• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1039
تعداد نظرات : 38
زمان آخرین مطلب : 4193روز قبل
شهدا و دفاع مقدس


سروش نیوز

درد دل‌های کودکانه فرزند شهید قشقایی در گفت‌وگو با فارس
دلم برای مهربانی‌های بابا تنگ شده/به شهادت پدرم افتخار می‌کنم

خبرگزاری فارس: فرزند شهید «رضا قشقایی» گفت: از شهادت پدرم، یک احساس خوب نسبت به این موضوع دارم و یک احساس بد. احساس خوبم به خاطر این است که پدرم شهید شده و جای خوبی پیش خدا دارد و من به او افتخار می‌کنم؛ و احساس بدم برای این است که بابا دیگر پیشم نیست و خیلی دلم برایش تنگ می‌شود.

خبرگزاری فارس: دلم برای مهربانی‌های بابا تنگ شده/به شهادت پدرم افتخار می‌کنم

محمدحسین قشقایی تنها فرزند شهید رضا قشقایی که در حادثه تروریستی دی‌ماه سال گذشته به همراه شهید «مصطفی احمدی روشن» به شهادت رسید، در گفت‌وگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، با زبان کودکانه خود از پدری می‌گوید که حالا چند ماهی است سایه‌اش از سر او جدا شده و او در تنهایی‌هایش با پدر نجوا می‌کند.

محمدحسین که حالا 10 ساله و در مقطع چهارم ابتدایی مدرسه پیمان ظهیرآباد شهرری درس می‌خواند و با اینکه سن و سال کمی دارد اما بیان زیبا و شیوایی دارد. از او می‌خواهم از خاطرات در کنار پدر بودن بگوید که جواب می‌دهد چیز زیادی به یاد ندارم اما، چیزی که از بابا در خاطرم هست از دوران کودکستان است. 

بابا همیشه مرا صبح‌ها به کودکستان می‌برد و در طول راه با من بازی‌ هم می‌کرد؛ گاهی دنبال می‌دوید اما من همیشه از او جلوتر بودم. این برای من خیلی لذت‌ داشت که پدرم با من بازی می‌کرد.

محمدحسین ادامه می‌دهد: پدرم همیشه با اینکه مشغله کاری‌اش زیاد بود اما روز تولدم را که هفتم فروردین است فراموش نمی‌کرد و همیشه هدیه‌ای برای من می‌خرید و مرا خوشحال می‌کرد. اگر هم فراموش می‌کرد حتما یک جوری جبران می‌کرد و خاطره این مهربانی‌هایش را هرگز فراموش نمی‌کنم.

فرزند شهید قشقایی گفت: با اینکه گاهی شیطنت‌های کودکانه هم می‌کردم اما او هرگز عصبانی نمی‌شد و همیشه به من توصیه می‌کرد: "در انتخاب دوستانت خیلی دقت کن".

از شهادت پدرم، یک احساس خوب نسبت به این موضوع دارم و یک احساس بد. احساس خوبم به خاطر این است که پدرم شهید شده و جای خوبی پیش خدا دارد و من به او افتخار می‌کنم؛ و احساس بدم برای این است که بابا دیگر پیشم نیست و خیلی دلم برایش تنگ می‌شود.

امیرحسین گفت: حالا هر وقت احساس نبودنش را می‌کنم در گوشه‌ای می‌نشینم و با او درد دل می‌کنم.

.فارس

چهارشنبه 5/7/1391 - 19:23
شهدا و دفاع مقدس

عکس/مادری‌درحال‌غسل‌دادن‌فرزندشهیدش

سروش نیوز:حاجیه خانم آفاق نصیری؛ مادر شهید محمد محمدنژاد فریدونکناری گفت «تصمیم گرفتم با دستانم پسرم را غسل دهم. موضوع را با مسئولین در میان گذاشتم. گفتند: شهید که در خط مقدم و حمله به شهادت رسیده غسل ندارد. گفتم: دوست دارم این کار را انجام دهم. به من اجازه دادند پسرم را غسل کنم...»










چهارشنبه 5/7/1391 - 19:21
اخلاق
خاطرات ناراحت کننده هرگز به یاد بهشتیان نمی آید

خبرگزاری فارس:حضرت آیت الله جوادی آملی گفت: اگر جناب حرّ در بهشت یادش باشد که چه بی ادبی انجام داده خجالت می کشد. اما او اصلا یادش نخواهد بود؛ چرا که در بهشت غصه راهی ندارد. حتی اگر حضرت نوح(ع) در بهشت یادش باشد که پسری دارد و در جهنم در حال عذاب است، نگران و ناراحت می شود که البته این ناراحتی ها در بهشت وجود ندارد.

خبرگزاری فارس: خاطرات ناراحت کننده هرگز به یاد بهشتیان نمی آید

بهشتی ها در برابر وعده الهی به بهشت می روند نه به خاطر استحقاق،با محاسبه اعمال و حتی محاسبه خاطرات، انسان در می یابد که حتی اعمال خیری که از او صادر شده، به سبب نعمت های الهی بوده و استحقاق بهشت را ندارد و اگر در آیات قرآن تعبیر از «اجر» یا «جزاء» شده برای تشویق است نه این که حقیقتا، بهشت اجرت اعمال انسان باشد.
 
از آن جا که خدای متعال در برابر اطاعت و در معامله انسان با خدا، عوض و معوض را با هم به انسان بر می گرداند، لذا تجارت با پروردگار متعال سود زیادی دارد.
 
در بهشت هیچ نقص و یا زیاده خواهی نیست، همان طور که ملائکه دارای مقامات مختلفی هستند ولی در میان آن ها زیاده خواهی نیست، اگر تبهکاران که با توبه بخشیده شده و از باب توبه وارد بهشت می شوند یادشان باشد که در دنیا چه کرده اند، شرمنده می شوند. ولی هرگز یادشان نخواهد افتاد چرا که عیش آن ها در بهشت ناقص می شود.
 
اگر جناب حرّ یادش باشد که چه بی ادبی انجام داده، در بهشت خجالت می کشد. اما او اصلا یادش نخواهد بود؛ چرا که در بهشت غصه راهی ندارد. حتی اگر وجود مبارک حضرت نوح سلام الله علیه در بهشت یادش باشد که پسری دارد و در جهنم در حال عذاب است، نگران و ناراحت می شود که البته این ناراحتی ها در بهشت وجود ندارد.
 
چه حاجتی است بهشت و جهنم الآن موجود باشند، آیات بهشت و جهنم، علاوه بر اثر فقهی و تبشیری و انذاری، اثر عمیق معرفتی، علمی و اعتقادی دارد. اگر بدانیم طبق آیات شریفه، در قیامت، آسمان ها و زمین دگرگون می شوند ولی بهشت و جهنم تغییر نمی کنند، این سؤال برای ما پیش می آید که بهشت و جهنم در کجا قرار دارد؟
 
آیه شریفه «لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم؛ اگر علم الیقین داشتید، الآن جهنم را می دیدید»، ناظر به همین معنا است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در معراج وارد بهشت شده و جهنم را هم دیده است. اگر انسان این بهشت و جهنم را بشناسد، یقینا حتی در خاطرات خود هم مراقبت می کند چه رسد به اعمال.

چهارشنبه 5/7/1391 - 19:19
آلبوم تصاویر

عکس/ تجلیل از فرزندان دو شهید هسته ای

a


چهارشنبه 5/7/1391 - 19:16
سينمای ایران و جهان

عکس/ بازیگران در لباس شهرداری

سروش نیوز: فیلمبرداری "نارنجی‌پوش" به کارگردانی داریوش مهرجویی و بازی حامد بهداد هم اکنون در خیابان اقدسیه تهران ادامه دارد.



"نارنجی پوش" جدیدترین فیلم سینمایی مهرجویی است که فیلمبرداری آن آبان در تهران آغاز و هم اکنون از نیمه گذشته است.
اکثر صحنه‌های این فیلم خارجی است و گروه هم اکنون در خیابان اقدسیه در حال فیلمبرداری آخرین سکانس داخلی لوکیشن اصلی فیلم هستند تا از فردا دوم آذر ماه همچون گذشته سکانس‌های خارجی را فیلمبرداری کنند.

"نارنجی پوش" نوشته مشترک مهرجویی و وحیده محمدی فر بر اساس طرحی از وحیده محمدی‌فر داستان تحول یک عکاس است که تلاش دارد با پاکیزگی محیط اطراف، به تطهیر روح و روان خود بپردازد و در نهایت به پاکیزگی روح دست یابد.

نقش اصلی این کار یعنی عکاس فیلم را حامد بهداد در نخستین همکاری خود با مهرجویی بازی می‌کند. لیلا حاتمی، طناز طباطبایی، فردوس کاویانی، اردشیر رستمی، امید روحانی، محمدجوادجعفرپور، مهیار پورحسابی، کامشاد کوشان، علی عابدینی، کیانوش گرامی، سیمون سیمونیان، علی اصغر طبسی، شاهین جعفری، امید علیمردانی و میتراحجار بازیگرانی هستند که تاکنون مقابل دوربین "نارنجی پوش" رفته‌اند.

عوامل تولید جدید ترین فیلم مهرجویی عبارتنداز مدیر فیلمبرداری: فرخ مجیدی، صدابردار: نظام الدین کیایی، طراح چهره‌پردازی: فریور معیری، مدیر تولید: مهدی بدرلو، مدیرتدارکات: فواد بوربور، عکاس: مرتضی اتابکی، تصویربردار پشت صحنه: علی اظهری و مجری طرح: رضا درمیشیان.

"آسمان محبوب" عنوان کار قبلی مهرجویی است که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته با بازی لیلا حاتمی، علی مصفا، مانی حقیقی، فریده سپاه منصور و ... به نمایش در آمد، ولی هنوز امکان اکران عمومی پیدا نکرده است. پخش این فیلم برعهده هدایت فیلم است./مهر

چهارشنبه 5/7/1391 - 19:15
مصاحبه و گفتگو


به گزارش پارسینه به نقل از هفته نامه سروش، حاج محمود کریمی فکر می کرد خیلی ها فکر می کنند که "بداخلاق" است، اما آن آدم صمیمی و البته صریحی را که یک پنجشنبه ابری در دفتر کارش ملاقات کردم، بداخلاق نبود، دلش از خیلی چیزها پر بود، از حرفهای کلیشه ای و سیاست بازی و فراموش کردن درد مردم، بدش می آمد، اما بداخلاق نبود، موقع عکس گرفتن پیشنهاد کردم که جایش را عوض کند، گفت: نه! آنطوری ساختگی و مصنوعی می شود، بگذار خواننده ها همین محمود کریمی را که هست، ببینند، آخر مصاحبه هم به من گفت: تو شبیه حسین هوشیار هستی و خنده هایت شبیه مجتبی صمدی! مصاحبه متفاوت ما با حاج محمود کریمی، مداح سرشناس اهل بیت(ع) در پایتخت را از نظر می گذرانید:

***

 

مشرق، حاج محمود کریمی فکر می کرد خیلی ها فکر می کنند که "بداخلاق" است، اما آن آدم صمیمی و البته صریحی را که یک پنجشنبه ابری در دفتر کارش ملاقات کردم، بداخلاق نبود، دلش از خیلی چیزها پر بود، از حرفهای کلیشه ای و سیاست بازی و فراموش کردن درد مردم، بدش می آمد، اما بداخلاق نبود، موقع عکس گرفتن پیشنهاد کردم که جایش را عوض کند، گفت: نه! آنطوری ساختگی و مصنوعی می شود، بگذار خواننده ها همین محمود کریمی را که هست، ببینند.

آقای کریمی! یا به بیان معروف تر! حاج محمود کریمی! اجازه بدهید مصاحبه را غیرمنتظره و غیر کلیشه ای شروع کنیم،اخیرا یکسری عکس از شما با موتور هزار در جاده چالوس در سایت ها پخش شد، قضییه این عکسها چه بود؟ واقعی بود یا فتوشاپی؟

البته تفریح نبود، آن جمع بچه های هیات موتور سواری استان تهران بودند که من چند جلسه برایشان داشتم، یک بار گفتند بیا برویم مسافرت، یک ماشین هم همراهمان بود، وسط راه من گفتند بیا سوار موتور شو، هم سوار موتور هزار شدم، همین!

 

شما بچه کدام محل هستید؟

من بچه وحیدیه هستم، نظام آباد
 

تفریح شما در اوقات فراغت چیست؟ اصولا تفریح یک مداح اهل بیت(ع) وقتی هیات ندارد، چیست؟

ما به واسطه فعالیت های مداحی، ساعت کارمان دست خودمان نیست همیشه، مثلا عید غدیر می خورد به یکشنبه یا شنبه، بین التعطیلین می شود و دولت تعطیل می کند و مردم می روند مسافرت، ولی کار ما بین التعطیلن بردار نیست! ما باید برویم هیات، تعطیلات متعارف نداریم، خوشبختانه، به همین خاطر اوثات فراغت ما هم فرق دارد، مثلا یکی از اوقات فراغت ما حضور در در یک جمع بچه های شاعر و شنیدن شعر و خواندن آن است، فراغت یعنی از یک دردسری فارغ شدن، ما اگر بخواهیم راحت بشویم، باید روح مان هم راحت باشد، مثلا خیلی ها از تهرانی ها در اوقات فراغت می روند شمال ولی موقع برگشتن با آن ترافیک شدید و سنگین و زجرآور، خستگی در تن و روح شان می ماند، در اوقات فراغت باید روح را سبک و راحت کنیم، ما در طول شبانه روز، من ساعات اوقات فراغت را با خانواده ام می گذرانم.

ورزش چه؟

بله، یک روز در میان، ورزش هوازی و سنگین می کنم، مثل فوتبال.

اهل بازی های نسل جدید، مثل ایکس باکس و پلی استیشن که نیستید؟
اصلا و ابدا! من آدم هیجانی هستم کلا، ولی اصلا حوصله هیجان کاذب ندارم، شاید جالب باشد این را بگویم مثلا اگر یک فیلم پلیسی در حال پخش باشد و پلیس در حال تعقیب دزد باشد و از این طور صحنه ها، من حوصله این هیجانات را ندارم، می زنم کانال دیگه، پنج دقیقه دوباره برمی گردم ببینم چی شده داستان.

شغل شما در حال حاضر چیست؟ از چه راهی امرار معاش می کنید؟

من در کار سفال هستم، تولید سفال و آجر، محل کارم هم نزدیک بوئین زهرا است، است، البته هنوزم راه اندازی نشده و در شرف راه اندازی است.

به نظر شما مداحان باید از کار مداحی اهل بیت(ع) ارتزاق کنند یا نه؟ این خوب است یا بد یا مباح؟ آفت دارد یا ندارد؟

ببینید، امیرالمومنین(ع) فرمودند من برای یک لقمه حلال از چهل لقمه مباح گذشتم، ارتزاق از مداحی حلال است، شما اگر کسی را پیدا کنید من اینقدر می گیرم میام می خونم، این را هم نمی شود گفت حرام است یا مشکل دارد، البته من بحث شرعی اش را نمی دانم، مجتهد نیستم، باید از مراجع سئوال کرد، ولی ما که پرسیدیم این طور گفتند، مثلا خیلی ها هستند کار فرهنگی می کنند، پول می گیرند، خوانندگی می کنند، چه اشکال دارد؟ چه فرقی با مداحی دارد؟ مداحی نیاز به مطالعه دارد، آدم باید از خیلی از کارهای معمول بزند تا بتواند مداحی کند، یک کسی که مداح است مسلما نمی تواند در اداره استخدام شود، صبح روضه دارد، عصر جلسه دارد، این طوری نمی تواند کارمند جایی باشد، یعنی چون باید وقت بذارد، کار هم محسوب می شود، ولی اگر یک کاری دیگری هم داشته باشند، بهتر است.

آقای کریمی! در میان مداح ها بچه مایه دار داریم؟ مداح پولدار؟

-چرا نباید داشته باشیم؟ من البته نمی دانم و تحقیق نکردم در این خصوص، ولی اگر مداح پولدار هم داشته باشیم، نوش جانش، البته این را هم بگویم که اگر کسی برای پول بیاید برای مداحی، مثلا از صد نمره، بیست نمره داشته باشد، بخاطر پول بیاید، آن بیست نمره را از هم از دست می دهد، هیچ کس بخاطر پول به مداحی نمی آید اگر هم بیاید حذف می شود و ماندنی نیست در این عرصه.

عجیب ترین، خنده دار ترین و ناراحت کننده ترین درخواست مردم یا مراجعان به حاج محمود کریمی چه بوده است؟

ناراحت کننده ترین را نمی توانم بگویم،چون نقطه ضعف ام معلوم می شود و از فردا هرکس می آید سراغ من، آن کلمه را می گوید و من هم مجبورم گوش کنم! البته ما از مردم چیز عجیبی ندیده ام، هرکس از نگاه خودش حرفش را می زند، عجیب ترین اش این بود که یک بار در شمال یک نفر مرا دید و شناخت و گفت می خوای کاسب بشی؟ گفتم آره! گفت من اینجا مجلس ختم می گیرم و پنجاه هزارتومن می گیرم، شماره ات رو بده، هروقت مجلسی بود از تهران بیا، این پنجاه هزارتومن را با هم نصف می کنیم!

شما چه گفتید؟

هیچی! گفتم من نمی توانم بیایم، باید ببخشید! یا مثلا از این جنس پیشنهادات عجیب، یک بار بچه هایم تصادف کرده بودند و در بیمارستان بودند، بچه ام پایش آسیب دیده بود و بغل من بود و خانواده ام در حال بخیه شدن بودند و در آن حال و هوای خیلی خاص آشفته، یک نفر آمد و گفت : شما می توانید بیایید هیات ما بخونید؟ یا یک بار در استخر بودیم،یک نفر گفت:حاج آقا! یه دهن بخونید ! بهش گفتم: شغل شما چیه ؟ گفت: نجارم، گفتم : هروقت شما توی استخر یک جاکفشی برای من درست کردی، من هم یک دهن برای شما می خوانم! ولی با خنده رفع و رجوع می کنم این درخواست ها را.



جالب ترین انتقادی که به شما شده است؟

یک بار یک بچه ای آمد گفت این سرودی که خواندی خیلی زشت بود، پرسیدم چرا؟ گفت چون من یاد نگرفتم، دیدم واقعا درست می گوید، دلیلش قابل قبول بود! چیزی که بچه ها نتوانند یاد بگیرند و بخوانند، قشنگ نیست، ماندنی نیست.

یک چیزی در مورد شروع مداحی شما شنیدم و آن اینکه در سال 72 در منزل حاج داوود آشتیانی مداحی را شروع کردید، این درست است ؟

نه، درست نیست،البته حاج داوود آشتیانی از مداحان با اخلاص و خوب هستند،ولی بنده رسما از هفت سالگی مداحی را شروع کردم،از سال 1362 تا 72 من کلاس مداحی داشتم و مداحی آموزش می دادم، به اتفاق چندتا از دوستان مثل کاظمی و ...

-گویا شما قبلا معلم بوده اید؟

بله، من از سال 1364 تا 73 مربی تربیتی بودم

کجا؟

دبستان شهید منتظری، خیابان اندیشه، خیابان شهید بهشتی

تجربیات معلمی چقدر به شما کمک کرد در مداحی؟

این خیلی مهم است که یک نفر از یک مکانی که قوه قهریه بوده مثل ارتش یا نیروی انتظامی و ..از اینجاها مداح شده باشد یا کسی که از قوه مهریه، مداح شده باشد، مثل مدرسه، من قبل از این هم در مرکز فرهنگی مسجدمان پیش برادرم و شهید عندالله کار فرهنگی می کردم، تاثیر خیلی خاصی داشت این معلمی، رفتارمان با افرادی که در جلسه می آیند، توام با مهر باید باشد، البته بعضی ها می گویند من بداخلاق هستم،ولی نوعا اینهایی که می گویند من بداخلاقم، کسانی هستند که موبایل شان را در هیات گرفتیم.

خب چرا موبایل شان را گرفتید؟

جلسلت اهل بیت یک حریم است، در این حریم هم شما اجازه نداری هرکاری خواستی بکنی، رسانه ای شدن این جلسات اشکالی ندارد، ولی اینکه یک نفر یواشکی بیاید از لخت شدن مردم برای سینه زنی یا محکم سینه زدن عده ای فیلم بگیرد و پخش کند،این قابل قبول نیست، بعد ممکن است اصلا یک نفر راضی نباشد که از او فیلمبرداری شود، این نکات را باید رعایت کرد تا هیات جاندار و قوی و ریشه دار شود، حفظ حرمت و حریم از جمله همین خط قرمزها است.

-آخرین باری که از نفس تان ترسیدید؟ از خود خودتان ترسیدید کی بوده؟

معمولا هر وقت می خواهم جلسه را شروع کنم، دست در جیبم می کنم و می اورم بیرون دستهای خالی ام را به خودم نشان می دهم، می گویم ارباب! من هیچی ندارم، دستم خالی است، شده تاحالا که یک چوب هایی هم خورده باشم، مثلا یک وقتهایی به خیال خودم آماده آماده بوده ام، یک صفحه هم شعر داشتم، تا آمده ام بخوانم از رو بخوانم، آمده ام بگویم "بسم الله الرحمن الرحیم" ...نتوانسته ام، بسم الله را نتوانستم از حفظ بخوانم، این طور قفل شده ام


 

چرا؟ دلیلش چه بود از نظرخودتان؟

مال غرور بوده است، همون موقع سروته کرده ام و گفتم : خدا! ما هیچی ندارم! غلط کردم، ماها همیشه باید بترسیم، چون مردم اگر به ما احترام می گذارند بخاطر پول و صدا و قیافه نیست، فقط بخاطر سیدالشهدا(ع) است که به ما احترام می گذارند، ما هم باید بخاطر امام حسین(ع) به مردم احترام بگذاریم، مردم ما با هرکسی قهر کنند، با امام حسین(ع) قهر نمی کنند، حساسیت بزرگ مردم ما سید الشهدا(ع) است، خوب است رجال سیاسی این نکته را خوب بدانند.

-آقای کریمی! به نظرتان شما بیشتر طرفدار دارید یا محمدرضا گلزار و بهرام رادان مثلا؟

جواب دادن به این سئوال چه نفعی دارد؟ چه دردی دوا می کند اعلام میزان طرفداران؟ خیلی از آقایان هنرپیشه ها دوست من هستند، هیات می آیند، با آنها سلام و علیک دارم، مثلا با آقای پرویز پرستویی رفیق هستیم، من خودم هم طرفدار آقای پرستویی هستم، ولی جنس طرفدارها با هم فرق می کند، یک وقت هست کسی را بخاطر یک موضوع مقدس دوست دارند، مثلا طرفداران آقای بهجت چقدر است یا طرفداران یک ورزشکار خیلی معروف؟ برای یک طرف، برد و باخت است و کندن صندلی های ورزشگاه است! ولی در مورد حضرت آیت الله نمی توانید بگویید برد یا باخت؟ چون ایشان همیشه در حال تعالی و رشد بوده اند، البته باید شهرت و محبوبیت را از هم تفکیک کنیم، اوباما هم مشهور است، هیتلر هم مشهور است، ولی اینها منفور هستند، مهم این است که امام زمان(عج) یک نفر را دوست داشته باشد، اگر امام زمان(عج) کسی را دوست داشته باشد همه دنیا هم اون آدم را دوست نداشته باشند، مهم نیست.به رفقای هنرمند و هنرپیشه ام عرض کرده ام بارها که کاری کنید که امام زمان(عح) از شما راضی باشد، محبوبیت توی بعضی عرصه ها اصلا مهم نیست، نگاه کنید مثلا در فوتبال، هی می گویند فلان مربی را بیاورید، وقتی که تیم می بازد، روی سکوها می گویند "حیا کن، رها کن"

-بهترین سریال تلویزیون از نظر حاج محمود کریمی؟

سریال مختار را دیدم که خیلی خوب بود، علت اینکه سریال مختار به دل نشست، من ده روز پیش آقای فرهاد اصلانی از بازیگران مختار را دیدم، به او گفتم که دلیل اینکه این سریال به اصطلاح گرفت این بود که هرکس بخواهد نقشی را بازی کند، باید یک روز و یک هفته و یک ماه در قالب نقش فرو برود و تمرین کند، اما در مورد مختارنامه همه بازیگرانش ، به خصوص بازیگران نقش مثبت مثل آقای رویگری و عرب نیا و ..یک عمر گفته اند "حسین"، از بچگی با فرهنگ عاشورا و کربلا آشنا بوده اند، شنیده اید و یک عمر می گفتند اگر من کربلا بودم از امام حسین (ع) دفاع می کردم و ...وقتی با این حس ها و این سابقه ذهنی، نقش را بازی کردند، کار دلچسب تر و بهتر از کار درمی آید.

مختارنامه برایتان بهترین سریال تلویزیون بود؟

شاید از جوابی که می خواهم بدم، خنده تان بگیرد، ولی سریال "روزی روزگاری " را خیلی دوست دارم، اینکه یک خانمی با یک رفتار ساده و الهی از یک دزد، یک رزمنده می سازد،یا مثلا سریال هزاردستان را هم همینطور، ولی واقعیت اش این است که سریال های الان را خیلی دوست ندارم، تعداد سریال ها زیاد شده و فرصت ندارم همه را ببینم، یکی از مشکلاتی که سریال دیدن برای آدم درست می کند این است که وقتی سه قسمت را می بینی، باید همه اش را ببینی و اگر نگاه نکنی، آن قسمت هایی را که دیده ای، هدر می رود، مثلا این سریال هایی که اخیرا جوانها می بینند، مثل لاست که صد قسمتی است که شما مجبوری تا آخرش نگاه کنی و این نقشه است، سریال های ما باید سریال هایی باشند که در آن معرفت و معارف باشند، رسانه باید معرفت را انتقال دهد، من یک بار به آقای مهندس ضرغامی صحبت می کردم، گفتم رسانه ملی اگر معرفت را نرساند که کار خودش را انجام نداده است که ایشان هم موافق بود، یادم هست که یک بار پروفسور مولانا هم در یک برنامه می گفت رسانه یعنی معرفت، مثل مسجد و هیات، رسانه ایده ال یعنی این.

یعنی می گویید تلویزیون باید همیشه روضه پخش کند و هیات نشان بدهد یا رسانه معرفت گرا باشد؟

نه اصلا، من نمی گویم که تلویزیون همیشه روضه پخش کند، بعضی وقت ها اصلا جایش نیست که روضه پخش کند، یک بار به من گفتند که شما چهل دقیقه آنتن زنده داری، گفتم من می خواهم روضه حضرت ابوالفضل (ع) بخوانم در صورتی که آن شب شهادت حضرت زهرا(س) بود، این کار را می شود در هیات کرد، باید یک توضیحی بدهی و بعد هردو روضه را بخوانی ، اما نمی شود این کار را در تلویزیون کرد، به همین خاطر عذرخواهی کردم و گفتم من نمی خوانم و جایش نبود.

مهمترین انتقاد حاج محمود کریمی به سریال های تلویزیون؟

مشکلی که در سریال ها داریم این است که گاهی به اعتقادات مردم بی احترامی می شود، مثلا همه آدم های چادری فقیر نیستند و همه آدم های فقیر هم چادری نیستند، چرا این تصویر در تلویزیون ما وجود دارد؟ من می دانم که الان قشر متدین ما از این تصویری که ساخته می شود، ناراحت هستند، شما دستفروش های خیابان را ببینید، اینها چادری هستند؟ محجبه ها منظورم هست نه الزاما چادری، متاسفانه اکثر سریال ها داستانش ازدواج یا طلاق است، مضمونش تکراری است، اگر هم بخواهند موضوعی فرهنگی یا الهی را ترویج کنند، آنقدر نقش فلان خانم را پررنگ می کنند که همه چیز تحت الشعاع آن قرار می گیرد،مثلا واقعا "قطام" آنقدر نقش داشت زمان امیرالمومنین(ع)؟ زنهای مختار واقعا اینقدر و به این پررنگی در تاریخ نقش داشتند که نشان داده شد؟

و در مورد فیلم های دفاع مقدس؟

فیلم "دیده بان" را اخیرا دیدم، فیلمی از آقای حاتمی کیا، جنس حرف زدن ها و رفتارها "خودش" بود، همان چیزی بود که در جبهه ها دیده و شنیده ایم، نه یک مقدار کمتر، یک بیشتر، واقعی واقعی بود، در جبهه "حاجی "داشتیم اما نه اینقدر!! توی این فیلم هایی که ساخته می شود همه به هم می گویند حاجی ، سید! همه یا سید هستند یا حاجی ، همه هم ژل زده اند سرشان! واقعا اینطور نبود، در جبهه بچه ها همدیگر را "برادر،اخوی یا داداش " صدا می کردند، بعد این لفظ ها را هم محاوره ای می گفتند نه رسمی، مثلا "برادر" می شد "بردر!" این چیزها ، این نوع واقع نمایی ها در فیلم های دفاع مقدس ما نیست، یا مثلا سریالی مثل هزاردستان، واقعی بود، نوع صحبت کردن، رفتار و بازی بازیگران واقعی و به اندازه بود، مثلا بازی آقای محمدعلی کشاورز و دوبله ای که آقای منوچهر اسماعیلی کرده بودند، دقیقا همان چیز واقعی بود و همین ها بیینده ها را جذب می کرد و کار شیرین می شد.


 

مردم چه وقت از رسانه ها راضی می شوند؟ اصلا می شود مردم کاملا از یک رسانه، مثلا رسانه ملی کامل راضی باشند؟

مردم با دیدن واقعیت و روایت واقعیت به رسانه ها دلگرم می شوند، همه اینها به هم مربوط است، می ترسم یک مثال بزنم که فردا بگویند مداح اهل بیت(ع) در کار تخصصی خودروسازها دخالت کرد، ولی اینها را باید گفت، من روضه خوان هستم ولی ماشین سوار می شوم یا نه ؟! در حرفهایم نباید از زندگی و مشکلات مردم بگویم؟ شما یک ماشین صفر ثبت نام می کنید، نمایندگی می گوید صندلی فابریک می خواهی یا معمولی؟ صریح می گویند ماشین را تحویل گرفتی حتما رادیاتورش را عوض کن، چرا؟؟ مردم چه گناهی کرده اند خوب؟ یا یک گروهی ماشین وارد می کنند، خوب پس چرا کارخانه تولید ماشین درست کرده ایم اگر قرار باشد وارد کنیم؟ این چیزها برای مردم روشن نیست، در روضه ما باید دردل مردم را هم بگوییم، پراید مگر مال کارخانه کیا نیست؟ آیا الان هم کیا، پراید می سازد؟ چرا مردم ما همچنان باید سوار پراید شوند؟ یک روز سمند را می کشیم، کوتاه می کنند، یک روز پخ (!) می کنند، یک روز چراغش را عوض می کنند، هی هم رویش شماره و اسم می گذارند، چرا ماشین خوب و با کیفیت به مردم نمی دهید؟، یعنی طرف با زن و بچه اش می خواهد برود مسافرت، نباید امنیت داشته باشد؟ این حق مردم ما است، مثال خیلی ساده تری بزنم، دنده اتوماتیک برای ماشین، حق مردم ما نیست؟ چرا باید مردم ما در این ترافیک با این کلاج و دنده گرفتن، مشکل عصبی پیدا کنند و آرتروز بگیرند و ..، کجای دنیا مردم باید برای گرفتن یک ماشینی با این کیفیت ها باید در صف بایستند؟ اینها شاید از نظر خیلی ها خیلی حاشیه ای باشد، اما من که با مردم سروکار دارم، می گویم که اینها چیزهای ساده ولی بسیار مهمی برای مردم است، مردم به این چیزها توجه می کنند نه حرفهای سیاسی قلبمه و سلمبه، چرا بعضی وقتها فکر می کنیم قیم مردم هستیم؟ مردم ما خیلی آدم های با حیایی هستند، حتی بی حیاهای ما هم ته چنته شان حیا دارند، این همه مقام معظم رهبری گفتند به مشکلات مردم برسید، باز جناح های سیاسی گردن هم می اندازند و پی رفع مشکلات اساسی مردم نمی روند،

این نوع مشکلات مردم را در هیات هم می گویید؟

-من از ترافیک و مشکلات مردم و ..در هیات چه بگویم؟ مردمی که پای روضه می آیند که وارد کننده ماشین و مسئول ترافیک نیستند، الان در قالب مصاحبه می گویم، اگر در هیات از این حرفها بزنی، متهم می شویم به اینکه هیات امام حسین (ع) را برده ایم در حاشیه و ..

-پس چطور مسائل سیاسی را در هیات گفته می شود؟

خوب مسائل سیاسی فرق می کند، مسائل سیاسی به همه جامعه مربوط است، ولی مسئله ترافیک تهران که به آن کسی که از شهرستان آمده است در هیات ما که ربطی ندارد، می خواهم بگویم که من به عنوان یک مداح حق دارم بعضی وقتها از طرف مردم بگویم " این چه وضع اش است؟" و انتقادی کنم،

-آقای کریمی، یکی از ماندگارهای شما "عشق یعنی انقلاب فاطمه" است، از حال و هوای سرودن و خواندن این شعر بگویید؟ یک چیزی که تاحالا درباره این شعر نگفتید را الان بگویید.

این شعر برایم یک اتفاق بود، من در بازار کار می کردم، سال 74 برنج فروشی داشتم با یکی از دوستانم، در حال سرودن همین شعر بودم، یکهو آقای مهدی، شریکم گفت: حاج محمود! برنج رو 280 تومن بدیم؟ موافقی؟ یهو تمام افکارم پریشان شد، کتم را برداشتم و به شریکم گفتم : حساب مرا بکن، من دیگر نمی توانم این کار را ادامه بدهم، همان لحظه برنج فروشی را کنار گذاشتم، ترک موتور یکی از دوستانم نشستم و کاغذ را چسباندم به شانه هایش و شروع کردم ادامه شعر را نوشتن، روی موتور، در حین حرکت، البته نه اینکه کار را کلا بگذارم کنار، ولی همان روز برنج فروشی را کنار گذاشتم، چون هر لحظه هی زنگ می زنند و قیمت می گویند و می پرسند، این کار باب من نبود، آن شعر لطف حضرت زهرا(س) بود که آن شعر سروده شد.

بهترین صله ای که تاحالا گرفته اید ؟
-بهترین صله را از حرم امام رضا(ع) گرفتم، پارسال مقداری از پولهای ضریح را به عنوان صله به من دادند، هر کدام از این اسکناس ها یک داستانی دارد، روی بعضی هاشون حاجت نوشته بودند، مثلا روی یک دوهزارتومنی نوشته بود: یا امام رضا! من بچه دار نمی شوم، شوهرم می خواهد مرا طلاق بدهد، یک اسکناس دیگر نوشته بود: امام رضا جون! من بچه دار شدم با دعای شما، یک اسکناس دیگر دارم که رویش نوشته بودند : یک خطایی کرده ام، یک کاری کن آبرویم نرود! این چند اسکناس خیلی برایم ارزش دارد و هروقت دلم بگیرد، نگاهشان می کنم.

تعطیلات عید را چه می کنید؟

-سه چهار روز اول عید، تهران خیلی خوب می شود، خلوت می شود، شهرستان می شود! هنوز تصمیمی برای تعطیلات عید نگرفته ام.

و حرف آخر؟

ممکن است بعضی ها از حرفهای من ناراحت شده باشند، البته من از کسی اسمی نبردم، انصافا فکر کنند، اگر حرف بدی زدم، عذرخواهی می کنم ولی اگر حرفم درست بود، کمی فکر کنند، انشاءالله سال پربرکتی باشد سال بعد، وضع مالی و اقتصادی مردم خوب شود ، چیزی که می خواهم برای حرف آخر بگویم این است که دعا برای فرج امام زمان(عج) را فراموش نکنیم، دعای واقعی و از ته دل،اگر امام زمان(عج) بیایند همه راحت می شویم، همه زندگی می کنیم، همه مشکلات حل می شود، حیات طیبه، هرجا که حال خوبی پیدا می کنیم، باید برای امام (عج) دعا کنیم، امام زمان (عج) از ما فراری نیست، این ما هستیم که آمادگی ظهور را نداریم، خانه هایمان، دل هایمان، حتی موبایل هایمان آماده ظهور نیست، اگر امام زمان(عج) بیایند چه برنامه ای در شان ایشان از تلویزیون می تواند پخش شود؟ بعضی وقتها یادمان می رود کسی در دنیا است که ما به یمن او روزی می خوریم و زندگی می کنیم و دعایمان می کند و او تنها و غریب است، نعمت بزرگی که امروز داریم وجود مقام معظم رهبری است، شما حرفهای ایشان را ببینید، یک حرفش دعوت به خود نیست، همه اش دعوت به خداست، دعوت مسئولین به خدمتگزاری به مردم بوده است، انشاءالله به آبروی امیرالمومنین(ع) سال جدید، سال خوب و کم حادثه ای باشد و انقلاب مان به منزل جدیدی برسد.

هفته نامه سروش

گفتگو: بهمن هدایتی

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/106269

چهارشنبه 5/7/1391 - 19:12
سياست

یک شهروند آمریکایی اهل روانوک: «این مسخره است که آنها می‌خواهند به ایران حمله کنند. آنها پول را باید در اینجا مصرف کنند و نه در آنجا.» فلاَنگان نیز گفت: «من فکر نمی‌کنم که ما برای انجام این کار پول داشته باشیم، ما باید بیشتر نگران خود باشیم.»

به گزارش خبرنگار فارس از آمریکا، شهر «روانوک» در ویرجینیا فقر مناطق روستایی را در یک نگاه نشان می‌دهد. در بحران اقتصادی بوجود آمده، مردم همیشه بیکار تنها با کمک‌های دولتی یا مشاغل حاشیه‌ای به زندگی خود ادامه می‌دهند. با انتخاب باراک اوباما، روانوک روند عمومی کشور را دنبال کرد. در طول تصدی شهردار جدید، یک سوم مشاغل تولیدی روانوک در گرد و غبار تجارت آزاد و برون سپاری تولیدات آمریکا به رقبای آن از بین رفتند. در روند غارت اقتصادی، فقیرترین مناطق، سخت‌ترین ضربه‌ها را تحمل کردند. اکثریت سفید پوست فقیر آمریکا در این بحران اقتصادی رنج می‌برند. این در حالی است که سرمایه ملی کشور در جنگ و بوروکراسی به هدر می‌روند.

* مناطق روستایی و مشاغل حاشیه‌ای

کوههای آپالاچیان آمریکا همواره یکی از فقیرترین مناطق کشور بوده است، مکانی که در آن هنوز هم جاده‌ها آسفالت نیستند و جمعیت سفید پوست، فقیر و همیشه بیکار در تریلرهای ویران و ساختمان‌های مخروبه زندگی می‌کنند و با کمک‌های دولتی یا مشاغل حاشیه‌ای به سختی برای چندین ماه دیگر به زندگی خود ادامه می‌دهند. هنگامی که بانکداران ثروتمند از سواحل مرفه شمال شرقی برای اقامت در آسمان خراش‌های چند شهر معدود منطقه، به اینجا می‌آیند، فرصتی برای اشتغال مردم در این مشاغل حاشیه‌ای و ارائه نیروی کار غیر ماهر ایجاد می‌شود.



آپالاچیا تصویر کوچکی از شهرهای کوچک و مناطق روستایی متروک است که اکثریت فقیر طبقه کارگر آمریکا در آن رندگی می‌کنند. در زمان‌های خوب، امید کمی وجود دارد، و در این زمان بد، ارتباط بین سرزمین فقرا و سرزمین ثروتمندان قطع می‌شود و آنهایی که به سختی تلاش می‌کردند تا زندگی خود را اداره کنند، مجبور می‌شوند برای ادامه زندگی، ناامیدانه دست به هر کاری بزنند.

* روانوک، سمبل فقر اقتصادی مناطق روستایی

تنها پس از طی دو مایل از پایتخت کشور به سمت جنوب در بزرگرا میان ایالتی شماره 81 به شهر روانوک می‌رسیم، یک کلان شهر مخروبه در ویرجینیا که فقر مناطق روستایی را در یک نگاه نشان می‌دهد. روانوک دارای 92000 جمعیت است و با در نظر گرفتن مناطق بزرگ‌تر کلان شهری جمعیت آن بالغ بر 250000 نفر است. کارفرمای اصلی شهر همیشه خط راه آهن و صنایع سنگین مرتبط با راه آهن بوده است. اما روانوک دهه‌هاست که در یک رکود اقتصادی آرام به سر می‌برد: در اوج رونق اعتباری در اواسط دهه اول این قرن، نرخ بیکاری شهر بالای 8 درصد بود و 7 درصد دیگر عمدتا با کمک‌های دولتی SSI و TANF زندگی می‌کردند که در نتیجه در یک سوم خانوارها حتی یک فرد بالغ، دارای شغل نبود. در اوج رونق اعتباری، سرمایه‌گذاری‌هایی در بخش ساختمان و زیرساخت‌ها صورت گرفت که منجر به بوجود آمدن مشاغل مربوط به ساخت و ساز شد. سپس با آمدن فروپاشی اقتصادی، اوضاع بدتر شد.

* بیکاری مفرط

«بری دولی» 40 ساله که مدت طولانی ساکن محله «وست ِاند» روانوک است اظهار می‌دارد : «اقتصاد خراب است. من در اینجا به دنبال شغل گشته‌ام و هیچ کس استخدام نمی‌کند. از ماه آگوست من هر هفته حداقل به دو شرکت تقاضای کار می‌دهم. »

دولی 40 ساله، سرکارگر لوله کشی و الکتریکی در یک شرکت محلی ساخت و ساز تجاری بود که فروپاشی بازار املاک و مستغلات آغاز شد. هنگامی که پیمانکاران جویای کار در رقابت شدید با یکدیگر و فقط برای اینکه بتوانند به کار خود ادامه دهند قیمتهای پایین‌تر و پایین‌تری در مناقصه‌ها ارائه می‌دادند، او شاهد سقوط کسب و کار و از بین رفتن مشاغل بود. «ما از یک شغل به شغل دیگر می‌رفتیم و پس از مدتی دیگر هیچ شغلی وجود نداشت.»



داستان دولی یک داستان استثنائی نیست. «اسکات فلاَنگان» 26 ساله، به عنوان یک کارگر در یک شرکت محلی ساخت و ساز مسکونی مشغول به کار بود که که در پی رکود اقتصادی فرو پاشید :
«من از مارس 2009 قادر به پیدا کردن کار مداوم نبوده‌ام»، فلاَنگان در مصاحبه با خبرگزاری فارس اظهار داشت. در عوض او درخانه باقی می‌ماند و ار بچه‌ها نگاهداری می‌کند و گاهی اوقات کارهای مختلف گچ کاری را تقبل می‌کند، در حالی که همسرش پنجاه مایل دورتر در شیفت شب یک متل کار می‌کند.

* رواج مواد مخدر و فحشا

با این وجود فلاَنگان و دولی علیرغم بیکاری قادر به ادامه زندگی بوده‌اند. آنها در یک ساختمان قدیمی صد ساله در یک محله فقیر در خارج از مرکز شهر زندگی می‌کنند. در حالی که که من مشغول صحبت با دولی بودم، درآنسوی خیابان روسپی‌ها جمع شده بودند و به اتومبیل‌های در حال عبور علامت می‌دادند. مواد مخدر و فحشا در روانوک که خطرناک‌ترین شهر در ویرجینیا و بدترین شهر از لحاظ مشکل موش در سطح شهر است، رایج است.

«ماری براونینگ» 24 ساله که با نام خیابانی «توت فرنگی» شهرت دارد اظهار داشت: «من شغل خود را از دست دادم، من یک بچه دارم و قصد ندارم بی خانمان شوم. من به این پول نیاز دارم. »

براونینگ یکی از حدود 12 زنی است که به طور منظم در بلوک‌های 1200 «خیابان‌های چاپمن و پترسون» در جنوب غربی روانوک مشغول به کار هستند. در هر ساعت معین آنها که اغلب مست هستند در گوشه خیابان جمع می‌شوند و سعی می‌کنند تا اتومبیل‌های در حال عبور را متوقف کنند. گشتی‌های پلیس به طور منظم عبور می‌کنند و آنها را نادیده می‌گیرند.

سه سال پیش براونینگ یک صندوقدار در شرکت «وال مارت» بود. سپس شعبه محلی «وال مارت» بسته شد و به یک مکان جدید در خارج از شهر نقل مکان کرد. براونینگ یکی از کارگرانی بود که اخراج شد. او که قادر به پرداخت هزینه یک آپارتمان نبود، به یک پانسیون با اجاره پایین در «محله وست اِند» نقل مکان کرد، جایی که یک شب او توسط یک باند به صورت گروهی مورد تجاوز قرار گرفت، «گروهی از آدمهای ولگرد و مست» به گفته براونینگ. دوست پسر او، یک مهاجر سومالییایی که به عنوان بخشی از برنامه اسکان مجدد بحث برانگیز به این شهر آورده شده بود، پس از ناکامی در پیدا کردن شغل، در مدت اندکی پس از این واقعه او را ترک کرد. افسرده، بی پول و تحقیر شده، براونینگ به این نتیجه رسید که تنها راه برای حمایت از خودش کلاهبرداری در گوشه خیابان است.



در حال حاضر او اتومبیل‌های در حال عبور را نگاه می‌دارد و تنها با 25 دلار خود فروشی می‌کند. او روزانه 75 تا 100 دلار درآمد دارد که برای پرداخت 45 دلار کرایه متل محل اقامت، خرید بعضی مواد غذایی و شاید خرید پوشک برای پسر سه ساله‌اش که مبتلا به اوتیسم است، کافی است. در عین حال براونینگ خود را خوش شانس قلمداد می‌کند، بسیاری از زنانی که به همراه او در خیابان مشغول به کار هستند، تنها با 10 دلار حاضر به خود فروشی هستند.

* فساد مقامات شهری

روانوک یک شهر در حال تغییر است. اکثریت جمعیت شهر سفید پوست هستند. رهبران اقلیت سیاه پوست که از لحاظ سیاسی قدرتمند هستند به اتهام فساد و اختلاس بودجه‌های رفاهی که وظیفه توزیع آنها به این رهبران سپرده می‌شود، مرتبا دستگیر می‌شوند و از یک آژانس به آژانس دیگر جا به جا می‌شوند. در سال 2008 با انتخاب باراک اوباما، تعداد زیادی از دموکرات‌های افراطی جناح چپ با پارتی بازی اوباما بر سر کار آمدند و روانوک روند عمومی کشور را دنبال کرد، انتخاب یک شهردار همجنس باز (دیوید باورز) و جایگزین کردن بسیاری از اعضاء شورای شهر با سیاستمدرانی که موجب بدنامی بروکراسی معمولا فاسد شهر شده‌اند. اما انتخاب گروهی از فعالین حاشیه‌ای و ناآگاه به مسائل که از سوی یک روزنامه محلی متعلق به یک شرکت بزرگ چاپ که از نیویورک تامین مالی می‌شود، مورد تشویق قرار می‌گرفتند، کمک کمی در بهبود اوضاع شهر داشت. بزودی پس از انتخابات 2008، یکی از دستیاران «باورز» (آلفرد داو جِی آر) به اتهام دریافت رشوه از سوی دادگاه فدرال مجرم شناخته شد و از سال 2012 بیش از یک سوم مشاغل تولیدی روانوک که افرادی مانند دولی و فلاَنگان را به کار می‌گرفتند از دره رودخانه روانوک گریخته‌اند.

* مردم عادی آمریکا نسبت به سیستم سیاسی کشور بسیار بیگانه هستند

دولی، فلاَنگان و براونینگ، هیچکدام توجه زیادی به سیاست محلی ندارند. همانند اکثر جمعیت سفید پوست کارگر، آنها نسبت به سیستم بسیار بیگانه هستند و تقریبا هیچ توجهی به آن ندارند.
هنگامی که نظر فلاَنگان را در مورد سیاستمداران پرسیدیم، او اظهار داشت که «من فکر می‌کنم همه آنها فاسد هستند، حقیقتا». مانند دولی و براونینگ، او فکر می‌کرد که مقامات شهر و یا دولت فدرال هیچ کاری برای کمک به کاهش رکود اقتصادی و کمک به او، محله، دوستان و خانواده‌اش انجام نداده‌اند.

احساسات براونینگ قوی‌تر بودند: «من از همه آنها نفرت دارم»، و توضیح داد که اعضای شورای محلی شهر مشتری روسپی‌های محلی بودند و در سوء استفاده از آنها شهرت داشتند.

* رویگردانی مردم از اوباما

گرچه دولی در انتخابات سال 2008 از حامیان اوباما بود، اما اکنون احساسی مشابه احساس فلاَنگان دارد:
«در ابتدا، تمام چیزهایی را که او درباره آنها صحبت می‌کرد و قصد انجام آنها را داشت من دوست داشتم، اما اکنون او عملکرد خوبی ندارد. او به هیچ یک از وعده‌های خود عمل نکرده است.»

* دشمنان آمریکا ساخته و پرداخته احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات هستند، نه مردم آمریکا

دولی، فلاَنگان و براونینگ، هیچکدام در مورد آخرین تلاش‌های اوباما برای جنگ چیز زیادی نمی‌دانستند یا چیز زیادی نشنیده بودند. تمام آنها به طور مبهم فقط می‌دانستند که آمریکا در طول دهه گذشته درگیر جنگ بوده است. فلاَنگان می‌دانست که نیروهای آمریکایی درحال خارج شدن از عراق هستند. هیچکدام هیچ احساسی در مورد ایران، سوریه، روسیه، و یا هر یک از انواع دشمنان که احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات تلاش دارند تا بر مردم آمریکا تحمیل کنند نداشتند.

* مصرف پول مالیات‌ها برای مردم آمریکا و نه برای جنگ‌های خارجی

با این همه، همه آنها معتقد بودند که پول مالیات‌ها باید برای مردم آمریکا مصرف شود و نه برای جنگ‌های خارجی. دولی اظهار داشت «این مسخره است که آنها می‌خواهند به ایران حمله کنند. آنها پول را باید در اینجا مصرف کنند و نه در آنجا. من همیشه این مطلب را گفته‌ام.» و فلاَنگان نیز موافقت خود را اینگونه اظهار داشت : «من فکر نمی‌کنم که ما برای انجام این کار پول داشته باشیم، ما باید بیشتر نگران خود باشیم.»   /فارس

http://www.tabnak.ir/fa/news/212352

چهارشنبه 5/7/1391 - 19:10
شهدا و دفاع مقدس
قطعه‌ای از بهشت/

روایت مادری که 28 سال به زائران مزار فرزندانش صبحانه‌ می‌دهد

سروش نیوز: مادر شهیدان «محمود و مسعود شیرمحمدی» 28 سال است که هر صبح جمعه به زائرین گلزار شهدای بهشت زهرا (س) صبحانه می‌دهد.



بهشت زهرا (س)، قطعه شهدا، شهدایی که در 13 قطعه آرمیده‌اند، هر قطعه، هر مزار و هر مادری که بر سر مزار نشسته پیامی دارد. از صبح روز پنجشنبه تا غروب جمعه‌ها غوغایی در گلزار شهدا برپاست و هرکس آمده تا سهم خود را بگیرد، سهمی برای همیشه ماندن.

در قطعه 26 سفره‌ای پهن است، این سفره 28 سال است که زائران را برای برداشتن تبرکی دعوت می‌کند. 28 سال است که از شهادت فرزند اولش می‌گذرد. مادر شهیدان «محمود و مسعود شیر محمدی» را می‌گویم که دو دسته گل خود را در خاک پاک گلزار شهدای بهشت زهرا (س) در قطعه 26 به ودیعه نهاده است، اما او شاگرد مکتب حضرت زینب (س) است و خوب می‌داند که باید زینب‌وار تا آخرین نفس با استقامت در راه شهیدانش بماند.

او هر صبح جمعه در کنار مزار دو شهیدش و به هنگام برگزاری دعای ندبه از صدها نفر با چای داغ و صبحانه پذیرایی می‌کند و از زمان شهادت فرزندانش حتی یک جمعه هم این برنامه را تعطیل نکرده است.

این مادر گرانقدر همچون صدها و هزاران مادر شهید، در راه ایثارگری و حفظ ارزش‌های انقلاب اسلامی اینگونه راه شهیدانش را ادامه می‌دهد. /فارس
چهارشنبه 5/7/1391 - 19:8
سياست

تصاویر دیدارها
تصاویر ویژه
پوستر/سایز بزرگ
سال 1391
139113901389138813871386138513841383138013761372
13/4/1391نسخه قابل چاپ

اینفوگرافیك | سیاهه جنایات آمریكا

به‌مناسبت سالروز حمله آمریكا به هواپیمای مسافربری ایران، اینفوگرافیك «سیاهه جنایات آمریكا» منتشر شد.
آنچه در این اینفوگرافیك در دسترس شما قرار گرفته اشاره مختصری به برخی جنایات صورت گرفته از سوی ایالات متحده آمریكا علیه ملت ایران در طول سی و سه سال گذشته است كه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به آن اشاره كرده‌اند.
دریافت نسخه PDF با حجم ۸ مگابایت
دریافت کد Embed
دریافت تمام تصاویر با حجم 1.0 MB
نمایش خودکار تصاویر

شماره 1 از 1
در حال بازیابی عکس ...

آنچه در این اینفوگرافیك در دسترس شما قرار گرفته اشاره مختصری به برخی جنایات صورت گرفته از سوی ایالات متحده آمریكا علیه ملت ایران در طول سی و سه ساله گذشته است كه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در طول 22 سال به آن اشاره كرده‌اند.لازک بذکر است می توانید به لینک مربوطه در سایت khamenei.irمراجعه فرمایید.

چهارشنبه 5/7/1391 - 19:7
سياست
بازخوانی جنایات و خصومت‌های انگلیس علیه ایران در گفت‌وگو با مسعود رضایی:
از قتل امیرکبیر تا تجزیه ایران؛ تنها بخش کوچکی از جنایات انگلیس علیه کشور

خبرگزاری فارس: پژوهشگر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفت که ملت ما بزرگترین طلب‌کار از دولت انگلیس به شمار می‌آید.

خبرگزاری فارس: از قتل امیرکبیر تا تجزیه ایران؛ تنها بخش کوچکی از جنایات انگلیس علیه کشور

مسعود رضایی یکی از پژوهشگران دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران است.

وی در گفت‌وگوی مشروح خود با خبرنگار فارس به بازخوانی دخالت‌های دولت بریتانیا در امور داخلی کشورمان و جنایات این رژیم در حق ملت ایران پرداخت.

رضایی با بیان استدلال‌های غیرقابل خدشه در این گفت‌وگو تاکید کرد که ملت ما بزرگترین طلب‌کار از دولت انگلیس به شمار می‌آید.  

مشروح این گفت‌وگو به شرح ذیل است:

*فارس: به عنوان اولین سؤال لطفا در خصوص سیر تاریخی دخالت‌های دولت بریتانیا در کشور ما کمی توضیح دهید؟
رضایی: سابقه روابط ایران و انگلیس سرشار از ظلم‌ها و ستم‌هایی است که دولت انگلیس نسبت به مردم ایران روا داشته است. 
از دوران قاجار و از ابتدای این دوران اگر بررسی کنیم می‌بنیم که انگلیسی‌ها برای حفظ منافع خودشان در هندوستان و نیز منطقه خلیج فارس تلاش داشتند تا ایران را به عنوان یک سپر حفاظتی جهت این مستعمره خود در نظر بگیرند و تمامی قرار دادها و مذاکراتی که انگلیس با دولت قاجار در ایران انجام می‌داد هدف عمده‌اش حفظ این سپر حفاظتی بود و در این چارچوب حتی بارها انگلیسی‌ها آنجایی که لازم می‌دیدند تعهدات خودشان را با ایران به راحتی زیر پا می‌گذاشتند.

**انگلیس از ایران به عنوان سپر حفاظتی در برابر قوای روسیه استفاده می‌کرد

*فارس: آیا می‌توانید در این خصوص مصداقی‌تر صحبت کنید؟
رضایی: به عنوان مثال زمانی که ایران با روسیه در حال جنگ بود اگر چه انگلیسی‌ها با ایران قرار دادی داشتند که بر اساس آن باید به ما کمک نظامی و مالی می‌کردند اما چون منافع خودشان را در این می‌دیدند که با روس‌ها مواجه نشوند به راحتی این قرار داد را زیر پا می‌گذاشتند و آن را نقض می‌کردند؛ در واقع انگلیسی‌ها به دنبال این بودند که از ایران به عنوان یک سپر حفاظتی در برابر قوای روسیه استفاده کنند و ایران را به عنوان یک حائل بین روسیه و انگلستان قرار دهند.
 
*فارس: موضع دولت ایران در آن موقع چه بود؟ 
رضایی:متاسفانه در آن دوران به دلیل ضعف بینش سیاسی و نیز به دلیل ضعف بنیه نظامی و اقتصادی، دولتمردان قاجاری نمی‌توانستند آن گونه که باید و شاید در برابر انگلیسی‌ها از منافع ایران حمایت کنند و البته وجود برخی اشخاص وابسته به انگلستان که حقوق بگیر بریتانیا بودند نیز باعث می‌شد که ایران زیر بار قرار دادهای استعماری انگلستان برود.
در چارچوب مسائل اقتصادی هم انگلستان تمام سعی‌اش بر این بود که بیشترین منافع را از ایران داشته باشد و باز هم باید با کمال تاسف بگوییم که دولتمردان قاجاری و برخی شخصیت‌های قاجاری و خود فروخته که در آن دولت بودند با گرفتن رشوه و تامین منافع شخصی خودشان با امضاء این قرار دادها موجب می‌شدند که منافع ملی ما زیر پا گذاشته شود و سود این منافع به جیب انگلیسی‌ها برود.

*فارس: زوایای بیشتری از دخالت‌ها و خیانت‌های انگلیس را برای ما بازگو کنید.
رضایی: یکی از جنایت‌های بزرگی که انگلیسی‌ها البته به همراه روس‌ها در ایران انجام دادند توطئه و زمینه چینی برای قتل امیر کبیر که یک مردم مسلمان ملی و آزاد به شمار می‌آمد، بود.

**انگلیس باعث جدایی منطقه هرات از ایران شد

*فارس: چرا انگلیس به دنبال قتل امیرکبیر بود؟
رضایی: چون امیر کبیر در برابر زیاد خواهی‌های روس و انگلیس ایستادگی کرد و به همین دلیل انگلیسی‌ها و روس‌ها به همراه خود فروختگان داخلی زمینه حذف و قتل این بزرگ مرد ایرانی را چیدند و ایران را از وجود این شخصیت برجسته محروم کردند.
همچنین در چارچوب عملکردهای استعمارگرانه انگلیس شاهد این هستیم که انگلیسی‌ها به دلیل منافع خودشان در انگلستان باعث شدند گه منطقه هرات از ایران جدا شود و بخشی از خاک کشورمان از مام میهن جدا افتد.

*فارس: این واقعه چه زمان اتفاق افتاد؟ 
رضایی: این مسئله در زمان محمد شاه قاجار به وقوع پیوست و البته ابتدای این مسئله در زمان محمد شاه بود و در نهایت در زمان ناصر الدین شاه تحرک نظامی انگلیس در سواحل خلیج فارس و لشکر‌کشی آنها به برخی از مناطق جنوبی کشورمان سبب شد که سپاه ایران که توانسته بود در هرات حاکمیت ایران را دوباره تقویت کند و زمینه استقرار کامل حاکمیت ایران را در آنجا فراهم آورد تحت فشار نظامی انگلیسی‌ها مجبور به عقب نشینی شد و در نهایت با عهدنامه پاریس دولت قاجاری ناگزیر می‌شود که از حاکمیت خودش بر هرات چشم بپوشد. مداخله انگلیسی‌ها در مسئله فروش تنباکو هم که منجر به قرار داد رژی با انگلیس می‌شود یکی دیگر از نقاط برجسته روابط اقتصادی میان ایران و انگلیس است.
 
**دخالت انگلیس موجب انحراف نهضت مشروطه شد

*فارس: در مورد این قرار داد بیشتر توضیح دهید.
رضایی: اگر توجه داشته باشیم در آن زمان تجارت تنباکو در اقتصاد ما چه جایگاهی را داشت آن وقت متوجه این ماجرا می‌شویم که انگلیسی‌ها به دنبال چه منافع عظیمی در داخل کشور ما بودند که البته با صدور حکم میرزای شیرازی ناگزیر هم دولت انگلیس و هم دولت قاجار مجبور می‌شوند که این قرار داد را ملغی اعلام کنند.

بحث دیگر موضوع دوران مشروطه است، مشروطه و ریشه‌های این نهضت به حرکت عدالتخواهانه ملت مسلمان ایران بر می‌گشت که با رهبری روحانیت شروع شد و حرکت عظیم مردمی برای استیفای حقوق خودش شکل گرفت ولی انگلیسی‌ها با دخالت در این زمینه موجبات انحراف این نهضت عظیم اسلامی را به وجود آوردند و متاسفانه مشروطه به جای اینکه از حقوق ملت ایران دفاع و آن را تامین کند به سبب انحرافی که پیدا کرده بود سرانجام به سمت حکومت رضاخان کشیده شد که این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که در روی کار آمدن این فرد دیکتاتور و مستبد و عامل دست انگلیسی‌ها دولت انگلیس و سیاستمداران و نظامیان انگلیسی نقش برجسته‌ای را داشتند و موجب شدند که سلسله‌ای در ایران روی کار بیاید که حدود 57 سال به عنوان عامل بیگانه در ایران فعالیت می‌کرد و منافع متعدد ایران را به جیب انگلیسی‌ها و بعدا به جیب آمریکایی‌ها ریخت.

**ساخت پالایشگاه آبادان برای تامین منافع انگلیس بود

*فارس: دخالت انگلیسی‌ها به همین موارد محدود می‌شود؟
رضایی: نکته بسیار مهم دیگری که از حوادث انگلیس و دخالت‌های این کشور در ایران باید به آن اشاره کرد عقد قرار داد دارسی است.
 
*فارس: این قرار داد مربوط به چه‌ دوره‌ای است؟ کمی در مورد آن توضیح دهید.
رضایی: قرار داد دارسی در دوران مظفرالدین شاه بسته می‌شود؛ یعنی در سال 1901 این قرار داد منعقد می‌شود و بر اساس این قرار داد انگلیسی‌ها بر منابع نفتی ایران سلطه پیدا می‌کنند و به خصوص در دوران جنگ جهان اول باید این نکته را بگوییم نفت ایران نقش بسیار مهمی را در پیروزی قوای انگلیس در این منطقه داشت و اگر چه معمولا گفته می‌شود که راه آهن ایران نقش موثر و مهمی را ایفا کرد ولی در کنار آن باید به مسئله نفت ایران هم توجه کرد و آن را مورد اشاره قرار داد.
در آن زمان انگلیسی‌ها به چاه‌ها و منابع نفت ایران دست پیدا کرده بودند و البته از دوران قبل از جنگ جهانی شروع به استخراج بسیار گسترده از این سامانه نفتی کرده بودند؛ پالایشگاه آبادان را هم البته آنها در ایران ساختند اما باید این را بدانیم که این مسئله فقط و فقط برای منافع خودشان بود.
چرا که چیزی از این پالایشگاه و فرآورده‌های نفتی آن عائد مردم ایران نمی‌شد و خوب است که در اینجا به این نکته اشاره کنیم در همان زمان که انگلیسی‌ها منافع هنگفتی را از ملت ایران عائد خودشان می‌کردند یعنی در حوالی سال‌های 1293 و 1294 و بعد از آن مردم ایران مواجه با یک قحطی شدند که گفته می‌شود چیزی حدود یک میلیون نفر از مردم ایران به واسطه این قحطی بزرگ کشته شدند و از بین رفتند و این جمعیت چیزی معادل حدود یک پانزدهم تا یک بیستم جمعیت ایران در آن زمان بود و شما می‌توانید تصور کنید که چه نسل کشی بزرگی در کشور ما صورت گرفت.

اگر در همان زمان انگلیسی‌ها به صورت عادلانه سهم ملت ایران از نفت خودش می‌دادند مردم ایران هرگز دچار چنین گرسنگی و قحطی بزرگی نمی‌شدند و این یکی از بزرگترین جنایت‌های انگلیس در حق مردم ایران بود. 

**انگلیسی‌ها همیشه در حال غارتگری بودند

*فارس: در مورد قرارداد دارسی بگویید.
رضایی: در مورد قرار داد دارسی خوب است به این نکته هم اشاره کنیم که در سال 1312 و در هنگامی که رضاخان در اوج قدرت خود بود انگلیسی‌ها که مترصد این بودند که نفت ایران را تا مدت زمان طولانی در دست خودشان داشته باشند اقدام به تجدید قرار داد دارسی می‌کنند و در همین سال 1312 طبق قرار داد جدیدی که با رضاشاه منعقد می‌کنند اختیار بر نفت ایران و سلطه خودشان بر آن را تا سال 1370 شمسی تضمین می‌کنند. یعنی چیزی حدود 30 به انتهای قرار داد دارسی اضافه می‌کنند. بنابراین اگر چه قرار داد دارسی بنا بود تا سال 1340 باشد اما چیز حدود 30 سال دیگر به این مدت اضافه می‌شود و این قرار داد تا حدود سال 1370 به تمدید در می‌آید. 

*فارس: یعنی انگلیسی‌ها همیشه در حال غارتگری بودند و کار دیگری نداشتند که انجام دهند.
رضایی:همانطور که مشاهد شد ما در طول این دورانی که با انگلیسی‌ها ارتباط داریم جز ظلم، ستم، غارتگری و چپاولگری از آنها چیزی ندیدیم؛ حتی در دورانی که به اصطلاح انگلیسی‌ها به ما کمک‌های فنی و نظامی هم می‌کردند ظاهر قضیه این بود که آنها به ما کمک می‌کنند اما آنچه که آنها به ما می‌دادند چیزی جز صنعت مونتاژ و ابزار و ادوات نظامی که در نهایت به دلیل وابسته بودن رژیم پهلوی در کار خدمت رسانی به خود آنها از این ادوات استفاده می‌شد نبود. یعنی اگر انگلیسی‌ها به ما هواپیما، تانک و یا سایر تجهیزات نظامی را می‌دادند چون رژیم پهلوی یک رژیم وابسته به انگلیس و آمریکا بود آنها پول این ادوات و ابزار را از ما می‌گرفتند و رژیم پهلوی همین ادوات و ابزار را در جهت استمرار سلطه غرب بر منطقه مورد استفاده قرار می‌داد و در این میان چیزی عائد ملت ایران نمی‌شد. 

**فریزر به دولت پهلوی گفت که باید از روی جسد من رد شوید تا به حساب‌وکتاب شرکت نفت دست یابید

*فارس: مسائلی که تاکنون مطرح شد بازخوانی کلی از دخالت‌های انگلیس در امور کشورمان بود که شاید قبلا هم به آن اشاره شده باشد؛ آیا نکته جدیدی در این رابطه برای بازگو مزدن به نظرتان می‌آید؟
رضایی: در مورد تاریخ روابط ایران و انگلیس به خصوص در دوران بعد از انقلاب تا حدی کار شده و مسائل و قضایا تا حد زیادی بیان شده است؛ اما اگر من بخواهم به یک مورد اشاره کنم همان مسئله‌ای بود که در چارچوب قرار داد نفتی میان ایران و انگلیس به وقوع پیوست. طبق قرار دادی که ایران و انگلیس با هم داشتند بنا بر این بود انگلیسی‌ها به ازای صدور نفت ایران منافع و درصدی را که معادل 16 درصد است به ایران بدهند. یعنی آنها نفت را صادر کنند و 16 درصد از منافع نفتی را به ما بدهند که البته در سال 1312 با توجه به اینکه قرار داد تمدید شد و مهلت این قرار داد که در واقع تا سال 1370 بود تمدید شد قرار شد که انگلیسی‌ها مقداری بیشتر از 16 درصد را به ما منفعت دهند. ولی در اینجا مسئله اصلی این بود که انگلیسی‌ها چند بشکه نفت از ایران صادر می‌کنند که می‌خواهند مثلا 20 درصد از آن را به ما بدهند. طبیعتا در این زمینه لازم بود که ما یک نظارت دقیقی بر میزان صادرات نفت داشته باشیم، تا بعد بتواند آن درصد سهم خودمان را یعنی حق امتیاز کشور را به صورت دقیقی بگیریم.
اگر ما ندانیم که انگلیس یک میلیون بشکه نفت صادر کرده یا دو میلیون یا 3 میلیون نمی‌توانیم تشخیص دهیم مبلغی که به عنوان حق امتیاز به ایران می‌دهد دقیقا همان چیزی باشد که حق ما است.
اگر به خاطرات هوشنگ ابتهاج مراجع کنیم می‌بینیم که وی در خاطراتشان به یک نکته بسیار مهم اشاره می‌کند البته آقای هوشنگ ابتهاج فردی است که کاملا طرفدار رژیم پهلوی است و جزء کارگزاران و مدیران بالارتبه این رژیم به حساب می‌آید.
وی می‌گوید که در سال 1328 به آقای فریزر که مدیر عامل شرکت نفت ایران و انگلیس بود گفتم که شما اجازه دهید تا ما طبق آن چیزی که در قرار داد نوشته شده یک ناظر قرار دهیم برای میزان صدور تا حساب و کتاب‌های شرکت را هم بررسی کنند و البته این موضوعی بود که در قرار داد ذکر شده بود.
آقای ابتهاج می‌گوید فریزر به من نگاه کرد و گفت هرگز چنین اجازه‌ای را نخواهیم داد مگر از جنازه من رد شوید که بتوانید به این دفاتر دسترسی پیدا کنید.
یعنی انگلیسی‌ها در حالی که نفت را می‌بردند و منافع زیادی هم عائد آنها می‌شد حتی به رژیم پهلوی اجازه نمی دادند که یک ناظر در شرکت نفت داشته باشند تا ببیند که چقدر نفت از ایران صادر شده است و چقدر این شرکت سود برده است که حالا بتواند آن درصدی که حق ما است را به طور دقیق بگیرند.
این مسئله هم نشان می‌دهد که انگلیسی‌ها چقدر خود خواه بودند و در حق ملت ما ستم می‌کردند و از سوی دیگر البته ضعف و وابستگی رژیم پهلوی هم در این قضایا مشهود است که چگونه منافع ملت ایران را به پای اینها می‌ریختند.

**ملت ما بزرگترین طلب‌کار از دولت انگلیس به شمار می‌آید

*فارس: اخیرا انگلیس در قضیه تسخیر سفارتش در ایران از سوی برخی از دانشجویان درخواست غرامت کرده است. نظرتان در این خصوص چیست؟
رضایی: ما به لحاظ تاریخی طلبکاری بسیار زیادی را از انگلیس داریم؛ اگر فقط و فقط موضوع نفت را در نظر بگیریم باید بگوییم که ملت ما بزرگترین طلب کار از دولت انگلیس به شمار می‌آید و از زمانی که قرار داد دارسی بسته می‌شود تا زمانی که در سال 1329 نفت ملی می‌شود و البته در ادامه تنها 2 سال است که در زمان دولت مصدق نفت ملی می‌ماند و بعد از آن هم اگر چه کودتای 28 مرداد رخ می‌دهد و اگر چه به ظاهر نفت ما ملی است اما با تشکیل کنسرسیوم مجددا با عقد قرار دادی که وزارت دارایی دولت کودتای زاهدی با کنسرسیوم می‌بندد باز هم نفت ما در اختیار دولت‌های غربی و عمدتا آمریکا و انگلیس گذاشته می‌شود.

*فارس: در همین قرارداد بود که نفت ما 40 به 40 بین آمریکا و انگلیس تقسیم شد؟
رضایی: بله؛ در این قرار داد نفت ما 40 درصد به آمریکا 40 درصد به انگلیس 16 درصد به فرانسه و 4 درصد هم به یک شرکت هلندی اختصاص داده شد و بعد از آن هم تا زمان انقلاب همین گونه نفت ما در اختیار آنها قرار داشت. اگر به صورت دقیق‌تر بخواهیم این مسئله را بررسی کنیم باید بگوییم که از زمانی که قرار داد دارسی بسته می‌شود تا زمانی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز می‌شود انگلیسی‌ها نفت ما را که متعلق به ملت‌ بود به یغما بردند و بزرگترین بدهکار به کشور ما در این زمینه محسوب می‌شوند؛ البته بحث غرامت سفارت با این مسئله قابل قیاس نیست چرا که مسئله سفارت در قالب مقررات و معهدات خاص خود قرار دارد و مسئله نفت ما هم به عنوان یک مسئله بزرگ تاریخی در جای خودش است که باید به لحاظ حقوقی به هر دو این مسئله در جایش رسیدگی شود.
 
*فارس: در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده لطفا بفرمایید.
رضایی: رفتار ملت ما با دولت انگلیس مبتنی بر یک سابقه تاریخی بسیار منفی است که از انگلیس در ذهن ملت ما باقی مانده است.
انگلیسی‌ها در تمام دوران تاریخ شانه به شان آمریکایی‌ها با ما دشمنی کردند و اگر نگوییم جلوتر از آنها بوده‌اند باید بگویم حرکت آنها شانه به شانه بوده است و همپای آنها جلو می‌آمدند و همواره با آمریکایی‌ها همراهی می‌کردند و در بعضی جاها نیز حالت پیشرو و تحریک کننده داشتند که این مسئله نشان می‌دهد بعد از انقلاب هم آنها از دشمنی خودشان با ملت به هیچ وجه کم نکردند و همچنان طبق رویه گذشته در جهت مخالفت و دشمنی با ملت ایران قدم برداشتند.

گفت‌وگو از مقداد ذکی زاده

چهارشنبه 5/7/1391 - 19:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته