• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2172
تعداد نظرات : 1604
زمان آخرین مطلب : 5118روز قبل
دعا و زیارت

سخنان حكمت آميز رسول خدا


 اِطلعتُ لَيلَةَ اِسـرَى عَلـى النارِ فَرَأيْتُ امْرَأةً تُعذَّب فَسَئَلتُ عَنها فَقِيلَ اَنَّها رَبَطَتْ هِرَّةً وَ لَم تُطَعِّمُها وَ لَـم تَسقِها و لـَم تـَدَعها تَاكُلَ مِـن خَشـاشِ الارضِ حَتـَّى مَاتَتْ فَعَذَّبَها بِذلكَ وَ اطلعتُ عَلـى الجَنَّةِ فَـرَأيْـتُ امـرَأةً مُـومِسة يَعنِــى زانِيةً فَسَئَلْتُ عَنهَا فَقِيلَ اَنَّها مَرَّتْ بِكَلْبٍ يَلهَثُ مِن العَطَـشِ فَاَرْسَلَتْ اِزارَهَا فِى بِئْرٍ فَعَصَرَتْهُ فِـى حَلقِهِ حَتـَّى روى فَغَفَـرَ اللهُ لَها.

 در شب مـعراج از دوزخ آگاهـى يـافتـم , زنـى را ديـدم كه درعذاب است , از گناهش سوال كـردم پاسخ داده شد كـــــه او گربه اى را محكـم بست , درحالى كه نه به آن حيوان خـوراكى داده و نه آبى نوشاند و آزادش هم نكرد تا خود در روى زمين چيزى را بـيابـد و بـخـورد و با اين حال ماند تا مرد. خداوند اين زن را به خـاطر آن گناه عذاب كرده است .

و از بهشت آگاهى يافتـم , زن آلـوده دامنى را ديدم و از وضعش سـوال كردم .

پاسخ ‌داده شد ايـن زن به سگى گذر كرد, در حالى كه از عطش زبانش را از دهان بيرون آورده بود , او پارچه پيرهنـش را در چاهى فرود برد, پـس آن پارچه را در حلقوم سگ فشرد تا آن حيـوان سيراب شـد خـداوند گناه آن زن را به خاطرايـن كار بخشيد.

جواهر الكلام , ج 31, ص 359

پنج شنبه 26/7/1386 - 15:58
دعا و زیارت

سخنان حكمت آميز رسول خدا


 اَيُّمَا امْرِاةٍ اَذَتْ زَوجَها بِلِسانِها لَم يَقبَل اللهُ مِنهَا صرفاً وَ لاعِدلاً وَ لا حَسَنَةً مِـن عَمَلِها حَتَى تُرضِيهِ وَ اِنْ صَامَتْ نَهارَهَا و قامَتْ لَيلَها وَ كَانَتْ اَوَلَ مَـن يَرِدُ النارَ وَ كذلك الرَّجُلُ اِذَا كانَ لَها ظالماً

 هر زنـى كه شـوهر خـود را با زبان بيازارد خداوند هيچ جبران و عوض و نيكـى ازكارش را نميپذيرد تا او را راضى كند, اگر چه روزش را روزه بگيرد و شبـش را به عبادت بگذراند و چنين زنى اول كسى است كه داخل جهنـم خـواهد شد و همچنيـن است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.

امالى شيخ صدوق , ص 257.

پنج شنبه 26/7/1386 - 15:54
دعا و زیارت
مَن مَاتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحمدٍ مَاتَ شَهيداً.

اَلا وَ مَن مَاتَ عَلـى حُبِّ آلِ مُحمـدٍ مَاتَ مَغفُـوراً لَهُ .

اَلا وَ مَن مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحمدٍ مَاتَ تَائِباً.

اَلا وَ مَن مَاتَ عَلـى حُبِّ آلِ مُحمـدٍ مَاتِ مُومِنـاً مُستَكمِلَ الايمانِ .

اَلا وَمَن مَاتَ عَلى بُغضِ آلِ مَُحمدٍ جَاءَ يَومَ القِيامَةِ مَكتـُوباً بَيـنَ عَيْنَيْهِ "مَأْيُـوسٌ مِن رَحمَةِ اللهِ ".

اَلا وَ مَن مَاتَ عَلـى بُغضِ آلِ مُحمـدٍ لَم يَشُـمّ رَائِحَةَ الجَنَّةَ .

كســى كه بـا دوستـى آل محمـددرود خدا بر او و خاندانش باد  بميـرد شهيـد مرده است .

آگـاه بـاشيـد كسـى كه بـا دوستـى آل محمـددرود خدا بر او و خاندانش باد  بميـرد آمـرزيـده مــرده است .

آگاه باشيـد كسـى كه بـا دوستـى آل محمـددرود خدا بر او و خاندانش باد  بميـرد تـوبه كـار مـرده است .

آگاه باشيـد كسـى كه با دوستـى آل محمـددرود خدا بر او و خاندانش باد  بميرد , با ايمان كامل مرده است .

آگاه باشيـد كسـى كه با دشمنـى آل محمـددرود خدا بر او و خاندانش باد  بميرد , در حالـى به صحراى قيامت مـيآيـد كه بـر پيشـانـى اش نـوشته شـده "نـا اميـد از رحمت خدا".

آگاه باشيد كسـى كه با دشمنـى آل محمد درود خدا بر او و خاندانش باد  بميرد, بـوى بهشت به وى نمـيرسـد .

تفسير كشاف زمخشرى , ج 3,ص 467.

پنج شنبه 26/7/1386 - 15:53
دعا و زیارت

در ذكر گوشه اي از تكاليف مردم نسبت به امام عصر(عج ) در زمان غيبت آن حضرت

 

در رسوم فرمانبرداري، آنان كه سر به زير فرمان و اطاعت حضرت ولي عصر (عج)  فرود آورده اند و خود را سايه نشين وجود پر بركت ايشان مي دانند ، آمده است:

1- اندوهگين بودن در غم غيبت و فراغ آن وجود مبارك

2- انتظار فرج قائم آل محمد(عج) در هر آن

3- دعا كردن براي حفظ وجود مبارك امام عصر (عج) از شر شياطين انس و جن و تعجيل نصرت و ظفر و غلبه بر كفار و ملحدين و منافقين كه نوعي از اظهار بندگي و اظهار شوق است.

4- صدقه دادن در حد امكان براي حفظ وجود مبارك امام عصر(عج)

5- حج كردن به نيابت امام عصر چنانكه در قديم در ميان شيعيان مرسوم بود.

6- برخاستن از براي تعظيم با شنيدن اسم مبارك آن حضرت به خصوص اگر اسم قائم(عج) باشد . روزي در مجلس حضرت امام صادق(ع) اسم مبارك آن حضرت برده شد پس حضرت به جهت تعظيم و احترام ايشان برخاست.

7- استمداد و استغاثه به امام زمان (عج) در هنگام شدائد و سختيها.

 

تكاليف مردم نسبت به امام عصر(عج ) در زمان غيبت آن حضرت
"افضل العبادة انتظار الفرج"

اميرمومنان علي(ع) به نقل از پيامبر صلي الله عليه و آله: انتظار فرج حضرت بقيه الله عليه السلام برترين عبادت است.
پنج شنبه 26/7/1386 - 15:46
دعا و زیارت

اسامى ، اوصاف و القاب حضرت مهدى عليه السلام


مرحوم ثقة الاسلام نورى در بيان اسماء شريفه امام عصر (عليه السلام)، با استناد به آيات و روايات و كتب آسمانى پيشين و تعبيرات راويان و تاريخ نگاران تعداد يكصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(عليه السلام)ذكر مى كند و مدّعى است كه در اين مقام، از استنباط هاى شخصى و استحسان هاى غير قطعى خوددارى نموده است كه در غير اين صورت چندين برابر اين اسماء و القاب، قابل استخراج از كتب مختلفه بود. كه از آن جمله است:

محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شريد صاحب، غائب، قائم، منتظر و.... (1)

كنيه هاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم [هم كنيه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)]، ابوعبداللّه، اباصالح كه مرحوم نورى ابوابراهيم، ابوالحسن و ابوتراب را نيز از كنيه هاى ايشان شمرده است.

در اينجا به ذكر پاره اى عناوين و صفات كه در ضمن زيارت هاى مختلف و ادعيه مربوط به حضرت مهدى (عليه السلام) مورد تصريح قرار گرفته است اشاره داريم، با اين اميد كه دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را كه غالباً از لسان معصومين(عليهم السلام) در ضمن اين دعاها و زيارتها براى امام دوازدهم(عليه السلام)بر شمرده شده برايمان روشن تر سازد.

قابل ذكر اينكه تمام اين عناوين و اوصاف به طور خاص در مورد حضرت مهدى(عليه السلام)وارد گرديده، اگرچه بسيارى از آنها در مورد ساير امامان بزرگوار اسلام(عليهم السلام)نيز مى تواند مصداق داشته باشد.

ديگر اينكه، آنچه ذكر مى شود نه به ادّعاى اسم يا لقب آن حضرت، بلكه به عنوان بهره ورى از تعابير موجود در نصوص زيارت و دعاست، اعم از اينكه واژه اى مفرد يا جمله اى توصيفى باشد.

بقيّة اللّه: باقيمانده خدا در زمين.

خليفة اللّه: جانشين خدا در ميان خلايق.

وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولياى حق رو به او دارند.

باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جويان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مى كنند.

داعى اللّه: دعوت كننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستين هدايت الى اللّه.

سبيل اللّه: راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاكت نخواهد داشت.

ولى اللّه: سر سپرده به ولايت خدا و حامل ولايت الهى، دوست خدا.

حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براى هدايتِ در دنيا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مى كنند.

نور اللّه: نور خاموشى ناپذير خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقايق توحيدى، مايه هدايت ره جويان.

عين اللّه: ديده بيدار خدا در ميان خلق، ديدبان هستى، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان.

 

سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقيمانده نسل پيامبران.

خاتم الاوصياء: پايان بخش سلسله امامت، آخرين جانشين پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم).

علم الهدى: پرچم هدايت، رايت هميشه افراشته در راه اللّه، نشان مسير حقيقت.

سفينة النّجاة: كشتى نجات، وسيله رهايى از غرقاب ضلالت، سفينه رستگارى.

عين الحيوة: چشمه زندگى، منبع حيات حقيقى.

القائم المنتظر: قيام كننده مورد انتظار، انقلابى بى نظيرى كه همه صالحان چشم انتظار قيام جهانى اويند.

العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.

السيف الشاهر: شمشير كشيده حق، شمشير از نيام بر آمده در اقامه عدل و داد.

القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سياه فتنه و جور.

شمس الظلاّم: خورشيد آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمين.

ربيع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شكوفايى انسان، فصل اعتدال خلايق.

نضرة الأيّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاريخ.

الدين المأثور: تجسّم دين، تجسيد آيين بر جاى مانده از آثار پيامبران، خودِ دين، كيان آيين، روح مذهب.

الكتاب المسطور: قرآن مجسّم، كتاب نوشته شده با قلم تكوين، معجزه پيامبر در هيئت بشرى.

صاحب الأمر: دارنده ولايت امر الهى، صاحب فرمان و اختياردار شريعت.

صاحب الزمان: اختيار دارِ زمانه، فرمانده كل هستى به اذن حق.

مطهّر الأرض: تطهير كننده زمين كه مسجد خداست، از بين برنده پليدى و ناپاكى از بسيط خاك.

ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گيتى.

مهدى الامم: هدايتگر همه امّت ها، راه يافته راهنماى همه طوايف بشريت.

جامع الكَلِم: گردآورنده همه كلمه ها بر اساس كلمه توحيد، وحدت بخش همه صفها.

ناصر حق اللّه: ياريگر حقِ خدا، ياورِ حقيقت.

دليل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.

الثائر بأمر اللّه: قيام كننده به دستور الهى، بر انگيخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غير خدا به امر خدا.

محيى المؤمنين: احياگر مؤمنان، حياتبخش دلهاى اهل ايمان.

مبير الكافرين: نابود كننده كافران، درهم شكننده كاخ كفر، هلاك كننده كفار.

معزّ المؤمنين: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ايمان.

مذلّ الكافرين: خوار كننده كافران، درهم شكننده جبروتِ كفر پيشگان.

منجى المستضعفين: نجات دهنده مستضعفان، رهايى بخش استضعاف كشيدگان.

سيف اللّه الّذى لاينبو: شمشير قهر خدا كه كندى نپذيرد.

ميثاق اللّه الّذى أخذه: پيمان بندگى خدا كه از بندگان گرفته شده.

مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مركز پيدايش زمان.

ناموس العصر: نگهدارنده زمان، كيان هستى دوران.

كلمة اللّه التامه: كلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.

تالى كتاب اللّه: تلاوت كننده كتاب خدا، قارى آيات كريمه قرآن.

وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پيمان تخلّف ناپذير الهى.

رحمة اللّه الواسعة: رحمت بى پايان خدا، لطف و رحمت بى كرانه پروردگار رحمت گسترده حق.

حافظ اسرار رب العالمين: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.

معدن العلوم النبويّه: گنجينه دانش هاى پيامبرى ـ خزانه معارف نبوى.

نظام الدين: نظام بخش دين.

يعسوب المتقين: پيشواى متقين.

معزّ الاولياء: عزت بخش ياران.

مذلّ الأعداء: خوار كننده دشمنان.

وارث الانبياء: ميراث بر پيامبران.

نور ابصار الورى: نور ديدگان خلايق.

الوتر الموتور: خونخواه شهيدان.

كاشف البلوى: بر طرف كننده بلاها.

المعد لقطع دابر الظلمه: مهيّا شده براى ريشه كن كردن ظالمان.

المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بين بردن كژيها و نادرستى ها.

المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف كردن ستم و تجاوز.

المدّخّر لتجديد الفرائض و السنن: ذخيره شده براى تجديد واجبات و سنن الهى.

المؤمّل لاِحياء الكتاب و حدوده: مورد اميد براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.

جامع الكلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.

السبب المتصل بين الأرض و السماء: واسطه بين آسمان و زمين، كانال رحمت حق بر خلق.

صاحب يوم الفتح و ناشرراية الهدى: صاحب روز پيروزى و بر افرازنده پرچم هدايت.

مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضايت و درستكارى.

الطالب بدم المقتول بكربلا: خونخواه شهيد كربلا.

المنصور على من اعتدى عليه و افترى: يارى شده عليه دشمنان و افترا زنندگان.

المضطرّ الّذى يجاب اذا دعى: پريشان و درمانده اى كه چون دعا كند دعايش مستجاب شود.

 

پي نوشت:

1-نجم الثاقب، از صفحه 55 تا 132.

پنج شنبه 26/7/1386 - 15:38
دعا و زیارت

ديدار پيامبران

انسان سرگشته آخرالزمان، كه از همه مسلك‌ها و قدرت‌ها نوميد گشته است، در طلب آرمان رهايي مي‌خروشد، و در جستجوي روحي و معنوي، و تكيه گاهي وجداني و فطري، به هر سوي مي دود. انسان سرگشته آخرالزمان، نوميد از همه جا، در اشتياق ديدار پاكان و نيكان مي سوزد، و در غرقاب تحيرها و تطاول‌ها، به اميد طلوع طليعه‌اي غيبي، روز مي شمارد. اين انسان سرگشته، به خاطرات معنوي اي كه تاريخ، از مربيان الهي و مشعل داران نجات دارد، مي انديشد، و همواره، در آرزوي شنيدن فرياد يكي از آنان، يا ديدن چهره منجي از آن منجيان، رنج مي برد. چنين انساني، آيا نمي خواهد آدم و نوح و ابراهيم را ببيند؟ آيا بشريت، در چنين روزگاري، نمي خواهد فرياد موسي و عيسي و محمد را بشنود؟ آري، مي خواهد ...

و اين فرياد را از حلقوم مهدي مي شنود:

چون مهدي به در آيد، به مسجدالحرام رود، و رو به كعبه و پشت به مقام ابراهيم بايستد، و دو ركعت نماز گزارد، آنگاه فرياد برآورد:

اي مردمان! منم يادگار آدم، و يادگار نوح، و يادگار ابراهيم، و يادگار  اسماعيل ... منم يادگار موسي، و عيسي، و محمد ... منم يادگار پيامبران ...  منم وارث آدم، و گزيده نوح، و خلاصه ابراهيم، و عصاره محمد. منم صاحب قرآن و زنده كننده سنت...4

اي توده هاي خلايق، اي مردم عالم!

هر كس مي خواهد  آدم  و شيث را ببيند، منم آدم و منم شيث ...

هر كس مي خواهد نوح را ببيند، منم نوح ...

هر كس مي خواهد ابراهيم  و اسماعيل را ببيند، منم ابراهيم و منم اسماعيل ...

هر كس مي خواهد موسي و يوشع را ببيند، منم موسي و منم يوشع ...

هر كسي مي خواهد عيسي  و شمعون را ببيند، منم عيسي و منم شمعون ...

هر كس مي خواهد محمد  و علي  را ببيند، منم محمد و منم علي ...

هر كس مي خواهد حسن  و حسين را ببيند، منم حسن و منم حسين ...

هر كس مي خواهد امامان ديگر را ببيند، منم امامان ديگر ...

فرياد مرا پاسخ گوييد، من شما را از همه چيز آگاه مي كنم، آنچه مي دانيد و آنچه نمي دانيد... هر كس كتاب‌هاي آسماني را مي شناسد گوش فرا دهد ...

آنگاه مهدي "ع"، به خواندن كتاب‌هاي آسماني مي پردازد، و صحيفه آدم "ع"، شيث"ع"، و ابراهيم "ع" را مي خواند، و هم تورات و انجيل و زبور را ... و سپس قرآن كريم را...5

(برگرفته از كتاب "خورشيد مغرب"، محمدرضا حكيمي)

پنج شنبه 26/7/1386 - 15:27
دعا و زیارت

امام صادق‏عليه السلام
بَرُّوا آبائَكُم يَبَرَّكُم أبنائُكُم
تحف العقول ، ص 359

به پدرانتان نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى كنند

پنج شنبه 26/7/1386 - 13:32
ادبی هنری

 

بزرگان جهان معتقدند كه ...

 

 

 

1-    همت آن است كه هيچ حادثه  و عارضه اي مانع آن نگردد. (ابن عطا )

2-    لذتي كه از علم حاصل مي شود بي آلايش است.( افلاطون )

3-    مزيت باسوادان بر بي سوادان همانند برتري زندگان بر مردگان است. ( ارسطو )

4-    هر چه زيادتر مطالعه كنيم زيادتر به عظمت عالم و كوچكي خود پي مي بريم و از فهم اسرارهستي نااميدتر مي شويم. ( حسينعلي راشد )

5-    هيچ چيز چون خوي خوش نيست . هيچ دانشي چون پيش انديشي نيست و هيچ پرهيزگاري چون بي آزاري نيست. ( بزرگمهر )

6-    آن سخنگويي كه درحضور تو نام ديگري را به زشتي به زبان آورد ، بدان كه تو نيز دومي آن شخص خواهي بود.  (شيخ بهاءالدين )

7-    زيانكارترين عيب ها عيب خود ناديدن است. ( لقمان )

8-    سخن در ميان دو دشمن چنان گوي كه چون دوست گردند شرم زده نگردي. ( سعدي )

9-  غيبت گناهي است كه به آساني انجام مي گيرد اما چون در جامعه رايج شود آبروي مردم را بر باد مي دهد ، اعتماد مردم را از يكديگر سلب مي كند و جامعه را از فوائد وجود افراد محروم مي سازد. ( حسينعلي راشد )

10-كسي كه از نظر عيبجويي به مردم كند  كورعيب خودش است و كسي كه نظر به عيب خود كند كورعيب ديگران. ( ذوالنون )

11-مردمان را عيب نهاني آشكار مكن كه ايشان را رسوا كني و خود را بي اعتماد. ( سعدي )

12-مشكل ترين چيزها اين است كه انسان خود را شناسد و آسان ترين كارها اين است كه از ديگران عيب جويي كند. ( لردآويبوري )

13-هر كه تفحص و تفتيش معايب دوستان كند به دشمن مانندتر است. ( معين الدين جويني )

14-هر گاه بخواهي عيب برادرت را بازگويي،  نخست عيب خودت را به ياد آر. ( ابن عباس )

آن كس كه در راه پسند خاطر خود دست از جان مي شويد بزرگ نيست ، بلكه آن كس بزرگ است كه در راه ديگران از خود مي گذرد. ( سعيد نفيسي )

15-اگر چيزي از زندگي وجود داشته باشد صحت است و اگر چيزي مانند آن يافت شود بي نيازي و علو طبع است. ( بزرگمهر )

پنج شنبه 26/7/1386 - 13:22
ادبی هنری

گفتار بزرگان جهان ( عفو -  بخشش - عقل )

 

 

 

1-    عفو كردن خطا ، انتقام ملايمي است.( ديل كارنگي )

2-    عفو از كساني نيكوست كه توانايي انتقام دارند. ( بوذرجمهر )

3-    هر كس گذشتش بيشتر است غني تر است. ( ژرژسيون )

4-    هيچ مبارزه و فتحي پر افتخارتر و پر سودتر از اين نيست كه مغلوب و محكوم عقل باشيم.  (محمد حجازي )

5-    اشخاص عاقل ، روح جامعه هستند. (دانيال)

6-    توانگري به هنر است نه به مال ، و بزرگي به عقل است نه به سال. ( سعدي )

7-  چرخ زندگي دو دسته دارد: يكي را هوس به دست مي گيرد و ديگري را اميد، عقل را به ما داده اند كه يك دست از آن بگيريم و به پيكر اين بنديم. ( حسينعلي مستعان )

8-    روزي اگر عقل را بخرند و بفروشند، ما همه به تصور اين كه زيادي داريم فروشنده خواهيم بود. ( محمد حجازي )

9-    شخص عاقل تنها براي خودش زندگي نمي كند ؛ بلكه براي خير و صلاح ديگران نيز بايستي گام بردارد. ( اسمايلز )

10-عقل از تندرستي بالاتر است . زيرا با عقل غالباً مي توان تندرستي را به دست آورد اما بدون عقل ، تندرستي از دست مي رود. ( محمد حجازي )

11-عقل نيرويي است كه دنيا را اداره مي كند. ( امرسون )

12-غالباً عقل را با  دل اشتباه مي گيريم ، آنچه را دل مي خواهد به گردن عقل مي گذاريم. ( محمد حجازي )

13-فكر پايه عقل است.  ( دهخدا )

14-سعادت حقيقي آن است كه يا از آنچه داريد به ديگران بهره دهيد و يا در رنج بردن با آنان همراه شويد. (؟ )

15-علم از خطا مبراست ولي علما همواره خطا مي كنند. ( آناتول فرانس )

پنج شنبه 26/7/1386 - 13:19
دعا و زیارت

امام كاظم عليه السلام:
كسي كه دو روزش مساوي باشد ، مغبون است ، و كسي كه دومين روزش ، بدتر از روز اولش باشد ملعون است ، و كسي كه در خودش افزايش نبيند در نقصان است ، و كسي كه در نقصان است مرگ براي او بهتر از زندگي است .

بحاالانوار ، ج 78، ص 327

پنج شنبه 26/7/1386 - 13:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته