• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1977
تعداد نظرات : 4816
زمان آخرین مطلب : 2026روز قبل
شعر و قطعات ادبی
 

هاتف اصفهانی

 

چه شود به چهره ی زرد من، نظری ز براي خدا کنی

که اگر کنی همه درد من، به یکی اشاره دوا کنی

تو شهی و کشور جان ترا، تو مهی و جان جهان ترا

ز ره کرم چه زیان ترا، که نظر به حال گدا کنی

ز تو گر تفقد و گر ستم، بُوَد آن عنایت و این کرم

همه از تو خوش بُوَد ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی

همه جا کشی می لاله گون، ز ایاغ مدعیان دون

شکنی پیاله ی ما، که خون به دل شکسته ی ما کنی

تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم ومن غمین

همه ی غمم بُوَد از همین، که خدا نکرده خطا کنی

تو که"هاتف" از برش این زمان، روی از ملامت بی کران

قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی؟

چهارشنبه 20/4/1386 - 13:22
دعا و زیارت
 

سلام

به احتمال زياد براتون پيش اومده كه كسي به شما بدي كرده باشه.عكس العمل شما چي بوده؟

سكوت كردي-گذشت كردي-يا سعي كردي چند برابر به اون بدي كني خدا در قرآن راه رو به ما نشون داده:

"اگر به شما كسي عقوبت وستمي رسانيد شما بايد به قدر آن در مقابل انتقام كشيد(نه بيشتر)واگر صبوري كنيد واز آن درگذريدالبنه براي صابران اجري بهتر خواهد بود"

                                            سوره نحل آيه 126

چهارشنبه 20/4/1386 - 9:44
دعا و زیارت
 

سلام

مي دونيم كه گوشت مردار(جاندار مرده)-خوك-خون-وهر چيزي به اسم غير خدا ذبح شده حرومه ولي خدا

ميگه اگه يه جايي گير كردي يعني هيچ غذايي عير از اينها نبود وخداي نكرده در حال مرگ بودي مي توني به اندازه رفع حاجت (به اندازه اي كه نميري نه اينكه يك شكم سير بخوري) از اين حرامها تناول كني. قربون خدا برم چقدر براي ما مسلمونا آسون گرفته ولي ما چي!!!

                                                                     آدرس:سوره نحل آيه 115

چهارشنبه 20/4/1386 - 9:27
دعا و زیارت

سلام

مي دونيد چرا وقتي مي خواهيم قرآن بخونيم اولش اعوذ بالله ..مي گيم چون خود خدا گفته:

فاذا قرات القران فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم

چون خواهي قرآن تلاوت كني اول از شر شيطان مردود به خدا پناه ببر

                                                            سوره نحل آيه 98

چهارشنبه 20/4/1386 - 9:10
دانستنی های علمی
 

سلام

چهار نفر بودند.اسم شان هم این بود:همه کس،یک کسی،هر کسی،هیچ کس.

کار مهمی در پیش داشتند و همه کس مطمئن بود که یک کسی این کار را به انجام می رساند.هر کسی می توانست این کار را بکند،اما هیچ کس این کار را نکرد.یک کسی عصبانی شد،چرا که این کار کار همه کس بود،اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار را نمی کند.سرانجام داستان این طوری تمام شد که هر کسی،یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری را نکرد که همه کس می توانست انجام بدهد. "

 

سه شنبه 19/4/1386 - 14:35
آموزش و تحقيقات
 

سلام

گروهى خدا را به اميد بخشش پرستش كردند، كه اين پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگذارى پرستيندند و اين پرستش آزادگان است.

حضرت علي (ع

سه شنبه 19/4/1386 - 14:4
دانستنی های علمی
 

سلام

مر حوم حاج اسماعيل دولابي:

عقرب ومار سمي از كسي كه به اسم امر به معروف ونهي از منكربه افراد نيش مي زند وآنها را مي آزارد واز خدا واوليا ودين بيزارمي كند بهترند

سه شنبه 19/4/1386 - 12:24
دعا و زیارت
 

سلام

رسول اكرم(ص)مي فرمايد:

يك مرتبه ويك باره آب را سر كشيدن موجب درد كبد مي شود.

 

سه شنبه 19/4/1386 - 11:51
دانستنی های علمی
 

سلام

داستاني ازپائولوكوئيلو

یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود. وقتی مرد همه می گفتند به بهشت رفته است. آدم مهربانی مثل او حتما به  بهشت می رفت .در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود. استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد. دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد.در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسائی نمی خواهد، هرکس به آنجا برسد می تواند وارد شود. مرد وارد شد و آنجا ماند .چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت:این کار شما تروریسم خالص است !
پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟
ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت: آن مرد را به دوزخ فرستاده اید و آمده و کار و زندگی ما را بهم زده .
از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد... در چشم هایشان نگاه می کند... به درد و دلشان می رسد. حالا همه دارند در
دوزخ با هم گفت و گو می کنند...همديگررادر آغوش می کشند و می بوسند. دوزخ جای این کارها نیست !!
لطفا این مرد را پس بگیرید!!

وقتی رامش قصه اش را تمام کرد اب مهربانی به من نگریست و گفت : « با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی...خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند»

سه شنبه 19/4/1386 - 8:39
آموزش و تحقيقات

سلام

دو مرد، در کنار درياچه اي مشغول ماهيگيري بودند. يکي از آنها ماهيگير با تجربه و ماهري بود اما ديگري ماهيگيري نمي دانست.
هر بار که مرد با تجربه يک ماهي بزرگ مي گرفت، آنرا در ظرف يخي اي که در کنار دستش بود مي انداخت تا ماهي ها تازه بمانند، اما ديگري به محض گرفتن يک ماهي بزرگ آنرا به درياچه پرتاب مي کرد.
ماهيگير با تجربه، از اينکه مي ديد آن مرد چگونه ماهي ها را از دست مي دهد بسيار متعجب بود. لذا پس از مدتي از او پرسيد:
-
چرا ماهي هاي به اين بزرگي را به دريا چه پرت مي کني؟
- مرد جواب داد: آخر تابه ي من کوچک است!

گاهي ما نيز همانند اين مرد، شانس هاي بزرگ، شغل هاي بزرگ، روياهاي بزرگ و فرصت هاي بزرگي که خداوند به ما ارزاني مي دارد را قبول نمي کنيم. چون ايمانمان ضعيف است.
ما، به مردي که تنها نيازش، تهيه يک تابه ي بزرگتر بود مي خنديم، اما نمي دانيم که تنها نياز ما نيز، آنست که ايمانمان را افزايش دهيم.
خداوند هيچگاه چيزي را که شايسته آن نباشي به تو نمي دهد.
اين بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل، از آنچه خداوند بر سر راهت قرار مي دهد استفاده کني.
هيچ چيز براي خدا غير ممکن نيست.
به ياد داشته باش:

به خدايت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است
به مشکلاتت بگو که چقدر خدايت بزرگ است


دوشنبه 18/4/1386 - 12:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته