حجاب و عفاف
دانلود موسیقی زیبایی عشق /حامدزمانی
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:55
حجاب و عفاف
خلاصه:
به کوشش سید جعفر حقشناس
ناشر: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
نوبت چاپ: اول، بهار 1387
در سدهی اخیر با تولد و رشد ادبیات روشنفکری در ایران، موضوع حجاب به یکی از محورهای اصلی مباحثه، بهویژه میان طرفداران نگرش اجتهادی و تجددگرایان تبدیل شده است. درباره حجاب از چند منظر میتوان به بحث پرداخت:
1.بررسی مباحث فقهی مربوط به حدود پوشش و آرایش
2. چرایی حجاب، بررسی فواید و آثار آن و پیامدهای هرزه پوشی
3. چرایی تمایل به بدپوشی و بدنمایی از ابعاد روانشناسانه و جامعهشناسانه
4. مبانی فقهی دخالت حکومت اسلامی در موضوع حجاب با تدابیر تنبیهی و تعزیری
5. بررسی و آسیبشناسی عملکرد جمهوری اسلامی در موضوع پوشش
6.اهداف اصول، سیاستها و برنامههایی که به گسترش حجاب بینجامد
کتاب نظام اسلامی و مسئله حجاب مجموعه مقالات و گفتگوهایی است که به کوشش سید جعفر حقشناس، بهار سال 1387 به چاپ رسیده است. در این کتاب که شامل مقالات و گفتگوهاست، محورهای سوم تا ششم مورد توجه واقع شده است.
اولین بخش کتاب مقالهای با عنوان نظام اسلامی و مسئله پوشش زنان اثری از حجت الاسلام محمدرضا زیبایینژاد میباشد. در این مقاله نویسنده ابتدا مختصات پوشش زنان در عصر جدید را متأثر از عواملی چون حاکمیت ساختارهای فرهنگی – اجتماعی مدرنیته، گسترش و پیچیدگی ارتباطات در عصر حاضر، گره خوردن پوشش با منافع نظام سرمایهدارى، سیاسیشدن موضوع حجاب و پیوند میان الگوی پوشش، الگوی ارتباط و شخصیت میداند و سپس به چرایی حجاب، مبانی مشروعیت در مداخلهی دولت، تحلیل وضعیت پوشش در جامعهی ما و دولت و پوشش بانوان و چالشها میپردازد. از نقاط قوت این مقاله پاسخهای محکم و نه سطحی به شبهات رایج در مورد دخالت حاکمیت در این عرصه است. شبهاتی مانند فردی یا اجتماعی بودن مقوله حجاب، مخالفت حجاب با آزادى، عدم گزارش تاریخی مبنی بر دخالت حکومت اسلامی در مسائلی مانند حجاب. سپس نویسنده با اقامه سه دلیل به بحث جواز دخالت حکومت در موضوع پوشش میپردازد. تحلیل وضعیت پوشش در سه دهه اخیر و تعییین شاخصهایی که باعث تغییر روند گرایش به آنچه نویسنده آن را بدپوشی مینامد؛ از دیگر مطالب شایان ذکر است. بخش پایانی مقاله با عنوان بایستهها قسمتی است که مقاله را به نقدی سازنده بدل میسازد؛چرا که در این قسمت طرح جامع حجاب و عفاف ارائه میشود.
مقاله دوم این کتاب یعنی پوشش زنان در عرصه قانون و حکومت، کاری از خانم زهره رجبیان است. وی کوشیده است از رهگذر این مقاله، پاسخهایی فقهی و قانونی برای سؤالاتی از این دست بیابد: در چه زمینههایی دولت حق دخالت و وضع قوانین و مقررات را دارد؟ آیا دولت اسلامی مکلف به دخالت و مقابله با بدحجابی است؟ حکومت تا چه حد میتواند آزادیهای فردی را محدود نماید؟ به طور کلی رابطه فقه و حقوق و فلسفه آن در نظام اسلامی با محوریت بحث حجاب امری است که نویسنده در پی تبیین آن است.
بررسی جامعهشناختی بدحجابی در ایران عنوان مقالهایست که به کوشش سید احمد فشارکی ارائه شده است. وی تبیینی ساختارگرایانه از وضعیت حجاب در ایران ارائه نموده است. او با در نظر گرفتن پدیده بدحجابی نوین به عنوان کجروى، انحراف اجتماعی و جرم در مکاتب مختلف جامعهشناسی به ارائه مدلی تبیینی و بررسی مسئله بر اساس مدل منتخب میپردازد. نویسنده از جملهساز و کارهای مؤثر در بحث حجاب را جذابیت و اعتبار بیشتر مجموعههای داخلی و خارجی ناهمسو با حجاب میداند که موجب گردیده تا رفتار و نگرش منفی به حجاب، بیش از نگرش مثبت به آن مورد همانندسازی و درونیسازی قرار گیرد و بدحجابی هرچه بیشتر در جامعه ما رواج یابد. در نظر گرفتن عوامل مادی و معنوی متعدد و نشان دادن تأثیر هر یک از آنها بر گرایش به حجاب یا عدم آن از ویژگیهای این مقاله است. (عواملی مانند رشد شهرنشینى، توسعه حمل و نقل و ارتباطات و رسانههای جمعى، عرصههای جدید شغلی و تحصیلى، جاذبههای محیطهای ناهمسو با حجاب، فقدان بینش و تخصص بین اکثر خانوادههای مذهبى، پایگاه اجتماعى، ثروت و ...)
بخش چهارم کتاب گفتگویی است با دکتر عماد افروغ، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم. وی در این گفتگو به توضیح طرح ساماندهی مد و لباس، اهداف سیاستها و بایستههای آن میپردازد. مباحثی که وی تحت عنوان حق فرهنگی مردم و وظیفه دولت، انقلاب فرهنگى، تفاوت بین مدرنیسم اسلامی و نوشدگی اسلامی و نفی نگاه کمیتگرا در مقوله فرهنگ، بیان میکند؛ قابل تأمل است. او اصل حجاب را ضرورتی تاریخی و دینی میداند که حاکمیت موظف به برنامهریزی در مورد آن است. افروغ در پاسخ به این انتقاد که طرح ساماندهی مد و لباس با پذیرش تبرج و خود نمایى، مدلهای متنوعی در قالب مدلهای بومی و سنتی ارائه میدهد و مسئله تبرج به قوت خود باقی خواهد بود؛ از تبرج پوشیده در برابر تبرج ناپوشیده دفاع میکند و نگاه حداقلی نسبت به حجاب را در کنار کارهای اخلاقی و تربیتی راه حل مناسبی میداند.
مطلب بعدی کتاب، نقدی است بر مقاله «جک استراو»، عضو پارلمان بریتانیا در مورد مسئله حجاب در اسلام که در سال 2006 نگاشته شده است. این نقد را مجلس سلطان القلم، عضو مؤسسه بررسی رسانهای لاجناایمیاه امریکا نگاشته و خانم مریم رفیعی آن را به فارسی ترجمه کرده است. منتقد کوشیده است با اثبات نادرستی مفروضات اولیه بحث حجاب در تفکر غرب مدرن، به بیان ریشههای عمیق حجاب بپردازد. مجلس سلطان علیرغم «تونی بلر» و «جک استراو» که حجاب را عامل کاهنده همبستگی در نظر میگیرند؛ نشان میدهد که پوشش هیچ ارتباطی با همبستگی ندارد. چنانکه در فرانسه و ترکیه با اجرای قانون ممنوعیت حجاب همبستگی افزایش پیدا نکرد و حتی گاه عاملی برای از هم گسیختگی و نابسامانی جامعه نیز گشت.
گوش فرا دادن به ندای حجاب، نوشته «تبسن.ف. روبی» با ترجمه خانم نسرین مصباحی آخرین مقاله کتاب است. خانم روبی با استفاده از روش نمونهگیرى، تلقی زنان مسلمان مهاجر در کانادا را از حجاب نشان میدهد. وی نیز به بحث ریشهشناسی بحث حجاب، تفاوت بین حجاب و پوشش و حجاب در فضای اسلامی میپردازد. از ویژگیهای این مقاله این است که صرفاً نتیجه تحقیقات را برای خواننده توضیح نمیدهد بلکه صحبتهای افراد شرکت کننده در بحث را در متن میآورد و به خواننده اجازه میدهد تا خود نیز با آنها همراهی کرده و به نتیجه برسد.
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:44
حجاب و عفاف
مسئله حجاب در دو سوره از سوره های قرآن مطرح شده است. ابتدا این نكته به طور اجمال در سوره احزاب آیه 59 مطرح شده20، و سپس با تفصیل بیشتر در سوره نور آمده است:
و َقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ وَلَا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ; و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاكدامنی ورزند و زیورهای خود را آشكار نگردانند مگر آن چه طبعاً از آن پیداست، و باید روسری خود را بر گردن خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همكیش] خود یا كنیزانشان یا خدمت كاران مرد كه [از زن ]بی نیازند یا كودكانی كه بر عورت های زنان وقوف حاصل نكرده اند آشكار نكنند و پاهای خود را [به گونه ای به زمین ]نكوبند تا آنچه از زینت شان نهفته می دارند معلوم گردد. ای مؤمنان!همگی [از مرد و زن ]به درگاه خدا توبه كنید امید كه رستگار شوید. وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِی لَا یرْجُونَ نِكَاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَن یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَات بِزِینَة وَ أَن یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ; و بر زنان از كار افتاده ای كه [دیگر ]امید زناشویی ندارند گناهی نیست كه پوشش خود را كنار نهند [به شرطی كه] زینتی را آشكار نكنند، و عفت ورزیدن برای آن ها بهتر است و خدا شنوای داناست.
در شأن نزول آیه 30 سوره نور « قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم...» جناب كلینی به سند خویش از سعد اسكاف نقل می كند كه امام باقر(علیه السلام)فرمود:
جوانی از جماعت انصار در شهر مدینه با زنی روبه رو شد. در آن زمان زنان پوشش سر خود را پشت گوش های خود می انداختند [در نتیجه، بنا گوش و گردن ایشان هویدا بود. ]وقتی زن از كنار وی گذشت جوان سر را به عقب برگرداند و هم چنان كه راه می رفت وی را نظاره می كرد و وارد كوچه ای شد و در حالی كه به پشت سر خود نگاه می كرد به راه خود ادامه داد كه صورتش به استخوان یا تكه شیشه ای كه از دیوار بیرون زده بود برخورد كرد و شكست. وقتی آن زن از نظرش محو شد نگاه كرد و دید كه بدن و لباسش خونین شد. [به خود آمد] و گفت: به خدا سوگند خدمت رسول خدا می رسم و او را از این مسئله خبر دار می كنم. پس خدمت رسول خدا شرفیاب شد. پیامبر از حال وی جویا شد و او جریان را به اطلاع آن جناب رساند. پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم ذلك أزكی لهم إنّ الله خبیرٌ بما یصنعون.21
سیوطی نیز این شأن نزول را به نقل از ابن مردویه از امام علی(علیه السلام)نقل كرده است.22 از این شأن نزول می توان استنباط كرد كه اولین آیاتی كه در تشریع حجاب و بیان محدوده نظر نازل شده، همین آیات سوره نور است.
گزارش های تاریخی حاكی از آن است كه مسلمانان بعد از نزول این آیات، رویه متفاوتی را پیش گرفتند و با شنیدن این آیات به ضرورت ایجاد تغییرات و دگرگونی هایی در چگونگی پوشش زنان پی بردند و به همین دلیل بعد از نزول این آیات، زنان با پوشش های متفاوتی در اجتماع حاضر می شدند. مثلا طبری (244ـ310 ق) در تفسیر خود آورده است:
عن عائشه زوج النبی(صلی الله علیه وآله) انّها قالت یرحم الله النساء المهاجرات الاول لما انزل الله«ولیضربنّ بخمرهنّ...» شققن اكثف مروطهن فاختمرن به;23رحمت خدا بر زنان مهاجر پیشگام باد كه هنگامی كه خداوند فرمان حجاب را نازل فرمود، ضخیم ترین پوشش های پشمین خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند.
سیوطی (849ـ911 ق) نیز به سند خود از ام سلمه نقل می كند كه بعد از نزول آیه «یدنین علیهن من جلابیبهن» زنان انصار از منازلشان با پوشش های مشكی خارج می شدند به گونه ای كه به نظر می رسید بر سر ایشان كلاغی نشسته است.24 به گفته سیوطی این گزارش ذیل آیه «ولیضربن بخمرهن» از سوره نور نیز در جوامع روایی متعددی نقل شده است.25 در كلام دیگری آمده است كه نزد عایشه از برتری زنان قریش سخن به میان آمد. او گفت زنان قریش صاحبان فضیلت اند اما به خدا قسم من در پای بندی به كتاب خدا و ایمان به قرآن كسی را برتر از زنان انصار ندیدم. وقتی آیه «ولیضربنّ بخمرهنّ علی جیوبهنّ» نازل شد و مردان این آیه را در خانه ها بر زنان خود خواندند، بعد از آن هر یك از آن زنان با لباس خود، سر و كناره های صورتش را می پوشاند. آنان وقتی صبح پشت سر رسول خدا به نماز ایستادند سر و گردن خود را پوشانده بودند به گونه ای كه خیال می كردی بر سر آن ها كلاغ نشسته است.26
از آنچه گذشت معلوم می شود كه برداشت مردم از این آیات، ضرورت تجدید نظر در چگونگی حضور زنان در اجتماع و بین نامحرمان بود.
فقها و مفسران نیز مفاد این آیات را وجوب پوشش خاص برای زنان در برابر مردان نامحرم دانسته اند.27 در محدوده دلالت آیات، 32ـ33 و 53 سوره احزاب28نیز بین مفسران اختلاف است.
تاریخ نزول سوره احزاب و نور
به اتفاق دانشمندان علوم قرآن سوره های نور و احزاب از سوره های مدنی قرآن هستند. بر اساس نقل بسیاری از دانشمندان علوم قرآن سوره احزاب كه متعرض حوادث سال پنجم هجری است چهارمین یا پنجمین سوره ای است كه در مدینه بر پیامبر اكرم ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ نازل شد و سوره نور نیز بعد از سوره نصر كه بعد از صلح حدیبیه [سال ششم هجری] و قبل از فتح مكه [ماه رمضان سال هشتم ]در مدینه بر پیامبر نازل شده است.29
محققان تاریخ اسلامی نیز معتقدند كه سوره نور به طور تقریبی در سال هشتم هجری آغاز شد، زیرا این سوره بعد از سوره نصر كه در سال هشتم نازل شد و در تاریخ نقل شده كه پیامبر بعد از این سوره دو سال در قید حیات بود و سوره نور بعد از سوره احزاب كه نزول آن از آغاز سال پنجم شروع شد، نازل شده است. به روایت ابن عباس چندین سوره بین زمان نزول سوره نور و احزاب فاصله شده است.30
شواهد روایی
شواهد روایی متعددی نیز گویای این نكته اند كه حجاب در زمان رسول خدا واجب شد و آن جناب با كسانی كه خود را با وضعیت جدید وفق نداده بودند و هنوز از پوشش مرسوم گذشته استفاده می كردند برخورد می كرد و تذكر می داد.
در روایاتی از سوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) محدوده حجاب بیان شده است. به عنوان نمونه در روایتی آمده است كه نمایان ساختن تمام بدن برای زوج رواست و سر و گردن را می توان در برابر پسر و برادر آشكار كرد، اما در برابر نا محرم باید از چهار پوشش استفاده كرد: پیراهن (درع)، روسری (خمار)، پوششی وسیع تر از روسری كه بر روی سینه می افتد31 (جلباب) و چادر (ازار)32.
شیخ صدوق به سند خود از امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل می كنند كه آن حضرت فرمود:
روا نیست زنی كه به دوران عادت ماهانه بلوغ رسیده موی جلوی سر و گیسوان خود را آشكار كند.33
در روایت دیگریآمده است كه برای پیامبر(صلی الله علیه وآله) چند قواره پارچه آوردند. پیامبر قواره ای را به یكی از یاران خود داد و به او فرمود كه این را دو قسمت كن: قسمتی را برای خود جامه كن وقسمت دیگر آن را به همسرت بده تا برای خود روسری كند. بعد به وی فرمود: به همسرت بگو برای این پارچه آستری فراهم كند تا بدن وی از زیر آن نمایان نباشد.34
هم چنین در روایتی آمده است كه پیامبر(صلی الله علیه وآله) با جابر بن عبدالله انصاری به خانه فاطمه((علیها السلام)) رفتند. پیامبر اجازه ورود خواست و فرمود من و كسی كه همراه من است وارد شویم. فاطمه فرمود: روسری بر سر ندارم پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: قسمت اضافه روپوش خود را بر سر خود بگیر و بعد پیامبر(صلی الله علیه وآله) و جابر بر حضرت زهرا وارد شدند.35
برخی روایات نشان می دهد زنانی كه خود را با وضع جدید تطبیق نداده بودند مورد اعتراض قرار می گرفتند. عایشه می گوید: دختر عبدالله بن طفیل كه برادر مادری من بود در حالی كه زینت كرده بود به خانه ام آمد. در همان هنگام پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز وارد شد و هنگامی كه او را دید از او روی برگرداند. عایشه گفت یا رسول الله این دختر، بردار زاده من و خردسال است! پس پیامبر فرمود: هنگامی كه زن به دوران عادت ماهانه رسید بر او جایز نیست كه جز روی خود موضع دیگری را نمایان كند.36
در گزارش دیگری نیز عایشه می گوید كه اسماء دختر ابی بكر در حالی كه پوششی نازك بر تن داشت بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)وارد شد. پیامبر(صلی الله علیه وآله)از وی روی گرداند و به وی فرمود: ای اسماء! وقتی زن به سنی رسید كه عادت ماهانه برای او اتفاق می افتد جایز نیست كه جز صورت و دست وی تا قدری بالای مچ در معرض دید دیگران قرار گیرد.37
قبل از غزوه طائف دو نفر كه عموم مردم «غیر اولی الاربه; مردی كه از زن بی نیاز است.» به حساب می آوردند جمال و وضع ظاهری زنی از اهالی طائف را تعریف می كردند كه چنین و چنان است. پیامبر(صلی الله علیه وآله)سخن ایشان را شنید و درباره این دو نفر فرمود: می بینم كه شما دو نفر به زنان تمایل دارید (غیر أولی الأربه نمی باشید) آن گاه دستور داد آن دو را به محلی به نام «عرایا» تبعید كردند.38 این قضیه حاكی از آن است كه قبل از فتح طائف كه در شوال سال هشتم هجری اتفاق افتاد39 مسئله حجاب و رعایت حریم زنان مطرح بوده است.
این روایات اگر چه از نظر سند و دلالت نیازمند بررسی است، اما روی هم رفته حاكی از این موضوع است كه حجاب قبل از آن كه بین مسلمانان و ایرانیان یا رومیان ارتباطی بر قرار شود، تشریع شده و پشتوانه ای دینی داشته است و چنین نبود كه پس از تعامل با دیگر ملل، بین مسلمانان پیدا شده باشد.
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:38
حجاب و عفاف
شواهد متعددی از قرآن حاكی از این نكته است كه در جامعه عرب قبل از اسلام زنان برای حضور در اجتماع از پوشش مناسب و مطلوبی برخوردار نبودند. به همین دلیل همسران پیامبر ـ صلوات اللّه و سلامه علیه و آله ـ از متابعت آن الگو منع می شوند:
یا نِسَاء النَّبِی لَسْتُنَّ كَأَحَد مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا* وَقَرْنَ فِی بُیوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَی;
ای همسران پیامبر شما مانند هیچ یك از زنان [دیگر ]نیستید اگر سر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آن كه در دلش بیماری است طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید. و در خانه هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت های خود را آشكار مكنید.
دستورهای اصلاحی اسلام نسبت به پوشش زنان نیز حاكی از برخی نقص ها و كاستی ها در پوشش زنان آن دوره و فاصله آن با پوشش مورد سفارش اسلام است:
یا أَیهَا النَّبِی قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَی أَن یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا;
ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش های خود را بر خود فروتر گیرند این برای آن كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیك تر است و خدا آمرزنده مهربان است.18 همین نكته، از آیات سوره نور نیز كه درباره آن ها بحث خواهد شد، فهمیده می شود. شأن نزول آیه 30 سوره نور اشاره ای به كیفیت پوشش قبل از دستور حجاب دارد. در این شأن نزول آمده است «كان النسا یتقنعن خلف آذانهن; زنان دنباله مقنعه خود را به پشت گوش های خود می انداختند» بنا بر این، گلو و بنا گوش آن ها هویدا بود. تاریخ پژوهان نیز این نكته را كه زنان جزیرة العرب از حجاب مناسبی برخوردار نبودند، تأیید می كنند.19
اكنون سخن در این است كه این وضعیت به دنبال وضع قانون اسلامی مبنی بر ضرورت حجاب بر هم خورد.
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:35
حجاب و عفاف
تبیین جامعه شناختی بی حجابی
تردیدی نیست كه بی حجابی نیز هم چون دیگر انحراف های اجتماعی, ریشه های مختلفی دارد. با بررسی ره یافت های نظری متعدد, ارتباط میان این پدیده با عوامل مؤثر در شكل گیری و استمرار آن را می توان تبیین كرد. مهم ترین این نظریه ها عبارتند از:
1. ضعف جامعه پذیری و تربیت اجتماعی
از توضیح دوباره این نظریه, به دلیل آن چه در بخش عوامل فرهنگی از آن سخن رفت, خودداری می شود. با نگاه به این نظریه. انتقال ندادن و درون ریزی ارزش ها و هنجارهای اجتماعی در ساختار شخصیت, نبود حساسیت متناسب نسبت به رعایت انتظارات جمعی, ضعف تعلق به فرهنگ خودی, بی قیدی و بی مسئولیتی در رعایت قواعد اجتماعی, ضعف انگیزه در انجام كنش های هم سو, بی مبالاتی در رعایت حریم ها, ارتكاب جرایم و انحراف كه در دوره های سنی مختلف به صورت های گوناگونی رخ می دهد, در مراحل مختلف رشد شخصیت فرد ریشه دارد. این موضوع به عنوان یك متغیر وابسته, بیش از آن كه به شخص مربوط باشد, به عمل كرد كارگزاران جامعه پذیری هم چون خانواده, شبكه های ارتباطی, محیط های آموزشی, كانون های فرهنگی و وسایل ارتباط جمعی مربوط می شود كه در تربیت و شكوفایی استعدادهای اعضای جدید و آماده سازی آنها برای ایفای نقش های شهروندی نقش محوری دارند. عمل كرد ضعیف یا متعارض و ناهم خوان این كارگزاران, آثار جبران ناپذیری در مراحل بعدی بر جای می گذارد و به دلیل نبود زیر ساخت های مناسب, بسیاری از سیاست ها و برنامه ها را بی اثر می سازد. در صورتی كه فرد در مراحل اولیه زندگی خود در معرض آموزه ها و تجربه های زیستی ناهم گون هم چون زندگی در دیگر فرهنگ ها و محیط ها قرار گرفته باشد, به از خودبیگانگی فرهنگی, هم سویی با ارزش ها و هنجارهای غیر خودی, سرپیچی از هنجارهای جامعه گرایش خواهد داشت. بی حجابی نیز به عنوان یك تخلف هنجاری, دست كم در مورد برخی كنش گران, در فرآیند جامعه پذیری و كاستی های تربیتی ریشه دارد.
2. گزینش عقلانی (محاسبه سود و زیان)
بر اساس این نظریه, كج روی, ره آورد گزینش و انتخاب فرد است. افراد به كج روی دست می زنند; چون خود چنین می خواهند. انتخابی كه امكان آن هر چند با نسبت های مختلف, برای همه افراد وجود دارد. این نظریه, هر چند اثرپذیری رفتار از علل پیرامونی و عوامل محیطی را نفی نمی كند, ولی در نهایت, فاعل كنش را مسئول اصلی این انتخاب می داند. وی با انجام محاسبه های خاص, از میان رفتار كج روانه و رفتار مقابل آن, اولی را بر دومی ترجیح می دهد و به آن دست می زند. به همین دلیل, در همه نظام های اخلاقی و حقوقی متعارف, فرد, مسئول رفتار خویش شناخته می شود. او هنگام اراده كردن برای انجام رفتار كج روانه, ابتدا پی آمدهای مثبت و منفی یا به تعبیری, هزینه ها و پاداش های آن را هر چند با محاسبه های سطحی نگرانه و كوته بینانه ارزیابی می كند و در صورتی كه مزایای چنین رفتاری بر پی آمدهای منفی آن برتری یابد, انگیزه و اشتیاق انجام آن در ساحت نفس كنش گر افزایش خواهد یافت. در مراحل بعد, درصورتی كه موانع محیطی, این اراده تحریك شده را تضعیف نكند, رفته رفته خود را در قالب رفتارهای عینی به فعلیت خواهد رساند.
بر اساس این نظریه, هر جامعه برای بازداشتن افراد از ارتكاب محتمل كج روی یا كاهش آن, ناگزیر باید با ایجاد موانع مختلف, هزینه های انحراف را بالا ببرد و اشتیاق افراد به انجام آن را به پایین ترین سطح ممكن كاهش دهد. این روش, مطمئن ترین راهی است كه می تواند انتخاب كج روی را از فهرست گزینه های افراد حذف كند. (… برای كنترل یك جامعه و جلوگیری از انحراف ها و آشفتگی ها, عوامل زیادی لازمند كه یكی از آنها, سیستم كنترل و مجازات می باشد. بدین معنا كه باید اعضای یك جامعه مطمئن باشند كه در صورت تخطی از قوانین و مقررات, به گونه ای سنگین مجازات می شوند و دست زدن به آن كار خلاف را بر اساس تئوری گزینش عقلانی مقرون به صرفه نبینند.)25
بر اساس این نظریه, دست كم بخشی از موارد بی حجابی در جامعه, به برخورد سست افكار عمومی, در پیش نگرفتن سیاست های استراتژیك در برخورد با معضل های فرهنگی, بهره نگرفتن از ظرفیت های جمعی بازدارنده هم چون نهی از منكر, نشان ندادن واكنش در خور و ضابطه مند مراجع رسمی به متخلفان و تسامح توجیه ناپذیر در برابر آن برمی گردد.
3. نظریه خرده فرهنگ ها
بر اساس این نظریه, تعلق هر چند ذهنی فرد به یك خرده فرهنگ نسبتاً ناهم گون با فرهنگ غالب, به ویژه اگر با رضایت مندی همراه باشد و فرد از رهگذر این هم سویی, به پاداش های روانی خوش آیند و ارضاكننده ای دست یابد, رفته رفته سبب می شود فرد از التزام به اقتضاهای فرهنگ غالب چشم بپوشد و به نوعی بی مسئولیتی در قبال ایفای تعهدات فرهنگی روی آورد. در صورتی كه فرد بتواند فشار سنگین ناشی از تقابل میان اقتضاهای ناهم خوان این دو جریان فرهنگی را تحمل كند و برای آن توجیه كافی داشته باشد, به احتمال بسیار, تقاضای خرده فرهنگ یاد شده را به زیان فرهنگ غالب, اجابت و از ایفای الزامات شهروندی شانه خالی خواهد كرد.
(كلوارد و اولین یادآور می شوند كه دست یازیدن نوجوانان بزه كار به رفتارهای كج روانه ممكن است برای آنان نوعی توفیق اجتماعی را در پی داشته باشد و تأیید اعضای یك خرده فرهنگ یا یك گروه كج رو كه این كج روان نیز معمولاً آن را خرده فرهنگ یا گروه خودی می پندارند, انواعی از رضایت خاطر و احترام را برای آنان به ارمغان آورد و این امر, احتمال استمرار آن رفتارها را تقویت كند.)26
این نظریه, برای تبیین بی حجابی زنان وابسته به گروه های ضد انقلاب, طبقه اشراف, افراد غیر معتقد به هنجارهای ملی و مذهبی و جوانان تنوع طلب و هرهری مذهبی كه برای قواعد اخلاقی و ارزش های جمعی, حرمت و اعتبار چندانی قائل نیستند و برای جلب توجه و ارضای هیجان های خود, بی پروا و گاه مفتخرانه به نقض قواعد اجتماعی دست می زنند, نظریه مناسبی است.
4. نظریه یادگیری كج روی
نظریه دیگری كه با نظریه پیشین مشابهت بسیار دارد, نظریه یادگیری كج روی است. بر اساس این نظریه, وجود شرایط مناسب و سادگی ارتكاب اعمال كج روانه هر چند در گستره محدود و امكان مشاهده عینی و اطلاع یابی دیگران از كم و كیف انحراف های جاری و تعامل روان و عادی كج روان با دیگر اعضای جامعه به ویژه در شهرهای كوچك و مناطق كم جمعیت, زمینه انتقال و گسترش سریع این ویروس را در سطح وسیع فراهم می سازد و افراد دارای تمایلات و ظرفیت های بالقوه را به صحنه می كشاند. آثار این اثرپذیری و پیروی ناخودآگاه را در آمار فزاینده انحراف می توان دید. ساترلند و كرسی در توضیح این نظریه می نویسند:
كج روی در ضمن كنش متقابل فرد با دیگران و در جریان ارتباطات صمیمانه در درون گروه آموخته می شود. این یادگیری شامل تكنیك ارتكاب, گرایش ها, جهت گیری ها, انگیزه ها و توجیه رفتار می گردد. جهت گیری خاص انگیزه ها و گرایش ها از طریق تعاریف موافق یا مخالف قواعد قانونی انجام می گیرد. گروهی كه فرد را احاطه كرده اند یا همگی معتقد به رعایت قوانین یا همگی موافق قانون شكنی اند. فرد در صورتی به كج روی سوق می یابد كه در فرآیند معاشرت خود با دیگران, بیشتر در معرض تعاریف موافق قانون شكنی باشد. به عبارت دیگر, تعاریف موافق قانون شكنی از فراوانی بیشتری در مقایسه با تعاریف مخالف قانون شكنی برخوردار باشند. بالطبع هر چه معاشرت فرد با كج روان از نظر فراوانی دفعات وقوع, مدت, ارجحیت و شدت, میزان درگیری عاطفی, تناسب با الگوهای تجربه شده و… بیشتر باشد, این اثرپذیری بیشتر و عمیق تر خواهد بود. نكته آخر این كه كج روی را نمی توان از طریق نیازها و ارزش ها توجیه كرد, چه رفتارهای بهنجار نیز تحت تأثیر نیازها و ارزش ها صورت می پذیرند.27
5. برچسب زنی های ناسنجیده
نظریه دیگری كه بیشتر به استمرار كج روی مربوط است تا پیدایش آن, نظریه (برچسب زنی) است. بر اساس این نظریه, شیوه برخورد جامعه با كج روانی كه در ابتدا و از روی ناآگاهی و تمایلات هواخواهانه, به رفتار كج روانه دست می زنند, در ادامه وضعیت ایشان نقش تعیین كننده ای خواهد داشت. برخوردهای خشن و واكنش های ناسنجیده می تواند این افراد را در ادامه راهی كه در پیش گرفته اند, تحریك و تهییج كند و ایشان از این پس, به عنوان واكنش دفاعی, به این كج روی ادامه می دهند و واكنش دریافت خواهند كرد. این مارپیچ زورآزمایی, هزینه های زیادی بر افراد و جامعه تحمیل می كند و نقطه پایانی هم برای آن متصور نیست. (این برچسب به تدریج در روحیه فرد تأثیر می گذارد; چون تصویر او در نظر دیگران تغییر كرده, مردم حتی الامكان از او دوری می جویند و در ضمن, او را از شركت در فعالیت های مرسوم باز می دارند. فرد به تدریج از دیگران جدا شده, خود را تنها می یابد… از نظر بكر, برچسب خوردن, خواه ناخواه فرد را به سوی كج رفتاری بیشتر سوق می دهد. مثلاً معتادی كه شغل خود را از دست داده و دوستانی هم ندارد, تنها راه ادامه زندگی برای او, پیوستن به معتادان دیگر و انجام كارهای غیر قانونی مثل فروش مواد مخدر است. بكر معتقد است كه رفتار دیگران با افراد كج رو تحت تأثیر برچسبی كه به آنها خورده, ادامه زندگی معمولی را برای این افراد غیر ممكن می سازد… )28. احتمالاً برخوردهای قاطع و یك سنخ و پی نگرفتن سیاست های مرحله ای در تبلیغ و القای ارزش های فرهنگی هم چون حجاب از سوی گروه های به اصطلاح پاس دار حریم عمومی, توسل به حربه های ایذایی و بی توجهی به شخصیت انسانی متخلفان, از اثربخشی این سیاست ها در اصلاح روند موجود كاسته و با سیاسی شدن مسئله حجاب, انگیزه متخلفان برای دامن زدن به بی حجابی و نقض ارزش های فرهنگی و تنش آفرینی بیشتر شده است. تجربه سال های گذشته نشان می دهد كه بهره گیری از سیاست های ارشادی و هدایتی و برخوردهای اخلاقی با این گونه افراد و اجرای برنامه های فرهنگی گسترده در سطوح مختلف, برای حل اساسی این گونه معضلات, كارآیی بیشتری دارد.
6. تناقض های هنجاری
نظریه دیگری كه از نظریه های وابسته به نظریه (ضعف كنترل اجتماعی) در محیط های شهری است, (تناقض های هنجاری) نام دارد. تكثرگرایی فرهنگی, تنوع نظام های اعتقادی و ارزشی, تعدد شیوه ها و سبك های زندگی, تنوع هنجارها و رسوم, اشاعه سریع و اختلاط مستمر فرهنگ ها, ورود آسان به قلمروهای میان فرهنگی, اختلاط عناصر و مؤلفه های خودی و بیگانه, چند لایه ای شدن هویت ها و دیگر تحولات ناشی از وضعیت تمدنی معاصر, مجموعه ای از آشفتگی ها و اختلاط های ارزشی و هنجاری را به وجود آورده است. تعارض های شایع رفتاری ناهم سو با اقتضاهای فرهنگ جامعه و ضعف نظام های كنترل اجتماعی رسمی و غیر رسمی, به دلیل همین وضعیت و اختلال های فرهنگی به وجود آمده است. وجود این زمینه در كشیده شدن افراد به بی حجابی به عنوان یكی از نمودهای این آشفتگی هنجاری و تنوع طلبی مؤثر بوده است. یكی از آسیب شناسان اجتماعی معاصر در توضیح وضعیت فرهنگی شهرهای بزرگ می نویسد:
ییكی از ویژگی های عمده شهرها, تنوع دل بستگی, آرمان و آرزوهای افراد ساكن آن می باشد كه در جوار هم دیگر با هم در تماس هستند. مردمی كه در منطقه شهری زندگی می كنند, از نظر سن, نژاد, قبیله, نوع كار, علاقه مندی, طرز تلقی, ارزش ها و آرمان ها با هم تفاوت دارند… در اثر تراكم جمعیت و فزونی تحرك, افراد ساكن شهرها دارای برخوردهای جامعه ای و جماعتی متنوعی هستند. وسایل ارتباط جمعی مانند مطبوعات, رادیو, تلویزیون, مردمان شهرها را به طور دایم در جریان پندارها و اندیشه های متعدد قرار می دهند. بالاتر از این امر, بی تفاوتی نسبی و نبود پیوندهای صمیمانه در زندگی شهری موجب می شود كه علاقه مندی گروهی ویژه ای پدید آید تا افراد بتوانند در برابر ماشین سیاسی و فشار جامعه ای دیگر پایداری نمایند.29
7. انكار مسئولیت
در مواردی, فرد به دلایل مختلف به آستانه بی قیدی و گریز از تعهدات و مسئولیت های اجتماعی می رسد. در چنین شرایطی, فرد از درك واقع بینانه عمل كج روانه خود و برآورد پی آمدهای منفی فردی و اجتماعی آن ناتوان می ماند. آن گاه در مقام اعتراض و اعمال فشارهای اجتماعی, دیگران هم چون والدین بی تعهد, دوستان ناباب, معلمان نااهل, محیط آلوده, جبر زمانه, رسانه های جمعی و تجربه زندگی در دیگر فرهنگ ها را عامل اصلی این گزینش, معرفی و با تحلیلی جبرگرایانه, خود را از پذیرش پی آمدهای منفی انتخاب و كار خویش تبرئه می كند. این گونه تحلیل ها در مورد بی حجابی, فراوان شنیده می شود.
برخی نظریه ها نیز انحراف ها را ناشی از نارسایی های شخصیتی, روان گسیختگی های بنیادین, ضعف وجدان و حساسیت اخلاقی, احساس طردشدگی و حاشیه ای شدن می دانند كه پرداختن به آنها مجال دیگری می طلبد.
نتیجه گیری
از بررسی (بی حجابی) چنین به دست آمد كه ریشه های پیدایش و گسترش این پدیده متعدد است و درمان اصولی آن نیز نیازمند برنامه ریزی همه جانبه و اعمال سیاست های مختلف, متناسب با شرایط و امكانات و محدودیت های محیطی خواهد بود. مهم ترین این سیاست ها و راه كارها عبارتند از:
1. در پیش گرفتن سیاست های اصولی در برخورد با معضل های فرهنگی به ویژه بی حجابی;
2. تعریف مشخص و ترسیم الگوهای حجاب مطلوب و معرفی همگانی آن متناسب با روح تنوع طلبی و مدگرایی انسان معاصر و ضرورت ها و اقتضاهای فرهنگی;
3. تقویت جنبه های ارزشی, اخلاقی و تربیتی پوشش و تكریم پاس داران این عرصه;
4. تحقیر ابتذال در پوشش به شیوه های مختلف فرهنگی و تبلیغی به جای تكیه صرف بر وضع قوانین و برخوردهای رسمی;
5. تبیین و تبلیغ آثار مثبت و كاركردهای فردی و اجتماعی حجاب;
6. تببین و تبلیغ آثار مننفی بدحجابی وبی حجابی و افشای سیاست های تهاجمی دشمنان;
7. تلاش برای انتقال فرهنگ حجاب از طریق سازمان های فرهنگی و رسانه های جمعی به ویژه با الگوسازی برای نسل جوان;
8. پاسخ گویی به شبهه های مربوط به پوشش و ضرورت های آن;
9. تقویت حساسیت عمومی و جهت دهی توده ها در مسیر مخالفت اصولی با ناهنجاری ها و برداشتن بخشی از مسئولیت ها از عهده نهادهای رسمی;
10. ایجاد اصلاحات لازم در سازمان های اداری و فرهنگی و رسانه های تصویری با هدف تثبیت حریم های جنسیتی و به حداقل رساندن اختلاط دو جنس;
11. تلاش برای تقویت حریم های مردانه و زنانه در گستره وسیع نظام اجتماعی;
12. تقویت حس مسئولیت والدین در برابر فرزندان و غیرت ورزی مثبت مردان در قبال همسران خویش, آموزش شیوه نظارت و كنترل روش مند همراه با رعایت اصول اخلاقی و تربیتی بر عمل كرد آنان, ایجاد حساسیت مثبت در والدین نسبت به تربیت جنسی فرزندان و اهمیت آن;
13. بسترسازی مناسب برای ازدواج به موقع جوانان و ارضای جهت دار هیجان ها;
14. به سازی محصولات فرهنگی به ویژه كتاب ها, نشریات, فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی, برنامه های رایانه ای و لباس ها و كالاهای داخلی و وارداتی;
15. برخورد قاطع با متخلفان و مهره های اصلی فساد و ابتذال با اصلاح قوانین و شیوه های مقابله با بی حجابان و عوامل تقویت كننده انحراف;
16. نظارت بر عمل كرد نهادها و كانون های فرهنگی و آموزشی به ویژه صداوسیما, مراكز آموزش عالی و هدایت آنها برای ترویج ارزش ها و الگوهای صحیح متناسب با ضرورت های انقلاب اسلامی;
17. نظارت و كنترل جدی بر گلوگاه های ورودی محصولات فرهنگی و ارتباطات بیرونی;
18. نظارت بر اماكن عمومی, محیط های ورزشی و مناطق تفریحی.
منبع: فصلنامه فقه
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:30
حجاب و عفاف
تفكیك "عفاف" از "حجاب"!
گفتیم كه پوشش، ارتباط بنیادی با عفاف داشته و نمیشود كسی طرفدار حیا و عفاف باشد ولی با اصل پوشش مخالف باشد. پوشش اسلامی كاملترین گونه رعایت عفاف است. اگر بین حجاب و عفاف، جدایی اندازیم دو مشكل عمده رخ مینماید:(26)
1ـ جدایی بین عفاف و حجاب تا كجا میتواند پذیرفتنی باشد؟ ملاك و معیار تبیین این جدایی و اندازه و شكل رعایت پوشش برای حفظ عفاف چه چیزی خواهد بود؟ و نیز میپذیریم كه ممكن است افرادی عفیف و پارسا باشند امّا حجاب را به گونهای كه مورد توصیه شارع است دارا نباشد ولی به این امر هم باید توجه كرد كه این جدایی تا كجا میتواند ادامه یابد؟»(27)
2ـ با پذیرفتن جدایی عفاف از حجاب تنها دلیل لزوم حجاب بر زنان هرزگی و هوسبازی مردان خواهد بود: «اگر زنان بدون حجاب، عفیف و پاك هستند، آیا مردان نیز چنیناند، و هوسبازی نمیكنند و از هرزگی دست برمیدارند.»(28)
قانونگذار ضمن توجه به حال و روانشناسی مردان، برای زنان در باب پوشش بدن، قانونگذاری میكند و با همهجانبهنگری و نگاهی متعالی به زن و مرد، خویشتنداری را برای هردو توصیه میكند حجاب از مسلّمات احكام اسلام است و با توجه به آیات و روایات، جدایی حجاب و عفاف، قابل تصوّر نیست.
خودنمائی و تحریك مردان (تبرّج)
آیا حضور زنانه زن در جمع مردان با تشدید دیدگاه جنسیّتمدار و تأكید بر تفاوت جنسی از طریق آرایش و زینت نمایی میتواند باعث نگاه انسانی به زن باشد؟ آیا تمایل و گرایش به زیبا نمایی در جمع مردان و بیمیلی در زیبا نمایی در كانون گرم خانواده، میتواندنشانه عفّت باشد؟! این دیدگاه كه بدون حجاب و با آرایش و جلوهگری میتوان حضوری انسانی (و نه جنسی) در جامعه داشت و عفیف بود، به شوخی بیشتر شبیه است تا سخنی قابل دفاع.
امكان ندارد كسی با تمام توان، دیده دیگران را به زنانگی و صفات جنسیاش فرابخواند و در همان حال از آنها بخواهد كه به ظاهر من ننگرید و به درون من بنگرید كه انسانی عفیف و خویشتندار هستم!! خود او نیز اگر در وجدان خود لختی بیاندیشد، خود را عفیف نخواهد دانست زیرا ظاهر، نشان باطن است و حق و باطل، نشانههای متفاوت دارند. نمیتوان نشانه باطل بر پیشانی حقّ زد و یا حقّ را در باطل جست.
فریبكاری مردانه، بردگی زنانه
روزگاری نه چندان دور، زن را به جرم زن بودن در خانه حبس میكردند و شاید سختگیری آنچنانی در گذشته، سهلانگاری این چنین در روزگار جدید را فرا روی بشر قرار داده و زنان را در انظار عمومی به حراج گذارده است. در گذشته، جسم زن، دربند خشونتطلبی مرد بود و این بار، روح زن در اسارت فریبكاری او است، مردان تمامت خواهی كه آزمندی و شهوتپرستی آنان غرب را فراگرفت و شرق را تهدید میكند امروز اگر هم جسم زن، در حبس نباشد امّا در آغوش هوس بازی مردان تبهكار و آزمند اسیر است و روح و فكر زن، زندانی زندانهای بزرگتر برای التذاذ مردان فاسد.
چه طرفه حدیثی كه اسارتی این چنین را «آزادی زن» بنامیم. فمینسیم، تهمتی است بر تارك رنجكشیده زن غربی كه زنان شرقی را نیز به خود فرا میخواند. چه زمانی مرد حاضر میشود از همه مزایای جنسی خود در طول تاریخ دست بردارد؟ مگر همین مرد مدرن نبود كه نیروی كار مردان را برای فن آوری و صنعت پیشرفتهاش كافی نمیدید و با فریب كاری و نیرنگ نیروی كار زنان و مصرف بیاندازه استعدادهای زنانه آنان دست یافت.
«امروزه كه مردان موفق شدهاند با نامهای فریبنده آزادی و تساوی و غیره این حائل را بردارند، زن را در خدمت كثیفترین مقاصد خویش گرفتهاند. بردگی زن امروز بیشتر به چشم میخورد(29).»
بنیانهای فلسفی "عفاف"
1ـ نگاهی انسانی به انسان: انسان، موجودی آزاد و انتخابگر است و قادر است با نیّت و اراده به اعمالی دست میزند كه انگیزه آنها حسّ عشق و پرستش، خداخواهی و خداجویی فطری و حسّاخلاقی و دگرخواهی میباشد. این موجود آزاد، تحت تأثیر نیروهای درونی و برونی قرار دارد كه در تصمیمگیریهای وی، نقش اساسی و حیاتی بازی میكند. در او، قوّه عاقله، قوّه شهوانی و قوّه غضبیّه نهاده شده است كه با روشی هوشمندانه با میانه روی و اعتدال میتواند از همه نعمتهای خدایی و استعدادهای انسانی نهفته در خود استفاده بهینه كند. انسان میتواند تعالی پیدا كند و خردگرای فرهیخته شود یا سقوط كند و به لذّتگرای نابخرد، تبدیل گردد و یا در نهایت به حیوانی خشونتطلب، تغییر هویّت دهد. نگاه اسلام به انسان، نگاهی متعالی است و از منظر خردگرایی شرافتمندانه و خداجویی عزّت مدارانه، انسان را مینگرد و میخواهد كه نگاه من به تو، تحت تأثیر مؤلّفههای دیگری، غیر از برابری انسانی و تقوا، قرار نگیرد. هرگز نباید به دیگری (انسان دیگر) از زاویه جنسیّت، ملیّت و رنگ و... نگریست. اسلام هر نوع ابزاری كه اغلب در خدمت منافع دیدگاه لذّتگرایانه افراطی یا خشونتطلبانه یا برتری نژادی قرار گیرد به چالش فرامیخواند و آن را غیر انسانی میداند. عفاف، هوشمندانهترین حالت كنترل نفس و اعمال قدرت در حوزه شخصیت خویش است كه تلاش در برجسته و شفاف كردن انسانیّت انسان دارد و از جلوهگری و عشوهگری جنسیّتمدار جلوگیری مینماید.
2ـ كمالگرایی انسان: خصلت انسانی "خویشتنداری"، باید حفاظت شود و اساسیترین فلسفه معنوی "پوشش" در میان اقوام، ملل، تمدّنها و ادیان، حفظ همین خصلت انسانی حیا و عفّت است. اسلام، طرفدار این ویژگی انسانی است و زن و مرد را به رعایت آن برای رسیدن به كمال و فضیلت فرامیخواند، در كانون خانواده نیز زن و شوهر را توصیه به رفتاری انسانی میكند و كُنِش جنسی میان زن و شوهر و لذتگرایی مشروع و قانونمند را نیز در همین راستا توصیه میكند. اسلام، از نگاههای غیرانسانی، جلوگیری كرده و به زن و مرد مؤمن سفارش میكند كه چشمچرانی نكنند و نگاهی عفیفانه داشتهباشند:
«قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم»(30)؛ (به مردان بگو دیدگان (از نظر بازی) فروگذارند) «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصار هنّ»(31)؛ (به زنان مؤمن (هم) بگو دیدگانشان را فرو گذارند).
آثار "عفاف"
«خویشتنداری»، توانایی برجسته روحی به انسان میدهد تا وی در برابر هجوم سركش هوی و هوس پایداری كند و در فراز و فرود زندگی، به كمال رسد. انسانی كه اعتقاد به اصول و ارزشها دارد؛ در واقع، به سرچشمه همه مهربانیها، لطافتها، عاطفهها، عشقها، زیبائیها و هنرمندیها و ابداعها ایمان دارد و چنین ایمانی، چونان بنیان مرصوص است(32) كه هیچ تندبادی، از آزمندی، فزون خواهی و خشونت طلبی نمیتواند وی را آشفته سازد. وی را وقار و عزّت و بلندای كوه ماند كه دلی شفاف، و پاك دارد چونان پاكی آب زلال در چشمههای رسته از دل كوهساران.
این آرامش درونی و برونی، به خویشتنداری انسانی میانجامد. برخی دیگر از بركات عفاف عبارتند از:
1ـ آرامش روحی فرد و جامعه (بهداشت روانی): با عفاف و خویشتنداری میتوان از هرز رفتن استعدادها، توانها و امكانات جلوگیری نمود و به بالندگی هنجارها و ارزشها یاری نمود:
«از نظر اسلام محدودیت كامیابی جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع كمك میكند(33)»
پایبند نبودن به حجاب، آرامش خانواده و جامعه را برهم زده و به التهاب دامن میزند:
«فلسفه پوشش و منع كامیابی جنسی از غیر همسر مشروع از نظر اجتماع خانوادگی اینست كه همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت كردن او به شمار میرود؛ در حالی كه در سیستم آزادی كامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یك نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود. و درنتیجه كانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.(34)»
2ـ پایداری نظام "خانواده": رعایت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسیبناپذیر نگه میدارد. آیا آنان كه با فریبكاری، شعار آزادی زن را سر دادند و حجاب را از عفّت، تفكیك كردند، توانستند با ولنگاری زنان در غرب و تشویق مردان هوسباز، نظام خانواده را حفظ كنند؟
3ـ اصلاح زن "شییء شده": امام خمینی، در توضیح نگرش غربی به زن را نگرش به یك كالا، تعبیر زیبائی دارند: «در خصوص زنان، اسلام هیچگاه مخالف آزادی آنها نبوده است. به عكس، اسلام با مفهوم "زن شیئ شده" و به عنوان شیئ، مخالفت كرده است و شرافت و حیثیّت وی را به وی باز گردانده است.(35)»
4ـ عفاف، منشاءِ فرهنگ و ادبیات: همه زیبایی و شكوه تمدن و فرهنگ انسان را در یك كلمه میتوان خلاصه كرد و آن عشق است. استواری عشق به اسطورههای كمتر دست یافتنی است. زبان عاشقان، زبان شعر است كه چون دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشینی كه تن نمیشناسد و سر بر باد میدهد ولی مهربان و ترحّمبرانگیز است و حتّی دل معشوق سنگ دل را میسوزاند و به تحسین وامیدارد. این بلندای شكوهمند فرهنگ و ادب شرقی، عرفانی و ایرانی، دستمایه یك نسل سرفراز اصیل، خویشتندار و متمدن است كه از منظر عفاف به یكدیگر مینگریستند. زن در حشمت و جلال میزیسته است و مرد همواره در پی این حشمت و جلال میرفته است كه به سادگی و آسانی، دست یافتنی نبوده است. كمتر بازیچه دست هوسران مردان بوده و بیشتر ارزش و اعتبار داشته است.
«آیا آنجا كه سلسله مقررات اخلاقی به نام عفت و تقوی بر روح مرد و زن حكومت میكند و زن به عنوان چیزی گرانبها دور از دسترس مرد است این استعداد بهتر به فعلیت میرسد یا آنجا كه احساس منعی به نام عفت و تقوی در روح آنها حكومت نمیكند و اساساً چنین مقرارتی وجود ندارد. وزن در نهایت ابتذال در اختیار مرد است.(36)»
اما زن بدون عفّت و پوشش، این جمال مرموز و شاعرانه را نیز از كف میدهد و به زبالهدانیِ شهوت مردانِ بیاصول بَدَل میگردد، مردانی كه نه شاعر، بلكه تبهكارند.
منبع :مقاله حجاب ارزش یا روش/سادات فخر، سید علی
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:24
حجاب و عفاف
كسانی كوشیده اند از طریق فاصله انداختن میان ارزشها با روش تحقّق عینی آنها، میان حجاب با عفاف، تفكیك نموده و حجاب را غیر ضروری میخوانند و حفظ عفّت را بدون حجاب نیز ممكن میدانند. اینك ما این تلاش را ارزیابی میكنیم:
تحلیل واژه:
1ـ معنای لغوی: عفاف با فتح حرف اوّل، از ریشه "عفّت" است و راغب اصفهانی در مفردات(1) خود، عفّت را معنی میكند:
«العفّة حصول حالةٍ للنّفس تمتنع بها عن غلبة الشّهوة».
(عفّت، پدید آمدن حالتی برای نفس است كه به وسیله آن از فزون خواهی شهوت جلوگیری شود).
طریحی نیز در مجمع البحرین(2) میآورد:
«عَفَّ عن الشیِِء ای امتنع عنه فهو عفیفٌ».
(عفاف از چیزی ورزید یعنی از آن امتناع ورزید پس او عفیف است).
و ابن منظور در لسانالعرب(3) مینویسد:
«اللفّة: الكّف عمّا لا یحلّ و لایجمل».
(عفّت: خویشتن داری از آنچه حلال و زیبا نیست).
شرتونی لبنانی نیز در اقرب الموارد(4) مینویسد:
«عَفِّ الرجل: كَفَّ عمّا لا یحلّ و لا یجمل قولاً او فعلأ وامتنع». (عفاف ورزید یعنی در گفتار و كردار از آنچه حلال نیست دوری جست و خویشتنداری نمود).
پایه عفاف، خویشتنداری است و ردّپایی از جنسیّت یا اختصاص به جنس خاص (زن) در معنی لغوی عفاف، وجود ندارد.
2ـ معنای عرفی: در ادب پارسی، "عفاف" از نظر معنا و گویش، تفاوت یافته است.
در لغتنامه دهخدا(5) چنین آمده است:
«عفاف: پارسایی و پرهیزگاری، نهفتگی، پاكدامنی، خویشتن داری».
دكتر معین در فرهنگ فارسی معین(6) آورده است:
«عفاف: پارسایی، پرهیزگاری، پاكدامنی، در تداول غالباً به كسر اول تلفظ میكنند.»
بنابراین در گویش فارسی، عفاف به كسر اول و به معنی "پاكدامنی" به كار میرود.
3ـ معنای اصلاحی: در تفكّر اسلامی، عفاف، واژهای با بار معنایی خاصّ برگرفته از آیات و روایات، و گونهای منش است همراه با كُنِش رفتاری و گفتاری.
عفاف در قرآن: در قرآن چهار بار از ریشه عفاف، استفاده شده است:
1ـ سوره بقره ـ 273: «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفّف»؛
(نا آگاه گمان میبرد كه اینان توانگرند زیرا عفاف میورزند). در این آیه، كنش بزرگ منشانه، عفاف است، خویشتنداری، عزّت نفس و امتناع از دست نیاز دراز كردن.
2ـ سوره نساء ـ 6: درباره شناخت زمان رشد و بلوغ یتیمان، به سرپرستان سفارش میكند كه از دست یازی به اموال یتیمان خودداری كنند و عفاف ورزند. این آیه نیز خویشتنداری را عفاف را خوانده است.
3ـ سوره نور ـ 32: «ولیتعفّف الّذین لا یجدون نكاحاً حتّی انعمهم اللّه من فضله»؛ (و كسانی كه اسباب زناشویی نمییابند، پاكدامنی ورزند تا آنكه خداوند از بخشش خویش توانگرشان گرداند). در این آیه خویشتنداری (استعفاف) را به رام كردن قوّه جنسی اطلاق فرموده است.
4ـ سوره نور ـ 60: «و القواعد من النّساء اللاّتی لا یرجون نكاحأ فلیس علیهنّ جناحُ ان یضعن ثیابهنّ غیر متبرّجات بزینةٍ و ان یستعْففْنَ خیرٌ لهّن واللّه سمیعٌ علیمٌ.»؛ (و زنان یائسهای كه امید زناشویی ندارند، گناهی نیست كه جامهها (چادرها)یشان را فروگذارند به شرط آنكه زینت نمایی نكنند و اگر پاكدامنی بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنوای داناست(7)).
در زبان پارسی، از خویشتنداری در امور جنسی و شره نبودن، به پاكدامنی تعبیر میكنند كه بخشی از گستره معنایی "عفاف" است زیرا عفاف، مطلق خویشتنداری را گویند همانگونه كه در آیات یاد شده، از خویشتنداری در امور اقتصادی و مالی نیز با كلمه استعفاف و تعفّف، یاد شده است.
اینك آیا میتوان گفت: عفاف، صرفا همان حالت درونی و نفسانی است و به بروز خارجی و اجتماعی آن حالت نفسانی، ربطی ندارد؟! از منظر قرآن، چنین نیست بلكه به دلیل اهمیّت نحوه بروز عفاف، این واژه، به «ظهور خویشتنداری» نظر دارد. در آیه نخست، حالت رفتاری مسلمان فقیر را به نمایش میگذارد كه چگونه خود را بینیاز جلوه میدادند، با رفتاری عفیفانه و بزرگ منشانه.
در آیه دوّم، دست یازی به اموال یتیمان را غیر عفیفانه، معرّفی میكند. در سوّمین آیه، خویشتنداری و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسی را استعفاف میداند و آیه چهارم، زنان سالخورده را سفارش میكند كه عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، یعنی عفاف را برابر با «حجاب» گرفته است. بنابراین عفاف از منظر تفكّر اسلامی، هم رویه درونی دارد كه حالتی نفسانی جهت كنترل و جهتدهی به شهوت (كشش و اشتیاق) است و هم رویهای بیرونی كه نشانههایش در رفتار و گفتار هویدا میشود تا حالت درون را به نمایش گذارد. در روایات اسلامی نیز "عفاف" به معنی "خویشتنداری" است كه در كردار و گفتار آشكار باشد.
مرحوم شیخ عباس قمی در سفینه البحار(8)آورده است:
«و یطلق فی الاخبار غالباً علی عفّة الفرج و البطن و كفّها عن مشتهیاتهما المحرّمه». (در روایات، عفاف، بیشتر به معنی خویشتنداری نسبت به شكم و شهوت به كار میرود، و بازداشتن ایندو از فزون خواهی حرام).
علی(ع) میفرمایند:
«العفاف زهادة»(9)؛ (عفاف زهد ورزی و خویشتنداری است).
و «العفّة تضعّف الشّهوة»(10)؛ (خویشتنداری شهوت را ناتوان میسازد).
رابطه "عفت" با "شهوت": در روایات و آیات، میان «شهوتپرستی» و «عفّت»، تقابل جدّی برقرار شده و به دینداران، آموزش داده میشود كه شهوتپرستان، عفیف نیستند ولی به نظر میرسد كه معمولاً تنها بخشی از گستره معنایی شهوتپرستی، مورد نظر برخی دینداران واقع شده است.
معنای لغوی "شهوت": راغب در مفردات(11) مینویسد:
«اصل الشّهوه نزوعُ النّفس الی ما تریده و ذلك فی الدّنیا ضربان، صادقة و كاذبة. فالصّادقة ما یختلّ البدن من دونه كشهوة الطّعام عند الجوع و الكاذبة ما لا یختّل من دونه». (اصل شهوت، كه كشش و اشتیاق نفس است به آنچه اراده كند، در دنیا بر دو گونه است: حقیقی و غیرحقیقی؛ اشتیاق حقیقی آنست كه بدن بدون تأمین آن آسیب میبیند؛ همانند اشتیاق به غذا هنگام گرسنگی. و اشتیاق به كاذب آنست كه بدن بدون تأمین آن آسیب نمیبیند).
طریحی در مجمع البحرین(12) میآورد:
«الشّهوات بالتّحریك جمع شهوة، و هی اشتیاق النّفس الی شییء». (شهوات جمع شهوت، به معنی اشتیاق نفس به چیزی است).
دهخدا در لغتنامه(13) مینویسد:
«شهوت: آرزو و میل و رغبت و اشتیاق و خواهش و شوق نفس و حصول لذت و منفعت»
و فرید وجدی(14) در دائرة المعارف تعریف میكند:
«الشّهوه حركة النّفس طلبا للملائم»؛ (شهوت حركت نفس است در جستجوی آنچه موافق و سازگار است).
این معنی، جنبه عملی «شهوت» را نیز دربردارد در نتیجه، شهوت، معنایی عام دارد.
در اصطلاح قرآن(15) نیز شهوت به معنی عام به كار میرود:
«زیّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذّهب و الفضّة و الخیل المسوّمة و الانعام و الحرث ذلك متاعٌ الحیوة الدّنیا...»؛
(عشق به خواستینها از جمله زنان و فرزندان و مال هنگفت اعمّ از زر و سیم و اسبان نشاندار و چارپایان و كشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است: اینها بهره زندگانی دنیاست).
معنای اصطلاحی شهوت: غالبا به خواهش و اشتیاق جنسی انسان، شهوت گفته میشود و شهوترانی را در بخش كوچكی از گستره امیال نفس به كار میبرند حال آنكه در تحلیل قرآن و روایات، «شهوت به معنی عام» در برابر «عفّت به معنی عام» قرار دارد. خواهش نفس و تلاش برای برآوردن آن میل، در برابر خویشتنداری در طاعت خواهشهای نفسانی است. انسان شهوتپرست از كردار و گفتارش پیداست. از كوزه، همان برون تراود كه در اوست. انسان عفیف و با اصالت نیز از سخن و كنش او هویدا است. عفاف، تنها پاكدامنی جنسی نیست. شهید مطهری در "تعلیم و تربیت در اسلام" میگویند:
«عفاف یعنی آن حالت نفسانی یعنی رام بودن قوّه شهوانی تحت حكومت عقل و ایمان. عفاف و پاكدامنی یعنی تحت تأثیر قوّه شهوانی نبودن، شره نداشتن. یعنی جزو آن افرادی كه تا در مقابل یك شهوتی قرار میگیرند بیاختیار میشوند، و محكوم این غریزه خود هستند، نبودن. این معنی عفاف است.»
ویژگیهای مفهوم عفاف:
عفاف و خویشتنداری، در برابر فزون خواهی شهوانی و كشش نفسانی، چه ویژگیهائی دارد:
1ـ خصلتی انسانی است. 2ـ حالتی درونی است.
3ـ نشانههای بیرونی دارد. 4ـ در رفتار و گفتار بروز میكند.
5 ـ با رفتار و نشانههای متناقض، سازگار نیست.
6ـ نه از موضع ناتوانی بل از بلندای عزّت و اقتدار، صورت میبندد.
عفاف، خویشتنداری با علائم و نشانههای رفتاری و گفتاری است و وجود آن بستگی به وجود نشانههای آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعایت نشانههای آن ممكن نیست. عفّت نمیتواند یك امر صرفا درونی باشد و هیچ علامت بیرونی نداشته باشد. بخشی از تفاوت در نشانههای خویشتنداری زن و مرد، از تفاوت در خلقت آنها سرچشمه میگیرد و یكی از نشانههای عفاف، پوشش است. عفاف بدون رعایت پوشش، قابل تصوّر نیست. نمیتوان به زن یا مردی، «عفیف» گفت در حالی كه عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود گرچه تفاوت رفتارهای انسانی و حیوانی، ریشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرایشها و منشها دارد. در اسلام از نشانههای برجسته «عفاف» میتوان به پوشش اسلامی (حجاب) اشاره نمود.(16)
شهید مطهری در مسئله حجاب مینویسد:
«وقتی زن پوشیده و سنگین از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاكدامنی را رعایت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمیكنند متعرّض آنها شوند.(17)».
ایشان در ذیل آیه 61 سوره نور چنین مینویسد:
«از جمله «ان یستعففن خیرٌ لهنّ» میتوان یك قانون كلّی را استنباط كرد و آن اینست كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات كند پسندیدهتر است و رخصتهای تسهیلی و ارفاقی كه به حكم ضرورت درباره وجه وكفین و غیره داده شده است، این اصل كلی اخلاقی را نباید از یاد برد.»(18)
نشانه بودن «حجاب» برای «عفاف» گریزناپذیر است. پوشش، نشان عفاف است.
«عفّت و حیا، خصلتی انسانی است كه تاریخ بر نمیتابد و مورد پذیرش تمامی انسانها بود، و هست. و انسانهای بزرگ و ادیان آسمانی نیز بدان توصیه كردهاند. در شریعت اسلامی نیز بر آن تأكید فراوان شده است. همین خصلت انسانی یكی از فلسفههای اصلی پوشش آدمی بوده است»(19)
در خصوص اندازه وابستگی پوشش با حجاب، استاد مطهری مینویسند:
«حیا و عفاف از ویژگیهای درونی انسان است و حجاب به شكل و قالب و نوع و چگونگی پوشش بر میگردد. تفاوت باطن و ظاهر یا روح و جسد و یا گوهر و صدف را میتوان به عنوان تمثیل در این زمینه به كار برد. به گمان ما اینها دو حقیقت هستند و میزان وابستگی این دو نیاز به تأمل دارد»(20)
استاد حجاب و پوشش را نشانه عفاف میداند:
1ـ ایشان در تحلیل آیه 59 سوره احزاب، خداوند به پیامبر دستور میدهد كه به همسران و دختران و زنان مؤمن فرمان دهید جلباب (پارچهای كه تمام بدن را بپوشاند) به خود گیرند، مینویسند:
«بنابراین در این فراز قاعدهای كلّی بیان شده كه زن مسلمان چنان رفت و آمد كند كه علائم وقار و عفاف از او هویدا باشد.»(21)
2ـ و نیز: «حجاب و پوشش تنها یك تكلیف است و نشانه یك خصلت انسانی یعنی عفاف»(22)
3ـ و: «حجاب و پوشش نشانگر عفت است»(23)»
4ـ و نیز: «قرآن عفت دختران شعیب را در حال چوپانی و آب دادن به گوسفندان در جمع مردان بازگو میكند. عفت مریم را در معبدی كه همگان چه زن و چه مرد به پرستش میآیند، میستاید».(24) آیا عفت دختران شعیب و عفت مریم(س) همان رعایت خویشتنداری و دارابودن نشانههای آن در كردار و گفتارنیست؟ 5 ـ و: «متانت در سلوك ظاهری و در انتخاب پوشش از عفاف درونی خبر میدهد.»(25)
اگر وابستگی حجاب با عفاف قطعی نشود نمیتوان در استدلال برای حجاب، از ارتباط «نشانه» و «واقعیّت» سخن گفت.
منبع :مقاله حجاب ارزش یا روش/سادات فخر، سید علی
ادامه دارد...
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:24
حجاب و عفاف
شكی نیست كه حجاب و پوشش تأثیر زیادی بر روح و روان زن دارد. عفاف و پوشیدگی برای زن همچون سد و حفاظی است كه در سایه آن از هر ذلّت و تحقیری در امان میماند. دین اسلام با واجب كردن حجاب، میخواهد زن بازیچه دست شهوت پرستان نباشد و ارزش او به میزانی تنزّل نكند كه تنها وسیلهای شود برای اطفاء شهوتها.
اهمیت حجاب زن از آن جهت است كه نه تنها حافظ اخلاق و تجسم تقوی و عفت در سطح جامعه است، بلكه وجود چنین حكمی در اسلام نوعی احترام گذاردن به زن مسلمان و محفوظ نگهداشتن وی از نگاههای گناهآلود مردان است. چنانكه در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده كه فرمودند: (لا حُرْمَهِ لِنِساءِ اَهْلِ الذِّمَّه اَنْ یُنْظَرَ اِلی شُعُورِهِنَّ وَ اَیْدیِهِنَّ) (تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 591) یعنی زنان غیر مسلمان چون در حریم دینداری و ایمان نیستند، نگاه كردن به آنها [تا وقتی به قصد لذت بردن نباشد] اشكال ندارد.
شهید مطهری میگوید: حقیقت این است كه بدبختیها و سیهروزیهای قدیم زن غالبا معلول این جهت بود كه انسان بودن او به فراموشی سپرده شده بود و بدبختیهای جدید او از آن جهت است كه عمدا یا سهوا زن بودن او و موقعیت طبیعی و فطریاش، رسالتش، تقاضای غریزیاش و استعدادهای ویژهاش به فراموشی سپرده شده است (مجموعه آثار، ج 19، ص 30).
زن به دلیل اینكه عواطف و احساسات قویتری نسبت به مرد دارد، از نظر روانی نفوذ پذیرتر از مرد است و در بین عوامل بیرونی، بیشتر از مرد متأثّر میشود. این تأثّر و نفوذپذیری وقتی از سوی شوهر باشد، باعث میشود وحدت و یگانگی روانی زن حفظ شود، اما وقتی از چند منبع باشد و آن زمانی است كه زن بدون حجاب در اجتماع مردان نامحرم حاضر میشود، به آسانی تحت تأثیر روانی و عاطفی آنان قرار میگیرد و وحدت روانی او از بین میرود و با از بین رفتن وحدت روانی، دچار اضطراب و آشفتگی میشود (حجاب از دیدگاه روانشناسی).
در منابع اسلامی درباره آثار روانی حجاب و بیحجابی مطالب زیادی وجود دارد. مثلاً در آیه 60 سوره نور درباره فلسفه حجاب میفرماید: (وَ اَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرُ لَهُنَّ)؛ و اگر (زنان) خود را بپوشانند برای آنها (خیر) بهتر است. كلمه (خیر) كه به معنای سود و نفع است، مطلق است و به دلیل اطلاقش، هم شامل نفع مادی میشود و هم نفع معنوی. در آیه 53 سوره احزاب، سود و نفع حجاب مشخصتر بیان شده است، در آنجا كه میفرماید: (ذلِكُم اَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ)؛ این كار (حفظ حریم بین زن و مرد) برای پاكی دلهای شما و آنها بهتر است. بنابراین طبق این دو آیه میتوان گفت، اثر مهم حجاب برای زن، طهارت و پاكی قلبی است كه مقدمهای برای رسیدن به سلامت قلبی (قلب سلیم) است و از آن در روانشناسی به (سلامت روانی) تعبیر میشود.
در روایات نیز به تأثیر روانی حجاب بر زن اشاره شده است. امام علی (علیه السلام) در وصیّت خود به امام حسن (علیه السلام) میفرماید: (وَاكْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِكَ اِیّاهُنَّ، فَاِنَّ شِدَّهَ الْحِجابِ اَبْقی عَلَیْهِنَّ.)؛ (زنان را) در پرده حجاب نگاه دار تا نامحرمان را ننگرند، زیرا كه سختگیری در پوشش، عامل سلامت و استواری آنان است. (نهج البلاغه نامه 31)
همچنین آن حضرت در حدیث دیگری میفرماید: (صِیانَهُ الْمَرْاَهِ اَنْعَمُ لِحالِها وَ (اَدْوَمُ) لِجَمالِها)؛ پوشش و حجاب برای حال زن بهتر است و سبب دوام زیبایی او میشود. (مستدرك الوسائل، ج 14، ص 255)؛ منظور از حال زن در این حدیث، وضعیت روانی اوست كه رعایت حجاب سبب تعادل آن میشود. و نیز پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) میفرماید: (خَیْرُ نِسائِكُم اَلْعَفیفَهُ)؛ بهترین زنان شما زنان پاكدامن و عفیفاند. (الكافی 1367، ج 5، ص 324)؛ این روایت نیز همان چیزی را میگوید كه در آیه 60 سوره نور گذشت.
نقش حجاب در سلامت روانی زن
در یك بررسی ساده میتوان به طور جزئیتر به آثار حجاب در سلامت روانی زن پی برد. در اینجا به بعضی از آثاری كه حجاب در سلامتی و آرامش روانی زنان دارد، اشاره میكنیم.
1- امنیت
اگر انسانها در زندگی روزمرّه خود و در كوچه و خیابان، محل كار، تحصیل و حتی داخل منزل احساس امنیت نكنند و دائما در ترس و دلهره باشند، به تدریج دچار اضطراب میشوند. در این میان زنان به دلیل ویژگیهای شخصیتی و موقعیت اجتماعیشان، آسیبپذیری بیشتری دارند و طبعا نیاز بیشتری به امنیت دارند. زیرا در بین جوامع بشری همیشه مردانی وجود دارند كه به جهت نداشتن تربیت صحیح انسانی، به دنبال فرصتی هستند تا زنان را مورد سوء استفادههای جنسی قرار دهند و یا حداقل مردانی كه زمینههای انحرافی در آنها وجود دارد، و به تعبیر قرآن (فِی قَلْبِهِ مَرَض) (احزاب، 32) یعنی بیمار دل هستند، با دیدن كوچكترین محرّك جنسی، عنان اختیار را از كف داده و نسبت به زنان بیحرمتی روا میدارند.
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج 2، ص 196، آمده است: زنان مسلمان به مسجد میرفتند و نماز جماعت را با پیامبر میخواندند. هنگامی كه ایشان برای خواندن نماز صبح و یا مغرب و عشا از خانه بیرون میرفتند، جوانها بر سر راهشان مینشستند و به تعرّض و آزار آنان میپرداختند. در این زمان آیه 59 سوره احزاب نازل گردید و بر پوشش زنان به عنوان حفاظ در مقابل آزار و اذیت دیگران تأكید كرد.
2- ارزشمند شدن زن
یكی دیگر از ثمرات حجاب برای زن، گرانبهاتر شدن او برای مرد و در نتیجه، به وجود آمدن عشق است كه لذّتبخشترین عواطف انسانی است. نیاز به دوست داشن و محبوب دیگران واقع شدن، همچنان كه (مزلو) روانشناس غربی در سلسله مراتب خود به آن اشاره كرده، یكی از نیازهای مهم هر انسان است. میزان این نیاز در زنان بیش از مردان است؛ زیرا موجودیت روانی و شخصیتی زن به این است كه مورد توجّه و محبت دیگران، به ویژه نزدیكانش مثل پدر، مادر، شوهر و فرزندان واقع شود، به طوری كه اگر این جایگاه را نداشته باشد امید خود را در زندگی از دست میدهد؛ به عبارت دیگر، شكست در عشق، شكست در همه چیز اوست.
(ویل دورانت) نیاز اصلی زن در زندگی زناشویی را، مورد محبت و توجه مرد واقع شدن میداند و در این باره مینویسد: (زن وقتی زنده است كه معشوق باشد و توجه به او مایه حیات اوست) و در جای دیگر مینویسد: (میگویند زنان بیشتر به دنبال ستایشها و تحسینهای مطلق و مبهم مردانند و بیشتر میخواهند كه مردان به خواست آنها توجّه كنند و این امر از میل آنها به لذّت جنسی بیشتر است؛ در خیلی از موارد لذّت محبوب بودن آنان را بیشتر خرسند میسازد.) (لذات فلسفه، ص 135 و ص 34).
در مقابل، اگر زنان مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گیرند و یا تحقیر شوند، بیش از دیگران در معرض ناراحتیها و مشكلات روانی قرار میگیرند و سلامت روانی خود را از دست میدهند. آنان زمانی میتوانند این نیاز را در خود تأمین كنند كه ارزش واقعی خود را به عنوان یك انسان از دست ندهند. مسئله مهم این است كه زن از چه راهی میتواند ارزش واقعی خود را حفظ كند؟ اسلام و سایر ادیان الهی بهترین عامل حفظ ارزش زن را (حجاب) میدانند. بیتردید حجاب و خودداریهای ظریفانه زن، او را در نظر مرد محبوب میكند و مرد را آماده فداكاری و جانفشانی برای او میكند. در واقع نقش مهم حجاب برای زن حفظ جایگاه معشوقیت اوست.
اما اگر زن زیباییهای خود را در معرض نمایش قرار دهد، كمكم برای مردان عادی میشود و به تدریج از ارزش او كاسته میشود؛ ولی وقتی زن خود را میپوشاند، نه تنها ارزش او كم نمیشود، بلكه برای مرد جذابتر و رؤیاییتر جلوه میكند. زیرا (حجب برای دختر همچون وسیله دفاعی است كه به او اجازه میدهد تا از میان خواستگاران خود شایستهترین آنان را برگزیند، یا خواستگار خود را ناچار سازد كه پیش از دست یافتن بر وی به تهذیب خود بپردازد. موانعی كه حجب و عفّت زنان در برابر شهوت مردان ایجاد كرده، خود عاملی است كه عاطفه و عشق شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است.) (تاریخ تمدن، ج 1، ص 60).
(سیمون دوبووار) دانشمند و حقوقدان معروف فرانسوی میگوید: (دختران جوان دوست دارند، مردانْ خودِ آنها را بخواهند، نه برقراری رابطه جنسی با آنان را؛ فلذا نگاههای مردان در عین اینكه آنها را میستاید، آزار هم میدهد. هوس مذكّر به همان اندازه كه تحسین است، توهین است. دختران طبیعتا اگر احساس كنند مردان به بدن آنها نظر جنسی دارند، سعی میكنند خود را بپوشانند. شرم و حیا از همین جا معلوم میشود.) (جنس دوم، ص 56).
3- تعدیل غریزه خودنمایی و تبرّج
پوشش و حجاب به دلیل اینكه نقش اساسی در متعادل كردن غریزه خودنمایی و تبرج زن دارد، عامل مهمی برای جلوگیری از بخش بزرگی از اضطرابها و دغدغههای فكری زن محسوب میشود، زیرا آزادی زن در خودآرایی و به نمایش گذاردن جلوههای زنانه در جامعه، باعث افراط در تجمّل و توجّه به زیباییهای ظاهری میشود، كه این توجه افراطی میتواند سبب بروز اختلالهای روانی در زن شود.
توضیح اینكه وقتی زن مكشوف و آرایش كرده در بین مردان ظاهر میشود، طبعا عدهای خوششان میآید و او را مورد تحسین و تكریم (ظاهری) قرار میدهند. به همین جهت دائما سعی میكند وضع ظاهری خود را طوری قرار دهد كه بیشتر مورد پسند آنها واقع شود. معمولاً اینگونه زنان و دختران برای اینكه زیباتر شوند، هر روز وقت زیادی را صرف آرایش و تقلید از مدهای جدید مینمایند. این روند میتواند ناراحتیهای روانی زیادی را برای آنان ایجاد كند و به دلیل اینكه همیشه كارها به دلخواه پیش نمیرود، باعث بروز نگرانیهایی برای آنها میشود. بطور مثال این تصوّر، كه آیا با صرف این همه وقت و هزینه مالی توانستهاند جلب نظر دیگران بكنند و مورد پسند آنان شوند یا برعكس، مورد تمسخر و تحقیر آنانند، میتواند دائما ذهن آنها را به خود مشغول كند و آنها را به موجوداتی نگران تبدیل نماید.
دلیل دیگری كه میتواند بر نگرانی آنها بیفزاید این تصور است كه هر لحظه ممكن است رقیبی زیباتر از راه برسد و شكار آنها را برباید؛ و بالاخره دلیل سومی كه باعث ناراحتی و استرس برای آنها میشود این است كه میبینند به مرور زمان از زیباییهایشان كاسته میشود و زنان جوانتر و زیباتر جای آنها را میگیرند و نقش آنها را در ربودن دلها كمتر میكنند. خصوصا وقتی مشاهده میكنند همان مردانی كه چندی پیش خریدار كرشمههایشان بودند، دیگر حاضر نیستند با آنها مراوده داشته باشند و بهای چندانی به آنها نمیدهند، اینجاست كه دچار افسردگی و اضطراب میشوند و حتی گاه دیده شده كه دست به انتحار میزنند.
این در حالی است كه رعایت حجاب سبب افزایش جذابیت و زیبایی زن میشود. در روایتی از امام علی (علیه السلام) رسیده كه فرمودند: (زَكاةُ الْجَمالِ اَلْعِفافُ) (مستدرك الوسائل، ج 7، ص 46).
عفت و حجاب سبب افزایش و رشد زیبایی میشود. و نیز در روایت دیگر میفرماید: (صِیانَهُ الْمَرْأةِ اَنْعَمُ لِحالِها (اَدْوَمُ) لِجَمالِها)؛ پوشش و حجاب به روح و روان زن بیش از هر چیز دیگر سلامتی میبخشد و سبب دوام زیبایی او میشود (همان، ج 14، ص 255).
4- محافظت از عواطف انسانی زن
یكی از تفاوتهای آشكار بین زن و مرد تفاوت در میزان عواطف و احساسات است. خداوند متعال احساسات و عواطف زن را قویتر و متنوعتر از مرد قرار داده است. نقش این عواطف در زندگی انسان بسیار مهمّ و حیاتی است به طوری كه بدون وجود آن، ادامه زندگی ناممكن میشود. این نقش میتواند به دو جهت باشد: اول منبعی مهم و عاملی اصلی برای آرامش و سكون در زندگی زناشویی است، (ر.ك: روم /21). و دوم مسئولیت مادری است كه آفرینش بر عهده زن قرار داده است. این مسئولیت استعداد مادری زمانی میتواند فعلیّت پیدا كند كه روح و روان زن سرشار از عاطفه باشد، تا با تربیت فرزندان، عواطف انسانی را به آنها منتقل كند؛ عواطفی كه جامعه انسانی شدیدا به آن نیازمند است و تمام مصائب و مشكلات دنیای كنونی بشریت از كمبود آن نشأت میگیرد.
آنچه در اینجا توجّه به آن بسیار حائز همیّت است، این است كه چگونه باید از این منبع بسیار با ارزش حفاظت كرد و در رشد و گسترش آن كوشید تا خرابی و فساد در آن راه نیابد و نسل بشری متضرّر نگردد؟ اسلام با واجب كردن حجاب، بهترین راه را برای حفظ و بقاء عواطف و احساسات با ارزش و انسانی زن تعیین كرده است. عواطفی كه اگر در زن نابود شود نه تنها هسته روانی زن را تهدید میكند و او را دچار مشكلات روانی حادّ میكند، بلكه جامعه انسانی را نیز به نابودی میكشاند.
5- پایبندی به اصول اخلاق انسانی
یكی از ضروریترین نیازهای بشریت در رسیدن به سلامت روانی، اخلاق و پایبندی به اصول آن است. انسان زمانی میتواند به سلامت و آرامش روانی برسد كه در سایه ایمان و اخلاق زندگی كند. شرط اصلی پایبندی به اخلاق، پرهیز از سقوط در پرتگاه شهوات حیوانی است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، در حدیثی بزرگترین زمینه سقوط اخلاق را افتادن مردان و زنان در دام شهوات جنسی میداند.
همچنین امام رضا (علیه السلام) وجود روابط آزاد بین زن و مرد را علت بسیاری از جنایات و مفاسد اخلاقی معرفی میكند.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت، حفظ اخلاق و ایمان جوامع و برقراری صلح و صفا بستگی زیادی به حفظ حجاب و حریم زن و مرد دارد. اینجاست كه ما میتوانیم به ارزش حجاب و پوشش زن پی ببریم و آن را به عنوان عاملی مهم در حفظ اخلاق و راهی برای رسیدن به سلامت روانی زنان و بالتبع سایر افراد محسوب كنیم. ولتر (به نقل از افكار جاویدان) درباره نقش زن در حفظ اخلاق میگوید: وظیفه زنان تهذیب اخلاق مردان است. و نیز میگوید: زن آفریده شد تا شیرازه سعادت و ارتقاء موجودات پیوسته بماند.
6- حفظ استواری خانواده
یكی دیگر از آثار و فواید حجاب كه در سلامت روانی زنان تأثیر دارد، نقشی است كه در پایبندی همسران به پیمان مقدّس ازدواج دارد. زیرا حجاب و پوشش باعث میشود زن از نگاههای آلوده مردان هوسباز و گرفتار شدن به دام عشقهای آزاد محفوظ بماند و به زندگی و خانواده خود وفادار باشد. از طرف دیگر شیوع بیحجابی و بیبندوباری، باعث میشود شوهران به جای توجّه و محبت به همسرانشان، به دنبال لذّتجویی از زنان آرایش كرده كوچه و بازار باشند و زنان نیز از جلوهگری و طنّازی برای به دام انداختن مردان بیگانه، ابایی نداشته باشند و در نتیجه عشق و علاقه بین همسران از بین رفته و باعث فروپاشی خانواده شود.
آزاد شدن از قید خانه و خانواده، به معنای از دست دادن آرامش و امنیت روانی است. خانه را مسكن گویند، زیرا محل سكونت و آرامش روحی برای انسان است. اگر زن این جای امن و سكون و محل شكوفایی استعدادها و نیروهای درونیاش را از دست بدهد، آرامش و سلامت روانی خود را نیز از دست میدهد. استرسها و فشارهای روانی كه امروز دامنگیر زنان غربی شده، به این جهت است كه بیبندوباری و داشتن روابط جنسی، سبب شده از زندگی در خانه بیزار شوند، وظیفه مادری خود را فراموش كنند و به جای آن در قید و بند رقابتهای زندگی مدرن امروزی بیفتند و تمام ارزشهای معنوی خود را فدا كنند.
شهید مطهری نیز در این باره میگوید: (فلسفه پوشش و منع كامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است كه همسر قانونی شخص، از لحاظ روانی، عامل خوشبخت كردن او به شمار میرود؛ در حالی كه در سیستم آزادی كامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یك نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه كانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.)
لمبروزو، نیز میگوید: (بارها دیده شده است در ممالكی كه (زنها) بیشتر طنّازی و دلبری مینمایند، مردها نسبت به آنها بدبین بوده و از قبول زناشویی سرپیچی میكنند و بارها مشاهده شده است كه حتی بعد از تشكیل خانواده در اثر آشنایی مردان با اینگونه زنان، نفاق و جدایی میان همسرها تولید گشته است)
منبع:دختران اسمان
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:18
حجاب و عفاف
هر انسانی، با هر نظام فكری، افعال اختیاریاش را به منظور رسیدن به اهدافی كه آنها را پسندیده و خوب تشخیص داده، انجام میدهد؛ به عبارت دیگر، تمام افعال ارادی آدمی، تابع حسن و قبحی است كه تشخیص میدهد. «حجاب و بیحجابی» نیز از این چارچوب برون نیست. عدهای حجاب را نیك میدانند و بدان پایبندند و در مقابل، بیحجابی را زشت میشمارند و از آن بیزاری میجویند؛ چنان كه گروهی بیحجابی را پسندیده، به آن اهتمام میورزند و حجاب را عملی زشت دانسته، دامن خود را از آن پاك میسازند. این نوشتار، فارغ از دلیلهای عقلی و نقلی و مقتضیات فطری در پی بررسی آثار این دو پدیده است و خوبی و بدی و زشتی و زیبایی هر یك را مینمایاند تا هر كس با تدبیر در آثار آن دو، راه صواب پیش گیرد.
دامنه تأثیر رفتارها
بیتردید زندگی اجتماعی - خواه بر استدلال عقلی و خواه برخواسته فطری و خواه بر بنیان قراردادهای اجتماعی و... بنا شده باشد - از تأثیر و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آنها تهی نیست. خوبیها و زیباییها برای فرد و خانواده و جامعه مفیدند و زشتیها و بدیها نیز به همه زیان میرسانند. و تأثیر خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه به جا خواهند گذاشت.
همنوایی آهنگ تكوین و تشریع
مدبّر آفرینش كه خواهان تداوم نسل بشر است، خود، به قلم تدبیر و تكوین، جاذبههای عقلی، اجتماعی، فطری و زیستی - جنسی را در آدمیان و حتّی حیوانات و گیاهان به ودیعت نهاده تا در پرتو جذب و انجذاب درونی همیشگی شعله وجودشان را بر افروخته نگهدارند. خالق هستی برای بقای دیگر موجودات تنها همین جذب و انجذاب را كافی دانسته، ولی برای بقای نسل بشر مسؤولیت سپاری را نیز از نظر دور نداشته است؛ زیرا بشر چون جانوران و گیاهان نیست كه نسل وی تنها با جاذبههای زیستی - جنسی و عشق ورزی آزاد پایدار ماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذیه، نگهداری و پرورش درست نیازمند است و بدون مراقبتهای بهداشتی، زیستی و... فرصت حیات نمییابد. بر این اساس، معمار هستی كه نهاد آدمی را آن گونه سرشت، برگنبد تشریع این گونه نوشت كه ازدواج محبوبترین بنیادها برای بنا نهادن كانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است1، تاهم جذب و انجذاب به محیط خانواده محدود گردد و هم نسلی سالم و متعادل پرورش یابد. چون جذب و انجذاب لجام گسیخته هرگز به بقای نسل تن نمیدهد و آن را مزاحم عشق ورزی خود میبیند؛ همانگونه كه نسل ناسالم، پدر و مادری نمیشناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد2. به این منظور، انتظار میرود معمار نظام تكوین و تشریع در راه نیل به خواست خود، به تدبیر و تشریع لازم دست یازد و اسباب رسیدن به آن هدف را تشریع فرماید. «حجاب» در شمار این اسباب جای دارد. اینك در این نوشتار، با پرداختن به برخی آثار تربیتی و روان شناختی این دو پدیده، سودمندی و ضرر آفرینی هر یك را هویدا میسازیم تا هر كس خود آگاهانه تصمیم گیرد.
حجاب و رشد شخصیت
شخصیت؛ مجموعه افكار، عواطف، عادتها و اخلاقیات یك انسان است كه به تمایز وی از دیگران میانجامد3؛ به عبارت دیگر، مجموعه صفات و ویژگیهای جسمی، روانی و رفتاری كه هر انسان را از انسانهای دیگر متمایز میسازد، شخصیت نام دارد4. بر این اساس، هر كس شخصیتی دارد كه خود را با آن معرفی میكند. و دیگران نیز او را به همان ویژگیها میشناسند. در، «روانشناسی كمال» انسان رشد یافته كه انسان خواستارِ تحققِ خود (actualizing person - The Self) معرفی میگردد، این گونه توصیف شده است: انسانی كه نیازهای سطوح پایین (نیازهای جسمانی، ایمنی، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از تواناییها و قابلیتهای خود است و به دنبال به فعلیّت رساندن خویشتن و تحقق خویش است5. اریك فروم انسان رشد یافته را انسان بارور (Productive person) معرفی میكند و در تعریف او میگوید: وی انسانی است كه نیازهای روانیاش را از راههای بارور و زایا و خلاق ارضا میكند6. به عقیده اریك فروم مؤثرترین عامل در رشد شخصیت انسان برآوردن معقول نیازهای روانی است كه حیوانات پست این نوع نیازها را ندارند. انسان سالم نیازهای روانی - نه نیازهای جسمانی مانند گرسنگی، تشنگی، جنسی و...- خود را از راههای خلاّق ارضا میكند و اشخاص ناسالم از راههای نامعقول7. اكنون باید دید فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیشتر فراهم میگردد یا با عدم رعایت آن؟ انسانی كه پیوسته نگران زیبایی خود است و بیشتر در جهت معرفی پیكر خود میكوشد، بهتر میتواند قابلیتهای خود را بشناسد و به فعلیت برساند یا آن كه سر در باغ اندیشه دارد؟ آیا توجّه به نیازهای جسمانی و سطحی به انسان امكان رشد میدهد یا توجّه به نیازهای عالی و مخصوص انسانها؟ آیا غرق شدن در خود نمایی و جلب توجّه دیگران مسیر منتهی به یافتن خویشتن است؟ انسانی كه زندگیاش تحت فرمان و ارادهاش نیست، در حس هویّت یابی خود (of Identity A Sense) دچار شكست شده است8 تا چه رسد به آن كه هویّتش را به كمال رساند. زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگیاش تأثیر میگذارد و چنان زندگی میكند كه دیگران میپسندند، نه آنگونه كه خود میپسندد.
بیحجاب در اندیشه نمایش خود و زیبایی خویش است. این امر كه عقده حقارت (inferority complex) انسان را مینمایاند، زمینه رشد و تعالی وی را نابود میسازد؛ در حالی كه زن مانند مرد یك انسان است و باید از نظر انسانی رشد و تكامل یابد. كسی كه با نمایش زیبایی خود و گزینش پوششی ویژه در اندیشه جلب نظر دیگران به سر میبرد، در حقیقت میخواهد با تكیه بر جذابیتهای ظاهری خویش و نه اصالتها و ارزشهای متعالی خود، جایی در جامعه بیابد. در واقع او از این طریق اعلام میدارد، آنچه برایش اصل است و اهمیّت دارد، «زن بودن» او است نه انسانیت و اندیشه و لیاقت و كارآییاش. چنین فردی قبل از همه اسیر خویش است و به مغازهداری شبیه است كه پیوسته در اندیشه تزیین ظاهر و تغییر دكور خود به سر میبرد و فرصت پرداختن به آرزوهای بزرگتر را نمییابد9.
حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندی)
از نظر روانشناسی، قطعیترین عامل رشد انسان «میزان ارزشی» است كه هر فرد برای خود قائل است10؛ به عبارت بهتر، نافذترین عامل رشد روانی و شخصیتیِ انسان، سطح حرمت خود (esteem - Self) او است. درجه ارزیابی فرد از خود، حرمت خود خوانده میشود و در واقع باز خوردی از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار میآید. این قضاوت در قالب رفتارهای كلامی و غیر كلامی بروز میكند و گسترهای است كه فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و یا ناموفق و بیارزش میداند11.
چنان كه گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش یافتگی هیجانی، اجتماعی و عاطفی تأثیر بسیار دارد و از عوامل تعیین كننده اساسی در شكلدهی الگوهای رفتاری و عاطفی است؛ به گونهای كه تردید افراد در ارزشمندیشان به ناتوانی در رسیدن به زندگی عاطفی موزون میانجامد. این افراد همواره از آشكار شدن ناتوانیهاشان هراسناكند و صحنه را ترك میكنند. از طرفی خلاقیت با «سطح حرمت خود» رابطه كاملاً مستقیم دارد12.
به راستی آیا برهنه شدن و كشاندن رفتارهای جنسی به كوچه و خیابان به آدمی ارزش میدهد و انسان را از احساس ارزشمندی بهرهمند میسازد؟ البتّه شاید احساس رضایت آنی و زود گذر پدید آورد، ولی كمتر كسی است كه بر خورداری از این حالت و رفتار را ارزش تلقی كند و شخص برخوردار از این روحیه را ارزشمند بداند. افزون بر این، تأمین هر خواستهای همیشه با احساس رضایت همراه نیست. در جامعهای كه برهنگی تمام شریانهای آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقایسه داشتهها و نداشتههای خویشند، انسانها در تشویش مستمر و دلهره همیشگی فرو میروند؛ زیرا رقابت و مقایسه در میدانی رخ مینماید كه ظرفیت رقابت ندارد و بدین سبب، آدمی به تنوع طلبی حریصانه كشیده میشود. بیتردید تا وقتی این اندیشه فضای ذهن آدمی را آكنده است، فرصتی برای بروز خلاقیت و ابتكار باقی نمیماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل دیگران و جلب نظر مردان و پسندیده شدن، هرگز اندیشه علمی را بر نمیتابد و نمیتواند یافتهای تازه عرضه كند. او در پی آن است كه در وضعیت موجود پسندیده شود نه آن كه وضعیت را تغییر دهد و با ابتكار و خلاقیت، طرحی نو در اندازد. از سوی دیگر، از آنجا كه احساس بیارزش بودن تمام وجود این افراد را پر كرده است، در پی جبران این كمبود بر میآیند و چون آسانترین راه رسیدن به این احساس، مقبول دیگران واقع شدن است، از طریق سكس و عرضه پیكر خود در این مسیر گام بر میدارند تا به شكلی، احساس ارزشمندیِ از كف رفته خود رإ؛ ّّ جبران كنند. در حالی كه شخص بر خوردار از حجاب هرگز چنین نیازی را احساس نمیكند. در نگاه او بهترین راه جبرانِ احساسِ ارزشمندی آن است كه خود را از دسترس بیگانگان دور نگهدارد و مقام و موقعیت خود را پایین نیاورد13. گویا از همین رو است كه ویل دورانت میگوید: زنان دریافتند كه دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است.
بنابراین، چنین افرادی هم ارزشمندی را از كف دادهاند و هم در جبران آن به بیراهه رفتهاند. راه رسیدن به احساس ارزشمندی پایدار، رفتن در پی كسب صفات ارزشمند و پایدار است.
انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگهداشتن خود از دسترس دیگران، سطح ارزشمندی خود را ارتقا میبخشد تا آنجا كه مرد، نیازمندانه به آستان وی روی میآورد. بیتردید اگر زنان این مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشیده داشتن و مخفی ساختن پیكر خویش بیشتر گرایش نشان میدهند14 و پی خواهند برد كه راه احساس ارزشمندی در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نیست. راسل میگوید: از لحاظ هنری، مایه تأسف است كه بتوان به آسانی به زنان دست یافت. ویل دورانت نیز میگوید: آنچه میجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها میگردد15.
ویلیام جیمز به صراحت توصیه میكند: زنان عزّت و احترامشان به این است كه به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و خود را از دسترس مردان، دور نگهدارند.
پس حجاب احساس ارزشمندی است؛ كه موقعیتی بلند مرتبه برای زنان پدید میآورد و مردان را در محدودیت فرو میبرد. اگر چه در بیان به زنان گفته میشود كه پوشیده بیرون آیید؛ ولی واقعیت آن است كه به مرد گفته میشود، بهره برداری جنسی در همه جا ممنوع. چون راه چشم را كه نافذترین كانال حسیِ مردان است، نمیتوان سد كرد.
حجاب و استحكام خانواده
خانواده با اهمیّتترین نهاد اجتماعی است. خانواده كانون عشق و امید و تحقق آرزوهای آدمی و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است؛ به گونهای كه هیچ جامعهای نمیتواند بدون خانواده پایدار بماند. در معارف الاهی خانواده مهمترین جایگاه پرورش انسان است. قرآن كریم همسران را «لباس» یكدیگر میداند و بدین ترتیب نقش هر یك را معیّن میكند. زن و شوهر نزدیكترین افراد به یكدیگرند و چون لباس، یكدیگر را از آفات و آسیبهای عفت سوز و ایمان برانداز حفظ میكنند16. افزون بر این، آنها مانند لباس، مایه وقار و آراستگی یكدیگرند. بیتردید این نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل میگیرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگی رها باشند، نمیتوانند برای یكدیگر چون لباس به شمار آیند و عفت و وقار و شخصیت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان یافتن چنین بنیادی است و بیحجابی با آن تعارض آشكار دارد؛ زیرا بیبند و باری در پوشش، بیبند و باری در تحریك و احساس نیاز را در پی دارد و تأمین نیازهای شعلهور بنیاد خانواده را نشانه میرود17.
غریزه جنسی یكی از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ امّا برای پایداریاش كافی نیست. بعد از ازدواج به تدریج با گذر زمان اهداف جدید شكل میگیرد؛ خواستههای زیستی و جنسی اندك اندك جای خود را به نیازهای روانی و امنیتی و عاطفی و شناختی میدهد و دیگر سرمایه عشق ورزی به تنهایی برای تأمین اهداف خانواده و خواستهها كافی نیست. نخستین شرط دستیابی بدین اهداف و تأمین خواستهای جدید، آن است كه زن و شوهر از هویّت و خواستهای فردی دست شویند و به سوی پی ریزی هویتی جمعی گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خویش را پی گیرد؛ زن در جهت تجمل و خودنمایی و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد؛ در دغدغه مقبولیت خویش فرو رود و نقش مادری را به فراموشی سپارد؛ و از آن سوی مرد در اندیشه رسیدن به تمكینهای نوتر و پر رونقتر به سر برد و نقش پدری را فراموش كند، بنیان خانواده بر باد میرود. بیتردید كانون خانواده با اموری چون توجّه به لباس و بدن و روی و موی و انگشت نما شدن و مشخصتر معرفی كردن خود، پیوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدین امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نیازهای برتر، پایههای خانواده را متزلزل میسازد.
حجاب و مسؤولیت پذیری
هر كس در برابر خود و دیگران مسؤول است. انجام موفقیتآمیز مسؤولیت به استعداد و برخورداری از توانمندیهای متناسب و ظرفیتهای روان شناختی و جسمی نیاز دارد. توفیق در پارهای از مسؤولیتها و حتّی سپردن برخی از مسؤولیتها به حجاب تكیه دارد و افرادی كه بیحجابی پیشه میكنند، توان انجام آن را ندارند. این گروه ناگزیر باید به خویش پردازند و - چنان كه امروزه مشاهده میكنیم - چارهای ندارند جز آن كه انجام آن مسؤولیتها را به دیگران و حتّی مردان بسپارند18. زنانی كه در پی دلربایی و جلب نظر دیگرانند و جز عرضه پیكر خود به چیزی نمیاندیشند، هرگز نمیتوانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسؤولیت كنند و به معنویت خود و اعضای خانواده و جامعه بیندیشند. این افراد، افزون بر آن كه خود به دلیل ناتوانی یا شانه خالی كردن از انجام دادن مسؤولیتهای فردی باز میمانند، با روحیه و وضعیت بدنی خاص خویش محیط را آلوده و موقعیت را برای فعالیت مسؤولیت پذیرانه نامساعد میسازند. بر این اساس، بازدهی فعالیتهای خانوادگی و اجتماعی را كاهش میدهند و حتّی دقّت عمل را دچار اختلال میكنند؛ به عبارت دیگر، این افراد خود ناتوان میمانند و دیگران را نیز از انجام دادن تعهدات و مسئولیتهاشان باز میدارند. تحقیقات گسترده و به ویژه پژوهشهای میدانی، حاكی از افت تولید و كاهش سطح كیفیت در مراكز آلوده به افراد بیحجاب، بر درستی این سخن گواهی میدهد.
اسلام كه عاطل و باطل ماندن نیروهای عظیم انسانی و غیر انسانی را نمیپسندد، برای رسیدن به موفقیت در انجام تعهدات و مسؤولیتهای فردی و اجتماعی، استعداد و شرایطی را لازم میداند كه رعایت پوشش خاص یكی از آنها به شمار میآید. فرد بیحجاب با رعایت نكردن این شرط در واقع از قبول مسؤولیت خودداری ورزیده، در پی خواستههای خود میرود و حتّی دیگران را از انجام تعهدهای پذیرفته شده باز میدارد. بنابراین، حجاب هرگز به معنای محدود كردن حوزه مسؤولیت زن نیست. حجاب شرط موفقیت در انجام دادن مسؤولیتها و سپردن برخی مسؤولیتها است. انسان، با انتخاب بیحجابی از قبول مسؤولیتهای حساس و سنگین شانه خالی میكند؛ آزاد از هر تعهدی سر بار دیگران میشود و مسؤولیتها را به دیگران وا میگذارد.
منبع:دختران اسمان
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:14
حجاب و عفاف
شنو از چادر که در توصیف زن
تار و پودش با تو می گوید سخن
تار و پودم را شرافت تافته
تا شرافت را به عصمت بافته
در کلاس حفظ تقوی و شرف
دختران درند و چادر چون صدف
بهترین سرمایه زن چادر است
زانکه زن را زینت زن چادر است
چادر از بهر زنان الزامی است
بهر زن بی چادری ناکامی است
حفظ چادر در سرای اقتدار
دختران را هست تاج افتخار
حفظ چادر حفظ دین و مذهب است
شیوه زهرا و درس زینب است
حفظ چادر حافظ ناموس هاست
پاسدار حیله جاسوس هاست
حفظ چادر نص قرآن مجید
قفل جنت را بود تنها کلید
حفظ چادر سد فحشا می شود
رو سفیدی نزد زهرا می شود
حفظ چادر چاره ساز کار هاست
حافظ گل از هجوم خارهاست
حفظ چادر زخم ها را مرحم است
دست رد بر سینه نامحرم است
حفظ چادر التیام درد هاست
سد محکم در بر نامرد هاست
پنج شنبه 20/9/1393 - 13:11