كودك
بحث سبک زندگی که اخیراً به عنوان یک امر بسیار
ضروری و جدی مورد تأکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفت و ایشان در جمع مردم
خراسان شمالی به آن اشاره داشتند، مبحث بنیادینی است که باید از زوایای
مختلف بررسی شود اما متأسفانه بیشتر این تحلیلها و مطالعات معطوف است به
سبک زندگی در سنین بالاست؛ یعنی سنینی که فرد به پختگی و بلوغ جسمی و عقلی
رسیده است و از دیدگاه اکثر کارشناسانی که در این فضا به نقد و بررسی
میپردازند ازدوران دانشجویی شروع میشود که فرد بیشتر در معرض
تأثیرپذیری فرهنگ غربی قرار دارد، درحالیکه طبق روایات و احادیث اسلامی
سبک زندگی را باید از پایه یعنی همان اوان کودکی و حتی قبل از آن آموزش
داد و به آن توجه کرد، البته با توجه به پیشرفتها و گذشت زمان بسیاری از
وجوه زندگی ما متأثر از نمادها و الگوهای فرهنگ غربی شده است که این امر
نه تنها از نظر فرهنگی و اجتماعی بلکه از منظر تفریحات و وسایل آموزشی هم
در زندگی فردی و اجتماعی ما به وضوح ملموس است که متأسفانه بسیاری از این
الگوهای فرهنگی و سبک زندگی از همان ابتدا بر کودکان و فرزندانمان تحمیل
میشوند که خود خواسته و ناخواسته باعث آن؛ یعنی همان اسباببازیهای
رنگارنگ و متنوعی که برای کودکان دلبندمان تهیه میکنیم که هرچند این
اسباببازیها هرکدام به منظور و اهداف مشخصی تولید میشوند اما همه آنها
خواهناخواه در شکلگیری شخصیت او درآینده تأثیر بسزایی دارند همانگونه
که این مبحث از اصول پایهای
در روانشناسی است به این معنا که چون شبکه ذهنی کودکان فاقد پیچیدگی لازم
است و چیزی در آن شکل نگرفته بهراحتی میتوان هر مسئلهای را در آن
نهادینه و فرهنگسازی نمود و اینکه تأثیر کودکی بر شکلگیری شخصیت
بزرگسالی افراد مانند تأثیر از اسباب بازی بر او است که در آینده نسبت به
موضوعات مختلف عکسالعمل نشان میدهد؛ همین باعث شده عروسکی مثل باربی به
یک نماد مهم و مؤثر در ایجاد و ترویج سبک زندگی امریکایی و غربی تبدیل
شود.
ولی ما برای ایجاد تغییرات و تأثیرگذاری مثبت در این عرصه
چه کردهایم؟! و تا چه اندازه توانستهایم کودکان خود را مقابل این تهاجم
فرهنگی بیمه کنیم؟! در حالیکه بیشتر اسباب بازیها و عروسکهای بچههای
ما در معرض فرهنگی هستند که نگاه سکولار و سبک زندگی غربی را به آنها
آموزش میدهد به واقع ما دراین عرصه برای سالم بازی کردن کودکانمان چه
کردهایم؟! ما که ادعای امالقراییمان در سخنرانیها و میتینگها فراوان
است گاه در چنین عرصههای ساده و اما مهم گوی را در میدان نبرد فرهنگی به
دشمن سپردهایم و گاه آنچنان عقبنشینی کردهایم که بازار را هم به قبضه
رقبا سپردهایم حتی نهادها و سازمانهای بزرگی چون کانون پرورش کودکان و
نوجوانان هم که در این مجال وارد شدهاند حضور و بروزی ضعیف و کممایه
داشتهاند که عمدتاً به جز اتلاف بودجه بیت المال ثمرهای از آنها دیده
نشده است؛ درحالیکه بهطور مثال حتی چینیها در اینجا هم ما را رها
نکردهاند و با نیازسنجی وجذب ذائقه مسلمانان برای آنها اسباببازی
میسازند؛ اسباببازیهایی که با فرهنگ و نگاه اسلامی سنخیت ندارند مانند
عروسکی اذانگو یک طرح ساده و ابتدایی که با استقبال زیاد مشتریان مسلمان
روبهرو شده است؛ عروسکی که کمکم در ذهن کودک ما این سؤال را ایجاد
میکند که چرا این عروسک اذانگو به ولایت امیرالمؤمنین(ع) شهادت نمیدهد؟
(بارها از خود من بچههای چهارپنج ساله پرسیدهاند) یعنی ما حتی در چنین
عرصه آموزشی ساده هم برای تربیت کودکانمان چارهای نیندیشیدهایم تا
آموزش دینیمان را کامل به او ارائه دهیم، مسلم است وقتی عروسکی را با نام
اسلامی از ترکیه سوغات میآوریم؛ هرچند با سبک زندگی غربی مقابله
کردهایم و عروسک اسلامی برایش خریدهایم اما در عین حال هم ناخواسته سبک
زندگی ترک سکولار را به کودکانمان از همان کودکی القا نمودهایم حتی اگر
ظاهر این عروسک، اسلامی هم باشد. لذا به نظرمیرسد با توجه به توصیه
مدبرانه و هوشمندانه ولیامر مسلمین پیرامون التفات بیشتر و جدی به سبک
زندگی اسلامی، ورود خلاقانه دلسوزان فرهنگی به این فضای کودکانه برای
زمینهسازی جهت تولید و ترویج سبک زندگی اسلامی و شیعی امری ضروری است
وگرنه نهال نورسته خود را به دست تندبادها سپردهایم تا شخصیتش را شکل
دهند؛ شخصیتی که شاید ایستادن را نتواند بیاموزد و از همان ابتدا خمیده
رشد کند.
پنج شنبه 10/5/1392 - 20:22
رمضان
رهبر انقلاب اسلامی، در ورود
به موضوعات مختلف دقیق و نکته سنج هستند. همان طور که با درایت و تدبیر
وارد مسائل سیاسی شده و با رهنمودهای خود گره از مشکلات بزرگ میگشایند،
همان طور که در مسائل اجتماعی ورود ایشان به مسائل
برکات بسیاری در میان اقشار مردم و هم دلی آنها دارد و همان طور که ایشان
در دیدار با هنرمندان کشور، به آنها امید میدهند و جهت حرکت را در آینده
ترسیم میکنند،
ایشان اسلام شناس و مفسر بینظیری هستند و
شاید یکی از دلایل بروز و ظهور حکمت در دیگر عرصهها، تسلط آیت الله
خامنهای به دین اسلام باشد. ایشان در طی سالها درباره مسائل گوناگون سخن
گفته و مطالبی را بیان کردهاند، ولی جلوه ماه مبارک رمضان و آداب روزه
داری در گفتار ایشان هم به دلیل دیدارهایی که در ماه رمضان دارند و هم به
دلیل آمادگی دلها و نزدیکتر شدن جامعه به خداوند، در سخنان ایشان شاید
بیشتر از دیگر موضوعات باشد.
پرداختن به سخنان ایشان در باب روزه داری از آنجایی
که ایشان رهبر انقلاب اسلامی و مرجع تقلیدی بزرگ هستند، میتواند راهگشا
باشد و به همین دلیل انتشارات انقلاب اسلامی در کتاب «آداب روزه داری و
احوال روزه داران» به شرح این آداب در بیانات معظم له پرداخته است.
این کتاب در راستای صحبتها و نصایح علما و متفکّران
و عابدان ناصح است که قرنها است خَلق را به تکالیف و وظایفشان در ماه
مبارک رمضان توصیه میکنند و آنان را به درک هرچه بهتر و بیشتر این فرصت
بینظیر فرا میخوانند. آثار بسیاری هم از علمای دینی، مربّیان اخلاق و
حتّی ادبا و شعرا در فضیلت ماه رمضان در دسترس قرار دارد و این کتاب نیز
در همین راستا و برای استفاده بهتر و بیشتر از ماه رمضان است امّا با
خصوصیات و ویژگیهایی که آن را از دیگر آثار مشابه در این موضوع متفاوت و
متمایز میکند که به برخی از آنها اشاره میشود.
* دقیق بخوانید تا فضای معنوی کتاب را حس کنید
کتاب حاضر گزیدهای از مجموعهی توصیهها، نصایح،
تحلیلها و مواعظی است که در ماههای رمضان در طول 22 سال گذشته از سال
1369 تا 1390 در بیانات حضرت آیتالله العظمی خامنهای ارائه شده است.
مخاطبان این مواعظ عموم مردم بودهاند هرچند گاه این
سخنان در دیدار جمعی از قاریان قرآن کریم، کارگزاران نظام جمهوری اسلامی
ایران، نمازگزاران نماز جمعه، اساتید دانشگاهها، دانشجویان، شاعران و...
بیان شدهاند.
بنابراین در انتخاب مطالب این کتاب دو ویژگی مورد توجّه قرار گرفته است:
اول اینکه موضوع بیانات ماه مبارک رمضان، معارف دینی
مربوط به روزهداری، آداب دعا، تکالیف مؤمنان در این ماه از نظر فردی،
اجتماعی و سیاسی و نظایر آن باشد.
دوم اینکه صرفاً در محدوده زمانی از حلول ماه مبارک
رمضان تا پایان روز عید سعید فطر هر سال بیان شده باشد. خوانندهای که با
دقّت این کتاب را مطالعه کند در فضای معنوی شریک میشود که گوینده
بزرگوارش قصد انتقال آن را داشته است و این فضای معنوی در ماه رمضان که
فضای معنوی و ملکوتی بر عالم و به خصوص بر جامعهی اسلامی و مؤمنین اهل
عبادت حکم فرمان است، دو چندان میشود.
* موضوعات یکسان از زوایای مختلف
یکی از وجوه چشمگیر بیانات رهبر انقلاب در طول 22
سال گذشته پیوستگی و انسجام مطالب در موضوعات مختلف است. البتّه با این
ویژگی که حتّی اگر موضوعی واحد چند بار آن هم در طول سالهای مختلف مورد
تأکید قرار گرفته باشد، هر بار یا از زاویهای جدید به موضوع نگریستهاند
یا نکتهای جدید به ابعاد موضوع یا تحلیل آن افزودهاند.
نمونه جالب این نکته را میتوان در مورد موضوع تقوا یا استغفار که ترجیعبند مهمّ این کتاب است، به وضوح دید.
* بهار حقیقی در نگاه رهبر انقلاب
رهبر انقلاب مبارک از رمضان با تعابیر و صفتهای
مختلف یاد کرده است که هر یک حاکی از توجّه به محتوای آن وصف در معارف
اسلامی خصوصاً گنجینهی ارزشمند احادیث اهل عصمت و طهارت علیهم السّلام
دارد. تعبیرهایی چون: رمضان؛ ماه رحمت و مغفرت الهی، ماه ضیافت الهی، ماه
خودسازی و تقوا، ماه استغفار و توبه و بازگشت، ماه ذخیرهسازی تقوا، ماه
عبادت و دعا و مناجات و... از این دست هستند
نمونهی دیگر را میتوان در استفاده ایشان از تعبیر
بهار دید که به مناسبت تقارن ماه رمضان با بهار طبیعت بیان داشتهاند.
رهبر انقلاب به کرات از ترکیباتی چون بهار دعا و قرآن، بهار خودسازی و
عبادت، بهار اُنس با خدا، بهار توجّه و ذکر و استغفار و استغاثه به خدا
استفاده کردهاند. امّا این تعابیر از محدوده تقارن بهار طبیعت و ماه
رمضان درمیگذرد و آنگاه با تحلیلی جامع سخن از بهار واقعی بودن رمضان
صرفنظر از تقارن یا عدم تقارن با بهار طبیعت به میان میآید و رمضان مبدأ
سال حقیقی برای مؤمنان شناخته میشود و سال ایمانی مسلمانان با رمضان آغاز
میشود و عبادات ماه رمضان به عنوان سرمایهای برای گذران یازده ماه بعدی
تا فرا رسیدن ماه رمضان بعد قلمداد میشود. بدین ترتیب بهار حقیقی
مسلمانان به معنی تحوّل و نوسازی و بازسازی درونی مورد تأکید قرار
میگیرد.
* توصیههای اجتماعی ماه رمضان
توجه به جنبههای اجتماعی توصیههای دینی، از دیگر
مشخّصات بیانات معظم له درباره ماه رمضان و آداب روزهداری است، در
مجموعه این بیانات به معروفهایی همچون اطّلاع از وضع محرومان، رسیدگی به
مستضعفان، محبّت به ایتام، و دستگیری از ضعفا، امر و از منکرهایی چون
اسراف، تبذیر، تفرقه، و امثال آن نهی میشود و بدین ترتیب توصیه به کسب
فضایل و پرهیز از رذائل اخلاقی از محدوده شخصی و فردی خارج شده و به
مشخّصاتی برای جامعه مطلوب اسلامی تبدیل میشود.
در این میان تفاوت میان مواعظی که اصلاح فرد و
محدوده شخصی و حدّاکثر خانوادگی مسلمانان را در نظر میگیرد با دیدگاهی
که علاوه بر اصلاح محیط فردی و خانوادگی، اصلاح محیط عمومی جامعه را به
عنوان جامعه آرمانی اسلامی هدف میگیرد، به روشنی آشکار است.
پرداختن به مسائل اجتماعی خواه ناخواه به بحث
آسیبهای جامعه دینی از نظر سیاسی میانجامد و آفات و خطراتی که جامعه
اسلامی را تهدید میکنند، تحلیل میشوند. در این مباحث با استفاده از
معارف اسلامی و عبرتهای تاریخ پرفراز و نشیب اسلام ،عوامل انحطاط مسلمین
بررسی شده و بر بصیرت و صبر به عنوان پادزهر همه غفلتها و دنیادوستی،
قدرتطلبی، منیّت و خود برتر بینی و فساد اقتصادی و اخلاقی که از مهمترین
عوامل سقوط شخصیتهایی تأثیرگذار و کارگزاران اسلامی است، تاکید شده است.
* توجه به ملتهای مسلمان در ماه رمضان/ تاکید بر وقوع بیداری اسلامی در سالهای پیش
توجّه به سرنوشت مسلمانان سراسر جهان و ملّتهای تحت
ستم و خصوصاً ملّت مظلوم فلسطین از دیگر مباحث رهبر انقلاب در ماه رمضان
است. تأکید و توصیه به تداوم حضور در راهپیمایی روز قدس که به ابتکار حضرت
امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در آخرین جمعهی ماه رمضان
انجام میشود، دایره نصایح و مواعظ مربوط به آداب ماه مبارک رمضان را با
توجّه به شرایط و مقتضیّات زمان و مکان از محدوده جامعه و کشور نیز فراتر
میبرد و در سطح جهان اسلام گسترش میدهد. خواننده این مجموعه با پیگیری
این موضوع در کتاب خواهد دید که واژهی پرمعنای رایج این روزها یعنی
بیداری اسلامی در ماههای رمضان سالها قبل بارها به عنوان واقعیت مسلّم و
مورد انتظار مورد تأکید قرار گرفته است. واقعیتی که امروزه هیچ کس
نمیتواند آن را انکار کند.
* قلب مباحث رمضانی رهبر انقلاب
امّا نقطهی اصلی و قلب همه مباحث رمضانی که در این
کتاب جمعآوری شده، معارف اسلام ناب محمّدی صلّی الله علیه و آله و سلّم
است که بر اساس دو منبع پایانناپذیر و ذخیره آسمانی مسلمانان یعنی کتاب
خدا و عترت با بیانی شیوا و شیرین و به صورتی مدوّن و البتّه به تدریج و
در طول بیست و دو سال گذشته تنظیم و ارائه شده است. مهمترین این مباحث را
میتوان چنین برشمرد:
الف- توصیه بر قرائت، فهم و اُنس با قرآن کریم به عنوان نسخه درمان همهی دردهای فردی و اجتماعی بشریّت
ب- تبیین دقیق و جامعه مفاهیمی چون تقوا، دعا و
مناجات، استغفار و توبه بر اساس معارف قرآن کریم و احادیث معصومین علیهم
السلام خصوصاً نهجالبلاغهی امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام.
ج تحلیل زندگی شخصیت بینظیر امام علی علیهالسّلام به عنوان الگوی شجاعت، تقوا، عدالت و اسوهی زمامداری الهی
* سبک زندگی رهبر انقلاب در ماه رمضان
از مطالعه مطالب این کتاب و توجه به تاریخ و مخاطبان
هر مطلب نکات مهمی از سبک رفتاری معظم له در ماه مبارک رمضان به دست
میآید ازجمله:
1.توجّه به برپایی مجالس تلاوت قرآن کریم
2. محور قرار گرفتن مباحث مربوط به خودسازیایمانی و اخلاقی
3. میزبانی اقشار مختلف همچون اساتید، دانشجویان و... و به سخنان و نظرات آنان گوش فرادادن و با آنها به گفتوگو نشستن
4. حضور در جمع روزهداران نمازگزار ماه رمضان و اقامهی نماز جمعه به امامت معظم له
5. توجّه دادن به اهمیّت شبهای قدر و ایّام شهادت امیرالمؤمنین علیهالسّلام
6. تبیین وضع جهان اسلام تأکید بر راهپیمایی هرچه عظیمتر روز جهانی قدس
* این تنها یک ساحل از دریا است
از آنچه درباره محور قرار گرفتن مباحث مربوط به
قرآن کریم، نهجالبلاغه، تاریخ اسلام، فلسطین و قدس شریف مباحث معرفتی
همچون دعا و... گفته شد، نباید تصور کرد که همه مطالب بیان شده از سوی
رهبر انقلاب درباره دعا و قرآن در این کتاب گرد آمده است و علیرضا مختار
پور قهرودی که این کتاب به کوشش او تدوین شده است تاکید کرده است که این
مطالب صرفاً از سخنان ایشان در ماه رمضان استخراج شده و ایشان در
مناسبتها و موقعیتهای مختلف در طول سال به مباحث مهمّی از جمله مباحث
ذکر شده پرداختهاند که مجموعه مطالب موضوعی را باید در کتابهای مستقل
جستوجو کرد.
نکته پایانی و مهم اینکه این کتاب بر اساس ترتیب
تاریخی بیانات تنظیم شده است اما خوانندگان اگر بخواهند به صورت موضوعی به
مطالعه سخنان ایشان بپردازند میتوانند از فهرست راهنمای موضوعی در صفحات
پس از مقدّمه مراجعه کنند.
پنج شنبه 10/5/1392 - 20:13
سينمای ایران و جهان
تا به حال یادداشتهای بسیاری به رشته تحریر درآمدهاند که بر ارائه تصاویر مخدوش از اسلام و مسلمانان توسط هالیوود تاکید میکنند. اما اگر به این حقیقت توجه کنیم که صنعت فیلمسازی غرب به واسطه یهودیان اداره میشود، این شیوه عملکرد چندان جای تعجبی نخواهد داشت. نیل گابر نویسنده یهودیتبار در کتابش تحت عنوان “امپراتوری از آن خودشان: چگونه یهودیان هالیوود را اختراع کردند” به سال ۱۹۸۸ نشان داد که بزرگترین استودیوهای هالیوود از جمله کلمبیا، مترو گلدوین مایر، برادران وارنر، پارامونت، یونیورسال و فاکس قرن بیستم توسط یهودیان تاسیس شده اند و به واسطه یهودیان اروپای شرقی اداره می شوند. زمانی که فیلم های ناطق پا به عرصه ظهور گذاشتند، هالیوود مورد تاخت و تاز نویسندگان یهودی قرار گرفت.
در گذشته مستعدترین آژانسهای اطلاعاتی آمریکا توسط یهودیان اداره می شدند و نفوذ این قوم در اصنافی چون وکالت و پزشکی بسیار پررنگ بود. اما با تاسیس صنعت فیلمسازی غرب همگی به سمت هالیوود گسیل شدند. اسکات فیتزجرالد از تاسیس صنعت فیلمسازی غرب به منزله جشنی برای یهودیان یاد می کند و معتقد است که اداره هالیوود به واسطه یهودیان بیشتر شبیه یک تراژدی است. احاطه هالیوود توسط یهودیان چنان سریع صورت گرفت که هنری فورد در کتاب “استقلال نازپرورده” به این نتیجه میرسد که یهودیان تنها بر ۵۰ درصد از صنعت فیلمسازی احاطه ندارند بلکه تمامی آن را در اختیار دارند. اینگونه است که در حال حاضر جهان علیه تحقیرهای حاصل از صنعت سرگرمی سازی مسلح شده، چرا که با روی کارآمدن یهودیان در هالیوود مشکلاتی در زمینه ساخت فیلم های سینمایی بوجود آمده که عواقب آن در سال های آینده مشخص می شود. نورمن اف کانتور، پرفسور دانشگاه نیویورک در مطالعاتی که به سال ۱۹۹۴ انجام داد به این نکته اشاره کرد که تولید فیلم در هالیوود و توزیع آن در ۵۰ سال نخست حیات هالیوود، تحت سلطه یهودیان مهاجر صورت می گرفته است و در حال حاضر نیز قسمت اعظم فیلمسازی در آمریکا تحت کنترل یهودیان است. جدیدترین وجه این موضوع را می توان در قالب تاسیس استودیو دیسنی در دهه ۱۹۹۰ مشاهده کرد که مدیران آن همگی یهودی هستند. جاناتان گولدبرگ، خبرنگار و تاریخدان یهودی، در تحقیقی که در سال ۱۹۹۶ انجام داد، نوشت: “سهم یهودیان در صنعت سرگرمی سازی بیش از جمعیت آنها در آمریکاست. یهودیان در پست های مدیریتی رسانه ها به ویژه در سمت مدیریت استودیوها حضور دارند و حضور آنها به گونه ای است که از آن نمی توان تنها به عنوان سلطه یهودیان بر هالیوود یاد کرد، چرا که بیش از این است.”
تنها نگرشی به اظهارات یهودیان کافی است تا دریابیم چرا اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان، کارگردانها و تهیهکنندگان هالیوودی را یهودیان تشکیل می دهند. آماری که اخیراً ارائه شده نشان می دهد که ۵۹ درصد از فیلمهای مطرح هالیوود توسط یهودیان تولید شدهاند. بی تردید نفوذ این قوم در یکی از تاثیرگذارترین صنایع آمریکا می تواند برای آنها قدرت سیاسی بسیاری به ارمغان آورد. آنها مهمترین منبع حمایت از نامزدهای دموکرات هستند و سیاست های آمریکا را به سمت و سوی مورد نظر خود هدایت میکنند.
تهیهکنندگان یهودی هالیوود در سال ۱۹۴۸ اسرائیل را پایه ریزی کردند و در این میان رابرت بلاموفی تلاش های بسیاری کرد. وی در این مورد می گوید: “ناگهان اسرائیل به خانه ما تبدیل شد و احساس کردیم که هویت داریم. این عامل به ما روحیه می داد.” با روی کار آمدن یهودیان رفته رفته تصویر مسلمانان در فیلم های هالیوودی به پنداره ای از افراد ظالم و بی فرهنگ تبدیل شد که این امر بیش از پیش نمایانگر حمایت هالیوود از اسرائیل و موضع گیری آن علیه مسلمانان و جهان اسلام بود. صنعت فیلمسازی غرب در حمایت از صهیونیسم اقدام به خلق یک ژانر جدید در سینما کرد که نزاع میان اعراب و اسرائیلی ها را در محوریت داشت.
هالیوود برای نیل به این هدف در طول ۵۰ سال گذشته اقدام به ساخت فیلمهای گوناگونی کرده که دربرگیرنده قهرمانها و ضدقهرمانها بوده اند. به عبارت دیگر می توان گفت که در این آثار قهرمانها یهودیان اسرائیلی و ضد قهرمانها مسلمانان بودهاند. دهه ۱۹۶۰ به تنهایی شاهد ساخت ۹ فیلم ضد اسلام بود که در زمره آثار مطرح سینمای آمریکا جای داشتند.
پل نیومن در کنار رابرت ردفورد
در این فیلم ها نقش یهودیان آمریکایی توسط هنرپیشگان آمریکایی ـ یهودی چون پل نیومن، تونی کورتیس و کرک داگلاس احیا می شد تا با به کارگیری بازیگران محبوب، میزان همذات پنداری مخاطبان با کاراکترهای آنها افزایش یابد. جین فوندا، هنرپیشه چپ گرای هالیوود در گفتگویی که به مناسبت نمایش فیلم “تجدید قرارداد” انجام داد مخالفتش را با مسلمانان و به ویژه اعراب به وضوح اعلام کرد و گفت: “اگر ما نسبت به اعراب هراسی نداریم بهتر است که در مورد سلامت مغزمان تردید کنیم. عربها قدرت استراتژیک بر ما دارند. آنها کوچکترین ثباتی ندارند و ضد زن، ضد آزادی بیان و افراط گرا هستند.” در این مجال نمیتوان به تمامی فیلمهای ضد اسلام و ضد عربی که توسط هالیوود ساخته شده اند، اشاره کرد اما ذکر نام برخی از آنها خالی از لطف نیست.
فیلم “خروج” یکی از این آثار است که در سال ۱۹۶۰ تولید شد. این اثر شرح حال مرد عربی را روایت می کند که یک دختر ۱۵ ساله یهودی (با بازی جیل هایورث) را به قتل میرساند. فیلم “به دنبال سایه غول” محصول سال ۱۹۶۶ اعراب را به عنوان انسانهایی معرفی می کند که به هنگام شلیک به یک زن اسرائیلی و قتل وی خنده سر می دهند و شادی می کنند. فیلم “شبکه” محصول سال ۱۹۷۶ که چهار تندیس اسکار دریافت کرد، دربرگیرنده نمائی است که در آن اخبارگو از اعراب به عنوان افراط گرایان قدیمی یاد می کند که رفته رفته کنترل آمریکا را در دست می گیرند. فیلم “یکشنبه سیاه” محصول سال ۱۹۷۷ از جمله فیلمهایی است که در آن اسرائیلی ها نقش قهرمان را بازی می کنند و اعراب نقش ضد قهرمانها و تروریستها را بر عهده دارند.
نمایی از فیلم “دروغهای حقیقی”
در این میان فیلم “دلتا فورس” محصول سال ۱۹۸۶ از مسلمانان به عنوان تروریست هایی یاد می کند که درصدد قتل رئیس جمهور آمریکا برمی آیند. هالیوود در فیلم های “عقاب آهنی” و “مرگ پیش از رسوایی” به مخاطبان نشان می دهد که چگونه باید با مسلمانان رفتار کنند و از اعراب به عنوان افرادی کثیف و بی ارزش یاد میکند. این در حالی است که هالیوود برای مخدوش کردن چهره مسلمانان حتی به گونه سینمایی انیمیشن و مخاطبان آن نیز رحم نکرد. صنعت فیلمسازی غرب در سال ۱۹۹۴ فیلم “دروغهای حقیقی” را روانه سالن های سینما کرد. این فیلم شرح حال ماموری است که باید از اقدامات تروریستی یک مرد عرب جلوگیری به عمل بیاورد. از دیگر فیلمهایی که با رویکرد ضد عرب و ضد اسلام ساخته شد می توان به آثاری چون “تصمیم نهایی”، “کاظم”، “بدون دخترم هرگز” و “محاصره” اشاره کرد. با این وجود تنها گذر تاریخ است که نشان می دهند دروغ های حقیقی ریشه در کدامین کشور دارند و تا چه میزان در تشویش اذهان عمومی جهان تاثیرگذار بوده اند.
منبع: خبرگزاری مهر
پنج شنبه 10/5/1392 - 20:11
رمضان
نعمت سحرخیزی موجب میشود یک ماهی نماز صبحمان اول وقت باشد
*
عید فطر که میشود در میان تمام سرخوشیهایش این حسن را دارد که آدم یاد روز قیامت میافتد. همان یوم الحسره.
سی روز ماه مبارک مثل برق در قنوتهای نماز عید از جلوی چشم آدم رد میشود و آدم میخواند (اللّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْریاءِ وَالْعَظَمةِ وَ أهْلَ الجُودِ وَالجَبَرُوتِ وَ أَهْلَ العَفْو وَالرَّحْمَةِ وَ أَهْلَ التَقّوىٰ وَالمَغْفِرَة، أَسْئَلُکَ بَحَقِّ هذَا الْیوَمِ الّذی جَعَلْتَهُ لِلمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمّدٍ صَلّى اللهُ عَلیْه وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاَ وَ کِرامتاً وَ مَزیداً، أَن تُصَلّی عَلىٰ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلنی فی کُلِّ خَیْرٍ أَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ أَنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آل مُحَمَّدٍ، صَلَواتُکَ عَلَیُهِ وَ عَلَیْهِمْ، اللّهُمَّ إنی أَسْئَلَکَ خَیرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ) و دندان میگزد که کاش بیشتر بهره برده بودم و یادمان میآید روزهای اول که با خود میگفتین «کو تا عید فطر و کو تا شبهای قدر و... » باز رسیدهایم به نماز عید فطر. درست مثل قیامت که عمر میگذرد و آدم حسرت میخورد از کردهها و نکردههایش
**
این توصیه امام عظیم الشان و راحل ما (قدسالله نفسه الزکیه) بس خواندنی است:
«مبادا در ماه مبارک رمضان، از شما غیبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشید! شما اقلاً به آداب اولیه روزه عمل نمایید و همان طورى که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه میدارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز دارید! از هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویى و دروغ نگه داشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانى را از دل بیرون کنید!
اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییرى پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقى نکرد، معلوم مىشود روزهاى که از شما خواستهاند، محقق نشده است.
اگر دیدید کسى مىخواهد غیبت کند، جلوگیرى کنید و به او بگویید! «ما متعهد شدهایم که در این سى روز ماه مبارک رمضان، از امور محرمه خوددارى ورزیم» و اگر نمىتوانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار مىکنم تصمیم بگیرید در این سى روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضاء و جوارح خود باشید.
توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید؛ فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعىاش باشد.»
***
کمی بزرگ شویم نگاهی به ادعیه ماه مبارک بیندازیم خداوند همه گرسنگان را سیری، همه اسرا را آزادی، همه... تا دعای قنوت عید فطر که خداوندا همه خوبیها را میخواهم که خوبان خواستهاند و از انها دوری میجویم که خوبانت دوری جستهاند.
بزرگ شدن افق دید شاید یکی از اولین آموزشهایی باشد که بتوان از ادعیه ماه رمضان گرفت وقتی حتی برای حج نه امسال که حج سالهای آتی را میخواهیم و کیست که نداند اولین شرط حاجی شدن استطاعت مالی است و... بیایید کمی آرزوهایمان را بزرگ کنیم هم موارد شخصی هم اجتماعی.
****
خیلی چیزها لیست کرده بودم که میتوان در اول ماه آدم با خودش عهد ببندد که انجام دهد و توشه بگیریم برای ۱۱ ماه دیگرمان با انجام دادنش. ولی ترسیدم که آخر ماه علاوه بر خسران انجام ندادنش، عهدشکنی نیز در کارنامه اعمالم ثبت گردد. مواردی مانند:
اول پایبندی به نماز اول وقت:
نعمت سحرخیزی و سحری خوری موجب میشود یک ماهی نماز صبحمان اول وقت باشد خوب چه خوب که این ملکه مان بشود برای همه سال.
دوم آشتی با مسجد
ماه رمضان چه شبهای قدر چه سایر روزها و اوقاتش آدم را به حضور در مسجد و جماعت فرا میخواند.
سوم عهد قرآن خوانی
در حدیث و سیره معصومین توجه ویژهشان به قرائت قران در طول سال و به ویژه ماه مبارک رمضان نمایان است. چه خوب است که درس بگیریم.
چهارم نظم
ماه رمضان در عین آنکه تمام برنامههای عادی زندگی را بهم میریزد، در عین حال با خودش نظمی همراه دارد. نظمی که بر اساس وقت سحر و افطار و نماز مشخص میشود.
پنجم کم خوابی
هر چند در این ماه خواب انسان روزهدار را هم عبادت دانستهاند، لیکن فرصت خوبی است که تمرینی کنیم برای کمتر خوابیدن.
ششم دوری از لغو
یکی از عادتهایی که ماه رمضانهای گرم این سالهای اخیر پیدا کردهایم؛ وقت گذرانی های دم افطار است. به ویژه ما جماعت معتاد به اینترنت برای گذران وقت و رسیدن به زمان افطار حضور در شبکهّهای اجتماعی را انتخاب میکنیم. زمان بعد از افطار هم که سریالهای تلویزیونی پر میکند. کاش کمی مراعات کنم.
هفتم شنیدن وعظ
این سالها به برکت رسانه در مال مبارک رمضان اگر کانالهای تلویزیون را بچرخانی از دو حال خارج نیست یا سریالی دارد نشان میدهد یا روحانی مشغول صحبت است و هرچند بدترین وقت برای سخنان مراجع تقلید و علمای بزرگ انتخاب میشود. هنگامی که سفره سحر یا افطار پهن میباشد به اعتبار اینکه در حالت پربیننده تلویزیون هستیم. هرچند آدمی در آن دقایق و لحظات بیشتر به فکر سفره است تا آنچه از صدا و سیما پخش میگردد، ولی میشود با کمی برنامه ریزی همین فرصت را هم برای بهره گیری از وعظ استفاده کنیم.
هرچند بهتر آن است که از این فرصت این ماه برای حضور در اجتماعات مذهبی و مراسمهای وعظ و سخنرانی بهره گیریم.
يکشنبه 6/5/1392 - 11:53
اخلاق
امام علی(ع): الایمان شجره اصلها الیقین و فرعها
التقی و نورها الحیاء و ثمرها السخا. غررالحکم: 1786.
امام علی(ع) فرمود: ایمان درختی است که ریشه اش
یقین و شاخه اش تقوا و پرهیزگاری و شکوفه اش حیاء و میوه اش سخاون و بخشندگی است.
موضوع: سبک زندگی اسلامی (عناوین تعیین کننده سبک
زندگی اسلامی) (ایمان و چگونگی تاثیر گذاری آن در سبک زندگی).
اگرچه باورهای انسان در ر فتار های وی اثر می گذارد
و می شود ادعا کرد که رفتارهای آدمی پدیده زایمانی باورهای اوست و به طور معمول انسان
آنگونه رفتار می کند که می اندیشد مگر آن رفتارهایی که بدون هیچ اندیشه ای انجام می
شود همانند رفتارهای انسان خواب و یا غافل و یا بیهوش و غیره که از درجه اعتبار ساقط
است.
پس باور های انسان در رفتار های او تاثیر گذار است
و به همین جهت ایمان را به مجموعه باورها و اعتقادات تعریف و تفسیر کرده اند اما مطابق
روایات اسلامی اینگونه استفاده می شود که ایمان یک مجموعه مرکب و متشکل از باورها و
رفتارها است که پس از شکل گیری و ترکیب در وجود آدمی به نمایش گذاشته می شود و انسان
را به عنوان مومن معرفی می کند نه اینکه ایمان چیزی باشد و رفتارها چیز دیگری .
پرواضح است که سبک زندگی نیز بخش عمده ای از رفتارهای
فردی و اجتماعی انسان و جامعه به شمار می آید و از همین جهت به طور قطع و یقین می توان
گفت که سبک زندگی هر جامعه ای برگرفته شده از باورهای اعتقادی افراد آن جامعه خواهد
بود.
یعنی مردم جامعه آنگونه که می اندیشند همانگونه
زندگی می کنند نه اینکه گونه ای بیاندیشند و گونه دیگری به زندگی بپردازند!
البته ممکن است در برخی موارد به خاطر برخی ملاحظات
مردم آنچه که می اندیشند و باور دارند را به طور کامل و در همه جا به نمایش نگذارند
ولی زندگی آنها بر طبق اندیشه هایشان استوار خواهد بود.
امام علی (ع) در نهج البلاغه در باره رابطه متقابل
ایمان و رفتارهای آدمی می فرماید:
فبالإیمان یستدل على الصالحات . وبالصالحات یستدل
على الإیمان
شرح ابن ابی الحدید: 9/200.
رفتارها باورها را تصدیق می کند:
الإمام علی ( علیه السلام ) : قال لی رسول الله
( صلى الله علیه وآله ) : یا علی ، اکتب ، فقلت : ما أکتب : فقال : اکتب بسم الله الرحمن
الرحیم ، الإیمان ما وقر فی القلوب وصدقته الأعمال... . بحارالانوار: 50/208 ح 22.
پیوند ناگسستنی ایمان و سبک زندگی:
رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : الإیمان والعمل
أخوان شریکان فی قرن ، لا یقبل الله أحدهما إلا بصاحبه. کنز العمال : 59.
عنه ( صلى الله علیه وآله ) : لا یقبل إیمان بلا
عمل ، ولا عمل بلا إیمان . کنزالعمال: 260.
انتخاب نام مومن به جهت
تاسیس رفتارهای اجتماعی وی:
میزان الحکمة - محمد الریشهری - ج 1 - ص 204 -
205
- رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : ألا
أنبئکم لم سمی المؤمن مؤمنا ؟ لإیمانه الناس
على أنفسهم وأموالهم . بحارالانوار: 67/60 ح 30.
سبک زندگی و رفتارها سالم موجب چشیدن حلاوت ایمان
می شود:
المسیح ( علیه السلام ) : نقوا القمح وطیبوه وأدقوا
طحنه تجدوا طعمه ویهنئکم أکله ، کذلک فأخلصوا الإیمان وأکملوه تجدوا حلاوته وینفعکم
غبه.
البحار : 78 / 307 / 1
حضرت مسیح فرمود: گندم را پاک و تمییز نمایید و
خوب آردش کنید تا طعم آن را بجشید و از خوردنش لذت ببرید به همین سان ایمان را خالص
کنید و کامل گردانید تا حلاوت آن را بچشید و سرانجامش شما را سودمند افتد.
الإمام علی ( علیه السلام ) : لا یجد عبد طعم الإیمان
حتى یترک الکذب هزله وجده. بحارالانوار: 72/249 ح 14.
رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : من کان أکثر
همه نیل الشهوات نزع من قلبه حلاوة الإیمان. تنبیه الخواطر: 2/116.
الإمام الصادق ( علیه السلام ) : حرام على قلوبکم
أن تعرف حلاوة الإیمان حتى تزهد فی الدنیا.کافی: 2/128 ح 2
رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : لا یجد الرجل حلاوة الإیمان فی قلبه
حتى لا یبالی من أکل الدنیا . کافی: 2/128 ح 2
سبک درست زندگی ، ایمان آدمی را کامل می کند:
الإمام الصادق ( علیه السلام ) : لا یستکمل عبد
حقیقة الإیمان حتى تکون فیه خصال ثلاث: الفقه
فی الدین ، وحسن التقدیر فی المعیشة ، والصبر على الرزایا . بحارالانوار: 78/239 ح
78
يکشنبه 6/5/1392 - 11:50
عقاید و احکام
شیطان ابزارهای فراوانی برای اغوای بشر دارد اما از آن میان برخی برتر و برای شیطان مهم تر است
تفاخر
دیدیم شیطان در ابتدای نافرمانی خود در برابر خداوند چنین گردن کشید که من بهتر از اویم مرا از آتش آفریدهای و او را از گِل. این خُلق از اهمّ خلقیّات آخرالزّمانی مردم شده و افراد با تمام قوا به دنبال خود برتر نمایی در مقایسه با دیگران افتادهاند.
آنچه در پی تکاثر و زیادهطلبی اتّفاق میافتد و در واقع زمینهساز ظهور رفتار زیادهخواهی در انسان میشود، گاهی خود حبّ دنیاست؛ ولی در بسیاری از موارد در مقایسه با داشتههای دیگر و فخرفروشی به آنها معنا پیدا میکند. انسانها زیادهخواه میشوند تا به دیگران فخر بفروشند که ما بیشتر از شما داریم و از این جهت بالاتر از شماییم.
حرص، زیادهخواهی و تکاثر
تکاثر یا زیادهخواهی در حالتی اتّفاق میافتد که شخص بیش از آنچه را نیاز دارد، طلب و برای به دست آوردن آن تلاش کند. آسیبهای ناشی از تکاثر به حدّی است که یک سوره از قرآن به آن اختصاص یافته و در جایی دیگر نیز مصداق حیات دنیوی خوانده شده و چنین آمده :
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ؛
بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشیِ شما به یکدیگر و فزونطلبی در اموال و فرزندان است. [مَثَل آنها] چون مثل بارانی است که کشاورزان را رُستنی آن [باران] به شگفتی اندازد. سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینی، آن گاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابی سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.»
مفهوم سرمایه با مجموعه تحوّلاتی که در پی رنسانس داشته بارزترین مصداق تکاثر است.
یکی از ویژگیهای جالب دنیا که در آیات و روایات به آن اشاره شده اعتباری و غیر واقعی بودن دنیاست. با توجّه به سلطة جدّی فضای مجازی و سایبری بر زندگیها در این روزها، زندگیهای مردم سراسر زمین به سمت مجازی شدن پیش میرود و خودنمایی و زیاده طلبیها در این عرصه معنی میشود. انسانها تمام تلاش خود را میکنند که با چپاول اموال و ضایع کردن حقوق دیگران، دزدی و سرقت، آمیختن حلال و حرام، نپرداختن حقوق واجب، مانند خمس و زکات یا پرداختیهای لازم و موظّف مانند صدقه، صرفاً به دنبال افزودن صفرهای حسابهای خود در بانکها ه?تند.
تنوّع طلبی، مصرفزدگی و مدگرایی
یکی از روحیاتی که در قرآن، قوم بنی اسرائیل را با آن وصف کرده، تنوّعطلبی است. در دورهای که آنان با حضرت موسی(ع) در حال سفر از مصر بودند، خداوند به آنان مرحمت کرده و غذاهای بهشتی برای آنان از آسمان میفرستاد تا رنج کشیدن بار غذا را بر دوش تحمّل نکرده و بتوانند سریعتر حرکت کنند. پس از مدّتی، آنان در نهایت جسارت و صراحت به موسی(ع) گفتند: به خدا بگو ما نمیتوانیم به یک غذا صبر و عادت کنیم از خدا بخواه برای ما عدس و پیاز بفرستد تا تنوّع در آن ایجاد شود. این روحیة تنوّعطلبی تا قرنها اختصاص به یهود و بنی اسرائیل داشت تا اینکه با رنسانس، روال یهودیسازی جهان دنبال شد و این روزها فرهنگ قوم یهود مبنای تمام رفتارها و منشها گشته است؛ بیآنکه بسیاری از ما متوجّه آن باشیم.
روحیة تنوّعطلبی را در میان ما جاری ساختهاند تا با مصرفگرایی ما چرخ صنعت و تولید آنان رونق بیشتری پیدا کند به این ترتیب ما نیز بیشتر از پیش در فرهنگ یهودی خداگریز، غوطهور میشویم.
عنوان زدگی(حبّ جاه و برتری جویی نوین)
جاهطلبی از جمله خصایص و خلقیّات شیطانی است که مبنای بسیاری مفاسد به شمار میآید. در زندگی مدرن با تأسیس ادارات، نهادها و مؤسّسات، این فرصت برای همه فراهم شد که عنوانی داشته باشند و این عنوان مبنای تفاخر نسبت به هم قرار گیرد. عنوانها در ساختارهای تشکیلاتی رتبه پیدا کردند و اگر کسی را این روزها با رتبه و عنوان و مقامی پایینتر از آنچه حکم کارگزینیاش تعریف کرده، خطاب کنند، توهین غیر قابل بخشش و گذشتی به حساب میآید و حتماً باید با آن برخورد شود! اخلاقی که به شدّت در قرآن مورد نهی قرار گرفته است.
تجمّلگرایی
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، امّا گاه زیباییگرایی تمام توجّه فرد را به خود جلب میکند و بهانهای برای تفاخر و خودنمایی میشود. این روحیه نیز مصرفزدگی، اسراف و تبذیر را به دنبال میآورد. ترکیب تنوّع طلبی، تجمّلگرایی و مُدزدگی، فرهنگی را به دنبال میآورد که فرد، تمام همّ و غم زندگیاش را در خرید و نمایش آنچه خریده و خود برترنمایی خلاصه میکند. این سبک یکی از مؤثّرترین راههای غفلت از خدا و یاد خداست. علّتها و آثار مختلفی را برای تجمّلگرایی میتوان برشمرد؛ مثلاً یکی از آنها چشم و همچشمی است.
مدگرایی(جهالت مدرن) و تبلیغات زدگی(تقلید نوین)
از جمله ابزارهایی که با آن تنوّعطلبی، معنا و مصداق مییابد، فرهنگ مُد است. از مد میتوان به تقلید جاهلانه و جهالت مدرن یاد کرد که شخص بی توجّه به نیاز، ضرورتها و حتّی علاقه و سلیقة خود، صرفاً بر اساس آنچه مدسازان یا ابزارهای تبلیغاتی برای او تعریف میکنند، مطلوب و محبوبش میشود.
غرب زدگی(تغییر قبلة اعمال و آمال)
زیباترین و بهترین رنگ برای زندگی و حیات بشر، رنگ خدایی است و کعبه نمادی است که ما این جهت را گم نکنیم و زندگی را بر اساس آن جهت دهی کنیم. در دورة مدرن جهت بسیاری از پیروان ادیان، مذاهب و ملل مختلف جهان یا به تعبیر دقیقتر عموم آنان به یک سو شده و همة مناسبات زندگی ما را رسانهها، آزمایشگاهها و گویندگان و نویسندگان غربی تعیین میکنند. همین قدر که گفته شود بنابرآزمایشهای انجام شده در آزمایشگاههای آمریکا یا فلان کشور اروپایی به چنان نتیجه رسیده اند، برای ما کافیست تا آن را به راحتی قبول کنیم. حال اگر برای ?ا مسلمانان روایات معتبر و گاه متعددی در خلاف این ادّعا وجود داشته باشد. آنچه کنار گذاشته میشود روایت است نه نتایج آزمایشهایی که معلوم نیست آیا واقعاً انجام شده یا تبلیغات رسانههاست. این امر به خوبی نشان میدهد که قبلة اعمال کجاست. علاوه برآن برای بسیاری از مردم سفر سیاحتی، اقامتی یا مهاجرت به کشورهای غربی آرزویی بزرگ شده که به دنبال برآورده ساختن آن هستند.
خودخواهی، بی دردی، بی تعهّدی، سردی عواطف و تغافل
یکی از ویژگیهای شاخص و شایع دورة ما، مشغول شدن افراد به خود است. آنقدر مردم به خود مشغول شدهاند که دوست، فامیل، آشنا و… همه در حاشیه قرار گرفته اند. هجمة اخبار و اطّلاعات در حدّی است که از شنیدن بدترین اخبار، مانند آوارگی بیست میلیون نفر در سیل پاکستان، کشته شدن یک میلیون عراقی به دست آمریکاییها و معلول شدن هزاران کودک و بزرگسال در طول این سالها، نسل کشی مسلمانان به دست صربها و دهها و صدها خبر دیگر، صرفاً ما را نارحت میکند و بس. بلافاصله هم اگر خبری بشنویم، لبخند بر لبانمان مینشیند.
خردگرایی جایگزین خداگرایی
در طول قرون متمادی، انبیای الهی نه تنها پیامهای معنوی الهی را برای زندگی پس از مرگ به انسانها ابلاغ میکردند که هرآنچه را آنها برای زندگی در زمین، بدان نیاز داشتند نیز به انسانها میآموختند. به استناد روایات تاریخی نقل شده از اهل بیت(ع) تمام علوم مورد نیاز بشر در عرصههای نظری و فنآوری به دست انبیا برای بشریّت آورده شده است در پی رنسانس تمدّنی بنا نهاده شد که بر اساس خدا گریزی و خداستیزی است و تلاش میکند همه چیز را بر اساس مقصد نوین حیات که همان بندگی نفس و شیطان است با شعار خردگرایی و ابزار آزمون و ?طا به هر قیمت، حتّی تباهی نسلهای متعدّد، همه چیز را بازنگری و نوزایی کند. در این مسیر چه مقصد و چه راه حرکت و ابزارهای مورد استفاده در طول مسیر همه و همه غیر خداییاند.
نوزایی معاصی در پرتو رسانهها
رسانهها مهمترین ابزار ترویج فرهنگ نوین غربی است؛ فرهنگی که الآن شرق تا غرب عالم را متأثّر از خود ساخته و تمام جهات جغرافیایی جهان از حیث فرهنگ، غربی شدهاند. اینترنت، ماهواره، تلویزیون و… از سویی برای تحقّق حاکمیّت شیطان به ترویج فساد و فحشا از هر طریق ممکن همّت گماشتهاند و از سوی دیگر، برخی گناهها مانند دروغ، غیبت، تهمت و افترا، نمّامی(سخن چینی) و… با استفاده از ابزار رسانه دچار تحوّل مفهومی شده و برای بسیاری از مردم کاملاً عادی شده است.
منبع: ماهنامه موعود، ویژه نامه جن شماره ،۱۲۳
يکشنبه 6/5/1392 - 11:47
عقاید و احکام
در این مقاله که تشریح مفهوم احسان به ذکر مصادیقی از احسان خداوند به بندگان است پرداخته می شود. وی همچنین از بزرگترین مصادیق احسان به دیگران یعنی احسان به پدر و مادر سخن گفته و اهمیت و نقش آن را مورد بررسی قرار داده است .
● معنا و مفهوم احسان
احسان ونیکوکاری از اموری است که در حوزه عمل اجتماعی و هنجارهای پسندیده قرار می گیرد و یکی از فضیلت های اخلاقی نیز به شمار می رود و هر کسی که از فطرت سالم برخوردار باشد زبان به ستایش و تحسین اهل احسان و نیکوکاران می گشاید. در آموزه های قرآنی برای احسان معانی سه گانه ای بیان شده است که یکی از معانی آن ارتباط تنگاتنگی با مساله ایمان و ارتباط انسان با خدا دارد و در حقیقت در حوزه های شناختی و بینشی و نگرشی معنا و مفهوم می یابد. این معنا از احسان به نوعی در حوزه عرفان اسلامی نیز قرار می گیرد. از این رو عارفان برجسته اسلامی، فصلی مهم را به آن اختصاص داده اند و حتی فناری در کتاب مصباح الانس، بخش مهم و نخستین آن را به بیان مقام احسان و ارزش و مکانت آن اختصاص داده و بدان پرداخته است. این معنا را می توان در حوزه خاص قرار داد و از آن به عنوان مقامات عرفانی یاد کرد.
به نظر می رسد تفکیک وجدایی میان مفاهیم احسان به سختی امکان پذیر است و نمی توان مرزهای روشنی برای هر یک از معانی آن ترسیم کرد؛ زیرا میان هر یک از آنها چنان پیوستگی وجود دارد که تفکیک و جدایی تنها به شکل مفهومی و تجریدی انجام می شود و در عمل به دور از حقیقت و واقعیت است. به این معنا که میان بینش و نگرش وگرایش انسانی پیوندی استوار وجود دارد؛ چنان که میان احسان به معنای انجام کارهای نیک و یا به معنای نیکی به دیگران و یا به معنای انجام کامل و شایسته کاری، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
بنابراین اگر گفته شود که شخصی کارهای نیک و پسندیده ای انجام می دهد و آن را تنها مرتبط به امور عرفانی بدانیم در حقیقت نیکی به دیگران را نادیده گرفته ایم چنان که انجام کامل و شایسته کاری را نیز به دست فراموشی سپرده ایم. به سخن دیگر شخصی که کاری نیک انجام می دهد در همان حال می تواند این نیکی و احسان را در حق دیگری به شکل شایسته و کامل انجام دهد. به عنوان نمونه اگر شخصی نسبت به دیگری خدمتی شایسته انجام دهد و در آن تنها رضا و خشنودی خدا را بجوید، او به هر سه معنای احسان عمل کرده است.
بلکه می توان گفت کسی که نیکی کند و مصداق احسان باشد نمی تواند انسانی غیر مومن باشد و این عمل وی نمی شود به دور از تاثیرگذاری در زندگی دیگران و به طور ناقص انجام پذیرد؛ زیرا احسان به معنای نیکوکاری و انجام عمل نیک به طور شایسته و پسندیده و بی هیچ گونه منت و تقاضا و خواهشی است. از این رو همه حوزه بینشی و نگرشی و گرایشی انسان را دربر می گیرد.
قرآن محسنان را کسانی دانسته است که ایمان به خدا، رسول، قرآن و آخرت دارند و در کنار رسول در این راه تلاش می کنند و به دیگران نیکی می کنند و این نیکی آنان به گونه ای شایسته و کامل انجام می گیرد. از این رو گفته می شود احسان در مفهوم قرآنی آن با آن که به نظر می رسد دارای معانی ومصادیق سه گانه ای است ولی همه این معانی و مصادیق در حقیقت بازتاب معنای واحدی است.
برخی بر این باورند که احسان به معنای نیکی به دیگران با احسان به معنای انجام دادن کارهای نیک متمایز است و در آیات قرآنی نیز کاربردی متمایز از هم دارد؛ زیرا از آن جا که در پاره ای از مصادیق آن، فواید احسان، بیش از فرد نیکوکار متوجه افرادی است که نیکی به آن ها به سبب وضع خاصی که دارند، سفارش شده است و در مواردی نیز هیچ منفعتی برای نیکی کننده و نیکوکار نداشته و نیازی از وی را برطرف نمی کند، چنان که این معنا در ارتباط خدا با انسان و انسان با دیگران به چشم می خورد. هرچند نیکی در ارتباط خدا با انسان و یا دیگر موجودات هستی، منفعتی را متوجه خدا نمی سازد ولی این بدان معنا نیست که تفاوت معنایی وجود دارد؛ زیرا احسان در اصل به معنای نیکی بدون چشم داشت منفعت و سود است. به این معنا که احسان به معنای انجام دادن کارهای نیک و پسندیده به طور کامل و شایسته و بی هیچ چشم داشتی از سوی شخص است. بنابراین اگر کاری پسندیده و شایسته همراه با نقص و یا منت و منفعت جویی انجام پذیرد به عنوان مصداق احسان قرار نمی گیرد. احسان زمانی تحقق می یابد که شخص بی هیچ چشم داشتی کاری نیک را به طور کامل و شایسته انجام دهد. بنابراین کارهایی که خداوند نسبت به انسان و یا هر موجود دیگری انجام می دهد به عنوان مصداق احسان بشمار می رود.
● مصادیق احسان خداوند
در آیات قرآن، نیکی خداوند به بندگان چه در دنیا و آخرت و چه در زمینه نیازهای روحی و روانی یا در حوزه امور مادی به عنوان مصداق احسان شمرده شده است. از این رو قرآن از زبان حضرت یوسف تبیین می کند که رهایی وی از زندان و بازگشت خانواده به سوی او از مصادیق احسان خداوند به آن حضرت بوده است. آن حضرت(ع) می فرماید: قد اخرجنی من السجن و جاءبکم من البدو من بعد ان نزع الشیطان بینی و بین اخوتی (یوسف آیه ۱۰۰) در این آیه آمدن خاندان یعقوب(ع) به سبب جای گزینی زندگی به مصر به جای بادیه نشینی، رهایی آنان از خشک سالی و نیز قحطی به دنبال مرگ احشام، هم چنین پایان دادن به جدایی یوسف(ع) و خانواده اش نیکی خدا به وی خوانده شده است. (مجمع البیان ج۵ ص۴۰۶ و المیزان ج۱۱ ص ۲۴۷)
قرآن ثروت و دارایی را نیز مصداقی از نیکی خدا برمی شمارد (قصص آیه ۷۶) و گنج قارون را از زبان بنی اسرائیل احسان خدا به وی می داند. (قصص آیه ۷۶)
بنابراین هرگونه نعمتی که خداوند به انسان می بخشد به جهت آن که کار نیک کامل و شایسته و بی هیچ چشم داشت و منتی است، به عنوان مصداق احسان می باشد. این گونه است که می توان گفت احسان معنایی واحد دارد و تفاوت های بیان شده از سوی برخی نمی تواند چندان مهم و تأثیرگذار ارزیابی شود و تفاوت های مفهومی آن به گونه ای نیست که بتوان روی آن تأکید کرد به ویژه آن که از جهت مصادیق دارای گستره یک سان می باشد. ناگفته نماند که مصادیق احسان گاه با مفاهیم پردامنه دیگری چون تقوا و ایمان و عمل صالح یگانه می شود و در کاربردهای قرآنی تفاوتی میان احسان و آن ها گذاشته نمی شود. (آل عمران آیات ۱۳۳ و ۱۳۴ و نیز کهف آیه ۳۰ و یوسف آیه ۹۰ و نیز زمر آیه ۳۳ و ۳۴)
● احسان به پدر و مادر سرآمد همه ی نیکی ها
انسان می بایست به عنوان جانشین خداوند رفتاری مبتنی بر احساس را در پیش گیرد تا خلافت الهی خویش را بنمایاند. احسان و نیکوکاری حوزه ای خاص را دربرنمی گیرد بلکه همه حوزه های زندگی از عواطف، گفتار و رفتار را شامل می شود. قرآن نیکی را نسبت به برخی از افراد جامعه که توجه بیش تری را می طلبند مورد تأکید قرار داده است. از جمله کسانی که احسان در حق آنان مورد تأکید و ترغیب قرار گرفته، احسان و نیکی به والدین است. در قرآن بیش از ده بار و به طور معمول پس از توحید و اعتقاد به وحدانیت خداوند از مردم خواسته شده که در حق پدر و مادر احسان کنند. در بینش و نگرش قرآنی نقش پدر و مادر در زندگی هر کسی در حد ایمان به وحدانیت خداوند است. کسی که به خدا ایمان دارد می بایست به احسان به پدر و مادر بیندیشد و در این راه کوتاهی نکند. قراردادن احسان به والدین در کنار توحید به معنای آن است که در بینش قرآنی نمی توان از ایمان و توحید به خدا سخن گفت درحالی که در حق پدر و مادر نیکی نکرد.
● ملازمه یکتاپرستی و احسان به پدر و مادر
پدر و مادر در طول توحید قرار دارند و پس از خداوند تنها کسانی که می بایست مورد توجه و اهتمام قرار گیرند ایشان هستند. کسی که به گمان خویش به خداوند و توحید باور دارد ولی از احسان به پدر و مادر خودداری می ورزد نمی تواند مدعی توحید واقعی باشد؛ زیرا هر بینش و نگرشی می بایست در رفتار و برخوردهای انسانی بروز کند. کسی که در حق پدر و مادر نیکی نمی کند باید در ایمان و توحید خود تردید کند؛ زیرا قرآن میان توحید شخص و احسان به پدر و مادر نوعی ملازمه قرار داده است.
بنابراین باورمندان به توحید در حوزه های عاطفی و گفتاری و رفتاری باید در حق پدر و مادر احسان کنند و نیکوکاری در حق ایشان را اصل نخست و بدیهی برشمارند. (بقره آیه ۳۸ و نیز نساء آیه ۶۳ و نیز انعام آیه ۱۱۵ و آیات دیگری که توحید و احسان به والدین را در کنار یک دیگر مطرح می سازد.)
خداوند با تأکید بر احسان به پدر و مادر می کوشد تا جایگاه ویژه ای برای آنان پدید آورد و حق ایشان را به درستی بشناساند. گفتار نرم و نیکو و سنجیده و در نهایت فروتنی و از سر مهر و محبت و شفقت از نمونه های مصداقی احسان است که خداوند به آن اشاره می کند. کمک مالی و تأمین نفقه و هزینه های ایشان نیز بخشی دیگر از مصادیق احسان شمرده شده است. باید دانست که خودداری از برخوردهای اهانت آمیز و یا دستور به بازداری مردم از این گونه رفتارها در حکم احکام عادی شمرده می شود؛ زیرا هر کسی از این حق برخوردار است که مورد اهانت و تعرض و تعریض قرار نگیرد و تفاوتی میان پدر و مادر و دیگران در این بخش نیست. پس اگر خداوند به مردم فرمان می دهد که نسبت به پدر و مادر اهانت نورزید و یا اف به کار نبرید به معنای این است که این، حکم عادی و پیش پاافتاده ای است که می بایست در حق همگان انجام شود. افرادی که در یک محیط با هم دیگر به سر می برند پس از مدتی با یک دیگر الفت گرفته و رفتارهای ایشان از حالت ادب اجتماعی بیرون می رود و به جهت اختلاف در برخی از سلیقه ها و مسائل ممکن است متعرض هم شوند. این گونه است که از کسانی که با هم زندگی می کنند خواسته شده است همواره ادب را رعایت کنند. درباره پدر و مادر انسان باید فراتر از ادب اجتماعی عمل کند و در حق ایشان احسان روا دارد. به ویژه زمانی که با آنان در یک جا به سرمی برد و یا آنان در سن پیری قرار می گیرند. این زمان پدر و مادر به جهت کاهش توان رفتار اعتدالی و عدم کنترل رفتار و حرکات ممکن است عصبانی شوند از این رو می بایست شخص با توجه به این وضعیت پیش آمده در حق پدر و مادر احسان بیش تری به عمل آورد. قرآن با آوردن واژه رحم و رحمت می کوشد تا عواطف مردمان را نسبت به پدر و مادر تقویت کند. آنان که در سن پیری و کهولت از ناتوانی جسمی و حتی بیانی و اندیشه ای رنج می برند نیاز به چیزی دارند که در اصطلاح رحمت نامیده می شود. شخص می بایست نسبت به پدر و مادر رحم بورزد و عواطف خویش را نسبت به آنان بروز دهد و با رحمت با آنان برخورد کند. (نگاه کنید: اسراء آیه ۳۲ و ۴۲ و نیز نساء آیه ۶۳)
قرآن با یادآوری رنجی که مادر در هنگام بارداری و شیرخوارگی و کودکی فرزند می برد از او می خواهد که در حق ایشان احسان و رحمت را مراعات کند. آیه ۵۱ سوره احقاف در حقیقت با بیان این رنج ها و سختی ها سفارش بیش تری را نسبت به مادر به عمل می آورد. در حقیقت با بیان این مسایل می کوشد تا انسان را تشویق کند که در حق مادر محبت و احسان بیش تری بنماید؛ به ویژه که مادر از نظر عاطفی از حساسیت بیش تری برخوردار است و واکنش های وی بر اساس آن شکل می گیرد. فرزند نمی بایست در برابر احسان خویش به پدر و مادر منتظر پاداشی باشد و اگر آنان حتی با وی خشونت و تندی نمودند از آنان برنجد.
● کمک به خویشاوندان
از دیگر کسانی که قرآن احسان نسبت به آنان را مورد تشویق قرار داده، کمک مالی به خویشان و بستگان است. یتیمان و بیچارگان و همسایگان دور و نزدیک و نیز دوستان بسیار نزدیک و هم نشین و در راه ماندگان نیز از جمله کسانی هستند که می بایست بی هیچ چشم داشتی به آنان احسان کرد. (نساء آیه ۶۳ و ۷۳)
قرآن بیان می کند که احسان به دیگران در حقیقت احسان به خویشتن است چنانکه می فرماید: ان احسنتم احسنتم لانفسکم (اسراء آیه۷)؛ زیرا شخص با احسان و نیکوکاری، شخصیت خود را کامل می گرداند و در تحقق تکامل وجودی خویش می کوشد. اگر انجام اعمال پسندیده و نیک، انسان را از خسران رهایی می بخشد و مصداق انسان پیروز و فائز می شود به این معناست که انسان در یک فرآیندی خود را از نقص به کمال می رساند. به این معنا که انسان در اصل به جهت از دست دادن سرمایه وجودی خویش در زیان و خسران به سرمی برد و هیچ کسی از این قانون مستثنی نیست مگر آنانی که خود را شناخته و پس از شناخت خویش و حق در راستای رهایی از نقص و خسران با کارهای نیک تلاش می کنند. از این روست که می توان گفت احسان به دیگران به معنای احسان به خویشتن خویش است و کسی که به دیگری احسان می کند پیش از آن که این احسان و فواید آن به دیگری برسد به خود وی رسیده است؛ زیرا با این بینش و نگرش احسانی خویش، توانسته است از زیان و خسران رهایی یابد و از برکت احسان، خود را به تکامل برساند و شخصیت و شاکله وجودی خویش را کامل گرداند.
نیکوکاری در آموزه های قرآنی
احسان و نیکوکاری، امری عقلی و پسندیده خاص و عام است. همه ادیان الهی، بویژه دین اسلام، اهمیت ویژه ای برای این فضیلت قایل شده اند. مؤمنان واقعی و صاحبان اندیشه در هر عصر و نسلی کوشیده اند که وجود خویش را به این اخلاق نیکو آراسته نمایند. در این مقاله سعی شده است مباحثی نظیر: مفهوم احسان، آثار نیکوکاری، عوامل احسان، مصادیق و موانع احسان موردبررسی قرارگیرد. مطلب را باهم ازنظر می گذرانیم:
● مفهوم احسان
احسان و نیکوکاری، به جهت برانگیختن احساس خوش و لذت روحانی، امری شایسته و ارزشی است که مورد اقبال و استقبال بیشتر مردم است. انسان طبیعی به طور فطری گرایش به زیبایی ها و تحسین دارد؛ از این رو کارهای شایسته که در شکل کامل آن صورت می گیرد و از لحاظ زیباشناختی روح لطیف آدمی را به صورت خود جلب و جذب می کند، مورد تحسین عموم مردمان قرار می گیرد. راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ قرآن کریم، بر این باور است که واژه حسن و مشتقات آن وصف آن دسته از امور دینی و یا دنیایی قرار می گیرند که به سبب داشتن گونه ای از زیبایی عقلی، عاطفی، حسی و مانند آن می تواند با برانگیختن احساس خوشی، رضایت، زیبایی و تحسین در انسان، او را به خود جذب کند. وی می افزاید: احسان به مفهوم کار نیکو کردن و نیز انجام دادن درست، نیک و شایسته کاری در شکل کامل آن، در قرآن به کار رفته است و شواهدی را برای آن می آورد.
● قلمرو کاربردهای احسان
مفهوم احسان در کاربردهای متعدد و متنوع آن، تصویر ارزش و جایگاه آن را در نظام فکری و ارزشی اسلام، در کنار بیان و تحلیل مصادیق و پی آمدهای گوناگون روانی، اخلاقی، عرفانی، فردی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و آخرتی آن، حوزه بسیار گسترده ای از آموزه های قرآنی و روایی و نیز در حوزه یادشده را تشکیل می دهد. بخش قابل توجهی از آموزه های نبوی و علوی (ولایتی) مربوط به احسان بیشتر به مباحث جزیی پرداخته است. به نظر می رسد با همه تلاش های گسترده ای که از سوی مفسران و مؤلفان صورت گرفته است، تعریف دقیقی از اصطلاح قرآنی احسان به دست داده نشده است؛ زیرا همه این تعاریف به سبب گستردگی مصادیق و عناصر مؤثر در مفهوم احسان و نیز عدم تفکیک میان کاربردهای آن، از جامعیت لازم برخوردار نمی باشد. تعاریفی چون: رساندن نفع و سود نیکو و شایسته ستایش به دیگری؛ (التبیان ج۲ ص ۱۵۳ و نیز ج ۴ ص۴۲۶) کاری که از سر آگاهی و به شکل شایسته انجام گیرد؛ (مجمع البیان، طبرسی، ج۱ ص۲۴۸) و نیز انجام کاری به شکل نیکو و با انگیزه خدایی و رساندن خیر یا سود به دیگری بی چشم داشت هرگونه پاداش و جبران کردنی (المیزان ج ۴ ص۲۰) نتوانسته است مقصود و مفهوم را چنان که باید و شاید به خواننده منتقل کند واز دربرگیرندگی برخوردار باشد تا بتوان از آن ها به تعریفی جامع و مانع یاد کرد. از آیات قرآنی و بیان مصادیق احسان می توان به این مطلب دست یافت که عناصر و مؤلفه هایی چون ایمان، انگیزه، نیت الهی (حسن فاعلی) نیک بودن ذاتی کار (حسن فعلی) شکل شایسته انجام کار (هیئت صوری) رساندن خیر و خوبی به دیگری به عنوان عناصر اصلی در تحقق مفهوم احسان مهم و مؤثر هستند. در پاره ای از مصادیق همه و در پاره ای دیگر تنها بخشی از عناصر یادشده، مرز معنایی احسان را تشکیل می دهند.
● گستره معنایی احسان در آموزه های قرآنی
واژه احسان به معنای انجام دادن کار نیک به طور عمده در آیاتی به کار رفته که پس از بیان اموری چند از عاملان آن به عنوان محسن یادشده است و مورد ستایش قرار گرفته است. (بقره آیه ۵۸، آل عمران آیه ۱۳۴؛ اعراف آیات ۵۵ و ۵۶) در این آیات، ضمن بیان مصادیق کارهای نیک، خداوند، مخاطبان قرآن را به انجام دادن کار نیک ترغیب و تشویق می کند. آیاتی که با تصویر بخش های مهمی از شخصیت های فکری، عاطفی و رفتاری شماری از پیامبران، آنان را نمونه بارزی از محسنان (نیکوکاران) معرفی می کند، نیز در این دسته جای دارند (یوسف آیات ۵۱ و ۵۶؛ صافات، آیات ۱۰۲ و ۱۰۵؛ قصص آیه ۱۴)
در برخی از آیات بدون تعیین مصادیق نیکی، به نیکی کردن به دیگر (معنای دیگر از احسان) دستور و سفارش می دهد. (نساء آیه ۳۶؛ انعام آیه ۱۵۱؛ قصص آیه ۷۷).
احسان به معنای انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در شکل کامل و تمام آن نیز در برخی از آیات به چشم می خورد که می توان به آیات ۲۳ سوره یوسف و نیز ۷ سوره سجده و آیه ۳ سوره تغابن اشاره کرد. البته در کاربردهای قرآنی فاعل احسان در این معنا، محسن خوانده نمی شود. (مجمع البیان، ج ۱ ص ۵۱۵)
مطالعه و تأمل در آیات نشان می دهد که احسان، مفهومی انتزاعی و جامع هرگونه خیر و نیکی است. این مسئله برای تازیان عصر ظهور نیز شناخته شده بود، ولی قرآن با تغییر در گستره معنایی آن، مفهوم جدیدی را تولید می کند و آن را از حوزه انسان و انسان به انسان و خدا نیز می کشاند. احسان که درنظر بیشتر مفسران، حسن آن عقلی بوده و از راه سیره عقلا تأیید می شود، در عین تفاوت مفهومی از جهت مصادیق دارای گستره ای یکسان با برخی مفاهیم و پردامنه دیگر قرآن است. از این رو در پاره ای از آیات، تقوا (آل عمران آیه ۱۳۳ و ۱۳۴) و در پاره ای دیگر ایمان و عمل صالح (کهف آیه ۳۰) به احسان و انجام دادن کار نیک، تعریف شده است. همچنین از مقایسه برخی آیات با یکدیگر برمی آید که نیکوکاری و انجام عمل صالح (بقره آیه ۶۲ و نساء آیه ۱۲۵) و نیز حسنات (انعام آیه ۱۶۰) مترادف با احسان به معنای انجام کار نیک است. در تفاوت مفهومی احسان با مفاهیم یاد شده برای نمونه می توان از جمله به معنای پرهیزگاری برای خدا در تقوا که بیانگر انگیزه خدایی فعل است و مفهوم نیک بودن در احسان که بیشتر حس فعل را می رساند اشاره کرد.
احسان به صورت یکی از مفاهیم بنیادین و پردامنه قرآن، هر چند بیش از همه درگستره اخلاق به کار رفته است، اما قلمرو معنای قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلی اعتقادی، با ترسیم نظامی ازارزش های اساسی اسلام که در هم تنیده و تفکیک ناپذیرند، شاکله عاطفی و رفتاری و گفتاری مومنان را در حوزه های گوناگون ارتباط با خدا (بقره آیه ۵۸) با خود (اسراء، آیه ۷)، دیگران (بقره آیه ۸۳) دین (انعام آیه ۸۴) و بیگانگان (مائده آیه ۱۳) تصویر می کند. توجه قرآن به تصویر جنبه های گوناگون شخصیت شماری از پیامبران و معرفی آنان به عنوان محسنان ونیکوکاران می تواند دلیل دیگری بر توسعه قلمروی معنایی یاد شده باشد. (یوسف آیه ۱۲ و قصص آیه ۱۴)
● وجوه معانی احسان
می توان برای احسان در آموزه های قرآنی سه معنای به نسبت متفاوت را ردگیری و شناسایی کرد:
۱) احسان به معنای انجام دادن کار نیک که این معنا از احسان افزون بر کاربرد در حوزه های گوناگون ارتباط انسان با دین، پیامبران و دیگران، بیش از همه در حوزه ارتباط شناختی، عاطفی و رفتاری انسان باخدا به کار رفته است. این مساله ریشه در این بینش ونگرش قرآن دارد که ارتباط تنگاتنگی میان خدا، جامعه و آخرت وجود دارد.
۲) احسان به معنای نیکی به دیگران که از مصادیق احسان در معنای نخست نیز یافت می شود ولی کاربرد متمایزی دارد؛ زیرا ازآن جا که در پاره ای موارد، فواید احسان بیش از فرد نیکوکار، متوجه کسانی است که در حق ایشان نیکی شده و هیچ منفعتی برای نیکوکار نداشته و نیازی از وی تامین نمی شود، می تواند از معنای دوم متمایز سازد. این معنا در ارتباط با احسان خدا به انسان و گاه احسان انسانی نسبت به انسان دیگری چشم می خورد.
۳) احسان به معنای انجام کار شایسته در شکل کامل آن که بیش تر به صورت صفتی از صفات فعل الهی در آیات قرآنی به کار رفته و از صفات خداوند است.
به نظر می رسد که نیکوکاری و احسان در حوزه دینداری در اصطلاح قرآنی دارای دو مولفه اساسی اسلام و تسلیم در برابر خدا و اخلاص است. (نساء آیه ۱۲۵)
● اهمیت و جایگاه نیکوکاری و احسان
راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن کریم بر این نظر است که احسان و نیکوکاری، خصلت و ویژگی انسانی است که برتر ازعدالت خواهی است؛ زیرا عدالت آن است که انسان آن چه را برعهده او نهاده شده، به جا آورد و آن چه سهم و حق اوست برگیرد؛ ولی احسان آن است که بیش از وظیفه به جا آورد و کم تر ازحق بگیرد. در ارزش و اعتبار و اهمیت احسان و نیکوکاری از نظر اجتماعی همین بس که پایه های استوار خانواده به عنوان کوچک ترین و بنیادین ترین حوزه اجتماعی و مصداق آن بر آن نهاده شده است و اگر اجتماع به عدالت قوام و استواری می یابد با احسان و نیکوکاری است که به استحکام و استقرار واقعی خود دست می یابد.
● آثار احسان و نیکوکاری از منظر قرآن
یکی از روش های شناخت اهمیت وارزش وجایگاه موضوع و مساله ای، فهمیدن آثار، پیامدها و نقش آن در حوزه انسانی است. برای آن که از ارزش احسان ونیکوکاری در آموزه های قرآنی به شکل درستی آگاه شویم، بهتر آن است که به آثار دنیوی و اخروی احسان اشاره ای داشته باشیم. در آیات قرآن برای احسان آثاری مادی و معنوی در دنیا و آخرت بیان شده است. از آثار مادی احسان می توان به افزایش روزی و اتمام نعمت اشاره کرد که در آیه ۱۵۴ سوره انعام بیان شده است. خداوند در این آیه یکی از اسباب و عوامل اعطای نعمت و اتمام آن را نسبت به بنی اسرائیل، مساله نیکوکاری ایشان در برخی از زمان های گذشته یاد می کند و می فرماید: ثم آتینا موسی الکتاب تماما علی الذی احسن؛ سپس به موسی کتاب دادیم تا بر کسی که نیکوکار بوده است نعمت را تمام گردانیم. در آیه ۱۴۸ سوره آل عمران، خداوند سعادت دنیا و زندگی نیک و آسایش و آرامش را از آثار احسان ونیکوکاری اشخاص و یا جوامع بر شمرده و می فرماید: فاتهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخره و الله یحب المحسنین؛ خداوند ثواب و پاداش دنیا و پاداش بهتر اخروی را به ایشان بخشید؛ زیرا خداوند نیکوکاران را دوست می دارد. در آیه ۳۰ سوره نحل نیز بر این پیامد پاداشی احسان توجه می دهد و مردمان را به همین جهت به نیکوکاری تشویق و ترغیب می کند. از آثار معنوی دنیوی که قرآن برای احسان یاد می کند می توان به ایجاد دوستی و صمیمیت میان انسان ها و همگرایی اجتماعی اشاره کرد. خداوند با اشاره به این پیامد اجتماعی نیکوکاری می فرماید: لاتستوی الحسنه ولاالسیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم (فصلت آیه ۳۴) در این آیه بیان می شود که برای برداشتن کینه ها و دشمنی ها و دوری از واگرایی اجتماعی و دست یابی به همگرایی، احسان و نیکوکاری تا چه اندازه می تواند مفید و تاثیرگذار باشد.
رهایی از دام گناه و دست یابی به عفت و پاک دامنی (یوسف، آیه۲۳) از دیگر پیامدهای دنیوی احسان است؛ چنان که دست یابی به هدایت خاص و بهره مندی از هدایت قرآن (لقمان آیه۳و ۵) و بهره گیری و تأثیرگذاری آیات قرآنی در حق وی (احقاق آیه۱۲)از آثار دیگر احسان شمرده شده است؛ زیرا نیکوکاری موجب می شود تا انسان در راه مطمئن الهی قرار گیرد و بتواند به ریسمان الهی بیاویزد و با بهره مندی از آن به سعادت دنیوی و اخروی دست یابد. (لقمان آیه۲۲) این گونه است که خداوند وی را از امدادهای خاص و غیبی خود برخوردار می گرداند و یاری و نصرت الهی شامل حال وی می گردد (نحل آیه ۱۲۸و نیز عنکبوت آیه۶۹) و هرگاه در حق خود و یا دیگری دعایی کند از سوی خداوند مورد قبول و استجابت قرار می گیرد و خداوند حوائج دنیوی و اخروی او را برآورده می سازد. (آل عمران آیه۱۴۷و ۱۴۸)
● آثار اخروی نیکوکاری
از آثار اخروی نیکوکاری می توان به رستگاری و سعادت (لقمان آیه۳و ۵) جلب رحمت خاص خداوند (اعراف آیه۵۶ و لقمان آیه۳)، رهایی از عذاب الهی (زمر آیه۵۸)، محبوبیت و دوستی خداوند (بقره آیه۱۹۵، آل عمران آیه۱۳۴)، فرجام نیک در زندگی دنیوی و آخروی (لقمان آیه۲۲)، تکفیر گناهان و محو بد ی ها و گناهان از سوی خداوند (هود آیه۱۱۴) و رفع مواخذه و توبیخ (توبه آیه۹۱) اشاره کرد. در بینش و نگرش قرآنی احسان و نیکوکاری آن چنان از اهمیت و ارزش برخوردار است که از نیکوکاری به کافران به عنوان امری پسندیده یاد شده است و از مؤمنان خواسته شده که نسبت به کافران گذشت داشته و ایشان را بخشیده و با آنان رفتاری بزرگوارانه و کریمانه داشته باشند؛ زیرا گذشت و بخشش به عنوان مصادیقی از احسان و نیکوکاریی موجب می شود تا انسان به عنوان محسن محبوب درگاه خداوند شود. (مائده آیات۱۲و ۱۳) قرآن با اشاره به پاداش های اخروی و دنیوی مؤمنان را ترغیب و تشویق می کند که به احسان به عنوان امری مهم توجه داشته باشند. در کتاب نفیس فرهنگ قرآن تألیف آیت الله هاشمی رفسنجانی و گروهی از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن برای کسانی که اهل احسان و نیکوکاری هستند پاداش های خاص و عامی را از آیات قرآنی شمارش کرده اند که می توان به نمونه هایی از آن اشاره کرد. از جمله پاداش های نیکوکاری در آموزه های قرآنی، برخورداری از همسران خوب (احزاب آیه۲۸و ۲۹)، آبرومندی در قیامت (یونس آیه۲۶)، امتنان و منت الهی (یوسف آیه۹۰)، امداد و یاری خاص خدا و پیروزی و نصرت بر دشمنان (صافات آیات ۱۱۴و ۱۱۶و ۱۲۱)، بقای نسل بر روی زمین (صافات آیات۷۵و ۷۷و ۸۰)، بهشت و بهره مندی از نعمت های مادی و معنوی آن (مرسلات آیات ۴۱و ۴۴)، تحیت الهی (صافات آیات ۷۵و ۱۳۱) حکمت و دانش خاص و نظر درست و صائب (یوسف آیه۲۲و قصص آیه۱۴)، برخورداری از دانش و کتاب الهی (صافات آیات۱۱۴و ۱۱۷و ۱۲۱)، برخورداری از منزلت اجتماعی و قدرت سیاسی (یوسف آیه۵۶) برخورداری از منصب داوری (یوسف آیه۲۲)، موفقیت در آزمون الهی و توفیق او (صافات آیه۱۰۵و ۱۰۶)، برخورداری از نام نیک (صافات آیات ۷۵و ۷۸و ۸۰) و رهایی از اندوه و غم بزرگ و… اشاره کرد.
● عوامل نیکوکاری و احسان
بی گمان احسان و نیکوکاری ویژه انسان هایی است که در مسیر هدایت قرار گرفته و کمال را از خداوند می جویند. دوری از خصلت های ناپسند موجب می شود تا دست کمک و یاری دیگرانی که به سوی ایشان دراز شده را بفشارند و به آنان یاری و مدد رسانند. از نعمت های به دست آمده و خداداد در راه خدا انفاق کنند و از هر توان و نیرویی که خداوند به ایشان داده، در راستای تکامل فردی و اجتماعی بهره گیرند. از این رو می کوشند تا نیازهای فردی و اجتماعی و نیز روحی و مادی دیگران را به هر طریق ممکن برطرف سازند. کمک و تعاون به عنوان اصول اصلی نیکوکاری همراه با بخشندگی عاملی می شود تا همگرایی اجتماعی در ایشان با نوع دوستی تقویت شود.
ریشه و منشأ نیکوکاری را باید در ایمان حقیقی افراد دانست؛ زیرا تنها مؤمنان با پذیرش خالقیت و ربوبیت الهی و نیز باور به روز رستاخیز و مسئله پاداش و کیفر در آخرت است که به احسان روی می آورند و به عنوان بنده خاص الهی در خدمت به دیگران می کوشند و از هیچ کوشش و تلاشی برای رفع و دفع نیازهای متنوع دیگران دست نمی شویند. آیات بسیاری از قرآن، ایمان و عبودیت از انسان را به عنوان عوامل اصلی نیکوکاری و احسان انسان برشمرده است که می توان به آیات ۸۳و ۸۵ سوره مائده و آیات ۸۰تا ۱۲۲ سوره صافات اشاره کرد؛ زیرا بندگی خدا به معنای آن است که دیگران هم چون آفریده های الهی از کرامت و شرافت آفرینش الهی برخوردار می باشند و مؤمن به عنوان وظیفه شرعی و اخلاقی بر خود فرض می بیند تا به دیگر آفریده های الهی نیکی کند تا شرایط مناسبی برای دست یابی به هدایت الهی و رشد و تکامل فراهم آید و دیگران نیز بتوانند در مسیر تکامل قرارگیرند و به سعادت دست یابند.
● مصادیق نیکوکاران
نیکی و نیکوکاری در اشکال مختلف و متنوعی ظهور و بروز می کند. قرآن در سه دسته ارتباط خدا با انسان، انسان با خدا و انسان با انسان دیگر، مصادیق زیادی را برای نیکوکار بیان می کند. از این رو می بینیم از کمک و انفاق مادی گرفته تا دستگیری و هدایت گمراهان همه از مصادیق نیکوکاری است. از سویی هم به برخی از مصادیق سه گانه اشاره می کند و هم به مصادیق عینی و کسانی که از عنوان محسن و نیکوکاران بهره مند شده اند و خداوند آنان را به این نام ستوده است. در یک تحلیل می توان در حوزه انجام دادن کارهای نیک و شایسته به دیگران یاد کرد. در این موارد در ارتباط با امور اجتماعی و تقویت همگرایی افزون بر وظایف شرعی و تکالیف قانونی که در حوزه عدالت به یک معنا قرار می گیرند، از نوعی توجه ویژه و اهتمام خاص به برخی از اعضا و طبقات اجتماعی یاد می کند و خواهان اهتمام به این دسته می شود. از این رو از باب فضیلت اجتماعی از احسان به والدین (احقاف آیه ۱۵ و بقره آیه ۸۳ و چندین آیه دیگر)، احسان به همسایگان (نساء آیه ۳۶)، احسان به همسر (همان آیه ۱۲۸ و بقره آیه ۲۲۹)، احسان به دوستان و هم نشینان (نساء آیه ۳۶) و احسان به گروه های اجتماعی دیگری چون یتیمان (بقره آیه ۸۳ و نساء آیه ۳۶) و احسان به مسکینان و ناتوانان (بقره آیه ۸۳) یاد کرد. برای بیان سرمشق ها و نمونه های عینی به مصادیق نیکوکاران اشاره کرده و از شماری از پیامبران به عنوان نمونه های عینی از محسنان و نیکوکاران چون ابراهیم و اسحاق(ع)(انعام آیات ۸۳ و ۸۴) و مانند ایشان یاد می کند.
هم چنین بر ۳۵ مورد به عنوان مصادیق احسان یاد کرده و از مومنان خواسته که به این موارد اهتمام ویژه ای داشته باشند. هریک از این موارد را می توان در یکی از سه گانه های معنایی و مفهومی احسان دسته بندی کرد. به این معنا که برخی از موارد یاد شده از مصادیق ارتباط خدا با انسان و برخی دیگر از موارد ارتباط انسان با خدا و برخی دیگر از مصادیق ارتباط انسان با انسان می باشند.
به عنوان نمونه قرآن برای نیکی خدا به بندگانش، افزون بر دنیا و در زمینه های نیازهای روانی و مادی، در آخرت نیز مواردی را به عنوان احسان بیان داشته است. حضرت یوسف(ع) رهایی از زندان، آمدن از بادیه به شهر، رهایی از خشک سالی و جدایی را از احسان خدا در حق خود به عنوان بنده خدا بر می شمارد. (یوسف آیه ۱۰۰)
از این روشن تر، قرآن احسان به صورت نیکوکاری در شکل کامل آن را از صفات خود نسبت به بندگان دانسته و آفرینش نیکوی آفریده ها را از مصادیق احسان به عنوان صفت فعل الهی بر شمرده است. (سجده آیه ۷ و نیز تین آیه ۴ و مومنون آیه ۱۴) البته در یک مورد این عمل به انسان نیز نسبت داده می شود و آن نیز مرتبط به ایمان و عمل صالح است و می فرماید: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات انا لانضیع اجر من احسن عملا؛ کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند ما اجر و پاداش کسانی که عمل نیکو انجام دادند تباه نمی سازیم.(کهف آیه ۳۰)
سبب ناتوانی انسان برای انجام شایسته و کامل کاری نیک از آن روست که انسان به جهت فقدان احاطه علمی و آگاهی به جوانب و پیامدهای دنیایی و اخروی رفتار و عمل، نمی توان بدون هدایت الهی، نیک و بد آن را تشخیص دهد و آن را در بهترین و کامل ترین شکلش انجام دهد. (هود آیه ۷ و فصلت آیه ۳۳)
در حوزه ارتباط با دیگران، سفارش به رفتار نیک با همسر به ویژه زنان (بقره آیه ۲۲۹) و چشم پوشی از برخی حقوق برای رفع اختلاف در زندگی زناشویی و حفظ آن (نساء .آیه ۱۲۸) و تلطیف روابط اجتماعی و کاهش تنش ها با احسان و فروبردن خشم (آل عمران آیات ۱۳۳ و ۱۳۴)، عفو و گذشت از لغزش های مردم (همان و نیز مائده آیه ۱۳)، پاسخ به درخواست و پرسشهای متفاوت و متنوع مردم (یوسف آیه ۳۶) و تامین زندگی محرومان و قراردادن حقی در اموال خود برای ایشان (ذاریات آیه ۱۶ و ۱۹) مانند آن از مصادیق و مواردی است که از مردم خواسته شده بدان عمل کنند و یا از عمل و رفتارهایی از این دست ستایش شده است.
در حوزه ارتباط انسان به خدا می توان به امور عبادی اصل ایمان به خدا و قرآن و پیامبران (مائده آیات ۸۳ تا ۸۵) و دوستی و مودت اهل بیت (شورا آیه ۲۳)، ایمان به آخرت (لقمان آیه ۳ و ۴) و عمل و اهتمام به دیگر واجبات دینی به ویژه انفاق (آل عمران آیه ۱۳۴) زکات (لقمان آیه ۳ و ۴) تقوای الهی (زمر آیه ۳۳ و ۳۴) جهاد در راه خدا (توبه آیه ۱۲۰) رعایت حال افراد پیر (یوسف آیه ۷۸)، عمل به وظایف و واجبات الهی و امتثال امر (صافات آیه ۱۰۲ و ۱۰۵) و ترک محرمات و فحشا و گناهان کبیره (نجم آیات ۳۱ و ۳۲) و دوری از فساد و تباهی (اعراف آیه ۵۶) و مانند آن اشاره کرد.
موانع احسان
در آیات قرآن برخی از مسایل به عنوان موانع احسان مطرح شده است تا مردمان با شناخت و دوری از آن بتوانند به عنوان و مقام محسن و نیکوکار دست یابند. از جمله موانع ای که در آموزه های قرآنی بر آن تاکید شده است می توان به تفاخر (نساء آیه ۳۶) و تکبر (همان) یاد کرد. به نظر می رسد که تفاخر به معنای فخر فروشی به دیگران و نیز تکبر از اموری است که موجب می شود تا شخص خود را از دیگری جدا و برتر دانسته و حاضر به همراهی با دیگران نشود و از این رو گرفتار نوعی واگرایی اجتماعی شده و از اجتماع دور و از همزیستی با مردم و همکاری و مساعدت و مضاعدت دیگران دست می شوید.در نگرش اسلام و قرآن، تکبر و تفاخر به عنوان مهم ترین عوامل واگرایی اجتماعی مورد توجه و نظر بوده است و از مردمان خواسته شده است تا از این خصلت رهایی یابند. خصلت و ویژگی ای که موجب شد تا ابلیس از درگاه ایزد منان رانده شود و بسیاری از انسان ها از راه هدایت دور و دچار گمراهی شوند. قرآن به جای تکبر و تفاخر از مردمان می خواهد تا منش تواضع را به عنوان بستری مناسب برای رشد خصلت نیکوکاری و همگرایی اجتماعی در پیش گیرند. (مائده آیه ۸۳ و ۸۵) و با پرداخت کالا و هدیه مناسب (بقره آیه ۲۳۶) همگرایی را در میان خود تقویت کنند.
يکشنبه 6/5/1392 - 11:42
اهل بیت
باتوجه به مراسم باشكوه عزاداری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در سال جاری، عدهای از تفرقه افكنان وهابی ، شب نامهای را در برخی از استان های مرزی كشور توزیع كردند كه در آن، شبهاتی را پیرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مطرح شده بود و در پایان نوشته شده بود: (تقلید كوركورانه را بگذارید و به تبلیغات تاجران بازار مذاهب و تعصب توجه نكنید خودتان به میدان تحقیق در آیید وحق را ازباطل تشخیص دهید). با توجه به تماسهای متعدد، تصمیم گرفته شد برای روشن اذهان مسلمانان پاسخ مختصری در اختیار عموم قرار گیرد.
1. چرا حضرت علی (علیه السلام) در آن صحنه هیچ واكنشی از خود نشان نداد ؟
اولا: امام علی (ع) در قدم نخست از خود واكنش نشان داد ؛ چنانچه آلوسی مفسر مشهور اهل سنت در این باره مینویسد :
عمر با غلاف شمشیر به پهلوی مبارک فاطمه و با تازیانه به بازوی حضرت زد . فاطمه ، صدا زد : « یا ابتاه » علی (ع) ناگهان از جا برخاست وگریبان عمر را گرفت و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید.
تفسیر آلوسی :3/124 .
نقل این قضیه توسط آلوسی به هر نیتی كه باشد ، نشانگر این است كه واكنش علی (ع) در منابع معتبر شیعه در قرن اول و دوم شیعه وجود داشته است .
ثانیاً: برفرض این كه واكنشی نشان نداده است ، به همان دلیلی بوده كه پیامبر اسلام (ص) در مكه مكرمه ، در قبال، شكنجه صحابه و حتی قتل سمیه مادر عمار یاسر واكنش نشان نداد.
ثالثاً: وقتی یاران رسول خدا به خانه عثمان ریختند و متعرض همسر او شده و حتی دست او را با شمشیر قطع كردند ، عثمان هیچ واكنشی از خود نشان نداد .
2 . چرا بعد از شهادت همسر خود فاطمة الزهراء علیها السلام ، انتقام او را نگرفت یا به فكر انتقام نبود ؟
اولاً: به همان دلیلی كه پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله و سلم) از كسانی كه قصد ترور آن حضرت را داشتند انتقام نگرفت. با این كه طبق نقل صحیح مسلم (ج 8 ص 123) «اثنى عشر منهم حرب لله ولرسوله فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد» دوازده نفر آنان محارب خدا و پیامبر در دنیا وآخرت بودند، پیامبر گرامی (ص) در پاسخ حذیفه و عمار كه تقاضای قتل تروریستها را كردند، فرمود: به صلاح نیست كه شایع كنند كه پیامبر اصحاب خود را به جرم تروریست بودن می كشد. «أكره أن یتحدّث الناس أنّ محمداً یقتل أصحابه» .
تفسیر ابن كثیر ج 2 ص 323.
ثانیاً : پیامبر اسلام بعد از فتح مكه ، از وحشی قاتل حضرت حمزه ، انتقام نگرفت ، علی (ع) نیز از سنت پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله وسلم) پیروی كرد .
3 . چرا با قاتلان دختر رسول خدا ص میانه خوبی داشت ؟
حضرت علی (ع) نه تنها با قاتلان فاطمه (سلام الله علیها) میانه خوبی نداشت ؛ بلكه در صحیح بخاری آمده كه حضرت علی دوست نداشت چهره عمر را ببیند
كَرَاهِیَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ .
و همچنین ابوبكر را استبدادگر می دانست : وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَیْنَا بِالأَمْرِ
صحیح بخاری: 5/82 ، ح4240 .
4 . چرا همواره از عمر تعریف و تمجید میكرد ؟
اولاً : آن چه كه به حضرت (علیه السلام) نسبت می دهند كه در در خطبه 228 نهج البلاغه از عمر تعریف كرده درست نیست و نامی از عمر در خطبه نیست ، بلكه صبحی صالح ، از علمای اهل سنت میگوید مراد یكی از اصحاب حضرت علی (علیه السلام) است .
نهج البلاغة ، صبحی صالح ، خطبه 228 ، ص 350 .
ثانیا ً: علی (علیه السلام) در خطبه سوم نهج البلاغه، عمر را مجموعهاى از خشونت، سختگیرى، اشتباه و پوزش طلبى می داند
و میگوید:
سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رویىها و اعتراضها شدند،و من در این مدت طولانى محنتزا، و عذاب آور، چارهاى جز شكیبایى نداشتم.
ثالثاً : بنا به نقل صحیح مسلم نظر امام علی (علیه السلام) در باره ابوبكر و عمر این بود كه آنان دروغگو ، گناهكار ، حیلهگر و خیانتكار بودند .
صحیح مسلم : ج 5 ص 52 ح 4468.
5 . چرا حضرت علی حتی در ایام خلافت و حكومت خود هیچگاه از شهادت همسر خود توسط عمر یادی نكرد ؟
اولاً: در خطبه 203 نهج البلاغه آمده كه علی (علیه السلام) به هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود:
أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ
از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده دارى است، تا آن روز كه نزد خدا بروم .
ثانیاً: علی (علیه السلام)در دوران حكومتش نزد سلیم بن قیس از شهادت حضرت زهرا یاد كرد و فرمود:
فاطمه (سلام الله علیها) از دنیا رفت در حالى كه اثر تازیانه در بازویش مانند بازوبند باقى مانده بود.
كتاب سلیم بن قیس ، ص674 .
ثالثاً: ابن عباس میگوید:علی (علیه السلام) در جنگ صفین از كتابى كه به املای پیامبرو به خط خودش بود برایم خواند كه چگونه حضرت زهرا علیها السّلام شهید مىشود
كتاب سلیم بن قیس الهلالی ، ص915 .
6. چرا حضرت علی (علیه السلام) سه تن از فرزندان خویش را به نامهای ابوبكر ، عمر ، عثمان نامگذاری كرد ؟
اولاً : این نامها آن زمان مرسوم بود، ابن حجر عسقلانی در الإصابة نام 21 نفر از صحابه را میآورد كه اسم آنها عمر و 26 نفر عثمان و سه نفر ابوبكر بوده .
ثانیاً : نام برخی از اصحاب ائمه (علیهم السلام) ، یزید بن حاتم ، یزید بن عبد الملك ، یزید بن عمر بن طلحه و ... . آیا آنها به خاطر علاقه به یزید بن معاویه ، بود؟ .
ثالثاً : ابوبكر كه كنیه یكی از فرزندان علی (علیه السلام) هست ، نام او محمد بوده.
التنبیه والاشراف ص 297، الارشاد ج 1 ص 354 .
و حضرت به خاطر علاقه خود به عثمان بن مظعون ، نام فرزندش را عثمان گذاشت.
مقاتل الطالبیین ، ص 55 و تقریب المعارف ، ص 294.
و عمر بن الخطاب به دلیل خشونت ذاتی كه داشته ، نام فرزند علی (علیه السلام) را همنام خود قرار داد
وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن علیّ بإسمه .
أنساب الأشراف ج 1 ص 192، تهذیب التهذیب ج 7 ص 427.
هم چنین نام تعدادی از مسلمانان را نیز تغییر داد.
اسدالغابة ج 3 ص 284، طبقات ج 6 ص 76 ، الاصابة ج 5 ص472.
رابعاً : اگر نامگذاری نشانه روابط خوب هست ، چرا خلفاء هیچ کدام از فرزندان خود را علی وحسن و حسین (علیه السلام) نامگذاری نكردند.
7. راستی چرا حضرت علی دختر خود به نام ام كلثوم را از همان همسر شهیدش بدنیا آمده بود ، به نكاح قاتل همسر خود درآورد ؟
اولاَ: وقتی علی (علیه السلام) از دادن دخترش به عمر مخالفت كرد، عمر به عباس عموی پیامبر گفت اگر علی به من دختر ندهد دو نفر را وادار می كنم كه به دروغ شهادت دهند كه علی دزدی كرده و دستش را قطع می كنم.
كافی ، ج 5 ، ص 346 .
ثانیاً: هیثمی از علمای بزرگ اهل سنت نوشته اشت: در برابر اعتراض عقیل به این ازدواج ، علی (علیه السلام) خطاب به عباس فرمود:
درة عمر أحرجته الی ماتری
خشونت عمر باعث این كاری كه می بینی گردید.
مجمع الزوائد ج 4 ص 272، معجم كبیر ج 3ص45.
ثالثاً: علمای اهل سنت نوشته اند:
عمر بن خطاب قبل از ازدواج با ام كلثوم ، ساق پایش را لمس میكند و او را در بغل گرفت و بوسید. وام كلثوم از این كار زشت، عصبانی شد و به وی گفت: اگر تو خلیفه نبودی، دماغت را می شكستم، چشمت را كور می كردم
الاصابه، ابن حجر: 8/464 و سیر أعلام النبلاء، ذهبی:3/501. تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی، ج 6، ص 180.
اگر این قضیه صحت داشته باشد، باید طرفداران خلیفه پاسخ دهند كه آیا درست است كه حاكم اسلامی كه باید حافظ ناموس ملت باشد، خود با ناموس مردم این چنین كند؟
سبط ابن جوزی از علمای اهل سنت می گوید:
وهذا قبیح والله، ثمّ بإجماع المسلمین لایجوز لمس الأجنبیّة فكیف ینسب عمر إلى هذا ؟
به خدا سوگند این كاری كه از عمر نقل می كنند، قبیح است دست زدن به دختر نامحرم حرام است ...
تذكرة خواص الأمة : 321.
8 . چرا حضرت امام حسن و امام حسین (علیه السلام) مادام العمر از شهادت مادرشان توسط عمر یادی نكردند؟ در هیچ یك از منابع شیعه و سنی در این باره مطلبی وجود ندارد .
اولاً: امام حسن (علیه السلام) در مناظرهای كه با معاویة و دار ودسته وی داشت ، خطاب به مغیرة بن شعبة فرمود:
تو همان هستى كه فاطمه دخت گرامى رسول خدا (ص) را كتك زدى ؛ تا آنجا كه خون آلود شد و فرزندی كه در رحم داشت سقط كرد.
احتجاج طبرسی ، ج1، ص 278.
ثانیاً: امام حسین(علیه السلام) نقل می كند كه امام علی (علیه السلام) در هنگام دفن فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود :
بر این مصیبت بزرگ همچون مادرى كه فرزند از دست داده مىنالیدم . یا رسول الله ! در محضر خداوند دخترت مخفیانه به خاك سپرده شد، حقّش را به زور گرفتند ، و آشكارا از ارث خود محروم گشت، و حال آن كه هنوز از رحلت تو دیرى نپائیده و یاد تو فراموش نگشته است .
الكافی ج 1 ص 458 و الأمالی ، المفید - ص 282 .
ثالثاً: آیا در عصری كه عمر بن خطاب به بهانه جلوگیری از گریه بر میت تازه گذشته ، شبانه و بدون اجازه وارد خانه مردم میشود و زنها را كتك زده و حجاب از سر آنها بر میدارد ، میتوان مجلس عزاداری برپا كرد؟
المصنف ، عبد الرزاق ج 3 ، ص 557 .
9 . چرا مردم مدینه در قبال قتل دختر پیامبر ص سكوت كرده و هیچ اقدامی نكردند؟
اولاً: آیا عمل مردم مدینه ملاك حقانیت است یا عمل امیر المؤمنین (علیه السلام) ؟پیامبر اكرم (صلی الله و علیه و آله وسلم) فقط در حق علی فرموده :
علی مع الحق والحق مع علی
علی با حق و حق با علی است .
تاریخ بغداد:14/322 ومجمع الزوائد :7/237.
ثانیاً: مگر مردم مدینه نبودند كه در برابر كشتن عثمان و تعرض به همسر او عكس العملی از خود نشان ندادند واجازه ندادند جنازه او را در قبرستان مسلمانان دفن كنند و مجبور شدند او را در قبرستان یهود دفن كنند تا معاویه در زمان حكومتش قبرستان یهود را به قبرستان بقیع متصل ساحت.
تاریخ طبری ج 3 ص 468 و438.
10. چرا شما تا چند سال پیش از جریان شهادت بی خبر و فراموش بودید و الآن بیادتان آمد؟ تقویمهای پیش 1372 .
اولاً : جوینی از علمای اهل سنت و استاد مورد تأیید ذهبی از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قضیه غصب حق فاطمه زهرا و شكستن پهلوی آن حضرت وسقط محسن او و شهید نمودن آن بزرگوار را نقل می كند.
فرائد السمطین ، ج2 ، ص34 و35 .
ثانیاً : حضرت علی (ع) به هنگام دفن فاطمه (سلام الله علیها) فرمود:
وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا .
به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو چگونه در ستمكارى بر او اجتماع كردند، از فاطمه علیها السّلام بپرس، و احوال اندوهناك ما را از او خبر گیر، كه هنوز روزگارى سپرى نشده، و یاد تو فراموش نگشته است.
نهج البلاغه خطبه 202.
ثالثاً: در بند 8 سخن امام حسن و حسین (علیه السلام) در باره شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل شد.
رابعاً: كلینی از امام كاظم (علیه السلام) نقل می كند كه فرمود:
إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام ) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ ...
فاطمه صدیقه و شهیده بود.
كافی ج1، ص 458 .
خامساً: در طول تاریخ همه ساله ایام فاطمیه، شیعیان به مناسبت شهادت حضرت زهرا مراسم عزاداری اقامه می كردند و بعد از انقلاب هم این مراسم در بیوت مراجع عظام و رهبری اقامه می شود.
سادساً: امام خمینی (ره) روز 18 اسفند 1360 (13 جمادى الاول 1402.) فرمودند: من هم وفات و شهادت بانوى بزرگ اسلام را بر همه مسلمین و بر شما برادران عزیز ارتشى، سپاهى و بسیج و بر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنافداء- تسلیت عرض مىكنم.
صحیفه امام/ 16/87.
سابعاً: شهرستانی ، از علمای اهل سنت مینویسد :
عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ( علیها السلام) ضربه زد که منجر به سقط شدن نوزاد وی از شکمش شد . عمر ، فریاد می زد این خانه را با هر که در آن است به آتش بکشید ؛ و در خانه به جز علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود » .
الملل والنحل ، شهرستانی ، ص83 .
سابعاً: ابن تیمیه حرانی ، قضیه هجوم به خانه فاطمه را قبول میكند ولی با توجه به عنادی كه دارد به فكر توجیه آن بر می آید.
منهاج السنة ، ج4 ، ص220 .
گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
شنبه 5/5/1392 - 11:33
عقاید و احکام
قرآن تاکید دارد که شیطان هیچگونه سلطه ای بر افراد با ایمان كه بر خدا توكل می كنند، ندارد و بر كسانی سلطه دارد كه شیطان را ولی خود می گیرند و نیز بر كسانی است كه به خدای تعالی شرك
می ورزند.
به نقل از مهر، بدون شک گناه آثار و عواقبی دارد که در این دنیا هم فرد گناهکار را گرفتار می کند. از جمله كیفرهای گناهان در دنیا این است كه خدا شیطان را همنشین و رفیق انسان می كند تا پیوسته او را به گناه تحریك كند و با وسوسه هایش آمال و آرزوهای او را طولانی نماید و سرانجام او را از راه حق منحرف و دنیا و آخرتش را تباه سازد.همچنین بدون شک شیطان دشمن انسان است و كارش اغواء و گمراه کردن انسان است. اگر شیطان همنشین و رفیق انسان گردد یا بر او مسلط شود او را به دنبال خود به عذاب ابدی می كشاند. قرآن در آیات 221 و 222 سوره شعرا كسانی را كه محل نزول شیطان واقع شوند چنین معرفی می كند؛ هل انبئَّكم علی من تنزل الشیاطین؛تنزّل علی كلّ افاك اثیم؛ خبر دهم شما را كه شیطان ها بر چه كسانی فرود می آیند؟ شیاطین بر هر دروغگوی گنهكار فرود می آیند.
قرآن مجید همچنین درباره كسانی كه نسبت به آیات خداوند بی توجهند در آیه 36 زخرف می فرماید؛ و من یعش عن ذكرالرحمن نقیّضله شیطانا فهوله قرین و انهّم لیصّدونهم عن السبیل و یحسبون انهّم مهتدون حتی اذا جائنا قال یا لیت بینی و بینك بعد المشرقین فبئس القرین؛ هر كسی كه خود را از یاد خدا به كوری بزند و آن را نادیده بگیرد، شیطانی بر او گماریم تا قرین و همنشین او شود، این شیاطین آنها را از یاد حق باز می دارند در حالی كه آنها می پندارند از هدایت شدگانند، تا آن زمان كه نزد ما بیاید برای حساب و كتاب، گوید ای كاش بین من و تو به اندازه مسافت شرق و غرب فاصله بود تو چه همنشین بدی بودی.
مرحوم علامه طباطبائی در این باره می گوید: اینكه می پندارند در راه حق هستند در حالی كه درآن راه نیستند نشانه همنشینی با شیطان و تحت سلطه شیطان درآمدن است. انسان مطابق طبع اولیش، به حقیقت گرایش دارد اما وقتی كه حقیقت براو عرضه شد و او به خاطر متابعت از هوای نفس از حق روی گرداند، خدا بر دلش مهری می زند و چشمش را به حق نابینا و او را قرین شیطان می كند و آن حقیقتی را كه بر طبق فطرت، به آن گرایش داشت، بر باطل تطبیق می كند و در راه باطل قرار می گیرد در حالی كه می پندارد در راه حق گام بر می دارد.این همان پرده ای است كه در دنیا بر دلهایشان زده شده و در قیامت كنار می رود.
همچنین قرآن كریم در آیه 2 سوره فصلت درباره همنشینی با شیطان می فرماید: و ما برای آنها همنشینانی از شیاطین قرار دادیم كه آنها، آنچه را كه در پیش روی و پشت سر آنها قرار داشت"متاع دنیا" زینت دادند و سرنوشت امتهای پیشین از انس و جن درباره آنها عملی شد. به راستی آنها در زمره زیانكاران بودند. همچنین درباره كافران در آیه 83 سوره مریم می فرماید: آیا ندیدی كه ما شیطانها را بر كافران فرستادیم در حالی كه آنها را به شدت به شر و فساد تحریك می كنند.
البته قرآن در آیه 99 سوره نحل درباره سلطه شیطان بر گنهكاران می فرماید: شیطان هیچگونه سلطه ای بر ایمان آوردگانی كه بر خدا توكل می كنند، ندارد و همانا سلطه اش بر كسانی است كه او را ولی خود می گیرند و نیز بر كسانی است كه به خدای تعالی شرك می ورزند. مفاد مجموعه این آیات، چنین است كه كسانی كه به دنبال هوای نفس خود حركت كنند، خدا در دنیا شیطانهایی بر آنها می فرستد كه همنشینان آنان باشند و پیوسته آنها را به شر و فساد تحریك كنند تا جایی كه آنها را تحت سلطه خود درآورند و بدون هیچ چون و چرایی دستورات آنها را اطاعت و اجرا كنند. در این صورت زبان آنها زبان شیطان، قلب آنها قلب شیطان و چشم آنها چشم شیطان است. اینها در واقع آلت كار شیطان هستند و جز شر از آنها متوقع نیست، در حالی كه می پندارند كارشان بهترین كار و راهشان بهترین راه است. از این جهت به فكر نمی آیند و از باطل بر نمی گردند. این حالت، كیفر كردار آنها است كه به فطرت خداجویی و حقیقت گرایی و توجه به خیرات، پشت كرده اند.
شنبه 5/5/1392 - 11:32
مهدویت
وقتى چنین رخدادهایى شد ، پسر هند جگرخوار خروج مى كند ، تا پس از آن بر منبر دمشق دست یابد . وقتى چنین شد ، منتظر خروج مهدى باشید .
به گزارش «شیعه نیوز»، نعمانى از مغیره بن سعید از ابوجعفر باقر(علیه السلام) آورده است كه امیر مؤمنان فرمود : وقتى دو سپاه در شام كشمكش كردند ، نشانه اى از نشانه هاى الهى ظاهر مى شود . عرض شد : اى امیر مؤمنان ! آن نشانه چیست ؟ فرمود : بیش از صد هزار نفر در زلزله اى در شام كشته مى شوند كه خداوند آن را براى مؤمنان ، رحمت و براى كافران ، عذاب قرار مى دهد .
وقتى زلزله شد ، به سوارانى بنگرید كه مركب هاى سیاه و سفید و دم بُریده دارند و با پرچم هاى زرد از مغرب مى آیند تا وارد شام شوند . این رخداد در زمان بى تابى و ناله شدید و مرگ سرخ پیش مى آید . سپس منتظر فرو رفتن قریه اى از دمشق به نام «حرستا» (= مرمرسا) باشید ، سپس پسر هند جگرخوار ( سفیانى ) از وادى یابس (= دره بى آب و گیاه ، از حوران تا اردن و فلسطین) شورش مى كند ، تا بر منبر دمشق قرار بگیرد . وقتى چنین رخدادهایى شد ، منتظر خروج و قائم مهدى(علیه السلام) باشید .
در البدء والتاریخ آمده است : از جمله اخبارى كه على بن ابى طالب در بیان فتنه ها در شام فرمود این است كه وقتى چنین رخدادهایى شد ، پسر هند جگرخوار خروج مى كند ، تا پس از آن بر منبر دمشق دست یابد . وقتى چنین شد ، منتظر خروج مهدى باشید .در فصل یاران امام مهدى(علیه السلام) به نقل از الغیبه نعمانى و تفسیر عیاشى و منابع دیگر نص كامل حدیثى از امام باقر(علیه السلام) گذشت كه بر رخدادهایى تصریح داشت كه پیاپى در آغاز حركت سفیانى رخ مى دهد . در آن آمده بود : اى جابر ! بر جاى خود باش و هرگز دست و پا مزن (و كارى مكن) تا نشانه هایى را ببینى كه برایت مى گویم و در یك سال رخ مى دهد : سروشى را در دمشق مى بینى كه ندا مى دهد ; یكى از روستاهاى دمشق فرو مى رود ; قسمتى از مسجد دمشق فرو مى ریزد . . .
در آن وقت اهالى شام بین سه پرچم اختلاف نظر پیدا مى كنند : اصهب ، ابقع و سفیانى . قبیله مضر ، همراه طایفه بنى ذنب حمار هستند ; سفیانى با دایى هایش از قبیله كلب است . سفیانى و پیروانش بر بنى ذنب حمار شورش مى كنند و جنگى به وقوع مى پیوندد كه تا آن روز اتفاق نیفتاده بود . سپس مردى از بنى ذنب حمار به دمشق مى آید . وى و همراهانش را چنان مى كشند كه كسى را بدان گونه نكشته اند و این است معناى آیه اى كه خدا مى فرماید :« گروه هایى از مردم به جان هم مى افتد . واى بر كفارى كه آن روز بزرگ در آن جنگ شركت مى كنند »سفیانى و همراهانش خروج مى كنند و قصدى جز كشتن آل محمد و پیروان شان ندارند .
منبع :موعود
شنبه 5/5/1392 - 11:26