• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2172
تعداد نظرات : 1604
زمان آخرین مطلب : 5121روز قبل
دعا و زیارت
امام حسين عليه السلام : عقل کامل نمی‌شود مگر با پيروی از حق .
بحار الانوار، ج 78 ، ص 127
پنج شنبه 3/8/1386 - 14:26
دعا و زیارت
در شگفتم از كسى كه نااميد است در حالي ‌كه مى‌تواند استغفار كند .امام علي عليه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَار ُ .
نهج البلاغه، حكمت 87
پنج شنبه 3/8/1386 - 14:24
دعا و زیارت
با هر انسان دو فرشته است كه او را حفظ مى‌كنند، و چون تقدير الهى فرا رسد، تنهايش مى‌گذارند كه همانا زمان عمر انسان، سپرى نگهدارنده است .امام علي عليه السلام: إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ فَاذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ .
نهج البلاغه، حكمت 201
پنج شنبه 3/8/1386 - 14:23
دعا و زیارت
امام رضا عليه السلام: هر کس به راهنمايي تو اعتنايي نکرد، نگران مباش حوادث روزگار او را ادب خواهد کرد.
بحار الانوار، ج 78، ص 353
پنج شنبه 3/8/1386 - 14:21
دعا و زیارت
امام حسین عليه السلام : امين مپندار مگر آن کس را که از خدا بترسد.
"بلاغة الحسين علیه السلام، ص 292"
پنج شنبه 3/8/1386 - 14:19
دعا و زیارت

نقل شده است که: عارفی با خود می‌اندیشید آیا در قرآن مجید آیه‌ای وجود دارد که مضمون این حدیث را تایید نماید: «یخرج روح المومن من جسده کما یخرج الشعر من العجین؛ (1) روح مومن به هنگام جان دادن چنان آسان از جسدش بیرون می‌رود همانند بیرون آمدن مویی از اندرون خمیر.»

عارف مذکور تمامی قرآن را از اول تا آخر با تدبر مطالعه نمود و چیزی در این باره نیافت. تا این که شبی حضرت رسول‌ صلی‌الله علیه واله وسلم را در خواب دیده عرض کرد: «یا رسول الله! خداوند تعالی فرمود: «و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین؛ (2) و نه هیچ‌ تر و خشکی وجود دارد و جز این که در کتابی آشکار ثبت است.» و حال آن که من تمامی قرآن را با دقت مطالعه کردم ولی معنی این حدیث را پیدا نکردم.»

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه واله وسلم به وی فرمود: سوره مبارکه یوسف را مطالعه کن تا معنی حدیث را بیابی، آنجا که خداوند فرموده: «فلما راینه اکبرنه و قطعن ایدیهن؛ (3) هنگامی که چشم آنان (زنان) به او (یوسف) افتاد او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند و (بی‌توجه) دست‌های خود را بریدند.»

همان گونه که زنان عذاب و درد بریدن دست خود را نفهمیدند، مومن نیز هنگامی که فرشتگان رحمت و جایگاه خویش در بهشت و نعمت‌ها و لذایذ بهشتی و حور و قصور را می‌بیند، قلب و فکر او غرق تماشای اینان شده و درد مرگ و سکرات موت را حس نمی‌کند. (4)                                               

1- در باره مشابه حدیث مذکور، ر، ک: المعجم الاوسط، ج 1، ص 225؛ الدرالمنثور، ج6، ص‌167.

2- سوره مبارکه انعام، آیه 59.

3- سوره مبارکه یوسف، آیه 31.

4- رنگارنگ، ج 2، ص 433.

پنج شنبه 3/8/1386 - 14:11
دعا و زیارت

شخصی وارد مسجد پیامبر صلی‌الله علیه واله وسلم شد و به پیامبر صلی‌الله علیه واله عرض کرد: «ای رسول خدا! به من قرآن بیاموز!» پیامبر او را به یکی از یارانش سپرد. او دست این شخص را گرفت و به کناری برد و سوره مبارکه زلزال را برای او خواند تا به این آیه رسید: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ (1) پس هر کس ذره‌ای کار خیر انجام دهد آن را می‌بیند و هر کس ذره‌ای کار بد کرده آن را می‌بیند.»

آن شخص اندکی به فکر فرو رفت سپس به خواننده آیه گفت: «آیا این جمله، وحی است؟» او در جواب گفت: «آری!» آن شخص گفت: «من درس خود را از همین آیه آموختم.»

یعنی همین آیه برای موعظه و نشان دادن خط و راه راست و پیمودن آن کافی است.

سپس آن صحابی به حضور رسول خدا صلی‌الله علیه و اله رسید و جریان را برای حضرت نقل نمود. پیامبر فرمود: «دَعَوُه فانه فَقِهَ؛ او را آزاد بگذارید که حقیقت را دریافت و شناخت.» (2)

آسمان

1- سوره مبارکه زلزل، آیات 8- 7.

2- تفسیر نمونه، ج 27، ص 232- 231. به نقل از روح البیان، ج 10، ص 495، نور الثقلین، ج5، ص 650.

پنج شنبه 3/8/1386 - 14:3
دعا و زیارت

 

روزی عزرائیل نزد موسی علیه‌السلام آمد، موسی علیه‌السلام پرسید: «برای زیارتم آمده‌ای یا برای قبض روحم؟»

عزرائیل: برای قبض روحت آمده‌ام.

موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.

عزرائیل: مهلتی در کار نیست.

موسی علیه‌السلام به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.

خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی علیه‌السلام مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد. موسی علیه‌السلام نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!»

مادر گفت: «چه سفری؟»

موسی علیه‌السلام فرمود: «سفر آخرت.» مادر گریه کرد.

موسی علیه‌السلام نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی علیه‌السلام زد و گریه کرد، دل موسی علیه‌السلام از گریه کودکش سوخت و گریه کرد.

خداوند به موسی علیه‌السلام وحی کرد: «ای موسی! تو به درگاه ما می‌آیی، این‌گریه و زاریت چیست؟»

موسی علیه‌السلام عرض کرد: «دلم به حال کودکانم می‌سوزد.»

خداوند فرمود: «ای موسی! دل از آنها بکن، من از آنها نگهداری می‌کنم و آنها را در آغوش محبتم می‌پرورانم.»

دل موسی علیه‌السلام آرام گرفت. و به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می‌گیری؟

عزرائیل: از دهانت.

موسی: آیا از دهانی که بی‌واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می‌گیری؟

عزرائیل: از دستت.

موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟

عزرائیل: از پایت.

موسی: آیا از پایی که من با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفته‌ام؟

عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی علیه‌السلام داد، موسی علیه‌السلام آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی علیه‌السلام گفتند: یا اهون الانبیاء موتا کیف وجدت الموت؛ ای کسی که در میان پیامبران، از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟» موسی علیه‌السلام گفت: کشاة تسلخ و هی حیة؛ مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.»

مناهج‌ الشارعین، (علامه میرداماد)، ص 590.

پنج شنبه 3/8/1386 - 13:59
دعا و زیارت

امام زمان

 

واژگان 

گستره علائم ‏ظهور 

علائم حتمى و غیرحتمى

وجه اشتراك علائم‏ ظهور با فِتن، ملاحم و اشراط ساعة

وجه امتیاز علائم‏ حتمى از علائم غیرحتمى

لزوم تفكیك علائم‏حتمى از غیرحتمى

 

بیش از دو هزار نشانه براى فرج، ظهور و رستاخیر در كتب حدیثى نقل شده كه مى‏توان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود:

فِتَن

مَلاحم

علائم‏ ظهور

اشراط الساعة

 

واژگان

1 - فتنه از ریشه فتن در لغت به معناى امتحان و آزمایش است. خلیل پیشتاز لغویان گوید:

اَلفتن اِحراقُ الشَّئ بالنّار؛ فتن به معناى سوزاندن چیزى با آتش است.(1)

آن‏گاه با آیه شریفه براى گفتار خود گواهى مى‏آورد: «یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ»؛ روزى كه آنها در آتش گداختـــه مى‏شوند.(2)

ابن فارس كارشناس ریشه‏یابى لغات مى‏گوید: اَصلٌ صحیحٌ یدُلُّ على ‏ابْتلاءٍ و اخْتبار؛ فتن یك واژه صحیحى است كه بر امتحان و آزمایش دلالت مى‏كند.(3)

سپس مى‏افزاید، اگر طلا را با آتش بگدازند، گویند: فَتنت الذَّهب بِالنّار؛ یعنى طلا را با آتش آزمودم.

روى این بیان آن حوادث وحشتناكى كه مردم در آنها گداخته مى‏شوند تا فلزّ آنها شناخته شود و معیار تمام عیار آنها معلوم شود؛ فتنه نامیده مى‏شود. چنانكه در منطق وحى آمده است: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ یُفْتَنُونَ»؛ آیا مردم گمان مى‏كنند كه با گفتن ما ایمان آورده‏ایم رها مى‏شوند و آزموده نمى‏شوند؟!(4)

از این رهگذر احادیث غیبى رسول ‏اكرم ‏صلى الله علیه و آله و سلم پیرامون كوران‏ها، بحران‏ها، حوادث بنیان‏كن و مردافكن جهان را در كتاب‏هایى گردآورده، آنها را اَلْفِتن نام نهادند.

قدیمى‏ترین و مشهورترین آنها، كتاب الفتن حافظ، نُعَیم ‏بن‏حمّاد مروزى، متوفاى 229 ه .ق مى‏باشد. این كتاب ده‏ها بار به طبع رسیده و بیش از دو هزار حدیث از احادیث فِتَن را در بر‌دارد.

نشانه‏هاى ظهور كه در اصطلاح فتن، ملاحم و اشراط الساعة نیز نامیده مى‏شوند؛ از نخستین روز رحلت رسول‏ اكرم ‏صلى الله علیه و آله و سلم آغاز شده، تا هنگامه ظهور ادامه دارند

2 - ملاحم جمع ملحمة به معناى جنگ و كشتار است.

خلیل گوید: اَلْمَلْحَمَةُ: الْحَربُ ذاتُ الْقَتل؛ ملحمة یعنى جنگ دارای كشته.(5)

ابن فارس در این رابطه مى‏گوید: لحم به معناى تداخل است. گوشت را از این جهت لَحْم گویند كه برخى از اجزاى آن در برخى دیگر فرو رود، و جنگ را به دو جهت مَلْحَمَة گویند: یكى اینكه افراد در جنگ در صفوف یكدیگر فرو روند . دیگر اینكه كشته‏ها در آن همانند گوشت روى هم انباشته شوند.(6)

كتاب‏هایى كه پیشگویى‏هاى رسول ‏اكرم ‏صلى الله علیه و آله و سلم در مورد جنگ‏ها، جدال‏ها، و كشتارها را در خود جاى دهند؛ الْمَلاحِم خوانده مى‏شوند.

قدیمى‏ترین كتابى كه به نام الملاحم در دست داریم؛ كتاب الملاحم حافظ احمدبن جعفربن محمد مشهور به ابن المُنادى متوفاى 336 ه.ق مى‏باشد. این كتاب با تحقیق عبدالكریم عقیلى به چاپ رسیده و شامل 312 حدیث مى‏باشد.

 

3 - اَشْراط جمع شَرَط به معناى نشانه و سرآغاز است .

خلیل گوید: اوّلین ستاره بهارى را شَرَط گویند، لذا سرآغاز هر چیزى را شَرَط نامیدند و أَشْراطُ السّاعَةِ یعنى نشانه‏هاى آن.(7)

ابن فارس گوید: شرط فقط یك معنى دارد و آن نشانه است. اشراط الساعة یعنى نشانه‏هاى آن.(8) او مى‏گوید: به شُرطَه (پلیس) نیز از این جهت شرطه گویند كه آنها نشانه دارند. یعنى لباس مخصوصى (انیفورم) مى‏پوشند تا به این وسیله شناخته شوند.(9)

ساعة به معناى رستاخیر است. اشراط الساعة یعنى نشانه‏هاى رستاخیر.

كتاب‏هایى كه در این رابطه مستقلاً تدوین یافته، اشراط الساعة نام دارند. یكى از مشهورترین آنها كتاب الإشاعة لأشراط السّاعة از سیدمحمدبن عبدالرسول بزرنجى، متوفاى 1103 ه.ق مى‏باشد.(10)

منظور از بیان علائم ‏ظهور آن است كه هر كس بخواهد از خطر ضلالت در امان باشد، آنها را فرابگیرد تا كسى را در برابر خداوند حجّت نباشد. كه مقتضاى آن وجوب فراگیرى علائم‏ظهور و معذور نبودن احدى در ندانستن آنها مى‏باشد

4 - عَلائِم جمع عَلامَة از ریشه عَلَم به معناى نشانه است .

خلیل مى‏گوید: عَلَم به معناى پرچم است كه لشكر به نشانه آن گرد آیند . عَلَم یعنى نشانه‏اى كه در راه مى‏زنند تا علامتى باشد كه بوسیله آن راه یابند.(11)

ابن فارس مى‏گوید: عَلَم به معناى نشانه‏اى است كه در چیزى باشد و آن را از دیگرى مشخص و متمایز نماید.(12)

آنچه در احادیث به عنوان نشانه‏هاى ظهور حضرت بقیةاللَّه - ارواحنافداه - بیان شده، به آنها علائم‏ ظهور یعنى نشانه‏هاى ظهور گویند.

در این رابطه آثار فراوانى تحت عنوان علائم‏الظّهور، علامات ‏الظّهور و علامات ‏المهدى از علماى فریقین منتشر شده است.(13) اخیراً نیز با عنوان علائم آخر الزمان آثارى منتشر مى‏شود. از شیخ صدوق نیز كتابى به نام علامات آخر الزمان گزارش شده است.(14)

 

گستره علائم ‏ظهور

نشانه‏هاى ظهور كه در اصطلاح فتن، ملاحم و اشراط الساعة نیز نامیده مى‏شوند؛ از نخستین روز رحلت رسول‏ اكرم ‏صلى الله علیه و آله و سلم آغاز شده، تا هنگامه ظهور ادامه دارند.

استراتژى فدك، ماجراى سقیفه، گزینش خلیفه، تهاجم به خانه وحى، روى كار آمدن معاویه‏ها و حجاج‏ها، شهادت امام‏حسین، عمار یاسر، حُجربن عدى، میثم‏تمار و دیگر شهداى راه فضیلت در احادیث فتن و ملاحم جاى خاصى دارد.

در احادیث ملاحم و فتن خروج قرامطه، سقوط بنى‏امیه و بنى‏عباس، فتح استانبول، اشغال عراق و افغان توسط سركرده كفر، و دیگر رخدادهاى جهان تا هنگامه ظهور و انفجار نور، به روشنى پیش‏بینى شده است.

علاوه بر كتاب‏هاى مستقلى كه در این رابطه تألیف شده؛ در دهها كتابِ پایه و مرجع، باب‏هایى چون فتن، ملاحم و اشراط الساعة به نقل این روایات اختصاص یافته است.

این احادیث همانند دیگر احادیث غیبى از سرچشمه زلال قرآن و عترت نشأت گرفته، در مجامع حدیثى ثبت شده و همانند دانه‏هاى تسبیح با نظم و ترتیب خاصى در بستر زمان تحقق یافته، صحت و استوارى سخنان پیشوایان را براى همگان روشن و مبرهن مى‏سازد.

امام زمان

بسیارى از كتب پایه و مرجع مربوط به نشانه‏هاى ظهور و دیگر مسائل مهدویت، در كشاكش روزگار، به ویژه در تهاجم مخالفان به كتابخانه‏هاى شیعیان دستخوش حریق شده، از بین رفته‏اند و فقط گزارشى از آنها در كتاب‏هایى چون رجال نجاشى و فهرست شیخ طوسى باقى مانده است.

كهن‏ترین اثر بر جاى مانده از اوایل قرن سوم هجرى كتاب ارزشمند الفتن اثر نُعَیم‏بن حماد مروزى، متوفاى 229 ه.ق مى‏باشد. اهمیت ویژه این كتاب در این است كه مؤلّف آن 26 سال پیش از تولد حضرت ولى‏عصر - ارواحنافداه - دیده از جهان فرو بسته و از محدثان مشهور زمان خود بوده، بخارى از او در صحیح روایت كرده و شمارى از علماى رجال بر وثاقت او تأكید نموده‏اند.(15) تعدادى از نسخه‏هاى دست‏نویس آن تا زمان ما محفوظ مانده است.(16)

از دیگر ویژگى‏هاى این كتاب گستردگى و جامعیت آن است كه بیش از 2000 حدیث پیرامون فتن، ملاحم و نشانه‏هاى ظهور را در بر دارد.

سید ابن طاووس، 308 حدیث از این كتاب برگزیده و به پیوست 115 حدیث از فتن سلیلى و 93 حدیث از فتن زكریا بن ‏یحیى ‏بزاز در كتابى گرد آورده و آن را التشریف بالمنن نام نهاده است.(17)

در میان كتاب‏هایى كه در این زمینه توسط معاصران به رشته تحریر درآمده، به سه نمونه اشاره مى‏كنیم:

1 - علامات المهدى المنتظر از شیخ مهدى فتلاوى، شامل 525 حدیث.

2 - نوائب الدّهور فی علائم الظهور از علامه میرجهانى (1413 ه.ق) در چهار مجلد، شامل 555 حدیث.

3 - معجم الملاحم والفتن از سید محمود دهسرخى (معاصر) شامل 1800 سر فصل.

روى این بیان شمار نشانه‏هاى ظهور از مرز 2000 مى‏گذرد كه بسیارى از آنها تحقق یافته و شمارى در حال تحقق یافتن است.

علائم غیرحتمى در مشخص نمودن وقت ظهور كاربرد ندارد. در حالیكه وقتى نخستین نشانه از نشانه‏هاى حتمى مشاهده شد؛ همه چشم ‏به ‏راهان آن امام نور متوجه مى‏شوند كه دوران تیره و تار غیبت به سرآمده، لحظه وصال فرارسیده است

علائم حتمى و غیرحتمى

در میان بیش از 2000 علائم ظهور، تعدادى از آنها علائم حتمى و بقیه علائم غیرحتمى مى‏باشند. تعداد علائم حتمى از انگشتان دست نمى‏گذرد. آنچه مسلم است تعداد پنج نشانه از این نشانه‏ها حتمى مى‏باشند كه عبارتند از:

خروج سفیانى؛

خروج یمانى؛

بانگ آسمانى؛

خسف بیدا؛

قتل نفس ‏زكیه.

فرق اساسى این نشانه‏هاى پنجگانه با دیگر نشانه‏ها در این ‏است كه با تحقق ‏یافتن هر یك از نشانه‏هاى غیرحتمى دل‏ها آكنده از سرور مى‏شود. یاد یار مهربان در اعماق جانِ شیفتگان ظهور و مشتاقان حضور روحى تازه مى‏دمد. نوید فرارسیدن بهار ظهور، دلهاى خسته از خزان غیبت را امیدى تازه مى‏بخشد. ولى چشم‏ به ‏راهان ظهور و منتظرانِ امام نور، از زمان پایان‏پذیرى شب دیجور غیبت و فرارسیدن دوران موفور السّرور ظهور آگاه نمى‏شوند. لیكن هنگامى كه یكى از نشانه‏هاى حتمى تحقق پیدا كند؛ همه چشم به‏ راهان از تاریخ دقیق انفجار نور و فرارسیدن هنگامه ظهور آگاه مى‏شوند. زیرا بر اساس روایات فراوان، پس از خروج سفیانى و سیطره‏اش بر سه كشور سوریه، اردن و فلسطین تنها هشت ماه، آرى فقط هشت ماه بعد، یوسف زهرا از كنار خانه خدا ظهور مى‏كند و آن دست نیرومند الهى از آستین غیبت بیرون مى‏آید و آرزوى دیرینه همه انبیاء و اولیاء تحقق مى‏یابد.

 

وجه اشتراك علائم‏ ظهور با فِتن، ملاحم و اشراط ساعة

پیش از بیان وجه امتیاز علائم‏حتمى از غیرحتمى، درنگى كوتاه در وجه اشتراك علائم ‏ظهور با فتن و ملاحم و اشراط الساعة خواهیم داشت:

1 - ارتباط و وجه اشتراك علائم ظهور با فتن این است كه در كتب فتن به تفصیل از فتنه‏هاى پیش از ظهور، چون فتنه سفیانى، لشكر سفیانى، سپاه قحطانى، فتنه‌هاى یمن، بربر، مصر، حبشه، شام، بغداد و از همه مهم‏تر فتنه دجّال گفت‌وگو شده است.(18)

2 - ارتباط علائم ‏ظهور با اخبار ملاحم در مورد درگیرى سفیانى با حسنى، كشتار بغداد، كوفه، بصره، قرقیسیا و دیگر حوادث خونینى كه در آستانه ظهور به وقوع مى‏پیوندد مى‏باشد.(19)

3 - ارتباط علائم ‏ظهور با روایات اشراط الساعة در این است كه:

اولاً: یكى از اشراط الساعة ظهور حضرت مهدى است.

ثانیاً: یكى دیگر از اشراط الساعة نزول حضرت عیسى‏ علیه السلام است كه ارتباط مستقیم با ظهور دارد.

ثالثاً: یكى دیگر از اشراط الساعة خروج دجال است كه در ایام ظهور خواهد بود.

رابعاً: یكى دیگر از اشراط الساعة خسف در جزیرة العرب است كه به احتمال قوى همان خسف سرزمین بیدا باشد كه از نشانه‏هاى ظهور است.(20)

امام زمان

وجه امتیاز علائم‏ حتمى از علائم غیرحتمى

قبلاً اشاره كردیم كه علائم غیرحتمى در مشخص نمودن وقت ظهور كاربرد ندارد. در حالیكه وقتى نخستین نشانه از نشانه‏هاى حتمى مشاهده شد؛ همه چشم ‏به ‏راهان آن امام نور متوجه مى‏شوند كه دوران تیره و تار غیبت به سرآمده، لحظه وصال فرارسیده، و خورشید تابان امامت در حال طلوع است تا پهن‏دشت گیتى را با نور خود منور سازد، و منطق وحى در شُرُفِ تكوین است. «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»؛ زمین با نور پروردگارش منور گردید.(21)

 

لزوم تفكیك علائم‏حتمى از غیرحتمى

پس از تشریح كاربردى علائم‏حتمى، علّت تفكیك علائم‏حتمى از علائم غیرحتمى روشن مى‏شود، لیكن آیا این تفكیك ضرورت هم دارد یا خیر؟

برجسته‏ترین كارشناس مهدوى در عصر حاضر و توانمندترین تلاش‏گر عرصه مهدویت حضرت آیت‏اللَّه حاج‏شیخ لطف‏اللَّه صافى گلپایگانى - مدظله‏العالى - در كتاب ماندگار و پُربار منتخب الاثر در پایان بحث مفصل خود پیرامون دجّال مى‏نویسد: آیا شناخت نشانه‏هاى ظهور از جمله خروج دجال واجب است تا به هنگام وقوع دانسته شود، و حق از باطل و سره از ناسره شناخته گردد؟ ظاهر این است كه واجب است تا انسان در معرض گمراه شدن نباشد و از باب دفع ضرر محتمل.

مى‏توان گفت: منظور از بیان علائم ‏ظهور آن است كه هر كس بخواهد از خطر ضلالت در امان باشد، آنها را فرابگیرد تا كسى را در برابر خداوند حجّت نباشد. كه مقتضاى آن وجوب فراگیرى علائم‏ظهور و معذور نبودن احدى در ندانستن آنها مى‏باشد.(22)

...ادامه دارد

 


 

1.       خلیل، العین، ترتیب كتاب العین، ص 616 .

2.       سوره ذاریات (51)، آیه 13.

3.       ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 472.

4.       سوره عنكبوت (29)، آیه 2.

5.       خلیل، همان، ص 732.

6.       ابن فارس، همان، ج 5، ص 238.

7.       خلیل، همان، ص 411.

8.       ابن فارس، همان، ج 3، ص 260.

9.       همان، ص 261.

10.   در قاهره، دمشق و بیروت مكرر به چاپ رسیده است.

11.   خلیل، همان، ص 574.

12.   ابن فارس، همان، ج 4، ص 109.

13.   براى كتاب‏شناختى آنها ر.ك: نگارنده، كتابنامه حضرت مهدى، ج 2، ص 528 - 520.

14.   نجاشى، الرجال، ص 390، رقم 1049.

15.  ابن‏حجر عسقلانى وثاقت او را از احمد حنبل، معین، عجلى و ابوحاتم نقل كرده و خود طبق نظر آنها اظهار نظر كرده است . ر.ك: ابن حجر، فتح البارى، جلد مقدمه، ص 447.

16.  از جمله: نسخه كتابخانه بیریتیش میوزیم، لندن، تاریخ استنساخ 706 ه.ق و نسخه كتابخانه عاطف افندى، استانبول، به تاریخ 687 ه.ق .

17.  این كتاب دهها بار در ایران، لبنان و عراق به نام: الملاحم والفتن چاپ شده و اخیراً به نام اصلى خود: التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، در قم چاپ و منتشر شده است.

18.   ر.ك: ابن حماد، الفتن؛ ابن حنبل، الفتن؛ شیخ فادى اسعد نصیف، الفتن والمحن.

19.   ر. ك: ابن المنادى، الملاحم، تحقیق عُقَیلى؛ سید ابن طاووس، الملاحم والفتن.

20.  ر.ك: بزرنجى، الاشاعة لا اشراط الساعة؛ یوسف بن وابل، اشراط الساعة؛ صلاح الدین محمود، اشراط الساعة الصغرى و الكبرى؛ محمد سلامه جبر، اشراط الساعة واسرارها؛ قاضى محمد ابن كنعان، اشراط الساعة وامور الآخرة.

21.   سوره زمر (39)، آیه 69.

22.   صافى گلپایگانى، منتخب الأثر، ج 3، ص 303.

پنج شنبه 3/8/1386 - 2:35
دعا و زیارت

 

امام زمان

بازشناسى علائم‏حتمى ظهور

... آنچه گذشت:

بیش از دو هزار نشانه براى فرج، ظهور و رستاخیر در كتب حدیثى نقل شده كه مى‏توان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود:

فِتَن

مَلاحم

علائم‏ ظهور

اشراط الساعة

در میان بیش از 2000 علائم ظهور، تعدادى از آنها علائم حتمى و بقیه علائم غیرحتمى مى‏باشند. تعداد علائم حتمى از انگشتان دست نمى‏گذرد. آنچه مسلم است تعداد پنج نشانه از این نشانه‏ها حتمى مى‏باشند كه عبارتند از:

خروج سفیانى؛

خروج یمانى؛

بانگ آسمانى؛

خسف بیدا؛

قتل نفس ‏زكیه.

در قسمت پیشین، تعریف و مقایسه‌ی 4 گروه علایم تقدیم شد. و  در ادامه  این سری نوشتار  به امر بازشناسی این علایم پنجگانه پرداخته می‌شود.

و اما اكنون و در این قسمت اولین نشانه‌ی ظهور یعنی خروج سفیانی تحلیل می‌گردد.

 

شیخ صدوق با سند صحیح از امام ‏صادق‏ علیه السلام روایت كرده كه فرمود: قَبْلَ قیامِ القائمِ خَمسُ عَلاماتٍ مَحتومات: اَلَیمانىُّ و السُّفیانىُّ و الصَّیحةَ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّكیة وَ الخَسفُ بِالبَیداء؛پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمى است. یمانى، سفیانى، بانگ آسمانى، قتل نفس‏زكیه و خسف سرزمین بیدا.(23)

شیخ صدوق این حدیث را با پنج واسطه از امام صادق‏علیه السلام روایت كرده كه همه آنها مورد وثوق و اعتماد هستند.(24)

در مورد شمارش علائم‏حتمى به همین حدیث بسنده مى‏كنیم كه سند صحیح و متن گویایى دارد. و اینك بررسى یكایك نشانه‏هاى حتمى به ترتیب تسلسل زمانى آنها.

 

1 - خروج سفیانى

از نظر زمانى اولین نشانه از نشانه‏هاى حتمى كه پیش از دیگر نشانه‏ها تحقق مى‏یابد و فرارسیدن انفجار نور و سپرى شدن شب دیجور غیبت را نوید مى‏دهد؛ خروج سفیانى است.

خوشبختانه خروج سفیانى در روایات اسلامى بسیار دقیق، روشن و شفاف بیان شده كه هرگز قابل انطباق با هیچ فرد دیگرى نمى‏باشد. جالب‏تر اینكه علاوه بر روایات كلى علائم پنجگانه در احادیث فراوانى به طور استقلالى بر حتمى بودن آن تصریح و تأكید شده، كه به چند نمونه از آنها اشاره مى‏كنیم:

حمیرى با دو واسطه از امام رضاعلیه السلام روایت كرده كه فرمود: اِنَّ اَمْرِ القائمِ حَتمٌ مِنَ ‏اللَّهِ، وَ امرَ السُّفیانى حَتمٌ مِنَ‏ اللَّهِ، وَ لا یَكونُ قائمٌ اِلّا بِسفیانى؛ قیام قائم از سوى خدا حتمى است، خروج سفیانى نیز از سوى خدا حتمى است. بدون سفیانى هرگز قائمى نخواهد بود.(25)

این حدیث را حمیرى(ابوالعباس، عبداللَّه‏بن جعفر حمیرى) كه از رجال برجسته شیعه در عهد غیبت صغرى بود، با دو واسطه از امام ‏رضاعلیه السلام روایت كرده و در كتاب خود قرب الاسناد الى الرضا علیه السلام ثبت نموده است. این كتاب از حوادث روزگار جان به در برده و تا زمان ما باقى مانده است.

حمیرى از نظر علماى رجال در اوج وثاقت است.(26) دو واسطه او نیز كاملاً مورد وثوق مى‏باشند،(27) و در نتیجه روایت صحیحه است.

                 نام سفیانى عثمان و نام پدرش عنبسه مى‏باشد

شیخ صدوق با سلسله اسنادش از ابوحمزه ثمالى روایت كرده كه گفت: محضر امام صادق‏علیه السلام عرض كردم كه پدر بزرگوارتان امام باقرعلیه السلام فرمود: اِنَّ خُروجَ السُّفیانى مِنَ‏الاَمرِ الَمحتوم؛ بى‏گمان خروج سفیانى از امور حتمى است.

امام صادق‏علیه السلام فرمود: آرى.(28)

این حدیث را شیخ صدوق با پنج واسطه از امام باقرعلیه السلام روایت كرد و مهر تأیید امام ششم را نیز دریافت نموده است. وى به تعبیر نجاشى آبروى شیعه در عصر خود بود.(29) به دعاى حضرت بقیةاللَّه - ارواحنافداه - متولد شده(30) و به فرمان آن حضرت كتاب كمال‏الدین را تألیف كرده است.(31) آن پنج واسطه كه در سند حدیث واقع شده‏اند نیز همه مورد اعتماد و استناد هستند و علماى رجال بر وثاقت آنها تصریح نموده‏اند.(32) در نتیجه این حدیث نیز صحیحه مى‏باشد.

نعمانى با پنج واسطه از امام صادق‏علیه السلام روایت كرده كه فرمود: اَلسُّفیانىُّ مِنَ ‏الَمحتوم وَ خُروجهُ فی رجب؛ سفیانى از نشانه‏هاى حتمى است و خروج وى در ماه رجب خواهد بود.(33)

ابو زینب محمدبن ابراهیم نعمانى از شخصیت‏هاى برجسته قرن چهارم است، پیشتاز رجالیون او را به عنوان عظیم‏القدر، شریف‏المنزله، صحیح‏العقیده و كثیرالحدیث ستوده است.(34)

وى این حدیث را در كتاب گران‏سنگ خود با پنج واسطه روایت كرده كه همه آنها به تصریح علماى رجال مورد وثوق مى‏باشند.(35) در نتیجه این حدیث نیز صحیحه مى‏باشد.

در این سه حدیث (كه هر سه از نظر سند صحیح بود) خروج سفیانى از نشانه‏هاى حتمى اعلام شده و در حدیث سوم آمده است كه خروج او در ماه رجب خواهد بود. یادآورى این نكته لازم است كه از جمع‏بندى احادیث مربوط به سفیانى استفاده مى‏شود كه سفیانى در ماه رجب خروج مى‏كند، حدود شش ماه مى‏جنگد، در اواخر محرم به قدرت مى‏رسد، و دقیقاً هشت ماه بعد حضرت بقیةاللَّه ظهور مى‏نماید. بدین‏ترتیب منظور از رجب، رجبِ سال قبل از ظهور مى‏باشد، نه رجب سال ظهور.

امام زمان

نام سفیانى:

مشهور آن است كه نام سفیانى عثمان و نام پدرش عنبسه مى‏باشد.(36) و در برخى منابع نام پدرش عُیَینه آمده،(37) با توجه به اتحاد طریق به نظر مى‏رسد كه آن تصحیف شده عنبسه باشد.

اسامى دیگرى براى سفیانى نقل شده كه از آن جمله حرب‏بن عنبسه،(38) عنبسة بن مرة،(39) عنبسة بن هند،(40) عبداللَّه‏ بن یزید،(41) ابوعتبه، عروة بن محمد،(42) و معاویة بن عتبه است.(43) در حالیكه هیچ یك از اسامى یاد شده سند قابل اعتماد و استنادى ندارد. تنها عثمان ‏بن عنبسه از شهرت بیشترى برخوردار است.

القاب سفیانى: مشهورترین لقب او سفیانى است. او را از آن جهت سفیانى مى‏نامند كه از تبار ابوسفیان است. از دیگر القابش صخرى منسوب به صخر پدر ابوسفیان است.(44)

امیرمؤمنان در یكى از خطبه‏هاى خود از آشوبگرى سخن گفته كه از او ضِلّیل(45) به معناى بسیار گمراه(46) تعبیر نموده، برخى از شارحان نهج‏البلاغه آن را اشاره به سفیانى دانسته‏اند.(47)

 

نسب سفیانى:

از بنى‏امیه در منطق وحى به عنوان «اَلشَّجَرةُ المَلْعونَة»؛ درخت ملعونه(48) یاد شده و در احادیث فراوان تصریح شده كه منظور از شجره ملعونه بنى‏امیه مى‏باشد.(49)

در احادیث فراوان تصریح شده كه سفیانى از تبار ابو سفیان،(50) از بطن هندِ جگرخواره (اِبْنُ اكِلَةِالأكباد)،(51) از سوى پدر از بنى‏امیه و از طرف مادر از قبیله كلب است.(52)

امام صادق‏علیه السلام به هنگام برشمردن كارنامه سیاه آل ابى‏سفیان فرمود: و سفیانى نیز با قائم پیكار مى‏كند.(53)

امیرمؤمنان‏ علیه السلام مى‏فرماید: با 70000 نفر به سوى عراق حركت مى‏كند. در كوفه، بصره و دیگر شهرها مى‏گردد، اركان اسلام را منهدم مى‏كند؛ دانشمندان را مى‏كشد، قرآن‏ها را مى‏سوزاند، مساجد را ویران مى‏كند، محرمات را مباح كند

اما در مورد اینكه او از نسل كدامین فرزند ابوسفیان مى‏باشد، به اختلاف سخن رفته است:

1 - از تبار خالدبن یزیدبن ابى‏سفیان(54)؛

2 - از نسل عتبةبن ابى‏سفیان(55)؛

3 - از تبار یزیدبن معاویةبن ابى‏سفیان(56)؛

4 - از طرف پدر از نسل ابى‏سفیان و از طرف مادر از نسل یزیدبن معاویه.(57)

 

اوصاف جسمى سفیانی:

در احادیث فراوان از ویژگى‏هاى ظاهرى سفیانى به صراحت بیان شده و جاى هرگونه شك و تردید از میان رفته است.

شیخ صدوق با سند صحیح از امام صادق‏علیه السلام روایت كرده كه فرمود: اِنَّكَ لَوْ رَأَیتَ السُّفیانی لَرَأیت أَخْبَث النّاسِ، أَشْقر، أَحْمَر، أَزْرَق؛ تو اگر سفیانى را ببینى، پلیدترین انسان‏ها را دیده‏اى. او بور، سرخ‏روى و زاغ‏چشم است.(58)

شیخ صدوق این حدیث را با شش واسطه روایت كرده كه از منظر علماى رجال همه آنها ثقه مى‏باشند.(59)

امیرمؤمنان‏علیه السلام به دیگر ویژگى‏هاى ظاهرى او اشاره كرده مى‏فرماید: یَخرُج ابْنُ اكِلةِ الاَكبادِ مِنَ الوادى الیابِس، وَهُوَ رَجُلٌ رَبْعةٌ، وَحْشُ الوَجهِ، ضَخْمُ الهامَةِ، بِوَجْههِ اَثرُ الجُدْرى، اِذا رَأیتهُ حَسِبْتهُ اَعْور؛ پسر هند جگر خواره از وادى یابس خروج مى‏كند، او مردى میان بالا، با چهره‏اى وحشتناك، سر ستبر و آبله‏روى مى‏باشد. هنگامى كه او را ببینى او را یك‏چشم مى‏پندارى.(60)

از طریق عامه نیز از آن حضرت روایت شده كه فرمود: السُّفیانى مِن وُلدِ خالدِبنِ یَزیدبِن ابى‏سفیان، رَجلٌ ضَخْمٌ الهامَة، بِوجههِ اَثرُ جُدْرى، وبِعَینهِ نكُتَه بَیاض؛ سفیانى از تبار خالدبن یزیدبن ابى‏سفیان است. او مردى سر ستبر است كه در چهره‏اش آثار آبله و در چشمش نقطه سفیدى هست.(61)

 

دیگر اوصاف سفیانى

در احادیث پیشوایان علاوه بر اوصاف ظاهرى، بر اوصاف روحى و روانى او نیز اشاره شده است:

1 - امام صادق‏علیه السلام در این رابطه مى‏فرماید: یَقولُ: یا رَبِّ ثارى ثارى، ثُمّ‏النَّار. وَقَد بَلغ مِن خُبْثهِ اَنَّه یَدْفنُ اُمَّ وَلَدٍ لَهُ وَهِىَ حَیَّة، مَخافَةَ اَن تَدُلُّ عَلیه؛ سفیانى گوید: خدایا انتقام، انتقام، سپس دوزخ. او به قدرى خبیث است كه مادر بچه‏اش را زنده‏بگور مى‏كند، از ترس اینكه مخفیگاهش را نشان بدهد.(62)

در این حدیث كه قبلاً سندش را بررسى كردیم و صحت آن را اثبات نمودیم، به سه ویژگى اخلاقى سفیانى تأكید شده: او پلیدترین انسان روى زمین است. پركینه‏ترین انسان است و همواره فریاد انتقام، انتقام، سر مى‏دهد. سنگدل‏ترین انسان است و بر احدى رحم نمى‏كند، حتى همسرش را زنده به‏گور مى‏كند.

در احادیث فراوان تصریح شده كه سفیانى از تبار ابو سفیان، از بطن هندِ جگرخواره، از سوى پدر از بنى‏امیه و از طرف مادر از قبیله كلب است

2 - امام باقرعلیه السلام در همین رابطه مى‏فرماید: سفیانى سرخ روى، بور و زاغ چشم است، او هرگز خداى را نپرستیده و هرگز وارد مكه و مدینه نشده است. او مى‏گوید: خدایا انتقام، وانگهى دوزخ، خدایا انتقام، سپس دوزخ.(63)

3 – رسول ‏اكرم‏ صلى الله علیه و آله و سلم در این رابطه مى‏فرماید: یَخْرجُ رَجلٌ یُقال لَه: السُّفیانى فی عمقِ دَمشق، و عامَّةُ مَن یَتْبَعُه مِن كَلب، فَیَقتُل حَتَّى یَبْقُرَ بُطُونَ النِّساء وَ یَقتُل الصِّبیان؛ مردى از دل دمشق خروج كند كه به او سفیانى گویند، همه پیروانش از تیره كلب هستند، آنقدر كشتار كند كه حتى شكم زنان را مى‏شكافد و كودكان را از دم تیغ مى‏گذراند.(64)

حاكم نیشابورى پس از نقل حدیث، بر صحت آن تأكید نموده و گفته: این حدیث بر مبناى بخارى و مسلم صحیح است.(65)

4 - امیرمؤمنان‏علیه السلام در حدیث دیگرى در این رابطه فرمود: ثُمَّ یَبْعَثُ فَیَجْمَعُ الاَطفالَ وَ یَغْلىِ الزَّیتَ لَهُم، فَیقولون: اِن كانَ آباؤُنا عَصَوْكَ فَنحن ما ذَنْبُنا؟! مأمورین را مى‏فرستد، كودكان را گرد مى‏آورد و دیگ‏هاى زیتون را براى آنها مى‏جوشاند، آنها مى‏گویند: اگر پدران ما با شما مخالفت كرده‏اند پس تقصیر ما چیست؟(66)

5 - امیرمؤمنان‏علیه السلام در حدیث دیگرى مى‏فرماید: گروهى از اولاد رسول خدا به بلاد روم پناهنده مى‏شوند. سفیانى كسى را به نزد پادشاه روم مى‏فرستد كه بندگانم را به من بازگردان. او نیز آنها را برمى‏گرداند، پس آنها را در دمشق گردن مى‏زند.(67)

6 - امیرمؤمنان‏علیه السلام به هنگام شمارش كارنامه سیاه سپاه سفیانى مى‏فرماید: 70000 نفر را در بغداد مى‏كشند و شكم 300 زن را مى‏شكافند!!(68)

7 - در برخى از تفاسیر عامه، در ذیل آیه شریفه «ولوترى اذ فزعوا» (69) آورده‏اند كه: سفیانى لشكرى را به بغداد مى‏فرسد، بیش از 3000 نفر را مى‏كشند و شكم بیش از 100 زن را مى‏شكافند.(70)

8 - در برخى دیگر از احادیث عامه، از كشته شدن 70000 نفر در عَینُ التَّمر (71) و از تعدى به حریم 30000 تن در كوفه سخن رفته است.(72)

9 - در برخى دیگر از منابع عامه آمده است: سفیانى همه كسانى را كه با او مخالفت مى‏كنند، از دم شمشیر مى‏گذراند. آنها را با اره دو نیم مى‏كند و در دیگ‏ها مى‏جوشاند. این كار تا شش ماه ادامه مى‏یابد.(73)

10- امیرمؤمنان‏ علیه السلام در ضمن یك حدیث طولانى از ابعاد دیگرى از جنایات سفیانى پرده برداشته مى‏فرماید: با 70000 نفر به سوى عراق حركت مى‏كند. در كوفه، بصره و دیگر شهرها مى‏گردد، اركان اسلام را منهدم مى‏كند؛ دانشمندان را مى‏كشد، قرآن‏ها را مى‏سوزاند، مساجد را ویران مى‏كند، محرمات را مباح كند، به نوازندگى فرمان مى‏دهد، كارهاى ناشایست را تجویز مى‏كند، از فرایض الهى جلوگیرى مى‏نماید. از جور و ستم پروا نكند، هر كس كه نامش محمد، على، جعفر، حمزه، حسن، حسین، فاطمه، زینب، ام كلثوم، خدیجه و عاتكه باشد، به سبب دشمنى با خاندان پیامبر از دم شمشیر مى‏گذراند.(74)

این بود اندكى از جنایاتى كه بر اساس روایات فریقین، سفیانى به هنگام سیطره‏اش به شامات (سوریه، اردن و فلسطین) انجام مى‏دهد. همه این احادیث از نظر سندى قوى نیستند، لیكن همه آنها مؤیّد آن حدیث بسیار قوى و صحیحى است كه در آغاز این بخش و سر آغاز بخش قبلى (اوصاف جسمى)، از طریق شیخ صدوق نقل كردیم و صحت سندش را اثبات نمودیم. در آن حدیث از نظر اوصاف ظاهرى بر سرخ روى، زاغ چشم و بور بودنش تكیه شده و از نظر اخلاقى و روانى بر خباثت، پلیدى، قساوت، سنگدلى و كینه‌توزى‏اش تأكید شده است.

امام زمان

__________________________ 

23.   شیخ صدوق، كمال‏الدین، ج 2، ص 650، ب 57، ج 7.

24.   اسامى آن پنج واسطه و منبعى كه بر توثیق آنها تأكید و تصریح نموده‏اند:

محمدبن حسن بن احمد بن ولید، ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 383.

حسین‏بن حسن بن ابان، ر.ك: ابن داود، الرجال، ص 270.

حسین‏بن سعید بن حماد بن مهران، ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست، ص 112.

محمدبن ابى عمیر، ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست، ص 218.

عمربن حنظله، كه امام‏صادق‏علیه السلام بر صداقت او تصریح فرموده است. ر.ك: كلینى، الكافى، ج 3، ص 275.

25.   حمیرى، قرب الاسناد، ص 373، ح 1329.

26.   شیخ طوسى، الفهرست، ص 167، رقم 439.

27.  این دو واسطه عبارتند از: احمدبن محمد بن عیسى اشعرى، براى وثاقت او: ر.ك: شیخ طوسى، الرجال، ص 366، و على‏بن اسباط، براى وثاقت او: ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 252، رقم 663.

28.   شیخ صدوق، كمال‏الدین، ج 2، ص 652، ب 57، ح 14.

29.   نجاشى، الرجال، ص 389، رقم 1049.

30.   شیخ صدوق، كمال‏الدین، ج 2، ص 503، ب 45 ذیل ح 31.

31.   همان، ج 1، ص 3.

32.   این پنج واسطه عبارتند از:

محمدبن موسى‏بن متوكل، براى وثاقتش ر.ك: ابن‏داود، الرجال، ص 185؛ علامه حلى، الرجال، ص 149، رقم 58؛ سیدبن طاووس، فلاح‏السائل، ص 158، فصل 19.

عبداللَّه‏بن حمیرى، براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست، ص 167، رقم 439.

احمدبن محمدبن عیسى، براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الرجال، ص 366.

حسن‏بن محبوب براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست، ص 96، رقم 162.

ابوحمزه ثمالى، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 115، رقم 296.

33.   نعمانى، الغیبة، ص 300، ب 18، ح 1 .

34.   نجاشى، الرجال،ص 383، رقم 1043.

35.   این پنج واسطه عبارتند از:

احمدبن محمدبن سعید، مشهور به: ابن عقده، براى وثاقتش  ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 94، رقم 233.

محمدبن فضل‏بن ابراهیم‏بن قیس‏بن رمانه، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 340، رقم 911.

حسن‏بن على‏بن فضال، براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست، ص 97، رقم 164.

ابواسحاق، ثعلبةبن میمون، براى وثاقتش  ر.ك: شیخ‏طوسى، اختیار معرفةرجال، ص 412، رقم 776.

عیسى‏بن اعین، براى وثاقتش  ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 296، رقم 803.

 

36.  شیخ صدوق، كمال‏الدین، ج 2، ص 651؛ راوندى، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1150؛ نیلى، منتخب الأنوار المضیئة، ص 28؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 205.

 

37.   طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 282؛ شیخ حرعاملى، اثبات الهداة، ج 3، ص 721.

38.   سلمى، عقدالدرر، ص 91.

39.   سید ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص 296، ح 417.

40.   ابن منادى، الملاحم، ص 77.

41.   نعیم بن حماد، الفتن، ص 221، ب 29، ح 814.

42.   مقدسى، فرائد فوائد الفكر، ص 305.

43.   سفارینى، لوائح الانوار البهیة، ج 2، ص 75.

44.   نعیم بن حماد، الفتن، ص 276؛ سیوطى، الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 70.

45.   سید رضى، نهج‏البلاغه، خطبه 101.

46.   ابن‏منظور، لسان‏العرب، ج 8، ص 81.

47.   بحرانى، شرح نهج‏البلاغه، ج 3، ص 11.

48.   سوره اسراء (17)، آیه 60.

49.   قرطبى، الجامع الأحكام‏القرآن، ج 10، ص 283؛ بحرانى، البرهان، ج 6، ص 107 - 104.

50.  شیخ صدوق، كمال‏الدین، ج 2، ص 651؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 282؛ راوندى، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1150؛ شیخ حرعاملى، اثبات الهداة، ج 3، ص 721.

51.  نعمانى، الغیبة، ص 306؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص 461؛ علامه‏مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 216؛ سلمى، عقدالدرر، ص 54؛ مقدسى، فرائد الفوائدالفكر، ص 299.

52.   سیدابن طاووس، التشریف بالمنن، ص 296، ب 79.

53.   شیخ صدوق، معانى‏الأخبار، ص 346.

54.  متقى هندى، البرهان، ص 113؛ همو، كنزالعمال، ج 11، ص 284؛ سلمى، عقدالدرر، ص 72؛ سفارینى، لوائح الانوارالبهیه، ج 2، ص 75.

55.   شیخ طوسى، الغیبة، ص 444؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج 3، ص 727.

56.   مقدسى، البدء والتاریخ، ج 2، ص 177.

57.   عبدالامیر، الاسرار فیما كنّى وعرف به الاشرار، ج 4، ص 288.

58.   شیخ صدوق، كمال‏الدین، ج 2، ص 651، ب 57، ح 10.

 

59.   این شش واسطه عبارتند از:

احمد بن زیاد بن جعفر همدانى، از مشایخ صدوق، براى وثاقتش ر.ك: شیخ صدوق، كمال‏الدین، ج 2، ص 369، ب 34، ذیل ح 6

على‏بن ابراهیم، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 260، رقم 680

ابراهیم‏بن هاشم، براى وثاقتش ر.ك: سید ابن طاووس، فلاح السائل، ص 158، فصل 16

محمدبن ابى‏عمیر، براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست، ص 218، رقم 617

حمادبن عیسى، براى وثاقتش ر.ك: همان، ص 115، رقم 240

عمربن یزید، بریا وثاقتش ر.ك: همان، ص 184، رقم 502

 

60.   شیخ طوسى، كمال‏الدین، ج 2، ص 651؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 282؛ نیلى، منتخب الأنوار المضیئة، ص 28

61.  نعیم بن حماد، الفتن، ص 222؛ سلمى، عقد الدرر، ص 73؛ متقى هندى، البرهان، ص 113؛ همو، كنز العمال، ج 11، ص 284؛ سفارینى، لوائح الانوار البهیة، ج 2، ص 75؛ مقدسى، فرائد فوائد الفكر، ص 603.

62.   شیخ صدوق، كمال‏الدین، ج 2، ص 651، ب 57، ح 10.

63.   نعمانى، الغیبة، ص 306، ب 19، ح 18.

64.  سلمى، عقد الدرر، ص 73؛ متقى هندى، كنز العمال، ج 14، ص 272؛ همو، البرهان، ص 113؛ سیوطى الدر المنثور، ج 5، ص 241؛ همو، الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 61؛ قنوجى، الاذاعة، ص 135.

65.   حاكم، المستدرك للصحیحین، ج 4، ص 520.

66.   سلمى، عقد الدرر، ص 93.

67.   مقدسى، فرائد فوائد الكفر، ص 320.

68.   سلمى، عقد الدرر، ص 92.

69.   سوره سبأ (34)، آیه 51.

70.   طبرى، جامع البیان، ج 22، ص 72؛ قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 315.

71.   نام شهرى در نزدیكى انبار در غرب كوفه، ر.ك: یا قوت، معجم البلدان، ج 3، ص 759.

72.   سلمى، عقد الدرر، ص 77؛ مقدسى، فرائد فوائد الفكر، ص 310.

73.   نعیم‏بن حماد، الفتن، ص 235، ب 33، ح 873.

74.   مقدسى، فرائد فوائد الفكر، ص 320.

 

 

پنج شنبه 3/8/1386 - 2:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته