اهل بیت
در كلام رهبر
بنده به عنوان یك گوینده و یك روحانى سالها از فاطمه زهرا(س) حرف زدهام و شاید
صدها ساعت در باره این مخدره صحبت كردهام و همه ما به فضایل معنوى فاطمه زهرا(س) و
به خصلتهاى انسانى فاطمه زهرا(س) توجه كردیم اما به این كه باید یك الگوى زنده و
مجسم و روشن از زن مسلمان امروز در اختیار بینندگان دنیا بگذاریم خیلى توجه نكردیم.
(1)
فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پیغمبر(ص) براى خلافت على بنابیطالب(ع) به یك مبارزه
مستمر شبانهروزى دست زد و كسى نمىتواند منكر آن بشود. (2)
مقام فاطمه زهرا(س) در خور آن است كه عقول برجسته انسانهاى بزرگ در اصلىترین
رشتههاى تفكرات ایشان بیندیشند و زبانهاى فصیحترین و بلیغترین گویندگان، شعرا و
سرایندگان آن اندیشهها را در قالب كلمات بیاورند. (3)
از خود پیغمبر اكرم(ص) كه پدر و مربى این مخدره بزرگوار بود تا امیرالمؤمنین(ع)
كه همسرش بود و تا فرزندان او ائمه معصومین (علیهم السلام) هر كدام راجع به زهراى
اطهر7 جملهاى سخن گفتند، آن را با زبان تعظیم و ستایش بیان كردند و این نشاندهنده
مقام والا و توصیفناشدنى آن حضرت است. (4)
این دختر جوان - حضرت فاطمه(س) و این بانویى كه در هنگام شهادت 18 سال داشت
آنقدر به نماز ایستاد و عبادت كرد كه پاهاى مباركش ورم كرد. (5)
این دختر در آن دوران سخت [شعب ابیطالب] همان فرشته نجات پیغمبر بود. (6)
«سمیت الزهراء زهراء لانها تزهر لامیرالمؤمنین(ع) فى النهار ثلاث مرات بالنور»
فاطمه را زهرا نامیدند چون روزى سه بار در چشم على(ع) مىدرخشید. (7)
بركات فاطمه زهرا(س) را ما در عین آشنایى و معرفت و ارادت به آن بانوى دو عالم
در سر تا سر ایام حیات خودمان در جلوههاى گوناگون زندگى مشاهده كردیم. (8)
راه على(ع) و فاطمه(س) و راه ائمه7 امروز همان راه امام خمینى است. (9)
روز به روز، نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا(س) آشكارتر خواهد شد. (10)
پىنوشتها:
1- ستودگان و ستایشگران، سخنان مقام معظم رهبرى، ص37.
2- همان، ص39.
3- همان، ص 41.
4- همان، ص 42.
5- همان.
6- همان، ص43.
7- همان، ص 44 روایت نقل شده از بحارالانوار، ج43، ص 11.
8- همان. ص46.
9- همان، ص47.
10- همان، ص46.
ماهنامه كوثر شماره 8
واحد گزارش
يکشنبه 13/12/1391 - 14:38
اهل بیت
درج نام فاطمه زهرا(س) بر ساق عرش و در بهشت
فضائل مشترك حضرت زهرا (س) این است كه نام
پنج تن بر ساق عرش و بر در بهشت نوشته شده است و آن
موجودات مقدس بر همهى فرشتگان معرفى شدهاند و ملائك
آنان را دیده و شناختهاند.
ابنعباس از رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل مىكند كه حضرت فرمود:
«لیلة عرج بى الى السماء رایت
على باب الجنة مكتوبا: لا اله الا اللَّه، محمد
رسولاللَّه، على حبیب اللَّه، الحسن والحسین صفوة
اللَّه، فاطمة خیرة اللَّه، على مبغضیهم لعنةاللَّه».
(1)
تصویر حضرت زهرا(س) در بهشت
از دیگر منقبتى كه حضرت صدیقه
سلاماللَّهعلیها با پدر و فرزندانش اشتراك دارد منور
بودن بهشت است با تصویر او.
انس از حضرت رسول اكرم روایت مىكند كه آن حضرت فرمود:
«ان آدم صلواتاللَّهعلیه نظر
فى الجنة فلم یر صوره مثل صورته فقال: الهى لیس فى
الجنة صورة مثل صورتى؟ فاخبره اللَّه تعالى و اشار الى
جنة الفردوس، فراى قصرا من یاقوته بیضاء فدخلها فراى
خمس صور مكتوب على كل صورة اسمها: انا محمود و هذا
احمد، انا الاعلى و هذا على، انا الفاطر و هذه فاطمه،
انا المحسن و هذا حسن، انا ذوالاحسان و هذا حسین». (2)
«حضرت آدم چون در بهشت به هر سو نگریست و صورتى را به شكل و قیافهى خود نیافت،
عرض كرد: خدایا، صورتى نظیر چهرهى من نیافریدهاى؟
خداى متعال او را متوجه بهشت فردوس كرد و حضرت آدم در
آنجا قصرى از یاقوت سفید دید و هنگامى كه وارد آن قصر
شد، پنج تصویر مشاهده كرد كه اسامى هریك از آنان به
این شرح نوشته شده بود: من محمودم و این احمد است، من
اعلى هستم و این على است، من فاطرم و این فاطمه است،
من محسنم و این حسن است، من ذوالاحسانم و این حسین
است».
نقش محبت حضرت فاطمه(س) در محشر؟
از حضرت سلمان نقل شده كه رسول خدا دربارهى محبت فاطمه فرمودند:
یا سلمان!
من احب فاطمه بنتى فهو فى الجنه معى، و من ابغضها فهو فى النار. یا سلمان! حب فاطمه
ینفع فى ماه من المواطن، ایسر ذالك المواطن الموت و القبر و المیزان و المحشر و
الصراط و المحاسبه... یا سلمان! ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها امیرالمؤمنین علیا، و
ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها. (3)
اى سلمان! هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد، او در بهشت و كنار من خواهد بود و
هر كس او را دشمن بدارد گرفتار آتش مىشود.
سلمان! علاقهمندى به فاطمه در صد جا به درد مىخورد: از جملهى آنها: هنگام
مرگ، عالم برزخ، دریاى میزان، عرصات محشر، پل صراط و محاسبهى اعمال.
سلمان! واى بر كسانى كه به او ظلم كنند و واى بر آنان كه به شوهر او جفا
نمایند، حتى واى بر ستمگرانى كه به فرزندان و شیعیان وى ستم كنند.
این حدیث مىرساند كه عشق و علاقه به فاطمه علیهاالسلام در عرصات محشر نیز
نجاتدهنده است.
پی نوشت
1ـ تاریخ بغداد ج 1/ 259، مناقب خوارزمى ص 214،
كفایةالطالب ص 274، تاریخ مدینه دمشق (ط دار الفكر) ج
14/ 170، تاریخ ابنعساكر (ترجمه الحسین ع) ص 130،
مسند الفردوس (ج 3/ 118 مخطوط، به نقل از احقاق الحق ج
24/ 432) از میان مصادر شیعى كه این روایت را- با
تفاوت اندكى- نقل كردهاند مىتوان به امالى طوسى ج 1/
366، كشفالغمه اربلى ج 1/ 94 و بحارالانوار ج 27/ 4
اشاره نمود.
2ـ زین الفتى فى شرح سوره هل اتى (تالیف عاصمى).
3ـ فرایدالسمطین، ج 2، ص 67، ش 391.
يکشنبه 13/12/1391 - 14:38
اهل بیت
مقام حضرت زهرا(س) در بهشت
مقام زهرا علیهاالسلام در بهشت با مقام
پیامبر و على و حسنین علیهمالسلام یكسان است
منقبت دیگر، اشتراك فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها با پیامبر اكرم و
امیرالمؤمنین و حسنین علیهمالسلام است در مقامات و
درجاتى كه مخصوص و منحصر مىباشد به پنج تن آلعبا. با
دقت در این دسته روایات كاملاً روشن مىشود كه آنان را
مقام و مركزیت خاصى است، و هرگز هیچ بشرى را به آن
درجات والا راه نیست.
زید بن ارقم از پیامبر اكرم روایت مىكند كه آن حضرت خطاب به
امیرالمؤمنین فرمود:
«انت معى فى قصرى فى الجنه مع فاطمه ابنتى (و انت اخى و
رفیقى) ». (1)
«یا على تو و دخترم فاطمه
در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس پیامبر اكرم
این آیه را تلاوت فرمود: (برادرانه بر تختهاى بهشتى
روبروى هم مىنشینید)».
این روایت را محبالدین طبرى در كتاب الریاض النضره، ابن مغازلى در مناقب،
حموینى در فرائد، ابن باكثیر (2) در وسیله المال، و
عاصمى در زین الفتى، احمد بن حنبل در مناقب نقل
كردهاند.
حدیث دیگرى امیرالمؤمنین علیهالسلام مرفوعا از پیامبر
اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل كردهاند كه
رسول اكرم فرمود:
«فى الجنه درجه تدعى «الوسیله». فاذا سالتم اللَّه فسلوا
لى الوسیله، قالوا: یا رسولاللَّه، من یسكن معك فیها؟
قال: على و فاطمه والحسن والحسین». (3)
«در بهشت درجهاى است به
نام «الوسیله»، هرگاه بخواهید در هنگام دعا چیزى براى
من از خدا بطلبید، مقام «وسیله» را مسئلت نمایید،
گفتند: یا رسولاللَّه چه كسانى در این درجهى مخصوص
با شما همنشین هستند؟ فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین».
این حدیث از دانشمندان عامه نیز در كتب خود ذكر
نمودهاند، از جمله سیوطى در كتاب جامع الكبیر از حافظ
ابن مردویه نقل كرده است.
ما شیعیان نیز در زیارت پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و
آله و سلم چنین عرض مىكنیم: «اللهم اعطه الدرجة
الرفیعة، و آته الوسیلة من الجنة». (4)
چنانكه
گفته شد درجة الوسیله- كه والاترین درجات بهشتى است-
مخصوص و منحصر است به پنج تن، و هرگز بشرى را به آن
رتبهى اعلى راه نیست. درجة الوسیله برتر از درجات
جمیع انبیا، اوصیا، اولیا، و علماء و مخلصین است. (5)
امیرالمؤمنین چنین روایت مىكند كه پیامبر اكرم فرمود:
«انا و فاطمة و على والحسن
والحسین فى مكان واحد یوم القیامة».
«روز قیامت من و فاطمه و على و حسن و حسین داراى مقام و منزلت واحدى هستیم».
آرى اینان در تمام عوالم خلقت مقام و منزلتشان یكى
است. در عالم نور، در عالم ذر، در عالم اظله، در محشر،
در عوالم سفلى و علوى، ملكى و ملكوتى، در غیب و شهود،
خلاصه در تمام مسیر آفرینش، از آغاز تا پایان، همه جا
با هم، همردیف و همشان و هممقامند. بعضى ازعلماى
عامه (سنى) كه حدیث مذكور را نقل كردهاند عبارتند از:
احمد بن حنبل در مسند، حافظ محبالدین طبرى در الریاض
النضره.
روایت دیگرى كه حضرات عامه نیز نسبت به آن اهمیت بسیار
قائل شدهاند عبارت از این است: روزى رسول اكرم وارد
خانه على شد، و امیرالمؤمنین را در حال استراحت مشاهده
كرد؛ و خطاب به حضرت زهرا چنین فرمود:
«انى و ایاك و هذین (یعنى الحسنین) و هذالراقد (او
النائم)، یوم القیامه فى مكان واحد». (6)
«همانا، من و تو (یا زهرا) و حسن و حسین، و این شخص كه در اینجا آرمیده است
(على)، روز قیامت همه در یك جا خواهیم بود».
راویان این حدیث عبارتند از: احمد ابن حنبل در مسند،
حافظ ابنعساكر، محبالدین طبرى، حاكم حسكانى....
حاكم نیسابورى اسناد این روایت را بررسى و آن را تأیید نموده است. (7)
ما
نیز مدارك این حدیث شریف را كاملاً رسیدگى كردیم؛
تردیدى در صحت آن نیست، و مسلماً از فرمایشات پیامبر
اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم مىباشد.
عبداللَّه بن قیس از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و
سلم نقل مىكند كه فرمود:
«انا و على و فاطمة والحسن والحسین یوم القیامة فى قبة
تحت العرش». (8)
«جایگاه من و على و فاطمه
و حسن و حسین روز قیامت در قبهاى است كه زیر عرش قرار
دارد».
از این روایت چنین معلوم مىشود كه والاترین مقامات كه
«وسیله» نام دارد، در پایتخت عظمت حضرت حق تبارك و
تعالى است؛ و هرگز كسى را به آنجا راه نیست. آرى،
پایتخت عالم فقط جایگاه پنچ تن است، آنجا كه نشانگر
عظمت و جلال و جلوهگاه نور جمال و جلال كبریایى است.
چنانكه گفته شد، این انوار پنجگانه، در جمیع منازل خلقت در تمام شئون ولایت
همه جا همراه و همگام و همتایند؛ در ابتدا و انتها، در
عالم اظله، در عالم ذر، در عالم ارواح و اشباح، در
دنیا و برزخ، در حشر و نشر، خلاصه تا روز قیامت، از
یكدیگر جدا نبوده، در كنار هم در جمیع مراحل و در تمام
ملكات و فضائل بطور یكسان سهیمند.
پی نوشت ها
1ـ در بعضى از روایات عبارت داخل پرانتز نیز درج
است.
2ـ احمد بن فضل بن محمد با كثیر مكى شافعى متوفاى 1047
هجرى. وى از ادبا و شعراى مكه بوده و كتاب «وسیله
المال فى عد مناقب الال» را در سال 1027 در مكه تدوین
نموده است. (ایضاح المكنون ج 1/ 405، هدیه العارفین ج
1/ 159، الاعلام ج 1/ 195، معجم المولفین ج 1/ 228).
3ـ مقتل الحسین (خوارزمى) ج 1/ 67، 68، منتخب
كنزالعمال ج 5/ 94، مناقب ابن مغازلى ص 247، كنزالعمال
ج 12/ 103/ ح 34195، ج 13/ 639، 640/ ح 37616.
4ـ این عبارت در زیارت پیامبر با الفاظ دیگرى هم آمده
است نظیر: «اللهم اعطه الدرجه العلیا و آته الوسیله
الشریفه». (بحارالانوار 97/ 169).
و یا «اللهم و اعطه الدرجه و الوسیله من الجنه و ابعثه مقاما محمودا یغبطه به
الاولون و الاخرون». (كامل الزیارات ص 16).
در اعمال روز عرفه نیز صلواتى بر پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام نقل است كه
عبارات فوق به این صورت در آن آمده است «اللهم اعط
محمدا و آله الوسیله و الفضیله والشرف والرفعه والدرجه
الكبیره». (متن كامل این صلوات را در مفاتیحالجنان
مىتوانید ببینید).
5ـ در روایتى آمده است كه پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه
و آله و سلم فرمود: «و اسالوا اللَّه لى الدرجه
الوسیله من الجنه. قیل: یا رسولاللَّه، و ما الدرجه
الوسیله من الجنه؟ قال: هى اعلى درجه من الجنه
لاینالها الا نبى ارجو ان اكون انا». (بحارالانوار ج
91/ 65).
6ـ مسند طیالسى ص 26/ ح 190، مسند احمد بن حنبل ج 1/
101، معجم كبیر طبرانى ج 3/ 40، 41/ ح 2622، ج 22/
405، 406/ ح 1016، 1017، مستدرك حاكم ج 3/ 137، تلخیص
المستدرك ج 3/ 137، الریاض النضره ج 3/ 183،
ذخائرالعقبى ص 25، فرائد السمطین ج 2/ 28/ ح 367، مقتل
الحسین خوارزمى ص 75، 103، اسدالغابه ج 5/ 269، 523،
تاریخ مدینه دمشق (ط دار الفكر) ج 13/ 227، 228، ج 14/
163، 164، تاریخ مدینه دمشق (ترجمه الحسین ع) ص 111،
تهذیبالكمال ج 6/ 403، 404، سیر اعلام النبلاء ج 3/
258، مجمعالزوائد ج 9/ 170، منتخب كنزالعمال 5/ 94،
كنزالعمال ج 12/ 99/ ح 34172، در السحابه ص 270،
ینابیعالموده 194.
7ـ مستدرك حاكم ج 3/ 137.
8ـ كنزالعمال ج 12/ 100/ ح 34177.
يکشنبه 13/12/1391 - 14:37
اهل بیت
اشكال بر عصمت حضرت زهرا(س) و پاسخ به آن
بعضى گفتهاند: آیهى مذكور دلالت بر عصمت ندارد. زیرا آیات قبل از آن و آیات بعد
از آن، دربارهى زنان رسول اكرم نازل شده و خطابه به آنان متوجه است. و به قرینهى
سیاق باید گفت: آیهى مذكور نیز دربارهى زنان آن حضرت نازل شده و مخاطب در آیه،
آنها هستند.
بنابراین اگر آیه دلالت بر عصمت كند باید گفت: زنهاى رسولاللَّه نیز از گناه
معصوم بودهاند در صورتى كه این مطلب را نه كسى گفته و نه مىتوان گفت. از این
رهگذر است كه باید بگوییم: آیه اصلا دلالت بر عصمت ندارد. نه در مورد زنهاى آن
حضرت، نه در مورد سایر اهلبیت.
پاسخ:
علامه سید عبدالحسین شرفالدین اشكال مذكور را نقل كرده و به چند وجه آن را پاسخ
داده است:
اول: احتمال مذكور اجتهاد است در مقابل نص، زیرا در چندین روایت كه به حد تواتر
مىرسد این مطلب وارد شده كه آیه مذكور در شأن على و فاطمه و حسن و حسین
(علیهمالسلام) نازل شده و اختصاص به آنان دارد. حتى وقتى امسلمه خواست در زیر
جامه داخل شود پیغمبر اكرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) جداً او را ممنوع ساخت.
دوم: اگر آیه دربارهى زنهاى رسول خدا نازل شده بود باید به صورت خطاب مؤنث ادا
شده باشد و بگوید: (انما یرید اللَّه لیذهب عَنْكُنَّ الرجس اهل البیت و
یُطَهِّرُكُنَّ تطهیرا). نه به صورت جمع مذكر.
سوم: در بین عربهاى فصیح، مرسوم است كه در بین كلماتشان جملههایى را به عنوان
جملهى معترضه ذكر كنند. بنابراین مانعى ندارد بگوییم: خداوند متعال آیهى مزبور را
در بین آیاتى كه در شان زنهاى رسول خدا نازل شده قرار داده تا اهمیت موضوع را
برساند و بدین نكته اشاره كند كه چون اهلبیت پیغمبر از گناه معصومند نباید مورد
تعرض كسى قرار گیرند حتى زنان پیغمبر هم حق تعرض بدانها را ندارند.
چهارم: در عین حالى كه در قرآن كریم تحریفى واقع نشده و آیات آن كتاب آسمانى هیچ
كم و زیاد نشده است اما این مطلب مسلّم نیست كه آیات و سورههاى قرآن، عینا به همان
ترتیبى كه نازل شده، جمع و تدوین شده باشند. مثلا هیچ بعید نیست كه آیه مذكور، تنها
دربارهى اهلبیت نازل شده باشد ولى در موقعى كه آیات جمع و تدوین مىشده آن را در
بین زنان پیغمبر گنجانیده باشند. (1)
دلیل دوم: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به فاطمه فرمود: خدا براى غضب
تو غضب مىكند و براى خشنودى تو خشنود مىشود. (2)
حدیث مذكور را سنى و شیعه قبول دارند و در كتابهاى خود نوشتهاند. برطبق این حدیث
هر جا فاطمه (علیهاالسلام) غضب كند خدا نیز غضب مىكند و هرگاه خشنود و راضى شود
خدا نیز راضى و خشنود مىگردد. البته این مطلب مسلم است كه رضایت و غضب خدا مطابق
واقع و حق است. هرگز به كارهاى زشت و خلاف حق خشنود نمىشود، گرچه دیگرى از آن كار
خشنود شد. هرگز از كارهاى خوب و حق غضبناك نمىشود، گر چه مبغوض دیگران باشد.
لازمهى این دو مطلب اینست كه فاطمه (علیهاالسلام) از گناه و خطا معصوم باشد، زیرا
اگر معصوم باشد رضایت و غضبش بر طبق موازین شریعت خواهد بود و هیچگاه بر خلاف رضاى
خدا راضى نمىشود و هیچگاه از حق و كارهاى نیك غضبناك نمىشود. در چنین صورتى
مىتوان گفت: اگر فاطمه (علیهاالسلام) غضب كند خدا غضب مىكند و اگر خشنود شود خدا
خشنود مىشود.
اما اگر معصیت و خطا دربارهاش روا باشد نمىتوان به طور كلى گفت: از غضب او خدا
غضب مىكند و از خشنودیش خشنود مىشود. مطلب را با مثالى روشن سازیم:
اگر فرض كنیم كه حضرت فاطمه معصوم نباشد و اشتباه و گناه دربارهاش جایز باشد، در
این صورت ممكن است بواسطهى اشتباه یا تمایلات نفسانى، برخلاف حق و واقع، چیزى را
از كسى مطالبه كند و كارشان به نزاع و كشمكش منجر شود ولى طرف مقابل تسلیم نگردد و
او را مغلوب سازد، در این صورت ممكن است آن حضرت غضبناك گردد و اظهار عدم رضایت كند
آیا در چنین فرضى مىتوان گفت: چون فاطمه (علیهاالسلام) غضب كرده خدا نیز غضب
مىكند گرچه حق با طرف مقابل بوده است؟ ابداً چنین كار زشتى را نمىتوان به خدا
نسبت داد.
بواسطهى این روایت نیز مىتوان عصمت زهرا را اثبات نمود.
رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه (علیهاالسلام) پارهى تن
من است، هركس او را خشمناك كند مرا خشمناك خواهد كرد. (3)
این حدیث نیز در كتابهاى سنى و شیعه موجود است و همهى مسلمانان حتى عمر و ابوبكر
به صحت آن اعتراف دارند. با بیان فوق، این حدیث نیز بر عصمت حضرت زهرا دلالت دارد،
زیرا پیغمبر اكرم از گناه و خطا و تمایلات نفسانى معصوم است. بر كارى غضب مىكند كه
مبغوض خدا باشد و به چیزى راضى مىشود كه رضایت خدا در آن باشد. بنابراین در صورتى
مىتوان گفت: هرگاه فاطمه غضب كند پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) نیز غضب
مىكند كه معصوم باشد و احتمال گناه و خطا دربارهاش جایز نباشد.
یكى دیگر از شواهد عصمت حضرت زهرا این حدیث است:
امام صادق علیهالسلام در حدیثى فرموده: زهرا بدان جهت فاطمه نامیده شده كه شر و
بدى در وجود مباركش راه ندارد. (4)
گواهى رسول خدا بر عصمت فاطمه
(س)
رسول گرامى اسلام در احادیث زیادى كه از طریق سنى و شیعه نقل گردیده، فاطمه را
پارهى تن خود معرفى نموده و فرموده است: هركس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و
دشمن او دشمن من و خدا است.
و در حدیث دیگرى فرموده است: فاطمه پارهى تن من است، هركس او را اذیت كند، مرا
اذیت نموده و كسى كه او را به خشم آورد من و خدا را به خشم آورده است.
و بالاخره در گروهى از احادیث، آن هم در منابع معتبر اهل سنت مىخوانیم كه خشم خدا
فاطمه و رضایت الهى به رضاى او بستگى دارد.
باز هم دهها حدیث- به همین مضمون- در كتب حدیث طریقین یافت مىشود و ما نیز در فصل
26 (كیفر ستمگران و دشمنان زهرا علیهاالسلام) بخشى از احادیث را با ذكر منبع و مرجع
آنها آوردیم...
آنچه از این گونه احادیث در رابطه با عصمت زهرا استفاده مىكنیم اینكه؛ اگر فاطمه
علیهاالسلام معصوم نبود، چگونه پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله به طور مطلق خشم
او را خشم خدا و رضاى او را رضاى الهى معرفى مىكند؟! مگر مىتوان رضا و خشم اشخاص
غیر معصوم را با رضا و خشم خدا مرتبط دانست؟!
ابن ابىالحدید پس از اعتراف بر اینكه فاطمه علیهاالسلام از جمله افرادى است كه
آیهى تطهیر بر عصمت او دلالت دارد در این باره مىنویسد:
قوله علیهالسلام: فاطمه بضعه منى، من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه
عز و جل یدل على عصمتها، لانها، لوكانت ممن تقارف الذنوب لم یكن من یوذیها موذیا له
على كل حال... (5)
سخن پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در مورد فاطمه علیهاالسلام كه مىفرمایند:
هركس او را اذیت كند، مرا اذیت كرده و كسى كه مرا آزار دهد خدا را آزار داده است؛
دلیل بر معصوم بودن فاطمه علیهاالسلام است، زیرا؛ اگر فاطمه علیهاالسلام غیر معصوم
بود، اذیت او در تمام حالات، اذیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله محسوب نمىشد...
پس نتیجه مىگیریم سخنان پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله، بالاتر از عصمت فاطمه
علیهاالسلام را مىرساند، كه دانشمندان سنى و شیعه به آن اعتراف دارند و شعراى
اسلامى نیز با اشعار خویش قول خدا و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را در این باره
به نظم آوردهاند:
و ان مریم احصنت فرجها - و جات بعیسى كبدر الدجى
فقد احصنت فاطم بعدها - و جات بسبطى نبى الهدى (6)
مریم با پاكدامنى و عصمت خویش عیسى را به دنیا آورد كه مثل ماه درخشنده و نورانى
بود. و زهرا نیز بعد از او پاك زیست و با مصونیت تمام دو نور دیدهى پیامبر خدا صلى
اللَّه علیه و آله را تحویل داد و چون از امام صادق علیهالسلام پرسیدند: چه كسى
فاطمه علیهاالسلام را غسل داد؟
آن حضرت با استناد به معصوم بودن فاطمه علیهاالسلام
فرمودند:
غسلها امیرالمؤمنین لانها كانت صدیقه، و لم یكن لیغسلها الا صدیق(7)
امیرالمؤمنین على علیهالسلام او را غسل داد، زیرا فاطمه علیهاالسلام معصوم بود و
معصوم را جز معصوم نمىتواند غسل دهد.
چون سائل از این جواب تعجب كرد، حضرت فرمودند: در مورد مریم نیز قضیه همین طور
بود، او را كسى غسل نداد مگر حضرت عیسى.
ما در پایان این فصل از مجموع سخنان و احادیث اهلبیت و آیه شریفه تطهیر و احتجاج
امیرالمؤمنین و اعتراف دانشمند بزرگ اهل سنت و... نتیجه مىگیریم كه فاطمه
علیهاالسلام مثل سایر حضرات معصومین، معصوم بود. و فضیلت او بر تمام پیامبران و
ائمهى اطهار- جز پدرش رسول خدا و شوهرش امیرالمؤمنین- ثابت است.
پی نوشت ها
1ـ كتاب الكلمة الغراء فى تفضیل الزهراء تألیف سید عبدالحسین شرفالدین
ص 212.
2ـ قال رسولاللَّه صلّى اللَّه علیه و آله: یا فاطمه ان اللَّه یغضب
لغضبك و یرضى لرضاك- ینابیع المودة ص 203 مجمع الزوائد ج 9 ص 203.
3ـ قال رسولاللَّه: فاطمة بعضة منی فمن اغضبها اغضبنى- صحیح بخارى ج 2
ص 302.
4ـ كشفالغمه ج 2 ص 89.
5ـ شرح نهجالبلاغه، ج 16، ص 273.
6ـ بحارالانوار، ج 43، ص 50.
7ـ بحارالانوار، ج 43، ص 184- عوالم، ج 11، ص 260- جلاءالعیون، ج 1، ص
222.
منبع:سایت شهید آوینی
يکشنبه 13/12/1391 - 14:36
اهل بیت
پرتوى از فضایل حضرت زهرا(س)در تفسیر روضالجنان
فاطمه زهراعلیهاالسلام دختر پیامبر اكرم، سیماى
پرفروغ ایمان، نمونه روشن تقوا، و اسوه تمامعیار زن
مسلمان است. در فضیلت آن بانوى بزرگوار نویسندگان
مذاهب اسلامى روایتها آوردهاند كه هر یك بیانگر
گوشهاى از عظمت روحى آن نور مبین و گوهر ثمین است.
مسلمانان نیكنهاد عموما و شیعیان شیفتهجان خصوصا عشق
محمد و آل محمد را پیوسته در سویداى دل نهفته
داشتهاند. در طول قرون با دل و جان به خاندان رسالت
عشق ورزیده و جلوههاى این مهرورزى را با خامه اخلاص
رقم زدهاند.
از جمله عالم نامور شیعه حسین بن على بن محمد بن احمد الخزاعى در تفسیر
روضالجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن علاوه بر مطالب متنوع لغوى، فقهى، كلامى،
ادبى در فضیلتخاتون دو جهان حضرت صدیقه كبرى روایتها آورده است، همچنین ذكر و نقل
روایت از امامان «امام على، امام حسن، امام حسین، علىبن الحسین، ابوجعفر محمدبن
على، جعفربن محمد الصادق، علىبن موسى الرضاعلیهمالسلام» (1) در تفسیر
گرانقدر كشف الاسرار و عدة الابرار بیانگر علاقه و گرایش ابوالفضل رشیدالدین میبدى
به آن انوار پاك است. در این جا براى نشان دادن همآوایى مفسران شیعى و سنى در ذكر
مناقب و فضایل حضرت فاطمه، به عنوان نمونه شواهدى از دو تفسیر فوق ارائه مىگردد.
حضرت فاطمهعلیهاالسلام و توبه حضرت آدمعلیهالسلام
مىدانیم كه اندیشه جاودانگى به قدمتحیات بشر است. نخستین وسوسه شیطان نیز از
همین روزنه و بدینشكل صورت مىپذیرد كه ابتدا شیطان با سوگند خود را خیرخواه آدم و
حوا مىنمایاند (2) و سپس سبب نهى پروردگار را از نزدیك شدن به شجره
خلد، فرشته شدن یا جاودانگى آن دو القا مىكند (3) چون آن دو مبتلا به
ترك مندوب شدند توبه كردند و نداى «ربنا ظلمنا» از جان برآوردند تا رحمتحق در كسوت
«كلمات» (4) و تماثیل نور متجلى شد.
در این باب صاحب تفسیر عظیم روضالجنان چنین آورده
است: «چون خداى تعالى آدم را بیافرید و حیات در او
آفرید... بر ساق عرش اشباحى و تماثیلى از نور دید كه
بر بالاى سر هر یك نوشته بود: محمد و على و فاطمه و
الحسن و الحسین.
آدم گفت: بار خدایا پیش از من بر صورت من خلقى آفریدى؟
گفت: نه.
گفت: اینان كهاند؟
گفت: فرزندان تواند ولولاهم لما خلقتك و اگر نه
ایشانندى تو را خود نیافریدى.
گفت: بار خدایا گرامى بندگانند بر تو. گفت: اى آدم این نامها یاد گیر تا در
وقت درماندگى مرا به این نامها بخوانى تا فریادت رسم.
آدم این نامها یاد گرفت. چون این ترك مندوب كرد و
خواست تا از آن توبه كند، گفت: بار خدایا به حق
محمدصلى الله علیه وآله و علىعلیهالسلام و
فاطمهعلیهاالسلام والحسنعلیهالسلام
والحسینعلیهالسلام به حق این بزرگان كه توبه من قبول
كنى. خداى تعالى توبه آدم قبول كرد فهذه هى الكلمات».
(5)
علماى اهل سنت همانند علماى شیعه به دوستى اهلبیت مباهات كرده و در این خصوص به
روایات متعدد استناد كردهاند. زمخشرى در تفسیر كشاف ذیل آیهاى كه مودت ذوىالقربى
را اجر رسالتشمرده، (شورى /23) حدیث مفصلى از پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نقل
مىكند كه مطلع آن چنین است: «من مات على حب آل محمد مات
شهیدا». (6) از پیامبر اكرمصلى
الله علیه وآله نیز سؤال شد محبت چه كسانى به موجب آیه «قل
لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى» (شورى /23) بر ما واجب شده؟
حضرت بیان فرمودند: «علىعلیهالسلام
و فاطمهعلیهاالسلام و ابناهما». (7)
حدیث كساء و حضرت فاطمهعلیهاالسلام
مراد از اهلبیت در آیه تطهیر (سوره احزاب/33) پنج تن آل عباست در این خصوص قول
پیامبر كه از منابع اهل سنت نیز نقل شده است كافى است كه فرمود: «این آیه درباره من
و على و حسن و حسین و فاطمه نازل شده است» (8) میبدى نقل مىكند كه:
«ربالعالمین منت مىنهد بر مصطفى عربى كه خواست ما و حكم ما آن است كه اهلبیت تو
پاك باشند از هر چه آلایش خلقیت است و اوساخ بشریت تا «از خانه به كدخداى ماند همه
چیز». الطیبات للطیبین والطیبون للطیبات و در همان تفسیر از قول امسلمه آورده است:
چون آیه تطهیر نازل شد «فارسل رسول الله الى فاطمة و على
والحسن والحسین فقال هؤلاء اهل بیتى» (9)
در تفسیر روضالجنان هم مىخوانیم: «رسول -علیهالسلام- حسنعلیهالسلام را بر دست
راستخود نشاند و حسین را بر دست چپ و على را و فاطمه را در پیش روى، آن گه گلیمى
خیبرى بر ایشان افكند و گفت: اللهم لكل نبى اهل و هؤلاء اهلى، در حال خداى تعالى
این آیت فرستاد (.. انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل
البیت ویطهركم تطهیرا» (10)
با وجود قدر و شان عظیم امسلمه و تایید نیكنهادى او توسط پیامبر از همراهى با
پنج تن منع مىشود ولى جبرئیل با حسن قبول «انت منا» (11) با نورانیتى
مضاعف به ملكوت پرواز مىنماید و در آسمانها مىنازد و فخر مىكرد و مىگفت:
«من مثلى وانا فى السماء طاووس الملائكة و فى الارضمن اهل
بیت محمد» یعنى چون من كیست كه در آسمان رئیس فرشتگانم و در زمین از اهلبیت
محمد خاتم پیغامبرانم؟» (12)
مباهله و حضرت فاطمهعلیهاالسلام
چون سران مسیحى شهر نجران از قبول حقیقتسرباز زدند و بر این پندار كه
عیسىعلیهالسلام فرزند خداست پاى فشردند به پیامبر اكرم وحى شد تا با آنان مباهله
كند، ماجراى مباهله با حضور باشكوه پیامبر و چهار نور پاك به شرح زیر صورت پذیرفت:
«حضرت پیامبر و على و حسنین از پیش مىرفتند و فاطمه -علیهاالسلام- بر اثر ایشان
مىرفت تا به صحرا شدند. ترسایان بیامدند و اسقف ایشان از پیش ایستاد. اسقف گفت:
اینان كهاند از محمد. گفتند: آن برنا پسر عم و داماد اوستبر دخترش و آن زن دختر
اوست و آن كودكان دخترزادگان اویند. اسقف به ترسایان نگرید و گفت: بنگرید كه محمد
چگونه واثق است كه به مباهله فرزندان و خاصگان خود را آورده است. از مباهله او حذر
كنید كه اگر نه مكان قیصر بودى من اسلام آوردمى، رویها دیدم كه اگر از خدا
بخواستندى تا كوهها را از جاى بركند اجابت كردى». (13)
رشیدالدین فضلالله میبدى در ذیل آیه مباركه: «فقل تعالوا ندع ابنائنا وابناءكم
ونسائنا ونسائكم وانفسنا وانفسكم» (آلعمران /61) ماجراى مباهله را چنین یاد
مىكند:
«آن روز كه حضرت رسول اكرمصلى الله علیه وآله براى مباهله به صحرا رفتند
دستحسن و حسینعلیهماالسلام را گرفته و فاطمهعلیهاالسلام و علىعلیهالسلام از پس
ایشان به راه افتادند «رسول ایشان را با پناه خود گرفت و گلیم بر ایشان پوشانید و
گفت: اللهم ان هؤلاء اهلى، جبرئیل آمد و گفت: یا محمد و انا من اهلكم چه باشد یا
محمد اگر مرا بپذیرى و در شمار اهل بیتخویش آرى؟ رسولصلى الله علیه وآله گفت: یا
جبرئیل و انت منا.» (14)
پیوند ملكوتى
ازدواج سیده عالم یعنى پیوند نور با نور و انتقال زهره زهراعلیهاالسلام از بیت
نبوت به منزل امامت در واقع سرآغاز ظهور انوار پاك یازده گوهر تابناك برج امامتبود
كه باشكوهى الهى در زمین و شورى ملكوتى در آسمان برگزار گردید. در فضیلتحضرت
علىعلیهالسلام بر دیگر خواستگاران فاطمهعلیهاالسلام پیامبر اكرم فرمود:
«لولا على لم یكن لفاطمة كفو». (15)
پیام ملكوتى همسرى حضرت على و فاطمه را فرشتهاى شگرف به نام محمود به رسول اكرم
رسانید. پیامبر پرسید: «یا محمود چه كار را آمدهاى؟ گفت: جئتك لتزویج النور من
النور. آمدهام تا نور را به نور دهى. گفتم: آن نور كدام است كه او را به نور دهم.
گفت: تزویج فاطمة من على فاطمهعلیهاالسلام را به علىعلیهالسلام دهى كه خداى
تعالى این عقد را در آسمان ببست.» (16)
آن گاه فرمان آمد، اى مقربان درگاه اى خاصگیان پادشاه سوره «هل اتى على
الانسان» برخوانید. ایشان همه به آوازى دلرباى و الحان طربفزاى سوره «هل اتى»
خواندن گرفتند و درخت طوبى بر خود بلرزید و در بهشت گوهر و مروارید و حلهها باریدن
گرفت.» (17)
روز بعد از ازدواج وقتى زنان قریش براى تهنیت آمدند حضرت فاطمه جامهاى فاخر بر
تن داشت كه آنان متحیر بماندند گفتند: «یا فاطمه این حله از كجا آوردى كه همانا در
دنیا نباشد و ما ندیدیم و نشنیده؟ گفت: هذا من عندالله از نزد خداست.» (18)
رشیدالدین فضلالله میبدى در پیوند همسرى حضرت علىعلیهالسلام با حضرت
فاطمهعلیهاالسلام سخنان زیر را نیز مىافزاید: فرشتهاى فصیح به نام راحیل بر
منبرى سپید برآمد و خداى را ثنا گفت آن گاه خداوند ذوالجلال بىواسطه ندا كرد كه:
اى جبرئیل و اى میكائیل شما دو گواه باشید كه من فاطمه زهراعلیهاالسلام را به زنى
به على مرتضى دادم.» (19) چون فرشته این بشارت را به حبیب خدا داد آن
حضرت مهاجر و انصار را خواندند و روى به علىعلیهالسلام كردند و فرمودند: «یا على
چنین حكمى در آسمان رفت اكنون من فاطمهعلیهاالسلام دخترم را به چهارصد (20)
درم كاوین به زنى به تو دادم.» (21)
حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام سیدة النساء العالمین
حضرت زهراى مرضیه در خانه نبوت و مركز وحى تربیتشد پدرى چون پیامبر اكرمصلى
الله علیه وآله، همسرى چون على مرتضى، و فرزندانى چون حسنین داشت. روزى زنان قریش
با همسران رسولصلى الله علیه وآله از حسب و نسب خویش و مفاخرت قوم خود سخن
مىگفتند. چون فاطمهعلیهاالسلام وارد جمع شد همه ساكتشدند یكى از ایشان گفت: «چرا
حدیث رها كردى؟ گفتند: براى آن كه در پیش او حدیثحسب و نسب كردن محال باشد، دیگرى
گفت: ما بالكم یا بنىهاشم... چیست اى بنىهاشم كه همه سیادت جمع كردى خود را و گوى
سیادت از همه عالم بربودى، اما پدرت سید ولد آدم است. و اما تو سیده زنان جهانى.
اما شوهرت سید عرب است و اما فرزندانتسیدان جوانان بهشتند و اما متحمزه سید
شهیدان است.» (22) بدینجهت پارهاى از مفسران آیه «نسبا و صهرا» را در
شان حضرت علىعلیهالسلام دانستهاند كه امیرالمؤمنین جامع سبب و نسب بود «و هیچ كس
را از صحابه این هر دو بیك جاى نبود.» (23)
حضرت محمدصلى الله علیه وآله و فاطمهعلیهاالسلام
از سخنان و شیوه رفتار پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله با فاطمه زهراى
مرضیهعلیهاالسلام پى مىبریم كه علاوه بر محبت فطرى پدر و فرزندى، ملكات انسانى و
فضایل معنوى، دیندارى و پارسایى امالائمه حضرت فاطمهعلیهاالسلام موجب اصلى جلالت
و عظمت قدر آن بزرگوار نزد پدر بوده است. محدثان و مفسران قرآن در باب عظمت كفو
ولایت و مصداق روشن: «انا اعطیناك الكوثر». روایات
متعددى نقل كردهاند كه در این جا به ذكر چند نمونه از تفسیر روضالجنان (ابوالفتوح
رازى) و تفسیر كشفالاسرار میبدى اكتفا مىشود.
1 - حضرت فاطمه مادر امامان
در خبر است كه رسول شبى به نزدیك خدیجهعلیهاالسلام بود و او سخن مىگفت: رسول
گفت: یا خدیجه من تكلمین؟ با كى سخن مىگویى؟ گفت: اى رسولالله با این جنین كه در
شكم دارم. رسول گفت: بشارت باد تو را كه جبرئیل مرا بشارت داد كه مادینه است و مادر
امامان است.»
2 - خانه فاطمهعلیهاالسلام
اتاقى گلین و كوچك با معنویتى بىكرانه است كه تجلیگاه نور الهى و مصداق بارز
آیت قرآنى «فى بیوت اذن الله» است. «یك روز رسول -علیهالسلام- این آیت مىخواند
مردى برخاست و گفت: این خانهها كدام است؟ گفت: بیوت الانبیاء، خانههاى پیغامبران
است. ابوبكر برخاست و گفت: یا رسولالله خانه فاطمه و على از این جمله هست؟ گفت: هو
من افاضلها، خانه ایشان فاضلترین خانههاى ایشان است.» (25)
3 - محبتحضرت محمدصلى الله علیه وآله و اطاعت فاطمهعلیهاالسلام
علاقه و احترامى كه رسولالله نسبتبه فاطمهعلیهاالسلام اظهار مىداشتند در
تاریخ رابطه پدر و فرزندى بىنظیر است. از جمله عادتهاى پیامبر اكرم چنان بود كه
در ابتدا و بازگشت از سفر به دیدار فاطمهعلیهاالسلام مىرفتند، روزى پیامبر اكرم
به دیدار فاطمهعلیهاالسلام رفتند و آن روز بر در سراى گلیمى خیبرى آویخته بود، چون
آن را دیدند، بازگشتند، فاطمهعلیهاالسلام برخاست و به حجره رسول آمد و از سبب
پرسید؟ حضرت فرمودند: «یا فاطمه من بر عادت آنجا آمدم و لكن در سراى تو بر رسم
جباران دیدم پرده فروگذاشته بازگشتم [فاطمهعلیهاالسلام] برفت پرده از در سراى دور
كرد.» (26)
4 - فاطمهعلیهاالسلام و سجود پیامبرصلى الله علیه وآله
در ابتداى دعوت پیامبر اكرم به اسلام كفار دندان مبارك حضرت را شكستند و خاك و
پلیدى بر او مىریختند و حضرتش را ساحر و كاهن و مجنون مىخواندند. در تفسیر آیه
مباركه «ان الذین یؤذون الله ورسوله». (سوره احزاب /57)
از قول عبدالله مسعود نقل شده است كه گفت: «دیدم رسول خدا را در مسجدالحرام سر به
سجود نهاده كه كافرى شكنبه شتر میان دو كتف وى فروگذاشت رسول سر از زمین برنداشت تا
آن گه كه فاطمه زهراعلیهاالسلام بیامد و آن از كتف وى بینداخت.» (27)
5 - فاطمه زهراعلیهاالسلام و اندوه پیامبر اكرم (ص)
آن روز كه جبرئیل آیه «ان جهنم لموعدهم اجمعین» (سوره
حجر /43) را آورد حضرت اندوهناك شدند و بسیار گریستند و هیچ كس از صحابه
زهره نداشت كه از سر آن تاثر شدید جویا شود. عبدالرحمن عوف مىدانست كه رسول خدا به
دیدار فاطمه آسایش مىیابد از حضرت فاطمه درخواست نمود تا از پیامبر اكرم سبب این
اندوه بزرگ را بپرسد. پیامبر در جواب به فاطمهعلیهاالسلام فرمودند: چه پرسى از
آنچه وهم و فهم هیچ كس بدان نرسد؟ چون حضرت اشارهاى به ابواب جهنم و چگونگى دركات
دوزخ كردند «فاطمهعلیهاالسلام بیفتاد و بیهوش شد چون به هوش باز آمد گفت:
«الویل الویل لمن دخل النار». (28)
6 - دوستى فاطمهعلیهاالسلام
چون قریش پیمان حدیبیه را شكستند ابوسفیان را براى عذرخواهى نزد پیامبر
فرستادند. او خواست از علاقه پیامبر به حضرت فاطمه به نفع خود سود جوید این بود كه
به در خانه فاطمهعلیهاالسلام رفت و ماجرا را گفت، آن حضرت به او گفتند: «این كار
بزرگتر از آن است كه حدیث زنان در آن گنجد.» (29)
7 - فاطمهعلیهاالسلام و نوازش یتیم
مفسران قرآن كریم آیه «ویسئلونك عن الیتامى» (سوره بقره
/55) را تاكیدى به «اصلاح كار و مال» (30) و نیكى به یتیمان
دانستهاند. «روزى مهتر عالم یتیمى را دیدند كه كودكان او را سرزنش مىكنند و او
مىگرید و در خاك مىغلتد، چون حضرت سبب درماندگى او را پرسیدند. گفت: پدرم روز احد
كشته شد، خواهرم فرمان یافت و مادرم شوهر كرد و مرا براند حضرت رسول گفتند: اى غلام
اندوه مدار من كه محمدم پدر توام و فاطمه خواهر تو و عایشه مادر تو... آن گاه مصطفى
دست وى گرفت و به خانه فاطمه برد و گفت: یا فاطمهعلیهاالسلام این فرزند ماست و
برادر تو، فاطمهعلیهاالسلام برخاست و او را بنواختخرما پیش وى بنهاد...»
(31)
8 - حجاب حضرت زهراعلیهاالسلام
پوشیدگى زن از دید نامحرم یك فرمان قرآنى است. در گذشته براى بیان این مفهوم
خصوصا در فقه واژه «ستر» (32) را به كار مىبردند. سعدى شاعر خوشسخن هم
در معرفى زن پارسا چنین گفته است:
«چو مستور باشد زن و خوبروى به دیدار او در بهشت استشوى» (33)
و در تفسیر همچنین مىخوانیم:
«در خبر است كه روزى رسول در حجره فاطمه -علیهاالسلام- بود. مردى نابیناى
مادرزاد در بزد. رسول گفت: درآى، او درآمد فاطمهعلیهاالسلام برخاست و در خانه رفت
و تا او بنرفت از خانه بیرون نیامد. رسول بر سبیل امتحان گفت: یا فاطمه چرا از او
پنهان شدى و او چیزى نبیند؟ گفت: یا رسولالله اگر مرا نبیند، من او را بینم.
الیس الله تعالى قال: «وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن
فروجهن». رسول -علیهالسلام- گفت: الحمدلله ارانی فی اهل بیتی ما سرنی;
سپاس آن خداى را كه با من نمود در اهلالبیت من آنچه مرا خرم بكرد.» (34)
حضرت علىعلیهالسلام و فاطمهعلیهاالسلام
بزرگان علم و عالمان دین در شناختشانى از شؤون حضرت علىعلیهالسلام و فاطمه
زهراعلیهاالسلام درماندهاند. ما از طریق روایاتى چون: «احب
النساء الى رسول الله فاطمة و من الرجال علیعلیهالسلام) و
(... فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك لیلة القدر و انما
سمیت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها» (35)
گوشهاى از عظمت این دو عزیز را باز مىنماییم و از میان انبوه روایات تنها به ذكر
چند روایت از تفسیر روضالجنان و كشفالاسرار اكتفا مىنماییم.
1 - یارى و پرستارى فاطمهعلیهاالسلام
در جنگ احد كه رسول اكرم و حضرت علىعلیهالسلام جراحاتى برداشتند حضرت
فاطمهعلیهاالسلام چهره مبارك پدر و روى نازنین همسر را شست. در همین غزوه شجاعت و
فداكارى علىعلیهالسلام تا آنجا جلوه نمود كه جبرئیل از آسمان آواز داد:
«لاسیف الا ذوالفقار ولافتى الا على» پس از جنگ آن
تیغ را به فاطمهعلیهاالسلام داد و گفت: «بستان این شمشیر را كه امروز با من وفا
كرد.» (36)
2 - دعاى حضرت محمدصلى الله علیه وآله
پیامبر اكرم در پاسخ به طعنه زنان قریش كه به حضرت زهراعلیهاالسلام گفته بودند:
پدرت تو را به مردى درویش داده است چنین فرمودند: «بدان كه این زنان كه این گفتند
نه بر طریق شفقت گفتند. من تو را به مردى دادم كه «اقدمهم
سلما و اكثرهم علما واعظمهم حلما» به اسلام از همه پیشتر است و به علم از
همه بیشتر و به حلم از همه عظیمتر. آنگه دعا كرد ایشان را و گفت: بار خدایا جمع
ایشان مجتمع دار و دلهاشان به هم آر و فرزندان ایشان را وارثان بهشت نعیم كن.»
(37)
3 - شمهاى از فضایل حضرت علىعلیهالسلام و فاطمهعلیهاالسلام
در وجود مبارك حضرت فاطمه فضایل بیشمارى جمع است و زندگانى آن بانوى دوسراى در
همه ابعاد نمونه است، از جمله پایدارى آن اسوه كامل در تنگدستى و هجوم فقر مادى
است; آوردهاند:
«یك روز امیرالمؤمنین -علیهالسلام- در حجره فاطمه شد او را یافت كه حسن و حسین
را مىخوابانید و ایشان نمىخفتند از گرسنگى، فاطمه گفت: یابن عم رسولالله! بنگر
تا چیزكى به دست آرى براى این كودكان كه از گرسنگى بنمىخسبند و سه روز است تا طعام
نخوردهاند؟
امیرالمؤمنین از خانه به در آمد و بنزدیك عبدالرحمن عوف شد و او را گفت: دینارى
زر به قرض مرا ده. عبدالرحمن دست در كیسه كرد و دینارى از آن برداشت و به
امیرالمؤمنین داد او بستد. امیرالمؤمنین به بازار آمد تا چیزى بخرد مقداد را بر سر
راه دید از حالش جویا شد، دینارى كه به قرض گرفته بود به او داد و گفت: تو اولیترى
كه تو چهار روز است كه چیز نیافتهاى و ما سه روز. مقداد آن بستد و برفت،
امیرالمؤمنین به مسجد رسول آمد. در شان او و این قصه، آیت آمده بود كه:
«ویؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة و...» (حشر
/9) (38)
4 - پیوستن دو دریا
بعضى از اهل اشارت در تفسیر: مرج البحرین یلتقیان (سورة
الرحمن /19) نوشتهاند مقصود از بحرین، فاطمهعلیهاالسلام و علىعلیهالسلام
است. و بینهما برزخ (محمدصلى الله علیه وآله) «یخرج منهما
اللؤلؤ والمرجان،» الحسن والحسینعلیهماالسلام است.
و نیز گفتهاند: از تخصیصات و تشریفات آدمى یكى آن است كه در نهاد وى دو بحر
آفریدهاند یكى بحر سر، دیگر بحر دل، این اشاره استبه آیه مرجالبحرین و بحرین این
جا خوف و رجاست عامه مسلمانان را و بحر قبض و بسط خواص مؤمنان را و بحر هیبت و انس
انبیاء و صدیقان را.» (39)
5 - حضرت فاطمهعلیهاالسلام خاتون قیامت
میبدى در تفسیر آیه شریفه:
«انما ولیكم الله و رسوله» (سوره مائده /55)
با استناد به حدیث: «من كنت
مولاه فعلى مولاه» ولایت دین را اجل ولایات
مىداند و در فضیلت علىعلیهالسلام چنین مىنویسد:
«على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قیامت فاطمه
زهراعلیهاالسلام كه خلافت را حارس بود و اولیاء را صدر
و بدر بود...»
(40)
در تفسیر كشفالاسرار علاوه بر آنچه گذشت نام و یاد حضرت فاطمهعلیهاالسلام مكرر
(41) آمده است، براى كوتاهى سخن به ذكر پارهاى بسنده شده است.
تاكید احادیث و همآوازى علماى اهل سنتبا شیعیان در دوستى اهلبیت موجب پیدایش
اشعارى در مدح حبیبه خدا حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام شده است كه گزیده اى از آن
اشعار را مىتوان در كتاب مناقب فاطمى (42) مشاهده نمود، البته انعكاس
انوار ولایت از مشكوة وجود حضرت زهراعلیهاالسلام در لابهلاى دیوان شاعران نیكنهاد
ما به چشم مىخورد. از آن شمار استشعر عطار نیشابورى كه در آن ماجراى بیان احوال
فاطمهعلیهاالسلام به رسول اكرم و تعلیم تسبیح نماز به صدیقه كبرى آمده است پارهاى
از آن ابیات چنین است:
«فاطمه خاتون جنت ناگهى پیش سید رفت در خلوتگهى گفت كرد از آس دستم آبله یك
كنیزك از تو مىخواهم صله تا مرا از آس رنجى كم رسد تا كىام از آس چندین غم رسد؟
آس گردونم چو یك ارزن بود آس كردن خود چه كار من بود وى عجب در پیش صدر روزگار بود
آن ساعت غنیمتبىشمار دستبگشاد و ببخشید آن همه هیچ نگذاشت از براى فاطمه یك دعاش
آموخت زیبا و عزیز گفت این بهتر تو را زآن جمله چیز انس حضرت جانفزایتبس بود تا كه
تو هستى خدایتبس بود» (43)
در تعلیم تسبیح حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نوشتهاند: پس از مراسم باشكوه شب
ازدواج آن حضرت كه همسران پیامبر و زنان مهاجر و انصار همه به خانههاى خود برگشتند
فقط اسماء نزد آن حضرت ماند، چون حضرت فاطمه از خدمت چندین روزه اسماء شرمگین بود
تقاضاى خادمهاى كرد، پیامبر فرمود: خادمهاى خواهى یا چیزى كه از خادمه بهتر باشد؟
گفت: و آن چیستیا رسولالله؟ گفت: آن كه به عقب هر نماز سىوچهار بار تكبیر كنى و
سىوسه بار تسبیح و سىوسه بار تحمید این بر زبان صد است و در ترازو هزار یا فاطمه
هیچ كس نباشد كه هر بامداد و شبنگاه این تسبیح بكند و الا خداى تعالى او را مهمات
دنیایى و آخرتى كفایت كند.» (44)
آنچه براى ما پس از سپرى شدن قرنها شایان توجه مىباشد این است كه رسول اكرمصلى
الله علیه وآله بجاى بخشش خادمه تسبیحى تعلیم فرزندش نمود كه فیض آن جاودانه است
چنان كه هم اكنون، امت اسلام تسبیح حضرت زهراعلیهاالسلام را بعد از هر نماز
مىخوانند و نام آن دخت پارسا و انسیه حورا تا آفتاب مىدرخشد و مسلمانى نماز گزارد
برجاست و از بركات آن تسبیح و تحمید روح مقدسش بهرهمند مىگردد. زندگانى كوتاه
حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نمودار نورانى صفات حسنه است انعكاس احادیث نبوى و
سخنان ائمه هدى در تفسیر روضالجنان و كشفالاسرار نمایانگر گوشهاى از فضایل زهراى
مرضیه است و این سخن درست است كه بزرگان علم و ادب و عرفان و كلام... از بیان شانى
از شؤون این گوهر تابناك و اسوه راستین اسلام ناتوانند و در این مقام ابیات زیر
بیان حال همگان است كه گفت:
«وصف تو بگذشت از قدر عقول عقل در شرح شما شد بوالفضول گرچه عاجز آمد این عقل از
بیان عاجزانه جنبشى باید در آن» (45)
والسلام
پىنوشتها و مآخذ
1- ركنى، محمد مهدى، جلوههاى تشیع در تفسیر كشفالاسرار; یادنامه علامه امینى
به اهتمام سید جعفر شهیدى، محمدرضا حكیمى، تهران، مؤسسه انجام كتاب، 1361، ص
165-230.
2- سوره اعراف/21.
3- سوره اعراف /20.
4- سوره بقره /37.
5- الخزاعى النیشابورى، حسین بن على بن محمد بن احمد، روضالجنان و روح الجنان
فى تفسیر القرآن به تصحیح محمد جعفر یاحقى، محمد مهدى ناصح، بیست جلد، بنیاد
پژوهشهاى اسلامى، مشهد، 1371، ج1، ص228.
6- جارالله محمود بن عمر الزمخشرى، الكشاف، بیروت، دارالكتاب العربى،
ربیعالاول،1366، ج6، ص220.
7- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، كشفالاسرار و عدةالابرار، به اهتمام علىاصغر
حكمت، ده جلد، دانشگاه تهران، 1331-1339، ج9، ص23.
8- سید عبدالحسین شرفالدین، الكلمة الغرا فى تفضیل الزهرا، ترجمه محمد بیدارفر،
انتشارات الزهرا، تهران، 1362، ص50.
9- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج8، ص45.
10- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج15، ص419.
11- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، یكصدوده جلد، داراحیاء التراث العربى،1403،
ج17، ص262.
12- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج2، ص151.
13- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج4، ص363.
14- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج2، ص147 و 151.
15- محمدباقر مجلسى، همان كتاب، ج43، ص145.
16- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج14، ص243.
17- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج7، ص50.
18- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج14، ص275.
19- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج7، ص50.
20- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ دوم، المكتبة الاسلامیه، 1362، ج43،
ص105. در این حدیث مهر حضرت فاطمهعلیهاالسلام پانصد درهم آمده است: «.. مهر جدته
فاطمه و هو خمس مائه درهم جیاد».
21- رشیدالدین فضلالله، همان كتاب، ج7، ص51.
22- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج5، ص400.
23- همان، ج14، ص243.
24- همان، ج17، ص122.
25- همان، ج14، ص152.
26- همان، ج17، ص265.
27- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج8، ص87.
28- همان، ج5، ص330.
29- همان، ج10، ص647.
30- ابوالمحاسن الحسین بن الحسن الجرجانى، تفسیر گازر جلاء الاذهان و جلاء
الاحزان، به تصحیح میرجلالالدین حسینى ارموى، تهران، ناشر: مهرآیین، 1378، ج1،
ص277.
31- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج1، ص595.
32- شهید مرتضى مطهرى، مساله حجاب، نشریه انجمن اسلامى پزشكان، تهران، 1348،
ص73.
33- مصلحالدین سعدى شیرازى، كلیات سعدى، به اهتمام محمدعلى فروغى، انتشارات
امیركبیر، تهران، چاپ اول، 1320، ص355.
34- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج14، ص124.
35- محمد باقر مجلسى، همان كتاب، ج43، ص38 و 65.
36- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج5، ص43.
37- همان، ج14، ص273.
38- همان، ج4، ص45 و46.
39- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج9، ص412، 421.
40- همان، ج3، ص150.
41- محمد جواد شریعت، فهرست كشفالاسرار، ناشر: امیركبیر، تهران،1363، ص955.
42- احمد احمدى بیرجندى، مناقب فاطمى در شعر فارسى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان
قدس رضوى،1369.
43- فریدالدین عطار نیشابورى، مصیبتنامه، به اهتمام نورانى وصال، ناشر
كتابفروشى زوار، تهران، 1364، ص41.
44- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج14، ص274.
45- جلالالدین محمد مولوى، مثنوى به تصحیح رینولد نیكلسون، به اهتمام نصرالله
پورجوادى، انتشارات امیركبیر، تهران،1363، ج3، ص3.
فصلنامه مشكوة شماره 60
سید محمود خسروانى شریعتى
منبع:سایت شهید آوینی
يکشنبه 13/12/1391 - 14:36
اهل بیت
تسبیح زهرا(س) هدیه آسمانى
ستارگان درخشانتر از همیشه تاریخ در آسمان مدینه پرتو افشانى مىكردند. شمیم عطر
محمدى(ص) در كوچههاى مدینه پراكنده بود و یاس علوى، آنگاه كه به معراج نماز
مىرفت، نورش براى اهل آسمان مىدرخشید و بر چهره اهل زمین نور مىپراكند.
در آن هنگام فاطمه(س) ار سختى كارهاى خانه در زحمتبود. (1) امیر
مؤمنان(ع) آنگاه كه چنین دید به فاطمه توصیه كرد، نزد پدر برود و خدمتكارى درخواست
كند تا در امور منزل یار و همكارش باشد. (2)
وقتى پیامبر(ص) از خواسته آنان آگاهى یافت، فرمود: «اى فاطمه چیزى به تو عطا كنم
كه از خدمتكار و دنیا با آنچه در آن است، ارزشمندتر است; بعد از نماز سى و چهار
مرتبه «الله اكبر» و سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحان الله» بگو
و آن را با لا اله الا الله ختم كن. این كار برایت از چیزى كه مىخواهى و از دنیا و
آنچه در آن است، بهتر است». (3)
در آن لحظه كه این هدیه آسمانى به فاطمه(س) عطا شد، فرمود: «از خدا و رسول خدا
راضى شدم.» (4)
درك هدیه بزرگى كه رسول اكرم(ص) به فاطمه(س) اعطاء كرد، بالاتر از طاقت غیر
معصوم است، به گونهاى كه انسان از وصف آن عاجز مىماند و فقط از سرچشمه گفتار
معصومین(ع) است كه تا اندازهاى مىتوان از بركاتش بهرهمند شد.
امام باقر(ع) درباره تسبیح حضرت فاطمه(س) مىفرماید: «خداوند متعال با هیچ
ستایشى، بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا(س) عبادت نشده است. و اگر چیزى افضل از آن
وجود داشت، رسول خدا(ص) آن را به فاطمه(س) اعطاء مىكرد.» (5)
تسبیح حضرت فاطمه(س) كه به مناسبت مداومت آن حضرت در انجام آن به وى منسوب
گردید، در واقع تسبیح حق تعالى است! حضرت امام خمینى در كتاب اربعین حدیث چنین
مىنگارد: «...پر واضح است كه تسبیح و تقدیس حق تعالى مستلزم علم و معرفتبه مقام
مقدس حق و صفات جلال و جمال اوست.» (6)
تسبیح عبادتى برگزیده است كه هر كس در سیر معنوى خویش به قدر طاقت و معرفتش از
آن بهره مىگیرد و ائمه: قبل از خلقت عالم مادى، به تسبیح ذات اقدس حق مشغول بودند.
حضرت امام خمینى; در باب اشاره به مقامات ائمه در كتاب اربعین حدیث چنین
مىنگارد: «براى اهل بیت عصمت و طهارت، علیهم الصلوة و السلام، مقامات شامخه
روحانیهاى است در سیر معنوى الى الله، كه ادراك آن علما نیز از اقتبشر خارج و فوق
عقول ارباب عقول و شهود اصحاب عرفان است; چنانچه از احادیثشریفه ظاهر مىشود كه در
مقام روحانیتبا رسول اكرم(ص) شركت دارند و انوار مطهره آنها قبل از خلقت عوالم،
مخلوق اشتغال به تسبیح و تحمید ذات مقدس داشتند.» (7)
تسبیح از جهتى دیگر عبادتى عمومى بین تمام مخلوقات است، حضرت امام; در این باره
مىفرماید: «آیه شریفه [و یسبح لله ما فى السموات و الارض]
دلالت كند بر تسبیح جمیع
موجودات حتى نباتات و جمادات و تخصیص آن به ذوى العقول از احتجاب عقول ارباب عقول
است.» (8)
و باز مىفرماید: «بالجمله، سریان حیات و تسبیح شعورى علمى اشیاء را باید از
ضروریات فلسفه عالیه و مسلمات ارباب شرایع و عرفان محسوب داشت، ولى كیفیت تسبیح هر
موجودى و اذكار خاصهاى كه به هر یك اختصاص دارد، و اینكه صاحب ذكر جامع انسان است
و سایر موجودات به مناسبت نشئه خود ذكرى دارند.» (9)
تسبیح حضرت زهرا(س)، به چه معنى است؟
الله اكبر، اولین ذكر تسبیحات حضرت زهرا(س):
در تسبیح فاطمى(س)، انسان با گفتن «الله اكبر» به نهایت عجز خود اعتراف مىكند و
به ناتوانیش به درگاه الهى بارها اقرار مىكند.
جمیع بن عمیر گوید: در محضر امام صادق(ع) بودم، حضرت از من پرسید: جمله «الله
اكبر» یعنى چه؟ گفتم: یعنى خدا از همه چیز بزرگتر است، حضرت فرمود: مطابق این معنى،
خدا را چیزى تصور كرده و سپس مقایسه با سایر اشیاء كردهاى و او را بزرگتر از آن
چیزها تصور نمودهاى.
عرض كردم: پس معنى الله اكبر چیست؟ حضرت پاسخ داد: معنایش این است كه; «الله
اكبر من ان یوصف; خداوند بزرگتر از آن است كه توصیف گردد.» (10)
الحمدلله، دومین ذكر تسبیحات حضرت زهرا(س):
پس از آن كه انسان به عجز و ناتوانى خویش در شناختخالق اعتراف كرد، با گفتن
الحمدلله كه از افضل اذكار تسبیح است، وارد مرحله بعدى مىشود.
حضرت امام خمینى; در باب حمد مىفرماید: «حمد خدا مساوق شكر است; چنانچه در
روایات كثیره وارد است كه، كسى كه بگوید: الحمدلله، شكر خدا را ادا كرده; چنانچه
[امام صادق(ع)] فرمود: شكر هر نعمتى، واگر چه بزرگ باشد این است كه حمد خداى عز و
جل كنى.»
و ... [امام صادق(ع)] فرمود: ... كمال شكر گفتن مرد است، الحمدلله رب العالمین.
... و در حدیثى حماد بن عثمان گفت: بیرون آمد حضرت صادق(ع)، از مسجد و حال آنكه گم
شده بود مركوب آن حضرت. فرمود: «اگر خداوند رد كند آن را به من، هر آینه شكر مىكنم
او را حق شكر او». گفت درنگى نكرد تا آنكه آن مركوب آورده شد. پس فرمود:
«الحمدلله». قائلى عرض كرد: «فدایتشوم، آیا شما نگفتید كه شكر خدا مىكنم حق شكر
او را»؟
فرمود: «آیا نشنیدى كه من گفتم: الحمدلله.»
از این روایت معلوم مىشود كه حمد خداوند افضل افراد شكر لسانى است. (11)
«سبحان الله»; سومین ذكر تسبیحات حضرت زهراء(س)
شخصى از حضرت على(ع) پرسید: معنى سبحان الله چیست؟ جضرت فرمود: «سبحان الله»
تعظیم مقام بلند و با عظمتخدا و منزه دانستن او از آنچه كه مشركان مىپندارند، است
و زمانى كه بنده این كلمه را مىگوید، همه فرشتگان بر او درود مىفرستند.»
(12)
بعد از آنكه رسول اكرم(ص) تسبیحات را به كوثرش عطا كرد، حضرت فاطمه(س) ابتدا
رشتهاى از پشم تابیده و با آن به تسبیح پرداخت. تا این كه حضرت حمزه بن عبدالمطلب
شهید شد، پس حضرت فاطمه از تربت قبر آن بزرگوار خاك برداشت و تسبیح ساخت و با آن
تسبیح مىكرد و مردم نیز چنان كردند و چون سیدالشهدا حسین بن على(ع) شهید شد،
سنتشد كه از تربت آن امام مظلوم تسبیح سازند و با آن ذكر گویند.
درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(س) با تربت امام حسین(ع) از حضرت صاحب الامر(عج)
روایتشده است كه: هر كه تسبیح تربت امام حسین(ع) را در دست داشته باشد و ذكر را
فراموش كند، ثواب ذكر براى او نوشته مىشود.
از حضرت صادق(ع) نقل شده است كه تسبیح تربت آن حضرت، ذكر مىگوید، بىآنكه آدمى
ذكر گوید و فرمود كه یك ذكر یا استغفار كه با تربتحضرت اباعبدالله(ع) گفته مىشود
برابر با هفتاد ذكر كه با چیز دیگر گفته شود است. و اگر بى ذكر تسبیح را بگرداند به
عدد هر دانه، هفت تسبیح براى او نوشته مىشود.
به روایت دیگر، اگر با ذكر تسبیح را بگرداند، به هر دانه چهل حسنه براى او نوشته
مىشود.
مروى است كه حوریان بهشت وقتى فرشتهاى را مىبینند كه به زمین مىآید از او
درخواست مىكنند تا تسبیح و ربتحضرت حسین(ع) را برایشان بیاورد.
از حضرت موسى(ع) نقل شده است: پنج چیز همیشه همراه انسان پرهیزكار است; مسواك،
شانه، سجاده نماز، تسبیح كه سى و چهار دانه داشته باشد و انگشتر عقیق. (13)
فضیلت و آداب تسبیح حضرت زهرا(س)
روایات زیادى در این باب در كتب معتبر وجود دارد و گستردگى روایات و عنایت اكثر
ائمه به ذكر سخنى درباره تسبیح از عظمت آن پرده بر مىدارد.
حضرت مهدى -عجل الله تعالى فرجه الشریف)، درباره تسبیح فرمود: «ان فضل الدعاء و
التسبیح بعد الفرائض على الدعاء بعقب النوافل، كفضل الفرائض على النوافل. فضیلت دعا
و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند
فضیلت واجبات بر مستحبات است.» (14)
امام صادق(ع) نیز به فضیلت تسبیح بعد از نمازهاى واجب چنین اشاره كرد:
«من سبح
تسبیح فاطمه الزهراء(س) قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر الله له. هر كس بعد
از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا(س) را به جا آورد، قبل از اینكه پاى راست را از
بالاى پاى چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده مىشود.» (15)
و در حدیثى دیگر فرمود: «من سبح تسبیح فاطمة(س)، فقد ذكر الله الذكر الكثیر. كسى
كه تسبیح فاطمه زهرا(س) را بگوید، خدا را به ذكر كثیر یاد كرده است.» (16)
روزى امام صادق(ع) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به
كودكان سخن گفت: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة(س) كما نامرهم
بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبیح فاطمه(س) را به
فرزندان خود سفارش مىكنیم همچنانكه آنها را به نماز توصیه مىكنیم. تو نیز بر آن
مداومت كن.
زیرا هر بندهاى كه بر آن مواظبت و مداومت كند، سرانجام نیكو خواهد داشت.»
(17)
در جاى دیگر حضرت از عظمت تسبیحات حضرت زهرا(س) در مقابل نمازهاى مستحبى چنین
یاد كرد: «تسبیح فاطمة(س) فى كل یوم فى دبر كل صلاة احب الى من صلاة الف ركعة فى كل
یوم. تسبیح حضرت فاطمه(س) در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار ركعت نماز
(مستحبى) در هر روز، محبوبتر است.» (18)
امام هادى(ع) فرمود: «لنا اهل البیت عند نومنا عشر خصال: الطهارة، ... و تسبیح
الله ثلاثا و ثلاثین و تحمیده ثلاثا و ثلاثین، و تكبیره اربعا و ثلاثین... ما اهل
بیتبه هنگام خواب ده كار را انجام مىدهیم: وضو گرفتن، ... و سى و سه مرتبه «سبحان
الله» گفتن، و سى و سه مرتبه «الحمدلله» گفتن، و سى و چهار مرتبه «الله اكبر»
گفتن و ...» (19)
خواص و آثار فراوان دیگرى براى گوینده تسبیحات آن حضرت ذكر شده كه برخى از آنها
بدین قرار است:
ناكام و ناامید نشدن، (20) دور كردن شیطان (21) ، برطرف
نمودن سنگینى گوش (22) ، نجات یافتن از شقاوت و بدبختى (23 ،
باعثسنگینى اعمال، خوشنودى خداوند و رفتن به بهشت مىشود. (24)
اوقات و مكانهاى تسبیح حضرت فاطمه(س) (25)
از اوقات مختلف و مكانهاى زیادى براى تسبیح حضرت یادشده كه برخى عبارتند از: بعد
از نمازهاى واجب و مستحبى، به هنگام خواب، پس از نمازهاى استغاثه به حضرت فاطمه(س)
و نماز زیارت حضرت رسول(ص) و نماز زیارت حضرت امیرالمؤمنین و نماز حضرت ولیعصر(عج)
در مسجد صاحب الزمان جمكران و قبل از زیارت حضرت معصومه(س) در قم به گونهاى كه
سبحانالله قبل از الحمدلله گفته مىشود.
پىنوشتها:
1- ر ك: اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا، علیرضا رجالى تهرانى، ص9. (حدیث امام
صادق(ع))
2- ر ك: همان ص18.
3- ر ك: تسبیحات حضرت زهرا(س)، عدنان زعفرانى، ص9.
4- همان، ص21.
5- تسبیحات حضرت زهراء، ص10، به نقل از علل الشرایع/366.
6- همان، ص14. «ما عبدالله بشىء من التحمید افضل من تسبیح فاطمة(س). ولو كان
شىء افضل منه لنحله رسول الله(ص) فاطمة(س).»
7- شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) امام خمینى;، ص417.
8- همان، ص551.
9- همان، ص654.
10- همان، ص656.
11- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا(س)، ص48 به نقل از معانى الاخبار.
12- شرح چهل حدیث، امام خمینى، ص349.
13- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا(س)، ص52 به نقل از معانى الاخبار.
14- كلیات مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى، كتاب باقیات صالحات.
15- از هر معصوم چهل حدیث، محمد على كوشا، ص364.
16- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا(س) ص12 به نقل از تهذیب ج2، ص105.
17- تسبیحات حضرت زهرا(س)، ص11.
18- همان، ص15.
19و20 - همان، ص16.
21- همان، ص20.
22- همان، ص23.
23- همان، ص28.
24- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا(س)، ص39.
25- همان، ص14.
ماهنامه كوثر شماره 8
اسماعیل محمدى
منبع:سایت شهید آوینی
يکشنبه 13/12/1391 - 14:36
اهل بیت
سیماى فاطمه(س) در روز قیامت
چهره مقدس و ملكوتى فاطمه زهرا(س) در تاریخ اسلام آنقدر تابناك و روشن است كه
چندان به تحقیق و بررسى نیاز ندارد; اما با توجه به ایام شهادت آن بزرگوار شایسته
است اندكى درباره فضایل حضرتش گفتگوكنیم. براین اساس، به سراغ روایات نورانى
معصومان علیهم السلام مىرویم تا بامقام و جایگاه آن حضرت در قیامت آشنا شویم.
كیفیتبرانگیخته شدن
برانگیخته شدن و رستاخیز از لحظات بسیار سخت و وحشتناك آینده بشر است; زمانى كه
معصومان علیهم السلام همواره بدان مىاندیشند و گاه از خوف آن بیهوش مىشدند.
فاطمه(س) نیز چنین بود و بیشتر بدین زمان مىاندیشید. فكر زنده شدن، عریان بودن
انسانها در قیامت، عرضه شدن به محضر عدل الهى و... او را در اندوه فرو مىبرد.
امیرمؤمنان على(ع) مىفرماید:
«روزى پیامبرخدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناك یافت. فرمود: دخترم!
چرا اندوهگینى؟
فاطمه پاسخ داد: پدرجان! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز رنجم
مىدهد.
پیامبر فرمود: آرى دخترم! آن روز، روز بزرگى است; اما جبرئیل از سوى خداوند
برایم خبر آورد من اولین كسى هستم كه برانگیخته مىشوم; سپس ابراهیم و آنگاه همسرت
علىبن ابىطالب(ع). پس از آن، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوى تو
مىفرستد. وى هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهتبرقرار مىسازد. آنگاه اسرافیل
لباسهاى بهشتى برایت مىآورد و تو آنها را مىپوشى. فرشته دیگرى به نام زوقائیل
مركبى از نور برایت مىآورد كه مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست. تو بر آن
مركب سوار مىشوى و زوقائیل آن را هدایت مىكند.
در این حال هفتاد هزار فرشته با
پرچمهاى تسبیح پیشاپیش تو راه مىسپارند. اندكى كه رفتى، هفتاد هزار حورالعین در
حالى كه شادمانند و دیدارت را به یكدیگر بشارت مىدهند، به استقبالت مىشتابند. به
دست هریك از حوریان منقلى از نور است كه بوى عود از آن بر مىخیزد... آنها در طرف
راستت قرار گرفته، همراهتحركت مىكنند. هنگامى كه به همان اندازه از آرامگاهت دور
شدى، مریم دختر عمران همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبال مىآید و برتو سلام
مىگوید. آنها سمت چپت قرار مىگیرند و همراهتحركت مىكنند.
آنگاه مادرت خدیجه،
اولین زنى كه به خدا و رسول او ایمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته كه پرچمهاى
تكبیر در دست دارند، به استقبالت مىآیند. وقتى به جمع انسانها نزدیك شدى، حواء با
هفتاد هزار حورالعین به همراه آسیه دختر مزاحم نزدت مىآید و با تو رهسپار مىشود.
حضور فاطمه در میان مردم
فاطمه جان، هنگامىكه به وسط جمعیتحاضر در قیامت مىرسى، كسى از زیر عرش
پروردگار به گونهاى كه تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد مىزند: چشمها را فرو
پوشانید و نظرها را پایین افكنید تا صدیقه فاطمه، دخت پیامبر(ص) و همراهانش عبور
كنند.
پس در آن هنگام هیچ كس جز ابراهیم خلیلالرحمان و علىبن ابىطالب(ع) و... به تو
نگاه نمىكنند. (1)
جابربن عبدالله انصارى نیز در حدیثى از پیامبرخدا(ص) این حضور را چنین توصیف
مىكند:
روز قیامت دخترم فاطمه بر مركبى از مركبهاى بهشت وارد عرصه محشر مىشود. مهار آن
مركب از مروارید درخشان، چهار پایش از زمرد سبز، دنبالهاش از مشك بهشتى و چشمانش
از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد كه بیرون آن از درونش و درون آن
از بیرونش نمایان است. فضاى داخل آن گنبد انوار عفو الهى و خارج آن پرتو رحمتخدایى
است. بر فرازش تاجى از نور دیده مىشود كه هفتاد پایه از در و یاقوت دارد كه همانند
ستارگان درخشان نور مىافشانند.
در هریك از دو سمت راست و چپ آن مركب هفتاد هزار فرشته به چشم مىخورد.
جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صداى بلند ندا مىكند: نگاه خود فراسوى خویش
گیرید و نظرها پایین افكنید. این فاطمه دختر محمد است كه عبور مىكند.
در این هنگام، حتى پیامبران و انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب دیده فرو
مىگیرند تا فاطمه(س) عبور مىكند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مىگیرد. (2)
منبرى از نور براى فاطمه(س)
در ادامه گفتگوى پیامبر با دختر گرامىاش درباره چگونگى حضور وى در عرصه قیامت،
چنین مىخوانیم: سپس منبرى از نور برایتبرقرار مىسازند كه هفت پله دارد و بین هر
پلهاى تا پله دیگر صفهایى از فرشتگان قرار گرفتهاند كه در دستشان پرچمهاى نور
است. همچنین در طرف چپ و راست منبر حورالعین صف مىكشند... آنگاه كه بر بالاى
منبرقرار مىگیرى، جبرئیل مىآید و مىگوید: اى فاطمه! آنچه مایلى از خدا بخواه...
(3)
شكایت در دادگاه عدل الهى
اولین در خواست فاطمه در روز قیامت، پس از عبور از برابر خلق، شكایت از ستمگران
است.
جابرابن عبدالله انصارى از پیامبر(ص) چنین نقل مىكند: هنگامىكه فاطمه در مقابل
عرش پروردگار قرار مىگیرد، خود را از مركب به زیر انداخته، اظهار مىدارد: الهى و
سیدى، میان من و كسى كه مرا آزرده و بر من ستم روا داشته، داورى كن. خدایا! بین من
و قاتل فرزندم، حكم كن... (4)
براساس روایتى دیگر، پیامبر اكرم(ص) فرمود: دخترم فاطمه در حالى كه پیراهنهاى
خونین در دست دارد، وارد محشر مىشود; پایهاى از پایههاى عرش را در دست مىگیرد و
مىگوید:
«یا عدل یا جبار احكم بینى و بین قاتل ولدى»
اى خداى عادل و غالب، بین من و قاتل فرزندم داورى كن.
قال:«فیحكم لابنتی و رب الكعبة»
به خداى كعبه سوگند، به شكایت دخترم رسیدگى مىشود و حكم الهى صادر مىگردد.
(5)
دیدار حسن و حسین علیهما السلام
دومین خواسته فاطمه در روز قیامت از خداوند چنین است: خدایا! حسن و حسین را به
من بنمایان.
در این لحظه، امام حسن و امام حسین علیهما السلام به سوى فاطمه مىروند، در
حالىكه از رگهاى بریده حسین خون فوران مىكند. (6)
پیامبر خدا(ص) مىفرماید: هنگامىكه به فاطمه گفته مىشود وارد بهشتشو،
مىگوید: هرگز وارد نمىشوم تا بدانم پس از من با فرزندانم چه كردند؟
به وى گفته مىشود: به وسط قیامت نگاه كن.
پس بدان سمت مىنگرد و فرزندش حسین را مىبیند كه ایستاده و سر در بدن ندارد.
دخت پیامبر(ص) ناله و فریاد سر مىدهد. فرشتگان نیز (بادیدن این منظره) ناله و
فریاد بر مىآورند. (7)
امام صادق(ع) مىفرماید: حسین بن على(ع) در حالى كه سر مقدسش را در دست دارد،
مىآید. فاطمه با دیدن این منظره نالهاى جانسوز سر مىدهد. در این لحظه، هیچ فرشته
مقرب و پیامبر مرسل و بنده مؤمنى نیست مگر آنكه به حال او مىگرید. (8)
در این موقعیت، خداوند به خشم آمده، به آتشى به نام «هبهب» كه هزار سال در آن
دمیده شده تا سیاه گشته و هیچ آسودگى در آن راه نمىیابد و هیچ اندوهى از آنجا
بیرون نمىرود، دستور مىدهد كشندگان حسین بنعلى را برگیر و جمع كن... آتش به
فرمان پروردگار عمل كرده، همه آنها را بر مىچیند... (9)
شفاعتبراى دوستان اهلبیت علیهم السلام
سومین درخواست فاطمه در روز قیامت از پروردگار، شفاعت از دوستان و پیروان
اهلبیت علیهم السلام است كه مورد قبول حق قرار مىگیرد و دوستان و پیروانش را مورد
شفاعت قرار مىدهد.
امام باقر(ع) مىفرماید: هنگامىكه فاطمه به در بهشت مىرسد، به پشتسرش
مىنگرد. ندا مىرسد: اى دختر حبیب! اینك كه دستور دادهام به بهشتبروى، نگران چه
هستى؟
فاطمه(س) جواب مىدهد: اى پروردگار! دوست دارم در چنین روزى با پذیرش شفاعتم،
مقام و منزلتم معلوم شود.
ندا مىرسد: اى دختر حبیبم! برگرد و در مردم بنگر و هر كه در قلبش دوستى تو یا
یكى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان. (10)
امام باقر(ع) در روایتى دیگر مىفرماید: در روز قیامتبر پیشانى هر فردى، مؤمن
یا كافر نوشته شده است. پس به یكى از محبان اهلبیت علیهم السلام كه گناهانش زیاد
است دستور داده مىشود به جهنم برده شود. در آن هنگام، فاطمه(س) میان دو چشمش را
مىخواند كه نوشته شده است: دوستدار اهلبیت. پس به خدا عرضه مىدارد:
الهى و سیدى! تو مرا فاطمه نامیدى و دوستان و فرزندانم را به وسیله من از آتش
دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعدهات را زیر پا نمىنهى.
ندا مىرسد: فاطمه! راست گفتى; من تو را فاطمه نامیدم و به وسیله تو، دوستان و
پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتش دور گردانیدم. وعده من حق است و
هرگز تخلف نمىكنم.
اینكه مىبینى دستور دادم بندهام را به دوزخ برند، بدین جهتبود كه دربارهاش
شفاعت كنى و شفاعتت را بپذیرم تا فرشتگان، پیامبران، رسولان و همه مردم از منزلت و
مقامت آگاهى یابند. حال بنگر، دست هركه بر پیشانىاش «مؤمن» نوشته شده، بگیر و به
بهشتببر. (11)
شفاعت دوستان فاطمه از دیگران
عظمت و مقام حضرت فاطمه در روز قیامت چنان است كه خداوند به خاطر فاطمه به
دوستان آن حضرت نیز مقام شفاعت مىدهد. امام باقر(ع) به جابر فرمود: جابر! به خدا
سوگند، فاطمه(س) با شفاعتخود در آن روز شیعیان و دوستانش را از میان اهل محشر جدا
مىسازد. چنانكه كبوتر دانه خوب را از دانه بد جدا مىكند.
هنگامىكه شیعیان فاطمه همراه وى به در بهشت مىرسند، خداوند در دلشان مىافكند
كه به پشتسر بنگرند. وقتى چنین كنند، ندا مىرسد: دوستان من!
اكنون كه شفاعت فاطمه را در حق شما پذیرفتم، نگران چه هستید؟
آنان عرضه مىدارند: پروردگارا! ما نیز دوست داریم در چنین روزى مقام و منزلت ما
براى دیگران آشكار شود.
ندا مىرسد: دوستانم! بر گردید و بنگرید و هر كه به خاطر دوستى فاطمه شما را
دوست داشت و نیز هر كه به خاطر محبت فاطمه به شما غذا، لباس یا آب داده و یا غیبتى
را از شما دور گردانیده همراه خود وارد بهشت كنید. (12)
به سوى بهشت
فاطمه(س)، پس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانش و رسیدگى به شكایتش در دادگاه
عدل الهى به فرمان خدا، با جلال و شكوه خاصى وارد بهشت مىشود. پیامبراكرم(ص)
مىفرماید: روز قیامت دخترم فاطمه در حالى كه لباسهاى اهدایى خداوند را كه با آب
حیات آمیخته شده، پوشیده، محشور مىشود و همه مردم از مشاهده این كرامت تعجب
مىكنند. آنگاه لباسى از لباسهاى بهشتبر وى پوشانده مىشود. بر هزار حله بهشتى
براى او با خط سبز چنین نوشته شده است: دختر پیامبر را به بهترین شكل ممكن و
كاملترین هیبت و تمامترین كرامت و بیشترین بهره وارد هشتسازید. پس، فاطمه(س) را
به فرمان پروردگار در كمال عظمت و شكوه، در حالىكه پیرامونش هفتاد هزار كنیز قرار
گرفته، به بهشت مىبرند. (13)
استقبال حوریان بهشتى
رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: هنگامىكه به در بهشت مىرسى، دوازده هزار
حوریه، كه تاكنون به ملاقات كسى نرفته و نخواهند رفت در حالىكه مشعلهاى نورانى به
دست دارند و بر شترانى از نور كه جهازهایشان از طلاى زرد و یاقوت سرخ و مهارهایشان
از لؤلؤ و مروارید درخشان استسوارند، به استقبالت مىشتابند. پس وقتى داخل
بهشتشدى، بهشتیان به یكدیگر ورودت را بشارت خواهند داد و براى شیعیانتسفرههایى
از گوهر، (14) كه بر پایههایى از نور برقرار ساختهاند، آماده مىسازند
و در حالى كه هنوز سایر مردم گرفتار حسابرسىاند، آنان از غذاهاى بهشتى مىخورند.
(15)
اولین سخن فاطمه در بهشت
سلمان فارسى از پیامبر اسلام(ص) چنین روایت كرده است: هنگامىكه فاطمه داخل بهشت
مىشود و آنچه خداوند برایش مهیا كرده مىبیند، این آیه را تلاوت مىكند:
(بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الذى اذهب عناالحزن ان ربنا لغفور شكور الذى
احلنا دارالمقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب) (16)
ستایش و سپاس ویژه خدایى است كه اندوهمان را زدود. بدرستىكه پروردگار ما
آمرزنده و پاداش دهنده است; پروردگارى كه در سایه بخشش خود ما را به بهشت و
اقامتگاه همیشگىمان فرود آورد. ما در آن جا با رنج و ملالى رو به رو نمىشویم.
نورانى شدن بهشت از نور فاطمه(س)
ابن شهرآشوب مىنویسد: در بسیارى از كتابها، از جمله كشف ثعلبى و فضائل
ابوالسعادات، در معناى این آیه (لایرون فیها شمسا و لازمهریرا) (17)
(ونمىبینند در بهشت نه آفتاب و نه سرمایى را.)
آوردهاند كه ابن عباس گفت: چنانكه بهشتیان در بهشت هستند، ناگاه نورى مىبینند
كه باغهاى بهشت را نورانى كرد. اهل بهشت اظهار مىدارند: خدایا! تو در كتابى كه بر
پیامبرت فرستادى، فرمودى: (لایرون فیها شمسا) (بهشتیان در بهشتخورشیدى نخواهند
دید.) ندا مىرسد: این، نور آفتاب و ماه نیست، بلكه على و فاطمه از چیزى تعجب كرده
و خندیدند و از نور آن دو، بهشت روشن گردید. (18)
زیارت انبیا از فاطمه در بهشت
آنگاه كه همه انبیا و اولیاى خدا وارد بهشتشدند، آهنگ دیدار دختر پیامبر خدا
مىكنند. رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود: هرگاه اولیاى خدا در بهشت مستقر گردیدند، از
آدم گرفته تا سایر انبیا همه به دیدارت مىشتابند. (19)
عنایات خداوند به فاطمه در بهشت
پروردگار منان به فاطمه زهرا(س) در بهشت عنایاتى ویژه خواهد داشت. بخشى از آن
عنایات چنین است:
1 - خانههاى بهشتى
پیامبرخدا(ص) فرمود: هنگامىكه مرا به معراج بردند و داخل بهشتشدم، به قصر
فاطمه رسیدم; درون آن هفتاد قصر بود كه تمام در و دیوار و تاقهایش از دانههاى
مروارید سرخ ساخته شده، همه آنها به یك شكل زینت داده شده بود. (20)
2 - همنشینى با پیامبر(ص)
پیامبر اكرم(ص) به على(ع) فرمود: یاعلى! تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس این آیه را
تلاوت فرمود: (برادران بر تختهاى بهشتى رو به روى هم مىنشینند.) (21)
3 - درجه وسیله
رسول خدا(ص) فرمود: فىالجنة درجة تدعى الوسیلة فاذا سالتم الله فاسالوا لی
الوسیلة قالوا یا رسولالله من یسكن معك فیها؟ قال على و فاطمة و الحسن و الحسین
(22)
در بهشت درجهاى به نام «وسیله» است. هرگاه خواستید، هنگام دعا، چیزى برایم
بخواهید، مقام وسیله را از خداوند خواستار شوید.
گفتند: یا رسولالله! چه كسانى دراین درجه (مخصوص) با شما همنشین خواهند بود؟
فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین.
علامه امینى در منقبتبیست و ششم مىنویسد:
از مناقب حضرت زهرا (ص) همراه بودن او با پدر و همسر و فرندانش در درجة الوسیله
است. آنجا پایتخت ظمتحضرت حق تبارك و تعالى است و جز پنج تن علیهم السلام هیچ یك
از انبیا و اولیا و مرسلین و صالحان و فرشتگان مقرب كسى بدان راه نمىیابد.
(23)
4 - سكونت در حظیرة القدس
سیوطى در مسند مىنویسد:
«ان فاطمة و علیا و الحسن و الحسین فىحظیرة القدس فىقبة بیضاء سقفها عرش
الرحمن.» (24)
فاطمه و على و حسن و حسین در جایگاهى بهشتى به نام «حظیرةالقدس» در زیر گنبدى
سفید به سرمىبرند كه سقف آن عرش پروردگار است.
پیامبرخدا(ص) فرمود: در قیامت، جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین سرایى زیر
عرش پروردگار است. (25)
نویسنده خصایص فاطمه، ضمن بیانى مفصل درباره حظیرةالقدس، مىنویسد: والاترین
جایگاهها در هشتحظیرةالقدس است. (26)
5 - بخشیدن چشمه تسنیم به فاطمه(س)
طبرى از همام بنابىعلى چنین نقل مىكند: به كعب الحبر گفتم: نظرت درباره
شیعیان علىبنابىطالب چیست؟
گفت: اى همام! من اوصافشان را در كتاب خدا مىیابم. اینان پیروان خدا و پیامبرش
و یاران دین او و پیروان ولىاش شمرده مىشوند. اینان بندگان ویژه خدا و برگزیدگان
اویند. خدا آنها را براى دینش برگزید و براى بهشتخویش آفرید.
جایگاهشان در فردوس اعلاى بهشت است; در خیمهاى كه اتاقهایى از مروارید درخشان
دارد، زندگى مىكنند. آنان از مقربین ابرارند و سرانجام از جام «رحیق مختوم»
مىنوشند.
رحیق مختوم چشمهاى است كه به آن «تسنیم» گفته مىشود و هیچ كس جز آنها از آن
چشمه استفاده نخواهدكرد. تسنیم، چشمهاى است كه خداوند آن را به فاطمه(س) دختر
پیامبر(ص) و همسر علىابن ابىطالب(ع) بخشید و از پاى ستون خیمه فاطمه جارى مىشود.
آب آن چشمه چنان گواراست كه به سردى كافور و طعم زنجفیل و عطرمشك شباهت دارد...
(27)
پىنوشتها:
1 - بحار الانوار، ج43، ص 225.
2 - فاطمة الزهراء، علامه امینى، ص 74; امالى صدوق، ص16.
3 - بحارالانوار، ج43، ص 225.
4 - امالى صدوق، ص16.
5 - مناقب على بن ابىطالب، ص63.
6 - بحارالانوار، ج43، ص 220.
8 -7 - همان، ص 221.
9 - همان، ص 222.
10 - تفسیر فرات كوفى، ص 114.
11 - بحارالانوار، ج43، ص 15.
12 - تفسیر فرات كوفى، ص 114.
13 - ذخائرالعقبى، ص 48.
14 - كنایه از غذاهایى بسیار خوب است.
15 - بحارالانوار، ج43، ص227.
16 - القطره، ص 192; سوره فاطر، آیه 34.
17 - انسان، آیه13.
18 - مناقب آلابىطالب، ج3، ص329.
19 - بحارالانوار، ج43، ص227.
20 - همان، ص76.
22 - 21 - فاطمة الزهراء، ص99.
23 - همان، ص113.
24 - مسندفاطمه،ص 45; كفایةالطالب، ص 311; بشارةالمصطفى، ص 48.
25 - فاطمه الزهراء، ص 100.
26 - خصایص فاطمه، ص 341.
27 - بشارة المصطفى، ص 50.
ماهنامه كوثر شماره 30
محمد جواد طبسى
منبع:سایت شهید آوینی
يکشنبه 13/12/1391 - 14:35
اهل بیت
فاطمه(س) بر كرسى تربیت
به زندگى پربار اما كوتاه فاطمه(س) از ابعاد گوناگون مىتوان نگریست و از
دیدگاههاى مختلف به نظاره نشست. آنچه در این نوشتار در پى آنیم «بررسى سیره
تربیتى» آن حضرت است. به عبارتى دیگر زهرا(س) را بر كرسى مادرى و در كلاس خانواده
و در خدمت كودكانش مىنگریم.
الگوى تربیت
تربیت (یعنى به فعلیت درآوردن همه استعدادهاى بالقوه انسان) كار سترگ پیامبران و
علت انگیزش و بعثت آنان است و تنها كسانى مىتوانند به حقیقت این هنر را داشته
باشند كه از چشمهسار زلال نبوت سیراب شده و از مكتب آنان درس گرفته باشند و
فاطمه(س) شاخسار درخت نبوت بلكه میوه آن درخت است از این روى در تربیت فرزند بهترین
الگو براى هر كسى است كه مىخواهد نقش پدرى یا مادرى خویش را به طور كامل اجرا كند
و بدرستى این وظیفه سترگ بگذارد.
اكنون به نمونههایى از آموزههاى تربیتى زندگى زهرا(س) اشاره مىكنیم:
1. آغاز تربیت
نكته بسیار مهمى كه بسیارى از پدران و مادران بدان توجه ندارند این است كه تربیت
كودك و نقشپذیرى او از نخستین لحظات زندگى او آغاز مىگردد و كودك از لحظات آغازین
تولد، آماده پذیرش نقشها و درسهایى است كه از طرف پدر، مادر، نزدیكان و ... به او
ارائه مىشود.
بسیارى از پدر و مادرها منتظر مىمانند تا سالیان اولیه زندگى بهر شكلى بگذرد تا
در سالیان بعد به تربیت كودكان خود بپردازند اما از دستورات اسلامى و نیز از سیره
تربیتى فاطمه زهرا(س) مىآموزیم كه پس از تولد و در اولین فرصتها باید زمزمه توحید
در گوش كودكان طنینانداز شود.
روح هشیار كودك در همان اوان نیز توان درك معارف والا را دارد و این كلمات تاثیر
ویژه خویش را بر روح لطیف كودك مىگذارند. به این نمونه بنگرید:
چون هنگام ولادت كودك فاطمه(س) فرا رسید، رسول خدا(ص) به اسماء بنتعمیس و
امسلمه فرمود: نزد فاطمه بشتابید و چون كودكش به دنیا آمد در گوش راستش اذان گویید
و در گوش چپ او اقامه بگویید زیرا با هر كودكى كه این گونه رفتار شود از شیطان ایمن
مىماند.
یكى دیگر از این آموزشهاى روزهاى آغازین زندگى لالایىهاى فاطمه(س) است. لالائى
كه معمولا همراه با در آغوش كشیدن كودك گفته مىشود بهترین داروى آرامشبخش براى
روان لطیف كودك است.
بدون شك پرآرامشترین لحظات زندگى انسان و آسایشمندترین دقایق زندگى همان
لحظهها و دقیقههایى است كه كودك همراه با آهنگ قلب مادر و با آواى مهرآمیز او
آرامآرام به خواب مىرود اگر در این لحظات درسهاى ایمان و معرفت، جهاد و مبارزه و
انسانیت و اخلاق به كودك داده شود بدون شك چونان نقشى بر سنگ در ضمیر ناخودآگاه او
جاى گرفته و سرلوحه زندگى فرداى او خواهد بود.
اینك به لالایى فاطمه(س) براى كودكش توجه كنید:
فاطمه(س) به هنگام حركت دادن كودكش مىگفت:
حسن جانم، چونان پدرت على باشو بند از پاى حق برگیرخدایى را كه بخشنده نعمتها
استبندگى كنو با خطاكاران دوستى منما
2. نامگذارى
انسان در آغاز زندگى تابلویى را بر دوش مىگیرد كه تا آخرین لحظات زندگى با آن
تابلو و علامتشناخته مىشود و آن نام كودك است. اگر هر كشورى براى معرفى خویش
پرچمى ویژه دارد. نام كودك پرچمى است كه بر فراز قله شخصیت كودك و در كشور زندگى او
برافراشته مىشود از این روى اسلام بر انتخاب نام زیبا تاكید بسیار كرده است و توجه
به معانى و اثرات جانبى اسمها را یادآور شده است.
متاسفانه در برخى موارد پدران یا مادران یا حتى خویشان دور و نزدیك بدون توجه به
بار فرهنگى اسامى تنها و تنها سعى در اعمال سلیقه و تحمیل پسند خویش نسبتبه كودك
تازه به دنیا آمده دارند و گاه صحنه نامگذارى به میدان كارزارى مىماند كه هر كسى
سعى مىكند طرف مقابل را مغلوب ومنكوب كند اكنون به نامگذارى كودكان زهرا(س) دقت
كنیم. چگونه او با تمام قدرت علمى و توان معرفتى خویش براى تعیین نام كودك پیشقدم
نشده و از على(ع) مىخواهد كه او نام كودك را تعیین كند و على(ع) هم بر پیامبر اكرم
و پدربزرگ كودكان پیشى نمىگیرد و انتخاب نام كودك را به او واگذار مىكند. و چون
داورى به رسول خدا واگذار مىشود، او كه شخصیت كودكان فاطمه(س) را شخصیتى ملكوتى و
آسمانى مىبیند براى اسم آنان نیز منتظر سروش غیبى مىشود. دقتكنیم:
جابر بنعبدالله انصارى مىگوید: چون امام حسنمجتبى7 متولد شد فاطمه(س) به
على(ع) گفت: یا على برایش نامى انتخاب كن. على(ع) فرمود: هرگز به رسول خدا(ص) در
نامگذارى فرزندم سبقت نخواهم جست، رسول خدا(ص) وارد خانه فاطمه(س) شد و كودك را
گرفت و بوسید و سپس دهان خود را بر دهان او گذارد ... سپس در گوش راستش اذان گفت و
در گوش چپش اقامه آن گاه روى به على كرده فرمود: چه نامى برایش برگزیدهاى؟ على(ع)
عرض كرد: هرگز بر شما پیشى نمىگیرم! رسول خدا(ص) فرمود: من نیز بر خداى خویش پیشى
نمىگیرم!
پس خدا به جبرئیل فرمود: فرود آى و محمد را از جانب ما سلام و تهنیت گوى،
و به او بگوى كه خدایت مىفرماید نام فرزند تو همسان نام فرزند هارون (جانشین و
برادر حضرت موسى(ع)) باید باشد، پیامبر پرسید: نام پسر هارون چیست؟ جبرئیل پاسخ
داد: شبر. پیامبر فرمود: به عربى چه نامیده مىشود و جبرئیل پاسخ داد: حسن. پیامبر
نام كودك را حسن گذاشت.
در جریان نامگذارى حضرت زینب سلام الله علیها هم جریان اینگونه بود.
چون زینب به دنیا آمد، رسول خدا صلى الله علیه و آله به سفرى رفته بود. فاطمه(س)
به على عرض كرد: یا على! اسمى براى دخترت برگزین! على فرمود: فاطمه! صبر كن تا رسول
خدا(ص) از سفر برگردد. پس از گذشتسه روز پیامبر از سفر برگشت و به خانه فاطمه وارد
شد. على(ع) عرض كرد: اى رسول خدا(ص) خداوند به دخترت فاطمه دخترى عنایت كرده است
اكنون نام او را برگزین. رسول اكرم فرمود: دخترم نوزادت را بیاور. زینب را به محضرش
بردند او را در آغوش گرفت و صورتش را به صورت كوچك زینب نهاد و با صداى بلند گریست;
تا آنجا كه اشك بر گونههایش جارى شد. زهرا(س) گفت: پدر جان چشمانت گریان مباد چرا
مىگریى؟ پیامبر(ص) فرمود: دخترم این كودك پس از تو و من به مشكلات و امتحانات
بسیارى گرفتار خواهد شد و مصیبتهاى بزرگى خواهد دید.
آنگاه فرمود: اولاد فاطمه فرزندان خودم هستند ولى براى نامگذارى این دختر منتظر
سروش آسمانى مىمانم. در این هنگام جبرئیل فرود آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! خداى
سلامت مىرساند و مىگوید نام این كودك را زینب بگذار زیرا ما او را در لوح محفوظ
زینب نام نهادهایم.
3. توجه به حفظ و سلامت كودك
یكى از مهمترین دغدغههاى ذهنى و دلهرههاى همیشگى پدر و مادر حفظ و سلامت كودك
است. آنان براى حفاظت و سلامت كودك از هیچ كوششى دریغ نمىكنند تا آنجا كه گاه
سلامتخویش را نیز در این راه به خطر مىاندازند.
براى تامین سلامت و حفظ كودك از بیمارىها، خطرات و مشكلات راههاى مختلفى وجود
دارد. پدر و مادر آگاه سعى مىكنند در كنار توجه به مسائل مهمى همچون رعایتبهداشت،
تغذیه سالم و كامل، بررسى رشد طبیعى كودك و مواظبت دقیق در مقابل خطرات و حوادث
تنها به همین مسائل اكتفا نكنند بلكه براى حفظ و سلامت و سعادت كودك از راههاى
دیگرى هم كه اسلام پیشنهاد كرده است، بهره جویند. برخى از این راهها صدقه دادن براى
كودك و عقیقه كردن براى اوست. این نكته در زندگى زهرا(س) مورد توجه كامل قرار گرفته
است.
امام صادق(ع) فرمود: فاطمه زهرا(س) هر دو پسرش را عقیقه كرد و در روز هفتم
تولدشان موى سر آنان را تراشید و به اندازه وزن آن پولهاى نقره صدقه داد.
و در روایتى دیگر اضافه فرمود: فاطمه زهرا(س) حسن و حسین را عقیقه نمود و به
خانم قابلهاى كه در تولد آنان كمك كرده بود یك ران گوسفند و یك سكه طلا هدیه داد.
4. تساوى در محبت
از مهمترین نكاتى كه در زندگانى كودكان نقشى بس بااهمیت دارد و گاه رعایت نكردن
آن صحنههاى بسیار دردناك و ناراحتكنندهاى مىآفریند، تبعیض در محبتبه كودكان
است.
برخى پدران و مادران به تصورى ناصحیح، گمان مىكنند اختیار اظهار احساسات خود و
اختیار فرزندان و اموال خویش را دارند و از این روى مىتوانند به هر كس خواستند
ببخشند. و از هر كه خواستند دریغ كنند. و به هر كس خواستند و به هر مقدارى كه دلشان
خواست اظهار محبت و ابراز احساسات كنند و از این روى به برخى كودكان خود توجه
ویژهاى مىكنند، اظهار محبتبیشتر، توجه زیادتر، كمكهاى مالى و هدیههاى
فراوانتر به برخى كودكان نمونههاى بارز این تبعیض در محبت است.
آنان با این كار تخم دشمنى و كینه و حسادت را در دل پاك كودكان مىكارند و چه
میوههاى تلخ و ناگوار و چه حاصلى شوم به دست مىآورند.
برخى دیگر از پدر و مادران گمان مىكنند كودكان توان فهم مسائل ارتباطى و عاطفى
را ندارند و نمىتوانند محبتهاى آنان به دیگر كودكان را بفهمند و یا اینكه دل شكسته
آنان را مىتوان با هدیهاى كوچك به دست آورد از این روى به یكى از فرزندان توجه
بىحساب و به دیگرى بىاعتنایى بىاندازه مىكنند و گاه مىخواهند با هدیهاى جبران
این بىتوجهىها و عدم رعایت تساوى در اظهار محبت و ابراز احساسات را بنمایند.
آنان نمىدانند كه هیچ نگاه محبتآمیز پدر و مادر به یكى از كودكان از دید
تیزبین دیگر فرزندان پنهان نمىماند و اثر سوء بیاد مانده از یك رفتار تبعیضآمیز
با هیچ هدیه و سرگرمى از ذهن كودك زدوده نمىشود.
در این رابطه روایات بسیارى رسیده است ما تنها به دو روایت اشاره كرده سپس به
این نكته مهم در زندگى زهرا(س) توجه مىكنیم.
امام صادق(ع) فرمود: پیامبر اكرم(ص) مردى را دید كه دو پسر داشتیكى را بوسید و
دیگرى را نبوسید. رسول اكرم3 به او اعتراض كرده فرمود: چرا بین آن دو به تساوى
رفتار نكردى؟
امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند برخى فرزندانم را بر روى زانویم مىنشانم و
بسیار به او محبت نموده از او تشكر مىكنم با اینكه حق با فرزند دیگرم هست ولى براى
حفاظت همان فرزند (كه حق با اوست) و نیز حفاظتسایر فرزندانم این كار را انجام
مىدهم تا برادران آنگونه كه با یوسف رفتار كردند با وى رفتار نكنند.
یعنى توجه كردن به فرزندى كه شایستگى آن را هم دارد (همانند یوسف پیامبر)
باعثشد دیگر برادران حسادت ورزیده و كینه او را به دل گرفته در چاهش بیندازند.از
این روى باید همه فرزندان را احترام كرد، حتى آن را هم كه ظاهرا سزاوار احترام و
توجه و محبت نیست مورد توجه و نوازش قرار داد.
علامه مجلسى مىگوید: حسن و حسین(علیهما السلام) در كودكى خط مىنگاشتند. امام
حسن(ع) به امام حسین رو كرد و گفت: خط من از خط تو بهتر است. و امام حسین(ع) گفت:
نه بلكه خط من از خط تو نیكوتر است.
پس هر دو نزد مادرشان شتافتند و گفتند: مادر، بین ما داورى كن. فاطمه(س)
نخواستیكى را بر دیگرى برترى داده و یكى را برنجاند از این روى گفت: از پدرتان
سؤال كنید. آنان نزد پدر آمدند اما امیرالمؤمنین(ع) نیز نخواستیكى را برترى دهد و
دیگرى را آزرده خاطر نماید فرمود: از جدتان رسول خدا(ص) بپرسید. و چون آن دو نزد
پیامبر اكرم(ص) آمدند. او فرمود: من داورى نمىكنم ...
تا اینكه بالاخره بنا شد فاطمه(س) مجددا بین آنها داورى كند در اینجا فاطمه(س)
شیوه بسیار زیبا و هنرمندانهاى را انتخاب كرد، تا ضمن پایان گرفتن ماجرا هیچكدام
ناراحت نشده ضربه عاطفى نبینند. آرى فاطمه(س) فرمود: من گردنبندى دارم كه داراى چند
گوهر است. اكنون بند آن را مىگشایم و آن گوهرها بر زمین مىریزد شما گوهرها را از
زمین برگیرید، هر كس تعداد بیشترى گوهر بدست آورده باشد خط او نیكوتر است...
و در روایتى دیگر این جریان اینگونه بازگو شده است:
پیامبر اكرم(ص) در مسجد نشسته بود كه حسن و حسین(علیهما السلام) وارد شدند و
امام حسن(ع) اظهار داشت: پدر بزرگ! من و برادرم حسین كشتى گرفتیم ولى هیچكداممان بر
دیگرى پیروز نشد اكنون مىخواهیم بدانیم نیروى كدامیك از ما بیشتر است. پیامبر
اكرم(ص) فرمود: اى عزیزان من دو پاره جگرم كشتى سزاوار شما نیست. بروید و خط
بنگارید. هر كدام خط او نیكوتر باشد، نیرو و توان او نیز بیشتر خواهدبود.
آن دو رفتند و هر كدام سطرى نگاشته آمدند و نوشتههاى خود را به پیامبر دادند تا
بین آنها داورى كند. ولى پیامبر نخواست دل آنان را بشكند از این روى گفتبه سراغ
پدرتان بروید. على(ع) نیز نخواست آنان را آزرده خاطر سازد و آنها را به سراغ
فاطمه(س) فرستاد. فاطمه(س) به خاطر رعایت عواطف كودكانه آنان و نیازردن آنها
پیشنهاد كرد رشته گردنبند خود را بگشاید و آنان گوهرهاى آن را برگیرند هر كدام گوهر
بیشترى به دست آورد برنده مسابقه اعلام شود...
5. آموزشهاى سیاسى و عبادى
انسان باید از سویى رسم بندگى بیاموزد، تا حق حقتعالى گذارد و از طرفى براى خدا
به خدمتبه خلق بپردازد تا وظیفه سترگ اجتماعى خویش را به انجام برساند و از
اصلىترین وظایف پدر و مادر آموزش كودكان و آماده ساختن آنان براى انجام دادن این
دو وظیفه بزرگ است.
الف) آموزش بندگى
اگر چه عبادت وظیفه بالغان و مكلفان است ولى كودكان نیز نباید از این فیض محروم
بمانند بلكه باید در سنین خردسال با عبادت و راز و نیاز و شبزندهدارى آشنا شده
براى این امور آماده شوند.
پدران و مادرانى كه تنها به خورد و خواب و كفش و لباس كودكانشان مىاندیشند و به
تغذیه روحى و اشباع بعد معنوى آنان توجه نمىكنند هرگز فرزندانى كامل و صالح تحویل
جامعه نخواهند داد و روح سوخته و تشنهكام فرزندانشان از این نگرش یكسویه آنان به
خداى شكایتخواهد برد.
پدر و مادر در ضمن اینكه خود اهل عبادت و نیایش و شبزندهدارى هستند باید
كودكان خویش را با بهترین شیوهها و مناسبترین روشها به این سوى هدایت كنند. از این
رو در روایات اسلامى دستور داده شد كه به هنگام راز و نیاز شبانه و عبادت كودكان را
بیدار كنید تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زارى پدر و مادر درسهاى فردا را فرا
گیرند. ما در نمونههایى از روایات مشاهده مىكنیم كه كودكان فاطمه(س) شاهد عبادتها
و شبزندهداریهاى مادر بودهاند.
امام حسن مجتبى7 مىگوید: شب جمعهاى مادرم را دیدم كه در محراب عبادت ایستاده
بود و هماره در ركوع و سجود بود تا سپیده دمید، در تمام این مدت مىشنیدم كه براى
مؤمنین و مؤمنات دعا مىكرد و آنان را نام مىبرد و هیچگاه براى خودش دعا نكرد. به
او گفتم: مادر جان چرا براى خودت دعا نكردى و همهاش براى دیگران دعا نمودى؟!
فرمود: فرزندم اول همسایه سپس خانواده.
در نمونهاى دیگر مىبینیم كه زهرا(س) چگونه كودكان خویش را به عبادت و
شبزندهدارى وا مىدارد. امیرمؤمنان على(ع) فرمود: شب قدر را دهه آخر ماه مبارك
رمضان بجویید... چون دهه آخر ماه رمضان فرا مىرسید پیامبر بستر را نمىگسترد و كمر
همت (براى عبادت) را محكم مىنمود و چون شب بیست و سوم فرا مىرسید خانوادهاش را
بیدار مىكرد و (هر گاه خوابشان مىگرفت) به صورتشان آب مىپاشید. و زهرا(س) در این
شب نمىگذاشت هیچ یك از افراد خانوادهاش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاى
كمتر براى این شبزندهدارى آماده مىساخت و خود از روز بیست و دوم براى
شبزندهدارى شب بیست و سوم مهیا مىشد و مىفرمود: محروم (واقعى) كسى است كه از
خیر امشب محروم شود.
ب) آمادهسازى براى جهاد
اسلام اگر چه به لطافتهاى معنوى و روحى و عرفانى توجه بسیار كرده است و از عشق و
محبت و صلح و صفا بسیار سخن گفته و به آن دعوت نموده است، اما مسلمان یك بعدى و
فاقد غیرت دینى را نمىپسندد. اسلام در كنار نماز، جهاد را مطرح مىكند و مىگوید:
آنكه جهاد نكرده و یا خویش را براى آن آماده نساخته است چون بمیرد به گونهاى از
نفاق بمیرد.
انسان مسلمان همانگونه كه خویش اهل جهاد و دفاع از ارزشهاى دینى استباید
فرزندان خود را هم مبارز و غیور و داراى شهامت دفاع از آرمان و عقیده بپروراند. در
صحنه مسؤولیتهاى اجتماعى و جهاد و تلاش براى حفظ اسلام فاطمه(س) را مىبینیم كه در
دوران مصیبتبار و اندوهخیز پس از پیامبر یك تنه در مقابل انحراف حكومت ایستاده
است و در این راه فرزندان خردسال خویش را هم در كوران این مبارزه و كانون داغ این
كوره ملتهب قرار داده و آنان را به خط مقدم جبهه مبارزه علیه جهالت مسلط و
فرمانروایى نابحق مىبرد.
سلمان مىگوید: (پس از رحلت رسول خدا(ص) و بیعتسقیفه) چون شب مىشد على(ع)
فاطمه را سوار بر مركبى مىكرد و در حالى كه دستحسن و حسین را گرفته بود به در
خانه تمامى مبارزان بدر - از مهاجرین و انصار - مىرفت و على(ع) حقانیتخویش را
برایشان بیان مىكرد و آنان را به یارى خود مىخواند ولى جز چهل و چهار نفر به او
پاسخ مثبتى نمىدادند. على(ع) به همین عده (چهل و چهار نفر) فرمان مىداد كه
صبحگاهان با سلاح در حالى كه سرهاى خود را تراشیده باشند براى بیعت كردن براى شهادت
حاضر شوند ولى در پگاه جز چهار نفر حاضر نمىشدند و این جریان سه شب تكرار شد و چون
على(ع) این بىوفایى را دید در خانه نشست... و آن گاه كه همه راههاى مبارزه را بر
روى فاطمه(س) بستند او دستبه مبارزهاى منفى با سلاح اشك و گریه زد. او با گریه
خویش و اظهار ناراحتى از وضعیت موجود به بهترین وجه، پرده تزویر را از چهره حكومت
غاصبانه درید و نارضایتى خاندان پیامبر را بارها اعلام نمود.
در این مبارزه نیز
كودكان فاطمه در كنار اویند. با اینكه معمولا مادران گریه خود را از كودكانشان
پنهان مىكنند ولى او حسن و حسین(علیهما السلام) را هماره شاهد و ناظر گریه خویش
مىگیرد و آنان را همه جا مىبرد تا درس شهامت، شجاعت، مبارزه بیاموزند و مظلومیت و
غربت دین خدا و ولى خدا على(ع) را با تمامى وجود خویش درك كنند و خود را آماده كنند
تا در موقع لازم و بصورت مناسب و به شیوه صحیح به یارى او بشتابند.
ابتدا فاطمه، شهر مدینه و كنار گورستان بقیع را میدان مبارزه خویش با بدعتها و
تحریفها و غصب خلافت قرار داد و حسنین در اینجا در كنار مادر بودند.
علامه مجلسى مىنگارد: پس از شكایتبزرگان مدینه از گریههاى زهرا(س)
امیرالمؤمنین(ع) در بیرون مدینه در كنار بقیع خانهاى براى زهرا بنا كرد كه آنرا
«خانه اندوه» (بیت الاحزان) مىنامیدند چون صبحگاهان فرا مىرسید زهرا در حالى كه
گریان بود حسن و حسین(علیهما السلام) را پیشاپیش فرستاده، خود از پشتسر آنان حركت
مىكرد و به بقیع مىرفت و هماره گریه مىكرد. تا آنكه شب فرا مىرسید. در آن هنگام
على(ع) به بقیع مىرفت و آنها را به خانه باز مىآورد.
و زمانى نیز فاطمه زهرا(س) به دیدار شهداى احد و عمویش حمزه مىرفت و آنجا به
گریه سیاسى خویش مىپرداخت و پردههاى دروغ و خیانت و تزویر حاكم را مىدرید. شاید
در این سفرها هم كودكان را به همراه داشت.
و چون فاطمه زهرا براى اعتراض به غصب فدك و آشكار ساختن چهره سلطه غاصبانه
حكومتبه مسجد رفت و با خطبهاى شگفتبه دفاع از حق خویشتن و حق ولایت پرداخت
آنگونه كه همه حاضران را به گریه واداشت. باز دختر خردسالش زینب همراه او بود و این
خطبه را به تمام و كمال براى آیندگان ضبط كرده و نقل فرمود.
و هنگامى كه حاكمان غاصب از فاطمه(س) گواه خواستند تا بر ادعاى او نسبتبه فدك
شهادت دهد او دو كودك خود را به عنوان گواه به بیدادگاه آنان آورد و آن دو شهادت
دادند اگر چه شهادت دو سرور جوانان بهشت، و امیرمؤمنان و ام ایمن (زنى كه به شهادت
همه مسلمانان پیامبر به بهشتى بودن او شهادت داده بود) هرگز حقى را ثابت نكرد و به
نفع زهرا(س) حكمى صادر نشد.
و باز در همین جریان اعتراض به غصب فدك فاطمه و على(ع) براى اتمام حجت در خانه
تمام مهاجران و انصار مىروند و آنان را به یارى مىخوانند ولى كسى آنان را یارى
نمىكند و در این استمداد شبانه حسن و حسین هماره همراه فاطمه و على (علیهما
السلام)اند.
امام صادق(ع) مى فرماید: فاطمه(س) پس از پیامبر هفتاد و پنج روز بزیست و هرگز
خوشحال و خندان دیده نشد. او هر هفته دوشنبه و پنجشنبه، سراغ قبور شهداى (احد)
مىآمد. و در این سفرها شرح مبارزات نبرد احد را بیان مىكرد و مىگفت: در این جا
رسول خدا ایستاده بود و در این مكان مشركان ایستاده بودند. و تا هنگام شهادت در
آنجا نماز مىگذارد و دعا مىكرد.
و ثقة المحدثین قمى از شیخ مفید نقل مىكند كه: فاطمه زهرا(س) پس از رحلت
پیامبر(ص) هر صبح و شام به زیارت قبر حمزه مىآمد.
فردى به نام محمود بنلبید مىگوید: پس از رحلت رسول خدا(ص) فاطمه(س) به سراغ
قبر شهدا و قبر حمزه مىآمد و آنجا مىگریست. در یكى از روزها او را در كنار قبر
شهدا دیدم به محضرش آمده او را سلام گفتم و عرض كردم اى سرور زنان بخدا سوگند رگ
قلبم را با این گریههایتبریدى. فاطمه(س) فرمود: مرا شایسته است كه اینگونه بگریم
كه پدرى مثل رسول خدا را از دست دادهام... سپس مفصل به مسائل سیاسى روز پرداخته و
جریان غصب خلافت را توضیح داد و با عبارتهایى بسیار زیبا و آهنگین و همراه با
استدلال به آیات قرآن و سنت رسول الله حقانیت امیرالمؤمنین را بر وى اثبات نمود.
البته اثر این تربیتسیاسى را به خوبى در زندگى كودكانش مىبینیم كه چگونه بزودى
همین راه مادر را ادامه داده به غاصبان خلافت اعتراض مىكنند.
امیر مؤمنان(ع) مىفرماید: روز جمعهاى ابوبكر بر منبر بالا رفت تا خطبه بخواند
امام حسین(ع) برخاست و فرمود: این جایگاه پدر من است نه جایگاه پدر تو. ابوبكر
گریست و گفت: آرى منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبرى نیست.
در خلافت عمر نیز امام حسین(ع) در وسط سخنان عمر بپا خاست و فریاد زد: اى دروغگو
از منبر پدرم رسول خدا(ص) فرود آى این منبر پدر تو نیست.
عمر گفت: آرى به جان خودم سوگند این منبر آن پدر توست و پدر مرا منبرى نیست. آیا
این سخنان را پدرت على به تو آموخته است؟
امام حسین(ع) فرمود: اگر آنچه را پدرم بفرماید، فرمان برم او هدایتگر و من
هدایتشده خواهم بود. بیعتبا پدرم كه جبرئیل آن را از جانب خداى فرود آورد بر گردن
این مردمان است و آن را انكار نمىكنند مگر آنكه منكر كتاب خدا باشند. این مردم با
قلبهاشان بدان یقین دارند و با زبانشان انكار مىورزند واى بر آنان كه حق ما اهل
بیت را انكار مىكنند چگونه با رسول خدا(ص) روبرو خواهند شد با خشمى مداوم و
عذابىشدید.
... عمر به شدت خشمگین شد. با گروهى به خانه امیرالمؤمنین(ع) آمد و به حضرت
اعتراض كرده گفت: حسین، اراذل و اوباش مدینه را بر علیه من مىشوراند امام حسن(ع)
كه حاضر بودفرمود: آنكه حق حكومت ندارد بر حسین فرزند رسول خدا(ص) خشم مىگیرد و
همكیشان خود را (مسلمانان را) اراذل و اوباش مىنامد به خدا سوگند تو جز با همدستى
اوباش و اراذل به این مقامات نرسیدى پس خداى لعنت كند آنكس را كه اوباش و اراذل را
شوراند...
6. تشویق به دانشآموزى
براى كمال انسان ضرورىترین شرط، دانشآموزى و به دست آوردن اندوختههاى ارزشمند
علمى است و براى دریافت دانشها و بینشها مهمترین راه چشم و گوش است. بیشترین
آموختههاى انسان از راه گوش و چشم فراچنگ مىآید. بنابراین آموختن به كودك كه
شنونده خوبى باشد در حقیقت گشودن راههاى دانش به سوى اوست.
و نیز بازخواست كردن دانشهاى آموخته همراه با محبتبىشائبه و اظهار عواطف
خالصانه مادرى بهترین راه شكوفا كردن استعداد كودكان است.
فاطمه(س) كودكانش را به محضر رسول خدا(ص) مىفرستاد تا از دریاى دانش متصل به
وحى و علم مطلق الهى رسول خدا(ص) استفاده برند و باز از آنان بازمىخواست كه آنچه
را آموختهاند بازگو كنند به جریان زیر دقتكنید:
امام حسن مجتبى علیه السلام هفتساله بود كه در جلسات رسول خدا(ص) شركت مىجست و
آنچه را از وحى بیان مىكرد به خاطر مىسپرد. آنگاه به حضور مادرش مىآمد و آنچه را
به خاطرسپرده بود براى مادر بازگو مىنمود. چون امیرالمؤمنین(ع) به خانه مىآمد،
مىدید فاطمه(س) از آنچه امروز به پیامبر اكرم وحى شده است و آن را در مسجد بازگفته
استبا خبر است. شگفتزده مىپرسید: از كجا این مطالب را مىدانى. با اینكه در
جلسات رسول خدا(ص) حضور نداشتى. فاطمه زهرا(س) مىفرمود: فرزندت حسن، برایم نقل
مىكند.
روزى امیرمؤمنان(ع) در خانه پنهان شد تا جریان بازگو كردن سخنان پیامبر(ص)
توسط امام حسن(ع) را ببیند در این هنگام امام حسن به خانه وارد شد و شروع به سخن
گفتن كرد ولى دچار لكنت زبان شد مادر شگفتزده شد كه هیچ گاه این چنین نبودى. امام
حسن پاسخ داد: مادر تعجب نكن زیرا بزرگمردى به سخنانم گوش فرا مىدهد و بدین واسطه
است كه دچار لكنت زبان شدم. على(ع) از مخفىگاه خود خارج شد و امام حسن(ع) را
بوسید.
او كودكانش را به گونهاى تربیت كرد كه دخترش زینب سلام الله علیها روایات
بسیارى را كه از مادرش زهرا شنیده بود براى ما نقل كرده است و امروز روایات او بخشى
ارزشمند از فرهنگ غنى شیعى به شمار مىرود.
همه مىدانیم مدت زندگى فاطمه زهرا(س) بسیار كوتاه بود و از سویى دیگر اخبار و
گزارشهاى همین زندگى كوتاه را هم دستسیاست غاصبانه نگذاشت منتشر شود. به
قولدانشمندى: فضایل این خاندان را دوستان از ترس پنهان كردند و دشمنان از حسد
بازگو ننمودند اما با این همه آنچه به دست مردمان رسیده، بوى دلانگیزش دنیا را
عطرآگین كرده و مشرق و مغرب را فرا گرفته است.
ما برخى از آثار و روایاتى كه در زمینه سیره تربیتى فاطمه(س) بدست ما رسیده بود
بررسى كردیم ولى بررسى كاملتر آن را باید در فرآوردههاى این تربیت جستجو و نظاره
كرد.
آرى، تمام عظمتها و شكوههایى كه به بهترین صورت در زندگى فرزندان فاطمه(س) متجلى
است نشانگر تربیت تابناك و دامان پاك و آموزههاى گرانارج فاطمه(س) است.
به این خانه گلین كوچك بنگرید. چه كسانى را به جامعه تحویل داده است.
حسنین (حسن و حسین علیهماالسلام)
زینبین (زینب و امكلثوم سلام الله علیهما)
دو مردى كه قلم و بیان از ترسیم شكوه صلح و جنگ آنان و دستیابى به فراز قلههاى
دانش و بینش آن دو و بلنداى چكاد اخلاق آنها ناتوان استبلكه پرنده تیزپرواز و
بلندگراى اندیشه را نیز یاراى رسیدن به بلنداى آن نیست. و دو زنى كه «مردانگى در
ركابشان جوانمردى آموخته» و در غروب سیاه تمامى ارزشهاى انسانى فریاد رساى آن دو
تاریكزار بى تپش تودههاى مردم كوفه و شام را به حركت و هیجان و شور و شعور و شعار
واداشته است. در میادن معنویت و صفا و عرفان نیز چشم عارفان روزگار را خیره و
اندیشه عابدان اعصار را سرگردان و متحیر نمودهاند.
آرى همه آن عظمتها مدیون تربیت فاطمه(س) و ریشه در پرورش نیكوى او دارد. از این
رو در با شكوهترین نمایش حق و باطل و در رساترین و گیراترین و زیباترین هماوردى
نور با سیاهى و تباهى و فضیلتكشى - در عاشورا - تك سوار میدان، همه این شكوهها و
عظمتها و اوجها را مرهون دامان پاك فاطمه مىداند و مىگوید: هیهات منا الذلة...
زبونى، خوارى، پستى از پیرامون ما به دور است (ما و ذلت هرگز) خداى و پیامبر و
مؤمنان و آن دامنهاى پاك و پاكیزهاى كه ما را پرورانده است از ذلت ما پروا دارند و
ما را خوار و زبون نمىپسندند.
زهرا(س) در جهان حقیقت
اكنون این مختصر را با روایتى به پایان مىبریم كه پردهاى دیگر از شكوه هوش
رباى فاطمه(س) را بازگو مىكند.
آرى فاطمه كه تربیت را از محضر وحى آموخته و در دنیاى تربیتبهترین نمونههاى
ادب و تعالى را پرورانده و در این مرحله بهترین شاگرد و برترین معلم بوده است. در
جهان حقیقت و زندگى جاودان آخرت نیز از جانب خداى بزرگ عهدهدار همین مسؤولیت است
اما این بار نه در محدوده خانه و كودكان خود بلكه تمامى كودكان شیعیانش و
دوستدارانش شاگردان مكتب تربیتى اویند و سر بر دامان محبت این مادر مىگذارند توجه
كنید.
ءابوبصیر مىگوید: امام صادق(ع) فرمود: كودكان شیعیان ما را [در عالم برزخ]
فاطمه زهرا(س) تربیت مىكند و در روز قیامتبه پدرانشان تحویل مىدهد.
ماهنامه كوثر شماره 7
سید محمود مدنىبجستانى
منبع:سایت شهید آوینی
يکشنبه 13/12/1391 - 14:35
اهل بیت
حدیث عبادت زهرا(س)
قصه نیایش زهرا(س) در آینه عبارت نگنجد. در این بخش ده حدیث زیبا از زبان حضرات
معصومین(ع) در ترسیم سیماى عبادى فاطمه(س) به خوانندگان گرامى ماهنامه كوثر تقدیم
مىشود
فروغ فرشتگان سالت عن اباعبدالله(ع) عن فاطمة لم سمیت الزهرا؟ فقال: لانها كانت اذا قامت فى
محرابها و هو نورها لاهل السماء كما تزهر - تزهو - نورالكواكب لاهل الارض.
علل الشرایع، ج 1: ص 215.
راوى مىگوید:
از حضرت صادق(ع) علت نامگذارى حضرت فاطمه(س) را به - زهرا - پرسیدم. فرمود: چون
وقتى كه در محراب عبادتش به نماز مىایستاد فروغ نورش براى ساكنان آسمان مىدرخشید
همانگونه كه نور ستارگان آسمان براى زمینیان مىدرخشد.
دلداده حق سمیت فاطمة بالبتول لانقطاعها الى عبادة الله تعالى
مستدرك عوالم، ج 1: ص 80-81.
حضرت فاطمه(س) به این جهت «بتول» نامیده شد كه از همه بریده و دل به خدا بسته
بود.
تندیس عبادت عن الحسن البصرى:
ما كان فى هذه الامة اعبد من فاطمة(س) كانت تقوم حتى تورم قدماها.
مناقب، ج3: ص 341.
حسن بصرى مىگوید:
در میان امت اسلام، كسى خداپرستتر از فاطمه نبود. آنقدر در نماز مىایستاد كه
قدمهایش ورم مىكرد.
نیاز نماز كانت فاطمة(س) تنهج فى صلاتها من خوف الله تعالى.
ارشاد القلوب: 105.
حضرت فاطمه(س) در نمازش از ترس خدا نفس نفس مىزد و - گریه در گلویش مىشكست - .
قدرشناس قدر قال على(ع):
و كانت فاطمة(س) لا تدع احدا من اهلها ینام تلك اللیلة - لیلة القدر - و تداویهم
بقلة الطعامو تتاهب لها من النهار و تقول: محروم من حرم خیرها.
دعائم الاسلام، ج 1: 282.
حضرت على(ع) فرمود:
فاطمه(س) نمىگذاشت كسى از اهل خانه در شبهاى قدر به خواب رود به آنان غذاى كم
مىداد و از روز قبل براى احیاى شب قدر آماده مىشد و مىفرمود: محروم كسى است كه
از بركات این شب محروم باشد.
نثار و ایثار قال موسى بنجعفر(ع) :
كانت فاطمة(س) اذا دعت تدعوا للمؤمنین و المؤمنات و لا تدعوا لنفسها فقیل لها یا
بنت رسول الله(ص) انك تدعین للناس و لا تدعین لنفسك فقالت: الجار ثم الدار.
علل
الشرایع، ج 1:216.
حضرت موسى بنجعفر از پدرانش نقل مىكند: هرگاه حضرت فاطمه(س) دعا مىكرد براى
زنان و مردان مؤمن دعا مىكرد و براى خود دعا نمىكرد، به او گفته شد: چرا شما براى
مردم دعا مىكنید اما براى خودتان دعا نمىكنید؟ فرمود: اول همسایه آنگاه خانه.
وقت دعا عن فاطمة(س) قالت: سمعت النبى(ص) یقول: ان فى الجمعة لساعة لا یراقبها رجل مسلم
یسال الله عز و جل فیها خیرا الا اعطاه ... و قال هى اذا تدلى نصف عین الشمس للغروب
... و كانت فاطمة(س) تقول لغلامها:
اصعد على الضراب - الظراب - فاذا رایت عین الشمس قد تدلى للغروب فاعلمنى حتى
ادعو.
معانى الاخبار:399.
حضرت فاطمه(س) گوید: شنیدم پیامبر(ص) فرمود: غروب روز جمعه ساعتى است كه هر كس
آن را مراقبت كند و در آن لحظه دعا كند دعایش مستجاب شود. - حضرت زهرا - براى درك
آن ساعت - به خدمتكارش مىگفت: بر فراز بلندى برو و هر گاه دیدى نیمه خورشید غروب
نمود مرا خبر كن تا دعا كنم.
دو ركعت نماز قال ابوعبدالله الصادق(ع):
كان لامى فاطمة صلاة تصلیها علمها جبرئیل، ركعتان تقرء فى الاولى: الحمد مرة و:
انا انزلناه فى لیلة القدر، ماة مرة و فى الثانیة: الحمد مرة و ماة مرة: قل هو الله
احد، فاذا سلمتسبحت تسبیح الطاهرة علیها السلام.
جمال الاسبوع:173.
امام صادق(ع) فرمود:
مادرم فاطمه(س) همواره دو ركعت نماز را مىخواند كه جبرئیل به او آموخته بود، در
ركعت اول آن پس از حمد صد بار سوره قدر و در ركعت دوم پس از حمد صد بار سوره توحید
را مىخوانى، و پس از سلام نماز تسبیحات حضرتش را نیز مىگویى.
هدیه بىنظیر ان على بنابیطالب(ع) امر فاطمة(س) تستخدم رسول الله(ص) فقالت: یا رسول الله انه
قد شق على الرحى - و ارته اثرا فى یدیها من اثر الرحى - فسالته ان یخدمها خادما،
فقال: اولا اعلمك خیرا من الدنیا و ما فیها؟ اذا آویت الى فراشك فكبرى اربعا و
ثلاثین تكبیرة و ثلاثا و ثلاثین تحمیدة و ثلاثا و ثلاثین تسبیحة.
كنزالعمال 2:57.
امیرالمؤمنین(ع) به حضرت زهرا گفت تا برود و از پیامبر خادمى بخواهد، او نیز رفت
و ضمن نشان دادن پینههاى دستش گفت: آسیاب كردن مرا به زحمت انداخته است و آنگاه
درخواستخادمى كرد. پیامبر در پاسخ فرمود: آیا نمىخواهى - به جاى خادم - هدیهاى
به تو دهم كه از همه دنیا ارزشمندتر باشد؟ هنگامى كه براى خواب آماده شدى سى و چهار
بار «اللهاكبر» و سى و سه بار «الحمدلله» و سى و سه بار «سبحان الله» بگو.
تسبیح تربت ان فاطمة بنت رسول الله كانت مسبحتها من خیوط صوف مفتل معقود علیه عدد التكبیرات
فكانت علیهاالسلام تدیرها بیدها تكبر و تسبح الى ان قتل حمزة بنعبدالمطلب فاستعملت
تربته و عملت التسابیح فاستعملها الناس.
وسائل الشیعه، ج 4:1033.
امام صادق(ع) فرمود:
تسبیح حضرت فاطمه(ع) نخى بود كه بر آن به تعداد تكبیرات - 34 عدد گره زده بود و
آن را در دستش مىچرخانید و تكبیر و تسبیح مىگفت تا وقتى كه حمزه شهید شد تسبیحى
از تربت او ساخت. و از آن پس ساختن تسبیح در میان مردم رواج یافت.
ماهنامه كوثر شماره 8
محمود لطیفى
يکشنبه 13/12/1391 - 14:35
اهل بیت
زهرا در نگاه خورشید
بررسى كامل سخنانى كه رسول مكرم اسلام(ص) به مناسبتهاى مختلف در باره صدیقه كبرا
علیها السلام فرموده است فرصتى ویژه مىطلبد كه این مقام را گنجایش آن نیست. ما در
این مبحثبه منظور تبرك به كلام نورانى نبوى به چند مورد اشارهمىكنیم.
1- فاطمه پاره تن من است.
رسول خدا(ص) فرموده است: فاطمه پاره تن من است. هر
كس او را خشمگین كند مرا خشمگین نموده است. (1)
و فرمود: هر آنچه او را اندوهگین كند، مرا هم اندوهگین مىكند. هر آنچه او را
بیازارد ... و خسته كند، مرا نیز آزرده مىسازد. هر چه او را شادمان كند، مرا هم
شادمان، و هر چه او را افسرده سازد مرا هم افسرده مىنماید. (2)
برخى از اهل تسنن به این حدیث استدلال كردهاند كه هر كس به فاطمه زهرا بد بگوید
كافر مىشود. (3)
2- غضب فاطمه غضب خداست.
فرمود: اى فاطمه، خداوند به خاطر غضب تو غضب مىكند و به خاطر رضاى تو خشنود
مىشود. (4)
3- فاطمه سرور زنان جهان است.
و سرور زنان با ایمان است. (7)
زمانى نیز فرمود: ... این فرشته آمده است تا به من بشارت دهد كه فاطمه سرور زنان
بهشت است. (8)
4- فاطمه قبل از
همه وارد بهشت مىشود.
فرمود: اولین كسى كه وارد بهشت مىشود، فاطمه دختر محمد(س) است. (9)
5- فاطمه(س) روز قیامت هم منزل پیامبر اكرم(ص) است.
فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسین روز قیامت در زیر بارگاه عرش خواهیم بود.
(10)
امیرالمؤمنین(ع) روایت كرده است كه شبى پیامبر اكرم(ص) در خانه ما خوابید.
نیمهشب حسن آب خواست و حضرت برخاسته، كاسهاى آب از مشك برگرفت تا به او بنوشاند.
در این میان حسین دستبه كاسه آب برد، پیامبر او را باز داشت و آب را به حسن داد.
فاطمه(س) عرض كرد: اى رسول خدا! مثل اینكه حسن را بیشتر دوست مىدارى! فرمود: نه،
ولى او قبل از حسین آب خواست. آنگاه فرمود: اى فاطمه، من و تو و این دو و اینكه در
خواب است [على(ع)] همه در روز قیامت در یك جا خواهیم بود. (11)
و فرمود: در بهشت درجهاى است كه «وسیله» نام دارد. هنگامى كه دعا مىكنید، از
خدا براى من آن درجه را بخواهید. گفتند: اى رسول خدا، چه كسى با تو در آنجا ساكن
خواهد بود؟
فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین. (12)
6- نسل فاطمه(س) بر آتش حرام است.
فرمود: فاطمه پاكدامن است، پس خدا نسل او را بر آتش حرام كرده است. (13)
و فرمود: خدا تو و فرزندانت را عذاب نخواهد كرد. (14)
7- فاطمه(س) میوه وجود پیامبر است.
فرمود: من درختى از بهشتم و فاطمه میوه اوست. (15)
8- فاطمه پارهاى از وجود پیامبر است.
فرمود: فاطمه از وجود من است. هر چه او را خوشحال كند مرا خوشحال مىسازد و هر
چه او را غمگین سازد، مرا غمگین مىكند. (16)
9- دوستداران فاطمه در بهشتند.
فرمود: اى سلمان، هر كس فاطمه را دوستبدارد در بهشت است و هر كس با فاطمه دشمنى
ورزد در جهنم است. اى سلمان، دوستدارى فاطمه، در یكصد جایگاه به كار مىآید كه
راحتترین آنها، لحظه مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و محاسبه است.
هر كس دخترم از او راضى باشد من از او راضى هستم و هر كس من از او راضى باشم خدا
از او راضى است و هر كس كه فاطمه بر او غضب كند خدا بر او غضب مىكند. (17)
10- فاطمه(س) مظهر نیكى است.
فرمود: اگر حسن و نیكى همچون پیكرى نمایان مىگردید همانا سیماى فاطمه مىشد.
بلكه فاطمه بزرگتر از آن است. (18)
11- فاطمه(س) روح پیامبر است.
فرمود: دخترم فاطمه سرور اولین و آخرین زنان جهان است. او پاره تن من، نور چشم و
میوه دل من و روح من است. او حوریه آدمى نسب است. هرگاه در محراب مقابل پروردگارش
مىایستد نورش براى فرشتگان آسمان مىدرخشد آنچنان كه نور ستارگان براى اهل زمین. و
خداى عز و جل به فرشتگان مىگوید: اى فرشتگان من، به بندهام فاطمه بنگرید كه چگونه
در مقابل من ایستاده و اعضاى بدنش از خوف من مىلرزد. بنگرید چگونه قلبش متوجه من
است. شما را شاهد مىگیرم كه او و پیروانش را از آتش ایمن كردم ... آنگاه همانطور
كه مریم را صدا زد او را صدا مىزند و مىگوید: اى فاطمه، خدا تو را برگزیده و
تطهیر كرده و بر زنان جهان برترى بخشیده است ... (19)
12- فاطمه(س) مادر (دلسوز) پدرش است.
پیامبر اكرم(ص) او را به این كنیه افتخار بخشید و او در مدینه به این كنیه مشهور
بود. (20)
در تفسیر این كنیه گفتهاند منظور از پدر شان رسالت پیامبر(ص) است. بنابراین
فاطمه مادر اسلام و مسلمین است. یعنى همانطور كه اطفال در شداید و گرفتاریها به
مادر خویش پناه مىبرند و مادر مرجع و محور آنهاست فاطمه زهرا(س) پناهگاه پیروان
اسلام در شداید و گرفتاریهاست. و هنگامى كه حق و باطل با هم مشتبه شوند جویندگان
حق، راه راست و حق را از او مىجویند.
بحقیقت فاطمه میزان است. همراه او بودن با خدا بودن است و پیروى از او پیمودن
راه مستقیم است و جدایى از او جدایى از خدا و حقیقت اسلام.
رفتار پیامبر(ص) نسبتبه زهرا(س)
زهرا(س) در نظر پیامبر عظیمالشان9 از جایگاهى بلند برخوردار بود و نمىتوان
براى منزلت و قرب فاطمه نزد رسول خدا(ص) حدى تعیین كرد. صحیحتر آنكه بگوییم زبان
و قلم را آنچنان قدرتى برخوردار نیست كه بتواند از عهده این كار برآید. در یك سخن
باید گفت: «در پهناورترین مكان قلب پدر خویش رسول خدا(ص) جاى داشته و در كشور وجود
پیامبر اكرم(ص) بهترین موقعیت از آن وى بود.» (21)
اولیاى خدا از بالاترین درجات صفات انسانى برخوردار بودهاند و هر صفتبه صورت
كامل در ایشان موجود بوده است. یكى از آن صفات عاطفه و مهرورزى است. شاید كسانى
تصور كنند كه مهر ورزیدن به اعضاى خانواده نوعى وابستگى است و اولیاى خدا كه از هر
گونه وابستگى به غیر خدا منزهاند، از این علاقه نیز مبرا و نسبتبه اعضاى خانواده
خویش داراى گونهاى بىتفاوتى مىباشند. ولى این، سخنى ناصواب و فكرى خطاست. چه
اینكه در این صورت آن بزرگواران از داشتن یكى از ویژگیهاى مهم انسانى بىبهره
مىباشند. دیگر اینكه گذشتن از اعضاى خانواده چون فرزند و برادر در راه خدا براى
ایشان هیچ مزیتى نمىباشد. زیرا از چیزى گذشتهاند كه هیچ علاقهاى به آن ندارند.
اگر بپذیریم كه پیامبران نسبتبه فرزندان خویش عاطفه پدرى نداشتهاندباید تمام
تمجیدى كه از حضرت ابراهیم(ع) به خاطر ذبح فرزندش مىشود لغو و بىحساب باشد.
بنابراین، اولیاء الهى نه تنها داراى عاطفه و مهر بودهاند بلكه عالیترین درجات
آن را در وجود خویش داشتهاند.
آنچه در این زمینه اولیاء خدا را از سایر مردم ممتاز مىسازد آن است كه عاطفه
خویش را محور انتخاب قرار نمىدهند. ایشان در مقام بندگى مىتوانند شدیدترین درجه
عاطفه را نادیده انگاشته، فرزندى دلبند یا برادرى عزیز را در راه خدا تقدیم كنند.
آنچنان كه حضرت ابراهیم(ع) بر آن مىشود كه با دستخود فرزندش را سر ببرد و حضرت
سیدالشهداء در كمتر از یك روز همه عزیزان خود را در پاى معبود قربان مىكند. آنان
مىتوانند كسى از اعضاى خانواده خویش را از خود برانند و از وجود او چشم پوشند،
مانند حضرت نوح(ع) كه از فرزند ناشایستخویش چشم پوشید.
از طرف دیگر اگر فرزندى آنچنان كه شایسته مقام بندگى استخود را با معیارهاى
الهى تطبیق دهد عاطفه پدرى به مهر الهى آمیخته مىشود و اسطوره مىآفریند. گریههاى
یعقوب پیامبر در طول سالیان متمادى و تا سر حد كورى تنها برگرفته از عاطفه پدرى
براى از دست دادن فرزند نبود بلكه چون وى پسرى را از دست داده بود كه تا افق وجود
پدر بالا آمده و شانه به شانه او مسیر تكامل انسانى را طى كرده بود. یعقوب یوسف را
مىطلبید چون تنها یوسف او را مىفهمید و بوى آشنا را از وى استشمام مىكرد. همان
بویى كه چون از پیراهن یوسف متصاعد شد از دروازه مصر كلبه احزان پدر را در كنعان
معطر كرد.
با توجه به این مقدمه به ذكر پارهاى از اظهار علاقههاى وجود مقدس نبوى نسبتبه
دخت گرانقدرش مىپردازیم.
1- كوتاهترین زمان دورى
پیامبر عظیمالشان اسلام هنگامى كه آهنگ سفر داشتبا فاطمه(س) بعد از همه وداع
مىكرد و هنگام مراجعت، با او قبل از همه ملاقات مىكرد. (22)
2- بوسه و احترام
عایشه روایت مىكند: هنگامى كه فاطمه(س) داخل مىشد پدرش بر مىخاست، او را
مىبوسید و در جاى خود مىنشاند.
همچنین او مىگوید: روزى پیامبر گلوى فاطمه را بوسید، عرض كردم: اى رسول خدا،
كارى كردید كه پیشتر انجام نمىدادید!
حضرت فرمود: اى عایشه، وقتى مشتاق بهشت مىشوم گلوى فاطمه را مىبوسم. (23)
3- سلام پیاپى
تا مدتها پس از نزول آیه تطهیر هنگامى كه پیامبر(ص) براى نمازهاى پنجگانه از
منزل خارج مىشد نخستبه در خانه فاطمه(س) مىرفت، دستانش را به دو طرف در مىگرفت
و با صداى بلند مىفرمود: سلام بر شما، اى اهل بیت! (24)
4- دلسوزى بر فاطمه(س)
در روایات زیادى وارد شده كه آن حضرت با مشاهده سختى حال دختر عزیزش به شدت
مىگریست.
آرى، پیامبر مكرم اسلام(ص) عمیقترین احساسات پدرانه خویش را نثار فاطمه(س)
مىنمود و این برخوردها ناشى از احساسات و عواطف محض نبوده است وگرنه مىبایستبا
دختران دیگر خویش هم به همین شیوه برخورد مىكرد. از همینرو درمىیابیم كه این شدت
علاقه ناشى از اوج كمال فاطمه(س) و محبوبیت او نزد خداست.
در حقیقت پیامبر(ص) در این همه اظهار علاقه از خداوند متعال متابعت مىكرده است.
گویى پیامبر(ص) وظیفه دارد موضع قرآن را در این زمینه تفسیر كند و مردم زمان خویش
را به این موضعگیرى آشنا نماید.
موضع قرآن نسبتبه فاطمه(س) و خانواده او
آیات زیادى چون آیه تطهیر، مباهله، هل اتى و قربى در شان صدیقه كبرى علیها
السلام و خانوادهاش نازل شده و مفسران تمام مذاهب اسلامى به آن اذعان دارند ما از
همه به توضیح مختصرى از آیه مودت اكتفا مىكنیم.
قرآن كریم مىفرماید:
«قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى» (25)
«اى رسول گرامى! به مردم بگو من در مقابل رسالتخویش از شما مزدى نخواهم جز آنكه
به خویشاوندان من مودت ورزید.»
مودت عبارت از محبتشدید و علاقهاى است كه قلب انسان را فرا گرفته باشد. به
عبارت دیگر مودت مرز بین دوست داشتن و عشق ورزیدن است. در این آیه شریف مودت اهل
بیتبه عنوان مزد رسالت پیامبر اسلام تعیین شده و مفاد آیه این است كه اگر كسى به
خاندان پیامبر كه مورد نظر این آیه هستند، مودت نورزد نسبتبه نبى مكرم اسلام جفا
روا داشته و حق او را ادا نكرده است.
زمخشرى در كشاف روایت كرده است: وقتى این آیه نازل شد گفتند: اى رسول خدا،
خویشان تو كه مودتشان بر ما واجب شده كیانند؟
آن حضرت فرمود: على، فاطمه و دو پسر ایشان. (26)
در آیه دیگرى مىفرماید: «ما سئلتكم من اجر فهو لكم» (27)
«من هر مزدى از شما بخواهم براى خود شماست.»
از این آیه كریمه به دست مىآید كه از مودت خویشان رسول اكرم(ص) كه در آیه قبل
به عنوان مزد رسالت آن حضرت واجب شده نفعى عاید پیامبر(ص) نمىشود.
بعلاوه رسالت و نبوت چیزى نیست كه انسان بتواند مزدى شایسته و لایق براى آن
تقدیم كند. و به همین علت قرآن كریم از پیامبران نقل مىكند كه همگى به پیروان خویش
مىفرمودند: ما مزدى از شما نمىخواهیم. پاداش ما فقط با خداست. (28)
چگونه نفع مودت عاید خود ما مىشود؟
در آیهاى دیگر به بیان این چگونگى پرداخته، مىفرماید:
«قل لا اسئلكم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الى ربه سبیلا» (29)
«بگو من مزد از كسى نمىخواهم مگر (همین كه) كسانى بخواهند راهى به سوى پروردگار
خویش بیابند.»
در واقع مودت اهل بیت كه همان مزد رسالت است راه عبودیتخداست. ایشان محور
توحید، و خانههایشان مدارس تربیتبندگانى است كه مشتاق عمل به دین خالص پیامبرند.
زمخشرى در كشاف مىنویسد: این كلام مانند گفتار كسى است كه از روى دلسوزى تلاش كرده
و براى تو مالى به دست آورده است. آنگاه به تو مىگوید من از تو هیچ پاداشى
نمىخواهم جز اینكه در حفظ این مال بكوشى و آن را از دست ندهى. حال اگر تو آن مال
را براى خودت حفظ كردى در حقیقت پاداشى به او ندادهاى ولى او این حقیقت را به اسم
ثواب و پاداش از تو تقاضا كرده است و به این ترتیب دو مطلب را به او فهمانده است:
1- اینكه او به هیچ وجه طمع پاداش ندارد. 2- اینكه او نسبتبه تو بسیار مهربان است
و اگر تو مال را براى خودت حفظ كنى او همین را به عنوان پاداش از تو مىپذیرد.
آنگاه اضافه مىكند: به جان خودم، رسول خدا(ص) نسبتبه قوم خود و مردمى كه براى
هدایتشان مبعوث شد بیش از این دلسوز و مهربان بود. (30)
پىنوشتها:
1- خصائص نسائى، ص 35 و كنزالعمال، ج6، ص 220.
2- فضائل الخمسة، ج3، ص 5-15.
3- كتاب فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج3، ص 151 مجموعهاى است مشتمل بر فضایل
و مناقب نبى مكرم اسلام(ص)، على(ع)، فاطمه(س) و امام حسن و امام حسین كه به همتسید
مرتضى حسینى فیروزآبادى (از علماى معاصر شیعه) از كتب معتبر علماى اهل تسنن
جمعآورى شده است.
4- ذخائر العقبى، ص39 و میزان الاعتدال ذهبى، ج 2، ص 72.
5- كنزالعمال. ج7، ص 111.
6- فضائل الخمسة، ج3، ص137.
7- همان، ص146.
8- صحیح ترمذى، ج 2، ص306.
9- مستدرك الصحیحین، ج 2، ص 152.
10- معجم هیثمى، ج9، ص 184.
11- اسد الغابة، ج 5، ص269.
12- كنزالعمال، ج7، ص 102.
13- اسد الغابة، ج 5، ص 510.
14- كنزالعمال، ج6، ص219.
15- فرائد السمطین، ج 2، ص 30.
16- همان، ص 45.
17- همان، ص67.
18- همان، ص 68.
19- همان، ص 35.
20- اسد الغابة، ج 5، ص 520 و الاستیعاب، ج 2، ص 752.
21- فاطمة زهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه دكتر حسین فریدونى، ص227.
22- مستدرك الصحیحین، ج 1، ص 498 و ج3، ص6-155.
23- صحیح ترمذى، ج 2، ص319.
34- فرائد السمطین، ج 2، ص 50 و 61.
25- سوره شورى، ایه23.
26- تفسیر كشاف، ج 4، ص219.
27- سوره سبا، آیه47.
28- براى نمونه: سوره شعرا، آیات109-127، 145، 164 و 180.
29- سوره فرقان، آیه57.
30- تفسیر كشاف، ج3، ص 288.
ماهنامه كوثر شماره 8
محمدرضا جباران
يکشنبه 13/12/1391 - 14:35