• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3430
تعداد نظرات : 958
زمان آخرین مطلب : 3361روز قبل
آموزش و تحقيقات


گوجه فرنگی که بیشتر یک میوه محسوب می شود تا سبزی، سرشار از ویتامین های مختلف برای بدن است. محصولات متعددی از گوجه فرنگی بدست می آید که همگی دارای خواص و ویتامین های متفاوت برای بدن می باشند و به هیچ وجه نمی توان از اثرات مطلوب آن بر روی بدن چشم پوشی کرد.



یکی از اثرات مطلوب گوجه فرنگی به دلیل وجود لیکوپین ایجاد می شود. لیکوپین جزء آنتی اکسیدان های قوی می باشد که به بدن کمک می کند تا از رشد سلول های سرطانی جلوگیری بعمل آورد. همچنین از ایجاد بسیاری از بیماری های دیگر نیز جلوگیری کرده و خواص بسیار زیاد دیگری را نیز در بر دارد.


مقادیر بالای لیکوپین می توانند به راحتی رادیکال های آزاد بدن را از میان بردارند و از آنجایی که گوجه فرنگی سرشار از این ضد اکسنده است رنگ قرمزی خاصی دارد که حاکی از وجود میزان بالای لیکوپین در آن می باشد.


بدن انسان به خودی خود نمی تواند لیکوپین ترشح کند؛ به همین دلیل نیاز به یک منبع خارجی دارد تا بتواند مقادیر مورد نیاز این ضد اکسنده قوی را تامین نماید. بسیاری از میوه ها و سبزیجات دیگر نیز هستند که حاوی مقادیر مختلفی لیکوپین هستند، اما هیچ یک از آنها به اندازه گوجه فرنگی حاوی این ضد اکسنده موثر نمیباشند.


پژوهشگران علم پزشکی تحقیقات مختلفی را بر روی فواید مختلف گوجه فرنگی بعمل آورده اند، اما خواص گوجه فرنگی آنقدر زیاد است که هنوز دانشمندان موفق نشده اند کلیه فواید آنرا بر روی کاغذ بیاورند، حداقل می توان ادعا کرد که تاکنون نتوانسته اند این کار را انجام دهند.


از جمله خواص شایان ذکر گوجه فرنگی می توان به قابلیت های بالای آن در پیشگیری از ابتلا به سرطان، بیماری های قلبی، و مقابله با کلسترول بالا اشاره کرد.


اطلاعات در زمینه خواص متفاوت گوجه فرنگی واقعاً خیره کننده است. هر روزی که می گذرد، دانشمندان در سراسر دنیای خواص جدیدی از آنرا کشف و ثبت می کنند و کاربردهای جدید برای استفاده از آن در زندگی روزمره ارائه میدهند.


سرطان های مختلف از جمله سرطان پروستات، روده، مقعد، شکم، حنجره، دهان و مری با استفاده از مقادیر بالای لیکوپین قابل درمان می شوند.


تحقیقات حاکی از این امر هستند که لیکوپین از رشد سلول های سرطانی جلوگیری می کند. این امر خود به عنوان یکی از خواص شایان ذکر و شگفت انگیز گوجه فرنگی محسوب می شود.


اگر گوجه فرنگی را به صورت مایع در نظر بگیریم، در حدود 540 لیتر از آن لازم است تا کلیه ی خواص لیکوپین به طور کامل به بدن برسد. این بدان معناست که مصرف روزانه یک لیوان آب گوجه فرنگی می تواند یک فرد را برای تمام طول زندگی اش سالم و سرحال نگه دارد.


گوجه فرنگی تا حدودی به هر شکلی که در بیاید می تواند خواص اولیه ی خود را حفظ کند. البته باید به این نکته توجه داشت که وقتی گوجه فرنگی تحت تاثیر فرایند های صنعتی قرار می گیرد، تا حدودی از خواص ابتدایی خود را از دست داده و میزان لیکوپین موجود در آن تا حدودی کاهش پیدا می کند.


با توجه به کلیه ی تحقیقات گسترده ای که تا کنون بر روی فواید گوجه فرنگی انجام پذیرفته است، هنوز هم نیاز به تحقیقات بیشتری است تا پژوهشگران بتوانند به سایر مزیت های بالقوه ی گوجه فرنگی پی ببرند.


تحقیقات به تدریج در حال اثبات این امر هستند که به احتمال قریب به یقین استفاده از گوجه فرنگی و محصولاتی که از آن بدست می آیند می توانند از فساد لکه های سرطانی و اکسیداسیون چربی موجود در خون جلوگیری بعمل می آورند.


تا کنون اثبات شده که گوجه فرنگی در مقام یکی از سالم ترین و مفیدترین سبزی ها و میوه هاست و قدرت آنرا دارد تا بدترین انواع بیماری های انسانی را از میان بردارد. با وجود محصولات مختلفی که از گوجه فرنگی در بازار موجود می باشد، آنقدرها هم سخت نیست که کل خواص گوجه فرنگی را به بدن برسانیم و تا آخرین حد مطلوب از آن استفاده کنیم.
دوشنبه 20/7/1388 - 16:24
خواستگاری و نامزدی


اول خدا بود خدا ی مهربان .خدا مهر را به مادر داد بعد به پدر . مادر مهر را به فرزند آموخت، اما فرزند خوب یاد نگرفت. مادر از دنیا رفت ،فرزند قدر مادر را تازه فهمید ، بعد از مدتی فرزند مهر را آموخت زیرا او دارای فرزند شد


مادر :میمش :مهر و محبت... الفش :آرامش و ایثار ...دالش: دوستی... رایش: رحم و رفاقت مادر در باران آمد .مادر با یک سد نان آمد.مادر با دستی پینه خورده آمد.مادر با دلی پراز اضطراب آمد.مادر دلخور از دست فرزند آمد.مادر با قلبی مهربان آمد .

به فدای مادر




یادت باشه اون شبای که قنداقی بودی و فسقلی.... گریه می کردی ، بابات تو خواب ناز بود، اون مادرت بود که بیدار میموند تا آرومت کنه




هیچ وقت فراموش نکن وقتی می یومدی خونه غذات آماده بود ولباسا تو می شست قربونت صدقه ات می رفت کاری که شاید اونای که متاهل هستن خانماشون الان براشون  انجام ندن


تو که رفتی توی فرنگ و فکر میکنی  فرنگی شدی، یادت باشه، هنوز این دعای خیر مادر که بدرقته، پس فکر نکن فراموشت کرده، شده یه زنگ بزنی روز مادر تبریک بگی


اگه فکر میکنی بزرگ شدی، صاحب زن و بچه شدی، می خوام بگم تو هنوز همون بچه مامانی هستی، واسه مادرت، اگر چه سنت بالای چهله



تو که فکر میکنی پسر بزرگی شدی، ادعا میکنی همه چیز حالیته و شبا دیر میای خونه، تو هنوزهمون آقا کوچولی ، چون نمی دونی مادرت تا وقتی میای صد بار از خواب بیدار میشه تا بچه اش نیاد خونه آروم نمیشه


اگه فکر میکنی دختر بزرگی شدی میری با دوستات بیرون یا مسافرت ،بدون مادرت قلبش با تو ،تا سالم برگردی ،پس تو هنوزم همون خانوم کوچولوی هستی که، دستش تو دست مادرش داره تا تی تا تی میکنه


اون شبای که بیمار بودی حالت خوب نبود مادرت از تو بیشتر زجر می کشید .مادرا حاضرن بمیرن بیماری و مرگ بچه شون نبینن



فراموش نکن اگر چه مادرت از دنیا رفته اما میشه بهش بهترین هدیه رو داد ،تو هر دین و مذهبی که هستی با دعا خوندن تو  خدای یکتا و مهربونی هست که بهترین هدیه تو رو بهش میده




هیچ وقت یادت نره اگر چه مادرت رو کنارت به ظاهر نمی بینی یا فوت کرده مادرت دستت رو گرفته فقط باید دست گرم و مهربو نشو احساس کنی


خدا وکیلی یه چیزی رو اعتراف میکنم من که مسلمونم دوستانو نمی دونم ولی تو کتاب مقدسم اومده که یکی مهرو لطف خدا رو نمیشه جبران کرد ویکی مهرو محبت پدر مادر ومن یکی این سخن خدا رو کاملا قبول دارم(البته همه حرفای خدارو قبول دارم) ولی قربون خدا ،ماها به چه دردشون می خوریم این همه اذیتشون میکنیم، باهاشون بحث میکنیم ، قهر میکنیم ،و..... قدرشونو نمی دونیم ،آخر سر یه چیزی ازشون طلب داریم، واقعا چرا اینجوریه آخر سر هم ازمون دست نمی کشن


پس اگه قهری آشتی، اگه بد بودیم خوب بشیم ، اگه خوب بودیم خوب تر، تجدید رفتار کنیم،اگه متاهل هستیم به مادر شوهر و مادر زن سر بزنیم


شاید بگی این حرفا قدیمی شده ولی واقعیت داره می تونی امتحان کنی و این سوال رو از کسی که دوسش داری بپرسی اگه نامزد داریم یا زن.... نمی خواد شام بریم بیرون و ول خرجی کنیم میشه با یه شاخه گل و یه سبد محبت و اینکه ثابت بشه دوستش داریم کافیه. واقعیت اینکه اگه همسر  ما بیمار باشه میدونید اون هدیه یا گل ما اون لحظه به دردش نمی خوره. اون روزهای که با ما بوده  ... در حین بیماری اونا رو مرور می کنه ، و اینکه بازم اون روزا رو می خواد نه کادو وهدیه .همین یه دنیا ارزش داره که بدونه براش احترام قایل هستی و دوستش داری و اون این، توی قلبش میمونه، درست که هدیه تو جلو چشمش میمونه اما چشم آدم با هدیه ها و چیزای دیگه پر میشه ،گذریه و فراموش میشه ولی محبتت تو توی قلبش میمونه هیچ وقت فراموش نمیکنه و تو رو با دنیا عوض نمی کنه

دوشنبه 20/7/1388 - 16:16
ایرانگردی

شاهزاده خانمهای قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار


شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

شاهزاده خانم‌های قاجار

 

دوشنبه 20/7/1388 - 16:10
شعر و قطعات ادبی


 فصل زرد و خزان  فصل برگ ریزان فصل شخم زمین کشاورزان  فصل کار وتلاش کارگران

 فصل عاشقی فصل دلتنگی (مخصوصا غروباش ) فصل بارون ومه فصل درس ومدرسه

  شب یلدا ی کوتاه روز موضوع انشا دانش اموز و فصل.....

راستی پاییز برای شما چه جور فصلیه؟ فصل......؟

بوی ماه مهر دلم را بسی اشفت  گفتم فصل پاییز فصل دلتنگی است

دلم تنگ شده برای مدرسه

برای کیف وکفش مدرسه

دفتر وکتاب های جلد گرفته

شنبه ... پنج شنبه روز تعطیل جمعه

بازیهای بچه گانه خنده های بی بهانه

برای دلخوشی های کودکانه

برای مشق های شبانه روزهای بی صبحانه

برای ان صدای مهربون مادرانه که میگفت هر روز دیرت نشه مدرسه؟

نون و پنیر کیف مدرسه از مادری چون فرشته

بابا اب داد یادته؟ درس اول بود اره؟

بابا اب و نان داد مادر مهر یادمان داد

برای افرین گفتن های بابا ی بیست

ده ریال پاداش هر نمره بیست

برای پول تو جیبی شبهای پنهان مادر

همیشه همرهم  چهره خندان مادر

یادش به خیر.......

مادرم دوست دارم پدرم دستو میبوس

دوشنبه 20/7/1388 - 15:18
دانستنی های علمی

خدای من

گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغة دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات  شانه های تو کجا بود؟

 گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی... من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم

 گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟

 گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟

گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید.

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی. آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی.

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت ...

گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت....

دوشنبه 20/7/1388 - 15:17
آموزش و تحقيقات


  شاید برای اکثر شما ها موضوع جدیدی نباشد هر چند فکر نمی‌کنم برای به حرف در آوردن کامپیوتر از ترفند زیر استفاده کنید اما خیلی های دیگر هستند که اصلآ خبر ندارند اینکه کامپیوتر یک متن انگلیسی را بخواند چقدر ساده است و وقتی می‌بینند حسابی ذوق زده می‌شوند ، یک نمونه‌اش را چند سال پیش خودم دیدم. چند تا از دوستانم حسابی ذوق کرده بودند و تند و تند عبارت های مختلف را می‌نوشتند تا ببینند کامپیوتر چطور آنها را تلفظ می‌کند.

ابتدا یک پنجره‌ی جدید نت پد باز کنید و متن زیر را عینآ در آن کپی کنید.

Dim message, sapi
message=InputBox("Enter the text you want spoken","SpeakThis")
Set sapi=CreateObject("sapi.spvoice")
sapi.Speak message

حالا کافیست فایل را با پسوند vbs ذخیره کنید و آن را اجرا کنید.

در پنجره‌ی باز شده متن مورد نظر را وارد کنید تا کامپیوتر آن را برایتان تلفظ کند.

کد بالا از یکی از API های مایکروسافت به نام SAPI استفاده می‌کند.
(Speech Application Programming Interface)

راه ساده تر؟

از منوی استارت وارد کنترل پنل شده سپس Speech را انتخاب کنید ، در پنجره‌ی باز شده می‌توانید متن مورد نظرتان را تایپ کنید و روی Preview Voice کلیک کنید تا کامپیوتر آن را برایتان بخواند همچنین می‌توانید سرعت خواندن را هم تنظیم کنید.

می‌توانید از سایت iSpeech هم برای این کار با کیفیت بهتر استفاده کنید. متن را در سایت وارد می‌کنید و صدای آن را دریافت می‌کنید و البته قابلیت های فراوان دیگری هم دارد.

به فناوری‌ای که ما در این پست از آن استفاده کردیم اصطلاحآ Text 2 Speech می‌گویند. می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر جستجویش کنید.

شیطونی کنیم؟

کد ذکر شده در بالا را به صورت زیر تغییر دهید:

Dim sapi
Set sapi=CreateObject("sapi.spvoice")
sapi.Speak "Hello Babak, I"m your computer , I can talk to you"

(متن داخل گیومه را به دلخواه خود تغییر دهید) حالا فایل را مثل مرحله های گذشته با پسوند vbs ذخیره کنید و در پوشه‌ی استارت آپ کاربر های دیگر کامپیوتر یا دوستتان قرار دهید. دفعه‌ی بعد که کامپیوترش را روشن کند پیغام شما برایش پخش می‌شود.
(مثال: c:\Documents and Settings\Babak\Start Menu\Programs\Startup
دوشنبه 20/7/1388 - 15:17
دانستنی های علمی
  مقصد به سوی خدا

قطاری كه به مقصد خدا می رفت، لختی در ایستگاه دنیا توقف كرد

         و پیامبر رو به جهانیان كرد و گفت:

مقصد ما خداست. كیست كه با ما سفر كند؟
كیست كه رنج و عشق توامان بخواهد ؟
كیست كه باور كند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن ؟


قرن ها گذشت اما از بیشمار آدمیان جز اندكی بر آن قطار سوار نشدند از جهان تا خدا هزار
ایستگاه بود.

در هر ایستگاه كه قطار می ایستاد، كسی كم می شد قطار می گذشت و سبك می شد، زیرا

سبكی قانون راه خداست .

قطاری كه به مقصد خدا می رفت، به ایستگاه بهشت رسید. پیامبر گفت اینجا بهشت است .

مسافران بهشتی پیاده شوند، اما اینجا ایستگاه آخر نیست .

مسافرانی كه پیاده شدند، بهشتی شدند. اما اندكی، باز هم ماندند، قطار دوباره راه افتاد و

بهشت جا ماند.
آنگاه خدا رو به مسافرانش كرد و گفت :
درود بر شما، راز من همین بود.آن كه مرا می خواهد، در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد .
و آن هنگام كه قطار به ایستگاه آخر رسید دیگر نه قطاری بود و نه مسافری

دوشنبه 20/7/1388 - 15:11
رويا و خيال

 

فرصت آیینه ها در پشت در مانده است
روشنی را می شود در خانه مهمان کرد
می شود در عصر آهن
  آشناتر شد
سایبان از بید مجنون ،
روشنی از عشق
می شود جشنی فراهم کرد
می شود در معنی یک گل شناور شد

 

redrose_md_clr.gif



مهربانی را بیاموزیم
موسم نیلوفران در پشت در مانده است
موسم نیلوفران یعنی که باران هست
یعنی یک نفر آبی است
موسم نیلوفران یعنی
یک نفر می آید از آن سوی دلتنگی

 

flow019.gifflow019.gifflow019.gif



می شود برخاست در باران
دست در دست نجیب مهربانی
می شود در کوچه های شهر جاری شد
می شود با فرصت آیینه ها آمیخت
با نگاهی
می شود سرشار -
- از رازی بهاری شد

 

redSmCLR.gifredSmCLR.gifredSmCLR.gif


 



دست های خسته ای پیچیده با حسرت
چشم هایی مانده با دیوار رویاروی
چشمها را می شود پرسید
آسمان را می شود پاشید
می شود از چشمهایش ...
چشمها را می شود آموخت
می شود برخاست
می شود از چارچوب کوچک یک میز بیرون شد
می شود دل را فراهم کرد
می شود روشنتر از اینجا و اکنون شد

 

flow019.gifflow019.gifflow019.gif



جای من خالی است
جای من در عشق
جای من در لحظه های بی دریغ اولین دیدار
جای من در شوق تابستانی آن چشم
جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می گفت
جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت
جای من خالی است
من کجا گم کرده ام آهنگ باران را ؟!
من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟!


redSmCLR.gif
redSmCLR.gif
redSmCLR.gif



می شود برگشت
می شود برگشت و در خود جستجویی داشت
                    در کجا یک کودک دهساله در دلواپسی گم شد ؟!
                   در کجا دست من و سیمان گره خوردند؟!
می شود برگشت
تا دبستان راه کوتاهی است
می شود از رد باران رفت
می شود با سادگی آمیخت
می شود کوچکتر از اینجا و اکنون شد
می شود کیفی فراهم کرد
دفتری را می شود پر کرد از آیینه و خورشید
در کتابی می شود روییدن خود را تماشا کرد
                   من بهار دیگری را دوست می دارم

 

flow019.gifflow019.gifflow019.gif



جای من خالی است
جای من در میز سوم ، در کنار پنجره خالی است
جای من در درس نقاشی
جای من در جمع کوکبها
جای من در چشمهای دختر خورشید
جای من در لحظه های ناب
جای من در نمره های بیست
  جای من در زندگی خالی است

 

redSmCLR.gifredSmCLR.gifredSmCLR.gif


می شود برگشت
اشتیاق چشم هایم را تماشا کن
می شود در سردی سرشاخه های باغ
جشن رویش را بیفروزیم
دوستی را می شود پرسید
چشمها را می شود آموخت
مهربانی کودکی تنهاست
مهربانی را بیاموزیم...
 

heart3.gif


 

 

دوشنبه 20/7/1388 - 15:9
شعر و قطعات ادبی

یاد گرفته ام

 

 

همه چیز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم

تو نگرانم نشو !!

همه چیز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !

یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !

یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !

تو نگرانم نشو !!

همه چیز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....

یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!

یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !

یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....

و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !

اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...

که چگونه.....!

برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...

و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....

تو نگرانم نشو !!

فراموش کردنت" را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت .

بهار-بیست دات كام تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.bahar-20.com

 

دوشنبه 20/7/1388 - 15:7
فلسفه و عرفان


 

دعاهای زیر از کتاب  سومین جشنواره بین‌المللی "دستهای کوچک دعا" است. این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار می‌شود و دعاهای بچه‌های دنیا را جمع ‌آوری می‌کند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به آنها جایزه می‌دهد. دعاهایی که می‌خوانید از بچه‌های ایران است.

 

لطفاً آمین بگوئید:

آرزو دارم سر آمپول‌ها نرم باشد! (تاده نظر‌بیگیان / ۵ ساله)

خدای مهربانم! من در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! (نسیم حبیبی / ۷ ساله)

ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست! (فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)

خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! (سوسن خاطری / 9 ساله)

خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد. (کیانمهر ره‌گوی / 7 ساله)

خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد! (الناز جهانگیری / 10 ساله)

آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدی‌هایی را که من جمع می‌کنم از من می‌گیرند و به بچه‌ آنهایی می‌دهند که به من عیدی می‌دهند! (سحر آذریان / ۹ ساله)

بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می‌خواهم که برادرم به سربازی برود و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه می‌خورد و می‌گوید کی کارت پایان خدمت می‌گیری؟ (حسن / 8 ساله)

ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم! (شاهین روحی / 11 ساله)

خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره! (پویا گلپر / 10 ساله)

خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا می‌کنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی / 10 ساله)

خدایا! یک برادر تپل به من بده!! (زهره صبورنژاد / 7 ساله)

خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو می‌خواهم که به پدر و مادر همه بچه‌های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانه‌یمان مانند بچه‌های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا فرجی / 11 ساله)

دلم می‌خواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژله‌ای بزنم! (روشنک روزبهانی / 8 ساله)

خدایا! شفای مریض‌ها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچ‌کس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین. (مهدی اصلانی / 11 ساله)

خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم! (مینا امیری / 8 ساله)

خدایا! تمام بچه‌های کلاسمان زن داداش دارند از تو می‌خواهم مرا زن دادش دار کنی! (زهرا فراهانی / 11 ساله)

ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم می‌رسم. خدایا دعای مرا قبول کن... (رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله)

ای خدای مهربان! من رستم دستان را خیلی دوست دارم از تو خواهش می‌کنم کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم! (شایان نوری / 9 ساله)

خدایا ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من بتوانم خدا را بوس کنم و معلم‌مان هم مرا بوس کند!! (امیرحسام سلیمی / 6 ساله)

خدیا! دعا می‌کنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند! (فاطمه یارمحمدی / 11 ساله)

ای خدا! من بعضی وقت‌ها یادم می‌رود به یاد تو باشم ولی خدایا کاش تو همیشه به یاد من بیوفتی و یادت نرود! (شقایق شوقی / 9 ساله)

خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونه‌ها را می‌زدیم و فرار می‌کردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون من امسال دیگه این کار رو نمی‌کنم! (دلنیا عبدی‌پور / 10 ساله)

آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند. آن وقت آنها هم می‌فهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد نمی‌گرفتند! (هدیه مصدری / 12 ساله)

خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش پاشنه بلند تلق تلوقی (!) می‌خوان دعا می‌کنند بزرگ شوند که قدشان دراز شود! (باران خوارزمیان / 4 ساله)

خدایا! برام یک عروسک بده. خدایا! برای داداشم یک ماشین پلیس بده! (مریم علیزاده / 6 ساله)

خدایا! می‌خورم بزرگ نمیشم! کمکم کن تا خیلی خیلی بزرگ شوم! (محمد حسین اوستادی / 7 ساله)


من دعا می‌کنم که خودمان نه، همه مردم جهان در روز قیامت به بهشت بروند. (المیرا بدلی / 11 ساله)

خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمی‌خواننداما ما باید هر روز درس بخوانیم؟ در سال جدید دعا می‌کنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت کنیم! (نیشتمان وازه / 10 ساله)

اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول می‌زنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! (عاطفه صفری / 11 ساله)

خدای مهربان! من یک جفت کفش می‌خواهم بنفش باشد و موقع راه رفتن تق تق کند مرسی خدایا! (رویا میرزاده / 7 ساله)

در یادداشت دبیر جشنواره در ابتدای کتاب نوشته شده:

"هزاران نفر برای باریدن باران دعا می‌کنند غافل از آنکه خداوند با کودکی است که چکمه‌هایش سوراخ است."
 


جمله روز :  آنچنان زندگی كن گویی كه فردا خواهی مرد ، آنچنان بیاموز گویی كه تا ابد زنده خواهی ماند . ماهاتما گاندی

دوشنبه 20/7/1388 - 14:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته