• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1378
تعداد نظرات : 171
زمان آخرین مطلب : 3849روز قبل
اعتیاد و سیگار

 

 

رابطه بین فرهنگ‌سازی و کاهش آمار مصرف دخانیات بر کسی پوشیده نیست. در جامعه‌ای که شروع آموزش همگانی و اطلاع‌رسانی درباره مضرات مصرف دخانیات از سنین پایه آغاز شود و تا بزرگسالی شهروندان ادامه پیدا کند، بدیهی است آمار مصرف دخانیات در این‌ کشورها پایین‌تر از جوامعی است که آموزش و فرهنگ‌سازی در این زمینه را رها کرده‌اند.

جالب است که اخیرا نصیر دهقان، عضو جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات کشور عنوان کرده است: طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، 75 درصد مصرف دخانیات مربوط به کشورهای با درآمد سرانه متوسط و پایین است، یعنی سه چهارم دخانیات جهان در کشورهای در حال توسعه مصرف می شود و کشورهای توسعه یافته فقط 25 درصد این سهم را در اختیار دارند.

از سوی دیگر، این حرف به این معنی هم هست که در جوامع توسعه یافته به این دلیل که در زمینه مصرف مواد دخانی، اهمیت بیشتری به اطلاع رسانی داده می شود، مصرف دخانیات کاهش قابل توجهی نسبت به دیگر کشورهای در حال توسعه دارد.

دهقان در همین رابطه به ایسنا می گوید که امروز در بسیاری از کشورها، برنامه های ویژه ای برای کاهش بار هزینه ناشی از مصرف سیگار در نظر گرفته شده و شناخت بیشتری نسبت به هزینه های بهداشتی، درمانی و اقتصادی ناشی از مصرف سیگار وجود دارد که باید در ایران این کار بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته و با جدیت بیشتری دنبال شود.

اما واقعیت این است که در کشور ما آن گونه که انتظار می رود به بحث فرهنگ سازی و آموزش برای کاهش مصرف دخانیات توجه نمی شود و سالانه هزینه های زیادی صرف جبران تبعات مصرف سیگار و تنباکو می شود که اگر درصدی از این هزینه های درمانی صرف آموزش شود، آمار مصرف کنندگان دخانیات در کشور سیر نزولی خواهد یافت.

آوید طالبیان - جام جم

چهارشنبه 27/6/1392 - 21:12
خواص خوراکی ها

 

 

جام جم آنلاین: دانشمندان می گوید کشت گشنیز تاثیر بسیار مهمی بر کاهش آلودگی آب دارد.

گشنیز که یکی از سبزی های مورد علاقه مردم مکزیک و آسیای جنوب شرقی است.

این سبزی حاوی ماده ای است که می تواند فلزات سنگین موجود در آب های زیرزمینی حاصل از فعالیت کارخانه های کشورهای در حال توسعه را جذب کند.

این سبزی ارزان قیمت به وفور در کشورهایی می روید که با مشکلات محیط زیستی و انباشت زباله و پس مانده های کارخانجات مملو از روی، سرب، مس، آرسنیک، جیوه و کادمیوم مواجه اند
فن آوری های پیشرفته ای که کشورهای غربی برای جداسازی فلزات سنگین، مثل کربن فعال از آب و خاک به کار می گیرند، گران قیمت هستند.

داگلاس شائور، کارشناس دانشکده فنی آیوا در ایالت ایندیانای آمریکا در اوایل سال جاری دانشجویان خود را به دره ای در مکزیکوسیتی برد تا مواد ارزان قیمت و فراوانی را بیابند که می توان از آن ها برای فیلتر کردن مواد آلوده کننده آب های زیرزمینی استفاده کرد.

وی می گوید ما گیاهان وحشی منطقه را له و بعد خشک کردیم و بعد آن ها را درون حلالی گذاشتیم که میزان مشخصی فلز روی داشت. بعد این محلول را تکان دادیم تا ذرات آن حل شود و بعد آب آن را آزمایش کردیم تا ببینیم چه میزان روی باقی مانده است.

آزمایش های دانشجویان ثابت کرد که گشنیز یکی از موثرترین گیاهان سبزی است که می تواند آلودگی را از آب های آلوده بزداید.

وی افزود: بعضی از گیاهان به دلیل وجود سلول های میکروسکوپی که در دیواره سلول های خود دارند، خاصیت جذب مواد آلوده کننده را دارند.

شائور توصیه می کند گشنیز، فارغ از چگونگی عملکرد جذب آن برای تصفیه آب از فلزات سنگین آلوده کننده کارخانه ها مورد استفاده قرار بگیرد، به ویژه در مناطق شهری همچون مکزیکوسیتی که همه زباله های شهر را دفن می کنند.

وی معتقد است روزی می رسد که گشنیز خشک مثل کارتریج فیلترهای آب و یا مثل چای کیسه ای بسته بندی و به بازار عرضه شود.

یافته های این محققان در مورد نقش گشنیز در رفع آلودگی در مکزیک در همایش سالانه «انجمن شیمی آمریکا» در ایندیانا ارائه شد.(ایرنا)

چهارشنبه 27/6/1392 - 21:11
كودك

 

جام جم آنلاین: چند روز دیگر قرار است حسین به مدرسه برود، لباس فرمش آماده شده و کیف و کفش و وسایلش را به کمک مامان خریده​ و موهایش را هم کوتاه کرده و حالا قرار است یک پسر منظم و مرتب و باسواد شود.

اما او هنوز ​ به پای مامان و بابا آویزان می شود که ​ می خواهم در خانه بمانم و نمی خواهم به مدرسه بروم.

تا حالا چند بار وسایل مدرسه اش که منظم و مرتب توی کمدش چیده شده بود، گم شده و مامان کلی خانه را گشته تا آن را پیدا کرده است. بی خبر از این که حسین به امید این که وقتی وسایل نباشد به مدرسه راهش نمی دهند آنها را پنهان می کرده است.

مامان نمی داند علت ترس حسین چیست. او در مهدکودک و پیش دبستانی هیچ مشکلی نداشته، اما حالا​ نمی خواهد به مدرسه برود و می گوید بگذارید بی سواد باشم.

بیایید با مامان حسین فکر کنیم چه چیزهایی می تواند حسین کوچولو را بترساند؟

ترس از بچه های بزرگ تر

مامان تحقیق می کند و متوجه می شود در میان بچه های مجتمعی که در آن زندگی می کنند یک پسر کلاس سومی هست که بر سر موضوعی با حسین دعوایش شده و او را تهدید می کند.

وقتی می پرسد که این بچه کدام مدرسه می رود متوجه می شود او هم مدرسه ای پسرش است. حسین هیچ چیز نمی گوید، اما شاید وقتی آن پسر زورگویی کرده و حسین زیر بار نرفته، تهدید کرده باشد که در مدرسه تلافی اش را سرش در می آورد.مامان تصمیم می گیرد برای جلوگیری از این ترس حسین او را برای چنین شرایطی آماده کند.

با او به مدرسه می رود و به او یاد می دهد​ اگر اعتراض یا شکایتی داشت به چه کسانی و کجا مراجعه کند. او به حسین یاد می دهد با بچه های بزرگ تر به جاهای خلوت نرود و خصوصا اگر با کسانی که او را تهدید می کنند تنها ماند سریع محل را ترک کند.مامان به حسین یاد می دهد اگر زورش نمی رسد، اگر کسی به او حمله کرد فرار کند و هم زمان با فریاد از دیگران کمک بخواهد.

مادر به کودک اطمینان می دهد با ناظم مدرسه صحبت کرده و از او خواسته حواسش به حسین باشد. مادر او را آماده می کند، اما همزمان حواسش هست که او را متقاعد کند میلیون ها کودک دارند درس می خوانند و بیرون از خانه آنقدر هم که او می ترسد ناامن نیست.مادر برای مراقبت بیشتر از حسین، او را خود به مدرسه می برد و می آورد.

ترس از بزرگ شدن

مادر به خاطر می آورد یک بار که در مورد بزرگ شدن او و رفتنش به مدرسه صحبت با هم کرده اند حسین گفته ​ نمی خواهد به این زودی بزرگ شود. او هنوز کودک است و نمی تواند مثل پدر هر روز سر کار برود!

شاید حسین از بزرگ شدن و جدی شدن مسائل واهمه دارد. به همین دلیل مادر او را به مدرسه می برد و همه جاهایی را که برای تفریح و ورزش بچه ها تجهیز شده است به او نشان می دهد. او از دوستان جدیدی صحبت می کند که در مدرسه پیدا خواهد کرد و روزهایی که دیگر دلش برای خانه تنگ نمی شود بلکه برای مدرسه و دوستان و معلمانش دلتنگ خواهد شد.

ترس از رها شدن

یک روز مریم و مادرش به خانه​ حسین آمده بودند و بچه ها با هم بازی می کردند. مریم مدام اسباب بازی​ های حسین را به مادرش نشان می داد و می گفت باید از این برایم بخری.مادر مریم یک دفعه گفت: کی بشه بری مدرسه از دست تو یکی هم خلاص بشم.

مادر حسین به یاد آورد که حسین وقتی این حرف را شنید توی فکر رفت و مادر مریم می گفت مریم می گوید: شما دیگر مرا دوست ندارید و می خواهید مرا بفرستید مدرسه که از دستم خلاص شوید!

مادر حسین با خودش می گوید: نکند حسین هم همین فکر را می کند؟ به همین دلیل از حسین می خواهد بازی را کنار بگذارد و کنار او بنشیند و به همراه پدرش برای او تعریف می کنند وقتی کوچک بود چقدر ضعیف و ناتوان بود و چقدر وقت زیادی باید صرف می کردند تا از او مراقبت کنند و به او گفتند که کم کم بزرگ تر شد و مدرسه رفتن اولین قدمی است که مستقل برمی دارد و بابت این موضوع بابا و مامان خیلی خوشحال هستند چون او حالا بچه عاقل تر و مستقل​ تری شده است نه این که کلا مستقل شده باشد یا رهایش کرده باشند.

مادر او را سخت در آغوش می کشد و می گوید: تو پیر هم که بشوی پسر عزیز خودمی.

پای صحبت مشاور

مادر نکاتی را نیز از مشاور مدرسه کودکش می آموزد. او می گوید: مدرسه، ناظم و معلم را وسیله تهدید کودک قرار ندهید.

سعی کنید علت اصلی ترس کودک را پیدا و آن را حل کنید.

از سرزنش و مقایسه و تحقیر فرزندتان پرهیز کنید و دوست داشتن او را مشروط به مدرسه رفتن نکنید و به او نگویید مدرسه رفتن عامل دوست داشته شدن اوست و اگر مدرسه نرود مادرش نمی شوید.

دلیل مدرسه رفتن را برای کودک می توان یک قانون اجتماعی بیان کرد.

با او در مورد مشکلات مدرسه نرفتن یا به دست نیاوردن شغل مناسب در صورت مدرسه نرفتن، صحبت
نکنید.

به او توانایی مراقبت از خود را در مدرسه ​ بیاموزید و سعی کنید حتی اگر کودک سردرد و سایر علائم اضطراب را نشان داد، او را از مدرسه رفتن معاف نکنید چون به زودی این علائم از بین می رود، اما در خانه ماندن این حالت ها را تثبیت می کند.

وقتی کودک از مدرسه به منزل برمی گردد، حتما باید یکی از اعضای خانواده در کنار او باشد.

اجازه دهید کودک درباره احساسش در مورد مدرسه صحبت کند. اگر لازم شد والدین ساعاتی را در دفتر مدرسه بمانند تا کودک میان ساعات کلاس با دیدن آنها آسوده شود و کم کم این حضور کاهش یابد. می توان ساعات حضور کودک را در مدرسه کم کم افزایش داد. 

ماندانا ملاعلی

چهارشنبه 27/6/1392 - 21:10
مصاحبه و گفتگو

 

جام جم آنلاین: از کوچ ابدی ناصر حجازی دو سال می‌گذرد، اما بهناز شفیعی (همسرش) هنوز رفتنش را باور نکرده است. او می‌گوید از رفتن ناصر نه افسرده شده و نه غمگین، چون هنوز حضور او را حس می‌کند، هنوز با او زندگی می‌کند و همچنان با او حرف می‌زند.

خانم شفیعی که ناصرخان او را همیشه نازی خانم صدا می کرد اکنون اصلا احساس تنهایی نمی کند. او در حالی که با دختر، پسر، عروس، داماد و البته نوه هایش در یک ساختمان زندگی می کند سرزنده و شاد است و اعتقاد دارد هواداران سینه چاک ناصر، بزرگ ترین قوت قلب او هستند. او در گفت وگو با «جام جم » از روزهای پس از کوچ ناصر حجازی می گوید و روزهایی که بتازگی زندگی مشترک را با او آغاز کرده بود. نازی خانم درباره نوه هایش صحبت می کند و هوادارانی که هنوز او و همسرش را فراموش نکرده اند. این گفت وگو پیش روی شماست.

گذشت دو سال از فوت آقای حجازی باعث نشده است​ به نبودنش عادت کرده باشید؟

خیر، من هرگز به نبودنش عادت نمی کنم، چون او هنوز با ما زندگی می کند و لحظات من هنوز با او سپری می شود. ناصر هنوز در خانه است. او اینجا مدام در حال رفت و آمد است و فکرش هنوز با ماست. فکر من هم لحظه ای از او جدا نمی شود. من بعد از دو سال از فوت ناصر هنوز در خانه با او حرف می زنم، روحش را در خانه حس می کنم و به همین دلایل است که هنوز رفتنش را باور ندارم. از این که او در این خانه نیست ناراحت نیستم، چون هرچند از لحاظ فیزیکی نیست، اما روح او در این خانه حضور دارد.

از آنجا که فرزندانتان ازدواج کرده اند، تنهایی خود را چگونه پر می کنید؟

نوه دختری ام، یعنی امیرارسلان نزد من است. از زمانی که ناصر رفت او همیشه با من است. طبقه اول آپارتمان خودم زندگی می کنم، طبقه دوم دخترم آتوسا و طبقه سوم پسرم آتیلا، بنابراین با وجود آنها و البته امیرارسلان اصلا احساس تنهایی نمی کنم. اگر هم امیرارسلان اینجا نباشد روزنامه می خوانم و تلویزیون می بینم. کارهای خانه داری هم که جای خود دارد. ما در ساختمان بزرگی زندگی می کنیم، بنابراین کار هم زیاد است.

نوه هایتان بزرگ شده اند؟

بله، امیرارسلان پسر دخترم آتوسا که 11 سال دارد و جانان، دختر آتیلا هم سه ساله شده است.

ارسلان هنوز هم می خواهد همانند پدربزرگش دروازه بان بشود؟

بله، ارسلان از هفت سالگی به مدرسه فوتبال دایی اش می رود، من هم گاهی اوقات به آنجا می روم و پیشرفت او را در دروازه بانی کاملا احساس می کنم و از این بابت خیلی خوشحالم. البته این را که بخواهد دروازه بانی​​ یا اصلا فوتبال را ادامه بدهد؛ پای خودش گذاشته ایم و اصلا او را مجبور نمی کنیم​ فوتبال بازی کند. شاید خواست فوتبال را کنار بگذارد، شاید هم بخواهد تغییر پست بدهد، اما هر چه هست او اکنون کاملا به دروازه بانی علاقه نشان داده است. اگر می خواهد دروازه بان بزرگی همانند پدربزرگش بشود باید پشتکار به خرج بدهد. شب ها گاهی اوقات من در خانه با امیرارسلان تمرین دروازه بانی می کنم. او شیرجه های خیلی خوبی دارد و می تواند روزی مثل پدربزرگش بشود.

دو سال پیش که آقای حجازی فوت کردند، می گفتید​ جانان با این که چند ماهه است، اما پدربزرگش را خوب می شناسد و عکس او را می بوسد. الان هم در سه سالگی پدربزرگش را می شناسد؟

بله، زمانی که ناصر رفت جانان چهار ماهه بود. بعد از آن هم که بزرگ تر شد پدربزرگش را خوب می شناخت و عکس او را می بوسید. الان هم همان طور است و کاملا پدربزرگش را می شناسد. برخی از هواداران ناصر هنوز شعار عقاب آسیا کیه / ناصرخان حجازیه را سر می دهند و جانان این شعار را کاملا یاد گرفته است و مدام آن را تکرار می کند.

حتی جانان هم قبول ندارد​ پدربزرگش فوت کرده است. ما در این دو سال همیشه کلیپ ها و تصاویر مربوط به ناصر حجازی را می بینیم و جانان هم پا به پای ما این تصاویر و کلیپ ها را نگاه می کند. ناصر علاقه زیادی به جانان داشت​ روزهای آخر عمرش می گفت فقط از خدا می خواهم به من عمر بیشتری بدهد تا تابستان سال آینده که جانان بزرگ تر شد او را با خودم به استخر ببرم. باور کنید آرزویش همین بود. روزهای آخر عمرش حتی توان راه رفتن نداشت، اما من تا یک لحظه از او غافل می شدم و به آشپزخانه می رفتم سریع با عصایش به طبقه بالا می رفت تا جانان را ببیند. حتی توان در آغوش کشیدن جانان را نداشت، اما نیم ساعت فقط بالای سر او می نشست و نوه اش را در خواب نگاه می کرد. ناصر خیلی جانان را دوست داشت. الان که جانان سه ساله شده و حسابی شیرین زبانی می کند آتیلا ناراحت می شود. می گوید کاش بابا بود و این جانان شیرین زبان را بغل می کرد.

کدام نوه شان را بیشتر دوست داشت، امیرارسلان یا جانان؟

هر دو را به یک اندازه دوست داشت. البته اوقات بیشتری را با ارسلان گذراند. وقتی فوت کرد ارسلان 9 ساله بود. به ارسلان خیلی علاقه داشت، از راه که می رسید، می رفت سراغ ارسلان و او را با خود به پارک می برد.

به نظر می آمد​ ناصر حجازی بعد از فوتش محبوب تر شد. این طور فکر نمی کنید؟

بله، حتی این محبوبیت با گذشت دو سال بیشتر هم شده است. من این را بوضوح در اجتماع می بینم. مردم خیلی بیشتر از گذشته به ناصرخان بها می دهند. ناراحتی ام این است که چرا وقتی زنده بود تا این حد به او اهمیت نمی دادند. البته ناراحتی دیگر من از این است که وقتی ناصر زنده بود او را به وادی سیاست بردند. او اصلا به سیاست تعلق نداشت و حتی مردان سیاسی را نمی شناخت. عشق و علاقه اصلی او مردم و هوادارانش بودند. گاهی اوقات به او می گفتم​ ناصر بیا برای همیشه به خارج از کشور برویم، اما او قبول نمی کرد و این فقط به دلیل عشقی بود که به مردم داشت. اگر هم در مقطعی سیاسی صحبت کرد فقط به دلیل عشق به مردم بود. هنوز هم هواداران ناصر به در منزل ما می آیند. در روز حداقل دو سه هوادار داریم که درخواست پوستر و عکس ناصر را از ما دارند. برای ما هم عادت شده که عکس و پوستر ناصر را برای این هواداران از پنجره پایین بیندازیم. این پوسترها را یا من از طرف ناصر امضا می کنم یا آتیلا. تمام تابستان ما به همین گونه گذشت، هواداران مدام می آمدند و از ما عکس و پوستر ناصر را می خواستند.

ماجرای جالب دیگری که باید برایتان بگویم این که بعد از دو سال هنوز مردم و افراد غریبه به تلفن همراه ناصر زنگ می زنند و به او پیامک می دهند. ما گوشی ناصر را هفت روز بعد از فوتش روشن کردیم و هنوز هم روشن است. آن زمان حدود 80 پیامک صبح می گرفتیم و همین حدود پیامک شب. یکی از همسایگان ما که خیلی هم جوان است، می گوید با این که من جوان هستم این قدر در طول یک ماه پیامک ندارم که ناصرخان مرحوم در طول یک روز این قدر دریافت می کند. هواداران ناصر خیلی پراحساسند. وقتی پدر و مادر آدم می میرد تا ​ مدتی فرد گریه می کند اما بعد از گذشت مدتی فوت این پدر یا مادر عادی می شود و آن فرد دیگر گریه نمی کند؛ اما با این که دو سال از مرگ ناصر می گذرد هوادارانش هنوز برای او گریه می کنند. حجازی عشق هواداران بود. من نمی فهمم این همه عشق از کجا آمد؟ ناصر الان هواداری دارد که دو روز در میان به اینجا می آید و می گوید هر کاری که دارید من برایتان انجام می دهم. من با دیدن او بغض می کنم. واقعا عشق عجیبی است که هواداران به ناصر دارند.

جالب ترین خاطره ای که در این دو سال برای شما اتفاق چه بود؟

چند وقت پیش با ارسلان در اتاق خواب بودیم. به او گفتم ارسلان یادت می آید بابا ناصر همیشه به تو چه می گفت؟ پدربزرگت همیشه به تو می گفت ارسلان وقتی من خانه نیستم و به مسافرت رفته ام در خانه را شب ها همیشه از پشت قفل کن. با یادآوری این حرف ناصر، ارسلان رفت که در اتاق را قفل کند، من هم پشت سر او رفتم. باورتان می شود وقتی به سراغ در رفتیم قفل شده بود؟ و باورتان می شود که نه من و نه ارسلان قبل از آن در را قفل نکرده بودیم؟ آن شب بسیار گریه کردم. ارسلان هم خیلی راحت پذیرفته بود و می گفت ​بابا ناصر در را قفل کرده است. یک ماجرای جالب دیگری که باید برایتان تعریف کنم این است که یکی از همسایه های ما روزی ساعت 9 صبح به دیدن من آمد و گفت خواب ناصر را دیده. ناصر در خواب به همسایه ما گفته برو به نازی بگو من همیشه کنار پنجره وسطی پذیرایی می نشینم. الان هم در خانه که راه می روم ایمان دارم ناصر کنار پنجره وسطی ایستاده است. بله، او هنوز در این خانه است و من می روم کنار پنجره وسطی پیش ناصر می نشینم.

جالب ترین خاطره ای که از زمان حیات آقای حجازی دارید، چیست؟

به ماجرای خواستگاری او از من مربوط می شود. زمانی که می خواست به خواستگاری بیاید ابتدا او را به خانه خواهرم فرستادم تا اگر خواهر و شوهرخواهرم تائید کردند به خانه ما بیاید. ما آن زمان آزادی های جوان های امروزی را نداشتیم، خیلی از پدرمان حساب می بردیم. او بعد از این که نزد خواهرم و شوهرش رفت تائید شد و پس از آن به خانه خودمان آمد. آن زمان خیلی ارزانی بود و حتی دانشجوی بیست و سه ساله ای مثل ناصرخان هم می توانست ازدواج کند. او خیلی متین و موقر به خواستگاری من آمد. پدرم او را بسیار پسندید، اما تنها مشکل این بود که اصلا قبول نمی کرد ناصر کار اصلی اش فوتبال است. هرچه به او می گفتیم فوتبال حرفه اش است باورش نمی شد و می گفت باید یک کار حسابی داشته باشد. البته پدرم زیاد سختگیری نکرد. ناصر با یک پیکان جوانان به خواستگاری من آمده بود. پدرم از او پرسید این پیکان را چه کسی برایت خریده، او هم گفت خودم. پدرم به ناصر گفت جوانی که در بیست و سه سالگی خودش خودرو خریده باشد یعنی این که خیلی عرضه دارد و با ازدواج ما موافقت کرد. پدرم درباره مهریه هم سختگیری نکرد، همان طور که خود ما برای دخترمان سختگیری نکردیم. زمانی که خانواده دامادم، یعنی سعید رمضانی به خواستگاری آتوسا آمد از ما درباره مهریه پرسیدند، من و ناصر هم گفتیم که فقط 15 عدد سکه. آنها گفتند​ مگر می شود دختر ناصر حجازی 15 سکه مهریه اش باشد، ما هم گفتیم بله، می شود! اصلا به مهریه بالا اعتقاد نداریم.

سال های اول زندگی شما با ناصر حجازی چگونه گذشت؟

ناصر در دوران اوج فوتبالش بود و زیاد مسافرت می رفت. پنج سال اول زندگی ما همین گونه گذشت و من بناچار به منزل مادر و پدرم رفتم. همان زمان آتیلا به دنیا آمد. بعد از پنج سال ناصر کمی سرش خلوت تر شد و یک آپارتمان صد متری خرید. در طول سال ها این آپارتمان را وسیع تر کردیم.

فرزندانتان آتیلا و آتوسا اکنون چه می کنند؟

آتیلا که فصل پیش با آقای پرویز مظلومی در آلومینیوم هرمزگان کار می کرد. قرار بود. در این فصل هم همان جا باشند، اما تغییر و تحولاتی به وجود آمد و آتیلا بناچار از آن مجموعه جدا شد. گاهی اوقات به شوخی به آتیلا می گویم باید نام فامیلی اش را عوض کند، چون خیلی ها به دلیل نام حجازی با او خوب برخورد نمی کنند و نمی گذارند کار کند. دخترم آتوسا هم که به زندگی خودش مشغول است.

آتوسا جزو نسل اول فوتسال بانوان محسوب می شود. نمی خواهد به فوتسال برگردد و در این زمینه فعالیت داشته باشد؟

بچه های من چوب شهرت پدرشان را خوردند. او در آن زمانی که فوتسال بتازگی به راه اندازی شده بود خانم گل ایران بود، اما در عین شایستگی و در حالی که در اوج قرار داشت نام او را از تیم ملی خط زدند. نامش را فقط به این دلیل خط زدند که دختر ناصر حجازی بود. آتوسا بعد از آن فوتسال را کنار گذاشت، چون بدجوری دلسرد شده بود. آتیلا هم بالاترین مدرک مربیگری را دارد و به زبان هم مسلط است، اما او هم چوب شهرت پدرش را می خورد. آتیلا از زمانی که یک سال و نیمه بود با پدرش سر تمرینات می رفت. ناصراو را از همان زمان به تمرینات می برد، آتیلا به اندازه کافی تجربه و کسوت دارد، اما برخی نمی خواهند او باشد. او 15 سال است کار مربیگری می کند، اما برخی می خواهند او نباشد.

حرف پایانی تان را هم می شنویم.

من از مردم و هواداران نهایت تشکر را می کنم که هنوز ناصر را فراموش نکرده اند. واقعا متشکرم و قدردان محبت های آنها هستم.

هیلدا حسینی خواه

چهارشنبه 27/6/1392 - 21:8
كودك

 

جام جم آنلاین: بچه‌های دیروز و امروز مثل یک شیء و تصویرش در آینه‌اند، به همان اندازه شبیه و به همان اندازه متفاوت. بچه‌های امروز که دست پرورده نسل قبل هستند مثل بچه‌های دیروز شیطنت دارند و کنجکاوی می‌کنند، اما نه مثل آنها کم توقعند و نه مثل آنها سعی می‌کنند در خانه و بیرون از خانه فعال باشند، کم‌کاری هم البته از ماست وگرنه بچه‌ها مربوط به هر نسلی که باشند، می‌توانند بهترین باشند.

کار کودکان در خانه و آستین بالا زدن آنها برای کمک کردن به پدر و مادر حالا کم کم به یک خاطره تبدیل شده است. البته منظورمان کمک کردن های هدفدار و همراه با لذت است که به کودک حس مفید بودن می دهد نه از آن نوع کار کردن هایی که جنبه بیگاری دارد و هنوز هم در بسیاری از نقاط کشور مرسوم است.

کودک کار فقط آن نیست که با باری بر دوش یا کالایی در دست، در خیابان ها گشت می زند و برای پول درآوردن به هر کاری تن می دهد بلکه کودک کار می تواند در قلب یک خانواده زندگی کند، زمانی که مجبور است دست از تحصیل و تفریح بردارد و تمام قد در خدمت خانواده و تامین معاش باشد.

برای همین کار کردنی که منظور ماست و به رشد و بلوغ فردی و اجتماعی کودک منجر می شود همان است که در نسل قبل زیاد اتفاق می افتاد. نوستالژی دوران کودکی ما روزهایی است که با آن قد کوتاه، اسکاچ را در دست های کوچکمان می گرفتیم و چند قطره مایع ظرفشویی روی آن می ریختیم و با دقت بسیار ظرف های ناهار را برق می انداختیم و دست آخر ذوق می کردیم که مادرمان دستی به سرمان می کشید و می گفت چه دختر خوب و باسلیقه ای هستی.

در دوران ما پسرهای بیشتر خانواده ها مسئول خرید نان خانه بودند و می دیدیم چقدر خوشحالند وقتی پول های مخصوص خرید نان را در جیب یا کیف پولشان می گذاشتند و مثل بزرگ ترها نانی داغ و خوش عطر سر سفره می آوردند. بیرون گذاشتن آشغال های خانه هم وظیفه خیلی از پسرها بود و آنها هر شب کیسه های مالامال از زباله را در ساعتی مقرر در جایی که آشغال اهالی محل در آن جمع می شد، می گذاشتند و دلشان غنج می رفت که کاری مهم به آنها سپرده شده است.

بچه های دیگر هم کارهای دیگری می کردند. تابستان ها بیشتر دخترها را پای لگن های پر از گوجه فرنگی های خرد شده می دیدیم که باید قبل از جوشیدن در دیگ، چنگمال می شدند و پوست و گوشتشان از هم جدا می شد. آنها را می شد کنار آبکش های مملو از غوره هم دید که دوشادوش مادرانشان دانه های ترش و نرسیده انگور را از خوشه جدا کرده و برای تهیه آبغوره آماده می کردند.

گاهی پسرها هم می آمدند و گوشه ای از کار را می گرفتند و خوشحال بودند که می توانند در خانه عضوی موثر باشند.

نسخه های سحرآمیز

برای این که خانه و خانواده به جایگاه اصلی اش برگردد و همه اعضا دست به دست هم بدهند و باری از دوش یکدیگر بردارند ابتدا باید پدر و مادر چنین دیدی داشته باشند و سپس فرزندان را از ابتدای تولد به این سبک تربیت کنند.

بچه ها در هر سنی حتی آن زمان که برای کار کردن در خانه خیلی کوچک به نظر می رسند باید برخی مسائل را یاد بگیرند. اساس این گفته نیز باور عمومی روان شناسان است که می گویند انسان چهار نیاز عاطفی عمده دارد که باید از همان روزهای آغاز زندگی برآورده شود تا بتواند از نوزادی وابسته به بزرگسالی بالغ و مستقل تبدیل شود؛ نیاز به عشق و امنیت، کسب تجربه، تحسین و قدردانی و مسئولیت پذیری چهار نیاز عمده ما انسان هاست که در جایی جز خانواده شکل نمی گیرد. برآوردن این چهار نیاز اگر چه کار آسانی به نظر می رسد، اما به مهارت های زیادی نیاز دارد که اگر فراموش شوند نتیجه اش داشتن فرزندانی می شود که فکر می کنیم وقت مان را برای بزرگ کردنشان تلف کرده ایم.

اما برای این که خانواده ها چنین حس ناخوشایندی پیدا نکنند روان شناسان نسخه های عملی زیادی برایشان پیچیده اند که عنصر اصلی در آنها مشارکت دادن فرزندان در امور خانه است. به گفته روان شناسان، کار کردن کودکان در خانه اجحاف در حق آنها نیست بلکه کودکان برای بزرگ شدن به کار نیاز دارند. البته منظور آنها مشارکتی است که با عشق و احترام و با هدف رشد عاطفی و عقلی و تقویت حس وظیفه شناسی همراه است نه مشارکتی که جنبه دستوری دارد و کودک را از همراهی کردن با ما ناامید و دلزده می کند.

نسخه روان شناسان این است که در گام نخست نباید هیچ کودکی را دست کم گرفت یعنی نباید گفت از این بچه هیچ کاری ساخته نیست چون آنها معتقدند اگر کاری به کودکی محول می شود و او رغبتی به انجام آن نشان نمی دهد احتمالا به این علت است که آن کار متناسب با سن او نبوده است.

نکته مهم این است که باید انجام کاری را از کودکان درخواست کرد که از توان جسمی و روانی آنها خارج نباشد. همچنین نباید بچه ها را گیج کرد و همزمان انجام چند کار را از آنها خواست چون حجم حافظه کودکان کم است و مسائل را زود فراموش می کنند.

پس اگر کودکی موضوعی را فراموش کرد نباید به حساب لجبازی اش گذاشته شود زیرا موضوع این است که چون ظرفیت توجه آنها به مسائل کم است نباید توقع داشت آنها مثل ساعت دقیق کار کنند و بدون یادآوری همه وظایف را انجام دهند.

کودکان مثل ما ذهن پیچیده ای ندارند که اشاره ها، طعنه ها یا متلک گویی ها را درک کنند، از این رو همیشه باید با آنها شفاف صحبت کنیم و با جملات ساده و صریح بگوییم که مثلا من از تو می خواهم اتاقت را مرتب کنی. نکته مهم این است که گفتن این جمله به تنهایی کافی نیست بلکه در روزهای نخست آموزش باید مرتب کردن اتاق را به صورت عملی به او نشان بدهیم.

با این حال کودکان ممکن است از همان ابتدا کارها را آن طور که ما دلمان می خواهد، انجام ندهند و نقص هایی در کارشان باشد ولی هیچ گاه نباید کاری را که فرزندمان انجام داده دوباره انجامش بدهیم چون این کار غرور ناشی از مشارکت و احساس مثبت کودک ما را از بین می برد.

خوب است وقتی مشارکت در کارهای خانه را به فرزندمان آموزش می دهیم نگاه جنسیتی نیز نداشته باشیم یعنی کارها را به دخترانه و پسرانه تقسیم نکنیم بلکه از پسرمان بخواهیم در شستن ظرف ها کمک کند و دخترمان در شست وشوی اتومبیل یا آب دادن به گلدان ها مشغول شود. این کار باعث تربیت فرزندانی می شود که در دوره بزرگسالی میان خود و همسرشان مرزبندی های سفت و سخت نمی کنند.

و اما تشویق لازمه کار است آن هم در فرهنگ ما که توهین، تحقیر و ایراد گرفتن با شفافیت و بدون اغماض انجام می شود، اما وقتی نوبت به تشویق و تحسین می رسد معمولا از آن صرف نظر می شود.

زمانی که کودک ما وظیفه اش را درست و کامل انجام می دهد باید از حس خوبمان نسبت به او و رضایتی که از رفتارش داریم، حرف بزنیم اما بهتر است این حس خوب را کلامی به او منتقل کنیم نه این که لزوما به او هدیه بدهیم یا رضایتمان را با دادن پول نشان بدهیم. کودکان ما ارزش پول را آن طور که ما می دانیم، درک نمی کنند ضمن این که اگر قرار باشد هر کار خوبی را با پول جبران کنیم آنها شرطی می شوند و دیگر کارهای خوب را برای ارزش معنوی اش انجام نمی دهند.

اگر خانواده ها با هدف تربیت نسلی فرهیخته و بالغ صاحب فرزند شوند و این نسخه ها را در زندگی پیاده کنند بی شک فرزندانی خواهند داشت که به خود احترام می گذارند و خود را متعلق به خانواده می دانند، برای ورود به اجتماع مهارت دارند، از تلاش های دیگران قدردانی می کنند و بالاخره مستقل اند و همواره به خود اتکا می کنند.

خانه، هتل نیست

این روزها دیگر کمتر فرزندی به فکر کمک به والدین می افتد و کمتر پدر و مادری نیز پیدا می شود که به کار کردن فرزند در خانه اعتقاد داشته باشد و هنوز هم در فرهنگ ما مشارکت در کارهای خانه را موضوعی زنانه می دانند که فقط دخترها باید در آن وارد شوند. برای همین بیشتر پسرها به پیروی از پدرها در خانه فقط منتظر سرویس گرفتن می شوند و خود را از وادی مشارکت کنار می کشند. وضع دخترهای خانه هم البته با گذشته فرق کرده چون دید عمومی بر این است که فرزند خانواده وظیفه اولش درس خواندن است و چون باید همه تمرکزش بر تحصیل و پیشرفت علمی باشد، نیازی نیست در خانه کار کند.

این که حالا بیشتر دختران و پسران ما در جزیی ترین مسائل از مادر خانه و بعضی وقت ها از پدر کمک می خواهند و حاضر نمی شوند حتی کارهای شخصی شان را انجام دهند به همین علت است در حالی که خانواده بیش از هر چیز یک تیم است که هر عضو آن باید برای پیشبرد کارها تلاش کند.

در واقع خانه محل سرویس دادن زنان به مردان نیست، خانه هتل هم نیست که در آن عده ای خوش بگذرانند و تماشاچی باشند و عده ای همه وقت و انرژی خود را صرف آنها کنند.

مهارت های 2 تا 10 سالگی

یک بچه دو ساله که هنوز به درستی نمی تواند جملات را ادا کند به چشم ما کوچک تر از آن است که در کارهای خانه مشارکت کند، اما روان شناسان کودک می گویند بچه ها در دو سالگی باید بتوانند یک تکه آشغال را در سطل زباله بریزند، اسباب بازی های خود را که در اتاق پخش شده جمع کنند یا وقتی می خواهید لباس های کثیف را بشویید لباس های تیره و روشن را از هم جدا کنند.

در سه سالگی هم آنها باید بتوانند به گل ها و گیاهان خانه آب بدهند، چند جوراب شسته را که لنگه های آن با هم قاطی شده جفت کنند، اگر حیوانی در خانه داریم به آن غذا بدهند، اگر چیزی روی زمین ریخت آن را پاک کنند یا وقتی غذایشان تمام شد بشقاب و قاشقشان را داخل سینک ظرفشویی بگذارند.

او وقتی چهار ساله شد باید بتواند در چیدن میز یا سفره غذا به بزرگ ترها کمک کند، وقتی از خواب بیدار شد رختخوابش را مرتب کند، برای خودش آب یا شیر در لیوان بریزد، حوله ها را تا کند یا دستمالی به دست گرفته و اشیا را گردگیری کند.

از پنج تا هفت سالگی هم او باید کارهای پیشرفته تری انجام دهد مثلا اتاقش را مرتب کند، لباس ها را به چوب لباسی آویزان کند و در جمع کردن سفره و میز و تمیز کردن ظرف ها کمک کند.

از هشت تا ده سالگی هم فرزند خانواده باید بتواند از ماشین لباسشویی یا ظرفشویی استفاده کند، حیاط خانه را آب و جارو کند، برای خودش صبحانه یا میان وعده درست کند و در تهیه شام و ناهار به پدر و مادرش کمک کند. 

مریم خباز

چهارشنبه 27/6/1392 - 21:6
معرفی کتاب و بازی های آموزشی

همزمان با سالگرد ارتحال مرحوم علامه‌ سیدمرتضی عسکری ۱۰ کتاب از آثار ایشان معرفی می‌شود.

خبرگزاری فارس: معرفی ۱۰ کتاب از آثار علامه سیدمرتضی عسکری(ره)

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، موسسه تخصصی کتاب متن دومین قسمت از مجموعه پوسترهای معرفی کتاب خود را به بهانه سالگرد ارتحال علامه سید مرتضی عسکری به معرفی 10 کتاب از آثار ایشان اختصاص داده است. کتاب‌هایی تاریخی که با رویکرد عقاید و کلام نوشته شده است و متاسفانه بسیاری از آنها در میان عامه مخاطبان چندان شناخته شده نیست که قسمتی از آن هم به عدم توزیع مناسب کتاب‌های ایشان باز می‌گردد.

علاقه مندان می توانند برای خرید تلفنی آثار علامه سید مرتضی عسکری  به سایت و فروشگاه اینترنتی سایت متن مراجعه کنند.

علاّمه‌ سیّد مرتضی‌ عسکری، دارای‌ تألیفات‌ فراوانی‌ به‌ زبان‌های‌ عربی‌ و فارسی‌ است. ‌ایشان افزون‌ بر بررسی‌ کتب‌ شیعه، احادیث‌ و روایات‌ اهل‌ سنّت‌ را نیز مورد بررسی‌ قرار داده، به‌ گونه‌ای‌ که‌ این‌ آثار، مرجع‌ و منبعی‌ قابل‌ اعتماد برای‌ آنان‌ به‌ شمار می‌رود. کوشش‌های‌ علامه‌ی‌ عسکری‌ برای‌ مصون‌ ماندن‌ اسلام‌ از تحریف، مورد تقدیر هر دو مکتب‌ قرار گرفته‌ است.

اکثر آثار علامه عسکری در کشورهای عربی به خصوص در کشور مصر منتشر و مورد استقبال اسلام پژوهان قرار گرفته است. همچنین برخی از آثار علامه به زبان انگلیسی ترجمه شده است.

از ویژگی‌های کتاب های علامه عسکری، بیان روشن و واضح و نثر بسیار روان و سلیس آنهاست که خواننده را به سوی خود می‌خواند. در این مجموعه عمده ترین کتاب‌های ایشان معرفی می‌شود.

1. 150 صحابه ساختگی

این کتاب دربرگیرنده شرح حال و زندگی 150 صحابی ساختگی حضرت رسول(ص) است که با فرصت طلبی و دوست نمایی گرد حضرت را گرفته بودند و جزء اصحاب به شمار می‌آمدند و گاه و بیگاه به عناوین مختلف در مقام تحریک دیگران برآمده و با ایجاد فتنه و آشوب نظام مجتمع اسلام را بر هم می‌زدند و در راه پیشرفت اسلام سنگ می‌انداختند و تاریخ شواهد بسیاری از اقدامات خصمانه منافقان را در سینه خود نگه داشته است.

مترجم کتاب در مقدمه آن آورده است: «چون رسول خدا رحلت فرمود، منافقان و فرصت طلبان برای ایجاد اختلاف و نفاق و تفرقه بین صفوف مسلمین فعالیت خود را دو چندان کردند زیرا دیگر بیم آن نداشتند تا به وسیله وحی پرده از روی ریاکاری ها و کارشکنی‌هایشان بردارند. کار دستکاری در قوانین اسلام و جعل حدیث را همان منافقان که جزء اصحاب بودند، بنیان نهادند و برای سرپوشی روی اقدامات ناروای این قبیل اصحاب و سران مسلمین برخی از مغرضین نیز رسول خدا را از مقام نبوت و رسالت تا حد یک فرد مجتهد ساده پایین آورده، اصحاب را همسنگ او قرار دادند تا محملی برای اقدامات چندش آور آن قبیل اصحاب تراشیده باشند.»

مؤلف کتاب نیز در مقدمه آن گفته است: برخی در روایت های سیره و تاریخ و حدیث آن قدر نعل وارونه زده‌اند که حساب ندارد و در آنان چنان نموده‌اند که قاتل را مقتول و ظالم را مظلوم، شب را روز و روز را شب نشان داده اند...و وجود آن احادیث دروغ باعث شده است که اسلام بد آموخته شود.

 

2. نقش عایشه در تاریخ اسلام

مترجمان: عطا سردارنیا، محمدصادق نجمی، هاشم هریسی و محمدعلی جاودان

بازگویی وقایع دوران پیامبر تا پایان خلافت عثمان جلد اول را در بر می گیرد. عایشه در خانه پیامبر و نگاهی گذرا به زندگانی عایشه، راز تعدد همسران رسول خدا، از جمله مباحث بخش اول این کتاب است.

دوران امیرالمؤمنین(ع) عنوان جلد دوم کتاب است که نویسنده در آن قسمتی از حوادث و پیش آمدهای تاریخی را از کتاب های معتبر و مدارک اصلی و اولی درآورده و در دسترس خواننده قرار داده است تا خواننده بتواند با مطالعه آنها شخصیت واقعی عایشه را بشناسد و با انکار و عقاید و مشخصات روحی  او آشنا شود و در نتیجه اعتبار و ارزش واقعی روایات و احادیث او که بعداً در این کتاب مورد بحث و گفتگو قرار خواهد گرفت، معلوم و روشن شود و راه بحث و بررسی احادیث وی صاف و همواره شود.

نقش عایشه در تاریخ اسلام و دوران معاویه عنوان جلد سوم کتاب یاد شده است که در آن عوامل دوستی عایشه و امویان، نفوذ عایشه در حکومت امویان، و ویژگی های شخصیتی عایشه بررسی شده است.

در جلد چهارم کتاب نیز که توسط محمد جواد کرمی ترجمه شده و دانشکده اصول دین آن را منتشر کرده است، روایاتی از ام‏المؤمنین عایشه نقل شده و روایاتی که به دروغ به او نسبت داده شده، ذکر شده و در آخر نیز کوشش های ام‏المؤمنین در مبارزه با بعضی تحریف ها از سنت و نسبت های ناروا به رسول خدا آورده شده است.

 

3. عبدالله بن سبا و دیگر افسانه‌های تاریخی

علامه عسکری در این کتاب با دلایل کافی اثبات می کنه که عبدالله بن سبا فقط موجودی خیالی و پنداری بوده است و حکایت هایی که تاریخ نویسان می گویند و او را سازنده مذهب تشیع قلمداد کرده اند، مشتی دروغ بیش نیست.

وی در این کتاب با فکر دوراندیش خویش در دریای تاریخ فرو رفته، کتاب های زیادی را از نظر گذرانده و پس از کاوش و گوشش بسیار کفی پرگهر به ساحل آورده است.

ایشان در مقدمه کتاب آورده است: این بحث بسیاری از پایه های اساسی تاریخ را که استادان تاریخ با توجه به آنها مبانی خود را بنا نهاده و خلل ناپذیر می پنداشتند، ویران می سازد و نادرستی بسیاری از داستان های تاریخی اسلامی و ضعیف بودن بسیاری از مدارک و منابع مورد اعتماد را نشان می دهد.

در بخش اول کتاب افسانه عبدالله بن سبا و چگونگی پیدایش آن و سلسله راویان افسانه مورد بررسی قرار گرفته است.

داستان سقیفه در روایات سیف، ارتداد در اسلام، اشخاص خیالی و قهرمانان ساختگی سیف و علل انتشار روایات دروغین سیف از دیگر موضوعات این کتاب است.

4. نقش ائمه در احیای دین

این کتاب مجموعه سخنرانی های علامه عسکری است درباره وظیفه اصلی و اولیه انبیاء، اهل بیت(ع)،  تحریف دین پس از هر پیامبر، درهم کردن حق و باطل و ... است. در بخش اول نیز به علت درگیری انبیا و طواغیت، موسی و فرعون، ابراهیم و نمرود، اصحاب کهف، و ... اشاره شده است.

در این کتاب به مباحث زیر اشاره شده است: وضع جامعه عرب قبل از اسلام، وضع دینی در جزیرة العرب، نگاهی کوتاه به سیره پیامبر(ص)، اثر اندیشه های اهل کتاب بر فرهنگ مسلمانان، نقش شناسایی کاربرد الفاظ در فهم گفتار، اعتقاد به خدا در دو مکتب ... .

5. عقاید اسلام در قرآن کریم

ترجمه محمد جواد کرمی

مؤلف در مقدمه کتاب انگیزه خود از نوشتن آن را این گونه بیان می کند: از آنجا که دیدم مکاتب گوناگون بشری با قرآن کریم مخالفت دارند و قانون گذاران نظام اجتماعی، قوانین جامعه را بر اساس چنین دیدگاهی در ستیز با احکام قرآنی بنا می نهند و این بنیان بی ریشه نسل به نسل مورد اعتماد و استناد  ودست مایه آیندگان می گردد، ...به تدوین مباحث این کتاب همت گماشتم.

مباحث الوهین، انواع مخلوقات خدا در قرآن کریم، مباحث ربوبیت، مبلغان الهی و معلمان مردم، صفات مبلغین و مبارزان انبیاء از جمله بخش های این کتاب است.

6.باز شناسی دو مکتب ترجمه معالم المدرستین

ترجمه  محمد جواد کرمی

کتاب حاضر در برگیرنده بحث های مدارک و مصادر در ریعت اسلامی در دو مکتب امامت و خلافت است. همچنین بحث های دو مکتب درباره صحبت و صحابه، سنت پیامبر و قیام امام حسین(ع) بر ضد انحراف از سنت پیامبر(ص) که بر اثر اجتهاد و عمل به رأی پدید آمده بود و نیز تمکن و توانایی امامان اهل بیت(ع) در اعاده و بازگرداندن سنت رسول خدا به جامعه اسلامی پس از قیام امام حسین(ع) از جمله مطالبی است که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.

همچنین در بخشی دیگر مصطلحات بحث امامت و خلافت مانند شورا، بیعت، خلیفه و خلیفه خدا در زمین، امیرالمؤمنین، امام، امر و اولی الامر، وصی و وصیت توضیح داده شده است.

7.آخرین نماز پیامبر(ص)

مترجم: محمدباقر ادیبی لاریجانی

حوادثی که در زمان حیات پیامبر(ص) اتفاق افتاده، محققان را برمی انگیزد تا در مسائل تاریخی دست به تحقیق صحیح و دقیق زده تا از لابهلای کلمات جعلی و ساختگی کلام صحیح را جدا کنند. نمونه ای از این قبیل حوادث حوادث نماز ابوبکر در مکان پیامبر(ص) است که علامه عسکری پیرامون آن به بحث و تحقیق پرداخته و در رساله ای به نام «صلاة ابی بکر» انتشار یافته و توسط محمدباقر ادیبی لاریجانی به فارسی ترجمه شده است.

8. سقیفه: بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)

به کوشش محمد دشتی

این کتاب در اصل مجموعه سخنرانی هایی است که در مجالس عزاداری محرم و صفر سال 1419 هجری ایراد شده و پس از پیاده شده نوار توسط دکتر مهدی دشتی تدوین و چاپ شده است.

محور کتاب بر روی مسئله سقیفه و بیعت ابوبکر و خلافت عمر، دوران خلافت عثمان، قیام مردم بر عثمان و نقش علی(ع) و خطبه شقشقیه بررسی شده است.

9. مقتل

این کتاب که به وقایع کربلا می پردازد گزیده ای است از کتاب معالم المدرستین به انتخاب آیت الله جاودان، که درباره حوادث عاشورا پرداخته است.

 

10. ولایت علی علیه السلام در قرآن و سنت

این کتاب در پاسخ جزوه ای که ابو عمر محمدباقر سجودی نگاشته - که جوانی شیعه بوده و اکنون سنی شده است- نوشته شده است. در این جزوه 3 امر مهم مطرح شده است: گفتار اول اینکه چرا نام علی در قران نیامده است؟ گفتار دوم بحث جانشینی 12 نفر بعد از پیامبر و غیبت امام زمان(عج) و گفتار سوم پیرامون اصول دین بودن امامت و مصدر قانونگذاری ائمه در اسلام است. که حضرت علامه به هر سه شبهه به طور جداگانه و استدلالی پاسخ داده اند.

چهارشنبه 27/6/1392 - 21:5
اخبار

علمای اهل سنت، هم در عصر ابن‌تیمیه و هم بعد از آن و هم در زمان محمد بن عبدالوهاب تا امروز با عقاید این گروه شدیداً مخالفت کرده و آنان را گمراه و منحرف و عقایدشان را مخالف با مبانی دین اسلام دانسته‌اند.

خبرگزاری فارس: نظر علمای اهل سنت درباره وهابیت چیست

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یکی از سؤالاتی که درباره وهابیت مطرح است این است که نظر علمای اهل سنت درباره وهابیت چیست؟

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی، این مسأله را بررسی کرده است.

 

وهابیت در حقیقت آیینه تمام نمای افکار و عقاید انحرافی ابن تیمیه (احمد بن عبد الحلیم) است که توسط محمد بن عبد الوهاب نجدی در قرن دوازدهم هجری به عنوان یک مذهب و فرقه در برابر مسلمانان مطرح گردید و حکومتی را با پشتوانه سیاست و قدرت نظامی محمد بن سعود (جد آل سعود) در عربستان به وجود آورد.

برخورد علمای اهل سنت با ابن تیمیه

علمای اهل سنت هم در عصر و زمان ابن تیمیه و بعد از آن و هم در زمان محمد بن عبد الوهاب تا امروز با عقاید این گروه شدیداً مخالفت نموده و آنان را گمراه و منحرف و عقایدشان را مخالف با مبانی دین اسلام دانسته‌اند.

در اینجا به برخی از نظرات علما اهل سنت اشاره می‌کنیم:

زمانی که در سن 33 سالگی ابن تیمیه افکار و عقاید انحرافی او در میان مسلمانان غوغا ایجاد نمود باعث شد که بسیاری از علما اهل سنت در برابر او قرار گرفته و حتی او را تکفیر کردند و بر ردّ او کتاب‌هایی نوشتند.

از جمله تقی الدین سبکی، کتابی به نام‌ «شفاء السقام فی زیاره خیر الانام» و «الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه» نوشت. 

ابن حجر عسقلانی (م 852) مؤلف فتح الباری در شرح صحیح بخاری و ابن هیثمی (م 973) و ملا قاری حنفی ( م 1016) و ابن شاکر کتبی (ت 764) و محمود کوثری مصری (م 1371) و یوسف بن اسماعیل بن یوسف (م 1265) حصنی دمشقی (م 729) و غیره که از علما بزرگ اهل سنت هستند هر کدام ابن تیمیه و عقاید او را مردود شمرده و در این راستا کتاب‌هایی تألیف نموده‌اند.

ابن حجر هیثمی که از دانشمندان بزرگ اهل سنت است درباره ابن تیمیه می‌گوید: خدا او را خوار و گمراه و کور و کر کرده است و معاصرین وی از شافعی‌ها و مالکی‌ها و حنفی‌ها بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند و اعتراض او حتی عمر بن خطاب و علی بن ابی طالب ـ علیه‌السلام ـ را نیز در بر گرفته است.... سخنان ابن تیمیه فاقد ارزش بوده او بدعت گذار، گمراه و غیر معتدل است. خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شر عقیده و اسم وی حفظ کند. (1)

سبکی یکی دیگر از علما هم عصر ابن تیمیه می‌گوید: او در پوشش پیروی از کتاب و سنت در عقاید اسلامی بدعت گذاشت و ارکان اسلام را در هم شکست. او با اتفاق مسلمانان به مخالفت برخاست سخنی گفت که لازمه آن جسمانی بودن خدا و مرکب بودن ذات اوست.... و با این سخنان حتی از 73 فرقه هم بیرون رفت. (2)

شوکانی یکی دیگر از علما اهل سنت می‌گوید: محمد بخاری حنفی متوفای سال 841 هـ از بدعت گذاری و کفر ابن تیمیه سخن گفته است تا جایی که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه «شیخ‌الاسلام» بگوید کافر است. (3)

عسقلانی می‌گوید دو تن از قاضی شافعی و مالکی ندا در دادند که هر کسی به عقیده ابن تیمیه معتقد شود خون و مالش حلال می‌باشد. (4)

شیخ زین الدین بن رجب حنبلی از کسانی است که معتقد به کفر ابن تیمیه بود و با صدای بلند اعلان می‌نمود که هر کسی ابن تیمیه و پیروان او را تکفیر کند معذور می‌باشد.(5)

ابن قیم جوزی که شاگرد و مبلغ عقاید ابن تیمیه بود نیز از طرف علما اهل سنت تکفیر شده و از جمله از طرف شمس الدین مالکی محکوم به کفر و اعدام شده بود لکن ابن قیم به او می‌گوید، قاضی حنبلی توبه و اسلامم را پذیرفته و مرا محقون الدم شمرده است. قاضی مالکی بعد از این اظهارات ابن قیم، او را شلاق زده و بر الاغ سوارش نموده و در خیابان‌ها می‌گرداند. (6)

در ردّ ابن تیمیه و عقاید او، علما اهل سنت تا جایی پیش رفتند که حتی او را بارها به محاکمه کشاندند و در سال 705 هـ قاضیان اهل سنت شهر دمشق انحراف فکری و عقیدتی او را در پیش حاکم به اثبات رسانده و حاکم او را به مصر تبعید می‌کند و در آنجا نیز به خاطر عقاید انحرافی‌اش به وسیله محلوف قاضی مالکی به زندان محکوم گردید و چندین بار با قضاوت و حکم قاضیان اهل سنت به زندان رفته و بالاخره در سال 728 ق در زندان می‌میرد. (7)

برخورد علمای اهل سنت با محمد بن عبدالوهاب

این برخورد و موضع گیری علمای اهل سنت در زمان محمد بن عبد الوهاب و بعد از آن نیز ادامه داشته است.

اول از همه پدرش عبدالوهاب که یکی از علما صالح حنبلی مذهبی به شمار می‌آمد عقاید او را مردود شمرده و او را از ابراز عقاید انحرافی باز می‌داشت و مردم را به دوری از او سفارش می‌نمود.(8)

و نیز برادرش سلیمان بن عبد الوهاب با عقاید او شدیداً مخالفت نموده و دو کتاب به نام های «الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه» و «فصل الخطاب فی الرّد علی محمد بن عبد الوهاب» نوشته است.

کتاب‌های علمای اهل سنت در رد وهابیت

علما اهل سنت در ردّ وهابیت کتاب‌های متعددی تالیف نموده‌اند که با توجه به این که مجالی برای ذکر همه آن ها نیست به چند تا از آنها اشاره می‌‌شود.

تجرید سیف الجهاد لمدّعی الاجتهاد، تالیف علامه عبد الله بن عبد اللطیف شافعی.

الصواعق و الرعود، تالیف عفیف الدین عبد الله بن داود حنبلی.

تهکّم المقلدین بمن ادعی تجدید الدین، تالیف محمد بن عبد الرحمن حنبلی.

الصادم الهندی فی عنق النجدی، تالیف شیخ عطا مکی.

السیف الباتر لعنق المنکر علی الاکابر، تالیف سید علوی بن احمد حدّاد.

سعاده الدارین فی الرد علی الفرقتین، تالیف صالح الکورش التونسی.

الاقوال المرضیه فی الرد علی الوهابیه، تالیف شیخ عطا دمشقی.

جلال الحق فی کشف احوال اشرار الخلق، تالیف شیخ ابراهیم حلمی القادری اسکندری.

و ...

سخنان علمای اهل سنت درباره وهابیت

علما اهل سنت سخنان قاطعی در انحراف عقاید وهابیت و گمراه بودن وهابیان گفته‌اند که به عنوان نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

شیخ جمیل صدقی زهاوی در مورد وهابیت می‌گوید:

خداوند وهابیت را بکشد، زیرا این فرقه به خود جرأت داده که همه مسلمین را تکفیر کند گویا همّ و هدف بزرگ آن فقط تکفیر نمودن است و بس. می‌بینید که وهابیان کسانی را که توسط پیامبر به خداوند متوسل می‌شود تکفیر نموده‌اند. (9)

این عالم اهل سنت کتابی به نام «الفجر الصادق فی الرد علی منکری التوسل و الکرامات و الخوارق» در رد وهابیت نوشته است.

زینی دحلان مفتی مکه می‌گوید که سید عبد الرحمن اهدل مفتی زبید می‌گفت:

هیچ نیازی به تالیف کتاب در ردّ وهابیت دیده نمی‌شود زیرا در ردّ آنان همین سخن پیامبر که فرمود «سیماهم التحلیق» یعنی چهره و علامت آنان این است که موی سرش را می‌تراشند، کفایت می‌کند. زیرا محمد بن عبد الوهاب دستور داده است که پیروان او سرشان را بتراشند. (10)

شیخ خالد بغدادی می‌گوید: اگر کتاب‌های وهابی‌ها را به دقت مطالعه کنیم در می‌یابیم که مانند کتاب‌های لا مذهب‌ها سعی دارند که با افکار باطله‌شان مسلمانان را مورد خدعه قرار داده و آنان را گمراه کنند. (11)

به هر حال در انحراف و گمراهی وهابی‌ها از نظر علما اهل سنت هیچ تردیدی وجود ندارد. هر چند ممکن است که در عصر حاضر برخی از ناآگاهان اهل سنت در برخی از کشورها خصوصاً کشورهایی که از فرهنگ و مبانی اسلام به دور بوده‌اند، گول و فریب وهابیت را خورده و از این فرقه دفاع نمایند اما مبانی اعتقادی اهل سنت کاملاً با اعتقادات وهابیت متضاد است.

 

پاورقی

1. هیثمی، احمد بن حجر، الفتاوی الحدیثه، مصر، مطبعه العلمیه، ص 86.

2. سبکی، تقی الدین، الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه، بی تا، بی نا، ص 5.

3. شوکانی، محمد علی، البدر الطالع 2:262، بیروت، دار المعرفه.

4. عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الکامنه، 1:471، هند، حیدر آباد، دوم، 1392 هـ.

5. ابی بکر دمشقی، تقی الدین، دفع شبهه من شبّه و تمرّد، مصر، مکتة الازهریه، بی تا، ص 123.

6. همان.

7. فقیهی، علی اصغر، وهابیان، قم، اسماعیلیان، دوم 1364ش، ص 19 و 20.

8. عاملی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، دار الکتاب الاسلامی، بی تا، ص 7.

9. رضوی، سید مرتضی، صفحه عن آل سعود الوهابین، بی تا، بی نا، ص 120.

10. همان، ص 121.

11. همان، ص 125.

چهارشنبه 27/6/1392 - 21:0
تاریخ

مهم‌‌ترین فصل تاریخی زندگی امام رضا(ع) جریان ولایتعهدی و انتقال ایشان از مدینه به مرو است که نتیجه بسیار مهمّی برای تشیّع به بار آورد و شیعه را موقعیت و تثبیت روزافزون داد.

خبرگزاری فارس: علل فراخوانی و جلب امام رضا(ع) از مدینه به مرو چه بود

یکی از سؤالاتی که درباره هجرت امام رضا علیه‌السلام مطرح است این است که چه عواملی باعث شد امام رضا علیه‌السلام از مدینه به مرو هجرت کند؟

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم، در یادداشتی این مسأله را بررسی کرده است.

مهم‌‌ترین فصل تاریخی زندگی امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ جریان ولایتعهدی آن حضرت است که مأمون خلیفه عباسی بعد از پیروزی بر امین، برادرش تصمیم گرفت، که حضرت را از مدینه به خراسان (مرو پایتخت مأمون) انتقال دهد.

از آنجایی که مأمون از میان خلفای عباسی عالم‌‌ترین و سیاست‌‌مدارترین آنها بود، در این رابطه نقشه‌‌ای طرح کرد که از این طریق به اهداف خود برسد. لذا بعد از پیروزی بر برادرش امین و تسلط یافتن بر اکثر مناطق اسلامی تصمیم گرفت که علی بن موسی الرّضا ـ علیه‌السّلام ـ را از مدینه به مرو بیاورد و در این رابطه با فضل بن سهل (وزیرش) و حسن بن سهل مشورت کرده و نظر آنها را هم جویا شد و پس از آن گفت: من با خدای خود عهد کرده بودم اگر بر امین پیروز شوم خلافت را به افضل آل ابی طالب بسپارم و حالا افضل از علی بن موسی نمی‌‌شناسم و بنابراین تصمیم دارم او را به مرو بیاورم و امور را به او بسپارم. (1)

با بررسی اوضاع و شرایط سیاسی زمان مأمون می‌‌توان به این نتیجه رسید که مأمون از این اقدام خود دنبال اهداف خاصّی بوده با این عمل می‌خواسته بر برخی از مشکلات حکومتش فائق آید و لذا وقتی که عباسیان به اقدام مأمون اعتراض می‌‌کنند در جواب آنها گوشه‌‌ای از اهداف خود را فاش و به آنها اشاره می‌‌کند.

1. اگر امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ و لایتعهدی او را بپذیرد، الزاماً مشروعیت خلافت بنی‌عباس را پذیرفته است. یعنی با قبول امام ـ علیه‌السّلام ـ خلافت عباسی رسمیت می‌‌یافت. (2)

2. تحت کنترل داشتن امام (3) مأمون با آوردن امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ در تشکیلات خلافت، فعالیت‌‌های آن حضرت را کنترل و محدود می‌‌کرد و آن حضرت دیگر نمی‌‌توانست خود را امام معرّفی کند، زیرا در این صورت مردم را نه تنها به پذیرش ولایتعهدی خود، بلکه حتّی برای خلیفه‌‌ای که جانشینی او را پذیرفته بود می‌‌بایست دعوت نماید. لذا جنبه استقلالی عنوان امامت آل علی از بین می‌‌رفت.

3. کاستن از مقام و معنویت امام. عامل دیگر که در جلب امام به مرو مؤثر بوده این است که مأمون می‌‌خواست با پذیرش ولایتعهدی از طرف امام ـ علیه‌السّلام ـ مقام و منزلت آن حضرت کاهش یافته و از چشم طرفداران بیافتد و در این صورت دیگر کسی به آن حضرت به عنوان یک چهره منزّه و مقدّس نگاه نخواهد کرد.

ابوصلت هروی در تعلیل واگذاری ولایتعهدی به امام ـ علیه‌السّلام ـ می‌‌گوید: ولایتعهدی را به امام واگذاشت تا به مردم نشان دهد که او دنیا خواه است و بدین ترتیب موقعیت اجتماعی و معنوی خود را پیش آنها از دست بدهد. (4)

4. فرو نشاندن انقلابات و شو‌رش‌‌های علویان. از جمله عللی که باعث شد مأمون در انتقال امام ـ علیه‌السّلام ـ مصمم باشد، هراس از شورش‌‌های علویان بر ضدّ عباسیان بود که در اکثر شهرهای عراق و یمن در جریان بود، و از طرفی هم علویان از احترام و گرامیداشت مردم برخوردار بودند و نفوذ گسترده‌‌ای در بین تمام دسته‌‌ها و طبقات داشتند. (5)

5. جذب حمایت مستمر خراسانیان و ایرانیان. (6) از آنجایی که مردم ایران و خراسان به آل علی محبّت و علاقة وافری داشتند و این علاقه را در طول مسیر امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ در منازل و شهرهای مختلف بروز دادند. مأمون می‌‌خواست با جلب امام به خراسان از این نیرو هم در جهت اهداف خود سود جوید. همان طور که برای از میان بردن امین از این نیرو سود جسته بود و می‌‌خواست این حمایت استمرار داشته باشد.

6. از میان بردن نفرتی که اعراب و عباسیان از مأمون بعد از قتل امین داشتند، یعنی مأمون با انتقال امام ـ علیه‌السّلام ـ به مرو و زیر نظر داشتن آن حضرت و سپس اجرای نقشه شهادت آن حضرت می‌‌خواست که کینه و کدورتی که عباسیان از او داشتند از بین ببرد و اعتماد و محبّت عرب را نسبت به خویش بدست آورد. (7)

7. مأمون برای ایجاد مصونیت خود با تحت نظر گرفتن امام ـ علیه‌السّلام ـ می‌‌خواست در برابر خطری که او را از سوی شخصیتی با عظمت و گرانقدر تهدید می‌‌کرد محافظت نماید و در زیر سایه حمایت از امام ـ علیه‌السّلام ـ حکومت خویش را محفوظ دارد.

از طرفی مأمون از وجود امام و شخصیت با نفوذ آن حضرت بسیار در هراس بود و به هر نحوی و با هر وسیله‌‌ای می‌‌خواست از این تهدید و خطر در امان باشد و لذاست که می‌‌بینیم مأمون در قبولاندن ولایتعهدی به امام، حضرت را تهدید می‌‌کند که اگر ولایتعهدی مرا نپذیری همانند عمر رفتار خواهم کرد که در شورای خلافت بعد از خود تهدید کرده بود که هر کس شرکت نکند او را گردن بزنند، و لذا مأمون هم امام را در تنگنا قرار می‌‌دهد و می‌‌گوید: ای علی بن موسی الرضا ـ علیه‌السّلام ـ اگر این امر را نپذیری گردنت را خواهم زد و امام را تهدید به قتل می‌‌کند. (8)

در نهایت امام هم با درایتی که داشتند شرایطی برای پذیرش ولایتعهدی مقرّر می‌‌نماید و مأمون را در اکثر اهداف ناکام می‌‌گذارند و این بود که نفوذ امام در بین عامه مردم روز به روز بیشتر می‌‌شد و این امر هراس و بیم مأمون را بیشتر می‌‌کرد.

بنابراین مأمون بعد از اینکه بر امین غلبه کرد و امور را در اختیار گرفت به خاطر اینکه از جانب علویان و بالاخصّ امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ احساس خطر می‌‌کرد و همچنین به خاطر جذب نیروی ایرانیان و بدست آوردن دل اعراب و عباسیان و در کنترل و تحت نظر داشتن امام ـ علیه‌السّلام ـ آن حضرت را در سال 201 هجری از طریق بصره به مرو انتقال داد و بعد از گذشت دو سال با هر ترفندی خواست که از شخصیّت و عظمت آن حضرت بکاهد ولی نتوانست و نفوذ امام روز به روز بیشتر می‌‌شد و در نهایت آن حضرت را در ماه صفر سال 203 مسموم و به شهادت رساند. (9) امّا حضور امام ـ علیه السّلام ـ در ایران یک نتیجه بسیار مهمّی برای تشیّع به بار آورد و شیعه را موقعیت و تثبیت روزافزون داد.

 

پاورقی:

1. مفید، ارشاد، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1413، ج2، ص261.

2. صدوق، عیون الاخبار الرضاء، تهران، انتشارات اعلمی، چاپ اول، بی‌تا، ج2، ص 167.

3. ابن صباغ مالکی ، فصول المهمه فی معرفة الائمه، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1422، ج2، ص1027 (پاورقی).

4. صدوق، پیشین، ص241.

5. عاملی، جعفر مرتضی، حیاة السیاسیه للامام رضا ـ علیه السّلام ـ ، قم، انتشارات جامعة مدرسین، چاپ 2، 1362، ص 192. و حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ نهم، 1376، ج2، ص 174.

6. همان.

7. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، انتشارات توحید، چاپ دوازدهم، 1380، ص 487.

8. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، ‌بی‌تا، ص 524.

9. کلینی، اصول کافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1388 ق، ج1، ص 486.

منبع : خبرگزاری فارس

چهارشنبه 27/6/1392 - 0:17
شهدا و دفاع مقدس

در 65 کیلومتری جاده اهواز - خرمشهر، بقعه کوچک پنج ضلعی بنا شده است. این مکان مقدس، داستانی بس شگرف دارد که مکان دفن 5 شهید سیدی است که نیمی از پیکرشان در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) و نیمی دیگر در سه راهی کوشک است.

خبرگزاری فارس: پیکر پسرم بدون سر بود+عکس

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، در 65 کیلومتری چاده اهواز - خرمشهر، منطقه سه راهی کوشک، در کنار جاده‌ای که وجب به وجب آن متبرک به خون جوانانی است که توانستند با جان فشانی‌ها و رشادت‌ها نام خویش را در پهنه وسیع تاریخ به عنوان سربازان بی ادعای روح الله به سربازان عاشورایی سیدالشهدا(ع) گره بزنند، بقعه کوچک پنج ضلعی بنا شده است که اکنون زیارتگاه بسیاری از اهل یقین است. این مکان مقدس، داستانی بس شگرف دارد که مکان دفن 5 شهید سیدی است که خاک زمین امانتدار نیمی از پیکرشان در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) و نیمی دیگر در سه راهی کوشک جاده اهواز - خرمشهر است. سید صاحب یکی از همان 5 شهید سیدی است که 3 روز بعد از شهادت او، برادر بزرگترش سید مهدی نیز دنیا را به اهلش واگذاشت و به برادرش پیوست...

 

سید صاحب محمدی

 

توفیق دیدار و گفتگو با  مادر شهیدان سید صاحب و سید مهدی محمدی آنقدر برایمان غیرمنتظره و شگفت انگیز بود که سرخوشی و سرمستی حاصل از این دیدار، روحمان را سرشار از عطر خوش همنشینی با او و وجودمان را مملو از رایحه دل انگیز بهشت زمینی کرد که مادران شهدا با تمام عشق و علاقه‌ای که به فرزند شهیدشان دارند، در آن نفس می کشند...

 

سید مهدی محمدی

 

آن هنگام که مادر دو سید شهید (سید صاحب و سید مهدی) با قدی خمیده و عصایی بر دست در کنار مزار فرزندانش بر روی سکوی آهنی نشست و ما را در جواب یافتن  پرسش‌هایمان یاری داد، در ابتدا برایمان از نسبت فامیلی که با همسرش داشت سخن گفت و از اینکه بعد ازدواج با او عزم کربلا کرده اند...

من رقیه سادات محمدی هستم. اصالتا اهل مازندران هستیم. همسرم تو کربلا کار می کرد. چون با هم پسر عمو و دختر عمو بودیم، از کوچیکی با هم رفت وآمد داشتیم و همدیگه رو می شناختیم. بعد از اینکه با هم ازدواج کردیم، قسمت ما هم شد که بریم کربلا و من 5 تا بچه داشتم. 3 تا پسر و 2 تا دختر. همه بچه‌های من تو کربلا به دنیا اومدن. فقط سید صاحب که بچه آخرم بود، در تهران به دنیا اومد. اون هم به این خاطر بود که 5 ماه مونده به دنیا اومدن سید صاحب، صدام ما رو از عراق بیرون کرد و ما مجبور شدیم همه مال و اموال مونو اونجا بذاریم و بعد از 2 ماه پیاده روی خودمون رو به تهران برسونیم.

 

مادر شهیدان محمدی

 

از داستان عجیب آن بقعه پنج ضلعی سه راه کوشک می پرسیم و نحوه شهادت سید صاحب که به همراه 4 سید دیگر به شهادت رسیده و مزاری در قطعه 40 گلزار شهدای بهشت زهرا از آن او و بقعه کوچک جاده اهواز - خرمشهر نیز به نام او و دیگر دوستان شهید سیدش می‌باشد که روزانه محل زیارت شیفتگان شهید و شهادت است...

صاحب بین اهواز و خرمشهر تو سه راه کوشک شهید شد. درست روز اول مرداد سال 67، که روز عید قربان بود. کامیونی که از دوکوهه به سمت سه راهی کوشک در حرکت بوده مورد اصابت خمپاره قرار می‌گیره و از 28 رزمنده ای که سوار کامیون بودن فقط 5 تا سید شهید می‌شن، که سید صاحب من هم یکی از اونها بود. بدنشون متلاشی شده بود. فقط 2 تا پا از سید صاحب برامون آوردن که از شلوار پلنگی که پاش بوده شناسایی می شه. اون پاها رو هم نذاشتن که من ببینم. پاهاشو اینجا تو قطعه 40 دفن کردیم. بقیه بدنش رو هم که با بدنهای اون 4 تا سید قاطی شده بود تو همون محل شهادت دفن کردن که بعدها یه مقبره براش ساختن به اسم بقعه خمسه سادات که الان خیلی‌ها به زیارتشون می رن اونجا.

سید مهدی اما روز شهادت سید صاحب بدون اطلاع از شهادت برادر عزم جبهه می کند و خودش را به عملیات مرصاد می رساند. تقدیرش، شهادت در سومین روز پر کشیدن سید صاحب است. آن گونه که مراسم ختمش با مراسم ختم او یکی شود...

مهدی جبهه بود ولی مرخصی گرفت و اومد خونه. روز عید قربان که روز شهادت سید صاحب بود، رفت دانشگاه برای نماز عید قربان. نماز رو که خوند و برگشت گفت، می دونید امام تو رادیو چی گفت. من گفتم: نه. گفت: امام گفته اسلام در خطر است. من می خوام دوباره برم جبهه. ما نمی دونستیم صاحب شهید شده. گفتم صاحب که جبهه است. برادر بزرگت هم جبهه است. کجا میری؟ گفت: نه امام گفته اسلام در خطر است من باید برم.

 

همه فرزندان ام الشهدا، او را یام صدا می کنند. (یوماه به گویش عربی، مادر است. اما آنها که بزرگ شده کرابلایند و کودکیشان پراست از خاطرات بودن در کنار حرم سید الشهدا و ابوالفضل العباس. یوماه را به زبان خودشان  خلاصه کرده اند و مادر را یام می نامند)

بهم گفت یام، حالا که می خوام برم جبهه. اول بهتره که برم حموم. ایا حموم روشنه؟گفتم ما که همیشه نفت نداریم که حموم همیشه روشن باشه. ولی برو خونه خواهرت که خونشون شوفاژه و همیشه آب گرم دارن. گفت مامان اونها مستاجران و ممکنه صاحب خونه راضی نباشه و اشکال شرعی داشته باشه. گفتم نه شوهر خواهرت موقع اجاره از صاحبخونه اجازه گرفته که اگه مهمون داشتن از حموم استفاده کنن. قبول کرد و رفت خونه خواهرش. بعد از اینکه از خونه خواهرش برگشت براش آینه و قران گرفتم رو سرش و با هم رفتیم دم در ویک اتوبوس هم اومد که جا نداشت.سریع پرید و سوار شد و دستش رو برای ما تکون داد و خدا حافظی کرد و رفت.

مادر در حالی که عکس پیکرهای متلاشی شده فرزندانش را که همیشه به همراه دارد، برایمان نشان می‌دهد، چشم می‌دوزد به مزار فرزندش و با بغضی در گلو که از نحوه گویشش پیداست ادامه می‌دهد: صبح روزی که مهدی رفت یه تلگراف اومد.

 

 

اومدن دم خونه مون و گفتن که این ماله سیده. گفتم من 3 تا پسر دارم که هر سه شون جبهه هستن. کدومو می گین؟ گفتن سید مهدی. امضا کردم و تلگراف رو ازشون گرفتم. همون روز خبر آوردن که سید صاحب شهید شده. صاحب اینجا فقط دو تا پا داره. بقیه اش تو همون محل شهادتش هست. من قبلا که سالمتر بودم سالی 2 بار می رفتم اونجا ولی الان نمی تونم الان باید دیگه با هواپیما برم.

سیدمهدی 19 ساله بود و سید صاحب تازه 15 ساله‌اش را تمام کرده بود که در همان روزهای پس از قبول قطعنامه و یورش دوباره بعثیون به مرزهای سرزمینمان، تنها به فاصله 3 روز از هم و بدون آنکه سید مهدی از شهادت برادرش مطلع باشد، هر دو گوی سبقت را از دیگران ربودند و به شهادت رسیدند...

 

 

برای سید صاحب تو حسینیه سجادیه مراسم گرفته بودیم که یکی از فامیلای دامادمون میره معراج الشهدا که فامیل خودشو پیدا کنه، دیده بود که روی یه تابوتی نوشته که سید مهدی محمدی. تعجب می کنه. می‌گه صاحب که 3 روز پیش شهید شد که. اینم سید مهدی هست که در تابوت رو که باز می کنه. مهدی رو نمی شناسه. چون مهدی رو منافقین کوردل شکنجه کرده بودن و با تفنگ زده بودن تو صورتش و پیکرش زیر آفتاب مونده بوده که سیاه شده بود و اصلا قابل شناسایی نبوده. ما از دندوناش و موهای فرش شناختیمش. دوباره میره تو حسینیه و به دومادمون خبر میده که مثل اینکه سید مهدی هم شهید شده. اون یکی پسرم، سید کمال تو حسینیه کنار در بوده بهش می گن سید بیا اینجا باهات کار داریم،مثله اینکه سید مهدی هم شهید شده.پسرم اومد به باباش گفت و دوتایی می رن بهشت زهرا وبا فاصله دو ردیف از سید صاحب یه قبری رو برای مهدی آماده می کنن. دیگه اومدن به سخنران گفتن که برنامه رو زودتر تمومش کنید که مهدی هم شهید شده. مردم هم ریختن خونه ما و خونه ما شد غوغا.

 

 

مادر سید مهدی و سید صاحب با وجود اینکه سالها در کربلا و بعد از آن در تهران زندگی کرده است ولی با گویش شیرین مازنی خود، برایمان از اخلاق وکردار نیک فرزندانش روایت می کند...

اخلاق و کردار جفتشون خیلی نیک بود. مهدی 4 سال و خورده ای جبهه بود. یک بار هم لباساشو نیاورد خونه که من بشورمشون. خودش اونجا لباساشو می شست. تر و تمیز می‌کرد و تاشون می‌کرد می‌گذاشت تو ساک و می اومد خونه. ولی صاحب بچه بود دیگه، می خواست مثله داداشش باشه. دو سال و نیم جبهه بود.اونم لباس شستن بلد نبود ولی خودش می شست. می گفت یام ،من خودم لباسامو شستم.

چهارشنبه 27/6/1392 - 0:16
آموزش و تحقيقات

دغدغه‌ها و روزمرگی‌های زندگی امروز و دور شدن از زندگی آرام گذشته باعث می‌شود تا نداشتن خواب راحت و آرام شادابی فرد را تحت تأثیر قرار دهد تا به دنبال راهکارهایی برود که خواب آرام را برایش به ارمغان بیاورد.

خبرگزاری فارس: توصیه‌هایی برای خواب راحت شبانه

آغوش آرامش بخش خواب هر روز و هر شب، بی‌چشم داشت و منت، پذیرای تن خسته از روزمرگی‌های ما است. شب هنگام که جادوی سیاه خواب آرام و آهسته چشمان‌مان را در خماری رؤیاهای بی‌پایان خود فروبرده و دروازه‌های دنیایی سحرانگیز را به رویمان می‌گشاید، شاپرک خیال فرصتی برای پرواز بر بلندای أسمان آرزوها می‌یابد، و هر از گاهی نیز در تاریکی اسرار آمیز ترس‌ها، خاطرات فراموش شده و خواسته‌های بجا و نابجا گم می‌شود.می‌پرد و می‌رقصد تا به آنجایی که دستان هوشیاری را به آن راهی نیست.

و این گردش غریب شبانه را آنقدر تکرار کرده و به آن خو گرفته‌ایم که شاید کمتر فرصتی را صرف اندیشیدن و کنکاش درباره آن می‌کنیم، غافل از اینکه همین چرخه تکراری و از چشم افتاده خود نمودی است از نظم و اعجاب شگفت آوری که عالم خلقت را درخود پیچیده و محصور کرده است.

خواب

خواب همواره موضوع چالش برانگیزی بوده است و با وجود پیشرفت‌های بسیار در کشف اسرار آن هنوز هم ناگفته‌های بسیاری از آن باقی مانده است.هر انسان بزرگسال تقریباً یک سوم زندگی خود را در خواب سپری می‌کند.البته نباید نباید تصور کرد این مدت از عمر به بطالت سپری شده است چرا که خواب برای سلامت و باز سازی بدن و بخصوص سیستم ایمنی، دستگاه عصبی و سیستم عضلانی و اسکلتی ضروری است.در همین ارتباط می‌توان به حدیثی از امام صادق(ع) اشاره کرد که خواب را مایه سلامتی جسم می‌دانند.

مراحل خواب

حتما اصطلاحی به نام" نوار مغزی "را شنیده اید. متخصصان برای بررسی و ثبت فعالیت مغز در هنگام خواب، تعدادی گیرنده را روی بخش‌های مختلف پوست سر و اطراف چشم کار می‌گذارند. کار این گیرنده‌ها دریافت اطلاعات مغزی و ثبت آنها به شکل امواجی با طول موج و دامنه متفاوت بر روی نگاره نوار مغزی است.به این دلیل که فعالیت مغز در زمان خواب و بیداری متفاوت است طول موج‌های ثبت شده در نوار مغزی هم در زمان خواب و بیداری کاملا متفاوت است.

متخصصان با بکارگیری این شیوه به بررسی نحوه فعالیت مغز در زمان خواب پرداخته و موفق به شناسایی مراحل مختلف خواب شده‌اند. زمانی که بیدار و کاملا هوشیار هستیم در نوار مغزی امواجی با طول موج 15 تا 17هرتز ثبت می شود. زمانی که چشمان خود را بسته و در حالت آرامش و سکون فرو می‌رویم امواج کند تر آلفا با طول موج 8 تا 12 هرتز در نوار مغزی دیده می‌شود.

نکته! که به همان اندازه که فعالیت مغزی کاهش یافته و در حالت آرمیدگی قرار بگیریم امواج مغزی ثبت شده هم کندتر و کندتر می‌شوند.

مرحله 1: مرحله اول خواب که سبک ترین مرحله نیز است در واقع گذار از حالت بیداری به خواب است.تبدیل امواج آلفا به امواج تتا( با طول موج 6 تا 8 هرتز) و دیدن یکسری توهمات بینایی که شبیه به رؤیا است از ویژگی‌های این مرحله است. اگر فرد را در این مرحله که حدود 10 دقیقه طول می‌کشد از خواب بیدار کنیم احتمالا می‌گوید که اصلاً خواب نبوده است.

مرحله 2: در این مرحله که هنوز مرحله سبک خواب محسوب می‌شود شاهد امواج مغزی با طول موج 7 تا 4 هرتز همراه با افت و خیزهای ناگهانی در نگاره ثبت شده هستیم. مرحله دوم خواب حدود 20 دقیقه طول کشید و آرام آرام دمای بدن و ضربان قلب کاهش می‌یابد.

مرحله 3: در این مرحله است که فرد خفته وارد خواب عمیق شده و بیدار کردنش با دشواری همراه است.امواج مغزی بسیار کند دلتا با طول موج 1 تا 2 هرتز 20 تا 50 درصد از نگاره مغزی را تشکیل می دهند.

مرحله 4: عمیق‌ترین خواب در این مرحله تجربه می‌شود و به سختی می‌توان شخص را از خواب بیدار کرد. بیش از 50 درصد از نوار مغزی ثبت شده در این مرحله خواب را امواج کند دلتا تشکیل می‌دهند. با اینکه بیدار کردن شخص در این وهله از خواب دشوارتر از هر زمان دیگری است اما صداهایی چون گریه نوزاد یا یک اسم آشنا می‌تواند باعث بیدار شدن از خواب شود.

مرحله 5: در افراد بزرگسال حدود یک ساعت بعد از به خواب رفتن تغییری شدید و مشخص در امواج ثبت شده در نوار مغزی دیده می‌شود.در حالیکه فرد هنوز در خواب است چشمان او در زیر پلک حرمت کرده و مغز فعالیتی در حد فعالیت زمان بیداری را نشان می‌دهد. این مرحله از خواب با چهار مرحله قبل تفاوت‌های بسیاری دارد که در قسمت بعد به آنها اشاره می‌کنیم.

توجه: چهار مرحله اول را خواب بدون حرکت سریع چشم یا خواب غیررم (NREM)، و مرحله پنجم، خواب با حرکات سریع چشم یا خواب رم (REM) نامیده می‌شود.

تفاوت های خواب رم و غیر رم

خواب غیر رم با کاهش ضربان قلب و تنفس همراه بوده و طی آن ماهیچه‌ها به حالت آرمیده در می‌آیند.طی این دوره فعالیت مغزی کاهش یافته و حرکات چشمی دیده نیم شود.اگر شخص را در این مرحله از خواب بیدار کنید در 50 درصد موارد گزارش می‌دهد که در حال خواب دیدن بوده است آن هم خواب هایی که بیشتر مربوط به مسائلی است که در طول روز و در بیداری اتفاق می افتد.

اما در طول خواب رم مغز فعالیت شدیدی در حد زمان بیداری نشان داده و چشم ها در حال حرکت هستند.عضلات که حرکات ارادی مان را با آنها انجام میدهیم به حالت فلج در آمده و فرد قادر به تکان دادن آنها نخواهد بود.

در خواب رم مغزی بیدار و فعال را در بدنی فلج می‌بینیم. اگر کسی در این مرحله از خواب بیدار شود حتما می‌گوید که در حال خواب دیدن بوده است. خواب‌هایی که می‌توان به آنها نام رؤیا را داد چرا که با تصاویر روشن و البته غیر منطقی و دارای بار هیجانی همراه هستند همانند رویای شترها درباره خوردن لپ لپ دانه‌های پنبه!

اختلال های خواب

محرومیت از خواب: گاهی افراد آگاهانه یا نا آگاهانه خود را در معرض کم خوابی قرار می‌دهند، مانند کاری که اکثر دانشجویان در شب‌های امتحان انجام می‌دهند. یکی از علائم بارز محرومیت از خواب کسل و بی انرژی بودن در روز بعد است طوری که تمامی عملکرد فرد تحت تاثیر قرار می گیرد.هر فرد بزرگسالی به 8 الی 10 ساعت خواب راحت شبانه نیاز دارد تا بتواند روز یعدی خود را با حالتی شاداب و بدون نیاز به چرت زدن سپری کند.

به دلیل تغییرات شیمیایی که فقط در طول شب و در هنگام خواب شبانه در بدن رخ می دهد هیچ گاه خواب روز نمی‌تواند جایگزین کسری خواب شب گذشته باشد.

بی خوابی: گاهی افراد از مقدار خواب خود شکایت می‌کنند و معتقدند که قادر به خوابیدن به آن اندازه که لازم است نیستند.گاهی هم کیفیت خواب ضعیف است و سبک بودن خواب یا مرتب از خواب بیدار شدن دلیل نارضایتی فرد از خوابش است.البته قضاوت درباره بی‌خوابی امری کاملا ذهنی است چرا که گاهی در آزمایشگاه مشخص می‌شود که فردی که احساس بی‌خوابی می‌کند اتفاقا از خواب بسیار خوبی برخوردار است و به اندازه افراد معمولی می‌خوابد.ولی به هر حال بهترین فرد برای قضاوت در این باره خود فرد است.

حمله خواب: این اختلال بسیار نادر بوده و از هر یک‌هزار نفر یک نفر از حالت بسیار شدید و ناتوان کننده آن رنج می‌برد.شخص مبتلا در طول روز به طور مکرر دچار حملات خواب آلودگی شدیدی می‌شود و گاهی اوقات هم تحت هر شرایطی که باشد به طور ناگهانی به خواب می‌رود.حملات حدود 15 تا 30 ثانیه طول کشیده و این افراد را در فعالیت‌هایی مانند رانندگی یا کار با ابزار خطرناک در معرض خطر قرار می‌دهد.

وقفه تنفسی: در این اختلال که به ندرت مشاهده می‌شود،تنفس فرد در حین خواب قطع شده و سطح اکسیژن خون پایین می‌آید. با کاهش اکسیژن خون هورمون‌های مربوط به مواقع اضطراری در بدن ترشح شده و همین باعث بیدار شدن شخص و از سرگیری تنفس می‌شود. خیلی از افراد ممکن است در طول شب دچار وقفه تنفسی شوند اما این وقفه‌ها آنقدر کم تعداد است که به خواب فرد لطمه‌ای نمی زند.

ولیکن در بیماران وقفه تنفسی در طول یک شب ممکن است صدها وقفه تنفسی رخ دهد و هر بار هم شخص مبتلا باید از خواب بیدار شده و مجدداً شروع به تنفس نماید، و به دلیل کوتاه بودن مدت زمان این بیداری‌ها، مبتلایان معمولاً متوجه آنها نشده و فقط در روز بعد احساس خواب آلودگی شدید می کنند. از دیگر اختلالات خواب می توان به فلج خواب(بختک)، راه رفتن در خواب، کابوس‌های شبانه، زیاد یا کم خوابیدن، نرفتن به مراحل عمیق خواب و سخت به خواب رفتن اشاره کرد.

توصیه هایی برای خواب راحت شبانه

• برنامه‌ای منظم و همیشگی برای ساعت خواب و بیداری داشته باشید.

• به جای خوردن یک شام سنگین غذایی سبک و زود هضم میل نمایید.

• از مصرف الکل و کافئین قبل از خواب بپرهیزید.

• تا حد ممکن از مصرف داروهای خواب آور بپرهیزید چرا که در دراز مدت شما را دچار بی‌خوابی کرده و چرخه خواب و بیداریتان را مختل می‌کند.

• به طور منظم ورزش کنید اما از انجام حرکات سنگین ورزشی قبل از خواب بپرهیزید.

• قبل از خواب دوش گرفته، یک لیوان شیرگرم میل کرده و تمامی افکار منفی و استرس‌های خود را در پشت در اتاق خواب رها کنید. با یک موسیقی آرام و خواندن صفحاتی از کتاب مورد علاقه، به استقبال یک خواب عمیق و راحت بروید.

منبع : خبرگزاری فارس

چهارشنبه 27/6/1392 - 0:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته