• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1039
تعداد نظرات : 38
زمان آخرین مطلب : 4187روز قبل
مصاحبه و گفتگو

کردها، هرکجا باشند ایرانی‌اند

گفتگو با عرفان قانعی فرد
"عماریون"- گفتگو با عرفان قانعی فرد، محقق تاریخ معاصر و نویسنده خاطرات رسمی جلال طالبانی، به مناسبت چاپ دوم کتاب تند باد حوادث (گفتگو با عیسی پژمان) و انتشار کتاب «گفتمان تاریخی کرد‌ها» (مجموعه مقالاتی درباره کردستان) انجام شده است. از آثار دیگر قانعی فرد می‌توان به کتاب «پس از شصت سال» (خاطرات رسمی دو جلدی جلال طالبانی)، «در دامگه حادثه» (کفتگو با پرویز ثابتی) و ترجمه‌های «سیاست کرد‌ها در خاورمیانه» (نادر انتصار)، درد ملت (ابراهیم احمد)، نبرد من با ابلیس (زرار سلیمان بیک) و از کنار رود دانوب تا کردستان (نوشیروان مصطفی امین) اشاره کرد. مطالعه این گفتگو را به علاقه مندان تاریخ معاصر و مسائل منطقه پیشنهاد می‌کنیم.

 لطفا در ابتدا با مروری بر تاریخ معاصر عراق به تشریح وضعیت کردهای عراق و نقش ایران در فعالیت گروه‌های معارض در تاریخ معاصر این کشور بپردازید

قانعی فرد: در سال ۱۹۲۰ عراق جدید با حکومت پادشاهی ایجاد شد. در سال ۱۹۵۸ (۱۳۳۷ خورشیدی) عبدالکریم قاسم کودتا کرد. بعد از آن چند کودتای دیگر در عراق انجام شد تا سرانجام بعثی‌ها و حسن البکر به قدرت رسیدند. پس از مدتی معاونش، صدام حسین، به کرسی قدرت نشست که تا ۲۰ مارس سال ۲۰۰۳ حاکم بود. در این سال صدام با حمله آمریکا و نیروهای ائتلاف سرنگون شد که پس از آنچهره خاورمیانه دگرگون شد. با تحولات عراق سرانجام در ۷ آوریل ۲۰۰۵ آقای جلال طالبانی که از پیران سیاست در خاورمیانه هستد به عنوان رئیس جمهور بر کرسی نشستند که تا کنون نیز رئیس جمهور هستند.

اما مسئله شیعه، سنی و کرد در عراق تقریبا از زمان عبدالکریم قاسم مورد اشاره قرار گرفت و مطرح شد. در آن زمان ساواک در ابتدا قصد کودتا در عراق را داشت تا حکومت شاهنشاهی را به عراق باز گرداند اما موفق نشد. پس از آن ساواک از سال ۱۹۶۱ تا سال ۱۹۷۵حرکت مسلحانه کرد‌ها در عراق را آغاز و حمایت کرد و به این منظور بود که عراق را به پذیرش حاکمیت ارضی ایران در مسئله شط العرب وادار نماید. از آن زمان مسئله کرد‌ها مطرح شد و پس از ۱۳۵۷ هم قضیه کرد‌ها، رشد یافت.

حمایت ایران از شیعیان عراق هم عمدتا از سال ۱۹۹۱ آغاز شد. در سال ۱۹۹۱ وقتی جنگ خلیج فارس به منظور باز پس گیری کویت انجام شد، ایران هم حمایت خود را از شیعیان عراق آغاز کرد. پیش از انقلاب ساواک اعتقادی به حمایت از شیعیان عراق نداشت. بعد از انقلاب هم در جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران روی کرد‌ها سرمایه گذاری بسیاری انجام داد و یکی از جبهه‌های موفق ایران در جنگ با عراق، منطقه کردستان عراق بود و هم پیمان ایران در جنگ با صدام در درجه اول گروه‌های کردی بودند و شیعیان عراق در درجه دوم قرار داشتند. ایران از کردهای عراق حمایت کرد. از این گرو‌ها حمایت مالی کرد. سپاه پاسداران و از جمله قرارگاه رمضان، کمک‌های بسیاری به اپوزیسیون کردی عراق کردند که علیه صدام حسین بجنگند. بعد از جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ ایران به کرد‌ها کمک کرد که اقلیم کردستان عراق را تشکیل بدهند. وقتی آمریکایی‌ها می‌خواستند مدار ۳۷ درجه را درست کنند، ایران بسیار کمک کرد. من مصاحبه‌ای با جیمز بیکر، وزیر سابق امورخارجه آمریکا، داشتم که گفت: مدار ۳۷ درجه را که درست کردیم تنها کشوری که حامی این مسئله بود که کرد‌ها هویت مستقلی داشته باشند، ایران بود. این حرف جیمز بیکر هست و این مصاحبه در روزنامه شرق هم منتشر شد.

با وقوع انتفاضه شیعیان عراق در سال ۱۹۹۱ ایران روی شیعیان هم سرمایه گذاری جدی‌تر کرد. سرانجام هم شیعیان و کرد‌ها در عراق به عنوان دو گروه تحت ستم شناخته شدند و اپوزیسیون عراق را تشکیل دادند. ولی در بین کرد‌ها یکدستی وجود نداشت. حتی در سال ۱۹۹۶ که معارضین عراقی در اربیل دفتر داشتند، بارزانی به دلیل روابطش با استخبارات صدام حسین، برخی از اعضای این گروه‌ها را زندانی کرد و حتی تحویل صدام حسین داد. از جمله همین گروه آقای مالکی که الان با بارزانی مشکل دارند، ریشه مشکلشان به همین مسئله برمی گردد. اما در سال ۲۰۰۳ و با سقوط صدام حسین مسئله سنی، کرد و شیعه به صورت آشکار در عراق ایجاد شد و تا کنون ادامه داشته است.

 پس از سرنگونی صدام، به هنگام تدوین قانون اساسی عراق، ساختاری که پیشنهاد شد جمهوری فدرال بود. اما‌گاه از سوی برخی گروه‌ها در کردستان عراق سخن از تجزیه به میان می‌آید. ارزیابی شما از احتمال تجزیه عراق و خواست جدایی که برخی گروه‌های کردی مطرح می‌کنند چیست؟ پس از سقوط صدام و بازسازی ساختار سیاسی عراق، آیا طرح چنین خواسته‌هایی در ساختار جدید ممکن است؟

قانعی فرد: من در گذشته، گفتگویی با روزنامه اعتماد ملی داشتم به این مسئله اشاره کردم و الان هم تاکید می‌کنم. بعد از حمله آمریکا به عراق بنا به گفتگویی که من با مقامات و کار‌شناسان آمریکایی از جمله دیک چنی، رامسفلد، آلبرایت، رایس، کیسینجر، ‌ برژیسنکی، پولاک و… داشتم هیچکدام هیچ وعده‌ای، مبنی بر استقلال کردستان عراق نداده‌اند. حفظ تمامیت ارضی عراق برای نیروهای امنیتی و سیاسی آمریکا فوق العاده حائز اهمیت است و حتی مقام‌های آمریکایی معتقدند حکومتهای مرکزی کشورهای عراق، ترکیه و ایران برای آمریکا بسیار مهم‌تر است تا گروه‌های قبیله‌ای. این نظر آمریکایی هاست و کار‌شناسان امنیتی و استراتژی آمریکا بر این مسئله تاکید دارند. در این خصوص لازم است خاطره‌ای را از یک کار‌شناس عالی رتبه CIA نقل کنم. بعد از حمله آمریکا به عراق، به مسئول نظامی بغداد که یک آمریکایی بود، گزارش شد که آنجا یک گروهی از سنی‌ها یک محله‌ای را برای خودشان قرق کرده‌اند. وی به شدت با این مسئله مخالفت کرد و گفت: «ما مسئول تامین امنیت هستیم و از نظر ما شیعه و سنی یکسان است و کسی را به کسی ترجیح نمی‌دهیم». آمریکایی‌ها به هیچ وجه خواهان حمایت از جدایی طلبان و تجزیه عراق نبودند. همین طور کشورهای اطراف مثل ترکیه و ایران هم مخالف تجزیه عراق بودند.

در این خصوص لازم است توضیح بدهم ایران به عنوان کشوری که بیشترین ضرر را از صدام حسین متحمل شده بود اما در بازسازی ساختار عراق نقش اساسی و اصولی داشت. ایران به رابطه یکسان با اپوزیسیون عراقی (روابطی که در گذشته و در زمان صدام حسین ایجاد شده بود) ادامه داد و تمام سیاسیون عراقی به کمک ایران به جایی رسیدند. حتی جلال طالبانی اگر بر کرسی ریاست جمهوری عراق تکیه زد با کمک ایران بوده و اگر مسعود بارزانی هم به عراق بازگشته و به ریاست اقلیم کردستان رسیده با کمک مسلم سپاه پاسداران ایران بود.

فراموش نکنیم مسعود بارزانی از سال ۱۹۷۵ که قرارداد الجزایر امضا شد تا سال ۱۹۹۱ در کرج زندگی می‌کرد و در واقع سپاه پاسداران، دست بارزانی را گرفت و او را به کردستان عراق برگرداند و تا پیش از آن بارزانی حضوری در کردستان عراق نداشت.

بنابراین، ایجاد ساختار سیاسی عراق پس از سرنگونی صدام، مدیون ایران است. آمریکایی‌ها هم به این مسئله معترف هستند که ایران در بازسازی ساختار سیاسی عراق نقش اصلی و تردید ناپذیر داشت. اما در خصوص فدرالیسم در عراق چند مسئله وجود دارد. یکی از این مسائل این است که در قانون اساسی عراق چیزی به نام رهبری اقلیم کردستان ذکر نشده. حکومت اقلیم اگر غیر قانونی نباشد، ‌ قانونی هم نیست.

 چرا می‌گویید قانونی نیست؟

قانعی فرد: در قانون اساسی عراق به چنین چیزی اشاره نشده. در ضمن در پارلمان کردستان عراق هم تصویب شد که یک فرد برای دو دوره می‌تواند رئیس اقلیم باشد ولی مسعود بارزانی، یک سال مجلس را تعطیل کرد (مثل محمدعلی شاه قاجار که مجلس را تعطیل و به توپ بست) و با فشار این قانون را عوض کرد و به سه دوره افزایش داد و الان هم متاسفانه به رئیس مادام العمر اقلیم کردستان عراق تبدیل شده. حتی وقتی جناب جلال طالبانی بر کرسی ریاست جمهوری عراق تکیه زد، خانم رایس نامه‌ای از همین بارزانی دریافت کرد که «ما مخالف ریاست جمهوری جلال طالبانی هستیم» و زمانی که پل برمر وارد کاخ بارزانی در اربیل شد، بارزانی گفت در ازای گماشتن سه وزیر کلیدی از سوی حزب خودش در کابینه، موافق ریاست جمهوری طالبانی است. از جمله آن وزارت خانه‌ها یکی وزارت امور خارجه بود که بارزانی دایی خودش، هوشیار زیباری را به سمت وزیر امور خارجه انتخاب کرد. با پذیرش این خواسته، بارزانی رضایت داد که طالبانی رئیس جمهور عراق شود.

این‌ها مشکلاتی هست که در پشت ساختار عراق وجود دارد و بدون تعامل جمهوری اسلامی هم این اختلافات قابل حل نبود. این گروه‌ها، یعنی همین حزب دمکرات کردستان عراق، بعضا در رسانه‌های محلی و سایت‌هایشان (مانند روداوو) اعلام می‌کنند که ما ضد ایران و جمهوری اسلامی هستیم، اما در باطن رابطه تنگاتنگی با نهادهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی دارند. در اعتراضاتی که در زمستان ۸۹ در کردستان عراق رخ داد، بارزانی اولین انگشت اتهامی که دراز کرد به سوی سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی بود اما در پاییز ۱۳۹۰ همین آقا به تهران آمد و با مقامات جمهوری اسلامی دیدار و گفتگو کرد و در این گفتگو‌ها بسیار عرض ارادت و التماس دعا هم داشت. بماند که در عربستان و ترکیه، مقدار کرنش او بیشتر است.

 به اعتراضات مردمی در کردستان عراق اشاره کردید. هم زمان با تحولات موسوم به بهار عربی، تظاهرات‌های اعتراضی در کردستان عراق را هم شاهد بودیم که در اربیل به خاک و خون کشیده شد. ریشه این اعتراضات چه بود؟

قانعی فرد: این مسئله از پاییز ۱۳۸۹ آغاز شد و مردم مخالف فساد، تبار گماری و دیکتاتوری قبیله بارزانی بودند. اما متاسفانه بارزانی تظاهرات کننده‌ها را قلع و قمع کردند و ذره‌ای حق اظهار آزادی بیان به مردم نداد و به دروغ متوسل شد و گفت ۵۰۰۰۰ مرا نخواهند استعفا می‌دهم، اما حاضر به ترک کرسی نبوده و نیست. اصولا حرفش، سندیت ندارد. به هر حال، بارزانی اعتراضات مردمی در زمستان ۸۹ در اربیل را به خاک و خون کشید.

 به فساد و تبار گماری در کردستان عراق اشاره کردید. بیشتر توضیح می‌دهید

قانعی فرد: آمریکایی‌ها وقتی وارد عراق شدند اول نقش نیروهای آزادیبخش را ایفا کردند. بعد این نقش را به نیروهای اشغالگر بدل کردند که این نادرست بود. در این فرایند، نوعی دیکتاتوری ایجاد شد به نام دیکتاتوری اقلیم کردستان عراق. که در واقع نوعی امیرنشینی قبیله بارزانی است و تفکر ایلیاتی – قبیله‌ای را در کردستان عراق حکمفرما کرد.

در خصوص فساد نکته‌ای که بسیار حائز اهمیت می‌باشد پول نفت است. کسی نمی‌داند پول فروش نفت کردستان عراق در کجا و به کدام حساب واریز می‌شود. البته بارزانی هم از دادن احسان و خیرات به برخی مقامات نظامی کشورهای پیرامونش، عدول نمی‌کند. عمده این پول، توسط حزب دموکرات کردستان و رئیس اقلیم به حسابی شخصی در وین واریز می‌شود. حتی افراد حزب اتحادیه میهنی کردستان از این مسئله مطلع هستند اما بنا بر اتحاد استراتژیکی که با بارزانی دارند نسبت به این مسئله سکوت کرده‌اند. اتحاد استراتژیک بین حزب‌های سنتی کردستان عراق یعنی حزب دموکرات و اتحادیه میهنی (پارتی و یکیتی) مثل یک گاری شکسته و اسب مرده است که هرگونه تحرک و نشاط سیاسی در کردستان عراق را سلب کرده. در واقع یک نوع ببر کاغذی و کاریزمای ساختگی به نام حزب دمکرات ایجاد کرده‌اند که فقط اداره امنیت دارد. حزب‌هایی که به عنوان اپوزیسیون حکومت اقلیم فعال هستند، مثل گوران (تغییر)، توان چندانی در به چالش کشیدن قدرت مسلط ندارند. اگر چه فروپاشی مافیای امنیتی – نظامی – اقتصادی که بارزانی تشکیل داده کار چندان دشواری نیست اما ایران و ترکیه چندان موافق این مسئله در شرایط فعلی نیستند، چون نمی‌دانند با این فروپاشی چه اتفاقی در آن منطقه رخ خواهد داد.

 لطفا به مصادیق حکومت طایفه‌ای و تبار گماری در انتصاب مقامات دولت اقلیم از سوی بارزانی اشاره کنید

قانعی فرد: ریاست اقلیم که به صورت مادام العمر در اختیار مسعود بارزانی قرار گرفته. اداره امنیت مرکزی در اختیار مسرور بارزانی، فرزند مسعود بارزانی است. نچیروان، برادر‌زاده مسعود (پسر ادریس بارزانی) نخست وزیر اقلیم کردستان عراق است. مسئول ارتش یکی دیگر از پسران بارزانی است. هوشیار زیباری، وزیر امور خارجه عراق، دایی مسعود بازرانی است. بسیاری از پست‌های اقتصادی به بستگان و نزدیکان بارزانی و اعضای ارشد حزب دموکرات واگذار شده است. این اقدامات نه تنها کمکی به توسعه سیاسی و اجتماعی کردستان نکرده که در واقع کردستان عراق را به یک امیرنشینی جعلی، بدل ساخته است.

 اما به نظر می‌رسد مسعود بارزانی در کردستان عراق محبوب است. هواداران بارزانی به توسعه اقتصادی کردستان عراق در چند سال اخیر اشاره می‌کنند. برخی اقدامات توسعه گرایانه دولت اقلیم در کنار نوعی نظام رفاهی و توزیعی که نشات گرفته از گذشته چپ گرا و اعتقادات سوسیالیستی بارزانی‌ها می‌باشد، نمی‌تواند موید این ادعا باشد؟

قانعی فرد: البته تبلیغات رسانه‌های امنیتی – مافیایی را نباید فراموش کرد. ده‌ها روزنامه و کانال تلویزیونی و ماهواره‌ای و بیش از ۱۹۰ وب سایت به تبلیغات شبانه روزی برای قبیله بارزانی مشغول هستند و حتی با صرف پول، تاریخ معاصر کردستان را مصادره به مطلوب کرده‌اند. جاده سازی و غیره نشانه رشد هست اما وظیفه هر حکومتی است که وقتی اداره جایی را به دست می‌گیرد بالاخره درمانگاه ایجاد کند، مدرسه بسازد، جاده را آسفالت کند، پل بسازد و…. اما تاراج اموال عمومی مردم در کردستان چیزی نیست که فراموش شود. در قبل از ۱۹۷۵، از طرف آمریکایی‌ها ۶۰ میلیون دلار با امضای آقای کیسینجر به مصطفی بارزانی پرداخت شده. پول‌های کلانی که از طرف ساواک به مصطفی بارزانی برای جنبش مسلحانه کرد‌ها پرداخت شد و طبق اسناد، حداکثر یک سوم‌اش از سوی بارزانی خرج شد و دو سوم آن در حساب‌های شخصی در ژنو و زوریخ که ساواک برای مصطفی بارزانی و پسرانش باز کرده بود، باقی ماند. این پول‌ها قرار بود خرج جنبش کرد‌ها در عراق و مردم کردستان بشود و نه صرف کاخ سازی و ولخرجی طایفه بارزانی که امروز هم پسرش دغدغه‌اش، قمار باشد و پسر دیگرش در ویرجینیا، کاخ بسازد. کیسینجر، در مصاحبه‌ای که با ایشان داشتم به این مسئله اشاره کرد که پول‌های پرداختی به بارزانی، کمک به قیام مردم کردستان بود و نه کمک به شخص بارزانی.

سوال بعدی این است که پول نفتی که به صورت قاچاق توسط بارزانی فروخته می‌شود، کجاست؟ در سال ۱۹۹۶ حمام خونی در کردستان عراق راه افتاد و جماعت بارزانی جنگی را به گروه طالبانی، تحمیل کردند و یازده هزار نفر کرد کشته شدند، یعنی مسعود بارزانی، سوار تانک صدام حسین شد و کُرد کشی کرد، این جنگ خونین جز برای قدرت و ثروت، به خاطر چه بود؟ آیا جز برای تداوم غارتگری و چپاول و فساد؟ در آن هنگام مسعود بارزانی با تانک صدام حسین و با یاری عزت الدوری به برادرکشی مشغول بود. که البته اول برای فریب افکار عمومی، آن را وعده خدا به پیغمبر در قران نامید. اما وقتی مادر عزت الدوری فوت می‌کند بارزانی برای عزت الدوری نامه تسلیت می‌نویسد. همین طور وقتی مادر بارزانی فوت کرد، بعثی‌ها هم به بارزانی تسلیت گفتند.

گمرک ابراهیم خلیل یکی از گمرک‌هایی است که در کردستان عراق وجود دارد. این گمرک تحت اداره مستقیم حزب دموکرات و شخص بارزانی است و هیچ نظارتی هم بر آن نیست. ۱۸% از بودجه سراسری عراق توسط دولت مرکزی به دولت اقلیم پرداخت می‌شود. اما آیا دولت اقلیم یک درصد از پول نفتی که از مناطق نفت خیز کردستان می‌فروشد به خزانه دولت مرکزی واریز می‌کند؟ حالا مردم کردستان به خاطر اینکه زندگی روزانه‌شان بگذرد مجبور به مجیزگویی و مداحی بارزانی هستند. الان در کردستان برای اینکه آسان‌تر به دانشگاه بروند و درس بخوانند، می‌روند یک فرم حزبی پر می‌کنند، اما آیا واقعیت درونی این افراد پیروی از شخصیتی موهوم به نام بارزانی و یا کاریکاتوری به نام حزب است؟ اینکه مردم کردستان جهت دریافت کمک ماهیانه و گدایی محترمانه، مجبور هستند یک فرم حزبی پر کنند، من این را دلیل بر مقبولیت حزب دموکرات و محبوبیت بارزانی نمی‌دانم. یک شیوه فاشیستی است که بر مردم محروم تحمیل شده.

 لطفا مصداق‌های این دیکتاوری و تبلیغات حزبی را بیشتر توضیح دهید

قانعی فرد: هیچ نوع آزادی بیانی در رسانه‌های اقلیم کردستان وجود ندارد. در بخش جنوبی کردستان، در بخش مربوط به طالبانی و در سلیمانیه عراق میزان زیادی از آزادی قلم و بیان را در نشریات شاهد هستیم اما در بخش شمالی کردستان و حکومت اقلیم در اربیل هیچ نقدی علیه قدرت مسلط و تحمیلی، نباید نوشته شود. نوعی مقدس گرایی عجیب و غریب را شاهد هستیم. مثلا عکس مسعود یا مصطفی بارزانی را به دیوار ادارات و اماکن عمومی می‌زنند و به او می‌گویند رهبر آیینی!. ایشان چه آیینی داشته‌اند که شده‌اند رهبر آیینی؟ این مقدس سازی شیوه رایج دیکتاتور‌ها برای مسخ کردن افکار عمومی است. کمترین اعتراض با سرکوب مواجه می‌شود. با ترور فیزیکی یا ترور شخصیتی. در سال ۱۹۷۵ وقتی فاخر می‌رگه سوری که از اقوام مسعود بارزانی بود گفت ما که هم پول داریم و هم اسلحه، بی‌اعتنا به نظر آمریکا و ایران، خودمان جنگ با صدام را ادامه بدهیم به سرعت توسط پسران بارزانی قبل از فرار به کرج، اعدام شد. روزنامه نگار جوانی به اسم «سردشت عثمان» مطلبی نوشت و گفت من دوست دارم با دختر بارزانی ازدواج کنم. سردشت به طرز فجیعی توسط مسرور بارزانی (پسر بارزانی) به قتل رسید. آیا بیان تخیلات عاشقانه در قالب یک نامه، جرم است؟، در این صورت سعدی و حافظ و مولانا و خیام که برای بت‌های ذهنیشان بسیار شعر سروده‌اند، لابد باید به قتل می‌رسیدند. مصادیق دیکتاتوری در امیرنشین قبیله بارزانی در کردستان عراق بسیار است.

با توجه به وجود سه گانه شیعه، سنی و کرد در عراق آیا فدرالیسم به کاهش این شکاف‌ها یاری رسانده و التیام بخش منازعات در عراق بوده است؟ آیا به توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق منتهی شده است؟ یا فدرالیسم با رسمیت بخشیدن به منازعات ما قبل مدرن حول قومیت و مذهب، صرفا بر آتش این منازعات افزوده است؟ این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که برخی برای حل برخی کاستی‌ها در ایران، فدرالیسم را به عنوان یک الگو مطرح می‌کنند

قانعی فرد: اینکه عده‌ای دائما از ملت‌های ایرانی نام می‌برند، جز تجزیه طلبی نیت دیگری ندارند. این مسئله پنج دلیل دارد: انسانی که متوهم، عقب مانده، فرصت طلب، سوء استفاده گر و قصد آلت دست بیگانگان شدن را داشته باشد از ملت‌های ایران سخن می‌گوید. در جهان مدرن در درون مرزهای جغرافیایی کشور‌ها چیزی به نام ملت‌ها وجود ندارد. در هر کشور یک دولت – ملت وجود دارد. اینکه گفته می‌شود در ایران هشت ملت وجود دارد حرفی نادرست و با اغراض خاص است. ما یک ملت داریم به نام ملت ایران و افرادی که چنین سخنانی می‌گویند یکی از‌‌ همان پنج دلیلی را دارد که گفتم. اینکه بیان می‌کنند هر یک از اقوام ایرانی یک ملت هستند مزخرفاتی بیش نیست. چیزی که اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد این است که خوراک و مسکن گروه‌هایی تروریست و تجزیه طلب مثل پژاک، دموکرات، کومله و غیره که در کردستان عراق فعال هستند توسط حکومت اقلیم و اداره امنیت بارزانی تامین می‌شوند و در واقع کارمندان تشکیلات قبیله بارزانی هستند که هر وقت بارزانی دستوری بدهد، این‌ها مثل بخشنامه اجرا می‌کنند. بعد حکومت اقلیم مدعی می‌شود که ببینید کردهای ایران هم فلان حرف را می‌زنند! بله این گروه‌ها می‌زنند، چون مواجب بگیر بارزانی هستند. بارزانی از کارت پژاک و پ ک ک علیه ایران و ترکیه استفاده می‌کند و اتفاقا قصدش نزدیک شدن به این دو کشور و باج گیری است زیرا هر وقت لازم شد به ایران و ترکیه می‌گوید دوست دارید پژاک و پ ک ک را ساکت کنم و سر جایشان بنشانم؟ الان ساکتشان می‌کنم!… این دقیقا سیاست بارزانی و استفاده ابزاری‌اش از کردهای ایران و ترکیه است.

ایران هم اگر چه با اقلیم کردستان، قراردادهای نظامی – امنیتی دارد اما متاسفانه حزب بارزانی به بسیاری از قراردادهای امنیتی‌اش پایبند نیست. از احسان و خیرات دهی بارزانی به دلار، بگذریم؛ در رسانه‌های اقلیم هیچ پرنسیب امنیتی و سیاسی در مورد ایران رعایت نمی‌شود. وقتی ایران با اقلیم قرارداد امنیتی دارد چرا در رسانه‌های اقلیم کردستان و بسیاری از وب سایت‌های فعال در کردستان عراق سخنان ضد ایرانی بیان می‌شود؟ چرا باید افکار تجزیه طلبی علیه ایران در رسانه‌های رسمی حکومت اقلیم، رسما ترویج داده شود؟

ایران مثل آمریکا و ترکیه با توجه به اصول و پرنسیب دیپلماتیک همیشه مدافع تمامیت ارضی عراق بوده است. اما بارزانی از طریق مزد بگیرانش در کردستان ایران به اقدام علیه تمامیت ارضی ایران مشغول است و این جز خواسته موساد اسرائیل، چیز دیگری نبوده و نیست.

 سوال پایانی اینکه به نظر شما دیپلماسی ایران در قبال کرد‌ها در منطقه باید چگونه باشد؟

قانعی فرد: ابراهیم احمد در سال ۱۳۴۲ جمله معروفی را به پاکروان گفت. ابراهیم احمد گفت: کرد‌ها هر کجا باشند ایرانی‌اند. کرد‌ها در عراق و ترکیه و سوریه به ایران تمایل دارند. پس بنا بر این هر حکومتی که در ایران سر کار باشد (نوع حکومت مطرح نیست) رابطه با کرد‌ها جزء ضروریات است چون کرد‌ها دوستان خوب ایران در عراق، ترکیه و سوریه هستند. پس لاجرم سیاست نزدیکی و همکاری باید ادامه پیدا کند. نکته مهم دیگر این است که کردهای منطقه آمیختگی فرهنگی با فرهنگ ایرانی دارند. مثلا در کردستان عراق، ترکیه یا سوریه کسی که بتواند فارسی صحبت کند این را برای خودش یک افتخار می‌داند. نوع نگرش کرد‌ها در خاورمیانه به ایران نگرش مثبت است. در مورد کردستان عراق به اعتقاد من ایران با یک دیپلماسی جدید باید تبارگرایی و فرعون‌گری بارزانی را کنار بزند و در واقع کردستان را یک هیئت مدیره اداره کند تا یک خانواده نتواند در آنجا سلطنت کند و به نظر من دیپلماسی آینده عراق هم بر این پاشنه خواهد چرخید.

جمعه 24/6/1391 - 12:17
آلبوم تصاویر

کاریکاتور/مدیریت بودجه در ورزش

 
جمعه 24/6/1391 - 12:13
مهدویت
یک شب همانطور که در ماشین خود نشسته بودم ناگهان چیزی به ذهنم خطور کرد که تا بدان روز اصلا به آن فکر نکرده بودم و آن چیزی نبود جز  << بابانوئل >>  آخه می دانید چرا ؟ نکته ای که مرا به اعماق وجودم شناور کرد این بود که کودکان غربی امیال و آرزوهایشان را در شب کریسمس از شخصی درخواست می کنند که نام آن بابانوئل است . بابانوئلی که ساخته ذهن و افکار بشر است و چنان کودکان را با فیلم ها و داستان هایی که اصلا وجود خارجی ندارد به باور میرسانند که انگار کسی است که او را میبیند ، حرف دلش را گوش و به خواسته هایش ، با مهربانی پاسخ می دهد و حتی در بعضی مواقع شنیده ایم که برای بزرگسالان هم چنین حسی وجود دارد . به هر حال اخت گرفتن کودکان غربی و این حس و عقیده نسبت به بابانوئل چنان مرا تکان داد که احساس شرم سراسر وجودم را فرا گرفت که آنرا درسی برای خود و بچه های شیعه می دانم .

در دین و فرهنگ اسلام ناب محمدی کسی وجود دارد که حی و حاضر و ناظر و قادر به انجام هر کاری است و آن شخص بزرگوار بر همه چیز ما آگاهی دارد و به قول معروف از سیر تا پیازش . حتی به آینده ما آگاه و باخبر است و حتی افکاری که در ذهنمان جریان دارد . اگر در فرهنگ غرب فقط یک روز از سال بابانوئل توهمی وجود دارد ، ما نگوئیم همه روزه ، حداقل هر هفته ، جمعه ها که منتصب به اوست ، با دعای ندبه ، ما را به دیدار آن شخص بزرگوار دعوت نموده اند که به یادش باشیم و برای غریبی و مظلومیتش اشک بریزیم . ما نه تنها هر هفته بلکه در شب تولدش هم  اینقدر در دریای طوفانی دنیا غرق شده ایم که هیچ حسی نداشته بلکه آن حس را هم برای کودکان خود نیز فرهنگ سازی نکرده ایم و چنان در شب تولدش شادی های غیر مجاز انجام میدهیم که دل آن بزرگوار را هم به درد می آوریم .

ولی جدای از همه اینها متاسفانه بخاطر جهل و عناد بعضی از افراد جامعه ، که آنقدر از جنگ و خونریزی و کشت و کشتار او سخن گفته که در نظر بعضی از افراد عوام و حتی خاص جامعه ، ( نعوذ بالله ) چهره خون آشام ، خشن ، قاتل و خونخوار جلوه داده اند که باعث کج فهمی و بد حسی بزرگسالان و جوانان و شاید هم کودکان به آن فرد بزرگوار شده است در صورتیکه آن شخص بزرگوار کسی است که وجودش برای این عالم هستی است و مهربانیش فراگیر عالمیان ، و بنا به بسیاری از روایات همه خلقیات پیغمبر اسلام را داشته و نیز هم اسم اوست .

بله درست حدس زده اید مقصود و هدف من وجود پسر نازنین زهرا ، بقیه الله اعظم ، صاحب عصر و الزمان ، منجی عالم بشریت و یاور مستضعفین جهان حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف است

براستی که ما چقدر بی مهر و محبت شده ایم ؟؟؟؟؟؟

واینقدر بی معرفت هستیم که حتی نمی توانیم وجود نازنینش را برای غیر شیعه اثبات کنیم !!!!

براستی ما را چه شده است ؟؟؟؟؟ که هر وقت اسم از امام زمان را می شنویم فردی در نظرمان می آید که قرار است ما را بکشد .

آیا واقعا چنین است ؟؟؟؟

آیا آن امامی که قلب و دلش همیشه برای شیعیانش می تپد و در همه حال برای او دعا و طلب مغفرت از خدا میکند در آن لحظه که ظهور میکند اینطور برخورد خواهد کرد ؟؟؟؟

اگر تا کنون اینطور بوده اید بر حال خود تاسف بخورید و در جهت برطرف کردن این افکار پلید و شوم تلاش مضاعف نمائید و به کتابها و روایات بسیار زیبای دیگر مراجعه کنید که در آن حال است که مثل امام صادق علیه السلام خواهید شد که آرزوی زندگی کردن در زمان حضرت مهدی را دارد .

انشالله که بتوانیم امام زمان را شناخته و آنرا به کودکان خود ، خوب تفهیم کنیم

و در پایان می خواهم به حضرت ولی عصر بگویم آقا جان ، ای پسر فاطمه ، یابن الحسن  ، دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است و آن سلام کردن بر توست

السلام  علیک یا بقیه الله  فی ارضه

جمعه 24/6/1391 - 12:11
امر به معروف و نهی از منکر

ما طرفدار کی هستیم؟

انعکاس

به گزارش عماریون، احمد کارآمد در آخرین مطلب وبلاگ خود نوشت:

مردی از یاران امیر المومنین (ع)، در جریان جنگ جمل به سختی در تردید قرار گرفته بود که بالاخره کدام طرف بر حق‌اند. یک طرف علی را می‌دید و شخصیت‌های بزرگ اسلامی را که در رکاب علی شمشیر می‌زدند و در طرف دیگر همسر نبی اکرم اسلام عایشه را می‌دیدکه قرآن در مورد همسران پیامبر می‌فرماید: (و ازواجه امهاتهم) (همسران او مادران امتند، احزاب ۶) و در رکاب عایشه طلحه را می‌دید که از بزرگان اسلام بود و زبیر را می‌دید که از اوهم خوش سابقه‌تر بود. او کسی بود که در روز سقیفه از کسانی بود که در خانه امیرالمومنین (ع) بود. تمام وجود این مرد را حیرت فرا گرفته بود که بالاخره کدام برحق‌اند. اینان که همه در راه اسلام فداکاری‌های بزرگی کرده‌اند و حال رو در روی هم قرار گرفته‌اند. در این میدان جنگ چه باید کرد؟
دوستان توجه کنند! نباید این مرد را به خاطر این حیرت زیاد ملامت کرد چرا که شاید اگر ما هم جای او بودیم همینطور مردد می‌شدیم. ما امروز دسته دوم را باطل می‌دانیم چرا که با گذر تاریخ و روشن شدن حقایق ماهیت علی (ع) و عمارو اویس قرنی از یک طرف و زبیر و طلحه و عایشه از طرف دیگر برایمان معلوم شده است. و نیز اگر پدر و مادر ما شیعه نبودند و از کودکی برای ما این چنین تبیین نشده بود ما هم مثل این مرد مستاصل می‌شدیم.

انتخابات - امیر المونین -  طرفدار - کتاب جاذبه و دافعه علی - اصولگراها - کاندیداهای ریاست جمهوری - کاندیداهای انتخابات یازدهم - اصلاحات - عایشه - زبیر -طلحه - اویس قرنی - عمار - اصلاح طلب -جنگ جمل - ولایت پذیری -احمدی نژاد -هاشمی رفسنجانی - موسوی خوئینی ها -خاتمی  - کروبی - موسوی - قالیباف - سعید جلیلی - لاریجانی - محسن رضایی - حداد عادل - ولایتی - سید حسن خمینی - عارف - اسفندیار رحیم مشایی
به هر حال این مرد به محضر امیرالمومنین (ع) رفت و گفت: آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه به ناحق شورش کرده باشند؟ چگونه ممکن است شخصیت‌های همچون اینان اشتباه کنند؟
علی علیه السلام در جواب می‌فرمایند: (سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی‌توان شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیت‌ها را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با آن مقیاس‌ها بسنجی. فلان چیز حق است، چون فلان و فلان با آن مخالفند و بلعکس. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند و این حق و باطل‌اند که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشد.)
یعنی باید حق‌شناس باشی و باطل‌شناس، نه شخصیت‌شناس. شخصیت‌ها تا وقتی پیش ما احترام دارند که به حقیقت احترام بگذارند و ما آنجا که ببینیم اصول اسلام توسط همین خوش سابقه‌ها پایمال می‌شود، دیگر برای آنان احترامی قائل نیستیم؛ ما طرفدار اصولیم نه شخصیت‌ها. /بر گرفته از کتاب جاذبه و دافعه علی (ع)
ما باز در برهه مهمی از تاریخ کشورمان قرار گرفته‌ایم. بر خلاف امر ولی امرمان در قضیه انتخابات زود‌تر از موعدش شروع به فعالیت کرده‌ایم. (همه گروه‌ها) که نکند خدایی نکرده از دیگری عقب بمانیم. لازم دیدم از همین ابتدا که شخصیت‌ها در حال یارگیری هستند معیار امیرالمومنین (ع) را بیان کنم تا در انتخابان به شخصیت و سابقه افرادنگاه نکنیم بلکه به این بنگریم که چقدر کردار و رفتار این فرد در راستای اصول ماست. چقدر کردار و رفتار این فرد نشان دهنده ولایت پذیری و پایبندی به اصول اسلامی این فرد است. غبار گذشت زمان بر روی ذهن ما ننشیند و باعث این نشود که فراموش کنیم افراد در گذشته نه چندان دور چه گفته‌اند و چه کرده‌اند!
گرچه نمی‌دانم چرا ما زود تاریخ را فراموش می‌کنیم!
جمعه 24/6/1391 - 12:9
آلبوم تصاویر

