و پدرم آدم هزار سال بر گناه نخستین گریست تا اینکه بر عرفات وقوف کرد و بر
فراز کوه رحمت قسم به حقیقت نبی و خاندانش خورد و آمرزیده شد.
سرزمین
مقدس عرفات بیابانی است مسطح در میان دره هایی از کوه های نسبتا مرتفع که
فقط از ناحیه مکه باز است. سطح زمینش مملو از شن های خاصی است که با تابش
آفتاب میدرخشند با هوایی بسیار گرم و طاقت فرسا. مساحت این منطقه وسیع هدود
18 کیلومتر مربع است و در شرق مکه واقع شده است. حجاج بیت الله الحرام در
روز عرفه یعنی نهم ذی الحجه از ظهر تا مغرب شرعی در این منطقه حضور می
یابند. این وقوف یکی از ارکان حج تمتع است و در صورت عدم تحقق آن حج محقق
نمیشود. این تاکید قدری هم به خاطر تحریض قریش بر وقوف در عرفات است.
وجه تسمیه:
از معروفترین نظر ها در این باره به موارد زیر اشاره میشود:
1- آدم و حوا در این سرزمین یکدیگر را شناختند(=تعارفا) و باز یافتند.
2-
از امام صادق(ع) نقل است:"همانا جبرئیل بر ابراهیم(ع) در روز عرفه نازل
شد. بس وقتی خورشید زوال یافت جبرئیل به او گفت:ای ابراهیم اعتراف کن به
گناهانت(اعتراف) و مناسکت را بشناس(اعرف) بس عرفات نامیده شد به جهت گفته
جبرئیل که گفت:اعتراف کن و بشناس"
فضیلت وقوف در عرفات:
از رسول خدا نقل است:"گناهانی هستند که آمرزیده نمی شوند مگر با وقوف در عرفات"
همچنین حضرت امیرالمومنین ازایشان برسیدند: "بزرگترین جرم اهل عرفات چیست؟"
ایشان فرمودند:"اینکه از عرفات بیرون بروند در حالیکه گمان کنند بخشیده نشده اند"
اسرار وقوف در عرفات:
1- فضای مسطح و
وسیع عرفات جلوه ی حقیقت را تجلی بیشتری میدهد و انسان را در شناخت و وسعت
دیدگاههایش یاری میدهد چنانچه در قرآن خداوند فرموده است:
"افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و... و الی الارض کیف سطحت"
2- شناخت و تقکر
به خود و آنچه هست در این سرزمین میسر است چنانچه امام باقر(ع) فرموده
است:"به خدا سوگند احدی از گناهان نجات نیابد جز کسی که به آن اعتراف کند."
3- این وقوف در این صحرا انسان را به یاد صحرای محشر و ملاقات الله می اندازد.
اما به راستی سر نهفته در عرفات چیست؟ چگونه بود که آرام و قرارم را ربوده بود؟ حتی بوشش گیاهیش هم عجیب می نمود...
درختان سبزی که در آن شن زار روئیده و کوه هائی که دست در دست به دورش گرد آمده بودند.
اما انگار یک کوه جدا شده بود. انگار یکی فرق می کرد. می گفتند نامش کوه نور است. همانجا ئی که بیامبر علی را شناساند.
گفتند انا انزلنا بخوانید. 15 بار...
از کوه بالا می رفتم و انا
انزلنا می خواندم اما به بالا که رسیدم سنگی دیدم که مردم به دورش حلقه زده
بودند و نامشان را بر آن می نوشتند... برایم عجیب بود. اصرار مردم برای
ثبت نامشان را نمی توانستم بفهمم....
برای چه به دنبال ثبت نامشان بودند؟
می خواستند خود را به یاد خدا بیاورند؟
ای کاش اندکی به یادشان می آمد که فراموششان نمی کند.
کمی بائین تر آمدم. گوشه ای
نشستم دلم هوای دعای عرفه کرد. اما گفتند امروز که عرفه نیست.چرا می خواهی
دعای عرفه بخوانی؟ گفتم چون اینجا عرفات است. شاید روز عرفه اینجا نباشم
وقتی از عرفات خارج می شدیم دلم
گرفته بود. با خود می گفتم ای کاش روز عرفه بود... دلم برای روز عرفه تنگ
شد. برای روزی که خواندن دعای عرفه را عجیب نیانگارند.
ای کاش بار دیگر توفیق وقوف در عرفات نصیبم می شد . کاش ..............