من اوّلین مصراع نظم کربلایم من اولین مصراع نظم كربلایم من اولین جانباز دشت نینوایم
نامم علی اكبر و در خلق و منطق شبه ترین چهره به ختم الانبیائم
من اولین پیمانه نوش جام اشكم چون رفته تا معراج دل صوت صدایم
من اولین گلواژه شعر حسینم یا اولین قربانی كوی منایم
من شیر سرخ بیشه های الغدیرم در خیبر فتح المبین خیبر گشایم
من كربلا را كربلا آباد كردم در عشق و مستی كربلا بیداد كردم
من با عطش تا اوج آزادی پریدم عطشان ترین لبهای عالم را بوسیدم
شهدی كه من نوشیدم از پیمانه عشق شیرین تر از آن در همه هستی ندیدم
زینب لبم را بوسه میزد من ز دستش او دل به من میداد و من دل میبریدم
او دور من می گشت و من هم دور زهرا من تشنه بر لبهای او او آب دریا
من غنچه تكبیر لبهای حسینم من یوسف كنعان زیبای حسینم
چون خال سبز هاشمی دارم به صورت من نكهت شب بوی گلهای حسینم
دارم به چهره نور سبز فاطمیه من خط و خال روی سیمای حسینم
ای اهل عالم من نوای نینوایم چون كه اذان گوی مصلای حسینم
در خلق و خلق و منطق و خیبر گشائی گلواژه دست تولّای حسینم
چون ذوالفقار حیدری دارم به دستم در صحنه میدان علی را ناز شستم
من شیر سرخ بیشه های كربلایم من لافتای حیدر خیبر گشایم
ای اهل عالم من اذان گوی حسینم چون رفته تا اوج فلك موج صدایم
شمع حیسنی را من كه من پروانه بودم خوشگل ترین پروانه از پروانه هایم
من نسخه پیچ اشك درمانگاه عشقم من مهر هر نسخه در دارالشفایم
جدم علی حلال كل مشكلات است من هم علی اكبر مشكل گشایم
دارم مدال فاطمی چون روی سینه من اشبه الناسم به زهرای مدینه
من روی قلبم عكس آزادی كشیدم شهد شهادت را به آزادی چشیدم
دل را به دلبر دادم و از دلبرم دل با عشق از بازار آزادی خریدم
من بلبلی هستم كه در گلخانه اشك شهد گل از لبهای آزادی مكیدم
من جان زینب را به یك لحظه گرفتم چون خون به پای نخل آزادی چكیدم
زینب صدایم می زد و من می دویدم تا اینكه در مقتل به دلدارم رسیدم
من كربلا را كربلا آباد كردم ویرانه كاخ جهل و استبداد كردم
من حجله شادی كنار دجله بستم گل دسته در گلدسته ها بنیاد كردم
من هم بلال و هم اذان گوی حسینم در عشقبازی كربلا بیداد كردم
من رهبر یك نسل و فرهنگی جوانم در نینوا دانشكده ایجاد كردم
من هستیم را در خم یك گوشه دادم با نخل دین را با خلوصم شاد كردم
بر لوح قلبم رهبر عرفان نوشته ای عاشقان این كربلا شهر بهشته
من دوره دیده در نظام ذوالفقارم من غنچه گلهای باغ هشت و چهارم
چون ذوالفقار حیدری دارم به دستم خیبر گشای دیگری در روزگارم
من اولین جانباز اردوی حسینم چون انقلاب كربلا را پاسدارم
من زنده كردم نام جدم مرتضی را من اكبرم یا حیدر دلدل سوارم
هرگز ندارم افتخاری بهتر از این من حجله بسته در بهار كار زارم
حاج داوود یداللّهی (قطره)