• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1028
تعداد نظرات : 105
زمان آخرین مطلب : 3471روز قبل
كودك
یکی از چالش‌های اصلی دوران کودکی ارتقای نحوه دستکاری کردن محیط اطراف کودک است به عنوان مثال یاد دادن قواعد بازی از جمله این موارد است. در این مورد قواعد فیزیکی مانند پایداری شیء در کنترل محیطی به اندازه قواعد زبان شناسی در برقراری ارتباط از اهمیت برخوردار است. اگر این قواعد به اندازه کافی وجود نداشته باشد کودک باید به دنبال قواعد دیگری برود تا بتواند با تمرین هر روزه آنها دنیای اجتماعی که در آن زندگی می‌کند را اداره کند.
قواعد اجتماعی شامل دونوع اصلی هستند (تیوریل، کیلن، هالویگ ۱۹۸۷). نوع اول قواعد اخلاقی است که مشوق افراد برای انجام اعمال خیر و ضامن درستکاری و مشخص کننده اعمال خوب از بد می‌باشد. به عنوان مثال، مردم مجاز نیستند که همدیگر را بکشند یا اموال دیگری را به غارت ببرند. علاوه بر این یک سری قوانین رسمی که به قوانین اجتماعی معروفند در هر جامعه برای کنترل رفتارهای نادرست و هدایت آنها به راه راست وجود دارد. این نوع قاعده ممکن است مشتمل شود بر دادن صندلی به یک فرد پیر یا گفتن لطفاً و متشکرم و یا صبر کردن و اجازه دادن به ماشین فردی که در حال پیچیدن است باشند. به علاوه
کودکان باید هم قواعد اخلاقی و هم قوانین اجتماعی را که شاید در موقعیت‌های مختلف تفاوت‌های بسیاری بین آنها وجود داشته باشد یاد بگیرند. به عنوان مثال بین قواعد خانوادگی مان و قواعد کلاس درس یا رفتارهای مورد انتظار والدین و رفتارهای دوست داشتنی همسالان تفاوت‌هایی وجود دارد و گفتن این مطلب ضرورتی ندارد که اکتساب قواعد اجتماعی جزء انکارناپذیر و بسیار مهم رشد کودکان است. (گرالینسکی و کوپ ،۱۹۹۳ مکویی و مارتین، ۱۹۸۳). رشد اخلاقی در قوانین اجتماعی اصولاً برای راهنمایی و تشخیص رفتارهای درست و غلط برای کودکان طراحی شده است. به همین دلیل مطالعه این که کودکان چگونه این قوانین را بفهمند و اجرا کنند به طور سنتی تحت عنوان اخلاقی بودن یا رشد اخلاقی مطرح شده است. تا دهه‌های اخیر، رشد اخلاقی یکی از حوزه‌های مورد مطالعه فقط فلاسفه و اندیشمندان مذهبی بود. امروزه روانشناسی رشد، بحث‌ها و مطالب بسیار زیاد و جالبی را عنوان کرده است.
تحقیقات معاصر در زمینه رشد اخلاقی به دو سطح اصلی تقسیم بندی شده اند. کانون توجه برخی از محققان کردار اخلاقی، توصیف علل رفتاری کودکان است. برای مثال، علل دزدی در کودکان، علل دعوا کردن آنها و عواملی که باعث می‌شود آنها به گروه‌های گانگستری بپیوندند از جمله حوزه‌های مطالعاتی این گروه محققان است. عده دیگری از
محققان استدلال اخلاقی که در آن به چگونگی فکر کردن کودکان درباره آنچه که دیگران انجام می‌دهند را مورد مطالعه قرار می‌دهند. در این نوع مطالعه یک موقعیت اخلاقی را برای کودکان توصیف می‌کنند و از آنها درباره قضاوت آن موقعیت سؤالاتی می‌پرسند: آیا رفتار انجام گرفته درست بود یا نه؟ آیا شخص برای انجام رفتارش باید تنبیه شود؟ اگر باید تنبیه شود به چه اندازه؟
این مقاله از سه دیدگاه نظری اصلی در زمینه رشد اخلاقی آغاز و سپس به آنچه که روانشناسان درباره رشد توانایی‌های استدلال اخلاقی انجام داده اند می‌پردازد و سپس به مطالبی درباره کردار اخلاقی اشاره می‌کند که در آن عوامل موثر بر رفتارهای مطلوب اجتماعی و سپس عوامل
پرخاشگری و دیگر رفتارهای ضد اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است.
نظریه‌های رشد اخلاقی
دو نظریه در زمینه مطالعه رشد اخلاقی از اهمیت بیشتری برخوردار است.(گینز و اسننل ،۱۹۸۵ وینربی، ۱۹۹۳). یکی این که آیا عقاید و رفتارهای اخلاقی در درون هر کودک وجود دارد و به تدریج در طول زمان در او بروز می‌کند و یا این که این عقاید در درون یک فرهنگ وجود دارد و به کودک منتقل می‌شود. البته، شما در خواهید یافت که این موضوع یکی از اشکال بحث ماهیت در برابر طبیعت خواهد بود. دومین نظریه مشتمل بر قواعد اخلاقی به طور کلی است و معتقد است که آنچه از کودک بروز می‌یابد از یک عنصر زیست شناختی که در همه اعضای انواع که جنبه جهانی دارد نشأت گرفته است. از جهت دیگر، اگر قواعد اخلاقی در درون گروه اجتماعی رشد یابد بسیار استبدادی بوده و بنابر این از هر فرهنگ به فرهنگ دیگر متفاوت خواهد بود. این دو سؤال در قلب بسیاری از محققان روی این موضوع باقی است.

الگوهای رشدی- شناختی
همان طور که انتظار می‌رفت دیدگاه رشد اخلاقی بیشتر متوجه رشد استدلال اخلاقی کودکان شده است. نظریه پردازان این دیدگاه معتقدند شکل‌های مختلف رشد شناختی پایه اساسی برای رشد اخلاقی و درک رفتار اخلاقی در کودکان است و ما باید ابتدا توانایی استدلال اخلاقی و دانش مربوط به مسائل اخلاقی خودمان را افزایش دهیم(دورایز ،۱۹۹۱ رست ۱۹۸۳).دیدگاه شناختی علاوه بر این معتقد است که کردار اخلاقی یک کودک از یک موقعیت به موقعیت دیگر ثبات قابل توجهی را نشان می‌دهد و واکنش به یک فرآیند واحد از استدلال اخلاقی و کردار اخلاقی به طور روشنی مربوط به هم می‌باشد. نهایتاً این الگوها به طور نزدیکی به نظریه‌های شناختی مرتبط اند، آنها از نقطه نظر مراحل رشد اخلاقی با هم متفاوتند(کربزو ون هسترن، ۱۹۹۴).
رشدگرایان شناختی با ارائه سؤالات اخلاقی اغلب پیچیده شروع کردند. مطالبی مانند درست یا غلط بودن سقط جنین، کنترل حمل اسلحه و مجازات کشتن، باعث ایجاد بحث‌هایی در هر دو جنبه استدلال اخلاقی و کردار اخلاقی می‌شود. کودکان بزرگتر و بزرگسالان آنچه که به آنها نشان داده می‌شود را به نوبت بررسی کرده و با بحث‌های مختلف و سنجیدن شواهد مختلف از همه جنبه‌ها به آنها پاسخ می‌دهند. بر عکس نوجوانان به سختی دیدگاه افراد دیگر را که خیلی متفاوت از عقیده آنان است درک می‌کنند و فقط مسأله را از جنبه خاصی بررسی می‌کنند و به نتایج ساده ای می‌رسند(تیورل، هبلد برنت و اینریب، ۱۹۹۱). این مشاهدات رشدگرایان شناختی را به این نتیجه سوق می‌دهد که توانایی استدلال اخلاقی مبتنی بر رشد توانایی‌های شناختی در طول رشد کودک است.
این الگوها بسیاری از تحقیقات شناختی را به سوی رشد اخلاقی هدایت کرده اند. در اینجا ما این الگوها را ساده توصیف می‌کنیم و در بخش بعد، برخی از یافته‌های تحقیقی مرتبط با آنها را بررسی خواهیم کرد.

نظریه پیاژه
الگوی رشد اخلاقی پیاژه در اوایل به واسطه کار او روی کودکان ژنوی در کشور سوئیس، در طول سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ صورت گرفت. برای تحقیق روی مفاهیم رشد اخلاقی، پیاژه از دو روش بسیار متفاوت استفاده کرد.
یکی از روش‌های او مبتنی بر دیدگاه طبیعت گرایی بود که در آن بازی‌های معمولی کودکان مانند تیله بازی را در خیابان‌ها مورد مشاهده قرار داد. پیاژه از نزدیک چگونگی ایجاد و اجرای قواعد بازی را در پسربچه‌ها بررسی کرد و او را درباره شرایطی که قواعد بازی باید تغییر کند و یا حتی از بین برود مورد سؤال قرار داد. دومین دیدگاه که بسیاری تجربی بود ارائه مسائل اخلاقی دشوار به کودکان برای حل کردن بود. این مسائل به شکل داستان‌های کوتاه به کودک ارائه می‌شد و از او خواسته می‌شد تا از بین دو نمونه ارائه شده به او فرد شریر یا سرکش را مشخص کند. مثلاً در یک داستان کوتاه پسری به نام اگوستین در حالی که سعی داشت برای کمک به پدرش جعبه جوهر او را پر کند یک لکه بزرگی از رنگ روی رومیزی پدرش ریخت. از سوی دیگر یک پسر کوچک دیگر به نام ژولین در حالی که در حال بازی با قلم پدرش بود یک لکه کوچکی از رنگ را روی رومیزی پدرش ریخت.
از این تحقیق، پیاژه یک مدل رشد اخلاقی را به وجود آورد که این مدل متمرکز بر شیوه پیروی کودکان از قواعدی که از چهار مرحله تشکیل شده است می‌باشد.(دامدن، ،۱۹۸۳ پیاژه ۱۹۳۲). در اولین مرحله (۲ تا ۴ سالگی) کودکان هیچ مفهوم واقعی از اخلاقی بودن ندارند. بیشتر بازی‌های آنان بازیهای تقلیدی است که از هیچ قاعده ای پیروی نمی کند، مگر این که در بعضی از اوقات آنها ممکن است محدودیت‌های خاصی به عنوان بخشی از بازی اختراع کنند. (مثل قراردادن تمامی قرقره‌های سبز در یک جعبه خاص). پیروی از عقاید و قواعد اشخاص دیگر تا مرحله دوم(۵ تا ۷ سالگی) به طور استوار آشکار نمی شود. اما وقتی پیروی از قواعد پدیدار می‌شود، افکار کودکان بسیار نزدیک به شیوه مطلق گرایی می‌شود. قواعد اجتماعی در این هنگام تحت عنوان «دیگر پیروی» مطرح می‌گردد. در این مرحله دستورات و قوانین به صورت استبدادی از طرف افراد بیرونی و معمولاً والدین ارائه می‌شود که از نظر کودک این نوع دستورات غیرقابل تغییر می‌باشد. مرحله دوم را (۵ تا ۷ سالگی) و مرحله اخلاق واقع گرایی می‌نامند. کودک هیچ سؤالی درباره نیت یا درستی انجام اعمال یا قواعد هستی -اگر مایل به پیروی از آن هم نباشد- نمی کند. سپس، پیاژه مشاهده کرد که کودکان در این سن وقتی به تیله بازی می‌پردازند در اجرای قواعد بازی بسیار انعطاف ناپذیر و تغییرناپذیر هستند حتی اگر آن بازی بسیار آسان باشد.
پیاژه به دو ویژگی جالب در زمینه مطلق گرایی اشاره کرد. بسیاری از کودکان در مرحله دوم، مسئولیت پذیری عینی را نشان می‌دهند، بدین معنی که آنها موقعیت‌های اخلاقی را تنها با پیامدهای عینی و فیزیکی مورد ارزیابی قرار می‌دهند. در مسائل اخلاقی غامض، این کودکان اعمالی را که باعث آسیب بیشتر می‌شود غیراخلاقی تر از اعمالی می‌دانند که باعث آسیب‌های کمتر می‌شود. این کودکان کمتر به نیات اعمال توجه می‌کنند، از این رو، کمک اگوستین به پدرش بی ارزش تر از عدم فرمانبرداری جولین به نظر می‌رسد، زیرا او لکه جوهر بزرگتر را روی میز پدرش ایجاد کرده بود. از خصوصیات دیگر این مرحله قضاوت اصولی است، زیرا این کودکان عقیده استواری در مطلق گرایی یک قاعده دارند. آنها عقیده دارند که تنبیه، همیشه وقتی قاعده ای شکسته می‌شود باید انجام گیرد. بنابراین، اگر یک کودکی که توپ بیسبال خود را گم کرده و در طول یک روز که به دنبال توپش است یک کلوچه را پیدا کند و آن را بردارد، از نظر کودکان در این مرحله باید برای این کارش تنبیه شود.
در مرحله سوم پیاژه (۸ تا ۱۱ سالگی) کودکان به تدریج درمی یابند که قواعدی مورد پذیرش هستند که به وسیله مردم برای کمک یا محافظت از یک فرد دیگر ایجاد شده باشد و اطاعت و پیروی ساده از دستورات دیگران نیست بلکه هر فرد به عنوان شخص خود پیرو، تصمیم به مشارکت با دیگران را می‌گیرد. به عنوان مثال، پیاژه مشاهده کرد کودکان مرحله سوم قواعد خود را با شرایط لحظه به لحظه و تعداد تیله‌ها و همچنین تعداد بازیکنان تطبیق می‌دهند. علاوه بر این، در این مرحله پیشرفت توانایی شناختی کودکان به آنها اجازه می‌دهد تا عوامل جدیدی را وارد ارزیابی‌های اخلاقی خود کنند. شخص کاری را سعی می‌کند انجام دهد که انگیزه و قصد و نیتی از آن داشته باشد، نتایج یک رفتار در این مرحله برای او مهم است. بر این اساس، با افزایش سن، کودکان در قضاوت خود رفتار جولین را بیشتر مورد سرزنش قرار می‌دهند، حتی اگر آسیب کمتری را ایجاد کرده باشد، زیرا اخلاقی بودن تابع ارزیابی کنونی در ارتباط با عوامل دیگر و در موقعیت‌های دیگر می‌باشد که پیاژه به سومین سطح این مرحله(نسبی گرایی اخلاقی) می‌گوید.
در آخرین مرحله ای که پیاژه به طور مختصر در مورد آن بحث کرده، کودکان قادرند قواعد جدیدی را به وجود آورند. توانایی عملیاتی آنها را قادر به فرضیه پردازی در موقعیت‌هایی که ممکن است در بازی به وجود آید می‌کند و باعث ساختن قواعدی برای آنها می‌شود. همچنین آنها شروع به گسترش استدلال اخلاقی فراتر از سطح شخصی به سطوح اجتماعی و سیاسی می‌کنند. در این نقطه نظر، نوجوانان ممکن است علاقه خود را به گسترش موضوعات دیگری مانند حفاظت از محیط زیست و یا کمک به افراد بی خانمان نیز متوجه سازند.
پیاژه معتقد است استدلال اخلاقی همانند رشد شناختی هم به وسیله عوامل محیطی و هم عوامل ذاتی هدایت می‌شود. از جهت ذاتی، کودکان توانایی‌های شناختی خود را با دور شدن از افکار خودمحورانه، توانا کردن آنها برای جذب اطلاعات بیشتر و دیدگاه‌های مختلف در ارزیابی موقعیت‌های اخلاقی توسعه می‌بخشند. بنابراین، قواعد غیرقابل تغییرپذیری از نتایج عینی رفتارها به نقطه نظر انعطاف پذیرتر و گسترده تر پدیده‌های جهانی تغییر می‌یابد. پیاژه معتقد است تجارب اجتماعی نقش مهمی را در گذر یک کودک از یک مرحله به مرحله دیگر دارد. در طول سال‌های اولیه زندگی، کودکان یاد می‌گیرند که والدین معمولاً قواعد رفتاری را به زور به آنها دیکته می‌کنند. آنها نیز بنا بر میل والدینشان و برای سازگاری با دنیای پیرامونشان به متابعت از والدین می‌پردازند. اما یک حالتی ذاتی در سیستم کودکان نهفته است که باعث می‌شود آنها بعداً نقطه نظرات خود را بیان کرده و در یابند که می‌توانند در مورد عقاید مختلف سئوالاتی را مطرح کنند. به تدریج همراه با تعاملات آنها با همسالان یک عامل مهم دیگر اجتماعی شدن اضافه می‌شود. همانطور که پیاژه در بازیهای خیابانی نیز کشف کرد، کودک از طریق تعامل با دیگران دیدگاه‌ها و قواعد متعددی را در زمینه مسائل مختلف که نتیجه گفت وگو و مصالحه با نقطه نظرات دیگران می‌باشد به دست آورد.