آغاز تبلیغات انتخاباتی زودهنگام رحیم مشایی/عکس



جمعه 24/6/1391 - 12:3
اخبار
میدانی منتظر اشاره ای از طرف امام خامنه ای؛

جایزه میلیونی یک هیئت برای اعدام انقلابی شاهین نجفی

هیئت روضه الزهرا (س) با محکومیت بی حرمتی و هتک حرمت به ساحت امام هادی (ع) بیانیه ای را به شرح زیر صادر کرد . به گزارش صراط این هیئت که در محل امامزاده سید ناصرالدین در خیابان خیام تهران قرار دارد جهت کشتن خواننده هتاک 20 میلیون تومان جایزه نقدی قرار داده است. ..
"عماریون"- هیئت روضه الزهرا (س) با محکومیت بی حرمتی و هتک حرمت به ساحت امام هادی (ع) بیانیه ای را به شرح زیر صادر کرد . به گزارش صراط این هیئت که در محل امامزاده سید ناصرالدین در خیابان خیام تهران قرار دارد جهت کشتن خواننده هتاک 20 میلیون تومان جایزه نقدی قرار داده است.

***.
بسم الله الرحمن الرحیم
***.
حدود چند ماه پیش صفحه ای در وب سایت فیس بوک با هدف توهین و هتک حرمت به مقام والای حضرت امام هادی (ع) شکل گرفت و عده ای گمراه دست به تبلیغات گسترده زده تا آنجا که به عضو گیری کثیری از کاربران ضد دین انجامید.

    این افراد با توهین به جایگاه رفیع ولایت و امامت سعی در کم رنگ کردن تلائلو انوار الهی اهل بیت داشته و هم چون یزیدیان در خواب غفلت دست شیطان را به بهانه بندگی بوسه زده اند ولی غافل از آنند که در جهل مرکب خویش تا ابد گرفتار خواهند آمد.

    اما گمراهی این افراد به همینجا ختم نشد ! تا جایی که در روزهای گذشته شاهین نجفی خواننده رپ که از سال 84 تاکنون با شبکه های معاند و بیگانه همکاری دارد در جدیدترین آلبوم خود ،با وقاحت تمام اقدام به توهین به حرم امام رضا (ع) و شخصیت بزرگوار امام هادی (ع) و امام زمان (عج) کرده است.

    پوستر جدیدترین آلبوم شاهین نجفی با نام "نقی” در حالی منتشر شده است که در طراحی این پوستر به حرم مقدس امام رضا (ع) توهین شده و همین امر باعث بروز واکنش های منفی در میان ایرانیان شده است.

    شبکه بی بی سی فارسی نیز با بی شرمی در حمایت از این اقدام زشت برای سایتی که اولین بار این آهنگ را پخش نموده است جایزه ویژه ای در نظر گرفت.

    به دنبال بی حرمتی و هتک حرمت به ساحت مقدس ائمه معصومین (س) هیئت روضه الزهرا (س) نیز این اقدام بی شرمانه را محکوم کرده و از هیچ اقدامی جهت پاسخگویی به این عمل وقیح کوتاهی نخواهد نمود و برای هرگونه عملیات میدانی منتظر اشاره ای از طرف امام خامنه ای می باشد.



هیئت روضه الزهرا (س) برای به درک واصل کردن شاهین نجفی مرتد 20 میلیون تومان جایزه در نظر میگیرد
جمعه 24/6/1391 - 11:58
اخبار
آقای رییس جمهور؛

بی خیال 3000 میلیارد؛ قصه 000و000و000و000و15 چیست؟ + اسناد

آقای رییس جمهور ماجرای این دستور چیست؟ لطفا قبل از هر گونه اعلام نظری، ماجرا را صادقانه به عرض ملت برسانید....
"عماریون"- آقای رییس جمهور ماجرای این دستور چیست؟ لطفا قبل از هر گونه اعلام نظری، ماجرا را صادقانه به عرض ملت برسانید.

این پول از کجا آمده است؟ به کجا می رود؟ اگر این پول پرداخت شده است؛ تا کنون چه فعالیتی با این مبلغ کلان انجام شده است؟











جمعه 24/6/1391 - 11:51
شخصیت ها و بزرگان

هو الهادی

زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…

حاج مرشد!
جانم آقا سید؟
آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…
حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…

 

هو الهادی

سید مهدی قوام و زن روسپی, قم,
سید مهدی قوام
چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش.
جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن…
حاج مرشد، پیرمرد ۵۰ ، ۶۰ ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…*زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…

*

حاج مرشد!
جانم آقا سید؟
آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…
حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…
سید انگار فکرش جای دیگری است…
حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند:
حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟
سبحان الله…
سید مکثی می‌کند.
بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.
زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.

به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استفرالله می‌گوید.
- خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
زن، با تردید، راه می‌افتد.
حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!…
زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:
حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…
سید؛ ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:
این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است…
تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نه ایست!…
سید به حاجی ملحق می‌شود و دور…
انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد…*چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد،
نگاهش به نگاه مرد گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.
زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.
مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد
که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت…
آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است…سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه ۴۰ تهران ـ یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند،
به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند.
زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت…
جمعه 24/6/1391 - 11:49
مصاحبه و گفتگو
دکتر علی اصغر خانی در گفتگوری اختصاصی با عماریون مطرح کرد:

تلاش گروهک انحرافی برای مصادره دستاوردهای اجلاس عدم تعهد در تهران

اگر ایستادگی مردم در قبل و بعد ازانقلاب نبود این پیروزی به دست نمی آمد.درهمین خیابان های تهران من جانشین سپاه تهران بودم ودیدم که اگراین بچه ها این بسیجی ها واین مردم نمی ایستادندامروز اصلا جنبشی نبود؛همه چیز رفته بود.لحظه شماری می کردند که همه چیز تمام می شود سال88 شما یادتان هست...نمی شود با مردم بازی کرد؛ بگویید120کشور آمدند اما...

"عماریون"- گفتگو با سردار خانی جذابیت های خودش را دارد، آن وقتی که از جبهه می گوید و بغض لطیفی می کند، یا آن وقتی که اجلاس عدم تعهد را تحلیل می کند؛ از ایشان ممنونیم که وقت خود را در اختیار ما گذاشتند.

 

با عرض سلام و ادب؛ لطفا خودتان را برای خوانندگان سایت ما معرفی کنید و شمه ای از سوابق خود را بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم؛ مثل همه افراد من هم دورانی را طی کرده ام؛ اما توفیقی که من داشتم این بود که در دوران حضرت امام زندگی کردم و ایشان را درک کردیم. دوران بلوغ من با اوج گیری انقلاب همراه شده بود. الحمدالله این همزمانی بلوغ و انقلاب برای من یک توفیق بزرگی بوده است. خانواده ما یک خانواده مذهبی و فعال از نظر سیاسی بودند؛ به طوری که تا پیروزی انقلاب ساواک  چندین بار به خانه ما ریختند...

به چه دلیل؟

به خاطر قعالیتهای انقلابی پدر و اخوی ما که از فعالین سیاسی و مقلدین حضرت امام بودند. چندین بار اخوی ما به زندان شاه رفتند و این مسائل نقشی اساسی در شکل گیری شخصیتی ما داشت. ما در یک مرکز مبارزه قرار داشتیم آن هم در سن 16، 17 سالگی که این مطلب تاثیر عمیقی در من داشت. انقلاب پیروز شد؛ مقاطع رو طی کردیم تا  تهاجم عراق و به تبع آن دوران جنگ و دفاع مقدس شروع شد. 92 ماه از عمر ما در این دوران گذشت و این هم توفیق بزرگ دیگری بود که خداوند عنایت کردند.

از دوران دفاع مقدس هم اگر ممکن است برای ما بگویید.

در بیشتر عملیات ها در مناطق مختلف حضور داشتم و چند باری هم افتخار مجروحیت داشتم که این هم توفیق دیگری بود که خدا عنایت کردند.  بعد از قطعنامه هم تحصیل را ادامه دادم و طبق قوانین سپاه هم کارشناسی ارشد را اخذ کردم و بر اساس قوانین جدید سپاه در جایگاه مربوطه قرار گرفتم که برای من بسیار تلخ بود...

چرا تلخ؟؟؟

درجه و فضای این چنینی؛ ما تو فضایی می جنگیدیم که درجه و این حرفها اهمیتی نداشت؛ اما بعد از جنگ اتفاقاتی افتاد که مسئولین نتیجه گرفتند که در سپاه هم درجه بندی شود...

شما با این فضا موافق بودید( درجه و ...)؟

      از یک دید، بله؛  از یک دید هم نه.  تو جو برادرانه و فضای جبهه با فلز(روش) امثال ما سازگار نیست. اما در سطح بین المللی در هر صورت این سیستم کار آیی دارد. با توجه به فضا و سیستم ارتش و ناجا ما  هم باید درجه گذاری را انجام می دادیم.

اما خوب فضای جبهه و جنگ چیز دیگری بود، یک شب جبهه از صدها شب پشت جبهه ها برتر بود، با حال و هوا تر بود؛ صمیمی تر بود. یکی از جلسات حزب الله سخنرانی رفته بودم یکی از دوستان سوال می کرد راجع به فضای انتخابات و مقایسه با دوران جنگ؛ به او گفتم من یک شب عملیات را با 33 سال مجلس عوض نمی کنم.  مجلس زمان شاه که اصلا هیچ؛ هم غیر قانونی و هم غیر شرعی بود؛ با این فضای مجلس بعد از انقلاب هم عوض نمی کردم.

 

 


برگردیم به سوابق شما...

در بعضی استان ها فرمانده ارشد بودم، در لشگر 27 تهران فرمانده تیپ بودم، جانشین فرماندهی لشگر بودم، بعد از شهادت حاج احمد کاظمی و مهتدی در پرواز به سمت ارومیه چند ماه فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله(صلی الله علیه و آله) بودم، بعد از آن به عنوان جانشین سپاه تهران که بودم، اواخر فعالیت در سپاه بود که آقای قالیباف درخواست کرد که به شهرداری بیایم...

آخرین پست شما در سپاه، جانشینی سپاه تهران بود؟

بله؛ شهردار منطقه 11 شدم؛ اوایل هم زیاد به شهرداری وارد نبودم؛ اما وارد شدیم و در سال اول و دوم هم به عنوان شهردار نمونه معرفی شدم؛ 111 پروژه هم افتتاح کردیم به قوه الهی. لطف خدا و برکت شهدا و جبهه بود که من موفق شدم؛ خیلی از افراد با سوابق 20 و 25 ساله وارد نبودند؛ اما به من مراجعه می کردند.

در شهرداری طی سالهای گذشته اقدامات بسیاری انجام شد و خدمات خوبی به مردم صورت گرفت که همه به عنایت خداوند بود. در فضای شهرداری خیلی خوب می شود دست مردم را گرفت و به مردم خدمت کرد، هم جای کار فراوان مثبت زیاد است و هم فضای منفی کاری؛ لذا باید ببینیم فرد چگونه نگاه می کند.

این چالشهای سیاسی که معمولا بین دولت و شهرداری تهران وجود دارد؛ به خصوص بعد از دوران آقای هاشمی شاهد یک دوراتن پرتنش و چالشی بودیم بین دولت و شهردار تهران؛ اوج آن هم زمان آقای خاتمی بود که شهردار تهران را از حضور در هیئت دولت منع کردند و هنوز هم ادامه دارد؛ شما بهتر می دانید که در فضای خدمت رسانی باید آرامش حاکم باشد؛ می خواست کمی در این رابطه صحبت بفرمایید.

ببینید متاسفانه در کشور ما نوع نگرش سیاسی در کارهای مدیریتی اثر گزار است. در بعضی کشور ها این طور نیست، در بعضی مقاطع در کشور ما هم این طور نبوده است، امروز اگر یک فرد مدیر می شود همه باید به او کمک کنند و از او حمایت کنند، اما متاسفانه این گونه نیست، گروه ها، تشکیلات های مختلف، احزاب، تعیین کننده هستند و خیلی نقش بازی می کنند؛ همین بازی سیاسی اینها باعث می شود تا مدیر نتواند وظایف خود را انجام دهد و مردم هم ضرر می کنند، شما نگاه کن امروز دعوای دولت با  شهرداری تهران، ضررش مستقیم متوجه مردم است. شهرداری از صفر تا صدش مردم هستند؛ از حقوق شخص شهردار تا همه کارهایی که در شهر انجام می شود از مردم است، پول از مردم گرفته می شود و خرج مردم هم می شود، در این مسیر اگر به شهرداری بیشتر کمک شود مردم بیشتر سود می برند و گرنه شهرداری مجبور به اعمال فشار بیشتر بر مردم می شود و پول بیشتری بگیرد برای اداره شهر بزرگی مثل تهران که جزء چند کلانشهر بزرگ دنیا است. آن هم با این حجم کار و فعالیتی که وجود دارد، حالا شما تصور کن که شهرداری هم کاری نکند و دست روی دست بگذارد؛ چه اتفاقی می افتد؟ به راحتی به یک پارکینگ کامل و بزرگ تبدیل می شود که مردم حتی توان تکان خوردن هم ندارند. لذا این جا شهرداری نباید به دولت کمک کند بلکه دولت باید به شهرداری کمک کند. هرکسی رییس دولت بود و هرکسی هم که شهردار تهران بود این کمک باید برقرار باشد.

الان هم که با این وضعیت...

مهمم نیست چه کسی رییس دولت است و چه کسی شهردار؛ ولی دولت باید به شهرداری کمک کند. شهرداری می کوید که من در سال 91 توان احداث 20 کیلومتر از خطوط مترو را دارم، اما اگر دولت کمک کند این توان به 40یا  50 کیلومتر هم می رسد. اتوبان هم همین است؛ مردم چه قدر راحت تر می شوند؟ تملکات هم  همین است، شاید خیلی از اعتبارات شهرداری که خرج می شود همین مسئله تملکات است، در فضای سبز و یا حتی مقابله با آلودگی هوا؛ دولت خیلی توان کمک دارد.

اما این چیزی که شاهد هستیم، دولت ها تقابل می کنند و همین که وارد تقابل می شوند دودش به چشم مردم می رود.

اگر اجازه بدهید مسیر بحث را کمی تغییر بدهیم؛ در 2 حوزه می خواستم ادامه بدهم؛ یکی همین بحث اجلاس عدم تعهد و یکی هم بحث هفته دفاع مقدس که نزدیکش هستیم. به نظر شما این جنبش عدم تعهد چه جایگاهی در دنیا دارد؟ با توجه به فرمایشات حضرت آقا مه درافتتاحیه داشتد؛ در حوزه های مختلف بفرمایید.

ببینید یکی از مهمترین گروه های بین المللی است که بعد از سازمان ملل بیشترین کشورها در آن حضور دارند علاوه برآن رقمی در حدود 70% جمعیت جهان در کشورهای عضو عدم تعهد زندگی می کنند. موسسین و رهبران اولیه جنبش؛ وظایف و روش کار را به صورت بین المللی، عاقلانه و قابل قبول ملت ها طراحی کرده اند، اما جنبش  نتوانسته است خوب عمل کند، جنبش نم در بسیاری از مواقع تحت تاثیر قدرتهای بزرگ بوده است. بعضی از کشورهای عضو به همین دلیل وابستگی کارآیی و اثر خود را ندارند.

اما همین که در ایران برگزار شد به افزایش قدرت نم کمک می کند و جایگاه نم را قدرت می بخشد. در گذشته جنبش نتوانسته است به صورت قاطع عمل کند، در بعضی جاها جنبش نمره خوبی دارد اما در بعضی جاها جنبش نمره قابل قبولی ندارد.

 


برگزاری اجلاس در تهران نشان از قدرت ایران دارد، به دلیل اینکه ما الان در تحریم هستیم قدرتهای بزرگ دنیا مثل آمریکا به دنبال انزوای ایران هستند بحث تحریم از یک طرف و بحث منزوی کردن را از سوی دیگر دنبال می کنند؛ به صورت شبانه روز دنبال این هستند که اثر گزاری ایران را در منطقه کاهش دهند؛ در لبنان و سوریه ما را بی نفوذ کنند؛ با تمام قوا به دنبال منزوی کردن ما هستند. بعضی می گویند مگر فقط در این مقطع به دنبال این مسائل بودند؟ جواب می دهیم که خیر در 33 سال گذشته به دنبال این مسائل بودند و الان هم هستند. در مقطع کنونی هم به اوج خود رسیده است. در جنگ و درگیریهای داخلی، در مسائل اقتصادی، در فرهنگ ؛ در همه اینها فشار غرب و به خصوص آمریکا وجود داشته است. اما این صف کشی های کنونی کمتر اتفاق افتاده است. با این سرمایه گزاری آمریکاییها بیش از 20 یا 20 کشور هم نباید در اجلاس تهران شرکت می کردند؛ شما مطلعید اینها با پیامک و رایزنی و انواع و اقسام تهدیدها قصد ممانعت از حضور کشورها را داشتند؛ اما همه آمدند.

خوب اگر هیچ خاصیتی هم این جنبش نداشته باشد؛ این حضور در تهران یک امتیاز و پیروزی بزرگ منطقه ای و بین المللی برای ایران می باشد. آمریکایی ها بازی را شروع  کردند اما برنده این بازی ما شدیم، شما نگاه کن بعضی از  متحدین آمریکا علی رغم تهدیدات به تهران آمدند؛ بعضی از کشورهایی که با مخالفتهایی دارند مثلا در سوریه آمدند و در مسئله فلسطین با ما دست دادند در انرژی هسته ای گفتند شما حق دارید؛ درست است که در سوریه به دنبال براندازی هستند اما در ایران در خیلی از مسائل با ما همراه شدند. دیپلماسی ما در سطح بین المللی با محوریت مقام معظم رهبری که برنده جنبش عدم تعهد من در این می بینم؛ سخنان عالی، محکم و با بصیرت مقام معظم رهبری و بعد سایر مسئولین؛ نوع دیپلماسی که آقا شروع کردند، در جاهای مختلف با سخنرانی هایشان، حرفهایشان و تذکر به مسئولین؛ با روش کاری که برای مسئولین تنظیم کردند نتیجه اش این شد که خیلی از کشورها آمدند.

تعداد روسا و نخست وزیران کشورهایی که آمدند از قدرتهای منطقه ای و جهانی بودند مثل نخست وزیر هند، کشور قدرتمند هند که هم در منطقه قدرتمند است و هم در دنیا؛ نخست وزیر این کشور با یک هیئت و ترکیب عالی رتبه می آید به عنوان یکی از کشورهای موسس جنبش و یکی از قدرتهای جهانی شرکت می کند. این حضور کار بزرگی است که حاصل لطف خدا و تدابیر ارزشمند مقام معظم رهبری به مسئولین؛ نتیجه اش این پیروزی شد.

جنبش اگر در گذشته فراز و نشیب هایی داشته است؛ اما این اجلاسی که در ایران برگزار شد یک اتفاق ویژه ونادری بود  که همه دشمنان ما در یک طرف ایستاده بودند که جنبش را با عدم حضور کشورها و مقامات ارشد به چالش بکشند اما به تعدا انگشتان دست هم توان تاثیرگزاری نداشتند، برد اصلی و اثر گزاری اصلی، سخنرانی و اعلام مواضع مقام معظم رهبری بود که استراتژی جمهوری اسلامی و اسلام را در حضور دبیر کل سازمان ملل مطرح کردند، حتی سازمان ملل را در حضور بان کی مون به چالش کشیدند و به او گوشزد کردند که این فرمانی که در دست توست یک فرمان لغزنده ای ایست که تحت تاثیر قدرتها و مستکبرین است و اینها دارند تو را به مسیری که خودشان می خواهند می برند.

 


تحلیل شما در خصوص تبدیل جنبش به سازمان بین المللی به منظور ایفای نقش بیشتر در تحولات جهانی و ایجاد یک دبیرخانه در دوره ریاست ایران  (در کمتر از یکسال باقی مانده از دولت و 2 سال دولت بعدی) چیست.

این دوره هم برای ما و هم برای جنبش فرصت خوبی است؛ ما خوب شروع کردیم؛ جمهوری اسلامی میزبان بسیار خوبی بود و اگر بخواهیم دوباری میزبان شویم مدتی در حدود 360 سال [با احتساب میزبانی همه اعضا] زمان نیاز داریم؛ لذا در این 3 سال  که مسئولیت جنبش در اختیار ماست کارهابی بزرگی می توانیم انجام دهیم. بعضی دوستان سازمان شدن را مطرح کرده اند مسئله ای است احتمالی که من به آن نمی پردازم. ولی دبیرخانه لازم است، برای جنبش دبیرخانه لازم است، خلا نبود یک دبیر خانه برای پیگیری کارها و مصوبات توسط کارشناسان خبره و آگاه کاملا حس می شود. این خلا باید پر شود و افراد زبده و آگاه در این دبیرخانه حضور پیدا کنند. هر چه دبیرخانه فعال تر و قوی تر باشد؛ حضور جنبش بیشتر و قوی تر می شود. از جنبش قوی تر می شود استفاده کرد.

در میان اعضا چهره های شاخص و موجه جهانی زیادی داریم، مقامات محبوب زیادی داریم؛ لذا پوسته دبیرخانه را از حالت اختصاصی و کانالیزه خارج کنیم. نکته بعدی این است که زمان سریع می گذرد ما باید در این 3 سال با یک برنامه مشخص و مدون بر اساس الگجوی اولیه تشکیل جنبش که مورد تائید ما هست حرکت کنیم البته در یک جاهایی انحراف پیدا کرده و دوباره اصلاح شده است  این انحراف و اصلاح چند بار اتفاق افتاده است، این کشورهایی که آمدند  گفتند ما نمی خواهیم زیر نفوذ بلوک شرق و غرب باشیم ما سلطه را نمی خواهیم؛ جنبش همین را انجام دهد بس است؛ کشورها مستقل شده و از زیر نفوذ خارج می شوند. اگر مردمی و مستقل شده و از زیر سلطه ابر قدرتها خارج شوند همه چیز تمام می شود.

استقلال و عدم وابستگی، حکومت مردمی اگر پیدا شد اتفاقات بزرگی می افتد،  در فلسطین با تاریخ بالای 4000 سال  که الان یک رژیم جعلی حدود 65 ساله بر آن حکومت می کند اگر استقلال رخ بدهد و حکومت مردمی شود ریشه خیلی از مسائل و مشکلات منطقه ای و بین المللی حل می شود.

دو مسئله را می خواستم بپرس که یکی را جواب داید؛ سالهای ریاست ایران....

حالا من یک نکته ای بگویم به شما بعضی جریانات مشکوک در روزهای گذشته می خواهند این موفقیت را به نفع یک جریان اعلام و مصادره کنند که عقبه اینها جریان انحرافی است؛ اصلا این طور نیست که یک گروه خاص موفق شده باشد. این موفقیت، دیروز و امروز به وجود نیامده است، آن روزی که ما 8 سال جنگیدیم به آمریکاییها نه گفتیم به شرق و غرب نه گفتیم و آن خونهای پاک ریخته شد در جنبش عدم تعهد موفق شدیم، زمانی که سال 42 امام سخنرانی کرد و قیام شد؛ زمانی که در فتنه 88 مردم به میدان آمدند و طومار استکبار را در هم پیچیدند، در جنبش موفق شدیم؛ این نیست که حالا یک دولتی آمده است و وزارت امور خارجه و اینها این غلط است؛ نتیجه 33 سال مقاومت مردم به رهبری امام و آقا باعث شد که ما موفق شویم حتی قبل از انقلاب مقوامت مردم در برابر رژیم ظالم شاه عوامل موفقیت ماست، شهید آیت الله غفاری نقش دارند؛ شهید آیت الله سعیدی نقش دارند؛ همه شهداو ایثارگران قبل و بعد از انقلاب در این موفقیت نقش دارند؛ شما باید اینها را برجسته کنید. بچه هایی که در جنگ شهید شدند بچه هایی که در شلمچه خون دادند در این پیروزی نقش دارند. کسانی هستند که رفتند در آن جا نشستند و الا هم می گویند بردیم و همه کشورها را آوردیم، عمر البشیر از اینها بیشتر فهمید وقتی آمد گفته بود خداوند امام خمینی را رحمت کند....

 


اگر ایستادگی مردم در قبل و بعد ازانقلاب نبود این پیروزی به دست نمی آمد. در همین خیابان های تهران من جانشین سپاه تهران بودم و دیدم که اگر این بچه ها این بسیجی ها و این مردم نمی ایستادند امروز اصلا جنبشی نبود؛ همه چیز رفته بود. لحظه شماری می کردند که همه چیز تمام می شود سال88 شما یادتان هست سال 60 نیست که جوانترها یادشان نباشد. اگر 9 دی مردم پای کار نظام و آقا نمی آمدند مردانه در این خیابانهای شهرها نمی ایستادند کشوری نمی ماند که جنبشی بخواهد برگزار شود.

حالا الان بعضی ها می گویند این دیپلماسی ما بوده و .... شما باید این را پر رنگ کنید.

یک بحثی که داریم تحریم های اقتصادی است؛ بعضی می گویند تاثیر دارند بعضی می گوید نه، بعض ها هم می گوید نفس برگزاری اجلاس در تهران می تواند در شکستن تحریم ها به ما کمک کند، مثلا اعلام شد که طی برگزاری اجلاس در تهران مشتریان جدید برای فروش نفت ما پیدا شده است؛ اگر امکان دارد در این مورد تحلیل خودتان را بفرمایید.

گام های بزرگی رو به جلو برداشتیم؛ ولی ما باید بدانیم که از یک روش به نتیجه نمی رسیم، این که فکر کنیم که ما همه مشکلات را می شود با اینها حل کنیم، این درست نیست؛ حضرت آقا فرمودند: اقتصاد مقاومتی، بومی سازی؛ دولت و مسئولین ما همه توان را باید به سمت استقلال و عدم وابستگی برود ما برد میکنیم.

ما چطور در جنگ پیروز شدیم؛ اوایل ما فشنگ را هم وارد می کردیم آقا فرمودند ما حتی سیم خاردار را از خارج می خریدیم، در سختی های جنگ، در بی مهری هایی که دنیا به  ما نشان می داد، ما خودمان را به آب و آتش زدیم و ساختیم؛ تجهیزاتمان را خودمان تولید کردیم. در اقتصاد باید این گونه حرکت کرد نمی شود 3000 میلیارد اختلاس کرد و دم از تولید و خود کفایی زد باید عوامل آن را تنبیه کنیم؛ در جنبش عدم تعهد اگر نمره ما 20شده است و 10 قدم رو به جلو رفته ایم اگر از نظر بین المللی کارهای بزرگی کردیم؛ نباید سالم سازی در مدیریت فراموش شود، شایسته سالاری نباید فراموش شود، مدیران لایق باید سر کار باشند، آدم های مجرم و متحلف باید تحت پیگرد قرار گیرند .

اقتصاد هم باید وابستگی اش کم شود. وابسته اگر شدیم تو سری می خوریم؛ چرا بعضی کشورها قد نمی کشند چون وابسته هستند. عربستان چقدر درآمد دارد؟ 100 دلاری در سعودی حدود 373  ریال سعودی به شما می دهند ولی 0 تا 100 وابسته است، اداره همه چیز دست آمریکایی هاست، هرچه آمرکیا دیکته کند باید گوش دهند، عربستان خودش را خیلی قوی می داند اما این طور نیست تو خالی است؛ ما باید نکاتی که حضرت آقا در مباحث اقتصادی فرموده اند را نصب العین قرار داده و بر اساس آن حرکت کنیم. نباید بازی کنیم؛ اوامر ایشان باید عملیاتی شود.

نمی شود مردم را توجیه کرد با مردم بازی کرد؛ بگویید که 120 کشور آمدند اما قیمت فلان اجناس این است؛ برای مردم گرانی توجیه ندارد.

بیکاری و تورم و گرانی دلایل خودش را دارد؛ در بعضی شهرها ما بیکاری حدود 18 درصد داریم، جوانی که لیسانس و فوق لیسانس دارد در خانه است باید برایش کار درست کرد؛ مباحث بین المللی را باید از مسائل داخلی جدا کرد. جوان نیاز به کار و ازدواج دارد؛ دولت باید ایجاد کند.

در نزدیکی هفته دفاع مقدس هستیم؛ چه شد که عراق به ایران حمله کرد.

اتفاقی که در دنیا افتاد برای قدرتهای بزرگ مثل آمریکا ناگوار بود؛ ایران ژاندارم منطقه بود، یکی از متحدین اصلی و حیات خلوت آمریکا بود؛ این انقلاب اسلامی در ایران برای هر دوبلوک سخت بود و با هم توافق داشتند که راه  انقلاب را سد کنند. علی رغم این که خیلی جاها با هم اختلاف داشتند در برخورد با ایران متحد بودند. وقتی دیدند که با فشار و جنگ روانی حریف ما نشدند صدام را تحریک کردند به ایران حمله کرد؛ لذا می بینیم در این حمله هم آمریکا  و قدرتهای غربی و هم روس ها از صدام حمایت می کردند؛ هواپیماهای اروپایی و تجهیزات شرقی با اطلاعات آمریکایی در اختیار صدام بود برای این که حریف انقلاب اسلامی شود.

چون انقلاب اسلامی را برای نظام سرمایه داری و نظام کمونیستی مزاحم جدی، مانع و خطر ناک می دیدند. آن هم انقلابی با چشمه اسلام و قرآن و ولایت که آن روز حرف های جدیدی بود و جاذبه هم داشت.

بهترین فردی که هم تحریک پذیر بود و هم  زمینه داشت  صدام بود که به ایران حمله کرد.

 

خیلی از افرادی که مثل شما در جنگ بوده اند و سابقه ای دارند همیشه از نقش و رهبری عالی حضرت امام می گویند، می خواستم شما هم در این رابطه صحبت کنید. چون نسل جوان امروز علی رغم دلبستگی به رهبری هنوز نقش عالی رهبری را در پیروزی ها و دستاوردها به خوبی درک نکرده است.

چون بحث جنگ است من هم همان را توضیح می دهم؛ رزمندگان و فرماندهان یک ارادت عمیقی به امام داشتند بالاتر از رهبر بودن، بالاتر از یک فرمانده یا رهبر سیاسی، امام قلبها را تسخیر کرد. در جبهه و جنگ امام ما فوق بود. رزمنده ها و فرمانده ذوب در امام بودند، پدر و مادر می گفتند نرو جبهه بسیجی می گفت نه امام گفتند، باید بروم.

این کجا خودش را نشان می داد در محاصره های سخت که بین بودن و نبودن قرار می گرفتند، بین این که شهید میشود یا نه؛ فرمان امام می رسید مثل حصر آبادان یا پاوه که به دستور امام شکست در این صنه ها اشخاص دیگر به فکر خودشان نبودند؛ بلکه به فکر اجرای دستور امام بودند حتی اگر جان میدادند هم نمی گذاشتند حرف امام زمین بماند.

 


و این ارادت و محبت به امام با بصیرت بود نه کورکورانه؛ چون امام هر چه می گفت قبلش خودشان به آن عمل می کردند.

ما قبل از رفتن به جبهه می رفتیم جماران با ظرفیت دو برابر می رفتیم داخل چون کوچک بود اما اصلا گذر زمان و کوچکی مکان را حس نمی کردیم این قدر علاقه به امام بود که هیچ چیز جز امام را نمی دیدیم. الان با خودم می گویم آیا ما بودیم که آن جا بودیم با سختی زمانی و مکانی که در مقابل امام می نشستیم ئ گوش به حرف امام می دادیم؟

امام فرمانده قلوب بودند. بعد هم بحث رهبری بود؛ نمی دانم چه کلمه ای بگویم؛ بالاتر از ولی فقیه؛ معصوم که ...

می خواهم بگویم که همه رزمنده ها سوختن برای امام را یک موفقیت می دانستند.

برای امام هم همین طور بود ایشان هم عاشق رزمنده ها بودند، وقتی خانواده شهدا با عکس شهیدانشان خدمت امام می رفتند، امام به مرحوم سید احمد فرموده بودند بگویید این عکس ها را نیاورند، من وقتی این عکس ها را می بینم با همه وجود متاثر می شوم فکر می کنم این ها فرزندان من هستند و سالها در کنار من بوده اند. از بدن من، اینها کنده شده اند.

در جبهه ها در 8 سال یک نفر هم نگفت چرا امام جنگ را تمام نمی کند؛ هیچ کس چرا نمی گفت، می گفتند امام به منبع الهی متصل است.

 

و یک خاطره که جایی هم نگفته باشید برای حسن ختام این مطلب بفرمایید.

اولین جبهه من چغالوند بود در گیلان غرب؛ از گیلان غرب 1 ساعت تا 1 ساعت و نیم تا پایین  ارتفاع و از آنجا تا بالا هم 1 ساعت تا 2 ساعت راه بود. خط ما آنجا بود. در آن جا ما غذای گرم نداشتیم، فردی هم اگر مجروح می شد تا پایین حدود 3 ساعت طول می کشید که منتقلش کنیم. خیلی سخت بود.

غذای گرم هم هر مثلا چند وقت یکبار با گونی می بردیم بالا؛ آب و غذا هم با قاطر می بردیم؛ همه چیزمان هم چفیه بود.

20 یا 25 روز آنجا بودیم گفته بودند آقای خامنه ای می خواهند بیایند آنجا که با رزمنده ها دیدار داشته باشند آن موقع ایشان نماینده حضرت  امام در شورای عالی دفاع بودند. بنده هم فرمانده منطقه بودم. ما دیدیم از دور فرد لاغری از شیار با چند نفر بالا می آیند.

آمدند نماز خواندیم عکسی هم انداختیم که سفره خالی بود، عکسش در سایت ما هست؛ نماز خواندیم در یک شیار نشستیم ایشان صحبتی داشتند و سپس از مشکلات پرسیدند؛ جواب دادم که آقا ایشان فشنگ سهمیه بندی است در هیچ کجا دنیا در جنگ فشنگ سهمیه بندی نیست، ما شبی 10 فشنگ بیشتر سهمیه نداشتیم، آخرین مشکل هم مسئله غذای گرم بود که خدمتشان گفتم؛ ایشان فرمودند این غدایی که من اینجا با شما خوردم از همه غذاهای گرمی که خوردم بیشتر لذت داشت.  از آن به بعد هر کس که می آمد من هر مشکلی را می گفتم جز غذای گرم. غذای آن شب هم کنسرو سرد بادمجان بود.

2 یا 3 ساعتی ماندند بعد هم یک ماشین نیسانی آمد و جلو نشستند و رفتند خاطرم هست در صحبت هایشان چند بار اسم امام را با عظمت بردند.

ممنون که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید.

جمعه 24/6/1391 - 11:40
اخبار

بازگشت قاتل مشهور گاوها

به گزارش عماریون به نقل از باشگاه خبرنگاران، طی روزهای اخیر تصاویر زیادی از نحوه برخورد مردم اسپانیا با گاوها منتشر شده که نام آنرا در غرب جشن گذاشته اند! در این برنامه ها، گاوبازها یا همان ماتادورها به اجرای برنامه می پردازند و با زخمی کردن گاوها، باعث تشویق تماشاگران می شوند.

این برنامه در نهایت تا از پا افتادن گاو ادامه می یابد و باعث می شود تا مراسم به اصطلاح جشن، با کشته شدن یک حیوان زبان بسته به پایان برسد و ماتادورها بر شهرت و ثروت خود بیفزایند.

اما در برخی از این برنامه ها، اتفاقات بدی رخ می دهد که ناشی از فشار و جراحات وارده به این حیوانات است و گاوها تلاش می کنند به گاوبازها و تماشاگران ضربه بزنند.

سال قبل در همین ایام، خوان خوزه پادییا ماتادور مشهور اسپانیایی در یکی از برنامه های مهم خود، مغلوب خشم یک گاو شد و یکی از چشمان خود را از دست داد. وی به خاطر شدت جراحات چند هفته ای در بیمارستان بستری بود و بر روی چشم و صورت او چند جراحی انجام شد.

اگرچه خوان خوزه یک چشمش را در جریان نمایش گاوبازی از دست داد اما مجددا امسال در فستوال سان فرمین شهر پامپلونا شرکت کرده و تلف کردن چند گاو را به فهرست خود اضافه کرد تا نشان دهد با یک چشم هم علاقمند به انتقام گیری از این حیوانات است.
جمعه 24/6/1391 - 11:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته