موفقیت و مدیریت
رفتارها- سیدحسین میرباقری:
بیان مهمترین تاكتیكهای یك زندگی موفق كه میتواند تحولی شگرف در زندگی ایجاد نماید، در قالب 7 تاكتیك راهبردی.
انسانهای هدفمند و موفق همواره دنبال
راهكارهایی میگردند تا با سرعت و كیفیت بیشتری اهدافشان را محقق و زندگی
زیبایی را برای خود و اطرافیانشان مهیا نمایند.
هدفگذاری و برنامهریزی لازمه یك
زندگی موفق و با نشاط است و افرادی كه به دنبال خوشبختی و سعادت میگردند
قطعاً باید برای رسیدن به این نعمت بیكران، هدفمند و باانگیزه حركت كنند.
آرامش و نشاط از اهداف متعالی یك
زندگی موفق است كه برای رسیدن به آن میبایست تاكتیكها و راهكارهای معینی
را تدوین و براساس آن یك زندگی آرام و با نشاط را ایجاد نمود. در این مقاله
مهمترین تاكتیكهای یك زندگی موفق كه میتواند تحولی شگرف در زندگی شما
ایجاد نماید را در قالب 7 تاكتیك راهبردی بیان خواهیم كرد.
1 - ذهن را سرشار از موفقیت و پیروزی نماییم
انسانهایی
در صحنه زندگی و كار موفق و پیروز خواهند شد كه در ابتدا این موفقیت و
پیروزی را در ذهن خود ترسیم كرده و با تصویری كاملاً روشن و شفاف به سمت
تحقق اهدافشان حركت نمایند و اطمینان داشته باشند كه پیروز خواهند شد.
آنچه را كه ذهن بتواند تصور و باور
كند قابل دستیابی است به شرطی كه با ذهنیتی همواره مثبت توأم باشد و افكار
منفی آن را مخدوش نكند، پس بیاییم مسیر زندگی خود را بر مبنای باورهای مثبت
و یك روحیه عالی طراحی كرده و با امید زیباتر شدن زندگی خود و اطرافیانمان
از فرصتهای طلایی زندگی نهایت استفاده را نماییم.
2 - دیگران را ببخشیم و با آنها مهربان باشیم
بخشش
و مهربانی از صفات زیبای خدای متعال است و انسانهایی كه با چنین خصوصیتی
در صحنه زندگی حضور دارند، در واقع آرامش عمیقی را برای خود مهیا میسازند؛
چرا كه وقتی انسانی از بخشش دیگران امتناع كند در واقع ترجیح میدهد در غم
و غصههای گذشته باقی بماند و همواره كینه دیگران را در دل داشته باشد.
عفوكردن دیگران در واقع لذت بردن از
زمان حال و خلق آیندهای زیباست. وقتی كه ما با دیگران مهربان باشیم و به
راحتی آنها را ببخشیم، آنها نیز تغییر كرده و رفتار خود را تصحیح
مینمایند؛ پس انتخاب همیشه با ماست كه مهار زندگی خود را به دست بگیریم و
در حال زندگی كنیم و یا اینكه خود را در لجاجتها و پریشانیهای گذشته
زنجیر كنیم.
3 - انتظار قدردانی و سپاسگزاری نداشته باشیم
در
یك زندگی موفق میبایست همواره اندیشه از خود گذشتن و ایثار كردن جاری
باشد ولی در قبال كارهایمان نباید انتظار قدردانی و سپاسگزاری از دیگران را
داشته باشیم. یادمان باشد كه حضرت مسیح علیهالسلام در یك روز 10مریض را
شفا دادند ولی فقط یك مریض از ایشان تشكر كرد.
اگر اندیشه ما لذت بردن از كمك به
دیگران باشد، دیگر به دنبال لذت تشكر و قدردانی نمیرویم و بدانیم كه در
این عالم چیزی محو و نابود نمیشود چرا كه اگر امروز شما خدمتی به دیگران
انجام دهید، در زمانی دیگر این محبت به بهترین شكل به شما برمیگردد.
4 - همیشه شكرگزار باشیم
انسانهایی
كه به داشتههایشان فكر میكنند، آرامش و نشاطی نصیبشان خواهد شد كه
پیوسته باعث افزایش این نعمتها در زندگیشان میشود. اما در مقابل افرادی
كه همواره به نداشتههایشان میاندیشند آنچنان اضطراب و استرسی به همراه
دارند كه هر روز وضعیتشان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد.
شكرگزاری به درگاه خدای مهربان نه
تنها از دیدگاه اعتقادی قابل تحسین است بلكه از نظر علمی نیز اثبات گردیده
كه انسانهای شاكر زندگی آرام و موفقی دارند چرا كه انسان جذب كننده
بیشترین و شایعترین افكار خویش میباشد و اگر به زیباییها و نعمتهای
اطرافش بیندیشد، نعمتهای بیشتری را جذب خود مینماید؛ پس با شكرگزاری به
درگاه خدای مهربان و تفكر درباره داشتههای خود، موجی از نعمتها و بركات
را به زندگی خود هدیه نماییم.
5 - از مشكلات استقبال كنیم
مشكلات،
سازههای یك زندگی موفق هستند به شرطی كه نحوه رویكرد ما به آن نگرش حل
مسئله باشد و در مقابل مسائل و مشكلاتی كه در زندگی ما پیش میآید همواره
این سؤال را مطرح نماییم كه «این رویداد برای ما چه پیام مثبتی داشته است؟»
با چنین نگرشی، زندگی با مسائل و مشكلاتش معنای زیبایی پیدا میكند و در
واقع موفقیت و پیروزی ما در صحنه زندگی، حل مشكلات اطرافمان میگردد.
بعضی از انسانها در هر فرصتی به
دنبال مشكل میگردند، ولی انسانهای موفق در هر مشكلی به دنبال فرصت
میگردند و به قول دیل كارنگی اگر تقدیر زندگی در مسیر آنها یك لیموترش هم
قرارداد از آن شیرینترین شربت زندگی را تهیه میكنند و با عشق مینوشند.
یادمان باشد كه مشكلات دامنه ذهن ما را وسعت میبخشد و تواناییهای ما را
برای رسیدن به پیروزیهای بزرگتر افزایش میدهد.
6 - دیگران را شاد كنیم
شادی
و نشاط لازمه یك زندگی موفق و پویا است و اگر انسانی دارای روحیه مثبت
نباشد نمیتواند در مواجهه با مسائل مختلف زندگی با تدبیر و اقتدار عمل
كند. یكی از راههای كسب روحیه مثبت، ایجاد نشاط و شادی در دیگران است.
زمانیكه ما مشكل فردی را حل كنیم در
واقع آرامش و نشاط را به خود هدیه میدهیم و لذت خدمت به دیگران بیشترین
نشاط را در ما ایجاد خواهد كرد. آنچه در روایات دینی ما نیز آمده است مؤید
آن است كه ما بایستی همواره با چهرهای گشاده و خندان در جامعه حاضر شویم و
با شاد كردن دل دیگران، زیبایی و مهربانی را در زندگی خویش جاری نماییم.
7 - كسب دانش و تكنیكهای مهارتهای زندگی
زمانی
زندگی زیباست كه زیبا زندگی كردن را آموخته و به آنها عمل كرده باشیم.
دانش و مهارتهای زندگی از جمله ابزارهای اساسی برای خلق یك زندگی موفق و
زیبا میباشند. تا زمانی كه ما ندانیم كه با خود و اطرافیانمان چگونه رفتار
كنیم، چطور انتظار داریم زندگی زیبایی داشته باشیم.
ما میتوانیم با مطالعه كتابهای خوب و
شركت در كلاسهای مؤثر، دانش و مهارت خود را برای خلق یك زندگی آرام و با
نشاط افزایش دهیم و خاطرات بسیار زیبایی را در ذهن خود و اطرافیانمان به
یادگار بگذاریم و یادمان باشد كه: زندگی شهد گلهاست. زنبور زمان میخوردش.
آنچه میماند، عسل خاطرههاست
جمعه 16/10/1390 - 22:43
موفقیت و مدیریت
عیسی محمدی:
کتابهای موفقیت، گاهی درباره یک موضوع واحد، حرفهای ضد و نقیضی میزنند که آدم میماند به حرف کدامشان گوش کند.
بالاخره تکلیف ما با این همه کتابهای
«موفقیت» که ریخته توی بازار، چیست؟ تکلیف ما چیست با این همه روشهای
درست و غلط و تعالیم عجیب و غریبی که حتی بعضیهاشان با همدیگر تضاد و
تناقض دارند؟ با خواندن مطلب این هفته، شاید بتوانید جواب این سؤالتان را
بگیرید.
کافی است سری بزنید به انتشاراتیهایی
که در راسته خیابان انقلاب، کتابهای روانشناسی میفروشند. کافی است چشمی
بدوانید تا ببینید که هنوز هم کتابهای «ده روش برای پولدار شدن» و
«همهفنحریف شدن در ده دقیقه» و «چگونه در ده روز اعتماد به نفس پیدا
کنیم» چقدر طرفدار دارد.
معمولا آدمهایی که اینجور کتابها
را دست شما میبینند یا با اینجور مباحث روبهرو میشوند، اولین سؤالی که
از شما میپرسند این است که: «حالا واقعا این کتابها تأثیری هم روی شما
گذاشته یا نه؟» و شما هم که درگیر و علاقهمند شدهاید به خواندن این
کتابها، در برزخ میمانید که چه بگویید. اگر جواب مثبت بدهید، دروغ
گفتهاید و اگر هم جواب منفی بدهید که پنبه خودتان را زدهاید.
تاریخچۀ موفقیت
استفان
کاوی در دنیای موفقیت، نامِآشنایی است. کتابهای او معمولا با تحقیقات و
موازین علمی، سازگار است و یکجورهایی آدم میتواند به نوشتههایش اعتماد
کند. خیلی از آدمهای سرشناس این حوزه هم به او ارادت دارند.
این آقا برای این که سر از رازِ
اینجور مباحث دربیاورد، خودش میگوید: «کتابهای تاریخچۀ200 ساله
موفقیت را زیر و رو کردم و هر چه کتاب و جزوه و نوشته در این موضوع در
آمریکا منتشر شده بود، خواندم.» و خلاصه اینکه به نتایج جالبی رسید. در
واقع، یکی از نتایج جالبی که او گرفته، میشود جواب همین سؤال مورد بحث
خودمان.
استفان کاوی معتقد است که تمام متون
نوشتهشدۀ «موفقیت» در آمریکا را میشود به دو دوره تقسیم کرد: دوره 150
ساله اول و دوره 50 ساله دوم. میپرسید مبنای این تقسیمبندی چیست؟ بهتر
است جواب را از زبان خود او بشنوید: «هنگام خواندن مطالبی که از 200 سال
پیش تاکنون دربارة موفقیت نوشته شده بود، دریافتم که در محتوای این
نوشتهها الگویی حیرتانگیز پدید آمده است.
یعنی به خاطر نوع دردهایی که در
زندگی امروزمان داریم و به خاطر دردهای مشابهی که در زندگی و روابط بسیاری
از آدمهایی که در طول این سالها بهشان مشاوره داده بودم، کمکم این
احساس در من قوت گرفت که بیشتر مطالب مربوط به موفقیت در 50 سال اخیر،
مطالبی هستند سطحی، لبریز از توجه به تصاویر اجتماعی و صرفا راهکارهایی
برای اصلاحات سریع و آنی.
به عبارتی، آنها فقط
تسکیندهندههایی هستند که صرفا به درد مشکلات فوری و اضطراری میخورند و
گاهی نیز موقتا این مشکلات را حل میکنند، اما مشکلات مزمن و نهفته را
همچنان دست نخورده به حال خود رها میکنند تا به عفونت ادامه دهند و مجددا
بارها و بارها به شکلهای گوناگون نمایان شوند.
اما درست بر خلاف مطالب 50 سال اخیر،
تقریبا تمام مطالب 150 سال نخست موفقیت، بر موضوعی متمرکز شده بود که
میتوان آن را اخلاقیاتِ مَنِش خواند: تأکید بر ویژگیهایی مانند درستی،
تواضع، خویشتنداری، شهامت، عدالت، صبر، سختکوشی، سادگی و بالاخره این
قانون طلایی که هر چیزی را که برای خودت نمیپسندی، برای دیگری هم نپسند.»
ماجرا از چه قرار است؟
اخلاقیات
منش و اخلاقیات شخصیت؛ فعلا این دو اصطلاح را داشته باشید تا کمی بیشتر
دربارهشان حرف بزنیم. استفان کاوی میگوید کتابهایی که در 150 سال اول
نوشته شدهاند، بیشتر به «اخلاقیات منش» توجه داشتند، اما دقیقا بر خلاف آن
کتابها، نوشتههای 05 سال اخیر به «اخلاقیات شخصیت» پرداختهاند.
قضیه این نیست که یکی از اینها بد
است و آن دیگری، خوب. یعنی اگر راستش را بخواهید، این هست و این نیست.
داستان از این قرار است که درست مثل یک شبکه تار عنکبوت، هر کدام از اینها
را باید در جای خودش بگذارید تا جواب بدهد و اگر خارج از جای خودش بخواهید
از آنها استفاده کنید، همه چیز به هم میریزد. قضیه این است که یکی از
اینها اصلی است و آن دیگری فرعی، ولی هر دو لازماند. شما فعلا حواستان
فقط به این نکته باشد که یکی اصل است و آن دیگری، فرع.
اخلاقیات منش
آن اصل طلایی «آنچه برای خود
نمیپسندی، برای دیگران نیز نپسند» یادتان هست؟ این اصل، میشود بزرگترین
آموزه در اخلاقیات منش. یعنی کاملا پهلو به پهلوی اخلاق میزند. در این
روش، فرض بر این است که زندگی موفق و مؤثر، حساب و کتابی دارد و آداب و
رسومی. اصولی دارد که باید آنها را شناخت، به کار گرفت و بهشان عادت کرد
تا به «موفقیت و خوشبختی ماندگار» رسید.
صبر، در اخلاقیات منش، حرف اول را
میزند. یعنی نمیشود شب بخوابید و صبح که بیدار شدید، ببینید تغییر بزرگی
در خودتان یا زندگیتان ایجاد شده. مثل کشاورزها باید اول بکارید، بعدش
منتظر محصول باشید. با عرض شرمندگی، هیچ راه میانبری در این روش وجود
ندارد. فقط باید زحمت بکشید و صبر کنید.
اخلاقیات شخصیت
از
جنگ جهانی دوم به بعد، شاهد اینجور بحثها بودهایم. در این مباحث، موفقیت
تحتتأثیر شخصیت است و شخصیت هم تصوری است که دیگران از یک شخص دارند. این
بحثها بیشتر روی روابط انسانی مانور میدهد؛ چرا که به هر حال، این
انسانهای دیگرند که باید درباره شما نظر بدهند و شخصیتتان را بسازند.
با این پیشفرضها، شما به طور طبیعی
مجبور میشوید تأثیر خوبی روی آدمها بگذارید تا آن شخصیتی را که شایسته
موفقیت است، برای خودتان دست و پا کنید. برای دستیابی به چنین هدفی هم
عمدتا از دو شیوه استفاده میشود: اول، فنون روابط انسانی و عمومی و دوم،
گرایش ذهنی مثبت. لابد از این جملهها زیاد شنیدهاید که: لبخند بیشتر از
اخم، دل دوستان را به دست میآورد... هر آنچه که ذهن انسان بتواند تصور و
باور کند، شخص انسان میتواند به آن دست پیدا کند و...
حالا مسأله چیست؟
مسأله
اصلی همان اصل و فرع بودن این دو مورد است. در اخلاقیات شخصیت، ریا و
تزویر موج میزند. مداخله، موج میزند. شما میخواهید تأثیر بگذارید و
دیگران را به خودتان علاقهمند کنید، اما در حقیقت، این یک نقش است که شما
شدهاید بازیگرش. شما خودتان چنین آدمی نیستید و همین باعث نقش بازی
کردنتان میشود و نقش بازی کردن هم یعنی ریا، یعنی نقاب؛ چیزی که همان
دیگرانی را هم که باید شخصیت شما را بسازند، به شدت آزار میدهد.
البته در بعضی از این کتابها
میبینید که اخلاقیات منش هم مورد قبول است، اما صرفا در حد حرف. آنها
اخلاقیات منش را به عنوان یک عامل فرعی قبول دارند، نه بیشتر. آنها به
اصلاحات آنی، استراتژیهای بازی قدرت، مهارتهای ارتباطی و گرایشهای ذهنی
مثبت، عشق میورزند و به اخلاقیات منش، بیتوجهی یا کمتوجهی میکنند.
بالاخره چه کار کنیم؟
دوست
دارید عظمت داشته باشید؟ دوست دارید دیگران، تحتتأثیرتان قرار بگیرند؟
دوست دارید به خاطر عظمت شخصیتان تأثیرگذار باشید؟ بعد از طرح این
سؤالها، استفان کاوی میگوید که: «عظمت، دو شاخه دارد: اصلی و فرعی.»
او تأکید میکند که برای کسب عظمت
اصلی، باید به اخلاقیات منش بپردازید و البته اخلاقیات شخصیت هم به جای
خودش، سودمند و حتی ضروری است، اما فقط یادتان باشد که اینها فرعیاند و
آنها اصلی. اگر بخواهید با استفاده از این فرعیها روی دیگران اثر
بگذارید، اسمش میشود دورویی و عدم صداقت و نتیجهاش هم میشود بیاعتمادی.
استفان کاوی تصریح میکند که: «این
دورویی، بیاعتمادی ایجاد میکند و آنوقت هر کاری که بکنیم، حتی استفاده
از این روشهای به اصطلاح ارتباط موثر، ریاکارانه به نظر میرسد. اگر
اعتماد کامل وجود نداشته باشد، پایه و اساس لازم برای موفقیت پایدار وجود
ندارد و در این صورت، روش و تدبیر و حتی حُسننیت هم اثر نخواهد کرد. تنها
یک نیکی ذاتی و اساسی است که میتواند به این تکنیکها جان بدهد.»
البته برعکساش هم درست است؛ یعنی اگر
منش والایی داشته باشید، اما روشهای ارتباطیتان ضعیف باشد، باز هم ضربه
خواهید خورد ولی چون این ضربه را از یک عنصر فرعی میخورید، بلای زیادی
سرتان نمیآید.
خلاصه این که...
خلاصه
این که تغییر دادن و تغییر کردن و زندگی مؤثر و موفقیت و این حرفها باید
عادتتان بشود و هیچ راه میانبُری ندارد. باید واقعا و عمیقا بخواهید که
اتفاق مثبتی در درونتان بیفتد و بعدش از روشهای اخلاقیات منش (و پس از آن،
از اخلاقیات شخصیت) استفاده کنید.
انسان، لایههای زیادی دارد. موفقیت و
زندگی بهتر، باید از عمیقترین لایههای وجودی انسان سرچشمه بگیرد. یک میل
شدید به تغییر اساسی باید از درون، شما را ببلعد.
کتابهای موفقیتی هم که روزبهروز
بیشتر میشوند، میتوانند مؤثر باشند، مشروط بر اینکه آن عنصر اصلی فراموش
نشود. صبر لازم است و زحمت کشیدن. خیلیها از شناختن خودشان و از عرق
ریختن و زحمت کشیدن فرار میکنند و به خاطر همین است که بازار کتابهایی که
از موفقیتهای فوری حرف میزنند، داغداغ است.
نقش بازی کردن هم فایدهای ندارد، جز
این که شما را از این بحثها بیشتر دلزده کند. شما در درونیترین لایههای
وجودتان، عادتها و باورهایی دارید که شناخت آنها و تطبیقشان با روشهای
اخلاقیات شخصیت، میتواند آثار معجزهآسایی به دنبال داشته باشد، اما این
فرع است، اصل یادتان نرود.
حقایق هفتگانه
1 ـ این روزها کمتر کتابفروشی درست و
درمانی را میتوانی پیدا کنی که لااقل یکی دو قفسه از قفسههایش را
اختصاص نداده باشد به کتابهای «موفقیت». این خوب است یا بد؟
2 ـ کتابهای فارسی شدة «موفقیت» را
که ورق میزنی، میبینی محتوای بیشترشان از دو حال خارج نیست: یا آمدهاند
کمکمان کنند هر چه زودتر پولدار شویم، یا آمدهاند اعتماد به نفسمان را
ببرند بالا و بالاتر، حالا هر یک به طریقی و در زمینه خاصی شاید.
3 ـ کتابهایی که سنگفرش خیابانها را
در برابر چشمان ناباورمان طلا میکنند و پُرمان میکنند از تلقین به این
معنا که موفقیت، اینجا، آنجا، همهجاست و کافی است دستمان را دراز کنیم
تا به چنگمان بیفتد، واقعا دارند به ما خدمت میکنند یا خیانت؟ جواب این
سؤال در جوامع مختلف، آیا مختلف نیست؟
4 ـ به سؤال بالا در سه جامعه مختلف
فکر کنید: جامعه اولی که فرصتهای شغلی فراوان دارد و کمی تا قسمتی هم
شایستهسالار است، جامعه دومی که از این دو ویژگی، بهره مختصری دارد و
جامعه سومی که از این دو ویژگی بیبهره است.
5 ـ کسی که در جوامع دوم و سوم زندگی
میکند و ناموفق است و جویای موفقیت، پس از دچار شدن به آن تلقینهای طلایی
بند سوم، چه کار میتواند بکند جز اینکه خود را بیشتر و بیشتر سرزنش کند و
اعتماد به نفساش را لهتر و مچالهتر؟
6 ـ اما روحِ حاکم بر تمام کتابهای
نسل جدید «موفقیت»، برخلاف آنچه اغلب میگویند و میشنویم، یک چیز نیست.
دو چیز است؛ دو چیز کاملا متفاوت که یکی، عقلگرایی و مواجهه عالمانه با
مسائل و مشکلات دنیای مدرن را تقویت میکند و دیگری، تلقینگرایی و
مواجههای با چشمان کاملا بسته را.
7 ـ اما و هزار اما، در شرایطی که
میزان دسترسی به اصلِ کتابهای هر دو نوع اول و دوم، یکسان است، این سؤال
که چرا کتابهای نوع اول کمتر به ترجمه و چاپ میرسند و کتابهای نوع دوم،
بیشتر و بیشتر، سؤال بزرگی است که معلوم نیست پاسخش را باید از زبان
مترجمان شنید یا ناشران و یا مخاطبان این کتابها؟
جمعه 16/10/1390 - 22:41
بهداشت روانی
آسیبها- همشهری آنلاین- معصومه كیهانی:
چگونه میتوانیم مثبتاندیشی را یادبگیریم؟ آیا این فراگیری، به ما كمك می كند كه استرسهای مختلف را كنترل كنیم؟
معمولا در مورد آنچه پیرامونمان
اتفاق میافتد، تفسیرهای گوناگونی داریم. این تفسیرها میتواند به شكل مخرب
و ویرانگر باشد كه در این صورت باعث ایجاد ناخوشایندی و ناتوانی در افكار و
رفتار ما شده و امكان یك زندگی سالم ومناسب را از ما سلب میكند.
در حالی كه با تفسیر معقول و
غیرشتابزده مسایل (به گونهای كه به خودمان فرصت ارزیابی همه جانبه مسئله
را بدهیم) با وجود همه گرفتاریهای روزمره، میتوانیم در نهایت زندگی موفقی
داشته باشیم. اگرچه در آغاز ماجرا، همه چیز ناامیدكننده و غمانگیز بنظر
بیاید.
اگر شما به این مسئله شك كردهاید كه
آیا در الگوهای فكری مخرب، گیرافتادهاید یا نه، میتوانید این سوال را از
خود بپرسید كه براستی این گونه اندیشیدن، چه سودی برای شما درپی دارد.
و اما اگر این روش برخورد با مسایل
هیچ سودی برای شما ندارد، پس بدانید كه با بكارگیری این نوع الگوها، شما
بدترین دشمن برای خود هستید.
آیا واقعا شما میخواهید فردی باشید
كه معمولا باید به زور او را وادار به كاری كرد و خودش قدرت شناخت مسایل و
تصمیمگیری مناسب ندارد؟
اگر این چنین نیست، شما میتوانید با توجه به موارد زیر، از این وضعیت خارج شوید:
اول
از همه عقاید ویرانگر را كه به طور مرتب با خود تكرار میكنید
بشناسید.سپس، تلاش كنید عقاید درستی را جایگزین آنها كنید تا به شما كمك
كند در زندگی رشد و پیشرفت داشته باشید.
برای آشنایی با این نوع افكار و رفتار،مثالهایی در هر دو بعد، افكار منفی و مثبت اندیشی در همان مورد را دنبال می كنیم:
افكار منفی:
زندگی نیازی به شور و عشق نداردو برای انجام هر كاری تنها موافقت دیگران كافی است.
مثبت آن:
من بر احترامگذاری به "خود" خودم و عشق ورزیدن به هرچیزی كه شوری را در من برمیانگیزد، تاكید دارم.
منفی:
من نمیتوانم به احساساتم كمك كنم، چون هیچ كنترلی بر آنها ندارم.
مثبت آن:
من بر احساساتم كنترل زیادی دارم و تمرین میكنم به خودم در این مورد راست بگویم.
منفی:
شادی و خوشحالی رهآورد كم تحركی، راحتی، بی خیالی و عدم فعالیت است.
مثبت آن:
افراد وقتی خیلی شاد هستند كه فعال و مجذوب ایجاد خلاقیتاند و یا اینكه خود را وقف دیگران میكنند.
منفی:
من به كسانی نیاز دارم كه بزرگتر و باقدرتتر هستند و میتوانند از من مراقبت كرده و به من كمك كنند.
مثبت آن:
اینكه من برپاهای خودم به ایستم و به تواناییهایم برای رویایی با مشكلات زندگی اطمینان كنم، خیلی بهتر است.
منفی:
من نیازدارم كه دیگران مرا فردی شایسته، باهوش، موفق و قابل احترام بدانند.
مثبت آن:
من تلاش میكنم كارهایم را انجام دهم حتی اگر نتوانم بهترین باشم.من خودم را با همه محدودیت هایم میپذیرم.
افكار منفی:
من نمیتوانم به خاطر كارهای بدی كه كردهام خودم را ببخشم.
مثبت آن:
من
از هر آنچه تاكنون برایم اتفاق افتاده، درس میگیرم و تلاش میكنم
تجربیاتم را به گونهای به كار گیرم كه بهتر مرا با زندگیام در آینده،
هماهنگ كند.
منفی:
ناخوشایندی من به عوامل سطحی و خارجی وابسته است كه از سوی افراد و اساسا حوادث بوجودآمده، به من تحمیل شده است.
مثبت آن:
من
میپذیرم كه بیشترین ناخوشایندیها معمولا نتیجه رفتار و ادامه عكسالعمل
های خود فرد است تا اینكه به برخوردهای دیگران مربوط باشد.
منفی:
هر چیزی را كه من و زندگیام را تحت تاثیر قرار داده است را تا پایان عمر، با قدرت دنبال خواهم كرد.
مثبت آن:
من
سعی میكنم از تجربیات قبلی خود درس بگیرم اما درصورتی كه ضروری نباشد، با
آنها خود را كنترل نمیكنم و به طور مداوم رفتارم را زیر ذرهبین قرار
نمیدهم.
منفی:
آنچه دیگران انجام میدهند برای من خیلی مهم است و من باید همواره تلاش كنم كه آنها در جهت آنچه من میخواهم حركت كنند.
مثبت آن:
اگر
دیگران در برابر خواست های من به طور مداوم كوتاه میآیند، این به دلیل
درستی تصمیمات و خواستهای من نیست. بلكه ممكن است برخی فشارها آنها را
وادار به نشاندادن چنین عكسالعملهایی كند.
منفی:
اجتناب از رویارویی با مشكلات زندگی و مسئولیت های مختلف آسانتر از رویارویی مستقیم با آنهاست.
مثبت آن:
در
یك مسیر طولانی، آسانترین راه معمولا سختترین آنهاست. تنها راهحل مشكلات
سخت، رویایی با آنها و تلاش عملی برای حل این مسایل است.
افكار منفی:
وقتی احساس میكنم كاری خطرناك است، باید به شدت در مورد آن نگران باشم.
مثبت آن:
در
صورتی میتوانیم كاری را به بهترین وجه انجام دهیم كه تلاش كنیم آن را در
حد امكان بدون آسیب و یا با آسیب پذیری كمتر و به صورت قابل كنترل دنبال
كنیم. اگر این كار امكانپذیر باشد بعد از آن میتوانیم هوشیارانه و بدون
اتلاف انرژی، نگرانی ها را متوقف كنیم.
منفی:
این خیلی وحشتناك است كه كارها آن گونه كه من میخواهم پیش نروند.
مثبت آن:
سعی میكنم شرایط محیطی
را به گونهای تغییر دهم یا تحت كنترل درآورم كه رضایت بیشتری در من ایجاد
شود.به این ترتیب، وقتی موقعیتام را بخوبی بشناسم و آن را بپذیرم،
میتوانم از بروز مسایلی كه بنظرم وحشتناك هستند، جلوگیری كنم.
جمعه 16/10/1390 - 22:38
بهداشت روانی
رفتارها- همشهریآنلاین- معصومه كیهانی:
افرادی كه اعتمادبهنفس ضعیفی دارند به طور مداوم، با خود افكار منفی را مرور میكنند. درحالی
كه با جایگزینی مثبتنگری به جای افكار منفی میتوان از اعتمادبه نفس
بیشتری برخوردار شد و موفقیتهای بسیار بیشتری را در زندگی رقم زد.
شاید این مورد برای شما هم پیشآمده باشد كه متوجه شدهاید صحبتكردن در یك موقعیت اجتماعی، برای شما تشویش بوجودمیآورد.
در حالی كه
وقتی در برابر یك گروه یا در یك جایگاه حرفهای، صحبت میكنید كه درواقع،
نسبت به اطلاعات و دانش خود در آن زمینه مطمئن هستید، ابدا با این مشكل،
روبرو نمیشوید.
به عبارتی،
زمانی كه در برابر جمعیت یا گروهی قرارمیگیرید كه احساس میكنید
میخواهید راهی برای تاثیرگذاری بر دیگران انتخاب و خود را به لحاظ اجتماعی
طرح كنید، دچار بیشترین تشویش میشوید.
هیچ به این
مسئله فكركردهاید كه ممكن است این مشكل به دوران كودكیتان مربوط شود.
برخورد پدر و مادرتان باشما در این دوران چگونه بود؟ آیا همواره از طرف
هردو یا یكی از آنها به طور اساسی و حتی به صورت روزانه مورد نكوهش
قرارنمیگرفتید؟
روانكاوان
معتقد به تاثیرگذاری عمیق دوران كودكی در شكلگیری شخصیت فرد در این باره
میگویند: قطعا این مشكل ریشه در مسایلی دارد كه در دوران كودكی پیشآمده
است و تكرار آن باعث ایجاد ثبات در این زمینه در فكر و روان فرد شدهاست.
بنابراین، ما
باید بپذیریم نكوهشهای پدر و مادر در زندگی بزرگسالی كودك، تاثیر و نمود
قابل توجهی خواهدداشت. اگرچه چگونگی این تاثیر و آثار آن برای ما كاملا
مشخص نباشد و به بررسی خاص نیاز دارد.
بیتردید،
اولین گام برای درمان هر مشكل روانی، شناخت مقولاتی است كه در ایجاد آن
موثر بودهاند. بعد از مرحله شناخت و آگاهی است كه باید راههایی را برای
تغییر نگرش و رفتارمان در نظربگیریم.
آیا با مثبتنگری، مثبتسخنگفتن و تاكیدات مثبت؛ میتوان اعتمادبهنفس لازم را برای ایجاد این تغییرات، در خود بوجودآورد؟
پاسخ این سوال
مثبت است. این روشها به ما كمك میكند به یك وضعیت مطمئن و پایدار ذهنی
دستیابیم كه در واقع اساس این تغییرات محسوب میشود.
متاسفانه ما معمولا خود را تخریب میكنیم كه در نهایت باعث سختتر و پیچیدهترشدن مشكلاتمان میشود.
این روند به طور اتوماتیك اتفاقمیافتد. یك مثال ساده از این نوع تخریب میتواند این تاكید باشد: من برآشفته و مضحك هستم.
بنابراین با
كسب آگاهی بیشتر نسبت به آنچه انجاممیدهیم، ما میتوانیم با انتخاب
راههایی سودمند، در رفتارمان تغییر ایجادكنیم. قطعا نكوهش دائمی بچهها،
یك روش سودمند تربیتی محسوب نمیشود. بلكه پدر و مادرانی كه معمولا
بچههایشان را مورد تشویق قرار میدهند، در واقع به موفقشدن آنها
كمكمیكنند.
بیتردید هر دو
روش، نكوهش و تحسین، در رفتار افراد تاثیرگذار است. اما بهترین روش
تربیتی، بر تحسین رفتار خوب و چشمپوشی از رفتار نادرست، مبتنی است.
از این رو، اگر
كسی دوران كودكی خوبی نداشته است، خود باید تلاشكرده و به خودش كمككند و
شرایطی فراهم سازد كه با اعتمادبهنفس كافی و با مجموعه گفتار و رفتار
مثبتنگرانه برآنچه میخواهد اتفاق بیفتد، تاكیدكند.
هرگز نكوهشهای پدر یا مادرتان را باخود تكرار نكنید. درست است این مسئله در ذهن شما هست، اما شما نیازی به تكرار آن ندارید.
بنابراین،
ایجاد تاكیدات جدیدی كه بتواند شما را در دستیابی به اهدافتان كمك كند،
بسیار مهم است. شما باید این تاكیدات را چندبار در روز تكرار كنید تا
بلاخره به نتیجه برسند. معمولا ایجاد مثبتنگری، خود به حذف منفینگری در
كلیه سطوح زندگی میانجامد.
این تاكیدات میتواند اینگونه باشد:
- من خوشحال هستم، امروز من خوشحال هستم . امروز من واقعا خوشحال هستم.
- من واقعا مورد توجه هستم و همه مرا دوست دارند.
- من به طور حیرتآوری در زندگی اجتماعیام موفق هستم.
جمعه 16/10/1390 - 22:36
بهداشت روانی
رفتارها- همشهریآنلاین- معصومه كیهانی:
افرادی كه اعتمادبهنفس ضعیفی دارند به طور مداوم، با خود افكار منفی را مرور میكنند. درحالی
كه با جایگزینی مثبتنگری به جای افكار منفی میتوان از اعتمادبه نفس
بیشتری برخوردار شد و موفقیتهای بسیار بیشتری را در زندگی رقم زد.
شاید این مورد برای شما هم پیشآمده باشد كه متوجه شدهاید صحبتكردن در یك موقعیت اجتماعی، برای شما تشویش بوجودمیآورد.
در حالی كه
وقتی در برابر یك گروه یا در یك جایگاه حرفهای، صحبت میكنید كه درواقع،
نسبت به اطلاعات و دانش خود در آن زمینه مطمئن هستید، ابدا با این مشكل،
روبرو نمیشوید.
به عبارتی،
زمانی كه در برابر جمعیت یا گروهی قرارمیگیرید كه احساس میكنید
میخواهید راهی برای تاثیرگذاری بر دیگران انتخاب و خود را به لحاظ اجتماعی
طرح كنید، دچار بیشترین تشویش میشوید.
هیچ به این
مسئله فكركردهاید كه ممكن است این مشكل به دوران كودكیتان مربوط شود.
برخورد پدر و مادرتان باشما در این دوران چگونه بود؟ آیا همواره از طرف
هردو یا یكی از آنها به طور اساسی و حتی به صورت روزانه مورد نكوهش
قرارنمیگرفتید؟
روانكاوان
معتقد به تاثیرگذاری عمیق دوران كودكی در شكلگیری شخصیت فرد در این باره
میگویند: قطعا این مشكل ریشه در مسایلی دارد كه در دوران كودكی پیشآمده
است و تكرار آن باعث ایجاد ثبات در این زمینه در فكر و روان فرد شدهاست.
بنابراین، ما
باید بپذیریم نكوهشهای پدر و مادر در زندگی بزرگسالی كودك، تاثیر و نمود
قابل توجهی خواهدداشت. اگرچه چگونگی این تاثیر و آثار آن برای ما كاملا
مشخص نباشد و به بررسی خاص نیاز دارد.
بیتردید،
اولین گام برای درمان هر مشكل روانی، شناخت مقولاتی است كه در ایجاد آن
موثر بودهاند. بعد از مرحله شناخت و آگاهی است كه باید راههایی را برای
تغییر نگرش و رفتارمان در نظربگیریم.
آیا با مثبتنگری، مثبتسخنگفتن و تاكیدات مثبت؛ میتوان اعتمادبهنفس لازم را برای ایجاد این تغییرات، در خود بوجودآورد؟
پاسخ این سوال
مثبت است. این روشها به ما كمك میكند به یك وضعیت مطمئن و پایدار ذهنی
دستیابیم كه در واقع اساس این تغییرات محسوب میشود.
متاسفانه ما معمولا خود را تخریب میكنیم كه در نهایت باعث سختتر و پیچیدهترشدن مشكلاتمان میشود.
این روند به طور اتوماتیك اتفاقمیافتد. یك مثال ساده از این نوع تخریب میتواند این تاكید باشد: من برآشفته و مضحك هستم.
بنابراین با
كسب آگاهی بیشتر نسبت به آنچه انجاممیدهیم، ما میتوانیم با انتخاب
راههایی سودمند، در رفتارمان تغییر ایجادكنیم. قطعا نكوهش دائمی بچهها،
یك روش سودمند تربیتی محسوب نمیشود. بلكه پدر و مادرانی كه معمولا
بچههایشان را مورد تشویق قرار میدهند، در واقع به موفقشدن آنها
كمكمیكنند.
بیتردید هر دو
روش، نكوهش و تحسین، در رفتار افراد تاثیرگذار است. اما بهترین روش
تربیتی، بر تحسین رفتار خوب و چشمپوشی از رفتار نادرست، مبتنی است.
از این رو، اگر
كسی دوران كودكی خوبی نداشته است، خود باید تلاشكرده و به خودش كمككند و
شرایطی فراهم سازد كه با اعتمادبهنفس كافی و با مجموعه گفتار و رفتار
مثبتنگرانه برآنچه میخواهد اتفاق بیفتد، تاكیدكند.
هرگز نكوهشهای پدر یا مادرتان را باخود تكرار نكنید. درست است این مسئله در ذهن شما هست، اما شما نیازی به تكرار آن ندارید.
بنابراین،
ایجاد تاكیدات جدیدی كه بتواند شما را در دستیابی به اهدافتان كمك كند،
بسیار مهم است. شما باید این تاكیدات را چندبار در روز تكرار كنید تا
بلاخره به نتیجه برسند. معمولا ایجاد مثبتنگری، خود به حذف منفینگری در
كلیه سطوح زندگی میانجامد.
این تاكیدات میتواند اینگونه باشد:
- من خوشحال هستم، امروز من خوشحال هستم . امروز من واقعا خوشحال هستم.
- من واقعا مورد توجه هستم و همه مرا دوست دارند.
- من به طور حیرتآوری در زندگی اجتماعیام موفق هستم.
جمعه 16/10/1390 - 22:34
بهداشت روانی
شما مثبت اندیش هستید یا...
ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام
ضمیر ناخودآگاه سرچشمه میگیرد. ضمیر ناخود آگاه نمیتواند خوب را از بد و
درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم
میتواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد.
در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه ی آدمی سازنده ی نوع و کیفیت زندگی
اوست، اندیشهی زیبا و مثبت میتواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانکه
اندیشهی منفی و یأسآور میتواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسانها
همان خواهند شد که در اندیشه ی آنند، بنابراین آینده ی هر کس در گرو چگونگی
نگرش او به زندگی است.
موفقترین انسانها کسانی هستند که توانستهاند در ذهن خود اندیشههای
مثبت داشته باشند؛ آنان که میپندارند «قادر نیستند» ، در واقع مثبتنگری
را کنار گذاشته و در جنبههای منفی وقایع تمرکز کردهاند.
خانواده ، کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن
است. در خانواده ی مثبت اندیش اعضای خانواده ی خود را قادر و توانا
میدانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانوادههایی
قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را
نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت، خلاق،
هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.
تعریف تفکر مثبت:
شیوهای از فکر کردن است که فرد را قادر میسازد نسبت
به رفتارها، نگرشها، احساسها، علائق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و
تلقی مناسبی داشته باشد و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه ترین
تصمیم را بگیرد.
افکار مثبت و منفی:
افکار مثبت، افکاری سازنده، انگیزه دهنده و انرژی بخش
هستند که بر اثرتلقین، تکرار و تمرین به ذهن راه مییابند و باعث میشوند
ذهن و فکر مثبت شود. در این صورت کنترل فکر در اختیار ماست، در حالی که
افکار منفی، افکاری باز دارنده و مخرب هستند و وقتی به ذهن راه یابند،
تعمیم یافته و به سرعت تمام ذهن را اشغال میکنند. در این حالت ما در
اختیار تفکرات منفی خود قرار داریم.
ویژگیهای افراد مثبتنگر:
- با وجود تفکر دربارهی گذشته و آینده، در زمان حال زندگی میکنند و از آنچه دارند راضی و خشنود هستند.
- از نظرات درست و منطقی دیگران استقبال میکنند و برای رد کردن نظارت نادرست حتماً دلیل منطقی دارند.
- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات مثبت و امیدبخش استفاده میکنند.
- همیشه سعی میکنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و
اگر در کاری موفق نشدند، عامل را ابتدا در خود و سپس در شرایط بیرونی جستجو
میکنند.
- همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر میکنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه یا ضد و نقیضگویی میشوند.
- چون دارای ذهن مثبت هستند، میتوانند افکار خود را کنترل کنند.
- اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی اظهارنظر
کنند، با وجود تفکر در جنبههای منفی، موارد مثبت آن را بیان میکنند و
موضوع را به فال نیک میگیرند به عبارت دیگر «نیمه ی پرلیوان را میبینند» .
- مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده میکنند.
- اغلب اوقات بشاش، سرزنده، پرانرژی، توانا و خوش مشرب هستند.
- همه چیز در نظر آنها زیبا و لذتبخش بوده و سعی میکنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند.
- در ارتباطهای اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند (مگر خلاف آن را ببینند) و سعی میکنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.
ویژگیهای افراد منفینگر:
همیشه از وضعیت موجود و گذشته ی خود شکایت دارند و نسبت به آینده بدبین هستند.
- غالباً با نظرات دیگران بدون دلیل منطقی مخالفت میکنند.
- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات منفی به کرات استفاده میکنند.
- در برخورد با کوچکترین مانعی از تلاش دست میکشند و دیگران یا شرایط را عامل شکست و بدبختی خود میدانند.
- تمرکز فکر ندارند و ضد و نقیض صحبت میکنند و در رفتارهایشان خطا و اشتباه زیاد است، به عبارت دیگر «اول عمل میکنند بعد فکر!»
- چون منفی نگر هستند، افکارشان بر آنها تسلط دارد.
- اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی نظر بدهند
فقط به جنبههای منفی آن توجه کرده و همان را بیان میکنند. به قول معروف
«نیمه خالی لیوان را میبینند!»
- از کاه کوه میسازند و از درگیر شدن با مشکلات گریزانند.
- غالباً افسرده، کج خلق، بدخواب، کم اشتها، عصبی و ناتوان هستند.
- همهچیز در نظر آنها غمانگیر و ناامید کننده است و از آنچه دارند، هیچ لذتی نمیبرند.
- در ارتباطهای اجتماعی خود به همه کس و همه چیز شک و سوءظن دارند و فکر میکنند که همه علیه آنها توطئه میکنند.
منبع : انجمن علمی آموزشی مدرسین آموزش خانواده شهر تهران
جمعه 16/10/1390 - 22:29
ورزش و تحرک
خبرگزاری
فارس: رئیس فدراسیون پزشکی ورزشی ایران با اشاره به آلودگی هوای تهران و
برخی کلانشهرها گفت: در زمان آلودگی هوا حتیالمقدور مردم در هوای آزاد
ورزش نکنند و منازل آنان و اماکن ورزشی دارای هواکش میتواند خیلی بهتر از
پارک باشد.
لطفعلیپورکاظمی
در گفتوگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس، اظهار داشت: با توجه به
آلودگی هوا به خصوص در روزهای هشدار و اضطراری که محیط زیست و هواشناسی
اعلام میکند بهتر است ورزشهای همگانی و هوازی از جمله دومیدانی، فوتبال و
والیبال را افراد در اماکن ورزشی که دارای تصویه مکش هوا است انجام دهند.
وی
تصریح کرد: خوشبختانه در سطح شهر و استانهای کشور اماکن ورزشی دارای
دستگاههای مکش هوا وجود دارد و مردم باید در روزهای هوای آلوده به جای
ورزش در پارکها و هوای آزاد از این اماکن استفاده کنند زیرا همان طور که
ورزش باعث میشود که افراد دم و بازدمهای عمیق داشته باشند این عمل باعث
ورود هوای آلوده به بدن میشود.
وی تأکید کرد: مردم بهتر است ورزش
کردن خود را در چنین روزهایی در اماکن بسته ورزشی انجام دهند و حتی
میتوانند در منازل خود که هوای بهتری دارد ورزش کنند.
پورکاظمی در
پاسخ به این پرسش که در زمان آلودگی هوا ورزش در ایام صبحگاهی بهتر است یا
عصر، افزود: در زمان آلودگی هوا به دلیل اینکه هوای آلوده بین 5 تا 10 روز
جابهجا نمیشود ورزش در صبح یا عصر از نظر زمانی تفاوتی نمیکند و بهتر
است افراد در اماکن ورزشی دارای هواکش و همچنین در منازل خود که هوای
پاکیزهتری دارد به ورزش کردن بپردازند، زیرا در صورت ورزش در هوای آزاد
آلایندههای مضر وارد دهان میشود و در ریه آنان انباشته میشود که باعث
عوارض بسیار شدید میشود.
جمعه 16/10/1390 - 22:24
اخبار
معاون درمان وزارت بهداشت:
هیچ مرکز مجاز زالودرمانی در کشور نداریم
خبرگزاری
فارس: معاون درمان وزارت بهداشت گفت: هیچ مرکز مجاز زالودرمانی در کشور
نداریم. مشغول تدوین آیین نامه زالودرمانی هستیم که تا ۲ ماه آینده نهایی
میشود و از سال آینده به مراکزی که شرایط لازم را داشته باشند مجوز داده
میشود.
حسن
امامی رضوی در گفت و گو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس افزود: زالو درمانی
در کل کاری است که در طب سنتی ایران شناخته شده است اما شرایط، نحوه انجام
و ضرورت آن استاندارد خاصی دارد که ممکن است در برخی مراکز رعایت نشود.
وی
ادامه داد: با توجه به اینکه تاکنون هیچ استاندارد و تعریف مشخصی از خدمات
زالو درمانی در کشور نداشتهایم. مشغول تدوین آیین نامه زالو درمانی در
وزارت بهداشت هستیم که شرایط مکانی، افراد مجاز به این کار و موارد کاربرد
آن را مشخص میکند.
معاون وزیر بهداشت گفت: تاکنون هیچ مرکزی از
وزارت بهداشت مجوزی برای ارائه خدمات زالودرمانی نگرفته است و هیچ یک از
مراکز فعال در این حوزه از نظر وزارت بهداشت قانونی نیستند.
وی
افزود: آیین نامه زالودرمانی تا یک تا حداکثر ۲ ماه آینده تدوین و نهایی
میشود و بعد از ابلاغ آن و احتمالاً از سال آینده به افراد و مراکز مجاز
مجوز فعالیت در زمینه زالودرمانی اعطا میشود و بعد از آن دانشگاههای علوم
پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی بر فعالیت این مراکز نظارت میکنند.
جمعه 16/10/1390 - 22:22
سلامت و بهداشت جامعه
خبرگزاری
فارس: پژوهشگران تاکید کردند که خندیدن امری حیاتی و مهم برای سلامت انسان
است و به درمان یا کاهش برخی بیماریها مثل دیابت، اگزما، آسم و بیماریهای
قلبی کمک میکند.
خنده
-------------------------------
به گزارش
خبرنگار گروه اجتماعی فارس به نقل از خبرگزاری خاورمیانه، این پژوهشگران
افزودند که خندیدن سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و با عفونت و برخی حالت
های افسردگی مبارزه می کند.
این پژوهشگران دریافتند 15 دقیقه خندیدن
می تواند 40 کالری را بسوزاند و 10 دقیقه خنده که همراه با حرکت شکم باشد،
دردها را کاهش می دهد.
تحقیقات همچنین ثابت کرده است که خندیدن به
میزان مناسب دهها موارد بیماری را درمان می کند اما این را هم باید در نظر
گرفت که خندیدن بیش از اندازه ممکن است مشکلاتی را برای سلامتی ایجاد کند.
بر
پایه این گزارش، خنده به عنوان یک پاسخ جسمی و روانی به مطالب یا صحنه های
خنده دار به شمار می رود و در جریان آن پرده دیافراگم منقبض و صدایی
تکراری از حنجره، دهان و حفره بینی شنیده می شود و همزمان با آن نیز نزدیک
به 50 عضله به ویژه در اطراف دهان به حرکت در می آید و در برخی موارد، اشک
از چشمان جاری می شود.
دکتر رامو مورا ریبول، متخصص خنده و سلامت
گفت: خنده به 4 طریق به بهبود سلامتی کمک میکند به گونهای که میتواند
عضلات را به حرکت درآورده و سیستم دفاعی بدن و ترشح هورمون را تحریک کند.
خنده
می تواند همچنین احساس مثبت بودن را در فرد ایجاد کند و کیفیت زندگی او را
بهبود بخشد و علاوه بر این، راه را برای تدوین راهبردهای بهتر به منظور
برخورد با فشارهای مختلف هموار کند و مهارت های اجتماعی را افزایش دهد.
تاثیر
خنده به ویژه بر سیستم دفاعی بدن و سطح ترشح هورمون، توجه نخست پژوهشگران
را به خود جلب کرده است به گونه ای که خنده سطح سلولهای طبیعی مبارز بدن و
سطح مسکن های طبیعی را افزایش داده و فعالیت های ضد عفونتی را بهبود بخشیده
و سطح هورمون کورتیزون را کاهش دهد.
برخی پژوهشها نشان داد که
خنده سطح هورمونهای اکسی توسین ( oxytocin )، ملاتونین (melatonin)،
دوپامین (dopamine) و سروتونین (serotonin) را افزایش می دهد.
اما تاثیر
بدنی مستقیم خنده شامل بهبود تنفس و استراحت عضلات است و ثابت شده است که
خنده همچنین نه تنها بر قلب، ریه ها و عضلات بلکه بر رودهها نیز تاثیر
مثبت می گذارد و باعث تغییرات باکتریایی مفید میشود لذا تکیه فراوانی به
خنده به عنوان درمان بیماریهای مختلف وجود دارد.
جمعه 16/10/1390 - 22:19
آموزش و تحقيقات
جمعه 16/10/1390 - 22:14