاً می توانید روی چیزهای خوب، زمانهایی که احساس خیلی خوبی داشته اید فکر کنید.

    • 3. اگر کسی چیزی به شما گفت که ناراحت شدید، همیشه به طرف مقابل لبخند بزنید و بعد از او بخواهید که کمی در مورد این عقیده اش توضیح بدهد و مسئله را باز کند.

    • 4. با کار کردن روی حداقل یکی از نتایج مثبت آن رابطه، این تغییر احساس را از بین ببرید.

    • 5. با کسی مشاوره کنید. وقتی قرار باشد به کسی کمک کرده و با او مشاوره کنید، دیگر نمی توانید عصبانی باقی بمانید.

    • 6. بعد از تمام شدن گفتگو، از خودتان سوال کنید. وقتی دوباره به حال و هوای آرام همیشه برگشتید، کمی به گفتگویتان فکر کنید و ببینید چه چیز احساسات شما را تحریک کرده است. تا می توانید وارد جزئیات شوید. سوال کردن از خودتان به شما کمک می کند دفعه بعد به چنین موقعیت هایی بهتر واکنش دهید.

    • یادتان باشد در زندگی همه ما روزهای بد وجود دارد. تصور کنید که چقدر احساس بدی پیدا می کنید اگر بعدها خبر فوت یا ورشکستگی فردی که حرفهایش موجب ناراحتیتان شده، را بشنوید. پس سعی کنید یا هدف آن فرد را از بیان گفته ها پیدا کنید و یا به کلی نادیده اش بگیرید.
    دوشنبه 14/6/1390 - 9:18
    بهداشت روانی
     راهکار ساده برای یک زندگی بدون استرس...

  • استرس یک بخش طبیعی از زندگی همه افراد بشر است. بر اساس تحقیقات علمی، وجود استرس سبب می شود که بدن واکنش نرمال از خود نشان دهد. زمانیکه انسانها با وقایع فیزیکی یا احساسی متفاوت روبرو می شوند که به عنوان مثال ممکن است برایشان تهدید آمیز باشد، واکنشی که بدن برای غلبه بر این موقعیت از خود نشان می دهد، به عنوان استرس شناخته می شود.
  • با زندگی های پر مشغله و پر سرعت امروزی، شکی نیست که استرس یکی از مشکلات اساسی بشر است. راهکارهای کوچک اما کاربردی زیر را مطالعه کنید تا ببینید چگونه می توانید بر استرس و تنش های روزمره خود غلبه کرده و زندگی آرامتری را برای خود ایجاد کنید.

  • فکر کنید:
  • اگر بدون فکر اقدام به انجام کاری کنید، پس از اتمام کار متوجه می شوید که راههای بهتری هم برای انجام آن وجود داشته. اگر این توانایی را داشته باشید که موقعیت های دیگر و جوانب کار را به خوبی ببینید، با این کار می توانید مقدار زیادی از استرس خود را کاهش دهید. پژوهش ها حاکی از این امر هستند که شاد بودن و در نظر گرفتن جنبه های مثبت زندگی (به جای جنبه های منفی) نه تنها میزان استرس و اضطراب را کاهش می دهند، بلکه از شما انسان شادتر و سالم تری نیز می سازند.

  • آگاه باشید:
  • بیشتر افراد نسبت به یک موقعیت استرس زا به سرعت واکنش می دهند، حتی قبل از اینکه از گزینه های مختلفی که پیش رویشان قرار دارد، اطلاع داشته باشند. بهتر است پیش از اینکه اجازه دهید استرس بر شما غلبه کند و کنترل تمام امور را به دست گیرد، اطلاعات کافی در زمینه مربوطه را بدست آورید.

  • مسائل کاری جای خود را دارند:
  • بر کسی پوشیده نیست که زندگی شغلی و زندگی شخصی دو مقوله کاملاً جداگانه هستند و نباید آنها را با یکدیگر تلفیق نمود. اگر کسی تنش های کاری خود را به خانه بیاورد، تنها جایی که می توانسته از آن آرامش کسب کند را نیز پر از استرس می کند. باید یاد بگیرید که مسائل کاری را برای دفتر کارتان نگه دارید و مسائل خانوادگی در خانه حل کنید.

  • لذت ببرید:
  • انتخاب یک سرگرمی، به راحتی می تواند میزان استرس شما را تا حد بسیار زیادی کاهش دهد. ورزش مورد علاقه خود را انتخاب کنید، در یک مسابقه ورزشی شرکت کنید، نواختن یک آلت موسیقی را آموزش ببینید، و یا اینکه به سادگی می توانید آهنگ مورد علاقه تان را زمزمه کرده و همینطور که در حال قدم زدن هستید اجازه دهید تنش ها و استرس ها از بدنتان دور شوند.

  • زنگ تفریح بدهید:
  • اگر احساس می کنید تحت فشار بسیار زیادی قرار گرفته اید و تاب تحمل این همه استرس را ندارید، به خودتان استراحت بدهید، چشم هایتان را بر روی هم بگذارید و حداقل تا شماره 10 بشمارید. چند نفس عمیق بکشید، دست هایتان را از طرفین بکشید تا خون به خوبی جریان پیدا کند؛ سپس کار خود را ادامه دهید.

  • سرعت را کم کنید:
  • افرادی که عجله دارند، بیش از کسانیکه به آرامی کارهایشان را انجام می دهند، دچار استرس می شوند. آرامتر راه بروید، و آرامتر صحبت کنید؛ با این کار کم طاقتی شما برطرف شده و میزان استرسی که احساس می کنید به شدت کاهش پیدا می کند.

  • کنترل خود را حفظ کنید:
  • معمولاً به این دلیل استرس به ما دست می دهد که احساس می کنیم کنترل چیزی از دستمان خارج شده. سعی کنید کنترل محیطی که در آن هستید را حفظ کرده و به اندازه کافی به خودتان وقت بدهید تا استراحت کرده و به آرامش دست پیدا کنید. یک لیست از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کرده و آنها را اولویت بندی کنید. فقط در صورتی می توانید کار بعدی را انجام دهید که کار قبلی به طور کامل به پایان رسیده باشد.

  • به خود آموزش دهید:
  • به خودتان یاد بدهید که چگونه می توانید با شرایط و موقعیت های مختلف استرس زا مقابله کنید. تکنیک های مختلفی وجود دارند که با اتکا به آنها می توانید استرس را تا حد بسیار زیادی کاهش دهید که در این میان می توان به موارد زیر اشاره کرد: گوش دادن به موسیقی، پیاده روی، مدیتیشن، یوگا، و نرمش. همچنین می توانید یک مکان آرام و ساکت را پیدا کنید، بنشینید و افکار خود را مرور نمایید.

  • فقط با کمی تمرین همه قادرند یاد بگیرند که چگونه می توانند به طور طبیعی استرسهای زندگی روزمره را کاهش دهند
  • دوشنبه 14/6/1390 - 9:18
    بهداشت روانی
     تکنیک برای تغییر احساسات و تصور ذهنی...

  • توانایی در مدیریت و تغییر تصورات ذهنی یکی از مهمترین فاکتورها در رشد شخصیتی افراد به شمار می رود.
  • شاید تمام دلایل و شواهد عینی و منطقی حاکی از آن باشد که شما ملزم به انجام کاری هستید، اما ناگهان یک مرتبه احساسی در شما ایجاد شده و شما را از انجام کاری که در ذهن دارید، باز میدارد. اگر بتوانید احساساتتان را تابع خود کنید و اجازه ندهید که بر خلاف شما کار کنند، آنگاه می توانید تاثیرات شگرف موفقیت را در زندگی خود احساس کنید.
  • راههای زیادی وجود دارند که به واسطه ی آنها می توانید احساسات خود را تغییر دهید. در این قسمت قصد داریم تا شما را با 10 نمونه از آنها آشنا کنیم که البته شامل شکلات، درد، و یا الکل نیستند و با بکارگیری آنه به موفقیت دست پیدا خواهید کرد.
  • شاید برخی از آنها دقیقاً در همان زمان اجرا جواب ندهند، تقریباً مثل آموزش دوچرخه سواری است که ابتدا باید قدری تمرین کنید تا بتوانید به خوبی دوچرخه سواری را یاد بگیرید. اگر در مورد دوچرخه سواری کتاب بخوانید، هیچ گاه موفق نخواهید شد که آنرا یاد بگیرید و همان بار اول که سوار دوچرخه می شوید به زمین خواهید افتاد. اما یاد زمان کودکی بیفتید که چگونه دوچرخه بازی را یاد می گرفتید، سواردوچرخه میشدید، به زمین می افتادید، دوباره از زمین بلند می شدید، خاک های لباستان را تکان میدادید، و دوباره سوار دوچرخه می شدید و دوباره ودوباره ودوباره این کار را تکرار میکردید.

  • 1- ریلکس باشید:
  • این مورد شاید در نگاه اول ساده باشد، اما باید یاد بگیرید که زمانی آرامش خود را حفظ کنید که بیشترین فشار بر روی شما وارد می شود. زمانیکه این کار را انجام دهید آنوقت به این نتیجه می رسید که بخش اعظمی از ناراحتی و عصبانیتی را که احساس می کنید تنها زاییده ی خیال خودتان بوده.
  • در کتابی با عنوان "بازسازی درون" شاهزاده سرج خلیل مطالبی را در مورد تلاش برای حفظ آرامش به شرح زیر می نویسد:
  • زمانی که افراد در حال تلاش برای تغییر یکی از عادات خود هستند، اغلب شکایت میکنند که این امر نیازمند تلاش بسیار زیادی است. سایرین هم آنها را سرزنش میکنند که از قدرت اراده ی بسیار پایینی برخوردار هستند. اما حقیقت اینجاست که این افراد می خواهند به زور خودشان را مجاب کنند که یک چنین عادتی را از خود دور نمایند و تمام ماهیچه ها و سایر اعضای بدنشان را بر خلاف آن تجهیز می کنند.
  • یک چنین فشاری سبب ایجاد افزایش عصبانیت و خشونت در فرد می شود، انرژی او را از بین می برد و سبب می شود که نتواند به راحتی به نتیجه ی دلخواهد خود دست پیدا کند. نهایتاً هم آنها را در حالی می بینیم که در حال جنگیدن بادرونشان هستند و همانطور که مطلع هستید، چنین موردی هیچ کس را به نتیجه ی دلخواه نمی تواند برساند. تنها کاری که باید انجام دهید این است که تصمیمتان را از روی خواست و اراده و اختیار شخصی اتخاذ نمایید. ماهیچه های بدنتان را از فشار آزاد کنید، و تمرکز ذهنی تان را به آن سمتی هدایت کنید که دوست دارید برود و این کار را تا زمانی که به عادت جدید نرسیده اید، ادامه دهید.

  • 2- سوالات متفاوت بپرسید:
  • همه ما از خودمان سوال می پرسیم؛ اما ممکن است که این سوال ها آنقدرها هم خوشایند به نظر نرسند. به جای اینکه از خودتان بپرسید: "چرا باید این کار را انجام دهم؟" با خود بگویید: "چگونه می توانم این کار را انجام دهم که به نحوی از آن لذت بیشتری ببرم؟" و یا این کار چه کمکی می تواند به من کند؟" هیچ گاه از خودتان نپرسید که"آیا من قادرم چنین کاری را انجام دهم؟" به جای آن بگویید: "چگونه می توانم این کار را با موفقیت به پایان برسانم؟"
  • از خودتان سوالات بهتری بپرسید که به شما قوت قلب داده و روحیه تان را بالا ببرند.
  • با این پیش فرض از خودتان سوال بپرسید که گویی توانایی انجام همه ی کارها را دارید. سوال هایی را مطرح کنید که شما را به سوی راه حل ها روانه کرده و گزینه های جدیدی را پیش روی ذهنتان قرار می دهند و از بازگو کردن سوالاتی که احساس ناتوانی و کسالت در شما ایجاد می کنند، به شدت پرهیز کنید.

  • 3- لبخند بزنید:
  • لبخند زندن شادی و نشاط بی شائبه ای را در شما ایجاد می کند. همین حالا خودتان را وادار کنید که برای مدت زمان 30 ثانیه بخندید. لبخند زدن قدرت عجیبی دارد. حتی زمانی که استرس بیش از اندازه ای را احساس می کنید، اگر این توانایی را داشته باشید که لبخند بزنید، بدن شما به طور اتوماتیک کلیه ی فشار و تنشی را که در خود احساس می کند به بیرون می ریزد. این کار سبب می شود که احساس شادمانی و خوشحالی به شما دست بدهد. همین حالا امتحان کنید تا متوجه تغییرات عدیده ی آن بشوید.

  • 4- قدردان باشید:
  • این یکی از ساده ترین و در عین حال موثر ترین تکنیک هایی است که می تواند احساس خوبی را در شما ایجاد کند همین تشکر و قدردانی است. فقط کافی است به اطراف خود نگاهی بیندازید و از هر چیزی که در اطرافتان می بینید تشکر و قدردانی کنید: از غذایی که می خورید، از بچه هایی که با هم مشغول بازی در گودال های گلی هستند، آواز خواندن پرنده ها، خانواده، دوستان و ...خوب شاید برخی از افراد چنین مسئله ای را قبو ل نداشته باشند و این امر برایشان قدری تعجب آور باشد.
  • اما امتحان آن مجانی است و نه تنها ضرری ندارد بلکه سود عظیمی را نیز در بر خواهد داشت. به هر حال تشکر و قدردانی به خاطر داشته ها خیلی بهتر از این است که تصور کنید هر چیزی که در زندگی دارید، حق مسلمتان بوده است.

  • 5- الگوی فکری خود را تغییر دهید:
  • ممکن است احساس خوبی نداشته باشید و در پی آن باشید که وقت خود را به بطالت بگذرانید. شاید تصور کنید که امروز توانایی انجام هیچ کاری را ندارید. فقط دلتان میخواهد به خانه بروید و بر روی تخت خوابتان دراز بکشید. اینجا درست همان لحظه ای است که باید سیستم ذهنی خود را متوقف کرده و مسیر حرکت آنرا به طور کلی تغییر دهید. این کار را می توانید با انجام کاری غیر منتظره و کاملاً جدید انجام دهید. با انجام کاری کاملاً متفاوت با آنچه در حال حاضر در حال انجام آن هستید شروع کنید.
  • چند نمونه پیشنهاد: یک لیوان آب سرد را برداشته و آنرا بر روی صورت خود بپاشید، و یا 10 مرتبه بالا و پایین بپرید و با خود تکرار کنید "ما قهرمانیم." به هر حال هر کاری را که به نظرتان می رسد می توانید امتحان کنید فقط باید کاری کنید که سیستم فکری تان به یکباره به طور کلی تغییر کند. کارهای خنده دار اغلب بهتر هستند چراکه خنده و شادی همیشه متضاد غم و اندوه و خشم و نفرت است. همچنین خنده استرس و تنش را نیز از میان بر می دارد.
  • زمانی که یک چنین کاری را انجام دادید، این امکان وجود دارد که دو مرتبه نتوانید کاری که قبلاً در حال انجام آن بودید را به یاد آورید. به عنوان مثال اگر دوستتان نزد شما آمده بود و سوالی مطرح کرده بود؛ ممکن است وقتی مجدداً به همان سیستم قبل باز میگردید، سوال او را فراموش کرده باشید. نقطه ی قابل توجه نیز همین جاست. چند کار را به طور سلیقه ای امتحان کنید که واقعاً بر روی حال و هوای درونی تان تاثیر بگذارند. کارهای بسیار زیادی وجود دارند که می توانید آنها را در مقابل دیگران انجام دهید، بدون اینکه آنها شما را دیوانه فرض کنند.

  • 6- از یک آیتم بهبود موقعیت خارجی بهره بگیرید:
  • در یکی از بخش های فیلم های تونی رابینز او می گوید که من پیش از اجرای برنامه هایم با ادی مورفی می نشینیم و فیلم نگاه می کنیم. این کار سبب می شود که آنها پیش از اجرای برنامه احساس خوشایندی پیدا کنند.
  • به طور حتم شما خودتان از این امر آگاه هستید و از آن تا حدودی استفاده می کنید، اما به هر حال ما در این قسمت چند نمونه برای شما ذکر می کنیم. می توانید حال و هوای خود را با گوش دادن به چند آهنگ مورد علاقه تغییر دهید. همچنین می توانید فیلم های کارتونی جذاب نیز نگاه کنید؛ و یا چند صفحه از کتاب مورد علاقه تان رابخوانید و یا سری به سایت های اینترنی جالب بزنید.

  • 7- بخورید؛ اما نه زیاد نه کم:
  • اگر احساس ناامیدی و خستگی در وجودتان مستولی شود، شاید لازم باشد تا چیزی بخورید تا میزان انرژی شما به حالت اولیه بازگشته و قند خونتان افزایش پیدا کند؛ اما سعی کنید در خوردن زیاده روی نکنید چرا که ممکن است احساس خستگی و خواب آلودگی به شما دست بدهد. اگر هم در بیشتر طول روز کارتان ایجاب می کند که پشت میز بنشینید، سعی کنید که در وعده های غذایی خود تغییر ایجاد کنید و میزان کربوهیدرات را به کمترین مقدار برسانید. شاید در خانواده ای بزرگ شده باشید که آداب سالم غذایی را رعایت کرده و خوب غذا می خوردند، اما باید به خاطر داشته باشید که شاید فعالیت های فیزیکی والدینتان از شما بیشتر بوده باشد.

  • 8- مهار فیزیکی بدن:
  • خوب شاید این کار قدری زمان و انرژی بیشتری را از شما بخواهد اما در مورد تمام افرادی که این کارها را انجام داده اند پاسخ مثبت گرفته شده است. به این منظور راست می ایستید، چشم هایتان را می بندید و خودتان را در آماده باش کامل فرض می کنید. به عنوان مثال من در یک چنین حالتی فرض می کنم که بسیار قدرتمند هستم و اعتماد به نفس بالایی دارم. می ایستم، نفس عمیقی می کشم، و قدرت را به درون خود وارد می کنم.
  • آیا این کار موفقیت آمیز هست؟ بله، تا حدودی. البته برای افرادی که برای اولین بار یک چنین کاری را انجام می دهند، شاید نتوانند به نتیجه ی 100% برسند، اما به تدریج که این کار را تکرار کنند به نتایج بهتری دست پیدا می کنند. بهتر است آرزوهای خود را به تصویر بکشید و هر چه را که می خواهید احساس کنید.
  • این کار بر پایه ی اصول کاملاً علمی که نظریه ی آن نخستین بار توسط ایوان پاولوف مطرح شد. او ابتدا برای اثبات این فرضیه از سگ ها و زنگوله استفاده کرد، اما بعدها توسط نورولینگوئیست ها این فرضیه برای انسان ها نیز به اثبات رسید.

  • 9- با روی باز از موقعیت های سودمند جدید استقبال کنید:
  • به طرز فکر خود نسبت به کار، روابط، پول، ورزش، و زندگی اعتقاد داشته باشید. این احساس را در خود پرورش دهید که تصمیماتتان در زندگی درست هستند. با خود بگویید: من می دانم این کار را چگونه باید انجام دهم." این امر حس بسیار خوبی را در شما ایجاد می کند. نوعی کامروایی آنی در شما ایجاد کرده و راحتی و امنیت بالایی را در شما ایجاد می کند.
  • البته نباید در انجام این کار زیاده روی کنید، چراکه با این کار ذهن خود را نسبت به موقعیت ها و گزینه هایی که ممکن است بعداً در پیش رویتان قرار بگیرند می بندید. می توانید در هر زمینه ای که به مشکل بر می خورید از کارشناسان موجود در آن زمینه بهره بگیرید. در این زمینه می توانید از سایت google و amazon نیز اطلاعات مفیدی بدست آورید. از این گذشته کارهایی هم هستند که می توانید هم برای حل مشکل و هم برای تغییر دیدگاهتان انجام دهید. به هرحال همیشه تعداد راه حل ها از تعداد مشکلات بیشتر هستند.

  • 10- تجربیات و خاطرات مثبتتان را به یاد آورید:
  • افکار منفی به راحتی می توانند بر شما غلبه کنند: "من نمی توانم این کار را انجام دهم،" "اگر آنها تصور کنند که بی لیاقت هستم، خدایا ممکن است شکست بخورم،" "چرا این لباس را انتخاب کردم، اصلاً زیبا نیست" و غیره.
  • زمانی که آماده حضور یافتن در یک جلسه، مصاحبه ی شغلی، و یا قرار ملاقات میشوید، سعی کنید به یاد زمانی بیفتید که چنین کارهایی را انجام داده اید و با سربلندی از آنها بیرون آمده اید. به یاد مواقعی بیفتید که آرام بودید و اعتماد به نفس بالایی داشتید. اجازه دهید چند نمونه از بهترین خاطراتتان به ذهنتان خطور کنند. اجازه دهید افکار خوب، خاطرات منفی را از ذهنتان پاک کنند.
  • این کار به شما کمک می کند تا بتوانید سهم مثبت و موفق وجودتان را پیدا کنید. این شخصیت مثبت همیشه در وجود شما هست، اما فقط گاهی حضور آنرا فراموش میکنید و آن هم زمانی است که در گردابی از افکار منفی غوطه ور خواهید شد. به جای اینکه همواره افکار منفی را در خود پرورش دهید، بر روی افکار مثبت خود تمرکز کنید. این امر می تواند تغییر بزرگی در زندگی شما ایجاد کند.
  • اگر یاد بگیرید که چگونه می توانید احساسات خود را هدایت و مدیریت کنید، نه تنها احساسات خوبی در شما ایجاد می شود، بلکه جنبه های کاربردی زیادی نیز در زندگیتان ایجاد خواهد شد. اگر احساس بهتری داشته باشید، دنیا را نیز بهتر خواهید دید و موقعیت های سودمند بیشتری نیز پیدا خواهید کرد. در یک چنین حالتی احساساتتان نیز در راستای خواست هایتان حرکت می کنند و دیگر به عنوان یک مانع محسوب نمی شوند.
  • به خاطر داشته باشید وقتی که می خواهید دوچرخه سواری یاد بگیرید، باید به ندای درونتان گوش بدهید، اگر بار اول موفق نشدید، بلند شوید، خاک را بتکانید و یک بار دیگر تلاش کنید.
  • دوشنبه 14/6/1390 - 9:18
    بهداشت روانی
    • 10 نکته برای رشد معنوی و روحانی...

    • رشد معنوی فرایند بیداری و هوشیاری درونی است. یعنی صعود و بالا رفتن هوشیاری فراتر از وجود عادی و بیداری درمقابل حقایق جهان. یعنی فراتر از ذهن و نفس خود رفتن و درک اینکه واقعاً چه هستید.
    • رشد معنوی فرایند دور ریختن باورها و تصورات نادرست و غیرواقعی است و در این فرایند ما آگاهی و هوشیاری بیشتری نسبت به وجود درونیمان پیدا می کنیم.
    • رشد معنوی نه فقط برای کسانی که به دنبال روشنگری معنوی هستند و انتخاب میکنند که در محیطهایی دور از اجتماع و تنها زندگی کنند، بلکه برای همه افراد اهمیت زیادی دارد. رشد معنوی می تواند پایه و مبنای زندگی بهتر و هماهنگ تر برای همه باشد، زندگی که فارغ از هرگونه فشار و دغدغه، ترس و اضطراب باشد. با کشف وجود واقعی خود، ما رویکری متفاوت نسبت به زندگی پیدا خواهیم کرد. یاد می گیریم که اجازه دهیم موقعیت های خارجی روی وجود درونی و اعتقادات ما تاثیر بگذارد و قدرت و نیروی درونی در ما ایجاد می شوذد که ابزارهایی بسیار مفید و موثر هستند.
    • رشد معنوی راهی برای فرار از مسئولیت، غیرعادی رفتار کردن و تبدیل شدن به فردی غیرفعال نیست. بلکه متدی برای رشد، قوی تر، شادتر و مسئولیت پذیرتر شدن است. شما می توانید راه رشد معنوی را بپیمایید و در عین حال مثل افراد عادی جامعه زندگی کنید. لازم نیست به دوردست بروید و تنها به زندگی خود ادامه دهید. می توانید خانواده تشکیل دهید، کار کنید، و برای خود تجارتی را بچرخانید، و در عین حال در فعالیت هایی که به توسعه و رشد درونی می انجامد شرکت کنید.
    • یک زندگی متعادل مستلزم این است که نه تنها نیازهای جسمی، احساسی و ذهنی خود را برآورده کنیم، بلکه احتیاجات روحی خود را نیز در نظر داشته باشیم و این هدف رشد معنوی است.

    • 10 نکته برای رشد معنوی:
    • 1. کتاب های معنوی مطالعه کنید. درمورد آنچه که می خوانید فکر کنید، و ببینید که چطور می توانید از اطلاعاتی که گرفته اید در زندگی خود استفاده کنید.

    • 2. حداقل روزی 15 دقیقه مدیتیشن کنید. اگر نمی دانید که مدیتیشن چطور انجام می مشود، می توانید از کتاب ها و نوارهای آموزشی آن استفاده کنید یا در کلاسهای آن شرکت کنید.

    • 3. یاد بگیرید که چطور با تمرینات تمرکز و مدیتیشن ذهنتان را آرام کنید.

    • 4. این حقیقت را دریابید که شما روحی با یک جسم فیزیکی هستید، نه یک جسم فیزیکی با یک روح. اگر بتوانید این ایده را به طور کامل بپذیرید، رفتار شما درمقابل خیلی از مسائل زندگی تغییر خواهد کرد.

    • 5. هر از گاهی به درون خود و به ذهنتان نگاه کنید و ببینید که چه چیز باعث هوشیاری و بیداری شما می شود.

    • 6. مثبت فکر کنید. اگر متوجه شدید که شروع به منفی بافی کرده اید، سریعاً این حالت را تغییر داده و سعی کنید که مثبت فکر کنید.

    • 7. با نگاه کردن به روشنی های زندگی، عادات شاد و سرزندگی را در خود پرورش دهید و سعی کنید شاد و خرسند زندگی کنید. شادی از درون خود شما نشات می گیرد. اجازه ندهید که شرایط خارجی شادی و خوشبختی شمار ا بر هم زند.

    • 8. روی توانایی تصمیم گیری و قدرت اراده خود کار کنید. این باعث قدرت دادن به شما می شود و قادر خواهید بود عنان اختیار ذهنتان را به دست گیرید.

    • 9. از جهان به خاطر هر چه که به دست می آورید تشکر کنید.

    • 10. در برخورد با دیگران صبور و شکیبا باشید و با ملاحظه رفتار کنید.

    • رشد معنوی حق همه ی انسانهاست. کلیدی است برای رسیدن به آرامش فکر و خوشبختی. این رشد معنوی است که قدرت فوق العاده روح شما را آشکار خواهد کرد. این روح حتی در مادی ترین افراد هم وجود دارد. میزان آشکار شدن این روح درونی بستگی به این دارد که چقدر این روح به ظاهر شما نزدیک باشد و چقدر توسط افکار، اعتقادات و باورهای شما مخفی و پنهان شده باشد
    دوشنبه 14/6/1390 - 9:18
    بهداشت روانی
    • احساسات: ذاتی یا اکتسابی...

    • چطور احساسات انسان با گذشت زمان به پیچیدگی زمان حال خود می رسد؟ منشاء و سرچشمه ناکامی ها، ترس ها، و احساسات عاشقانه او کجاست؟ آیا انسان با همه ی این احساسات به دنیا می آید، یا به مرور زمان آنها را یاد می گیرد؟ آیا احساسات انسان با رشد و یادگیری های بیشتر او پرورش یافته و گسترش می یابند؟
    • تحقیقات نشان می دهد که احساسات از کودکی تا بلوغ پیوسته در حال رشد و توسعه هستند، که قسمتی از آن به خاطر رشد و توسعه سیستم عصبی مرکزی بدن است. اما برخی از واکنش های احساسی ذاتی هستند، گرچه تا رسیدن فرد به مرحله ی خاصی از زندگی خود، آشکار نمی شوند.
    • اما، تحقیقات نشان می دهند که بسیاری از واکنش های احساسی از طریق تجربه کسب می شوند. باتوجه به طبیعت پیچیده احساسات انسان، تعجب آور نیست که رشد و توسعه آنها هم پیچیده باشد.
    • نوزاد تازه به دنیا آمده، موجودی بیچاره و رشد نیافته است که بیشتر از شیر خوردن و در جای خود تکان خوردن، گریه کردن در مواقع گرسنگی و ناراحتی و خوابیدن کاری نمی تواند انجام دهد. اما، اگر با انداختن نور یا به صدا درآوردن زنگ، کودک را وحشت زده کنید، ممکن است باعث گریه کردن او شوید. نوزاد تازه به دنیا آمده نسبت به درد، ناراحتی، یا محرک های تکان دهنده، واکنش می دهد، اما عکس العمل های او غیرقابل کنترل و کلی هستند. در واقع، زندگی احساسی نوزاد شامل درجات کمی از راحتی و ناراحتی است.
    • نوزاد هرچه بزرگتر شده و رشد می کند، یاد می گیرد که چطور با افراد و اشیاء دیگر در پیرامون خود ارتباط برقرار کند و تعداد واکنش های احساسی او افزایش می یابد. وقتی به پنج ماهگی می رسد، نوزاد می تواند نشانه هایی از احساسات خوشایند و ناخوشایند از خود بروز دهد، که شامل اندوه، ناراحتی و حتی عصبانیت نیز می شود. احساس شادی و خوشحالی در سن سه ماهگی به خوبی دیده می شود، اما اکثر نشانه های عشق و دوستی تا سن 10 یا 11 ماهگی بروز نمی کند.
    • همراه با یادگیری تکان دادن دست و پا و راه رفتن، کودک باید از نظر روانشناسی هم قادر به تجربه احساسات باشد، قبل از اینکه این احساسات با آموزش اصلاح شوند.

    • شرطی سازی کلاسیک:
    • روانشناسان دریافته اند که یادگیری برپایه دو فرایند اصلی استوار است. یکی از انواع یادگیری، شرطی سازی کلاسیک است که در آن یک اتفاق یا محرک با پاداش یا تنبیه دنبال می شود. از این طریق است که چهره و صدای مادر برای کودک مفهوم عشق و شادی را تداعی می کند، چون اوست که غذا و راحتی را برای او فراهم می کند.
    • احساسات منفی نیز به همین طریق یاد گرفته می شوند. اگر کودک چندین مرتبه توسط سگ گار گرفته شود یا بترسد، اینگونه حیوانات برای او مفهوم ترس و درد را تداعی می کنند و از همان زمان ترس از این حیوانات در وجود کودک شکل می گیرد.

    • شرطی سازی کنش گر:
    • نوع دوم یادگیری شرطی سازی کنش گر یا عامل نامیده می شود که در آن فرد یاد میگیرد کارهایی را انجام دهد که از طرف محیط اطرافش، پاداش فراهم کند و کارهایی را که تنبیه و مجازات به همراه دارد را انجام ندهد. مثلاً، اگر وقتی نوزاد گریه کند، مادر به سراغ او بیاید و گهواره اش را تکان دهد تا او آرام گیرد، به او یاد خواهد داد که عمل گریه کردن با توجه و مراقبت مارد همراه خواهد بود. به همین دلیل، کودک برای جلب توجه مادر بیشتر گریه خواهد کرد.
    • ما هر روز رشد می کنیم و تجربیات جدید به دست می آوریم. با خواندن، تماشای تلویزیون، ارتباط با سایر مردم و از این قبیل کارها، آموزش می بینیم و چیزهای جدید یاد می گیریم. این یادگیری ها بر احساسات ما تاثیر می گذارند. اگر انسانی به ما محبت کند، دوستمان بدارد و کارهای مثبتی برای ما انجام بدهد، از طریق شرطی سازی کلاسیک یاد می گیریم که آن فرد را با احساسات مثبت پیوند دهیم. و برعکس اگر کسی با ما بدرفتاری کند، در ما احساسات منفی را تداعی خواهد کرد.
    • به عبارت دیگر، واکنش های احساسی ما نه تنها به رشد و یادگیری های ما بستگی دارد، بلکه بر چگونگی احساس ما در آن لحظه نیز ارتباط مستقیم دارد. عکس العمل های احساسی ما دربرابر محرک های مختلف، متفاوت است و بستگی به عواملی دارد که در آن لحظه بر ما تاثیر می گذارند
    دوشنبه 14/6/1390 - 9:17
    بهداشت روانی
    • ادراک بین فردی...

    • ادراک بین فردی(interpersonal perception) اشاره دارد بر نوع نگرش و قضاوت یک شخص بنام ادراک کننده (PERCEIVER) در مورد شخص دیگری بنام هدف(TARGET). آشنایی با اصول کلی و تعاملات بین ادراک کننده و شخص هدف، شما را در بهبود روابط یاری میکند.

    • مدل روابط اجتماعی:
    • 1- ادراک کننده(PERCEIVER): چگونه فرد تمایل دارد دیگران را ببیند و مورد قضاوت قرار دهد.
    • 2- هدف(TARGET):چگونه فرد توسط دیگران بطور کلی قضاوت گردیده و مورد ارزیابی قرار میگیرد.
    • 3- رابطه(RELATIONSHIP):چگونه ادراک کننده بطور انحصاری هدف را می نگرد و مورد قضاوت قرار میدهد.

    • سطوح ادراک:
    • 1- سطح مستقیم(DIRECT LEVEL):من سیب دوست دارم.

    • 2- سطح متا(META LEVEL):من تصور میکنم تو سیب دوست داشته باشی.

    • 3- سطح متا متا(META META LEVEL):من تصور میکنم که تو تصور میکنی من سیب دوست دارم.

    • چه عواملی در شکل دهی ادراک بین فردی دخیل میباشند:
    • 1- ویژگیهای هدف: ادراک خود فرد هدف از خویشتن-شخصیت هدف-میزان، نحوه و صحت خودفاش سازی هدف- هیجانات بروز یافته هدف.

    • 2- ویژگیهای ادراک کننده:شناخت سودار، متعصبانه و تحریف شده ادراک کننده-تصورات قالبی ادراک کننده- انتظارات ادراک کننده از هدف-هیجاناتی که ادراک کننده حین تعامل تجربه میکند-ادراک فرد(ادراک کننده) از خویشتن-عزت نفس ادراک کننده.

    • 3- شرایط اجتماعی: موقعیت فرد در سلسله مراتب پایگاه اجتماعی-اهداف و وظایف مشترک ادراک کننده و هدف.

    • نکته:بنابراین ادراک بین فردی میتواند بسیار دور از واقعیت باشد.

    • نکته:ادراک بین فردی میتواند بروی ادراک فرد از خویشتن تاثیر گذار باشد.

    • نکته:شناخت و ادراک خویشتن بسیار دشوار میباشد بنابراین شناخت و ادراک دیگران پیچیده تر از آن چیزی است که تصور میکنید.

    • آشنایی(AQUAINTANCE):آشنایی دارای دو جنبه کمی و کیفی میباشد:
    • 1- آشنایی کمی: به میزان زمانی که با یک فرد گذرانده، و یا تعداد دفعاتی که با وی ملاقات داشته اید ،بستگی دارد.
    • 2- آشنایی کیفی:به میزان احساس نزدیکی شما به فرد و آگاهی شما از ویژگیهای شخصیتی و رفتاری وی بستگی دارد.
    • نکته:ممکن است فردی را بسیار ملاقات کرده باشید (مثل همسایه خود)(آشنایی کمی)، اما از ویژگیهای شخصیتی و یا سرگذشت وی اطلاعی نداشته باشید.(آشنایی کیفی)

    • نکته: آشنایی کیفی به میزان خود افشاگری فرد هدف و میزان صداقت وی در فرایند خود افشاگری بستگی دارد. بنابراین ممکن است با شخصی سالیان سال زندگی کرده باشید اما آشنایی شما صرفا کمی بوده باشد و نه کیفی.

    • آشنایی صفر(ZERO AQUAINTANCE): شرایطی است که ادراک کننده بدون اینکه فرصتی برای تعامل داشته باشد، درمورد هدف قضاوت میکند. مثل قضاوت نسبت به یک شخص تنها با نگاه کردن به تصویر و یا فیلم ویدئویی وی. و یا اینکه دریک میهمانی به ارزیابی فردی میپردازید که فرصت هیچگونه گفتگویی با وی را نداشته اید. در این شرایط از آنجایی که پیش از قضاوت و ارزیابی هیچگونه تعاملی وجود نداشته است، ادراک اصولا بر اساس ویژگیهای فیزیکی هدف صورت میگیرد.
    • درون سازی(ASSIMILATION):عبارت است از تمایل ادراک کننده به قضاوت هدفهای مختلف بطور یکسان(تصورات قالبی). به عبارت دیگر به معنی نگرش یکسان به افرادی که در یک گروه قالبی ذهن فرد قرار میگیرند.

    • نکته:درون سازی با افزایش آشنایی کاهش می یابد.

    • هم رایی(CONSENSUS): درجه ای که دو ادراک کننده یک هدف واحد را بطور یکسان می نگرند و قضاوت میکنند. هم رایی به عوامل زیر وابسته است:
    • 1- تا چه حد دو ادراک کننده با یکدیگر در ارتباط بوده و بر یکدیگر نفوذ دارند.

    • 2- تا چه حد دو ادراک کننده یک رفتار واحد را بطور یکسان تفسیر میکنند.

    • 3- تصورات قالبی مشترک میان دوادراک کننده. ارتباط شخصیت با شکل ظاهری و رفتار غیر کلامی هدف.

    • 4- بافت اجتماعی متفاوت (قضاوت در محیط کار و یا خانه).

    • نکته:تنها 1/3 هم رایی به ویژگیهای فردی هدف وابسته است.

    • یگانگی(UNIQUENESS):تا چه درجه ادراک کننده متفاوت از دیگران وبطور منحصر بفردی هدف را می نگرد و قضاوت میکند.

    • نکته:یگانگی به میزان علاقه ادراک کننده به هدف بستگی دارد و نه ویژگیهای هدف.از اینرو زمانی که شما به فردی علاقمند باشید و یا به وی عشق بورزید وی را متفاوت از دیگران خواهید دید.

    • تقابل(RECIPROCITY):آیا همانگونه که A ،B را می نگرد و قضاوت میکند،B نیز A را قضاوت میکند.دو نوع تقابل داریم:
    • 1- تقابل تعمیم یافته(GENERALIZED):اگر A دیگران را درستکار می پندارد،آیا دیگران نیز A را درستکار می نگرند.

    • 2- تقابل دو عضوی(DYADIC):اگر A،B را درستکار می انگارد آیا B نیز A را درستکار می نگرد.
    • تقابل فرضی(ASSUMED RECIPROCITY):اگر A دید منحصر بفردی نسبت به B داشته باشد، آیا A اینگونه می اندیشد که، B نیز وی را همانگونه بطور منحصر بفرد می نگرد. (علی مهتاب را بسیار دوست دارد آیا علی تصور میکند که مهتاب نیز وی را بسیار دوست دارد).

    • صحت هدف(TARGET ACCURACY): درجه هم خوانی میان اینکه چگونه ادراک کننده هدف را می نگرد با اینکه هدف به واقع چگونه است. (آیا هدف همان گونه که هست قضاوت میشود یا خیر).
    • 1- صحت ادراک کننده(PERCEIVER ACCURACE):رابطه میان تمایل فرد به قضاوت کلی دیگران و اینکه دیگران معمولا با فرد چگونه رفتار میکنند.

    • 2- صحت تعمیم یافته(GENERALIZED ACCURACY):رابطه میان اینکه چگونه فرد بطور کلی توسط دیگران دیده میشود و اینکه معمولا فرد چگونه رفتار میکند.

    • 3- صحت دو عضوی(DYADIC ACCURACY):رابطه بین اینکه چگونه ادراک کننده بطور انحصاری توسط هدف قضاوت میشود و اینکه چگونه هدف بطور انحصاری با ادراک کننده رفتار میکند.

    • مثال برای صحت ادراک کننده: اگر A دیگران را درستکار می پندارد، آیا A یک فرد درستکار است. مثال برای صحت تعمیم یافته: اگرA توسط دیگران درستکار انگاشته میشود، آیا A یک فرد درستکار است.

    • مثال برای صحت دو عضوی:A،B را درستکار می پندارد آیا B نیز A را درستکار میپندارد.

    • نکته:با افزایش آشنایی صحت هدف نیز افزایش می یابد.

    • فرا ادراک(META PERCEPTION):ادراکی است که افراد از ادراک افراد دیگر نسبت به خویشتن و یا فرد دیگری دارند.
    • 1- فرا ادراک ادراک کننده(PERCEIVER M-P):چگونه ادراک کننده درباره نوع نگرش کلی دیگران نسبت به خود می اندیشد.

    • 2- فرا ادراک هدف (TARGET M-P): چگونه دیگران درباره نوع نگرش هدف نسبت به خودشان می اندیشند.

    • 3- فرا ادراک رابطه(RELATIONSHIP M-P):چگونه ادراک کننده درباره نوع نگرش انحصاری یک هدف نسبت به خود می اندیشد.

    • فرا صحت(META ACCURACY):درجه ای که فرد نسبت به نگرش دیگران نسبت به خود آگاهی دارد.

    • 1- فرا صحت ادراک کننده(PERCEIVER M-A):اگر A دیگران را درستکار میپندارد، آیا A از نظر دیگران درستکار نگریسته میشود.

    • 2- فرا صحت تعمیم یافته(GENERALIZED M-A):اگر A از نظر دیگران درستکار انگاشته میشود، آیا A از اینکه دیگران وی را درستکار مینگرند، آگاه است.

    • 3- فراصحت دو عضوی(DYADIC M-A):اگر A، B را درستکار می نگرد آیا B از اینکه A چنین دیدی نسبت به وی دارد، آگاهی دارد.

    • 4- فرا صحت سه عضوی(TRIADIC M-A):آیا A واقف است که B چگونه نسبت به C می اندیشد.

    • توافق خود-دیگران(SELF-OTHER AGREEMENT):درجه ای که یک فرد قضاوتی یکسان با قضاوت دیگران نسبت به خود قائل است.
    • نکته: در آشنایی صفر توافق خود-دیگران بسیار بالا است. به ویژه در افراد برونگرا.
    • فاکتورهای افزایش دهنده توافق:
    • 1- توافق بیشتری در ویژگیهای مثبت نسبت به ویژگیهای منفی و خنثی وجود دارد.

    • 2- ویژگیهایی که بیشتر نمایان هستند توافق نیز در آنها بیشتر است.

    • 3- توافق میان افراد صمیمی و نزدیک به هم بیشتر است.

    • نکته:ارزیابی ویژگیهای درونی توسط فرد قابل اطمینان تر است. اما دیگران ممکن است در ارزیابی ویژگیهای رفتاری دقت بیشتری داشته و انتقادشان بجا باشد.


    دوشنبه 14/6/1390 - 9:17
    مورد توجه ترین های هفته اخیر
    فعالترین ها در ماه گذشته
    (0)فعالان 24 ساعت گذشته