• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1378
تعداد نظرات : 171
زمان آخرین مطلب : 3841روز قبل
شعر و قطعات ادبی

عمری گذشت و یوسف ما پیرهن نداشت /آری که پیرهن نه، که حتی کفن نداشت /عمری گذشت و خنده به لب های مادرم! /خشکیده بود و میل به دریا شدن نداشت

خبرگزاری فارس: عمری گذشت و یوسف ما پیرهن نداشت

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شعر بیانی است احساسی که می‌توان بسیار زیبا حرفی را بزنی که در ذهنت پرورش یافته. کلمات را آن طوری به خدمت بگیری که به جان و دل مخاطبت بنشیند. مخصوصا اگر شعر در وصف کسانی باشد که زندگی‌شان را بسیار زیبا زیستند و برای ابد جاودانه شدند. مطلبی که خواهید خواند شعری است از سجاد عزیزی آرام اهل کرمانشاه که سروده‌اش را تقدیم کرده به همه شهدای مفقودالاثر هشت سال دفاع مقدس. 

                       *****

عمری گذشت و یوسف ما پیرهن نداشت

آری که پیرهن نه، که حتی کفن نداشت

عمری گذشت و خنده به لب های مادرم!

خشکیده بود و میل به دریا شدن نداشت

عمری همیشه قصه نقاشی سعید!

مردی که دست در بدن و سر به تن نداشت...

 

                   ****

حالا رسید بعد هزاران هزار روز

یک مشت استخوان که نشان از بدن نداشت

مادر که گفت: شکل تو دارد پدر، ولی

وقتی که دیدمش، پدر شکل من نداشت!

                 ****

فهمیدم از نبود انبوه جمجمه!

بابا هوای سر به بدن داشتن نداشت

با این چنین رسیدن و آن هم بدون سر

حرفی برای مادرم از خویشتن نداشت

               ****

آن شب چقدر مادرم از غصه گریه کرد

بیچاره او که چاره به جز سوختن نداشت

پنج شنبه 7/6/1392 - 0:57
اعتیاد و سیگار

 

دروازه جهنم روی رودخانه‌ای باز می‌شود که آب کم‌جانش نای کندن زباله‌های دلمه‌شدن در آن را ندارد، اما کانال کوتاه سیمانی علم شده در کناره‌اش برای معتادان، سپری دفاعی شده است.

زیر پل مدیریت، آنجا که اتوبان اعیان نشین چمران به بلوار مرفه نشین دریا وصل می شود پاتوق معتادان و موادفروشان است. به آنجا رفتیم تا ببینیم مردمی که از بالای برج ها و خانه های ویلایی بستر جهنم مانند رودخانه را می بینند چرا قصد جان معتادان را کرده اند و عهد بسته اند با دادن غذای مسموم به آنها شر معتادان را از سر محل کم کنند.

وحشت، واژه کوچکی است در مقابل بیان احساس ما از دیدن تجمع معتادانی که مثل مورچه در هم می لولند. دامنه تپه ای که به رودخانه ختم می شود برهوتی است که زیر پای معتادان و آتش زغال های آنها، از سبزه و گیاه پاک شده و بر وحشت محیط افزوده است.

پشت کانال سیمانی که به زحمت، معتادان را از دید رهگذران مخفی می کند آدم های خمار و نشئه مثل لشکر شته ها به هم چسبیده اند. چهره های سیاه، موهای بلند و ژولیده، دهان های بی دندان و اسکلت بی گوشت با دست هایی استخوانی که مانند بازوهای عنکبوت دور زانوها چمبره زده از سابقه طولانی اعتیادشان حکایت دارد.

معتادانی که مشغول دود کردن مواد روی زرورق هستند یا تکه ای تریاک را به سیخ کشیده اند و برای این که همه دود را یکباره به کام بکشند زیر پارچه هایی کلفت خزیده اند و حواسشان به ما نیست.

کمی جلوتر می روم و سر را از لای گارد ریل حاشیه اتوبان به پایین خم می کنم؛ جهنم بزرگ اینجاست نه پشت کانال. زیر لبه پل که حائل خوبی برای پنهان شدن است هنگی از زن و مردهای نشئه با هم مواد دود می کنند و به هم سیگار قرض می دهند.

اما انگار ما را دیده اند و خطر را بو کشیده اند. شنیده بودیم معتادان این پاتوق زیرزمین زندگی می کنند و در خاک برای خود لانه هایی ساخته اند که موادفروشان هم در آن سنگر می گیرند. ما به چشم دیدیم این حفره های زیرزمینی واقعی است چون ساقی که زودتر از معتادان ما را دیده بود علامتی رد و بدل کرد که در عرض چند ثانیه مردانی سیاهپوش و لاغر اندام مقابلمان صف کشیدند.

ساقی، مرد جوانی است با لپ های گل انداخته و بدنی فربه که البته آفتاب داغ آن حوالی کمی صورتش را سوزانده است. او با اشاره دست، قصد تاراندن ما را داشت، اما ارتفاع پل به ما جرات ماندن می داد. نوچه های ساقی که چوبدار و بپّا هستند، اما دست از سرمان برنداشتند. آنها تا آنجا که شیب زمین اجازه می داد به ما نزدیک شدند، اما وقتی استقامت ما را دیدند دست به سنگ شدند و باران سنگ و خرده شیشه را به سرمان ریختند و ما در حالی که بوضوح تپش قلب و بی تابی نبض روی شقیقه مان را حس می کردیم از ترس جان عقب نشستیم.

مردم می ترسند

پاتوق اگرچه مردم را به وحشت می اندازد، اما برای معتادان جای امنی است، چون مواد فروشان که به معتاد به چشم مشتری نگاه می کنند تا پای جان از معتادان و حریم شان محافظت می کنند. وارد شدن به محدوده معتادان و مواد فروشان ترسناک تر از ورود به دوزخ است.

پاتوق پل مدیریت شبیه قلعه سنگباران است که فولاد زره دیو در آن ساکن بود و هر کس قصد نزدیک شدن به آن را داشت زیر رگبار سنگ ها جان می داد. وضع پاتوق های دیگر هم همین است، مثل دره فرحزاد که معتادان، عابران کنجکاو را به پرتاب سرنگ تهدید می کنند.

وحشت مردم محل از معتادان اما وصف شدنی نیست. بچه های خانه های خرابه حاشیه اتوبان چمران که از همه بچه های محل به پاتوق نزدیک ترند دوان دوان به مدرسه می روند تا گیر معتادان ولگرد نیفتند. این وحشت، صبح های زود و نزدیک غروب آفتاب بیشتر است چون در محله اسلام آباد جنوب، معتادان تا درِ خانه های مردم نیز می آیند و تقاضای آب و غذا می کنند و گاه و بیگاه از شدت منگی، لخت مادرزاد جلوی اهالی سبز می شوند.

مردم محل برای جمع شدن این پاتوق دست به دامن همه شده اند از پلیس و ستاد مبارزه با مواد مخدر گرفته تا شهرداری منطقه، اما تا حالا اگر برخوردی هم اتفاق افتاده به کوتاهی عمر توبه معتادان بوده است.

این زنجیره معیوب است

برخورد با معتادان و مواد فروشان و برچیدن پاتوق های متعدد آنها در شهرها، به زبان ساده است؛ اما وقتی نوبت عمل می رسد چند سازمان و نهاد با هم موازی می شوند و چند مشکل زیربنایی در کار گره می اندازد.

در این میان، پلیس را همه مسئول اول مقابله می دانند. روسای این نیرو نیز همواره خود را متولی این مبارزه می نامند. حتی اسماعیل احمدی مقدم، رئیس پلیس کشور خود را پیشقراول معرفی می کند و مثل چهار سال قبل در کسوت دبیرکلی ستاد مبارزه با مواد مخدر به مردم قول می دهد دیگر هیچ معتادی نه در خفا و نه در آشکار وجود نخواهد داشت و همه پاتوق ها، دخمه ها و مخفیگاه های معتادان پاکسازی می شود.

ساز ستاد مبارزه با مواد مخدر در این حوزه نیز کوک کوک است تا آنجا که طه طاهری، قائم مقام این ستاد سالی چند بار از پاکسازی پاتوق ها خبر می دهد و البته با صدایی آرام تر تاکید می کند پیچیدگی های حاشیه نشینی و درمان، کنترل مواد مخدر در تهران را سخت کرده است.

اما در میان این دو نهاد مسئول، پلیس حق به جانب تر به نظر می رسد، چون اگر پلیس هر روز هم به پاتوق ها پاتک بزند و معتادان و مواد فروشان را گروه گروه به دست مرجع قضایی بسپارد آنها آنقدر زود آزاد می شوند که غیبت چند روزه شان در پاتوق ها دردی را دوا نمی کند.

حرف پلیس این است که جمع آوری معتادان وظیفه قانونی این نیرو نیست، اما برای جلب رضایت مردم این کار را می کند. در مورد خرده فروش ها نیز مشکل این است موادی که آنها با خود حمل می کنند آنقدر کم است که بعد از دستگیری برای محکوم شدن درازمدت شان کفایت نمی کند.

ستاد مبارزه با مواد مخدر با این حال بارها اعلام کرده اگر پلیس نمی تواند مواد فروشان را در دستگاه قضایی محکوم کند به علت ناتوانی اش در جمع آوری مدارک محکمه پسند است، اما اگر چه این موضوع درست است، ولی نباید فراموش کرد یکی از دلایل حبس های کوتاه مدت مواد فروشان، ظرفیت ناکافی زندان هاست.

به همین دلیل است که اصلاحیه قانون مبارزه با مواد مخدر بر ساخت اردوگاه های کار سخت برای قاچاقچیان و فروشندگان تاکید کرده، چون اگر توزیع مواد مخدر از گلوگاه کنترل شود چون عرضه کم می شود برای تقاضا می توان فکری کرد.

اما با این حال سرعت ساخت این اردوگاه ها لاک پشتی است تا آنجا که هنوز قاچاقچیان و خرده فروشان یا به چنگ پلیس نمی افتند یا اگر گرفتار شوند به جای روانه شدن به اردوگاه ها، حکم های ناچیز برایشان بریده می شود و بعد از دوره ای کوتاه، پرقدرت تر از قبل وارد کار می شوند.

به همین علت صدای اعتراض مردمی که ناخواسته همسایه معتادان شده اند راه به جایی نمی برد و ساکنان محله اسلام آباد جنوب تعریف می کنند وقتی برنامه ای مهم در این حوالی در حال وقوع باشد یا مهمانان خارجی از اتوبان های پیچ در پیچ شمال شهر در حال تردد باشند معتادان جمع شده زیر پل به نقطه ای دورتر هی داده می شوند تا چهره شهر برای چند روز هم که شده زیبا شود.

مریم خباز / جام جم

پنج شنبه 7/6/1392 - 0:56
اطلاعات دارویی و پزشکی

سازمان غذا و دارو در واکنش به خبری در خصوص کمبود پلاویکس در داروخانه‌ها اعلام کرد این دارو کمبودی در بازار ندارد.

خبرگزاری فارس: داروی پلاویکس در داروخانه‌ها موجود است

به گزارش خبرگزاری فارس، سازمان غذا و دارو درواکنش به خبری که یکی از متخصصان قلب و عروق اعلام کرده بود داروی پلاویکس و وارفارین مورد استفاده بیماران قلبی در بازار و داروخانه‌ها با کمبود مواجه است، اعلام کرد: هیچ کمبودی در زمینه داروی پلاویکس وجود ندارد.

پنج شنبه 7/6/1392 - 0:55
معرفی کتاب و بازی های آموزشی

خواندن رمان «شب رنج موسی» برای آن گروه از خوانندگان کتاب که به موضوعات تاریخی و شخصیت‌های بزرگ جهان اسلام علاقه دارند خالی از لطف نیست. به ویژه آنهایی که دوست دارند درباره شخصت امام موسی صدر اطلاعات داستانی بیشتری کسب کنند.

خبرگزاری فارس: داستان یک گره تاریخی/ ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر

خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: پیشنهاد پایان هفته، کتاب «شب رنج موسی» نوشته مصطفی جمشیدی داستانی با موضوع زندگی امام موسی صدر است که وقایع آن در کشور لیبی می‌گذرد و بسیاری از شخصیت‌های تاثیرگذار در ماجرای امام موسی صدر در آن نقش دارند.

داستان رمان «شب رنج موسی» از آن جا آغاز می‌شود که بعد از این که امام موسی صدر (از رهبران شیعی در کشور لبنان) طی سفری رسمی به کشور لیبی به دعوت معمر قذافی، توسط افراد ناشناس وابسته به دستگاه امنیتی حکومت وقت لیبی به رهبری معمر قذافی ربوده و ناپدید می‌شود، کنجکاوی طرفداران امام موسی صدر نسبت به سرنوشت این رهبر شیعی هم شکل می گیرد که باعث می شود دستگاه امنیتی حکومت وقت لیبی به فکر چاره اندیشی برای رد گم کردن در این ماجرا بیفتد. برای این منظور، عوامل این دستگاه امنیت از فردی به نام «ابراهیم اسماعیل محدث قوشه» که از نظر ظاهری شباهت بسیاری به امام موسی صدر دارد، استفاده کرده و با کار کردن روی چهره و قیافه و همچنین رفتار او، از وی می خواهند به عنوان بدل امام موسی صدر در چند نقطه از مراکز حساس جهان ظاهر شود تا به این وسیله، شایعه خروج امام موسی صدر از لیبی به این شکل تقویت شود.

دو فرد با نفوذ دستگاه امنیتی حکومت وقت لیبی؛ موسی کوسا و ملازم احمد هم که در شکل گیری این سناریو نقش اساسی داشته اند، با انتقال حساب شده بدل امام موسی صدر به کشور ایتالیا و ظاهر شدن او در هتلی در این کشور، بخشی از شایعه حضور امام موسی صدر در مکانی غیر از کشور لیبی تحت سلطه معمر قذافی را به اجرا می گذارد. ادامه این سناریو به اجرای نمایشی این سفرهای فرمایشی در چند کشور دیگر است که بنا بر دلایل مختلف تحقق نمی یابد. با این حال، روایت های مختلفی از حضور امام موسی صدر در نقاط گوناگون از زبان افراد مختلف بیان می شود که هیچ یک قطعیت ندارد و تنها سایه سنگین عوامل دستگاه امنیتی حکومت وقت کشور لیبی به رهبری معمر قزافی بر مسئله ناپدید شدن امام موسی صدر در کشور لیبی حس می شود.

کلیت پیرنگ داستان شب رنج موسی، در کنار خرده روایت های متعددی که دارد، به یک روایت نسبتاً برجسته ای تکیه دارد که به منزله نخ تسبیح نه چندان محکم، سعی در پیوند دادن و انسجام بخشیدن به اجزای پراکنده داستان دارد. این روایت نسبتاً برجسته، حضور پررنگ شخصیت بدل امام موسی صدر در طول داستان است که گویا تنها سلاح دستگاه امنیتی حکومت وقت لیبی در کم رنگ جلوه دادن ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر در این کشور بوده است.

این شخصیت در بیشتر بخش های داستان حضور دارد و آن جاها هم که خودش حضور ندارد، شخصیت های دیگر درباره او حرف می زنند و به نوعی سایه او در داستان همواره احساس می شود. بنابر این، تکیه داستان بر شخصیت«ابراهیم اسماعیل محدث قوشه»(بدل امام موسی صدر) که قبل از وارد شدن به این ماجرا به عنوان یکی از افسران ارتش لیبی خدمت می کرده، بیش از هر چیزی مشهود است. به بیان دیگر، پیرنگ داستان متکی به این بخش ماجرا است و اگر آن را از کل داستان حذف کنیم، چارچوب طرح و پیرنگ اثر فرو می ریزد؛ چرا که بقیه اجزای داستان قابل اتکا نیستند و تنها موردی که نویسنده با قطعیت روی آن کار و تآکید کرده است، در وهله اول موضوع ناپدید امام موسی صدر و در مرحله بعدی حضور بدل وی در این ماجرا است.

از نظر شخصیت پردازی هم ماهیت این نوع آثار ایجاب می‌کند، یک شخصیت اصلی یا قهرمان در مرکزیت داستان حضور داشته باشد که در این اثر، شخصیت امام موسی صدر از چنین ویژگی برجسته‌ای برخوردار است. اما نوع سرنوشتی که این شخصیت در جهان خارج از داستان دارد، نویسنده را مجبور کرده به عمق وجودی این شخصیت نزدیک نشود و در واقع به رغم نیاز داستان، نویسنده از شخصیت اصلی به شدت دور بوده است. شخصیت امام موسی صدر در این داستان حضور فیزیکی ندارد و بیشتر در کلام دیگر شخصیت‌هاست که حضور پیدا می‌کند.

مخاطب هر جا در لا به لای صحبت‌های دیگر شخصیت‌ها، درباره امام موسی صدر می‌شنود، کنجکاو می شود به اصل ماجرا نزدیک شود، اما این اتفاق معمولاً نمی‌افتد، چون ماهیت مسئله به گونه‌ای است که باعث می شود مخاطب همواره از اصل ماجرا دور بماند. با این حال، شخصیت امام موسی صدر در طول داستان تقریباً با همه ابعادش به خواننده معرفی می‌شود. هر چند مخاطب در طول داستان، به غیر از چند صحنه به شدت کوتاه با شخصیت امام موسی صدر مواجه نمی شود. آن هم از زاویه نگاه مأموران دستگاه امنیتی حکومت وقت لیبی و شخص بدل وی که در نگاه و کلام آنها هم اغلب تحسین و ستایش از شخصیت امام موسی صدر دیده می‌شود.

علاوه بر شخصیت محوری امام موسی صدر و یک شخصیت مکمل دیگر؛ «ابراهیم اسماعیل محدث قوشه»(بدل امام موسی صدر)، چندین شخصیت فرعی هم در بخش‌های مختلف داستان حضور دارند که از میان آنها می‌توان به «موسی کوسا»، «ملازم احمد»، «سلیم»، « صادق الوفاقی»، «ناصر نجیب»، «ماریه»، «موسی ضباط»، « زیلا»، «محمد جمیل»، «سعید زرقان»، «فوزی جمالی»، «ادریس»، «عبدالله السنوسی» اشاره کرد. البته همه این افراد به یک اندازه در ماجراهای داستان نقش ندارند و برخی از آنها در یک فصل داستان حضور دارند و در فصول بعدی دیگر خبری از آنها نیست.

همچنین تعدادی شخصیت با عناوین عام مانند «پیرمرد»، «پزشک» و مهم تر از همه آنها، فردی به نام «K» در ماجراهای داستان نقش دارند که شخصیت« K» مأمور ویژه‌ای در پرونده امام موسی صدر است و به لحاظ امنیتی ترجیح داده از اسم مستعار k استفاده کند. به این ترتیب تعداد زیاد شخصیت‌های فرعی باعث شلوغی بیش از حد فضای داستان شده و اغلب به دلیل حضور کم این افراد در صحنه های داستانی، مخاطب فرصت آشنایی با این شخصیت ها را پیدا نمی کند. برای همین نمی‌توان به ماندگاری این شخصیت های فرعی در ذهن مخاطب چندان امیدوار بود. حتی برخی از آنها در حد یک تیپ باقی می‌مانند و در طول داستان فرصت تبدیل شدن به شخصیت کامل را پیدا نمی کنند.

در بخش فضاسازی، نویسنده بیشتر به کلی گویی روی آورده و از جزئی نگاری در ساختن فضاهای مورد نظر خود معمولاً دوری کرده است. بخشی از این مسئله به فضاهای پراکنده در طول داستان مربوط است که وقایع آن بیشتر در جغرافیا و لوکشن‌های ناآشنا و غریب برای نویسنده و مخاطب ایرانی اتفاق می‌افتد. برای مثال، وقتی نویسنده می‌خواهد از کوچه ها و خیابان های شهر طرابلس در کشور لیبی بنویسد، به ساختن یک فضای عمومی برای خیابان‌های این شهر بسنده می کند که بیشتر شبیه خیابان های آشنا در شهرهای مختلف کشور خودمان ایران است. یا موقعی که نویسنده می‌خواهد از مخفیگاه های دستگاه امنیتی حکوممت وقت لیبی بنویسد، به فضای عمومی یک چهاردیواری ساده بسنده می‌کند که دیوارها و همچنین سقفی دارد و در آهنی محکم که کسی پشت میله‌های آن اسیر است.

در مجموع، مخاطب وقتی مطالعه داستان شب رنج موسی را به پایان می‌رساند و مدتی از آن فاصله می گیرد، قادر به تجسم فضاهای داستانی آن نیست. یعنی منظره و فضای ماندگاری از مکان های وقوع صحنه‌های این داستان در خاطرش نمی ماند. این مسئله به ساختار اثر لطمه می زند، اما خارج از دنیای داستان، به دلیل محدودیت هایی که اغلب ریشه در مسایل مالی دارد و معمولاً برای بسیاری از نویسندگان پیش می آید که نتوانند به جغرافیای مورد نظر برای فضاسازی صحنه های داستان خود سفر کنند، نمی توان چندان به نویسنده این داستان هم خرده گرفت، چرا که او بعد از انتشار کتاب در مصاحبه ای با یکی از رسانه ها از پیگیری های خود برای سفر به کشورهای لبنان و لیبی برای آشنایی بیشتر با جغرافیای مورد نظر داستان گفته که به نتیجه نرسیده و او سرانجام به تخیل محض خود بسنده کرده و فضاهای عمومی ساخته و داستان را پیش برده است. همچنین از ظرفیت های پیدا و پنهان عنصر دیالوگ در داستان شب رنج موسی به شکل بهینه استفاده شده و نویسنده توانسته با بهره گیری از این عنصر پیش برنده در روایت داستان سود جسته و روایت مورد نظر خود را پیش ببرد. به بیان دیگر، حجم وسیعی از بار این داستان بر دوش دیالوگ است. شخصیت ها مدام با هم صحبت می کنند و اطلاعات مورد نظر نویسنده از این طریق به خواننده منتقل می شود. هر چند این رویکرد یک طرفه در جاهایی از داستان باعث یکنواختی و کسالت در روایت داستان می شود، اما کاستی‌های دیگر داستان به این شکل تا حدودی برطرف می شود.

از طرف دیگر، چون بخش وسیعی از داستان به لحاظ ماهیت آن، جنبه پلیسی، معمایی و طبعاً پرسش و پاسخی دارد، آدم ها مدام همدیگر را مورد موأخذه و پرسش قرار می دهند تا به حقیقت ماجرا پی ببرد که این خواسته هم تا پایان داستان تحقق نمی یابد.

«- عجب شباهتی! واقعاً تو نمی دانستی با گذاشتن ریش این قدر به امام شبیه می‌شوی؟

-  نه. یعنی بله. اما اینها چه ربطی به ماجرای دستگیر شدنم دارد؟

افسر پلیس، مدارک(برگه ای ارسال شده) را زیر و رو کرد و دقایقی به سکوت گذراند.

- از چند روز پیش ساکن هتل ساوینا شده‌ای؟ و چرا اینجا را انتخاب کردی؟(مرد حالا قیافه غمزده‌ای به خود گرفته بود!)

- ملازم، یعنی من و طرطوسی و موسی کوسا سال‌ها پیش- شاید ده سال پیش به این هتل آمده بودیم. کوسا هر سال، هر وقت اراده کند می آید آنجا. چیز پیچیده ای نیست...» ( ص 185 و 186)

در مجموع، نویسنده رمان شب رنج موسی با ترکیب چندین خرده روایت موازی اما مرتبط با هم سعی کرده تصویری کلی از ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر در کشور لیبی را به مخاطب خود ارائه دهد که به لحاظ اسنادی و تاریخی چندان قابل دفاع نیست، اما به دلیل شیوه روایت که ترکیبی از مستندات تاریخی و تخیل نویسنده است، اثری داستانی با تکیه بر واقعیت‌های تاریخی خلق شده که می‌تواند برای گروهی از خوانندگان که به داستان هایی با پس زمینه واقعیت های تاریخی علاقه دارند جذابیت داشته باشد.

خوانندگان عادی داستان هم در این اثر با گروهی از عوامل دستگاه امنیتی حکومت وقت لیبی به رهبری معمر قذافی مواجه هستند که بعد از ربودن امام موسی صدر، مدام در حال نقشه کشیدن و به فکر انحراف افکار عمومی از موضوع ناپدید شدن رهبر شیعیان هستند. آنها در بسیاری از مواقع به لحاظ امنیتی در ترددهای خود از رمز عبور استفاده می کنند که عنوان «طرابلس آویشن ندارد!» یک از آنهاست.

پایان داستان هم باز است و هیچ گونه قطعیتی دیده نمی‌شود. هر چند در فصل های مختلف داستان، نویسنده در پایان فصل با آوردن عبارت برجسته «تو آنجا بودی؟»، که طبعاً منظور شخصیت اصلی؛ امام موسی صدر است، روی زنده بودن این مرجع بزرگ شیعی به صورت تلویحی تأکید می‌کند. با این حال، داستان اصلی در کتاب شب رنج موسی، قصه آدم هایی است که در ناپدیدن شدن امام موسی صدر نقش داشته‌اند و حالا هر یک به نوعی سعی در بیان وارونه واقعیت دارند. 

چاپ اول(1391) رمان«شب رنج موسی» نوشته مصطفی جمشیدی، در 200 صفحه، با شمارگان 3300 نسخه و با قیمت 7000 تومان از سوی نشر روزگار در تهران چاپ و منتشر شده است. 

چهارشنبه 6/6/1392 - 23:51
شهدا و دفاع مقدس

ابراهیم می‌گفت: به سراغ اون فرمانده عراقی رفتم و گفتم به نیروهات چی گفتی که سریع تسلیم شدن؟ اون عراقی که دیگه ترسش ریخته بود و می‌دونست کاری با او نداریم ماجرا را تعریف کرد.

خبرگزاری فارس: تسلیم بشین، ریشوها هنوز هستن!

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید ابراهیم هادی دراول اردیبهشت سال 36 در تهران به دنیا آمد. وی دوران دبستان را در مدرسه طالقانی گذراند و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان سپری کرد. سال 55 توانست دیپلمش را در رشته ادبی بگیرد.

ابراهیم دوران جوانی محضر علامه محمد تقی جعفری را از دست نمی‌داد. شهید هادی همزمان با تحصیل در بازار کار می‌کرد و نقل است که بارهای سنگینی را روی دوشش قرار می‌داد تا بدین وسیله خودسازی هم بکند.

با شروع در گیری در جبهه کردستان و منطقه بازی دراز و گیلان غرب به جنگ رفت و در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان کمیل وحنظله در کانالهای فکه مقاومت کرد اما تسلیم دشمن نشد. شهید ابراهیم هادی سرانجام در 22 بهمن سال 61 به شهادت رسید.

آنچه می‌خوانید خاطره‌ای است از سردار اکبر نوجوان از همرزمان شهید هادی که می‌گوید:

ابراهیم در موارد جدی بودن کار بسیار جدیت داشت اما در موارد شوخی و مزاح بسیار انسان خوش‌مشرب و شوخ طبعی بود و اصلا یکی از دلایلی که خیلی‌ها جذب ابراهیم می‌شدند همین موضوع بود.

ابراهیم در مورد غذا خوردن هم اخلاق خاصی داشت. وقتی غذا به اندازه کافی بود خوب غذا می‌خورد و می‌گفت: «بدن ما به جهت ورزش و فعالیت زیاد، احتیاج بیشتری به غذا داره».

یکبار با یکی از بچه‌های محلی گیلان‌غرب به یه کله‌پزی در کرمانشاه رفتن و دو نفری سه دست کامل کله‌پاچه خورده بودن! یا وقتی یکی از بچه‌ها، ابراهیم را برای ناهار دعوت کرده بود برای سه نفر 6 عدد مرغ را سرخ کرده و مقدار زیادی برنج و ... آماده کرده بود و چیزی هم اضافه نیامد!

در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم و بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم، صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود و خیلی تعارف می‌کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت، کم نگذاشت و تقریبا چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد.

جعفر هم آنجا بود، بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می‌رفت و دوستانش را صدا می‌کرد و یکی‌یکی آنها را می‌آورد و می‌گفت: «ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتن شما رو ببینن و ...»

ابراهیم هم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت پاش درد می‌کرد مجبور بود به احترام افراد بلند شه و روبوسی کنه. جعفر هم پشت‌سرشان آروم و بی‌صدا می‌خندید.

وقتی ابراهیم می‌نشست، جعفر می‌رفت و نفر بعدی رو می‌آورد و چندین بار این کار رو تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می‌رسه!

شب وقتی می‌خواستیم برگردیم ابراهیم سوار موتور من شد و گفت:‌ «اکبر سریع حرکت کن»، جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد، فاصله ما با جعفر زیاد شده بود که رسیدیم به ایست و بازرسی.

من ایستادم. ابراهیم سریع گفت: «برادر بیا اینجا»، یکی از جوان‌های مسلح جلو اومد و ابراهیم ادامه داد: «دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستن. یه موتور دنبال ما داره میاد که ...»، بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره فقط خیلی مواظب باشین. فکر کنم مسلحه» و بعد هم گفت: با اجازه و حرکت کردیم.

حدود صد متر جلوتر رفتم توی پیاده‌رو و ایستادم. دوتایی داشتیم می‌خندیدیم که موتور جعفر رسید، سه چهار نفر مسلح دور موتور رو گرفتن و بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدن و دیگه هر چی می‌گفت کسی اهمیت نمی‌داد و ...

تقریبا نیم ساعت بعد مسئول گروه اومد و حاج جعفر رو شناخت و کلی معذرت‌خواهی کرد و به بچه‌های گروهش گفت: «ایشون، حاج جعفر از فرماندهان سپاه هستن». بچه‌های اون گروه، با خجالت از ایشون معذرت‌خواهی کردن و جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود. بدون اینکه حرفی بزنه اسلحه‌اش رو تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد.

کمی جلوتر که اومد با تعجب ابراهیم رو دید که در پیاده‌رو ایستاده و شدید می‌خنده. تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده و چرا اون رو متوقف کرده بودن. ابراهیم جلو اومد،‌جعفر رو بغل کرد و بوسید. اخمای جعفر باز شد و او هم خنده‌‌اش گرفت و با خنده همه چیز تمام شد.

زمانی که کار گروه شهید اندرزگو در گیلان‌غرب تمام شد و قصد بازگشت به جنوب برای عملیات فتح‌المبین رو داشتیم، گفتم: «داش ابرام خاطره جالبی از اینجا داری؟»

نگاهی به یکی از تپه‌ها کرد و با خنده گفت: «دو سه ماه پیش قرار بود گیلان‌غرب رو خالی کنیم و بریم جنوب و سه تا گردان سرباز جایگزین ما بشه.

من و ابراهیم حسامی و رضا گودینی و چند نفر دیگه روی این تپه ایستاده بودیم. قرار بود ساعت هشت شب کل منطقه گیلان‌غرب رو تحویل بدیم. اما از طرف سپاه اومدن و گفتن یه روز دیگه هم بمونیم.

ساعت 9 شب بود. سه تا هلی‌کوپتر عراقی اومدن و از این تپه رد شدن. از طرفی هم خبر رسید که نیروهای عراقی مشغول پیش‌روی هستن. همونجا فهمیدم این هلی‌کوپترا اومدن که نیرو پیاده کنن و شهر رو محاصره کنن برای همین با بچه‌ها دویدیم سمت اولین هلی‌کوپتر که پشت تپه نشسته بود.

از توی شیارها می‌دویدم و بچه‌ها به دنبال من بودن. توی اون تاریکی یکدفعه با کماندوهای عراقی که از هلی‌کوپتر پیاده شده بودن روبرو شدیم. سریع اسلحه رو به سمت اونها گرفتیم و جلو رفتیم. بدون درگیری همه اون کماندوها را اسیر گرفتیم. بعد به سمت هلی‌کوپتر اونا شلیک کردیم. ولی فرار کرد. هلی‌کوپترهای دیگه هم قبل از پیاده کردن نیرو از منطقه دور شدن. اما جالب این بود که وقتی به کماندوها رسیدیم فرمانده اونا اسلحه خودش رو انداخت. بعد جمله‌ای به زبان عربی گفت که نیروهایش سریع تسلیم شدن».

ابراهیم می‌گفت: «روز بعد به سراغ اون فرمانده عراقی رفتم و گفتم به نیروهات چی گفتی که سریع تسلیم شدن» اون عراقی که دیگه ترسش ریخته بود و می‌دونست کاری با او نداریم گفت:‌

«به ما خبر داده بودن که شماها قراره از شهر خارج بشین و سربازا جای شما رو بگیرن. اما وقتی چهره شما رو توی اون تاریکی دیدم به نیروهام گفتم تسلیم شین! ریشوها هنوز هستن!!».

چهارشنبه 6/6/1392 - 23:49
شهدا و دفاع مقدس

یادآور شدم اگر دشمن بتواند ازکرخه عبور کند، تمام راه‌های تهران - خوزستان را، اعم از خطوط راه‌آهن و راه آسفالته، تصرف خواهد کرد و در نتیجه‌ اندیمشک، دزفول و در پی آن انبارهای مهمات منطقه نیز به تصرف دشمن درخواهد آمد.

خبرگزاری فارس: روایت دفاع از رودخانه کرخه

به گزارش خبرنگارحماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، نیروی زمینی ارتش در دوران دفاع مقدس دوشادوش نیروهای سپاهی و بسیجی نقش تعیین کننده‌ای در پیروزی‌های صحنه نبرد داشتند. روایتی از دلاورمردی‌های آنان را بازگو می‌کنیم.

***

دوم مهر سال 1359 با دستور فرمانده وقت نیروی زمینی به اتفاق 20 نفر از افسران زرهی در اختیار لشکر 92 زرهی اهواز قرار گرفتیم. پس از یک جلسه معارفه، مسئولیت تیپ 2 مستقر به دزفول به من واگذار و سرهنگ «ناصر قندی» هم به عنوان معاونم انتخاب شد.

روز سوم مهرماه به اتفاق سرهنگ قندی با وانتی - که متعلق به استانداری خوزستان بود- از اهواز عازم دزفول شدیم. ساعت 11 صبح به سه راهی دهلران - اندیمشک رسیدیم. در آنجا با عقبه تیپ 2 زرهی برخوردیم. از پرسنلی که در آنجا بودند موقعیت تیپ را جویا شدیم. کسی اطلاع دقیق از اوضاع تیپ نداشت، تنها اطلاعاتی که کسب کردیم، تیپ 2 از مواضع قبلی خود واقع در «عین خوش» عقب‌نشینی کرده و در ارتفاعات «علی گره‌زرد» مستقر شده بود که البته آنجا هم از موقعیت پدافندی خوبی برخوردار نبود.

خودرو استانداری را همان جا رها کردیم و با یک دستگاه خودرو متعلق به تیپ با سرعت به طرف منطقه به راه افتادیم.

هنگامی که به قرارگاه تیپ رسیدیم، تیپ قسمت غرب رودخانه را از دست داده بود و در حال عقب‌نشینی به طرف شرق رودخانه کرخه بود که این عملیات تا ساعت 4 بعدازظهر ادامه یافت. پس از بررسی‌های انجام شده متوجه شدیم یگان‌های تکاور دشمن با اطمینانی که از پیشروی و رسیدن به اهداف مورد نظر خود داشتند اقدامی جهت تصرف «سرپل» در شرق رودخانه کرخه نکردند و ادامه عملیات پیشروی را به روز بعد موکول کردند.

بر روی رودخانه کرخه دو پل احداث شده بود که یکی از این پل‌ها معروف به «PMP» توسط لشکر 92 زرهی، و مخصوص عبور تجهیزات و ادوات زرهی بود. این دو پل در فاصله پنج کیلومتری سه راهی دهلران - اندیمشک در محلی به نام «قهوه‌خانه» احداث شده بود.

در ساحل شرقی رودخانه تعدادی مواضع پدافندی بود که از قبل تدارک دیده بودیم، ارتفاع این مواضع به اندازه‌ای بود که بدنه تانک‌ها را کاملاً از گلوله‌‌های مستقیم دشمن حفظ می‌کرد، فاصله این مواضع تا لبه رودخانه حدود 50 متر بود. ساحل غربی رودخانه دارای تپه ماهورهایی با ارتفاع و شیب‌های تند بود، ارتفاع این مواضع به حدی بود که عبور از آنها برای خودروها امکان‌پذیر نبود، در مجموع؛ این رودخانه به عنوان یک عارضه طبیعی حساس به حساب می‌آمد، به خصوص ساحل شرقی آن که یک نقطه پدافندی مناسب را شکل داده بود.

کار خود را از ساعت 4 بعدازظهر همان روز شروع کردم، به عنوان اولین اقدام کلیه فرماندهان گردانها و افسران ستاد را به پادگان سوار زرهی - که در شرق رودخانه قرار داشت- فرا خواندم. حتی تجسم آن صحنه هم برایم مشکل بود؛ تمامی پرسنل تیپ سرگردان و بلاتکلیف در اطراف پادگان پراکنده بودند و کسی در میانشان نبود تا آنها را از آن وضعیت بحرانی نجات دهد.

سرانجام با تلاش زیاد توانستم در ساعت 7 بعدازظهر با تعدادی از فرماندهان گردانها و افسران ستاد ملاقات کنم.

خود را به عنوان فرمانده تیپ معرفی کردم و جویای اوضاع و احوال تیپ شدم. فرماندهان هر یک به گونه‌ای گزارش دادند. اولین نفر سروان «بهرامی» فرمانده گردان 356 بود. او در گزارش خود گفت: «از نظر پرسنل مشکل ندارم اما از 53 دستگاه تانک سازمانی، تنها 3 دستگاه آن قادر به حرکت و تیراندازی است، آن هم در سطح محدود و بقیه تانکها از کار افتاده‌اند!»

سپس سروان «روزی طلب» فرمانده گردان 207 لب به سخن گشود و گفت: «از 53 دستگاه تانک سازمانی تنها 2 دستگاه قادر به انجام مأموریت‌ است و از نظر پرسنلی هیچ‌گونه مشکلی نداریم.»

در ادامه فرمانده گردان پیاده‌ زرهی گفت: «تعداد قابل توجهی نفربر «PMP» در سلاح‌های ضد تانک را در اختیار داریم.» همچنین سروان «دهقانی» فرمانده توپخانه گزارش داد که با داشتن 17 قبضه توپ تنها 7 قبضه آن قادر به اجرای آتش است و... .

پس از شنیدن گزارش فرماندهان و آگاهی نسبی از وضعیت تیپ، مطالبی را برای آنان بیان کردم که محور عمده صحبت‌هایم بر روی حساسیت منطقه بود. به آنان یادآور شدم اگر دشمن بتواند از کرخه عبور کند، تمام راههای تهران - خوزستان را، اعم از خطوط راه‌آهن و راه آسفالته، تصرف خواهد کرد و در نتیجه‌ اندیمشک، دزفول و در پی آن پایگاه هوایی دزفول و تمامی انبارهای مهمات منطقه نیز به تصرف دشمن درخواهد آمد.

نیروهای عراقی با اطمینان از اینکه هیچ مانع و مقاومتی در پیش روی خود ندارند، ابتدا آتش تهیه سنگین خود را به مدت یک ساعت اجرا و سپس اقدام به پیشروی کردند. ما هم به دنبال فرصت بودیم تا آنها را زمین‌گیر کنیم. لحظات به سختی می‌گذشت، دقایقی بعد خودروها و ادوات سنگین آنها از تپه‌ها سرازیر شد، زمانی که به پل «نادری» نزدیک شدند، بی‌امان با آتش پرحجم و مؤثر خود، آنها را زیر آتش گرفتیم تا اینکه مجبور به عقب‌نشینی شدند.

در آن روز، اجرای آتش تهیه و پاتک‌های پی‌درپی طی چندین مرحله توسط عراقی‌ها صورت پذیرفت ولی هر بار با مقاومت رزمندگان دلاور تیپ، متوقف شدند و تلفات و ضایعات سنگینی بر آنها وارد آمد و به ناچار تن به عقب‌نشینی دادند. این درگیری‌ها تا ساعت 7 شب ادامه داشت، پس از آن درگیری به شیوه تبادل آتش درآمد و ما هم اندکی فرصت یافتیم تا به یگان‌های تیپ سروسامانی مجدد داده، مواضع خود را مستحکم‌تر نماییم.

فردای آن روز دشمن مجدداً دست به اجرای آتش پرحجم و حمله گسترده زد و این حملات ساعات متمادی به طول انجامید.

به لطف خداوند در روز دوم نیز همچون روز قبل، نتیجه‌ای جز تلفات و ضایعات عاید نیروهای بعثی نشد. ساعت حدود 2 بعدازظهر فرصتی یافتم تا با خود خلوت کرده و افکارم را متمرکز نمایم. ناگاه چیزی از ذهنم گذشت. در آن شرایط ما فقط 8 کیلومتر از شرق رودخانه را پوشش داده بودیم. بقیه این ساحل تا ده «عبدالخوان» که حدود 15 تا 20 کیلومتر می‌شد فاقد نیروی دفاعی بود و به امان خدا رها شده بود.

در این فکر بودم، حالا که دشمن نتوانسته از دو پل موجود بر روی کرخه عبور کند، حتماً اقدام به احداث پل سوم خواهد نمود، آن هم در جایی که ما نیرو نداریم.در این افکار غوطه‌ور بودم تا شاید راه چاره‌‌ای بیابم، تنها راه منطقی، اعزام گروهی به منطقه پایین رودخانه، جایی که احتمال می‌دادم دشمن از آنجا نفوذ کند.

هنوز یک ساعتی از اعزام آنها نگذشته بود که گزارش رسید دشمن در ساحل شرقی رودخانه در حال احداث پل بوده و نیروهای ما با یگان مهندسی آنان درگیر شده‌اند.

گزارش‌های بعدی حاکی از آن بود که تیم اعزامی توانسته یگان مهندسی دشمن را به عقب براند. بدین ترتیب در آن روز با عنایت خداوند، یک بار دیگر طرح و نقشه دشمن نافرجام ماند.

روز سوم نبرد، دشمن بار دیگر آتش تهیه پرحجم و سنگین خود را بر سرمان فرو ریخت و آن گاه حمله گسترده خود را شروع کرد، اما ایثار و از خودگذشتگی رزمندگان دلیر ارتش، تمامی حملات آنها را خنثی کرد.

در این روز گزارشی از سروان «سهرابی» دریافت کردم مبنی بر اینکه یکی دیگر از تانک‌هایش از کار افتاده و قادر به تیراندازی نیست. با خارج شدن این تانک از گردونه عملیات، تعداد تانک‌های قابل استفاده به 4 دستگاه تقلیل یافت. گذشت زمان اصلاً به سود ما نبود ولی برای دشمن بسیار خوب و سود بخش بود، زیرا با از کار افتادن هریک از ادوات زرهی ما، ضعفی چشمگیر در یگان‌ها به وجود می‌آمد که این موضوع از دید دشمن پنهان نمی‌ماند.

با وجود تمام این مشکلات بچه‌های تیپ، همچنان با عزمی راسخ و مثال زدنی از مواضع خود دفاع می‌کردند. ساعت 2 بعدازظهر همان روز یکی از افسران برای ملاقات به اتاق من آمد. او معاون یکی از گردانهای پیاده بودکه تازه به همراه یک گردان تازه‌ نفس از تهران به منطقه اعزام شده بود. این ملاقات شادی زایدالوصفی را درآن شرایط سخت و حساس برای من به همراه داشت.

بی‌درنگ گردان تازه نفس را به فرماندهی همان افسر به سمت ساحل شرقی رودخانه کرخه فرستادم تا از احداث پل توسط نیروهای مهندسی دشمن جلوگیری کند. این گردان چندین بار با نیروهای مهندسی دشمن درگیر و مانع از دستیابی آنان به اهداف مورد نظرشان شد.

با روشن شدن هوا دیده‌بانها گزارش دادند تعدادی از تانکهای دشمن در حالی که پرچم سفید بر بالای برجک خود نصب کرده‌اند قصد گذشتن از پل و تسلیم خود دارند. با شنیدن این خبر اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد عدم صداقت دشمن بود.

در چند روز گذشته دشمن با به کار بردن تمام قوا و استعداد خود نتوانسته بود به خط پدافندی ما نفوذ کند و از رودخانه بگذرد. با تجربه‌ای که داشتم تصور اینکه یک ستوان از تانکهای دشمن به راحتی از نیروهای خود جدا شوند و قصد تسلیم شدن را داشته باشند برایم قابل قبول نبود. لذا به این نتیجه رسیدیم که دشمن قصد دارد با این ترفند ستون زرهی خودش را از پل عبور دهد و راه را برای نیروهای پیاده خود هموار کند.

با صدای بی‌سیم به خود آمدم. فرماندهان منتظر دستور من بودند. تانکها به پل نزدیک شده بودند و با تأنی خود را به روی پل‌می‌کشاندند با صدای بلند به تمام سلاح‌های ضد تانک دستور آتش دادم. تعدادی از نفربرها و تانک‌های دشمن مورد اصابت گلوله‌های ضدتانک قرار گرفتند و منهدم شدند و تعدادی هم موفق شدند از صحنه بگریزند.

در روزهای بعد، رفته رفته نیروهای بعثی در لاک دفاعی فرو رفتند، زیرا برایشان مسلم شد که در آن شرایط امکان عبور از رودخانه کرخه وجود ندارد کم‌کم دشمن از حمله دست کشید و تلاش خودش را بسنده به مبادله آتش توپخانه خصوصاً در شب معطوف و به همین حد بسنده کرد.

از نظرما موقعیت مناسبی بود برای تعمیر تانک‌هایی که از رده خارج شده بودند، لذا با کمک تیپ 37 زرهی توانستیم تعداد 20 دستگاه تانک را برای رویارویی با دشمن عملیاتی نماییم.

در جلسه‌ای که با حضور تیمسار ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی و فرماندهان نیروی هوایی و هوانیروز در پایگاه دزفول تشکیل شد، تیمسار ظهیرنژاد از من خواستند که طی عملیاتی غرب رودخانه کرخه را به تصرف درآوردیم. ازدستور تیمسار تعجب کردم زیرا با توجه به اینکه ایشان می‌دانستند درآن شرایط ما آمادگی لازم جهت حمله را نداریم چرا این دستور را می‌دهند.

با کنجکاوی علت را جویا شدم. ایشان در پاسخ گفتند: قرار است در آینده‌ای نزدیک یگان‌هایی از تیپ 2 از پل عبور کرده و به لشکر دشمن حمله و آن را منهدم سازند. من با توجه به کمبود تجهیزات ازجمله تانک - که تعداد آنها به 20 دستگاه می‌رسید- از فرماندهان نیروی هوایی و هوانیروز خواستم که دراین عملیات با تمام توان از نیروهای ما پشتیبانی کنند و آنها هم قول همه گونه همکاری را دادند.

به منظور محفوظ ماندن خبر عملیات صبر کردم تا در ساعت 5 بعدازظهر دستور را به فرماندهان گردانها ابلاغ کنم و به آنها نیز توصیه کردم که خبر را در ساعت 8 شب به فرمانده گروهانها برسانند. سرانجام در سحرگاه روز بعد در حالی که دشمن خمار خواب سحرگاهی بود با پشتیبانی خوب و به جای هلی‌کوپترهای هوانیروز از پل عبور کردیم و در غرب رودخانه با دشمن درگیری شدیم.

با تلاش و از جان گذشتگی سربازان اسلام و به جا گذاشتن تعدادی شهید و مجروح توانستیم منطقه غرب رودخانه و دهنه پل را برای ورود رزمندگان آزاد نماییم و این خود مقدمه‌ای بود برای پیروزی‌های بعدی بود.

امیر سرتیپ زرهی امرالله شهبازی

سه شنبه 5/6/1392 - 22:20
اطلاعات دارویی و پزشکی

 

کودکان تا قبل از دو سالگی بیشتر در معرض عفونت قرار دارند، زیرا در این سن سیستم ایمنی هنوز کامل نشده و بچه‌ها را در برابر عوامل عفونی آسیب‌پذیرتر می‌سازد. از طرفی اختلالات ادراری در این سن و بویژه تا زمانی که کودک از پوشک استفاده می‌کند، خطر بروز عفونت ادراری را افزایش می‌دهد. به این دلیل بچه‌هایی که ادرارشان را زیاد از حد نگه می‌دارند، بیشتر در معرض خطر عفونت ادراری هستند.

البته دکتر فریبا شیروانی، فوق تخصص بیماری های عفونی در کودکان نیز تاکید می کند: کودکانی که هنوز آمادگی از پوشک گرفتن را ندارند و با اصرار بیش از حد والدین و تنبیه آنان برای کنترل دفع ادرار مواجه می شوند و دفع ادرار آنان با استرس و نگرانی همراه است، بیشتر در معرض ابتلا به شایع ترین عامل عفونی در کودکان یعنی عفونت ادراری قرار می گیرند البته اختلالات دستگاه ادراری و برگشت ادرار یا ریفلاکس که بیشتر در دختربچه ها دیده می شود، در کنار برخی عوامل چون ابتلا به دیابت می تواند احتمال عفونت را در سیستم ادراری افزایش دهد.

علائم عفونت ادراری در کودک را بشناسید

شناخت علائم عفونت ادراری در کودکان تا دو سالگی بسیارمهم است، چون آنها نمی توانند حرف بزنند و والدین باید از علائم ظاهری آنها حدس بزنند که کودک ممکن است دچار مشکلی باشد.

دکتر شیروانی در گفت و گو با جام جم می گوید: حتی ممکن است گاهی علامت خاصی در کودکان زیر دو سال دیده نشود، اما باید آگاه بود که علائم تب با شدت کم و گاهی طولانی، بیقراری، بوی بد ادرار، گریه هنگام ادرار کردن، درد شکم متناوب، استفراغ های متناوب، بی حالی و خوب شیر نخوردن و وزن نگرفتن می تواند از علائم عفونت ادراری باشد. در کودکان بالای دو سال هم علائمی چون تب، سوزش ادرار، تکرر ادرار، درد پهلو، تهوع و استفراغ و حتی اسهال و شب ادراری که بتازگی شروع شده است هم به این موارد افزوده می شود.

این متخصص بیماری های عفونی اضافه می کند: یکی دیگر از نشانه های عفونت ادراری می تواند تب های غیرقابل توجیه باشد؛ یعنی کودکی که دچار تب می شود و هیچ علت دیگری برای آن پیدا نمی کنیم، ممکن است به عفونت ادراری مبتلا باشد. در هر کودک با اختلال در وزن گیری نیز بررسی از نظر احتمال وجود عفونت ادراری الزامی است. البته آلودگی با انگلااکسیور (کرمک) نیز ممکن است باعث اشکال در دفع ادرار و تحریک مجاری ادراری و به دنبال آن عفونت ادراری نیز بشود.

نحوه صحیح شست وشوی کودکان

دکتر شیروانی برای پیشگیری از عفونت های ادراری به والدین توصیه می کند: دقت داشته باشید که برای شست وشوی شیرخواران یا کودک خود پس از دفع ادرار و مدفوع بویژه در دختران شست وشو را از جلو به سمت عقب انجام دهید تا مواد مدفوعی به سمت ناحیه مجرای ادراری انتقال نیابد. همچنین فراموش نکنید که تعویض زود به زود پوشک در شیرخواران احتمال ایجاد عفونت را کاهش می دهد.

نشستن دختربچه ها در وان حمام به مدت طولانی گرچه آنها را سرگرم می کند و در بسیاری موارد باعث علاقه مندی آنها به حمام و شست وشو می شود، اما ناخواسته آنها را در معرض عفونت ادراری قرار می دهد.

این متخصص تاکید می کند: از پوشاندن لباس زیر یا شلوار تنگ و چسبان به دختر بچه ها باید پرهیز کرد؛ چرا که این مساله هم یکی از عوامل افزایش خطر عفونت است. تحقیقات جدید نشان می دهد شیرخواران تغذیه شده با شیرخشک در مقایسه با شیرخوارانی که با شیر مادر تغذیه می شوند بیشتر احتمال عفونت ادراری دارند.

ختنه کردن قبل از یک سالگی

از بهترین راه ها برای پیشگیری از عفونت ادراری در بچه ها، ختنه است. به گفته متخصصان اگر پسرها قبل از یک سالگی ختنه شوند، به میزان زیادی از بروز عفونت ادراری در آنها جلوگیری می شود.

البته دکتر شیروانی به راه های دیگری برای پیشگیری از عفونت ادراری اشاره می کند و می گوید: دادن آموزش به بچه ها درباره عادات صحیح دستشویی رفتن و رعایت بهداشت از جمله راه های پیشگیری این مشکل است، پس کودکان باید یاد بگیرند که ادرارشان را برای مدت طولانی نگه ندارند. همچنین تغذیه سالم، مصرف مایعات، میوه ها و سبزی ها به کاهش بروز یبوست کودکان ـ که می تواند عاملی برای عفونت ادراری باشد ـ و سلامت دستگاه ادراری و دستگاه ایمنی بدن کمک می کند. توجه به بهداشت دفع در شیرخوارانی که از پوشک استفاده می کنند و باقی نماندن طولانی مدت پوشک و شست وشوی مجرای ادرار در کودکان بسیار کمک کننده است.

خطر بروز مشکلات کلیوی را جدی بگیرید

به گفته دکتر شیروانی اگر عفونت ادراری در کودک بهنگام درمان نشود، ممکن است بافت های کلیه آسیب ببینند و در آینده مشکلات بدی مثل نارسایی کلیه و فشار خون بالا سراغ کودک بیاید، بنابراین درمان عفونت ادراری در کودکان نباید به تعویق انداخته یا ناتمام رها شود. همچنین بعد از این که کودک درمان شد باید حتما پیگیری ها و مراجعات بعدی را جدی بگیرید. هدف از این پیگیری ها و بررسی ها آن است که از بروز عوارض عفونت جلوگیری شود. اگر کودکی دچار عفونت ادراری شود و این عفونت به کلیه او آسیب بزند، این کودک باید تا بزرگسالی از نظر فشار خون و دفع پروتئین در ادرار مورد بررسی قرار بگیرد.

درمان های تکمیلی با آنتی بیوتیک ادامه یابد

متخصصان تاکید می کنند بعد از این که عفونت ادراری در کودک درمان شد، ممکن است لازم باشد کودک برای مدتی مصرف آنتی بیوتیک را ادامه دهد تا از ابتلای درباره او به عفونت اداری جلوگیری شود.

به این کار پیشگیری با آنتی بیوتیک گفته می شود که با همان آنتی بیوتیک های معمولی، ولی با دوز کمتر انجام می شود. کودکان بویژه در سنین زیر پنج سال تا وقتی به طور کامل از نظر اختلالات ساختاری دستگاه ادراری بررسی نشده اند، باید آنتی بیوتیک مصرف کنند و تا وقتی پزشک اطمینان حاصل کند، دستگاه ادراری هیچ مشکلی ندارد مصرف آنتی بیوتیک باید ادامه پیدا کند، اما اگر دستگاه ادراری مشکل داشت، باید حتما آنتی بیوتیک ادامه پیدا کند. همچنین کودکانی که بارها مبتلا به عفونت ادراری می شوند، ولی در عین حال هیچ گونه مشکلی در سیستم ادراری شان ندارند، باید آنتی بیوتیک را برای مدت طولانی مصرف کنند.

پونه شیرازی - جام جم

سه شنبه 5/6/1392 - 22:19
بیماری ها

تازه‌های درمانی بیماری‌های قلبی، تنفسی، هورمونی و روش‌های جدید درمان این بیماری‌ها در کنگره 3 روزه انجمن علمی داروسازان ارائه می‌شود.

خبرگزاری فارس: تازه‌های درمان بیماری‌های قلبی، تنفسی و هورمونی ارائه می‌شود

به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان فارس، سید علی سبحانیان دبیر اجرایی دوازدهمین کنگره انجمن علمی داروسازان صبح امروز در سالن همایش‌های رازی برگزار شد، افزود: هدف از برپایی این کنگره به روز کردن اطلاعات داروسازان در زمینه تولیدات دارو و روش‌های جدید درمانی است.

وی ادامه داد: محور کنگره امسال تازه‌های درمانی بیماری‌های قلبی، تنفسی و هورمونی است تا حرفه‌گرایی داروسازان تقویت شود.

سبحانیان تصریح کرد: در حاشیه این کنگره بیش از 50 شرکت داروسازی در زمینه‌های تولید و واردات دارو، مکمل‌های دارویی و محصولات بهداشتی آرایشی به عرضه محصولات جدید می‌پردازند.

دبیر اجرایی کنگره گفت: در روزهای برپایی کنگره شرکت‌های موجود نظام دارویی مسائل روز صنعت دارو از قبیل چالش‌های نظام دارویی مطرح می‌شود و راهکارهای علمی از سوی وزارت بهداشت با تعامل داروسازان ارائه خواهد شد.

وی گفت: کنگره امسال دارای 18 امتیاز بازآموزی غیرمدون است که 2500 داروساز از سراسر کشور در این کنگره ثبت‌نام کرده‌اند.

به گزارش فارس، دوازدهمین کنگره انجمن علمی داروسازان ایران با حضور وزیر بهداشت، رئیس سازمان غذا و دارو، مدیران دارویی کشور از 5 تا 7 شهریور ماه در مرکز همایش‌های رازی تهران برگزار می‌شود.

سه شنبه 5/6/1392 - 22:18
اطلاعات دارویی و پزشکی

رئیس انجمن علمی داروسازان ایران گفت: نظام بانکی نه تنها کمکی به حل مشکلات دارو نکرد، بلکه با سخت‌تر کردن شرایط تولید و واردات و بیچارگی و بدبختی صنعت داروسازی خودش را فربه و احیا کرد.

خبرگزاری فارس: نظام بانکی با بیچارگی صنعت دارو خود را فربه کرد

به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان فارس، سید حمید خوئی در حاشیه برگزاری دوازدهمین همایش انجمن داروسازان ایران با اشاره چالش‌های فراوان حوزه دارو، اظهار داشت: مشکلات ناشی از تحریم و سوء مدیریت و بی‌ثباتی مدیریتی بر مشکلات کنونی دامن زده است.

خویی با اشاره به اینکه تغییرات پی در پی مدیریتی در حوزه مدیریت دارو در ماه‌های اخیر تبعاتی زیادی در بر داشته، افزود: این امر دقیقا زمانی اتفاق افتاد که برای کنترل بازار دارو نیاز به ثبات مدیریتی داشتیم و نتیجه آن شد که الان برخی داروها در دسترس نیست یا افزایش چند برابری قیمت داشته است.

رییس انجمن علمی داروسازان ایران زیر بار نرفتن بیمه‌ها برای پرداخت افزایش قیمت دارو را یکی دیگر از مشکلات پیش رو دانست و گقت: با وجود افزایش رسمی قیمت داروها، بیمه تا مدت‌ها افزایش قیمت‌ها را به رسمیت نمی‌شناخت و مردم ما به ‌التفاوت قیمت دارو را از جیب خود پرداخت و به نظر می‌رسد پرداختی از جیب مردم از 75 درصد هم فراتر رفته است و این نشانگر ناکارآمدی نظام سلامت است. 

خوئی در پاسخ به اینکه چرا برخی داروخانه‌‌ها میلی به ارائه داروی نسخه دار ندارند، گفت: این بیمه‌ها هستند که نظام سلامت و به طور خاص نظام دارویی را فلج کرده‌اند، وقتی بیمه‌ها مطالبات داروخانه‌ها را به موقع پرداخت نمی‌کنند طبیعی است که داروخانه داران رغبت چندانی برای پیچیدن نسخه ندارند.

به گفته وی بازگرداندن آرامش به بازار دارویی، ایجاد تعادل در عرضه و تقاضا، تدوین سیاست ملی روشن در حوزه دارو و مبارزه با شبکه‌های قاچاق و احتکار دارو باید در اولویت کاری وزیر بهداشت آینده و تیم دارویی وی قرار بگیرد.

خویی فعال شدن شبکه قاچاق دارو طی ماه های اخیر را یکی دیگر از مشکلات پیش رو عنوان کرد و گفت: متاسفانه در ماه‌های اخیر شبکه‌های قاچاق دارو فعال شده‌اند و درخواست ما این است که قاچاق دارو در زمره جرم‌های ردیف اول قرار بگیرد، زیرا مستقیما با امنیت و سلامت مردم در ارتباط است.

خوئی گفت: اکنون شبکه‌های قاچاق در بیرون از داروخانه‌های بزرگ دولتی همچون 13 آبان، هلال‌احمر و 29 فروردین شکل گرفته‌اند ولی این فقط دغدغه مانیست بلکه این شبکه‌ها دارو را در شرایط غیراستاندارد نگهداری می‌کند و ممکن است داروی فاسد به بیمار عرضه شود.

خوئی نظام بانکی را یکی دیگر از عوامل هرج و مرج در بازار دارو عنوان کرد و گفت: متاسفانه ما بیشتر از سوء مدیریت‌ها ضربه خورده‌ایم تا تحریم‌ها.نظام بانکی نه تنها کمکی به حل مشکلات دارو نکرد، بلکه با سخت‌تر کردن شرایط تولید و واردات، دست به یک تحریم داخلی زد. در واقع نظام بانکی با بیچارگی و بدبختی صنعت داروسازی خودش را فربه و احیا کرد.

سه شنبه 5/6/1392 - 22:17
آموزش و تحقيقات

 

جام جم آنلاین: عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با بیان اینک ه تولیدات بوِِِیژه در عرصه فرهنگ وهنر باید متناسب با نیاز بازار و علایق مخاطبان عرضه شود، گفت: تولیدات ایرانی بخصوص در حوزه فرهنگی نظیر گیم از توان رقابت با نمونه‌های خارجی برخوردار خواهد بود.

به گزارش جام جم آنلاین، «جبار کوچکی نژاد» با تاکید بر این که برای تولید کالای فرهنگی نظیر بازی های رایانه ای اختصاص بودجه و سرمایه مناسب ضروری است، افزود: با فراهم کردن زمینه سرمایه گذاری اصولی می توان تولیدات استاندارد در بازار عرضه و مخاطب را جذب کرد.

وی ادامه داد: بازی های رایانه ای در ردیف تولیداتی قرار دارد که به طورمستقیم با عرضه وتقاضا مرتبط است پس باید این روند همخوانی داشته باشد.

نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی یادآور شد: بازی های رایانه ای در مدارس می تواند سطح یادگیری دانش آموزان را افزایش دهد و از این طریق بازیهای بومی را به آنها معرفی کرد. آموزش و پرورش می بایست در این زمینه تحرک بیشتری از خود نشان دهد.

کوچکی نژاد توضیح داد: زمانی که دانش آموزان از بازیهای بومی استفاده کنند، می توانند ایده های خود را در اختیار بازیسازان قرار دهند.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس  شورای اسلامی افزود: بازیهای خارجی بعد از تولید در مدت زمان کوتاهی در بازار عرضه می شود درحالی که زمان زیادی تا مرحله توزیع بازی های بومی دربازار مصرف صرف می شود.

وی از پیشرفت صنعت گیم در کشور ابزار امیدواری کرد و گفت: سطح بازی های داخلی باید به حدی برسد که کودکان و نوجوانان استفاده از این نوع محصولات را به آثار خارجی ترجیح دهند.

سه شنبه 5/6/1392 - 22:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته