این قافله عمر باز به مقصد نرسید
آنچنان رفت و من ز پی اش
هرگز به اندیشه من فكر پرواز نرسید
چشم دل بازکن که جان بینی وانچه نادیدنی است آن بینی
آنقدر از زندگی دلتنگ ودلگیرم
که روز مرگ خود را جشن می گیرم
امروز بی حوصله تر از هر روزم
به یاد تو بین تنهایی خود گم شده ام
و امشب تاانتهای آخرین قطره تنهایی
به خاطر گریختن خوبیها میگریم تا عشق
کوتاه نگاهم کند دیگر چیزی نیست که حتی
بیادش کمی شاد باشم .آنگاه که خوشبختی با
کوبنده ترین صدا درهایش را به رویم می بندد
شکر خدا قبل از هر چیز ... سلام دیشب چه شبی بود انگار دیر کرده بود اما همه امیدوار امدنش و زیبا امد مومنین برای امدنش نماز گذاشتن و سرانجام امد پرندگان شادابی تازه ای پیدا کردن وبا پرواز شبانگاهی خود امدنش را جشن گرفتن به سمت اسمان اوج میگرفتن انگار که معبود مهربانشان را شکر میکردن به به چه زیبا بود چشمان منتظر چه زیبا بود گیاهان و درختان با امدنش شادابی تازه ای گرفتن و همه و همه خدای مهربان را شکر گفتند باران امدنت جان تازه ای به ما بخشید دیشب تو تهران باران جان تازه ای بخشید امدنش شکر و به راستی خدا هیچ دعایی را بدون جواب نمیگذارد الحمدالله یا رب العالمین
سال میان دو پلك را ثانیه هایی شبیه راز تولد بدرقه كردند. كم كم ، در ارتفاع خیس ملاقات صومعه نور ساخته می شد
جنس غم جنس اشنایی هست آری آن را لمس میکنم
جنس همیشگی آن را درک میکنم غم همیشگی
اشک جاری میشود از درد بی وفایی می نالم باز پلکی بهم میزنم ثانیه ها میگذرند انگار همین تنهایی است که منو دوست دارد که رهایم نمیکند تنهایی کی به من بی وفایی میکند خدا داند
هراقدام بزرگی درابتدا محال به نظر می رسد
سلام این انتقاد من اصلا در مورد سایت تبیان نیست خواهش میکنم تا آخرش بخونید مظلومیت مولا علی آخه چقدر
دیروز که نه دیشب قبل از خواب ناگهان زد به سرم برم سراغ رادیو زیاد اهلش نیستم شاید یک ندا بود به دلم افتاد شروع به گوش دادن کردم داستانی که گوش میدادم داستان کودک دو مادر بود مادرانی که یکی دروغین بود و یکی دیگر مادر واقعی که هر دو برای تصاحب کودک در دادگاه ظاهر شده بودند تا جناب قاضی حکم میکنه این 2 مادر ایستاده کودک در میان آن ها هر کدام از این دو زن توانست کودک را به طرف خودش بکشه مادر کودک است خلاصه اینکه به هر حال کودک را ان نامادری میکشه و مادر حقیقی از ترس اینکه دست کودک اسیب ببینه دست او را رها میکنه و او را نمیکشه با این ترفند قاضی میفهمه که مادر واقعی کیست نام کودک مارتین و نام مادر واقعی اش ماریا اما نمیدونم چی بگم انتقاد من به رادیو جوان اینجاست که این داستان یا نه واقعیت مخصوص کسی دیگر است نه جناب قاضی غربی یا مارتین و ماریا این قضاوت یکی از قضاوت های مولای مظلوم ما علی علیه السلام است چرا؟ قضاوت را به یک اروپایی یا امریکایی وصل کردیم این شد داستان سرایی و ... چرا ؟ من نمیدونم ولی اینو خوب میدونم این ظلم هست ظلم به حق مولا این داستان دیشب ساعت 23:50 غم را در سینه من زنده کرد که عدالت امام خود را به یک غربی .... وصل میکنیم یاعلی مدد
درد را می بایست بـی ناله کشید مـخصوصا درد تنهایی
چقدر با این در آشنایی من که همدمش هستم
یا خزانی خالی از فریاد وشور
این حقیتی است و بس چه کردیم چه بودیم خدایا به دادم برس
که هیچ وقت نتوانم و نخواهم توانست در عبادت شکر گذار تمام نعمت هایت
باشم لطف کرمت را شکر الحمدالله یا رب العالمین