الگوی کولبرگ
دومین نظریه شناختی مؤثر بر رشد اخلاقی بوسیله لورانس کولبرگ در سال ۱۹۵۸ و در پایان نامه دکترای او که در آن با بررسی نظریه پیاژه و استفاده از روش‌های تحقیقی جدیدتر انجام داد، مطرح گردید. نظریه او در طول زمان چندین بار تجدید نظر شد (کولبرگ، ۱۹۹۶ و ۱۹۸۴ و ۱۹۸۶ و کولبرگ، لوین و هور، ۱۹۸۳) روش کولبرگ همانند پیاژه مشتمل بر ارائه موضوعاتی مبنی بر قضاوت اخلاقی برای ارزیابی سطح استدلال اخلاقی افراد بود. اما داستان‌های کولبرگ مستلزم انتخاب اینکه کدامیک از افراد مستحق سرزنش و تنبیه بیشتر هستند نبود. در عوض، به آنها داستان اخلاقی از یک فرد ارائه می‌شد که آزمودنی‌ها باید در مورد رفتار شخصیت داستان به قضاوت بپردازند. در این داستان‌ها اطاعت از قانون (قاعده) و شکستن قانون برای سود شخصی افراد مطرح شده بود. برای مثال، در داستانی مرد فقیری که هاینز نامیده می‌شد می‌بایستی بین نجات همسرش و دزدیدن دارو از داروخانه برای نجات او یکی را برگزیند. برای قضاوت، از آزمودنی‌ها سئوال شد که او باید چکار بکند و چرا. در الگوی کولبرگ، سئوال دوم بسیار مهم است، زیرا پاسخ به آن معلوم کننده سطح اخلاقی آزمودنی‌ها خواهد بود.
کولبرگ از تحقیقات خود رشد استدلال اخلاقی را در سه سطح قابل پیش بینی که سطح پیش اخلاقی، اخلاقی و فرااخلاقی نامیده می‌شوند نتیجه گیری کرد. هر سطح دارای دو مرحله است و هر مرحله به اجزای متشکله اجتماعی و اخلاقی تقسیم می‌شود. کولبرگ در نوشته‌های بعدی خود ششمین مرحله را بیشتر واجد جنبه نظری دانست تا واقعی.
تعداد بسیار کمی از افراد به این مرحله (مرحله شش اخلاقی) می‌رسند و تقریباً هیچ کدام از آزمودنی‌های کولبرگ به این مرحله نرسیدند. با این وجود او فکر می‌کرد مرحله هفتم رشد اخلاقی نیز ممکن است وجود داشته باشد که فراتر از استدلال فراعقلی است که در حوزه اعتقادات مذهبی می‌باشد(کولبرگ و دیگران ۱۹۸۳).
یکی از جنبه‌های مهم الگوی کولبرگ چگونگی ترکیب و تعامل دو مرحله با هم است. عناصر دیدگاه اجتماعی سازنده نقطه نظرات اخلاقی می‌شود. به عنوان مثال کودک در این مرحله خودمحور است و همه موقعیتها را از نقطه نظر خودش می‌بیند. با بزرگترشدن، کودک بهتر قادر است قضاوت مسئله را از دیدگاه دیگران و منطبق با شرایط اجتماعی درک کند. پیشرفت در این سطوح با رشدشناختی افراد و پایداری زیستی او مرتبط است. اما پیشرفت در درک دیدگاه می‌تواند روی پیشرفت استدلال اخلاقی کودک تأثیر بگذارد. نظریه کولبرگ مانند نظریه پیاژه بر این عقیده است که رشد اخلاقی نتیجه ترکیبی از پیشرفت مهارت‌های شناختی و تکرار مواجهه با مسائل اخلاقی است.
گذار از مرحله ای به مرحله دیگر در الگوی کولبرگ تبیین نزدیکی از فرایند برونسازی پیاژه دارد. حرکت، زمانی اتفاق می‌افتد که کودک بتواند در مدت کوتاهی اطلاعات جدید را درون عقاید رایج جهان به کار گیرد یا به اصطلاح پیاژه ای حرکت زمانی اتفاق می‌افتد که اطلاعات جدید در مدت کوتاهی به صورت سازمان طرح واره ای درونسازی گردد. الگوی کولبرگ مبتنی بر نقش گذاری خاصی که با مشارکت کودکان در تصمیم گیری با دیگران و سؤال از نقطه نظرات اخلاقی مختلفی که بین آنها مبادله می‌شود اتفاق می‌افتد. مغایرت نقطه نظرات باعث ایجاد تعارض شناختی می‌شود و احتمالاً با بازشناسی افکار خود در مرحله بالاتر استدلالی قادر به حل آن خواهد بود. این فرایند به تدریج اتفاق می‌افتد گرچه هر استدلال شخصی می‌تواند به طور کلی در یک مرحله طبقه بندی شود دیدگاه اخلاقی فرد در مورد موضوعات خاص ممکن است نزدیک به یک مرحله بالاتر و یک مرحله پایین تر قرار گیرد.
چند ویژگی دیگر الگوی مرحله ای کولبرگ شبیه نظریه پیاژه است. یکی اینکه هر کدام از مراحل جزء کامل کننده ای از کل مراحل بوده و کودکان به تدریج به طور ثابت به مسائل و موقعیت‌های مختلف پاسخ می‌دهند. دیگر اینکه مراحل بطور متوالی به دنبال هم می‌آیند و در آن کودکان به ترتیب مراحل را پشت سرمی گذارند و به مراحل قبلی برگشت نمی کنند. در نهایت اینکه پیشرفت در همه مراحل برای همه مردم و همه فرهنگ‌های جهانی یکسان است.
کولبرگ تلاش در ساختن الگویی که همه جنبه‌های استدلال اخلاقی را در برداشته باشد نداشت. او به طور خاص سعی در ارزیابی قضاوت‌های اخلاقی کودکان را داشت؛ اینکه کودکان چگونه در مورد رفتار شخصیت‌های داستان قضاوت می‌کنند. کولبرگ عقیده داشت که این جنبه از رشد اخلاقی بسیار مشابه ویژگی‌های مراحل پیاژه ای که قبلاً عنوان شده دارد، زیرا استدلال قضاوتی، متکی بر دیدگاه شناختی انتزاعی است درحالیکه موضوعات اخلاقی بیشتر متأثر از احساسات هیجانی می‌باشد. قضاوت‌های اخلاقی کودک بیشتر جنبه شخصی دارد که مورد توجه کولبرگ قرار نگرفت و مورد توجه محققان دیگری قرار گرفته است. (گلیگان، ویگنز، ،۱۹۸۷ نودینگز، ۱۹۸۴) الگوهای شناختی پیاژه و کولبرگ بیشتر از تحقیق روی استدلال اخلاقی کودکان الهام گرفته اند. ما وقتی یافته‌های تحقیقی دیگر را در این مقاله مورد بررسی قرار دهیم به موانع بررسی موشکافانه این دو نظریه پی خواهیم برد.

نظریه‌های محیطی - یادگیری
دیدگاه یادگیری اجتماعی نیز حرف‌هایی در زمینه رشد اخلاقی دارد و در تقابل جدی با دیدگاه رشد شناختی قرار دارد. اساس نقطه نظرات یادگیری اجتماعی رفتارهای اجتماعی است که برحسب رسوم رشد اخلاقی براساس رفتار اکثریت افراد یک جامعه مورد پذیرش است. گرچه نظریه پردازان اجتماعی قبول دارند که فرایندهای اجتماعی متأثر از پیشرفت در توانایی‌های رشد شناختی است ولی تأکید اصلی روی مکانیزم‌های محیطی مانند تقویت کننده‌ها و تنبیه کننده‌های محیطی و یادگیری مشاهده ای (الگوسازی و تقلید) می‌باشد. این الگو مخالف مدل مرحله ای رشد است که در آن رفتار برحسب یک الگوی زمانی مشخص و معین، به شکل جهانی در همه کودکان بروز می‌کند. در عوض، پیش بینی کننده‌های رفتاری بیشتر به صورت شخصی و وابسته به محیط اجتماعی اولیه هر کودک و تجارب شخصی او می‌باشد.
بسیاری از تحقیقات در زمینه دیدگاه یادگیری اجتماعی، کردارهای اخلاقی را بیشتر در نظر می‌گیرند (هم رفتارهای مطابق اجتماعی و هم رفتارهای ضد اجتماعی) تا استدلا‌های اخلاقی. نتایج اصولی به دست آمده از نظریه‌های یادگیری اجتماعی در واقعیت مخالف نظریه رشد گرایان شناختی است. نظریه پردازان یادگیری اجتماعی معتقدند استدلال اخلاقی و کردار اخلاقی فرایندهای مستقل از هم هستند که از عوامل مختلف و متفاوتی تأثیر می‌پذیرند. به عنوان نتیجه، این نظریه پردازان کمتر تمایل دارند که یک کودک رفتار اخلاقی با ثباتی را در سراسر موقعیت‌ها از خود نشان دهد و یا از دانش مناسب رفتار برخوردار باشد(جویتز و پلایز- نگوراس ۱۹۹۱)
سخنگوی اصلی در زمینه رشد اخلاقی در نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا بوده است. بیشتر تحقیقات انجام شده در این زمینه مبتنی بر نقطه نظرات اوست (بندورا ،۱۹۸۶ ،۱۹۸۹ ۱۹۹۱). بندورا تقویت و تنبیه را فرایندهای اصلی و لازم برای اکتساب رفتارهای اخلاقی می‌داند. ساده ترین حرف اینکه، کودکان تمایل به افزایش رفتارهای کودکانه ای (مطابق اجتماعی یا ضد اجتماعی) دارند که منجر به تشویق شود و تمایل به کاهش رفتارهایی دارند که منجر به تنبیه شده و یا نادیده گرفته شده باشند. به علاوه کودکان بین تقویت کننده‌های مختلف برحسب موقعیت تفکیک قائل می‌شوند مثلاً جایزه دادن والدین منجر به بالارفتن نمرات درسی و در مقابل فشار همسالان باعث فرار کردن از مدرسه می‌شود.
یکی دیگر از مطالبی که بندورا در زمینه رشد اخلاقی مورد تأکید قرار داد یادگیری مشاهده ای است. کودکان بسیاری از قواعد و عملکردها را در دنیای اجتماعی از طریق دیدن رفتار دیگران مانند والدین و همسالان یاد می‌گیرند (برودی و شافر، ،۱۹۸۲ میلز و گراوسک، ۱۹۸۸) همچنین نقش رسانه‌ها روی رفتار کودکان به وسیله نگاه کردن به تلویزیون، خواندن کتاب‌ها و مجلات جالب توجه است. (ارون و هیوسمان ،۱۹۸۴ ویلیامز ۱۹۸۶)
بوسیله فرایندهای رشدی، تقویتی و مشاهده ای و درونسازی آنها، کودکان یاد می‌گیرند با استفاده از آنها به رفتارهایشان نظم دهند. بندورا معتقد است با استفاده از ارزیابی خود نظم بخشی و خود واکنشی، کودکان اقدام به نظم دهی رفتارشان و انتخاب استانداردهای اخلاقی خود می‌کنند.

دیدگاه قوم شناسی
قوم شناسان انسانی و جامعه شناسان زیستی هم تحقیقاتی در ارتباط با کردار اخلاقی انجام داده اند. بیشتر کارهای آنها مشاهده رفتارهای انواع و ارتباط آنها با کردارهای اخلاقی انسان بوده است. دو حوزه اصلی مورد علاقه آنان نوع دوستی و پرخاشگری می‌باشد.(هاینر، مک دونالد، ،۱۹۸۸ زان واکسلر، کامینگز و اینوتی، ۱۹۸۶)

نوع دوستی
نوع دوستی رفتاری است که در آن بدون اینکه به او پیشنهاد ارائه کمک شده باشد اقدام به سود رساندن به افراد دیگر می‌کند بدون اینکه از آنها تقاضای چیزی بکند. صدقه دادن، شرکت در امور خیریه و به خطر انداختن خود برای نجات زندگی دیگری از جمله مثال‌های نوع دوستی است. این رفتار مورد پسند اجتماعی چالش خاصی را در الگوهای کلاسیک تکاملی ایجاد کرده زیرا خودفداکاری یا خودگذشتگی به نظر می‌رسد که مطابق مکانیسم‌های داروینی باشد. چگونه می‌توان رفتاری را که شانس زنده ماندن در آن کم است و از سوی دیگر یکی از انواع سر می‌زند را توجیه کرد. در حالیکه او فردی است که در مورد مسائل ایمن بخش خود فکر می‌کند و بعداً اقدام به عملی می‌کند و می‌توان اظهار کرد او می‌داند که ژن‌های او از بین خواهند رفت. این مسئله «نوع دوستی متناقض »نامیده می‌شود که به وسیله داروین مورد بحث قرار گرفت و تا امروز مطالعات و مباحثات زیادی بر سر آن وجود دارد(کربز، ،۱۹۷۸ مک دونالد، ۱۹۸۸)
جامعه شناسان زیستی تلاش می‌کنند این مشکل را به وسیله افزودن دو مفهوم به تفکر (تنازع بقاء) داروین حل کنند(داوکینز، ،۱۹۷۴ ماینار اسمیت، ۱۹۷۶). انتخاب خویشاوند هدفش این است که انسان‌ها و برخی حیوانات دیگر به شیوه ای که خودشان می‌خواهند رفتار می‌کنند. یک شخص می‌تواند ژن‌های خود را هم به وسیله خودش و هم با تولید مثل در شخصی که همان ژن یا ژن‌های مشابه را دارد باقی بگذارد. در این صورت بسیاری از ژن‌های دومین فرد با اولین فرد ترکیب می‌شود و معقولانه است که در جهت بقای زندگی یکدیگر سعی کنند. بنابراین ما پیش بینی می‌کنیم که یک مادر خطر (ریسک) بیشتری را برای نجات فرزندش خواهد کرد تا همسرش، زیرا کودکش از لحاظ ژنی اشتراک بسیاری با مادرش دارد. به طور مشابه اعضای یک خانواده یا خویشاوندان باید التفات و توجه بیشتری نسبت به فرد غریبه به هم نشان دهند. اما هر روز افرادی هستند که اعمال ایثارگرانه بسیاری برای اعضای غیرفامیل انجام می‌دهند. نظریه تکاملی چگونه چنین رفتاری را توجیه می‌کند؟ در اینجا فرایندی به نام نوع دوستی متقابل نقش بازی می‌کند. براساس این ایده افراد به طور ژنتیکی برای کمک کردن برنامه ریزی شده اند زیرا (۱) این عمل احتمال دریافت کمک از فرد مورد نظر یا افراد اعضای گروه‌های نوع دوست را در مواقع لزوم به آنها افزایش می‌دهد. (۲) با کمک کردن به افراد دیگر گروه‌های
اجتماعی آنها این اطمینان را حاصل می‌کنند که ژن‌ها می‌توانند به همنوعان آنها منتقل شود (ثریورز، ،۱۹۸۳ ۱۹۷۱).

پرخاشگری
پرخاشگری و روابط مقتدرانه از دیگر زمینه‌های مورد علاقه تحقیقی مردم شناسان بوده است. (کایدنز، ،۱۹۸۶ اومارک، استرایر و فریدمن، ۱۹۸۰). پرخاشگری نیز یکی از ابزارهای نگهدارنده بقاء است که به طور ژنتیک به افراد به ارث می‌ رسد. نظریه تکاملی، پرخاشگری را یکی از مهمترین کنش‌های رفتاری می‌داند. پرخاشگری به شیوه‌های مختلفی برای رسیدن به اهداف به کار گرفته می‌شود، مانند به کارگیری پرخاشگری برای به دست آوردن غذا، حفاظت از کودک، حفاظت از محوطه شکارگاه. در این موارد فرایندهای تکاملی قوی ترین، باهوش ترین
و ماهرترین اعضای انواع را مورد توجه قرار داده است. پرخاشگری در بسیاری از انواع به شکل زد و خورد فیزیکی صورت می‌گیرد. با این وجود، برخی از ستیزها با این نقطه نظر پیش نمی رود بلکه وقتی یک حیوان ژست تهدیدآمیزی به خود می‌گیرد (مثل تظاهرات خاص چهره ای و ژست‌های بدنی) حیوانات دیگر عقب نشینی می‌کنند. چنین رفتاری موجب سازگاری هر دو طرف خواهد شد. حمله کننده تسلط مورد نظر را به دست می‌آورد در حالیکه حیوان مورد تهدید از ترس جراحت یا مرگ اجتناب می‌کند. در انواعی که به صورت گروه‌های اجتماعی زندگی می‌کنند مانند میمون‌ها یک سلسله مراتب تسلط در میان اعضای گروه به چشم می‌خورد که در آن اعضاء به صورت نردبانی بر یکدیگر تسلط دارند. هر میمون سلسله مراتبی پایینی خود را کنترل می‌کند. (اغلب به شکل تهدید کردن) و گروه‌های پایین تر تسلیم گروه‌های بالاتر می‌شوند. با این حال این نوع تهدید اصولاً به وسیله پرخاشگری صورت می‌گیرد و به ترتیب سلسله مراتب از ستیزهای فیزیکی که ممکن است در گروه‌ها اتفاق بیفتد کاسته می‌شود. سازمان و کنش‌های سلسله مراتبی در تعاملات اجتماعی کودکان کانون توجه مردم شناسان شده است.

منبع:بیتوته

سه شنبه 7/3/1392 - 19:31
طنز و سرگرمی
عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم
عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم

عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم ، www.pixnaz.ir

 عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم ، www.pixnaz.ir

 عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم ، www.pixnaz.ir

 عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم ، www.pixnaz.ir

 عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم ، www.pixnaz.ir

 عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم ، www.pixnaz.ir

 عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم ، www.pixnaz.ir

 عکسهای دیدنی و طنز از پدر مادرهای بی رحم ، www.pixnaz.ir

سه شنبه 7/3/1392 - 13:35
شعر و قطعات ادبی

خدایا چشمی ده که فقط تو را ببینم

خدایا گوشی ده که فقط کلام تو را بشنوم

خدایا حضوری ده که فقط در محضر تو باشم

خدایا قلبی ده که فقط جای تو باشد

خدایا زبانی ده که فقط حق را بگوید

خدایا دستی ده که فقط دستگیر بندگان تو باشد

خدایا پایی ده که فقط در راه تو قدم بردارد

خدایا ذائقه ای ده که فقط حلاوت بندگی تو را بچشد

خدایا عمری ده که فقط در راه تو صرف شود

خدایا علمی ده که معرفت به تو را زیاد کند

خدایا علمی عطا کن که در آن گمراهی نباشد

خدایا حافظه ای عطا کن که در آن نسیان نباشد

خدایا زبانی عطا کن که در آن لغو نباشد

خدایا همنشینی عطا کن که در آن ملامت نباشد

خدایا حضوری عطا کن که در آن غفلت نباشد

خدایا عزتی عطا کن که در آن ذلت نباشد

خدایا دلی عطا کن که در آن غیر نباشد

خدایا چشمی عطا کن که در آن کوری نباشد

خدایا نوری عطا کن که در آن ظلمت نباشد

خدایا رحمتی عطا کن که در آن نقمت نباشد

خدایا حلالی عطا کن که در آن حرام نباشد

خدایا قُربی عطا کن که در آن بُعد نباشد

خدایا حلاوتی عطا کن که در آن تلخی نباشد

خدایا بندگی عطا کن که در آن عصیان نباشد

خدایا عمری عطا کن که در آن اندوه نباشد

خدایا زندگی عطا کن که در آن حسرت نباشد

خدایا هدایتی عطا کن که در آن سرگردانی نباشد

خدایا آرامشی عطا کن که در آن نگرانی نباشد

خدایا رضایتی عطا کن که در آن منیت نباشد

خدایا توانی عطا کن که در آن عجز نباشد

 

سه شنبه 7/3/1392 - 13:8
سخنان ماندگار
امام رضا(ع) در کلامی شریف و البته طولانی از امام سجاد‌(ع) نقل می‌فرمایند: اگر دیدید کسی اهل نماز و روزه است، گناه نمی‌کند و کارهای خوب هم انجام می‌دهد، عجله نکن، گولش را نخور، ممکن است عُرضۀ گناه کردن نداشته باشد.
به گزارش جهان به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران، می‌فرماید: اگر کسی عرضۀ گناه کردن داشت، اما گناه نمی‌کرد، آرام باش، فریب نخور، ممکن است گناهی را ترک می‌کند، اما مرتکب گناه دیگری می‌شود. زیرا شهوات مردم مختلف است؛ یکی شهوت مال دارد، اما شهوت جنسی ندارد، یکی شهوت جنسی دارد، اما حرام نمی‌خورد.

 

سپس می‌فرماید: اگر کسی هیچ گناهی نکرد، عجله نکن، گولش را نخور، ممکن است عقل درست و حسابی نداشته باشد. بعد می‌فرماید: اگر کسی عقل درست و حسابی هم داشت، فریب نخور، ببین آیا هوای نفسش مسلط بر عقلش است، یا عقلش مسلط بر هوای نفس است؟

 

حضرت در انتهای بحث مثال می‌زند و می‌فرماید: مانند کسی که حبّ‌مقام دارد، یک دفعه‌ای با یک هوس و هوای حبّ‌مقام، کلّ مراتب ایمانی قبلش را نابود می‌کند. حدیث عجیبی است. امام علیه‌السّلام در ادامه می‌فرماید وقتی به چنین آدمی می‌گویی: «إتَّقِ الله»؛ از خدا بترس، ناراحت می‌شود. «اَخَذَتهُ العِزَّة»؛ به غرورش برمی‌خورد، می‌گوید «به من می‌گویی با تقوا باشم؟ تا حالا کسی از من گناه ندیده.» بعد امام(ع) می‌فرماید: اینها دیگر آدم هم نمی‌شوند و دچار لعن خداوند می‌شوند.( وسائل الشیعه، ج 8، ص 317)
سه شنبه 7/3/1392 - 12:51
سخنان ماندگار
در احادیث و روایات منقول از امام رضا(ع) در کتب مختلف توصیه‌های جالبی در مورد طرز تهیه و مصرف گوشت که یکی از منابع غذایی اصلی ماست وجود دارد که مطالعه و عمل کردن به آنها ضامن سلامتی ما خواهد بود.
توصیه‌های امام رضا(ع) در موردخوردن گوشت
به گزارش جهان به نقل از سایت قدس آنلاین، در احادیث و روایات منقول از امام رضا (ع) در کتب مختلف توصیه های جالبی در مورد طرز تهیه و مصرف گوشت که یکی از منابع غذایی اصلی ماست وجود دارد که مطالعه و عمل کردن به آنها ضامن سلامتی ما خواهد بود.

در روایتی امام رضا (ع) به نقل از پدران بزرگوار خویش به نقل از رسول اکرم (ص) گوشت را بهترین غذا در دنیا معرفی کرده می فرمایند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏ سَیِّدُ طَعَامِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ اللَّحْمُ وَ الْأَرُزُّ ؛ بهترین و بالاترین خوراکی ها چه در دنیا و چه در آخرت گوشت است.(۱)

سهل بن زیاد از محمد بن اسماعیل نقل می کند: یکی از ما، در حضور ابوالحسن الرضا(ع) از گوشت سخن به میان آورد و گفت: هیچ گوشتی گواراتر از گوشت بز نیست. امام رضا(ع) نگاهی به او انداخت و فرمود: اگر خداوند، گوشتی گواراتر از گوشت میش آفریده بود همان را به جای قربانی کردن اسماعیل می فرستاد.

شبیه به همین روایت را با اندکی تفاوت چنین داریم که سعدبن سعد به امام ابوالحسن علیه السلام عرض می کند: خانواده ی من گوشت میش نمی خورند و می گویند: امراض و دردها را تحریک می کند. امام در پاسخ می فرماید: «لو علم الله عزّ و جلّ شیئاً اکرم من الضّأن لفدی به اسماعیل؛ اگر خداوند، چیزی را گرامی تر و بهتر از میش می دانست، آن را به جای اسماعیل علیه السلام قربانی می کرد.»(۲)

یکی از از خوراکی های لذیذ گوشت ماهی است که امرزوه هم مصرف زیادی پیدا کرده . امام رضا (ع) در مورد مصرف این ماده پروتئینی سفارشهای جالب دارند. آن حضرت می فرمایند: مَن خَشِیَ الشَّقیقَةَ وَالشَّوصَةَ ، فَلا یُؤَخِّر أکلَ السَّمَکِ الطَّرِیِّ صَیفاً وشِتاءً؛

هر کس از درد شقیقه و شکم درد مى‏ترسد ، نباید در تابستان و زمستان ، خوردن ماهى تازه را به تأخیر افکند.(۳)

امام رضا علیه‏السلام در دستورالعملی دیگر در مورد ماهی می فرمایند: الاِغتِسالُ بِالماءِ البارِدِ بَعدَ أکلِ السَّمَکِ یورِثُ الفالِجَ ؛غسل کردن با آب سرد پس از خوردن ماهى ، سستْ اندامى در پى مى‏آورد.(۴)

امام رضا(ع) به خدمتکارش فرمود: برای ما گوشت سر و سینه را خریداری کن و از قسمت های پشت خریداری نکن؛ زیرا سر و سینه به چراگاه نزدیکتر و از آفات دورترند.

امام رضا علیه‏السلام در جایی دیگر از مضرات خوردن گوشت خام صحبت به میان آورده و می فرمایند: أکلُ اللَّحمِ النِّیءِ یورِثُ الدّودَ فِی البَطنِ؛خوردن گوشت خام ، در شکم ، کِرم پدید مى‏آورد .(۵)

امام رضا علیه السلام در باره فواید و خواص مفید مصرف گوشت در عیون اخبار الرضا به نقل از امام على علیه‏السلام می فرمایند: ذُکِرَ عِندَ النَّبِیِّ صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم اللَّحمُ وَالشَّحمُ ، فَقالَ : لَیسَ مِنهُما بَضعَةٌ تَقَعُ فِی المَعِدَةِ إلاّ أنبَتَت مَکانَها شِفاءً ، وأخرَجَت مِن مَکانِها داءً ؛ نزد پیامبر صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم از گوشت و پیهْ یاد شد. فرمودند : هیچ پاره‏اى از این دو در معده جاى نمى‏گیرد ، مگر این که در جاى آن ، شفا مى‏روید و بیمارى‏اى از آن جا مى‏رود.(۶)

علی بن سلیمان گفت: نزد امام رضا(ع) مشغول خوردن کله پاچه بودیم که حضرت سویق خواست. گفتم: من سیر شده‌ام.

حضرت فرمود: مقداری کمی از سویق، کله پاچه را هضم می‌کند و دوای آن می‌باشد.

امام رضا علیه‏السلام در بیانی دیگر در باره مداومت به خوردن قلوه و سیرابی می فرمایند: إدمانُ أکلِ کُلَى الغَنَمِ وأجوافِها ، یَعکِسُ المَثانَةَ ؛ عادت داشتن به خوردن قلوه و شکمبه (سیرابى) گوسفند ، مثانه را دیگرگون مى‏کند. (۷)

پانوشتها:

۱. مکارم الأخلاق: ۱۷۸. عیون الأخبار ۲ ر ۳۵.

۲. صحیح الکافی، ج ۳، ص ۱۸۹.

۳. بحار الأنوار ، جلد ۶۲ ، صفحه ۳۲۴

۴. بحار الأنوار ، جلد ۶۲ ، صفحه ۳۲۱

۵. طبّ الإمام الرضا علیه‏السلام ، صفحه ۲۸ و بحار الأنوار ، جلد ۶۲ ، صفحه ۳۲۱

۶. عیون أخبار الرضا علیه‏السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۴۱ ، حدیث ۱۳۰

سه شنبه 7/3/1392 - 12:48
آلبوم تصاویر
allaho_nur
Allah1
Al_emran
DARIA
Ayatolkorsi_3
Ayatolkorsi_2
Ayatolkorsi_1
Allah5
سه شنبه 7/3/1392 - 9:10
آلبوم تصاویر
Besmellah_0210-[yasinmedia_com]
Besmellah_0209-[yasinmedia_com]
Besmellah_0208-[yasinmedia_com]
Besmellah_0206-[yasinmedia_com]
Besmellah_0196-[yasinmedia_com]
Besmellah_0195-[yasinmedia_com]
سه شنبه 7/3/1392 - 9:9
آلبوم تصاویر
al-mahdi-ajalallah
entezar
soureye_maun_by_asr_entezar
ya_Mahdi_Aj_Vista_Background_by_islamicwallpers
ya-mahdi-1600
yamahdi-big
  • ya_mahdi_green_bg_by_islamicwallpers
سه شنبه 7/3/1392 - 9:6
آلبوم تصاویر
masoom zadeh 5 tan lamesk-gorgan 12
masoom zadeh 5 tan lamesk-gorgan 12.jpg
masoom zadeh 5 tan lamesk-gorgan 13
masoom zadeh 5 tan lamesk-gorgan 13.jpg
سه شنبه 7/3/1392 - 9:2
كودك

تغذیه ی موثر در رشد قدی کودکان

کوتاهی قد کودکان ممکن است در دو مرحله‌ی قبل از تولد(مرحله‌ی جنینی) و پس از تولد و یا در هر دو مقطع اتفاق بیفتد. در دوران بارداری، مادر نقش مهمی در این رابطه ایفا می کند. ‌طوریکه مصرف ناکافی ریزمغذی‌ها به انضمام نوشیدن الکل و استعمال دخانیات در دوران بارداری به رشد ناکافی و کم‌وزنی کودک در هنگام تولد می‌انجامد. بنابراین، مکمل یاری غذایی و اجتناب از الکل و سیگار  برای چنین مادرانی ضروری خواهد بود.

علاوه بر انرژی، وجود چندین اسید چرب ضروری (که در اغلب چربی‌ها، به ویژه در چربی‌ ماهی‌  و روغن‌های گیاهی وجود دارند)، به انضمام چندین اسید آمینه‌ی ضروری (که در ساختمان پروتئین‌ها وجود دارند) برای رشد و نمو کافی کودکان لازم است.

مصرف طولانی مدت غذاهایی که پروتئین آن‌ها کیفیت پایینی داشته و در نتیجه تمام اسیدهای آمینه‌ی ضروری را به حد کافی برای بدن کودک تأمین نکند، به کندی یا توقف رشد کودک می‌انجامد. البته مصرف غذاهایی که چربی زیادی داشته باشند نیز موجب می‌شود که پروتئین‌ها در حد نیاز، به بدن کودکان نرسند و همین برای رشد آن‌ها مشکل‌ساز خواهد بود. علاوه بر انرژی (که بخش مهمی از آن از کربوهیدرات‌ها یعنی قندهای ساده و مرکب تامین می‌شود) و چربی و پروتئین، (که این سه به نام درشت مغذی‌ها شناخته می‌شوند) دریافت کافی ریزمغذی‌های مختلف یعنی ویتامین‌ها و املاح نیز برای رشد کافی و مناسب کودکان ضروری است. نقش چندین ریزمغذی در تأمین رشد کافی کودکان شناخته شده است. اما این که کدام یک از آن‌ها بیش‌ترین تاثیر را در تاخیر و کندی رشد کودکان دارد، هنوز مشخص نیست.

 کمبود روی  (حتی کمبود متوسط یا خفیف) در کاهش رشد قدی کودکان نقش دارد. کمبود متوسط تا شدید ویتامین A،   آهن، کلسیم و ید نیز در تاخیر رشد کودکان نقش شناخته شده‌ای دارند.

کمبود روی تا حدود زیادی به ناکافی بودن آن در رژیم غذایی، جذب ناکافی آن از رژیم غذایی یا اختلال جذب و از دست رفتن روی از بدن (مثلاً در هنگام اسهال) بستگی دارد. در اوایل قرن بیستم، کمبود شدید روی به عنوان وضعیتی تعریف شد که وجوه مشخصه‌ی آن عبارت‌اند از: کوتاهی قد، کمی رشد غدد بدن (به ویژه غدد جنسی)؛ اختلال عمل کرد ایمنی، اختلالات پوستی، نقص عمل کرد شناختی و بی‌اشتهایی می‌باشند. کمبود روی حدود یک سوم از جمعیت دنیا را مبتلا کرده و مسئول 16درصد از عفونت‌های دستگاه تنفسی تحتانی، 18 درصد ابتلا به مالاریا و 10درصد بیماری‌های اسهالی است و در مجموع 4/1درصد (8/0میلیون) از موارد مرگ و 28 میلیون مورد از «تاخیر رشد کودکان» در دنیا مربوط به کمبود روی است. البته کمبود شدید نادر بوده و اغلب موارد کمبود خفیف و متوسط هستند. منابع مهم روی  عبارت ازگوشت‌ها، حبوبات، مغزها و غلات کامل هستند.

مشخص شده که خوردن غذاهای حیوانی به همراه مکمل‌های غذایی دیگر در مقابله با کاهش رشد کودکان مؤثر است. دلایلی وجود دارد که در بعضی شرایط مصرف شیر (بهترین منبع کلسیم) میزان رشد کودکان را بهبود می‌بخشد. افزایش قد جوانان ژاپنی از سال 1970- 1950با افزایش مقدار کلسیم دریافتی آن‌ها (از کم‌ترین مقدار دریافت در دنیا به 600 میلی‌گرم در روز) مربوط بود.

 

کمبودهای غذایی در دوران کودکی، حتی در صورتی که مکمل‌های ویتامینی و غذایی در ابتدای خردسالی کودک به او داده شده باشند هم نمی‌توانند از کوتاهی قد او جلوگیری کنند.در کودکان «از رشد مانده» دادن یکی یا برخی از مکمل‌ها تأثیر چندانی نخواهد داشت، بلکه توصیه می‌شود از مخلوط مکمل‌ها استفاده شود.

با توجه به مطالب ذکر شده، مصرف غذا در حد متعادل و مناسب و از تمام گروه‌های غذایی بسیار مهم می باشد.

نان و غلات از منابع با ارزش برای تامین‌ انرژی، در برگیرنده‌ی بخشی از پروتئین مورد نیاز، برخی ویتامین‌های ضروری و بعضی املاح مهم برای بدن هستند. متاسفانه در غلات و به ویژه در پوسته‌ی غلات، علاوه بر تمام مواد با ارزش، موادی هم به نام فیتات وجود دارند که از جذب آهن، کلسیم و روی تا حدود زیادی جلوگیری می‌کنند. ولی اگر خمیر نان‌ سبوس‌دار به خوبی تخمیر شود و از جوش شیرین برای ورآمدن آن استفاده نشود، مقدار زیادی از فیتات موجود در آن تجزیه شده و به مواد قابل جذب تبدیل می‌شود و در نتیجه مقدار جذب املاح نان‌ به حداکثر می‌رسد. مشخص شدهمصرف نان‌هایی که به ‌خوبی تخمیر نشده‌اند، به علت ممانعت از جذب املاح و به ویژه روی، باعث کوتاهی قد می‌شوند.

گروه بعدی غذاها، سبزیجات و میوه‌جات هستند که تامین‌کننده بسیاری از املاح و ویتامین‌ها و از جمله‌ پیش‌سازهای ویتامین‌ A  می باشند.

 گروه شیر و لبنیات،  با فراهم کردن اسیدهای چرب، پروتئین‌های مرغوب، برخی ویتامین‌های بسیار باارزش و بسیاری از املاح به خصوص کلسیم، در تامین سلامت و رشد کودکان نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند.

آخرین گروه غذایی یعنی گوشت‌ها، حبوبات  و تخم‌مرغ  با تامین پروتئین‌ها، املاح (به‌ویژه آهن برای جلوگیری از کم خونی )، و برخی ویتامین‌ها از جمله ویتامین‌ B12  (که برای خون‌سازی فوق‌العاده ضروری بوده و تنها در غذاهای حیوانی یافت می‌شود)، برای بدن ضروری هستند.

عده‌ی کمی از افراد در دنیا به گیاهخواری  روی می‌آورند، غافل از آن که ساختمان دندان‌ها و دستگاه گوارش انسان و نیاز او به مواد مغذی موجود در گوشت‌ها، نیاز انسان به مصرف گوشت‌ها را غیرقابل انکار می‌سازد. برعکس عده‌ای نیز در مصرف مواد گوشتی افراط می کنند و از مصرف سایر مواد غذایی غافل می شوند که این خود می‌تواند مشکل ساز باشد.

دکتر احمدرضا درستی مطلق- متخصص علوم تغذیه

 

سه شنبه 7/3/1392 - 9:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته