• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 20040
تعداد نظرات : 2175
زمان آخرین مطلب : 2124روز قبل
تاریخ

 

بخش اول : تحریفات در واقعه تاریخی كربلا. تمام قضایای كوفه را برای اینها تعریف كرد . این دو نفر آمدند تا رسیدند به حضرت . به منزل اولی كه رسیدند ، حرفی نزدند ، صبر كردند تا آنگاه كه اباعبدالله ( ع ) در منزلی فرود آمدند كه تقریبا یك شبانه روز ، از آن وقت كه با آن شخص ملاقات كرده بودند ، فاصله زمانی داشت . حضرت ، در خیمه نشسته و عده ای از اصحاب همراه ایشان بودند كه آن دو نفر آمدند و عرض كردند یا اباعبدالله ! ما خبری داریم ، اجازه می دهیدآن را در همین مجلس به عرض شما برسانیم یا می خواهید در خلوت به شما عرض كنیم ؟ فرمود : من از اصحاب خودم چیزی را مخفی نمی كنم ، هر چه هست در حضور اصحاب من بگوئید . یكی از آن دو نفر عرض كرد : یا ابن رسول الله ! ما با آن مردی كه دیروز با شما برخورد كرد ولی توقف نكرد ، ملاقات كردیم ، او مرد قابل اعتمادی بود ، ما او را می شناسیم ، هم قبیله ماست ، از بنی اسد است . ما از او پرسیدیم در كوفه چه خبر است ؟ خبر بدی داشت ، گفت من از كوفه خارج نشدم مگر اینكه به چشم خود دیدم كه مسلم و هانی را شهید كرده بودند و بدن مقدس آنها را در حالی كه ریسمان به پاهایشان بسته بودند، در میان كوچه و بازارهای كوفه می كشیدند . اباعبدالله ( ع ) ، خبر مرگ مسلم را كه شنید ، چشمهایش پر از اشك شد ولی فورا این آیه را تلاوت كرد : من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا ( 1 ) در چنین موقعیتی ابا عبدالله ( ع ) نمی گوید كوفه را كه گرفتند ، مسلم كه كشته شد ،هانی كه كشته شد ، پس ما كارمان تمام شد ، ما شكست خوردیم ، از همینجا برگردیم . جمله ای گفت كه رساند مطلب چیز و بحث و محاجه است ) ، می گویند : الاسلام یعلو و لا یعلی علیه ، یعنی منطق اسلام بر هر منطق دیگری برتری دارد . آنجا كه منطقها و استدلالها با یكدیگر مواجه می شوند ، در عرصه استدلالها و در میدان احتجاجها و در سرزمین منطقها منطق اسلام بر هر منطق دیگری برتری و غلبه دارد . این ، دید و بعد دیگری از این حدیث است . آنها كه از دید اجتماعی به این حدیث نگاه كرده اند ، مسئله را به شكل دیگری طرح می كنند ، می گویند : الاسلام یعلو و لایعلی علیه ، یعنی در جریان عمل برتری با اسلام است ، چرا ؟ برای اینكه قانون اسلام از هر قانون دیگری بر نیازهای بشر منطبقتر استو لذا راه خودش را عملا بهتر باز می كند . انسان وقتی نگاهی به دستگاههای تبلیغاتی مسیحیت می كند و آن وسعت و امكانات ، آن وسائل ، آن ابزارها ، آن افراد ، آن بودجه عظیم ، آن تاكتیكها و آن همه تجهیزات و تشكیلات تبلیغاتی را می بیند ،می گوید مگر با این همه دستگاه تبلیغاتی مسیحیت ، اسلام می تواند ، مقاومت بكند ؟ ! واقعا عجیب است ! وقتی به خودمان نگاه می كنیم ، می بینیم از نظر دستگاه تبلیغاتی واقعا در حد صفر هستیم . هیچ دینی در دنیا به اندازه اسلام از نظر دستگاه تبلیغاتی و مبلغینش ضعیف نیست . حتی وقتی به یهود كه اقلیت است نگاه می كنیم ، می بینیم این آبهای زیر كاه بسیار مجهز هستند ، لااقل به عوامل تحریف . اینها جنبه اثباتی ندارند كه مردم را دعوت به یهودیگری بكنند ، ولی جنبه تخریبیشان زیاد است ، یعنی تخریب مكتبهای دیگران . شما می بینید یك نفر یهودی یك عمر در یك رشته از رشته های اسلامی درس می خواند برای اینكه یك كرسی اسلامی را در یك دانشگاه اشغال بكند و در آن كرسی كار خود را انجام بدهد ، یا یك كتاب بنویسد و در آن كتاب فكر خودش را پخش كند . هیچ می دانید كه ( این را من از اهل اطلاع مكرر شنیده ام ) بیش از 90 درصد كرسیهای اسلام شناسی جهان در اشغال یهودیهاست ؟ اسلام شناسهای جهان یهودیها هستند ! شما ببینید، اینها چقدر قدرت ضربه زدن دارند ! ، مسیحیت و این یهودیت ! شما همینهایی كه اسمشان را گذاشته اید فرقه ضاله گمراه سیاسی كه در كشور خودمان وجود دارند ، همین حزب كوچك را ببینید چقدر دستگاه تبلیغاتیش قوی است ! در این حال ، چند سال پیش بود در روزنامه ای خواندم ( از روزنامه لوموند نقل كرده بود ) كه در طول چند سال اخیر ، چهارده میلیون نفر از مردم دنیا مسلمان شده اند . با كدام تبلیغ ؟ مبلغی نبوده ، شاید حداكثر یك رادیوی مثلا ترانزیستوری داشته اند كه گاهی اوقات از كشورهای عربی برنامه هایی می گرفته اند . با یك نفر مطلعی كه از اروپا آمده بود ، این موضوع را در میان گذاشتم . این شخص كه سالهای سال در اروپا بوده و الان هم در اروپاست گفت : من با فلان مقام مسیحی كه صحبت كردم ، گفت لوموند اشتباه كرده ، در سالهای اخیر بیست و پنج میلیون نفر مسلمان شده اند ، و گفت در افریقا دو نیرو در حال پیشروی است ، اسلام و كمونیسم ، و مسیحیت هر چه فعالیت می كند پیشروی قابل توجهی ندارد . در حالی كه دستگاه تبلیغاتی آن قوی و وسیع و دستگاه تبلیغاتی اسلام ضعیف است . علتش این است كه محتواها فرق می كند ، این محتوا قوی و منطقی است و آن محتوا به اصطلاح احساسی است ، از نظر احساسی بسیار قوی است . این محتوا ، عملی است و با زندگی عملی سر و كار دارد ولی آن محتوا تحمیلی است . حرف اول اسلام ، مثل آب در گلوی یك تشنه ، به گوارایی نفوذ می كند . می گوید عقل ، و با عقل خدا و توحید را اثبات می كند . ولی مسیحیت ، حرف اولش این است كه عقل را كنار بگذار و بگو تثلیت ! ایام ، ایام محرم است و ما این بحث را طرح كرده ایم برای اینكه پیام حسینی را به مردم برسانیم و بعد بیان كنیم كه نهضت حسینی چگونه پیام رسان اسلام بود ، چگونه امام حسین توانست با نهضت خودش پیام اسلام را به جهان و جهانیان برساند . امام حسین علیه السلام در هشتم ذی الحجه ، در همان جوش و خروشی كه حجاج وارد مكه می شدندو در همان روزی كه باید به جانب منا و عرفات حركت كنند ، پشت به مكه كرد و حركت نمود و آن سخنان غرای معروف را كه نقل از سید بن طاووس است ، انشاء كرد . منزل به منزل آمد تا به نزدیكیهای سر حد عراق رسید . در كوفه حالا چه خبر است و چه می گذرد خدا عالم است . داستان عجیب و اسف انگیز جناب مسلم در آنجا رخ داده است . امام حسین علیه السلام در بین راه شخصی را دیدند كه از طرف كوفه می آید به این طرف ( در سرزمین عربستان جاده و راه شوسه نبوده كه از كنار یكدیگر رد بشوند . بیابان بوده است ، و افرادی كه در جهت خلاف هم حركت می كردند ، با فواصلی از یكدیگر رد می شدند ) ، لحظه ای توقف كردند به علامت اینكه من با تو كار دارم ، و می گویند این شخص امام حسین علیه السلام را می شناخت و از طرف دیگر حامل خبر اسف آوری بود ، فهمید كه اگر برود نزدیك امام حسین ، از او خواهد پرسید كه از كوفه چه خبر ؟ باید خبر بدی را به ایشان بدهد . نخواست آن خبر را بدهد و لذا راهش را كج كرد و رفت طرف دیگر . دو نفر دیگر از قبیله بنی اسد كه در مكه بودند و در اعمال حج شركت كرده بودند ،بعد از آنكه كار حجشان به پایان رسید ، چون قصد نصرت امام حسین را داشتند ، به سرعت از پشت سر ایشان حركت كردند تا خودشان را برسانند به قافله اباعبدالله ( ع ) . اینها تقریبا یك منزل عقب بودند . برخورد كردند با همان شخصی كه از كوفه می آمد . به یكدیگر كه رسیدند به رسم عرب انتساب كردند ، یعنی بعد از سلام و علیك این دو نفر از او پرسیدند نسبت را بگو ، از كدام قبیله هستی ؟ گفت من از قبیله بنی اسد هستم ، اینها گفتند : عجب ! نحن اسدیان ، ما هم كه از بنی اسد هستیم ، پس بگو پدرت كیست ، پدر بزرگت كیست ؟ او پاسخ گفت ، اینها هم گفتند تا همدیگر را شناختند بعد ، این دو نفر كه از مدینه می آمدند ، گفتند از كوفه چه خبر ؟ گفت حقیقت این است كه از كوفه خبر بسیار ناگواری است و اباعبدالله ( ع ) كه از مكه به كوفه می رفتند وقتی مرا دیدند ، توقفی كردند و من چون فهمیدم برای استخبار از كوفه است ، نخواستم خبر شوم را به حضرت بدهم .

تمام قضایای كوفه را برای اینها تعریف كرد . این دو نفر آمدند تا رسیدند به حضرت . به منزل اولی كه رسیدند ، حرفی نزدند ، صبر كردند تا آنگاه كه اباعبدالله ( ع ) در منزلی فرود آمدند كه تقریبا یك شبانه روز ، از آن وقت كه با آن شخص ملاقات كرده بودند ، فاصله زمانی داشت . حضرت ، در خیمه نشسته و عده ای از اصحاب همراه ایشان بودند كه آن دو نفر آمدند و عرض كردند یا اباعبدالله ! ما خبری داریم ، اجازه می دهیدآن را در همین مجلس به عرض شما برسانیم یا می خواهید در خلوت به شما عرض كنیم ؟ فرمود : من از اصحاب خودم چیزی را مخفی نمی كنم ، هر چه هست در حضور اصحاب من بگوئید . یكی از آن دو نفر عرض كرد : یا ابن رسول الله ! ما با آن مردی كه دیروز با شما برخورد كرد ولی توقف نكرد ، ملاقات كردیم ، او مرد قابل اعتمادی بود ، ما او را می شناسیم ، هم قبیله ماست ، از بنی اسد است . ما از او پرسیدیم در كوفه چه خبر است ؟ خبر بدی داشت ، گفت من از كوفه خارج نشدم مگر اینكه به چشم خود دیدم كه مسلم و هانی را شهید كرده بودند و بدن مقدس آنها را در حالی كه ریسمان به پاهایشان بسته بودند، در میان كوچه و بازارهای كوفه می كشیدند . اباعبدالله ( ع ) ، خبر مرگ مسلم را كه شنید ، چشمهایش پر از اشك شد ولی فورا این آیه را تلاوت كرد : من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا ( 1 ) در چنین موقعیتی ابا عبدالله ( ع ) نمی گوید كوفه را كه گرفتند ، مسلم كه كشته شد ،هانی كه كشته شد ، پس ما كارمان تمام شد ، ما شكست خوردیم ، از همینجا

برگردیم .


 

1 - سوره احزاب ، آیه . 23
چهارشنبه 4/9/1394 - 14:14
تاریخ

 

بخش اول : تحریفات در واقعه تاریخی كربلا

 متكلمین كه از جنبه دیگری به مسائل نگاه می كنند و به این حدیث از دید كلامی می نگریسته اند ( متكلم ، سر و كارش با منطق و استدلال و بحث و محاجه است ) ، می گویند : الاسلام یعلو و لا یعلی علیه ، یعنی منطق اسلام بر هر منطق دیگری برتری دارد . آنجا كه منطقها و استدلالها با یكدیگر مواجه می شوند ، در عرصه استدلالها و در میدان احتجاجها و در سرزمین منطقها منطق اسلام بر هر منطق دیگری برتری و غلبه دارد . این ، دید و بعد دیگری از این حدیث است . آنها كه از دید اجتماعی به این حدیث نگاه كرده اند ، مسئله را به شكل دیگری طرح می كنند ، می گویند : الاسلام یعلو و لایعلی علیه ، یعنی در جریان عمل برتری با اسلام است ، چرا ؟ برای اینكه قانون اسلام از هر قانون دیگری بر نیازهای بشر منطبقتر استو لذا راه خودش را عملا بهتر باز می كند . انسان وقتی نگاهی به دستگاههای تبلیغاتی مسیحیت می كند و آن وسعت و امكانات ، آن وسائل ، آن ابزارها ، آن افراد ، آن بودجه عظیم ، آن تاكتیكها و آن همه تجهیزات و تشكیلات تبلیغاتی را می بیند ،می گوید مگر با این همه دستگاه تبلیغاتی مسیحیت ، اسلام می تواند ، مقاومت بكند ؟ ! واقعا عجیب است ! وقتی به خودمان نگاه می كنیم ، می بینیم از نظر دستگاه تبلیغاتی واقعا در حد صفر هستیم . هیچ دینی در دنیا به اندازه اسلام از نظر دستگاه تبلیغاتی و مبلغینش ضعیف نیست . حتی وقتی به یهود كه اقلیت است نگاه می كنیم ، می بینیم این آبهای زیر كاه بسیار مجهز هستند ، لااقل به عوامل تحریف . اینها جنبه اثباتی ندارند كه مردم را دعوت به یهودیگری بكنند ، ولی جنبه تخریبیشان زیاد است ، یعنی تخریب مكتبهای دیگران . شما می بینید یك نفر یهودی یك عمر در یك رشته از رشته های اسلامی درس می خواند برای اینكه یك كرسی اسلامی را در یك دانشگاه اشغال بكند و در آن كرسی كار خود را انجام بدهد ، یا یك كتاب بنویسد و در آن كتاب فكر خودش را پخش كند . هیچ می دانید كه ( این را من از اهل اطلاع مكرر شنیده ام ) بیش از 90 درصد كرسیهای اسلام شناسی جهان در اشغال یهودیهاست ؟ اسلام شناسهای جهان یهودیها هستند ! شما ببینید، اینها چقدر قدرت ضربه زدن دارند ! ، مسیحیت و این یهودیت ! شما همینهایی كه اسمشان را گذاشته اید فرقه ضاله گمراه سیاسی كه در كشور خودمان وجود دارند ، همین حزب كوچك را ببینید چقدر دستگاه تبلیغاتیش قوی است ! در این حال ، چند سال پیش بود در روزنامه ای خواندم ( از روزنامه لوموند نقل كرده بود ) كه در طول چند سال اخیر ، چهارده میلیون نفر از مردم دنیا مسلمان شده اند . با كدام تبلیغ ؟ مبلغی نبوده ، شاید حداكثر یك رادیوی مثلا ترانزیستوری داشته اند كه گاهی اوقات از كشورهای عربی برنامه هایی می گرفته اند . با یك نفر مطلعی كه از اروپا آمده بود ، این موضوع را در میان گذاشتم . این شخص كه سالهای سال در اروپا بوده و الان هم در اروپاست گفت : من با فلان مقام مسیحی كه صحبت كردم ، گفت لوموند اشتباه كرده ، در سالهای اخیر بیست و پنج میلیون نفر مسلمان شده اند ، و گفت در افریقا دو نیرو در حال پیشروی است ، اسلام و كمونیسم ، و مسیحیت هر چه فعالیت می كند پیشروی قابل توجهی ندارد . در حالی كه دستگاه تبلیغاتی آن قوی و وسیع و دستگاه تبلیغاتی اسلام ضعیف است . علتش این است كه محتواها فرق می كند ، این محتوا قوی و منطقی است و آن محتوا به اصطلاح احساسی است ، از نظر احساسی بسیار قوی است . این محتوا ، عملی است و با زندگی عملی سر و كار دارد ولی آن محتوا تحمیلی است . حرف اول اسلام ، مثل آب در گلوی یك تشنه ، به گوارایی نفوذ می كند . می گوید عقل ، و با عقل خدا و توحید را اثبات می كند . ولی مسیحیت ، حرف اولش این است كه عقل را كنار بگذار و بگو تثلیت ! ایام ، ایام محرم است و ما این بحث را طرح كرده ایم برای اینكه پیام حسینی را به مردم برسانیم و بعد بیان كنیم كه نهضت حسینی چگونه پیام رسان اسلام بود ، چگونه امام حسین توانست با نهضت خودش پیام اسلام را به جهان و جهانیان برساند . امام حسین علیه السلام در هشتم ذی الحجه ، در همان جوش و خروشی كه حجاج وارد مكه می شدندو در همان روزی كه باید به جانب منا و عرفات حركت كنند ، پشت به مكه كرد و حركت نمود و آن سخنان غرای معروف را كه نقل از سید بن طاووس است ، انشاء كرد . منزل به منزل آمد تا به نزدیكیهای سر حد عراق رسید . در كوفه حالا چه خبر است و چه می گذرد خدا عالم است . داستان عجیب و اسف انگیز جناب مسلم در آنجا رخ داده است . امام حسین علیه السلام در بین راه شخصی را دیدند كه از طرف كوفه می آید به این طرف ( در سرزمین عربستان جاده و راه شوسه نبوده كه از كنار یكدیگر رد بشوند . بیابان بوده است ، و افرادی كه در جهت خلاف هم حركت می كردند ، با فواصلی از یكدیگر رد می شدند ) ، لحظه ای توقف كردند به علامت اینكه من با تو كار دارم ، و می گویند این شخص امام حسین علیه السلام را می شناخت و از طرف دیگر حامل خبر اسف آوری بود ، فهمید كه اگر برود نزدیك امام حسین ، از او خواهد پرسید كه از كوفه چه خبر ؟ باید خبر بدی را به ایشان بدهد . نخواست آن خبر را بدهد و لذا راهش را كج كرد و رفت طرف دیگر . دو نفر دیگر از قبیله بنی اسد كه در مكه بودند و در اعمال حج شركت كرده بودند ،بعد از آنكه كار حجشان به پایان رسید ، چون قصد نصرت امام حسین را داشتند ، به سرعت از پشت سر ایشان حركت كردند تا خودشان را برسانند به قافله اباعبدالله ( ع ) . اینها تقریبا یك منزل عقب بودند . برخورد كردند با همان شخصی كه از كوفه می آمد . به یكدیگر كه رسیدند به رسم عرب انتساب كردند ، یعنی بعد از سلام و علیك این دو نفر از او پرسیدند نسبت را بگو ، از كدام قبیله هستی ؟ گفت من از قبیله بنی اسد هستم ، اینها گفتند : عجب ! نحن اسدیان ، ما هم كه از بنی اسد هستیم ، پس بگو پدرت كیست ، پدر بزرگت كیست ؟ او پاسخ گفت ، اینها هم گفتند تا همدیگر را شناختند بعد ، این دو نفر كه از مدینه می آمدند ، گفتند از كوفه چه خبر ؟ گفت حقیقت این است كه از كوفه خبر بسیار ناگواری است و اباعبدالله ( ع ) كه از مكه به كوفه می رفتند وقتی مرا دیدند ، توقفی كردند و من چون فهمیدم برای استخبار از كوفه است ، نخواستم خبر شوم را به حضرت بدهم .

تمام قضایای كوفه را برای اینها تعریف كرد . این دو نفر آمدند تا رسیدند به حضرت . به منزل اولی كه رسیدند ، حرفی نزدند ، صبر كردند تا آنگاه كه اباعبدالله ( ع ) در منزلی فرود آمدند كه تقریبا یك شبانه روز ، از آن وقت كه با آن شخص ملاقات كرده بودند ، فاصله زمانی داشت . حضرت ، در خیمه نشسته و عده ای از اصحاب همراه ایشان بودند كه آن دو نفر آمدند و عرض كردند یا اباعبدالله ! ما خبری داریم ، اجازه می دهیدآن را در همین مجلس به عرض شما برسانیم یا می خواهید در خلوت به شما عرض كنیم ؟ فرمود : من از اصحاب خودم چیزی را مخفی نمی كنم ، هر چه هست در حضور اصحاب من بگوئید . یكی از آن دو نفر عرض كرد : یا ابن رسول الله ! ما با آن مردی كه دیروز با شما برخورد كرد ولی توقف نكرد ، ملاقات كردیم ، او مرد قابل اعتمادی بود ، ما او را می شناسیم ، هم قبیله ماست ، از بنی اسد است . ما از او پرسیدیم در كوفه چه خبر است ؟ خبر بدی داشت ، گفت من از كوفه خارج نشدم مگر اینكه به چشم خود دیدم كه مسلم و هانی را شهید كرده بودند و بدن مقدس آنها را در حالی كه ریسمان به پاهایشان بسته بودند، در میان كوچه و بازارهای كوفه می كشیدند . اباعبدالله ( ع ) ، خبر مرگ مسلم را كه شنید ، چشمهایش پر از اشك شد ولی فورا این آیه را تلاوت كرد : من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا ( 1 ) در چنین موقعیتی ابا عبدالله ( ع ) نمی گوید كوفه را كه گرفتند ، مسلم كه كشته شد ،هانی كه كشته شد ، پس ما كارمان تمام شد ، ما شكست خوردیم ، از همینجا برگردیم .


1-  سوره احزاب ، آیه . 23
چهارشنبه 4/9/1394 - 13:50
آلبوم تصاویر

 

افتتاح اولین ضریح امامزاده عبداله گرگان سال 1356

 

 

چهارشنبه 4/9/1394 - 8:24
آلبوم تصاویر

 

 

چهارشنبه 4/9/1394 - 8:17
آلبوم تصاویر

 

 

چهارشنبه 4/9/1394 - 8:15
آلبوم تصاویر

 

 

چهارشنبه 4/9/1394 - 8:10
آلبوم تصاویر

 

 

چهارشنبه 4/9/1394 - 8:7
آلبوم تصاویر

 

آئئنه عبرت

 

چهارشنبه 4/9/1394 - 8:5
آلبوم تصاویر

 

علی آباد

روستای محمد آباد

 

چهارشنبه 4/9/1394 - 7:59
آلبوم تصاویر

 

موزه آثاردفاع مقدس خرمشهر

 

چهارشنبه 4/9/1394 - 7:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته