مهدویت
اول خدا
رحلت پیام آور عشق و محبت ،رسول خاتم"ص"و نوه بزرگوارشان ،غریب مدینه و بقیع امام مظلوم امام حسن مجتبی "ع"
واما م رضا "ع"رو به ساحت پر نور و برکت بقیه الله العظم حضرت روحی فداک ، دوستان عزیزم و همه ی اهالی خوب
تبیان تسلیت و تعزیت می گم .
التماس دعا آنیما
سه شنبه 12/11/1389 - 21:12
شعر و قطعات ادبی
اول خدا
یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود
خورشید بود و ماه از او نور میگرفت
تا بود ، آسمان و زمین را رحیم بود
سر می کشید خانه به خانه محله را
این کارهای هر سحر این نسیم بود
آتش زبانه می کشد از دشت سبز او
چون گلفروش کوچه ی طور کلیم بود
این چند روزه سایه ی یثرب بلند شد
چون حال آفتاب مدینه وخیم بود
حقش نبود تیر به تابوت او زدن
این کعبه در عبادت مردم سهیم بود
بی سابقه است حادثه اما جدید نیست
این خانواده غربتشان از قدیم بود
" رضا جعفری "
سه شنبه 12/11/1389 - 15:5
آلبوم تصاویر
اول خدا
خوش رحمتی است یاران صلوات بر محمد"ص"
گوئیم از دل و جان صلوات بر محمد"ص"
گر مؤمنی و صادق، با ما شوی موافق
کوری هر منافق صلوات بر محمد"ص"
در آسمان فرشته، مهرش به جان سرشته
بر عرش خوش نوشته صلوات بر محمد"ص"
صلوات اگر بگوئی ، یابی هر آنچه جوئی
گر تو زخیل اوئی صلوات بر محمد"ص"
ای نور دیده ی ما خوش مجلسی بیارا
می گو خوشی خدا را صلوات بر محمد"ص"
مانند گل شکفتیم ، در لطیف سفتیم
خوش عاشقانه گفتیم صلوات بر محمد"ص"
والله دیده ی من از نور اوست روشن
جان من است و من تن صلوات بر محمد"ص"
گفتیم با دل و جان با عاشقان خوبان
شادی روی یاران صلوات بر محمد"ص"
بی شک علی ولی بود، پرورده ی نبی بود
شاه همه علی بود صلوات بر محمد"ص"
خوش گفت نعمت الله رمزی زلی مع الله
خوش گو به عشق الله صلوات بر محمد"ص"
" شاه نعمت الله ولی "
سه شنبه 12/11/1389 - 14:56
شعر و قطعات ادبی
یا قاضی الحاجات
یا ابا صالح "عج "
برای ماهی ها " کامنت " می گذارم
برای پرنده ها " اف لاین "
می خواهم عطر نامت را
برای همه " چت روم " ها بفرستم
می خواهم
" بک گراند " همه ی دل ها تو باشی
گل نرگس من !
"عبدالرحیم سعیدی راد "
دوشنبه 11/11/1389 - 17:55
سخنان ماندگار
اول خدا
بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.
وقتی زنها دوستمان می دارند، ما را از هر لحاظ به دیده عقل می نگرند؛ حتی جنایات ما را.
ولی وقتی علاقه ای به ما نداشته باشند، ارزشی برای فضایل مان نیز قایل نمی شوند.
امید، بهترین پشتوانه و عالی ترین نقطه اتكاء است.همیشه امیدوار باشید و روح ناامیدی و یاس را از خود دور سازید.
" اونوره دو بالزاك "
يکشنبه 10/11/1389 - 11:27
شعر و قطعات ادبی
اول خدا
بگذار تا غزل بشوم در هوای تو
ای مبتلای شعر منم مبتلای تو
گفتی که ابر باش ولی شعر گریه کن
گفتم به روی چشم، ولی با دعای تو
گفتی که هر غزل صلهی شعر قبلی است
گفتم چه اعتقاد قشنگی، فدای تو
شعری بخوان! برای دلم با ردیف «نور»
ای واژه واژهی نام علی روشنای تو
شعری بخوان که پر بکشد روح خاکیام
«در حس و حال عشق زلال» صدای تو
هر سال یک دهه دل من شور میزند
مانند واژههای تو در نوحههای تو
سید! خدا کند که از این جا به بعد شعر
باشی کمی به جای من و من به جای تو
یک لحظه طعم «عشق زلالت» برای من
«تصویر صحن خلوت و باران» برای تو
بگذار اعتراف کنم بیت بیت بیت
شعری نگفتهام که در آن رد پای تو ــ
پیدا نباشد آینهوار ای رفیق شعر
ای انتهای شاعریام ابتدای تو
از خود رها به خانهی «پروانه» میرود
در هر غروب جمعه دلم پا به پای تو
یادت که هست کنج حرم، رو به روی عشق
گفتم تمام حرف دلم را برای تو
با خط غم، میان گهرشاد سینهام
شعری نوشتهام به امید رضای تو
«ریحانه» در میان غزل خنده میکند
شاید به ماجرای من و ماجرای تو
" سید حمیدرضا برقعی "
يکشنبه 10/11/1389 - 11:13
آلبوم تصاویر
اول خدا
يکشنبه 10/11/1389 - 11:0
مهدویت
یاغیاث المستغیثین
یا ابا صالح المهدی "عج " ادرکنی
كاش از لطف شبی یاد ز ما میكردی
یاد از عاشق افتاده ز پا میكردی
كاش بیمار فراقت كه ز پا افتاده
با نگاه ملكوتی تو دوا میكردی
كاش میآمدی با یك نظر ای نخل امید
گره از كار من زار تو وا میكردی
كاش یك شب تو برای فرجت مالك من
با دل سوخته ی خویش دعا میكردی
همچو باران به سر شیعه بلا میبارد
كاش میآمدی و دفع بلا میكردی
پرچم ظلم برافراشته شد در همه جا
كاش تو پرچمی از عدل بپا میكردی
كاش یك روز رضایی ز وفا
مهدی فاطمه"عج " از خود تو رضا میكردی
"سید عبدالحسین رضایی نیشابوری"
جمعه 8/11/1389 - 12:57
شعر و قطعات ادبی
اول خدا
هر روز از این مسیر بر می گردم
از رفتن ناگزیر بر می گردم
تو شام بخور بخواب تنهایی جان!
من مثل همیشه دیر بر می گردم
چندی است که سخت از خودم لبریزم
آن گونه که باید از خودم بگریزم
انگار که شیر آب هرزی هستم
چک چک چک چک به پای خود می ریزم
دیگر نه دلم شوق تماشا دارد
نه پنجره ای به سمت فردا دارد
تنهایی دیگری برو پیدا کن
این غار برای یک نفر جا دارد
بد جور به هم ریخته و ترسیده
مادر که دوباره خواب شومی دیده
از بهت و سکوت پدرم می ترسم
ما گاو نداریم ولی زاییده
در آب که شستی تن بی تابت را
دیدند تمام رودها خوابت را
لبهام به شکل بوسه – ماهی شده اند
بنداز درون آب قلابت را
مانند همیشه چشم هایم به در است
بر سفره ی ما جگر نه خون جگر است
ته مانده ی سفره ی شما را آورد
آری پدرم مورچه ی کار گر است
" جلیل صفربیگی "
چهارشنبه 6/11/1389 - 18:26
آلبوم تصاویر
اول خدا
سه شنبه 5/11/1389 - 14:38