• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 14221
تعداد نظرات : 3204
زمان آخرین مطلب : 3705روز قبل
شعر و قطعات ادبی
جاده اي که وقت امدنم با گرماي خوشيد محبت،عاشقانه مي رقصيد حال جاده اي ست سرد ويخي که تا امتداد ذهنم هيچ پرنده اي در آن پر نمي زند و بوي دل انگيز دوستي خيلي وقت است بساطش را از کوچه هاي دلم جمع کرده است . مي روم، شايد بتوانم دنج ترين خلوت اين کره خاکي را پيدا کنم،جايي که در آن، فقط خود باشم و دل پاره پاره ام که چون شقايق خونين است
پنج شنبه 19/3/1390 - 19:54
شعر و قطعات ادبی

صالح محمدي امين

مثل پرنده شو که پر از آسمان شوي
شايد مسافر افقي بيکران شوي

حتي اگر بهشت شوي هم نم يشود
يک لحظه از سه شنبه شب جمکران شوي

يک آسمان ستاره به پايت نشسته اند
تا ماه بيکران? اين کهکشان شوي

اي جاد? هزار? سوم به سوي عرش
کي همنشين غربت اين خاکيان شوي؟

بر شاخه هاي عشق تو دنيا پرنده است
تا فصل نعمه خواني اين بلبلان شوي

اين جاده ها عطش زد? ردپاي توست
پا در رکاب کن که بباري،عيان شوي

ماه حجاز، سور? مکي نزول کن!
تا اوج يک تلاوت اين قاريان شوي

پنج شنبه 19/3/1390 - 19:52
شعر و قطعات ادبی

قاسم نعمتي

لذت اشک مناجات سحر مشهود است
حال آشفته دل از ديده ي تر مشهود است

منتي نه زکرم، دست زمين خورده بگير
همه جا سايه لطف تو به سر مشهود است

راه خود را سحري جانب ما مايل کن
دست خالي گدا وقت گذر مشهود است

حال و روز من هجران زده ديدن دارد
حال دلسوخته از آه جگر مشهود است

هنر آن نيست نسوزي به ميان آتش
بين خاکستر پروانه هنر مشهود است

هرکه فاني نشود جام بقايش ندهند
مردي مرد به هنگام خطر مشهود است

من و تنهايي در قبر خودم ميدانم
اوج بيچارگيم وقت سفر مشهود است

پنج شنبه 19/3/1390 - 19:47
شعر و قطعات ادبی

عليرضا قزوه

هنوز اين کوچه ها اين کوچه ها بوي پدر دارد
نگاه روشن ما ريشه در باغ سحر دارد

هنوز اي مهربان در ماتمت هر تار، جان من
نيستان در نيستان زخمه هاي شعله ور دارد

نمي گويم تو پايان بهاري بعد تو امّا
بهار عيش ما لبخند از خون جگر دارد

اگر خورشيد رفت اين آسمان خورشيد مي زايد
اگر خورشيد رفت اين آسمان قرص قمر دارد

در اين بازار عاشق تر کسي کز خود نمي گويد
هميشه مرد کم گو دردهاي بيشتر دارد

مخواه از نابرادرها که يار و مونست باشند
عزيز مصر بودن يوسف من! درد سر دارد

دو روزي مهربانا غربت ما را تحمّل کن
مي آيد آن که از درد تمام ما خبر دارد

پنج شنبه 19/3/1390 - 19:46
شعر و قطعات ادبی

ما را کبوترانه، وفادار کرده ‌است
آزاد کرده است و گرفتار کرده ‌است!

بامت بلند باد، که دلتنگي‌ات مرا
از هرچه هست، غير تو، بيزار کرده ‌است

خوشبخت، آن دلي که "گناهِ نکرده" را
در پيشگاه لطف تو اقرار کرده ‌است...

تنها گناه ما، طمع "بخشش" تو بود
ما را "کرامت" تو گنه‌کار کرده است!

چون سرو سرافرازم و نزد تو سر به زير
قربان آن گلي که مرا "خار" کرده است...

پنج شنبه 19/3/1390 - 19:45
شعر و قطعات ادبی
اسان ميتوان دلسرد شد
تنها بازمانده يك كشتي شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد، با بيقراري به درگاه خداوند دعا مي‌كرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به اقيانوس چشم مي‌دوخت، تا شايد نشاني از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمي‌آمد.
سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه اي كوچك خارج از كلك بسازد تا از خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد، روزي پس از آنكه از جستجوي غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود،اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستي با من چنين كني؟»
صبح روز بعد او با صداي يك كشتي كه به جزيره نزديك مي‌شد از خواب برخاست، آن مي‌آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودي را که فرستادي، ديديم!»
آسان مي‌توان دلسرد شد هنگامي كه بنظر مي‌رسد كارها به خوبي پيش نمي‌روند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم زيرا خدا در كار زندگي ماست، حتي در ميان درد و رنج.
دفعه آينده كه كلبه شما در حال سوختن است به ياد آوريد كه آن شايد علامتي باشد براي فراخواندن رحمت خداوند.
براي تمام چيزهاي منفي كه ما بخود مي‌گوييم، خداوند پاسخ مثبتي دارد،
تو گفتي «آن غير ممكن است»، خداوند پاسخ داد «همه چيز ممكن است»،
تو گفتي «هيچ كس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم»،
تو گفتي «من بسيار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد»،
تو گفتي «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من كافي است»،
تو گفتي «من نمي‌توان مشكلات را حل كنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهاي تو را هدايت خواهم كرد»،
تو گفتي «من نمي‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر كاري را با من مي‌تواني به انجام برساني»،
تو گفتي «آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد «آن ارزش پيدا خواهد كرد»،
تو گفتي «من نمي‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشيده ام»،
تو گفتي «من مي‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحي ترسو به تو نداده ام»،
تو گفتي «من هميشه نگران و نااميدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگراني هايت را به دوش من بگذار»،
تو گفتي «من به اندازه كافي ايمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به يك اندازه ايمان داده ام»،
تو گفتي «من به اندازه كافي باهوش نيستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام»،
تو گفتي «من احساس تنهايي مي‌كنم»، خداوند پاسخ داد «من هرگز تو را ترك نخواهم كرد»،

اما بايد گفت که در نا اميدي بسي اميد است
من نيز کلبه ام در حال سوختن بود که عشق خدا شامل حالم شد ،خودم نيامدم به اين مکان مقدس بلکه دست خدا مرا به اينجا اورد تا دليلي باشد براي همه ي افکار بيهوده ام
و اکنون
ميبينم که چه اسان ميتوان دلگرم شد از همه ي دلسردي ها و نا اميدي ها
و صحه اي بود بر مهرباني پروردگارم
اين پيام را به ديگران نيز بگوييد، شايد يکي از دوستان شما هم اکنون احساس مي‌كند كه كلبه اش در حال سوختن است
پنج شنبه 19/3/1390 - 19:41
شعر و قطعات ادبی

 

من تسليمم،

ولي اگه کمکم نباشه خدا، باشه،کني ، کارم تمومه....

دل

اي دلم زهر جداييرا بخور

چوب عمري بي وفايي را بخور

اي دلم ديدي که ماتت کرد و رفت

خنده داي برا خاطراتت کرد و رفت

من که گفتم اين بهار افسردني است

من که گفتم اين پرستو رفتني است

آه عجب کاري بدستم داد دل

هم شکستو هم شکستم داد دل
نه دل در دست محبوبي گرفتار
نه سردرکوچه باغي بر سر دار
از اين بيهوده گرديدن چه حاصل؟
پياده مي شوم ، دنيا نگهدار
" من نه عاشق بودم ، نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من

من خودم بودم و يک حسه غريب ، که به صد عشق و هوس مي ارزد .....!!!! "

جز من اگرت عاشق و شيداست بگو...

 

ور ميل دلت به جانب ماست بگو...

ور هيچ مرا در دل تو جاست بگو ...

گر هست بگو، نيست بگو، راست بگو..

پنج شنبه 19/3/1390 - 19:38
شعر و قطعات ادبی
وقتي شبنم مي شينه رو غبار جاده ها

وقتي هر خاطره اي تو رو يادم مياره

وقتي توي آينه خودمو گم ميکنم

ميدونم ، ميدونم

ميدونم که لحظه هام رنگ آبي نداره

تازه احساس ميکنم که چشام بارونيه

پشت اين پنجره هـــا

داره بارون مي باره

باورن مي باره ...

پنج شنبه 19/3/1390 - 19:33
شعر و قطعات ادبی

گفتم اي عشق چه بر روز تو آمد امروز

كه به تشويش سپردي شب عاشق را

حيف است امروز كه بي عشق به شب آمد .

اي عشق

كاش خورشيد تو ، آغاز كند فردا را ...

پنج شنبه 19/3/1390 - 19:27
شعر و قطعات ادبی
 گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم

چه بگويم که غم از دل برود چون تو بيايي

پنج شنبه 19/3/1390 - 19:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته